21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

او لوله اکسیژن را وارد محلول کرد و در زیر قاشق قرار داد و<br />

جریان هوا را ب<strong>از</strong> کرد.‏ کاری که هوا انجام داد،‏ مانند جادو بود.‏ به<br />

سرعت برق،‏ پوشش زرد روی قاشق،‏ براق شد و شروع به سوسو<br />

زدن کرد.‏ برقی که بینهایت زیبا بود.‏<br />

آن دو در حالی که ضربان قلبشان <strong>از</strong> شدت هیجان باال رفته بود<br />

و به نفس نفس افتاده بودند،‏ <strong>این</strong> جریان را نگاه میکردند.‏ سیلس<br />

جریان هوا را قطع کرد و آنها برای چند لحظه،‏ بدون هیچ حرفی به<br />

قاشق خیره شدند.‏<br />

بعد تیلر خسخس کنان گفت:‏ ‏"درش بیار.‏ بذار لمسش کنم.‏<br />

خدای من!‏ چقدر قشنگه".‏<br />

سیلس با حیرتی احترام آمیز به سمت قاشق رفت و با انبرک<br />

آن را گرفت و <strong>از</strong> مایعی که آن را احاطه کرده بود،‏ بیرون کشید.‏<br />

چیزی که بالفاصله بعد <strong>از</strong> آن اتفاق افتاد را نمیتوان به طور<br />

کامل توضیح داد.‏ بعد <strong>از</strong> آن،‏ وقتی که روزنامههای خشمگین،‏ با<br />

نامهربانی آن دو را به باد انتقاد گرفتند،‏ نه سیلس و نه تیلر،‏ نمی-‏<br />

توانستند چیزی <strong>از</strong> آنچه اتفاق افتاده بود را به خاطر بیاورند.‏<br />

چیزی که اتفاق افتاد <strong>این</strong> بود که وقتی که قاشق که با آمونیوم<br />

آبکاری شده بود،‏ در معرض هوای آزاد قرار گرفت،‏ وحشتناک-‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!