21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

*<br />

شاید بهتره که تو بری و به تحقیقاتت ادامه بدی.‏ اگه داخل<br />

ساختمون بمونی،‏ خطر گم شدن هم تهدیدت نمیکنه".‏<br />

کارل دومین چراغ اتمی را برداشت و آنتیل زهرهای را در<br />

حالی که داشت با مشقت آن نوشته ب<strong>است</strong>انی را رمزگشایی میکرد،‏<br />

ترک نمود.‏<br />

دو ساعت بعد،‏ مرد زمینی ب<strong>از</strong>گشت.‏ اما حتی آن موقع هم<br />

آنتیل تغییر وضعیت چندانی نداده بود.‏ اما حاال نگاه وحشت آوری<br />

در چشمان موجود زهرهای دیده میشد که قبالً‏ آنجا نبود.‏ او پیام<br />

رنگی را بدون توجه روی پاهایش انداخته بود و ب<strong>از</strong>گشت پر سر و<br />

صدای مرد زمینی هم او را تحت تأثیر قرار نداد.‏ مثل یک تکه<br />

سنگ بی حرکت آنجا نشسته و با وحشت خیره شده بود.‏<br />

کارل با شتاب به سمت او رفت و گفت:‏ ‏"آنتیل،‏ آنتیل!‏ مشکلی<br />

پیش اومده"؟<br />

آنتیل آهسته سر برگرداند،‏ گویی که در یک مایع چسبناک<br />

حرکت میکرد و با چشمانش بدون <strong>این</strong>که متوجه باشد به دوستش<br />

خیره شد.‏ کارل شانههای الغر او را گرفت و به شدت تکانش داد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!