21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

:-<br />

:-<br />

بهش میگفتن اختالف طبقاتی.‏ ولی امروزه همه <strong>این</strong> محدودیتها لغو<br />

شدن.‏ <strong>این</strong> رو هم به یاد بیار که مردم روشنفکر زمینی،‏ طرفدار شما<br />

هستن.‏ مثالً‏ خود من تا حاال شده دربارۀ زهرهایها قضاوت نابجا<br />

کرده باشم"؟<br />

‏"نه کارل.‏ خودت میدونی که <strong>این</strong> کار رو نکردی.‏ ولی مگه<br />

<strong>این</strong> مردم روشنفکر چقدر هستن؟ روی زمین هزاران سال پر <strong>از</strong><br />

جنگ و درد و رنج گذشت تا باالخره <strong>این</strong> برابری به وجود اومد.‏<br />

شاید زهره نخواد <strong>این</strong> موضوع براش هزاران سال طول بکشه"!‏<br />

کارل اخمی کرد و گفت:‏ ‏"البته حق با توئه.‏ ولی مگه بجز صبر<br />

کردن،‏ کار دیگهای هم میتونی بکنی"؟<br />

‏"نمیدونم،‏ نمیدونم".‏ و صدای آنتیل کم کم خاموش شد.‏<br />

ناگهان کارل احساس کرد که ای کاش هرگز به شهر<br />

اسرارآمیز اش-ت<strong>از</strong>-زور نیامده بود.‏ آن تکه زمین یکنواخت و<br />

خسته کننده و گله و شکایتهای آنتیل او را افسرده کرده بود.‏ می-‏<br />

خو<strong>است</strong> شروع به حرف زدن کند که موجود زهرهای انگشتان<br />

ن<strong>از</strong>کش را باال آورد و به پشتهای خاک که جلوی رویشان قرار<br />

داشت،‏ اشاره کرد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!