21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ا–‏<br />

آزمایشی به خاطر انفجار موشکها ممکنه یه مقدار خرابی به بار<br />

بیاره و <strong>این</strong> جمعیت هم زیادی نزدیک شدن".‏<br />

گروهبان پلیس با لحنی خشک و غیر دوستانه گفت:‏ ‏"اگه<br />

نگران حمله اوباش هستین،‏ خوب همین رو بگین آقای هارمن!‏ اما<br />

الزم نیست نگران باشین.‏ ما اونها رو عقب نگه میداریم.‏ و در مورد<br />

خطر اون دم و دستگاهها هم"‏<br />

و رو به پرومتئوس کرد و با صدا<br />

بینیاش را باال کشید-‏ و بقیه حرفهایش در صدای فریادها و صرو<br />

صدای مردم گم شد.‏<br />

هارمن دیگر چیزی نگفت و در سکوت سوار کشتی شد.‏ با<br />

انجام <strong>این</strong> کار،‏ سکوتی عجیب مردم را فرا گرفت که نشان دهنده<br />

آرامش قبل <strong>از</strong> طوفان بود.‏ هیچ تالشی برای هجوم به سمت کشتی<br />

انجام نشد.‏ تالشی که من فکر میکردم غیر قابل اجتناب <strong>است</strong>.‏ بر<br />

خالف تصورات من،‏ خود اوتیس الدریج فریاد میزد و مردم را به<br />

عقب میراند.‏ او با فریاد میگفت:‏ ‏"خداوند فرموده <strong>است</strong>:‏ گناهکار<br />

را با گناهش تنها بگذارید.‏ انتقام <strong>از</strong> آن من <strong>است</strong>".‏<br />

لحظه پرو<strong>از</strong> نزدیک بود و شلتن با آرنج به من زد و گفت:‏ ‏"بیا<br />

<strong>از</strong> <strong>این</strong>جا دور شیم"‏ ‏–صدایش زمزمه وار بود و با لحنی تصنعی گفت:‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!