21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

*<br />

سرد چراغ اتمی گفت:‏ ‏"اگه اونها آماده باشن شاید بنای یابود هم<br />

بدون محافظ تسلیم شده باشه".‏<br />

شهر نیویورک،‏ ناآرام بود.‏ پادگان السینویی به همۀ نیروهایش<br />

آماده باش داده بود و آنها را در جای جای شهر مستقر کرده و<br />

وضعیت فوقالعاده اعالم کرده بود.‏ نه کسی میتوانست به شهر<br />

داخل شود و نه کسی میتوانست خارج شود.‏ زره پوشهای نظامی<br />

در طول خیابانهای اصلی حرکت میکردند و ماشینهای هوایی به<br />

طور همزمان <strong>از</strong> راههای هوایی مراقبت میکردند.‏<br />

مردم با بیقراری دور هم جمع شده بودند.‏ آنها در طول<br />

خیابانها حرکت میکردند و دور هم جمع میشدند و با نزدیک<br />

شدن السینوها،‏ دوباره پراکنده میشدند.‏ جادوی حرفهای سانات<br />

هنوز <strong>از</strong> بین نرفته بود و <strong>این</strong>جا و آنجا،‏ مردانی اخمو،‏ زیر لب با هم<br />

حرف میزدند.‏<br />

حال و هوای هیجان انگیز و پرتنشی بود.‏<br />

نایب السلطنۀ نیویورک خودش را در حالی یافت که پشت میز<br />

کارش در کاخ نشسته بود که منارههایش در ارتفاعات واشینگتون<br />

سر به آسمان میسایید.‏ او نگاهی به رود هادسن که آب تیرهاش

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!