21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

*<br />

آن آتش آخرین السینوهای نیویورک را هم به کام خود کشید<br />

و نابود کرد.‏ دیوارهای سوخته و سیاه شدۀ کاخ با صدای مهیبی فرو<br />

ریختند،‏ ولی در لحظۀ آخر،‏ نایب السلطنه که اتاق شعلهورش را در<br />

مقابل خود میدید و صورتش به طرز وحشتناکی زخمی شده بود،‏<br />

در جای خود ایستاد و به نیروهای محاصره کننده کاخ رو کرد و<br />

وقتی که سالح نیمه سنگینش،‏ آخرین ذخایر انرژی را به مصرف<br />

رساند و تبدیل به تکه فلزی بی فایده شد،‏ در آخرین حرکت جنگ<br />

طلبانهاش آن را در مقابل پنجره بلند کرد و بعد خودش را به درون<br />

آن جهنم آتشین انداخت.‏<br />

به هنگام غروب خورشید،‏ در زمانی که هنوز فریاد خشم <strong>از</strong><br />

دور دستها شنیده میشد،‏ در باالی کاخ،‏ پرچم سبز زمین آزاد به<br />

اهتز<strong>از</strong> درآمد.‏<br />

یک بار دیگر،‏ نیویورک به دست انسانها افتاد.‏<br />

راسل تیمبال با تأسف یک بار دیگر در آن شب وارد بنای<br />

یادبود شد.‏ همه لباسهایش پاره پاره شده و <strong>از</strong> زخم ب<strong>از</strong>ی که روی<br />

گونهاش بود،‏ سر تا پایش خون آلود شده و با ناراحتی،‏ به اجسادی<br />

که پیش رویش قرار داشت نگاه میکرد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!