21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

قدم و برونگرایی خود را حفظ کرده بود،‏ اما معلوم بود که تأسف و<br />

تلخی ناامیدیاش را پنهان میکند.‏<br />

صدای زنگ در،‏ افکارم را پاره کرد و با تعجب <strong>از</strong> جا پراند.‏ در<br />

آن روزها تعداد بسیار کمی مالقات کننده داشتیم.‏<br />

<strong>از</strong> پنجره بیرون را نگاه کردم و مردی بلند قد و تنومند را دیدم<br />

که با گروهبان پلیس،‏ کَسیدی صحبت میکرد.‏ بالفاصله او را<br />

شناختم.‏ او هاوارد وینستِد ، 1 رئیس مؤسسه بود.‏ هارمن با سرعت<br />

به طرف او رفت تا سالم و احوالپرسی کند و بعد <strong>از</strong> رد و بدل شدن<br />

تعارفات معمول،‏ وارد دفتر شدند.‏ من هم به دنبال آنها به دفتر<br />

رفتم.‏ کنجکاو بودم که بدانم چه چیزی وینستد را به آنجا کشانده<br />

<strong>است</strong>.‏ چون او بیشتر <strong>از</strong> آن که دانشمند باشد،‏ یک سی<strong>است</strong>مدار بود.‏<br />

در ابتدا،‏ او خیلی راحت نبود و با وینستد خوش برخورد و<br />

مبادی آداب همیشگی فرق داشت.‏ او با شرمندگی نگاهش را <strong>از</strong><br />

چشمان هارمن دزدید و زیر لب،‏ چند جملۀ کلیشهای دربارۀ<br />

وضعیت هوا گفت.‏ بعد با صراحتی غیر سی<strong>است</strong>مدارانه،‏ سر اصل<br />

مطلب رفت.‏<br />

1) Howard Winstead

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!