21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

حالی که مراقب مچ دست زخمیاش بود،‏ با هیکل بزرگش،‏<br />

محترمانه تعظیم کرد.‏ او پیتر کیو.‏ هورنسووگل بود.‏<br />

او با حالتی عصبی به لوله تفنگ تیلر چشم دوخت و گفت:‏<br />

‏"معلومه که اوضاع به نظر شما مشکوک میاد،‏ ولی من میتونم همه<br />

چی رو توضیح بدم.‏ دیدین،‏ با وجود <strong>این</strong>که بعد <strong>از</strong> پیشنهاد منطقی<br />

که به شما کردم،‏ با من رفتار بدی داشتین،‏ من هنوز نسبت به شما<br />

احساس محبت و عالقه میکردم.‏<br />

به هر حال من آدم با تجربهای هستم و در مورد رذالت<br />

بشریت آشنایی کامل دارم.‏ به خاطر همین تصمیم گرفتم امشب<br />

مراقب خونتون باشم که مبادا در مقابل متجاوزین،‏ اقدامات<br />

احتیاطی الزم رو انجام نداده باشین".‏ او به اوباش دماغ کوفتهای که<br />

هنوز <strong>از</strong> روی کف زمین،‏ به آنها خیره شده بود اشاره کرد و گفت:‏<br />

‏"بعد با تعجب دیدم که <strong>این</strong> موجود رذل،‏ <strong>از</strong> پنجره پشتی،‏ یواشکی<br />

اومد داخل.‏<br />

فوری جونم رو به خطر انداختم و پشت سر <strong>این</strong> جانی،‏ اومدم<br />

تو.‏ فقط میخو<strong>است</strong>م مراقب کشف فوقالعاده شما باشم.‏ واقعاً‏<br />

احساس میکنم به خاطر کاری که کردم،‏ مستحق پاداش باشم.‏ من

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!