21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

آن دو آهسته <strong>از</strong> تختخواب بیرون آمدند،‏ ربدشامبر و دمپایی<br />

پوشیدند و پاورچین به طبقه پایین رفتند.‏ تیلر یک هفت تیر به<br />

همراه داشت و آن را به سمت پایین پلهها نشانه رفته بود.‏<br />

آنها تقریباً‏ نیمی <strong>از</strong> راه را رفته بودند که ناگهان،‏ صدای فریادی<br />

<strong>از</strong> غافلگیری بلند شد و بعد <strong>از</strong> آن صدای زد و خورد بلندی به<br />

گوش آنها رسید.‏ همه <strong>این</strong>ها چند لحظهای ادامه داشت تا <strong>این</strong>که<br />

صدای شکستن شیشه به گوش رسید.‏<br />

سیلس با صدایی گرفته نالید:‏ ‏"آمونیوم من"!‏ و <strong>از</strong> زیر دست<br />

تیلر رد شد و با سر به طبقه پایین شتافت.‏<br />

شیمیدان در آزمایشگاه را ب<strong>از</strong> کرد و داخل شد چراغ را روشن<br />

کرد.‏ به دنبال او،‏ شریکش در حالی که فحش میداد،‏ رسید.‏ دو<br />

نفری که مشغول دعوا بودند،‏ چشمهایشان را در <strong>اثر</strong> روشنایی<br />

ناگهانی تنگ کردند و <strong>از</strong> هم جدا شدند.‏<br />

تفنگ تیلر به سمت آنها نشانه رفته بود.‏ او گفت:‏ ‏"خوب،‏<br />

وضعتون اصالً‏ خوب نیست".‏<br />

یکی <strong>از</strong> آنها در میان بطری ها و ظرفهای آزمایشگاهی شکسته<br />

که <strong>این</strong>طرف و آنطرف پخش شده بودند،‏ یک وری ایستاد و در

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!