21.12.2015 Views

این اثر ترجمهای است از

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

avalin-dastanhaye-asimof_www.ketabesabz.com_

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

:-<br />

*<br />

او که بدون توجه هنوز مشغول تمیز کردن هفت تیرش بود،‏<br />

گفت:‏ ‏"هان؟ خوبه.‏ دیگه چه خبر"؟<br />

‏"خوب،‏ یه زن خل و چل هم قرص خورده،‏ ریق رحمتو سر<br />

کشیده.‏ همین".‏ او روزنامه را برای مایک پرت کرد و بیرون رفت.‏<br />

مایک به پشتی صندلی تکیه داد و روزنامه را با بیحالی ورق زد.‏<br />

تیتر خبری توجه او را به سمت خود جلب کرد و او مقالۀ کوتاه<br />

مربوط به آن را خواند.‏ بعد <strong>از</strong> <strong>این</strong>که مقاله به پایان رسید،‏ او روزنامه<br />

را به کناری انداخت،‏ سیگاری روشن کرد و عمیقاً‏ به فکر فرو رفت.‏<br />

بعد در را ب<strong>از</strong> کرد و گفت:‏ ‏"هی اسلپی!‏ بی<strong>این</strong>جا!‏ یه کاری هس که<br />

باس بری انجام بدی"!‏<br />

والتر سیلس <strong>از</strong> شدت خوشحالی هیجان زده شده بود.‏ مثل<br />

طاووس،‏ با وقاری شاهانه در آزمایشگاهش قدم میزد و با لذت به<br />

کشف افتخار آمیزش فکر میکرد.‏ یوجین تیلر هم که به همان<br />

اند<strong>از</strong>ه خوشحال بود،‏ نشسته بود و او را تماشا میکرد.‏<br />

تیلر گفت:‏ ‏"میخوام بدونم مشهور بودن چه مزهای داره"؟!‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!