21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

لحظههای طوالنی میگذشتند.‏ فرمانده <strong>از</strong> حیرت خشکش زده<br />

بود و تودههای مردم که در فاصلۀ دوری ایستاده بودند،‏ <strong>از</strong> شگفتی<br />

در سکوت فرو رفته بودند.‏<br />

صدای زمزمۀ گیج کنندهای بلند شد،‏ کم کم قویتر شد و به<br />

صورت فریادی مهیب در آمد:‏<br />

‏"مرگ بر السینو"!‏<br />

برق ارغوانی سالحی <strong>از</strong> جایی در آن باال دیده شد و فرمانده<br />

لحظهای به خود آمد که دیگر دیر شده بود.‏ آرام به زانو افتاد و<br />

مرد.‏ صورت سرد و خزنده مانندش،‏ هنوز پوشیده <strong>از</strong> حیرت بود.‏<br />

راسل تیمبال اسلحهاش را پایین آورد و لبخند طعنه آمیزی زد<br />

و گفت:‏ ‏"جلوی آتیش هدف خیلی خوبی بود!‏ یکی به نفع کین!‏<br />

عوض کردن شعلهها همون کار احساسات برانگیزی بود که ما<br />

بهش احتیاج داشتیم.‏ بیایین بریم".‏<br />

او <strong>از</strong> باالی سقف اتاق کار کین،‏ السینو را به درون آتش<br />

انداخت و با انجام <strong>این</strong> کار آتش شعله کشید.‏ مردم <strong>از</strong> همه جا مثل<br />

قارچ سبز میشدند.‏ به نظر میرسید که همه اسلحه به دست دارند<br />

و قبل <strong>از</strong> <strong>این</strong>که السینوها بتوانند ماشه را فشار دهند،‏ اسلحه ها <strong>از</strong> هر<br />

سو زبانه میکشیدند.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!