13.07.2015 Views

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

نولیبرالیسم در بوته ي نقد

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

____________________________________<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> <strong>بوته</strong><strong>ي</strong> <strong>نقد</strong> ‏(مجموعه مقالات)‏نویسنده:‏ خسرو صادقی بروجنیwww.khosrosadeghi.comwww.koukh1.blogfa.comkhosrosadeghib@gmail.comطرح رو<strong>ي</strong> جلد:‏ مهدیه امیر<strong>ي</strong>تاریخ انتشار:‏ پا<strong>ي</strong>ٔیزارتباط با نویسنده:‏1390


شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 6است.‏<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر رواج گرفتن اندیشه<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایالات متحده و اروپا مواز<strong>ي</strong> با رشد نومحافظهکار<strong>ي</strong> بودهاز این رو لازم است ضمنپرداخته شود.‏1نومحافظهکار<strong>ي</strong>شناخت مفهوم و اصول نومحافظهکار<strong>ي</strong>،‏ به نکات اشتراك و تفاوت این دو2محافظهکار<strong>ي</strong> ، مجموعها<strong>ي</strong> از اندیشهها و نگرشها<strong>ي</strong> سیاسی است که نهادها<strong>ي</strong> کهن و ریشهدار را از آنچه نو ونیازموده است،‏ ارزشمندتر میشمرد ‏(آشور<strong>ي</strong>،‏.(298 ،1384محافظهکاران خود را هوادار عقل سلیم و واقع بین میدانند.‏با هرگونه طرح و اندیشه<strong>ي</strong>آرمانیبرا<strong>ي</strong> ایجاددگرگونیها<strong>ي</strong> عمیق <strong>در</strong> جامعه مخالفاند؛ و اجرا<strong>ي</strong> چنین طرحهایی را ناممکن میپندارند.‏ آنان هرگونه کوششبرا<strong>ي</strong> تحقق آرمانشهر را مصیبت بار میشمارند.‏محافظهکاران به ویژهآراء و استدلال ها<strong>ي</strong> خود را بر تجاربملموس تاریخی استوار میسازند،‏ و از همین رو ضد عقلگرایی و غیرتاریخیاند.‏ به همین دلیل بسیار<strong>ي</strong> از آنانمحافظهکار<strong>ي</strong> را اصلاً‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> به حساب نمیآورند؛ زیرا اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> قاعدتاً‏ <strong>در</strong> پی عرضه<strong>ي</strong> تعریفی معین از انسانو جامعه و کوشش برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> آن تعریف است؛ حال آن که محافظهکار<strong>ي</strong> آنچه را محصول تاریخو گذشتهسنت است میپذیرد.‏ همچنین محافظهکاران اصول عقاید خود را برخاسته از ویژگیها<strong>ي</strong> نهاد بشر میپندارند،‏ بهاین معنا که معتقدند آدمی به حفظ دستاوردها<strong>ي</strong> خود گرایش دارد و محافظهکار<strong>ي</strong> هم آرمانی جز این ندارد.‏ بهنظر آنان میراث گذشتگان به زحمت به دست آمدهاست؛ و نباید و نمیتوان آن را به یک باره کنار گذاشت.‏مالکیت،‏ خانواده،‏ سنت،‏ مذهب،‏ دولت و سایر نهادها<strong>ي</strong> اجتماعی مواریث ارزشمند گذشته<strong>بوته</strong><strong>ي</strong> تاریخ آزمایش شده شایان ستایش است.‏است؛ و آنچه <strong>در</strong>به طور کلی محافظهکاران،‏ محافظهکار<strong>ي</strong> را گرایشی طبیعی و مبتنی بر عقل سلیم و غیراید<strong>ي</strong>ٔولوژیک دانستهاند،‏اما اگر از بیرون بنگریم،‏ میبینیم که محافظهکار<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سیاسی معینی است که همچون فرآوردهها<strong>ي</strong>تاریخی <strong>در</strong> وضع تاریخی-‏ اجتماعی مشخصی پدید آمده است؛ و بنابراین <strong>در</strong> شناخت ماهیتش باید آن وضع را <strong>در</strong>نظر گرفت ‏(بشیریه،‏.(175 :1387شکل امروز<strong>ي</strong> نومحافظهکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا و انگلیس حاصل تطور صورتبند<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مختلف محافظهکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> طولتاریخ معاصر است.‏ از این منظر و <strong>در</strong> سطح کلان،‏ محافظهکار<strong>ي</strong> سه شکل اصلی برگرفته از سه مرحله تاریخی راتجربه کرده است:‏1 Neo- Conservatism2 Conservatism


شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 8نیز نام گرفتهاست.‏تنها از نیمه<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1990راستیا<strong>ي</strong> که فریدمن از دیرباز با آنان مرتبط بودهاست3اَمریکن اینتر پرایز»‏ -–بودکه نهضت فکر<strong>ي</strong> تحت رهبر<strong>ي</strong> ستادها<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> دستامثال21‏«بنیاد هریتج»‏ ، ‏«انستیتو<strong>ي</strong> کتو»‏ ، ‏«انستیتو<strong>ي</strong>خود را ‏«نومحافظهکار»‏ نامیدهاند.‏ و این جهانبینیا<strong>ي</strong> است که کل نیرو<strong>ي</strong> ماشینِ‏ نظامیایالات متحده را <strong>در</strong> خدمت یک برنامه<strong>ي</strong> عملِ‏ شرکتمحور بهکار گرفته است ‏(کلاین،‏همه<strong>ي</strong> این اشکال مختلف ظهورتعهد به‏«تثلیث خط مشی»‏عمل کاملِ‏ شرکتها؛‏(یعنیمشترکند.‏‏«<strong>نولیبرالیسم</strong>»،‏‏«جهانیساز<strong>ي</strong>»،‏این تثلیث عبارت است:‏.(35:1389-1‏«نومحافظهکار<strong>ي</strong>»،‏حذف حوزه<strong>ي</strong> عمومی/‏‏«اقتصاد آزاد»)‏2- دولتی؛-3کاهش شدید هزینه<strong>ي</strong> خدمات رفاهی و اجتماعی دولت ‏(همان).‏با این همه <strong>در</strong> غرب،‏ <strong>در</strong> خصوص تمیز نومحافظهکار<strong>ي</strong> از <strong>نولیبرالیسم</strong> منازعات فکر<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> <strong>در</strong>گرفته<strong>در</strong>آزاد<strong>ي</strong>است.‏اساس این منازعات آن است که اگر قرار باشد نومحافظهکار<strong>ي</strong> اصول محافظهکار<strong>ي</strong> را حفظ کند،‏ باید بر اندیشه<strong>ي</strong>1 Heritage Foundation2 Cato Institute3 American Enterprise Institute


شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 9پ<strong>در</strong>سالار<strong>ي</strong> سیاسی و اجتماعی قدیم تأکید کند و به دام نظریهها<strong>ي</strong> ضد دولتی لیبرال نیفتند.‏اما واقعیت ایناست که نومحافظهکار<strong>ي</strong> آمیزها<strong>ي</strong> از برخی مفاهیم سنتی محافظهکار<strong>ي</strong> ‏(مانند دولت نیرومند و تأکید بر نظم وقانون)‏ و اصول اقتصاد بازار آزاد است.‏به طور کلی نومحافظهکار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> شباهت و تفاوتهایی با یکدیگر دارند:‏کینز<strong>ي</strong>هر دو واکنشی به اقتصادو دولت رفاهی و افزایش نفوذ اتحادیه ها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> بودهاند؛ لیکن نومحافظهکاران <strong>در</strong> عین حال بهفرهنگ و شیوه<strong>ي</strong> زندگی رایج <strong>در</strong> غرب واکنش اخلاقی نشان میدهند و نگران بیانضباطی اجتماعی،‏ بیپرواییاخلاقی،‏ و تضعیف نهاد خانواده و مذهباند.‏ آنان همچنین،‏ برعکس نولیبرالها،‏ به نظم و امنیت و ثبات سیاسیتوجه بسیار دارند.‏ از نظر آنان بازار آزاد به دولت نیز نیاز دارد ‏(بشیریه،‏.(186 :1387<strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> سیاست و حکومت کشورها<strong>ي</strong> غربی <strong>در</strong> آخرین دههها<strong>ي</strong> سده<strong>ي</strong> بیستم رگههایی از لیبرالیسم ومحافظهکار<strong>ي</strong> با یکدیگر ترکیب شده و از آن پدیده<strong>ي</strong>دولتها<strong>ي</strong> غربی <strong>در</strong> واکنش به بحران اقتصاد<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>کردند.‏بر1‏«راست نو»‏ به وجود آمده است.‏ <strong>در</strong> دهه 1980 بسیار<strong>ي</strong> از1970با ترك سیاست ها<strong>ي</strong> کینز<strong>ي</strong> به سو<strong>ي</strong> راست حرکتراست نو،‏ رادیکالیسمی دست راستی و تهاجمی است که اصول خود را لیبرالیسم و محافظهکار<strong>ي</strong>میگیرد؛ و <strong>در</strong> توصیف مواضع نولیبرال ها و نومحافظه کاران،‏ هر دو،‏ به کار میرود.‏عنوان ‏«راست نو»‏ به ویژه <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حزب محافظهکار انگلستان <strong>در</strong> دوران تاچر و حزب جمهور<strong>ي</strong>خواهآمریکا <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> ریگان به کار رفته است.‏ به طور کلی راست نو از لحاظ اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی لیبرال است،‏ یعنیآزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ کاهش مالیات،‏ بازار آزاد،‏ و دولت محدود تأکید میکند؛ ولی از نظر اخلاقی و فرهنگی واجتماعی،‏ محافظهکار است و از حفظ نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> طبیعی،‏ جلوگیر<strong>ي</strong> از گسترش حقوق اجتماعی شهروندان،‏دولت نیرومند،‏ اصول مذهبی،‏ خانواده به منزله<strong>ي</strong> بنیاد جامعه،‏ و تضعیف اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> دفاع میکند.‏لحاظ اجتماعی نیز با کار زنان خانهدار و آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> جنسی و جنبش‏«فمینیسم»‏ازمخالفت میورزد.‏ راست نووقتی مداخله<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولت را مغایر با آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> میداند گرایش لیبرال دارد؛ ولی وقتی آن را با تداومنابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> طبیعی <strong>در</strong> جامعه مغایر میبیند محافظهکار میشود.‏ <strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> راست نو حکومت از لحاظ اقتصاد<strong>ي</strong>ضعیف میشود؛ ولی از نظر سیاسی یعنی تأمین نظم و امنیت،‏ تقویت میگردد.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ترکیب راست نو <strong>در</strong> شکل زیر مشخص میشود:‏عناصر محافظهکار<strong>ي</strong> و1 New Right


شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 11نهادهایی که <strong>در</strong> کنفرانس برتن وودز <strong>در</strong> سال1944شکل گرفتند،‏ تا حد زیاد<strong>ي</strong> منعکس کننده<strong>ي</strong> این مصالحه<strong>ي</strong>موقتی هستند.‏ از یک سو،‏ تعهد<strong>ي</strong> بلند مدت به آرمان تجارت آزاد جهانی وجود داشت که این امر <strong>در</strong> شکلگیر<strong>ي</strong>1‏«موافقت نامه<strong>ي</strong> عمومی تعرفه و تجارت»‏ متجلی شد،‏ و از سو<strong>ي</strong> دیگر،‏ هنوز کشورها<strong>ي</strong> اروپایی قا<strong>در</strong> بودند که تاحد<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی و ‏«اقتصادها<strong>ي</strong> ملی»‏ خود را حفظ کنند.‏ دولتها<strong>ي</strong> عضو قا<strong>در</strong> بودند تا ورود و خروجکالاها از مرزها<strong>ي</strong> خود را کنترل کرده و برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> مورد نظر خود را که غالباً‏ <strong>در</strong>برگیرنده<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong>رفاه اقتصاد<strong>ي</strong> بود به اجرا بگذارند.‏کنفرانس برتون وودز همچنین زمینهساز تشکیل سه نهاد اقتصاد<strong>ي</strong> جدید بین المللی شد:‏2بانک ترمیم و توسعهجهانی ‏(بانک جهانی)،‏ صندوق بینالمللی پول و موافقتنامه<strong>ي</strong> عمومی تعرفه و تجارت ‏(گات)،‏ هدف از تشکیلصندوق بینالمللی پول،‏ مدیریت نظام مالی بین المللی و هدف از تشکیل بانک جهانی،‏ اعطا<strong>ي</strong> وام به کشورها<strong>ي</strong>اروپایی به منظور بازساز<strong>ي</strong> این کشورها بود.‏ بعدها ‏(<strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>(1950حیطه<strong>ي</strong> وظایف بانک جهانی گسترش پیداکرده و تأمین <strong>نقد</strong>ینگی لازم برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> پروژهها<strong>ي</strong> صنعتی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه را نیز شامل میشد.‏ امابیشک مهمترین دستاوردها<strong>ي</strong> کنفرانس برتن وودز،‏ تهیه<strong>ي</strong> مقدمات تأسیس‏«گات»‏بود که به زود<strong>ي</strong> به نهادعمده<strong>ي</strong> تجارت جهانی تبدیل شد و مس<strong>ي</strong>ٔولیت اعمال موافقت نامهها<strong>ي</strong> چند جانبه<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> و کاهش تعرفهها<strong>ي</strong>وارداتی را بر عهده گرفت.‏ گات <strong>در</strong> سال1995سرعت به آماج اصلی اعتراضات مخالفان جهانیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> اواخر دهه<strong>ي</strong>جا<strong>ي</strong> خود را به سازمان تجارت جهانی داد که البته این سازمان به1990تبدیل شد.‏بدین ترتیب،‏ نظام پس از جنگ <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> بر مبنا<strong>ي</strong> رژیم ها<strong>ي</strong>(Kiely, 2003:5)دولتها<strong>ي</strong> غربی کسب کنند.‏3‏«حامی کار»‏شکل گرفتو کارگران موفق شدند از طریق سازمانها<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند کارگر<strong>ي</strong>،‏ امتیازات فراوانی را از4دولتها<strong>ي</strong> رفاهی <strong>در</strong> اروپا،‏ سیاستهایی از قبیل تأمین شغلی برا<strong>ي</strong> تمامی افرادآماده به کار و تأمین حداقل استانداردها<strong>ي</strong> زندگی برا<strong>ي</strong> تمامی اعضا<strong>ي</strong> جامعه را <strong>در</strong> دستور کار خود قرار دادند وبدین گونه ‏«عصر طلایی سرمایهدار<strong>ي</strong> کنترل شده»‏ که <strong>در</strong> آن با افزایش حقوقها و گسترش خدمات اجتماعی،‏نوعی سازش بین نیرو<strong>ي</strong> کار و سرمایه ایجاد شده بود،‏ آغاز شد5تحولات فوق <strong>در</strong> بستر توسعه<strong>ي</strong> شیوهها<strong>ي</strong> تولید اقتصاد<strong>ي</strong> فورد<strong>ي</strong>.(Steger, 2002:26)پدیدار گشتند که <strong>در</strong> آن کالاها به صورتاستاندارد و <strong>در</strong> مقیاس انبوه به تولید میرسید.‏ نظام تولید<strong>ي</strong> فورد<strong>ي</strong> با تخصصی کردن وظایف و ابزارها،‏ کارگران1 General Agreement on Tariffs and Trade (GATT)2 Bank for Reconstruction and Development3 Labor-friendly4 Welfare state5 Fordist


شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 12را از یکدیگر مجزا کرده و نظارت بر فرآیند تولید از سو<strong>ي</strong> مدیران را به آسانی ممکن میساخت.(Johnson2000:273)<strong>در</strong> این نظام،‏ تولید عمدتاً‏ بر بازارها<strong>ي</strong> ملی متمرکز بود و این بازارها معمولاً‏ <strong>در</strong> برابر رقبا<strong>ي</strong> خارجی مورد حمایتقرار میگرفتند.‏نظاماما <strong>در</strong> مورد کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم رفاه اجتماعی تا حد<strong>ي</strong> تحت تأثیر فرآیند توسعه قرار داشت.‏از آنجا کهدولتها<strong>ي</strong> جهان سوم <strong>در</strong> پی دستیابی به توسعه<strong>ي</strong> ملی و م<strong>در</strong>نیزاسیون از طریق صنعتی شدن بودند،‏ لذا صنایعنوپا<strong>ي</strong> داخلی را <strong>در</strong> برابر رقبا<strong>ي</strong> خارجی مورد حمایت قرار میدادند تا یک پایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند را بنا کرده واز وابستگی به مصنوعات گران قیمت وارداتی از کشورها<strong>ي</strong> توسعه بکاهند.‏ به این ترتیب <strong>در</strong> این کشورها نیز نوعی1‏«حامی توسعه»‏ پدید آمد که <strong>در</strong> آن دولت <strong>در</strong> تأمین و ارتقا<strong>ي</strong> استانداردها<strong>ي</strong> زندگی نقش اساسی داشت.‏با گذشت سه دهه از پیدایش نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> کنترل شده که نهادها<strong>ي</strong> برآمده از برتن وودز <strong>در</strong> آن نقش مهمیبر عهده داشتند،‏ از اواسط دهه<strong>ي</strong>1970این نظام با چالشها<strong>ي</strong> عمدها<strong>ي</strong> روبرو شد.‏از یک سو،‏ نظام تولید<strong>ي</strong>فورد<strong>ي</strong> به دلیل یکنواختی کار،‏ ایجاد از خودبیگانگی و تقسیم کار بر مبنا<strong>ي</strong> جنسیت به شدت مور انتقاد واقعشده بود؛ و از سو<strong>ي</strong> دیگر،‏ ایالات متحده <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی تا حد زیاد<strong>ي</strong> توان خود را <strong>در</strong> بازارها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> جهانی از دست داده بود.(Kiely, 2003:8)<strong>در</strong> این زمان ایدهها<strong>ي</strong> نولیبرالی مبتنی بر تجارت آزاد و کاهش تعرفهها،‏ <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> وضعیت نامساعد اقتصاد<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> غربی-‏وقوع دو شوك بزرگ نفتیمتحده و انگلستان گردید.‏–نرخ بالا<strong>ي</strong> تورم،‏ رشد اندك اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ نرخ بالا<strong>ي</strong> بیکار<strong>ي</strong>،‏ کسر بودجه <strong>در</strong> بخش خصوصی وطرفداران فراوانی پیدا کرد و منجر به پیروز<strong>ي</strong> چشمگیر محافظهکاران <strong>در</strong> ایالاتپیروز<strong>ي</strong> محافظهکاران رامیتوان آغاز گرایش به یکپارچهساز<strong>ي</strong> بازارها<strong>ي</strong> جهانی وشتاب گرفتن حرکت به سو<strong>ي</strong> اقتصاد آزاد دانست.‏ احزاب محافظهکار طرح نولیبرالی گسترش بازارها<strong>ي</strong> بینالمللیرا <strong>در</strong> رأس برنامهها<strong>ي</strong> خود قرار دادند که این مکانیسم بهوسیله<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong> بازارها<strong>ي</strong> مالی داخلی،‏ حذف ت<strong>در</strong>یجینظارت بر جریان سرمایه و افزایش تبادلات مالی <strong>در</strong> سطح جهانی مورد حمایت قرار میگرفت.‏<strong>در</strong> طول سال ها<strong>ي</strong>1990 و 1980تلاش نولیبرالها برا<strong>ي</strong> ایجاد یک بازار جهانی به وسیله<strong>ي</strong> موافقتنامهها<strong>ي</strong>آزادساز<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> که جریان یافتن منابع اقتصاد<strong>ي</strong> بر رو<strong>ي</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی را گسترش می داد،‏ ق<strong>در</strong>ت بیشتر<strong>ي</strong> یافت.‏ایدهِ<strong>ي</strong> بازار واحد جهانی که بعد از سال1949<strong>در</strong> جریان مذاکرات گات به ت<strong>در</strong>یج توسعه یافته و به کاهشتعرفهها<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> منجر شده بود،‏ متعاقب مذاکرات دور اروگو<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> گات و با تشکیل سازمان تجارت جهانی بیشاز پیش مورد تأکید قرار گرفت.‏ این سازمان از حیطه<strong>ي</strong> اختیارات وسیع تر<strong>ي</strong> نسبت به گات برخودار بود؛ از جملهاز آن رو که مقررات آن امور مالکیت معنو<strong>ي</strong> و تجارت آزاد <strong>در</strong> کشاورز<strong>ي</strong> و منسوجات را نیز <strong>در</strong> بر میگرفت.‏1 Development-friendly


دوتعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایراناین روزها واژگان و اصطلاحاتی چون طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانهها،‏خصوصیساز<strong>ي</strong>،‏ آزادساز<strong>ي</strong> اقتصاد و...بیشترین کاربرد را <strong>در</strong> مباحثات و مجادلات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ایران دارند.‏تأکید بیش از اندازه<strong>ي</strong> دولت بر این سیاستها،‏ گاهی این گونه القا میکند که این سیاستها از ابتکارات وخلاقیتها<strong>ي</strong> دولت فعلی است.‏اگر چه ما ملتی دارا<strong>ي</strong> حافظه<strong>ي</strong> تاریخی ضعیف هستیم که کمتر از تجارب عقیم مانده<strong>ي</strong> گذشته <strong>در</strong>سآموختهایم و اغلب به تکرارشان اقدام کردهایم،‏ اما توجه به تحولات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی جهان طی سه دهه<strong>ي</strong>گذشته و آبشخورها<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> این تحولات،‏ ما را به این سمت و سو سوق میدهد که آنچه <strong>در</strong> دوران فعلی و <strong>در</strong>قالب واژگان و اصطلاحات فوقالذکر،‏ بیان میشود به هیچ عنوان امر بدیع و نوآوارانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سطح جهان نمیباشد،‏بلکه دارا<strong>ي</strong> پیشینه<strong>ي</strong> سه دهها<strong>ي</strong> است و <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از مناطق و کشورها<strong>ي</strong> جهان اجرا شده و آثار و نتایجمنفیاش را نمایان کرده است.‏هدف از نوشتار حاضر،‏ ریشهیابی برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کنونی و بررسی پیشینه<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> اینسیاستها میباشد.‏2ساختار<strong>ي</strong>»‏<strong>در</strong> این مقاله سعی شده است ضمن بیان مفاهیم1‏«اجماع واشنگتن»‏ و ‏«برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل، با اشاره به نظریات اقتصاددانان و کارشناسان مستقل،‏ توضیح داده شود که بر خلاف گفتماندولتی موجود مبنی بر سازشناپذیر<strong>ي</strong> با برنامهها و سیاستهایی که دولتها و ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مسلط جهانی،‏ به1 Washington Consensus2 Structural Adjustment Programs (SAPs)


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 18-2-3مجموعها<strong>ي</strong> از سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه که عمدتاً‏ توسط دفاتر رسمی واشنگتننهادها<strong>ي</strong> بینالمللی مالی ‏(<strong>در</strong> <strong>در</strong>جه اول صندوق بین المللی پول و بانک جهانی)‏ و خزانهدار<strong>ي</strong> ایالات متحدهحمایت میشود.‏به باور منتقدان،‏»اجماع واشنگتن»‏ اشاره به مجموعه سیاستهایی دارد که توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی برکشورها<strong>ي</strong> که تقاضا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کمک از آنها دارند،‏ تحمیل میشود.‏ این سیاستها گرچه متنوع هستند اما <strong>در</strong>کل نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی به عنوان عامل اجرا<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ به واسطه<strong>ي</strong> آنها خواهان کمینهساز<strong>ي</strong> نقش دولتمیباشند.‏برا<strong>ي</strong> مثال نهادها<strong>ي</strong> جهانی بر پایه<strong>ي</strong> این سیاستها،‏ دولتها را وادار میکنند که سیستم آموزش ابتدایی خود راخصوصی کنند.‏ این سیاستها که <strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> اوایل دهه<strong>ي</strong>1980سال و به طور ترقیخواهانها<strong>ي</strong> پس از انتشار گزارش ‏«صندوق کودکان سازمان ملل»‏‏«تعدیل با چهره<strong>ي</strong> انسانی»‏ متوقف شدبه اجرا گذاشته شد،‏ اجرا<strong>ي</strong> آنها پس از چند(UNICEF).(Williamson, 2004:2)-1-2-3-4-5-6-7-8-9تحت عنواناین سیاستها که <strong>در</strong> چارچوب سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرحشدند و خود ویلیامسون نیز بعدها آن ها را مدون کرد،‏ عبارت اند از:‏افزایش پس انداز از راه سیاستها<strong>ي</strong> مالی.‏کاهش هزینهها<strong>ي</strong> اجتماعی دولتها.‏اصلاح مالیاتی و برقرار<strong>ي</strong> مالیات بر زمین از راههایی که نسبت به محیط زیست حساس باشد.‏افزایش نظارت بانک جهانی بر اقتصاد ملی کشورها.‏رقابتی کردن نرخ ارز و حذف شناورساز<strong>ي</strong> و کاربرد نرخ ارز به عنوان یک نگارنده رسمی.‏لیبرالیزه کردن ‏(آزادساز<strong>ي</strong>)‏ تجارت بین منطقها<strong>ي</strong>.‏بنا کردن یک اقتصاد رقابتی کامل از راه خصوصیساز<strong>ي</strong> و مقررات زدایی به منظور حق مالکیت و داراییکه بهروشنی تعریف شده باشد.‏ایجاد مؤسسات مالی کلید<strong>ي</strong> مانند بانک مرکز<strong>ي</strong> مستقل و اداره قو<strong>ي</strong> بودجه و ایجاد دستگاه قضایی مستقلآن گونه که با روح آن سیاست ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سازگار باشد و همراه سایر مؤسسات مأموریت بهرهور<strong>ي</strong> را برعهده بگیرد.‏افزایش هزینه ها<strong>ي</strong> آموزشی ابتدایی و متوسطه ‏(ر<strong>ي</strong>ٔیس دانا،‏.(216: 1386-10ارا<strong>ي</strong>ٔه تعریف روشن از دستیابی به حقوق مالکیت برا<strong>ي</strong> همه ‏(بن فاین،‏.(245: 1385


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 19اجماع واشنگتن <strong>در</strong> اکثر موارد بهچون‏«بنیادگرایی بازار»‏اشاره دارد و <strong>در</strong> پیوند با سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی،‏ خواستارافزایش الزامات بازار بر دولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیساز<strong>ي</strong> بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد.(Rodrick, 2006)به بیان نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین،‏ این سیاستها،‏ که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت عام تصویر میشد،‏ ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی‏«خصوصیساز<strong>ي</strong>‏(همه<strong>ي</strong>)‏بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی»‏و‏«حذف موانع ورودمیشد و این سیاستها چیز<strong>ي</strong> جز سهگانه<strong>ي</strong> نولیبرالی میلتون فریدمن نبود:‏تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> عمومی دولت».‏مؤسسات خارجی»‏به کشور را شامل‏«خصوصیساز<strong>ي</strong>،‏ حذف مقررات،‏به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون اینها سیاستها<strong>ي</strong> بودند که‏«ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن مصرّ‏ بودند کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین آنها را اتخاد کنند»‏ ‏(کلاین،‏(246:1389و به برخورد مستعمراتی ‏«مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو»‏ با ‏«صندوق بینالمللی پول»‏ و ‏«بانک جهانی»‏ را که تا حدزیاد<strong>ي</strong> مسکوت مانده بود،‏ رسمیت داد ‏(همان:‏.(245اجماع واشنگتن <strong>در</strong> رویکرد خود،‏ ضمن رد مداخلهگرایی و<strong>در</strong> عین تکیه بر بازار،‏ لزوماٌ‏ دو ویژگی مهم داشتهاست.‏ نخستین و فور<strong>ي</strong> ترین ویژگی آن،‏ این است که نیاز<strong>ي</strong> به پیشنهاد سیاستهایی برا<strong>ي</strong> دست یابی به توسعهندارد زیرا اجماع واشنگتن فقط یک سیاست برا<strong>ي</strong> تحقق آن هدف دارد،‏ و آن هم عبارت است از نداشتن هیجسیاستی و تکیه کامل بر بازار تا حد امکان.‏ دوم،‏ مفهوم توسعه را میتوان از دستور کار تحلیلی کنار گذاشت.‏بنابراین بنا بر اجماع واشنگتن نیاز<strong>ي</strong> به تعریف توسعه یا تعیین مشخصات آن نیست.‏بازار آزاد به ارمغان بیاورد <strong>در</strong> صورتی که آن را به حال خود رها کنیم ‏(بن فاین،‏.(248 :1385توسعه یعنی هر چه کهبا کنار گذاشتن مقوله<strong>ي</strong> توسعه و به جا<strong>ي</strong> آن واگذار کردن سرنوشت اقتصاد به سازوکار بازار به جا<strong>ي</strong> خرد وتجربه و موشکافی،‏ این پیش فرضی مورد قبول واقع میشد که بازار هیچ نارسایی ندارد و <strong>در</strong> واقع نیرو<strong>ي</strong> اصلیآن همانا رقابت است که به طور طبیعی <strong>در</strong> دل بازار جا<strong>ي</strong>دارد.‏کوشش برا<strong>ي</strong> خردمندانه و دموکراتیک کردندولت جا<strong>ي</strong> خود را به تفویض همه چیز به دولت بازار و دولت سودبران اصلی بازار میداد.‏ <strong>در</strong>ست است که اولینبحث و بررسیها برا<strong>ي</strong> تجویز جد<strong>ي</strong>تر نسخه همیشگی بازار به جا<strong>ي</strong> برنامه از اوایل دهه<strong>ي</strong> هشتاد قرن گذشتهشروع شد،‏ اما آغازدانست ‏(ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا،‏کار اصلی و پر فشار را باید از زمان حکومت ریگان <strong>در</strong> آمریکا و مارگارت تاچر <strong>در</strong> بریتانیا.(8 :1385سیاستها<strong>ي</strong> اجماع واشنگتن به شدت از سو<strong>ي</strong> رونالد ریگان و مارگارت تاچر مورد حمایت قرار گرفت.‏ آنها برحرکتها<strong>ي</strong> آزاد سرمایه،‏ پولگرایی و دولت حداقلیمدیریت بحران ها<strong>ي</strong> جد<strong>ي</strong> نمی پذیرد،‏ تأکید داشتندکه هیچ گونه مس<strong>ي</strong>ٔولیتی <strong>در</strong> قبال نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد و.(Held, 2004)


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 23از دیگر اصول برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل،‏ آماده کردن فضا<strong>ي</strong> سیاسی،‏ اقتصاد<strong>ي</strong> و حقوقی برا<strong>ي</strong> سرمایهگذارانخارجی است که <strong>در</strong> عمل بخش مهمی از آنها را شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی تشکیل میدهند که <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong>خصوصیساز<strong>ي</strong> پا به میدان میگذارند و با خرید مؤسسات و شرکتها<strong>ي</strong> تولید<strong>ي</strong> کارآمد به قیمت نازل باایجاد رشتهها<strong>ي</strong> جدید فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> خود را آغاز میکنند.‏یکی از علل اصلی فعالتر شدن صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی،‏ حل بحران بدهیها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong>جهان سوم بود.‏ پس از اعلام ناتوانی چند کشور جهان سوم از باز پرداخت اصل و بهره بدهیها<strong>ي</strong> خود ووضع نامساعد سایر وام گیرندگان،‏ این دو سازمان پذیرفتندکه مبالغی برا<strong>ي</strong> ایفا<strong>ي</strong> تعهدات <strong>در</strong> اختیار اینکشورها قرار دهند.‏ هر چند این مس<strong>ي</strong>ٔله موجب حل موقت بحران بدهیها شد اما جهان سوم با مشکلجدید<strong>ي</strong> مواجه شد.‏ زیرا این دو نهاد مانند هرنهاد مالی دیگر خواهان پس گرفتن اصل و فرع وامهابودند.‏ از این رو کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعها<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> این نوع بدهیها بودند برا<strong>ي</strong> کاهش دادن هزینهها<strong>ي</strong>خود به منظور بازپرداخت این دیون ملزم به اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانیمیشوند.‏--برنامه<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> به یک اعتبار،‏ به صورت پراکنده از سالها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>سال1960کشورها اجرا شده است.‏ اما به اعتبار دیگر<strong>ي</strong>،‏ سابقه<strong>ي</strong> تاریخی آن به طور مشخص به سالتا‎1980‎ <strong>در</strong> گروهی از1982به بعد برمیگردد،‏ که وظایف جدید<strong>ي</strong> از جمله حل و فصل بدهیها،‏ برعهده<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول گذاشته شد.‏ از1985بانک جهانی نیز به این منظومه پیوست و سپس کارهایی بین آنها تقسیم شد.‏ چارچوب نظر<strong>ي</strong>برنامه،‏ رویکرد نوکلاسیکی <strong>در</strong> اقتصاد است.‏ راهبرد پیشنهاد<strong>ي</strong> این رویکرد،‏ اتکا به نیروها<strong>ي</strong> بازار است.‏ اعتقادحاکم براین رویکرد این است که سیستم بازار یک سیستم خودسامان است و خود به خود <strong>در</strong> مقابل تغییراتواکنش مناسب نشان میدهد ‏(مؤمنی،‏.(113:1386کوشش این سیاستها برآن است که نشان دهد اگر روشها<strong>ي</strong> سرمایهگذار<strong>ي</strong> و تجارت آزاد با حذف موانع گمرکیو حذف سیاستها<strong>ي</strong> بازدارنده<strong>ي</strong> مالیاتی و سیاستها<strong>ي</strong> عدم حمایت از دستمزدها و عدم حمایت از منافع رفاهیو فرهنگی عمومی و حذف سیاست و عدالت اجتماعی همراه باشد بلندمدت و کارآمدکردن سرمایهگذار<strong>ي</strong>ها وافزایش سطح اشتغال و بالاخره رشد و رونق فراهم می شود ‏(ر<strong>ي</strong>ٔیس دانا ،82:1382).


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 24تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایرانایران نیز همچون بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه<strong>ي</strong> دیگر <strong>در</strong> دورها<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> اولویتسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> خود قرار داده است.‏ سالها<strong>ي</strong> پس از انقلاب را به دو دوره میتوان تقسیم کرد:‏ نخستیندوره سالها<strong>ي</strong> هیجان و تب انقلابی،‏ و <strong>در</strong> جستجو<strong>ي</strong> اتوپیا<strong>ي</strong> اسلامی است.‏ این دوره با انقلاب 1357 شروع شد وزمانی پایان گرفت که فشار ناکارآمد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> پوپولیستی دولتگرا و هزینهها<strong>ي</strong> مالی جنگبا عراق،‏ زیر تحریم اقتصاد<strong>ي</strong> بینالمللی،‏ و افت شدید <strong>در</strong> بازار جهانی نفت،‏ اقتصاد ایران را به چنان وضع وخیمیرساند که نهایتاً‏ <strong>در</strong>1367پروژه<strong>ي</strong> انقلابی منسوخ اعلام شد.‏ آنگاه جست و جو <strong>در</strong> پی اتوپیا<strong>ي</strong> اسلامی،‏ و ادعا<strong>ي</strong>استقرار حاکمیت مستضعفان نیز آرام آرام منتفی شد.‏ قطعنامه<strong>ي</strong> آتش بس سازمان ملل پذیرفتهشد و مخاصماتبا عراق پایان یافت ‏(بهداد و نعمانی،‏.(27:1387


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 25– پولاین دهه<strong>ي</strong> آشوب اجتماعی و دهه<strong>ي</strong> اغتشاشها و بحرانِ‏ اقتصاد<strong>ي</strong> را می توان دهه<strong>ي</strong> اقتصاد اسلامی نامید.‏ با<strong>در</strong>گذشت آیتاالله خمینی دومین دوره<strong>ي</strong> پساانقلابی آغاز شد که تا امروز ادامه دارد.‏ این دوره<strong>ي</strong> سمتگیر<strong>ي</strong>دولت و سیاستها<strong>ي</strong> آن به سو<strong>ي</strong> بازساز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ و احیا و تحکیم مناسبات و نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong>است.‏ این دوره سالها<strong>ي</strong> دنبالگیر<strong>ي</strong> سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> مطابق نسخهها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول وبانک جهانی است ‏(همان).‏‏«سهراب بهداد»‏ و ‏«فرهاد نعمانی»،‏ این دو دوره را به ترتیب دورهها<strong>ي</strong> ‏«<strong>در</strong>ونتابی اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ و ‏«برونتابیاقتصاد<strong>ي</strong>»‏ مینامند.‏ دوره<strong>ي</strong> دوم سرآغاز فرایند برونتابی ساختار اقتصاد ایران است،‏ روند<strong>ي</strong> که به کند<strong>ي</strong> و بامشقت جریان دارد و دگردیسی سیاسی حمهور<strong>ي</strong> اسلامی را از دولتی پوپولیستی-‏ انقلابی،‏ با ادعا<strong>ي</strong> پا<strong>ي</strong>بند<strong>ي</strong> بهاستقرار حاکمیت مستضعفان،‏ به دولتی سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ همچون بسیار<strong>ي</strong> دیگر،‏ <strong>در</strong> پی دارد.‏این دوره دولت برا<strong>ي</strong> جذب سرمایه<strong>ي</strong> خارجی مجبور بود پا<strong>ي</strong>بند<strong>ي</strong> خود را به بازساز<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> بازار و تشویقاقتصاد بازار آزاد نشان دهد.‏ پیگیر<strong>ي</strong> نمادین این حرکت استقبال دولت ایران از هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی صندوق بینالملیاز انقلاببانک جهانی <strong>در</strong> تهران <strong>در</strong>13691357بود.‏ این نخستین هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی این دو نهاد مالی بینالمللی به ایران بعدبود.‏ این ملاقات ظاهراً‏ ثمر بخش بود.‏ گزارش کوتاه این هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی <strong>در</strong>IMF Survey30مورخژو<strong>ي</strong>ٔیه 1990، تحت عنوان ‏«جمهور<strong>ي</strong> اسلامی ایران <strong>در</strong> پی تغییرات نهاد<strong>ي</strong> و ساختار<strong>ي</strong> است»‏ منتشر شد.‏ <strong>در</strong>این گزارش آمده است که مقامات ایرانی ‏«عزم خود را برا<strong>ي</strong> حرکت به سو<strong>ي</strong> تعدیل همه جانبه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کلانکشور،‏ فراهم آوردن نقشی قو<strong>ي</strong>تر برا<strong>ي</strong> بخش خصوصی و حذف ت<strong>در</strong>یجی قید و بندها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابراز کردند.»‏این شروع حرکت به سو<strong>ي</strong> لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران پساانقلابی،‏ و آغاز فرایند ‏«برون تابی»‏ بود ‏(همان:‏.(89<strong>در</strong> همین زمینه <strong>در</strong> اواسط دهه<strong>ي</strong> هفتاد ‏(شمسی)‏ مس<strong>ي</strong>ٔولان حکومتی به سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong>خواستی دادندو چون از تبعات داخلی آن نگران بودند،‏ این <strong>در</strong>خواست به صورت محرمانه فرستاده شد ‏(ثقفی،‏ ‎26:1386‎؛ بهنقل از روزنامه شرق.(83/6/4بنابراین زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ایران بعد از جنگ به طرز<strong>ي</strong> گسترده <strong>در</strong> معرض تهاجم پروژه<strong>ي</strong> بازار<strong>ي</strong>کردن جامعهقرار گرفت،‏ به دست دولت اما به سرکردگی فکر<strong>ي</strong> اقتصاددانان نولیبرال.‏ دولت کوشید منطق بازار را بیش ازپیش بر زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> حاکم گرداند و قلمروها<strong>ي</strong> هر چه گسترده تر<strong>ي</strong> از زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> را کالایی کند‏(مالجو،‏.(30:1386اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong> پایانی دهه<strong>ي</strong>60 شمسیرا میتوان سرآغاز عملی چنین رویکرد<strong>ي</strong>دانست.‏ ایران به عنوان یک کشور جهان سومی که جزو کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه است طی یک وقفه<strong>ي</strong> تقریباً‏ ده سالهنسبت به موج اول کشورها<strong>ي</strong> اجراکننده<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> به گروه اجراکنندگان این طرح پیوست.‏ اکثر


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 26کشورها<strong>ي</strong> اجراکننده<strong>ي</strong> طرح تعدیل ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> موج اول،‏ به علت افزایش غیرمتعارف بدهیها<strong>ي</strong> خارجی خود،‏با اجبار نهادها<strong>ي</strong> جهانی و گاهی با اکراه این دسته از برنامهها را اجرا کردند،‏ اما ایران جزو معدود کشورهاییاست که زمانی اجرا<strong>ي</strong> این دسته از برنامهها را شروع کرد که بدهیها<strong>ي</strong> خارجیاش نزدیک به صفر بود ‏(مؤمنی،‏.(9:1386تحلیل برنامهها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی به ویژه اول و دوم توسعه کشور نشان میدهد که برنامه اول باتأثیر از رویکرد تعدیل تدوین شد.‏ فرایند تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> که از اقدامات و عناصر اصلی تعدیل اقتصاد<strong>ي</strong> است،‏<strong>در</strong> برنامه دوم نهادینه شد.‏ محتوا<strong>ي</strong> قانونی برنامه و اظهارات رسمی طراحان برنامه اول و دوم توسعه نشانمیدهد که رویکرد تعدیل،‏ سهم بالایی <strong>در</strong>تدوین این برنامهها داشتهاست.‏ بر این اساس مستندات قانونی برنامههانشان میدهد که <strong>در</strong> برنامه اول حداقلبیش از4تبصره به اصلاح نظام تجار<strong>ي</strong>،‏ حداقل812تبصره <strong>در</strong> برنامه اول و دوم به کاهش تصد<strong>ي</strong> دولت و کسر بودجه،‏ بیش از6تبصره به اصلاح نظام مالیاتی؛تبصره به اصلاح نظامبانکی و کنترل حجم <strong>نقد</strong>ینگی و بیش از‎10‎ تبصره و ماده به اصلاح نظام قیمتها،‏ حذف و کاهش یارانهها و4 حداقلشده است ‏(احمد<strong>ي</strong>،‏تبصره پیرامون اصلاح تراز مالی بنگاهها و بیش از6.(218:1384تبصره و ماده پیرامون سیاستها<strong>ي</strong> ارز<strong>ي</strong> لحاظهر یک از عناصر فوق و سیاستها<strong>ي</strong> مدون <strong>در</strong>قالب آنها،‏ <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> چارچوب سیاستها<strong>ي</strong> پیشنهاد<strong>ي</strong> تعدیل برمبنا<strong>ي</strong> توصیهها و تجویزها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است.‏ علاوه بر مواد قانونی و مستندات،‏ اشارهشده مس<strong>ي</strong>ٔولان وقت نظام برنامهریز<strong>ي</strong> کشور بهویژه سازمان مدیریت و برنامه ریز<strong>ي</strong> الهام از تعدیل متعارف را موردتأکید قرار دادهاند.‏ ‏(همان)‏اما <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> پس از جنگ و <strong>در</strong> دوران اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ایران دو نقطه<strong>ي</strong> عطف<strong>در</strong>سالها<strong>ي</strong>1384 و 1374مشاهده میشود ‏(مومنی،‏(19:1386هرکدام از دو مقطع تاریخیپایانبخش یک دوره<strong>ي</strong> متمایز جنبش بازار<strong>ي</strong>کردن جامعه بود.‏ <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> اول که سال1384 و 13741374به پایان رسیداولین برنامه توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بعد از جنگ با رویکرد<strong>ي</strong> بازارگرایانه به اجرا گذاشته شد و دومین برنامه توسعهنیز راهبرد بازارگرایانه<strong>ي</strong> خود را خیلی سریع به تعلیق <strong>در</strong>آورد ‏(مالجو،‏.(32:1386سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> اول عمدتاً‏ تحت تأثیر اندیشهها<strong>ي</strong> بازارگرایان تن<strong>در</strong>و بود اما <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دومعمدتاً‏ متاثر از افکار بازارگرایان میانهرو.‏ بازارگرایان تن<strong>در</strong>و معتقد بودندکه گسترش سازوکار بازار به قلمروها<strong>ي</strong>هرچه بیشتر<strong>ي</strong> از زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> هم به رشد اقتصاد<strong>ي</strong> میانجامد و هم <strong>در</strong> <strong>در</strong>از مدت به توزیع بهتر <strong>در</strong>آمدها.‏اما بازارگرایان میانهرو معتقدند گسترش سازوکار بازار به قلمروها<strong>ي</strong> گوناگون فقط هنگامی به ثمر خواهد نشستکه پیشتر نهادها<strong>ي</strong> لازمه<strong>ي</strong> نظام بازار فراهم آمده باشد.‏ این دو دسته از اقتصاددانان که به ترتیب <strong>در</strong>دوره<strong>ي</strong> اول و


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 27دوره<strong>ي</strong> دوم عمدتا ‏ًدست بالا را داشتند هم به لحاظ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> با یکدیگر همسو هستند و هم به لحاظ متدولوژ<strong>ي</strong>.‏وجه افتراقشان عمدتاً‏ <strong>در</strong> ابزارها است نه <strong>در</strong> هدفها.‏ هر دو گروه به جنبش بازار<strong>ي</strong>کردن جامعه متعهد بودند اماسیاستها<strong>ي</strong> متفاوتی را دنبال میکردند ‏(مالجو،‏.(32:1386موج اول ‏«جهانیساز<strong>ي</strong>»‏ <strong>در</strong> ایران که پس از پایان جنگ با عراق شروع شده بود،‏ به علت مشکلاتی که <strong>در</strong> روابطایران و غرب وجود داشت فروکش کرد و با شروع دوره<strong>ي</strong> اصلاحات موج دوم ‏«جهانیساز<strong>ي</strong>»‏ شروع شد.‏ موج دومبا تلاش برا<strong>ي</strong> اتمام طرحها نیمه تمام و حرکت جد<strong>ي</strong> جهت پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی پیشبردتوصیهها<strong>ي</strong> بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول صورت گرفت ‏(ثقفی،‏.(26:1386از این رو پس از اتمام برنامهها<strong>ي</strong> اول و دوم توسعه،‏ یکی از بارزترین نمادها<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> سوم،‏ جهتگیر<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong>قالب برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و آزادساز<strong>ي</strong> بود ‏(دادگر،‏.(56:1378<strong>در</strong> برنامه<strong>ي</strong> سوم توسعه<strong>ي</strong> کشور روندخصوصیساز<strong>ي</strong> بسیار سریعتر،‏ گستردهتر و فراگیرتر از حد انتظار پیشبینی شده بود ‏(بهکیش،‏این دوره و <strong>در</strong> تاریخ.(124:138410روند اجرا<strong>ي</strong> این توصیهها <strong>در</strong> سال گذشته<strong>در</strong>مهر 1381 صندوق بینالمللی پول گزارش داد که توصیههایی را به ایران ارا<strong>ي</strong>ٔه داده و از(1380)ابراز رضایت شده بود.‏ <strong>در</strong> این گزارش آمده است:‏به مقامات ایران توصیه میشود که برنامه<strong>ي</strong> اصلاح اقتصاد<strong>ي</strong> ایران را <strong>در</strong> چارچوب قانون پنج ساله<strong>ي</strong> سومبا شدت ادامه دهند.‏صندوق واکنش مطلوب سرمایهگذاران را <strong>در</strong> خرید اوراق قرضه<strong>ي</strong> یورو مشاهده کرد.‏ ‏(به همین خاطر)‏ایران را <strong>در</strong> مسیر اصلاح اقتصاد<strong>ي</strong> و بازارها<strong>ي</strong> مالی جهانی <strong>در</strong> نظر میگیرند.‏صندوق مشاهده کرد که نگهدار<strong>ي</strong> ثبات اقتصاد<strong>ي</strong> کلان برا<strong>ي</strong> موفقیت اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> ضرور<strong>ي</strong> است‏(ثقفی،‏(26:1386-1-2-3بنابراین <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دوم که سال1384به پایان رسید،‏ ابتدا سومین برنامه<strong>ي</strong> توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> با تأسی از<strong>در</strong>سها<strong>ي</strong> دوره<strong>ي</strong> قبلی به اجرا <strong>در</strong>آمد و سپس <strong>در</strong> سال پایانی دوره نیز جهتگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> برنامه چهارم <strong>در</strong>دستورکار قرارگرفت اما سرانجام با شروع حاکمیت دولت نهم تا حد زیاد<strong>ي</strong> ازدستورکار خارج شد ‏(مالجو،‏.(32:1386به نظر میرسد با شروع کار دولت نهم <strong>در</strong>سال1384دوره<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تاریخ نظام جمهور<strong>ي</strong> اسلامی شروعشده باشد.‏ محمود احمد<strong>ي</strong> نژاد <strong>در</strong> شرایطی به پیروز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهمین انتخابات ریاست جمهور<strong>ي</strong> دست یافت کهسال از اتخاذ و اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> بازارگرایانه <strong>در</strong> اقتصاد ایران میگذشت.‏16


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 28انتخاب محمود احمد<strong>ي</strong>نژاد به ریاست جمهور<strong>ي</strong> ایران <strong>در</strong> تیر 1384، فرایند برونتابی اقتصاد ایران را پیچیدهکرده است.‏ احمد<strong>ي</strong> نژاد با فراخوان نیروها<strong>ي</strong> ‏«بسیجی»‏ و سپاه پاسداران و نیز با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> برنامها<strong>ي</strong> پوپولیستی برا<strong>ي</strong>جلب آنان که <strong>در</strong> جریان پیشبرد سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> متضرر شده بودند بر سر ق<strong>در</strong>ت آمد.‏ رقیب او <strong>در</strong>دور دوم انتخابات ریاست جمهور<strong>ي</strong> هاشمی رفسنجانی بود که علمدار و پایهگذار سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong>بودهاست ‏(بهداد و نعمانی،‏.(107:1387با وجود این <strong>در</strong> مورد جهتگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و <strong>در</strong> ادامهآن <strong>در</strong> دولت دهم نظرات مختلف وگاه متضاد<strong>ي</strong> وجود دارد.‏<strong>در</strong> میان نظریاتی که به بررسی سیاستها<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم میپردازند طیفی از نظریات راست و چپوجود دارد.‏ حامیان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولت،‏ سیاستها<strong>ي</strong> آن را واکنشی به عملکرد بازارگرایانه<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong>قبلی و جهتگیر<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> برقرار<strong>ي</strong> بیشتر عدالت اجتماعی و توجه مضاعف به اقشار مستضعف و محرومجامعه میدانند.‏ این جهتگیر<strong>ي</strong>ها را <strong>در</strong> مقالات،‏ گفتگوها و همچنین سخنرانیها و سفرها<strong>ي</strong> استانی هی<strong>ي</strong>ٔت دولتبه وضوح میتوان مشاهده کرد.‏ با وجود این منتقدان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم ضمن بیانشباهتها<strong>ي</strong> این سیاستها با برنامهها<strong>ي</strong> سازمانهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به <strong>نقد</strong> اینسیاستها میپردازند.‏‏«فردین یزدانی»،‏ ضمن اشاره به تطابق اهداف اقتصاد<strong>ي</strong> دو دولت اخیر با مفاد سیاستها<strong>ي</strong> ‏«اجماع واشنگتن»‏معتقداست:‏ ‏«<strong>در</strong>ایران گرایش به اجماع واشنگتن ازسال ها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1371به بعد تقویت شد و بسیار<strong>ي</strong> ازاقتصاددانان سعی کردند که با الهامگیر<strong>ي</strong> از این اصول،‏ برنامهها<strong>ي</strong> توسعه را <strong>در</strong> این مسیر سوق دهند.‏ <strong>در</strong> همانزمان بسیار<strong>ي</strong> از اقتصاددانان منتقد این گونه استدلال میکردند که طرح و پیگیر<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از اینسیاستها <strong>در</strong> کشورهایی با شرایط ایران عملاً‏ منجر به وخامت هر چه بیشتر شرایط اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی کشورخواهد شد.‏ اکنون پس از گذشت نزدیک به دو دهه به نظر میرسد که سیاستگذاران اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چند سالاخیر به شدت پیگیر اجرایی کردن هر چه سریعتر مفاد این اجماع هستند»‏ ‏(یزدانی،‏.(1388‏«حسن سبحانی»‏ عضو کمیسیون برنامه و بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم نیز سیاستها<strong>ي</strong> دولت نهم را <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong>اصول ‏«اجماع واشنگتن»‏ تلقی میکند.‏ و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong> اصل44قانون اساسی گفت:‏‏«سیاستها<strong>ي</strong> برنامه چهارم که بر اساس اجماع واشنگتنی تدوین شده به دولت نهم ارث رسیده است.»‏ ‏(صادقیبروجنی،‏ به نقل از روزنامه کیهان،‏.(87/3/7‏«فریبرز ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا»‏ با اشاره به سیاستهایی همچون توزیع سهام عدالت وتوجه ویژه به اقشار پایین جامعه که بهکرات از سو<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم شنیده میشود،‏ باور دارد علی رغم وجهه<strong>ي</strong> چپ و عدالت محور و طرفداراقتصاد مردمگرا بودن که این دولتها برا<strong>ي</strong> خود ساختهاند،‏ با اتخاذ سیاستهایی چون حذف یارانهها،‏


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 30ایران <strong>در</strong>سالها<strong>ي</strong> پس از جنگ هرچه بیشتر از سویه<strong>ي</strong> اقتصاد حک شده دورتر شده و به سویه<strong>ي</strong> اقتصاد فکشدهنزدیکتر شده است.‏‏«نظام اقتصاد<strong>ي</strong> حک شده عبارتست از نظامی که <strong>در</strong>آن مناسبات معیشتی و اقتصاد<strong>ي</strong> انسانها به تمامی تحتتأثیر نهادها<strong>ي</strong> غیراقتصاد<strong>ي</strong> شکل میگیرد.‏ <strong>در</strong> عوض،‏ نظام اقتصاد<strong>ي</strong> فک شده عبارت از ‏«نظامی است که <strong>در</strong> آنمعیشت انسانها را نهادهایی سروشکل می دهند که با انگیزهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> به کار میافتند و تحت تسلطقوانینی مشخصاً‏ اقتصاد<strong>ي</strong> قرار دارند.»‏‏(مالجو :1386، .(20-21مالجو معتقد است گرایش نوظهور <strong>در</strong> شکلدهی به نظام اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دولت نهم عبارتست از ‏«حکشدگی اقتصاد <strong>در</strong> سیاست»‏ یعنی حرکت به سمت نوعی نظام اقتصاد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آن مناسبات معیشتی و اقتصاد<strong>ي</strong>انسانها به تمامی تحت تأثیر الزامات و ملاحظات سیاسی حاکمان شکل میگیرد و زیر نگین منطق سیاسیتعیین میشود ‏(همان.(28:<strong>در</strong> چارچوب حرکت به سو<strong>ي</strong> نظام اقتصاد<strong>ي</strong> حک شده <strong>در</strong> سیاست به نظر میرسد دستور کار دولت نهم عبارتستاز بسیج منابع مالی و انسانی برا<strong>ي</strong> تدارك زمینهها<strong>ي</strong> تحقق اهداف تعیین شده <strong>در</strong> قلمروها<strong>ي</strong> گوناگون سیاسی واجتماعی و فرهنگی.‏ این دستور کار که بر تبعیت از منطق سیاسی متکی است گاه پیرو<strong>ي</strong> از برنامهها<strong>ي</strong> مصوبدولتها<strong>ي</strong> قبلی را میطلبد و گاه عدول از آن برنامهها را و گاه گرایش به سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> راستگرایانه رااقتضا میکند و گاه مبا<strong>در</strong>ت به سیاستها<strong>ي</strong> چپگرایانه را ‏(همان).‏ بنابراین به نظر محمد مالجو نه منطقاقتصاد<strong>ي</strong> یا منطق اجتماعی بلکه منطق سیاسی است که بر سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> دولت فعلی <strong>در</strong> زندگی اقتصاد<strong>ي</strong>حاکمیت میکند ‏(مالجو،‏.(1388‏«محسن رنانی»‏ نیز با اشاره به ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ که <strong>در</strong> دولت دولت نهم مطرح شد،‏ <strong>در</strong> این باره معتقداست:‏ ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> دنباله و مکمل طرح ‏«تعدیل اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ است که <strong>در</strong> دولت هشت ساله<strong>ي</strong> ریاستجمهور<strong>ي</strong> هاشمی رفسنجانی آغاز شد و <strong>در</strong> میانه راه متوقف شد»‏ ‏(رنانی،‏.(1388و<strong>ي</strong> تصریح میکند ‏:«طرحتعدیل اقتصاد<strong>ي</strong> دولت سازندگی <strong>در</strong> با ثباتترین وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> ایران پس از انقلاب اسلامی اجرا شده و با اینحال پس از چند سال متوقف شد و اکنون این طرح قرار است <strong>در</strong> بیثبات ترین وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> ایران پس ازانقلاب اجرا شود.»‏ ‏(همان).‏جمع بند<strong>ي</strong> نظرات مختلف اقتصاددانان و کارشناسان مستقل <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم ودهم نشان میدهد که این سیاستها <strong>در</strong> اساس با سیاستها<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> پیشین خود متفاوت نیست و همچونآنها برنامهها و افقها<strong>ي</strong> سارمانها<strong>ي</strong> مالی و نولیبرالی جهان را دنبال میکند.‏ <strong>در</strong> همین زمینه به مناسباتدولتها<strong>ي</strong> مذکور با صندوق بینالمللی پول میتوان اشاره کرد.‏


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 311385 سالو یک سال پس از به ق<strong>در</strong>ت رسیدن دولت نهم،‏ هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong>اصول این صندوق،‏ سفر<strong>ي</strong> به ایران داشت که طی آن گزارشی را <strong>در</strong> مورد اقتصاد ایران تهیه کرد.‏<strong>در</strong> این سفرصندوق بینالمللی پول از دولت ایران خواستار اتخاذ سیاستهایی <strong>در</strong> جهت آزادساز<strong>ي</strong> و ‏«برونتابی»‏ بیشتر شد.‏هیات اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد:‏ ‏«اگرچه انجام اصلاحات ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماه ها<strong>ي</strong> اول دولتاحمد<strong>ي</strong>نژاد کند شد،‏ اما اخیراً‏(1385)شدهاست.‏ این برنامه مربوط به اصلاح اصل44ها<strong>ي</strong> دولتی تا ده سال آینده،‏ به بخش خصوصی واگذار میشود»‏ابتکار.(1385/12/17برنامه<strong>ي</strong> گستردها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خصوصیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران به اجرا گذاشتهقانون اساسی ایران است که بر اساس آن،‏ هشتاد <strong>در</strong>صد شرکت‏(صادقی بروجنی،‏1388، به نقل از روزنامه<strong>در</strong> همگامی با طرح هدفمندکردن یارانهها،‏ صندوق بینالمللی پول نیز با پشتیبانی از این برنامه،‏ آن را برا<strong>ي</strong>اقتصاد ایران‏«مفید»‏خواند و به نفع بازار جهانی نفت دانست.‏11‏«دومینیگ گلیوم»‏و12‏«رومان زیتک»‏دواقتصاددان ارشد صندوق بینالمللی پول با حمایت از قانون هدفمندکردن یارانهها اعلام کردند که،‏ این قانوناقتصاد ایران را متحول خواهد کرد و به نفع بازار جهانی نفت خواهد بود.‏بخش تحقیقات آنلاین صندوقبینالمللی مصاحبها<strong>ي</strong> را با دو تن از اقتصاددان ارشد این سازمان <strong>در</strong> مورد قانون هدفمندکردن یارانهها <strong>در</strong> ایرانانجام داده است که طی آن این اقتصاددانان تأکید کردهاند که،‏ اجرا<strong>ي</strong> قانون مزبور میتواند نحوه<strong>ي</strong> کار اقتصادایران را تغییر دهد و بر انجام اصلاحات مشابه <strong>در</strong> دیگر کشورها<strong>ي</strong> مصرف کننده<strong>ي</strong> تأثیر بگذارد.‏ این دو اقتصاددانپیش بینی کردند که،‏ با حذف یارانهها<strong>ي</strong> نفت و گاز تقاضا برا<strong>ي</strong> انرژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران کاهش یابد و منابع بیشتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>صا<strong>در</strong>ات فراهم شود.‏به عقیده<strong>ي</strong> آنها اگر همه چیز بر اساس برنامه پیش برود استراژ<strong>ي</strong> ایران میتواند هدفدوگانه<strong>ي</strong> ایجاد <strong>در</strong>آمد بیشتر برا<strong>ي</strong> کشور و مهار اسراف و استفاده افراط آمیز از انرژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این کشور را محقق کند.‏آنها با بیان اینکه ایران هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیاست،‏ اوضاع اقتصاد ایران را چنین توصیف کردند:‏ ‏«ایرانبا داشتن دیون خارجی اندك که کمتر ازانرژِ<strong>ي</strong> از جمله هی<strong>در</strong>وکربور<strong>ي</strong> است»‏همچنینیارانهها از تاریخ7تیم صندوق بین المللی پول به ریاست آقا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد تولید ناخالص داخلی این کشور است دارا<strong>ي</strong> منابع قابل توجه.(Guillaume and Zytek, 2010)خرداد ماه 19 تا 71390‏«دومینیکگیوم»‏پس از اجرا<strong>ي</strong> طرح هدفمندساز<strong>ي</strong>از جمهور<strong>ي</strong> اسلامی ایران بازدید کرد.‏ این هی<strong>ي</strong>ٔت،‏ مقامات ایران را بهدلیل موفقیت زودهنگام <strong>در</strong> این طرح مورد تحسین قرار داد.‏ به باور این هی<strong>ي</strong>ٔت،‏ توزیع مجدد <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong>11 Dominique Guillaume12 Roman Zytek


تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 34- Guillaume, Dominique and Roman Zytek (2010), Iran to Cut Oil Subsidies in Energy Reform,interview with Guillaume and Zytek, IMF Survey online,http://www.imf.org/external/pubs/ft/survey/so/2010/int092810a.htm.- Hamilton, Clive (1989). The Irrelevance of Economic liberalization in the third World, worldDevelopment, Vol .17, No.10- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to CosmopolitanGovernance. Polity Press: Cambrige- IMF (2011). Statement by IMF Article IV Mission to the Islamic Republic of Iran,http://www.imf.org/external/np/sec/pr/2011/pr11228.htm- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, HarvardUniversity, http://ksghome.harvard.edu.- Standing, Guy and Victor Tokman (1991), Towards Social Adjustment, Internation Laboroffice, Geneve.- Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,Institue for International Economies, www.iie.com


سهطرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و نولیبرالیزاسیون؛راه ‏«توسعه»‏ از مسیرِ‏ ‏«فلاکت»‏ نمیگذرداشاره:‏ ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»،«هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانه ها»،‏‏«اصلاح الگو<strong>ي</strong> مصرف»‏ وعناوینی از این دست که <strong>در</strong> چند سال اخیر به کرّات از آنها <strong>در</strong> روزنامهها ومیزگردها و برنامهها<strong>ي</strong> تلویزیونی صحبت رفته است،‏ <strong>در</strong> نهایت به تصویب مجلسرسید.‏ نگاهی به تجربهها<strong>ي</strong>ِ‏ دو دهه<strong>ي</strong> اخیر <strong>در</strong> کشورهایی که این سیاستها را تحتعناوین دیگر انجام دادهاند،‏ و حاصلی که اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> آن کشورها داشتهاست،‏ <strong>در</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه چشم اندار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> آن هستیم سودمند خواهد بود.‏ اینمقاله سعی دارد ضمن بررسی اجمالی این تجارب و دست آورد اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> مناطق دیگر جهان،‏ به اقتصاد سیاسی دولت متولی اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها نیزبپردازد.‏من نمیدونم بعد از مرگ<strong>در</strong> اینجا جا دارد از زحمات خانم دکتر اکرم پ<strong>در</strong>ام نیاویراستار<strong>ي</strong> این مقاله را کشیدند،‏ تقدیر و تشکّر کنم.‏آزاد<strong>ي</strong> به چه <strong>در</strong>دم میخوره،‏من نمیتونم شیکمِ‏ امروزموبا نونِ‏ فردا پر کنم.(‏‎1‎‏)‏******که زحمت


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 36گرچه فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگسرد و از پی آن فروپاشی نظام مدعیکمونیست به جهان دوقطبی ‏«غرب-شرق»‏پایان داد،‏ اما بر خلاف ادعا<strong>ي</strong> کسانی کهنویدبخش ‏«پایان تاریخ»‏ بودند،‏ تاریخ برگدیگر<strong>ي</strong> را ورق زد و قطبیتی دیگر را بهرخمان کشید.‏ قطبیتی که این بار با نامفریبنده<strong>ي</strong> ‏«جهانیشدن»‏ سرنوشت ملتها رارقم میزند.‏ دیوار<strong>ي</strong> که غرب را از شرق جداکرد،‏ اینبار،‏ شمال و جنوب را دو رو<strong>ي</strong> سکه<strong>ي</strong> توسعه قرار داد.‏ دورویی که سمیر امین از آنها با نامها<strong>ي</strong>‏«توسعه<strong>ي</strong> توسعه یافتگی»‏ و ‏«توسعه<strong>ي</strong> توسعه نیافتگی»‏ یاد میکند.‏ <strong>در</strong> طلیعه چنین جهانی بود که ‏«مرگجامعه»‏ اعلام شد و تنها راه رسیدن به خوشبختی تبعیت از احکام سازمانها<strong>ي</strong> جهانی بود؛ <strong>در</strong> این عصر جهانی،‏همه چیز باید تن به مناسبات ‏«گردش آزاد»‏ میداد.‏ گردش آزاد سرمایه،‏ تجارت آزاد،‏ گردش آزاد اطلاعات واما فقط کار انسانها بود که مشمول سختترین قوانین مهاجرت گشت!‏....واژه<strong>ي</strong> ‏«آزاد»‏ تنها <strong>در</strong> پیوند با مناسبات سرمایه معنا شد و این ‏«کار»‏ انسانها بود که فقط ‏«فروش»اش به این یاآن کارفرما ‏«آزاد»‏ بود،‏ و نه ‏«انسان»‏ که باید <strong>در</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong> انسانیاش آزاد باشد.‏ با پیشبرد روند ‏«جهانیشدن»‏ جامعه ‏«مرد»‏ و دولت هم ‏«قرار شد»‏ قربانی خواست سرمایه باشد،‏ بدین ترتیب تعهد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> قبال ‏«فرد»‏ندارد.‏ از پیامدها<strong>ي</strong> دیگر جهانیساز<strong>ي</strong> این است که ‏«فقر»‏ دیگر ریشه <strong>در</strong> ساختار مناسبات حاکم ندارد،‏ بلکهپدیدها<strong>ي</strong> است که ریشه <strong>در</strong> توانایی افراد دارد و آنکس که کالا<strong>ي</strong> قابل فروش مطلوبی ندارد <strong>در</strong> تله<strong>ي</strong> آن گرفتاراست.‏امروز دیگر سیاست جهانی شدن را،‏ که از آن <strong>در</strong> بیشتر مقالهها و کتابها و برنامهها<strong>ي</strong> تلویزیونی به ‏«دهکده<strong>ي</strong>جهانی»‏ تعبیر میشود،‏ مردم این دهکده،‏ از هر نژاد و جنس و ملیت و هویتی که باشند،‏ تعیین نمیکنند،‏ بلکهسیاستمداران،‏ سرمایهداران و نخبگان اقتصاد<strong>ي</strong>اند که تعیین میکنند.‏ این سرنوشت نه بهدست اقشار وطبقهها<strong>ي</strong> زحمتکش و تولیدکنندهها<strong>ي</strong> فراوردهها<strong>ي</strong> ماد<strong>ي</strong> و معنو<strong>ي</strong> جهان،‏ که <strong>در</strong> ساختمانها<strong>ي</strong> مجلل و از پیگردهمآییهایی تعیین میشود که این اقشار حتا قا<strong>در</strong> نیستند به آن مکانها و این جمعشدنها نزدیک شوند،‏چه رسد به آنکه بخواهند نمایندها<strong>ي</strong> از اتحادیه یا صنفشان <strong>در</strong> این نشستها داشته باشند.‏ بار<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> اینگردهمآییها است که تعیین میشود چه کشور<strong>ي</strong> مواد خام استخراج کند،‏ چه کشور<strong>ي</strong> تکنولوژ<strong>ي</strong> تولید کند و


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 37ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> خدمات به عهده<strong>ي</strong> کدام کشور باشد.‏خدمات عمومیاش بکاهد.‏جوزف استیگلیتز،‏ معاون ارشد بانک جهانی و برنده<strong>ي</strong> نوبل اقتصاد <strong>در</strong> سالچنین مینویسد:‏کدام کشور به کشاورز<strong>ي</strong> یارانه بدهد و کدام کشور از بودجه<strong>ي</strong>2001<strong>در</strong> مورد فاجعه<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>‏«خودتان را زارع فقیر<strong>ي</strong> فرض کنید که <strong>در</strong> آفریقا با مشقت غذا<strong>ي</strong> روزانهتان را از زمینی که بر آنکشاورز<strong>ي</strong> میکنید بهدست میآورید.‏ با آنکه شما از گلوبالیزیشن چیز<strong>ي</strong> نشنیدهاید،‏ ولی اثراتآن دامان شما را گرفته است.‏پنبها<strong>ي</strong> را میفروشید که توسط کارگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جزایر موریس بهپیراهنی تبدیل میشود و طرح آنرا ایتالیا<strong>ي</strong>ٔیها دادهاند و نهایتاً‏ یک شیکپوش پاریسی آن را برتن میکند.‏4 همه سالهقیمتی که شما پنبه خود را میفروشید فوق العاده پا<strong>ي</strong>ٔین است.‏میلیارد دلار به52000پنبهکارش سوبسید میدهد.‏چرا؟ چون آمریکامقدار سوبسید<strong>ي</strong> که دولتآمریکا به پنبهکاران میپردازد حتا از ارزش خود پنبه بیشتر است.‏ حالا فکر میکنید بهتر استگاو<strong>ي</strong> بخرید و از محل فروش شیر آن کمبود زندگیتان را تامین کنید ولی این نیز جوابنمیدهد.‏ <strong>در</strong> آمریکا و اروپا به ازا<strong>ي</strong> هر گاو روزانه2(2)دلار سوبسید پرداخت میکنند یعنی برا<strong>ي</strong> هرگاو حتا بیش از <strong>در</strong>آمد روزانه<strong>ي</strong> شما و همسایهها<strong>ي</strong> شما خرج میکنند.‏ با خود می گو<strong>ي</strong>ٔید چق<strong>در</strong>زندگی خوب بود اگر به اندازها<strong>ي</strong> که از گاوها<strong>ي</strong> اروپا<strong>ي</strong>ٔی پذیرا<strong>ي</strong>ٔی میشد از ما هم پذیرایی میشد.»‏پس از گذشت سه دهه <strong>در</strong> مییابیم که فرایند ‏«جهانیشدن»‏ که بهتر است ‏«جهانیساز<strong>ي</strong>»‏ نامیده شود ‏(چرا که‏«شدن»‏فرایند<strong>ي</strong> خودبهخود<strong>ي</strong> و‏«ساز<strong>ي</strong>»‏دارا<strong>ي</strong> فاعلی مشخص است)‏<strong>در</strong> بیشتر نقاط جهان بهجز فقر،‏بیعدالتی،‏ تخریب محیط زیست،‏ طرد اجتماعی و افزایش شکاف طبقاتی نتیجه<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> پی نداشته است،‏ واین عوارض نه تنها دامن جهان توسعه نیافته و <strong>در</strong>حال توسعه را گرفته،‏ که بسیار<strong>ي</strong> از مردم جهان توسعهیافته<strong>ي</strong>صنعتی را هم گرفتار کرده است.‏به عنوان مثال به وضعیت چند دهه<strong>ي</strong> اخیرغیرمدیریتی ‏(کهآمریکا توجه کنیم.‏بین سالها<strong>ي</strong>1973 تا 194780<strong>در</strong>صد از کارها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong>ٔیها را <strong>در</strong> بر میگیرد)‏1حذف تورم و به عبارت اقتصاد<strong>ي</strong> برمبنا<strong>ي</strong> دلار واقعی است)‏80حقوق کارها<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد افزایش یافت.‏ ‏(این افزایش پس از1 Real Dollars


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 381973 از سالو گسترش ناگهانی تجارت جهانی،‏ رشد حقوقها ‏(بر مبنا<strong>ي</strong> دلار واقعی پس از حذف تورم)‏ منها<strong>ي</strong>چهار <strong>در</strong>صد بوده است.‏ به عبارت دیگر حقوق کارگر آمریکا<strong>ي</strong>ٔی نه تنها افزایش پیدا نکرده بلکه کاهش یافتهاست(‏‎3‎‏)‏ و این فقر رو به رشد <strong>در</strong> برابر انباشت سرمایها<strong>ي</strong> است که هر روزه نصیب بخش کوچکتر<strong>ي</strong> از جامعهمیشود.‏<strong>نولیبرالیسم</strong>؛ تجربهها<strong>ي</strong> جهانیطرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و آنچه <strong>در</strong> حیطه<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> حال شکلگیر<strong>ي</strong> است شاید آخرین حلقه از زنجیر تسلط نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> بازار محور <strong>نولیبرالیسم</strong> باشد که اینبار معیشت اقشار و طبقات زحمتکش جامعه<strong>ي</strong>ایران را مورد هدف قرار داده است.‏ <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی با تبدیل ‏«حق»‏ به ‏«امتیاز»،‏ حقوقی چون ‏«حق کار»،‏‏«حق آموزش»،‏ ‏«حق بهداشت»‏ و،...آنچه را که جامعه باید برا<strong>ي</strong> اکثریت مردم برآورده میکرد و <strong>در</strong> صورتبرآورده نکردن مجبور بود که به جامعه<strong>ي</strong> مدنی،‏ احزاب و دیگر نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک جوابگو باشد،‏ به عنوانکالاها<strong>ي</strong> قابل خریدار<strong>ي</strong> معرفی میکند و طبق داروینیسم نویی که بدان معتقد است،‏ تنها اصلحان که <strong>در</strong> ایننظام دارندگان سرمایه معنی میشوند،‏ قا<strong>در</strong> به خرید آنها و ادامه<strong>ي</strong> بقا<strong>ي</strong> خود هستند.‏البته تنها حقی که به جا<strong>ي</strong> آن نشسته و جایگاهی مطلق پیدا کرده،‏ حق شرکتها<strong>ي</strong> خصوصی برا<strong>ي</strong> کسبسودها<strong>ي</strong> عظیم است.‏ و این حقی است که برا<strong>ي</strong> ایجاد مانع <strong>در</strong> گسترش خدمات عمومی برا<strong>ي</strong> مردم،‏ یا برا<strong>ي</strong> خفهکردن صدا<strong>ي</strong> آنها-یعنی کسانیکه مجبورند نیرو<strong>ي</strong> کارشان را بفروشند-به کار گرفته میشود.‏ کار به جاییرسیده که حتا طبیعت هم مشمول خصوصیساز<strong>ي</strong> میشود و به انحصار شرکتها<strong>ي</strong> فراملیتی <strong>در</strong> میآید.‏برقرار<strong>ي</strong> عملی جهان داروینی که <strong>در</strong> آن سرچشمهها<strong>ي</strong> تعهد شغلی و تعهد به ‏«شرکت»‏ <strong>در</strong> عدم امنیت است،‏ اگراز همدستی عادتها<strong>ي</strong> بیثبات شده<strong>ي</strong> ناشی از عدم امنیت-‏ <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> سطحها<strong>ي</strong> سلسله مراتب،‏ حتا بالاترین آن،‏به ویژه <strong>در</strong> میان مدیران-‏ و دسترس بودنِ‏ ارتش ذخیره کار،‏ که عدم امنیت کار<strong>ي</strong> و تهدید همیشگی بیکار<strong>ي</strong> آنرا <strong>در</strong> مهار دارد،‏ سود نبرد،‏ بیشک کامیابی سیاست رنج و اضطراب کامل نمیگردد.(4)نولیبرالها با مفاهیم ‏«عدالت اجتماعی»‏ <strong>در</strong> معنا<strong>ي</strong> تعهدات ایجابی به توزیع مجدد اجتماعی مخالفت میکنند ونابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> ارتباط با توانانیها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> افراد همچون استعداد و ذکاوت افراد ارزیابی میکنند.‏ آنها طرفداراستعدادها<strong>ي</strong> ذاتی افراد <strong>در</strong> جهت نابرابر<strong>ي</strong> ثروت و شرایط تحت انظباط مبتنی بر بازار میباشند.‏ بنابراین آنچهنولیبرالها قاطعانه از آن حمایت میکنند آزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و حقوق مالکیت است.‏ <strong>در</strong>ك اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال ازآزاد<strong>ي</strong> عموماً‏ سلبی است.‏ معنا<strong>ي</strong> آن آزاد<strong>ي</strong> از اراده<strong>ي</strong> خودسرانه<strong>ي</strong> دیگران و آزاد<strong>ي</strong> از مداخله<strong>ي</strong> دولت خودسر <strong>در</strong>


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 39فعالیتها<strong>ي</strong> خصوصی افراد است.‏ <strong>در</strong> حالیکه برا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> دیگر،‏ عدالت اجتماعی نه احترام به حقوق مالکیت کهتلاش <strong>در</strong> حهت باز توزیعِ‏ ثروت و ایجاد فرصتها<strong>ي</strong> برابر برا<strong>ي</strong> شهروندان است.(5)نولیبرالها معتقدند که نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کوتاه مدت،‏ لازمه<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و ایجاد برابر<strong>ي</strong> اجتماعی اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آینده است.‏ زیرا مزایا<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> سرانجام ‏(دیر یا زود)‏ به سو<strong>ي</strong> طبقات پایینی جامعه سرازیر خواهد شد.‏ ازسو<strong>ي</strong> دیگر،‏ سیاستها<strong>ي</strong> توزیع مجدد،‏ انگیزه<strong>ي</strong> کار و سرمایهگذار<strong>ي</strong> را سلب میکند و بر رشد اقتصاد<strong>ي</strong> جامعهتأثیر منفی میگذارد.‏اما،‏ شواهد تجربی،‏ خلاف این فرضیه را به اثبات میرسانند.‏ افزایش نابرابر<strong>ي</strong> و فقر <strong>در</strong> آمریکا و انگلیس،‏ <strong>در</strong>دههها<strong>ي</strong> پایانی سده<strong>ي</strong> بیستم خود گواه این مدعاست.‏ <strong>در</strong> اوخر دهه<strong>ي</strong> 1980، وضع توزیع <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> اغلبکشورها<strong>ي</strong> صنعتی جهان رو به وخامت گذاشت.‏ افزایش بیکار<strong>ي</strong> و تعمیق شکاف <strong>در</strong>آمد هنگامی به وقوع پیوستکه اغلب این کشورها داشتند رونق اقتصاد<strong>ي</strong> را پشت سر میگذاشتند.(6)تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی دیگر،‏ ادعاها<strong>ي</strong> نولیبرالها را مبنی بر توزیعِ‏ پس از رشد بیشتر رد میکند:‏<strong>در</strong>آمد متوسط کارگر آمریکا<strong>ي</strong>ٔی <strong>در</strong> سال 1980، بیست و هشت هزار و نهصد دلار و <strong>در</strong> سال 2000، بیست وهشت هزار و پانصد و نود و هشت دلار ‏(بعد از حذف اثر تورم)‏ بوده است.‏ به عبارت دیگر پس ازسال هیاهو 20و جنجال حول محور رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد یک کارگر متوسط نه تنها افزایش نداشته بلکه کاهش نیز یافته است.‏<strong>در</strong> همین دوران بیست ساله،‏ بعد از حذف اثر تورم،‏ <strong>در</strong>آمد مدیران ارشد اجرا<strong>ي</strong>ٔی‏(از یک و سه دهم میلیون دلار <strong>در</strong> سال به100013میلیون دلار <strong>در</strong> سال رسیدهاست)‏ (7).<strong>در</strong>صد افزایش یافته است.‏آثار باز توزیعی و نابرابر<strong>ي</strong> اجتماعی فزاینده،‏ <strong>در</strong> واقع چنان مشخصه<strong>ي</strong> دا<strong>ي</strong>ٔمی فرایند نولیبرالساز<strong>ي</strong> بودهاند کهبخشی از ساختار کل این پروژه محسوب میشوند.‏ ‏«ژرار دمنیل»‏ و ‏«دومینیک لو<strong>ي</strong>»‏ پس از بازساز<strong>ي</strong> دقیقدادهها،‏ نتیجهگیر<strong>ي</strong> کردهاند که نولیبرالساز<strong>ي</strong> از همان ابتدا پروژها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> تجدید حیات ق<strong>در</strong>ت طبقاتی بودهاست.‏ پس از اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> اواخر دهه 1970، سهم یک <strong>در</strong>صد فوقانی تحصیل کنندگان <strong>در</strong>آمداز <strong>در</strong>آمد ملّی <strong>در</strong> ایالات متحده به شدت بالا رفت.‏ تا پایان قرن بیستم بهجنگ جهانی دوم)‏ رسید.‏ملی را از150/1<strong>در</strong>صد <strong>در</strong> 21978<strong>در</strong>صد ‏(بسیار نزدیک به رقم پیش از<strong>در</strong>صد فوقانی تحصیل کنندگانِ‏ <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> ایالات متحده سهم خودشان از <strong>در</strong>آمد<strong>در</strong>صد تا 6 به بیش ازکارگران به حقوق مدیران اجرایی ارشد از اندکی بیش ازافزایش یافت199930افزایش دادند.‏ <strong>در</strong> همین حال نسبت مزد متوسطبه یک <strong>در</strong>به یک <strong>در</strong> 500 به تقریباً‏ 19702000.(8)


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 40منبع:‏ http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all2همانطور که <strong>در</strong> نمودار آمده بهرغم افزایش هنگفت <strong>در</strong>آمد دهکها<strong>ي</strong> بالا<strong>ي</strong> آمریکا و سیر صعود<strong>ي</strong> بهرهور<strong>ي</strong>کارگران،‏ بهخاطر اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی،‏ وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> طبقه<strong>ي</strong> کارگر و اقشار پایین جامعه سیر نزولیداشته است،‏ آن هم نه <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعهنیافته،‏ بلکه <strong>در</strong> مرکز کشورها<strong>ي</strong> صنعتی سرمایهدار<strong>ي</strong>.‏‏«جولیت شور»‏است:‏استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد <strong>در</strong> کتاب‏«آمریکایی خسته»‏ که <strong>در</strong>1992منتشر شد و بهدلیلافشا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را برانگیخت،‏ معتقد‏«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدید<strong>ي</strong> با افزایش سریع و همزمان بهرهور<strong>ي</strong> از کاردارد.‏ بهرهور<strong>ي</strong> کار نشاندهنده<strong>ي</strong> مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند <strong>در</strong> واحد زمانتولید کند.‏با افزایش بهرهور<strong>ي</strong> کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را <strong>در</strong> زمانکوتاهتر<strong>ي</strong> تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> تولید کند.‏هرزمان که بهرهور<strong>ي</strong> کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتر<strong>ي</strong> کار کنندو یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند،‏ مزد بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کنند.‏از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ‏ سال1948خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم.‏ بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را ازمقدار کالا و84ساعت بهساعت <strong>در</strong> روز کاهش دهیم و یا شش ماه <strong>در</strong> سال تعطیلی و استراحت ‏(با مزد)‏ داشته باشیم.‏2 Productivity


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 41این مس<strong>ي</strong>ٔله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد،‏ اما محاسبه<strong>ي</strong> ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ‏ افزایشبهرهور<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> جز این نیست.‏ (9).آمریکا یکی از نابرابرترین کشورها<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> زمین است.‏ ولی نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> کشورها بیشتر شده است.‏ علتاساسی آن <strong>در</strong> بیست سال گذشته اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی است.‏ <strong>در</strong>UNCTAD ،19972600 بر مبنا<strong>ي</strong>بررسی جداگانه که از نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها،‏ مستمندساز<strong>ي</strong> و نابود<strong>ي</strong> طبقات متوسط انجام گرفت <strong>در</strong> گزارش تجارت وتوسعه<strong>ي</strong> خویش شواهد نگران کنندها<strong>ي</strong> چاپ کرد.‏ این گروه،‏ این فراگشت قهقرایی را <strong>در</strong> دهها کشور،‏ از جملهچین،‏ روسیه،‏ و کشورها<strong>ي</strong> سوسیالیستی مستند کرده استطی سالها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>.(10)1980وضعیت <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> اغلب کشورها<strong>ي</strong> امریکا<strong>ي</strong> لاتین وخیمتر شد.‏ <strong>در</strong> تمام این سالها،‏طبقات پایین و متوسط از افزایش <strong>در</strong>آمد هیچ سهمی نبردند،‏ <strong>در</strong> حالیکه بیش از50<strong>در</strong>صد این <strong>در</strong>آمدها به گروهفوقانی جامعه رسید.‏ ساختار توزیع <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین اکنون به مراتب ناعادلانهتر از اواخر دهه<strong>ي</strong>است.‏آرژانتین کشور<strong>ي</strong> است با وسعت هند وزندگیشان تا197037میلیون نفر جمعیت،‏ که9780<strong>در</strong> ایتالیا بالاتر بود و <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد از آنها اروپاییتبارند و سطحسال پیش با آمریکا<strong>ي</strong> شمالی برابر<strong>ي</strong> میکرد و بعد از جنگ دوم جهانی از سطح زندگی مردم1990بیش از هر کشور دیگر جهان از احکام بانک جهانی،‏ صندوق بینالمللیپول،‏ قرارداد عمومی تعرفه و تجارت و سازمان تجارت جهانی پیرو<strong>ي</strong> کرد،‏ <strong>در</strong> مدتی کوتاه از یک کشور ثروتمندبه کشور<strong>ي</strong> فقیر تبدیل شد،‏ به طور<strong>ي</strong> کهرسید60<strong>در</strong>صد از مردم آن زیر خط فقر رفتند و میزان بیکار<strong>ي</strong> به30.(11)<strong>در</strong>صدوضعیت <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و جهان سوم به لحاظ نداشتن زیرساختها<strong>ي</strong> لازم برا<strong>ي</strong> اتخاذ سیاستها<strong>ي</strong> بازارآزاد و همچنین انبوهی از جمعیت محروم زیر خط فقر بسیار بغرنجتر است.‏ <strong>در</strong> آنجا نه تنها شکاف طبقاتیعظیم موجب تمرکز سرمایه <strong>در</strong> دست عدها<strong>ي</strong> قلیل شده بلکه موجب رشد باندها<strong>ي</strong> مافیایی ق<strong>در</strong>ت و ثروت نیزمیگردد و بافت بسیار<strong>ي</strong> از این کشورها <strong>در</strong> پی اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> متلاشی شدن است.‏ اجرا<strong>ي</strong>این سیاستها وقتی به منتها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>جه اسفناك میشود که <strong>در</strong> کشور<strong>ي</strong> کمتوسعه آموزش،‏ بهداشت و تغذیه<strong>ي</strong>اکثریتی که از امکانات اولیه محروماند تحت ساز و کارها و مناسبات ‏«بازار آزاد»‏ <strong>در</strong>آیند و به منظور کسب سودبهکار گرفته شود.‏ یارانهها<strong>ي</strong> کاهش یافته<strong>ي</strong> مواد غذایی و کاهش شدید بودجه<strong>ي</strong> بخشها<strong>ي</strong> بهداشت و سلامت وآموزش چنان مواد محترقها<strong>ي</strong> هستند که بر آتش فقر و گرسنگی میدمند و آنرا بیشتر شعلهور میکنند.‏گرسنگی و سوءتغذیه معمولا ناشی از مشکل زمینها<strong>ي</strong> بزرگتر<strong>ي</strong> است و آن عبارتست از فقر <strong>در</strong> سیستماقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که به قول ریچل کارسون هیچ خدایی را به جز سود و تولید بنده نیست.‏ تقریبا <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong>


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 42کشورها<strong>ي</strong> جهان با مواد غذایی به عنوان کالایی همچون سایر کالاها از قبیل لباس،‏ اتومبیل،‏ مداد،‏ کتاب،‏جواهرات و غیره برخورد میشود،‏ اما مردم آنق<strong>در</strong> اهمیت ندارند که حق خرید کالا<strong>ي</strong> بخصوصی را داشته باشندو <strong>در</strong> این مورد بین ضروریات و تجملات زندگی مردم هیچ تمایز<strong>ي</strong> دیده نمیشود.‏ آنهایی که صاحب ثروتاندتوانایی خرید هرچیز<strong>ي</strong> را که دلشان بخواهد دارند،‏ <strong>در</strong> حالیکه مردم تهیدست حتا توانایی خرید اقلام اساسیمورد نیازشان را هم ندارند.‏ <strong>در</strong> نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> مردم حق دسترسی به غذا<strong>ي</strong> کافی،‏ سرپناه و امکانات پزشکیندارند.‏ <strong>در</strong> این راستا مردمی که به قول اقتصاددانان ‏«تقاضا<strong>ي</strong> موثر»‏ ندارند،‏ نمیتوانند حتی غذایی را که بهاندازه<strong>ي</strong> کافی مغذ<strong>ي</strong> است بخرند.‏ البته نداشتن ‏«تقاضا<strong>ي</strong> موثر»‏ <strong>در</strong> این مورد یعنی این که مردم فقیر به اندازه<strong>ي</strong>کافی پول ندارند تا مواد غذایی مورد نیازشان را تهیه کنند.‏ ‏(تقاضا<strong>ي</strong> موثر از اصول اقتصاد<strong>ي</strong> است و عبارتست ازنیازها<strong>ي</strong> مصرف کننده و همراهی آن با ق<strong>در</strong>ت خرید یا پول.)‏.(12)تأثیر دولتها<strong>ي</strong> جهان سوم <strong>در</strong> قطع حمایت از کشاورزان خرد و مصرفکنندگان به معنی سختتر شدن زندگیفقرا <strong>در</strong> این کشورها بوده است.‏ <strong>در</strong> یک گزارش مستقل به دستور بانک جهانی آمده است:‏ ‏«<strong>در</strong> بیشتر کشورها<strong>ي</strong>رو به رشد هرگز با خالی کردن میدان توسط بخشها<strong>ي</strong> عمومی،‏ بخش خصوصی قدم به میان نگذاشت و اینخلا را پر نکرد».‏ ‏(نیویورك تایمز اکتبر(2007به عنوان مثال بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> آفریقایی تحت فشارسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نولیبرالی توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ترفیع گرفتند و کشورها<strong>ي</strong>ثروتمند<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> مرکز این سیستم قرار داشتند،‏ کمکها<strong>ي</strong> مالی خود را برا<strong>ي</strong> خرید کود مخصوص غلات متوقفکردند.‏ با وجود این که واردات کودها<strong>ي</strong> خارجی بسیار گران است،‏ اما باید <strong>در</strong> نظر داشت که خاك <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong>آفریقایی عموما از بارور<strong>ي</strong> بسیار کمی برخوردار است و <strong>در</strong> صورت عدم استفاده از کودها<strong>ي</strong> شیمیایی یا حیوانیمحصول چندانی نمیدهد.(13)19چنین سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی و تحمیل آنان بر کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه<strong>ي</strong> پیرامونی است که موجب گشته روزانههزار کودك <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه میمیرند؛ مردم <strong>در</strong> صحرا<strong>ي</strong> افریقا%15%80فقیرتر شدهاند؛ رشداقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آسیا<strong>ي</strong> جنوبی و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین متوقف شده است و نابرابر<strong>ي</strong> به شدت افزایش یافته است؛ <strong>در</strong> زامبیا،‏ویروساز مردم با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از1دلار <strong>در</strong> روز رندگی میکنند،‏ ‎1‎میلیون از جمعیت9HIVهستند،‏ امید به زندگیتاکنون سطح مصرف <strong>در</strong> آفریقا<strong>ي</strong> مرکز<strong>ي</strong>و فقرطول عمر40سال است و%13میلیونی زامبیا مبتلا بهاز کودکان بیسرپرست هستند؛ از سال1980-کشور<strong>ي</strong> که مردمش نیاز بسیار<strong>ي</strong> به مصرف دارند-‏%20%48/5رشد کرده است؛2420سال کاهش یابد؛400طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>)‏ به فقر مطلق رسیدهاند؛ از سالکاهش یافتهمیلیون نفر به ویروس ایدز آلودهاند و پیشبینی میشود که به همین علت،‏میلیون از مردم هند <strong>در</strong> جریان اجرا<strong>ي</strong> ‏«برنامه نوین اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ ‏(بخوانید1980تاکنون بدهیها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم حدود


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 43%400است،‏افزایش یافته است که بهره<strong>ي</strong> آن10برابر هزینهها<strong>ي</strong> بهداشتی و3%70از جمعیت نیجریه80)میلیون نفر)‏ و%38<strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر جهان سوم حدود نیمی از کودکان تا پیش ازاز مردم غنا با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از15برابر ارزش کل صا<strong>در</strong>ات این کشورهادلار زندگی میکنند؛سالگی میمیرند؛ <strong>در</strong> سال،1995‎1/8‎میلیون نفر از مردم مکزیکوسیتی بیکار بودند،‏ <strong>در</strong> جریان اجرایی شدن سیاستها<strong>ي</strong> نفتا این رقم بهمیلیون نفر <strong>در</strong> سال3%70 رسید؛ 1996غیر رسمی شاغل هستند؛ تحریم نفتی عراق پس از جنگتغزیه از بین بروند.‏<strong>در</strong> سالاز مردم فیلیپین زیر خط فقر زندگی میکنند و%661991500 باعث شد،2000300از آنان <strong>در</strong> اقتصادهزار کودك به علت سوء‏«خصوصیساز<strong>ي</strong> بزرگ»‏ یعنی خصوصیساز<strong>ي</strong> بیش از دوسوم از کارخانجات چین <strong>در</strong> دستور‏«جیانگ زِمین»‏ ر<strong>ي</strong>ٔیس جمهور و ‏«ژورنگ ژ<strong>ي</strong>»‏ نخستوزیر قرار گرفت.<strong>در</strong> سال 1990، دولت چین اعلام کرد کهمیلیون نفر چینی ‏(تقریبا یکچهارم جمعیت)‏ به طور رسمی <strong>در</strong> فقر زندگی میکنند؛ <strong>در</strong> برخی از نواحیچین متوسط مرگ کودکانمواد غذایی از آمریکا،‏ بیش از100 نفر <strong>در</strong> 30040خانوارها<strong>ي</strong> روستایی با حداقل معیشت زندگی میکنند وهزار نفر است یعنی کمی پا<strong>ي</strong>ٔینتر از صحرا<strong>ي</strong> آفریقا؛ بر اثر وارداتمیلیون فرصت کار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بخش کشاورز<strong>ي</strong> چین از بین رفته است؛%57%5به عنوان ثروتمند طبقهبند<strong>ي</strong> شدهاند.(14)ازنظریهپردازان <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ <strong>در</strong> جواب به این انتقادها،‏ غالباً‏ کشورها<strong>ي</strong> جنوب شرقی آسیا و پیشرفت اقتصاد<strong>ي</strong>چهار کشور تایوان،‏ کره جنوبی،‏ سنگاپور و هنگکنگ را به عنوان دلیلی برا<strong>ي</strong> تأیید نظریات و سیاستهایشانارا<strong>ي</strong>ٔه میدهند.‏ اما گذشت بیش ازتوسعه<strong>ي</strong> حداقلکنگ-‏ است.‏40130کشور،‏ و استثناء،‏4سال از عمر افسانه<strong>ي</strong> توسعه،‏ واقعیت نشان میدهد که قاعده،‏ عدمکشور تازه صنعتی شدهگرچه این چهار کشور تنها موارد<strong>ي</strong>اند که میتوان گفت فرایند-150تایوان،‏ کره جنوبی،‏ سنگاپور و هنگسال پیش ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> صنعتی سرمایهدار<strong>ي</strong>امروز را تجربه کرده،‏ یعنی به تحول فنی مولد و تبدیل شمار نسبتاً‏ بزرگی از فقرا به شهروندان طبقه<strong>ي</strong> متوسطدست یافتهاند،‏ معهذا،‏ این کشورها<strong>ي</strong> تازه صنعتی شده از <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> بالا یا توسعه<strong>ي</strong> علمی و فرهنگی برخوردارنیستند،‏ چه رسد به تأسیس نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ایجاد جامعه<strong>ي</strong> مدنی.‏چون شرایط استراتژیک جهان دگرگون شده است،‏ باز تولید پیدایش این مجمع الجزایر کوچک متشکل از چهاراقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> و تقریباً‏ پیشرفته <strong>در</strong> اقیانوس وسیع دنیا<strong>ي</strong> توسعهنیافته<strong>ي</strong> مرکب از مردم فقیر و کم <strong>در</strong>آمدآفریقا،‏ آسیا و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین ناممکن خواهد بود.‏ <strong>در</strong> طول دهه<strong>ي</strong>1970جنگ سرد به معنا<strong>ي</strong> جنگ <strong>در</strong> آسیابود.‏ خطر گسترش چین و شورو<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ویتنام قابل لمس بود.‏ ایالات متحده و ژاپن مجبور بودن اقتصاد تایوان،‏کره جنوبی،‏ سنگاپور و هنگ کنگ را به عنوان دژها<strong>ي</strong> مهار کمونیسم و برا<strong>ي</strong> جلوگیر<strong>ي</strong> از عواقب ناگوار از دست


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 44دادن احتمالی آسیا<strong>ي</strong> جنوب شرقی،‏ تقویت کنند.‏ به این دلیل ژاپن و ایالات متحده این کشورها را باسرمایهگذار<strong>ي</strong>ها و اعتبارات فراوان بینالمللی سیراب کردند و به آنها امکان کار<strong>ي</strong> را دادند که امروز آن را جزمحرمات میدانند،‏ یعنی ایجاد سرمایه گذار<strong>ي</strong> مبتنی بر حمایت دولت که از موسسات خصوصی حمایت کند وآن ها را <strong>در</strong> جهت صا<strong>در</strong>ات سوق دهد.‏ به علاوه این چهار کشور سرمایهگذار<strong>ي</strong> بزرگی نیز از سو<strong>ي</strong> ژاپن <strong>در</strong>یافتکردند،‏ کشور<strong>ي</strong> که،‏ تحت حمایت ایالات متحده،‏ از پرداخت هزینهها<strong>ي</strong> سنگین مسابقه<strong>ي</strong> تسلیحاتی معاف بود.‏امروز وضعیت کاملاً‏ متقاوت است.‏ پایان جنگ سرد و خطر کمونیسم برا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از کشورها،‏ پایانی هم برا<strong>ي</strong>فرصتها<strong>ي</strong> استراتژیکی آنها برا<strong>ي</strong> حذب سرمایه بود.(15)ژاپن نیز ‏«این معجزه»‏ کم نظیر اقتصاد<strong>ي</strong> بعد از جنگ،‏ اکنون یک دهه<strong>ي</strong> تمام عیار است که <strong>در</strong> یک رکودسرسخت اقتصاد<strong>ي</strong> فرو رفته و با وجود تمهیدات متعدد هیأت حاکمه<strong>ي</strong> آن،‏ با رساندن نرخ بهره<strong>ي</strong> بانکی بهنزدیک صفر و ریختن نزدیک به یک تریلیون به گرداب آن قا<strong>در</strong> به خلاصی از این رکود نگردیده است و بدینترتیب کشور<strong>ي</strong> که یکی از موتورها<strong>ي</strong> محرکه<strong>ي</strong> اقتصاد پس از جنگ یود،‏ اکنون عملاً‏ تبدیل به سنگ آسیایی بهپا<strong>ي</strong> اقتصاد جهانی گردیده است.(16)سپردن همه چیز به ‏«دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار»،‏ <strong>در</strong> نبود مس<strong>ي</strong>ٔولیت دولت برا<strong>ي</strong> ایجاد شرایط لازم جهت رشد وشکوفایی تواناییها و استعدادها<strong>ي</strong> انسان و حاکمیت نگاه سودمحورانه،‏ ‏«کالا»‏ انگاشتنِ‏ تمامی مناسبات انسانیاست.‏ اینک حتی بهداشت،‏ آموزش،‏ امنیت و دیگر خدمات اجتماعی نیز به عنوان کالاهایی قابل خریدار<strong>ي</strong> تلقیشده و داشتن آنها نه به عنوان ‏«حق»‏ بلکه ‏«امتیاز»<strong>ي</strong> است که عدها<strong>ي</strong> با پرداخت قیمت تعیین شده از سو<strong>ي</strong>بازار از آنها بهرهمندند.‏ <strong>در</strong> چنین وضعیتی است که نیرو<strong>ي</strong> کار انسان نیز تحت مناسبات بازار تنها زمانی کهبیشترین بهرهور<strong>ي</strong> و کمترین دستمزد را داشته باشد مطلوب است.‏‏«کارل پولانی»‏ <strong>در</strong> یکی از فرازها<strong>ي</strong> مشهور خود،‏ این موضوع را به شکل زیر مطرح میکند:‏‏«اجازه دادن به سازوکار بازار که تنها گرداننده<strong>ي</strong> سرنوشت انسانها و محیط زیست طبیعی آنهاباشد،‏ حتا،‏ <strong>در</strong> واقع،‏ گرداننده<strong>ي</strong> مقدار ق<strong>در</strong>ت خرید و استفاده از آن باشد به انهدام جامعه خواهدانحامید.‏ زیرا ‏«نیرو<strong>ي</strong> کار»‏ را که به عنوان کالا توصیف شده است نمیتوان به اینجا و آنحا هلداد.‏ حساب نشده از آن استفاده کرد،‏ یا حتا بدون استفاده آن را رها کرد بدون آنکه انسانی کهصاحب این کالا<strong>ي</strong> عجیب است تحث تأثیر قرار بگیرد.‏ نظام سرمایه دار<strong>ي</strong> با دور ریختن نیرو<strong>ي</strong>کار انسان،‏ <strong>در</strong> ضمن،‏ حوهر ماد<strong>ي</strong>،‏ روانی،‏ و اخلاقی ‏«انسان»‏ را که ضمیمه<strong>ي</strong> آن اصطلاح نیرو<strong>ي</strong>کار است دور میریزد.‏ انسانها،‏ که از پوشش حفاظتی نهادها<strong>ي</strong> فرهنگی محروم شدهاند،‏ ازتأثیرات بی حفاظتی اجتماعی نابود خواهند شد؛ آنان به عنوان قربانیان نابسامانی اجتماعی حاد


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 45از طریق فساد اخلاقی،‏ انحراف،‏ جرم و گرسنگی خواهند مرد.‏ طبیعت به احزا<strong>ي</strong> اصلیاش تجزیهخواهد شد،‏ مناطق و چشم اندازها کثیف،‏ و رودخانهها آلوده خواهند شد،‏ ایمنی نظامی به خطرخواهد افتاد،‏ ق<strong>در</strong>ت تولید غذا و مواد خام نابود خواهند شد.‏خرید مرتباً‏سرانجام،‏ اداره بازار <strong>در</strong> امر ق<strong>در</strong>تشرکت تجار<strong>ي</strong> را منحل خواهد کرد،‏ زیرا کمبودها و کثرتها<strong>ي</strong> پول،‏ مانند سیلها وخشکسالیها <strong>در</strong> جامعه ابتدایی،‏ ویرانگر خواهد بود<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایرانآن چه همواره <strong>در</strong> رویارویی با نظام سلطه<strong>ي</strong> جهانیگفته میشود و شعارها<strong>ي</strong> پر طمطراقی که <strong>در</strong>زمینه<strong>ي</strong> نزاع آشتیناپذیر با استکبار جهانی داده میشود اغلب <strong>در</strong> کنار سیاستهایی که <strong>در</strong> عمل به کارگرفته میشوند رنگ میبازند.‏سال گذشته حسن سبحانی عضو کمیسیون برنامهو بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong> اصل.(17)44قانون اساسی گفت:‏‏«سیاستها<strong>ي</strong>برنامه چهارم که براساس اجماع واشنگتنی تدوینشده به دولت نهم ارث رسیده است.»‏(87/3/7‏(کیهان،‏آنچه را که جان ویلیامسون عضو ‏«مؤسسه<strong>ي</strong> اقتصاد بینالملل»،‏ <strong>در</strong>19903‏«اجماع واشنگتن»‏ خواند،‏ موارد<strong>ي</strong>از اصول سیاست اقتصاد<strong>ي</strong> است که از رایزنی دا<strong>ي</strong>ٔمی کنگره<strong>ي</strong> آمریکا و حکومت ایالات متحده،‏ صندوق بینالمللیپول (IMF)و بانک جهانی با بانکداران،‏ مدیران شرکتها<strong>ي</strong> فراملیتی،‏ سیاستمداران و وزیران دارایی پدیدآمد.‏ پیام اصلی این آیین از این قرار است:‏ بازار آزاد باید همه<strong>ي</strong> فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> را تنظیم کند،‏ دولتها بایدبرا<strong>ي</strong> حفظ انضباط مالی مداخله کنند،‏ به یک نرخ ثابت ارز<strong>ي</strong> دست یابند،‏ اقتصاد را آزاد و خصوصی و آن را ازنظارت دولت رها کنند،‏ و به عنوان تنها راه دسترسی به اعتبارات و جذب سرمایه گذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> خارجی،‏ اشتغالنیز انعطافپذیر شود.(18)3 Washington Consensus


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 461385 سالهیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اصل چهار این صندوق،‏ سفر<strong>ي</strong> به ایران داشت کهطی آن گزارشی را <strong>در</strong> مورد اقتصاد ایران تهیه کرد.‏ <strong>در</strong> این سفر،‏ صندوق بینالمللی پول خواستار اتخاذسیاستها<strong>ي</strong> پولی و مالی انقباضی،‏ جلب اعتماد سرمایهگذاران،‏ کاهش یارانه<strong>ي</strong> انرژ<strong>ي</strong>،‏ حمایت از فقرا،‏ عدمبرداشت از حساب ذخیره ارز<strong>ي</strong>،‏ افزایش استقلال بانک مرکز<strong>ي</strong>،‏ اتخاذ سیاست نرخ ارز شناور،‏ مبارزه با پولشویی وتسریع <strong>در</strong> اجرا<strong>ي</strong> اصل44قانون اساسی <strong>در</strong> ایران شد.‏هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد:‏ ‏«اگرچه انجام اصلاحات ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماهها<strong>ي</strong> اول دولتاحمد<strong>ي</strong> نژاد کند شد،‏ اما اخیراً‏ ‏(سال(1385شده است.‏ این برنامه مربوط به اصلاح اصل44ها<strong>ي</strong> دولتی تا ده سال آینده،‏ به بخش خصوصی واگذار میشود»‏برنامه<strong>ي</strong> گستردها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خصوصیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران به اجرا گذاشتهقانون اساسی ایران است که بر اساس آن،‏ هشتاد <strong>در</strong>صد شرکت.(19)گرچه یکی از سیاستهایی که صندوق خواستار اجرا<strong>ي</strong> آن میباشد ‏«حمایت از فقرا»‏ است،‏ اما <strong>نولیبرالیسم</strong> کهصندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از بازوها<strong>ي</strong> اجرایی آن هستند،‏ ‏«هیچ دولتی را با هدف بهبود وضعاقتصاد<strong>ي</strong> زندگی فرودستان،‏ لغو کار کودکان،‏ اعاده<strong>ي</strong> بیمه<strong>ي</strong> بیکار<strong>ي</strong>،‏ نقض آپارتاید جنسی و لغو مجازات اعدامتحت فشار قرار نداده است»‏.(20)آثار مخرب ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ و افزایش لجامگسیخته<strong>ي</strong> تورم حاصل از <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> کردن یارانهها تا جایی استکه برخی کارشناسها،‏ رسیدن به تورم60<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong> را تخمین زدهاند ‏(احمد توکلی،‏ دنیا<strong>ي</strong> اقتصاد،‏و 88/7/28)بعضی از رجال سیاسی معتقدند که با پیاده کردن این طرح به تورمی ‏«سه رقمی»‏ خواهیم رسید ‏(محمد رضامحجوب،‏ مردمسالار<strong>ي</strong>،‏.(88/3/25افزایش یکباره<strong>ي</strong> تورم <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> حذف یارانهها چنان قابل پیشبینی استکه حتی تقریبا تمامی مدافعین این طرح نیز به آن اذعان دارند.‏ اما،‏ ضمن دلخوشی دادن به اقشار آسیبپذیر،‏این فرایند را موقتی و گذار<strong>ي</strong> به وضعی مطلوب <strong>در</strong> <strong>در</strong>ازمدت میدانند.‏ اکثر موافقان طرح <strong>در</strong> اظهار نظرهاییمشابه معتقدند:‏ ‏«مردم از تبعات این طرح نترسند»‏ ‏(دکتر میثم موسایی،‏ روزنامه ایران،‏‎88/7/25‎‏)،‏ ‏«از تورمنترسید»‏ ‏(دکتر فرهاد خرمی،‏ همان)،‏ ‏«افزایش ها زودگذر است»‏ ‏(دکتر عباس معمارنژاد،‏ همان)،‏ ‏«مردم نگرانتورم احتمالی نباشند»‏ ‏(دکتر لطفعلی بخشی،‏ همان).‏ اما اعمال چنین سیاستهایی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین <strong>در</strong>1980 دهه<strong>ي</strong>باعث ایجاد تورم سهرقمی ‏(مثلا500<strong>در</strong>صد <strong>در</strong> سال <strong>در</strong> برزیل)‏ گشت،‏ بحران بدهیها<strong>ي</strong> خارجی راتشدید کرد و باعث محرومیت کم<strong>در</strong>آمدها از دسترسی به خدمات اساسی ‏(حتا برق و آب)‏ شد،‏ به طور<strong>ي</strong> که1980 دهه<strong>ي</strong>را <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین ‏«دهه<strong>ي</strong> برباد رفته»‏ نامیدند.‏چنین اظهارنظرهایی از سو<strong>ي</strong> این اساتید که استدلالشان ‏«آر<strong>ي</strong> تورم زاست ‏"اما"...»،‏ ‏«نه،‏ <strong>در</strong> کوتاه مدتپیشرفتی حاصل نمیشود ولی...»‏ نگارنده را به یاد نقل قولی از ‏«ژان پل سارتر»‏ <strong>در</strong> اثر ‏«<strong>در</strong> دفاع از روشنفکران»‏


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 47میاندازد که:‏ ‏«مستقیمترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را ‏"روشنفکر قلابی"‏ مینامم...‏ روشنفکرقلابی مثل روشنفکر واقعی» هن «نمیگوید،‏ بلکه ‏«نه،‏ ولی..»‏ را رواج میدهد یا ‏«میدانم،‏ اما...»‏ را.‏ این دلایلروشنفکر واقعی را به شدت آشفته میکند...».‏ پیشزمینهها<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> و وامدار<strong>ي</strong> از نظریه<strong>ي</strong> نظریهپردازانی چونکارل پوپر این اساتید را به چنین اظهار نظرهایی سوق میدهد.‏ پیش از این،‏ پیشوا<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> ایشان نیز <strong>در</strong> توجیهواقعیت ساختارِ‏ موجود از چنین استدلالهایی استفاده میکرد:‏ ‏«نظمها<strong>ي</strong> اجتماعی دموکراتیک و غربی ما هنوزبسیار ناکاملند و نیاز به بهبود دارند.‏ ‏"ولی"‏ بهتر از همه<strong>ي</strong> آنهایی هستند که تاکنون وجود داشتهاند»‏.(21)بیانی که به تعبیر ژان پل سارتر بخش اولش <strong>در</strong> پی توصیف واقعیت موجود است،‏ اما با آوردن ‏«ولی»‏ یا ‏«اما»‏سعی <strong>در</strong> توجیه آن دارد.‏این اساتید از افزایش ناگهانی تورم صحبت میکند،‏ بر وجود آن صحه میگذارند،‏ اما <strong>در</strong> نهایت آن را فرایند<strong>ي</strong>کوتاهمدت <strong>در</strong> نیل به پیشرفت میدانند.‏ هیچیک نه دلیلی ارا<strong>ي</strong>ٔه میدهند و نه ضمانت اجرایی طراحان و مجریاناین طرح را <strong>در</strong> پیشرفت <strong>در</strong>ازمدت بیان میکنند،‏ ضمن آنکه اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> دیگر به هیچعنوان نتایج مورد انتظار این اساتید اقتصاد را برآورده نمیکند و این <strong>در</strong> صورتی است که آنها نیز به خوبی از آنتجربهها آگاهی دارند.‏بعد از گذشت12سال از پیرو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تحمیلی ‏«بانک جهانی»‏ و ‏«صندوق بین المللی پول»،‏ آمریکا<strong>ي</strong>لاتین <strong>در</strong> حال سپر<strong>ي</strong> کردن ‏«بدترین دوره محرومیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اجتماعی خود طی نیم قرن»‏ گذشته است.‏حدود نیمی از460میلیون نفر جمعیت آمریکا<strong>ي</strong> لاتین فقیرند،‏ و این افزایشی<strong>در</strong> حالیکه تعداد میلیار<strong>در</strong>ها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین از60نفر <strong>در</strong> سال 6نفر <strong>در</strong> 42 به 1987میلیونی ظرف ده سال است،‏1994.(21)افزایش یافته استنادیده گرفتنِ‏ نوسانات قیمت نفت <strong>در</strong> بازارها<strong>ي</strong> جهانی <strong>در</strong> متن ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ از حقیقتی تلخ پرده برمیدارد و آن عبارتست از:‏ هدف از هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانهها،‏ نه اختصاص دادن آنها به اقشارِ‏ دهکها<strong>ي</strong> پایینجامعه،‏ بلکه رسیدن به هدف نهایی ‏«حذف یارانهها»‏ است.‏ ‏«حذف یارانهها»‏ یکی از اصول سیاستها<strong>ي</strong> صندوقبیناللملی پول <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>خواست کننده<strong>ي</strong> وام است که به اجرا گذاشته میشود.‏ سیاستی که <strong>در</strong> داخلکشورها شکاف طبقاتی عظیمی ایجاد میکند.‏ ‏«حذف یارانه»‏ <strong>در</strong> سطح جهانی زمانیکه با اختصاص یارانه ازسو<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> بر محصولاتشان همراه میشود شعار ‏«مزیت نسبی»‏ را که همواره از آن دممیزنند بیمعنا میسازد.‏آنچه را که <strong>در</strong> شامگاه22 خرداد 88رخ داد میتوان عملیاتی شدنِ‏ مباحث نظر<strong>ي</strong> دانست که <strong>در</strong> 4 سال گذشتهاز سو<strong>ي</strong> دولت مطرح میشد.‏ ‏«طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ نیاز به ساز و برگ اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک ‏(دولت)‏ و روبنایی متناسب با


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 48خود داشت که طیفی از اصلاحطلبانِ‏ میراثدار اقتصاد کینز<strong>ي</strong> کمتر قا<strong>در</strong> به انجام آن بودند.‏ <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> مجر<strong>ي</strong>این سیاستها،‏ دولت با یار<strong>ي</strong> آن دسته از رسانهها<strong>ي</strong> گروهی که با سیاستهایش همسو هستند،‏ وظیفه<strong>ي</strong>‏«بدیهیساز<strong>ي</strong>»‏برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> فرانسه،‏ به جا<strong>ي</strong>4و تأثیرگذار<strong>ي</strong> بر باورِ‏ عمومی را بر عهده دارد.‏5‏«کارفرما»‏میگویند6‏«نیروها<strong>ي</strong> زنده<strong>ي</strong> ملت»‏ ؛ شرکتی که کارگرانش را بیرونمیکند،‏ به کنایها<strong>ي</strong> ورزشی ‏«لاغر»‏ میشود ‏(بدن سراپا باید لاغر باشد).‏ برا<strong>ي</strong> آنکه اعلام کنند شرکتی میخواهد2000تن بیرون کند،‏ مفسر مینویسد:‏ ‏«برنامه<strong>ي</strong> اجتماعی شجاعانه<strong>ي</strong> شرکت آلکاتل».‏ نتیجه<strong>ي</strong> باز<strong>ي</strong> با تلویحاتو معناها<strong>ي</strong> ضمنی واژگانی چون ‏«انعطاف»‏ و حذف نظارت دولتی است که میخواهد نشان دهد که پیام نولیبرالپیام جهان شمول آزادساز<strong>ي</strong> است<strong>در</strong> ایران نیز استفاده از اصطلاح.(22)‏«کارآفرین»‏به جا<strong>ي</strong>‏«کارفرما»‏<strong>در</strong> چند سال اخیر ‏،که‏«شمول کار تحتسرمایه»ا<strong>ي</strong> را که مارکس از آن سخن گفته است،‏ به عریانی نشان میدهد،‏ و همچنین تأکید بر ‏«اصلاح الگو<strong>ي</strong>مصرف»،‏ حاکی از همین تلاشها <strong>در</strong> جهت تغییر باور عمومی <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> است.‏بررسی پیشامدها<strong>ي</strong> پس از انتخابات سال 1388، بیشک تلاش <strong>در</strong> جهت استقرار دولتی با چنین کارکرد است.‏نمونههایی از این نوع را <strong>در</strong> دو دهه اخیر <strong>در</strong> دیگر کشورها نیز میتوان مشاهده کرد.‏ به جز نمونه<strong>ي</strong> ‏«شیلی»‏ وسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد نولیبرالی ‏«آگوستو پینوشه»‏ که به دفعات به آن پرداخته شده،‏ آنچه را <strong>در</strong> روسیه رخ دادمیتوان نمونه بارز<strong>ي</strong> از این نوع حاکمیت دانست.‏‏(شورو<strong>ي</strong>)‏وارد است،‏<strong>در</strong> روسیهعلیرغمانتقادات بسیار جد<strong>ي</strong> که به نظام پیشین روسیه‏«تمام دولتها،‏ رسانهها،‏ نظام بانکی و دستگاهها<strong>ي</strong> تبلیغاتی سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ باهزینه<strong>ي</strong> بالغ بر دهها میلیارد دلار به اعتبار پشتیبانی صندوق بینالمللی پول برا<strong>ي</strong> به ق<strong>در</strong>ت رسیدن بوریسیلتسین بسیج شدند...‏ وقاحت سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماجرا<strong>ي</strong> انتخابات فرمایشی روسیه به جایی رسید که یک مفسرنزدیک به وزارت دفاع آمریکا به خبرنگار CNN ‏-که نگران نتیجه انتخابات بود-‏ صریحاً‏ گفت:‏ ‏«اگر میزان آرا<strong>ي</strong>یلتسین حتا چند <strong>در</strong>صد از زوگانوف کمتر باشد باز هم مسأله ا<strong>ي</strong> نیست،‏ چرا که کمیسیون مرکز<strong>ي</strong> نظارت برانتخابات-‏که توسط خود یلتسین تعیین شده-‏نتیجه را به سود او اعلام خواهد کرد.‏اگر زوگانف به طرزچشمگیر<strong>ي</strong> از یلتسین جلوتر باشد،‏ آنگاه پرزیدنت یلتسین چارها<strong>ي</strong> جز این ندارد که انتخابات را ملغی و حکومتنظامی اعلام کند»‏.(23)4 Common Sense5 Le patronat6 Le forces de la nation


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 49انتخاب یلتسین و5 کمتر ازهر کیلو گوشت تنها7‏«شوك <strong>در</strong>مانی»‏ <strong>در</strong> پی اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و حذف سوبسیدها <strong>در</strong>سال بدانجا رسید که که مردمی که از انقلاب اکتبر(1917)تا آغاز حاکمیت گورباچف(1985)4روبل)‏ بایت تهیه یک کیلو گوشت بپردازند<strong>در</strong> سال 1989، اگر معیارروبل پرداخت میکردند با رو<strong>ي</strong> کار آمدن یلتسین مجبور بودند1000برابر آن رابابت4000).(24)2<strong>در</strong> فقر به سر میبردند،‏ اما این رقم امروز بهانجام شده،‏ بیش ازدلار <strong>در</strong> روز را <strong>در</strong>نظر بگیریم،‏ تنها223/840<strong>در</strong>صد جمعیت کشور با کمتر ازحکایت از مشکلی عمیقتر دارد،‏ زیرا که بیش از450<strong>در</strong>صد از کسانی که <strong>در</strong> روسیه زندگی میکردند<strong>در</strong>صد رسیده است.‏ مطابق یک بررسی که <strong>در</strong> بانک جهانیدلار <strong>در</strong> روز زندگی میکنند.‏ ارقام مربوط به کودکان<strong>در</strong>صد کودکان <strong>در</strong> خانوارها<strong>ي</strong> فقیر به سر میبرند.‏ <strong>در</strong> دیگرکشورها<strong>ي</strong> کمونیستی سابق نیز اگر وضع بدتر از این نباشد،‏ گسترش فقر <strong>در</strong> همین حد و حدود استفرایند به ق<strong>در</strong>ترسیدن یلتسین و آنچه که <strong>در</strong> ادامه<strong>ي</strong> تبعیت.(25)از احکام صندوق بینالمللی پول و اجماعواشنگتن <strong>در</strong> روسیه صورت گرفت بیشباهت به اوضاع کنونی ایران نیست.‏ اجرا<strong>ي</strong> شتابان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>نولیبرال و ‏«ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ اقشار و طبقات کم<strong>در</strong>آمد و محروم با این استدلال که رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهایت بهسود آحاد مردم تمام میشود و ‏«اثر سرریز»‏ تمامی اقشار را بهرهمند میسازد،‏ جز نابود<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> پی ندارد.‏استدلالی که <strong>در</strong> کمتر جایی نمود عینی داشته و کمتر اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان با گذار از این ‏«فلاکت»‏ به ‏«توسعه»‏رسیده است.‏<strong>در</strong> عوض موجب تجدید ساختارِ‏ طبقانی نیرو مند<strong>ي</strong> شده که تمرکز ثروت،‏ افزایش نابرابر<strong>ي</strong>ها ورشد تورم را <strong>در</strong> پی دارد.‏ حتا مدافعان این سیاستها نیز به غیر قابل اجتناب بودن این پیامدها ‏(متنها به باورآنان <strong>در</strong> کوتاه مدت)‏ اذعان دارند و میدانند که به ‏«مستمندساز<strong>ي</strong>»‏ اقشار و طبقات آسیبپذیر جامعه میانجامد.‏حتا به فرض وجود آثار کوتاه مدت،‏ <strong>در</strong> عرصهها<strong>ي</strong> گوناگون زیست جامعه پیامدها<strong>ي</strong> تلخ اقتصاد<strong>ي</strong> و غیر اقتصاد<strong>ي</strong>زیاد<strong>ي</strong> دارد.‏ پرداخت <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> یارانهها موجب رشد اندیشه<strong>ي</strong> محافظهکارانه و انفعال سیاسی شده و ابزار<strong>ي</strong> است <strong>در</strong>دست اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> حاکم برا<strong>ي</strong> مهار جنبشها<strong>ي</strong> اجتماعی،‏ مدنی و مدافعان حقوق بشر و همچنین افزایش وابستگیمردم به دولت.‏ اتخاذ این تصمیمها و تن دادن به این احکام جهانی،‏ و از سو<strong>ي</strong> دیگر،‏ بیتوجهی دولتها و مجامعبینالملی متولی این تصمیمات به شکل روبنایی و مشروعیت مردمی دولت بار دیگر حقیقت توخالی بودنسیاستها<strong>ي</strong> حقوق بشر<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> را آشکار میسازد.‏7 shock therapy


راه ‏«توسعه»‏ از مسیر«فلاکت»‏ نمیگذرد 50پینوشت:‏-1-4-5لنگستون هیوز،‏ ترجمه احمد شاملو2- The Global Benefits of Equality by Joseph Stiglitz, The Guardian, Sept./8/2001.3-The Economics of Empire: Notes on Washington Consensus, William Finnegan,Harper’sMagazine May/10/2003..بوردیو،‏ پی یر(‏‎1387‎‏).‏ گفتارهایی <strong>در</strong> باره ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ اختران،‏ ص 153.صداقت،‏ پرویز(‏‎1388‎‏).‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ نگاه،‏ صص.21-236س-‏ ‏.لیم،‏ کوان.(1386)غنی و فقیر <strong>در</strong> جهان،‏ ترجمه ف.م.هاشمی،‏ ماهنامه چیستا،‏ سال بیست و هشتم،‏ شماره ‎8‎و‎9‎‏.‏7- CEO Pay Ponzi Scheme by Holly Sklar, commondreams.org Apr./12/2001.28-8-9هارو<strong>ي</strong>،‏ دیوید(‏‎1386‎‏).‏ تاریخ مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ ترجمه دکتر محمود عبداالله زاده،‏ چاپ اول:‏ اختران،‏ صمحیط،‏ مرتضی(‏‎1373‎‏).‏ چه خواهد شد؟ ‏(بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول،‏ هامبورگ:‏ سنبله،‏ ص 44.10- Susan George, A Short History of Neoliberalism,http://www.tni.org/detail_page.phtml?page=archives_george_bangkok.www.golshan.mohit.com-11محیط،‏ مرتضی،‏ علل عقب ماندگی ایران،‏ سایت گلشن،‏‎12‎‏-مگداف،‏ فرد.(1387)-13-14(2) همان،‏-15بحران مواد غذایی <strong>در</strong> جهان،‏ علل و راه حل آن (1)، ترجمه<strong>ي</strong> اکرم پ<strong>در</strong>امنیا،‏ سایت شهرونداما بیرچام،‏ جان چارلتون(‏‎1383‎‏).‏ ضدسرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ ترجمه اقبال طالقانی،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ قطره و آزاد مهر.‏<strong>در</strong>یوِرو،‏ اسوالدو.(1384)افسانه توسعه،‏ ترجمه<strong>ي</strong> دکتر محمود عبداالله زاده،‏ چاپ دوم،‏ تهران:‏ اختران،‏ ص‎16‎‏-محیط،‏ مرتضی(‏‎1378‎‏).‏ <strong>در</strong> دفاع از دیدگاه مارکس،‏ چاپ اول،‏ هامبورگ:‏ سنبله،‏ ص‎22‎‏.‏132-13317- Polany, The Great Transformation18- Paul Krugman, Emerging Market Blues, Foreign Affairs, (July-August 1995).-20-21-22-23‎19‎‏-یازده توصیه اقتصاد<strong>ي</strong> صندوق بین المللی پول به دولتمردان ایران،‏ روزنامه ابتکار،‏ شماره 870، تاریخ 1385/12/17.قراگوزلو،‏ محمد.(1388)بحران؛ <strong>نقد</strong> اقتصاد سیاسی سرمایه دار<strong>ي</strong> ن<strong>ي</strong>ٔولیبرال،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ نگاه،‏ ص 22.پوپر،‏ کارل(‏‎1378‎‏).‏ <strong>در</strong>س این قرن،‏ تهران:‏ طرح نو،‏ ص‎6‎‏.‏بوردیو،‏ پی یر(‏‎1387‎‏).‏ گفتارهایی <strong>در</strong> باره ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ اختران،‏ ص 79.پرکینز،‏ جان(‏‎1385‎‏).‏ خاطرات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمد نبو<strong>ي</strong> و خلیل شهابی،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ اختران،‏یادداشت مترجمان.‏-24-25ادیب،‏ محمد حسین(‏‎1378‎‏).‏ ایران و سازمان تجارت جهانی؛ بحران اقتصاد بازار و دموکراسی <strong>در</strong> ایران،تهران:‏ آموزه.‏استیگلیتز،‏ جوزف(‏‎1384‎‏).‏ جهانی ساز<strong>ي</strong> و مسا<strong>ي</strong>ٔل آن،‏ ترجمه حسن گلریز،‏ چاپ سوم،‏ تهران:‏ نی،‏ ص‎191‎‏.‏


چهارنولیبرالها <strong>در</strong>وغ میگویند!‏<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی‏«مجموعه<strong>ي</strong> دانشگاهیان،‏ روشنفکران و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی موجود توان لازم را برا<strong>ي</strong> انقلابی کردن ساختارها<strong>ي</strong>دانشمان ندارند.‏ <strong>در</strong> واقع آنها آن چنان عمیق <strong>در</strong> ساخت سیستم جدید حکومت نولیبرال <strong>در</strong>گیر بودهاند که از پرسشهایی <strong>در</strong> موردمشروعیت و دموکراسی طفره میروند و به نوعی از پ<strong>در</strong>خواندگی سیاستمداران ق<strong>در</strong>تمند پشتیباتی میکنند».‏اوایل دهه<strong>ي</strong>1990، موجی از خوش بینی نسبت به آیندهدموکراسی لیبرال و آزاد<strong>ي</strong>خواه <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong> افول کمونیسمموجود،‏ وارد ادبیات دانشگاهی شد و <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> دوسه دهه<strong>ي</strong> اخیر <strong>نولیبرالیسم</strong> سکه<strong>ي</strong> رایج محافل آکادمیکبودهاست.‏ امروزه <strong>نولیبرالیسم</strong> الگو<strong>ي</strong> مشخص اقتصاد سیاسیدوران ماستو بیش از هر زمان دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهادها<strong>ي</strong>‏"دیوید هارو<strong>ي</strong>،‏ دهمین فروم اجتماعی جهان،‏ پورتوالگره،‏ برزیل.‏مالیجهانی و سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> ملی کشورها<strong>ي</strong> جهان هژمونییافته است.‏آنچه که <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong> هشتاد قرن بیستم به عنوان عقایدژانویه " 2010افراطی و هیجان زده<strong>ي</strong> اقتصاددانان نولیبرال تلقی میشد،‏ <strong>در</strong> زمان حاضر به نوعی فرهنگ روشنفکرانه ارتقا یافتهاست که <strong>در</strong> اشکال و با <strong>در</strong>جات گوناگون،‏ حتی <strong>در</strong> علوم سیاسی و جامعهشناسی مشاهده میشود.‏


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 52<strong>در</strong> دوران پس از جنگ سرد،‏ هر کس از خصیصه<strong>ي</strong> همگانی سخن میگوید طرفدار دموکراسی به نظر می رسد.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> و نومحافظهکار<strong>ي</strong> از یک سو و نهضتها<strong>ي</strong> ضد جنگ و ضد جهانیساز<strong>ي</strong> از سو<strong>ي</strong> دیگر هر دو <strong>در</strong> ایننکته مشترکند که تمام توجه خود را به ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> تعریفی دوباره از دموکراسی <strong>در</strong> نظام کنونی جهان معطوفکردهاند.‏‏«گسترش دموکراسی»‏ شعار محور<strong>ي</strong> است که گروه ‏«اجماع واشنگتن»‏ و طرفداران نظریه<strong>ي</strong> بوش یک صدا سردادهاند.‏ گروه ‏«اجماع واشنگتن»‏ مبتنی بر این ادعا است که <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی و کنترل اقتصاد<strong>ي</strong> سرمایه مالیو مرکز<strong>ي</strong> بر کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی و تمامی جهان از طریق ‏«صندوق بین المللی پول»‏ و ‏«سازمان تجارت جهانی»،‏تنها بدیل واقعی برا<strong>ي</strong> چیره شدن بر فقر و مصیبت است.‏ ‏«نظریه بوش»‏ نیز بیان عریان جریان نومحافظهکار <strong>در</strong>توجیه تلاش آمریکا برا<strong>ي</strong> تسلط نظامی بر جهان و جنگ پیشگیرانه با توجیه امن کردن جهان برا<strong>ي</strong> استقراردموکراسی و حقوق بشر است.‏ از نظر نهضتها<strong>ي</strong> ضدجنگ و ضد جهانیساز<strong>ي</strong>،‏ ادعا<strong>ي</strong> این نظریهها<strong>ي</strong> حکومتیبرا<strong>ي</strong> گسترش دموکراسی،‏ هیچ چیز نیست جز پوششی بر دیکتاتور<strong>ي</strong> جهانی آمریکا و سردمداران شرکتها<strong>ي</strong>اصلی.‏ این نهضتها <strong>در</strong> عین حال که حمله به نهادها<strong>ي</strong> مجر<strong>ي</strong> این دیکتاتور<strong>ي</strong> را کانون توجیه قرار دادهاند،‏ سختمیکوشند تا بدیلی نیز ایجاد کنند:‏ یک دموکراسی مشارکتی راستین ‏(تب،‏.(16:1388دموکراسی <strong>در</strong> قالب مدل نولیبرال یا راست جدید به طور مشخص از <strong>در</strong>ون مناسبات نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>نت<strong>ي</strong>ٔوریزه میشود و بیرون میآید.‏ دموکراسی مبتنی بر اندیشه ‏«نولیبرال»‏ یا ‏«راست جدید»‏ <strong>در</strong> متن مکتبسیاسی ‏«رابرت نوزیک»‏ و ‏«فون هایک»‏ دیده میشود.‏ آنان زندگی سیاسی را مانند زندگی اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ بر آزاد<strong>ي</strong>یا ابتکار فرد<strong>ي</strong> استوار میدانند.‏ هایک دموکراسی را آموزها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>باره روش تعیین آنچه باید قانونی باشد تعریفمیکند و آن را به خود<strong>ي</strong> خود هدف نمیداند.‏ به نظر هایک دموکراسی ابزار<strong>ي</strong> سودجویانه برا<strong>ي</strong> کمک به تأمینوالاترین هدف سیاسی یعنی آزاد<strong>ي</strong> به شمار میرود ‏(هلد،‏.(370- 378 :1378هایک قانون را به استخدام صیانت از سلامت و ثبات دموکراسی میگیرد و سپس به طراحی پیش نیازها<strong>ي</strong>استقرار چنین پروژها<strong>ي</strong> میپردازد.‏ به نظر هایک فقط ‏«دموکراسی قانونی»‏ میتواند آزاد<strong>ي</strong> را محور کار خود قراردهد.‏ <strong>در</strong> این راستا قانون گذاران نباید <strong>در</strong> حاکمیت قانون مداخله کنند.‏ ‏(تفکیک حدود وظایف مجلس به دولت)‏زیرا چنین دخالتی عموماً‏ باعث کاهش آزاد<strong>ي</strong> میشود.‏ پس باید همه چیز به وسیله حاکمیت قانون محدود شود.‏هایک <strong>در</strong> جریان تدوین چارچوب دموکراسی و دولت میپردازد.‏ او دموکراسی تودها<strong>ي</strong> را خطر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> گرایش بهاستبداد اکثریت تلقی میکند،‏ که نتیجه<strong>ي</strong> آن انتقال حاکمیت اکثریت به حاکمیت کارگزاران دولت خواهد بود.‏دموکراسی قانونی مدلی برا<strong>ي</strong> شکل بند<strong>ي</strong> بازار آزاد و تحدید نقش دولت و انحلال تشکیلات اقتصاد دولتی بوده وهدفاش برجستهساز<strong>ي</strong> جایگاه دولتها<strong>ي</strong> نولیبرال غربی است.‏ برخی از ویژگی ها<strong>ي</strong> این مدل عبارتند از:‏


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 53----دولت مشروطه مانند سنت سیاسی انگو-‏ آمریکایی.‏- حاکمیت قانون.‏- حداقل مداخله<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> جامعه مدنی و زندگی خصوصی شهروندان.‏بیشترین میدان عمل برا<strong>ي</strong> جامعه.‏بازار آزاد.‏رهبر<strong>ي</strong> سیاسی کارآمد.‏- حداقل قواعد بوروکراتیک.‏--محدودیت نقش گروهها<strong>ي</strong> هم سو،‏ مانند اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong>.‏به حداقل رسیدن خطر جمع گرایی از هر نوع ‏(همان:‏.(382دموکراسی مد نظر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ دموکراسی صور<strong>ي</strong> و صرفاً‏ مبتنی بر ‏«نمایندگی»‏ است.‏ <strong>در</strong> حالیکه متفکرانیچون فوکویاما با سقوط اتحاد شورو<strong>ي</strong> و بلوك شرق پیروز<strong>ي</strong> لیبرال دموکراسی و الگو<strong>ي</strong> دموکراسی مبتنی برنمایندگی و بر محور بازار آزاد را جشن گرفتهاند،‏ <strong>در</strong> غرب این امر <strong>در</strong> سطح گستردها<strong>ي</strong> پذیرفته شده کهدموکراسی نمایندگی کنونی آنچنان که باید،‏ کارایی ندارد.‏شواهد <strong>در</strong> این زمینه عبارتند از کاهش تعداد رأ<strong>ي</strong> دهندگان <strong>در</strong> انتخابات ملی <strong>در</strong> کشورهایی که رأ<strong>ي</strong> دادناجبار<strong>ي</strong> نیست،‏ افزایش ناپایدار<strong>ي</strong> وفادار<strong>ي</strong>ها به احزاب سیاسی،‏ و سرعت برجسته شدن موضوعاتی که به وسیله<strong>ي</strong>رسانهها مطرح میشوند و به همان سرعت فراموش میگردند.‏ مردم کشورها<strong>ي</strong> دموکراتیک،‏ دلسرد،‏ منفعل،‏بدبین و بیثبات هستند.‏ بنابراین،‏ از یک طرف دموکراسی گرامی داشته میشود و از طرف دیگر نگرانیفزایندها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد چگونگی کارآیی آن <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> عمل وجود دارد.‏ این دوگانگی یکی از ویژگیها<strong>ي</strong> تفاسیرجامعهشناختی اخیر پیرامون دموکراسی نیز هست که از یک طرف آن را یک ایدهآل هنجار<strong>ي</strong> تلقی میکنند و ازطرف دیگر از دموکراسیها<strong>ي</strong> مبتی بر نمایندگی کنونی انتقاد مینمایند ‏(نش،‏.(255:1385هنگامی که دموکراسی صور<strong>ي</strong> انتخاباتی وجود دارد،‏ <strong>نولیبرالیسم</strong> بهترین کارکرد را دارد اما <strong>در</strong> این هنگام مردم ازدست یابی به اطلاعات و تبادل نظر عمومی که برا<strong>ي</strong> مشارکت واقعی <strong>در</strong> تصمیم گیر<strong>ي</strong> ضرور<strong>ي</strong> است،‏ بازمیمانند.‏ بنا به نظر میلتون فریدمن،‏ مرشد <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ <strong>در</strong> کتاب ‏«سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong>»،‏ چون سودورز<strong>ي</strong> جوهردموکراسی است،‏ هر دولتی که سیاستها<strong>ي</strong> ضد بازار را تعقیب نماید،‏ ضد دموکراتیک است و حمایتی که مردمآگاه از آنها میکنند،‏ هیچ اهمیتی نداردچسنی،‏ ) کم.(1382: 11دموکراسی نولیبرالی <strong>در</strong> یک کلمه عبارت است از بحثها<strong>ي</strong> پیش پاافتاده <strong>در</strong> مورد موضوعات بی اهمیت توسطاحزابی که اساساً‏ همان خط مشیها<strong>ي</strong> طرفدار بازار را صرف نظر از تفاوتها و منازعات صور<strong>ي</strong> خویش پیش


کم(‏میبرند.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 54<strong>در</strong> چنین الگویی،‏ دموکراسی تا جایی قابل پذیرش است که وارد مقولات اقتصاد<strong>ي</strong> نشود و مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong>نظارت بر ساز و کار حیات اقتصاد<strong>ي</strong> جامعه به بحث مردمی گذاشته نشود ‏(همان:‏.(12<strong>در</strong> این نوع دموکرسی دامنه<strong>ي</strong> پاسخگویی دموکراتیک محدودتر میشود و کل قلمرو<strong>ي</strong> جدید سلطه و قهرِ‏ آفریدهشده توسط سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ انتقال ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> اصلی از دولت به جامعه مدنی،‏ مالکیت خصوصی و قید و بندها<strong>ي</strong>بازار را دست نخورده باقی میگذارد،‏ حوزههایی که تابعِ‏ پاسخگویی دموکراتیک نیستند بلکه ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مالکیت،‏قوانین بازار و مکانیزم بیشینهساز<strong>ي</strong> سود بر آن حاکم استسینزوود،‏ ) کم.(275:1386اما کارآیی دموکراسی مستلزم آن است که مردم با سایر شهروندان احساس پیوند داشته باشند و چنین پیوند<strong>ي</strong><strong>در</strong> سارمانها و نهادها<strong>ي</strong> گوناگون غیرتجار<strong>ي</strong> شکل میگیرد.‏فرهنک سیاسی سرزنده و پرشور نیازمند تشکیلگروهها<strong>ي</strong> جمعی،‏ کتابخانهها،‏ مدارس دولتی،‏ سازمانها<strong>ي</strong> محلی،‏ تعاونیها،‏ گردهمآییها<strong>ي</strong> عمومی،‏ مؤسساتداوطلبانه و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> است که به روشها<strong>ي</strong> مختلف باعث دیدار،‏ مراوده و رابطه متقابل مردم با سایرشهروندان میگردند.‏ دموکراسی نولیبرالی با این نظریه که ‏«بازار برتر از همه جیز است»،‏ با دید<strong>ي</strong> مهجور و بیروح با این بخش برخورد میکند.‏جمعی،‏ مراکز خرید تأسیس میکند ‏(همان،‏به جا<strong>ي</strong> شهروندان،‏ مصرف کنندگان را به وجود میآورد؛ به جا<strong>ي</strong> گروهها<strong>ي</strong>(14:1382برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی مشارکتی کشف شده است ‏(فریدمن،‏و باور دارد که بازار تنها سازوکار<strong>ي</strong> است که تا به حال.(17:1390<strong>در</strong> این نظریه بازار به عنوان قلمرو آزاد<strong>ي</strong> و انتخاب <strong>در</strong>ك میشود،‏ حتی از سو<strong>ي</strong> کسانی که نیاز به تنظیم آن راضرور<strong>ي</strong> میدانند،‏ هر نوع محدودیتی که شاید برا<strong>ي</strong> تصحیح اثرات زیان بار این آزاد<strong>ي</strong> ناگزیر به نظر رسد،‏ بهعنوان یک محدودیت تلقی میشود.‏به کلام دیگر،‏ <strong>در</strong> چهارچوب مفهومی دموکراسی نولیبرالی،‏ ما به واقعنمیتوانیم <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ‏«آزاد<strong>ي</strong> از بازار»‏ به عنوان نوعی اختیار،‏ آزاد<strong>ي</strong> از قید اجبار،‏ رهایی از قهر و سلطه بیاندیشیمسینزوود،‏.(276:1386از این رو نولیبرالها دموکراسی را با بازار آزاد یکسان میدانند و <strong>در</strong> بررسی تجاربعملی،‏ کشورها<strong>ي</strong> اروپا<strong>ي</strong> شرقی و روسیه را علیرغم تسلط مافیا و گانگسترها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بر جامعه،‏ کشورها<strong>ي</strong>دموکراتیک میدانند.‏آزادانه انتخاب شده بود!‏چنین دموکراسیا<strong>ي</strong> را میتواندموکراسی مصرفکننده یعنیاقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong>»‏همچنین معتقدند ژنرال پینوشه،‏ دموکراتیکتر از سالوادور آلندهیی بود که به صورتبتوانید21‏«دموکراسی مصرف کننده « نامید.‏ به زبان ‏«دیوید کورتن »، اقتصاددان توسعه،‏‏«<strong>در</strong> روال عاد<strong>ي</strong> بازار،‏ شما با‏«بازار<strong>ي</strong> با فکر و معقول»‏دلار خود رأ<strong>ي</strong> بدهید»‏پرورش دهید‏(مونبیو،‏و با.(47:1388‏«گرسنه نگه داشتنو اما مهمترین1 Consumer Democrasy2 Davod Korten


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 55واضحترین ایراد<strong>ي</strong> که به این نوع دموکراسی وارد است منطق ‏«یک دلار،‏ یک رأ<strong>ي</strong>»‏ حاکم بر آن است.‏ <strong>در</strong> منطقاین نوع دموکراسی،‏ کسانی که از سرمایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> برخوردارند انگیزه و تمایل کمتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> اصلاح یاتغییر نظام اقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> دارند که به سود آنها عمل میکند.‏ نتیجه<strong>ي</strong> روشن چنین امر<strong>ي</strong>،‏ ایجاد جامعها<strong>ي</strong> استمرکب از افراد<strong>ي</strong> نامتعهد که احساس نومید<strong>ي</strong> میکنند و از لحاظ اجتماعی ناتوان هستند.‏با وجود این ساختار غیر دموکراتیک،‏ صاحبنظران لیبرال همچنان سیمایی آرمانی از آنچه وجود دارد ترسیممیکنند.‏‏«فرید زکریا»‏از جمله این لیبرالها<strong>ي</strong> محافظهکار است.‏و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کتاب‏«آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویتلیبرالیسم بر دموکراسی»‏ مدعی است <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> آنچه امروز واقعاً‏ ممتاز و تازه است جهانیبودن،‏ فنآور<strong>ي</strong> اطلاعاتی،‏ یا تکنولوژ<strong>ي</strong> محور<strong>ي</strong> آن نیست بلکه دموکراتیک بودن آن است که موجب شده استق<strong>در</strong>ت اقتصاد<strong>ي</strong> که طی قرنها <strong>در</strong> دست گروهها<strong>ي</strong> کوچکی از تجار،‏ بانکداران و بوروکراتها بود به لایهها<strong>ي</strong>پایینتر منتقل شود ‏(زکریا،‏.(10:1384اما آنچنان که3‏«رابرت دال « معتقد است اگر رویهها<strong>ي</strong> سیاسی نظامبینالمللی را ‏«دموکراتیک»‏ بنامیم به منزله<strong>ي</strong> این است که این اصطلاح معنا<strong>ي</strong> خود را از دست داده است!‏ ‏(دال،‏.(152:1389چالش ادعا<strong>ي</strong> دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی چندان سخت نیست.‏ برا<strong>ي</strong> این کار نگاهی به مکانیزمنهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیا<strong>ي</strong> که مدیریت و هدایت اقتصاد جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> را بر عهده دارند گویا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> ازواقعیات میباشد.‏ امروزه صندوق بینالمللی پول،‏ بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی،‏ به عنوان بازوها<strong>ي</strong> اجرایی<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> اقتصاد جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> عمل میکنند.‏ برا<strong>ي</strong> نمونه ساختار سازماندهی و مکانیزم تصمیمگیر<strong>ي</strong><strong>در</strong> صندوق بینالمللی و بانک جهانی پول همانند یک‏«شرکت سهامی»‏عمل میکند.‏بزرگتر باشد <strong>در</strong> نتیجه سهم آن <strong>در</strong> منابع مالی این نهادها بیشتر بوده و حق رأ<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> دارد.‏گروه هشت کشور صنعتی(G8)هر چه اقتصاد کشور<strong>ي</strong>چهل و نه <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و به طور میانگین چهل وهشت <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند.‏اساسنامه<strong>ي</strong> هر دو این سازمانتضمینکرده است که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج <strong>در</strong>صد آراست.‏ این <strong>در</strong> حالی است کهفقط ایالت متحده دارا<strong>ي</strong> هفده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهارآژانس بانک جهانی است ‏(همان:‏بنابراین<strong>نولیبرالیسم</strong> بارواج.(109بنیادگرایی بازار،‏با فروکاستن کارایی اجتماعی به بازدهی اقتصاد<strong>ي</strong> و <strong>در</strong> پی آنفروکاستن بازدهی اقتصاد<strong>ي</strong> به سودآور<strong>ي</strong> مالی ‏(صداقت،‏ 9:1388)، بر خلاف ادعایی که دوران ‏«پایان اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>»‏را نوید میدهد،‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> به غایت تقلیلگرا،‏ اکونومیستی و اقتصادزده است.‏ نولیبرالها اغلب،‏ ریشه<strong>ي</strong> تمامبدبختیها و سر شکستگیها را <strong>در</strong> اشاعه<strong>ي</strong> اندیشه<strong>ي</strong> عدالتخواهی جستوجو میکنند و آن را مانع اصلی3 Robert Dahl


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 56تحولات دموکراتیک و توسعها<strong>ي</strong> میدانند.‏ همچنان که به باور ‏«فون هایک»،‏ چون <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> اینکه عدالتاجتماعی <strong>در</strong> هر مورد خاص نیازمند چیست،‏ هیچ توافقی وجود ندارد،‏ بنابراین عدالت اجتماعی چیز<strong>ي</strong> جزفرمولی پوچ نمیباشد که از رو<strong>ي</strong> عادت برا<strong>ي</strong> طرح ادعایی خاص بدون اقامه<strong>ي</strong> هیچ دلیلی به کار میرود و دلیلاین که اکثر مردم به آن اعتقاد راسخ دارند این است که فکر میکند چون همگان به آن اعتقاد دارند پس حتماً‏چیز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن هست!‏ ‏(هایک،‏.(212-1385: 214هایک همچنین معتقد است آزاد<strong>ي</strong> عمل شهروندان صاحبسرمایه <strong>در</strong> بازار،‏ بر همه<strong>ي</strong> حقوق دموکراتیک دیگر تقدم دارد و بر این اساس حاکمیت باید عملکرد خود را بهتضمین مالکیت شخصی <strong>در</strong> برابر اقدامات سیاسیِ‏ مبتنی بر عدالت اجتماعی،‏ اجبار طرفین قرارداد به اجرا<strong>ي</strong> مفادآن،‏ جریان پولی مداوم و تضمین شرایط رقابت آزاد محدود کند.‏ به باور و<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong> تحت اینشرایط دو رو<strong>ي</strong> یک سکهاند ‏(مولر،‏.(48:1384اقتصاددانان نولیبرال،‏ با این اعتقاد که نظام بازار آزاد بدون کنترلاجتماعی،‏ هم پیش شرط آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی است و هم پیش شرط کارایی اقتصاد<strong>ي</strong> و هم سازگار با عدالتاجتماعی،‏ با هرگونه مداخلهگرایی مخالف هستند و آن را به لحاظ سیاسی تهدید<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> حقوق طبیعی افراد و بهلحاظ اقتصاد<strong>ي</strong> تهدید<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> استفاده<strong>ي</strong> بهینه از منابع کمیاب جامعه تلقی میکنند.‏این سادهساز<strong>ي</strong> راستروانه تمایل دارد که فرضیه<strong>ي</strong> ‏«بازار آزاد-دموکراسی»‏ را <strong>در</strong>بست قبول کند و بنابراینناتوانی جامعه <strong>در</strong> نیل به نظامی دموکراتیک و توسعهیافته را <strong>در</strong> دخالتها<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> اقتصاد جستوجو میکند.‏این فرضیه <strong>در</strong> چارچوب رویکرد اقتصاد سیاسی لیبرال دموکراسی بر این باور است:‏(1فرد تقدم هستیشناختیبر جمع یا جامعه دارد و به این اعتبار از تعرض به حقوق فرد به بهانه<strong>ي</strong> منافع جمع باید پرهیز شود؛فرد شامل آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> شخصی و مدنی به علاوه<strong>ي</strong> حق مالکیت است و(2(3حقوقوظیفه<strong>ي</strong> دولت حفاظت از این حقوقطبیعی است.‏ دولتی که بر این مبنا شکل میگیرد دولتی است با اختیارات و کارکردها<strong>ي</strong> محدود که <strong>در</strong> برابردولت توتالیتر یا مطلقه قرار میگیرد.‏ چنین دولتی که ‏«دولت حداقل»‏ نامیده میشود تنها <strong>در</strong> زمینههاییمیتواند دخالت کند و فعال باشد که حقوق طبیعی را بیشتر تأمین میکند:‏ تأمین امنیت داخلی و دفاع ازتمامیت ارضی <strong>در</strong> برابر دشمن خارجی؛ <strong>در</strong> عین حال،‏ چنین دولتی میتواند تنها <strong>در</strong> حوزههایی که بخشخصوصی تمایلی به مشارکت <strong>در</strong> آن ندارد،‏ حضور پیدا کند.‏ اگر دولتی فراتر از این فعال باشد به ‏«دولت حداکثر»‏تبدیل میشود که کارکرد آن از تأمین شرایط مطلوب برا<strong>ي</strong> حفاظت و صیانت از حقوق طبیعی افراد به دخالت<strong>در</strong> این حقوق تبدیل میشود.‏ دخالتی که هم آزاد<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> را محدود میکند و هم آثار اقتصاد<strong>ي</strong> منفی <strong>در</strong> بردارد.‏ بنابراین،‏ دولت حداقل یا بازار آزاد بدون کنترل اجتماعی شرط لازم برا<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> و تأمین حقوقشهروند<strong>ي</strong> محسوب میشود.‏ چنانچه،‏ چنین دولتی همراه با مشارکت لایهها<strong>ي</strong> مختلف ساخت اجتماعی از طریق


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 57سازوکار<strong>ي</strong> چون انتخابات آزاد باشد دموکراتیک نیز محسوب میشود؛ <strong>در</strong> غیر اینصورت،‏ اگر ق<strong>در</strong>ت سیاسی <strong>در</strong>دست افراد محدود<strong>ي</strong> ‏(الیگارشی)‏ باشد دولتی لیبرال اما غیر دموکرات است ‏(دینی،‏نولیبرالیستها تمایل دارند که تنها گزینه<strong>ي</strong> ‏«دولت حداقل ‏(بازار آزاد)‏.(1387-دموکراسی»‏ را ببیند حال آنکه <strong>در</strong>دنیا<strong>ي</strong> واقع امکان وقوع سه گزینه<strong>ي</strong> دیگر نیز وجود دارد:‏ ‏«دولت حداقل-‏ غیر دموکرات»،‏ ‏«دولت حداکثر-‏دموکرات»،‏ و ‏«دولت حداکثر-غیر دموکرات».‏ نادیدهگرفتن امکان تحقق گزینه<strong>ي</strong> ‏«دولت غیر حداقل-‏دموکرات»‏ به این دلیل است که این رویکرد مجموعه عوامل اثرگذار بر شکلگیر<strong>ي</strong> جامعها<strong>ي</strong> آزاد و دموکراتیک راتنها به وجود حقوق مالکیت خصوصی نامحدود ‏(به این معنا که دولت حق مداخله <strong>در</strong> کسبوکار افراد به منظوربازتوزیع <strong>در</strong>آمد از طریق نظام مالیاتی پیشرفته را ندارد)‏ و آزاد<strong>ي</strong> را به ‏«آزاد<strong>ي</strong> منفی»‏ ‏(عدم وجود موانع برا<strong>ي</strong>انتخابها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong>)‏ تقلیل میدهد ‏(همان).‏اما مرور<strong>ي</strong> بر تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی مصادیقی را نشان میدهد که از یکسو دال بر امکانپذیر<strong>ي</strong> وجود ‏«دولت غیر- حداقلدموکرات»‏ و از سو<strong>ي</strong> دیگر دال بر امکانپذیر<strong>ي</strong> وجود دولت ‏«لیبرال-غیر دموکرات»‏ است.‏ ‏«هند»‏ <strong>در</strong>دوران ‏«جواهر لعل نهرو»‏ و ‏«ایندیرا گاند<strong>ي</strong>»‏ به رغم پی گیر<strong>ي</strong> رویکرد دولت حداکثر <strong>در</strong> عرصه اقتصاد،‏ تجربه<strong>ي</strong>یکی از بزرگترین دموکراسیها<strong>ي</strong> جهان و تحولات توسعها<strong>ي</strong> قابل توجه را ارایه کرده است؛ هنوز که هنوز استبه رغم آزادساز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> انجام شده از ابتدا<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1980به این سو،‏ جریانها<strong>ي</strong> عدالتگرا<strong>ي</strong> معتقد به بازتوزیع<strong>در</strong> آمد و ثروت نقش مهمی <strong>در</strong> فرایند تصمیممگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> این کشور دارند.‏ تجربه<strong>ي</strong> هند خط بطلانی بر فرضیه<strong>ي</strong>- ‏«بازار آزاددموکراسی»‏ میکشد و نشان میدهد که دموکراسی مستلزم وجود شرایطی فراتر از نهاد بازار است؛شرایطی مانند وجود رهبرانی چون گاند<strong>ي</strong> که با <strong>در</strong>ك عمیق از حقوق شهروند<strong>ي</strong> و مسولیت پذیر<strong>ي</strong> تاریخی وهمینطور اولویت دادن منافع ملی برمنافع حزبی یا دینی به شکلگیر<strong>ي</strong> آن کمک کردهاند.‏ همین تجربه <strong>در</strong> موردکشورها<strong>ي</strong> اسکاندیناور<strong>ي</strong> به ویژه سو<strong>ي</strong>ٔد نیز وجود دارد؛ کشورهایی که اقتصادهایشان <strong>در</strong> چارچوب دولتها<strong>ي</strong> رفاهقو<strong>ي</strong> شکل گرفته بدون آنکه آزاد<strong>ي</strong> با محدودیتی مواجه شود.‏ این تجربهها نشان میدهد که اگر دولتها برآیندتمایلات سیاسی گوناگون باشند،‏ دخالت اقتصاد<strong>ي</strong> توسعهگرایانه<strong>ي</strong> آنها نمیتواند به تضعیف حقوق طبیعی فرد<strong>ي</strong>و قواعد باز<strong>ي</strong> دموکراتیک بینجامد.‏تجربه<strong>ي</strong> اروپا به طور کلی نشان میدهد که گذار از دولتها<strong>ي</strong> مطلقه به دولتها<strong>ي</strong> لیبرال تحت تأثیر عواملمختلفی بوده است.‏ رقابت سیاسی دولت-‏ ملتها<strong>ي</strong> تازه تاسیس،‏ نیاز دولت به نیرو<strong>ي</strong> انسانی و منابع مالی برا<strong>ي</strong>تدارکات جنگی،‏ و همینطور ضرورت ا<strong>ي</strong>ٔتلاف با طبقه<strong>ي</strong> نوظهور سرمایهدار <strong>در</strong> برابر اشراف و زمینداران و رنسانساز جمله عواملی است که دولتها<strong>ي</strong> مطلقه را وادار به نرمش و ارایه امتیاز از جمله پذیرش ت<strong>در</strong>یجی حقوقشهروند<strong>ي</strong> کرده است ‏(هلد،‏.(1386


<strong>در</strong> سو<strong>ي</strong> دیگر واقعیت تاریخی پیش رو،‏ تجربه<strong>ي</strong> شیلی <strong>در</strong> دوران دیکتاتور<strong>ي</strong> ‏«آگوستو<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 584پینوشه « قرار دارد که بهرغم پیگیر<strong>ي</strong> اقتصاد بازار آزاد مورد تأیید میلتون فریدمن،‏ یکی از دیکتاتور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> بدنام تاریخ معاصر را <strong>در</strong> دهه‎1970‎به نام خود ثبت کرده است و مصداق برجستها<strong>ي</strong> از دولت لیبرال توتالیتر محسوب میشود.‏<strong>در</strong> پی کودتا<strong>ي</strong> خشونتبار پینوشه،‏ نه فقط ملّت شیلی <strong>در</strong> وضعیت شوك بود،‏ که کشور نیز از تورم عنانگسیخته<strong>ي</strong> شدید<strong>ي</strong> رنج میبرد.‏فریدمنِ‏ نولیبرال به پینوشه توصیه میکرد که با این اقدامات،‏ اقتصاد را بهسرعت برق و باد دگرگون کند:‏ کاهش مالیاتها،‏ آزادساز<strong>ي</strong> تجارت خارجی،‏ خصوصیساز<strong>ي</strong> خدمات آب و برق وتلفن،‏ کاهش مخارج دولت و حذف مقررات از بازار.‏خصوصی جا<strong>ي</strong> مدارش دولتیشان را میگیرد ‏(کلاین،‏به گفته<strong>ي</strong>‏«کیتاولویت قرار داشت؛سرانجام شیلیاییها حتی شاهد این بودند که مدارس.(23:13895گریفین «‏:«دولت جدید پینوشه تصمیم به انجام چهار کار گرفت:‏-1-2به کار گرفتن سیاستها<strong>ي</strong> پولی برا<strong>ي</strong> تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong>؛-3کنترل تورم که <strong>در</strong>برنامه<strong>ي</strong> تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> کهصرفاً‏ مرحله<strong>ي</strong> اول از استراتژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ازمدت توسعه بر اساسی اصول اقتصاد پولی بود؛ و 4- سرکوب هرگونه مخالفتبا اصلاحات اقتصاد پولی با اعمال کامل زور.‏سرکوب گردیدند.‏شدند.‏احزاب سیاسی غیر قانونی اعلام شدند و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong>رهبران مخالف و روشنفکران مخالف یا کشته شدند یا شکنجه،‏ گریختند یا مرعوب و ساکت<strong>در</strong> شیلی از موانع بازدارنده و عوامل تعادل که <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> دموکرایتک مانع کامل دولتها هستند وموجب سازش <strong>در</strong> سیاستها می شوند خبر<strong>ي</strong> نبود و بنابراین،‏ آزمایش اقتصاد پولی <strong>در</strong> این کشور نابترین نمونه ازاجرا<strong>ي</strong> این استراتژ<strong>ي</strong> است»‏ ‏(گریفین،‏.(87-88 ،1375نه تنها منتقدین رادیکال و مخالفین <strong>نولیبرالیسم</strong> اجرایی شدن اصول آن را باعث محدود گشتن دموکراسیمیدانند،‏ بلکه طرفداران و مجریان این سیاستها نیز بر چنین نکتها<strong>ي</strong> تأکید دارند.‏ همچنان که مارگارت تاچر،‏نخست وزیر بریتانیا و مجر<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن کشور،‏ <strong>در</strong> فوریه1982<strong>در</strong> نامهها<strong>ي</strong> خصوصی به مرشدفکر<strong>ي</strong>اش،‏ فون هایک،‏ به صراحت به چنین مس<strong>ي</strong>ٔله ا<strong>ي</strong> تأکید کرد:‏ ‏«اطمینان دارم تصدیق میفرمایید که به سببوجود نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتاً‏ فراگیر،‏ برخی تمهیدات اتخاذ شده <strong>در</strong> شیلی،‏ <strong>در</strong> بریتانیا کاملاً‏غیر قابل قبول خواهد بود»‏ ‏(کلاین،‏همچنان کهمعترف بود که(199:13896‏«استفن هگارد »، استاد شدیداً‏ نولیبرال علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا،‏ به این ‏«حقیقت تأسفبار»‏‏«برخی از متنوعترین تلاشها<strong>ي</strong> اصلاحی <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> اقتصاد <strong>در</strong> جهان رو به توسعه <strong>در</strong> پیکودتاها<strong>ي</strong> نظامی صورت گرفت».‏ علاوه بر کشورها<strong>ي</strong> واقع <strong>در</strong> ‏«قیف جنوبی آمریکا<strong>ي</strong> لاتین»‏ و اندونز<strong>ي</strong>،‏ او ترکیه،‏4 Agosto Pinoche5 Keith Griffin6 Stephen Heggard


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 59کره جنوبی و غنا را نیز به این فهرست افزود.‏ سایر ‏«موفقیتها»<strong>ي</strong> کذایی نیز اگر چه نه پس از کوتاها<strong>ي</strong> نظامیولی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> تک حزبی مثل مکزیک،‏ سنگاپور،‏ هنگکنگ و تایوان اتفاق افتاد.‏<strong>در</strong> تضاد مستقیم با دعا<strong>ي</strong> محور<strong>ي</strong> فریدمن،‏ هگارد چنین نتیجهگیر<strong>ي</strong> کرد که ‏«چیزها<strong>ي</strong> خوبدموکراسی و سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بازار محور-‏ توأمان پیش نمیروند».‏ <strong>در</strong> واقع از اوایل دهه<strong>ي</strong>از قبیل -1980، برا<strong>ي</strong>نمونه،‏ حتی یک مورد دموکراسی چند حزبی نمیشد یافت که با سرعت تمام مسیر بازار آزاد را <strong>در</strong> پیش گرفتهباشد.‏ ‏(همان:‏.(203-204<strong>در</strong> نمونها<strong>ي</strong> دیگر دولت ‏«چین»‏ را میتوان مثال نقض دیگر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> این ادعا<strong>ي</strong> نولیبرالها دانست.‏ امروز دولتچین نمونه<strong>ي</strong> موفقی <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجرا<strong>ي</strong> اصول نولیبرالی تلقی میشود.‏ اما علیرغمآزادساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> اقتصاد از نظام سیاسی غیردموکراتیکی برخوردار است که فرضیات نولیبرالی را تأییدنمیکند.‏همچنین اقتصاد کشورها<strong>ي</strong> تایوان،‏ کره جنوبی و سنگاپور رشد سریع و تحکیم نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد بازار را <strong>در</strong>دورههایی طی کرده اند که اقتدارگرایانهترین اشکال سیاسی را داشتند.‏ به همین ترتیب ژاپن و آلمان نیز رشدسریع بازار را <strong>در</strong> دورههایی طی کردهاند که <strong>در</strong> این کشورها<strong>ي</strong> خبر<strong>ي</strong> از دموکراسی نبود ‏(صداقت،‏(16:1388به باور اکثر منتقدان <strong>نولیبرالیسم</strong> از جمله ‏«نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین»،‏ <strong>نولیبرالیسم</strong> جنبش خود را ‏«تلاشی برا<strong>ي</strong> آزاد کردنبازار از چنبره<strong>ي</strong> دولت»‏ تصویر میکند،‏ اما این فقط یک ادعا و ظاهر قضیه است و <strong>در</strong> واقع هر جا که <strong>نولیبرالیسم</strong>پیاده شده و تحقق یافته است،‏ نتایج بر جا<strong>ي</strong> مانده مبین چیز<strong>ي</strong> جز این است و طی سه دهه<strong>ي</strong> گذشته هر جا کهسیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی پیاده شده است،‏ آنچه به منصه<strong>ي</strong> ظهور رسیده ا<strong>ي</strong>ٔتلافی ق<strong>در</strong>تمند بین معدود<strong>ي</strong> شرکتبسیار بزرگ و طبقها<strong>ي</strong> از سیاستمداران اکثراً‏ ثروتمند بوده است.‏ این سیاستها فاصله<strong>ي</strong> فقر و غنا را تشدیدکرده و موجب نابود شدن بسیار<strong>ي</strong> از تشکلها<strong>ي</strong> مردمی،‏ نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> ‏(با شروع <strong>در</strong>زمان مارگارت تاچر <strong>در</strong> انگلستان و رونالد ریگان <strong>در</strong> آمریکا)،‏ گشته است ‏(همان:‏.(16بنابراین <strong>نولیبرالیسم</strong> نه تنها موجب عمق بخشیدن به دموکراسی نمیشود بلکه با رویکرد به شدت بازار محورانه واکونومیستیا<strong>ي</strong> که دارد،‏ الگویی صور<strong>ي</strong>،‏ کم تراکم ‏(به تعبیر سمیر امین)‏ و <strong>در</strong> قالب قوانینی از پیش تعریف شدهرا ارا<strong>ي</strong>ٔه میدهد.‏ همچنین بررسی دقیق تجارب جهانی <strong>در</strong> مورد ملازمه<strong>ي</strong> بازار آزاد و آزاد<strong>ي</strong> سیاسی فرضیاتنولیبرالی را زیر سوال میبرد و <strong>در</strong>وغها<strong>ي</strong> هواداران آن را بر ملا میکند.‏ <strong>در</strong> محک ادعا<strong>ي</strong> مذکور،‏ نظامیگر<strong>ي</strong> ودستانداز<strong>ي</strong> بر تجارب دموکراتیک کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی شامل کودتاها<strong>ي</strong> نظامی و همکار<strong>ي</strong> و هوادار<strong>ي</strong> ازدیکتاتورها<strong>ي</strong> شرق و غرب،‏ از اندونز<strong>ي</strong> گرفته تا شیلی،‏ و تقویت دولتها<strong>ي</strong> دست نشانده <strong>در</strong> جهت اجرا<strong>ي</strong> اصولنولیبرالی دیکته شده توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی را نیز میتوان اضافه کرد.‏ <strong>در</strong> نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی کمتر به


<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 60کیفیت،‏ عملکرد و کارآیی دولت اشاره اشاره میشود و ذات وجود دولت بر خلاف آزاد<strong>ي</strong> بازارها و بنابراینغیردموکراتیک پنداشته میشود.‏منابع:‏-تب،‏ ویلیام کی.(1388)--خانی،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشردیگر.‏پس از <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> بهرام معلمی؛ <strong>در</strong>کتاب ‏«پایان امپریالیسم؟ توهم یا واقعیت»،‏ زیر نظر خلیل رستم- دال،‏ رابرت (1389). <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> دموکراسی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> فیروز سالاریان،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر چشمه.‏دینی،‏ علی(1387). فرضیهها<strong>ي</strong> اقتصاد نولیبرالی <strong>در</strong> <strong>بوته</strong><strong>ي</strong> <strong>نقد</strong>،‏ فصلنامه<strong>ي</strong> گفتگو،‏ شماره 52.- زکریا،‏ فرید (1384). آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویت لیبرالیسم بر آزاد<strong>ي</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> امیر حسین نوروز<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ انتشارات طرح نو.‏صداقت،‏ پرویز.(1388)-فریدمن،‏ میلتونتهران،‏ نشر نگاه معاصر.‏.(1390)-اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال(گرد آور<strong>ي</strong> و ترجمه)،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ موسسه انتشارات نگاه.‏مقدمه<strong>ي</strong> کتاب ‏«راه بردگی»‏ نوشته<strong>ي</strong> فر<strong>در</strong>یش فون هایک،‏ ترجمه<strong>ي</strong> فریدون تفضلی،‏ حمید پاداش،‏ چاپ اول،‏- قراگوزلو،‏ محمد (1388). بحران؛ <strong>نقد</strong> اقتصاد سیاسی سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ موسسه انتشارات نگاه.‏کلاین،‏ نا<strong>ي</strong>ٔومیکتاب آمه.‏.(1389)دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه،‏ ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد(خلیل)‏ شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر- گریفین،‏ کیت (1376). راهبردها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ ترجمه حسین راغفر و محمد حسین هاشمی،‏ نشر نی.‏مکسیتزوود،‏ النبازتاب نگار.‏.(1386)-مکچسنی،‏ رابرت دبلیودموکراسی <strong>در</strong> برابر سرمایهدار<strong>ي</strong> ‏(تجدید حیات ماتریالیزم تاریخی)،‏ ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر.(1382)-مرتضو<strong>ي</strong>،‏ چاپ دوم،‏ تهران،‏ نشر دیگر.‏مولر،‏ کلاوساختران.‏.(1384)-مقدمه<strong>ي</strong> کتاب ‏«بهرهکشی از مردم؛ <strong>نولیبرالیسم</strong> و نظم جهانی»،‏ نوشته<strong>ي</strong> نوآم چامسکی،‏ ترجمه حسنحاکمیت،‏ دموکراسی و سیاست جهانی <strong>در</strong> دوران جهانی شدن،‏ ترجمه<strong>ي</strong> لطفعلی سمینو،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر- مونبیو،‏ جورج (1388). بیانیها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشرچشمه.‏نش،‏ کیتکویر.‏هارو<strong>ي</strong>،‏ دیوید.(1385).(1389)جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن،‏ سیاست،‏ ق<strong>در</strong>ت،‏ ترجمه<strong>ي</strong> محمدتقی دلفرزو،‏ چاپ چهارم،‏ تهران،‏ انتشاراتسازماندهی <strong>در</strong> یک دوران گذار ضد سرمایهدار<strong>ي</strong> ‏(سخنرانی <strong>در</strong> دهمین همایش اجتماعی جهان،‏ پرتوالگره،‏ برزیل،‏ ژانویه2010)، ترجمه<strong>ي</strong> احمد جواهریان،‏ ماهنامه چیستا،‏ سال27، شماره 6-7، فروردین.‏-- هایک،‏ فری<strong>در</strong>یش (1385). <strong>در</strong> سنگر آزاد<strong>ي</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> عزت االله فولادوند،‏ چاپ دوم،‏ تهران،‏ انتشارات طرح نو.‏هلد،‏ دیوید--------------(1378). مدلها<strong>ي</strong> دموکراسی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> عبان مخبر،‏ تهران،‏ انتشارات مطالعات زنان.‏(1386). شکل گیر<strong>ي</strong> دولت م<strong>در</strong>ن،‏ ترجمه<strong>ي</strong> عباس مخبر،‏ نشر آگه.‏- IMF (2011). IMF Members' Quotas and Voting Power, and IMF Board of Governors:http://www.imf.org/external/np/sec/memdir/members.aspx


پنج<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده *مارکس و انگلس بیش از 150 سال پیش و بسیار پیشاز رسمیت یافتن منطق عمل و روح فراگیر <strong>نولیبرالیسم</strong>که بر پایه<strong>ي</strong> پولگرایی(Monetarism)و اصالتبازار استوار است،‏ <strong>در</strong> ‏«مانیفست»‏ مدعی شده بودند:‏‏«بورژواز<strong>ي</strong> پوشش احساساتی مناسبات خانوادگی را ازهم <strong>در</strong>یده و آن را به مناسبات صرفاً‏ پولی تقلیل دادهاست»‏ (1)، چرا که به بیان مارکس ‏«پول اخوتناممکنهاست»‏.(2)با این تفسیر که <strong>در</strong> جامعه<strong>ي</strong>سرمایهدار<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>ت پول قا<strong>در</strong> است دست به هر کار<strong>ي</strong>بزند و بدل واقعینما<strong>ي</strong> هر چیز<strong>ي</strong> را نمود دهد و بنا براین مناسبات پولی قا<strong>در</strong> است به بازساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong>وغینهمه<strong>ي</strong> مناسبات انسانی دست بزند،‏ ‏«پول به مثابه مفهومی فعال و موجود از ارزش،‏ تمام چیزها را <strong>در</strong> هممیآمیزد و معاوضه میکند،‏ و خود نیز بیانگر <strong>در</strong> هم آمیختگی و معاوضه<strong>ي</strong> عام همه<strong>ي</strong> چیزهایا به عبارتی <strong>در</strong> هم آمیختگی و معاوضه<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> کیفیتها<strong>ي</strong> طبیعی و انسانی است.»‏- جهانی وارونه -(3)حال آنکه ‏«اگرانسان،‏ انسان باشد و روابطش با دنیا روابطی انسانی،‏ آنگاه هرکدام از روابط ما با نوع بشر و طبیعت باید نمود


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 62ویژها<strong>ي</strong> باشد که با عینها و ابژهها<strong>ي</strong> اراده و زندگی فرد<strong>ي</strong> ‏ِواقعیمان منطبق باشد.»‏ (4)، با این همه چنینرویکرد<strong>ي</strong> به جامعه<strong>ي</strong> موضوع بحث مارکس از سو<strong>ي</strong> و<strong>ي</strong> و انگلس،‏ <strong>در</strong> شرایطی بود که سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> شکلکلاسیکش چند دهها<strong>ي</strong> از عمر خود را میگذراند و هنوز متأثر از نوعی اخلاقگرایی ناشی از رویکردها<strong>ي</strong> امثال‏«جان استوارت میل»‏ بود.‏چنان دقت،‏ وسواس و تیز بینی هشدار دهندها<strong>ي</strong> بی گمان <strong>در</strong> زمانه<strong>ي</strong> کنونی که سرمایهدار<strong>ي</strong> نسبت به یک و نیمقرن پیش تغییر کیفیت محسوسی داده است و وارد عصر <strong>نولیبرالیسم</strong> شده است نیازمند بازنگر<strong>ي</strong> جامع <strong>در</strong>چگونگی پیامدها<strong>ي</strong> انسانیچیستی <strong>نولیبرالیسم</strong>–اجتماعی این تغییر کیفی است.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> کنونیِ‏ مسلط بر نظام جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> است.‏ نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> خصلتی جهانی دارد وکم و بیش <strong>در</strong> کلیه<strong>ي</strong> مناطق جهان قوانین و اصول خود را با استفاده از ابزارها<strong>ي</strong> ملی و جهانیا<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> اختیاردارد پیاده میکند.‏ سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هر دورها<strong>ي</strong> بنا به مقتضیات گوناگون و برا<strong>ي</strong> گریز از بحرانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونزا<strong>ي</strong> خو<strong>در</strong>اه و روش خاصی را برا<strong>ي</strong> سیاستگذار<strong>ي</strong>ها و برنامهها<strong>ي</strong> کلان خود انتخاب میکند.‏ اگر چه <strong>در</strong> قرن بیستملیبرالیسم و سوسیال دموکراسی <strong>در</strong> دورههایی منطقها<strong>ي</strong> حاکم بر سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانی بودهاند اما از دهه80میلاد<strong>ي</strong> و به ویژه پس از فروپاشی بلوك شرق و با رو<strong>ي</strong> کار آمدن دولت رونالد ریگان <strong>در</strong> آمریکا و مارگارت تاچر<strong>در</strong> بریتانیا،‏ <strong>نولیبرالیسم</strong> گفتمان مسلط بر سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر گشته است.‏ این الگو<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سیاسی که تبعاتاجتماعی و فرهنگی متناسب با خود را نیز <strong>در</strong> پی دارد بر پایه<strong>ي</strong> کمینهساز<strong>ي</strong> نقش دولت <strong>در</strong> اقتصاد،‏ خصوصیساز<strong>ي</strong>،‏ کاهش هزینهها<strong>ي</strong> اجتماعی و سپردن بیش از پیش ساز و کار حیات اقتصاد<strong>ي</strong> جامعه به دست نیرو<strong>ي</strong> بازارمیباشد.‏اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> ‏«انباشت سرمایه»‏ را نقطه عزیمت خود قرار می دهد و انباشت سرمایه را بر خاکستر نظامتوزیع بنا میکند.‏ <strong>در</strong> این منطق توزیع ثروت و حمایت دولت از طبقات و اقشار آسیب پذیر از اهمیت برخوردارنمیباشد.‏ بلکه <strong>در</strong> ‏«نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی تحت تأثیر این فرض که ‏«مد تمام قایقها را بلند میکند»،‏ یا فرض‏«انتشار ت<strong>در</strong>یجی آبشار گونه»‏(Tricke down)اعتقاد دارد که ریشه کنی فقر ‏(هم <strong>در</strong> داخل و هم <strong>در</strong> سطحجهانی)‏ را میتوان به بهترین وجه از طریق بازارها<strong>ي</strong> آزاد و تجارت آزاد انجام داد.»‏.(5)انتخاب راهبرد ‏«رشد از راه انباشت ناموزون»‏ و انتهاب راهبرد ‏«توسعه انگیزشی سود»‏ برا<strong>ي</strong> اقتصاد کم توسعه <strong>در</strong>دنیا<strong>ي</strong> واقعی امروز،‏ انتخابی فنی و علمی و متکی بر نظریهها<strong>ي</strong> جدید اثبات شده و کشفیات مسلم تازه و راه گشا


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 63نیست،‏ بلکه انتخابی است کاملاً‏ سیاسی و جانبدارانه و متکی بر منافع طبقاتی مستقیم تا نامستقیم و <strong>در</strong> برابرراهبرد ‏«رشد از راه باز توزیع»‏ و توسعه<strong>ي</strong> همگانی قرار میگیرد.(6)بر این اساس چنین ترویج میشود که انباشت ثروت نزد طبقات ثروتمند موجب ‏«اثر سرریز»‏ میگردد و <strong>در</strong>نتیجه<strong>ي</strong> این انباشت،‏ ثروت به طبقات پایینی ‏«نشت»‏ میکند.‏ اما <strong>در</strong> واکنش به بحرانها<strong>ي</strong> منتج از اجرا<strong>ي</strong> چنیننظریها<strong>ي</strong> (7)، به پیشنهاد ‏«ژوزف استیگلیتز»،‏ ‏«اجماع پساواشنگتن»‏(Post Washington Consensus)که توسعه<strong>ي</strong> همه جانبه و نقش مواز<strong>ي</strong> و مکمل دولت با بخش خصوصی <strong>در</strong> ساز و کار اقتصاد<strong>ي</strong> را مد نظر دارد،‏جانشین ‏«اجماع واشنگتن»‏ شد.(8)علیرغم این تجدید نظر،‏ <strong>در</strong> ایران نسخه<strong>ي</strong> منسوخ شده و از تاریخ مصرفگذشته<strong>ي</strong> اجماع واشنگتن توسط اقتصاددانان راست گرا همچنان تبلیغ میشود و هرگونه برنامهریز<strong>ي</strong> متمرکزاقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> همه جانبه بر پایه<strong>ي</strong> عدالت اجتماعی و بهزیستی اقشار آسیب پذیر بر ضد نیرو<strong>ي</strong> بازار وبنابراین مردود شمرده میشود.(9)<strong>نولیبرالیسم</strong> چه تأثیر<strong>ي</strong> میتواند بر نهاد خانواده داشته باشد؟<strong>نولیبرالیسم</strong> دو تأثیر عمده<strong>ي</strong> مستقیم و غیر مستقیم بر نهاد خانواده دارد.‏ تأثیر مستقیم آن <strong>در</strong> ارتباط با افزایشفشار و تهدید معیشت و توانایی اقتصاد<strong>ي</strong> خانواده <strong>در</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong> انسانی اعضا<strong>ي</strong> آن میباشد و تأثیر غیرمستقیم به نوع نگرش و الگوها<strong>ي</strong> فرهنگیا<strong>ي</strong> مربوط میشود که سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر <strong>در</strong> تولید و بازتولید آنهانقش موثر<strong>ي</strong> را ایفا میکند.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> مروج قراردادها<strong>ي</strong> کوتاه مدت و کالاییشدن نیرو<strong>ي</strong> کار است.‏ بنابراین با تبلیغ افزایش بهرهور<strong>ي</strong> وانعطاف پذیر<strong>ي</strong> بازار کار از ارتش ذخیره بیکاران بهترین استفاده را برا<strong>ي</strong> پایین نگه داشتن حقوق و مزایا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong>کار میکند.‏ از این رو ‏«حق کار»‏ که <strong>در</strong> اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأکید شده است ‏(ماده<strong>ي</strong>اعلامیه 23جهانی حقوق بشر)‏ مبدل به ‏«امتیاز»<strong>ي</strong> میگردد که طبق قرار داد<strong>ي</strong> کوتاه مدت با حداقل مزایا به نیرو<strong>ي</strong> کاراعطا می شود!.‏ <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> حمایت از سرمایهداران و کارفرمایان دخالت موثر دارد و سندیکاها<strong>ي</strong>کارگر<strong>ي</strong> به عنوان بازو<strong>ي</strong> فشار نیرو<strong>ي</strong> کار بر کارفرما،‏ نه تنها از توان تهاجمی برا<strong>ي</strong> چانه زنی به منظور افزایشحقوق و مزایا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong> کار برخوردار نیستند،‏ بلکه توان تدافعی آنها برا<strong>ي</strong> حفظ حقوق کنونی نیز بیش از پیشکاهش یافته است.‏مجموعه<strong>ي</strong> اصول نولیبرالی همچون خصوصیساز<strong>ي</strong> و کالاییشدن بهداشت،‏ آموزش،‏ خدمات اجتماعی و دیگرعرصهها<strong>ي</strong> زندگی،‏ کاهش مزد و مزایا،‏ دلار<strong>ي</strong>شدن قیمتها و حذف یارانهها،‏ موجب افزایش فشار اقتصاد<strong>ي</strong> بر


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 64اقشار آسیب پذیر<strong>ي</strong> چون طبقه<strong>ي</strong> کارگر و اقشار پایینی طبقه<strong>ي</strong> متوسط میشود و معیشت آنها را مورد تهدیدقرار میدهد.‏کار کودکان از مهمترین نتایج توسعه و بسط الگو<strong>ي</strong> نولیبرالی اقتصاد است.‏ نتیجها<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> بدو امر با مواد من<strong>در</strong>ج<strong>در</strong> منشور حقوق بشر <strong>در</strong> تنافر قرار میگیرد.‏ ‏«فقیر شدن شتابان خانوادهها،‏ بعضی از پ<strong>در</strong> و ما<strong>در</strong>ها را وادارمیسازد که برا<strong>ي</strong> امرار معاش،‏ فرزندان خود را به کار گیرند.‏ میتوان نشان داد که هرجا میزان بیکار<strong>ي</strong> زیادباشد،‏ شمار کودکانی که کار میکنند بیشتر است.‏ کار کودکان دور ِ باطل فقر است.‏ <strong>در</strong> چنین شرایطی خانوادهدوست دارد که همبستگی خود را نشان دهد،‏ اما <strong>در</strong> واقع رقابت سختی <strong>در</strong> <strong>در</strong>ون آن جریان دارد.‏ <strong>در</strong> چنینخانوادههایی به سبب وجود کار کودکان،‏ فرزندانی که از نوجوانی کار میکنند،‏ بسیار زود با زندگی جنسی آشنامیشوند اما عملاً‏ از بلوغ و جوانی نصیب نمیبرند و از دوران کودکی نیز بهره<strong>ي</strong> چندانی نبردهاند.(10) «-1-2-3این مجموعه<strong>ي</strong> عوامل مشکلات و گریزگاههایی را برا<strong>ي</strong> خانوادهها به وجود میآورد که برخی از آنان به اجمالعبارتند از:‏گرایش به تقدیرگرایی و رشد افکار خرافی <strong>در</strong> خانواده؛ از آنجایی که کوتاه شدن زمان فراغت و <strong>در</strong>گیر<strong>ي</strong> واشتغال ذهنی دایمی با پیچیدگیها<strong>ي</strong> تأمین معاش کمترین فرصتها<strong>ي</strong> اندیشیدن به واقعیت زندگی را از افرادسلب نموده و ستمی که ناشی از نابرابر<strong>ي</strong> ساخت اقتصاد<strong>ي</strong> متوجه افراد است <strong>در</strong> زیر پوشش استیصال وخطرپذیر<strong>ي</strong> قرار میگیرد،‏ تقدیرگرایی و اندیشهها<strong>ي</strong> خرافی دم دستترین و نزدیکترین مأمنی است که پیشرو<strong>ي</strong> ایشان قرار میگیرد.‏ گواه عینی این واقعیت را میتوان <strong>در</strong> رواج گرایشات مذهبی ‏ِخرافی و هم راستایینومحافظه کار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> پی تشدید بحران مالی ایالات متحده طی سالها<strong>ي</strong> اخیر <strong>در</strong> این کشور سراغگرفت.‏پناه آوردن به زندگی روستایی؛کار اضافی به شکلها<strong>ي</strong> مختلف به ویژه به صورت ورود افراد تازها<strong>ي</strong> از خانواده به بازار کار و افزایش شمارساعات کار برا<strong>ي</strong> یک یا چندین شغل؛-4-5-6-7-8مهاجرتها<strong>ي</strong> داخلی و خارجی به منظور یافتن شغل و مکانها<strong>ي</strong> کم هزینهتر برا<strong>ي</strong> زندگی؛کم مصرفی به صورت کاهش مصرف و تغییر الگو<strong>ي</strong> مصرف ‏(استفاده از هی<strong>در</strong>اتها<strong>ي</strong> کربن به جا<strong>ي</strong> پروت<strong>ي</strong>ٔین).‏گسترش انواع بزهکار<strong>ي</strong> و آسیبها<strong>ي</strong> اجتماعیا<strong>ي</strong> چون طلاق،‏ اعتیاد،‏ فحشا وتجارت غیر ‏ِقانونی و رواج مشاغل کاذب و سیاه.‏...<strong>در</strong> سطح اجتماع.‏رنج خاموش ناشی از تشدید کمبودها <strong>در</strong> جمع خانوادگی که به صورت حالات انفعالی و از دست دادن اعتمادبه نفس جلوه میکند.‏


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 65فقدان امنیت اقتصاد<strong>ي</strong> و متزلزل شدن معیشت افراد همچنین موجب تغییر نگرش و الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی آنانمیگردد.‏ <strong>در</strong> این میان ازدواج از خصلت انسانی گذشته که تعهد<strong>ي</strong> طولانی مدت پنداشته میشد فاصله میگیرد وقراردادها<strong>ي</strong> کوتاه مدت برا<strong>ي</strong> تأمین معیشت لازم <strong>در</strong> قالبها<strong>ي</strong> گوناگون جا<strong>ي</strong> آن را میگیرد.‏<strong>نولیبرالیسم</strong> الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی متناسب با کالاییشدن(‏Commodification‏)‏ و مصرفگرایی(Consumerism)را ترویج میدهد.‏ ‏«فرض این که بازارها و علا<strong>ي</strong>ٔم به بهترین وجه همه<strong>ي</strong> تصمیمات مربوط بهتخصیص منابع را تعیین میکنند،‏ <strong>در</strong> واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را <strong>در</strong> اصل میتوان کالاتلقی کرد.‏ کالاییساز<strong>ي</strong> جنسیت،‏ فرهنگ،‏ تاریخ،‏ میراث،‏ طبیعت به عنوان منظره<strong>ي</strong> تماشایی یا به عنواناستراحت <strong>در</strong>مانی،‏ یعنی کسب رانتها<strong>ي</strong> انحصار<strong>ي</strong> از تازگی،‏ اصالت،‏ و بیهمتایی ‏(مثلاً‏ از آثار یا هنر)‏همه<strong>ي</strong> –اینها برابر با قیمتگذار<strong>ي</strong> بر رو<strong>ي</strong> جیزهایی است که هرگز <strong>در</strong> واقع به عنوان کالا تولید نشده اند»(‏‎11‎‏).‏انباشت سرمایه که از اهداف <strong>نولیبرالیسم</strong> میباشد الگو<strong>ي</strong> فرهنگی مصرفگرایی و مدگرایی را به عنوان بخشی ازاستراتژ<strong>ي</strong> فرهنگی خود اتخاذ میکند.‏ چنان که به باور ‏«استالابراس»:‏ ‏«اگر جلوه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> نابرابر<strong>ي</strong>هر چه شدیدتر،‏ و جلوه<strong>ي</strong> سیاسی آن حذف نظارت دولتی و خصوصیساز<strong>ي</strong> باشد،‏ جلوه<strong>ي</strong> فرهنگی آن هم بهطور قطع مصرفگرایی عنان گسیخته است.»(‏‎12‎‏)‏ بر اساس این استراتژ<strong>ي</strong>،‏ مصرفگرایی نه به معنا<strong>ي</strong> انباشتکالاها بلکه شامل استفاده از کالاها و دور ریختن آنها پس از استفاده است.(13)زندگی مصرفی طرفدار سبکیو سرعت و انعطاف پذیر<strong>ي</strong> است و با ثبات و ماندگار<strong>ي</strong> و دوام مخالفت میکند.‏ به عبارت دیگر ‏«انباشت سرمایه»‏مستلزم ‏«مصرف کالا»‏ میباشد و هجوم نیروها و عوامل بازار مصرفی به اجتماع و <strong>در</strong>ونیشدن فرهنگ آن <strong>در</strong>جامعه موجب سلطه<strong>ي</strong> مناسبات بازار بر پایه<strong>ي</strong> سود و زیان ماد<strong>ي</strong> بر مناسبات اصیل انسانی میشود.‏ <strong>در</strong> چنینمکانیزمی است که کالایی شدن <strong>در</strong> وجوه مختلف حیات اجتماعی رواج مییابد.‏‏«کالا چیز<strong>ي</strong> است که برا<strong>ي</strong> فروش <strong>در</strong> بازار تولید میشود.‏ نیاز <strong>در</strong> بازار اهمیتی ندارد.‏ <strong>در</strong> بازار فقط تقاضا اهمیتدارد.‏ تقاضا نیز نیاز<strong>ي</strong> است که پشتوانه مالی دارد.‏ بنابراین وقتی چیز<strong>ي</strong> به کالا تبدیل میشود،‏ نه کل نیازمندانبلکه فقط تقاضاکنندگان هستند که میتوانند به آن چیز دسترسی پیدا کنند و تقاضاکنندگان نیز فقط آن بخشاز نیازمندان را شامل میشوند که توانایی تامین مالی نیازشان را دارند.‏ آن دسته از نیازمندان که نمیتوانند <strong>در</strong>بازار به شکل تقاضاکننده ظاهر شوند دچار طرد میشوند.‏ این یعنی منطق بازار.‏ فرآیند کالاییشدن حیاتاجتماعی یعنی گسترش منطق بازار <strong>در</strong> تخصیص منابع کمیاب جامعه که به دنبال خودش چهبسا پدیده<strong>ي</strong> طرداجتماعی(Social Exclusion)را نیز به همراه بیاورد»‏.(14)بنابر منطق کالایی شدن هنگامی که نرخ بیکار<strong>ي</strong> افزایش پیدا میکند،‏ ‏«کار کالایی نا<strong>در</strong> میشود که به هر بهاییخواستنی است.‏ <strong>در</strong> نتیجه،‏ کارمند چشم به مرحمت کارفرمایی دارد که از ق<strong>در</strong>تی،‏ که از این وضعیت بدو رسیده،‏


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 66بهره میگیرد و از آن حتی سوء استفاده میکند.‏ کار آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کار،‏ به جنگ همه بر ضد همه میانجامد و اینهمه<strong>ي</strong> ارزشها<strong>ي</strong> انسانی همبستگی را نابود میکند و گاهی نیز به خشونت میانجامد»‏.(15)این خشونت مرکب ‏(نمادین و واقعی)‏ به همراه فشارها و هیجانات ناشی از دشوار<strong>ي</strong> کار و تمتع اقتصاد<strong>ي</strong> که طیسالها<strong>ي</strong> اخیر به هر دو جنس تشکیل دهنده<strong>ي</strong> خانواده توسعه پیدا کرده است،‏ <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> خانواده و مناسباتاعضا بازتولید و تکرار میشود.‏ چندان که <strong>در</strong> جوامع کنونی غالب خانوادهها سالهاست که از مدلول اساسی خودکه کانون آرامش و امکانی برا<strong>ي</strong> بازیابی روانی بود فاصله گرفتهاند.‏از سو<strong>ي</strong> دیگر با وجود باز<strong>ي</strong> بازار و کاهش قیمت کار که به نسبت تورم بازار،‏ سطح برخوردار<strong>ي</strong> عموم خانوارها ازحداقل <strong>در</strong>آمد لازم برا<strong>ي</strong> زندگی را پایینتر قرار داده است،‏ رواج مدگرایی <strong>در</strong> حوزهها<strong>ي</strong> مختلف فرهنگی واجتماعی به اعتبار ارزشگذار<strong>ي</strong> مالی افراد،‏ سبب بروز بحرانها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> خانوادها و به ویژه مناسباتفرزندان و والدین میشود.‏<strong>در</strong> یک فرهنگ مصرفی،‏ مصرف صرفاً‏ به جنبهها<strong>ي</strong> معیشتی و زیستی محدود نمیشود و هم ارزش ماد<strong>ي</strong> دارد،‏هم ارزش نمادین.‏ به بیان دیگر،‏ <strong>در</strong> جامعه جهانی مصرف زدها<strong>ي</strong> که افراد تشویق می شوند تا بیشتر از آن چهنیاز دارند بخواهند،‏ حد و مرز میان این دو مفهوم <strong>در</strong>هم می ریزد،‏ مصرف به شکل اصلی ابراز وجود و منبع اصلیهویت اجتماعی تبدیل میشود.‏ چنین رفتارها<strong>ي</strong> اجتماعی نوعی استراتژ<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> فرهنگی هستند که <strong>در</strong> شرایطافول هویتها<strong>ي</strong> سنتی و م<strong>در</strong>ن،‏ ابراز وجود را از طریق تولید کالایی هویت ممکن میسازند(16)فرهنگ مصرفینه تنها ارزشی نمادین و فرامعیشتی به مصرف میدهد،‏ بلکه <strong>در</strong> بیشتر موارد به این جنبه از مصرف <strong>در</strong> مقابلجنبه<strong>ي</strong> دیگر آن ‏(مصرف به عنوان تأمین کننده<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> زیستی انسان)،‏ اولویت میبخشد.‏ بنابراین دخل وخرج عمدتاً‏ بر پایه نیازها<strong>ي</strong> فرهنگی تنظیم میشود تا نیازها<strong>ي</strong> زیستی.‏ امروزه تقریباً‏ <strong>در</strong> همه جوامع جهانمیتوان انسانها<strong>ي</strong> فقیر<strong>ي</strong> را شناسایی کرد که،‏ زیر بار قرضها<strong>ي</strong> سنگین میروند تا با خرید کالاها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> ماركها<strong>ي</strong> معروف،‏ نوعی هویت پیدا کنند.(17)افزایش شمار فرزندان فرار<strong>ي</strong>،‏ بالا رفتن شمار بزه رفتار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> خانوادهها<strong>ي</strong> آبرومند و رشد آمار خودکشی و طلاق<strong>در</strong> جوامع جدید،‏ طی یک تعلیل روانی ما را به وجود عدم تناسب میان واقعیت زیستی-‏ اجتماعی افراد و میزانتوقعات ایشان از زندگی ارجاع میدهد.‏ عدم تناسبی که <strong>در</strong> سطحی پایینتر،‏ ‏«وجدان معذب»‏ هگلی را برا<strong>ي</strong> ماتداعی میکند.‏ جدا<strong>ي</strong> از خواست روانی و طبیعی فرد <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> بهبود و توسعه<strong>ي</strong> زیستیاشاعه<strong>ي</strong> فرهنگ مدگرایی از عوامل مهم چنین عدم تناسبی است.‏–اجتماعی خود،‏تحت تأثیر چنین الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی و رفتار<strong>ي</strong>،‏ دوستیها و پیوندها<strong>ي</strong> عاطفی <strong>در</strong>ون خانواده و بین خانوادهها براساس تفاهمات و ارزشها<strong>ي</strong> ذاتی یکدیگر صورت نمیپذیرد بلکه بر پایه<strong>ي</strong> داشتهها<strong>ي</strong> دو طرف رابطه تنظیم


<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 67میگردد و گزاره<strong>ي</strong> معروف ‏«توماس هابز»‏ که میگفت ‏«انسان،‏ گرگ انسان است»‏ بیش از پیش رشد میکند.‏ <strong>در</strong>این فرهنگ،‏جامعه عرصه<strong>ي</strong> نزاع‏«همه علیه همه»‏یکدیگر به عنوان ابزار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> رسیدن به اهداف ماد<strong>ي</strong> خود می نگرندمی گردد،‏ فردگرایی خودخواهانه رشد میکند و افراد بهتا به تعبیر آغازین مارکس،‏ مناسباتخانوادگی به مناسبات پولی صرف تبدیل شده باشد.‏ <strong>در</strong> چنین ساختار کلایی شدها<strong>ي</strong> رابطه<strong>ي</strong> انسان-‏ انسان بهرابطه<strong>ي</strong> انسان با کالا مبدل میشود و صفات و ویزگیها<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> ارتباط با ‏«کالا»‏ تعریف میشود.‏بنابراین آنچه را که روزگار<strong>ي</strong> ادواردو گال<strong>ي</strong>ٔانو،‏ نویسنده<strong>ي</strong> اروگو<strong>ي</strong>ٔها<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> مورد کشور خود گفته بود،‏ امروزه و <strong>در</strong>دوره<strong>ي</strong> سیطره<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> و فرهنگ آن <strong>در</strong> اکثر نقاط جهان ملموستبلیغات کالاها<strong>ي</strong> مصرفی <strong>در</strong> رسانهها به وضوح نمایان است:‏و قابل مشاهده است که بازتاب آن <strong>در</strong>‏«عشق کلمه<strong>ي</strong>ٔی است که از رابطهٔ‏ انسان و اتومبیلسخن میگوید و انقلاب نامی است که بر مایع ظرفشو<strong>ي</strong>ٔی نوظهور<strong>ي</strong> نهادهاند ‏.افتخار احساسی است که ازاستحمام با نوعی صابون مخصوص زیبا<strong>ي</strong>ٔی بهآدمی دست میدهد و سعادت لذت عمیقی است که از خوردنسوسیس حاصل میشود.»‏.(18)پینوشتها:‏-1کارل مارکس،‏ فر<strong>در</strong>یش انگلس – ترجمه حسن مرتضو<strong>ي</strong>،‏ محمود عبادیان،‏ از کتاب مانیفست پس ازدوم،‏ تهران،‏150، 1380 ص .279-2کارل مارکس،‏ دستنوشته ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و فلسفی 1844، ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>،‏ نشر آگه،‏ تهران،‏ زمستانسال،‏ نشر آگه،‏ چاپ،1377 ص .223پیشین ص – 3.223-4پیشین،‏ صص.223 -224-5دیوید هارو<strong>ي</strong>،‏ تاریخ مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ ترجمه محمود عبداالله زاده،‏ نشر اختران،‏،1386 ص .94-6فریبرز ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا،‏ رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و عدالت اجتماعی؛ بازار یا برنامه؟،‏ فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی،‏ سال هشتم،‏ شماره،1386 ،24 صص .36-37-7برا<strong>ي</strong> بررسی نتایج عملی نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong>مناطق گوناگون جهان به کتاب ‏«<strong>نولیبرالیسم</strong>»‏ نوشته<strong>ي</strong> احمد سیف مراجعه شود:‏http://www.scribd.com/full/39434851?access_key=key-i1oukmznr3vk73851d1-8تعریف و مفاد اجماع واشنگتن و پساواشنگتن <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> ‏«تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران»‏ توضیح داده شده است:‏http://khosrosadeghi.com/49.doc9- از سو<strong>ي</strong> نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی ژاپن،‏ چین و کشورها<strong>ي</strong> جنوب شرقی آسیا ‏(کره،‏ مالز<strong>ي</strong>،‏ سنگاپور)‏ همواره نمونهها<strong>ي</strong> موفق سیاستنولیبرالی بازار آزاد و عدم دخالت دولت <strong>در</strong> اقتصاد ذکر میشوند.‏ علیرغم این ادعا،‏ دولت مداخلهگر <strong>در</strong> تمامی این کشوها با دخالتمستقیم و فعال،‏ بیشترین سهم را <strong>در</strong> تدوین برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> داشته است.‏ برا<strong>ي</strong> سنجش نظریات نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی به این مقالهمراجعه شود:‏ احمد سیف،‏ مقاله<strong>ي</strong> ‏«مدل چینی توسعه و نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی»،‏ <strong>در</strong> کتاب ‏«اقتصاد سیاسی جهانی کردن»،‏ نشر آگه،‏.1387


ص<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 6810- جمشید بهنام.‏ تحولات خانواده؛ پویایی خانواده <strong>در</strong> حوزهها<strong>ي</strong> فرهنگی گوناگون،‏ ترجمه محمد جعفر پوینده،‏ نشر ماهی،‏،1383.128-130هارو<strong>ي</strong>،‏ ص 11-.231-232-1312- جولیان استالابراس،‏ هنر معاصر پس از جنگ سرد،‏ ترجمه<strong>ي</strong> بهرنگ پور حسینی،‏ نشر چشمه،‏ 1389، ص 81.زیگمونت باومن،‏ عشق سیال ‏(<strong>در</strong> باب ناپایدار<strong>ي</strong> پیوندها<strong>ي</strong> انسانی).‏ ترجمه<strong>ي</strong> عرفان ثابتی،‏ انتشارات ققنوس،‏،1384 ص .88-14محمد مالجو،‏ ریشه ها<strong>ي</strong> بحران اخلاقی جامعه ایرانی،‏http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=3809215- پیر بوردیو،‏ گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> علیرضا پلاسید،‏ نشر اختران،‏ 1387، ص 136.16- Jonathan Friedman, Cultural Identy & Global process, London, Sage, 1994, p 191.17-, Leslie Sklair, Competing Conception of Globalization, Journal of world system Research,vol: 2, 1998, p 303.،1358 ص .17-18ادواردو گال<strong>ي</strong>ٔانو،‏ <strong>در</strong> دفاع از کلمه،‏ ترجمه رامین شهروند،‏ کتاب جمعه،‏ سال اول،‏ شماره 11،*این مقاله به طور مشترك با آقا<strong>ي</strong> یاسر عزیز<strong>ي</strong> نوشته شده استو <strong>در</strong> شماره70گردیده است.‏نشریه چشم انداز ایران منتشر


ششتحلیل یک گفتگو؛عدالت نولیبرالی!‏‏«چه دنیا<strong>ي</strong> عجیبی است که <strong>در</strong>آن فقرا به ثروتمندانوام میدهند»‏ ‏(ژوزف استیگلیتز)‏موسی الرضا ثروتی با اشاره به مواد<strong>ي</strong> از لایحه هدفمندکردن یارانهها که <strong>در</strong> صحن علنی مجلس به تصویب رسیدهاست،‏ گفت:‏ ‏«<strong>در</strong> صورت تایید نهایی این قانون از سو<strong>ي</strong>شورا<strong>ي</strong> نگهبان،‏ از این پس قیمت کالاها از اردیبهشت ماهافزایش مییابد.‏ چرا که براساس این قانون دولت باید <strong>در</strong>فروردین ماه هر سال افزایش قیمتها را به مجلس اعلامکند و پس از آن به اجرا<strong>ي</strong> لایحه هدفمند کردن یارانهها <strong>در</strong>هر سال بپردازد.‏و<strong>ي</strong> بر این اساس سخنان احمد<strong>ي</strong>نژاد را به منظور رفع نگرانی و دغدغه عمومی <strong>در</strong> جامعه ارزیابی کرد و گفت:‏ ازآنجا که هدفمند کردن یارانهها برا<strong>ي</strong> دولتفضا به رفع دغدغهها<strong>ي</strong> عمومی بپردازد.»‏20 تا 10هزار میلیارد <strong>در</strong>آمد خواهد داشت،‏ دولت میتواند با کنترل


عدالت نولیبرالی 70ثروتی <strong>در</strong> پاسخ به سوالی که به میزان یارانه<strong>ي</strong> ارایه شده به هر خانوار اشاره داشت،‏ گفت:‏ ‏«مجلس اختیار تعیینمیزان یارانهها را به دولت واگذار کرده است و حتی قید‏«<strong>در</strong>5بیآنکه احساس تبعیض شود،‏ به همه اقشار جامعه یارانه تعلق گیرد.»(مردمسالار<strong>ي</strong>،‏دهک را از لایحه هدفمند کردن یارانهها حذف کرد تا(88/08/26پیش از این سوزان جورج <strong>در</strong> سخنرانی معروف خود تحت عنوان ‏«تاریخچه<strong>ي</strong> مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>»‏ گفته بود:‏1950 یا 1945-1-2-3اگر شما از <strong>نولیبرالیسم</strong> و سیاستها<strong>ي</strong> مربوط به آن سخن میگفتید،‏ نه فقط به شمامیخندیدند،‏ که شما را به تیمارستان میفرستادند».‏ اما روزگار آنگونه ورق خورد که به مدد وقاحت موجود <strong>در</strong>چهره<strong>ي</strong> کنونی سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ و ‏«مذهب»‏ شدنِ‏ ‏«<strong>نولیبرالیسم</strong>»‏ برا<strong>ي</strong> آنکه همچون نیرو<strong>ي</strong> جاذبه<strong>ي</strong> زمین امر<strong>ي</strong>طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میشود،‏ نه تنها کسی را به تیمارستان نمیفرستند بلکه نمایندگانی که خود را‏«مردمی»‏ میدانند نیز از بیان علنی مصا<strong>ي</strong>ٔبِ‏ آن سیاستها ابا<strong>ي</strong>ٔی ندارند،‏ آن هم <strong>در</strong> جغرافیایی که می رود تا بهقطار سریع السیر ‏«انباشت سرمایه»‏ بپیوندد!‏بیانات این نماینده و بدیهی انگاشتن بازیها<strong>ي</strong> زبانی موجود <strong>در</strong> آن،‏ شاید <strong>در</strong> ابتدا ما را از هر اظهار نظر<strong>ي</strong> بینیازکند،‏ اما پرداختن به ریشهها<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> این اظهارات و مشاهده<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> چهارچوبِ‏ سیاستها<strong>ي</strong> آتی،‏واقعیات چند<strong>ي</strong> را نمایان می کند که به چند<strong>ي</strong> از آنان اشاره میشود:‏بر اساس صحبتها<strong>ي</strong> این نماینده،‏ هر سال،‏ و <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> نوروز باستانی،‏ دولت به مردم ‏«عید<strong>ي</strong>»‏ خواهد دادو این عید<strong>ي</strong> و پاداش چیز<strong>ي</strong> نخواهد بود جز قیمتها<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> که ‏«قطعاً»‏ افزایش خواهد داشت.‏مردم نباید <strong>در</strong> برابر این افزایش قیمتها هیچ نگرانی به خود راه دهند چرا که دولت با انباشت سرمایها<strong>ي</strong> کهحاصل افزایش قیمتها است به ‏«کنترل»‏ فضا میپردازد.‏-4قرار نیست ‏«مس<strong>ي</strong>ٔله»،‏ ‏«حل»‏ شود،‏ بلکه به بیان عامیانه قرار است ‏«مس<strong>ي</strong>ٔله»،‏ ‏«جمع»‏ شود.‏ از آن نوع جمعشدنی که نمونه ها<strong>ي</strong> تاریخی آن را <strong>در</strong> دولتها<strong>ي</strong> نظامی برخاسته از کودتا <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شاهد بودهایم وحوادث چند ماه اخیر را نیز میتوان <strong>در</strong> همین متن تاریخی بررسی کرد.‏آنچه همواره از ‏«لایحه<strong>ي</strong> هدفمند کردن یارانهها»‏ مطرح بوده و آنچه از این طرح به اذهان متبا<strong>در</strong> میشودهمانا سوق دادن یارانهها به سمت محرومین و اقشار آسیب دیده<strong>ي</strong> جامعه است.‏ روند<strong>ي</strong> که پیش از این انجامنمیشد و همه<strong>ي</strong> اقشار و دهکها<strong>ي</strong> جمعیتی از یارانهها بهطور برابر بهره مند میشدند.‏ اما نکته<strong>ي</strong> بارز <strong>در</strong> بیانِ‏این نماینده ‏«نقض غرض»‏ آشکار نهفته <strong>در</strong> آن است.‏ ایشان <strong>در</strong> ابتدا از ‏«لایحه<strong>ي</strong> هدفمند کردن یارانهها»‏ سخنمیرانند،‏ لایحها<strong>ي</strong> که تعریف آن را دانستیم،‏ و سپس دقیقاً‏ آنچه را که این طرح براساس نفی آن بنا شده بهعنوان ویژگی جدید طرح میداند یعنی اختصاص یارانه به همه<strong>ي</strong> اقشارِ‏ جامعه.‏ سفسطها<strong>ي</strong> که نگارنده را به


تعجب وامیدارد که گویی تنها ملاك»-5عدالت نولیبرالی 71احساس تبعیض»‏ <strong>در</strong> جامعه تخصیص یا عدم تخصیصِ‏ یارانه است!‏ و نهعوامل ساختار<strong>ي</strong> دیگر که دهکهایی را به این یارانه ها محتاج و اقشار دیگر<strong>ي</strong> را بی نیاز می سازد.‏آن چه <strong>در</strong> این استدلال بیپایه خودنمایی میکند،‏ نداشتن تعریف صحیحی از عدالت میباشد که،‏ بیتوجه بهتواناییها و نیازها<strong>ي</strong> افراد و طبقات،‏ آن را به ‏«برابر<strong>ي</strong>»‏ معنا کرده و نبود این برابر<strong>ي</strong> را مصداق تبعیض میپندارند.‏‎6‎‏-با نگاهی به متن تاریخی این سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و تأکید صرف بر انباشت سرمایه و افزایش نرخ سود آنچندان عجیب به نظر نمیرساند که اقشار پایینی جامعه و فقرا به ثروتمندان کمک مالی کرده و با تأکید بر برابربودن <strong>در</strong> پرداخت یارانه و شعارها<strong>ي</strong> عوامفریبانه<strong>ي</strong> رفع تبعیض از این نوع،‏ سیاستهایی <strong>در</strong> جهت افزایش صعود<strong>ي</strong>مالیات بر <strong>در</strong>آمد ثروتمندان به فراموشی سپرده شود.‏


هفتپیشینه و مکانیزم نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیسه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی‏«خباثت و سیاهکار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> یک محتکر زد و بند کار،‏ یا یک نزولخوار معمولی را <strong>در</strong> مقیاس یک روستا،‏ یکراسته<strong>ي</strong> بازار،‏ یا حتی یک شهر کوچک هر کس میتواند بشناسد،‏ و احیاناً‏ روابط زیر جلی چنین عناصر<strong>ي</strong> را باقدارهبندانی که از آنها تغذیه و متقابلاً‏ آنها را-‏ پنهان یا آشکار-‏ حمایت میکنند،‏ تشخیص دهد و به نحوه<strong>ي</strong>فعالیت آنها پی ببرد.‏ اما همین عناصر و همین روابط را هنگامی که رشد کرده باشند و <strong>در</strong> سطح یک کشور یا<strong>در</strong> مقیاس بینالمللی عمل کنند،‏ هر کسی نمیتواند باز شناسد،‏ و به واقعیت آنها پی ببرد،‏ زیرا همین عناصر وهمین عناصر <strong>در</strong> مقیاس یک کشور چهره ا<strong>ي</strong> پوشیدهتر و دورتر از دسترس،‏ سازمانی پیچیدهتر و روشها<strong>ي</strong>پیچیدهتر دارند و این بار چهره<strong>ي</strong> آنان را <strong>در</strong> زیر عنوان و موقعیت اجتماعیشان پنهان است و توجیهاتی که<strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> آنها و روابطشان ساخته پرداخته و به مردم تلقین شده است،‏ شناخت آنها را مشکل میسازد.‏ وهنگامی که همین عناصر و روابط <strong>در</strong> مقیاس تمامی جهان عمل کنند،‏ صاحب تفوذ و ق<strong>در</strong>ت سیاسی گسترده،‏فلسفهها و نظریهها<strong>ي</strong> توجیهکننده،‏ دانشگاهها<strong>ي</strong> رنگارنگ،‏ ارتشها<strong>ي</strong> بزرگ و زرادخانهها<strong>ي</strong> وسیع و دستگاهها<strong>ي</strong>قانونگذار<strong>ي</strong> و قوانینی و نهادها<strong>ي</strong> هستند که آنان را توجیه میکند،‏ به آنان مشروعیت میبخشد و کسان یانیروهایی را که <strong>در</strong> برابر آن بایستند با استناد به قوانین و نظامات و نظریهها<strong>ي</strong> مزبور به طور سیستماتیک و خیلیراحتتر از قداره بندان معمولی ‏«سلاخی»‏ میکنند.»‏ ‏(زرافشان،‏.(3:1389


سا(‏با فروپاشی نظام دو قطبی <strong>در</strong> پایان دهه<strong>ي</strong>80سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 73میلاد<strong>ي</strong>،‏ جهانیساز<strong>ي</strong> تعبیر مناسبتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> گفتمان جهانیشدن میباشد که دال مرکز<strong>ي</strong> آن ‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>»‏ است.‏ جهانیساز<strong>ي</strong> یکبدون سوژه<strong>ي</strong> معین نمیباشد١‏«فرایند « <strong>در</strong> حالِ‏ ‏«شدن»‏ وکه مسیرها و اهداف گوناگونی را دنبال کند بلکه ذیل سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر توسطنهادها<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong> خاص،‏ مسیر و هدف مشخصی برا<strong>ي</strong> آن تعریف شده است.‏نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیا<strong>ي</strong> چون صندوق بینالمللی پول،‏ بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی از جمله مهمتریننهادها<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong> میباشد که مسیر و هدف اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی را مشخص میکنند.‏ اگر چه اهداف وبرنامهها<strong>ي</strong> این نهادها عموماً‏ اقتصاد<strong>ي</strong> میباشد اما دارا<strong>ي</strong> اثرات زیاد<strong>ي</strong> بر اجتماع و سیاست و فرهنگ کشورها<strong>ي</strong>گوناگون جهان میباشند.‏به طور<strong>ي</strong>که اجرا<strong>ي</strong> سیاستهایی نا<strong>در</strong>ست توسط این نهادها میتواند به آسیبها<strong>ي</strong>اجتماعی گوناگون و ترویج الگو<strong>ي</strong> فرهنگی خاص منجر شود.‏<strong>در</strong> دوران کنونی با همبستهشدن بیش از پیش جهان،‏ تقریباً‏ هیچ کشور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان از چنین تأثیراتی مصوننمیباشد و برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> کلان خود را با ملاحظه<strong>ي</strong>ِ‏ خطوط کلی برنامهها<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مذکور تدوینمیکنند.‏ به طور<strong>ي</strong>که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که از نظم نوین بعد از جنگ جهانی دوم بر خاستهبودند،‏ پس از محو <strong>در</strong>گیر<strong>ي</strong> شرق و غرب،‏ تقریباً‏ تمام کشورها<strong>ي</strong> جهان را به عضویت خود <strong>در</strong> آورده اند ‏(مولر،‏.(94:1384طی دو دهه<strong>ي</strong> گذشتهنهادها<strong>ي</strong>‏«صندوق بینالمللی»،‏»و بانک جهانی»‏‏«سازمان تجارت جهانی»‏<strong>در</strong> مرکزسیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی هدایتکننده<strong>ي</strong> جهانیشدن <strong>در</strong> دوران معاصر یا جهانیساز<strong>ي</strong> قرار داشته اند.‏ همچینین ایننهادها نقش به سزایی <strong>در</strong> بحرانها<strong>ي</strong> بین المللی و گذرا کشورها<strong>ي</strong> مدعی کمونیسم <strong>در</strong> اروپا<strong>ي</strong> شرقی به اقتصادبازار آزاد ایفا کردهاند.‏صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هر دو،‏ حاصل کنفرانس پولی و مالی ‏«برتون وودز»‏ هستند که <strong>در</strong> سال19442<strong>در</strong> نیوهمپشارِ‏آمریکا تشکیل شد و بخشی از تلاشها<strong>ي</strong> هماهنگ شدها<strong>ي</strong> بود که برا<strong>ي</strong> تأمین مالیبازساز<strong>ي</strong> اروپا بعد از جنگ و اجتناب از رکودها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> آینده صورت میگرفت.‏ اسم واقعی بانک جهانی،‏ یعنیبانک بینالمللی ترمیم و توسعه،‏ نشان دهنده<strong>ي</strong> مأموریت اولیه آن است.‏ قسمت آخر،‏ یعنی بانک ‏«توسعه»‏ <strong>در</strong>پایان کار به آن اضافه شد.‏ تکلیف مهمتر یعنی تثبیت اقتصاد جهان به عهده صندوق بینالمللی پول گذاشته شدتیگلیتز،‏.(33:13841 Process2 New Hampshire


افکار و مقاصد<strong>ي</strong> که به ایجاد این نهادها<strong>ي</strong> جهانی انجامید،‏ افکار و مقاصد خوبی بودند،‏ ولیسه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 74همسو با منطقسرمایهدار<strong>ي</strong> که هر پدیده و فرایند جدید<strong>ي</strong> را متناسب با منافع خود باز تعریف میکند،‏ این سازمانها نیز بهت<strong>در</strong>یج و طی سالها چیز<strong>ي</strong> به کلی متفاوت از آب <strong>در</strong> آمدند.‏توجه اولیه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول به اقتصاد کنیز<strong>ي</strong> که بر نارساییها<strong>ي</strong> بازار و نقش دولتها <strong>در</strong> ایجاد شغلتأکید داشت،‏ جا<strong>ي</strong> خود را به بازار آزاد دهه<strong>ي</strong>80داد که جز<strong>ي</strong>ٔی از‏«اجماعواشنگتن»‏میان صندوق،‏ بانکجهانی و وزارت خزانهدار<strong>ي</strong> آمریکا رو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> مناسبی است که راهکارهایی به کلی متفاوت از راهکار اولیهبرا<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> و تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه است ‏(همان:‏.(38برخورد مستعمراتیِ‏ ‏«مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو»‏ با ‏«صندوق بیتالمللی پول»‏ و ‏«بانک جهانی»‏ که تا سالمسکوت مانده بود،‏ با معرفی‏«اجماع19893واشنگتن»‏توسط‏«جان ویلیامسون»‏رسمیت یافت.‏اجماع واشنگتنفهرستی از سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بود که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت تصور میشد و ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی چونضرورتمیشد.‏‏«خصوصیساز<strong>ي</strong>ِ‏ همه<strong>ي</strong> بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی»‏و‏«حذف موانع ورود مؤسسات خارجی»‏به کشور را شامللیست سیاستها<strong>ي</strong> مزبور،‏ پس از تکمیل،‏ چیز<strong>ي</strong> جز سه گانه<strong>ي</strong> نولیبرالی فریدمن نبود:‏خصوصیساز<strong>ي</strong>،‏ حذف مقررات،‏ تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> خدمات عمومی دولت.‏اینها سیاستهایی بود که،‏ به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون،‏سیاستها <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین اصرار میورزیدند».‏یعنی‏«ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن نسبت به اتخاذ این گونه4‏«جوزف استیگلیتز»‏اقتصاددان ارشد سابق بانکجهانی و یکی از مهمترین منتقدین کنونی این سیاستها مینویسد:‏ ‏«اگر کینز میتوانست ببیند بر سر دستپرورده اش چه آورده اند،‏ <strong>در</strong> گور میلرزید»‏ ‏(کلاین،‏.(246:1389نهادها<strong>ي</strong> برتون وودز ‏(بانک جهانی،‏ صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی)‏ از دید منتقدانشان،‏ فقطنمایندگان جهانیشدن تحت اداره<strong>ي</strong> مستقیم بازار،‏ <strong>در</strong> زمینهها<strong>ي</strong> خاص هستند که از احکام جزمی نولیبرالیِ‏‏«اجماع واشنگتن»‏ پیرو<strong>ي</strong> میکنند ‏(مولر،‏.(95:1384آنها <strong>در</strong> بیشتر کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه ‏(و کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال گذار)‏ به علت وابستگی به وامها<strong>ي</strong> این نهادها،‏ ازاقتدار بالایی برخوردار هستند.‏‏«برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong>»‏به ویژه کشورهایی که خواستار <strong>در</strong>یافت وام از این نهادها هستند بایستی(SAPs)مورد نظر آنها را اجرا نمایند ‏(خور،‏5‏«دیویسون بودهو»‏ ، از اقتصاددانان ارشد صندوق که <strong>در</strong> سرتاسر دهه<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و آفریقا بود،‏ بعدها اذعان کرد که ‏«از سال.(12:138619801983طراح برنامهها<strong>ي</strong> تعدیلاتبه بعد،‏ هر آن چه کردیم مبتنی3 Washington Consensus4 Joseph Stiglitz5 Davison Budhoo


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 75بر <strong>در</strong>ك جدیدمان از این مأموریت بود که ‏"یا ‏"جنوب"‏ باید خصوصیساز<strong>ي</strong> شود،‏ یا بمیرد"؛ <strong>در</strong> جهت نیل به اینهدف،‏ طی دورهکردیم.»‏ ‏(کلاین،‏1983.(246:1389تا 1988، ما به طرز شرم آور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و آفریقا هرج و مرج اقتصاد<strong>ي</strong> ایجادمقاله<strong>ي</strong> حاضر سعی دارد ضمن بیان پیشینه<strong>ي</strong> شکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی مذکوز،‏ عملکرد،‏ مکانیزمتصمیمگیر<strong>ي</strong> و روش شناسی <strong>در</strong>ونی آنها نیر به اجمال بررسی کند.‏ لازم به ذکر است که بررسی عملکرد وتأثیرات این نهادها دارا<strong>ي</strong> سویهها<strong>ي</strong> گوناگونی میباشد که فرصت بیشتر<strong>ي</strong> را میطلبد.‏صندوق بینالمللی پولدور روز بعد از کریسمس سال(IMF)کشور مفاد 29 اولین 1945توافقنامه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول را امضا کردند وصندوق اولین کار واقعی بازرگانی خود را <strong>در</strong>ست یک سالبعد <strong>در</strong> اوایل مارس1947انجام داد.‏ امروز با گذشت بیشاز نیم قرن از آغاز تأسیس صندوق،‏ تعداد اعضا<strong>ي</strong> آن به183183کشور افزایش یافته است.‏ ‏(مک گیفن،‏(82:13884کشور عضو این صندوق،‏ حق تصمیم گیر<strong>ي</strong> خود را بهیک هیأت مدیره نفره واگذار میکنند که دارا<strong>ي</strong> 8کرسی دا<strong>ي</strong>ٔم است ‏(آمریکا،‏ آلمان،‏ بریتانیا،‏ روسیه،‏ ژاپن،‏چین،‏ عربستان و فرانسه).‏ تصمیمات مهم <strong>در</strong> این صندوقنیاز به اخذ حداکثر85رأ<strong>ي</strong> دارد و تقسیم آراء نه بر اساس ‏«هر کشور یک رأ<strong>ي</strong>»،‏ بلکه بر اساس سهم هر کشور<strong>در</strong> سرمایه<strong>ي</strong> صندوق صورت میگیرد.‏ ایالات متحده به تنهایی دارا<strong>ي</strong>78/1766/22‏(فکوهی،‏<strong>در</strong>صد آراء و حوزه<strong>ي</strong> یورو دارا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد آراست.‏ به عبارت دیگر هر یک از دو ق<strong>در</strong>ت بزرگ،‏ عملاً‏ <strong>در</strong> تصمیمات مهم صندوق حق وتو دارند.(132:1384هدف مورد نظر صندوق بینالمللی پول حفظ ثبات اقتصاد جهانی است.‏ صندوق اینهدف را با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> کمک به کشورهایی که مشکل تراز پرداخت دارند پیگیر<strong>ي</strong> میکند ‏(مونبیو،‏<strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>.(103:138880و <strong>در</strong> دورها<strong>ي</strong> که ‏«رونالد ریگان»‏ <strong>در</strong> آمریکا و ‏«مارگارت تاچر»‏ <strong>در</strong> بریتانیا بر سر کار بودند و بهدوران ‏«ریگانیسم»‏ <strong>در</strong> آمریکا و ‏«تاچریسم»‏ <strong>در</strong> بریتانیا معروف است،‏ مهمترین تغییر <strong>در</strong> صندوق بینالمللی رخداد.‏ با ترویج و اشاعه<strong>ي</strong> فکر آزاد<strong>ي</strong> بازارها توسط ریگان و تاچر،‏ صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 76مؤسسها<strong>ي</strong> تبدیل شدند که به وسیله<strong>ي</strong> آنان سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی ترویج دهنده<strong>ي</strong> بازار آزاد به کشورها<strong>ي</strong> فقیر<strong>ي</strong>که اغلب به وام نیاز داشتند دیکته شود ‏(استیگلیتز،‏.(34:1384طرح بنیادین صندوق بینالمللی پول فشار به دولتها برا<strong>ي</strong> رها کردن برنامهها<strong>ي</strong> اجتماعی کینز<strong>ي</strong> و پذیرش6سیاستها<strong>ي</strong> پول محوراست.‏ شدهدستورالعملی که به اقتصادها<strong>ي</strong> مریض و فقیر دیکته میکند شاملهزینهها<strong>ي</strong> حداقل برا<strong>ي</strong> رفاه عمومی،‏ خصوصیساز<strong>ي</strong> صنایع و ثروت عمومی،‏ و کاهش بدهی عمومی است.‏ ایندستورالعمل که به‏«اجماع واشنگتن»‏فراملیتی مورد انتقاد بوده است.‏معروف است پیوسته از خارج و هم چنین از داخل نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>برخی به زمینهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اعتراض دارند،‏ برا<strong>ي</strong> مثال به شیوها<strong>ي</strong> که این سیاستها اعمال میشوند،‏ هم چونمدلی تغییر ناپذیر برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> بدون توجه به ویژگی ملی و بدون <strong>در</strong> نظر گرفتن روابط بین سیاستها<strong>ي</strong> پولیو پویاییها<strong>ي</strong> اجتماعی،‏ دیگران به طور کلیتر به برنامه سیاسی مدل اجماع واشنگتن اعتراض دارند:‏به ایناعتبار که پلیس پولی هرگز بیتفاوت نیست و همیشه نظام سیاسی ویژها<strong>ي</strong> را حمایت میکند.‏ پس از مشکلاتاقتصاد<strong>ي</strong> آسیا<strong>ي</strong> جنوب شرقی <strong>در</strong> سال1997جانبه مقصر شناخته شد،‏ این مدل حتی گستردهتر مورد انتقاد قرار گرفت.‏و آرژانتین <strong>در</strong> سال 2000، که صندوق بینالمللی پول به طور همهبا این وجود به رغم همه<strong>ي</strong> اینانتقادها و شکستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ صندوق بینالمللی پول به دیکته کردن سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی که <strong>در</strong> کل تغییرنکرده است ادامه میدهد ‏(نگر<strong>ي</strong> و هارت،‏.(211:1387صندوق بینالمللی پول ابزار<strong>ي</strong> است برا<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> و البته نوع خاصی از جهانیساز<strong>ي</strong>،‏زیرا <strong>در</strong> چارچوبدیدگاه ‏«یک نسخه برا<strong>ي</strong> همه»‏ عمل میکند.‏ سؤال هر چه باشد پاسخ آن تجارت آزاد است.‏ مشکل هر چه کهباشد راه حل آن ‏«تعدیل ساختار<strong>ي</strong>»‏ است ‏(مک گیفن،‏.(83:1388با این همه صندوق همواره تأکید کرده است که به لحاظ سیاسی بیطرف است و پافشاریش بر اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong>تثبیت و تعدیل ساختار<strong>ي</strong>،‏ برا<strong>ي</strong> احراز اطمینان نسبت به باز پرداخت وامهایی است که کشورها<strong>ي</strong> وام گیرنده اخذکردهاند ‏(سمسون،‏شد.‏.(606: 1365این مسأله به خصوص از سال1982که وظیفه<strong>ي</strong> حل و فصل بحران بدهیها بهطور مشخص از سو<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> صنعتی بر عهده<strong>ي</strong> صندوق بین المللی پول داده شد،‏ به طور جد<strong>ي</strong>تر<strong>ي</strong> مطرح‏«جوزف استیگلیتز»،‏ نشان میدهد که صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> چند سال گذشته دقیقاً‏ بر عکس وظایف خودعمل کرده است.‏صندوق با تحمیل سیاستهایی که <strong>در</strong> جهت کمک به بانکها<strong>ي</strong> خصوصی و سوداگران مالیجهان ثروتمند و نه <strong>در</strong> جهت اقتصادها<strong>ي</strong> ضعیف جهان فقیر،‏ طراحی شده است،‏ باعث بی ثباتی نرخ ارز،‏ تشدید6 Monetarism


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 77تراز پرداختها،‏ بدهکار<strong>ي</strong> و رکود کشورها و نابود<strong>ي</strong> مشاغل و <strong>در</strong>آمد دهها میلیون کارگر شده است ‏(مونبیو،‏.(103:1388----عمده ترین انتقاداتی که از سیاستها<strong>ي</strong> و عملکرد صندوق بینالمللی پول میشود شامل موارد زیر میباشد:‏- صندوق بدون <strong>در</strong> نظر گرفتن شرایط اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها <strong>در</strong>مانها<strong>ي</strong> یکسانی را تجویز میکند؛برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق ضد رشد است؛برنامهها<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق،‏ ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong> را به کشورها<strong>ي</strong> عضو تحمیل میکند؛- صندوق پیرو فلسفه آزاد<strong>ي</strong> فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاستها<strong>ي</strong> بازارگراست و آنها را بدون توجه به مقتضیاتکشورها به مرحله اجرا <strong>در</strong> میآورد؛برنامهها<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق فقرِ‏ تهیدستان را تشدید میکند و نابرابر<strong>ي</strong> را افزایش میدهد؛کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه نفوذ<strong>ي</strong> بر سیاستها<strong>ي</strong> صندوق ندارند و مکانیزم تصمیمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق غیردموکراتیک است؛- صندوق تنها بر کشورها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> کسر<strong>ي</strong> تأثیر میگذارد و نفوذ<strong>ي</strong> بر کشورها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> مازاد ندارد؛- صندوق و بانک جهانی با یکدیگر <strong>در</strong> برابر کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه تبانی میکنند؛بانک جهانی(WB)ایده<strong>ي</strong> تشکیل بانک جهانی،‏ مانند صندوق بینالمللی پول<strong>در</strong> برتون وودز به اذهان خطور کرد و بلافاصله بعد ازپایان جنگ،‏ بانک جهانی آغاز به کار کرد.‏ هدف اصلیبانک ‏«کاهش فقر»‏ است.‏ این کاهش فقر ضرورتاً‏ تنها <strong>در</strong>موقعیتهایی نیست که به مدیریت بحران نیاز باشد.‏بانک جهانی علاقهمند است تا خود را به عنوان سازمانیکه <strong>در</strong>ست <strong>در</strong> ‏«چارچوب»‏ و <strong>در</strong> ‏«ریشهها»‏ مشغولفعالیت هستند معرفی کند.‏ با وجود این اداره مرکز<strong>ي</strong> آنهمانند صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> واشنگتن است و <strong>در</strong>ست مانند صندوق بینالمللی پول،‏ کشورها<strong>ي</strong> گروه هفتچهل <strong>در</strong>صد آراء هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره<strong>ي</strong> بانک جهانی را <strong>در</strong> کنترل خود دارند ‏(مک گیفین،‏.(85:1388اگر چه وظایف صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از هم متفاوت است ولی <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>80فعالیتها<strong>ي</strong> آنهابه طور روزافزون به هم پیوند خورد.‏ <strong>در</strong> این دهه بانک جهانی به فعالیتهایی و رأ<strong>ي</strong> دادن وام به منظور توسعه<strong>ي</strong>


کشورها ‏(وام توسعها<strong>ي</strong>)‏ و برا<strong>ي</strong> ساختن طرح ها<strong>ي</strong> عمرانی چون سد و جاده ووسیعتر<strong>ي</strong> با عنوان وامها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه کرد.‏...سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 78اقدام کرد و حمایتها<strong>ي</strong>این حمایتها فقط <strong>در</strong> صورت تأیید صندوق بینالمللی پول میسر بود و البته همراه با تأیید،‏ شرایط صندوق همبه کشور وام گیرنده تحمیل میشد.‏ قرار اولیه این بود که صندوق بینالمللی پول هم و غم خود را مصروف حلبحرانها کند،‏ ولی از آن جا که کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه همواره محتاج کمک بودند،‏ صندوق به صورت بخشمهمی از زندگی جهان <strong>در</strong> حال توسعه <strong>در</strong>آمد ‏(استیگلیتز،‏‎35:1384‎‏).‏بانک جهانی وظیفه اصلی خود را ‏«کاهش فقر»‏ <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه میداند و معتقد است <strong>در</strong> این زمینه بهپیشرفتها<strong>ي</strong> قابل توجهی دست یافته است.‏ این نهاد جهانی <strong>در</strong> پژوهشی تحت عنوان ‏«جهانیشدن،‏ رشد و فقر»‏با ارا<strong>ي</strong>ٔه آمار بیان میدارد که:‏از سال »برآوردها<strong>ي</strong> انجام شده،‏ تعداد فقرا حدود198020رشد باز ایستاد و رو به کاهش نهاد»‏ ‏(بانک جهانی،‏رشد تعداد کل افراد فقیر متوقف شده و <strong>در</strong> واقع،‏ بر اساسمیلیون نفر کاهش یافته است و از سال1980.(31:1387بانک جهانی ضمن تأکید بر کاهش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong>کامل زندگی میکنند از20میلیارد <strong>در</strong> 1/4میلیارد <strong>در</strong> 1/2 به 1980نابرابر<strong>ي</strong> جهانی نیز ازسال اخیر ادعا میکند تعداد کسانی که <strong>در</strong> فقر1998میدارد <strong>در</strong> حالی که تعداد افراد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> فقر مطلق زندگی میکنند بین سال ها<strong>ي</strong>کاهش یافته است.‏ بانک همچنین بیانتا 1987است،‏ <strong>در</strong> همین زمان با توجه به رشد جمعیت جهان،‏ این میزان نسبت به جمعیت جهان از<strong>در</strong>صد کاهش پیدا کرده استمعدود<strong>ي</strong> از فقیرترین کشورها تا سال199828ثابت مانده24 <strong>در</strong>صد به.(World Bank, 2001:3)2015.(159 :1388همچنین بانک جهانی اکنون معترف است که فقطبه ‏«اهداف تعیین شده برا<strong>ي</strong> کاهش فقر»‏ خواهند رسید ‏(پیلجر،‏منتقدان جهانیساز<strong>ي</strong>،‏ ضمن انتقاد از سیاستها<strong>ي</strong> بانک جهانی،‏ به عنوان یکی از نهادها<strong>ي</strong> پیشبرنده<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>،‏ معتقدند استراتژ<strong>ي</strong> بانک جهانی،‏ نه پیش از1980و نه پس از آن هرگز نگران وضع کسانینبوده است که <strong>در</strong> زبان جار<strong>ي</strong> امروز آنان را فقرا مینامند و علی رغم تعارفها و شعارهایی که <strong>در</strong> زمینه حفظمحیط زیست میدهد،‏ هرگز نگران محیط زیست هم نبوده است.‏ تخریب و انهدام منظم و نظاممند اراضیعمومی و منابع طبیعی که بانک همیشه از آن حمایت کرده است همراه با جنگل زدایی،‏ هم به زیان موازنه<strong>ي</strong>اکثریت و هم به زیان رفاه اکثریت طبقات مردمی جامعه صورت گرفته است ‏(امین،‏.(73:1384همچنین برخی از منتقدین با <strong>نقد</strong> روش شناسی بانک جهانی،‏ روش آن برا<strong>ي</strong> تخمین فقر را برپایه<strong>ي</strong> دستکار<strong>ي</strong>هدفمند <strong>در</strong> آمار و ارقام فقر جهانی ازریابی میکنند.‏ <strong>در</strong> مطالعه<strong>ي</strong> رسمی بانک جهانی <strong>در</strong> مورد فقر جهانی،‏ ‏«خطبالا<strong>ي</strong> فقر»‏ بالاجبار بر مبنا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد روزانه یک دلار برا<strong>ي</strong> هر نفر،‏ یا به عبارت دیگر <strong>در</strong>آمد سالانهدلار 370


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 79تعیین میشود.‏ بر این اساس گروهها<strong>ي</strong> مردم که روزانه <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> معادل یک دلار <strong>در</strong>یافت میکنند فقیر محسوبنمیشوند.‏7به باور میشل چاوسودویسکیاز منتقدان سرسخت سیاستها<strong>ي</strong> بانک جهانی،‏ <strong>در</strong>آمد روز<strong>ي</strong> یک دلار بیشکهیچ مبنا<strong>ي</strong> عقلانی ندارد،‏ جمعیتها<strong>ي</strong> مختلف <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال رشد با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> روزانهدلار هنوز <strong>در</strong> زیر خط فقر زندگی میکنند.‏مسکن،‏ بهداشت و <strong>در</strong>مان و بالاخره آموزش نیستند ‏(چاوسودویسکی،‏‎1386‎‏:‏مقدار طی سالها<strong>ي</strong> اخیر به5 و‎3‎ و یا حتی 2برا<strong>ي</strong> نمونه،‏ آنها حتی قا<strong>در</strong> به تهیه مواد غذایی پایها<strong>ي</strong>،‏ لباس،‏.(511.25دلار افزایش یافته است.‏<strong>در</strong> واکنش به این انتقادات،‏ ایناین گونه پیش بینی نسبت به فقر،‏ بر مبنا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد سرانه،‏ کاملاً‏ تخمینی و تلاشی برا<strong>ي</strong> پایین نشان دادن سطوحفقر <strong>در</strong> جهان است.‏ بانک جهانی اگرچه معیار1.25»دلار <strong>در</strong> روز»‏ را برا<strong>ي</strong> سنجش فقر <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعهاستفاده میکند اما <strong>در</strong> غرب و <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته،‏ روش اندازه گیر<strong>ي</strong> چارچوب فقر بر مبنا<strong>ي</strong> حداقل هزینهیک خانواده برا<strong>ي</strong> رفع نیازها<strong>ي</strong> اساسی برا<strong>ي</strong> لباس،‏ مسکن،‏ بهداشت و آموزش را ملاك ارزیابی خود برا<strong>ي</strong> سنجشفقر قرار میدهد.‏اگر بانک جهانی از روش متکی بر هزینه حداقل مواد غذایی <strong>در</strong> مورد کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه استفاده کند،‏اکثریت قریب به اتفاق مردم آن کشورها میبایستی <strong>در</strong> زیر خط فقر قرار بگیرند.‏ بانک جهانی بدون شک چنینبحث میکند که بهرهگیر<strong>ي</strong> از مفاهیم و معیارها<strong>ي</strong> غربی برا<strong>ي</strong> توصیف فقر،‏ برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال رشد قابلاجرا نیست.‏ اما یقیناً‏ قیمتها<strong>ي</strong> خرده فروشی مایحتاج روزانه مردم <strong>در</strong> این کشورها به هیچ وجه پایینتر از آمریکاو اروپا<strong>ي</strong> غربی نیست.‏ <strong>در</strong> بانک جهانی تقلیل میزان فقر به صورت مذکور،‏ که شامل روند آیندهنگر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> بعد<strong>ي</strong>نیز میشود،‏ توجیه سیاستها<strong>ي</strong> ‏«بازار آزاد»‏ و تأیید<strong>ي</strong> از ‏«اجماع واشنگتن»‏ بر اصلاحات اقتصاد کلان است.‏ نظام‏«بازار آزاد»‏ به منزله<strong>ي</strong> موثرترین وسیله فرو نشاندن فقر معرفی میشود.‏ <strong>در</strong> حالی که تأثیرات اصلاحات اقتصادکلان به باد فراموشی سپرده شده است ‏(همان:‏‎56‎‏).‏برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> بانک جهانی،‏ به رغم زبان تکنوکراتیکشان،‏ ثابت کرده که آزمایشهایی به شدتمتکی به اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مبتنی بر اجماع واشنگتن و توجیهها<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نوکلاسیکی است که میکوشداقتصادها<strong>ي</strong> توسعه نیافته را به اقتصادها<strong>ي</strong> سرمایه دار<strong>ي</strong> مدل انگلو-‏ ساکسون تغییر دهد ‏(<strong>در</strong>یورو،‏‎1383‎‏:‏.(987 Maichel Chossudovsky


سازمان تجارت جهانی(WTO)سازمان تجارت جهانی ایجاد شد تا ناظر بر مناسبات تجار<strong>ي</strong>بینالمللی باشد؛ مانند وظیفها<strong>ي</strong> که صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong>قبال مناسبات پولی و مالی بینالمللی بر عهده دارد.‏<strong>در</strong> اکتبر 1947، بیست و سه کشور برا<strong>ي</strong> تداوم گفتگوهایی <strong>در</strong>زمینه<strong>ي</strong> امتیازات تجار<strong>ي</strong> و کاهش تعرفه <strong>در</strong> ژنو توافق حاصلکردند.‏ نتیجه<strong>ي</strong> این نشست ‏«موافقنامه<strong>ي</strong> عمومی <strong>در</strong>باره تعرفه هاو تجارت»‏ بود که از ژانویه سال1948به اجرا گذاشته شد.‏سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 80بدین ترتیب ‏«گات»‏ به صورت همتا<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول وبانک جهانی،‏ برا<strong>ي</strong> بازساز<strong>ي</strong> توسعه سر بر آورد.‏ پس از این تاریخ،‏ کشورها<strong>ي</strong> عضو ‏«گات»‏ هفت دوره<strong>ي</strong> دیگر دورهم جمع شدند تا راه را برا<strong>ي</strong> تجارت آزاد هموارتر سازند.‏ آخرین دور آن،‏ یعنی ‏«دور اروگو<strong>ي</strong>ٔه»‏ <strong>در</strong> سالاروگو<strong>ي</strong>ٔه شروع شد و تا سال19861995<strong>در</strong>به طول انجامید.‏ <strong>در</strong> این سال کشورها<strong>ي</strong> عضو <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> انحلال گات و تأسیس‏«سازمان تجارت جهانی»‏ به توافق رسیدند و نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم،‏ سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong>سال1996------پا به عرصه وجود گذاشت.‏مهمترین تفاوت این دو سازمان به آزادساز<strong>ي</strong> تجارت خارجی باز میگردد؛ چرا که بر اساس مفاد گات آزادساز<strong>ي</strong>تجارت خارجی فقط شامل بخش صنعت میشد؛ اما سازمان تجارت جهانی علاوه بر بخش صنعت،‏ آزادساز<strong>ي</strong> رابه دو بخش کشاورز<strong>ي</strong> و خدمات نیز تعمیم داد و این به معنا<strong>ي</strong> کنار گذاشتن نظریه<strong>ي</strong> خود کفایی و پذیرشادغام اقتصاد<strong>ي</strong> جهانی است.‏اهداف اصلی سازمان تجارت جهانی و سلفش گات را میتوان <strong>در</strong> موارد زیر خلاصه کرد:‏ارتقا<strong>ي</strong> سطح زندگی مردم کشورها<strong>ي</strong> عضو؛فراهم آوردن امکانات اشتغال کامل؛افزایش مداوم <strong>در</strong>آمدها و ارتقا<strong>ي</strong> سطح تقاضا؛بهرهبردار<strong>ي</strong> کامل از منابع طبیعی؛توسعه<strong>ي</strong> مبادلات و بهبود بخشیدن به نظام تجار<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> عضو؛استفاده<strong>ي</strong> بهینه از منابع جهان و ضرورت حفظ محیط زیست ‏(توسعه<strong>ي</strong> پایدار)؛


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 81-اتخاذ تدابیر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> افزایش سهم کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه و کمتر توسعهیافته از تجارت جهانی‏(بهکیش،‏.(282:1384مدافعان نظام مبتنی بر سازمان تجارت جهانیاینخاطر نشان میکنند که همه<strong>ي</strong> توافق نامهها<strong>ي</strong> آنها شاملتبصرهها<strong>ي</strong> خاصی <strong>در</strong> ارتباط با دولتها<strong>ي</strong> فقیرتر است.‏ برا<strong>ي</strong> مثال،‏ به کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه فرصت بیشتر<strong>ي</strong>برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> توافقنامه و تعهدات داده میشود و نیز <strong>در</strong> توافق نامه بندهایی به منظور افزایش فرصتها<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong>دولتها گنجانده میشود.‏هم چنین این کشورها حمایت لازم را جهت ایجاد تسهیلات برا<strong>ي</strong> شرکت <strong>در</strong>سازمان تجارت جهانی و طرح موضوعات مناقشه آمیز و یا اجرا<strong>ي</strong> استاندارد ها<strong>ي</strong> تخصصی <strong>در</strong>یافت میکنندگیفن،‏) کم.(78 :1388اما منتقدان سازمان تجارت جهانی معتقدند ایالات متحده و سایر ملتها<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند و بلوكها<strong>ي</strong> جهانتوسعهیافته،‏ نظام را مطابق نیازها<strong>ي</strong> خودشان طراحی کردهاند.‏ برا<strong>ي</strong> نمونه آنها <strong>در</strong> عین خوددار<strong>ي</strong> از برداشتنیارانه از تولیدات خودشان،‏ از سیستم مذکور برا<strong>ي</strong> اعمال فشار به کشورها<strong>ي</strong> فقیر برا<strong>ي</strong> برداشتن یارانه و موانعتجار<strong>ي</strong> استفاده میکنند.‏سلطه<strong>ي</strong> نظام بازار مقولها<strong>ي</strong> ایده آل خواهد بود.‏<strong>در</strong> عین حال فرض اصولی <strong>در</strong> سازمان تجارت جهانی این است که تجارت آزاد زیردموکراسی انتخاب شدهاند ولی نگرش متفاوتی دارند،‏ فوقالعاده محدوده میسازد.‏این فرضیه محدوده عمل دولتهایی را که مطابق اصولاکثر انتقاداتی که به کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> اعمال نابرابر سیاستها<strong>ي</strong> سازمان تجارت جهانی میشود،‏متوجه بخش کشاوز<strong>ي</strong> میباشد.‏جهانی بودهاست<strong>در</strong> حالی که آزادساز<strong>ي</strong> بازار از بعضی جنبهها بیش از توافقات سازمان تجارت‏(عمدتاً‏ به علت تعدیل ساختار<strong>ي</strong> تدوین شده توسط بانک جهانی و صندق بینالمللی پول)،‏جهان غنی با زیر پا نهادن تقریباً‏ تمام وعدهها<strong>ي</strong> خود،‏ واکنش نشان داده است.‏اگر چهاز:‏‏«سازمان تجارت جهانی»،‏143عضو دارد،‏ فقطمشیها را ترسیم کنند،‏ که بیشتر آن خط مشیها توسطاروپا،‏ کانادا و ژاپن-‏ پیشاپیش تدوین شده است.‏21دولت،‏ یعنی ثروتمندترین آنها،‏ اجازه دارند خط8‏«دولتها<strong>ي</strong> چهارگانه»‏ - یعنی ایالات متحده،‏ اتحادیهاین ملتها<strong>ي</strong> ثروتمند خواستار ‏«دور»‏ تازها<strong>ي</strong> از آنچه ‏«لیبرالیزه کردن تجار<strong>ي</strong>»‏ مینامیدند بودند،‏ که عبارتستق<strong>در</strong>ت دخالت <strong>در</strong> اقتصاد کشورها<strong>ي</strong> فقیر،‏ <strong>در</strong>خواست خصوصیساز<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> مزبور.‏و نابود<strong>ي</strong> خدمات همگانی دولت <strong>در</strong>فقط این دولتها<strong>ي</strong> ثروتمند چهارگانه اجازه دارند از صنایع داخلی و کشاورز<strong>ي</strong>شان حمایت8 The quad


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 82کنند؛ فقط آنها حق دارند به صا<strong>در</strong>ات گوشت،‏ غلات و شکر کشورهایشان یارانه دهند و آنها را با قیمتها<strong>ي</strong>ارزان ساختگی وارد بازار کشورها<strong>ي</strong> فقیر کنند ‏(پیلجر،‏بخش کشاورز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> اروپا و ایالات متحده مجموعاً‏.(161 :13883/ 5<strong>در</strong>صد از نیرو<strong>ي</strong> کار را <strong>در</strong> خدمت دارد.‏ برعکس <strong>در</strong> بیشترجهان فقیر،‏ کشاورزان اکثریت یا نزدیک به اکثریت نیرو<strong>ي</strong> کار کشور را به خود اختصاص میدهند.‏ هزینه<strong>ي</strong>تجارت منصفانه <strong>در</strong> تولیدات کساورز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> جهان غنی،‏ بر حسب میزان رفاهی که ساکنان آن از دست میدهند،‏بسیار ناچیز است؛ <strong>در</strong>حالی که برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر منافع بالقوه بسیار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بر دارد.‏ به عنوان مثال،‏ <strong>در</strong> سال2002ایالات متحده3/9میلیارد دلار ‏(یا سه برابر کل بودجه کمکها<strong>ي</strong> آمریکا به آفریقا)‏ فقط به بیست و پنجپنبه کار آمریکایی یارانه داده است.‏ این،‏ ضمن آنکه معیشت دهها میلیون کشاورز <strong>در</strong> جهان فقیر را نابود کرد،‏حدوداً‏ بیست و شش <strong>در</strong>صد قیمت جهانی پنبه را کاهش داد ‏(مونبیو،‏.(1388: 132<strong>در</strong> نمونها<strong>ي</strong> دیگر،‏ چند سال قبل،‏ ‏«گزارش سی ان ان <strong>در</strong>باره کشور مالی»‏ واقعیت ‏«بازار آزاد»<strong>ي</strong> که همواره ازسو<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی ترویج میسود را روشن ساخت:‏ دو پایه اقتصاد مالی،‏ پنبه <strong>در</strong> جنوب و احشام <strong>در</strong>شمال بود و هر دو به این خاطر که ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> بزرگ همان قوانینی را نقض میکردند که اینق<strong>در</strong> بیرحمانه برکشورها<strong>ي</strong> جهان سوم تحمیل میکنند،‏ دچار مشکل شدند.‏ کشور مالی،‏ تولیدکننده پنبها<strong>ي</strong> با بالاترین کیفیتاست،‏ اما هزینها<strong>ي</strong> که دولت آمریکا که برا<strong>ي</strong> حمایت از تولیدکنندگان پنبه خودش صرف میکند،‏ از کل بودجهکشور مالی بیشتر است،‏ بنابراین نگرانی چندانی از این بابت وجود ندارد که مالی قا<strong>در</strong> نباشد رقابت کند.‏ <strong>در</strong>شمال کشور مالی،‏ تقصیر به گردن اتحادیه اروپاست؛ یارانها<strong>ي</strong> که اتحادیه اروپا به هر راس گاو میدهد،‏ سالانه500 بیش ازیورو است.‏ وزیر اقتصاد مالی گفت:‏ ما نیاز<strong>ي</strong> به کمک،‏ یا مشاوره یا <strong>در</strong>سها<strong>ي</strong> شما <strong>در</strong>باره تاثیراتسودآور حذف مقررات اضافی دولت نداریم؛ لطفا فقط به قوانین خودتان <strong>در</strong>باره بازار آزاد پایبند باشید،‏ مشکلاتما تمام میشود ‏(ژیژك،‏.(1387بنابراین علیرغم ادعا<strong>ي</strong> سازمان تجارت جهانی که بر اساس ‏«مزیب نسبی»‏ استوار است و معتقد است هرکشور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کشاورز<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> منابع و تولیدات بهتر میباشد،‏ میتواند سهمی مناسب خود <strong>در</strong> تجارتجهانی داشته باشد،‏ گر چه <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و عمداً‏ کشورها<strong>ي</strong> جنوب زمین و کارگر ارزانتر است،‏ ارزهاضیعفترند،‏ آفتاب <strong>در</strong> مناطق استوایی شدیدتر میتابد و <strong>در</strong> نتیجه گیاهان سریع تر رشد کرده و این کشورهامیتوانند <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کشاورز<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> ‏«مزیت نسبی»‏ باشند،‏ اما جهان غنی و کشورها<strong>ي</strong> توسعهیافته از سویی بااعمال و تبلیغ سیاست حذف یارانه و کمکها<strong>ي</strong> دولتی به بخش کشاورز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و از سوییدیگر با اتخاذ سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی دولت <strong>در</strong> بخش کشاورز<strong>ي</strong> خود،‏ زمینهها<strong>ي</strong> بی اثر شدن ‏«مزیت نسبی»‏کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه را فراهم میکنند.‏


سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 83همچنین صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که بناست به کشورها<strong>ي</strong> بدهکار برا<strong>ي</strong> بیرون آمدن آنها از زیر باربدهی کمک کنند،‏ <strong>در</strong> این زمینه کارنامه<strong>ي</strong> موفقی نداشته اند.‏ به طور<strong>ي</strong> که اکثر کشورهایی که مشتریان ایننهادها بوده اند،‏ با دخالت نهادها<strong>ي</strong> مذکور بیشتر <strong>در</strong> گرداب بدهی فرو رفته اند.‏از آن جا که <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>،‏ سرمایهدار<strong>ي</strong> بیش از پیش خصلت ‏«جهانی»‏(Global)پیدا کرده است،‏اگر چه کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> همچنان هژمونی خود بر ساختار جهانی را حفظ کرده اند،‏ اما سلطه<strong>ي</strong> آنانبیش از آن که متکی به ‏«دولت-‏ ملت»‏ واحد باشد،‏ منافع سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانی <strong>در</strong> قالب شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی،‏نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و <strong>در</strong> چهارچوبهایی همچون گروه هشت(G8)و اتحادیه اروپا را مد نظر دارد.‏صندوق بینالمللی پول،‏ بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی،‏ به عنوان سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالیا<strong>ي</strong> عمل میکنندکه علی رغم ظاهرساز<strong>ي</strong> غیراید<strong>ي</strong>ٔولوزیک و بیطرفی که میکنند همواره به طور مستقیم و غیر مستقیم <strong>در</strong>راستا<strong>ي</strong> منافع کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> و سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال متأخر عمل کرده اند.‏ دلیل بسیار<strong>ي</strong> ازبحرانها<strong>ي</strong> اجتماعی،‏ اعتراضات و جنبشهایی که <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه<strong>ي</strong> پیرامونی <strong>در</strong> دو سه دهه<strong>ي</strong> اخیرصورت گرفته است،‏ اجرا<strong>ي</strong> برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> این نهادها بوده است.‏ تحولات اخیر <strong>در</strong> مصر و تونس و اسپانیاو یونان و ایرلند را <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> ناکارآمد<strong>ي</strong> همین برنامهها میتوان ارزیابی کرد.‏منابع:‏--استیگلیتز،‏ جوزفبانک جهانینشرنی.‏.(1384).(1387)---بهکیش،‏ محمد مهد<strong>ي</strong>پیلجر،‏ جانجهانیساز<strong>ي</strong> و مسا<strong>ي</strong>ٔل آن،‏ ترجمه<strong>ي</strong> حسن گلریز ، چاپ سوم،‏ تهران،‏ نشر نی.‏رشد و فقر؛ پژوهشی <strong>در</strong> طراحی اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی،‏ ترجمه<strong>ي</strong><strong>ي</strong> صابر شیبانی اصل،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏.(1384).(1388)چاوسودویسکی،‏ مایکلاقتصاد ایران <strong>در</strong> بستر جهانی شدن،‏ چاپ سوم،‏ تهران،‏ نشر نی.‏اربابان جدید جهان،‏ ترجمه<strong>ي</strong> مهرناز شهابی،‏ مهرداد(خلیل)‏ شهابی،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ انتشارات اختران.‏.(1386)موسو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر ثالث.‏- خور،‏ مارتین.(1386)-<strong>در</strong>یورو،‏ اسوالدونشر اختران.‏.(1383)زرافشان،‏ ناصر -نشر آزاد مهر.‏.(1389)-ژیژك،‏ اسلاو<strong>ي</strong>- سمسون،‏ آنتونی.(1387).(1365)جهانی شدن فقر و نظم نوین جهانی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> سید ضیاءالدین خسروشاهی و سید محمدعلیجهانشدن و جنوب،‏ ترجمه<strong>ي</strong> احمد ساعی،‏ تهران،‏ چاپ دوم،‏ نشر قومس.‏افسانه توسعه ‏(اقتصادها<strong>ي</strong> ناکارآمد قرن بیست و یکم)،‏ ترجمه<strong>ي</strong> محمود عبدااللهزاده،‏ تهران،‏ چاپ اول،‏پیشگفتار کتاب ‏«نظام پولی بینالمللی و بحران مالی جهان»،‏ نوشته<strong>ي</strong> استاد لی چنکو،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏نه،‏ دست به کار<strong>ي</strong> نزن،‏ چیز<strong>ي</strong> بگو!،‏ ترجمه<strong>ي</strong> پرویز صداقت،‏ سایت اخبار روز.‏رباخواران،‏ ترجمه<strong>ي</strong> مصطفی قریب،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ انتشارات چاپخش.‏


-نشرنی.‏-سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 84فکوهی،‏ ناصر(‏‎1384‎‏).‏ <strong>در</strong> هزار تو<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> نظم جهانی ، گفتارهایی <strong>در</strong> مسا<strong>ي</strong>ٔل کنونی توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ‏،چاپ اول،‏ تهران،‏کلاین،‏ نا<strong>ي</strong>ٔومیتهران،‏ نشر آمه.‏.(1389)--دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه،‏ ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد ‏(خلیل)‏ شهابی و میر محمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏مک گیفن،‏ استیفن (1388). جهانیساز<strong>ي</strong> و جهانیشدن،‏ ترجمه<strong>ي</strong> سیروس نجاریان،‏ چاپ اول،‏ اهواز،‏ نشر رسش.‏مولر،‏ کلاوس (1384). حاکمیت،‏ دموکراسی و سیاست جهانی <strong>در</strong> دوران جهانی شدن،‏ ترجمه<strong>ي</strong> لطفعلی سمینو،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏نشر اختران.‏مونبیو،‏ جورج -.(1388)-نگر<strong>ي</strong>،‏ آنتونیو و مایکل هارتنشر دیگر.‏بیانیه ا<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشرچشمه.‏.(1387)انبوهه؛ جنگ و دموکراسی <strong>در</strong> عصر امپراتور<strong>ي</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> علی نورالدینی،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏- World Bank (2001). Global Economic Prospects and Developing Countries, Washington Dc:World Bank.


هشتنهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی<strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> ‏«سه قلوها<strong>ي</strong> لیبرالی؛ پیشینه ومکانیزم نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی»‏ که پیش از اینمنتشر شد ضمن بیان پیشینه و اهدافشکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مزبور،‏ موقعیت کنونی آنهاو کارکردشان <strong>در</strong> تثبیت و ترویج سلطه<strong>ي</strong>‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>»‏ توضیح داده شد.‏اما علیرغم اهداف عمدتاً‏ اقتصاد<strong>ي</strong> این نهادها،‏آثار<strong>ي</strong> که سیاستها و مکانیزم جار<strong>ي</strong> آنها برجا<strong>ي</strong> میگذارد فقط اقتصاد<strong>ي</strong> نمیباشد وحوزهها<strong>ي</strong> سیاسی،‏ اجتماعی و حتی فرهنگی را نیز شامل میشود.‏ تأثیر<strong>ي</strong> که این نهادها میتوانند بر رونددموکراسی و تجربه<strong>ي</strong> دموکراتیک کشورها داشته باشند از جمله مهمترین این اثرات است.‏ق<strong>در</strong>ت گرفتنِ‏ گرایش جهانی به استقرارِ‏ دموکراسی <strong>در</strong> دههها<strong>ي</strong>1970و 1980، همراه با فشارها<strong>ي</strong> فزاینده برا<strong>ي</strong>ادغام اقتصاد جهانی بر پایه<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ بستر خاصی را برا<strong>ي</strong> گذار جوامع غیر دموکراتیک به دموکراسی فراهمآورد.‏ فرایند استقرار دموکراسی <strong>در</strong> این جوامع عموماً‏ به معنا<strong>ي</strong> پذیرش دموکراسی لیبرالیِ‏ مبتنی بر نمایندگی،‏ وپیوند با نظامها<strong>ي</strong> موجود حکومتها<strong>ي</strong> نخبهگراتر بود.‏


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 86ویژگیها<strong>ي</strong> این نوع دموکراسی مانع از بسط و عمق بخشیدن به دموکراسی میشود.‏ دموکراسی مبتنی برنمایندگی نوعی دموکراسی صور<strong>ي</strong> و کمتراکم میباشد که <strong>در</strong> اکثر اوقات <strong>در</strong> قالب رقابت سیاسی احزابی کهموجودیتشان <strong>در</strong> ارتباط با مناسبات ق<strong>در</strong>ت و ثروت تعریف میشود،‏ خودنمایی میکند.‏این سنخ از دموکراسی کم تراکم <strong>در</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی،‏ هنگامی که <strong>در</strong> سطح بالاترِ‏ جهانی مطرح میشود،‏ به واقعبیشتر از سویهها<strong>ي</strong> دموکراتیک آن کاسته میشود و مناسبات ق<strong>در</strong>ت و سرمایه<strong>ي</strong> جهانی،‏ بیش از اراده<strong>ي</strong> همگانیمردم،‏ اثر بخش است.‏از این رو <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> ‏«نهادها<strong>ي</strong> جهانی»‏ و کنترل و نظارت آنها بر تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> جهانی وتأثیر<strong>ي</strong> که بر رو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> ملی کشورها داشتهاند،‏ همواره مورد مجادله و گفتگو بوده است.‏ چرا که ایننهادها هم از منظر مکانیرم <strong>در</strong>ونیشان و هم از منظر اعمال سیاستها<strong>ي</strong> مورد تأیید چنین مکانیزمی <strong>در</strong> سرتاسرجهان،‏ مورد مناقشه<strong>ي</strong> جنبشها<strong>ي</strong> مردمی و کنشگران سیاسی رادیکال و ترقیخواه بوده اند.‏به طور<strong>ي</strong> که علیرغم ادعاها<strong>ي</strong> عجیب و دور از واقع برخی صاحبنظران لیبرال و محافظهکار مبنی بر دموکراتیکبودنِ‏ اقتصاد جهانی ‏(«فرید زکریا»‏ <strong>در</strong> کتاب ‏«آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی»‏ مدعی است <strong>در</strong>حوزه<strong>ي</strong> اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> آنچه امروز واقعاً‏ ممتاز و تازه است دموکراتیک بودن آن است که موجب شده استق<strong>در</strong>ت اقتصاد<strong>ي</strong> که طی قرنها <strong>در</strong> دست گروهها<strong>ي</strong> کوچکی از تجار،‏ بانکداران و بوروکراتها بود به لایهها<strong>ي</strong>پایینتر منتقل شود ‏(زکریا،‏،((10:1384<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر تقریباً‏ هر کسی که به شیوه اداره<strong>ي</strong> جهان اعتراضدارد،‏ تا حد<strong>ي</strong> از مشکل انتقال ق<strong>در</strong>ت به حوزها<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آن نظارت دموکراتیک اعمال نمیشود،‏ مطلع است‏(مونبیو،‏.(45 :1388<strong>در</strong> طی بیست سال گذشته نه تنها یک اشرافیت غیر دولتی جهانی پدیدار شده که <strong>در</strong> سطح جهان ق<strong>در</strong>تی بهمراتب بیشتر از ق<strong>در</strong>ت دولتها<strong>ي</strong> ملی دارد،‏ بلکه دیوانسالار<strong>ي</strong> بینالمللی ق<strong>در</strong>تمند<strong>ي</strong> نیز به وجود آمده است.‏ اینمجموعه را مردم بر نگزیده اند،‏ با این حال قواعد باز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اکثر مردم دنیا را تعیین میکند.‏ امروز صندوقبینالمللی پول و بانک جهانی ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> ابرملی کسب کرده اند که سیاست اقتصاد<strong>ي</strong> تمام کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حالتوسعه را دیکته و بر آن نظارت میکند و بر زندگی روزمره<strong>ي</strong> هر یک از شهروندان این کشورها تأثیر نیک یا بدمیگذارند بدون آن که <strong>در</strong> مقابل کسی پاسخگو باشند ‏(<strong>در</strong>یوِرو،‏.(58 :1383<strong>در</strong> برابر این ق<strong>در</strong>ت ابرملی غیر دموکراتیک،‏ طرفداران جهانیساز<strong>ي</strong> اغلب میگویند که صندوق بینالمللی پول یابانک جهانی چنان سیاستهایی را بر شهروندان تحمیل نمیکنند،‏ بلکه حکومتها<strong>ي</strong> آنان است که آن سیاستهارا میپذیرند.‏ شاید <strong>در</strong> نظر این طور باشد،‏ ولی <strong>در</strong> عمل حکومتها هیچ چاره<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مقابل سیاستها<strong>ي</strong>سختگیرانه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ندارند.‏ اگر حکومتی آنها را نپذیرند،‏ به یک دنیا<strong>ي</strong> مطرود


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 87تعلق خواهد گرفت که هیچ دسترسی به اعتبارات بینالمللی نخواهد داشت.‏ رهبران آفریقایی اصطلاحاتی برا<strong>ي</strong>توصیف این وضعیت غامض دارند،‏ آن را ‏«تینا»‏هیچ شق دیگر<strong>ي</strong> وجود ندارد ‏(همان:‏‎59‎‏).‏(TINA=There Is No Alternative)مینامند،‏ یعنی،‏امروز همه<strong>ي</strong> حکومتها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعهنیافته تابع سیاستها<strong>ي</strong> عمومی فن سالار<strong>ي</strong> بینالمللی گمنامیهستند که شهروندان این حکومتها آنها را انتخاب نکرده اند.‏ چون این حکومتها حق انتخاب دیگر<strong>ي</strong> ندارند،‏مراقب اند که این سیاستها<strong>ي</strong> ابر ملی را،‏ که بر زندگی روزمره<strong>ي</strong> شهروندانشان اثر میگذارد،‏ به مجالس قانونگزار<strong>ي</strong> خود عرضه نکنند،‏ چه برسد به اینکه بخواهند آنها را از تصویب بگذرانند.‏ بسیار<strong>ي</strong> از حکومتهایی کهبه تازگی انتخاب میشوند بی<strong>در</strong>نگ وعدهها<strong>ي</strong> مبارزات انتخاباتی خود را کنار میگذارند و دستورالعملها<strong>ي</strong>صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را به کار می بندند.‏ بسیار<strong>ي</strong> از حکومتها<strong>ي</strong> منتخب <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین،‏آسیا و آفریقا که خود را دموکراتیک میخواندند،‏ از طریق سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابرملی که بیرون از کنترلشهروندانشان است،‏ به دموکراسیها<strong>ي</strong> ضعیف و بیرمقی تبدیل شده اند ‏(<strong>در</strong>یورو،‏.(60 :1383بانک جهانی متعلق به اعضا<strong>ي</strong> آن است و هدف خود را ‏«کمک به اعضا<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه<strong>ي</strong> خود <strong>در</strong> پیشرفتاقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی آنها به گونها<strong>ي</strong> که مردم آنها بتوانند زندگی بهتر و کاملتر<strong>ي</strong> داشته باشند»‏ تعریفمیکند.‏ بانک جهانی به این منظور از طریق دو نهاد اساسی خود یعنی بانک بازساز<strong>ي</strong> و توسعه (IBRD) وانجمن بینالمللی توسعهتوسعه(IDA)187عضو و انجمن بینالمللی توسعهبه دولتها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه وام میدهد.‏ <strong>در</strong> حال حاضر بانک بازساز<strong>ي</strong> وعضو دارد.‏ 168بانک جهانی به عنوان یک بانک تا اندازه<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> زیر کنترل کشورهایی است که اعتبارات لازم را برا<strong>ي</strong> برنامه وامدهی آن تأمین میکند.‏ سیاستها<strong>ي</strong> اهداء وام و تعیین اولویت ها به وسیله هیأت مدیره بانک جهانی تأمینمیشود که <strong>در</strong> آن میزان آراء بنا بر سهم هر کشور <strong>در</strong> تأمین منابع بانک مشخص میگردد.‏جدول شمارهسال(1)1994به صورت خلاصه ق<strong>در</strong>ت آراء کشورها را <strong>در</strong> دو بانک بازساز<strong>ي</strong> و انجمن توسعه بین المللی <strong>در</strong>نشان میدهد.‏ این هیأت مدیره به شکل بازساز<strong>ي</strong> زیر کنترل7کشور ثروتمند جهان یا گروه7(G7)قرار دارد که نزدیک به نیمی از آراء را <strong>در</strong> اختیار خود دارند.‏ <strong>در</strong> حالی کهاختیار دارند.‏ تنها1487کشور <strong>در</strong> جهان سوم بالا<strong>ي</strong>11کشور،‏ نیم دیگر را <strong>در</strong><strong>در</strong>صد از آراء را <strong>در</strong> اختیار دارند و اکثر کشورها<strong>ي</strong> فقیر کمتر از<strong>در</strong>صد حق رأ<strong>ي</strong> دارند.‏ ایالات متحده به شکل روشنی بر این نهاد غلبه دارد و این امر نه فقط <strong>در</strong> ق<strong>در</strong>ت اینکشور از لحاظ آراء بلکه به این موقعیت بر میگردد که مقر مرکز<strong>ي</strong> بانک <strong>در</strong> واشنگتین قرار دارد و <strong>در</strong> رأس آنهمواره یک شهروند ایالات متحده قرار دارد ‏(فکوهی،‏.(304 :1384


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 88این نهادها به شکل شرکتها<strong>ي</strong> سهامیا<strong>ي</strong> عمل میکنند که بر پایه<strong>ي</strong> سازوکار ‏«یک کشور یک رأ<strong>ي</strong>»‏ یا ‏«یک فردیک رأ<strong>ي</strong>»‏ عمل نمیکنند بلکه وزن رأ<strong>ي</strong> هر یک از اعضا<strong>ي</strong> ‏(کشور)‏ آن به انداره<strong>ي</strong> سرمایه<strong>ي</strong> مالی ا<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong>آن سرمایهگذار<strong>ي</strong> میکند.‏ گروه هشت کشور صنعتی(G8)چهل و نه <strong>در</strong>صد حق رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللیپول و به طور میانگین چهل و هشت <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند.‏ اساسنامه<strong>ي</strong>هر دو این سازمان تضمین میکند که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج <strong>در</strong>صد آراست.‏این <strong>در</strong> حالی است که فقط ایالت متحده دارا<strong>ي</strong> هفده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده<strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس بانک جهانی است ‏(مونبیو،‏‏«وتو»‏ کند.‏<strong>در</strong> سالچین(109 :13882010میلاد<strong>ي</strong> بیشترین میزان ق<strong>در</strong>ت رأ<strong>ي</strong>دهی <strong>در</strong> بانک جهانی به آمریکاو قا<strong>در</strong> است هر قانونی را <strong>در</strong> این دو نهاد،(%15.86) ژاپن ،(%6.84)،(%4.42) آلمان ،(%4) بریتانیا (%3.75)و فرانسه(%3.75)تعلق داشت.‏ ایالات متحده نه تنها دارا<strong>ي</strong>بیشترین سهم رأ<strong>ي</strong> و حق وتو <strong>در</strong> بانک جهانی میباشد بلکه ر<strong>ي</strong>ٔیس بانک جهانی همواره فرد<strong>ي</strong> آمریکایی است کهتوسط وزیر خزانه دار<strong>ي</strong> آمریکا پیشنهاد میشود.‏ همچنین هر دو نهاد بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong>واشنگتن د<strong>ي</strong> سی واقعاند.‏علیرغم این بانک ضمن آن که وانمود میکند یک نهاد غیر سیاسی است همواره نشان داده است که رژیمهاییرا ترجیح میدهد که بیشترین همسویی را با واشنگتن و هم پیمانان آن داشته باشند مثل موبوتو ‏(ز<strong>ي</strong>ٔیر)،‏مارکوس ‏(فیلیپین)،‏ پینوشه ‏(شیلی)،‏ سوهارتو ‏(اندونز<strong>ي</strong>)،‏ تونتون ماگوت ‏(ها<strong>ي</strong>ٔیتی)،‏ یلتسین ‏(روسیه)،‏ مبارك‏(مصر)،‏ بن علی ‏(تونس)‏ و...بدون این که مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> دموکراسی یا جریانهایی از قبیل فساد و رشوه خوار<strong>ي</strong> این


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 89رژیمها و بی اثر بودن بسیار<strong>ي</strong> از برنامهها و مداخلات آن <strong>در</strong> این گونه رژیمها آن را چندان ناراحت کند ‏(امین،‏.(73:1384انتقاد به غیردموکراتیک بودن ماهیت نهادها<strong>ي</strong> جهانی سه وجه دارد:‏ یکی این که افراد<strong>ي</strong> که نمایندگی کشورها<strong>در</strong> این سازمانها را بر عهده دارند به شیوه دموکراتیک انتخاب نمیشوند،‏ دوم آن که ساز و کار عملکرد <strong>در</strong>ونیاین نهادها نیز شفاف و مغایر با اصول دموکراسی است و <strong>در</strong> نهایت از این وجه که با پیرو<strong>ي</strong> از اصل ‏«یک نسخه<strong>ي</strong>توسعه برا<strong>ي</strong> همه»‏ و ‏«یک لباس بزارنده<strong>ي</strong> قامت همه میباشد»،‏ به مشخصات مخصوص هر کشور و ملاحظاتداخلی آن اهمیت نمیدهند و بنابراین ماهیتی آمرانه و غیر دموکراتیک به خود میگیرند.‏ این گونه انتقادات ازفرآیند تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مالی،‏ مؤید این نکته است که حتی دنیا<strong>ي</strong> بسته<strong>ي</strong> بازارها و مدیریت بازرگانی که زمانیتصور میشد ارتباطی با مردم ندارند،‏ اکنون به طرز فزایندها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> معرض بررسی موشکافانه مردمی قرار گرفته وبه شدت مورد انتقاد واقع شده اند.‏ اکنون تقاضا برا<strong>ي</strong> دموکراتیزه کردن تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها <strong>در</strong> تمام حوزهها،‏ و ناکافیدانستن ‏«دموکراسی دو دقیقها<strong>ي</strong>»‏ که هر پنج سال یک بار <strong>در</strong> پا<strong>ي</strong> صندوقها<strong>ي</strong> رأ<strong>ي</strong> اعمل میشود وجود دارد.‏شهروندان دیگر نمیپذیرند که مسایلی وجود دارند که <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> دولتی هستند و آنها حقآگاهی از آن،‏ و این که کراراً‏ طرف مشورت واقع شوند را ندارند.‏آنتونی گیدنز بر این ایرادات صحه میگذارد و معتقد است:‏ ‏«انتقاد دیگر از سازمان تجارت جهانی این است کهاین سازمان به طرز مخفیانه عمل کرده و پاسخگو<strong>ي</strong> شهروندانی که به طور مستقیم تحت تأثیرتصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> آن قرار میگیرند،‏ نیست.‏ این انتقادات از بسیار<strong>ي</strong> جهات معتبرند.‏ مذاکرات تجار<strong>ي</strong> بین اعضا<strong>ي</strong>سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong> پشت <strong>در</strong>ها<strong>ي</strong> بسته و توسط کمیتها<strong>ي</strong> غیر منتخب از ‏«کارشناسان»‏ صورت گرفته ومنجر به حصول تصمیمات میشود.‏ وقتی که تصمیمی گرفته شد،‏ از نظر قانونی برا<strong>ي</strong> تمام کشورها<strong>ي</strong> عضو الزامآور میشود.‏ همچنین سازمان تجارت جهانی میتواند <strong>در</strong> صورتی که قوانین ملی را مانعی <strong>در</strong> برابر تجارتتشخیص داد،‏ آنها را لغو کند.‏ این امر شامل قوانین داخلی و مقررات منظور حمایت از محیط زیست،‏ حفظگونهها<strong>ي</strong> کمیاب،‏ حفظ بهداشت عمومی و تضمین استانداردها<strong>ي</strong> شغلی و حقوق بشر نیز میشود.‏ برا<strong>ي</strong> مثال،‏سازمان تجارت جهانی علیه اتحادیه اروپا به دلیل امتناع از واردات گوشت گاوها<strong>ي</strong> هورمونی از آمریکا به خاطراحتمال مرتبط بودن آن با سرطان،‏ رأ<strong>ي</strong> صا<strong>در</strong> کرد»‏.(Giddens, 2001:73)ساختار سازمانها<strong>ي</strong> مالی و جهانی به شکل آشکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تضاد با ارزش ها<strong>ي</strong> دموکراتیکی قرار دارند که بهدولتها<strong>ي</strong> تشکیل دهنده<strong>ي</strong> آنها مشروعیت بخشیده اند.‏ <strong>در</strong> بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول،‏ مکانیسم‏«یک دلار یک رأ<strong>ي</strong>»‏ باعث شده است هر کشور بسته به میزان کمک مالی خود به این نهادها از قابلیتتأثیرگذار<strong>ي</strong> بر تصمیمات برخوردار میباشد.(Ibid)بنابراین،‏ استقلال دولت-ملت اکنون به شدت به وسیله


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 90فرایندها<strong>ي</strong> جهانی محدود شده و <strong>در</strong> عین حال حاکمیتش بین نهادها<strong>ي</strong> ملی،‏ منطقه ا<strong>ي</strong> و بینالمللی تقسیمگشته و به وسیله این تکثر محدود شده است ‏(نش،‏.(292:1385<strong>در</strong> انتقاد به چنین فرایند<strong>ي</strong> بدیلهایی ارا<strong>ي</strong>ٔه شده است که هر یک دارا<strong>ي</strong> نقاط ضعف و قوت خود میباشد.‏ یکی ازمهمترین این بدیلها ایجاد ‏«پارلمان جهانی»‏ میباشد.‏ ‏«دیوید هلد»‏ پیشنهاد میکند که <strong>در</strong> کوتاه مدت سازمانملل باید برا<strong>ي</strong> افزایش پاسخگویی دموکراتیک و تأمین حقوقی دموکراتیک اصلاح گردد تا بتواند مطابقمنشورش،‏ به ویژه <strong>در</strong> رابطه با اجرا<strong>ي</strong> کنوانسیونها<strong>ي</strong> حقوق بشر و وعده مشهور ‏«نجات نسلها<strong>ي</strong> آینده از بلا<strong>ي</strong>جنگ»‏ به حیات خود ادامه دهد.(Falk, 1995:174)حقوق دموکراتیک،‏ نظیر حقوق سیاسی،‏ اجتماعی واقتصاد<strong>ي</strong>،‏ باید <strong>در</strong> قوانین اساسی ملی و بینالمللی تجسم یابد تا تضمین کنند که دموکراسی جهانی نه یکدموکراسی صور<strong>ي</strong> بلکه یک دموکراسی واقعی است و توان تضمین استقلال فرد<strong>ي</strong> را دارد.‏ <strong>در</strong> بلند مدت منشورملل متحد میتواند گسترش یابد تا مجمع عمومی را بیشتر به یک پارلمان جهانی شبیه سازد و بتواند حقوقبین الملل را به موضوعاتی گسترش دهد که اکنون خارج از صلاحیت سازمان ملل هستند.‏عامل کلید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> موفقیت پارلمان جهانی این است که اعضا<strong>ي</strong> پارلمان پیوند<strong>ي</strong> با دولتها<strong>ي</strong> کشور خود نداشتهباشند.‏ این امر به اعضا کمک می کند که تا <strong>در</strong> برابر فشار دولتها که ممکن است بر آن وارد سازند،‏ از خود دفاعنمایند.‏ اگر ایالات متحده به عضو<strong>ي</strong> از کشور ‏«یمن»‏ بگوید که <strong>در</strong> صورتی که سیاستش را تغییر ندهد،‏ کمکها<strong>ي</strong> اعطایی به دولت یمن را قطع خواهد کرد،‏ عضو مربوط میتواند پاسخ دهد که تصمیماتش ارتباطی به دولتندارد.‏ این مجلس از حکومتها<strong>ي</strong> ملی تشکیل نشده است،‏ بلکه مجلسی است متشکل از مردم جهان؛ به عبارتیجهانی است و نه بینالمللی ‏(مونبیو،‏.(69:1388پارلمان جهانی <strong>در</strong> ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>،‏ سه امکان دموکراتیک به ما میدهد که جهان هنوز فاقد آن است.‏ اولین امکان،‏مجمعی است که مؤثر است و حکم به پذیرش و شناسایی میدهد و <strong>در</strong> آن فکرتها<strong>ي</strong> بد و خوب مناظرهمیشود.‏ دومین امکان،‏ ایجاد سامانها<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong> ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>،‏ ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> بینالمللی و جهان را مس<strong>ي</strong>ٔول و پاسخگوبداند.‏ این نظام برا<strong>ي</strong> مردم جهان فرصتی را فراهم می آورد که بر تصمیماتی که بر زندگی آنها موثر است،‏ تأثیربگذارند و کسانی را که ادعا می کنند که از جانب ما عمل می کنند وادار می سازد که با احترام با ما برخوردکنند.‏سومین امکان،‏ <strong>در</strong> آمیختن سریع منافع انسانی است که ما را به سو<strong>ي</strong> جهش معرفتشناسانه سوق میدهد.‏افتتاح پارلمان جهانی به خود<strong>ي</strong> خود،‏ اقدامی ناکافی است ولی به عنوان بخشی از مجموعه اقدامات تحول بخشواجب و گریز ناپذیر است ‏(همان:‏‎67‎‏).‏


نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 91از جمله انتقاداتی که به مدل هلد وارد میشود این است که او نشان نمیدهد که چگونه سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانیمیتواند به کنترلهایی شدیدتر از کنترلها<strong>ي</strong> کنونی گردن نهد؛ کنترلهایی که بدون آنها حقوق دموکراتیکبرا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از مردم تا حد زیاد<strong>ي</strong> موضوعیت خود را از دست خواهند دادندارد.‏.(Mcgrew, 1997:235)به بیاندیگر ضمانت اجرایی لازم برا<strong>ي</strong> آن که کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> مرکز را ملزم به انجام این تعهدات کند وجودآن چه هلد پیشنهاد میکند همچنین عبارت است از گسترش توافقات بینالمللی برا<strong>ي</strong> کنترل شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی،‏ الزام آنها به پرداخت حداقل دستمزدها،‏ توجه به بهداشت و ایمنی کارگران،‏ اعمال سیاستها<strong>ي</strong> فرصتبرابر برا<strong>ي</strong> همه.‏همانگونه که او به <strong>در</strong>ستی اشاره میکند ازآنجا که شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی برا<strong>ي</strong> پایهگذار<strong>ي</strong>تولید <strong>در</strong> هر کشور<strong>ي</strong> آزاد هستند چنین توافقاتی تنها <strong>در</strong> سطح بینالمللی میتوانند موثر واقع شوند.(Held,1995:107)هرچند هلد امکان حکومت جهان وطن دموکراتیک <strong>در</strong> سازمانها و نهادها<strong>ي</strong> سیاسی موجود را توصیف نمودهاست لیکن او توجه کافی به این مس<strong>ي</strong>ٔله مبذول ننموده که <strong>در</strong> شرایطی که رهبران بعضی از دولت-ملتها وشرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی را نمیتوان مجبور نمود که خود را به اصولحکومت جهانی چگونه امکان دارد؟!.‏دموکراتیک مقید کنند،‏ تحقق چنینمنابع:‏--امین،‏ سمیر (1384). سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عصرجهانیشدن،ترجمه<strong>ي</strong> ناصر زرافشان،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشرآگه.‏<strong>در</strong>یورو،‏ اسوالدونشر اختران.‏.(1383)-افسانه توسعه ‏(اقتصادها<strong>ي</strong> ناکارآمد قرن بیست و یکم)،‏ ترجمه<strong>ي</strong> محمود عبدااللهزاده،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏فکوهی،‏ ناصر(‏‎1384‎‏).‏ <strong>در</strong>هزار تو<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> نظم جهانی ، گفتارهایی <strong>در</strong> مسا<strong>ي</strong>ٔل کنونی توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ‏،چاپ اول،‏ تهران،‏نشر نی.‏مونبیو،‏ جورج -.(1388)-بیانیها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر چشمه.‏نش،‏ کیت (1385). جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن،‏ سیاست،‏ ق<strong>در</strong>ت،‏ ترجمه<strong>ي</strong> محمدتقی دلفرزو،‏ چاپ چهارم،‏ تهران،‏انتشارات کویر.‏- Falk, R (1995).On Humane Governance. Toward a new Global politics. Polity press: Cambrige- Giddens, Anthony (2001). Socilogy, Fourth Edition, Cambrige: Policy Press.- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to CosmopolitanGovernance. Polity Press: Cambrige- McGrew, Anthony (1997). The Transformation of Democracy? Golobalization and TerritorialDemocracy, Polity Press.


نهواقعبین باش،‏ زندگی همین است که هست!‏سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت*اندیشه و ذهنت را با مذهب،‏ سکس و تلویزیونمشغول میکنندو تو <strong>در</strong> تصورت خود را رها،‏ نابغه،‏ آزاداندیش وبااستعداد میبینیاما تا آنجا که من میبینم،‏ تو همچنان همان رعیتلعنتی حقیر هستیآنان همچنان به تو میگویند یک جا<strong>ي</strong> خالی آنبالا برایت هستاما <strong>در</strong> ابتدا لازم است یاد بگیر<strong>ي</strong> هنگامی کهمیکشی،‏. لبخند بزنی‏(قهرمان طبقه<strong>ي</strong> کارگر،‏ جان لنون)‏


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 93بیش از یک قرن و نیم پیش مارکس و انگلس ضمن تبیین علمی نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> به شکل آخرین فورماسیونموجود و مرحله<strong>ي</strong> پیشین سوسیالیسم،‏ فروپاشی <strong>در</strong>ونی آن را که از پی تضادها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونیاش رخ میدهد،‏پیشبینی کردند.‏ تاریخ سرمایهدار<strong>ي</strong> و بحرانهایی که تاکنون نیز شاهد آنها هستیم مهر تأیید<strong>ي</strong> است بر اینپیشبینیها.‏ اما پرسش این است که علیرغم وجود چنین بحرانهایی،‏ چه عواملی موجب پایدار<strong>ي</strong> نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> بوده است؟ بیشک یکی از این عوامل،‏ که سرمایهدار<strong>ي</strong> نیز همچون صورتبند<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> پیشین جوامع،‏جهت استحکام زیربنا<strong>ي</strong> خود از آن سود بردهاست عامل روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی بودهاست.‏ انقلاب اطلاعات و ارتباطاتهمسو با ایجاد دگرگونی <strong>در</strong> زیربنا<strong>ي</strong> تولید<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی نیز به دستاوردها<strong>ي</strong> عظیمی دست یافته و بهمدد این ‏«دگرگونیها<strong>ي</strong> بزرگ»‏ توانسته بر اذهان و باور عمومی مردم نفوذ کرده و هر اصلی از اصولش را ‏«امربدیهی»‏ دوران ما جلوه دهد.‏ یکی از مهمترین دلایلی که سرمایهدار<strong>ي</strong> با همه<strong>ي</strong> بحرانهایی که از سر گذرانده،‏توانسته همچنان به حیات خود ادامه دهد،‏ همین سیاستهایی است که <strong>در</strong> گستره<strong>ي</strong> ‏«روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی»‏ اعمالکرده است.‏نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> نظامی است که همواره منطق حاکم بر آن ‏«بیشینهساز<strong>ي</strong>»‏ سود بوده و از نخستین روز شکلگیر<strong>ي</strong>اش،‏ <strong>در</strong> ناحیه<strong>ي</strong> کوچکی <strong>در</strong> اروپا<strong>ي</strong> غربی،‏ به جهانگستر<strong>ي</strong> و فتح جغرافیا<strong>ي</strong> جهان گرایش داشته است.‏همان ویژگیا<strong>ي</strong> که مارکس و انگلس <strong>در</strong> مانیفست توصیفش کردند و امروز به وضوح قابل مشاهده است.‏ اختلافدیدگاهی که نزد اندیشمندان مختلف <strong>در</strong> مورد آغاز شکلگیر<strong>ي</strong> ‏«امپریالیسم»‏ وجود دارد،‏ به طور<strong>ي</strong>که کسانی آنرا آخرین مرحله<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> دانسته ‏(لنین)‏ یا همزاد سرمایهدار<strong>ي</strong> میدانند ‏(سمیر امین)‏ و یا مرگبارترینمرحله<strong>ي</strong> آن ‏(استوان مزاروش)،‏ اختلاف قابلتوجهی است،‏ اما آنچه <strong>در</strong> تمام این تعابیر مشترك است همانا نفسِ‏وجود ‏«سرمایهدار<strong>ي</strong>»‏ <strong>در</strong> تکوینِ‏ ‏«امپریالیسم»‏ است.‏امپریالیسم و منطق وجود<strong>ي</strong> آن حاصل اشتباه این یا آن دولت نیست که دولتی میانهرو قا<strong>در</strong> به توقفسیاستها<strong>ي</strong> جهانگسترانه<strong>ي</strong> آن باشد.‏ همچنین امپریالیسم همچون ‏«استکبار جهانی»‏ گزارها<strong>ي</strong> ‏«اخلاقی»‏ برا<strong>ي</strong>بیان خواستها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک و شعارها<strong>ي</strong> پوپولیستی محسوب نمیشود،‏ بلکه تعبیر<strong>ي</strong> علمی و یکی از راهکارها<strong>ي</strong>فرار از بحرانِ‏ نظامی است که با تضادها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونزا<strong>ي</strong> خود دستوپنجه نرم میکند.‏ گر چه جهانگستر<strong>ي</strong> نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> از همان ابتدا<strong>ي</strong> شکلگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ذاتش نهفته بوده،‏ نادیده انگاشتن شرایط و قابلیتها<strong>ي</strong> کنونی برا<strong>ي</strong>استحکامِ‏ جهانشمولی آن فقط یادآور فقرِ‏ تحلیل از وضعیت موجود است.‏امروز امپریالیسم <strong>در</strong> قالب ‏«روابط سلطه و تابعیت،»‏ تابعیت اکثریتی محروم از اقلیتی صاحب ق<strong>در</strong>ت و ثروت عملمیکند و این تابعیت نه فقط <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> روابط بینالمللی که <strong>در</strong> چارچوب مرزها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> نیزاعمال میشود.‏


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 94یار<strong>ي</strong> جستن از پیشرفتها<strong>ي</strong> تکنولوژ<strong>ي</strong> و انحصار بنگاهها<strong>ي</strong> عظیم رسانها<strong>ي</strong> و همسو بودن آنها با سیاستها<strong>ي</strong><strong>نولیبرالیسم</strong> ‏(منطق حاکم بر نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> کنونی)‏ <strong>در</strong> محتوا اعمال همان روابط امپریالیستی <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong>فرهنگ و <strong>در</strong> چارچوب مرزها<strong>ي</strong> ملی است و آنچه <strong>در</strong> روابط بینالمللی به شکل ‏«داروینیسم بینالملل»‏ <strong>در</strong> توجیهروابط نابرابر مرکز پیرامون عنوان میشود بازتولید روابطی است که ابتدا رسانهها<strong>ي</strong> گروهی <strong>در</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی و<strong>در</strong> میان روابط طبقاتی هر کشور ترویج دادهاند؛ فرایند<strong>ي</strong> که به یار<strong>ي</strong> دگرگونیها و پیشرفتها<strong>ي</strong> جدید روندسادهتر<strong>ي</strong> طی میکند.‏‏«دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر»<strong>ي</strong> که پل سوییز<strong>ي</strong> به<strong>در</strong>ستی به آنها اشاره میکند،‏ بیش از آنکه سبب بهروز<strong>ي</strong> بیشترساکنین کره زمین شده باشد،‏ یار<strong>ي</strong>رسانِ‏ ‏«<strong>در</strong>ونی کردن»‏ و بدیهی جلوه دادن ارزشها و مناسبات حاکم واستحکام بیش از پیش ساختار موجود بوده است.‏به بیان پل سوییز<strong>ي</strong>:‏ ‏«دیوانگی است اگر اهمیت دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر نادیده گرفته شود.‏ اما <strong>در</strong> عین حال دیوانگیاست که سند مرگ سوسیالیسم نیز امضا شود.‏ شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد هنوزپابرجاست و بنابراین هنگامی که نسل جدید<strong>ي</strong> از استثمار شدگان قدم به صحنه بگذارند،‏ سوسیالیسم دوباره <strong>در</strong>شکل و قالبی جدید نمایان خواهد شد.‏ آنچه ما باید انجام دهیم توضیح و تشریح آن چیز<strong>ي</strong> است که رو<strong>ي</strong> دادهو مسیر<strong>ي</strong> که طی شده است،‏ تا نسل جدید بتواند فرایند جار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دنیا<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> را <strong>در</strong>ك کند.‏ نباید امیدخود را به بهبود شرایط زندگی بشر،‏ حتا برا<strong>ي</strong> لحظها<strong>ي</strong> از دست بدهیم.»‏‏«شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد»‏ و همچنین همه<strong>ي</strong> شرایط عینی تغییر به سو<strong>ي</strong> آرمانها<strong>ي</strong>سوسیالیسم ‏«هنوز وجود دارد،»‏ اما نظام حاکم با اتکا به همین ‏«دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر»‏ تا آنجا که توانسته شرایطذهنی مردم را برا<strong>ي</strong> پذیرش رخداد این تحول بزرگ به تأخیر انداخته است،‏ بهگونها<strong>ي</strong> که مردم حتا نابرابر<strong>ي</strong>ها رااز امور بدیهی میپندارند.‏پرداختن به آمار و ارقام مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان کنونی و مقایسه<strong>ي</strong> آن با دههها و ادوار گذشته خود بحثگستردها<strong>ي</strong> است که نوشتار دیگر<strong>ي</strong> را میطلبد اما برا<strong>ي</strong> نشان دادن ژرفا<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> اینجا فقط به یکی دونمونه از آن اشاره میکنیم،‏ بنابه گزارش سازمان ملل <strong>در</strong> سال<strong>در</strong>صد از دارایی رو<strong>ي</strong> زمین بودهاند،‏ که2008دو <strong>در</strong>صد از مردم کره<strong>ي</strong> زمین مالک505040<strong>در</strong>صد از این دارایی فقط به یک <strong>در</strong>صد از این طبقه تعلق داشته و<strong>در</strong>صد از مردم طبقات پایین جامعه <strong>در</strong> جمع مالک کمتر از یک <strong>در</strong>صد از داراییها<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> زمین بودهاند.‏ میانگین<strong>در</strong>آمد سالانه<strong>ي</strong> مردم طبقه<strong>ي</strong> متوسط و پایین بریتانیا از سالاست،‏ <strong>در</strong> حالیکه میانگین <strong>در</strong>آمد سالانه<strong>ي</strong> آنها از سال2001 تا 1997فقط 2007 تا 2001بیش از سه <strong>در</strong>صد افزایش داشته1/5.(1)<strong>در</strong>صد افزایش داشته است


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 95مثال <strong>در</strong>دناك دیگر<strong>ي</strong> که رشد نابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> جوامع متفاوت از جمله جوامع سرمایهدار<strong>ي</strong> نشان میدهد تعدادمراجعهکنندهها به صندوق کمکها<strong>ي</strong> غذایی است.‏ <strong>در</strong> کشور ‏«توسعهیافته<strong>ي</strong>»‏ کانادا <strong>در</strong> سال200917/6میزان مراجعهبه این صندوقها بالاترین رشد را نشان داده است و فقط <strong>در</strong> ماه مارس امسال نسبت به ماه مارس سال پیش<strong>در</strong>صد یعنی حدود ‎120,000‎هزار نفر بیشتر به این صندوقها مراجعه کردهاند.(2)با این همه کوشش میشود که به روشها<strong>ي</strong> گوناگون ‏«احساس نابرابر<strong>ي</strong>»‏ را <strong>در</strong> ذهنها کاهش دهند و بهموقعیت فعلی ‏«مشروعیت»‏ ببخشند.‏ از جمله<strong>ي</strong> این کوششها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> کاهش دادنِ‏ احساس نابرابر<strong>ي</strong>‏(و نه خود نابرابر<strong>ي</strong>)‏ بهرهبردار<strong>ي</strong> از انگارهها<strong>ي</strong> مذهبی <strong>در</strong> جهت افزایش تقدیرگرایی و باور به ‏«قسمت»‏ و ‏«بخت»‏و ‏«اقبال»‏ <strong>در</strong> اذهان مردم است.‏ به بیان چامسکی ‏«برا<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> پا نگه داشتن مردم طبقات پایین جامعه هنگاممواجهه با واقعیات روزمره<strong>ي</strong> زندگی،‏ جلب توجه آنها به ‏«خرافات کاذبِ‏ مذهبی»‏ یک ابزار طبیعی است.»‏.(3)یکی دیگر از روشها<strong>ي</strong> از بین بردن احساس نابرابر<strong>ي</strong>،‏ بهرهبردار<strong>ي</strong> از انقلاب فنآور<strong>ي</strong> اطلاعات و ارتباطات یابهعبارتی رسانهها است،‏ گرچه این انقلاب آنگونه که امثال مانو<strong>ي</strong>ٔل کاستلز مدعیاند،‏ نقطه<strong>ي</strong> آغازین ‏«جهانیشدن»‏ نبوده،‏ اما بیشک ‏«نقش»‏ مهمی را <strong>در</strong> استحکامِ‏ ساختار سرمایهدار<strong>ي</strong> موجود و از پی آن ایجاد نابرابر<strong>ي</strong>داشته است.‏ نقشی که البته نه <strong>در</strong> ذات این فناور<strong>ي</strong>ها،‏ بلکه <strong>در</strong> مناسبات حاکم بر مالکیت آنها نهفته است.‏ بهاین جهت که فقط صاحبان سرمایهها<strong>ي</strong> عظیم میتوانند مالکیت آنها را <strong>در</strong> انحصار خود <strong>در</strong>آورند.‏مهمترین کارکرد این رسانهها ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> تصویر<strong>ي</strong> از ارزشها و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سیستم سرمایهدار<strong>ي</strong> همانا چون شایستهترین سیستم بشر<strong>ي</strong> است؛ سیستمی که انباشت اولیه<strong>ي</strong> سرمایه<strong>ي</strong> آن بهگونها<strong>ي</strong> که مارکس شرح میدهد،‏ ایجادنشده:‏ بر اساس دزد<strong>ي</strong>،‏ غارت،‏ تصاحب،‏ لغو مالکیت،‏ حصارکشی و بیرون کشیدن ارزش اضافی از عرق و خونِ‏زحمتکشان و تولیدکنندگان،‏ بلکه به لطف هوش،‏ <strong>در</strong>ایت،‏ حسابگر<strong>ي</strong>،‏ اخلاق پروتستانی و تساهل و تسامح نهفته<strong>در</strong> آن نوع جهانبینی ایجاد شده است!‏ و رازِ‏ تداوم و استمرار آن نیز همین اخلاقی بودن زیرکانه معرفی میشود.‏اخلاقیاتی که تنها معدود<strong>ي</strong> استعداد داشتنِ‏ آن را دارند و مابقی محروم از آنند:‏<strong>در</strong> زمانها<strong>ي</strong> خیلی دور دو گونه انسان بودند،‏ یکی برگزیدگان باهوش ، کوشا و،‏ مهمتراز همه،‏ صرفه جو؛ و دیگر<strong>ي</strong>،‏ فرومایگان تنبل که هستی خود را،‏ آن هم با هرزگی وعیاشی برباد میدادند...و بدینسان گروه اول ثروت انباشت و گروه دوم جز گوشت وپوست خود چیز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> فروش نیافت.‏ از زمان این گناه نخستین بود که فقر اکثر مردمآغاز شد،‏ اکثریتی که علیرغم زحمات خود تاکنون چیز<strong>ي</strong> جز خود برا<strong>ي</strong> فروش نداشتهاست.‏ از همان زمان بود که ثروت عده معدود<strong>ي</strong> دا<strong>ي</strong>ٔماً‏ رو به افزایش نهاد <strong>در</strong>حالیکهمدتهاست از کار کردن دست کشیدهاند.‏ چنین داستانها<strong>ي</strong> کسلکننده<strong>ي</strong> کودکانها<strong>ي</strong>


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 96‏[را]‏ هر روز <strong>در</strong> دفاع از مالکیت میشنویم...‏ به محض اینکه موضوع مالکیت به میانمیآید،‏ عنوان کردن ادعایی <strong>در</strong> حد فکر نوزادان،‏ به عنوان اصلی که <strong>در</strong> تمام دورانها و<strong>در</strong> تمام مراحل تکامل صادق است،‏ بدل به وظیفها<strong>ي</strong> مقدس میشود.آشکار است که<strong>در</strong> تاریخ واقعی،‏ تصرف ، بردهساز<strong>ي</strong>،‏ دزد<strong>ي</strong>،‏ قتل و به کلامی خلاصه زور،‏ نقش عمده... داشته استانباشت ابتدایی از هر راهی بوده است،‏ به جز راهی <strong>در</strong>خور قصهپرداز<strong>ي</strong>.‏‏(سرمایه،‏ ج 1، کارل مارکس)‏این نظر مارکس بیش از دورانها<strong>ي</strong> گذشته <strong>در</strong> دوران حاکمیت <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ خودنمایی میکند.‏ آن چنان که بهبیان پیر بوردیو:‏ ‏«توان اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال <strong>در</strong> این است که بر پایه<strong>ي</strong> گونها<strong>ي</strong> نوداروینیسم اجتماعی است:‏همانگونه که <strong>در</strong> هاروارد هم میگویند،‏ ‏«<strong>در</strong>خشانترین و بهترین»‏ آن است که سرآمد باشد ‏(بکر،‏ برنده<strong>ي</strong>جایزه<strong>ي</strong> نوبل اقتصاد،‏ این اندیشه را میپروراند که داروینیسم بنیانِ‏ توان محاسبه<strong>ي</strong> عقلانی کسانی است که اوکارگزاران اقتصاد<strong>ي</strong> توصیف میکند).‏ ورا<strong>ي</strong> بینش جهانی انترناسیونالیسم گروهها<strong>ي</strong> مسلط،‏ یک چهارچوب فکر<strong>ي</strong>نیز وجود دارد که بنا بدان کسی کارآمد و تواناست که فرمانروایی دارد و شغلها <strong>در</strong> دست اوست؛ بدین معناکسانی که کار ندارند کارآمد و توانا نیستند.‏بر طبق چنین فلسفها<strong>ي</strong> با ما ‏«برندگان»‏ و ‏«بازندگان»‏ روبرو هستیم.‏ همچنین با کسانی که اشرافیت م<strong>در</strong>ن‏(اشرافیت دولتی)‏ خوانده میشوند روبر هستیم.‏ آنان که اشراف دولتی مینامیم،‏ به دیگر سخن کسانی که همه<strong>ي</strong>ویژگیها<strong>ي</strong> اشرافیت را به معنا<strong>ي</strong> قرون وسطایی آن دارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان،‏ یا بنا به دیدگاهخودشان،‏ هوشمند<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> است که آن را موهبتی آسمانی میدانند.‏ حال آنکه میدانیم <strong>در</strong> جهان واقعیت،‏ اینامکان را جامعه توزیع میکند و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هوشمند<strong>ي</strong> از نابرابر<strong>ي</strong> اجتماعی است.‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> توانایی و کارآمد<strong>ي</strong>به خوبی ضدیتی را توجیه میکند که تقریبا همانند ضدیت میان اربابان و بردگان است.‏ <strong>در</strong> یک سو شهروندانیکاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و بسیار نا<strong>در</strong> دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماها<strong>ي</strong> خود را خودبرگزینند(حال آنکه دیگران را <strong>در</strong> بهترین حالت کارفرمایان برمیگزینند)‏ و میتوانند <strong>در</strong> بازار بینالمللی کار<strong>ي</strong> با<strong>در</strong>آمد بسیار بالا داشته باشند.‏ آنگاه <strong>در</strong> سو<strong>ي</strong> دیگر توده<strong>ي</strong> بزرگی از کسانی که محکومند کارها<strong>ي</strong> حاشیها<strong>ي</strong>داشته باشند یا بیکار باشند.‏ماکس وبر میگفت که گروهها<strong>ي</strong> مسلط همیشه به ‏«باور به دادور<strong>ي</strong> خدا»‏ امتیاز خودشان یا دقیقتر باور بهدادور<strong>ي</strong> جامعه،‏ توجیه نظر<strong>ي</strong> این واقعیت که دارنده<strong>ي</strong> امتیازند،‏ نیاز دارند.‏ باور به دادور<strong>ي</strong> جامعه را،‏ که <strong>در</strong>اندیشه<strong>ي</strong> کارآمد بودن نهفته است،‏ طبیعی است آنان که مسلطند میپذیرند-‏ البته به سود خوداما دیگران هم -آن را پذیرفتهاند.‏ <strong>در</strong> رنج آنان که اخراجیاند،‏ <strong>در</strong> بدبختی بیکار<strong>ي</strong> بلند مدت،‏ چیز<strong>ي</strong> بیش از آن چه <strong>در</strong> گذشته


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 97بود،‏ وجود دارد.‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> انگلیسی-آمریکایی،‏ که همیشه تا اندازها<strong>ي</strong> زهدفروشانه بود،‏ ‏«تهیدستان نابحق»‏ را کهخودشان سبب تهیدستیاند،‏ از ‏«تهیدستان بحق»‏ که مستحق خیریه میدانند،‏ جدا میکند.‏ <strong>در</strong> کنار یا به جا<strong>ي</strong>این توجیه اخلاقی،‏ اکنون توجیهی روشنفکرانه آمدهاست.‏ تهیدست دیگر تنها بیبند و بار،‏ دا<strong>ي</strong>ٔم الخمر و تبهکارنیست،‏ بلکه نادان است و هوشمند<strong>ي</strong> ندارد.‏ بخش ییشتر رنج اجتماعی از تهیدستی ارتباط افراد با نظام آموزشیبر میآورد.‏نظام آموزشی<strong>ي</strong> که نه تنها سرنوشت اجتماعی،‏ بلکه پندار<strong>ي</strong> را که <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سرنوشت دارند شکلمیدهد.(که بی شک کمک میکند که آنچه را که انفعال زیر سلطهها،‏ سختی تحرك آنها و غیره مینامندتوضیح دهد).‏افلاتون نسبت به جهان اجتماع دیدگاهی دارد که به جهان تکنوکراتها<strong>ي</strong> به ترتیب فیلسوف،‏نگهبان،‏ و آنگاه مردم عاد<strong>ي</strong> میماند.‏ این فلسفه به روشنترین شکل خود <strong>در</strong> سنگ نبشه<strong>ي</strong> نظام آموزشی نگاشتهشدهاست.‏ این فسلفه بسیار توانمند <strong>در</strong> اذهان جا افتادهاست.»‏پیر بوردیو ضمن بیان مفهوم1‏«خشونت نمادین»‏.(4)معتقد است آنچه باعث میشود طبقات تحت سلطه،‏ نظامسلطه<strong>ي</strong> موجود را پذیرا شوند و به تولید و بازتولید آن بپردازند،‏ <strong>در</strong>ونی شدن ‏«ساختار اجتماعی»‏ از طریق <strong>در</strong>ونیکردن نمادها<strong>ي</strong> فرهنگیا<strong>ي</strong> چون ارزشها،‏ منشها،‏ سلیقهها،‏ مدها و سبک زندگی نظام حاکم و جامعهپذیر<strong>ي</strong> اینطبقات از رهگذر ‏«نظام آموزشی»‏ موجود است.‏ آنچه که ‏«لو<strong>ي</strong>ٔی آلتوسر»‏ از آن به نام ‏«ساز و برگ اید<strong>ي</strong>ٔولوژیکدولت»‏ یاد میکند.‏نظام آموزشی حاکم ضمن بازتولید نابرابر<strong>ي</strong> طبقاتی از طریق تبدیل تمایزات طبقه<strong>ي</strong> اجتماعی به تمایزاتآموزشی،‏ این گونه تبلیغ میکند که ‏«موفقیت»‏ نشانگر تلاش و توانایی فرد و عدم توفیق <strong>در</strong> تحصیل به منزله<strong>ي</strong>شکست فرد تلقی میشود و نه سیستم آموزشی طبقاتی،‏ و اینگونه به حفظ سلسله مراتب طبقاتی کمک میکند.‏از این رو به تعبیر بوردیو نظام آموزشی را میتوان از مهمترین نظامها برا<strong>ي</strong> تولید و بازتولید روابط نابرابر ق<strong>در</strong>ت،‏ایجاد سلطه بر طبقات فرودست و همچنین تلاش <strong>در</strong> جهت تولید رضایت و مشروعساز<strong>ي</strong> ِ روابط نابرابر طبقاتیتلقی کرد.‏تا چند سال پیش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> محصول ساختار نابرابر<strong>ي</strong> تلقی میشد که ریشه<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> بود و تقریبا تمامیطیف ها<strong>ي</strong> سیاسی چپ و راست،‏ کموبیش،‏ به این ساختار بیمار اذعان داشتند.‏ اما امروز به کوشش <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏دولت <strong>در</strong> تولید این نابرابر<strong>ي</strong>ها چندان نقشی ندارد،‏ بلکه ‏«فقر»‏ پاداشی منصفانه برا<strong>ي</strong> ناتوانیها و ناکارآمد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>فرد<strong>ي</strong> تلقی میشود،‏ چرا که زندگی عرصه<strong>ي</strong> مبارزها<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong> این عرصه هر کس کالا<strong>ي</strong> مرغوبتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>عرضه دارد قا<strong>در</strong> به رهایی از چنگال فقر و ندار<strong>ي</strong> است.‏بیکار<strong>ي</strong> آنگونه که میلتون فریدمن از مرشدان1 Symbolic Violence


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 98<strong>نولیبرالیسم</strong> میپندارد ‏«نرخی طبیعی»‏ دارد و بیعدالتی قانونی طبیعی است که شایستگان را پاداش میدهد وآنان که <strong>در</strong> این نظام بهرها<strong>ي</strong> نمیبینند افراد<strong>ي</strong> یله،‏ تنبل و تنپرورند.‏از این جهت است که دیگر چیز<strong>ي</strong> به شکل» یبعدالتی»‏ وجود ندارد بلکه آنچه هست ‏«شکست»‏ و ‏«ناکامی»‏ <strong>ي</strong>ااست که نتیجه<strong>ي</strong> بیمس<strong>ي</strong>ٔولیتی و کوتاهی افراد <strong>در</strong> انجام <strong>در</strong>ست وظایفشان <strong>در</strong> چارچوب نظام موجود است.‏شکست و ناکامیا<strong>ي</strong> که هر روزه موارد گوناگون آن به شکل فقر،‏ بیخانمانی و بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> برنامهها<strong>ي</strong> مختلفتلویزیونی نمایش داده میشود،‏ فقط ناشی ار ‏«بدبیار<strong>ي</strong>،»‏ ‏«بدشانسی»‏ و محاسبات اشتباه فرد<strong>ي</strong> تلقی میکنند وجستجو<strong>ي</strong> هرگونه علل ساختار<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> را کار<strong>ي</strong> بیهوده تلقی میکنند.‏جدیدترین آمار گویا<strong>ي</strong> این واقعیت است که چهارده و نیم میلیون نفر از کارگران آمریکایی ‏«کار»‏ خود را ازدست دادهاند(‏‎5‎‏)‏ بانکها<strong>ي</strong> آمریکا فقط از ژو<strong>ي</strong>ٔیه<strong>ي</strong>2007دلیل ناتوانی صاحبان آن <strong>در</strong> پرداخت وام بانکی ضبط کردندتا سپتامبر همان سال بیش از446000.(6)خانه را بهاما بسیار<strong>ي</strong> از کارگران و صاحبان این خانهها بهدنبال تاثیرپذیر<strong>ي</strong> از رسانهها معتقدند که این بحران اقتصاد<strong>ي</strong> نیز چون بحرانها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong> هشتاد و پیشتر از آنگذرا است و علت بیکار<strong>ي</strong> را تنها <strong>در</strong> انتقال کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ تولید<strong>ي</strong> به کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم میدانند.‏ بهعبارت دیگر،‏ به دنبال تلاش رسانهها <strong>در</strong> شکل دادن به افکار عمومی و تولید رضایت از جستجو<strong>ي</strong> علل ریشها<strong>ي</strong>باز میمانند.‏همانطور که <strong>در</strong> جدول و نمودار ارا<strong>ي</strong>ٔه شده <strong>در</strong> پیوست آمده،‏ بررسی اقتصاد سیاسی و روابط ق<strong>در</strong>ت حاکم برعمدهترین رسانهها<strong>ي</strong> موجود <strong>در</strong> آمریکا،‏ از سیاستها<strong>ي</strong> آنها <strong>در</strong> جهتدهی به اذهان و باور عمومی و همسوکردن این سیاستها با منافع شرکتها و کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ اقتصاد<strong>ي</strong> پرده برمیدارد.‏ به گفته<strong>ي</strong> کریستوفردیکسن،‏ تحلیلگر رسانها<strong>ي</strong>،‏ آنچه شما میبینید،‏ انحصار <strong>در</strong>بست رسانهها <strong>در</strong> جهان است،‏ همان کار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong>دههها<strong>ي</strong> نخست قرن پیش بر سر صنعت نفت و اتومبیل آوردند،‏ اکنون بر سر رسانهها میآورند.‏ با انحصار رسانهها به راحتی میتوانند ذهن انسانها را نیز <strong>در</strong> انحصار خود <strong>در</strong>آورند و به قول چامسکی ‏«تولید رضایت»‏ کنند.‏اصطلاح ‏«تولید رضایت»‏ را برا<strong>ي</strong> نخستین بار والتر لیپمن،‏ <strong>در</strong> سال1922<strong>در</strong> اثر<strong>ي</strong> به نام ‏«افکار عمومی»‏ به کاربرد و پس از گذشت حدود هفت دهه نوام چامسکی و ادوارد هرمن با استفاده از این اصطلاح نقش رسانهها را <strong>در</strong>شکل دادن به اذهان عمومی برا<strong>ي</strong> تولید رضایت <strong>در</strong> کتابی با همین نام وصف کردند.‏چامسکی و هرمن بر این باورند که برا<strong>ي</strong> القا<strong>ي</strong> تولید رضایت <strong>در</strong> اذهان عمومی از شیوهها<strong>ي</strong> گوناگون تبلیغاتاستفاده میکنند.‏ رسانهها<strong>ي</strong> خبر<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که مالکیتشان را شرکتها<strong>ي</strong> بزرگ به عهده دارند،‏ <strong>در</strong> واقع محل کسب وکار این شرکتها بوده و از راه تبلیغات تجار<strong>ي</strong> و ایجاد رقابت <strong>در</strong> بازار به سودها<strong>ي</strong> بزرگی میرسند.‏ بنابراینتحریف و سوگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> انتخاب خبر،‏ گزارشخبر و شیوه<strong>ي</strong> گزارش آن از پیامدها<strong>ي</strong> اندیشیدن به سود بیشتر است


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 99و خبرگزار<strong>ي</strong>هایی که به سوددهی میاندیشند و نفع مردم مد نظرشان نیست،‏ <strong>در</strong> مقایسه با آنهایی که به ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong>اخبار و گزارشها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ست اهمیت میدهند،‏ موفقترند.‏آنچه نوام چامسکی به <strong>در</strong>ستی آن را2‏«تولید رضایت»‏ از جانب رسانهها میداند اشاره به همین نوع تبلیغاترسانها<strong>ي</strong> دارد.‏ تغییر جهت دادن ارزشها<strong>ي</strong> انسانی به سمت اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نظام حاکم و همچنین بازتولید شرایطتولید که به وضوح <strong>در</strong> برنامهها<strong>ي</strong> مختلف رسانهها<strong>ي</strong> گوناگون مشاهده میکنیم،‏ استفاده<strong>ي</strong> بهینه<strong>ي</strong> سیستمسرمایهدار<strong>ي</strong> از ‏«دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیرِ»‏ مورد نظر سو<strong>ي</strong>ٔیز<strong>ي</strong> است.‏ آنچه نزد جامعهشناسان مکتب فرانکفورت‏«ارزشها<strong>ي</strong> کاذب»‏ نامیده میشود و با ارزشها<strong>ي</strong> حقیقی،‏ کیفی و زیباییشناختی <strong>در</strong> تقابل است <strong>در</strong> اساسهمان ارزشهایی است که رسانهها با اشاعه آنها به بازتولید روابط تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> میپردازند.‏هربرت مارکوزه معتقد است ترویج3اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> مصرفگرایی نیازها<strong>ي</strong> کاذبی ایجاد میکند که به نوعی ذهنجامعه را ‏«کنترل»‏ میکند؛ بهطور<strong>ي</strong> که نیاز به کالاها<strong>ي</strong> تجملاتی را به مردم القا میکنند و اشخاص خود را <strong>در</strong>کالاها<strong>ي</strong>شان معنا کرده و روح خود را <strong>در</strong> اتومبیل و کالاها<strong>ي</strong> لوکسشان میجویند.‏ تبلیغات رسانهها با دامن زدنبه این نیازها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>وغین مانع شکلگیر<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> بنیاد<strong>ي</strong> میشوند.‏نگاهی به محتوا<strong>ي</strong> فیلمها<strong>ي</strong> ساخته شده <strong>در</strong> کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ فیلمساز<strong>ي</strong> نیز مؤید این نظر است.‏ همه<strong>ي</strong> ماپایانِ‏ خوشِ‏ فیلمها<strong>ي</strong> دوران کودکیمان را به خاطر داریم ؛ ‏«ازدواج»،‏ ‏«بچهدار شدن»،‏ کارکردن و زندگی <strong>در</strong> زیریک سقف <strong>در</strong> کنار زن و بچه و پ<strong>در</strong> و ما<strong>در</strong>.‏ این تصویر قابل مقایسه است با تصاویر کنونی پایان فیلمها:‏‏«پولدارشدن»!‏ تصویر<strong>ي</strong> که اخیرترین نمونه<strong>ي</strong> آن را میتوان <strong>در</strong> فیلم4‏«میلیونر زاغه نشین»‏ سراغ گرفت.‏ پولدارشدنِ‏ یک شبه بدون صرف کار و فعالیت ‏(به سبب نبود کار مناسب)،‏ از یک سو کمال مطلوب نظام سرمایه رانشان میدهد و از سو<strong>ي</strong> دیگر با ایجاد امید کاذب برا<strong>ي</strong> رسیدن به زندگی ایدهآل!‏ حس ناخشنود<strong>ي</strong> <strong>در</strong> طبقاترنجدیده و کم<strong>در</strong>آمد جامعه را کاهش میدهد.‏ فیلمهایی که <strong>در</strong> گذشته به پایانی خوش میانجامید،‏ با فیلمها<strong>ي</strong>هدفدار امروز<strong>ي</strong> متفاوت بود.‏ <strong>در</strong> گذشته هدف عمدتا جلب بینندهها<strong>ي</strong> بیشتر برا<strong>ي</strong> مصارف تبلیغاتی بود.‏ امروزهعلاوه بر آن،‏ با تولید چنین فیلمهایی برآنند که نشان دهند نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> رو به جلو میرود و <strong>در</strong> این نظامهمه<strong>ي</strong> طبقات جامعه میتوانند بهراحتی مالک خانه،‏ زندگی،‏ ماشینها<strong>ي</strong> آخرین مدل...‏ شوند.‏ از این راه بهطبقات پایین جامعه امید میدهند و حس ناخشنود<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> بین آنها کاهش میدهند.‏به گفته<strong>ي</strong> چامسکی گاه برا<strong>ي</strong> ایجاد آرامش و خاموش کردن صدا<strong>ي</strong> اعتراض مردم محروم با بهرهبردار<strong>ي</strong> از رسانهها که <strong>در</strong> انحصار مطلق آنها است،‏ ‏«واقعیات را کاملا وارونه»‏ جلوه میدهند.‏ مثال خوبی که <strong>در</strong> تأیید این عقیده2 Manufacturing Consent3 Consumerism4 Slumdog Millionaire


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 100میآورد،‏ شیوه<strong>ي</strong> تبلیغات برا<strong>ي</strong> خروج اسرا<strong>ي</strong>ٔیلیها از نوار غزه <strong>در</strong>2005 آگوست 15است.‏ تمام رسانهها<strong>ي</strong>اسرا<strong>ي</strong>ٔیلی و غربی طرح خروج از نوار غزه را به گونها<strong>ي</strong> دلخراش نشان دادند که معتبرترین روزنامه<strong>ي</strong> عبر<strong>ي</strong> آن راتکرار ‏«طرح آسیب ملی«82نامید.‏ با حضور بیمورد ارتش برا<strong>ي</strong> اخراج آنها از نوار غزه عملا به هدف نهاییشانیعنی ‏«بخشیدن کرانه<strong>ي</strong> غربی رود اردن به مردم اسرا<strong>ي</strong>ٔیل»‏ تحکیم بخشیدند،‏ اما با نشان دادن فیلمها<strong>ي</strong> دلخراشاز خروج اسرا<strong>ي</strong>ٔیلیها خمیر ذهن مردم دنیا،‏ به ویژه مردم آمریکا را <strong>در</strong> جهت به انجام رساندن اهدافشان کهسلطه<strong>ي</strong> کامل بر کرانه<strong>ي</strong> غربی رود اردن بود،‏ شکل دادند.‏ <strong>در</strong> حالیکه به راحتی و با پرداخت غرامت میتوانستندبیدخالت ارتش و بیصدا آنها را از نوار غزه بیرون کنند.(‏‎7‎‏)‏گاه با استفاده از بلندگوها<strong>ي</strong> رسانها<strong>ي</strong>شان به دستآویزهایی پناه میبرند تا افکار عمومی داخل کشور و جهان را<strong>در</strong> مسیر اهداف شومشان تغییر دهند.‏ <strong>در</strong> آوریل2005کنگره<strong>ي</strong> آمریکا قانونی به نام قانون انرژ<strong>ي</strong> سال به تصویبرساند تا <strong>در</strong> پناه این قانون بتواند به حفر منابع قطب شمال بپردازد.‏ واشینگتن برا<strong>ي</strong> فروش این هدف شوم بهمردم،‏ به دستآویز<strong>ي</strong> چون ‏«کارآفرینی و کاهش وابستگی به منابع نفتی خاور میانه»‏ متوسل شد و از واژه<strong>ي</strong>تخصصی و دیرآشنا<strong>ي</strong> ‏«کارآفرینی»‏ بهجا<strong>ي</strong> واژه<strong>ي</strong> زننده<strong>ي</strong> ‏«منافع»‏ استفاده کرد.‏ اما رسانهها<strong>ي</strong> ذ<strong>ي</strong>نفع از تاثیراتمضر این طرح بر زندگی بومیان منطقه،‏ محیط زیست،‏ نابود<strong>ي</strong> یخچالها،‏ گردش آب گرم اقیانوسها و عوارض<strong>در</strong>ازمدت ناشی از آن حرفی به میان نیاوردند.‏از سو<strong>ي</strong> دیگر برا<strong>ي</strong> توجیه حمله به کشورهایی چون افغانستان و عراق با دستآویزهایی چون ‏«دفاع پیشاپیش ازخود،»‏ ‏«ترویج دموکراسی،»‏ ‏«مبارزه با تروریسم»‏ و ‏«خلع سلاحها<strong>ي</strong> کشتار جمعی»‏ افکار عمومی را <strong>در</strong> جهتاجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong>شان تغییر دادند و به عراق حمله کردند و به اهداف شومشان رسیدند که یکی از آنها رامیتوان برانداز<strong>ي</strong> محدودیتها<strong>ي</strong> تحمیل شده از سو<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> ‏«غذا <strong>در</strong>برابر نفت»‏ سازمان ملل نام برد.‏ به گزارشروزنامه<strong>ي</strong> تایمز مالی سه چهارم قراردادهایی که بیش از5میلیارد دلار ارزش داشتند،‏ بیهیچ مزایدها<strong>ي</strong> بهشرکتها<strong>ي</strong> نفتی آمریکا از جمله شرکت نفتی هالیبرتون واگذار شد که ریاست این شرکت را دیک چنی معاونر<strong>ي</strong>ٔیس جمهور سابق آمریکا به عهده داشت.‏ با این واگذار<strong>ي</strong>،‏ هالیبرتون به بزرگترین و یگانه <strong>در</strong>یافتکننده<strong>ي</strong>سرمایهها<strong>ي</strong> عراق تبدیل شد.(8)نمونها<strong>ي</strong> دیگر از نقش رسانهها <strong>در</strong> تغییر افکار عمومی،‏ تبلیغات وسیع و و به ظاهر جذابی است که برا<strong>ي</strong> جلبسرمایه و نیرو<strong>ي</strong> کار به ‏«دوبی»‏ صورت میگیرد؛ صحرا<strong>ي</strong> خشک و بیآب و علفی که به یار<strong>ي</strong> سرمایهها<strong>ي</strong> جهانی،‏امروز بهشت سرمایهدار<strong>ي</strong> تلقی میشود؛ سرزمین افسانها<strong>ي</strong> که هر آنچه بخواهی <strong>در</strong> آن قابل دسترسی است؛جزیرها<strong>ي</strong> که به تمام آروزها<strong>ي</strong> انسان جامه<strong>ي</strong> عمل میپوشاند؛ ساختمانها<strong>ي</strong> مجلل،‏ طبیعتی باورنکردنی،‏ پیستاسکی <strong>در</strong> دلِ‏ کویر،‏ جزیرها<strong>ي</strong> به شکل نقشه<strong>ي</strong> جهان،‏ زمین نتیس بر بام آسمانخراشها،‏ سفر به اعماق <strong>در</strong>یا و


دآیسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 101دهها تصویر زیبا از سرزمینی که فقط سه دهه پیشریگزار<strong>ي</strong> خشک و بیآب و علف بوده است.‏ آنچه <strong>در</strong>رسانهها به رخ کشیده میشود تنها گوشها<strong>ي</strong> از واقعیتاست:‏ که اگر سرمایها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دستانت باشد میتوانی بهداراییهایی برسی.‏ <strong>در</strong> این رسانهها معمولا از رو<strong>ي</strong> دیگرسکه<strong>ي</strong> دوبی سخنی به میان نمی.رو<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> کهنصیب کارگران و زحمتکشان میشود،‏ آنان کهسرمایها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خرید ندارند و ناگزیر نیرو<strong>ي</strong> کارشان رابه فروش میرسانند.‏<strong>در</strong> پوشش تمامی تبلیغات کر و کور کننده<strong>ي</strong> رسانهها<strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> این بهشت سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ گفته نمیشود که <strong>در</strong>این جزیره<strong>ي</strong> افسانها<strong>ي</strong> اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و بخشاعظم اعتصابها غیرقانونیاند و فعالین کارگر<strong>ي</strong> موردپیگرد قرار میگیرند،‏99<strong>در</strong>صد از نیرو<strong>ي</strong> کارِ‏ بخش خصوصی از شهروندان این کشور نیستند و هرلحظه وبی<strong>در</strong>نگ میتوان آنها را به وطنشان بازگرداند.‏ مقررات سازمان بینالمللی کار را به ریشخند میگیرند و ازامضا<strong>ي</strong> معاهده<strong>ي</strong> بینالمللی کارگران مهاجر سرباز میزنند.‏ مطبوعات محلی حق ندارند <strong>در</strong> مورد کارگران مهاجر،‏شرایط کار غیرانسانی و خودفروشی زنان گزارش یا مطلبی <strong>در</strong>ج کنند و پلیس این کشور <strong>در</strong> عین حال که برواردات غیرقانونی طلا و الماس و افراد<strong>ي</strong> که هویت خود را پنهان میکنند و به صورت همزمانویلا را <strong>نقد</strong> 25میخرند،‏ چشم میبندد،‏ کارگران پاکستانی را که بهخاطر نگرفتن دستمزد از مقاطعهکاران شکایت میکنند،‏ ازکشور بیرون میاندازد یا به زندان میفرستد.‏ دوشیزگان فیلیپینی را بهخاطر اعتراض به تجاوز کارفرماها به آنهابه جرم زنا بازداشت و تنبیه میکند.‏شیوه<strong>ي</strong> دیگر <strong>در</strong> شکلدادن به اذهان مردم و بدیهیساز<strong>ي</strong> روند سرمایهدار<strong>ي</strong> و از پی آن نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جامعه،‏استفاده از ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> علمی و اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ چون ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong> چارلز داروین و آدام اسمیت است.‏ داروین معتقد است که<strong>در</strong> میان گونهها<strong>ي</strong> موجودات زنده،‏ فقط گونههایی که بتوانند <strong>در</strong> رقابت با دیگران بهتر با طبیعت سازش کنند،‏باقی میمانند و به تولید مثل میپردازند و گونهها<strong>ي</strong> نامناسب نابود میشوند.‏ <strong>در</strong> نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> با تکیه به اینت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>،‏ به مردم القا میکنند که آنهایی که ق<strong>در</strong>ت رقابت بیشتر و سرمایه<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> دارند،‏ توان بقا و رشددارند و آنهایی که <strong>در</strong> این بازار رقابت ضعیفترند،‏ گونهها<strong>ي</strong> نامناسب تلقی میشوند و خودبهخود از دور خارج


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 102میشوند.‏ با این تفاوت که <strong>در</strong> میدان رقابت طبیعت داروین هر موجود یا حتا یک ژن برا<strong>ي</strong> بقا<strong>ي</strong> خود میلیونهاسال به مبارزه و رقابت میپردازد،‏ اما <strong>در</strong> میدان رقابت بازار،‏ قوانین طور<strong>ي</strong> وضع شدهاند که هزاران نفر از مردم،‏یکشبه،‏ مبارزه<strong>ي</strong> رقابت را میبازند و بیکار میشوند،‏ شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی <strong>در</strong> زمان بسیار کوتاه شرکتها<strong>ي</strong>کوچک را از میدان رقابت بازار بیرون میرانند و <strong>در</strong> کمتر از یک دهه اقتصاد بسیار<strong>ي</strong> از دولتها<strong>ي</strong> ملی را فلج ووابسته میکنند.‏از سو<strong>ي</strong> دیگر،‏ ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>‏«دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار»‏آدام اسمیت را هم به نفع خودشان تعبیر میکنند.‏منظور آداماسمیت از دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار این بود که <strong>در</strong> موازنه<strong>ي</strong> بین عرضه و تقاضا،‏ دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار همان ارضا<strong>ي</strong> خواستهها و سلیقهها<strong>ي</strong> مصرفکنندهها است.‏ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> اقتصاد به عنوان یک علم محض و بازار به عنوان یک قانون طبیعی اخلاقاً‏ خنثی،‏ بازار<strong>ي</strong> که،‏ بدون توجهبه بیکار<strong>ي</strong>،‏ فقر یا میزان عقبماندگی هر کشور،‏ تعیین میکند که کدام شخصیت،‏ شرکت یا ملتی شایسته رقابتکردن است و کدام نیست،‏ تبدیل توصیف آدام اسمیت از آزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و مس<strong>ي</strong>ٔولیت اخلاقی به داروینیسم بازارجهانی است،‏ استدلال اقتصاد<strong>ي</strong> بنیادین نوکلاسیک،‏ که سیاستمداران لیبرال افراطی پایان قرن ‏[بیستم]‏ از آن5پیرو<strong>ي</strong> میکردند،‏ همان سه اصل مفروض اولیه و اساسی چارلز داروین را به کار می برد،‏ یعنی دوگانگی ،76تعارض () و تکامل ‏[فرگشت].‏ازنظر داروین،‏ دوگانگی آنتیتز ‏(برابرنهاد)‏ بین گونهها از یک سو،‏ و محیط زیست از سو<strong>ي</strong> دیگر است.‏ گونهها <strong>در</strong>تلاش برا<strong>ي</strong> زنده ماندن دا<strong>ي</strong>ٔماً‏ <strong>در</strong> حال تطبیق دادن خود با محیط زیستاند.‏طبق تفکر اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>کنونی،‏ بازار جهانی همان محیط طبیعی است که انسان باید به منظور زنده ماندن خود را با آن وقف دهد.‏ آناشخاص،‏ شرکتها یا اقتصادها<strong>ي</strong> ملی که موفق نمیشوند خود را تطبیق دهند تنبیه و به عنوان گونههایی که ازنظر اقتصاد<strong>ي</strong> ناکارآمد هستند به حاشیه رانده میشوند.‏مفهوم دوگانگی،‏ تعارض و تکامل داروین نشان دهنده<strong>ي</strong> واکنشها<strong>ي</strong> فرهنگی است که برا<strong>ي</strong> نسلها <strong>در</strong> ضمیرناخودآگاه غربیها تثبیت شده.‏به معنا<strong>ي</strong> دقیق کلمه،‏ این واکنشها زمانی که رویدادها<strong>ي</strong> اجتماعی و اقتصاد<strong>ي</strong>مورد توجه قرار میگیرند بدون محدودیت از نو ظاهر میشوند،‏ و به این طریق به منافع و امتیازهایی خاصمشروعیت میبخشند.(9)واقعیت این است که قرار نیست به ساختار<strong>ي</strong> که فقر و فلاکت را میآفریند پرداخته شود بلکه <strong>در</strong> وضعیت فعلی،‏که به بیان کارل پوپر از ابتدا<strong>ي</strong> تاریخ تاکنون بهترین وضعیت بوده است و به تعبیر ‏«مارگارت تاچر»‏ هیچ بدیل5 Dualism6 Conflict7 Evolution


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 103دیگر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> آن وجود ندارد،‏ باید بیشترین استفاده و لذت را برد و هر چه مسیر این دستیابی به سعادت کوتاهتر و سهلتر باشد به کمال مطلوب نزدیکتر است،‏ البته این استفاده و لذت نیز تنها <strong>در</strong> تن دادن به مناسباتحاکم سرمایهدار<strong>ي</strong> معنا میشود:‏ همان چیز<strong>ي</strong> که اغلب نام واقعبینی بر آن نهاده شده و ‏«هاوارد زین»‏ به <strong>در</strong>ستیآن را مصداق ‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> آمریکایی»‏ نامیده و هدف از تلاش تمام دستگاهها<strong>ي</strong> ارتباط جمعی و ‏«فکرساز<strong>ي</strong>»‏ رااستحکام بخشیدن به آن میداند:‏‏«ما <strong>در</strong> جامعها<strong>ي</strong> بزرگ میشویم که <strong>در</strong> آن انتخاب نظرات و عقاید محدود و برخی نظرات تسلط کامل دارند،‏ مااین عقاید را نه تنها از والدین خود میشنویم،‏ بلکه <strong>در</strong> م<strong>در</strong>سه،‏ <strong>در</strong> کلیسا،‏ <strong>در</strong> روزنامه و رادیو تلویزیون،‏ به ما القامیشوند.‏ این عقاید از زمانی که آغاز به راه رفتن و سخن گفتن میکنیم،‏ ما را احاطه کردهاند.‏ این باورها،‏اید<strong>ي</strong>ٔولوژِ<strong>ي</strong> آمریکایی،‏ یعنی الگو<strong>ي</strong> غالب فکر<strong>ي</strong> و عقیدتی ما را تشکیل میدهند.»‏او سپس برخی از این خصوصیات اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک را چنین بر میشمرد:‏واقعبین باش،‏ چرخ روزگار همین است که هست.‏ فکر کردن <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> این که گردش روزگار چگونه بایدباشد،‏ فایدها<strong>ي</strong> ندارد.‏آزاد<strong>ي</strong> سخن چیز خوبی است،‏ اما <strong>در</strong> این از حد و مرز فراتر رفتهایم.‏اگر بخواهی اوضاع را تغییر دهی،‏ بهترین راه،‏ پیمودنِ‏ راهها<strong>ي</strong> قانونی است.(‏‎10‎‏)‏---امروز مدارس نیز <strong>در</strong> شهرها به شکل ماهرانها<strong>ي</strong> همانند قواعد خط تولید کارخانهها شکل گرفتهاند.‏ بنابر گفته<strong>ي</strong>جاناتان کوزل ‏«بالا رفتن نمرهها<strong>ي</strong> امتحان،»‏ ‏«ترفیع اجتماعی،»‏ ‏«اهداف نتیجهمحور،»‏ ‏«مدیریت زمان،»‏‏«موفقیت همگانی،»‏ ‏«نوشتار موثق،»‏ ‏«سخن مس<strong>ي</strong>ٔولانه،»‏ ‏«شنیدن فعال»‏ و ‏«سکوت کامل»‏ بخشی از گفتمانرایج <strong>در</strong> مدارس عمومی هستند.‏بیشتر مدارس شهر<strong>ي</strong> موضوعات مربوط به بازار و تجارت و مفاهیم مدیریتی را مد نظر قرار میدهند،‏ چیز<strong>ي</strong> کهامروز بخشی از واژگان مورد استفاده <strong>در</strong> <strong>در</strong>وس و آموزش <strong>در</strong> کلاسها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>س شده است.‏ <strong>در</strong> ‏«کلاسها<strong>ي</strong> بازارمحور»‏ دانشآموزان مذاکره میکنند،‏ قرار داد امضا می کنند و مالکیت یادگیر<strong>ي</strong> را خود به دست میگیرند.‏ <strong>در</strong>بسیار<strong>ي</strong> ازکلاسها،‏ دانشآموزان داوطلب ‏«مدیر مداد،»‏ ‏«مدیر سوپ،»‏ ‏«مدیر <strong>در</strong>ِ‏ کلاس،»‏ ‏«مدیر صف»‏ و ‏«مدیراتاق لباس»‏ میشوند.‏<strong>در</strong> بعضی از کلاسها<strong>ي</strong> چهارم،‏ آموزگاران تکالیف <strong>در</strong>سی دانشآموزان را با استفاده از ‏«نمودارها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد»‏ ثبتمیکنند.‏ جاناتان کوزل مینویسد که <strong>در</strong> مدل بازارمحور آموزش عمومی،‏ به آموزگاران همچون ‏«مدیران تالار


<strong>ي</strong>هاسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 104بورس»‏ نگریسته میشود و گویی کارشان همانا تزریق مقدار<strong>ي</strong> ‏«ارزش افزوده»‏ به بچهها<strong>ي</strong> فاقد ارزش است.‏‏(«آموزش و پرورش سرکوب»‏ مانتلی رویوو،‏ ژو<strong>ي</strong>ٔیه-‏ اوت.(11) (2006آخرین تجربه<strong>ي</strong> شخصی نوآم چامسکی(‏‎12‎‏)‏ نیز تأییدکننده<strong>ي</strong> همین نظر است که اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> حاکمبر جوامع سرمایهدار<strong>ي</strong> با گرایش شدید<strong>ي</strong> که به خصوصیساز<strong>ي</strong> آموزش عالی و بالابردن مداومِ‏ شهریهها<strong>ي</strong>دانشگاهی و نهادها<strong>ي</strong> آموزشی دارند،‏ <strong>در</strong> نهایت امکانِ‏ ورود بسیار<strong>ي</strong> از اقشار و طبقات پایین جامعه به اینمؤسسات را سلب کرده و از این راه به بازتولید تمایزات طبقاتی <strong>در</strong> نهادها<strong>ي</strong> آموزشی میپردازد.‏تأکید نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> بر القا<strong>ي</strong> این باورها<strong>ي</strong> فرهنگی و تحولاتی که <strong>در</strong> عرصهها<strong>ي</strong> گوناگون <strong>در</strong> جهت بازتولیدزیربنا<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>-سیاسیاش انجام میدهد،‏ همسو با تلاش برا<strong>ي</strong> بدیهیساز<strong>ي</strong> اصول بازار آزاد و <strong>نولیبرالیسم</strong> بهعنوان بهترین دکترین موجود،‏ از جمله راهکارهایی بوده است که توانسته کارکرد تداوم بقا<strong>ي</strong> نظامی را تضمینکند که از چند دهه پیش اندیشمندان گوناگون سرنگونی زو<strong>در</strong>س و رسیدن به مرزها<strong>ي</strong> نهاییاش را نوید داده ومیدهند.‏پیوست:‏یک گروه پژوهشی <strong>در</strong> ‏«دانشگاه ایالتی سونوما»‏ <strong>در</strong> پایان ماه ژو<strong>ي</strong>ٔن سال2005انجام یک ‏«تحلیل شبکها<strong>ي</strong>»‏ <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔتها<strong>ي</strong>مدیره<strong>ي</strong> ده سازمانِ‏ بزرگ رسانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایالات متحده را به پایان رساند و نتیجهگیر<strong>ي</strong> کرد که اعضا<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره<strong>ي</strong> ده غول بزرگرسانها<strong>ي</strong> ایالات متحده<strong>ي</strong> آمریکا را فقط118میشوند.‏ <strong>در</strong> واقع،‏ از ده غولِ‏ رسانها<strong>ي</strong> بزرگ،‏8نفر تشکیل میدهند-‏ گروه کوچکی که <strong>در</strong> یک کلاس <strong>در</strong>س متوسط دانشگاهی جاغول <strong>در</strong> هیاتمدیره<strong>ي</strong> خود اعضا<strong>ي</strong> مشترکی دارند!!‏ نا«‏. یب‏.سی»‏ و ‏«واشنگتنپست»‏ هر دو اعضا<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیرها<strong>ي</strong> دارند که،‏ <strong>در</strong> عین حال،‏ اعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره<strong>ي</strong> ‏«کوکاکولا»‏ و بانک ‏«جی.‏ یپ ‏.مورگان»‏ نیزهستند،‏ <strong>در</strong>حالیکه ‏«شرکت تریبون»،‏ ‏«نیویورك تایمز»‏ و ‏«گانت»‏ همگی <strong>در</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره خود اعضایی دارند که،‏ <strong>در</strong> عین حال،‏عضو هیأت مدیره<strong>ي</strong> ‏«پپسی کولا»‏ نیز هستند-‏ مثل یک خانواده بزرگ سعادتمند که،‏ ازدواج ها<strong>ي</strong> ‏«قوم و خویشی»‏ کردهاند ومنافعِ‏ مشترك دارند.‏ فهرست زیر صرفاً،‏ به عنوان نمونه،‏ چند تایی از وابستگیها<strong>ي</strong> اعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره<strong>ي</strong> ابرشرکتها را <strong>در</strong> مورد دهغول بزرگ رسانها<strong>ي</strong> ایالات متحده آمریکا نشان میدهد:‏


<strong>ي</strong>هاسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 105نام رسانهاعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره23گروه شرکت ها<strong>ي</strong> ، Carlyle شرکت داروساز<strong>ي</strong> ،Eli Lilly شرکت اتومبیل ساز<strong>ي</strong> ،Ford شرکت داروساز<strong>ي</strong> ولوازم پزشکی ،Johnson & Johnson شرکت خدمات مالی ،Hallmark شرکت خدمات مالی.Pepsi شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل ادار<strong>ي</strong> ،Brothersشرکت تسلیحاتیاطلاعات تجار<strong>ي</strong>Lehman،Lockheed Martin شرکت نوشابه ساز<strong>ي</strong> ،Coca Cola شرکت تیغ ،Gillette شرکت،J.P Morgan بانک ، GE شرکت سرمایه گذار<strong>ي</strong>Investments ،Dun & Bradstreetشرکت خدمات سرمایه گذار<strong>ي</strong> .Moody’sشرکت تولید نرم افزارها<strong>ي</strong> رایانه ا<strong>ي</strong> ،Adobe Systems شرکت تولید نرم افزارها<strong>ي</strong> کنترل شبکه ،Echelonشرکت خدمات مالی و مالیاتی ،H&R Block شرکت تولید کاغذ و محصولات کاغذ<strong>ي</strong> ،Kimberly-Clarkشرکت هتل ها<strong>ي</strong> .Starwoodشرکت محصولات گسترده شخصی و ادار<strong>ي</strong> 3M، شرکت خدمات مالی و بیمه ،Allstate شرکت تولید ماشینآلات راهساز<strong>ي</strong>،‏ ساختمانی و معدنی،Conoco Phillips پتروشیمی ‏،شرکت شرکتKraft ،Caterpillarفروشگاهها<strong>ي</strong> زنجیرها<strong>ي</strong> ،Mc Donalds شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Pepsi شرکت محصولات غذاییQuakerOats ‏(بخشی از شرکت پپسی)،‏ شرکت داروساز<strong>ي</strong> ،Shering Plough شرکت خدمات بانکی و سرمایهگذار<strong>ي</strong>.Wells Fargoشرکت هواپیمایی ،British Airways شرکت سرمایهگذار<strong>ي</strong> .Rothschild Investmentsشرکت آبجوساز<strong>ي</strong>،‏ تفریحات،‏ بستهبند<strong>ي</strong> ،Anheuser-Busch شرکت لوازم آرایشی ،Avon گروه پیمانکاربازساز<strong>ي</strong>،Bechtel شرکت نفتی ،Chevron Texaco شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Coca Cola شرکت رایانه،Dell شرکت اتومبیل ساز<strong>ي</strong> جنرال موتورز ،(GM) شرکت محصولات و لوازم خانهساز<strong>ي</strong> داخلیHome،Depot شرکت ،Kellog بانک ،J.P. Morgan شرکت نرمافزار ،Microsoft شرکت تلفنها<strong>ي</strong> همراه.Procter & Gamble شرکت محصولات بهداشتی ،Motorolaشرکت هواپیماها<strong>ي</strong> نظامی و غیرنظامی ،Boeing خطوط هواپیماییAirlines ،Northwest شرکت موادضدعفونی کننده ،Clorox شرکت لوازم آرایشی ،Estee Lauder شرکت پیک سریع هوایی ،FedEx شرکتتیغ ژیلت،‏ شرکت مهندسیپزشکی،Halliburton شرکت فروشگاهها<strong>ي</strong> بزرگ ،Kmart شرکت محصولات دارویی و.Yahoo شرکت خدمات آنلاین ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل ادار<strong>ي</strong> ،Mc Kessonشرکت کارتها<strong>ي</strong> اعتبار<strong>ي</strong> ،American Express شرکت خدمات برق و گاز ،Consolidated Edisonشرکت نرمافزارها<strong>ي</strong> مدیریت و حفظ اطلاعات ،Oracle شرکت وسایل ساختمانیLafarge North.Americaشرکت آژانس خبر<strong>ي</strong> آسوشیتیدپرس ،(AP) شرکت تسلیحاتی ،Lockheed Martin خطوط هواپیمایی،Continental Airlines بانک سرمایه گذار<strong>ي</strong>شرکت خدمات آنلاین ،Target شرکت نوشابه ساز<strong>ي</strong>و سهام ،Goldman Sachs شرکت بیمه ،Prudential.Pepsiشرکت بانکدار<strong>ي</strong>،‏ سرمایه گذار<strong>ي</strong> و خدمات مالی ،Citigroup شرکت لوازم آرایشیبهداشتی-‏ آرایشی ،Colgate-Palmolive شرکت هتل،Estee Lauder شرکتHiltonNewYork TimesWashington PostKnight-RidderThe Tribune(Chicago Tribune, LA Times)News Corp (Fox)GE (NBC)Disney (ABC)Viacom (CBS)GannettAOL Time-Warner (CNN)


سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 106منابع و مأخذ:‏http://www.globalpolicy.org/social-and-economic-policy/-1http://www.cafb-acba.ca/documents/HungerCount%202009%20media%20release.pdf -23- چامسکی،‏ نوآم.(1387)-4دولتها<strong>ي</strong> فرومانده،‏ اکرم پ<strong>در</strong>امنیا،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر افقبوردیو،‏ پیر(‏‎1387‎‏).‏ گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ علیرضا پلاسید،‏ تهران،‏ چاپ اول،‏ نشر اخترانtp://www.usatoday.com/money/economy/housing/2007-11-01-foreclosures_N.htm -5http://blogcritics.org/politics/article/number-of-unemployed-americans-soars-over -67- چامسکی،‏ نوآم8- چامسکی،‏ نوآم.(1387)دولتها<strong>ي</strong> فرومانده،‏ اکرم پ<strong>در</strong>امنیا،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر افق،‏ صص385-386.(1387)دولتها<strong>ي</strong> فرومانده،‏ اکرم پ<strong>در</strong>امنیا،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر افق،‏ ص126-9د ریورو ، اسوالدو.(1383)افسانه توسعه،‏ محمود عبداالله زاده،‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر اختران(Howard zin:"Decloration of Independence",Harper Collins,1990:3) -10مارکس»،‏ دکتر مرتضی محیط-11آسیبها<strong>ي</strong> طبقاتی،‏ مایکل د<strong>ي</strong> ییتس،‏ برگردان:‏ محمود رضا عبداللهیhttp://www.chomsky.info/letters/20091130.htm-12*منبع پیوست:‏ پرکینز،‏ جانتهران:‏ اختران،‏ یادداشت مترجمان.‏.(1385)به نقل از:‏ ‏«<strong>در</strong>دفاع از دیدگاهخاطرات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ ترجمه<strong>ي</strong> خلیل شهابی و میرمحمد نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏(8964این مقاله به طور مشترك با دکتر اکرم پ<strong>در</strong>امنیا نوشته شده است و<strong>در</strong> شماره<strong>ي</strong>‏(آبان و آذرماهنامه*چشمانداز ایران منتشر گردیده است.‏


دهشوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی *دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعهنویسنده:‏ نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاینترجمه:مهرداد ‏(خلیل)‏ شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>نشر ‏«کتاب آمه»‏چاپ اول:‏ مهر1389737 صفحه،‏ 16500تومان‏«اون ق<strong>در</strong> فشارتون میدیم تا خوب تخلیهشید.‏ بعدم خودمون پرتون میکنیم»‏1984، جورج اورول)‏‏(رمان


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 108اشاره:‏هر چند نوشتار حاضر عنوان ‏«معرفی کتاب»‏ را بر خود دارد،‏ اما هدف نگارنده بیش از آنکه فقط معرفی کتابیتازه منتشر شده باشد،‏ پرداختن به یکی از مهمترین تحولات اقتصاد<strong>ي</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر است که ورا<strong>ي</strong><strong>در</strong>ونمایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>اش،‏ <strong>در</strong> ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز اثرگذار بوده است.‏این دسته از سیاستها و برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> که به ‏«اجماع واشنگتن»‏(1)معروف گشتهاند،‏ طی دو سه دهه<strong>ي</strong>گذشته <strong>در</strong> اکثر کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه <strong>در</strong> آسیا و آفریقا و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و همچنین <strong>در</strong> واکنش به بحرانها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته،‏ <strong>در</strong> این دسته از کشورها نیز اجرا شدهاند و دارا<strong>ي</strong> آثار و نتایجی بوده است کهبررسی هر یک از آنها موضوع یک پژوهش گسترده و مورد<strong>ي</strong> میتواند باشد.‏سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی اجماع واشنگتن که برنامههایی چون کاهش نقش دولت <strong>در</strong> اقتصاد(خصوصیساز<strong>ي</strong>)،‏کاهش و حذف یارانهها و سلطه<strong>ي</strong> مناسبات بازار بر عرصهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی جامعه را <strong>در</strong>بر میگیرند،‏ <strong>در</strong>ایرانِ‏ پس از جنگ نیز <strong>در</strong> قالب یرنامهها<strong>ي</strong> ‏«تعدیل ساختار<strong>ي</strong>»‏ سرلوحه<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>قرار گرفتند.‏ <strong>در</strong> نیمه<strong>ي</strong> دوم دهه<strong>ي</strong>70شمسی و نیمه<strong>ي</strong> اول دهه<strong>ي</strong> 80، گرچه اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها روندمحافظهکارانهتر<strong>ي</strong> به خود گرفت اما جهتگیر<strong>ي</strong> کلی سیاستها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> کشور همسو با اصول ‏«اجماعواشنگتن»‏ بوده است.‏از سالاصل138444و شروع کار دولت نهم،‏ اجرا<strong>ي</strong> این اصول دوباره روند شتابانی به خود گرفته است و بنمایه<strong>ي</strong> اصلیطرح موسوم به ‏«تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»‏ را اصول موضوعه<strong>ي</strong> ‏«اجماع واشنگتن»‏ <strong>در</strong> بر میگیرد.‏ همچنین اصراردولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم بر اجرا<strong>ي</strong> سریعتر خصوصیساز<strong>ي</strong> و هدفمندکردن ‏(حذف)‏ یارانهها را بایستی <strong>در</strong> همینراستا به شمار آورد.‏به طور<strong>ي</strong> که ‏«حسن سبحانی»‏ عضو کمیسیون برنامه و بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong>قانون اساسی گفت:‏ ‏«سیاستها<strong>ي</strong> برنامه چهارم توسعه که براساس اجماع واشنگتنی تدوین شده بهدولت نهم ارث رسیدهاست.»‏ ‏(صادقی بروجنی،‏ به نقل از روزنامه کیهان،‏.(87/3/7اما <strong>در</strong> مورد آثار و نتایج و ابزارها<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> مزبور <strong>در</strong> مناطق گوناگون جهان،‏ پژوهشها<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> انجامگرفته و مقالات و کتابها<strong>ي</strong> متعدد<strong>ي</strong> به نگارش <strong>در</strong> آمده است که کتاب ‏«دکترین شوك»‏ یکی از مهمترین آنهامیباشد.‏***


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 109کتاب‏«دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه»توسطضدجهانیساز<strong>ي</strong> کانادایی <strong>در</strong> سال20071‏«نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین»‏ژورنالیست و فعال سیاسینوشته شدهاست.‏ نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین که از دانشگاه کینگزلی کالج کانادا دارا<strong>ي</strong>دکترا<strong>ي</strong> افتخار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حقوق مدنی است <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> روزنامهنگار<strong>ي</strong>،‏ نویسندگی و ساختن فیلم جوایز<strong>ي</strong> را نصیبخود کردهو تألیفات و<strong>ي</strong> به نزدیک به30زبان ترجمه شدهاست.‏و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نظرخواهی اینترنتی سال‎2005‎کهتوسط مجله ‏«سیاست خارجی»‏ صورت گرفت مکان یازدهمین روشنفکر برتر جهان ‏(واولین روشنفکر زن)‏ را ازآن خود کرد.‏‏«دکترین شوك»‏که تاکنون به بیش اززبان ترجمه 20و دست کم <strong>در</strong>35کشور منتشرشدهاست،بر پایه<strong>ي</strong>تحقیقات تاریخی و چهارسال گزارش میدانی نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین تهیه شده و یکی از آثار کمنظیر <strong>در</strong> پردهبرداشتن ازپیچیدهترین طرحها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>-سیاسی برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالیبرنامهها<strong>ي</strong> مزبور میباشد.‏این اثر که به ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد(خلیل)‏-1شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong> توسط نشر‏«اجماع واشنگتن»و آثار اجتماعی و اقتصاد<strong>ي</strong>‏«کتاب آمه»‏منتشر شدهاستچهارمین دفتر از مجموعه کتابها<strong>ي</strong> ‏«پشت پرده مخملین»‏ است.‏ دفترها<strong>ي</strong> پیشین این مجموعه عبارت بودند از:‏‏«اعترافات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>»،‏ جان پرکینز،‏ ترجمه میرمحمود نبو<strong>ي</strong> ومهرداد ‏(خلیل)‏ شهابی،‏ نشراختران،‏ چاپ اول1385-2‏«به من <strong>در</strong>وغ نگو!‏ ‏(گزارشهایی تاریخساز از روزنامهنگاران کاوشگر)»،‏ به کوشش جان پیلجر،‏مهرداد ‏(خلیل)‏ شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ نشراختران،‏ چاپ اول.1387-3اول‏«اربابان جدید جهان»،‏ جان پیلجر،‏ ترجمه مهرناز شهابی و مهرداد.1388‏(خلیل)‏ترجمهشهابی،‏ نشراختران،‏ چاپکتاب ‏«دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه»‏ نشان میدهد که چطور اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نولیبرالی،‏از جمله نسخهها<strong>ي</strong> تجویز<strong>ي</strong> ‏«صندوق بین المللی پول»‏ و ‏«بانک جهانی»،‏ نیازمند این بوده است که جامعه ازطریق شوك،‏ وادار به اطاعت و پذیرش برنامههاییبسیار نامطلوب است.‏چنین شود اینکه <strong>در</strong> شرایط عاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> تودهها<strong>ي</strong> مردممطالب و مستندات این کتاب پایانی بر این اسطوره است که بازار آزاد جهانی <strong>در</strong> روند<strong>ي</strong> دموکراتیک به فتح وپیروز<strong>ي</strong> رسیده است.‏2کلاین مستقیماً‏ اقتصاددانان نظم نوین جهانی،‏ یعنی میلتون فریدمن ، برنده جایزه نوبل،‏ ونیز دیگر کارگزاران ‏«مکتب اقتصادیشیکاگو»‏ را هدف میگیرد و توضیح میدهد که چطور سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>1 Naomi Klein2 Milton Friedman


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 110آنها <strong>در</strong> کشورهایی مثل شیلی <strong>در</strong> دوران دیکتاتور<strong>ي</strong> پینوشه،‏ روسیه <strong>در</strong> دوران یلتسین،‏ آمریکا<strong>ي</strong> پس از طوفانکاترینا و عراق پس از اشغال نظامی توسط امریکا،‏ پیش برده شده است.‏ پیش بردن این سیاستها نه با روند<strong>ي</strong>دموکراتیک که با سوء استفاده از شوك زدگی مردم <strong>در</strong> اثر فاجعهصورت گرفته است.‏کلاین تا آنجا پیشمیرود که سعی میکند نشان دهد بعضی از این فاجعهها اصلاً‏ به قصد ایجاد شوك و پیش بردن این سیاستهاایجاد شدهاند،‏ همچنین از از پیشامدها<strong>ي</strong> طبیعی نیز <strong>در</strong> جهت اهداف اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک بهرهبردار<strong>ي</strong> شده است.‏کلاین <strong>در</strong> ابتدا<strong>ي</strong> مقدمه<strong>ي</strong> کتاب با آوردن نقل قولی از ‏«دکترین نظامی آمریکا برا<strong>ي</strong> جنگ با عراق»‏ مینویسد:‏3‏«عملیات شوك و ارعاب شامل هراس آفرینیها،‏ ایجاد مخاطرات و ویرانگر<strong>ي</strong>هایی است که برا<strong>ي</strong> عامه<strong>ي</strong> مردم،‏نیز عناصر و بخشها<strong>ي</strong> مشخصی از جوامعِ‏ تهدیدکننده<strong>ي</strong> ما و رهبرانشان غیر قابل <strong>در</strong>ك است.‏طبیعت نیز باگردبادها،‏ توفانها<strong>ي</strong> سهمگین،‏ زلزلهها،‏ سیلها،‏ آتشسوز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مهار نشدنی،‏ قحطیها،‏ و بیمار<strong>ي</strong>ها میتواند‏«شوك و ارعاب»‏ ایجاد کند»‏ ‏(کلاین،‏.(17:1389به باور و<strong>ي</strong> ‏«دکترین شوك»‏ اینسان عمل مىکند:‏ ‏«<strong>در</strong> اثر فاجعه<strong>ي</strong> اصلى ‏(مثلاً‏ یک کودتا،‏ حملها<strong>ي</strong> تروریستى،‏فروپاشى بازار،‏ جنگ،‏ سونامى،‏ یا توفان)،‏ یک حالت شوك همگانی برتمام جمعیت مستولى مىشود.‏همان گونه که موزیک کرکننده و ضربات <strong>در</strong>ون سلولِ‏ بازجویى زندانى را سست<strong>در</strong>ستمىکند و به راه مىآورد،‏ فروریختن بمبها،‏ موج ترور،‏ و توفانهاى <strong>در</strong>همکوبنده نیز <strong>در</strong> خدمت سست کردن و به راه آوردنِ‏ کل جامعه قرارمىگیرد.‏ <strong>در</strong>ست مثل زندانى وحشتزدهاى که نام رفقایش را لو مىدهد واز باورهایش رویگردان مىشود،‏ جوامعِ‏شوکه شده نیز غالباً‏ از چیزهایى که <strong>در</strong> حالتعادى سرسختانه از آنها محافظت مىکردند دست برمىدارند.‏ آنچهبر سر انسانها<strong>ي</strong> قربانی شوك و آنچه بر سر جوامع قربانی شوك میآید به نوعی با یکدیگر مرتبط است:‏ همهاینها تجلیات متفاوت یک منطق واحد بسیار دهشتناك است»‏ ‏(همان:‏دکترین شوك معتقدند تنها یک ‏«شوك»‏ و ‏«گسست بزرگ»‏ میتواند(10نظریهپردازان و مجریان سیاستها<strong>ي</strong>4‏«لوح سفید و نانوشتها<strong>ي</strong>»‏ را برا<strong>ي</strong> آنهاایجاد کند تا از آن برا<strong>ي</strong> ساختن دنیایی نو و اجرایی کردن برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالیشان استفاده کنند.‏این نظریه<strong>ي</strong> اقتصاددانان بازار آزاد شباهت زیاد<strong>ي</strong> به نظریات دکتر ایوِوندانشگاه مکگیل»‏کانادا و ر<strong>ي</strong>ٔیس‏«انجمن روانپزشکی آمریکا»‏<strong>در</strong> دهه5کامرون ر<strong>ي</strong>ٔیس ‏«انستیتو<strong>ي</strong> روانپزشکیدارد.‏ 1950بر خلاف فروید،‏ که باورداشت با گفتار <strong>در</strong>مانی میتوان به علل ریشها<strong>ي</strong> مشکلات روانی پی برد،‏ دکتر کامرون معتقد بودکه با واردنآوردن شوك به مغز انسانها،‏ میتوان ذهنها<strong>ي</strong> معیوب را تهی کرد،‏ از هر چیز<strong>ي</strong> زدود و سپس شخصیتها<strong>ي</strong>جدید<strong>ي</strong> را بر ‏«لوحها<strong>ي</strong> پاك نانوشته»‏ ترسیم کرد ‏(همان:‏.(113 Shock and Awe4 Tabula Rasa5 Ewen Cameron


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 111این پدیده را به روشنی <strong>در</strong> بازداشت و شکنجه<strong>ي</strong> نویسندگان،‏ روزنامهنگاران و فعالین سیاسی مخالف توسطنظامها<strong>ي</strong> توتالیتر،‏ میتوان مشاهده کرد.‏ این عده که پیش از بازداشت شدن بر مواضع خود پافشار<strong>ي</strong> میکردند،‏پس از مدتی <strong>در</strong> تلویزیون ظاهر میشوند،‏ از گذشته<strong>ي</strong> خود اظهار ندامت میکنند و کاملاً‏ با خواستها<strong>ي</strong> ایننظامها<strong>ي</strong> توتالیتر همسو میگردند.‏این روش همانند آن چیز<strong>ي</strong> است که‏«جورج اورول»‏1984 <strong>در</strong> رمان<strong>در</strong> مورد عملکرد یک نظام توتالیتر بیانمیدارد:‏ ‏«اون ق<strong>در</strong> فشارتون میدیم تا خوب تخلیه شید.‏ بعدم خودمون پرتون میکنیم»‏ ‏(همان:‏.(47کامرون،‏ علاوه بر اینکه <strong>در</strong> ابداع شیوه و شگردها<strong>ي</strong> معاصر شکنجه برا<strong>ي</strong> ایالات متحده نقشی محور<strong>ي</strong> ایفا کرد،‏ باآزمایشهایش منطق بنیاد<strong>ي</strong> ‏«سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه»‏ را نیز به نحو بیمانند<strong>ي</strong> آشکار ساخت ‏(همان:‏.(11کلاین با اشاره به مشاهدات خود <strong>در</strong> ‏«نیواورل<strong>ي</strong>ٔان»‏ و شوکی که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> گردباد کاترینا و سیل حاصل از آن بهمردم وارد شده بود،‏ این سیل و شوك حاصل از آن را فرصتی برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> سریعتر سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong>جهت خصوصیساز<strong>ي</strong> بیشتر میداند.‏سیل باعث خرابی و از بین رفتن خانهها<strong>ي</strong> دولتیا<strong>ي</strong> شده بود کهسیاهپوستان فقیر نیواول<strong>ي</strong>ٔان <strong>در</strong> آنها ساکن بودند.‏ اما سیاستمداران و سرمایهداران از هزینهها<strong>ي</strong> انسانی سیل بهسود خود بهره بردار<strong>ي</strong> کردند.‏خبر<strong>ي</strong> که گرداگرد پناهگاه سیلزدگان میگشت این بود که ‏«ریچارد بیکر»،‏ نماینده<strong>ي</strong> برجسته<strong>ي</strong> جمهوریخواهاین شهر <strong>در</strong> کنگره،‏ به جمعی از گروهها<strong>ي</strong> فشار و اعمال نفوذ پارلمانی گفتهبود که:‏دولتی نیواورل<strong>ي</strong>ٔان رو کندیم.‏ ما که خودمون از پس این کار بر نمیاومدیم.‏ کار خدا بود».‏ ‏(همان:‏‏«بالاخره کَلَک خونهها<strong>ي</strong>.(18‏«جوزف کانیزارو»،‏ یکی از ثروتمندترین بساز و بفروشها<strong>ي</strong> نیواورل<strong>ي</strong>ٔان نیز شهر ویران شده <strong>در</strong> اثر سیل را بهصفحه<strong>ي</strong> خالی و نانوشتها<strong>ي</strong> شبیه کرده بود که فرصتها<strong>ي</strong> خیلی خوبی را <strong>در</strong> اختیار آنان قرار میدهد که همهچیز را دوباره از اول شروع کنند.‏ ‏(همان).‏ این ‏«فرصتها<strong>ي</strong> خیلی خوب»‏ برا<strong>ي</strong> او نابود<strong>ي</strong> سیستم مسکن دولتیبرا<strong>ي</strong> آفریقاییتباران فقیر نیواورل<strong>ي</strong>ٔان و جایگزینی آن با مجتمعها<strong>ي</strong> آپارتمانی خصوصی بود.‏همچنین میلتون فریدمن3ماه پس از سیل <strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> روزنامه<strong>ي</strong> ‏«وال استریت ژورنال»‏ مینویسد:‏ ‏«بیشترمدارس نیواورل<strong>ي</strong>ٔان ویران شده واین بچهها <strong>در</strong> سراسر کشور پخش شدهاند.‏ این <strong>در</strong> عین حال که یک تراژد<strong>ي</strong> استاما،‏ از سو<strong>ي</strong> دیگر،‏ فرصتی است برا<strong>ي</strong> آنکه نظام آموزشی ایالت به صورت ریشها<strong>ي</strong> اصلاح شود.»‏ ‏(همان:‏ستاد فکر<strong>ي</strong> نومحافظهکار6‏«انستیتو<strong>ي</strong> آمریکن انترپرایز»‏ نیز <strong>در</strong> اظهار نظر مشابهی بیان داشت:‏.(19‏«توفان کاترینایک روزه به انجام چیز<strong>ي</strong> نایل آمد که اصلاحگران مدارس لو<strong>ي</strong>ٔیزیانا،‏ به رغم سالها تلاش،‏ از انجامش ناتوان21). ‏(همان:‏ بودند»‏اما تمام این اصلاحات ریشها<strong>ي</strong> و دست آوردها<strong>ي</strong> مثبتی که به آن اشاره میشود چیز<strong>ي</strong>6 American Enterprise Institute


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 112نیست جز برچیده شدن مدارس دولتی و جایگزینی آن با نظام خصوصی و هزینه ا<strong>ي</strong> که از خزانه دولت ‏(یعنی ازجیب مردم)‏ پرداخت می شود.‏نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین ضمن بیان آثار منفی سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی ‏«اجماعواشنگتن»‏<strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>1970و سرکوب واختناق اعمال شده توسط نظامها<strong>ي</strong> دیکتاتور<strong>ي</strong> حامی اینبرنامهها <strong>در</strong> آن قاره،‏ آنچه را که <strong>در</strong> زندانها<strong>ي</strong> ابوغریب وگوانتانامو اتفاق افتاد ادامه<strong>ي</strong> همان شکنجهها میداند(Stiglitz,.2007)بر اساس این کتاب،‏ میلتون فریدمن مبدع نظریه شوك و نهادها<strong>ي</strong> مالی بینالمللیا<strong>ي</strong> مثل ‏«صندوق بینالمللیپول»‏ و ‏«بانک جهانی»‏ مجریان آن هستند.‏ فریدمن استاد دانشگاه شیکاگو تأکید می کند که شوك باید قبل ازآنکه مردم به خود بیایند اعمال شود.‏ او معتقد است که دولت باید ظرف9 تا 6ماه تحولات اساسی مورد نظراقتصاد بازار آزاد را پیاده کند.‏ ‏«صندوق بین المللی پول»‏ هم راه حلها<strong>ي</strong> اجرایی و عملی خود را با اتکا به همینروش تجویز میکند.‏–و<strong>ي</strong> نتیجهگیر<strong>ي</strong> میکند که فریدمن و حامیانش،‏ به دلیل ناتوانی از به کرسی نشاندن این سیاستها از طریقدموکراتیک،‏ به ق<strong>در</strong>ت شوك رو<strong>ي</strong> میآورند.‏17 یعنی‏«پروفسور میلتون فریدمن،‏ نویسنده<strong>ي</strong> کتاب ‏«سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong>»،‏ مدعی بود که کلِ‏ دوران زمامدار<strong>ي</strong> پینوشهآن بوده است ‏(کلاین،‏سال دیکتاتور<strong>ي</strong> و صدها هزار قربانی و شکنجه-‏ نه تخریبِ‏ خشونتبار آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی که عکس.(13:1389<strong>در</strong> حالیکه <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین،‏ بسیار<strong>ي</strong> بین شوكها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> که میلیونها نفر را به فقر کشاند و پدیده<strong>ي</strong> همهگیر شکنجه که صدها هزار دگراندیش و دیگرخواه را مجازات میکرد رابطها<strong>ي</strong> مستقیم میدیدند ‏(همان:‏(23فریدمن چشمانش را برتمام اقدامات ضد انسانی و سرکوب آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی میبندد و میگوید:‏ ‏«نکته<strong>ي</strong> واقعاً‏مهم <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> شیلی این است که بازارها<strong>ي</strong> آزاد نقش خود13). ‏(همان:‏را برا<strong>ي</strong> ایجاد جامعه<strong>ي</strong> آزاد ایفا کردند»!!‏این <strong>در</strong> حالی است که که ادواردو گالیانو،‏ نویسنده<strong>ي</strong> اروگو<strong>ي</strong>ٔها<strong>ي</strong>،‏ میپرسد:‏ ‏«اگر به واسطه<strong>ي</strong> شوكها<strong>ي</strong> الکتریکیشکنجهگران نبود،‏ حفظ این نابرابر<strong>ي</strong>ها چگونه ممکن میشد؟»‏ و هم او میگوید:‏ ‏«مردم زندانی شدند تا قیمتهاآزاد باشد»‏ ‏(همان).‏


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 11330 دقیقاً‏سال پس از آنکه سه شکل مشخص شوك ‏(شوك کودتا<strong>ي</strong> سازمان سیا،‏ شوكها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابداعیمیلتون فریدمن و شوك کشتار و شکنجه<strong>ي</strong> ابداعی دکتر ایوون کامرون و اجرا شده به دست کودتاگران نظامی)‏را بر شیلی وارد آوردند،‏ همین فرمول،‏ با خشونتی بس بیشتر،‏ دوباره <strong>در</strong> عراق ظاهر شده است.‏ نخست،‏ با جنگشروع کردند تا،‏ به گفته<strong>ي</strong> طراحان دکترین نظامی عملیات ‏«شوك و ارعاب»،‏ جنگ ‏«اراده،‏ ا<strong>در</strong>اکات،‏ و فهمدشمن را مهار کند و،‏ به معنا<strong>ي</strong> واقعی کلمه،‏ دشمن را از نظر عمل یا عکس العمل عقیم سازد».‏سپس،‏ شوك <strong>در</strong>مانی ریشها<strong>ي</strong> اقتصاد از راه رسید و،‏ <strong>در</strong> حالی که کشور هنوز شعله ور بود،‏ پل برمر،‏ فرستاده<strong>ي</strong>ارشد ایالات متحده،‏ آن را بر عراق تحمیل کرد:«خصوصیساز<strong>ي</strong> گسترده،‏ تجارت خارجی کاملاً‏ آزاد،‏ وضع نرخثابت مالیاتی15<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong>،‏ و دولتی که به شکلی چشمگیر کوچک شده بود».‏ علی عبدالامیر علو<strong>ي</strong>،‏ وزیر موقتعراق <strong>در</strong> امور تجار<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> آن برهه گفت که هموطنانش ‏«از اینکه مثل حیوانات آزمایشگاهی)‏ <strong>در</strong> معرض انواعتجربهها و آزمایشها قرار گیرند خسته شدهاند و حالشان به هم میخورد.‏ به انداره<strong>ي</strong> کافی به نظام اقتصاد<strong>ي</strong> ماشوك وارد آمده است.‏ بنابراین،‏ به این شوك<strong>در</strong>مانی اقتصاد<strong>ي</strong> نیاز نداریم».‏ آنگاه که عراقیها مقاومت نشاندادند،‏ جمعشان کردند،‏ به زندان افکندند و <strong>در</strong> آنحا،‏ شوكها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> بر جسم و ذهنشان وارد آوردند-‏شوكهایی که،‏ <strong>در</strong> مقام مقایسه با شوك<strong>در</strong>مانی اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ شوكهایی استعار<strong>ي</strong> و تمثیلی نبودند ‏(همان:‏.(24کلاین <strong>در</strong> این کتاب معتقد است که شکنجه و به کارگیر<strong>ي</strong> جوخهها<strong>ي</strong> اعدام ‏(و شکنجهها<strong>ي</strong> غیر جسمانی نظیرسرکوب نظاممند نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و استفاده<strong>ي</strong> از ‏«صندوق بینالمللی پول»‏ از ابزار وام برا<strong>ي</strong> گوشمالیکشورها)،‏ شریکی بی سر و صدا <strong>در</strong> نهضت تهاجمی بازار آزاد جهانیو روسیه-‏ بوده است.‏ ‏(همان).‏–21از شیلی و آرزانتین گرفته تا چین و عراقنا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong> فصل آخر به مقاومتها<strong>ي</strong> مردمی و رو<strong>ي</strong> کار آمدن دولتها<strong>ي</strong> چپگرا <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتینمیپردازد.‏ این انتخابها<strong>ي</strong> مردمی <strong>در</strong> قالب انتخابات که <strong>در</strong> عکسالعمل به آثار ویرانگر سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالیاجماع واشنگتن و تنزل آشکار سطح زندگی اکثریت مردم انجام شده،‏ اغلب کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین را <strong>در</strong> قرن<strong>در</strong>برگرفته است.‏ از رو<strong>ي</strong> کار آمدن ‏«هوگو چاوز»‏ و ‏«ابو مورالس»‏ <strong>در</strong> ونزو<strong>ي</strong>ٔلا و بولیو<strong>ي</strong> گرفته تا ‏«دانیل اورتگا»‏و ‏«لولا داسیلوا»‏ و ‏«باشلت»‏ <strong>در</strong> نیکاراگو<strong>ي</strong>ٔه و برزیل و شیلی و ‏«رافا<strong>ي</strong>ٔل کوریا»‏ <strong>در</strong> اکوادور،‏ همه حکایت از اوجگرفتن سوسیالیسم قرن بیست و یکم(2)بر پایه<strong>ي</strong> دموکراسی مشارکتی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین دارد.‏و<strong>ي</strong> بر خلاف مخالفین دولتها<strong>ي</strong> چپگرا و طرفداران <strong>نولیبرالیسم</strong> که پوپولیسم و عوامگرایی را عامل مؤثر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>به ق<strong>در</strong>ت رسیدن این دولتها دولت <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین معرفی میکنند،‏ اتفاقاً‏ نیروها<strong>ي</strong> سیاسی مخالف آنها را بهاتخاذ چنین سیاستهایی منتسب میکند:‏


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 114از هنگام واژگونی اقتصاد آرژانتین <strong>در</strong> سال2001، مخالفت با خصوصیساز<strong>ي</strong> مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> تعیین کننده<strong>ي</strong> قاره<strong>ي</strong>آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شدهاست.‏ این مخالفت میتواند دولت تعیین کند و دولتی را از جا بر دارد،‏ و <strong>در</strong> اواخر سال2006عملاً‏ باعث ایجاد یک سر<strong>ي</strong> تغییرات پی <strong>در</strong> پی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شد.‏ انتخاب دوباره<strong>ي</strong> ‏«لولا داسیلوا»‏ به ریاستجمهور<strong>ي</strong> برزیل بیشتر به این دلیل بود که و<strong>ي</strong> رأ<strong>ي</strong> گیر<strong>ي</strong> انتخاباتی را به یک همه پرسی <strong>در</strong> مخالفت باخصوصیساز<strong>ي</strong> تبدیل کرده بود.‏61رقیب او،‏ از حزبی که مس<strong>ي</strong>ٔولیت فروش شرکتهاب بزرگ دولتی برزیل <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong> نود را بر عهده داشت،‏ به اینترفند متوسل شد که با ظاهرِ‏ یک راننده<strong>ي</strong> سوسیالیست مسابقات اتوموبیلرانی ملبس به کاپشن و کلاهی لبهداربا آرمها<strong>ي</strong> شرکتها<strong>ي</strong> دولتی هنوز فروش نرفته،‏ <strong>در</strong> انظار عمومی ظاهر شود.‏ اما رأ<strong>ي</strong> دهندگان فریب نخوردند و<strong>در</strong>صدشان،‏ با وجود سرخوردگی از رسواییها<strong>ي</strong> فساد <strong>در</strong> دولت لولا،‏ یکبار دیگر به او رأ<strong>ي</strong> دادند.‏ دیر<strong>ي</strong> نپاییدکه دانیل اورتگا،‏ رهبر پیشین ساندنیستها <strong>در</strong> نیکاراگو<strong>ي</strong>ٔه،‏ خاموشیها<strong>ي</strong> پیاپی کشور را محور مبارزاتپیروزمندانه<strong>ي</strong> خود کرد.‏ و<strong>ي</strong> گفت فروش شرکت ملّی برق به مؤسسه<strong>ي</strong> اسپانیایی ‏«یونیون فنوسا»‏ بعد از توفان‏«میچ»،‏ علت اصلی خاموشیها<strong>ي</strong> کشور بوده است.‏ او فریاد میکشید:‏ ‏«شما برا<strong>در</strong>ان هر روز از اثر این خاموشیها<strong>در</strong> رنجید.‏ چه کسی یونیون فنوسا را به این کشور راه دادهاست؟ دولت ثروتمندان این کار را کردهاست،‏ کسانیکه <strong>در</strong> خدمت سرمایهدار<strong>ي</strong> وحشیاند»‏ ‏(همان:‏.(642نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong>این کتاب اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> بازارمحور <strong>نولیبرالیسم</strong> توسط ایالات متحده و متحدشان را بهچالش میگیرد وبا تبحر و ظرافت قابل تحسینی نشان میدهد که همواره <strong>در</strong> طول تاریخ،‏ ایدهها<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong>افراطی نزد مردم غیر محبوب بوده است.‏نولیبرال پیرواست.‏و<strong>ي</strong> معتقد است اجرا<strong>ي</strong> این گونه سیاستها بهوسیله<strong>ي</strong> اقتصاددانان7‏«مکتب شیکاگو»‏ ‏(نظریهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دانشگاه شیکاگو<strong>ي</strong> آمریکا)‏ <strong>در</strong> ‏«صندوق بین المللی پول»‏ و‏«بانک جهانی»‏ نتیجه<strong>ي</strong> برنامهریز<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> آمریکا برا<strong>ي</strong> نفوذ به ساختار داخلی تصمیمگیر<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> جهان سوماین کتاب همچنین چالشى <strong>در</strong> مقابل این ادعا<strong>ي</strong> نولیبرالی است که گویا دموکراسى و بازارهاى آزاد لازم و ملزومیکدیگرند.‏خانم نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong> این کتاب این ادعا را به چالش میکشد و با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong>روشنگر،‏ نشان میدهد که <strong>در</strong> حالی که مدل اقتصاد<strong>ي</strong>‏«مکتب شیکاگو»‏پی<strong>در</strong>پی نمونههاییتحت شرایط دموکراتیک فقط بهصورت نیم بند میتواند تحمیل شود،‏ پیاده کردن آن به طور کامل نیازمند شرایط استبداد<strong>ي</strong> است ‏(مارگارتتاچر،‏ نخست وزیر اسبق بریتانیا و مرید سرسختفر<strong>در</strong>یک »8فون هایک»‏ و ‏«میلتون فریدمن»،‏ خود،‏ <strong>در</strong> فوریه7 Chicago School8 Friedrich Von Hayek


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 1151982<strong>در</strong> نامها<strong>ي</strong> به هایک اذعان میکند که ‏«به سبب وجود نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتا فراگیر،‏برخی از تمهیدات اتخاذ شده <strong>در</strong> شیلی <strong>در</strong> بریتانیا کاملاً‏ غیرقابل قبول خواهد بود»).‏خانم کلاین <strong>در</strong> جا<strong>ي</strong> جا<strong>ي</strong> این کتاب نشان میدهد که سرمایهدارىِبنیادگرا نه فقط با دموکراسی عجین نیست،‏بلکه نوزادى است که قابلهاش بىرحمانهترین شکلهاى قهر و اجبار بوده است-‏ قهر و اجبار<strong>ي</strong> که ضرباتش همبرپیکر جامعه سیاسى و نیز بر بدنها<strong>ي</strong> رنجور تعداد بىشمارى از افراد جامعه وارد آمده است.‏هوارد زین،‏ مورخ فقید برجسته<strong>ي</strong> آمریکایی و نویسنده کتاب ماندگار ‏«تاریخ مردم آمریکا»‏ <strong>در</strong> مورد این کتابمیگوید:‏ ‏«عالی است،‏ از مهمترین آثار<strong>ي</strong> است که از گذشتهها<strong>ي</strong> دور تا به امروز خواندهام»‏مطالب این کتاب فقط بخشی از آن چیز<strong>ي</strong> است که از رو<strong>ي</strong> بی خبر<strong>ي</strong> کامل،‏ <strong>در</strong> کتابها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>س اقتصاد ناگفتهمیماند.‏پینوشت:‏-1اصطلاح اجماع ‏(توافق)‏ واشنگتن(Washington Consensus)برا<strong>ي</strong> اولین بار <strong>در</strong> سال1989(John Williamson)واژهبرا<strong>ي</strong> توصیف مجموعها<strong>ي</strong> از10»توسطجان ویلیامسونسیاست اصلاحی مشخص به کار رفت.‏ این سیاستها که اجرا<strong>ي</strong> آنهابرا<strong>ي</strong> حل بحرانها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه توصیه میشد،‏ عمدتاً‏ توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی ‏(صندوق بینالمللی پول،‏بانک جهانی)‏ و خزانهدار<strong>ي</strong> ایالات متحده ترویج میشدند(‏‎2006‎ .(Rodrick,واشنگتن»‏ <strong>در</strong> عنوان این اصطلاح ، اشاره دارد به:‏الف)‏ فهرستی از سیاستهایی که واشنگتن تلاش میکند که آنها را بر جهان تحمیل کند.‏ب)‏ تلاش واشنگتن <strong>در</strong> جهت کسب اعتباربرا<strong>ي</strong> برخی از اصلاحطلبانی که <strong>در</strong> حال اجرا<strong>ي</strong> یرنامه ها<strong>ي</strong> اصلاحیمورد نظر واشنگتنهستند.(Williamson, 2004:2)اجماع واشنگتن <strong>در</strong> اکثر موارد به ‏«بنیادگرایی بازار»‏ اشاره دارد و <strong>در</strong> پیوند با سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی،خواستار افزایش الزامات بازار بردولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیساز<strong>ي</strong> بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد.(Rodrick, 2006)به بیان نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین،‏ این سیاستها،‏ که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت عام تصویر میشد،‏ ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی چون‏«خصوصیساز<strong>ي</strong> ‏(همه<strong>ي</strong>)‏ بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی»‏ و ‏«حذف موانع ورود مؤسسات خارجی»‏ به کشور را شامل میشد و این سیاستهاچیز<strong>ي</strong> جز سهگانه<strong>ي</strong> نولیبرالی فریدمن نبود:‏ ‏«خصوصیساز<strong>ي</strong>،‏ حذف مقررات،‏ تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> عمومی دولت».‏به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون اینها سیاستها<strong>ي</strong> بودند که ‏«ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن مصر بودند کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین آنها رااتخاد کنند»‏ ‏(کلاین،‏(246:1389جهانی»‏ را که تا حد زیاد<strong>ي</strong> مسکوت مانده بود،‏ رسمیت داد ‏(همان:‏و به برخورد مستعمراتی ‏«مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو»‏ با ‏«صندوق بینالمللی پول»‏ و ‏«بانک.(245-2از ویژگیها<strong>ي</strong> سوسیالیسم قرن بیستویکم برقرار<strong>ي</strong> دموکراسی و شرکت مردم <strong>در</strong> آن است.‏ <strong>در</strong> این ساختار دموکراسی فقط <strong>در</strong>چهارچوب ‏«شرکت <strong>در</strong> انتخابات»‏ معنا نمیشود بلکه همه<strong>ي</strong> مردم،‏ نه فقط نخبگان،‏ ق<strong>در</strong>ت دارند و به یک نسبت <strong>در</strong> راهبرد ق<strong>در</strong>تنقش دارند و <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> کارها<strong>ي</strong> عمومی دستان<strong>در</strong>کارند.‏ رأ<strong>ي</strong>دهندگان حقوقشان را به دست نمایندهها نمیسپارند و نمایندهها برا<strong>ي</strong>


شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 116کار نمایندگیشان حقوق <strong>در</strong>یافت نمیکنند،‏ بلکه زندگیشان را از راه کارها<strong>ي</strong> ویژه و تخصصی خود میگذرانند،بدین ترتیب بهسیاستمداران حرفها<strong>ي</strong> تبدیل نمیشوندمنابع:‏. (Harnecker, 2010)صادقی -بروجنی،‏ خسرو.(1388)راه توسعه از مسیر فلاکت نمیگذرد ‏(طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و و نولیبرالیزاسیون اقتصاد<strong>ي</strong>)،‏http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24683کلاین،‏ نا<strong>ي</strong>ٔومی - (1389).نشر ‏«کتاب آمه».‏دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه،‏ ترجمه:‏ مهرداد ‏(خلیل)‏ شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>،‏ چاپ اول،‏- Harnecker, Marta (2010). Latin America & Twenty-First Century Socialism: Inventing toAvoid Mistakes*,http://www.monthlyreview.org/100701harneckerIntro.php.*ترجمه<strong>ي</strong> فارسی این اثر توسط دکتر اکرم پ<strong>در</strong>امنیا منتشر خواهد شد.‏- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, HarvardUniversity,http://www.ksghome.harvard.edu/~drodrik/Lessons%20of%20the%201990s%20review%20_JEL_.pdf.- Stiglitz, Joseph (2007). Bleakonomics, New York Time, September30,http://www.nytimes.com/ 2007/09/30/books/ review/Stiglitz-t.html.-Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,Institue for International Economie,http://www.iie.com/publications/papers/williamson0204.pdf.* این مقاله <strong>در</strong> شماره 259- 258 ‏(آبان و آذر 1389) ماهنامه ‏«جهان کتاب»‏ منتشر شده است.‏


یب«‏یازده. ما ‏.و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت!‏مقاله<strong>ي</strong>تهران‏«نامه از...‏تهران:‏معاصر و فرهنگ دیدار<strong>ي</strong> آن»‏احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت؛نوشته<strong>ي</strong> وحیدولیزاده دانشآموخته<strong>ي</strong> رشته<strong>ي</strong> مطالعات فرهنگی استکه <strong>در</strong> نشریه<strong>ي</strong>اگر چه قدمترشتها<strong>ي</strong> به دهه<strong>ي</strong>Vertigomagazine1مطالعات فرهنگی50منتشر شده است.‏به عنوان حوزها<strong>ي</strong> بینمیلاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بریتانیا بازمیگردد،‏ اما<strong>در</strong> علوم اجتماعی ایران حوزها<strong>ي</strong> جدید میباشد که کمترشاهد آثار چشمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این زمینه بودهایم.‏مطالعات فرهنگی معاصر به فرهنگ به عنوان پدیده<strong>ي</strong>روینایی،‏ مجرد و منفک از دیگر حوزهها نمیپردازد بلکه بررسی فرهنگ،‏ کنشها<strong>ي</strong> فرهنگی و آنچه <strong>در</strong> زندگیروزمره و <strong>در</strong> فرهنگ عامه انجام میشود را <strong>در</strong> ارتباط با دیگر ساختارها،‏ روابط،‏ نهادها و نظامات اجتماعی بررسیکرده و روابط ق<strong>در</strong>ت و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> هر طبقه را <strong>در</strong>ون آن بازنمایی میکند.‏<strong>در</strong> نحله<strong>ي</strong>اخیر جامعه شناسانی چون‏«استوارت هال»،‏‏«ریچارد هوگارت»،‏‏«ریموند ویلیامز»‏پی.‏ » <strong>ي</strong>ا . وتامپسون»‏ <strong>در</strong> سنت مطالعات فرهنگی دانشگاه بیرمنگهام با مفهوم متداول فرهنگ که تعبیر<strong>ي</strong> نخبهگرایانه از آندارد،‏ مخالفت کرده و به بررسی فرهنگ عامه و طبقات فرودست جامعه میپردازند.‏1 Cultural Studies


118یب«‏ .ام.‏ و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت!‏یب«‏برا<strong>ي</strong> نمونه هوگارت <strong>در</strong> کتاب‏«کاربردها<strong>ي</strong> سواد»‏و تامپسون <strong>در</strong> کتابتغییرات و تکوین فرهنگ طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> بریتانیا را مورد بررسی قرار میدهند.‏‏«پیدایش طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> انگلستان»‏<strong>در</strong> این رویکرد مردم به عنوان کنشگرانی منفعل که هنجارها<strong>ي</strong> فرهنگی طبقات مسلط را پذیرا میشوند،‏ <strong>در</strong> نظرگرفته نمیشوند،‏ بلکه خود نیز دارا<strong>ي</strong> هنجارها<strong>ي</strong> فرهنگی و کنشها<strong>ي</strong> روزمره<strong>ي</strong> معنادار و مخصوص به خودهستند که چه بسا <strong>در</strong> تقابل با هنجار هژمونیک جامعه قرار گیرد.‏مقاله<strong>ي</strong> حاضر که <strong>در</strong> این نوشتار معرفی میشود نیر با رویکرد<strong>ي</strong> مناسبِ‏ مطالعات فرهنگی به بررسی3 2‏«ق<strong>در</strong>ت»‏ و ‏«لذت»‏به عنوان نمودها<strong>ي</strong> بارز ‏«زیربنا»‏ و ‏«روبنا»‏ میپردازد.‏دو بیلبورد بسیار بزرگ <strong>در</strong> بزرگراه همت <strong>در</strong> تهران با تصویر<strong>ي</strong> از اتومبیل‏«احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت»‏لذت و ق<strong>در</strong>ت نهفته <strong>در</strong> آن.‏(B.M.V) ‏.و»‏ » یب . ما. ماروابطو عبارت تبلیغاتی<strong>در</strong> رو<strong>ي</strong> آن،‏ فرصتی فراهم کرده برا<strong>ي</strong> نگارش مقاله<strong>ي</strong> مذکور و بررسی روابطنگارنده با توصیف گروهها<strong>ي</strong> هدف چنین تبلیغاتی،‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> پسِ‏ پشت آن را بازنمایی کرده و‏.و»‏ را تجسمی از اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> این طبقه میداند:‏طبقه بورژواز<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که امکان مالی خرید این نوع اتومبیل دارد را میتوان گروه هدف این نوع آگهیها<strong>ي</strong> تبلیغاتیدانست.‏ اما طبقه بورژواز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایرانِ‏ امروز یک دست و متجانس نیست و شامل دو قشر مشخص است:‏‎1‎‏-قشر<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>ت است و تجربها<strong>ي</strong> از لذت ندارد.‏‎2‎‏-قشر<strong>ي</strong> که طمع لذت را چشیدهاند اما فاقد ق<strong>در</strong>تاند.‏این دو قشر را میتوان را اقشار‏«سنتی»‏ و ‏«م<strong>در</strong>ن»‏ طبقه<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> ایران دانست.‏قشر سنتی که مشاغل مهمی <strong>در</strong> کارخانجات و مراکز صنعتی دولتی و همچنین مناصب مهمی <strong>در</strong>ون ساختارق<strong>در</strong>ت حکومت دارد،‏ دورانسپر<strong>ي</strong> کردهاین تازه است.‏جوانیاش را بدون تجربه<strong>ي</strong>‏«لذت»‏و با پیشه کردن پرهیزگار<strong>ي</strong> از لذات دنیو<strong>ي</strong>واردین به عرصه<strong>ي</strong> تجربه<strong>ي</strong> لذت غیردینی،‏ امروز و <strong>در</strong> میانسالی خود که دارا<strong>ي</strong>ق<strong>در</strong>ت بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ساختار ق<strong>در</strong>ت گشتهاند،‏ توان و فرصت تجربه<strong>ي</strong> چنین لذاتی را یافته،‏ از گذشته<strong>ي</strong> بدونلذتاش پشیمان گشته و به دوران جوانیاش با حسرت مینگرد.‏این قشر <strong>در</strong> برزخ گذار از گذشتها<strong>ي</strong> بیلذت و آیندها<strong>ي</strong> پر لذت،‏ <strong>در</strong> تجربه کردن چنین لذتهایی که پیش از اینبا آنها بیگانه بوده است،‏ عجله دارد و به سرعت <strong>در</strong> جهت تحقق چنین تجربها<strong>ي</strong> از لذت تلاش میکند.‏2 Power3 Pleasure


119یب«‏ .ام.‏ و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت!‏قشر م<strong>در</strong>ن طبقه<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> اگر چه پیش از این و حتی <strong>در</strong> پیش از انقلاب 1357، چنین لذتهایی را <strong>در</strong> کناردیگر لذتها<strong>ي</strong> زندگیاش چون موسیقی،‏ مشروبات الکلی،‏ مجالس شبنشینی و روابط با جنس مخالف تجربهکرده است اما <strong>در</strong> حال حاضر <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> عمومی جامعه فاقد ق<strong>در</strong>ت بوده و تنها <strong>در</strong> محافل خصوصی و مجالسخانوادگیاش قا<strong>در</strong> به تجربه<strong>ي</strong> چنین لذتهایی است.‏اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> به واسطه<strong>ي</strong> تبلیغات <strong>در</strong> جهت کالاییکردن مناسبات حاکم بر جامعه و کسب هژمونیبرا<strong>ي</strong> ارزشها<strong>ي</strong> ‏«کمی»‏ <strong>در</strong> برابر ارزشها<strong>ي</strong> ‏«کیفی»‏ و انسانی،‏ تعریف جدید<strong>ي</strong> از ‏«ق<strong>در</strong>ت»‏ و ‏«لذت»‏ ارا<strong>ي</strong>ٔهمیدهد:‏ ‏«داشتنِ‏ بی.‏ ما ‏.و»!.‏<strong>در</strong> این تبلیغات یافتن شغل مورد علاقه،‏ خواندن رمان یا شعر<strong>ي</strong> جالب،‏ گفتگو<strong>ي</strong> همدلانه با یک دوست،‏ پیادهرو<strong>ي</strong> شبانه یا مشارکت <strong>در</strong> جامعه لذت محسوب نمیشوند و ق<strong>در</strong>ت نه معنا<strong>ي</strong> همبستگی انسانها،‏ بلکه به معنا<strong>ي</strong>داشتن پول و مالکیت» یب . ما‏.و»‏ به واسطه<strong>ي</strong> آن تعبیر میشود.‏<strong>در</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> که همچون هر اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> دیگر مروج آگاهی کاذب و نوعی توهم است،‏ ‏«فردیت»‏انسان <strong>در</strong> میان میلیونها انسانی که <strong>در</strong> میان کوهی از دود و آهن و بتن پنهان شدهاند،‏ محو میشود و تنها بهواسطه<strong>ي</strong> ثروت،‏ موقعیت و ق<strong>در</strong>ت مورد ستایش قرار میگیرد؛ جامعها<strong>ي</strong> بنبان نهاده میشود که <strong>در</strong> آن ‏«افزایشارزش جهان اشیاء نسبتی مستقیم با کاستن از ارزش جهان انسانها دارد»‏ ‏(مارکس،‏‎1382‎‏:‏<strong>در</strong> این اندیشه است که نیاز تازها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> خلق کند»(همان:‏(125.(190هر کسی ممکن است <strong>در</strong> عبور از امتداد بزرگراه همت این عبارت تبلیغاتی بسیار بزرگ <strong>در</strong>باره تبلیغبخواند،‏ اما ویژگی و خصوصیت شما برا<strong>ي</strong> کمپانیو ‏«هر شخص» یب . ما» یب . ما‏.و»‏ را‏.و»‏ مهم نیست و از این لحاظ بین شما و دیگرانتفاوتی برا<strong>ي</strong> آنها وحود ندارد چرا که سرمایهدار<strong>ي</strong> جز با پول شما،‏ با فردیت یا شخصیت شما سر و کار<strong>ي</strong> ندارد.‏سرمایهدار<strong>ي</strong> از رهگذر مالکیت خصوصی آسیب بزرگی به فردگرایی وارد کردهاست.‏ ‏«با یکی دانستن انسان وداراییاش،‏ فردگرایی را از معنا<strong>ي</strong> واقعی خود تهی کردهاست.‏ سود هدف اصلی شدهاست نه رشد انسان؛ و انسانهاپنداشتهاند مهمترین چیز،‏ ‏«داشتن»‏ است نه‏(وایلد،‏‎1386‎‏:‏کمپانی» وب.(16» یب . مادن».‏ اما کمال واقعی انسان نه به داشته<strong>ي</strong> او که به بود اوست»‏‏.و»‏ پول شما را میخواهد و سرمایهداران ایرانی به حرص و طمع داشتن آن نیازمندند.‏اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> همواره با تناقضاتی نیز همراه است؛ بیلبوردها<strong>ي</strong> تبلیغاتی را برا<strong>ي</strong> جلب توجه کردن <strong>در</strong> پر رفت وآمدترین و شلوغترین نقطه<strong>ي</strong> بزرگراه همت قرار دادهاند،‏ اما این شلوغی <strong>در</strong> عین حال موجب شده افراد توجهیبه این تبلیغات نداشته باشند!‏


120یب«‏ .ام.‏ و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت،‏ تجربه<strong>ي</strong> لذت!‏یب«‏این تبلیغ به شما میگوید حتی اگر <strong>در</strong> راهبندان و ترافیک گیر کردهاید» یب . ما‏.و»‏ میتواند به شما احساسق<strong>در</strong>ت و تجربه<strong>ي</strong> لذت بدهد،‏ اما اگر مهمترین شغل تجار<strong>ي</strong> دنیا را هم داشته باشید،‏ وقتی با کمپانی» یب . ما. ما‏.و»‏ <strong>در</strong>میان هزاران ماشین دیگر گیر میکنید،‏ مضطرب،‏ <strong>در</strong>مانده،‏ ناامید و بیچاره میگردید و نام تجار<strong>ي</strong> اتومبیلتانبیمعنی میگردد.‏ <strong>در</strong> این وضعیت همچون دیگران <strong>در</strong> عذاب هستید و اینکه <strong>در</strong> حال رانندگی با پیکان یا‏.و»‏ باشید تفاوتی ندارد!‏این واقعیتی است که <strong>در</strong> شبکه<strong>ي</strong> راهها<strong>ي</strong> طراحی شده توسط سرمایهدار<strong>ي</strong> شما نه احساس ق<strong>در</strong>ت خواهید کرد ونه لذتی را تجربه خواهید کرد.‏منابع:‏مارکس،‏ کارل -.(1382)-دستنوشتهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> فلسفی‎1844‎‏،‏ ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>،‏ چاپ دوم،‏ تهران:‏ آگهوایلد،‏ اسکار (1386). سوسیالیسم و فردگرایی،‏ ترجمه<strong>ي</strong> باوند بهپور،‏ چاپ اول،‏ تهران:‏ چشمه- Valizadeh, Vahid (2010), LETTER FROM…Tehran: Feel the Power, Experiece the Pleasure,Conterporary Tehran and its visual culture,http://vertigomagazine.co.uk/showarticle.php?sel=cur&siz=0&id=1154


دوازدهافسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر *نگاهی کوتاه به گذشتهقرن نوزده آغاز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> حرکتها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> بود.‏ <strong>در</strong> دهه1880اعتصابها<strong>ي</strong> فراوانی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> صنعتی ازقبیل فرانسه،‏ آمریکا،‏ بلژیک،‏ انگلستان و حتی روسیه صورت گرفت.‏ یکی از مهمترین خواستهها<strong>ي</strong> کارگران


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 122کاهش ساعات کار به 8 ساعت <strong>در</strong> روز بود.‏ <strong>در</strong> پی این تلاشها <strong>در</strong> برخی کشورها مانند دانمارك،‏ اتریش و آلمانبعضی قوانین نسبتاً‏ پیشرفته <strong>در</strong> آن زمان تصویب شد.‏ اما <strong>در</strong> آمریکا علیرغم تلاشها<strong>ي</strong> سازمانها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> ومحدود شدن ساعت کار به 8 ساعت <strong>در</strong> بعضی از ایالات به صورت رسمی کارفرمایان عملاً‏ به میزان همان ساعاتقبلی از کارگران کار میخواستندسرانجام <strong>در</strong> روز اول ماه مه1886<strong>در</strong> سرتاسر ایالات متحده آمریکا5000اعتصاب با شرکتشروع شد.‏ <strong>در</strong> روز اول ماه مه پلیس <strong>در</strong> میلواکی به سو<strong>ي</strong> اعتصاب کنندگان آتش گشودند و3509به قتل رساند.‏ <strong>در</strong> دوز سوم ماه مه <strong>در</strong> شیکاگو پلیس خصوصی با تیرانداز<strong>ي</strong> به طرف اعتصاب کنندگانهزار کارگرنفر از کارگران رانفر دیگر 6را به قتل رسانید.‏ <strong>در</strong> تظاهرات آرام فردا<strong>ي</strong> آن روز زمانی که <strong>در</strong> پایان تظاهرات پلیس به تظاهرکنندگان یورشبرد بمبی منفجر شد و بر اثر آن8پلیس کشته شدند.‏ این برخورد بهانها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> سرکوب حرکت عدالتخواهانهکارگران شد و <strong>در</strong> سرتاسر آمریکا دولت فعالان کارگر<strong>ي</strong> را دستگیر کرد.‏ کارفرمایان نیز با اخراج جمعی کارگران واستخدام کارگران جدید به دلیل بیکار<strong>ي</strong> شدید،‏ ضربه دیگر<strong>ي</strong> به کارگران وارد کردند.‏ دولت واقعه انفجار بمب رایک توط<strong>ي</strong>ٔه دانست و شب بعد از واقعههمه به اعدام محکوم شدند.‏<strong>در</strong> سال181888نفر را دستگیر کرد و طی دادگاهی بدون آنکه جرم آنان اثبات شود،‏‏«ف<strong>در</strong>اسیون آمریکایی کار»‏ که جایگزین ‏«ف<strong>در</strong>اسیون سندیکاها<strong>ي</strong> صنعتی و تجار<strong>ي</strong>»‏ شده بودپیشنهاد کرد که با برپایی اعتصاب <strong>در</strong> هر سال از سو<strong>ي</strong> یکی از ف<strong>در</strong>اسیونها،‏ مبارزه برا<strong>ي</strong> دستیابی بهکار پیگیر<strong>ي</strong> شود و برا<strong>ي</strong> اول ماه مه81890ساعتبرا<strong>ي</strong> نخستین بار قرار شد که ف<strong>در</strong>اسیون <strong>در</strong>ودگران اعتصاب کنند.‏ ازآن پس اول ماه مه به عنوان جشن جهانی کار برا<strong>ي</strong> تمامی کارگران ماندگار شد.‏ اول ماه مه مطالبه هشت ساعتکار روزانه را مطرح کرد،‏ اما پس از آن که این هدف تحقق یافت،‏ اول ماه مه به دست فراموشی سپرده نشد.‏ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر!‏پس از فروپاشی دیوار برلین از پس فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن مناسبات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی جهان،‏طبقه<strong>ي</strong> کارگر کشورها<strong>ي</strong> صنعتی که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> همجوار<strong>ي</strong> با بلوك حامی کار ‏(بلوك شرق)‏ از حقوق و مزایا<strong>ي</strong>ویژها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> الگو<strong>ي</strong> اقتصاد کینز<strong>ي</strong> بهرهمند بود،‏ بیش از پیش <strong>در</strong> معرض تهاجم سرمایه و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ها وسیاستها<strong>ي</strong> آن قرار گرفت.‏ با مطرح شدن نظریه<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>،‏ جهانی شدن بیش از پیش تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> ومطرح گشتن بنیادگرایی بازارِ‏ <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> پرتو نظریات آکادمیسینها<strong>ي</strong> نولیبرالی چون فر<strong>در</strong>یک فون هایک ومیلتون فریدمن،‏ معیشت کارگران و سندیکاها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> جهان بار دیگر تحت فشار سرمایه و الزامات آن این بار<strong>در</strong> شکل و شمایل جدید<strong>ي</strong> نسبت به قرن نوزدهم قرار گرفت.‏


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 123<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر با رونق گرفتن <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی و جهانیساز<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ هجوم سرمایه به کارمحدود به کشورها<strong>ي</strong> صنعتی غرب نبوده است و کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی و مناطق کم توسعه<strong>ي</strong> جهان را نیز <strong>در</strong> برگرفته است.‏<strong>در</strong> این دوره <strong>در</strong> واکنش به نظریات رادیکال و چپ،‏ سلسله نظریاتی <strong>در</strong> محافل آکادمیک و همچنین رسانهها<strong>ي</strong>عمومی جهان توسعه یافته منتشر و تبلیغ شد که تقربباً‏ غایت اندیشه<strong>ي</strong> تمام آنها نادیده انگاشتن کار وطبقه<strong>ي</strong> کارگر به عنوان منبع ارزش و مطرح کردن مفاهیم جدید<strong>ي</strong> متناسب با واقعیات موجود بود.‏نظریاتی چون ‏«جامعه ما بعد صنعتی»،‏ ‏«جامعه دانایی محور»،‏ ‏«جامعه انفورماتیک»،‏ ‏«جامعه مصرفی»‏ وهمچنین مفاهیمی چون خدماتی شدن جوامع و اولویت فرهنگ ‏(روبنا)‏ بر شیوه تولید و اقتصاد ‏(زیربنا)،‏ همگیباور داشتند که مقولاتی چون کار،‏ طبقه<strong>ي</strong> کارگر و تضاد کار و سرمایه فاقد اعتبار گشته است و آنچه <strong>در</strong> جوامعکنونی ملاك ارزش میباشد،‏ مناسباتی است که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با فرهنگ و هویت و دانایی قرار دارد.‏<strong>در</strong> همین دوره است که کتابهایی چون ‏«جامعه ما بعد صنعتی»‏ از دانیل بل،‏ ‏«موج سوم»‏ از الوین تافلر،‏ و...همان شعار<strong>ي</strong> را سر دادند که آن<strong>در</strong>ه گورز <strong>در</strong> کتاب معروفش تحت عنوان ‏«خداحافظ طبقه<strong>ي</strong> کارگر»‏ سر می داد.‏آنچه از دل این نظریات و مفاهیم بیرون میآمد فرهنگگراییا<strong>ي</strong> بود که عنصر تعیین کننده<strong>ي</strong> هویت افراد وجوامع را نه عرضه<strong>ي</strong> تولید،‏ بلکه <strong>در</strong> نوع مصرف آنها میدانست.‏ <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> فرهنگ،‏ نظریه ‏«پست م<strong>در</strong>نیسم»‏ و‏«پسام<strong>در</strong>نیسم»‏ نیز الگو<strong>ي</strong> فرهنگی این سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر نو ظهور بود.‏اما <strong>در</strong> همان زمانی که این نظریات <strong>در</strong> محافل آکادمیک مطرح میشد و توسط دستگاهها<strong>ي</strong> ارتباط جمعی <strong>در</strong>روند<strong>ي</strong> یکسویه و غیر انتقاد<strong>ي</strong> به مردم کشورها<strong>ي</strong> جهان منتقل میگردید،‏ شواهد و واقعیات جهان دال بر افزاششکاف نابرابر<strong>ي</strong> و فقر و تنگدستی نیرو<strong>ي</strong> کار جهانی که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با مناسبات ق<strong>در</strong>ت سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>ناشی از تضاد کار و سرمایه است،‏ بیش از پیش اعتبار علمی این نظریات را زیر سوال برد.‏برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> جهانی که آن را ما بعد صنعنی و دانایی محور و انفورماتیک اطلاق میکنند،‏ جهانیشدن سرمایه وانکشاف شیوه<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سراسر مناطق جهان،‏ نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را وا داشته است تا برا<strong>ي</strong> گریز ازبحرانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ون زا<strong>ي</strong> خود به منظور دسترسی به کارگر ارزان قیمت و شرایط سهلتر قوانین محیط زیستبسیار<strong>ي</strong> از صنایع و تولیدات خود را <strong>در</strong> قالب شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی به کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم منتقل کند.‏آنچه <strong>در</strong> نظریه<strong>ي</strong> جهانیشدن تحت عنوان امحاء دولت-ملت و ایجاد جامعه جهانی تبلیغ میشود،‏ نتیجه<strong>ي</strong>عملیاش نه تنها سرنوشت مشترك بشریت بر پایه<strong>ي</strong> احترام و تعامل و همبستگی بشر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> اهداف انسانینبوده است بلکه بیش از پیش سرنوشت و زندگی مردم کشورها<strong>ي</strong> پیرامون را ذیل قوانین غیر دموکراتیک سرمایه


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 124<strong>در</strong> شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی و سازمانها<strong>ي</strong> جهانیا<strong>ي</strong> چون سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول قرارداده است.‏امروز ‏«کالاییشدن»‏ نیرو<strong>ي</strong> کار <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> اعمال چنین نظریاتی بیش از هر زمان دیگر<strong>ي</strong> معیشت کارگران وزحمتکشان جهان را تهدید میکند.‏ <strong>در</strong> چنین فرایند<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> بازار عرضه و تقاضا<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> و برا<strong>ي</strong> تأمینمنافع شرکتها مجبور به <strong>در</strong>یافت کمترین حقوق و بهرهمند<strong>ي</strong> از کمترین امتیاز برا<strong>ي</strong> تشکیل سندیکا و حقاعتراض و چانهزنی میباشد.‏<strong>در</strong> واقع جهانیساز<strong>ي</strong> ‏(جهانیشدن تحت سیطره<strong>ي</strong> قوانین نولیبرالی بنیادگرایی بازار)‏بیمرز<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong> را برا<strong>ي</strong>سرمایه ها تأمین کرده است و حقوق شهروند<strong>ي</strong> و حقوق جهان کار را <strong>در</strong> <strong>در</strong>ون مرزها<strong>ي</strong> ملی و طبقاتی به گونها<strong>ي</strong>مسدود نگه داشته است تا بتواند دامنه آنها را هر چه بیشتر محدود کند و بهرا به رعیتبدل کند.‏2سیستم مبتنی بر کار و خدمات اجتماعیکمک استبدادها<strong>ي</strong> محلی شهروند1<strong>در</strong> این سیستم فکر<strong>ي</strong> مبتنی بر اقتصاد جنگی که به محیط زیست نیز بی توجه است،‏تروریسم جانشین صلح و امنیت و حقوق می شود.‏وال استریت ژورنال که بیانگر منافع سرمایه بزرگ جهانی است <strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong>هر چه بیشتر مورد تهدید قرار می گیرد و جنگ و بی امنیتی و(2007 مه 24)تحت عنوان ‏«نتایجغیرمنتظره»‏ نوشته بود:‏ ‏«جهانیساز<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها را افزایش داده است»‏ آنچه را که وال استریت جورنال باتعجب نوشته بود،‏ شهروندان از نیویورك تا شانگها<strong>ي</strong>،‏ پاریس تا دهلی از مسکو تا لندن از مدتها پیش <strong>در</strong> جهان<strong>در</strong>یافته بودند،‏ با جهانیساز<strong>ي</strong> شاهدوضعیتی هستیم که <strong>در</strong> آن <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> ملی به همراه <strong>در</strong>آمد اقشار<strong>ي</strong> که باسرمایه زندگی می کنند بالا رفته و <strong>در</strong>آمد اقشار کار و شهروندان حقوق بگیر پایین آمده است.‏<strong>در</strong> مقیاس جهانی،‏ فقر با رشد وسیع نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> همراه است.‏ <strong>در</strong> چین و هند،‏ دو کشور پر جمعیت جهانکه از اقتصادها<strong>ي</strong> به سرعت <strong>در</strong> حال رشد جهان نیز هستند،‏ نابرابر<strong>ي</strong> به سرعت <strong>در</strong> حال افزایش است.‏ نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>چین که از کشورها<strong>ي</strong> طرفدار تساو<strong>ي</strong> حقوق و فرصتها به شمار میرود،‏ به سختی قابل تشخیص از میزاننابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا است و این <strong>در</strong> حالی است که شاید چین بزرگترین توزیع مجدد <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تاریخ را به خوددیده است.‏<strong>در</strong> هند،‏ قسمت اعظمی از منافع رشد سریع اقتصاد<strong>ي</strong> به جیبمیلیون نفر <strong>در</strong> فقر و فلاکت به سر میبرند.‏ تنها <strong>در</strong> کلکته حدودمیرسانند.(‏‎1‎‏)‏%20ثروتمند جامعه میرود.‏350250000کودك شبها را <strong>در</strong> پیادهرو به صبح1 Warfare2 walfare


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 125برانکو میلانویچ اقتصاددان بانک جهانی،‏ بر یکی از مهمترین طرحها<strong>ي</strong> اندازهگیر<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سطحجهان نظارت دارد.‏ او با استفاده از یک بررسی بسیار گسترده <strong>در</strong> خانوارها<strong>ي</strong> سراسر جهان،‏ به این نتیجه رسیدهاست که:‏<strong>در</strong>آمدشان به اندازهیک <strong>در</strong>صد از افراد جهان<strong>در</strong>صد 57‏(فقیرترین)‏1993، <strong>در</strong>آمد متوسط پنج <strong>در</strong>صد ثروتمند،‏بزرگتر از <strong>در</strong>آمد متوسط‏(ثروتمندترین)،‏است.‏1145است؛ <strong>در</strong> حالی که این میزان <strong>در</strong> سالاست.‏<strong>در</strong> سالبرابر<strong>در</strong>صد مردم فقیر جهان بوده78 ،198825 <strong>در</strong>صد فقیر،‏ 5دست دادهاند،‏ <strong>در</strong> حالی که <strong>در</strong>آمدبرابر بوده<strong>در</strong>صد از <strong>در</strong>آمد واقعی خود را از20<strong>در</strong>صد ثروتمند،‏12<strong>در</strong>صد بیش از دو برابر رشد <strong>در</strong>آمد جهان رشد داشتهاست.‏ افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان به خاطر افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>داخل کشورها و همچنین بین کشورها است.‏ثروتمند،‏ ثروتمندتر و کشور فقیر،‏ فقیرتر میشود.‏کشوربرا<strong>ي</strong> شناخت کیفیت نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نمونهمیتوان به آمار مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایالاتمتحده،‏ به عنوان کشور<strong>ي</strong> که پیشرفتهترین مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن جریان دارد و بیش از سایر کشورهاچنین الگویی را برا<strong>ي</strong> توسعه و برنامهریز<strong>ي</strong> اقصاد<strong>ي</strong> سیاسی ترویج میدهد،‏ مراجعه کرد.‏پایگاه اینترنتی آمریکاییآمریکا که <strong>در</strong> ابتدا<strong>ي</strong> سال3‏«بزینس پاندیت»‏2010<strong>در</strong> گزارشی <strong>در</strong> خصوص چگونگی توزیع ثروت <strong>در</strong> ایالات متحدهمیلاد<strong>ي</strong> منتشر کرده است،‏ تصریح میکند:‏ طی30سال گذشته <strong>در</strong> آمریکاثروتمندان همچنان ثروتمندتر شدهاند و فقیران همچنان فقیرتر.‏ شاید مهمترین دلیل این امر آن باشد که اکثرشغلها<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> که طی این سالها ایجاد شدهاند دستمزدها<strong>ي</strong> پایینی داشته و بیمه بازنشستگی و <strong>در</strong>مانندارند.‏بر اساس گزارش ‏«بخش مالی پایگاه اینترنتی یاهو»‏ <strong>در</strong> تاریخ اول اکتبر سال گذشته،‏بیش از2050<strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> آمریکا تنها<strong>در</strong>صد از <strong>در</strong>آمد برا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد را <strong>در</strong> این کشور کسب میکنند.‏ این <strong>در</strong>حالی است که4012<strong>در</strong>صد از آمریکاییها<strong>در</strong>صد از جمعیت پایین هرم<strong>در</strong>صد از کل <strong>در</strong>امدها<strong>ي</strong> حاصله <strong>در</strong> اقتصاد این کشور را کسب میکنند.‏50 مقایسه20<strong>در</strong>صد از جمعیت وبالا<strong>ي</strong> جامعه آمریکا بیش از چهار برابر12<strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد برا<strong>ي</strong>40<strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد نشان میدهد که دو دهکچهار دهک پایینی این جامعه <strong>در</strong>آمد دارد و این شکاف طبقاتی را باید3 Business Pandit


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 126نوعی رکورد <strong>در</strong> تاریخ دانست!.‏ امروز ایالات متحده را قاطعانه میتوان یکی از نابرابرترین کشورها<strong>ي</strong> جهاندانست.‏نمونه<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> که بدون توجه به نرخ استثمار و سطح بسیار پایین معیشت کارگران از آن به عنوان الگو<strong>ي</strong>موفقی <strong>در</strong> اتخاذ برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نام برده میشود کشور چین است.‏ چین اگر چه <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از نشانگرها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ به خصوص نرخ اقتصاد<strong>ي</strong>،‏ نرخ رشد سرمایهگذار<strong>ي</strong> خارجی،‏ صا<strong>در</strong>ات و تولید ناخالص داخلیپیشرفتها<strong>ي</strong> قابل توجهی داشته است.‏ اما اگر دامنه<strong>ي</strong> مفهوم توسعه را تنها محدود به چنین شاخصها<strong>ي</strong> کمیاقتصاد<strong>ي</strong> ندانسته و آن را به وضعیت و کیفیت زندگی کارگران و زحمتکشان گسترش دهیم،‏ واقعیت این استکه رشد مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چین بر پایه<strong>ي</strong> شرایط ناگوار کار و زندگی اکثریت کارگران چین قرار دارد وسهم بزرگی از رشد اقتصاد<strong>ي</strong> چین حاصل پایین بودن ارزش نیرو<strong>ي</strong> کار <strong>در</strong> این کشور میباشد.‏مطالعات بانک جهانی نشان میدهد نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چین بیشتر از هر کشور دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان رشد کرده است.‏ بین2003 تا 2001 سالها<strong>ي</strong>نرخ رشد اقتصاد چین سالیانه10<strong>در</strong>صد بود،‏ اما102/5<strong>در</strong>صد افت <strong>در</strong>آمد روبه رو شدند.‏ آمار رسمی حاکی از آن است که اختلاف بینپایین دارندگان <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد پایین دارندگان <strong>در</strong>آمد با20 <strong>در</strong>صد بالا و 202006تا 2009، دارا<strong>ي</strong> رشد40<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong> بوده است.‏<strong>در</strong>صد‏«میشل د<strong>ي</strong> تیس»‏ استاد اقتصاد <strong>در</strong> دانشگاه پیتسبرگ آمریکا.‏ معتقد است:‏ ‏«چیز<strong>ي</strong> که به نابرابر<strong>ي</strong> موجود <strong>در</strong>بین کشورها و <strong>در</strong>ون آنها دامن میزند،‏ ق<strong>در</strong>ت رو به رشد مالکین سرمایه و زوال روز به روز ق<strong>در</strong>ت کارگران ‏(ودهقانان <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر)‏ است.‏ اگر به طور عینی به کشورها<strong>ي</strong> جهان بنگریم،‏ خواهیم دید که هرچه ق<strong>در</strong>تکارگران و دهقانان بالاتر باشد،‏ توزیع <strong>در</strong>آمد،‏ بیشتر به سمت تساو<strong>ي</strong> متمایل میشود.‏ هر چه کارگران و دهقانانکشورها<strong>ي</strong> فقیر ضعیفتر باشند،‏ کشور بیشتر تحت سلطه و فشار ملل ثروتمند قرار خواهد گرفت و نابرابر<strong>ي</strong> بینکشورها بالا خواهد رفت.‏ هنگامی که <strong>در</strong>آمد قشر فقیر تا حداقل میزانی که میتوان با آن زنده ماند،‏ پایین بیاید،‏نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> داخل این کشورها نیز بالا خواهد رفت.‏ این مسأله حتی <strong>در</strong> زمان بالا بودن تولید ناخالص داخلیسرانه نیز صادق است.‏ همین طور <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> ثروتمند،‏ هر چه کارگران ضعیفتر باشند،‏ نابرابر<strong>ي</strong> بیشتر خواهدبود و نیز احتمال این که کارگران بتوانند با برا<strong>در</strong>ان و خواهران خود به وحدت و همبستگی برا<strong>ي</strong> حفظمنافعشان دست یابند،‏ کمتر است.‏ این که آمریکا دارا<strong>ي</strong> ضعیفترین جنبشها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و بیشترین نابرابر<strong>ي</strong><strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> میان کشورها<strong>ي</strong> ثروتمند است،‏ اتفاقی نیست.»‏بنابراین آنچه با عناوین دلفریبی چون جامعه مابعدصنعتی و جامعه دانش محور و...هر روزه <strong>در</strong> محافلدانشگاهی تبلیغ میشود و از پی آن مرگ طبقه<strong>ي</strong> کارگر را به عنوان سوژه<strong>ي</strong> ارزش آفرین و تغییر دهنده<strong>ي</strong>


افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 127جهان اعلام میکنند،‏ <strong>در</strong> چنین جوامعی اگر چه کیفیتی متفاوتی یافته است اما از عاملیت آن <strong>در</strong> ارزشزایی برا<strong>ي</strong>نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> حاکم بر مناسبات جهان نکاسته است.‏چنین نظریات مد روز<strong>ي</strong> نمیتوانند منکر این واقعیت شوند که هر نوع دانایی و فرهنگ و هویتی حاصل تلاش وکار مداوم فکر<strong>ي</strong> و ماد<strong>ي</strong> زنان و مردان و نسلها<strong>ي</strong> بشر<strong>ي</strong> است که به این لحظه<strong>ي</strong> تاریخی رسیده است وهمچنین کار مداوم <strong>در</strong> عرصها<strong>ي</strong> ماد<strong>ي</strong> و فکر<strong>ي</strong> است که زمینهها<strong>ي</strong> دانش و تکنولوژ<strong>ي</strong> را فراهم میکند.‏<strong>در</strong> نظریات رسمی موجود دو خطا<strong>ي</strong> ت<strong>ي</strong>ٔوریک عمده وجود دارد که هر دو<strong>ي</strong> این موارد نشان از رویکرد غیرتاریخیو نگرش محدود این نظریات است.‏ <strong>در</strong> این نظریات از سویی با برداشتی غیر واقعی از مفهوم کار و کارگر،‏ اینمقولات را به عرصهها<strong>ي</strong> کار ید<strong>ي</strong> و عرصه<strong>ي</strong> تولید محدود میکنند و بسیار<strong>ي</strong> از اقشار و طبقاتی را که <strong>در</strong> کارها<strong>ي</strong>فکر<strong>ي</strong> و خدماتی فعالیت میکنند از مفهوم گسترده<strong>ي</strong> طبقه<strong>ي</strong> کارگر مستثنی میکنند.‏از سو<strong>ي</strong> دیگر با رویکرد<strong>ي</strong> محدود و ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> آمار و ارقامی از حجم طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> جوامع صنعتی و مرکزسرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ این نظریه را که حجم طبقه<strong>ي</strong> کاهش پیدا کرده است،‏ به تمامی جهان تعمیم میدهند.‏ <strong>در</strong> صورتیکه <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیشدن سرمایه با منتقل شدن بخشی از تولید به جوامع پیرامونی،‏ حجم طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> اینمناطق افزایش یافته است.‏ <strong>در</strong> نتیجه با ‏«جهانی»‏ شدن کلیه<strong>ي</strong> مفاهیم،‏ رویکرد به طبقه<strong>ي</strong> کارگر و کمیت آن نیزبایستی رویکرد<strong>ي</strong> جهانی باشد.‏آمار مربوط به افزایش نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اجتماعی و شکاف طبقاتی <strong>در</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر گویا<strong>ي</strong> این واقعیت است کهنه تنها رشد سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عصر جهانیساز<strong>ي</strong> پدیدها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن و با کیفیتی متفاوت از اعصار پیش از آن میباشد،‏بلکه کیفیت نابرابر<strong>ي</strong> و فقر <strong>در</strong> دوران حاضر نیز کیفیت جدید<strong>ي</strong> یافتهاست که فقط اشاره به گفتمانها<strong>ي</strong> فرهنگیو هویتی و تأکید بر عنصر دانایی قا<strong>در</strong> به تنیین آن نخواهد بود چرا که دانایی و رشد آن <strong>در</strong> جوامع منتزع ازساختارها<strong>ي</strong> سیاسی-‏ اقتصاد<strong>ي</strong> و بی ارتباط با مناسبات ق<strong>در</strong>ت <strong>در</strong> جهان نمیباشد.‏ بنابراین خام اندیشی صرفاست که شعار جوامع دانایی محور مبنی بر ‏«دانایی ق<strong>در</strong>ت است»‏ را بدون توجه به تحلیلی تاریخی و شناخت وبررسی مناسبات موجود <strong>در</strong> ساختار سرمایهدار<strong>ي</strong> موجود و همچنین بدون وجود یک رویکرد انتقاد<strong>ي</strong> به آن،‏سرلوحه<strong>ي</strong> برنامهریز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> کلان قرار دهیم.‏پینوشت:‏1- Yates, Michael (2004). Poverty and Inequality in the Global Economy, Monthlyreview vol 55.*این مقاله <strong>در</strong> روزنامه شرق مورخ 90/2/15 منتشر شده است.‏


<strong>ي</strong>وهسیزدهتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک!‏‏«آگوست استریندبر<strong>ي</strong>»،‏ نویسنده<strong>ي</strong> سو<strong>ي</strong>ٔد<strong>ي</strong>،‏ به روشی بسیار ساده و روشن،‏ شیرا این چنین تشریح میکند:‏‏-اونجا به اون مرده چی گفتی؟‏-بهش گفتم که او باید تندتر کار کنه.‏استثمار توسط سرمایهداران


یول<strong>ي</strong>؟اریزنتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 129‏-چه کسی این حق رو به شما داده که به اون دستور بد<strong>ي</strong>؟‏-حقوق اونو من میدم.‏‏-چق<strong>در</strong> بهش حقوق مید<strong>ي</strong>؟کرون.‏ 10 ‏-روز<strong>ي</strong>‏-پولی رو که به اون مید<strong>ي</strong> از کجا می‏-من سنگ میفروشم.‏‏-چه کسی این سنگارو برات میشکونه؟‏-اون انجام میده.‏‏-<strong>در</strong> روز چه مقدار سنگ برات میشکونه؟‏-او<strong>ي</strong>،‏ تو عرض روز مقدار زیاد<strong>ي</strong> سنگ میشکونه.‏‏-چق<strong>در</strong> شما برا<strong>ي</strong> این کار میگیر<strong>ي</strong>؟کرون.‏ 50 ‏-تقریبا‏-پس دیگه این اونه کهکه سریعتر کار کنه.‏‏-بله،‏40کرون میده،‏ به خاطر اینکه شما فقط دور و بر پرسه میمالک ابزار کار و ماشینها من هستم.‏‏-چطور<strong>ي</strong> صاحب اونا شد<strong>ي</strong>؟‏-من سنگها را فروختم و اونق<strong>در</strong> پول گرفتم که تونستم باهاشون ابزار و ماشین آلات بخرم.‏‏-چه کسی سنگها را شکونده بود؟‏-ساکت شو،‏ احمق!‏(1)و به اون دستور مید<strong>ي</strong>آنچه استریندبر<strong>ي</strong> روایت میکند لُبِ‏ کلام آن چیز<strong>ي</strong> است که مارکس با زبانی نه <strong>در</strong> خور قصهپرداز<strong>ي</strong> بلکه باتبیینات علمی <strong>در</strong> آثار خود اثبات کرده است:‏ منشأ ‏«سرمایه»‏ ضد آن یعنی ‏«کار»‏ است.‏ این تضاد کار-‏ سرمایه واینکه طرف کار هر چه کمتر ‏«باشد»‏ و بیشتر از هستی انسانی خود دست بکشد،‏ سود سرمایه فزونتر میشود،‏پایه<strong>ي</strong> منطق نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> است.‏ جوابی که فرد پرسشگر <strong>در</strong> داستان استریندبر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت میکند ‏(ساکتشو،‏ احمق!)‏ استعارها<strong>ي</strong> از جوابی است که افراد و گروههایی که نظم حاکم سرمایهدار<strong>ي</strong> را به چالش میکشند ومنطق آنان را <strong>نقد</strong> میکنند <strong>در</strong>یافت میکنند.‏


<strong>ي</strong>ده<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 130احمقانی که به جا<strong>ي</strong> لاس زدن با روزمرگی خود و لذت بردن از آن،‏ خطر اخراج و احظار و بیکار<strong>ي</strong> و تبعید ومهاجرت اجبار<strong>ي</strong> را به جان میخرند تا سرشت انسانی خود را بروز<strong>ي</strong> بایسته داده باشند.‏ از این حیث احمق ودیوانه اند که با اکثریتیتکرار<strong>ي</strong> و نیندیشیکه تسلیم روابط و مناسبات موجود میشوند،‏ مرزبند<strong>ي</strong>دارند و همچون آنها روالروزمره را ادامه نمیدهند و مناسبات شعور متعارف ‏(بی شعور<strong>ي</strong> حاکم)‏ را به هم میریزد!.‏کسانی که به تعبیر کانت <strong>در</strong> شعار روشنگر<strong>ي</strong>،‏ دلیرند <strong>در</strong> بکارگیر<strong>ي</strong> از فهم خویش(2)و تفکر انتقاد<strong>ي</strong> خویش راهمچون نش<strong>ي</strong>ٔگانی سرمست به عمود خیمه<strong>ي</strong> اندیشه وا نمیگذارند و ‏«اندیشیدن»‏ را به مرخصی گسیل نمیکنند،‏رنج اش را متحمل میشوند و به اندیشیدن خطر می کنند.‏<strong>در</strong> برابر این عده کسانی قرار دارند که با ساده انگار<strong>ي</strong> خاص خود جهان پیرامون خود را چنین تفسیر میکنند کهعدها<strong>ي</strong> به ینیرو<strong>ي</strong> هوش و ذکاوت و سخت کوشی خود به مدارج بالا نا<strong>ي</strong>ٔل گشته اند و حق سرور<strong>ي</strong> و رهبر<strong>ي</strong>بر دیگران را دارند.‏ چنین آموزههایی هر روزه <strong>در</strong> کلاسامروز ‏«جوامع دانایی محور»‏ و1‏«دانش بنیان « هستند.‏<strong>در</strong>س دانشگاهها به دانشجویان حقنه میشود:‏ جوامعKnowledge is Powerشعار چنین جوامعی است.‏سر آمد بودن دیگر از روابط ق<strong>در</strong>ت نشأت گرفته از تضاد کار و سرمایه حاصل نمیشود بلکه آن که سرآمد استبه مدد دانسته‏«سرمایه»‏ردهبند<strong>ي</strong> دانایی دارند.‏خویش به سرآمد<strong>ي</strong>نا<strong>ي</strong>ٔل آمده است.‏با خدماتیو تضاد میان آنها منسوخ گشته است و هر آن چه هست داناییآنان که سرآمد هستند به یسرمایهدار شایسته<strong>ي</strong>ذکاوت و هوشمند<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong>که کارآفرینی از رشته» شا<strong>در</strong> این چهارچوب نظر<strong>ي</strong> ‏»فرد»‏شدن جوامع جدید صحبت ازاست و جایگاهیو ‏«کار»‏که افراد <strong>در</strong>قوا<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> و خلاقه<strong>ي</strong> خویش دست به ابتکارات نوین میزنند و به جا<strong>ي</strong> عنوان<strong>در</strong>یافت عنوان محترمانهتر و کمخطرتر<strong>ي</strong>چون‏«کار آفرین»‏هستند.‏اینان با خلاقیت وتغال زایی»‏ میکنند و برا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong> کار جامعه ایجاد شغل میکنند!.‏ چنین استنوینی است که باید <strong>در</strong> دانشگاهریز و <strong>در</strong>ست آموزش داده شود.‏منتزع از ساختار سیاسی-‏ اقتصاد<strong>ي</strong> پنداشته میشود و موفقیتها و شکستاو حاصل ابتکارات یا اشتباهات شخصی اوست.‏ به بیان پیر بوردیو:‏اشراف دولتیمینامیم،‏ به دیگر سخن کسانیکه همه<strong>ي</strong>ویژگی» ‏«برندگان»‏و ‏«بازندگان»،‏ اشرافیت،‏ آنان کهاشرافیت را به معنا<strong>ي</strong>قرون وسطاییآندارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان،‏ یا بنا به دیدگاه خودشان،‏ هوشمند<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> است که آن را موهبتی آسمانیمیدانند؛ حال آنکه میدانیم <strong>در</strong> جهان واقعیت،‏ این امکان را جامعه توزیع میکند و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هوشمند<strong>ي</strong> ازنابرابر<strong>ي</strong>اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> است.‏ اجتماعیتواناییو کارآمد<strong>ي</strong>به خوبیضدیتیرا توجیه میکند که تقریبا همانندضدیت میان اربابان و بردگان است.‏ <strong>در</strong> یک سو شهروندانی کاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و1 Knowledge-based Society


<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 131بسیار نا<strong>در</strong> دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماها<strong>ي</strong> خود را خود برگزینند ‏(حال آنکه دیگران را <strong>در</strong> بهترین حالتکارفرمایان برمیگزینند)‏ و میتوانند <strong>در</strong> بازار بینالمللی کار<strong>ي</strong> با <strong>در</strong>آمد بسیار بالا داشته باشند.‏ آنگاه <strong>در</strong> سو<strong>ي</strong>دیگر توده<strong>ي</strong>بزرگیاز کسانیکه محکومند کارها<strong>ي</strong>حاشیها<strong>ي</strong>داشته باشندیا بیکار باشند».(‏‎3‎‏)‏این اکثریتعظیم که تولیدکنندگان اصلی سرمایه هستند <strong>در</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر و <strong>در</strong> دوران هژمونی <strong>نولیبرالیسم</strong> که هارترینو ولنگارترین نوع سرمایهدار<strong>ي</strong> تاکنون موجود است همواره سطح <strong>در</strong>آمد ثابت و رو به تنزلی داشته اند.‏ <strong>در</strong> صورتیکه اقلیتی که کنترل و هدایت مکانیزم و ساز و کار سرمایه را بر عهده دارد همواره از سودها<strong>ي</strong> کلان بهرهمندگشته اند.‏<strong>در</strong> قسمتیاز فیلم‏«تایتانیک»‏(1997)جیمز ساخته<strong>ي</strong>کامرون وقتی کشتی با کوه یخ برخورد میکند و <strong>در</strong>حال غرق شدن است،‏ انبوه مسافران کشتی سراسیمه و مضطرب مشغول سوار شدن به قایقانبوهیو ازدحام مسافران مضطربیمسافران بر این اساس که اتاقیمجاور موتورخانه<strong>ي</strong>که سعینجات هستند.‏2میکنند جان خود را نجات دهند باعث میشود طبقهبند<strong>ي</strong>گران قیمت و لوکس و رو به <strong>در</strong>یا کرایه کردهاند وکشتی،‏ به هم بریزد و فقیر و غنی<strong>در</strong> این‏«بحران»‏یا دخمها<strong>ي</strong>مشترکی را تجربه کنند.‏ هنگامی که مسافرین <strong>در</strong>جه چندم کشتی <strong>در</strong> حال سوار شدن به قایقگفتگوییمیگیرد:‏---بین ما<strong>در</strong>ِ‏ رز که زنیما<strong>در</strong>ِ‏ رز:‏ چرا <strong>در</strong> سوار شدن به قایقمتمول و از طبقات بالا<strong>ي</strong>رز:‏ خفه شو ما<strong>در</strong>!‏ نصف مسافرین کشتی خواهند مرد.‏نامزد رز:‏ نصف بی ارزش کشتی!‏تنگ و تاریک<strong>در</strong> کنار هم قرار بگیرند و پیشامدنجات هستندجامعه محسوب میشود،‏ رز و نامزد اشرافینجات <strong>در</strong>جه بند<strong>ي</strong> مسافران رعایت نمیشود؟او <strong>در</strong>تعبیر ‏«کشتی»‏ و یا ‏«قطار<strong>ي</strong> سریع السیر»‏ که همگان ناگزیر به سوار شدن به آن هستند و گرنه از قافله<strong>ي</strong> تمدنعقب خواهند ماند،‏ به این قصد که اجنتاب ناپذیر<strong>ي</strong>گلوبالیزیشن(4)به کار رفته است.‏روند کنونیرا نشان دهند بارها <strong>در</strong> کلام مدافعین‏«جهانی شدن واقعیتی عینی است که بر این حقیقت تأکید میورزد،‏ که همه<strong>ي</strong> ما مسافران یک کشتیجهانی که <strong>در</strong> آن زندگی میکنیماقلیت ناچیز<strong>ي</strong><strong>در</strong> کابین–-یعنیهستیم.‏ اما،‏ مسافران این کشتی تحت شرایط بسیار متفاوتی سفر میکنند.‏لوکس،‏ که مجهز به اینترنت و تلفنموبایل وامکان دسترسی به شبکه2 Classification


<strong>ي</strong>ده <strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 132ارتباطات جهانی است،‏ سفر میکنند.‏ آنها از رژیم غذایی بسیار موزون و مغذ<strong>ي</strong> فراوان و همچنین از منابع آبتمیز برخوردارند.‏ آنها به مراقبتپیچیپزشکی و به فرهنگ دسترسی دارند.‏اکثریت عظیم رنج دیده،‏ اما <strong>در</strong> شرایطی مسافرت میکنند که شباهت به تجارت وحشتناك برده از آفریقا بهمستعمرات گذشته <strong>در</strong> آمریکا دارد.‏85<strong>در</strong>صد مسافران این کشتی،‏ <strong>در</strong> گوشه<strong>ي</strong> کثیفی از آن سکان داده شد،‏ ازگرسنگی و بیمار<strong>ي</strong> و <strong>در</strong>ماندگی رنج میبرند.‏ بدیهی است که این کشتی بیشتر از آن بی عدالتی حمل میکند،‏که بتواند شناور باقی بماند.‏ این کشتی مسیر<strong>ي</strong> آنچنان غیر منطقی و بی معنیا<strong>ي</strong> را طی میکند،‏ که نمیتواندبه بن<strong>در</strong> امنی برسد.‏ به نظر میرسد که مقرر است این کشتی با یک کوه یخ شناور تصادم بکند.‏ اگر چنین اتفاقیبیفتد،‏ ما همه با آن غرق خواهیم شد.»‏(5)گوینده<strong>ي</strong> این جملات بی شک همچون هر منتقد رادیکال دیگر<strong>ي</strong> با عناوینی چون ‏«بدبین»،‏ ‏«غیرعلمی»،‏‏«شعار<strong>ي</strong>»‏ و ‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک»‏ خطاب یا بهتر بگوییم متهم خواهد شد و <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong> اندیشهضداید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>،‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژیکترین اندیشهمد روزضد انسانی را که علمی پنداشته میشوند به اذهان حقنه می کنند.‏چالش این نظرات با این سوال روبرو میشود که ‏«به جز روند کنونی چه روند دیگر<strong>ي</strong> میتواند وجود داشتهباشد؟».‏ اغلب جواب این سوال از قبل <strong>در</strong> ذهن پرسشگر موجود است و هدف از طرح آن بدیهی جلوه دادن طرحموجود و ناممکن جلوه دادن گزینهدیگر میباشد.‏اما برا<strong>ي</strong> رفع اتهام از این القاب که هر یک برا<strong>ي</strong> بی اعتبار شدن <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> نظر کفایت می کند،‏ تنها اشارها<strong>ي</strong>سر دستی به آمار میتواند محکی بر اثبات یا رد نظر منتقدان رادیکال باشد.‏ به این منظور فقط نیاز نیست بهآمار جهانی و مقایسها<strong>ي</strong> میان مناطق توسعه یافته و <strong>در</strong> حال توسعه و توسعه نیافته<strong>ي</strong> جهان ارجاع داده شود و ازافزایش شکاف نابرابر<strong>ي</strong> میان آنها صحبت کرد.‏ برا<strong>ي</strong> شناخت کل سیستم موجود میتوان به قلب این سیستم ونظامی که پشیرفتهترین مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن جار<strong>ي</strong> است رجوع کرد.‏نمودار شماره(1)سهم <strong>در</strong>آمد کسب شده توسط یک <strong>در</strong>صد ثروتمندترین قشر جامعه آمریکا و هشتاد <strong>در</strong>صدپایینی جامعه آمریکا را مقایسه میکند.‏ همچنان که از نمودار بر میآید،‏ علی رغم اختلاف جمعیتی فاحشی کهمیان این دو گروه وجود دارد.‏ سهم <strong>در</strong>آمد یک <strong>در</strong>صد بالایی که دارا<strong>ي</strong> جمعیت بسیار کمتر<strong>ي</strong> می باشد روندعموماً‏ صعود<strong>ي</strong> را طی کرده است و <strong>در</strong> برابر آن اقشار وسیعی از مردم کهسال80<strong>در</strong>صد بقیه<strong>ي</strong> جامعه آمریکا راتشکیل می دهند،‏ هر ساله سهم <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر<strong>ي</strong> نصیبشان شده است.‏ همچنین شکاف بین این دو دسته ازمنتهی به1990که سال فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن جهان است افزایش یافته است.‏ اینفرایند مهر تأیید<strong>ي</strong> بر این ادعا است که فروپاشی بلوك شرق به عنوان بلوکی که <strong>در</strong> تضاد میان کار و سرمایه،‏مدعی حمایت از«‏ کار»‏ بود و ظهور جهان تک قطبی از پس جنگ سرد،‏ نه تنها پیوند<strong>ي</strong> عملی با ظهور


یمل<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ارتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 133<strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی،‏ اندیشه<strong>ي</strong> گلوبالیزیشن جدید و افزایش فشار بر نیرو<strong>ي</strong> کار جهانی دارد،‏ بلکه <strong>در</strong> محدوده<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> مرکز نیز تضاد کار-‏ سرمایه را فزونی بخشیده است.‏ این تطابقمیشود <strong>در</strong> رأ<strong>ي</strong> و نظر مبلغان جهانی شدن به شکل پروسها<strong>ي</strong> فاقد سوژه <strong>در</strong> پویش تاریخی شک کرد.‏تاریخی باعث80نمودار (1):مقایسه سهم <strong>در</strong>آمد کسب شده توسطیک <strong>در</strong>صد بالاییو<strong>در</strong>صد پایینیاقشار جامعه آمریکا(6) (1979 -2003)این شکاف روز افزون میان قشر بالایینوعینوداروینیسم اجتماعیممکن است تعبیر شود.‏شایسته<strong>ي</strong>ارزش کشتیارتقا<strong>ي</strong>ترقیپیریز<strong>ي</strong>جامعه و اقشار پایینی جامعه <strong>در</strong> مبانی نظر<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> که بر پایه<strong>ي</strong>شده است،‏ به کوشایی<strong>در</strong> رویکرد نوداروینیستیکیفیت زندگیشان هستند و پایینیها تودهو پیشرفترا تشکیل میدهند.‏و فعالیت خلاقانه<strong>ي</strong>بالاییها و کاهلیپایینیهاحاکم که <strong>در</strong> مثال فیلم تایتانیک عنوان شد فقط بالاییهااز این رو اگر بحرانیزندگی خود را بر باد دادند عاقلانهترین کار <strong>در</strong> منطق <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ یو نخبگان کارآفرینی<strong>در</strong> بحران اقتصاد<strong>ي</strong>اکتبرکار کنی را تشکیل میدهند که بخش بیرخ دهد و بسیرساندن دولت به لایهاست که هیچگاه عملکرد بیشینه خواهانه<strong>ي</strong> آنها علت بحرات عنوان نمیشوداخیر آمریکا دولت بهیاز آنان هستیوبالایی جامعهچنان که ) نآسرمایهداران و بانکداران شتافت و روزنامه اکونومیست <strong>در</strong>182008266به <strong>در</strong>ستی نوشت:‏ ‏«چرا دولت ‏(آمریکا)‏3برا<strong>ي</strong> نجات کارکنان مورگان استانلی که 45هزار نفرند و<strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> خوبی نیز دارند ده میلیارد دلار از جیب مالیاتدهندگان پرداخت میکند اما به جنرال موتورز کههزار کارگر دارد رقمی تعلق نمی گیرد؟»).‏ این چنین است که کمک مستقیم به آن ‏«نصف بی ارزش»‏ که3 Morgan Stanley


یست<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>وریان<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ور<strong>ي</strong>ورتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 134<strong>در</strong> جامعه آمریکا بیش از هشتاد <strong>در</strong>صد جمعیت را تشکیل میدهند <strong>در</strong> اولویت برنامهریز<strong>ي</strong> و سیاستگذار<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> قرار ندارد.‏اما <strong>در</strong> رد ادعاها<strong>ي</strong>نوداروینیستی-‏نولیبرالیحاکم و همچنین <strong>در</strong> جواب به کسانیسرمایه را <strong>در</strong> دوران جامعه دانایی محور اعلام میدارند نمودار شمارهاثبات کند.‏ <strong>در</strong> این نمودار نیز همچون نمودار شمارهاید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> به عنوان گفتماننمودار نشان میدهد بهرهنیرو<strong>ي</strong>(2)(1)که مرگ تضاد کار وقا<strong>در</strong> است کذب بودن این ادعاها راارتباط معنادار<strong>ي</strong> میان مقطع زمانی رواج <strong>نولیبرالیسم</strong> ومسلط سرمایهدار<strong>ي</strong> و افزایش فشار بر نیرو<strong>ي</strong> کار وجود دارد.‏ این54کار و میانگین واقعی <strong>در</strong>آمد خانوارهم پا<strong>ي</strong> هم افزایش یافته بود،‏ اما شکاف میان این دو <strong>در</strong> سالمی تا سالپس از آن بیشتر شده است.‏تقریباً‏ 70 دهه<strong>ي</strong>(7) (2003 -1947)(2): نمودارمقایسه<strong>ي</strong> رشد بهره ور<strong>ي</strong> و میانگین واقعی <strong>در</strong>آمد خانوارها<strong>ي</strong> آمریکاهمچنین نمودار شماره(3)(1979-2005)که به مقایسه<strong>ي</strong> میان بهرهو مزد و مزایا<strong>ي</strong> کارگران تولید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالمیپردازد،‏ نشان میدهد که علیرغم رشد صعود<strong>ي</strong> و مداوم میزان بهرهمزایا<strong>ي</strong> آنان یا ثابت و یا <strong>در</strong> مقایسه با بهرهرشد بسیار کمی داشته است.‏کارگران،‏ مزد و4 Productivity5 Real median family income


<strong>ي</strong>ورتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 135(3): نمودارمقایسه<strong>ي</strong> رشد بهرهو مزد و مزایا<strong>ي</strong> کارگران تولید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا(9) (1979 -2005)باید‏«جولیت شور»‏ استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد <strong>در</strong> کتاب ‏«آمریکایی خسته»‏ که <strong>در</strong>1992منتشر شد و به دلیلافشا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را برانگیخت،‏ معتقداست:‏‏«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدید<strong>ي</strong> با افزایش سریع و همزمان بهرهور<strong>ي</strong> از کاردارد.‏ بهرهور<strong>ي</strong> کار نشاندهنده<strong>ي</strong> مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند <strong>در</strong> واحد زمانتولید کند.‏ با افزایش بهرهور<strong>ي</strong> کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را <strong>در</strong> زمانکوتاهتر<strong>ي</strong> تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> تولید کند.‏ هرزمان که بهرهور<strong>ي</strong> کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتر<strong>ي</strong> کار کنندو یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند،‏ مزد بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کنند.‏از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ‏ سال1948خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم.‏ بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را ازمقدار کالا و84ساعت بهساعت <strong>در</strong> روز کاهش دهیم و یا شش ماه <strong>در</strong> سال تعطیلی و استراحت ‏(با مزد)‏ داشته باشیم.‏این مس<strong>ي</strong>ٔله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد،‏ اما محاسبه<strong>ي</strong> ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ‏ افزایشبهرهور<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> جز این نیست.(9)جولیت شور <strong>در</strong> پژوهش خود نشان میدهد:‏ ‏«نان آور خانواده اکنون برا<strong>ي</strong> رسیدن به سطح زندگی سال1973245ساعت ‏(بیش از6هفته)‏ <strong>در</strong> سال بیشتر کار کند».‏ او همچنین نشان میدهد که علیرغم پیشرفتشگفت انگیز تکنولوژ<strong>ي</strong>،‏ ساعات کار خانگی برا<strong>ي</strong> زنان <strong>در</strong> 50 سال اخر تقریباً‏ ثابت مانده است.»‏


یعلیدانیدل<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>هایستیاتتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 136این نوع نمودارها که بر افزایش روز افزون نابرابر<strong>ي</strong> و شکاف فزاینده<strong>ي</strong> کار و سرمایه دلالت دارند،‏ کم نیستند.‏ امارغم این واقعیات کمتر صدا<strong>ي</strong> اعتراضی به گوش میرسد.‏ تحلیل این فرایند نیاز به بررسی عوامل گوناگونیدارد که فقط شامل عوامل عینی و ماد<strong>ي</strong> نیست.‏ بلکه فرهنگ سرمایهدار<strong>ي</strong> که امروز به شکل امر بدیهی اذهانتودهها <strong>در</strong> آمده است جوابگو<strong>ي</strong> انفعال و بی عملی حاکم خواهد بود.‏نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> همسو با استثمار آشکار و پنهان،‏ فرهنگی را ترویج میدهد که مناسبات آن را باز تولید کند.‏ ازاین رو چه بسا برا<strong>ي</strong> بسیاز زحمتکشان و نیرو<strong>ي</strong> کار جامعه که تولیدکنندگان واقعی کالا و خدمات هستندمناسبات حاکم و کنترل و هدایت مناسبات تولید و ق<strong>در</strong>ت <strong>در</strong> جامعه توسط سرمایه امر<strong>ي</strong> بدیهی جلوه نماید کهبدیل نوینیبرا<strong>ي</strong>آن قابل تصور نیست.(‏‎8‎‏)‏هستیشناسانه و معرفتی تا بحثمیمدام <strong>در</strong> میان این اقشار و طبقات دارد که بایتغییر این نگرش و ترویج نگاهیعینیتر و ماد<strong>ي</strong>تر،‏ نیاز به عملینو به مسا<strong>ي</strong>ٔل گوناگون،‏ از مباحثشدن مباحث ت<strong>ي</strong>ٔوریک صرف و کارها<strong>ي</strong>هدف مشترك فعالان اجتماعی و کارگر<strong>ي</strong> قرار گیرد.‏باید به این امر اعتقاد راسخ داشت که هیچ تحول سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> بدون وجود یک نگرش نوین اجتماعی وفرهنگی ایجاد نخواهد شد و یا پس از مدتی به شکست خواهد انجامید.‏پینوشت:‏-1-2آگوست استریندبر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کتاب ‏«اسرار سرمایهدار<strong>ي</strong>».‏» کانت:‏1386-3ر باش <strong>در</strong> به کار گرفتن فهم خویش»‏این است شعار روشنگر<strong>ي</strong>،‏ <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong>‏«<strong>در</strong> پاسخ به پرسش روشنگر<strong>ي</strong>چیست؟»،‏ <strong>در</strong> کتاب ‏«روشنگر<strong>ي</strong> چیست؟»،‏ گردآورنده:‏ ارهارد بار،‏ ترجمه سیروس آریانپور،‏ نشر آگه،‏ چاپ اول ‏(ویراست دوم)،‏بوردیو،‏ پیر.(1387)از اصطلاح 4-‏«گلوبالیزیشن»‏گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>،‏ علیرضا پلاسید،‏ تهران،‏ چاپ اول،‏ نشر اختران.‏(Globalization)دو تعبیر کاملاً‏ متفاوت میتوان داشت.‏<strong>در</strong> حالیکه مدافعان آن همچونکشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> و نهادها<strong>ي</strong> جهانی از روند<strong>ي</strong> خود به به خود<strong>ي</strong> و اجنتاب ناپذیر و <strong>در</strong> حال شدن ‏(جهانی شدن)‏ سخنمیگویند،‏ به باور منتقدان بیش از آنکه فرایند<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال ‏«شدن»‏ باشد معطوف به اراده و اهداف خاص فاعلان آن است ‏(جهانیساز<strong>ي</strong>).‏5- سخنرانیفیدل کاسترو <strong>در</strong> اجلاس گروه<strong>در</strong> هاوانا 77.(2000)6- Henwood, Doug (2010). The Productivity Squeeze,http://www.socialistpartynyc.blogspot.com/2010/05/productivity-squeeze.html.7- Shapiro, I., & Friedman, J. (2006). New, Unnoticed CBO Data Show Capital Income HasBecome Much More Concentrated at the Top. Washington, DC: Center on Budget and PolicyPriorities.


<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 137-8نگارنده پیش از این <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> ‏«سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت؛ واقعبین باش،‏ زندگیمشخصهفرهنگ مذکور پرداخته است.‏همین است که هست!»‏به اجمال بهhttp://khosrosadeghi.com/10.doc9- Mishel, Lawrence (2007). Globalization that works for working Americans,http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all/.-10محیط،‏ مرتضی.(1373)چه خواهد شد؟ ‏(بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول،‏ هامبورگ:‏ سنبله،‏ ص 44.Income Distribution Across the World’s 7BillionSource: National Geographic, The World of Seven Billion


<strong>ي</strong>هایعل<strong>ي</strong>ارچهاردهشکنجه<strong>ي</strong> معیار فقر:‏چق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!‏شهیدور رشی د تالوکداربرگردان:‏ خسرو صادقی بروجنی*یادداشت مترجمماده<strong>ي</strong> بیست و پنجم اعلامیه<strong>ي</strong> جهانی حقوق بشر میگوید:‏‏«هرکس ‏«حق»‏ دارد از یک سطح زندگی معین برا<strong>ي</strong> سلامت وآسایش خود و خانوادهاش،‏ شامل غذا،‏ پوشاك،‏ مسکن و مراقبت<strong>در</strong>مانی و خدمات اجتماعی لازم،‏ و همچنین،‏ از حق تأمین <strong>در</strong>صورت بیکار<strong>ي</strong>،‏ بیمار<strong>ي</strong>،‏ از کارافتادگی،‏ مرگ همسر،‏ سالمند<strong>ي</strong> ودیگر موارد فقدان معاش <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> پیشآمدها<strong>ي</strong> خارج ازکنترل خود،‏ برخوردار شود.»‏رغم تأکید مدام و مفرطی کهکشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong>،‏ به عنوان بازوها<strong>ي</strong> اصلیسیاستگذار<strong>ي</strong> و برنامهریز<strong>ي</strong>راهبرد<strong>ي</strong> جهان،‏ <strong>در</strong> اجرا<strong>ي</strong>اعلامیه<strong>ي</strong> جهانی حقوق بشر دارند،‏ بسی از مفاد آن <strong>در</strong>چهارچوب مناسبات ق<strong>در</strong>ت سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر ‏(<strong>نولیبرالیسم</strong>)‏


<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هایمل<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!‏ 139مورد تهدید واقع شده است.‏انسانی و امکان بروز استعدادها<strong>ي</strong> بالقوه است.‏از جمله این حقوق برخوردار<strong>ي</strong>از سطحیاز رفاه و آسایش برا<strong>ي</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong><strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر با هجوم بیش از پیش ‏«سرمایه»‏ به ‏«کار»‏ و کالایی شدن سیستم تأمین اجتماعی،‏ آنچه <strong>در</strong>اعلامیه جهانیتهدید جد<strong>ي</strong>چالشحقوق بشرواقع شده است.‏‏«حق»‏محسوب میشد بهاز این روجهان <strong>در</strong> مرکز توجه سیاستکاهش فقر،‏ نیاز به یک روششناسیدولتها برا<strong>ي</strong> تأیید برنامه‏«فقر»‏(Methodology)‏«امتیاز»‏و برنامهریز<strong>ي</strong>بدل گشته و معیشت اقشار آسیب پذیر موردبرا<strong>ي</strong>کاهش آن به عنوانیکیاز مهمترینو جهانی قرار دارد.‏ پیش از تدوین هر برنامه<strong>ي</strong> جامعی برا<strong>ي</strong>منظم و کارا برا<strong>ي</strong> تخمین میزان آن میباشد.‏ اما برخیاقتصاد<strong>ي</strong>-‏ اجتماعی کلان خود ممکن است اقدام به آمارساز<strong>ي</strong> و یا تعریف مفاهیمو شاخصها به گونها<strong>ي</strong> بکنند تا خواسته<strong>ي</strong> آنها از این آمار برآورده شود.‏ جمله معروفیرشته<strong>ي</strong>اقتصادسنجیوجود دارد کهدادهها را هنگامی شکنجه میکنند که روشاز فرمولهمانگونه که شکنجه برا<strong>ي</strong>‏«اعداد را آنق<strong>در</strong> شکنجه کن تا به هر آنچه میخواهیبا این مضمون <strong>در</strong> ادبیاتاعتراف کنند».‏متعارف تحلیل اعداد به نتایج مورد پسند نمیرسند و به ناچارنابجا یا از لحاظ منطقی غیرقابل دفاع برا<strong>ي</strong> به دست آوردن نتیجه<strong>ي</strong> دلخواه استفاده میشود.‏ اما(Torturing the data)گرفتن اقرار،‏ از لحاظ حقوقی و اخلاقی ارزش ندارد،‏ نتایج حاصل از شکنجه اعدادنیز از لحاظ علمی و اخلاقی قابل دفاع نیست.‏شکنجه<strong>ي</strong> اعداد به طور مستقیم و <strong>در</strong> مرحله<strong>ي</strong> ‏«تفسیر به مطلوب»‏ یک آمار میتواند رخ دهد،‏ اما ‏«شکنجه<strong>ي</strong>معیار»!‏(Torturing the criteria)تعریف شاخص یک مس<strong>ي</strong>ٔله مورد استفاده قرار میگیرد.‏برا<strong>ي</strong> مثال سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> مرکز آمار ایراناین سالنامه آمار نرخ بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالبه صورت غیر مستقیم و <strong>در</strong> مرحله<strong>ي</strong>(1)تعریف ضوابط و معیارها برا<strong>ي</strong>بهترین مرجع برا<strong>ي</strong> انتشار آمارها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران است.‏ <strong>در</strong>‎1380-1386‎به صورت زیر منتشر شده است:‏13861385138413831382سال 138010.511.311.510.411.8<strong>در</strong>صد 14.2همچنان که از این آمار مشخص است نرخ بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالافزایش یافته و از سال1380 -1383کاهش یافته است،‏ <strong>در</strong> سال13841386 تا 1384مجدداً‏ کم شده است.‏ با نگاهی سطحی و بدون توجه به مفاهیم شاغل وبیکار و شاخصهایی که برا<strong>ي</strong> به دست آوردن این اعداد استفاده شده است،‏ این طور به نظر میآید که میزانبیکار<strong>ي</strong> از سال1384کاهش یافته است.‏ اما هنگامی که تعریف ‏«شاغل»‏ <strong>در</strong> سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> سال13831384را مقاسه کنیم به شکنجه<strong>ي</strong> شاخصی که از سال84رخ داده است پی خواهیم برد.‏و


<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>اریعل<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!‏ 140<strong>در</strong> سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> سال1383<strong>در</strong> ذیل تعریف مفهوم شاغل،‏ یکی از تعاریف شاغل عبارت است از:‏‏«کسانی که شغل مستمر نداشته ولی <strong>در</strong> هفت روز گذشته حداقل دو روز کار کردهاند»‏اما این تعریف <strong>در</strong> سال‏«تمام افراد138410به شکل زیر تغییر کرده است:‏ساله و بیشتر که <strong>در</strong> طول هفته مرجع،‏ طبق تعریف کار،‏ حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا بهدلایلی بهطور موقت کار را ترك کرده باشند،‏ شاغل محسوب میشوند.»‏بنابراین با تغییر مفهوم ‏«شاغل»‏ و تقلیل ساعات کار آن از48ساعت <strong>در</strong> طول هفته به یک ساعت،‏ تعریفجدید<strong>ي</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه میشود که نتیجه<strong>ي</strong> عملی آن بالا رفتن میزان اشتغال و پایین آمدن نرخ بیکار<strong>ي</strong> است!‏مقاله<strong>ي</strong> حاضر به چگونگی تخمین فقر توسط کمسیون برنامهریز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هند میپردازد.‏ این مقاله از این جهتدارا<strong>ي</strong> اهمیت است که هند همواره از جمله کشورهایی بوده است که از سو<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> جهانی و هوادارانجهانیشدن نولیبرالی نمونها<strong>ي</strong> موفق <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کاهش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> معرفی شده است.‏ این مقاله نشان میدهدکه با شکنجه<strong>ي</strong> شاخصحتی بسیفقر چگونه میزان فقر پایین نشان داده میشود تا جایی که بر اساس این شاخصهااز گداها<strong>ي</strong> هند را هم نمیتوان فقیر به حساب آورد.‏ شهیدور رشید تالوکدار دانشجو<strong>ي</strong> دکترا<strong>ي</strong>اقتصاد <strong>در</strong> دانشگاه تگزاش میباشد.‏چق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ محسوب شد؟بسیخانهبسی*******اگر این سوال را از کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> هند بپرسید،‏ از شنیدن پاسخ آنها ممکن است به شدت ناامید شوید.‏از فقرا<strong>ي</strong> هند به دلیل نداشتن مسکن مناسب و قابل قبول از گرسنگی میمیرند.‏ برخی از آنان حتی <strong>در</strong>موقتی <strong>در</strong> ایستگاهقطار زندگی میکنند.‏ برا<strong>ي</strong> نمونه78ملیون نفر <strong>در</strong> هند فاقد امکانات برا<strong>ي</strong> یکمسکن مناسب هستند.‏ با این حال با توجه به معیار کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> هند <strong>در</strong> مورد طبقهبند<strong>ي</strong> افراد فقیر،‏از این افراد ممکن است جزو کسانی که فقیر هستند و زیر خط فقر زندگی میکنند،‏ <strong>در</strong> نظر گرفتهنشوند.‏فقر یک مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> فراگیر و تأیید شده <strong>در</strong> هند است.‏ برا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ك <strong>در</strong>ست این وضعیت نگاهی ساده به شرایط وموقعیت زندگی مردم کفایت میکند.‏ با این حال وقتی دولت میزان فقر را محاسبه میکند چنین وضعیتی بهشدت دست کم و حتی <strong>در</strong> برخی موارد نادیده گرفته میشود.‏اخیراً‏ دادگاه عالی هند <strong>در</strong> واکنش به کمپین اتحادیه مردمی آزادیخواسته است تا این مس<strong>ي</strong>ٔله را رفع کند.‏ دادگاه میگوید:‏»مدنی،‏ از کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> هن<strong>در</strong>غم آنکه هند دارا<strong>ي</strong> یک اقتصاد قو<strong>ي</strong> است،‏ مرگ


<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!‏ 141بر اثر گرسنگی <strong>در</strong> بسیاز مناطق کشور اتفاق میافتد و این یک تناقض آشکار <strong>در</strong> رویکرد ما است که چگونههند با دو چهره<strong>ي</strong> متفاوت میتواند وجود داشته باشد؟»‏دادگاه همچنین رویکرد کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> پیرامون تخمین سطح فقر <strong>در</strong> میان توده<strong>ي</strong> مردم را به چالشمیکشد.‏ همچنین که <strong>در</strong> نشریه تایمز اقتصاد<strong>ي</strong> گزارش شده،‏ دادگاه عالی از نماینده<strong>ي</strong> ر<strong>ي</strong>ٔیس کمیسیونبرنامهریز<strong>ي</strong> خواسته است که توضیح دهد چگونه <strong>در</strong>صد افراد<strong>ي</strong> که زیر خط فقر زندگی میکنند <strong>در</strong>صد)،‏ (36ثابت مانده است و ق<strong>در</strong>ت خرید آنان از سال تاکنون تغییر<strong>ي</strong> نکرده است؟.‏<strong>در</strong> پاسخ به سوالات ر<strong>ي</strong>ٔیس دادگاه،‏ کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> معیار خود برا<strong>ي</strong> تعیین میزان فقر را افشا کرد.‏ با توجه1990به این معیار اگر یک نفر <strong>در</strong> مناطق شهر<strong>ي</strong> هند بیش تر از13) روپیه 57815–5020دلار)‏ <strong>در</strong> ماه <strong>در</strong>آمد داشته باشد-‏تقریبا روپیه ‏(کمتر از سنت)‏ <strong>در</strong> روز بالاتر از خط فقر قرار میگیرد.‏ این میزان برا<strong>ي</strong> یک روستایی <strong>در</strong>هند حتی کمتر میباشد.‏ اگر یک روستایی بیش از روپیه <strong>در</strong> روز صرف تأمین همه<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> اولیه<strong>ي</strong> خودشامل غذا،‏ لباس و سرپناه کند،‏ به ق<strong>در</strong> کافی فقیر محسوب نمیشود تا مستحق <strong>در</strong>یافت کمکها<strong>ي</strong> دولتی برا<strong>ي</strong>فقیران باشد.‏بر اساس این سطح مصرف،‏ کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> اعلام کرده است که تنهاهند فقیر هستند و فقط41.825.7<strong>در</strong>صد از جمعیت روستاییان<strong>در</strong>صد از شهرنشینان هند به غذا،‏ سرپناه و خدمات اجتماعی دولت نیاز دارند.‏ اینمعیار برا<strong>ي</strong> سنجش <strong>در</strong>صد افراد<strong>ي</strong> که زیر خط فقر زندگی میکنند توضیح میدهد که چطور نیمی از جمعیتهند احتمال دارد از گرسنگی بمیرند <strong>در</strong> حالیکه ممکن است دولت بگوید هند فقیر نیست.‏ بر پایه<strong>ي</strong> اینمحاسبات اکثر گداها به سختی خودشان را <strong>در</strong> فهرست افراد فقیر خواهند یافت!‏معیار کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد روزانه<strong>ي</strong> کمتر از50سنت به عنوان شاخص فقر نه تنها بی توجهی آنبه مردم را نشان میدهد بلکه همچنین نشان دهنده<strong>ي</strong> بیاطلاعی کمیسیون <strong>در</strong> مورد هزینهمیباشد.‏ چطور فرد<strong>ي</strong> با15روپیه ‏(حدود35سنت)‏ می تواند تغذیه<strong>ي</strong> حاو<strong>ي</strong>2400زندگی <strong>در</strong> هندکالر<strong>ي</strong> ‏(حداقل نیاز برا<strong>ي</strong>روستاییان هند)‏ را تأمین کند؟این معیار به شدت پایین تخمین زده شده است و ترجیحاً‏ مخارج دیگر همانند مسکن،‏ لباس و دارو را نادیدهانگاشتهاند.‏ چگونه یک نفر <strong>در</strong> مناطق شهر<strong>ي</strong> میتواند خانها<strong>ي</strong> کمتر ازمیانگین اجاره<strong>ي</strong> یک خانه کمتر ازمحاسبه<strong>ي</strong> بسی14) روپیه 60065) روپیه 3000دلار)‏ پیدا کند <strong>در</strong> حالیکهدلار)‏ <strong>در</strong> ماه نمیباشد؟.‏ کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> <strong>در</strong>از امکانات اساسی زندگی فقرا <strong>در</strong>مانده است و این باعث ناامید<strong>ي</strong> است که معیارها<strong>ي</strong>تصمیمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد خط فقر تا حد هزینهمیباشند!.‏ساده<strong>ي</strong> حداقل سقوط کردهاند و فقط برا<strong>ي</strong> زنده ماندن مناسب


یعن<strong>ي</strong>هایعنیابچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا ‏«فقیر»‏ بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!‏ 142اما اگر این معیارها را تا سطح هزینهاستاندارد بینالمللی ی1.25تعدیل شده)‏ بالا ببریم،‏ کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> تخمین میزند که حدوداست.‏ اگر این معیار را تا حد <strong>در</strong>آمد452دلار <strong>در</strong> روز افزایش دهیم،‏ بر اساس آندلار <strong>در</strong> روز ‏(بر اساس ق<strong>در</strong>ت خرید<strong>در</strong>صد جمعیت هند به شدت فقیر80<strong>در</strong>صد جمعیت هند فقیر است.‏از مقایسه<strong>ي</strong> این ارقام با کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته میتوانیم ارتباط شاخص زیر خط فقر را بفهمیم.‏ برا<strong>ي</strong> مثال <strong>در</strong>ایالات متحده به سختی با روز<strong>ي</strong> یک دلار یا دو دلار <strong>در</strong> روز میتوان زندگی کرد.‏ ایالات متحده خط فقر ملیخود را دارد که بر اساس آن <strong>در</strong>آمد بیش ازخوبی بالاتر از خط فقر بینالمللی ی260001.25دلار <strong>در</strong> سال برا<strong>ي</strong> یک خانواده<strong>ي</strong> پنج نفره است که این بهدلار <strong>در</strong> روز است.‏پس آنچه از وضعیت کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> میتوانیم بفهمیم این است که تصمیم آن یا ناشی از جهل مطلق ازواقعیات است و یا بر اساس یک سنجش استراتژیک حساب شده میباشد؟اگر سطح فقر را نمیتوان کاهش داد،‏ با پایین آوردن معیار به مقدار<strong>ي</strong> که بیشتر فقرا خارج از تخمین قرارخواهند گرفت و بنابراین با گزارش نکردن آنها به عنوان فقیر،‏ نهایتاً‏ مس<strong>ي</strong>ٔله نادیده گرفته میشود یا حداقلتوجه لازم به آن نمیشود.‏اما همه به اندازه<strong>ي</strong> آمارها<strong>ي</strong> کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> واقعیت را نادیده نمیگیرند.‏ دادگاه عالی پیش از این یکبارناکافی بودن معیار کمیسیون برا<strong>ي</strong> اندازهگیر<strong>ي</strong> سطح خط فقر را اعلام کرده است.‏ دادگاه به کمیسیون دستورداده است که ضوابطش برا<strong>ي</strong> اندازه گیر<strong>ي</strong> فقر <strong>در</strong> سرتاسر کشور را مورد ارزیدوباره قرار دهد.‏ضمن تشکر از دادگاه عالی،‏ <strong>در</strong> صورت عدم مداخله<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> این مورد،‏ فقرا از گرسنگی و بی سرپناهی خواهندمرد <strong>در</strong> حالی که کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> میگوید آنان به اندازه<strong>ي</strong> کافی فقیر نیستند!‏پینوشت:‏1- سالنامه آمار<strong>ي</strong> ایران،‏ سایت مرکز آمار ایران،‏http://www.amar.sci.org.ir*این مقاله <strong>در</strong> شماره 68 ‏(تیر و مرداد(90نشریه چسم انداز ایران منتشر شده است.‏


پانزدهگرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی!‏‏«این روزها چهارچوب بسته<strong>ي</strong> نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی که پس از 1980 بر تفکر اقتصاد<strong>ي</strong> مسلط شد،‏ زیر سؤال رفته است،‏ یعنی <strong>در</strong> واقعبه طرز ‏"مفتضحی"‏ شکست خورده است»‏ دیوید هارو<strong>ي</strong>،‏ دهمین فروم اجتماعی جهان،‏ پورتوالگره،‏ برزیل.‏ ژانوبه 2010"نگارنده اصرار دارد هنگامی که اصطلاح ‏«<strong>نولیبرالیسم</strong>»‏را به کار میبرد،‏ پیشوند‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>»‏را نیز به آناضافه کند؛ ‏«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>».‏ چنین تأکید<strong>ي</strong> ازجهت انتقامجویی اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک یا شیطنت تلافیگون بهرسم کودکان نمیباشد،‏ بلکه اشاره به اصول مطلق وخصلت اجتناب ناپذیر<strong>ي</strong> نظریه ا<strong>ي</strong> دارد که نولیبرالهابه آن معتقدند و اجرا<strong>ي</strong> آن را چون نسخها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>همه<strong>ي</strong> مناطق و کشورها<strong>ي</strong> جهان تجویز میکنند.‏هدف از مقاله<strong>ي</strong> حاضر بررسی ادعا<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong><strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> کشور گرجستان میباشد.‏ انگیزه<strong>ي</strong> نگارش این مطلب چالش نظر<strong>ي</strong> با یکی از دوستانِ‏ نولیبرالِ‏گرجی است که تجربه<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> کشورش را تجربه ا<strong>ي</strong> موفق تلقی میکند.‏بر خلاف ساده انگار<strong>ي</strong>،‏ سطحینگر<strong>ي</strong> و فقر تحلیل تاریخی و ریشها<strong>ي</strong> که ذات نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی و حتی مرشدانجهانی آنها است،‏ این مقاله بررسی خود را به نواحی شهر<strong>ي</strong> و زرق و برق سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال <strong>در</strong> آن مناطق


گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 144محدود نمیکند،‏ بلکه با استناد به واقعیتها<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong>،‏ توسعه<strong>ي</strong> انسانی و کیفیت فقر و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کلیت کشورگرجستان و صحت نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن جا را بررسی میکند.‏شاخص توسعه اقتصاد<strong>ي</strong>؛ مانند ‏«تولید ناخالص ملی سرانه»‏ تصور ناقصی از اوضاع اقتصاد<strong>ي</strong>-‏ اجتماعی <strong>در</strong> یککشور به دست میدهد.‏ به منظور ایجاد تصویر<strong>ي</strong> کاملتر،‏ بخش برنامه و توسعه<strong>ي</strong> سازمان ملل متحد،(UNDP) <strong>در</strong> سال1990شاخص ترکیبی ‏«توسعه<strong>ي</strong> انسانی»‏ را به وجود آورد.‏<strong>در</strong> گزارش توسعه سازمان ملل،‏ ‏«توسعه<strong>ي</strong> انسانی»‏ چنین تعریف شده است:‏ ‏«توسعه<strong>ي</strong> انسانی،‏ روند<strong>ي</strong> است کهطی آن،‏ امکانات قابل استفاده افراد بشر توسعه مییابد.‏ هر چند این امکانات با مرور زمان میتواند دچار تغییر <strong>در</strong>تعریف شود».‏ اما،‏ <strong>در</strong>کلیه<strong>ي</strong> سطوح توسعه،‏ مسأله برا<strong>ي</strong> مردم عبارت است از ‏«برخوردار<strong>ي</strong> از زندگی طولانی،‏همراه با تن<strong>در</strong>ستی»،‏ ‏«دستیابی به دانش»‏ و ‏«توانایی دستیابی به منابعی که برا<strong>ي</strong> پدید آوردن سطح مناسبزندگی لازم است».‏ چنانچه این سه امکان غیرقابل حصول بماند،‏ بسیار<strong>ي</strong> از موفقیتها<strong>ي</strong> زندگی دستنیافتنیخواهد بود.‏ (1994 (UNDP,بنابراین شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی(HDI)آموزش،‏ شاخص بهداشت ‏(امید به زندگی)‏ و شاخص تولید ناخالص داخلیاز ترکیب سه شاخص محاسبه میشود که عبارت اند از:‏ شاخص.(GDP)مقادیر این شاخصها نیزبین صفر و یک میباشد که هرچه به یک نزدیکتر باشند نشان دهنده<strong>ي</strong> مطلوبیت بیشتر آنها است.‏ ترکیب هریک از سه مؤلفه<strong>ي</strong> شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی با فرمول خاصی محاسبه و مقدار آن برا<strong>ي</strong> هر کشور تعیین میشود.‏منبع تمامی آمار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> این مقاله استفاده شده است گزارشها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> انسانی سازمان ملل متحد(Human Development Report)توسعه<strong>ي</strong> سازمان مللبا عنوان اختصار<strong>ي</strong>HDR(UNDP)میباشد که هر ساله از سو<strong>ي</strong> برنامهمنتشر میشود.‏ این آمارها یکی از معتبرترین آمارهایی است که هر ساله <strong>در</strong>مورد کشورها<strong>ي</strong> مختلف جهان منتشر میشود و <strong>در</strong> آن میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی،‏ نماگرها<strong>ي</strong> مختلف آن وتغییرات آن <strong>در</strong> طول زمان محاسبه گردیده است.‏هر چند روش محاسبه<strong>ي</strong> شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> سال2010اصلاح شده است و معیارها<strong>ي</strong> اندازه گیر<strong>ي</strong> آنمقدار<strong>ي</strong> تغییر کرده است،‏ اما از آن جا که مقدار آن برا<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong> مورد بررسی ما <strong>در</strong> گرجستان دوبارهاندازهگیر<strong>ي</strong> نشده است،‏ ناگزیر از محاسبات بر پایه<strong>ي</strong> روش قدیمی استفاده میشود.‏جدول شماره(1)روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان و <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>-2007)(1990را نشان میدهد.‏


گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 145جدول شماره.(1)روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان(1990 -2007)منبع:‏ UNDPهمچنین بر اساس روش جدید،‏ شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> گرجستان و <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>زیر است.‏(2010- 2005) به شرحجدول شماره.(2)روند شاخص توسعه انسانی <strong>در</strong> گرجستان ‏(محاسبه(2010بر اساس جدول شماره (1)، روند میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان را <strong>در</strong> چهار دوره<strong>ي</strong>زمانی میتوان بررسی کرد:‏دوره<strong>ي</strong> اول:‏ <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>(1990 -1995)به جز شاخص امید به زندگی که ثابت مانده است،‏ شاخصها<strong>ي</strong>آموزش،‏ بهداشت و توسعه<strong>ي</strong> انسانی کاهش یافته اند که نشان دهنده<strong>ي</strong> کاهش کیفیت زندگی <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> پساز فروپاشی شورو<strong>ي</strong> و استقلال گرجستان از این کشور میباشد.‏ <strong>در</strong> این سالها رتبه<strong>ي</strong> جهانی شاخص توسعهانسانی از رتبه<strong>ي</strong>فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong>108 به 491989 -1994تنزل کرده است.‏ همچنین بر پایه<strong>ي</strong> محاسبه<strong>ي</strong> بانک جهانی،‏ تولید ناخالص ملّی <strong>در</strong><strong>در</strong> گرجستان74<strong>در</strong>صد تنزل داشته است ‏(سیف،‏.(16:1382


گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 146دوره<strong>ي</strong> دوم:‏ <strong>در</strong> بازه<strong>ي</strong> زمانی (1997-1999)، شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی تحت تأثیر افزایش شاخص تولیدناخالص داخلی افزایش یافته است اما شاخص آموزش اندکی کاهش و شاخص بهداشت ثابت مانده است.‏دوره<strong>ي</strong> سوم:‏ <strong>در</strong> فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong>2000و خیز زیاد<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> این دوره تجربه کرده اند.‏ شاخص بهداشت ابتدامیزان قابل توجهتا 2003، شاخصها<strong>ي</strong> بهداشت،‏ آموزش و تولید ناخالص داخلی افت1.256.171.12<strong>در</strong>صد افزایش و <strong>در</strong> سال پایانی به<strong>در</strong>صد کاهش یافته است.‏ شاخص آموزش <strong>در</strong> سه سال ابتدایی ثابت و <strong>در</strong> سال پایانی<strong>در</strong>صد تنزل کرده است.‏ همچنین شاخص تولید ناخالص داخلی <strong>در</strong> سه سال ابتدایی<strong>در</strong> سال انتهایی این دوره5.453.84<strong>در</strong>صد افزایش پیدا کرده است.‏بنابراین میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> این دوره مرتب تنزل کرده و از<strong>در</strong> سال 0.748<strong>در</strong>صد کاهش و20002003 <strong>در</strong> سال 0.733افت کرده است که نشان دهنده<strong>ي</strong> کاهش کیفیت زندگی <strong>در</strong> این دوره میباشد.‏دوره چهارم:‏ <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> زمانی چهارم که سالها<strong>ي</strong>2007 تا 2004آموزش و توسعه<strong>ي</strong> انسانی افزایش یافته اند.‏ <strong>در</strong> این دوره شاخص بهداشت<strong>در</strong>صد و شاخص تولید ناخالص داخلی به میزان قابل توجهبه مقدارمیباشد،‏ تمامی شاخصها<strong>ي</strong> بهداشت،‏2.23<strong>در</strong>صد،‏ شاخص آموزش0.6514.46<strong>در</strong>صد افزایش یافته اند.‏همچنین با توحه به جدول شماره (2)، شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> گرجسنان <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>2009 و 2008کاهش یافته است که البته این کاهش <strong>در</strong> کیفیت زندگی را میتوان به اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی و هم زمانی بابحران اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این سالها نسبت داد.‏با توجه به دورهها<strong>ي</strong> زمانی فوق الذکر،‏ دورهها<strong>ي</strong> زمانی دوم(1997-1999)و چهارم(2004-2007)دورههاییهستند که شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی بهبود یافته است.‏ اما بررسی دقیق این دو دوره نشان میدهد که میزانافزایش تولید ناخالص داخلی و <strong>در</strong> نتیجه افزایش شاخص مربوط به آن بیشترین سهم را <strong>در</strong> افزایش توسعه<strong>ي</strong>انسانی <strong>در</strong> این دو دوره دارد و کیفیت زندگی هم پا<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> بهبود نیافته است.‏همچنین جدول شماره (3)، میزان ضریب جینیثروتمندترین اقشار به(Gini Index)و نسبت <strong>در</strong>آمد20 <strong>در</strong>صد و 1020 <strong>در</strong>صد و 10<strong>در</strong>صد<strong>در</strong>صد فقیرترین اقشار جمعیت <strong>در</strong> گرجستان را نشان میدهد که اینمقادیر نیز از گزارشها<strong>ي</strong> توسعه انسانی و <strong>در</strong> سالهایی که مقادیر آن <strong>در</strong> دسترس بوده است استخراج شده است.‏


گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 147جدول شماره (3). ضریب جینی و نسبت <strong>در</strong>آمد%20 و %10بالا به پایین <strong>در</strong> گرجستانمنبع:‏ UNDP, 2010بر پایه<strong>ي</strong> این دو جدول و با توجه به افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دو مقطع(1996- 2000)و،(2003 -2007)<strong>در</strong> دورهها<strong>ي</strong> زمانی دوم و چهارم،‏ علیرغم رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و افزایش شاخص تولید ناخالص داخلی،‏ نابرابر<strong>ي</strong> هم برمبنا<strong>ي</strong> ضریب جینی ‏(نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong>)‏ و هم بر مبنا<strong>ي</strong> نسبت ثروت فرادستان به فرودستان افرایش یافته است.‏علاوه بر آمار مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> جدول شماره2010، بر اساس آمارها<strong>ي</strong> مربوط به سالها<strong>ي</strong>جمعیت <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از(3)-2008)1.25دلار <strong>در</strong> روز <strong>در</strong>یافت میکنند وآمده است،‏ <strong>در</strong> گزارش توسعه انسانی سال2000)، <strong>در</strong> گرجستان،‏ به طور میانگین ‎13.4‎<strong>در</strong>صد54.5.(UNDP, 2010: 161)مهمترین نظریه <strong>در</strong> زمینه توزیع <strong>در</strong>آمد توسط کوزنتسکه نشان دهنده<strong>ي</strong> میزان بالا<strong>ي</strong> فقر <strong>در</strong> این کشور میباشد.‏(1955)<strong>در</strong>صد جمعیت زیر خط فقر ملی دارند<strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong> تحت عنوان ‏«رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و توزیع<strong>در</strong>آمد»‏ انجام گرفته است.‏ <strong>در</strong> این مقاله کوزنتس توزیع <strong>در</strong>آمد را <strong>در</strong> یک برش مقطعی از کشورهایی با سطوحمختلف توسعه یافتگی بررسی نمود.‏ او با مقایسه5کشور هند،‏ سریلانکا،‏ پورتوریکو،‏ انگلستان و ایالات متحدهنتیجه گرفت که نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد طی اولین مراحل رشد رو به افزایش میگذارد و سپس همتراز می شود و بالاخرهطی مراحل بعد<strong>ي</strong> کاهش مییابد.‏برخی مطالعات صورت گرفته <strong>در</strong> این زمینه صحت اعتبار این نظریه را زیر سول میبرند و خلاف آن را به اثباترساندهاند.‏ برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> تحقیقی که ‏«ورییمی و ارهارت»‏(2004)<strong>در</strong> مورد رابطه بین نابرابر<strong>ي</strong> و رشد اقتصاد<strong>ي</strong><strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> اتحادیه اروپا و حوزه <strong>در</strong>یا<strong>ي</strong> مدیترانه و با استفاده از دادهها<strong>ي</strong> مقطعی انجام دادهاند.‏ نتیجه گرفتندکه رشد سریع اقتصاد<strong>ي</strong> باعث افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> میگردد و نیز اختلاف <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> بیشتر باعث تسریع رون<strong>در</strong>شد اقتصاد<strong>ي</strong> میشود.‏<strong>در</strong> تحقیقی دیگر ‏«بان<strong>در</strong>یا و گارسیا»‏(2004)<strong>در</strong> دانشگاه سا<strong>ي</strong>ٔوپا<strong>ي</strong>ٔولو تحقیقی با عنوان ‏«اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong>،‏نابرابر<strong>ي</strong> و رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و کشورها<strong>ي</strong> حوزه <strong>در</strong>یا<strong>ي</strong> کاراییب»‏ طی سالها<strong>ي</strong>که 1995 تا 1970هم زمان با اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن منطقه میباشد،‏ انجام داده اند.‏ نتایج این تحقیق که منحنی


گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ‏ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 148کوزنتس را نیز برا<strong>ي</strong> کشورها مورد ارزیابی قرار داده است،‏ گویا<strong>ي</strong> آن است که هیچ گونه رابطه علت و معلولیمستقیمی بین رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> وجود ندارد.‏ تنها عاملی که می تواند توجیه کننده خوبی برا<strong>ي</strong> رابطهرشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> باشد،‏ چگونگی انجام اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> است.‏ اگر رویکرد سیاستها<strong>ي</strong>اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> به سمت صنعتی کردن اقتصاد باشد به افزایش اختلاف <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> منجر خواهد شد زیرا بهرهور<strong>ي</strong> صنایع سرمایه بر بیشتر از بهرهور<strong>ي</strong> صنایع کاربر میباشد.‏<strong>در</strong> مطالعه<strong>ي</strong> حاضر نیز با مقایسه<strong>ي</strong> آمار مربوط به رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> گرجستان،‏ این نظریه<strong>ي</strong>مرسوم اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> مبنی بر آن که رشد اقتصاد<strong>ي</strong> با مکانیزم ‏«رخنه به پایین»‏ موحب توزیع ثروت وکاهش نابرابر<strong>ي</strong> میشود،‏ به شدت زیر سوال میرود و <strong>در</strong>ستی آن اثبات نمیشود.‏ همچنین این مطالعه نشانمیدهد بهبود کیفیت زندگی شامل بهداشت و آموزش،‏ متناسب با رشد اقتصاد<strong>ي</strong> نبوده است و افزایش شاحضتوسعه انسانی بیش از آن که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> ارتقا<strong>ي</strong> کیفیت زندگی باشد،‏ معلول رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و افزایش شاخصمربوط به آن بوده است.‏منابع:‏- سیف،‏ احمد.(1382)-استعمار پسام<strong>در</strong>ن ‏(گردآور<strong>ي</strong> و ترجمه).‏ چاپ اول،‏ تهران،‏ نشر دیگر.‏هارو<strong>ي</strong>،‏ دیوید (1389). سازماندهی <strong>در</strong> یک دوران گذار ضد سرمایهدار<strong>ي</strong> ‏(سخنرانی <strong>در</strong> دهمین همایش اجتماعی جهان،‏ پرتوالگره،‏برزیل،‏ ژانویه 2010)، ترجمه<strong>ي</strong> احمد جواهریان،‏ ماهنامه چیستا،‏ سال 27، شماره6-7، فروردین.‏- Garcia F. and A.C. Banderia, (2004), “Economic reforms, inequality and growth in LatinAmerica and the Caribbean”, University of So Paulo, school of economics and business.- Weriemmi M.E. and Ch. Ehrhart, (2004), “Inequality and growth in a context of commercialopenness, Theoretical analysis and empirical study: The case of the countries around theMediterranean basin”, University of nice-Sophia antipolice.- UNDP (1990 … 2010). Human Development Report 1990, New York: Oxford UniversityPress.


شانزدهنظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ *پاسخ به سوالات نشریه<strong>ي</strong> آرش-1ادعا میشود ‏«برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی،‏ مساله نفت مانع و خاکریز مهم و اول است و بدون عبوراز این خاکریز این چنینی هیچگاه به دموکراسی نخواهیم رسید».‏ آیا شما با این ادعا موافق اید؟


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 150-2به اعتقاد من کسانی که چنین حکمی را صا<strong>در</strong> میکنند مقوله<strong>ي</strong> ‏«استبداد»‏ را محدود به یک صد سال اخیر وپس از کشف نفت به عنوان یگانه منبع کلان اقتصاد<strong>ي</strong> میدانند،‏ <strong>در</strong> صورتی که استبداد <strong>در</strong> ایران مسبوق بهسابقه<strong>ي</strong> چند قرن میباشد و ساده لوحانه و خام اندیشانه است که آن را تنها از گذرگاه کیفیت مالکیت بر نفت ویا هر منبع طبیعی دیگر<strong>ي</strong> بررسی کنیم.‏این نظر از سه منظر دچار خطا<strong>ي</strong> ‏«تقیل گرایی»‏ است.‏ اول از این وجه که تمام پیش زمینهها و مقدمههایی لازمبرا<strong>ي</strong> ایجاد یک نظام دموکراتیک را به مالکیت منبع طبیعی ثروت تقلیل میدهد.‏ <strong>در</strong> صورتی که دموکراسیمقوله ا<strong>ي</strong> چند وجهی است که نیازمند مقدمات اجتماعی،‏ سیاسی و فرهنگی نیز میباشد.‏دوم؛ استبداد تاریخی و فقدان دموکراسی <strong>در</strong> تاریخ یک سرزمین را به مقطع زمانی پس از کشف نفت محدودمیکند ‏(نزدیک بینی تاریخی).‏سوم؛ <strong>در</strong> این ادعا آنچه بر آن تمرکز میشود نفسِ‏ وجود ‏«دولت»‏ و مالکیت آن بر منبع ثروت کشور میباشد واز ‏«کیفیت»‏ دولت،‏ عملکرد آن و میزان کارایی و میزان کنترل و اثرگذار<strong>ي</strong> مردم بر آن صحبتی به میان نمیآید.‏جالب است اکثر کسانی که چنین ادعایی را مطرح می کنند همواره چپ و مارکسیسم را به جبرگرایی اقتصاد<strong>ي</strong>و نادیده انگاشتن و بی اهمیت جلوه دادن عوامل غیر اقتصاد<strong>ي</strong> متهم کردهاند اما <strong>در</strong> این ادعا آن چه بیش از همهخودنمایی میکند دقیقاً‏ فروکاستن مفهوم چند وجهی و گسترده<strong>ي</strong> دموکراسی <strong>در</strong> ذیل یکی از پارامترها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> است.‏به نظر شما،‏ استغنا<strong>ي</strong> مالی دولتها و اتکا<strong>ي</strong> آنها به نفت به جا<strong>ي</strong> مالیات،‏ آیا سد راه دموکراسی <strong>در</strong>ایران است؟-3آیا نفت این ‏«طلا<strong>ي</strong> سیاه»‏ به راستی ‏«بلا<strong>ي</strong> ایران»‏ شده است یا این که علت بلا را باید <strong>در</strong>حوزهها<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> جست؟<strong>در</strong> بررسی عدم توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و تکوین دموکراسی <strong>در</strong> ایران و <strong>در</strong> کل کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه نظریاتی مختلفیوجود دارد.‏ عدها<strong>ي</strong> عامل خارجی و دست انداز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> استعمار و امپریالیسم را عامل تعیین کننده میدانند) لپسو<strong>ي</strong>ٔیز<strong>ي</strong> و پل باران)،‏ برخی عوامل ساختار<strong>ي</strong> داخلی را دخیل میدانند.‏ بعضی فرهنگ شبان-رمگی ایرانیان ‏(زندهیاد محمد مختار<strong>ي</strong>)‏ و فرهنگ استبداد<strong>ي</strong> را مهم تلقی میکنند.‏ بعضی معتقدند ‏«دین خویی»‏ و تفکر مذهبیِ‏اجین شده با اندیشه<strong>ي</strong> ایرانی موجب ‏«امتناع تفکر»‏ و سد راه توسعه سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> گشته است ‏(آرامشدوستدار).‏ پاره ا<strong>ي</strong> ‏«شیوه تولید آسیایی»‏ و عوامل اقلیمی چون کم آبی و نقش کلید<strong>ي</strong> اقتدار دولت <strong>در</strong> توزیع آب


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 151و استبداد شرقی را مهم میدانند ‏(ویتفوگل)‏ و برخی نیز همچون ‏«لو<strong>ي</strong>-‏ بردول»‏ <strong>در</strong> اساس ذهنیت شرقی راذهنیتی جادویی-‏ عرفانی و غیر علمی-‏ غیر انتقاد<strong>ي</strong> و پیش منطقی می پندارند.‏اما فرایند رسیدن به دموکراسی و برخوردار<strong>ي</strong> از ساختار<strong>ي</strong> دموکراتیک معلول عواملی گوناگونی است کهنمیتوان آن را به یک عامل تقلیل داد.‏ تمامی عوامل فوق الذکر که <strong>در</strong> سطح خرد ‏(روانشناختی)‏ و کلان‏(ساختار<strong>ي</strong>)‏ مطرح گشته است و همچنین عوامل دیگر<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> این زمینه مطرح بودهاند هر یک به سهم خود<strong>در</strong> هر زمان و بنا به شرایط تاریخی،‏ سیاسی،‏ فرهنگی و حتی اقلیمی نقش روبنایی و تعیینکننده را ایفا کردهاند.‏و البته مثالها<strong>ي</strong> نقضی برا<strong>ي</strong> هر یک از آنها وجود دارد که باعث می شود <strong>در</strong> این زمینه از جبرگرایی بپرهیزیم.‏تک عامل بینی <strong>در</strong> این مورد موجب میشود همانند برخی با منطق ‏«دا<strong>ي</strong>ٔی جان ناپل<strong>ي</strong>ٔونی»‏ همه<strong>ي</strong> کاستیها وکمکار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> خود را به گردن دیگران بیندازیم و از خود سلب مس<strong>ي</strong>ٔولیت کنیم،‏ یا با منطق ‏«از ماست که برماست»‏ منکر هرگونه دخالت ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> استعمار<strong>ي</strong> و امپریالیستی <strong>در</strong> توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> ایران بشویم ویا آن که با تأکید مفرط بر عوامل فرهنگی و روانشناختی <strong>در</strong> اساس ایرانیها را فاقد شعورِ‏ لازم برا<strong>ي</strong> نیل بهدموکراسی بدانیم و ریشه<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> عقب افتادگیها را منتزع از ساختارها<strong>ي</strong> کلان،‏ <strong>در</strong> ساختار بیولوژیک انسانِ‏زاده شده <strong>در</strong> این منظقه از جهان بدانیم.‏نه تنها نفت ‏(طلا<strong>ي</strong> سیاه)‏ آن طور که پارها<strong>ي</strong> معتقدند نفرینی نیست که مانع تکوین دموکراسی شده باشد وهمه<strong>ي</strong> کاسه و کوزهها را سر آن بشکانیم بلکه به باور من حتی ملی و یا دولتی بودنِ‏ آن نیز لزوماً‏ موجب عدمتکوین دموکراسی نمیشود.‏ آن چه <strong>در</strong> این بین اهمیت دارد کیفیت دولت حاضر و میزان اثر گذار<strong>ي</strong> اراده<strong>ي</strong> مردمبر آن از طریق ابزارها<strong>ي</strong> گوناگونی چون نهادها،‏ تشکلها،‏ احزاب،‏ سندیکاها و ق<strong>در</strong>ت به چالش کشیدن سیاسی واقتصاد<strong>ي</strong> دولت و بازخواست آن و جلوگیر<strong>ي</strong> از تمرکز ق<strong>در</strong>ت و ثروت میباشد که از انشقاق دولت-‏ ملت و روابطآمرانه و سلطهگرایانه<strong>ي</strong> دولت جلوگیر<strong>ي</strong> میکند.‏ ایجاد چنین ساختار دموکراتیکی که این نهادها با آزاد<strong>ي</strong> کاملاز توان بازخواست دولت برخوردار باشند نیازمند پیش زمینهها<strong>ي</strong> اجتماعی سیاسی فرهنگی زیاد<strong>ي</strong> است که قابلتقلیل به ‏«نفت»‏ و یا سیستم مالیات ستانی دولت نمیباشد.‏-4آیا با ‏«دولت نفتی»‏ایران کارساز میدانید؟و ‏«استبداد نفتی»‏ موافقاید و این مفاهیم را برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی <strong>در</strong>به همان دلایلی که <strong>در</strong> پاسخ سوال اول گفته شد و بنا به تقلیلگراییا<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> ذات چنین اصطلاحاتی وجوددارد نمیتوانم با آنها موافق باشم.‏ همچنین افراد و نیروها<strong>ي</strong> سیاسیا<strong>ي</strong> که از این تعابیر <strong>در</strong> مقالات وسخنرانیها<strong>ي</strong> خود استفاده میکنند و برا<strong>ي</strong> همگان آشنا هستند بیش از آنکه با ابزارهایی چون سندیکاها،‏


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 152-5شوراها<strong>ي</strong> مردمی،‏ نشریات آزاد و دموکراتیک <strong>در</strong> پی دموکراسی اصیل و مشارکتی و ژرفا بخشیدن به دموکراسیباشند،‏ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> خاصی را نمایندگی میکنند که هدف از طرح چنین مباحثی <strong>در</strong> آن ‏«خصوصی ساز<strong>ي</strong>»‏ منابعملی میباشد.‏ خصوصی ساز<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که هم <strong>در</strong> تجارب جهانی و هم <strong>در</strong> ایران بیش از آن که انتقال مالکیت از دولتبه مردم باشد،‏ نوعی ‏«اختصاصی ساز<strong>ي</strong>»‏ منابع توسط مراکز ق<strong>در</strong>ت و ثروت بوده است که <strong>در</strong> منطق آن کسبسودها<strong>ي</strong> کلان اقتصاد<strong>ي</strong> بیش از منافع بلند مدت کشور اعم از منافع نیرو<strong>ي</strong> کار و محیط زیست اولویت دارد.‏ادعا میشود»نفت استبدادزاست»‏ و شمار<strong>ي</strong> هم از ‏«مصیبت منابع طبیعی»‏ سخن میگویند.‏ آیابا این مباحث موافقاید؟6- » دولت رانتی»‏ چه نوع دولتی است؟ آیا چنین دولتی می تواند دموکراتیک هم باشد؟رانت عبارت از <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> است که محصول فعالیت اقتصاد<strong>ي</strong> مولد نمی باشد و دولت رانتی اشاره به دولتی دارد کهعمده <strong>در</strong>آمد آن حاصل فروش یک منبع طبیعی کلان است که به اصطلاح برا<strong>ي</strong> دولت حکم ثروت باد آورده رادارد.‏ دولت رانتی به جا<strong>ي</strong> تولید <strong>در</strong>آمد از مالیاتی که از مردم میگیرد،‏ از فروش منابع طبیعی کسب <strong>در</strong>آمدمیکند و <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> مختلف آن را سرمایهگذار<strong>ي</strong> میکند و از این رو حیات اقتصاد<strong>ي</strong> اکثریت مردم وابسته بهدولت میباشد.‏ نظریه<strong>ي</strong> دولت نفتی معتقد است بی نیاز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>ِ‏ دولت به مالیات مردم موجب انشقاق دولت-‏ملت،‏ ایجاد روابط آمرانه و افرایش اقتدارگرایی سیاسی گشته و سبب میگردد دولت <strong>در</strong> برابر ملت تعهد<strong>ي</strong> بهپاسخگویی <strong>در</strong> مورد سیاستها و مخارج خود نداشته باشد.‏ به باور نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی،‏ بدون مالیات نمایندگیوجود ندارد و اساس دموکراسی مالیات است.‏ چرا که مالیات باعث عقلانیت اقتصاد<strong>ي</strong> دولت میشود و هر چهمالیات افزایش یابد میزان پاسخگویی دولت نیز افزایش مییابد.‏محمد علی همایون کاتوزیان <strong>در</strong> کتاب ‏«اقتصاد سیاسی ایران»‏ و فرید زکریا <strong>در</strong> کتاب ‏«آینده آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویتلیبرالیسم بر دموکراسی»‏ از جمله معروف ترین کسانی هستند که ادعا<strong>ي</strong> مذکور را مطرح کرده اند و سعی کردندبه آن محتوا<strong>ي</strong> علمی ببخشند.‏کاتوزیان <strong>در</strong> کتاب خود <strong>در</strong> جواب این سوال که چرا <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> منتهی به انقلاب 75، علی رغم افزایش <strong>در</strong>آمدنفتی دولت،‏ نارضایتی مردم نیز افزایش یافت و رژیم سقوط کرد،‏ دلیل این امر را فقدان پایگاه طبقاتی واجتماعی حکومت،‏ فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آن و علاوه بر آن افزایش <strong>در</strong> آمد و اعتماد به نفسسیاسی اقشار و طبقات معترض میداند.‏ این پاسخ کاتوزیان دقیقاً‏ نوعی ‏«نقض غرض»‏ به حساب میآید و نشانمیدهد که <strong>در</strong> سال 57، افزایش <strong>در</strong>آمد نفتی،‏ نه تنها اقتدار سیاسی دولت را افزایش نداد،‏ بلکه <strong>در</strong> کنار عواملدیگر زمینه<strong>ي</strong> از هم پاشیدگی آن را نیز فراهم کرد.‏


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 153همچنین به خاطر دارم اولین بار<strong>ي</strong> که قصد مطالعه<strong>ي</strong> کتاب فرید زکریا را داشتم،‏ <strong>در</strong> همان ابتدا<strong>ي</strong> کتاب وقتی باادعا<strong>ي</strong> او مبنی بر آن که ‏«اقتصاد جهانی به واقع دموکراتیک است»‏ برخورد کردم،‏ چنین حکمی آن چنان برایمکذب و بی پایه مینمود که از مطالعه<strong>ي</strong> دقیق مابقی کتاب منصرف شدم و فقط به مرور کلی قسمتهایی از آناکتفا کردم.‏ چندان دور از انتظار نیست که نظریه<strong>ي</strong> دولت نفتی که از سو<strong>ي</strong> ایشان تبلیغ میشود نیز به همان<strong>در</strong>جه بیاعتبار باشد!‏ ‏(پیش از این <strong>در</strong> مقالات ‏«<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی»‏ و ‏«نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی»‏به محک ادعا<strong>ي</strong> دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی پرداختهام).‏تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی و مثالها<strong>ي</strong> نقضی که برا<strong>ي</strong> نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی وجود دارد،‏ آن را از <strong>در</strong>جه<strong>ي</strong> اعتبار ساقطمیکند.‏ این که اساس دموکراسی و راه حصول دموکراسی را اخذ مالیات بدانیم و معتقد باشیم دولتهایی کهمنبع <strong>در</strong>آمدیشان <strong>در</strong>یافت مالیات از مردم است لزوماً‏ از میزان پاسخگویی بالایی برخوردارند و مردم قا<strong>در</strong>ند هرزمان دولت و سیاستهایش را به چالش بکشند،‏ ساده انگارانه و حتی <strong>در</strong> موارد<strong>ي</strong> ساده لوحانه است.‏همچنین تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی مثلاً‏ <strong>در</strong> آلمان و ژاپن خلاف آن را نشان داده است.‏ دولت بیسمارك و هیتلر <strong>در</strong>آلمان و دولت میجی <strong>در</strong> ژاپن از جمله دولتهایی بوده اند که علی رغم <strong>در</strong>یافت مالیات از مردم و اتکا<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>به آن،‏ دولتها<strong>ي</strong> دموکراتیکی محسوب نمی شدند.‏اینکه اکثر کشورها<strong>ي</strong> تولید کننده نفت <strong>در</strong> منطقه خاورمیانه قرار دارند ما را ملزم می دارد به جز پارامترها<strong>ي</strong> نفتو دموکراسی عوامل دیگر<strong>ي</strong> چون ساختار عشیرها<strong>ي</strong>،‏ قبیلها<strong>ي</strong> و سنتی این جوامع و نقش آنها <strong>در</strong> عدمشکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن <strong>در</strong> مسیر تکوین دموکرسی را <strong>در</strong> نظر بگیریم.‏ ضمن آن که منابع طبیعی کلان اینکشورها همواره مهمترین انگیزه برا<strong>ي</strong> حضور و دخالت مستقیم استعمار و امپریالیسم <strong>در</strong> این منطقه بوده است.‏از طرفداران نظریه ‏«دولت نفتی»‏ باید سوال شود برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> ایالات متحده که از مردم مالیات کسب میشودو بنابراین دولت باید <strong>در</strong> برابر سیاستها<strong>ي</strong> خود پاسخگو باشد،‏ <strong>در</strong> فاصله سالها<strong>ي</strong>آمریکا2001 -2007%60افزایش یافته و%45بودجه<strong>ي</strong> نظامیکل هزینهها<strong>ي</strong> نظامی جهان را به خود اختصاص داده است.‏ <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong>مردم از طریق چه مکانیزمی سیاستها<strong>ي</strong> این ‏«دولت جنگی»‏ را توانستهاند به چالش بگیرند؟.‏ اینکه مالیات مردمخرج بودجه<strong>ي</strong> بهداشت و آموزش و رهایی کودکان از گرسنگی و فقر میشود و یا <strong>در</strong> مجتمعها<strong>ي</strong> نظامی-‏ صنعتیصرف میگردد توسط کدام یک از نمایندگان احزاب،‏ تشکلها و یا نمایندگان مردم مورد بحث قرار گرفته است وآیا نفس <strong>در</strong>یافت مالیات از سو<strong>ي</strong> دولت،‏ لزوماً‏ پاسخگویی او <strong>در</strong> مورد چگونگی مصرف آن را نیز <strong>در</strong> پی داشتهاست؟!‏بنابراین به اعتقاد من وجود یک دولت دموکراتیک و کارآمد نیازمند پیش زمینهها<strong>ي</strong> بسیار متعدد<strong>ي</strong> است کهتنها به یک عامل اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد کسب <strong>در</strong>آمد آن و اینکه منبع کسب <strong>در</strong>آمدش منبع طبیعی باشد و یا مالیات


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 154-7مردم،‏ تقلیل ناپذیر است.‏ نفت و یا هر منبع طبیعیِ‏ دیگر <strong>در</strong> یک سرزمین نه تنها به خود<strong>ي</strong>ِ‏ خود استبداد زانیست بلکه ملّی و حتی دولتی بودن آن نیز تنها عامل شکلگیر<strong>ي</strong> استبداد محسوب نمیشود.‏ وجود یک دولتدموکراتیک و مردمی که برآمده از خواست مردم باشد و وجود نهادها و سازمانها<strong>ي</strong> مردمیا<strong>ي</strong> که انشقاق دولت-‏ملت را به کمترین مقدار برسانند و توان بازخواست دولت را داشته باشند،‏ از زمینهها<strong>ي</strong> تکوین چنین دولتی استکه حتی <strong>در</strong> صورت <strong>در</strong> اختیار داشتن حق استخراج و فروش منابع ملی،‏ به لحاظ وجود مکانیزمها<strong>ي</strong> دموکراتیک والزام به پاسخ گویی،‏ روابط آمرانه <strong>در</strong> آن شکل نمیگیرد.‏<strong>در</strong> چنین دولتی بر خلاف شرکتها<strong>ي</strong> خصوصی و برگزیدگان صاحب ثروت و ق<strong>در</strong>ت که عموماً‏ کارگزارانخصوصیساز<strong>ي</strong> هستند،‏ فقط سود اقتصاد<strong>ي</strong> هدف نمیباشد بلکه اهداف بلند مدتتر<strong>ي</strong> چون امنیت شغلی،‏ محیطزیست،‏ توسعه پایدار و همه جانبه و عدالت احتماعی و مبارزه با فقر نیز لحاظ خواهد شد.‏اگر«نفت استبدادزا»‏ باشد،‏ آیا بهتر نیست ادارهاش از دست دولت خارج شده و به بخش خصوصیواگذار شود؟این که نفت به خود<strong>ي</strong>ِ‏ خود استبداد زا است و <strong>در</strong> صورت انتقال حق استخراج و فروش آن به بخش خصوصیمشکلات پیش رو<strong>ي</strong> تکوین دموکراسی یک شبه برداشته میشود بیش از آن که یک نظریه<strong>ي</strong> علمی اثبات شدهباشد یک خام اندیشی و ساده انگار<strong>ي</strong> صرف است که خطاها<strong>ي</strong> تقلیلگرایانه<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> بر دارد.‏اتفاقاً‏ آن چه <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه و زیر عنوان ‏«خصوصیساز<strong>ي</strong>»‏ صورت گرفته است نه تنهاانحصارگرایی دولت را از بین نبرده بلکه موجب افزایش دایره نفوذ و سلطه<strong>ي</strong> برگزیدگان ق<strong>در</strong>ت و ثروت شدهاست.‏ این برگزیدگان که <strong>در</strong> اکثر مواقع دارا<strong>ي</strong> پیوندها<strong>ي</strong> خویشاوند<strong>ي</strong> و طبقاتی با نخبگان سیاسی هستند قا<strong>در</strong>نداز رانتها<strong>ي</strong> دولتی برا<strong>ي</strong> افزایش ق<strong>در</strong>ت خود استفاده کنند و خصوصیساز<strong>ي</strong> بیش از انتقال مالکیت از دولت بهبخش خصوصی عبارت بوده است از انتقال مالکیت از ‏«دولت»‏ به ‏«دولتیها».‏ برا<strong>ي</strong> این گونه خصوصی ساز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>صور<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> ساختار<strong>ي</strong> آلوده به فساد ادار<strong>ي</strong> و با مکانیزمهایی چون رشوه و تقلب صورت میگیرد عنوان‏«اختصاصی ساز<strong>ي</strong>»‏ مناسب تر از ‏«خصوصی ساز<strong>ي</strong>»‏ میباشد.‏بنابراین اگر پیش از انتقال مالکیت به بخش خصوصی اصلاحات ریشها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> مختلف ساختار سیاسی واقتصاد<strong>ي</strong> موجود صورت نگیرد،‏ فساد ادار<strong>ي</strong> و سیاسی همچنان برقرار باشد،‏ <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> گوناگون شفاف ساز<strong>ي</strong>نشود،‏ رسانهها<strong>ي</strong> مستقل از آزاد<strong>ي</strong> عمل لازم برا<strong>ي</strong> بازخواست سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> دولت برخوردار نباشند،‏سندیکاها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و تشکلها<strong>ي</strong> جامعه<strong>ي</strong> مدنی یا موجود نباشد و یا محدود باشند،‏ احزاب سیاسی مستقل ازدولت شکل نگیرد و <strong>در</strong> نتیجه پاشنه<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ب همچون سابق بچرخد،‏ آن بخشی که تحت عنوان ‏«خصوصی»‏ شکل


نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه!‏ 155-8میگیرد نه تنها قا<strong>در</strong> نیست از اقتدارگرایی سیاسی بکاهد و راه حصول دموکراسی را آسان کند بلکه با حاکمکردن مناسبات سودباورانه<strong>ي</strong> خود علاوه بر اقتدارگرایی سیاسی،‏ اقتدارگرایی اقتصاد<strong>ي</strong> نیز را دامن خواهد زد.‏از دیدگاه شما،‏ علت سخت جانی استبداد و خودکامگی <strong>در</strong> ایران چیست؟همانطور که <strong>در</strong> پاسخها<strong>ي</strong> پیشین نیز اشاره کردم من قا<strong>ي</strong>ٔل به یک علت مشخصی برا<strong>ي</strong> این امر نیستم ومجموعها<strong>ي</strong> از عوامل را دخیل میدانم و باور دارم که <strong>در</strong> این زمینه باید از جبرگرایی پرهیز کرد.‏ از این رو <strong>در</strong> هرمقطع تاریخیا<strong>ي</strong> که تلاشی برا<strong>ي</strong> عقب راندن استبداد و تاسیس نظامی دموکراتیک صورت گرفته است،‏ هر یکاز این عوامل به سهم خود مانع از آن شدهاند.‏ ممکن است <strong>در</strong> هر دورانی یکی از این عوامل نقش تعیین کنندهداشته باشد و بیش از عوامل دیگر خلل ایجاد کند اما <strong>در</strong> مجموع این عامل <strong>در</strong> سلسله ا<strong>ي</strong> از عوامل گوناگون قابلبررسی است.‏برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> یک صد سال اخیر،‏ <strong>در</strong> مقاطعی <strong>در</strong> تاریخ ایران تلاش برا<strong>ي</strong> پس زدن استبداد شدت گرفت،‏مهمترین این مقاطع عبارتاند از انقلاب مشروطه،‏ دوران ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سالکه <strong>در</strong> هر 57سه<strong>ي</strong> آنها سلسله عوامل مذکور مانع از شکلگیر<strong>ي</strong> نظامی دموکراتیک گشت.‏ <strong>در</strong> تمامی این دورانها همان ق<strong>در</strong>که نقش کشورها<strong>ي</strong> خارجی و نظریات مرتبط با امپریالیسم و استعمار قابل بررسی است،‏ نقش فرهنگ سنتی وارتجاعی و نیروهایی که میل به عقب نگهداشتن کشور داشتهاند و مانع ایجاد نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک به منظورتوزیع ق<strong>در</strong>ت شده اند،‏ از اهمیت برخوردار است.‏باید توجه داشته باشیم که تاریخ ایران محدود به این یکصد سال اخیر نمی باشد و همچنین تلاشها و مبارزاتاجتماعی مردم نیز تنها مسبوق به یک صد سال گذشته نمیباشد.‏ بنابراین سخت جانی استبداد <strong>در</strong> ایرانپدیدها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن نیست که فقط <strong>در</strong> ارتباط با نفت بررسی شود.‏ از این رو پرهیز از نزدیک بینی تاریخی وتقلیلگرایی ت<strong>ي</strong>ٔوریک و <strong>در</strong> نظر گرفتن نقش عوامل گوناگون <strong>در</strong> سخت جانی استبداد و عدم تکوین نظامدموکراتیک و مردمی <strong>در</strong> ایران بایستی <strong>در</strong> برنامه<strong>ي</strong> کار<strong>ي</strong> هر پژوهشگر مستقلی قرار بگیرد که دغدغه<strong>ي</strong> ‏«چراییِ‏استبداد»‏ <strong>در</strong> ایران را دارد.‏این مطلب *<strong>در</strong> شماره 107 نشریه<strong>ي</strong> آرش منتشر شده است.‏


Neoliberalism; in Critical ViewsBy:Khosrow Sadeghi Boroujeni

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!