21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

:-<br />

:-<br />

:-<br />

:-<br />

تا به صدای گوشخراشی مبدل گشت:‏ ‏"موتورهاتون رو به صورت<br />

معکوس دربیارین و آماده پهلو گرفتن باشین".‏<br />

پتری کنترلها را رها کرد و نگاهی به سانات انداخت و گفت:‏<br />

‏"من <strong>این</strong>جا فقط رانندهام.‏ تو میخوای چیکار کنی؟ یه شهاب در<br />

مقابل خورشید شانسی نداره.‏ ولی اگه تو میخوای قمار کنی..."‏<br />

سانات به سادگی گفت:‏ ‏"خوب،‏ ما که نمیخو<strong>این</strong> تسلیم بشیم،‏<br />

میخوایم"؟<br />

پتری نیشخندی زد و در حالی که سرعت حرکت موتورها را<br />

کم میکرد گفت:‏ ‏"به عنوان یه لوریست بد نبود!‏ بلدی با یه سالح<br />

سنگین شلیک کنی"؟<br />

‏"تا حاال امتحان نکردم".‏<br />

‏"خوب اآلن وقتشه که یاد بگیری.‏ اون چرخ کوچیکی که<br />

اونج<strong>است</strong> رو بگیر و <strong>از</strong> توی دوربینی که <strong>این</strong> باال هست نگاه کن.‏<br />

چیزی میبینی"؟ سرعت همچنان کاهش مییافت و کشتی دشمن<br />

در حال نزدیک شدن بود.‏<br />

‏"فقط ستارهها رو میبینم".‏<br />

‏"خوبه.‏ چرخ رو بچرخون و برو جلوتر.‏ یه منطقۀ دیگه رو<br />

امتحان کن.‏ حاال کشتی رو میبینی"؟

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!