نولیبرالیسم در بوته ي نقد
نولیبرالیسم در بوته ي نقد
نولیبرالیسم در بوته ي نقد
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 123<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر با رونق گرفتن <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی و جهانیساز<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong>، هجوم سرمایه به کارمحدود به کشورها<strong>ي</strong> صنعتی غرب نبوده است و کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی و مناطق کم توسعه<strong>ي</strong> جهان را نیز <strong>در</strong> برگرفته است.<strong>در</strong> این دوره <strong>در</strong> واکنش به نظریات رادیکال و چپ، سلسله نظریاتی <strong>در</strong> محافل آکادمیک و همچنین رسانهها<strong>ي</strong>عمومی جهان توسعه یافته منتشر و تبلیغ شد که تقربباً غایت اندیشه<strong>ي</strong> تمام آنها نادیده انگاشتن کار وطبقه<strong>ي</strong> کارگر به عنوان منبع ارزش و مطرح کردن مفاهیم جدید<strong>ي</strong> متناسب با واقعیات موجود بود.نظریاتی چون «جامعه ما بعد صنعتی»، «جامعه دانایی محور»، «جامعه انفورماتیک»، «جامعه مصرفی» وهمچنین مفاهیمی چون خدماتی شدن جوامع و اولویت فرهنگ (روبنا) بر شیوه تولید و اقتصاد (زیربنا)، همگیباور داشتند که مقولاتی چون کار، طبقه<strong>ي</strong> کارگر و تضاد کار و سرمایه فاقد اعتبار گشته است و آنچه <strong>در</strong> جوامعکنونی ملاك ارزش میباشد، مناسباتی است که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با فرهنگ و هویت و دانایی قرار دارد.<strong>در</strong> همین دوره است که کتابهایی چون «جامعه ما بعد صنعتی» از دانیل بل، «موج سوم» از الوین تافلر، و...همان شعار<strong>ي</strong> را سر دادند که آن<strong>در</strong>ه گورز <strong>در</strong> کتاب معروفش تحت عنوان «خداحافظ طبقه<strong>ي</strong> کارگر» سر می داد.آنچه از دل این نظریات و مفاهیم بیرون میآمد فرهنگگراییا<strong>ي</strong> بود که عنصر تعیین کننده<strong>ي</strong> هویت افراد وجوامع را نه عرضه<strong>ي</strong> تولید، بلکه <strong>در</strong> نوع مصرف آنها میدانست. <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> فرهنگ، نظریه «پست م<strong>در</strong>نیسم» و«پسام<strong>در</strong>نیسم» نیز الگو<strong>ي</strong> فرهنگی این سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر نو ظهور بود.اما <strong>در</strong> همان زمانی که این نظریات <strong>در</strong> محافل آکادمیک مطرح میشد و توسط دستگاهها<strong>ي</strong> ارتباط جمعی <strong>در</strong>روند<strong>ي</strong> یکسویه و غیر انتقاد<strong>ي</strong> به مردم کشورها<strong>ي</strong> جهان منتقل میگردید، شواهد و واقعیات جهان دال بر افزاششکاف نابرابر<strong>ي</strong> و فقر و تنگدستی نیرو<strong>ي</strong> کار جهانی که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با مناسبات ق<strong>در</strong>ت سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>ناشی از تضاد کار و سرمایه است، بیش از پیش اعتبار علمی این نظریات را زیر سوال برد.برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> جهانی که آن را ما بعد صنعنی و دانایی محور و انفورماتیک اطلاق میکنند، جهانیشدن سرمایه وانکشاف شیوه<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سراسر مناطق جهان، نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را وا داشته است تا برا<strong>ي</strong> گریز ازبحرانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ون زا<strong>ي</strong> خود به منظور دسترسی به کارگر ارزان قیمت و شرایط سهلتر قوانین محیط زیستبسیار<strong>ي</strong> از صنایع و تولیدات خود را <strong>در</strong> قالب شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی به کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم منتقل کند.آنچه <strong>در</strong> نظریه<strong>ي</strong> جهانیشدن تحت عنوان امحاء دولت-ملت و ایجاد جامعه جهانی تبلیغ میشود، نتیجه<strong>ي</strong>عملیاش نه تنها سرنوشت مشترك بشریت بر پایه<strong>ي</strong> احترام و تعامل و همبستگی بشر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> اهداف انسانینبوده است بلکه بیش از پیش سرنوشت و زندگی مردم کشورها<strong>ي</strong> پیرامون را ذیل قوانین غیر دموکراتیک سرمایه