21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

*<br />

عضالت فک راسل تیمبال به لرزش درآمده بودند.‏ او گفت:‏<br />

‏"برای اعتراف به شکست خیلی زود نیست"؟<br />

اما پاسخی که به گوشش رسید،‏ سخت و ناگوار بود:‏ ‏"نه!‏ <strong>این</strong><br />

واقع گراییه"!‏<br />

سکوت ناراحت کنندهای به وجود آمد و تیمبال روی پاشنه-‏<br />

هایش چرخی زد و رفت.‏<br />

به وقت کشتی،‏ نیمه شب بود و جشن شبانه به نقطه اوج خود<br />

پر بود <strong>از</strong> اشکالی که<br />

رسیده بود،‏ سالن بزرگ کشتی فلِیمینگ نووا 1<br />

میچرخیدند،‏ میخندیدند و برق میزدند،‏ و هر چه شب میگذشت،‏<br />

جشن،‏ طرب انگیزتر میشد.‏<br />

به همراهانش گفت:‏ ‏"یاد اون کار لعنتی افتادم<br />

سَمِل مارونی 2<br />

که زنم مجبورم کرد روی الکتو انجام بدم.‏ فکر میکردم <strong>از</strong> شر یه<br />

مقدارش راحت شدم،‏ حداقل <strong>این</strong>جا توی فرافضا،‏ ولی اشتباه می-‏<br />

کردم".‏ او با مالیمت غرولندی کرد و با نارضایتی به گروهی که<br />

دورش جمع شده بودند خیره شد.‏<br />

1) Flaming Nova<br />

2) Sammel Maronni

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!