21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

موجود زهرهای در حین نفس کشیدن زیر لب چیزی گفت و<br />

روی زانو نشست و با انگشتان حساسش آن شکاف را بررسی کرد.‏<br />

او گفت:‏ ‏"کمکم کن کارل.‏ فکر کنم <strong>این</strong> در تا به حال ب<strong>از</strong> نشده<br />

بوده.‏ حداقل وجود چنین چیزی در <strong>این</strong>جا ثبت نشده.‏ ت<strong>از</strong>ه من<br />

خرابههای اش-ت<strong>از</strong>-‏ زور رو بهتر <strong>از</strong> هر کس دیگهای <strong>از</strong> بین<br />

مردممون میشناسم".‏<br />

آن دو شروع به هل دادن آن قسمت <strong>از</strong> دیوار کردند.‏ آن<br />

قسمت <strong>از</strong> دیوار با صدای غرشی،‏ به سختی تکان خورد و بعد<br />

ناگهان به کناری رفت و آنها به درون یک اتاق کوچک و تقریباً‏<br />

خالی در پشت آن پرت شدند.‏ بعد دوباره روی پاها ایستادند و به<br />

اطراف خیره شدند.‏<br />

مرد زمینی به خطوط شکسته،‏ چروکیده و زنگارگرفتهای روی<br />

زمین و در طول دیواری که به در ختم میشد اشاره کرد و گفت:‏<br />

‏"انگار مردمتون <strong>این</strong> اتاق رو به خوبی درزگیری کرده بودن.‏ فقط<br />

زنگار اعصار متمادی بوده که تونسته چفت و بستش رو ب<strong>از</strong> کنه.‏<br />

فکر نمیکنی که اونها یه ر<strong>از</strong>هایی رو <strong>این</strong>جا مخفی کرده باشن"؟<br />

آنتیل سر سبزش را تکان داد و گفت:‏ ‏"آخرین باری که اومدم<br />

<strong>این</strong>جا،‏ هیچ نشونهای <strong>از</strong> <strong>این</strong>که <strong>این</strong>جا دری وجود داشته دیده نمیشد".‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!