21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

:-<br />

*<br />

ویلمز به سمت کنترلها بر گشت و گفت:‏ ‏"تا پونزده دقیقۀ<br />

دیگه به نیویورک میرسیم".‏ بعد اضافه کرد:‏ ‏"ولی من هنوز هم <strong>از</strong><br />

<strong>این</strong> خوشم نمیاد.‏ مگه اون لوریستهای عوضی بجز خیانت کردن و<br />

شر و ور گفتن چکار دیگهای میتونن بکنن"؟<br />

تیمبال گفت:‏ ‏"اونها تنها قدرت متحد در بین بشریت هستن.‏<br />

درسته که ضعیف و بیپناه هستن ولی تنها شانسی هستن که زمین<br />

داره".‏<br />

آنها در حال پایین آمدن به سمت جو غلیظتر پایینی بودند و<br />

صدای صفیر هوا که در پشت سرشان به وجود میآمد،‏ زیرتر و<br />

نافذتر شده بود.‏ وقتی که آنها وارد الیهای <strong>از</strong> ابرهای خاکستری<br />

شدند،‏ ویلمز موشکهای ترمز را روشن کرد.‏ آنجا باالتر <strong>از</strong> سطح<br />

افق نور پر تأللؤ نیویورک به اطراف پاشیده میشد.‏<br />

‏"توی مسیر مراقب ب<strong>از</strong>رسی باشین و سند رو قایم کنین.‏ اگر<br />

چه اونها هیچوت ما رو ب<strong>از</strong>رسی نمیکنن".‏<br />

لورا پل کین،‏ به پشتی صندلی مجلل خود تکیه داد.‏ انگشتان<br />

بلند و باریکش با یک وزنه کاغذ <strong>از</strong> جنس عاج روی میز ب<strong>از</strong>ی می-‏<br />

کردند.‏ چشمانش را <strong>از</strong> مرد کوتاهتر و چاقتری که جلوی رویش

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!