نولیبرالیسم در بوته ي نقد
نولیبرالیسم در بوته ي نقد
نولیبرالیسم در بوته ي نقد
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
____________________________________<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> <strong>بوته</strong><strong>ي</strong> <strong>نقد</strong> (مجموعه مقالات)نویسنده: خسرو صادقی بروجنیwww.khosrosadeghi.comwww.koukh1.blogfa.comkhosrosadeghib@gmail.comطرح رو<strong>ي</strong> جلد: مهدیه امیر<strong>ي</strong>تاریخ انتشار: پا<strong>ي</strong>ٔیزارتباط با نویسنده:1390
شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 6است.<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر رواج گرفتن اندیشه<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایالات متحده و اروپا مواز<strong>ي</strong> با رشد نومحافظهکار<strong>ي</strong> بودهاز این رو لازم است ضمنپرداخته شود.1نومحافظهکار<strong>ي</strong>شناخت مفهوم و اصول نومحافظهکار<strong>ي</strong>، به نکات اشتراك و تفاوت این دو2محافظهکار<strong>ي</strong> ، مجموعها<strong>ي</strong> از اندیشهها و نگرشها<strong>ي</strong> سیاسی است که نهادها<strong>ي</strong> کهن و ریشهدار را از آنچه نو ونیازموده است، ارزشمندتر میشمرد (آشور<strong>ي</strong>،.(298 ،1384محافظهکاران خود را هوادار عقل سلیم و واقع بین میدانند.با هرگونه طرح و اندیشه<strong>ي</strong>آرمانیبرا<strong>ي</strong> ایجاددگرگونیها<strong>ي</strong> عمیق <strong>در</strong> جامعه مخالفاند؛ و اجرا<strong>ي</strong> چنین طرحهایی را ناممکن میپندارند. آنان هرگونه کوششبرا<strong>ي</strong> تحقق آرمانشهر را مصیبت بار میشمارند.محافظهکاران به ویژهآراء و استدلال ها<strong>ي</strong> خود را بر تجاربملموس تاریخی استوار میسازند، و از همین رو ضد عقلگرایی و غیرتاریخیاند. به همین دلیل بسیار<strong>ي</strong> از آنانمحافظهکار<strong>ي</strong> را اصلاً اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> به حساب نمیآورند؛ زیرا اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> قاعدتاً <strong>در</strong> پی عرضه<strong>ي</strong> تعریفی معین از انسانو جامعه و کوشش برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> آن تعریف است؛ حال آن که محافظهکار<strong>ي</strong> آنچه را محصول تاریخو گذشتهسنت است میپذیرد. همچنین محافظهکاران اصول عقاید خود را برخاسته از ویژگیها<strong>ي</strong> نهاد بشر میپندارند، بهاین معنا که معتقدند آدمی به حفظ دستاوردها<strong>ي</strong> خود گرایش دارد و محافظهکار<strong>ي</strong> هم آرمانی جز این ندارد. بهنظر آنان میراث گذشتگان به زحمت به دست آمدهاست؛ و نباید و نمیتوان آن را به یک باره کنار گذاشت.مالکیت، خانواده، سنت، مذهب، دولت و سایر نهادها<strong>ي</strong> اجتماعی مواریث ارزشمند گذشته<strong>بوته</strong><strong>ي</strong> تاریخ آزمایش شده شایان ستایش است.است؛ و آنچه <strong>در</strong>به طور کلی محافظهکاران، محافظهکار<strong>ي</strong> را گرایشی طبیعی و مبتنی بر عقل سلیم و غیراید<strong>ي</strong>ٔولوژیک دانستهاند،اما اگر از بیرون بنگریم، میبینیم که محافظهکار<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سیاسی معینی است که همچون فرآوردهها<strong>ي</strong>تاریخی <strong>در</strong> وضع تاریخی- اجتماعی مشخصی پدید آمده است؛ و بنابراین <strong>در</strong> شناخت ماهیتش باید آن وضع را <strong>در</strong>نظر گرفت (بشیریه،.(175 :1387شکل امروز<strong>ي</strong> نومحافظهکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا و انگلیس حاصل تطور صورتبند<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مختلف محافظهکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> طولتاریخ معاصر است. از این منظر و <strong>در</strong> سطح کلان، محافظهکار<strong>ي</strong> سه شکل اصلی برگرفته از سه مرحله تاریخی راتجربه کرده است:1 Neo- Conservatism2 Conservatism
شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 8نیز نام گرفتهاست.تنها از نیمه<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1990راستیا<strong>ي</strong> که فریدمن از دیرباز با آنان مرتبط بودهاست3اَمریکن اینتر پرایز» -–بودکه نهضت فکر<strong>ي</strong> تحت رهبر<strong>ي</strong> ستادها<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> دستامثال21«بنیاد هریتج» ، «انستیتو<strong>ي</strong> کتو» ، «انستیتو<strong>ي</strong>خود را «نومحافظهکار» نامیدهاند. و این جهانبینیا<strong>ي</strong> است که کل نیرو<strong>ي</strong> ماشینِ نظامیایالات متحده را <strong>در</strong> خدمت یک برنامه<strong>ي</strong> عملِ شرکتمحور بهکار گرفته است (کلاین،همه<strong>ي</strong> این اشکال مختلف ظهورتعهد به«تثلیث خط مشی»عمل کاملِ شرکتها؛(یعنیمشترکند.«<strong>نولیبرالیسم</strong>»،«جهانیساز<strong>ي</strong>»،این تثلیث عبارت است:.(35:1389-1«نومحافظهکار<strong>ي</strong>»،حذف حوزه<strong>ي</strong> عمومی/«اقتصاد آزاد»)2- دولتی؛-3کاهش شدید هزینه<strong>ي</strong> خدمات رفاهی و اجتماعی دولت (همان).با این همه <strong>در</strong> غرب، <strong>در</strong> خصوص تمیز نومحافظهکار<strong>ي</strong> از <strong>نولیبرالیسم</strong> منازعات فکر<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> <strong>در</strong>گرفته<strong>در</strong>آزاد<strong>ي</strong>است.اساس این منازعات آن است که اگر قرار باشد نومحافظهکار<strong>ي</strong> اصول محافظهکار<strong>ي</strong> را حفظ کند، باید بر اندیشه<strong>ي</strong>1 Heritage Foundation2 Cato Institute3 American Enterprise Institute
شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 9پ<strong>در</strong>سالار<strong>ي</strong> سیاسی و اجتماعی قدیم تأکید کند و به دام نظریهها<strong>ي</strong> ضد دولتی لیبرال نیفتند.اما واقعیت ایناست که نومحافظهکار<strong>ي</strong> آمیزها<strong>ي</strong> از برخی مفاهیم سنتی محافظهکار<strong>ي</strong> (مانند دولت نیرومند و تأکید بر نظم وقانون) و اصول اقتصاد بازار آزاد است.به طور کلی نومحافظهکار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> شباهت و تفاوتهایی با یکدیگر دارند:کینز<strong>ي</strong>هر دو واکنشی به اقتصادو دولت رفاهی و افزایش نفوذ اتحادیه ها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> بودهاند؛ لیکن نومحافظهکاران <strong>در</strong> عین حال بهفرهنگ و شیوه<strong>ي</strong> زندگی رایج <strong>در</strong> غرب واکنش اخلاقی نشان میدهند و نگران بیانضباطی اجتماعی، بیپرواییاخلاقی، و تضعیف نهاد خانواده و مذهباند. آنان همچنین، برعکس نولیبرالها، به نظم و امنیت و ثبات سیاسیتوجه بسیار دارند. از نظر آنان بازار آزاد به دولت نیز نیاز دارد (بشیریه،.(186 :1387<strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> سیاست و حکومت کشورها<strong>ي</strong> غربی <strong>در</strong> آخرین دههها<strong>ي</strong> سده<strong>ي</strong> بیستم رگههایی از لیبرالیسم ومحافظهکار<strong>ي</strong> با یکدیگر ترکیب شده و از آن پدیده<strong>ي</strong>دولتها<strong>ي</strong> غربی <strong>در</strong> واکنش به بحران اقتصاد<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>کردند.بر1«راست نو» به وجود آمده است. <strong>در</strong> دهه 1980 بسیار<strong>ي</strong> از1970با ترك سیاست ها<strong>ي</strong> کینز<strong>ي</strong> به سو<strong>ي</strong> راست حرکتراست نو، رادیکالیسمی دست راستی و تهاجمی است که اصول خود را لیبرالیسم و محافظهکار<strong>ي</strong>میگیرد؛ و <strong>در</strong> توصیف مواضع نولیبرال ها و نومحافظه کاران، هر دو، به کار میرود.عنوان «راست نو» به ویژه <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حزب محافظهکار انگلستان <strong>در</strong> دوران تاچر و حزب جمهور<strong>ي</strong>خواهآمریکا <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> ریگان به کار رفته است. به طور کلی راست نو از لحاظ اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی لیبرال است، یعنیآزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>، کاهش مالیات، بازار آزاد، و دولت محدود تأکید میکند؛ ولی از نظر اخلاقی و فرهنگی واجتماعی، محافظهکار است و از حفظ نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> طبیعی، جلوگیر<strong>ي</strong> از گسترش حقوق اجتماعی شهروندان،دولت نیرومند، اصول مذهبی، خانواده به منزله<strong>ي</strong> بنیاد جامعه، و تضعیف اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> دفاع میکند.لحاظ اجتماعی نیز با کار زنان خانهدار و آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> جنسی و جنبش«فمینیسم»ازمخالفت میورزد. راست نووقتی مداخله<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولت را مغایر با آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> میداند گرایش لیبرال دارد؛ ولی وقتی آن را با تداومنابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> طبیعی <strong>در</strong> جامعه مغایر میبیند محافظهکار میشود. <strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> راست نو حکومت از لحاظ اقتصاد<strong>ي</strong>ضعیف میشود؛ ولی از نظر سیاسی یعنی تأمین نظم و امنیت، تقویت میگردد.<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ترکیب راست نو <strong>در</strong> شکل زیر مشخص میشود:عناصر محافظهکار<strong>ي</strong> و1 New Right
شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 11نهادهایی که <strong>در</strong> کنفرانس برتن وودز <strong>در</strong> سال1944شکل گرفتند، تا حد زیاد<strong>ي</strong> منعکس کننده<strong>ي</strong> این مصالحه<strong>ي</strong>موقتی هستند. از یک سو، تعهد<strong>ي</strong> بلند مدت به آرمان تجارت آزاد جهانی وجود داشت که این امر <strong>در</strong> شکلگیر<strong>ي</strong>1«موافقت نامه<strong>ي</strong> عمومی تعرفه و تجارت» متجلی شد، و از سو<strong>ي</strong> دیگر، هنوز کشورها<strong>ي</strong> اروپایی قا<strong>در</strong> بودند که تاحد<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی و «اقتصادها<strong>ي</strong> ملی» خود را حفظ کنند. دولتها<strong>ي</strong> عضو قا<strong>در</strong> بودند تا ورود و خروجکالاها از مرزها<strong>ي</strong> خود را کنترل کرده و برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> مورد نظر خود را که غالباً <strong>در</strong>برگیرنده<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong>رفاه اقتصاد<strong>ي</strong> بود به اجرا بگذارند.کنفرانس برتون وودز همچنین زمینهساز تشکیل سه نهاد اقتصاد<strong>ي</strong> جدید بین المللی شد:2بانک ترمیم و توسعهجهانی (بانک جهانی)، صندوق بینالمللی پول و موافقتنامه<strong>ي</strong> عمومی تعرفه و تجارت (گات)، هدف از تشکیلصندوق بینالمللی پول، مدیریت نظام مالی بین المللی و هدف از تشکیل بانک جهانی، اعطا<strong>ي</strong> وام به کشورها<strong>ي</strong>اروپایی به منظور بازساز<strong>ي</strong> این کشورها بود. بعدها (<strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>(1950حیطه<strong>ي</strong> وظایف بانک جهانی گسترش پیداکرده و تأمین <strong>نقد</strong>ینگی لازم برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> پروژهها<strong>ي</strong> صنعتی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه را نیز شامل میشد. امابیشک مهمترین دستاوردها<strong>ي</strong> کنفرانس برتن وودز، تهیه<strong>ي</strong> مقدمات تأسیس«گات»بود که به زود<strong>ي</strong> به نهادعمده<strong>ي</strong> تجارت جهانی تبدیل شد و مس<strong>ي</strong>ٔولیت اعمال موافقت نامهها<strong>ي</strong> چند جانبه<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> و کاهش تعرفهها<strong>ي</strong>وارداتی را بر عهده گرفت. گات <strong>در</strong> سال1995سرعت به آماج اصلی اعتراضات مخالفان جهانیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> اواخر دهه<strong>ي</strong>جا<strong>ي</strong> خود را به سازمان تجارت جهانی داد که البته این سازمان به1990تبدیل شد.بدین ترتیب، نظام پس از جنگ <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> بر مبنا<strong>ي</strong> رژیم ها<strong>ي</strong>(Kiely, 2003:5)دولتها<strong>ي</strong> غربی کسب کنند.3«حامی کار»شکل گرفتو کارگران موفق شدند از طریق سازمانها<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند کارگر<strong>ي</strong>، امتیازات فراوانی را از4دولتها<strong>ي</strong> رفاهی <strong>در</strong> اروپا، سیاستهایی از قبیل تأمین شغلی برا<strong>ي</strong> تمامی افرادآماده به کار و تأمین حداقل استانداردها<strong>ي</strong> زندگی برا<strong>ي</strong> تمامی اعضا<strong>ي</strong> جامعه را <strong>در</strong> دستور کار خود قرار دادند وبدین گونه «عصر طلایی سرمایهدار<strong>ي</strong> کنترل شده» که <strong>در</strong> آن با افزایش حقوقها و گسترش خدمات اجتماعی،نوعی سازش بین نیرو<strong>ي</strong> کار و سرمایه ایجاد شده بود، آغاز شد5تحولات فوق <strong>در</strong> بستر توسعه<strong>ي</strong> شیوهها<strong>ي</strong> تولید اقتصاد<strong>ي</strong> فورد<strong>ي</strong>.(Steger, 2002:26)پدیدار گشتند که <strong>در</strong> آن کالاها به صورتاستاندارد و <strong>در</strong> مقیاس انبوه به تولید میرسید. نظام تولید<strong>ي</strong> فورد<strong>ي</strong> با تخصصی کردن وظایف و ابزارها، کارگران1 General Agreement on Tariffs and Trade (GATT)2 Bank for Reconstruction and Development3 Labor-friendly4 Welfare state5 Fordist
شناخت <strong>نولیبرالیسم</strong> 12را از یکدیگر مجزا کرده و نظارت بر فرآیند تولید از سو<strong>ي</strong> مدیران را به آسانی ممکن میساخت.(Johnson2000:273)<strong>در</strong> این نظام، تولید عمدتاً بر بازارها<strong>ي</strong> ملی متمرکز بود و این بازارها معمولاً <strong>در</strong> برابر رقبا<strong>ي</strong> خارجی مورد حمایتقرار میگرفتند.نظاماما <strong>در</strong> مورد کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم رفاه اجتماعی تا حد<strong>ي</strong> تحت تأثیر فرآیند توسعه قرار داشت.از آنجا کهدولتها<strong>ي</strong> جهان سوم <strong>در</strong> پی دستیابی به توسعه<strong>ي</strong> ملی و م<strong>در</strong>نیزاسیون از طریق صنعتی شدن بودند، لذا صنایعنوپا<strong>ي</strong> داخلی را <strong>در</strong> برابر رقبا<strong>ي</strong> خارجی مورد حمایت قرار میدادند تا یک پایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند را بنا کرده واز وابستگی به مصنوعات گران قیمت وارداتی از کشورها<strong>ي</strong> توسعه بکاهند. به این ترتیب <strong>در</strong> این کشورها نیز نوعی1«حامی توسعه» پدید آمد که <strong>در</strong> آن دولت <strong>در</strong> تأمین و ارتقا<strong>ي</strong> استانداردها<strong>ي</strong> زندگی نقش اساسی داشت.با گذشت سه دهه از پیدایش نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> کنترل شده که نهادها<strong>ي</strong> برآمده از برتن وودز <strong>در</strong> آن نقش مهمیبر عهده داشتند، از اواسط دهه<strong>ي</strong>1970این نظام با چالشها<strong>ي</strong> عمدها<strong>ي</strong> روبرو شد.از یک سو، نظام تولید<strong>ي</strong>فورد<strong>ي</strong> به دلیل یکنواختی کار، ایجاد از خودبیگانگی و تقسیم کار بر مبنا<strong>ي</strong> جنسیت به شدت مور انتقاد واقعشده بود؛ و از سو<strong>ي</strong> دیگر، ایالات متحده <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی تا حد زیاد<strong>ي</strong> توان خود را <strong>در</strong> بازارها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> جهانی از دست داده بود.(Kiely, 2003:8)<strong>در</strong> این زمان ایدهها<strong>ي</strong> نولیبرالی مبتنی بر تجارت آزاد و کاهش تعرفهها، <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> وضعیت نامساعد اقتصاد<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> غربی-وقوع دو شوك بزرگ نفتیمتحده و انگلستان گردید.–نرخ بالا<strong>ي</strong> تورم، رشد اندك اقتصاد<strong>ي</strong>، نرخ بالا<strong>ي</strong> بیکار<strong>ي</strong>، کسر بودجه <strong>در</strong> بخش خصوصی وطرفداران فراوانی پیدا کرد و منجر به پیروز<strong>ي</strong> چشمگیر محافظهکاران <strong>در</strong> ایالاتپیروز<strong>ي</strong> محافظهکاران رامیتوان آغاز گرایش به یکپارچهساز<strong>ي</strong> بازارها<strong>ي</strong> جهانی وشتاب گرفتن حرکت به سو<strong>ي</strong> اقتصاد آزاد دانست. احزاب محافظهکار طرح نولیبرالی گسترش بازارها<strong>ي</strong> بینالمللیرا <strong>در</strong> رأس برنامهها<strong>ي</strong> خود قرار دادند که این مکانیسم بهوسیله<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong> بازارها<strong>ي</strong> مالی داخلی، حذف ت<strong>در</strong>یجینظارت بر جریان سرمایه و افزایش تبادلات مالی <strong>در</strong> سطح جهانی مورد حمایت قرار میگرفت.<strong>در</strong> طول سال ها<strong>ي</strong>1990 و 1980تلاش نولیبرالها برا<strong>ي</strong> ایجاد یک بازار جهانی به وسیله<strong>ي</strong> موافقتنامهها<strong>ي</strong>آزادساز<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> که جریان یافتن منابع اقتصاد<strong>ي</strong> بر رو<strong>ي</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی را گسترش می داد، ق<strong>در</strong>ت بیشتر<strong>ي</strong> یافت.ایدهِ<strong>ي</strong> بازار واحد جهانی که بعد از سال1949<strong>در</strong> جریان مذاکرات گات به ت<strong>در</strong>یج توسعه یافته و به کاهشتعرفهها<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong> منجر شده بود، متعاقب مذاکرات دور اروگو<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> گات و با تشکیل سازمان تجارت جهانی بیشاز پیش مورد تأکید قرار گرفت. این سازمان از حیطه<strong>ي</strong> اختیارات وسیع تر<strong>ي</strong> نسبت به گات برخودار بود؛ از جملهاز آن رو که مقررات آن امور مالکیت معنو<strong>ي</strong> و تجارت آزاد <strong>در</strong> کشاورز<strong>ي</strong> و منسوجات را نیز <strong>در</strong> بر میگرفت.1 Development-friendly
دوتعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایراناین روزها واژگان و اصطلاحاتی چون طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>، ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong>، هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانهها،خصوصیساز<strong>ي</strong>، آزادساز<strong>ي</strong> اقتصاد و...بیشترین کاربرد را <strong>در</strong> مباحثات و مجادلات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ایران دارند.تأکید بیش از اندازه<strong>ي</strong> دولت بر این سیاستها، گاهی این گونه القا میکند که این سیاستها از ابتکارات وخلاقیتها<strong>ي</strong> دولت فعلی است.اگر چه ما ملتی دارا<strong>ي</strong> حافظه<strong>ي</strong> تاریخی ضعیف هستیم که کمتر از تجارب عقیم مانده<strong>ي</strong> گذشته <strong>در</strong>سآموختهایم و اغلب به تکرارشان اقدام کردهایم، اما توجه به تحولات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی جهان طی سه دهه<strong>ي</strong>گذشته و آبشخورها<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> این تحولات، ما را به این سمت و سو سوق میدهد که آنچه <strong>در</strong> دوران فعلی و <strong>در</strong>قالب واژگان و اصطلاحات فوقالذکر، بیان میشود به هیچ عنوان امر بدیع و نوآوارانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سطح جهان نمیباشد،بلکه دارا<strong>ي</strong> پیشینه<strong>ي</strong> سه دهها<strong>ي</strong> است و <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از مناطق و کشورها<strong>ي</strong> جهان اجرا شده و آثار و نتایجمنفیاش را نمایان کرده است.هدف از نوشتار حاضر، ریشهیابی برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کنونی و بررسی پیشینه<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> اینسیاستها میباشد.2ساختار<strong>ي</strong>»<strong>در</strong> این مقاله سعی شده است ضمن بیان مفاهیم1«اجماع واشنگتن» و «برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل، با اشاره به نظریات اقتصاددانان و کارشناسان مستقل، توضیح داده شود که بر خلاف گفتماندولتی موجود مبنی بر سازشناپذیر<strong>ي</strong> با برنامهها و سیاستهایی که دولتها و ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مسلط جهانی، به1 Washington Consensus2 Structural Adjustment Programs (SAPs)
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 18-2-3مجموعها<strong>ي</strong> از سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه که عمدتاً توسط دفاتر رسمی واشنگتننهادها<strong>ي</strong> بینالمللی مالی (<strong>در</strong> <strong>در</strong>جه اول صندوق بین المللی پول و بانک جهانی) و خزانهدار<strong>ي</strong> ایالات متحدهحمایت میشود.به باور منتقدان،»اجماع واشنگتن» اشاره به مجموعه سیاستهایی دارد که توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی برکشورها<strong>ي</strong> که تقاضا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کمک از آنها دارند، تحمیل میشود. این سیاستها گرچه متنوع هستند اما <strong>در</strong>کل نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی به عنوان عامل اجرا<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>، به واسطه<strong>ي</strong> آنها خواهان کمینهساز<strong>ي</strong> نقش دولتمیباشند.برا<strong>ي</strong> مثال نهادها<strong>ي</strong> جهانی بر پایه<strong>ي</strong> این سیاستها، دولتها را وادار میکنند که سیستم آموزش ابتدایی خود راخصوصی کنند. این سیاستها که <strong>در</strong> واقع <strong>در</strong> اوایل دهه<strong>ي</strong>1980سال و به طور ترقیخواهانها<strong>ي</strong> پس از انتشار گزارش «صندوق کودکان سازمان ملل»«تعدیل با چهره<strong>ي</strong> انسانی» متوقف شدبه اجرا گذاشته شد، اجرا<strong>ي</strong> آنها پس از چند(UNICEF).(Williamson, 2004:2)-1-2-3-4-5-6-7-8-9تحت عنواناین سیاستها که <strong>در</strong> چارچوب سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مطرحشدند و خود ویلیامسون نیز بعدها آن ها را مدون کرد، عبارت اند از:افزایش پس انداز از راه سیاستها<strong>ي</strong> مالی.کاهش هزینهها<strong>ي</strong> اجتماعی دولتها.اصلاح مالیاتی و برقرار<strong>ي</strong> مالیات بر زمین از راههایی که نسبت به محیط زیست حساس باشد.افزایش نظارت بانک جهانی بر اقتصاد ملی کشورها.رقابتی کردن نرخ ارز و حذف شناورساز<strong>ي</strong> و کاربرد نرخ ارز به عنوان یک نگارنده رسمی.لیبرالیزه کردن (آزادساز<strong>ي</strong>) تجارت بین منطقها<strong>ي</strong>.بنا کردن یک اقتصاد رقابتی کامل از راه خصوصیساز<strong>ي</strong> و مقررات زدایی به منظور حق مالکیت و داراییکه بهروشنی تعریف شده باشد.ایجاد مؤسسات مالی کلید<strong>ي</strong> مانند بانک مرکز<strong>ي</strong> مستقل و اداره قو<strong>ي</strong> بودجه و ایجاد دستگاه قضایی مستقلآن گونه که با روح آن سیاست ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سازگار باشد و همراه سایر مؤسسات مأموریت بهرهور<strong>ي</strong> را برعهده بگیرد.افزایش هزینه ها<strong>ي</strong> آموزشی ابتدایی و متوسطه (ر<strong>ي</strong>ٔیس دانا،.(216: 1386-10ارا<strong>ي</strong>ٔه تعریف روشن از دستیابی به حقوق مالکیت برا<strong>ي</strong> همه (بن فاین،.(245: 1385
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 19اجماع واشنگتن <strong>در</strong> اکثر موارد بهچون«بنیادگرایی بازار»اشاره دارد و <strong>در</strong> پیوند با سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی، خواستارافزایش الزامات بازار بر دولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیساز<strong>ي</strong> بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد.(Rodrick, 2006)به بیان نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین، این سیاستها، که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت عام تصویر میشد، ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی«خصوصیساز<strong>ي</strong>(همه<strong>ي</strong>)بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی»و«حذف موانع ورودمیشد و این سیاستها چیز<strong>ي</strong> جز سهگانه<strong>ي</strong> نولیبرالی میلتون فریدمن نبود:تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> عمومی دولت».مؤسسات خارجی»به کشور را شامل«خصوصیساز<strong>ي</strong>، حذف مقررات،به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون اینها سیاستها<strong>ي</strong> بودند که«ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن مصرّ بودند کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین آنها را اتخاد کنند» (کلاین،(246:1389و به برخورد مستعمراتی «مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو» با «صندوق بینالمللی پول» و «بانک جهانی» را که تا حدزیاد<strong>ي</strong> مسکوت مانده بود، رسمیت داد (همان:.(245اجماع واشنگتن <strong>در</strong> رویکرد خود، ضمن رد مداخلهگرایی و<strong>در</strong> عین تکیه بر بازار، لزوماٌ دو ویژگی مهم داشتهاست. نخستین و فور<strong>ي</strong> ترین ویژگی آن، این است که نیاز<strong>ي</strong> به پیشنهاد سیاستهایی برا<strong>ي</strong> دست یابی به توسعهندارد زیرا اجماع واشنگتن فقط یک سیاست برا<strong>ي</strong> تحقق آن هدف دارد، و آن هم عبارت است از نداشتن هیجسیاستی و تکیه کامل بر بازار تا حد امکان. دوم، مفهوم توسعه را میتوان از دستور کار تحلیلی کنار گذاشت.بنابراین بنا بر اجماع واشنگتن نیاز<strong>ي</strong> به تعریف توسعه یا تعیین مشخصات آن نیست.بازار آزاد به ارمغان بیاورد <strong>در</strong> صورتی که آن را به حال خود رها کنیم (بن فاین،.(248 :1385توسعه یعنی هر چه کهبا کنار گذاشتن مقوله<strong>ي</strong> توسعه و به جا<strong>ي</strong> آن واگذار کردن سرنوشت اقتصاد به سازوکار بازار به جا<strong>ي</strong> خرد وتجربه و موشکافی، این پیش فرضی مورد قبول واقع میشد که بازار هیچ نارسایی ندارد و <strong>در</strong> واقع نیرو<strong>ي</strong> اصلیآن همانا رقابت است که به طور طبیعی <strong>در</strong> دل بازار جا<strong>ي</strong>دارد.کوشش برا<strong>ي</strong> خردمندانه و دموکراتیک کردندولت جا<strong>ي</strong> خود را به تفویض همه چیز به دولت بازار و دولت سودبران اصلی بازار میداد. <strong>در</strong>ست است که اولینبحث و بررسیها برا<strong>ي</strong> تجویز جد<strong>ي</strong>تر نسخه همیشگی بازار به جا<strong>ي</strong> برنامه از اوایل دهه<strong>ي</strong> هشتاد قرن گذشتهشروع شد، اما آغازدانست (ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا،کار اصلی و پر فشار را باید از زمان حکومت ریگان <strong>در</strong> آمریکا و مارگارت تاچر <strong>در</strong> بریتانیا.(8 :1385سیاستها<strong>ي</strong> اجماع واشنگتن به شدت از سو<strong>ي</strong> رونالد ریگان و مارگارت تاچر مورد حمایت قرار گرفت. آنها برحرکتها<strong>ي</strong> آزاد سرمایه، پولگرایی و دولت حداقلیمدیریت بحران ها<strong>ي</strong> جد<strong>ي</strong> نمی پذیرد، تأکید داشتندکه هیچ گونه مس<strong>ي</strong>ٔولیتی <strong>در</strong> قبال نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد و.(Held, 2004)
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 23از دیگر اصول برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل، آماده کردن فضا<strong>ي</strong> سیاسی، اقتصاد<strong>ي</strong> و حقوقی برا<strong>ي</strong> سرمایهگذارانخارجی است که <strong>در</strong> عمل بخش مهمی از آنها را شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی تشکیل میدهند که <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong>خصوصیساز<strong>ي</strong> پا به میدان میگذارند و با خرید مؤسسات و شرکتها<strong>ي</strong> تولید<strong>ي</strong> کارآمد به قیمت نازل باایجاد رشتهها<strong>ي</strong> جدید فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> خود را آغاز میکنند.یکی از علل اصلی فعالتر شدن صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، حل بحران بدهیها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong>جهان سوم بود. پس از اعلام ناتوانی چند کشور جهان سوم از باز پرداخت اصل و بهره بدهیها<strong>ي</strong> خود ووضع نامساعد سایر وام گیرندگان، این دو سازمان پذیرفتندکه مبالغی برا<strong>ي</strong> ایفا<strong>ي</strong> تعهدات <strong>در</strong> اختیار اینکشورها قرار دهند. هر چند این مس<strong>ي</strong>ٔله موجب حل موقت بحران بدهیها شد اما جهان سوم با مشکلجدید<strong>ي</strong> مواجه شد. زیرا این دو نهاد مانند هرنهاد مالی دیگر خواهان پس گرفتن اصل و فرع وامهابودند. از این رو کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعها<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> این نوع بدهیها بودند برا<strong>ي</strong> کاهش دادن هزینهها<strong>ي</strong>خود به منظور بازپرداخت این دیون ملزم به اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانیمیشوند.--برنامه<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> به یک اعتبار، به صورت پراکنده از سالها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>سال1960کشورها اجرا شده است. اما به اعتبار دیگر<strong>ي</strong>، سابقه<strong>ي</strong> تاریخی آن به طور مشخص به سالتا1980 <strong>در</strong> گروهی از1982به بعد برمیگردد، که وظایف جدید<strong>ي</strong> از جمله حل و فصل بدهیها، برعهده<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول گذاشته شد. از1985بانک جهانی نیز به این منظومه پیوست و سپس کارهایی بین آنها تقسیم شد. چارچوب نظر<strong>ي</strong>برنامه، رویکرد نوکلاسیکی <strong>در</strong> اقتصاد است. راهبرد پیشنهاد<strong>ي</strong> این رویکرد، اتکا به نیروها<strong>ي</strong> بازار است. اعتقادحاکم براین رویکرد این است که سیستم بازار یک سیستم خودسامان است و خود به خود <strong>در</strong> مقابل تغییراتواکنش مناسب نشان میدهد (مؤمنی،.(113:1386کوشش این سیاستها برآن است که نشان دهد اگر روشها<strong>ي</strong> سرمایهگذار<strong>ي</strong> و تجارت آزاد با حذف موانع گمرکیو حذف سیاستها<strong>ي</strong> بازدارنده<strong>ي</strong> مالیاتی و سیاستها<strong>ي</strong> عدم حمایت از دستمزدها و عدم حمایت از منافع رفاهیو فرهنگی عمومی و حذف سیاست و عدالت اجتماعی همراه باشد بلندمدت و کارآمدکردن سرمایهگذار<strong>ي</strong>ها وافزایش سطح اشتغال و بالاخره رشد و رونق فراهم می شود (ر<strong>ي</strong>ٔیس دانا ،82:1382).
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 24تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایرانایران نیز همچون بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه<strong>ي</strong> دیگر <strong>در</strong> دورها<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> اولویتسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> خود قرار داده است. سالها<strong>ي</strong> پس از انقلاب را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخستیندوره سالها<strong>ي</strong> هیجان و تب انقلابی، و <strong>در</strong> جستجو<strong>ي</strong> اتوپیا<strong>ي</strong> اسلامی است. این دوره با انقلاب 1357 شروع شد وزمانی پایان گرفت که فشار ناکارآمد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> پوپولیستی دولتگرا و هزینهها<strong>ي</strong> مالی جنگبا عراق، زیر تحریم اقتصاد<strong>ي</strong> بینالمللی، و افت شدید <strong>در</strong> بازار جهانی نفت، اقتصاد ایران را به چنان وضع وخیمیرساند که نهایتاً <strong>در</strong>1367پروژه<strong>ي</strong> انقلابی منسوخ اعلام شد. آنگاه جست و جو <strong>در</strong> پی اتوپیا<strong>ي</strong> اسلامی، و ادعا<strong>ي</strong>استقرار حاکمیت مستضعفان نیز آرام آرام منتفی شد. قطعنامه<strong>ي</strong> آتش بس سازمان ملل پذیرفتهشد و مخاصماتبا عراق پایان یافت (بهداد و نعمانی،.(27:1387
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 25– پولاین دهه<strong>ي</strong> آشوب اجتماعی و دهه<strong>ي</strong> اغتشاشها و بحرانِ اقتصاد<strong>ي</strong> را می توان دهه<strong>ي</strong> اقتصاد اسلامی نامید. با<strong>در</strong>گذشت آیتاالله خمینی دومین دوره<strong>ي</strong> پساانقلابی آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. این دوره<strong>ي</strong> سمتگیر<strong>ي</strong>دولت و سیاستها<strong>ي</strong> آن به سو<strong>ي</strong> بازساز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>، و احیا و تحکیم مناسبات و نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong>است. این دوره سالها<strong>ي</strong> دنبالگیر<strong>ي</strong> سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> مطابق نسخهها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول وبانک جهانی است (همان).«سهراب بهداد» و «فرهاد نعمانی»، این دو دوره را به ترتیب دورهها<strong>ي</strong> «<strong>در</strong>ونتابی اقتصاد<strong>ي</strong>» و «برونتابیاقتصاد<strong>ي</strong>» مینامند. دوره<strong>ي</strong> دوم سرآغاز فرایند برونتابی ساختار اقتصاد ایران است، روند<strong>ي</strong> که به کند<strong>ي</strong> و بامشقت جریان دارد و دگردیسی سیاسی حمهور<strong>ي</strong> اسلامی را از دولتی پوپولیستی- انقلابی، با ادعا<strong>ي</strong> پا<strong>ي</strong>بند<strong>ي</strong> بهاستقرار حاکمیت مستضعفان، به دولتی سرمایهدار<strong>ي</strong>، همچون بسیار<strong>ي</strong> دیگر، <strong>در</strong> پی دارد.این دوره دولت برا<strong>ي</strong> جذب سرمایه<strong>ي</strong> خارجی مجبور بود پا<strong>ي</strong>بند<strong>ي</strong> خود را به بازساز<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> بازار و تشویقاقتصاد بازار آزاد نشان دهد. پیگیر<strong>ي</strong> نمادین این حرکت استقبال دولت ایران از هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی صندوق بینالملیاز انقلاببانک جهانی <strong>در</strong> تهران <strong>در</strong>13691357بود. این نخستین هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی این دو نهاد مالی بینالمللی به ایران بعدبود. این ملاقات ظاهراً ثمر بخش بود. گزارش کوتاه این هی<strong>ي</strong>ٔت اعزامی <strong>در</strong>IMF Survey30مورخژو<strong>ي</strong>ٔیه 1990، تحت عنوان «جمهور<strong>ي</strong> اسلامی ایران <strong>در</strong> پی تغییرات نهاد<strong>ي</strong> و ساختار<strong>ي</strong> است» منتشر شد. <strong>در</strong>این گزارش آمده است که مقامات ایرانی «عزم خود را برا<strong>ي</strong> حرکت به سو<strong>ي</strong> تعدیل همه جانبه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کلانکشور، فراهم آوردن نقشی قو<strong>ي</strong>تر برا<strong>ي</strong> بخش خصوصی و حذف ت<strong>در</strong>یجی قید و بندها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابراز کردند.»این شروع حرکت به سو<strong>ي</strong> لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران پساانقلابی، و آغاز فرایند «برون تابی» بود (همان:.(89<strong>در</strong> همین زمینه <strong>در</strong> اواسط دهه<strong>ي</strong> هفتاد (شمسی) مس<strong>ي</strong>ٔولان حکومتی به سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong>خواستی دادندو چون از تبعات داخلی آن نگران بودند، این <strong>در</strong>خواست به صورت محرمانه فرستاده شد (ثقفی، 26:1386؛ بهنقل از روزنامه شرق.(83/6/4بنابراین زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ایران بعد از جنگ به طرز<strong>ي</strong> گسترده <strong>در</strong> معرض تهاجم پروژه<strong>ي</strong> بازار<strong>ي</strong>کردن جامعهقرار گرفت، به دست دولت اما به سرکردگی فکر<strong>ي</strong> اقتصاددانان نولیبرال. دولت کوشید منطق بازار را بیش ازپیش بر زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> حاکم گرداند و قلمروها<strong>ي</strong> هر چه گسترده تر<strong>ي</strong> از زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> را کالایی کند(مالجو،.(30:1386اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong> پایانی دهه<strong>ي</strong>60 شمسیرا میتوان سرآغاز عملی چنین رویکرد<strong>ي</strong>دانست. ایران به عنوان یک کشور جهان سومی که جزو کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه است طی یک وقفه<strong>ي</strong> تقریباً ده سالهنسبت به موج اول کشورها<strong>ي</strong> اجراکننده<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> به گروه اجراکنندگان این طرح پیوست. اکثر
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 26کشورها<strong>ي</strong> اجراکننده<strong>ي</strong> طرح تعدیل ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> موج اول، به علت افزایش غیرمتعارف بدهیها<strong>ي</strong> خارجی خود،با اجبار نهادها<strong>ي</strong> جهانی و گاهی با اکراه این دسته از برنامهها را اجرا کردند، اما ایران جزو معدود کشورهاییاست که زمانی اجرا<strong>ي</strong> این دسته از برنامهها را شروع کرد که بدهیها<strong>ي</strong> خارجیاش نزدیک به صفر بود (مؤمنی،.(9:1386تحلیل برنامهها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی به ویژه اول و دوم توسعه کشور نشان میدهد که برنامه اول باتأثیر از رویکرد تعدیل تدوین شد. فرایند تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> که از اقدامات و عناصر اصلی تعدیل اقتصاد<strong>ي</strong> است،<strong>در</strong> برنامه دوم نهادینه شد. محتوا<strong>ي</strong> قانونی برنامه و اظهارات رسمی طراحان برنامه اول و دوم توسعه نشانمیدهد که رویکرد تعدیل، سهم بالایی <strong>در</strong>تدوین این برنامهها داشتهاست. بر این اساس مستندات قانونی برنامههانشان میدهد که <strong>در</strong> برنامه اول حداقلبیش از4تبصره به اصلاح نظام تجار<strong>ي</strong>، حداقل812تبصره <strong>در</strong> برنامه اول و دوم به کاهش تصد<strong>ي</strong> دولت و کسر بودجه، بیش از6تبصره به اصلاح نظام مالیاتی؛تبصره به اصلاح نظامبانکی و کنترل حجم <strong>نقد</strong>ینگی و بیش از10 تبصره و ماده به اصلاح نظام قیمتها، حذف و کاهش یارانهها و4 حداقلشده است (احمد<strong>ي</strong>،تبصره پیرامون اصلاح تراز مالی بنگاهها و بیش از6.(218:1384تبصره و ماده پیرامون سیاستها<strong>ي</strong> ارز<strong>ي</strong> لحاظهر یک از عناصر فوق و سیاستها<strong>ي</strong> مدون <strong>در</strong>قالب آنها، <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> چارچوب سیاستها<strong>ي</strong> پیشنهاد<strong>ي</strong> تعدیل برمبنا<strong>ي</strong> توصیهها و تجویزها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است. علاوه بر مواد قانونی و مستندات، اشارهشده مس<strong>ي</strong>ٔولان وقت نظام برنامهریز<strong>ي</strong> کشور بهویژه سازمان مدیریت و برنامه ریز<strong>ي</strong> الهام از تعدیل متعارف را موردتأکید قرار دادهاند. (همان)اما <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> پس از جنگ و <strong>در</strong> دوران اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ایران دو نقطه<strong>ي</strong> عطف<strong>در</strong>سالها<strong>ي</strong>1384 و 1374مشاهده میشود (مومنی،(19:1386هرکدام از دو مقطع تاریخیپایانبخش یک دوره<strong>ي</strong> متمایز جنبش بازار<strong>ي</strong>کردن جامعه بود. <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> اول که سال1384 و 13741374به پایان رسیداولین برنامه توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بعد از جنگ با رویکرد<strong>ي</strong> بازارگرایانه به اجرا گذاشته شد و دومین برنامه توسعهنیز راهبرد بازارگرایانه<strong>ي</strong> خود را خیلی سریع به تعلیق <strong>در</strong>آورد (مالجو،.(32:1386سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> اول عمدتاً تحت تأثیر اندیشهها<strong>ي</strong> بازارگرایان تن<strong>در</strong>و بود اما <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دومعمدتاً متاثر از افکار بازارگرایان میانهرو. بازارگرایان تن<strong>در</strong>و معتقد بودندکه گسترش سازوکار بازار به قلمروها<strong>ي</strong>هرچه بیشتر<strong>ي</strong> از زندگی اقتصاد<strong>ي</strong> هم به رشد اقتصاد<strong>ي</strong> میانجامد و هم <strong>در</strong> <strong>در</strong>از مدت به توزیع بهتر <strong>در</strong>آمدها.اما بازارگرایان میانهرو معتقدند گسترش سازوکار بازار به قلمروها<strong>ي</strong> گوناگون فقط هنگامی به ثمر خواهد نشستکه پیشتر نهادها<strong>ي</strong> لازمه<strong>ي</strong> نظام بازار فراهم آمده باشد. این دو دسته از اقتصاددانان که به ترتیب <strong>در</strong>دوره<strong>ي</strong> اول و
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 27دوره<strong>ي</strong> دوم عمدتا ًدست بالا را داشتند هم به لحاظ اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> با یکدیگر همسو هستند و هم به لحاظ متدولوژ<strong>ي</strong>.وجه افتراقشان عمدتاً <strong>در</strong> ابزارها است نه <strong>در</strong> هدفها. هر دو گروه به جنبش بازار<strong>ي</strong>کردن جامعه متعهد بودند اماسیاستها<strong>ي</strong> متفاوتی را دنبال میکردند (مالجو،.(32:1386موج اول «جهانیساز<strong>ي</strong>» <strong>در</strong> ایران که پس از پایان جنگ با عراق شروع شده بود، به علت مشکلاتی که <strong>در</strong> روابطایران و غرب وجود داشت فروکش کرد و با شروع دوره<strong>ي</strong> اصلاحات موج دوم «جهانیساز<strong>ي</strong>» شروع شد. موج دومبا تلاش برا<strong>ي</strong> اتمام طرحها نیمه تمام و حرکت جد<strong>ي</strong> جهت پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی پیشبردتوصیهها<strong>ي</strong> بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول صورت گرفت (ثقفی،.(26:1386از این رو پس از اتمام برنامهها<strong>ي</strong> اول و دوم توسعه، یکی از بارزترین نمادها<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> سوم، جهتگیر<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong>قالب برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و آزادساز<strong>ي</strong> بود (دادگر،.(56:1378<strong>در</strong> برنامه<strong>ي</strong> سوم توسعه<strong>ي</strong> کشور روندخصوصیساز<strong>ي</strong> بسیار سریعتر، گستردهتر و فراگیرتر از حد انتظار پیشبینی شده بود (بهکیش،این دوره و <strong>در</strong> تاریخ.(124:138410روند اجرا<strong>ي</strong> این توصیهها <strong>در</strong> سال گذشته<strong>در</strong>مهر 1381 صندوق بینالمللی پول گزارش داد که توصیههایی را به ایران ارا<strong>ي</strong>ٔه داده و از(1380)ابراز رضایت شده بود. <strong>در</strong> این گزارش آمده است:به مقامات ایران توصیه میشود که برنامه<strong>ي</strong> اصلاح اقتصاد<strong>ي</strong> ایران را <strong>در</strong> چارچوب قانون پنج ساله<strong>ي</strong> سومبا شدت ادامه دهند.صندوق واکنش مطلوب سرمایهگذاران را <strong>در</strong> خرید اوراق قرضه<strong>ي</strong> یورو مشاهده کرد. (به همین خاطر)ایران را <strong>در</strong> مسیر اصلاح اقتصاد<strong>ي</strong> و بازارها<strong>ي</strong> مالی جهانی <strong>در</strong> نظر میگیرند.صندوق مشاهده کرد که نگهدار<strong>ي</strong> ثبات اقتصاد<strong>ي</strong> کلان برا<strong>ي</strong> موفقیت اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> ضرور<strong>ي</strong> است(ثقفی،(26:1386-1-2-3بنابراین <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دوم که سال1384به پایان رسید، ابتدا سومین برنامه<strong>ي</strong> توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> با تأسی از<strong>در</strong>سها<strong>ي</strong> دوره<strong>ي</strong> قبلی به اجرا <strong>در</strong>آمد و سپس <strong>در</strong> سال پایانی دوره نیز جهتگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> برنامه چهارم <strong>در</strong>دستورکار قرارگرفت اما سرانجام با شروع حاکمیت دولت نهم تا حد زیاد<strong>ي</strong> ازدستورکار خارج شد (مالجو،.(32:1386به نظر میرسد با شروع کار دولت نهم <strong>در</strong>سال1384دوره<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تاریخ نظام جمهور<strong>ي</strong> اسلامی شروعشده باشد. محمود احمد<strong>ي</strong> نژاد <strong>در</strong> شرایطی به پیروز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهمین انتخابات ریاست جمهور<strong>ي</strong> دست یافت کهسال از اتخاذ و اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> بازارگرایانه <strong>در</strong> اقتصاد ایران میگذشت.16
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 28انتخاب محمود احمد<strong>ي</strong>نژاد به ریاست جمهور<strong>ي</strong> ایران <strong>در</strong> تیر 1384، فرایند برونتابی اقتصاد ایران را پیچیدهکرده است. احمد<strong>ي</strong> نژاد با فراخوان نیروها<strong>ي</strong> «بسیجی» و سپاه پاسداران و نیز با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> برنامها<strong>ي</strong> پوپولیستی برا<strong>ي</strong>جلب آنان که <strong>در</strong> جریان پیشبرد سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong> متضرر شده بودند بر سر ق<strong>در</strong>ت آمد. رقیب او <strong>در</strong>دور دوم انتخابات ریاست جمهور<strong>ي</strong> هاشمی رفسنجانی بود که علمدار و پایهگذار سیاست لیبرالیسم اقتصاد<strong>ي</strong>بودهاست (بهداد و نعمانی،.(107:1387با وجود این <strong>در</strong> مورد جهتگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و <strong>در</strong> ادامهآن <strong>در</strong> دولت دهم نظرات مختلف وگاه متضاد<strong>ي</strong> وجود دارد.<strong>در</strong> میان نظریاتی که به بررسی سیاستها<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم میپردازند طیفی از نظریات راست و چپوجود دارد. حامیان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولت، سیاستها<strong>ي</strong> آن را واکنشی به عملکرد بازارگرایانه<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong>قبلی و جهتگیر<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> برقرار<strong>ي</strong> بیشتر عدالت اجتماعی و توجه مضاعف به اقشار مستضعف و محرومجامعه میدانند. این جهتگیر<strong>ي</strong>ها را <strong>در</strong> مقالات، گفتگوها و همچنین سخنرانیها و سفرها<strong>ي</strong> استانی هی<strong>ي</strong>ٔت دولتبه وضوح میتوان مشاهده کرد. با وجود این منتقدان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم ضمن بیانشباهتها<strong>ي</strong> این سیاستها با برنامهها<strong>ي</strong> سازمانهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به <strong>نقد</strong> اینسیاستها میپردازند.«فردین یزدانی»، ضمن اشاره به تطابق اهداف اقتصاد<strong>ي</strong> دو دولت اخیر با مفاد سیاستها<strong>ي</strong> «اجماع واشنگتن»معتقداست: «<strong>در</strong>ایران گرایش به اجماع واشنگتن ازسال ها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1371به بعد تقویت شد و بسیار<strong>ي</strong> ازاقتصاددانان سعی کردند که با الهامگیر<strong>ي</strong> از این اصول، برنامهها<strong>ي</strong> توسعه را <strong>در</strong> این مسیر سوق دهند. <strong>در</strong> همانزمان بسیار<strong>ي</strong> از اقتصاددانان منتقد این گونه استدلال میکردند که طرح و پیگیر<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از اینسیاستها <strong>در</strong> کشورهایی با شرایط ایران عملاً منجر به وخامت هر چه بیشتر شرایط اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی کشورخواهد شد. اکنون پس از گذشت نزدیک به دو دهه به نظر میرسد که سیاستگذاران اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چند سالاخیر به شدت پیگیر اجرایی کردن هر چه سریعتر مفاد این اجماع هستند» (یزدانی،.(1388«حسن سبحانی» عضو کمیسیون برنامه و بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم نیز سیاستها<strong>ي</strong> دولت نهم را <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong>اصول «اجماع واشنگتن» تلقی میکند. و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong> اصل44قانون اساسی گفت:«سیاستها<strong>ي</strong> برنامه چهارم که بر اساس اجماع واشنگتنی تدوین شده به دولت نهم ارث رسیده است.» (صادقیبروجنی، به نقل از روزنامه کیهان،.(87/3/7«فریبرز ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا» با اشاره به سیاستهایی همچون توزیع سهام عدالت وتوجه ویژه به اقشار پایین جامعه که بهکرات از سو<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم شنیده میشود، باور دارد علی رغم وجهه<strong>ي</strong> چپ و عدالت محور و طرفداراقتصاد مردمگرا بودن که این دولتها برا<strong>ي</strong> خود ساختهاند، با اتخاذ سیاستهایی چون حذف یارانهها،
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 30ایران <strong>در</strong>سالها<strong>ي</strong> پس از جنگ هرچه بیشتر از سویه<strong>ي</strong> اقتصاد حک شده دورتر شده و به سویه<strong>ي</strong> اقتصاد فکشدهنزدیکتر شده است.«نظام اقتصاد<strong>ي</strong> حک شده عبارتست از نظامی که <strong>در</strong>آن مناسبات معیشتی و اقتصاد<strong>ي</strong> انسانها به تمامی تحتتأثیر نهادها<strong>ي</strong> غیراقتصاد<strong>ي</strong> شکل میگیرد. <strong>در</strong> عوض، نظام اقتصاد<strong>ي</strong> فک شده عبارت از «نظامی است که <strong>در</strong> آنمعیشت انسانها را نهادهایی سروشکل می دهند که با انگیزهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> به کار میافتند و تحت تسلطقوانینی مشخصاً اقتصاد<strong>ي</strong> قرار دارند.»(مالجو :1386، .(20-21مالجو معتقد است گرایش نوظهور <strong>در</strong> شکلدهی به نظام اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> دولت نهم عبارتست از «حکشدگی اقتصاد <strong>در</strong> سیاست» یعنی حرکت به سمت نوعی نظام اقتصاد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آن مناسبات معیشتی و اقتصاد<strong>ي</strong>انسانها به تمامی تحت تأثیر الزامات و ملاحظات سیاسی حاکمان شکل میگیرد و زیر نگین منطق سیاسیتعیین میشود (همان.(28:<strong>در</strong> چارچوب حرکت به سو<strong>ي</strong> نظام اقتصاد<strong>ي</strong> حک شده <strong>در</strong> سیاست به نظر میرسد دستور کار دولت نهم عبارتستاز بسیج منابع مالی و انسانی برا<strong>ي</strong> تدارك زمینهها<strong>ي</strong> تحقق اهداف تعیین شده <strong>در</strong> قلمروها<strong>ي</strong> گوناگون سیاسی واجتماعی و فرهنگی. این دستور کار که بر تبعیت از منطق سیاسی متکی است گاه پیرو<strong>ي</strong> از برنامهها<strong>ي</strong> مصوبدولتها<strong>ي</strong> قبلی را میطلبد و گاه عدول از آن برنامهها را و گاه گرایش به سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> راستگرایانه رااقتضا میکند و گاه مبا<strong>در</strong>ت به سیاستها<strong>ي</strong> چپگرایانه را (همان). بنابراین به نظر محمد مالجو نه منطقاقتصاد<strong>ي</strong> یا منطق اجتماعی بلکه منطق سیاسی است که بر سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> دولت فعلی <strong>در</strong> زندگی اقتصاد<strong>ي</strong>حاکمیت میکند (مالجو،.(1388«محسن رنانی» نیز با اشاره به «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>» که <strong>در</strong> دولت دولت نهم مطرح شد، <strong>در</strong> این باره معتقداست: «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> دنباله و مکمل طرح «تعدیل اقتصاد<strong>ي</strong>» است که <strong>در</strong> دولت هشت ساله<strong>ي</strong> ریاستجمهور<strong>ي</strong> هاشمی رفسنجانی آغاز شد و <strong>در</strong> میانه راه متوقف شد» (رنانی،.(1388و<strong>ي</strong> تصریح میکند :«طرحتعدیل اقتصاد<strong>ي</strong> دولت سازندگی <strong>در</strong> با ثباتترین وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> ایران پس از انقلاب اسلامی اجرا شده و با اینحال پس از چند سال متوقف شد و اکنون این طرح قرار است <strong>در</strong> بیثبات ترین وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> ایران پس ازانقلاب اجرا شود.» (همان).جمع بند<strong>ي</strong> نظرات مختلف اقتصاددانان و کارشناسان مستقل <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> نهم ودهم نشان میدهد که این سیاستها <strong>در</strong> اساس با سیاستها<strong>ي</strong> دولتها<strong>ي</strong> پیشین خود متفاوت نیست و همچونآنها برنامهها و افقها<strong>ي</strong> سارمانها<strong>ي</strong> مالی و نولیبرالی جهان را دنبال میکند. <strong>در</strong> همین زمینه به مناسباتدولتها<strong>ي</strong> مذکور با صندوق بینالمللی پول میتوان اشاره کرد.
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 311385 سالو یک سال پس از به ق<strong>در</strong>ت رسیدن دولت نهم، هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong>اصول این صندوق، سفر<strong>ي</strong> به ایران داشت که طی آن گزارشی را <strong>در</strong> مورد اقتصاد ایران تهیه کرد.<strong>در</strong> این سفرصندوق بینالمللی پول از دولت ایران خواستار اتخاذ سیاستهایی <strong>در</strong> جهت آزادساز<strong>ي</strong> و «برونتابی» بیشتر شد.هیات اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد: «اگرچه انجام اصلاحات ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماه ها<strong>ي</strong> اول دولتاحمد<strong>ي</strong>نژاد کند شد، اما اخیراً(1385)شدهاست. این برنامه مربوط به اصلاح اصل44ها<strong>ي</strong> دولتی تا ده سال آینده، به بخش خصوصی واگذار میشود»ابتکار.(1385/12/17برنامه<strong>ي</strong> گستردها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خصوصیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران به اجرا گذاشتهقانون اساسی ایران است که بر اساس آن، هشتاد <strong>در</strong>صد شرکت(صادقی بروجنی،1388، به نقل از روزنامه<strong>در</strong> همگامی با طرح هدفمندکردن یارانهها، صندوق بینالمللی پول نیز با پشتیبانی از این برنامه، آن را برا<strong>ي</strong>اقتصاد ایران«مفید»خواند و به نفع بازار جهانی نفت دانست.11«دومینیگ گلیوم»و12«رومان زیتک»دواقتصاددان ارشد صندوق بینالمللی پول با حمایت از قانون هدفمندکردن یارانهها اعلام کردند که، این قانوناقتصاد ایران را متحول خواهد کرد و به نفع بازار جهانی نفت خواهد بود.بخش تحقیقات آنلاین صندوقبینالمللی مصاحبها<strong>ي</strong> را با دو تن از اقتصاددان ارشد این سازمان <strong>در</strong> مورد قانون هدفمندکردن یارانهها <strong>در</strong> ایرانانجام داده است که طی آن این اقتصاددانان تأکید کردهاند که، اجرا<strong>ي</strong> قانون مزبور میتواند نحوه<strong>ي</strong> کار اقتصادایران را تغییر دهد و بر انجام اصلاحات مشابه <strong>در</strong> دیگر کشورها<strong>ي</strong> مصرف کننده<strong>ي</strong> تأثیر بگذارد. این دو اقتصاددانپیش بینی کردند که، با حذف یارانهها<strong>ي</strong> نفت و گاز تقاضا برا<strong>ي</strong> انرژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران کاهش یابد و منابع بیشتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>صا<strong>در</strong>ات فراهم شود.به عقیده<strong>ي</strong> آنها اگر همه چیز بر اساس برنامه پیش برود استراژ<strong>ي</strong> ایران میتواند هدفدوگانه<strong>ي</strong> ایجاد <strong>در</strong>آمد بیشتر برا<strong>ي</strong> کشور و مهار اسراف و استفاده افراط آمیز از انرژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این کشور را محقق کند.آنها با بیان اینکه ایران هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیاست، اوضاع اقتصاد ایران را چنین توصیف کردند: «ایرانبا داشتن دیون خارجی اندك که کمتر ازانرژِ<strong>ي</strong> از جمله هی<strong>در</strong>وکربور<strong>ي</strong> است»همچنینیارانهها از تاریخ7تیم صندوق بین المللی پول به ریاست آقا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد تولید ناخالص داخلی این کشور است دارا<strong>ي</strong> منابع قابل توجه.(Guillaume and Zytek, 2010)خرداد ماه 19 تا 71390«دومینیکگیوم»پس از اجرا<strong>ي</strong> طرح هدفمندساز<strong>ي</strong>از جمهور<strong>ي</strong> اسلامی ایران بازدید کرد. این هی<strong>ي</strong>ٔت، مقامات ایران را بهدلیل موفقیت زودهنگام <strong>در</strong> این طرح مورد تحسین قرار داد. به باور این هی<strong>ي</strong>ٔت، توزیع مجدد <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong>11 Dominique Guillaume12 Roman Zytek
تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران 34- Guillaume, Dominique and Roman Zytek (2010), Iran to Cut Oil Subsidies in Energy Reform,interview with Guillaume and Zytek, IMF Survey online,http://www.imf.org/external/pubs/ft/survey/so/2010/int092810a.htm.- Hamilton, Clive (1989). The Irrelevance of Economic liberalization in the third World, worldDevelopment, Vol .17, No.10- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to CosmopolitanGovernance. Polity Press: Cambrige- IMF (2011). Statement by IMF Article IV Mission to the Islamic Republic of Iran,http://www.imf.org/external/np/sec/pr/2011/pr11228.htm- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, HarvardUniversity, http://ksghome.harvard.edu.- Standing, Guy and Victor Tokman (1991), Towards Social Adjustment, Internation Laboroffice, Geneve.- Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,Institue for International Economies, www.iie.com
سهطرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و نولیبرالیزاسیون؛راه «توسعه» از مسیرِ «فلاکت» نمیگذرداشاره: «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>»،«هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانه ها»،«اصلاح الگو<strong>ي</strong> مصرف» وعناوینی از این دست که <strong>در</strong> چند سال اخیر به کرّات از آنها <strong>در</strong> روزنامهها ومیزگردها و برنامهها<strong>ي</strong> تلویزیونی صحبت رفته است، <strong>در</strong> نهایت به تصویب مجلسرسید. نگاهی به تجربهها<strong>ي</strong>ِ دو دهه<strong>ي</strong> اخیر <strong>در</strong> کشورهایی که این سیاستها را تحتعناوین دیگر انجام دادهاند، و حاصلی که اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> آن کشورها داشتهاست، <strong>در</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه چشم اندار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> آن هستیم سودمند خواهد بود. اینمقاله سعی دارد ضمن بررسی اجمالی این تجارب و دست آورد اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> مناطق دیگر جهان، به اقتصاد سیاسی دولت متولی اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها نیزبپردازد.من نمیدونم بعد از مرگ<strong>در</strong> اینجا جا دارد از زحمات خانم دکتر اکرم پ<strong>در</strong>ام نیاویراستار<strong>ي</strong> این مقاله را کشیدند، تقدیر و تشکّر کنم.آزاد<strong>ي</strong> به چه <strong>در</strong>دم میخوره،من نمیتونم شیکمِ امروزموبا نونِ فردا پر کنم.(1)******که زحمت
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 36گرچه فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگسرد و از پی آن فروپاشی نظام مدعیکمونیست به جهان دوقطبی «غرب-شرق»پایان داد، اما بر خلاف ادعا<strong>ي</strong> کسانی کهنویدبخش «پایان تاریخ» بودند، تاریخ برگدیگر<strong>ي</strong> را ورق زد و قطبیتی دیگر را بهرخمان کشید. قطبیتی که این بار با نامفریبنده<strong>ي</strong> «جهانیشدن» سرنوشت ملتها رارقم میزند. دیوار<strong>ي</strong> که غرب را از شرق جداکرد، اینبار، شمال و جنوب را دو رو<strong>ي</strong> سکه<strong>ي</strong> توسعه قرار داد. دورویی که سمیر امین از آنها با نامها<strong>ي</strong>«توسعه<strong>ي</strong> توسعه یافتگی» و «توسعه<strong>ي</strong> توسعه نیافتگی» یاد میکند. <strong>در</strong> طلیعه چنین جهانی بود که «مرگجامعه» اعلام شد و تنها راه رسیدن به خوشبختی تبعیت از احکام سازمانها<strong>ي</strong> جهانی بود؛ <strong>در</strong> این عصر جهانی،همه چیز باید تن به مناسبات «گردش آزاد» میداد. گردش آزاد سرمایه، تجارت آزاد، گردش آزاد اطلاعات واما فقط کار انسانها بود که مشمول سختترین قوانین مهاجرت گشت!....واژه<strong>ي</strong> «آزاد» تنها <strong>در</strong> پیوند با مناسبات سرمایه معنا شد و این «کار» انسانها بود که فقط «فروش»اش به این یاآن کارفرما «آزاد» بود، و نه «انسان» که باید <strong>در</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong> انسانیاش آزاد باشد. با پیشبرد روند «جهانیشدن» جامعه «مرد» و دولت هم «قرار شد» قربانی خواست سرمایه باشد، بدین ترتیب تعهد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> قبال «فرد»ندارد. از پیامدها<strong>ي</strong> دیگر جهانیساز<strong>ي</strong> این است که «فقر» دیگر ریشه <strong>در</strong> ساختار مناسبات حاکم ندارد، بلکهپدیدها<strong>ي</strong> است که ریشه <strong>در</strong> توانایی افراد دارد و آنکس که کالا<strong>ي</strong> قابل فروش مطلوبی ندارد <strong>در</strong> تله<strong>ي</strong> آن گرفتاراست.امروز دیگر سیاست جهانی شدن را، که از آن <strong>در</strong> بیشتر مقالهها و کتابها و برنامهها<strong>ي</strong> تلویزیونی به «دهکده<strong>ي</strong>جهانی» تعبیر میشود، مردم این دهکده، از هر نژاد و جنس و ملیت و هویتی که باشند، تعیین نمیکنند، بلکهسیاستمداران، سرمایهداران و نخبگان اقتصاد<strong>ي</strong>اند که تعیین میکنند. این سرنوشت نه بهدست اقشار وطبقهها<strong>ي</strong> زحمتکش و تولیدکنندهها<strong>ي</strong> فراوردهها<strong>ي</strong> ماد<strong>ي</strong> و معنو<strong>ي</strong> جهان، که <strong>در</strong> ساختمانها<strong>ي</strong> مجلل و از پیگردهمآییهایی تعیین میشود که این اقشار حتا قا<strong>در</strong> نیستند به آن مکانها و این جمعشدنها نزدیک شوند،چه رسد به آنکه بخواهند نمایندها<strong>ي</strong> از اتحادیه یا صنفشان <strong>در</strong> این نشستها داشته باشند. بار<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> اینگردهمآییها است که تعیین میشود چه کشور<strong>ي</strong> مواد خام استخراج کند، چه کشور<strong>ي</strong> تکنولوژ<strong>ي</strong> تولید کند و
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 37ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> خدمات به عهده<strong>ي</strong> کدام کشور باشد.خدمات عمومیاش بکاهد.جوزف استیگلیتز، معاون ارشد بانک جهانی و برنده<strong>ي</strong> نوبل اقتصاد <strong>در</strong> سالچنین مینویسد:کدام کشور به کشاورز<strong>ي</strong> یارانه بدهد و کدام کشور از بودجه<strong>ي</strong>2001<strong>در</strong> مورد فاجعه<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>«خودتان را زارع فقیر<strong>ي</strong> فرض کنید که <strong>در</strong> آفریقا با مشقت غذا<strong>ي</strong> روزانهتان را از زمینی که بر آنکشاورز<strong>ي</strong> میکنید بهدست میآورید. با آنکه شما از گلوبالیزیشن چیز<strong>ي</strong> نشنیدهاید، ولی اثراتآن دامان شما را گرفته است.پنبها<strong>ي</strong> را میفروشید که توسط کارگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جزایر موریس بهپیراهنی تبدیل میشود و طرح آنرا ایتالیا<strong>ي</strong>ٔیها دادهاند و نهایتاً یک شیکپوش پاریسی آن را برتن میکند.4 همه سالهقیمتی که شما پنبه خود را میفروشید فوق العاده پا<strong>ي</strong>ٔین است.میلیارد دلار به52000پنبهکارش سوبسید میدهد.چرا؟ چون آمریکامقدار سوبسید<strong>ي</strong> که دولتآمریکا به پنبهکاران میپردازد حتا از ارزش خود پنبه بیشتر است. حالا فکر میکنید بهتر استگاو<strong>ي</strong> بخرید و از محل فروش شیر آن کمبود زندگیتان را تامین کنید ولی این نیز جوابنمیدهد. <strong>در</strong> آمریکا و اروپا به ازا<strong>ي</strong> هر گاو روزانه2(2)دلار سوبسید پرداخت میکنند یعنی برا<strong>ي</strong> هرگاو حتا بیش از <strong>در</strong>آمد روزانه<strong>ي</strong> شما و همسایهها<strong>ي</strong> شما خرج میکنند. با خود می گو<strong>ي</strong>ٔید چق<strong>در</strong>زندگی خوب بود اگر به اندازها<strong>ي</strong> که از گاوها<strong>ي</strong> اروپا<strong>ي</strong>ٔی پذیرا<strong>ي</strong>ٔی میشد از ما هم پذیرایی میشد.»پس از گذشت سه دهه <strong>در</strong> مییابیم که فرایند «جهانیشدن» که بهتر است «جهانیساز<strong>ي</strong>» نامیده شود (چرا که«شدن»فرایند<strong>ي</strong> خودبهخود<strong>ي</strong> و«ساز<strong>ي</strong>»دارا<strong>ي</strong> فاعلی مشخص است)<strong>در</strong> بیشتر نقاط جهان بهجز فقر،بیعدالتی، تخریب محیط زیست، طرد اجتماعی و افزایش شکاف طبقاتی نتیجه<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> پی نداشته است، واین عوارض نه تنها دامن جهان توسعه نیافته و <strong>در</strong>حال توسعه را گرفته، که بسیار<strong>ي</strong> از مردم جهان توسعهیافته<strong>ي</strong>صنعتی را هم گرفتار کرده است.به عنوان مثال به وضعیت چند دهه<strong>ي</strong> اخیرغیرمدیریتی (کهآمریکا توجه کنیم.بین سالها<strong>ي</strong>1973 تا 194780<strong>در</strong>صد از کارها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong>ٔیها را <strong>در</strong> بر میگیرد)1حذف تورم و به عبارت اقتصاد<strong>ي</strong> برمبنا<strong>ي</strong> دلار واقعی است)80حقوق کارها<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد افزایش یافت. (این افزایش پس از1 Real Dollars
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 381973 از سالو گسترش ناگهانی تجارت جهانی، رشد حقوقها (بر مبنا<strong>ي</strong> دلار واقعی پس از حذف تورم) منها<strong>ي</strong>چهار <strong>در</strong>صد بوده است. به عبارت دیگر حقوق کارگر آمریکا<strong>ي</strong>ٔی نه تنها افزایش پیدا نکرده بلکه کاهش یافتهاست(3) و این فقر رو به رشد <strong>در</strong> برابر انباشت سرمایها<strong>ي</strong> است که هر روزه نصیب بخش کوچکتر<strong>ي</strong> از جامعهمیشود.<strong>نولیبرالیسم</strong>؛ تجربهها<strong>ي</strong> جهانیطرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و آنچه <strong>در</strong> حیطه<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> حال شکلگیر<strong>ي</strong> است شاید آخرین حلقه از زنجیر تسلط نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> بازار محور <strong>نولیبرالیسم</strong> باشد که اینبار معیشت اقشار و طبقات زحمتکش جامعه<strong>ي</strong>ایران را مورد هدف قرار داده است. <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی با تبدیل «حق» به «امتیاز»، حقوقی چون «حق کار»،«حق آموزش»، «حق بهداشت» و،...آنچه را که جامعه باید برا<strong>ي</strong> اکثریت مردم برآورده میکرد و <strong>در</strong> صورتبرآورده نکردن مجبور بود که به جامعه<strong>ي</strong> مدنی، احزاب و دیگر نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک جوابگو باشد، به عنوانکالاها<strong>ي</strong> قابل خریدار<strong>ي</strong> معرفی میکند و طبق داروینیسم نویی که بدان معتقد است، تنها اصلحان که <strong>در</strong> ایننظام دارندگان سرمایه معنی میشوند، قا<strong>در</strong> به خرید آنها و ادامه<strong>ي</strong> بقا<strong>ي</strong> خود هستند.البته تنها حقی که به جا<strong>ي</strong> آن نشسته و جایگاهی مطلق پیدا کرده، حق شرکتها<strong>ي</strong> خصوصی برا<strong>ي</strong> کسبسودها<strong>ي</strong> عظیم است. و این حقی است که برا<strong>ي</strong> ایجاد مانع <strong>در</strong> گسترش خدمات عمومی برا<strong>ي</strong> مردم، یا برا<strong>ي</strong> خفهکردن صدا<strong>ي</strong> آنها-یعنی کسانیکه مجبورند نیرو<strong>ي</strong> کارشان را بفروشند-به کار گرفته میشود. کار به جاییرسیده که حتا طبیعت هم مشمول خصوصیساز<strong>ي</strong> میشود و به انحصار شرکتها<strong>ي</strong> فراملیتی <strong>در</strong> میآید.برقرار<strong>ي</strong> عملی جهان داروینی که <strong>در</strong> آن سرچشمهها<strong>ي</strong> تعهد شغلی و تعهد به «شرکت» <strong>در</strong> عدم امنیت است، اگراز همدستی عادتها<strong>ي</strong> بیثبات شده<strong>ي</strong> ناشی از عدم امنیت- <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> سطحها<strong>ي</strong> سلسله مراتب، حتا بالاترین آن،به ویژه <strong>در</strong> میان مدیران- و دسترس بودنِ ارتش ذخیره کار، که عدم امنیت کار<strong>ي</strong> و تهدید همیشگی بیکار<strong>ي</strong> آنرا <strong>در</strong> مهار دارد، سود نبرد، بیشک کامیابی سیاست رنج و اضطراب کامل نمیگردد.(4)نولیبرالها با مفاهیم «عدالت اجتماعی» <strong>در</strong> معنا<strong>ي</strong> تعهدات ایجابی به توزیع مجدد اجتماعی مخالفت میکنند ونابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> ارتباط با توانانیها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> افراد همچون استعداد و ذکاوت افراد ارزیابی میکنند. آنها طرفداراستعدادها<strong>ي</strong> ذاتی افراد <strong>در</strong> جهت نابرابر<strong>ي</strong> ثروت و شرایط تحت انظباط مبتنی بر بازار میباشند. بنابراین آنچهنولیبرالها قاطعانه از آن حمایت میکنند آزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و حقوق مالکیت است. <strong>در</strong>ك اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال ازآزاد<strong>ي</strong> عموماً سلبی است. معنا<strong>ي</strong> آن آزاد<strong>ي</strong> از اراده<strong>ي</strong> خودسرانه<strong>ي</strong> دیگران و آزاد<strong>ي</strong> از مداخله<strong>ي</strong> دولت خودسر <strong>در</strong>
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 39فعالیتها<strong>ي</strong> خصوصی افراد است. <strong>در</strong> حالیکه برا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> دیگر، عدالت اجتماعی نه احترام به حقوق مالکیت کهتلاش <strong>در</strong> حهت باز توزیعِ ثروت و ایجاد فرصتها<strong>ي</strong> برابر برا<strong>ي</strong> شهروندان است.(5)نولیبرالها معتقدند که نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کوتاه مدت، لازمه<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و ایجاد برابر<strong>ي</strong> اجتماعی اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آینده است. زیرا مزایا<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> سرانجام (دیر یا زود) به سو<strong>ي</strong> طبقات پایینی جامعه سرازیر خواهد شد. ازسو<strong>ي</strong> دیگر، سیاستها<strong>ي</strong> توزیع مجدد، انگیزه<strong>ي</strong> کار و سرمایهگذار<strong>ي</strong> را سلب میکند و بر رشد اقتصاد<strong>ي</strong> جامعهتأثیر منفی میگذارد.اما، شواهد تجربی، خلاف این فرضیه را به اثبات میرسانند. افزایش نابرابر<strong>ي</strong> و فقر <strong>در</strong> آمریکا و انگلیس، <strong>در</strong>دههها<strong>ي</strong> پایانی سده<strong>ي</strong> بیستم خود گواه این مدعاست. <strong>در</strong> اوخر دهه<strong>ي</strong> 1980، وضع توزیع <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> اغلبکشورها<strong>ي</strong> صنعتی جهان رو به وخامت گذاشت. افزایش بیکار<strong>ي</strong> و تعمیق شکاف <strong>در</strong>آمد هنگامی به وقوع پیوستکه اغلب این کشورها داشتند رونق اقتصاد<strong>ي</strong> را پشت سر میگذاشتند.(6)تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی دیگر، ادعاها<strong>ي</strong> نولیبرالها را مبنی بر توزیعِ پس از رشد بیشتر رد میکند:<strong>در</strong>آمد متوسط کارگر آمریکا<strong>ي</strong>ٔی <strong>در</strong> سال 1980، بیست و هشت هزار و نهصد دلار و <strong>در</strong> سال 2000، بیست وهشت هزار و پانصد و نود و هشت دلار (بعد از حذف اثر تورم) بوده است. به عبارت دیگر پس ازسال هیاهو 20و جنجال حول محور رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد یک کارگر متوسط نه تنها افزایش نداشته بلکه کاهش نیز یافته است.<strong>در</strong> همین دوران بیست ساله، بعد از حذف اثر تورم، <strong>در</strong>آمد مدیران ارشد اجرا<strong>ي</strong>ٔی(از یک و سه دهم میلیون دلار <strong>در</strong> سال به100013میلیون دلار <strong>در</strong> سال رسیدهاست) (7).<strong>در</strong>صد افزایش یافته است.آثار باز توزیعی و نابرابر<strong>ي</strong> اجتماعی فزاینده، <strong>در</strong> واقع چنان مشخصه<strong>ي</strong> دا<strong>ي</strong>ٔمی فرایند نولیبرالساز<strong>ي</strong> بودهاند کهبخشی از ساختار کل این پروژه محسوب میشوند. «ژرار دمنیل» و «دومینیک لو<strong>ي</strong>» پس از بازساز<strong>ي</strong> دقیقدادهها، نتیجهگیر<strong>ي</strong> کردهاند که نولیبرالساز<strong>ي</strong> از همان ابتدا پروژها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> تجدید حیات ق<strong>در</strong>ت طبقاتی بودهاست. پس از اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> اواخر دهه 1970، سهم یک <strong>در</strong>صد فوقانی تحصیل کنندگان <strong>در</strong>آمداز <strong>در</strong>آمد ملّی <strong>در</strong> ایالات متحده به شدت بالا رفت. تا پایان قرن بیستم بهجنگ جهانی دوم) رسید.ملی را از150/1<strong>در</strong>صد <strong>در</strong> 21978<strong>در</strong>صد (بسیار نزدیک به رقم پیش از<strong>در</strong>صد فوقانی تحصیل کنندگانِ <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> ایالات متحده سهم خودشان از <strong>در</strong>آمد<strong>در</strong>صد تا 6 به بیش ازکارگران به حقوق مدیران اجرایی ارشد از اندکی بیش ازافزایش یافت199930افزایش دادند. <strong>در</strong> همین حال نسبت مزد متوسطبه یک <strong>در</strong>به یک <strong>در</strong> 500 به تقریباً 19702000.(8)
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 40منبع: http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all2همانطور که <strong>در</strong> نمودار آمده بهرغم افزایش هنگفت <strong>در</strong>آمد دهکها<strong>ي</strong> بالا<strong>ي</strong> آمریکا و سیر صعود<strong>ي</strong> بهرهور<strong>ي</strong>کارگران، بهخاطر اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی، وضعیت اقتصاد<strong>ي</strong> طبقه<strong>ي</strong> کارگر و اقشار پایین جامعه سیر نزولیداشته است، آن هم نه <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعهنیافته، بلکه <strong>در</strong> مرکز کشورها<strong>ي</strong> صنعتی سرمایهدار<strong>ي</strong>.«جولیت شور»است:استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد <strong>در</strong> کتاب«آمریکایی خسته» که <strong>در</strong>1992منتشر شد و بهدلیلافشا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را برانگیخت، معتقد«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدید<strong>ي</strong> با افزایش سریع و همزمان بهرهور<strong>ي</strong> از کاردارد. بهرهور<strong>ي</strong> کار نشاندهنده<strong>ي</strong> مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند <strong>در</strong> واحد زمانتولید کند.با افزایش بهرهور<strong>ي</strong> کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را <strong>در</strong> زمانکوتاهتر<strong>ي</strong> تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> تولید کند.هرزمان که بهرهور<strong>ي</strong> کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتر<strong>ي</strong> کار کنندو یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند، مزد بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کنند.از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ سال1948خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم. بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را ازمقدار کالا و84ساعت بهساعت <strong>در</strong> روز کاهش دهیم و یا شش ماه <strong>در</strong> سال تعطیلی و استراحت (با مزد) داشته باشیم.2 Productivity
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 41این مس<strong>ي</strong>ٔله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد، اما محاسبه<strong>ي</strong> ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ افزایشبهرهور<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> جز این نیست. (9).آمریکا یکی از نابرابرترین کشورها<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> زمین است. ولی نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> کشورها بیشتر شده است. علتاساسی آن <strong>در</strong> بیست سال گذشته اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی است. <strong>در</strong>UNCTAD ،19972600 بر مبنا<strong>ي</strong>بررسی جداگانه که از نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها، مستمندساز<strong>ي</strong> و نابود<strong>ي</strong> طبقات متوسط انجام گرفت <strong>در</strong> گزارش تجارت وتوسعه<strong>ي</strong> خویش شواهد نگران کنندها<strong>ي</strong> چاپ کرد. این گروه، این فراگشت قهقرایی را <strong>در</strong> دهها کشور، از جملهچین، روسیه، و کشورها<strong>ي</strong> سوسیالیستی مستند کرده استطی سالها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>.(10)1980وضعیت <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> اغلب کشورها<strong>ي</strong> امریکا<strong>ي</strong> لاتین وخیمتر شد. <strong>در</strong> تمام این سالها،طبقات پایین و متوسط از افزایش <strong>در</strong>آمد هیچ سهمی نبردند، <strong>در</strong> حالیکه بیش از50<strong>در</strong>صد این <strong>در</strong>آمدها به گروهفوقانی جامعه رسید. ساختار توزیع <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین اکنون به مراتب ناعادلانهتر از اواخر دهه<strong>ي</strong>است.آرژانتین کشور<strong>ي</strong> است با وسعت هند وزندگیشان تا197037میلیون نفر جمعیت، که9780<strong>در</strong> ایتالیا بالاتر بود و <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد از آنها اروپاییتبارند و سطحسال پیش با آمریکا<strong>ي</strong> شمالی برابر<strong>ي</strong> میکرد و بعد از جنگ دوم جهانی از سطح زندگی مردم1990بیش از هر کشور دیگر جهان از احکام بانک جهانی، صندوق بینالمللیپول، قرارداد عمومی تعرفه و تجارت و سازمان تجارت جهانی پیرو<strong>ي</strong> کرد، <strong>در</strong> مدتی کوتاه از یک کشور ثروتمندبه کشور<strong>ي</strong> فقیر تبدیل شد، به طور<strong>ي</strong> کهرسید60<strong>در</strong>صد از مردم آن زیر خط فقر رفتند و میزان بیکار<strong>ي</strong> به30.(11)<strong>در</strong>صدوضعیت <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و جهان سوم به لحاظ نداشتن زیرساختها<strong>ي</strong> لازم برا<strong>ي</strong> اتخاذ سیاستها<strong>ي</strong> بازارآزاد و همچنین انبوهی از جمعیت محروم زیر خط فقر بسیار بغرنجتر است. <strong>در</strong> آنجا نه تنها شکاف طبقاتیعظیم موجب تمرکز سرمایه <strong>در</strong> دست عدها<strong>ي</strong> قلیل شده بلکه موجب رشد باندها<strong>ي</strong> مافیایی ق<strong>در</strong>ت و ثروت نیزمیگردد و بافت بسیار<strong>ي</strong> از این کشورها <strong>در</strong> پی اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> متلاشی شدن است. اجرا<strong>ي</strong>این سیاستها وقتی به منتها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>جه اسفناك میشود که <strong>در</strong> کشور<strong>ي</strong> کمتوسعه آموزش، بهداشت و تغذیه<strong>ي</strong>اکثریتی که از امکانات اولیه محروماند تحت ساز و کارها و مناسبات «بازار آزاد» <strong>در</strong>آیند و به منظور کسب سودبهکار گرفته شود. یارانهها<strong>ي</strong> کاهش یافته<strong>ي</strong> مواد غذایی و کاهش شدید بودجه<strong>ي</strong> بخشها<strong>ي</strong> بهداشت و سلامت وآموزش چنان مواد محترقها<strong>ي</strong> هستند که بر آتش فقر و گرسنگی میدمند و آنرا بیشتر شعلهور میکنند.گرسنگی و سوءتغذیه معمولا ناشی از مشکل زمینها<strong>ي</strong> بزرگتر<strong>ي</strong> است و آن عبارتست از فقر <strong>در</strong> سیستماقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که به قول ریچل کارسون هیچ خدایی را به جز سود و تولید بنده نیست. تقریبا <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong>
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 42کشورها<strong>ي</strong> جهان با مواد غذایی به عنوان کالایی همچون سایر کالاها از قبیل لباس، اتومبیل، مداد، کتاب،جواهرات و غیره برخورد میشود، اما مردم آنق<strong>در</strong> اهمیت ندارند که حق خرید کالا<strong>ي</strong> بخصوصی را داشته باشندو <strong>در</strong> این مورد بین ضروریات و تجملات زندگی مردم هیچ تمایز<strong>ي</strong> دیده نمیشود. آنهایی که صاحب ثروتاندتوانایی خرید هرچیز<strong>ي</strong> را که دلشان بخواهد دارند، <strong>در</strong> حالیکه مردم تهیدست حتا توانایی خرید اقلام اساسیمورد نیازشان را هم ندارند. <strong>در</strong> نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> مردم حق دسترسی به غذا<strong>ي</strong> کافی، سرپناه و امکانات پزشکیندارند. <strong>در</strong> این راستا مردمی که به قول اقتصاددانان «تقاضا<strong>ي</strong> موثر» ندارند، نمیتوانند حتی غذایی را که بهاندازه<strong>ي</strong> کافی مغذ<strong>ي</strong> است بخرند. البته نداشتن «تقاضا<strong>ي</strong> موثر» <strong>در</strong> این مورد یعنی این که مردم فقیر به اندازه<strong>ي</strong>کافی پول ندارند تا مواد غذایی مورد نیازشان را تهیه کنند. (تقاضا<strong>ي</strong> موثر از اصول اقتصاد<strong>ي</strong> است و عبارتست ازنیازها<strong>ي</strong> مصرف کننده و همراهی آن با ق<strong>در</strong>ت خرید یا پول.).(12)تأثیر دولتها<strong>ي</strong> جهان سوم <strong>در</strong> قطع حمایت از کشاورزان خرد و مصرفکنندگان به معنی سختتر شدن زندگیفقرا <strong>در</strong> این کشورها بوده است. <strong>در</strong> یک گزارش مستقل به دستور بانک جهانی آمده است: «<strong>در</strong> بیشتر کشورها<strong>ي</strong>رو به رشد هرگز با خالی کردن میدان توسط بخشها<strong>ي</strong> عمومی، بخش خصوصی قدم به میان نگذاشت و اینخلا را پر نکرد». (نیویورك تایمز اکتبر(2007به عنوان مثال بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> آفریقایی تحت فشارسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نولیبرالی توسط بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ترفیع گرفتند و کشورها<strong>ي</strong>ثروتمند<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> مرکز این سیستم قرار داشتند، کمکها<strong>ي</strong> مالی خود را برا<strong>ي</strong> خرید کود مخصوص غلات متوقفکردند. با وجود این که واردات کودها<strong>ي</strong> خارجی بسیار گران است، اما باید <strong>در</strong> نظر داشت که خاك <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong>آفریقایی عموما از بارور<strong>ي</strong> بسیار کمی برخوردار است و <strong>در</strong> صورت عدم استفاده از کودها<strong>ي</strong> شیمیایی یا حیوانیمحصول چندانی نمیدهد.(13)19چنین سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی و تحمیل آنان بر کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه<strong>ي</strong> پیرامونی است که موجب گشته روزانههزار کودك <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه میمیرند؛ مردم <strong>در</strong> صحرا<strong>ي</strong> افریقا%15%80فقیرتر شدهاند؛ رشداقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آسیا<strong>ي</strong> جنوبی و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین متوقف شده است و نابرابر<strong>ي</strong> به شدت افزایش یافته است؛ <strong>در</strong> زامبیا،ویروساز مردم با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از1دلار <strong>در</strong> روز رندگی میکنند، 1میلیون از جمعیت9HIVهستند، امید به زندگیتاکنون سطح مصرف <strong>در</strong> آفریقا<strong>ي</strong> مرکز<strong>ي</strong>و فقرطول عمر40سال است و%13میلیونی زامبیا مبتلا بهاز کودکان بیسرپرست هستند؛ از سال1980-کشور<strong>ي</strong> که مردمش نیاز بسیار<strong>ي</strong> به مصرف دارند-%20%48/5رشد کرده است؛2420سال کاهش یابد؛400طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>) به فقر مطلق رسیدهاند؛ از سالکاهش یافتهمیلیون نفر به ویروس ایدز آلودهاند و پیشبینی میشود که به همین علت،میلیون از مردم هند <strong>در</strong> جریان اجرا<strong>ي</strong> «برنامه نوین اقتصاد<strong>ي</strong>» (بخوانید1980تاکنون بدهیها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم حدود
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 43%400است،افزایش یافته است که بهره<strong>ي</strong> آن10برابر هزینهها<strong>ي</strong> بهداشتی و3%70از جمعیت نیجریه80)میلیون نفر) و%38<strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر جهان سوم حدود نیمی از کودکان تا پیش ازاز مردم غنا با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از15برابر ارزش کل صا<strong>در</strong>ات این کشورهادلار زندگی میکنند؛سالگی میمیرند؛ <strong>در</strong> سال،19951/8میلیون نفر از مردم مکزیکوسیتی بیکار بودند، <strong>در</strong> جریان اجرایی شدن سیاستها<strong>ي</strong> نفتا این رقم بهمیلیون نفر <strong>در</strong> سال3%70 رسید؛ 1996غیر رسمی شاغل هستند؛ تحریم نفتی عراق پس از جنگتغزیه از بین بروند.<strong>در</strong> سالاز مردم فیلیپین زیر خط فقر زندگی میکنند و%661991500 باعث شد،2000300از آنان <strong>در</strong> اقتصادهزار کودك به علت سوء«خصوصیساز<strong>ي</strong> بزرگ» یعنی خصوصیساز<strong>ي</strong> بیش از دوسوم از کارخانجات چین <strong>در</strong> دستور«جیانگ زِمین» ر<strong>ي</strong>ٔیس جمهور و «ژورنگ ژ<strong>ي</strong>» نخستوزیر قرار گرفت.<strong>در</strong> سال 1990، دولت چین اعلام کرد کهمیلیون نفر چینی (تقریبا یکچهارم جمعیت) به طور رسمی <strong>در</strong> فقر زندگی میکنند؛ <strong>در</strong> برخی از نواحیچین متوسط مرگ کودکانمواد غذایی از آمریکا، بیش از100 نفر <strong>در</strong> 30040خانوارها<strong>ي</strong> روستایی با حداقل معیشت زندگی میکنند وهزار نفر است یعنی کمی پا<strong>ي</strong>ٔینتر از صحرا<strong>ي</strong> آفریقا؛ بر اثر وارداتمیلیون فرصت کار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بخش کشاورز<strong>ي</strong> چین از بین رفته است؛%57%5به عنوان ثروتمند طبقهبند<strong>ي</strong> شدهاند.(14)ازنظریهپردازان <strong>نولیبرالیسم</strong>، <strong>در</strong> جواب به این انتقادها، غالباً کشورها<strong>ي</strong> جنوب شرقی آسیا و پیشرفت اقتصاد<strong>ي</strong>چهار کشور تایوان، کره جنوبی، سنگاپور و هنگکنگ را به عنوان دلیلی برا<strong>ي</strong> تأیید نظریات و سیاستهایشانارا<strong>ي</strong>ٔه میدهند. اما گذشت بیش ازتوسعه<strong>ي</strong> حداقلکنگ- است.40130کشور، و استثناء،4سال از عمر افسانه<strong>ي</strong> توسعه، واقعیت نشان میدهد که قاعده، عدمکشور تازه صنعتی شدهگرچه این چهار کشور تنها موارد<strong>ي</strong>اند که میتوان گفت فرایند-150تایوان، کره جنوبی، سنگاپور و هنگسال پیش ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> صنعتی سرمایهدار<strong>ي</strong>امروز را تجربه کرده، یعنی به تحول فنی مولد و تبدیل شمار نسبتاً بزرگی از فقرا به شهروندان طبقه<strong>ي</strong> متوسطدست یافتهاند، معهذا، این کشورها<strong>ي</strong> تازه صنعتی شده از <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> بالا یا توسعه<strong>ي</strong> علمی و فرهنگی برخوردارنیستند، چه رسد به تأسیس نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ایجاد جامعه<strong>ي</strong> مدنی.چون شرایط استراتژیک جهان دگرگون شده است، باز تولید پیدایش این مجمع الجزایر کوچک متشکل از چهاراقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> و تقریباً پیشرفته <strong>در</strong> اقیانوس وسیع دنیا<strong>ي</strong> توسعهنیافته<strong>ي</strong> مرکب از مردم فقیر و کم <strong>در</strong>آمدآفریقا، آسیا و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین ناممکن خواهد بود. <strong>در</strong> طول دهه<strong>ي</strong>1970جنگ سرد به معنا<strong>ي</strong> جنگ <strong>در</strong> آسیابود. خطر گسترش چین و شورو<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ویتنام قابل لمس بود. ایالات متحده و ژاپن مجبور بودن اقتصاد تایوان،کره جنوبی، سنگاپور و هنگ کنگ را به عنوان دژها<strong>ي</strong> مهار کمونیسم و برا<strong>ي</strong> جلوگیر<strong>ي</strong> از عواقب ناگوار از دست
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 44دادن احتمالی آسیا<strong>ي</strong> جنوب شرقی، تقویت کنند. به این دلیل ژاپن و ایالات متحده این کشورها را باسرمایهگذار<strong>ي</strong>ها و اعتبارات فراوان بینالمللی سیراب کردند و به آنها امکان کار<strong>ي</strong> را دادند که امروز آن را جزمحرمات میدانند، یعنی ایجاد سرمایه گذار<strong>ي</strong> مبتنی بر حمایت دولت که از موسسات خصوصی حمایت کند وآن ها را <strong>در</strong> جهت صا<strong>در</strong>ات سوق دهد. به علاوه این چهار کشور سرمایهگذار<strong>ي</strong> بزرگی نیز از سو<strong>ي</strong> ژاپن <strong>در</strong>یافتکردند، کشور<strong>ي</strong> که، تحت حمایت ایالات متحده، از پرداخت هزینهها<strong>ي</strong> سنگین مسابقه<strong>ي</strong> تسلیحاتی معاف بود.امروز وضعیت کاملاً متقاوت است. پایان جنگ سرد و خطر کمونیسم برا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از کشورها، پایانی هم برا<strong>ي</strong>فرصتها<strong>ي</strong> استراتژیکی آنها برا<strong>ي</strong> حذب سرمایه بود.(15)ژاپن نیز «این معجزه» کم نظیر اقتصاد<strong>ي</strong> بعد از جنگ، اکنون یک دهه<strong>ي</strong> تمام عیار است که <strong>در</strong> یک رکودسرسخت اقتصاد<strong>ي</strong> فرو رفته و با وجود تمهیدات متعدد هیأت حاکمه<strong>ي</strong> آن، با رساندن نرخ بهره<strong>ي</strong> بانکی بهنزدیک صفر و ریختن نزدیک به یک تریلیون به گرداب آن قا<strong>در</strong> به خلاصی از این رکود نگردیده است و بدینترتیب کشور<strong>ي</strong> که یکی از موتورها<strong>ي</strong> محرکه<strong>ي</strong> اقتصاد پس از جنگ یود، اکنون عملاً تبدیل به سنگ آسیایی بهپا<strong>ي</strong> اقتصاد جهانی گردیده است.(16)سپردن همه چیز به «دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار»، <strong>در</strong> نبود مس<strong>ي</strong>ٔولیت دولت برا<strong>ي</strong> ایجاد شرایط لازم جهت رشد وشکوفایی تواناییها و استعدادها<strong>ي</strong> انسان و حاکمیت نگاه سودمحورانه، «کالا» انگاشتنِ تمامی مناسبات انسانیاست. اینک حتی بهداشت، آموزش، امنیت و دیگر خدمات اجتماعی نیز به عنوان کالاهایی قابل خریدار<strong>ي</strong> تلقیشده و داشتن آنها نه به عنوان «حق» بلکه «امتیاز»<strong>ي</strong> است که عدها<strong>ي</strong> با پرداخت قیمت تعیین شده از سو<strong>ي</strong>بازار از آنها بهرهمندند. <strong>در</strong> چنین وضعیتی است که نیرو<strong>ي</strong> کار انسان نیز تحت مناسبات بازار تنها زمانی کهبیشترین بهرهور<strong>ي</strong> و کمترین دستمزد را داشته باشد مطلوب است.«کارل پولانی» <strong>در</strong> یکی از فرازها<strong>ي</strong> مشهور خود، این موضوع را به شکل زیر مطرح میکند:«اجازه دادن به سازوکار بازار که تنها گرداننده<strong>ي</strong> سرنوشت انسانها و محیط زیست طبیعی آنهاباشد، حتا، <strong>در</strong> واقع، گرداننده<strong>ي</strong> مقدار ق<strong>در</strong>ت خرید و استفاده از آن باشد به انهدام جامعه خواهدانحامید. زیرا «نیرو<strong>ي</strong> کار» را که به عنوان کالا توصیف شده است نمیتوان به اینجا و آنحا هلداد. حساب نشده از آن استفاده کرد، یا حتا بدون استفاده آن را رها کرد بدون آنکه انسانی کهصاحب این کالا<strong>ي</strong> عجیب است تحث تأثیر قرار بگیرد. نظام سرمایه دار<strong>ي</strong> با دور ریختن نیرو<strong>ي</strong>کار انسان، <strong>در</strong> ضمن، حوهر ماد<strong>ي</strong>، روانی، و اخلاقی «انسان» را که ضمیمه<strong>ي</strong> آن اصطلاح نیرو<strong>ي</strong>کار است دور میریزد. انسانها، که از پوشش حفاظتی نهادها<strong>ي</strong> فرهنگی محروم شدهاند، ازتأثیرات بی حفاظتی اجتماعی نابود خواهند شد؛ آنان به عنوان قربانیان نابسامانی اجتماعی حاد
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 45از طریق فساد اخلاقی، انحراف، جرم و گرسنگی خواهند مرد. طبیعت به احزا<strong>ي</strong> اصلیاش تجزیهخواهد شد، مناطق و چشم اندازها کثیف، و رودخانهها آلوده خواهند شد، ایمنی نظامی به خطرخواهد افتاد، ق<strong>در</strong>ت تولید غذا و مواد خام نابود خواهند شد.خرید مرتباًسرانجام، اداره بازار <strong>در</strong> امر ق<strong>در</strong>تشرکت تجار<strong>ي</strong> را منحل خواهد کرد، زیرا کمبودها و کثرتها<strong>ي</strong> پول، مانند سیلها وخشکسالیها <strong>در</strong> جامعه ابتدایی، ویرانگر خواهد بود<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایرانآن چه همواره <strong>در</strong> رویارویی با نظام سلطه<strong>ي</strong> جهانیگفته میشود و شعارها<strong>ي</strong> پر طمطراقی که <strong>در</strong>زمینه<strong>ي</strong> نزاع آشتیناپذیر با استکبار جهانی داده میشود اغلب <strong>در</strong> کنار سیاستهایی که <strong>در</strong> عمل به کارگرفته میشوند رنگ میبازند.سال گذشته حسن سبحانی عضو کمیسیون برنامهو بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong> اصل.(17)44قانون اساسی گفت:«سیاستها<strong>ي</strong>برنامه چهارم که براساس اجماع واشنگتنی تدوینشده به دولت نهم ارث رسیده است.»(87/3/7(کیهان،آنچه را که جان ویلیامسون عضو «مؤسسه<strong>ي</strong> اقتصاد بینالملل»، <strong>در</strong>19903«اجماع واشنگتن» خواند، موارد<strong>ي</strong>از اصول سیاست اقتصاد<strong>ي</strong> است که از رایزنی دا<strong>ي</strong>ٔمی کنگره<strong>ي</strong> آمریکا و حکومت ایالات متحده، صندوق بینالمللیپول (IMF)و بانک جهانی با بانکداران، مدیران شرکتها<strong>ي</strong> فراملیتی، سیاستمداران و وزیران دارایی پدیدآمد. پیام اصلی این آیین از این قرار است: بازار آزاد باید همه<strong>ي</strong> فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> را تنظیم کند، دولتها بایدبرا<strong>ي</strong> حفظ انضباط مالی مداخله کنند، به یک نرخ ثابت ارز<strong>ي</strong> دست یابند، اقتصاد را آزاد و خصوصی و آن را ازنظارت دولت رها کنند، و به عنوان تنها راه دسترسی به اعتبارات و جذب سرمایه گذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> خارجی، اشتغالنیز انعطافپذیر شود.(18)3 Washington Consensus
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 461385 سالهیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اصل چهار این صندوق، سفر<strong>ي</strong> به ایران داشت کهطی آن گزارشی را <strong>در</strong> مورد اقتصاد ایران تهیه کرد. <strong>در</strong> این سفر، صندوق بینالمللی پول خواستار اتخاذسیاستها<strong>ي</strong> پولی و مالی انقباضی، جلب اعتماد سرمایهگذاران، کاهش یارانه<strong>ي</strong> انرژ<strong>ي</strong>، حمایت از فقرا، عدمبرداشت از حساب ذخیره ارز<strong>ي</strong>، افزایش استقلال بانک مرکز<strong>ي</strong>، اتخاذ سیاست نرخ ارز شناور، مبارزه با پولشویی وتسریع <strong>در</strong> اجرا<strong>ي</strong> اصل44قانون اساسی <strong>در</strong> ایران شد.هیأت اجرایی صندوق بینالمللی پول تصریح میکرد: «اگرچه انجام اصلاحات ساختار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماهها<strong>ي</strong> اول دولتاحمد<strong>ي</strong> نژاد کند شد، اما اخیراً (سال(1385شده است. این برنامه مربوط به اصلاح اصل44ها<strong>ي</strong> دولتی تا ده سال آینده، به بخش خصوصی واگذار میشود»برنامه<strong>ي</strong> گستردها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خصوصیساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران به اجرا گذاشتهقانون اساسی ایران است که بر اساس آن، هشتاد <strong>در</strong>صد شرکت.(19)گرچه یکی از سیاستهایی که صندوق خواستار اجرا<strong>ي</strong> آن میباشد «حمایت از فقرا» است، اما <strong>نولیبرالیسم</strong> کهصندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از بازوها<strong>ي</strong> اجرایی آن هستند، «هیچ دولتی را با هدف بهبود وضعاقتصاد<strong>ي</strong> زندگی فرودستان، لغو کار کودکان، اعاده<strong>ي</strong> بیمه<strong>ي</strong> بیکار<strong>ي</strong>، نقض آپارتاید جنسی و لغو مجازات اعدامتحت فشار قرار نداده است».(20)آثار مخرب «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>» و افزایش لجامگسیخته<strong>ي</strong> تورم حاصل از <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> کردن یارانهها تا جایی استکه برخی کارشناسها، رسیدن به تورم60<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong> را تخمین زدهاند (احمد توکلی، دنیا<strong>ي</strong> اقتصاد،و 88/7/28)بعضی از رجال سیاسی معتقدند که با پیاده کردن این طرح به تورمی «سه رقمی» خواهیم رسید (محمد رضامحجوب، مردمسالار<strong>ي</strong>،.(88/3/25افزایش یکباره<strong>ي</strong> تورم <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> حذف یارانهها چنان قابل پیشبینی استکه حتی تقریبا تمامی مدافعین این طرح نیز به آن اذعان دارند. اما، ضمن دلخوشی دادن به اقشار آسیبپذیر،این فرایند را موقتی و گذار<strong>ي</strong> به وضعی مطلوب <strong>در</strong> <strong>در</strong>ازمدت میدانند. اکثر موافقان طرح <strong>در</strong> اظهار نظرهاییمشابه معتقدند: «مردم از تبعات این طرح نترسند» (دکتر میثم موسایی، روزنامه ایران،88/7/25)، «از تورمنترسید» (دکتر فرهاد خرمی، همان)، «افزایش ها زودگذر است» (دکتر عباس معمارنژاد، همان)، «مردم نگرانتورم احتمالی نباشند» (دکتر لطفعلی بخشی، همان). اما اعمال چنین سیاستهایی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین <strong>در</strong>1980 دهه<strong>ي</strong>باعث ایجاد تورم سهرقمی (مثلا500<strong>در</strong>صد <strong>در</strong> سال <strong>در</strong> برزیل) گشت، بحران بدهیها<strong>ي</strong> خارجی راتشدید کرد و باعث محرومیت کم<strong>در</strong>آمدها از دسترسی به خدمات اساسی (حتا برق و آب) شد، به طور<strong>ي</strong> که1980 دهه<strong>ي</strong>را <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین «دهه<strong>ي</strong> برباد رفته» نامیدند.چنین اظهارنظرهایی از سو<strong>ي</strong> این اساتید که استدلالشان «آر<strong>ي</strong> تورم زاست "اما"...»، «نه، <strong>در</strong> کوتاه مدتپیشرفتی حاصل نمیشود ولی...» نگارنده را به یاد نقل قولی از «ژان پل سارتر» <strong>در</strong> اثر «<strong>در</strong> دفاع از روشنفکران»
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 47میاندازد که: «مستقیمترین دشمن روشنفکر کسی است که من او را "روشنفکر قلابی" مینامم... روشنفکرقلابی مثل روشنفکر واقعی» هن «نمیگوید، بلکه «نه، ولی..» را رواج میدهد یا «میدانم، اما...» را. این دلایلروشنفکر واقعی را به شدت آشفته میکند...». پیشزمینهها<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> و وامدار<strong>ي</strong> از نظریه<strong>ي</strong> نظریهپردازانی چونکارل پوپر این اساتید را به چنین اظهار نظرهایی سوق میدهد. پیش از این، پیشوا<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> ایشان نیز <strong>در</strong> توجیهواقعیت ساختارِ موجود از چنین استدلالهایی استفاده میکرد: «نظمها<strong>ي</strong> اجتماعی دموکراتیک و غربی ما هنوزبسیار ناکاملند و نیاز به بهبود دارند. "ولی" بهتر از همه<strong>ي</strong> آنهایی هستند که تاکنون وجود داشتهاند».(21)بیانی که به تعبیر ژان پل سارتر بخش اولش <strong>در</strong> پی توصیف واقعیت موجود است، اما با آوردن «ولی» یا «اما»سعی <strong>در</strong> توجیه آن دارد.این اساتید از افزایش ناگهانی تورم صحبت میکند، بر وجود آن صحه میگذارند، اما <strong>در</strong> نهایت آن را فرایند<strong>ي</strong>کوتاهمدت <strong>در</strong> نیل به پیشرفت میدانند. هیچیک نه دلیلی ارا<strong>ي</strong>ٔه میدهند و نه ضمانت اجرایی طراحان و مجریاناین طرح را <strong>در</strong> پیشرفت <strong>در</strong>ازمدت بیان میکنند، ضمن آنکه اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> دیگر به هیچعنوان نتایج مورد انتظار این اساتید اقتصاد را برآورده نمیکند و این <strong>در</strong> صورتی است که آنها نیز به خوبی از آنتجربهها آگاهی دارند.بعد از گذشت12سال از پیرو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> تحمیلی «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول»، آمریکا<strong>ي</strong>لاتین <strong>در</strong> حال سپر<strong>ي</strong> کردن «بدترین دوره محرومیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اجتماعی خود طی نیم قرن» گذشته است.حدود نیمی از460میلیون نفر جمعیت آمریکا<strong>ي</strong> لاتین فقیرند، و این افزایشی<strong>در</strong> حالیکه تعداد میلیار<strong>در</strong>ها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین از60نفر <strong>در</strong> سال 6نفر <strong>در</strong> 42 به 1987میلیونی ظرف ده سال است،1994.(21)افزایش یافته استنادیده گرفتنِ نوسانات قیمت نفت <strong>در</strong> بازارها<strong>ي</strong> جهانی <strong>در</strong> متن «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>» از حقیقتی تلخ پرده برمیدارد و آن عبارتست از: هدف از هدفمندساز<strong>ي</strong> یارانهها، نه اختصاص دادن آنها به اقشارِ دهکها<strong>ي</strong> پایینجامعه، بلکه رسیدن به هدف نهایی «حذف یارانهها» است. «حذف یارانهها» یکی از اصول سیاستها<strong>ي</strong> صندوقبیناللملی پول <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>خواست کننده<strong>ي</strong> وام است که به اجرا گذاشته میشود. سیاستی که <strong>در</strong> داخلکشورها شکاف طبقاتی عظیمی ایجاد میکند. «حذف یارانه» <strong>در</strong> سطح جهانی زمانیکه با اختصاص یارانه ازسو<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> بر محصولاتشان همراه میشود شعار «مزیت نسبی» را که همواره از آن دممیزنند بیمعنا میسازد.آنچه را که <strong>در</strong> شامگاه22 خرداد 88رخ داد میتوان عملیاتی شدنِ مباحث نظر<strong>ي</strong> دانست که <strong>در</strong> 4 سال گذشتهاز سو<strong>ي</strong> دولت مطرح میشد. «طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong>» نیاز به ساز و برگ اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک (دولت) و روبنایی متناسب با
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 48خود داشت که طیفی از اصلاحطلبانِ میراثدار اقتصاد کینز<strong>ي</strong> کمتر قا<strong>در</strong> به انجام آن بودند. <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> مجر<strong>ي</strong>این سیاستها، دولت با یار<strong>ي</strong> آن دسته از رسانهها<strong>ي</strong> گروهی که با سیاستهایش همسو هستند، وظیفه<strong>ي</strong>«بدیهیساز<strong>ي</strong>»برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> فرانسه، به جا<strong>ي</strong>4و تأثیرگذار<strong>ي</strong> بر باورِ عمومی را بر عهده دارد.5«کارفرما»میگویند6«نیروها<strong>ي</strong> زنده<strong>ي</strong> ملت» ؛ شرکتی که کارگرانش را بیرونمیکند، به کنایها<strong>ي</strong> ورزشی «لاغر» میشود (بدن سراپا باید لاغر باشد). برا<strong>ي</strong> آنکه اعلام کنند شرکتی میخواهد2000تن بیرون کند، مفسر مینویسد: «برنامه<strong>ي</strong> اجتماعی شجاعانه<strong>ي</strong> شرکت آلکاتل». نتیجه<strong>ي</strong> باز<strong>ي</strong> با تلویحاتو معناها<strong>ي</strong> ضمنی واژگانی چون «انعطاف» و حذف نظارت دولتی است که میخواهد نشان دهد که پیام نولیبرالپیام جهان شمول آزادساز<strong>ي</strong> است<strong>در</strong> ایران نیز استفاده از اصطلاح.(22)«کارآفرین»به جا<strong>ي</strong>«کارفرما»<strong>در</strong> چند سال اخیر ،که«شمول کار تحتسرمایه»ا<strong>ي</strong> را که مارکس از آن سخن گفته است، به عریانی نشان میدهد، و همچنین تأکید بر «اصلاح الگو<strong>ي</strong>مصرف»، حاکی از همین تلاشها <strong>در</strong> جهت تغییر باور عمومی <strong>در</strong> راستا<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> است.بررسی پیشامدها<strong>ي</strong> پس از انتخابات سال 1388، بیشک تلاش <strong>در</strong> جهت استقرار دولتی با چنین کارکرد است.نمونههایی از این نوع را <strong>در</strong> دو دهه اخیر <strong>در</strong> دیگر کشورها نیز میتوان مشاهده کرد. به جز نمونه<strong>ي</strong> «شیلی» وسیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد نولیبرالی «آگوستو پینوشه» که به دفعات به آن پرداخته شده، آنچه را <strong>در</strong> روسیه رخ دادمیتوان نمونه بارز<strong>ي</strong> از این نوع حاکمیت دانست.(شورو<strong>ي</strong>)وارد است،<strong>در</strong> روسیهعلیرغمانتقادات بسیار جد<strong>ي</strong> که به نظام پیشین روسیه«تمام دولتها، رسانهها، نظام بانکی و دستگاهها<strong>ي</strong> تبلیغاتی سرمایهدار<strong>ي</strong>، باهزینه<strong>ي</strong> بالغ بر دهها میلیارد دلار به اعتبار پشتیبانی صندوق بینالمللی پول برا<strong>ي</strong> به ق<strong>در</strong>ت رسیدن بوریسیلتسین بسیج شدند... وقاحت سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ماجرا<strong>ي</strong> انتخابات فرمایشی روسیه به جایی رسید که یک مفسرنزدیک به وزارت دفاع آمریکا به خبرنگار CNN -که نگران نتیجه انتخابات بود- صریحاً گفت: «اگر میزان آرا<strong>ي</strong>یلتسین حتا چند <strong>در</strong>صد از زوگانوف کمتر باشد باز هم مسأله ا<strong>ي</strong> نیست، چرا که کمیسیون مرکز<strong>ي</strong> نظارت برانتخابات-که توسط خود یلتسین تعیین شده-نتیجه را به سود او اعلام خواهد کرد.اگر زوگانف به طرزچشمگیر<strong>ي</strong> از یلتسین جلوتر باشد، آنگاه پرزیدنت یلتسین چارها<strong>ي</strong> جز این ندارد که انتخابات را ملغی و حکومتنظامی اعلام کند».(23)4 Common Sense5 Le patronat6 Le forces de la nation
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 49انتخاب یلتسین و5 کمتر ازهر کیلو گوشت تنها7«شوك <strong>در</strong>مانی» <strong>در</strong> پی اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و حذف سوبسیدها <strong>در</strong>سال بدانجا رسید که که مردمی که از انقلاب اکتبر(1917)تا آغاز حاکمیت گورباچف(1985)4روبل) بایت تهیه یک کیلو گوشت بپردازند<strong>در</strong> سال 1989، اگر معیارروبل پرداخت میکردند با رو<strong>ي</strong> کار آمدن یلتسین مجبور بودند1000برابر آن رابابت4000).(24)2<strong>در</strong> فقر به سر میبردند، اما این رقم امروز بهانجام شده، بیش ازدلار <strong>در</strong> روز را <strong>در</strong>نظر بگیریم، تنها223/840<strong>در</strong>صد جمعیت کشور با کمتر ازحکایت از مشکلی عمیقتر دارد، زیرا که بیش از450<strong>در</strong>صد از کسانی که <strong>در</strong> روسیه زندگی میکردند<strong>در</strong>صد رسیده است. مطابق یک بررسی که <strong>در</strong> بانک جهانیدلار <strong>در</strong> روز زندگی میکنند. ارقام مربوط به کودکان<strong>در</strong>صد کودکان <strong>در</strong> خانوارها<strong>ي</strong> فقیر به سر میبرند. <strong>در</strong> دیگرکشورها<strong>ي</strong> کمونیستی سابق نیز اگر وضع بدتر از این نباشد، گسترش فقر <strong>در</strong> همین حد و حدود استفرایند به ق<strong>در</strong>ترسیدن یلتسین و آنچه که <strong>در</strong> ادامه<strong>ي</strong> تبعیت.(25)از احکام صندوق بینالمللی پول و اجماعواشنگتن <strong>در</strong> روسیه صورت گرفت بیشباهت به اوضاع کنونی ایران نیست. اجرا<strong>ي</strong> شتابان سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>نولیبرال و «ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong>» اقشار و طبقات کم<strong>در</strong>آمد و محروم با این استدلال که رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهایت بهسود آحاد مردم تمام میشود و «اثر سرریز» تمامی اقشار را بهرهمند میسازد، جز نابود<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> پی ندارد.استدلالی که <strong>در</strong> کمتر جایی نمود عینی داشته و کمتر اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان با گذار از این «فلاکت» به «توسعه»رسیده است.<strong>در</strong> عوض موجب تجدید ساختارِ طبقانی نیرو مند<strong>ي</strong> شده که تمرکز ثروت، افزایش نابرابر<strong>ي</strong>ها ورشد تورم را <strong>در</strong> پی دارد. حتا مدافعان این سیاستها نیز به غیر قابل اجتناب بودن این پیامدها (متنها به باورآنان <strong>در</strong> کوتاه مدت) اذعان دارند و میدانند که به «مستمندساز<strong>ي</strong>» اقشار و طبقات آسیبپذیر جامعه میانجامد.حتا به فرض وجود آثار کوتاه مدت، <strong>در</strong> عرصهها<strong>ي</strong> گوناگون زیست جامعه پیامدها<strong>ي</strong> تلخ اقتصاد<strong>ي</strong> و غیر اقتصاد<strong>ي</strong>زیاد<strong>ي</strong> دارد. پرداخت <strong>نقد</strong><strong>ي</strong> یارانهها موجب رشد اندیشه<strong>ي</strong> محافظهکارانه و انفعال سیاسی شده و ابزار<strong>ي</strong> است <strong>در</strong>دست اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> حاکم برا<strong>ي</strong> مهار جنبشها<strong>ي</strong> اجتماعی، مدنی و مدافعان حقوق بشر و همچنین افزایش وابستگیمردم به دولت. اتخاذ این تصمیمها و تن دادن به این احکام جهانی، و از سو<strong>ي</strong> دیگر، بیتوجهی دولتها و مجامعبینالملی متولی این تصمیمات به شکل روبنایی و مشروعیت مردمی دولت بار دیگر حقیقت توخالی بودنسیاستها<strong>ي</strong> حقوق بشر<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> را آشکار میسازد.7 shock therapy
راه «توسعه» از مسیر«فلاکت» نمیگذرد 50پینوشت:-1-4-5لنگستون هیوز، ترجمه احمد شاملو2- The Global Benefits of Equality by Joseph Stiglitz, The Guardian, Sept./8/2001.3-The Economics of Empire: Notes on Washington Consensus, William Finnegan,Harper’sMagazine May/10/2003..بوردیو، پی یر(1387). گفتارهایی <strong>در</strong> باره ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>، چاپ اول، تهران: اختران، ص 153.صداقت، پرویز(1388). اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال، چاپ اول، تهران: نگاه، صص.21-236س- .لیم، کوان.(1386)غنی و فقیر <strong>در</strong> جهان، ترجمه ف.م.هاشمی، ماهنامه چیستا، سال بیست و هشتم، شماره 8و9.7- CEO Pay Ponzi Scheme by Holly Sklar, commondreams.org Apr./12/2001.28-8-9هارو<strong>ي</strong>، دیوید(1386). تاریخ مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>، ترجمه دکتر محمود عبداالله زاده، چاپ اول: اختران، صمحیط، مرتضی(1373). چه خواهد شد؟ (بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص 44.10- Susan George, A Short History of Neoliberalism,http://www.tni.org/detail_page.phtml?page=archives_george_bangkok.www.golshan.mohit.com-11محیط، مرتضی، علل عقب ماندگی ایران، سایت گلشن،12-مگداف، فرد.(1387)-13-14(2) همان،-15بحران مواد غذایی <strong>در</strong> جهان، علل و راه حل آن (1)، ترجمه<strong>ي</strong> اکرم پ<strong>در</strong>امنیا، سایت شهرونداما بیرچام، جان چارلتون(1383). ضدسرمایهدار<strong>ي</strong>، ترجمه اقبال طالقانی، چاپ اول، تهران: قطره و آزاد مهر.<strong>در</strong>یوِرو، اسوالدو.(1384)افسانه توسعه، ترجمه<strong>ي</strong> دکتر محمود عبداالله زاده، چاپ دوم، تهران: اختران، ص16-محیط، مرتضی(1378). <strong>در</strong> دفاع از دیدگاه مارکس، چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص22.132-13317- Polany, The Great Transformation18- Paul Krugman, Emerging Market Blues, Foreign Affairs, (July-August 1995).-20-21-22-2319-یازده توصیه اقتصاد<strong>ي</strong> صندوق بین المللی پول به دولتمردان ایران، روزنامه ابتکار، شماره 870، تاریخ 1385/12/17.قراگوزلو، محمد.(1388)بحران؛ <strong>نقد</strong> اقتصاد سیاسی سرمایه دار<strong>ي</strong> ن<strong>ي</strong>ٔولیبرال، چاپ اول، تهران: نگاه، ص 22.پوپر، کارل(1378). <strong>در</strong>س این قرن، تهران: طرح نو، ص6.بوردیو، پی یر(1387). گفتارهایی <strong>در</strong> باره ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>، چاپ اول، تهران: اختران، ص 79.پرکینز، جان(1385). خاطرات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمد نبو<strong>ي</strong> و خلیل شهابی، چاپ اول، تهران: اختران،یادداشت مترجمان.-24-25ادیب، محمد حسین(1378). ایران و سازمان تجارت جهانی؛ بحران اقتصاد بازار و دموکراسی <strong>در</strong> ایران،تهران: آموزه.استیگلیتز، جوزف(1384). جهانی ساز<strong>ي</strong> و مسا<strong>ي</strong>ٔل آن، ترجمه حسن گلریز، چاپ سوم، تهران: نی، ص191.
چهارنولیبرالها <strong>در</strong>وغ میگویند!<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی«مجموعه<strong>ي</strong> دانشگاهیان، روشنفکران و متخصصان علوم اجتماعی و انسانی موجود توان لازم را برا<strong>ي</strong> انقلابی کردن ساختارها<strong>ي</strong>دانشمان ندارند. <strong>در</strong> واقع آنها آن چنان عمیق <strong>در</strong> ساخت سیستم جدید حکومت نولیبرال <strong>در</strong>گیر بودهاند که از پرسشهایی <strong>در</strong> موردمشروعیت و دموکراسی طفره میروند و به نوعی از پ<strong>در</strong>خواندگی سیاستمداران ق<strong>در</strong>تمند پشتیباتی میکنند».اوایل دهه<strong>ي</strong>1990، موجی از خوش بینی نسبت به آیندهدموکراسی لیبرال و آزاد<strong>ي</strong>خواه <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong> افول کمونیسمموجود، وارد ادبیات دانشگاهی شد و <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> دوسه دهه<strong>ي</strong> اخیر <strong>نولیبرالیسم</strong> سکه<strong>ي</strong> رایج محافل آکادمیکبودهاست. امروزه <strong>نولیبرالیسم</strong> الگو<strong>ي</strong> مشخص اقتصاد سیاسیدوران ماستو بیش از هر زمان دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نهادها<strong>ي</strong>"دیوید هارو<strong>ي</strong>، دهمین فروم اجتماعی جهان، پورتوالگره، برزیل.مالیجهانی و سیاستگذار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> ملی کشورها<strong>ي</strong> جهان هژمونییافته است.آنچه که <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong> هشتاد قرن بیستم به عنوان عقایدژانویه " 2010افراطی و هیجان زده<strong>ي</strong> اقتصاددانان نولیبرال تلقی میشد، <strong>در</strong> زمان حاضر به نوعی فرهنگ روشنفکرانه ارتقا یافتهاست که <strong>در</strong> اشکال و با <strong>در</strong>جات گوناگون، حتی <strong>در</strong> علوم سیاسی و جامعهشناسی مشاهده میشود.
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 52<strong>در</strong> دوران پس از جنگ سرد، هر کس از خصیصه<strong>ي</strong> همگانی سخن میگوید طرفدار دموکراسی به نظر می رسد.<strong>نولیبرالیسم</strong> و نومحافظهکار<strong>ي</strong> از یک سو و نهضتها<strong>ي</strong> ضد جنگ و ضد جهانیساز<strong>ي</strong> از سو<strong>ي</strong> دیگر هر دو <strong>در</strong> ایننکته مشترکند که تمام توجه خود را به ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> تعریفی دوباره از دموکراسی <strong>در</strong> نظام کنونی جهان معطوفکردهاند.«گسترش دموکراسی» شعار محور<strong>ي</strong> است که گروه «اجماع واشنگتن» و طرفداران نظریه<strong>ي</strong> بوش یک صدا سردادهاند. گروه «اجماع واشنگتن» مبتنی بر این ادعا است که <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی و کنترل اقتصاد<strong>ي</strong> سرمایه مالیو مرکز<strong>ي</strong> بر کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی و تمامی جهان از طریق «صندوق بین المللی پول» و «سازمان تجارت جهانی»،تنها بدیل واقعی برا<strong>ي</strong> چیره شدن بر فقر و مصیبت است. «نظریه بوش» نیز بیان عریان جریان نومحافظهکار <strong>در</strong>توجیه تلاش آمریکا برا<strong>ي</strong> تسلط نظامی بر جهان و جنگ پیشگیرانه با توجیه امن کردن جهان برا<strong>ي</strong> استقراردموکراسی و حقوق بشر است. از نظر نهضتها<strong>ي</strong> ضدجنگ و ضد جهانیساز<strong>ي</strong>، ادعا<strong>ي</strong> این نظریهها<strong>ي</strong> حکومتیبرا<strong>ي</strong> گسترش دموکراسی، هیچ چیز نیست جز پوششی بر دیکتاتور<strong>ي</strong> جهانی آمریکا و سردمداران شرکتها<strong>ي</strong>اصلی. این نهضتها <strong>در</strong> عین حال که حمله به نهادها<strong>ي</strong> مجر<strong>ي</strong> این دیکتاتور<strong>ي</strong> را کانون توجیه قرار دادهاند، سختمیکوشند تا بدیلی نیز ایجاد کنند: یک دموکراسی مشارکتی راستین (تب،.(16:1388دموکراسی <strong>در</strong> قالب مدل نولیبرال یا راست جدید به طور مشخص از <strong>در</strong>ون مناسبات نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>نت<strong>ي</strong>ٔوریزه میشود و بیرون میآید. دموکراسی مبتنی بر اندیشه «نولیبرال» یا «راست جدید» <strong>در</strong> متن مکتبسیاسی «رابرت نوزیک» و «فون هایک» دیده میشود. آنان زندگی سیاسی را مانند زندگی اقتصاد<strong>ي</strong>، بر آزاد<strong>ي</strong>یا ابتکار فرد<strong>ي</strong> استوار میدانند. هایک دموکراسی را آموزها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>باره روش تعیین آنچه باید قانونی باشد تعریفمیکند و آن را به خود<strong>ي</strong> خود هدف نمیداند. به نظر هایک دموکراسی ابزار<strong>ي</strong> سودجویانه برا<strong>ي</strong> کمک به تأمینوالاترین هدف سیاسی یعنی آزاد<strong>ي</strong> به شمار میرود (هلد،.(370- 378 :1378هایک قانون را به استخدام صیانت از سلامت و ثبات دموکراسی میگیرد و سپس به طراحی پیش نیازها<strong>ي</strong>استقرار چنین پروژها<strong>ي</strong> میپردازد. به نظر هایک فقط «دموکراسی قانونی» میتواند آزاد<strong>ي</strong> را محور کار خود قراردهد. <strong>در</strong> این راستا قانون گذاران نباید <strong>در</strong> حاکمیت قانون مداخله کنند. (تفکیک حدود وظایف مجلس به دولت)زیرا چنین دخالتی عموماً باعث کاهش آزاد<strong>ي</strong> میشود. پس باید همه چیز به وسیله حاکمیت قانون محدود شود.هایک <strong>در</strong> جریان تدوین چارچوب دموکراسی و دولت میپردازد. او دموکراسی تودها<strong>ي</strong> را خطر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> گرایش بهاستبداد اکثریت تلقی میکند، که نتیجه<strong>ي</strong> آن انتقال حاکمیت اکثریت به حاکمیت کارگزاران دولت خواهد بود.دموکراسی قانونی مدلی برا<strong>ي</strong> شکل بند<strong>ي</strong> بازار آزاد و تحدید نقش دولت و انحلال تشکیلات اقتصاد دولتی بوده وهدفاش برجستهساز<strong>ي</strong> جایگاه دولتها<strong>ي</strong> نولیبرال غربی است. برخی از ویژگی ها<strong>ي</strong> این مدل عبارتند از:
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 53----دولت مشروطه مانند سنت سیاسی انگو- آمریکایی.- حاکمیت قانون.- حداقل مداخله<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> جامعه مدنی و زندگی خصوصی شهروندان.بیشترین میدان عمل برا<strong>ي</strong> جامعه.بازار آزاد.رهبر<strong>ي</strong> سیاسی کارآمد.- حداقل قواعد بوروکراتیک.--محدودیت نقش گروهها<strong>ي</strong> هم سو، مانند اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong>.به حداقل رسیدن خطر جمع گرایی از هر نوع (همان:.(382دموکراسی مد نظر <strong>نولیبرالیسم</strong>، دموکراسی صور<strong>ي</strong> و صرفاً مبتنی بر «نمایندگی» است. <strong>در</strong> حالیکه متفکرانیچون فوکویاما با سقوط اتحاد شورو<strong>ي</strong> و بلوك شرق پیروز<strong>ي</strong> لیبرال دموکراسی و الگو<strong>ي</strong> دموکراسی مبتنی برنمایندگی و بر محور بازار آزاد را جشن گرفتهاند، <strong>در</strong> غرب این امر <strong>در</strong> سطح گستردها<strong>ي</strong> پذیرفته شده کهدموکراسی نمایندگی کنونی آنچنان که باید، کارایی ندارد.شواهد <strong>در</strong> این زمینه عبارتند از کاهش تعداد رأ<strong>ي</strong> دهندگان <strong>در</strong> انتخابات ملی <strong>در</strong> کشورهایی که رأ<strong>ي</strong> دادناجبار<strong>ي</strong> نیست، افزایش ناپایدار<strong>ي</strong> وفادار<strong>ي</strong>ها به احزاب سیاسی، و سرعت برجسته شدن موضوعاتی که به وسیله<strong>ي</strong>رسانهها مطرح میشوند و به همان سرعت فراموش میگردند. مردم کشورها<strong>ي</strong> دموکراتیک، دلسرد، منفعل،بدبین و بیثبات هستند. بنابراین، از یک طرف دموکراسی گرامی داشته میشود و از طرف دیگر نگرانیفزایندها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد چگونگی کارآیی آن <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> عمل وجود دارد. این دوگانگی یکی از ویژگیها<strong>ي</strong> تفاسیرجامعهشناختی اخیر پیرامون دموکراسی نیز هست که از یک طرف آن را یک ایدهآل هنجار<strong>ي</strong> تلقی میکنند و ازطرف دیگر از دموکراسیها<strong>ي</strong> مبتی بر نمایندگی کنونی انتقاد مینمایند (نش،.(255:1385هنگامی که دموکراسی صور<strong>ي</strong> انتخاباتی وجود دارد، <strong>نولیبرالیسم</strong> بهترین کارکرد را دارد اما <strong>در</strong> این هنگام مردم ازدست یابی به اطلاعات و تبادل نظر عمومی که برا<strong>ي</strong> مشارکت واقعی <strong>در</strong> تصمیم گیر<strong>ي</strong> ضرور<strong>ي</strong> است، بازمیمانند. بنا به نظر میلتون فریدمن، مرشد <strong>نولیبرالیسم</strong>، <strong>در</strong> کتاب «سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong>»، چون سودورز<strong>ي</strong> جوهردموکراسی است، هر دولتی که سیاستها<strong>ي</strong> ضد بازار را تعقیب نماید، ضد دموکراتیک است و حمایتی که مردمآگاه از آنها میکنند، هیچ اهمیتی نداردچسنی، ) کم.(1382: 11دموکراسی نولیبرالی <strong>در</strong> یک کلمه عبارت است از بحثها<strong>ي</strong> پیش پاافتاده <strong>در</strong> مورد موضوعات بی اهمیت توسطاحزابی که اساساً همان خط مشیها<strong>ي</strong> طرفدار بازار را صرف نظر از تفاوتها و منازعات صور<strong>ي</strong> خویش پیش
کم(میبرند.<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 54<strong>در</strong> چنین الگویی، دموکراسی تا جایی قابل پذیرش است که وارد مقولات اقتصاد<strong>ي</strong> نشود و مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong>نظارت بر ساز و کار حیات اقتصاد<strong>ي</strong> جامعه به بحث مردمی گذاشته نشود (همان:.(12<strong>در</strong> این نوع دموکرسی دامنه<strong>ي</strong> پاسخگویی دموکراتیک محدودتر میشود و کل قلمرو<strong>ي</strong> جدید سلطه و قهرِ آفریدهشده توسط سرمایهدار<strong>ي</strong>، انتقال ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> اصلی از دولت به جامعه مدنی، مالکیت خصوصی و قید و بندها<strong>ي</strong>بازار را دست نخورده باقی میگذارد، حوزههایی که تابعِ پاسخگویی دموکراتیک نیستند بلکه ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مالکیت،قوانین بازار و مکانیزم بیشینهساز<strong>ي</strong> سود بر آن حاکم استسینزوود، ) کم.(275:1386اما کارآیی دموکراسی مستلزم آن است که مردم با سایر شهروندان احساس پیوند داشته باشند و چنین پیوند<strong>ي</strong><strong>در</strong> سارمانها و نهادها<strong>ي</strong> گوناگون غیرتجار<strong>ي</strong> شکل میگیرد.فرهنک سیاسی سرزنده و پرشور نیازمند تشکیلگروهها<strong>ي</strong> جمعی، کتابخانهها، مدارس دولتی، سازمانها<strong>ي</strong> محلی، تعاونیها، گردهمآییها<strong>ي</strong> عمومی، مؤسساتداوطلبانه و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> است که به روشها<strong>ي</strong> مختلف باعث دیدار، مراوده و رابطه متقابل مردم با سایرشهروندان میگردند. دموکراسی نولیبرالی با این نظریه که «بازار برتر از همه جیز است»، با دید<strong>ي</strong> مهجور و بیروح با این بخش برخورد میکند.جمعی، مراکز خرید تأسیس میکند (همان،به جا<strong>ي</strong> شهروندان، مصرف کنندگان را به وجود میآورد؛ به جا<strong>ي</strong> گروهها<strong>ي</strong>(14:1382برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی مشارکتی کشف شده است (فریدمن،و باور دارد که بازار تنها سازوکار<strong>ي</strong> است که تا به حال.(17:1390<strong>در</strong> این نظریه بازار به عنوان قلمرو آزاد<strong>ي</strong> و انتخاب <strong>در</strong>ك میشود، حتی از سو<strong>ي</strong> کسانی که نیاز به تنظیم آن راضرور<strong>ي</strong> میدانند، هر نوع محدودیتی که شاید برا<strong>ي</strong> تصحیح اثرات زیان بار این آزاد<strong>ي</strong> ناگزیر به نظر رسد، بهعنوان یک محدودیت تلقی میشود.به کلام دیگر، <strong>در</strong> چهارچوب مفهومی دموکراسی نولیبرالی، ما به واقعنمیتوانیم <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> «آزاد<strong>ي</strong> از بازار» به عنوان نوعی اختیار، آزاد<strong>ي</strong> از قید اجبار، رهایی از قهر و سلطه بیاندیشیمسینزوود،.(276:1386از این رو نولیبرالها دموکراسی را با بازار آزاد یکسان میدانند و <strong>در</strong> بررسی تجاربعملی، کشورها<strong>ي</strong> اروپا<strong>ي</strong> شرقی و روسیه را علیرغم تسلط مافیا و گانگسترها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بر جامعه، کشورها<strong>ي</strong>دموکراتیک میدانند.آزادانه انتخاب شده بود!چنین دموکراسیا<strong>ي</strong> را میتواندموکراسی مصرفکننده یعنیاقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong>»همچنین معتقدند ژنرال پینوشه، دموکراتیکتر از سالوادور آلندهیی بود که به صورتبتوانید21«دموکراسی مصرف کننده « نامید. به زبان «دیوید کورتن »، اقتصاددان توسعه،«<strong>در</strong> روال عاد<strong>ي</strong> بازار، شما با«بازار<strong>ي</strong> با فکر و معقول»دلار خود رأ<strong>ي</strong> بدهید»پرورش دهید(مونبیو،و با.(47:1388«گرسنه نگه داشتنو اما مهمترین1 Consumer Democrasy2 Davod Korten
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 55واضحترین ایراد<strong>ي</strong> که به این نوع دموکراسی وارد است منطق «یک دلار، یک رأ<strong>ي</strong>» حاکم بر آن است. <strong>در</strong> منطقاین نوع دموکراسی، کسانی که از سرمایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> برخوردارند انگیزه و تمایل کمتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> اصلاح یاتغییر نظام اقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> دارند که به سود آنها عمل میکند. نتیجه<strong>ي</strong> روشن چنین امر<strong>ي</strong>، ایجاد جامعها<strong>ي</strong> استمرکب از افراد<strong>ي</strong> نامتعهد که احساس نومید<strong>ي</strong> میکنند و از لحاظ اجتماعی ناتوان هستند.با وجود این ساختار غیر دموکراتیک، صاحبنظران لیبرال همچنان سیمایی آرمانی از آنچه وجود دارد ترسیممیکنند.«فرید زکریا»از جمله این لیبرالها<strong>ي</strong> محافظهکار است.و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کتاب«آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویتلیبرالیسم بر دموکراسی» مدعی است <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> آنچه امروز واقعاً ممتاز و تازه است جهانیبودن، فنآور<strong>ي</strong> اطلاعاتی، یا تکنولوژ<strong>ي</strong> محور<strong>ي</strong> آن نیست بلکه دموکراتیک بودن آن است که موجب شده استق<strong>در</strong>ت اقتصاد<strong>ي</strong> که طی قرنها <strong>در</strong> دست گروهها<strong>ي</strong> کوچکی از تجار، بانکداران و بوروکراتها بود به لایهها<strong>ي</strong>پایینتر منتقل شود (زکریا،.(10:1384اما آنچنان که3«رابرت دال « معتقد است اگر رویهها<strong>ي</strong> سیاسی نظامبینالمللی را «دموکراتیک» بنامیم به منزله<strong>ي</strong> این است که این اصطلاح معنا<strong>ي</strong> خود را از دست داده است! (دال،.(152:1389چالش ادعا<strong>ي</strong> دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی چندان سخت نیست. برا<strong>ي</strong> این کار نگاهی به مکانیزمنهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیا<strong>ي</strong> که مدیریت و هدایت اقتصاد جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> را بر عهده دارند گویا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> ازواقعیات میباشد. امروزه صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، به عنوان بازوها<strong>ي</strong> اجرایی<strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> اقتصاد جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> عمل میکنند. برا<strong>ي</strong> نمونه ساختار سازماندهی و مکانیزم تصمیمگیر<strong>ي</strong><strong>در</strong> صندوق بینالمللی و بانک جهانی پول همانند یک«شرکت سهامی»عمل میکند.بزرگتر باشد <strong>در</strong> نتیجه سهم آن <strong>در</strong> منابع مالی این نهادها بیشتر بوده و حق رأ<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> دارد.گروه هشت کشور صنعتی(G8)هر چه اقتصاد کشور<strong>ي</strong>چهل و نه <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و به طور میانگین چهل وهشت <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند.اساسنامه<strong>ي</strong> هر دو این سازمانتضمینکرده است که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج <strong>در</strong>صد آراست. این <strong>در</strong> حالی است کهفقط ایالت متحده دارا<strong>ي</strong> هفده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهارآژانس بانک جهانی است (همان:بنابراین<strong>نولیبرالیسم</strong> بارواج.(109بنیادگرایی بازار،با فروکاستن کارایی اجتماعی به بازدهی اقتصاد<strong>ي</strong> و <strong>در</strong> پی آنفروکاستن بازدهی اقتصاد<strong>ي</strong> به سودآور<strong>ي</strong> مالی (صداقت، 9:1388)، بر خلاف ادعایی که دوران «پایان اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>»را نوید میدهد، اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> به غایت تقلیلگرا، اکونومیستی و اقتصادزده است. نولیبرالها اغلب، ریشه<strong>ي</strong> تمامبدبختیها و سر شکستگیها را <strong>در</strong> اشاعه<strong>ي</strong> اندیشه<strong>ي</strong> عدالتخواهی جستوجو میکنند و آن را مانع اصلی3 Robert Dahl
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 56تحولات دموکراتیک و توسعها<strong>ي</strong> میدانند. همچنان که به باور «فون هایک»، چون <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> اینکه عدالتاجتماعی <strong>در</strong> هر مورد خاص نیازمند چیست، هیچ توافقی وجود ندارد، بنابراین عدالت اجتماعی چیز<strong>ي</strong> جزفرمولی پوچ نمیباشد که از رو<strong>ي</strong> عادت برا<strong>ي</strong> طرح ادعایی خاص بدون اقامه<strong>ي</strong> هیچ دلیلی به کار میرود و دلیلاین که اکثر مردم به آن اعتقاد راسخ دارند این است که فکر میکند چون همگان به آن اعتقاد دارند پس حتماًچیز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن هست! (هایک،.(212-1385: 214هایک همچنین معتقد است آزاد<strong>ي</strong> عمل شهروندان صاحبسرمایه <strong>در</strong> بازار، بر همه<strong>ي</strong> حقوق دموکراتیک دیگر تقدم دارد و بر این اساس حاکمیت باید عملکرد خود را بهتضمین مالکیت شخصی <strong>در</strong> برابر اقدامات سیاسیِ مبتنی بر عدالت اجتماعی، اجبار طرفین قرارداد به اجرا<strong>ي</strong> مفادآن، جریان پولی مداوم و تضمین شرایط رقابت آزاد محدود کند. به باور و<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong> تحت اینشرایط دو رو<strong>ي</strong> یک سکهاند (مولر،.(48:1384اقتصاددانان نولیبرال، با این اعتقاد که نظام بازار آزاد بدون کنترلاجتماعی، هم پیش شرط آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی است و هم پیش شرط کارایی اقتصاد<strong>ي</strong> و هم سازگار با عدالتاجتماعی، با هرگونه مداخلهگرایی مخالف هستند و آن را به لحاظ سیاسی تهدید<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> حقوق طبیعی افراد و بهلحاظ اقتصاد<strong>ي</strong> تهدید<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> استفاده<strong>ي</strong> بهینه از منابع کمیاب جامعه تلقی میکنند.این سادهساز<strong>ي</strong> راستروانه تمایل دارد که فرضیه<strong>ي</strong> «بازار آزاد-دموکراسی» را <strong>در</strong>بست قبول کند و بنابراینناتوانی جامعه <strong>در</strong> نیل به نظامی دموکراتیک و توسعهیافته را <strong>در</strong> دخالتها<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> اقتصاد جستوجو میکند.این فرضیه <strong>در</strong> چارچوب رویکرد اقتصاد سیاسی لیبرال دموکراسی بر این باور است:(1فرد تقدم هستیشناختیبر جمع یا جامعه دارد و به این اعتبار از تعرض به حقوق فرد به بهانه<strong>ي</strong> منافع جمع باید پرهیز شود؛فرد شامل آزاد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> شخصی و مدنی به علاوه<strong>ي</strong> حق مالکیت است و(2(3حقوقوظیفه<strong>ي</strong> دولت حفاظت از این حقوقطبیعی است. دولتی که بر این مبنا شکل میگیرد دولتی است با اختیارات و کارکردها<strong>ي</strong> محدود که <strong>در</strong> برابردولت توتالیتر یا مطلقه قرار میگیرد. چنین دولتی که «دولت حداقل» نامیده میشود تنها <strong>در</strong> زمینههاییمیتواند دخالت کند و فعال باشد که حقوق طبیعی را بیشتر تأمین میکند: تأمین امنیت داخلی و دفاع ازتمامیت ارضی <strong>در</strong> برابر دشمن خارجی؛ <strong>در</strong> عین حال، چنین دولتی میتواند تنها <strong>در</strong> حوزههایی که بخشخصوصی تمایلی به مشارکت <strong>در</strong> آن ندارد، حضور پیدا کند. اگر دولتی فراتر از این فعال باشد به «دولت حداکثر»تبدیل میشود که کارکرد آن از تأمین شرایط مطلوب برا<strong>ي</strong> حفاظت و صیانت از حقوق طبیعی افراد به دخالت<strong>در</strong> این حقوق تبدیل میشود. دخالتی که هم آزاد<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> را محدود میکند و هم آثار اقتصاد<strong>ي</strong> منفی <strong>در</strong> بردارد. بنابراین، دولت حداقل یا بازار آزاد بدون کنترل اجتماعی شرط لازم برا<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong> و تأمین حقوقشهروند<strong>ي</strong> محسوب میشود. چنانچه، چنین دولتی همراه با مشارکت لایهها<strong>ي</strong> مختلف ساخت اجتماعی از طریق
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 57سازوکار<strong>ي</strong> چون انتخابات آزاد باشد دموکراتیک نیز محسوب میشود؛ <strong>در</strong> غیر اینصورت، اگر ق<strong>در</strong>ت سیاسی <strong>در</strong>دست افراد محدود<strong>ي</strong> (الیگارشی) باشد دولتی لیبرال اما غیر دموکرات است (دینی،نولیبرالیستها تمایل دارند که تنها گزینه<strong>ي</strong> «دولت حداقل (بازار آزاد).(1387-دموکراسی» را ببیند حال آنکه <strong>در</strong>دنیا<strong>ي</strong> واقع امکان وقوع سه گزینه<strong>ي</strong> دیگر نیز وجود دارد: «دولت حداقل- غیر دموکرات»، «دولت حداکثر-دموکرات»، و «دولت حداکثر-غیر دموکرات». نادیدهگرفتن امکان تحقق گزینه<strong>ي</strong> «دولت غیر حداقل-دموکرات» به این دلیل است که این رویکرد مجموعه عوامل اثرگذار بر شکلگیر<strong>ي</strong> جامعها<strong>ي</strong> آزاد و دموکراتیک راتنها به وجود حقوق مالکیت خصوصی نامحدود (به این معنا که دولت حق مداخله <strong>در</strong> کسبوکار افراد به منظوربازتوزیع <strong>در</strong>آمد از طریق نظام مالیاتی پیشرفته را ندارد) و آزاد<strong>ي</strong> را به «آزاد<strong>ي</strong> منفی» (عدم وجود موانع برا<strong>ي</strong>انتخابها<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong>) تقلیل میدهد (همان).اما مرور<strong>ي</strong> بر تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی مصادیقی را نشان میدهد که از یکسو دال بر امکانپذیر<strong>ي</strong> وجود «دولت غیر- حداقلدموکرات» و از سو<strong>ي</strong> دیگر دال بر امکانپذیر<strong>ي</strong> وجود دولت «لیبرال-غیر دموکرات» است. «هند» <strong>در</strong>دوران «جواهر لعل نهرو» و «ایندیرا گاند<strong>ي</strong>» به رغم پی گیر<strong>ي</strong> رویکرد دولت حداکثر <strong>در</strong> عرصه اقتصاد، تجربه<strong>ي</strong>یکی از بزرگترین دموکراسیها<strong>ي</strong> جهان و تحولات توسعها<strong>ي</strong> قابل توجه را ارایه کرده است؛ هنوز که هنوز استبه رغم آزادساز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> انجام شده از ابتدا<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong>1980به این سو، جریانها<strong>ي</strong> عدالتگرا<strong>ي</strong> معتقد به بازتوزیع<strong>در</strong> آمد و ثروت نقش مهمی <strong>در</strong> فرایند تصمیممگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> این کشور دارند. تجربه<strong>ي</strong> هند خط بطلانی بر فرضیه<strong>ي</strong>- «بازار آزاددموکراسی» میکشد و نشان میدهد که دموکراسی مستلزم وجود شرایطی فراتر از نهاد بازار است؛شرایطی مانند وجود رهبرانی چون گاند<strong>ي</strong> که با <strong>در</strong>ك عمیق از حقوق شهروند<strong>ي</strong> و مسولیت پذیر<strong>ي</strong> تاریخی وهمینطور اولویت دادن منافع ملی برمنافع حزبی یا دینی به شکلگیر<strong>ي</strong> آن کمک کردهاند. همین تجربه <strong>در</strong> موردکشورها<strong>ي</strong> اسکاندیناور<strong>ي</strong> به ویژه سو<strong>ي</strong>ٔد نیز وجود دارد؛ کشورهایی که اقتصادهایشان <strong>در</strong> چارچوب دولتها<strong>ي</strong> رفاهقو<strong>ي</strong> شکل گرفته بدون آنکه آزاد<strong>ي</strong> با محدودیتی مواجه شود. این تجربهها نشان میدهد که اگر دولتها برآیندتمایلات سیاسی گوناگون باشند، دخالت اقتصاد<strong>ي</strong> توسعهگرایانه<strong>ي</strong> آنها نمیتواند به تضعیف حقوق طبیعی فرد<strong>ي</strong>و قواعد باز<strong>ي</strong> دموکراتیک بینجامد.تجربه<strong>ي</strong> اروپا به طور کلی نشان میدهد که گذار از دولتها<strong>ي</strong> مطلقه به دولتها<strong>ي</strong> لیبرال تحت تأثیر عواملمختلفی بوده است. رقابت سیاسی دولت- ملتها<strong>ي</strong> تازه تاسیس، نیاز دولت به نیرو<strong>ي</strong> انسانی و منابع مالی برا<strong>ي</strong>تدارکات جنگی، و همینطور ضرورت ا<strong>ي</strong>ٔتلاف با طبقه<strong>ي</strong> نوظهور سرمایهدار <strong>در</strong> برابر اشراف و زمینداران و رنسانساز جمله عواملی است که دولتها<strong>ي</strong> مطلقه را وادار به نرمش و ارایه امتیاز از جمله پذیرش ت<strong>در</strong>یجی حقوقشهروند<strong>ي</strong> کرده است (هلد،.(1386
<strong>در</strong> سو<strong>ي</strong> دیگر واقعیت تاریخی پیش رو، تجربه<strong>ي</strong> شیلی <strong>در</strong> دوران دیکتاتور<strong>ي</strong> «آگوستو<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 584پینوشه « قرار دارد که بهرغم پیگیر<strong>ي</strong> اقتصاد بازار آزاد مورد تأیید میلتون فریدمن، یکی از دیکتاتور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> بدنام تاریخ معاصر را <strong>در</strong> دهه1970به نام خود ثبت کرده است و مصداق برجستها<strong>ي</strong> از دولت لیبرال توتالیتر محسوب میشود.<strong>در</strong> پی کودتا<strong>ي</strong> خشونتبار پینوشه، نه فقط ملّت شیلی <strong>در</strong> وضعیت شوك بود، که کشور نیز از تورم عنانگسیخته<strong>ي</strong> شدید<strong>ي</strong> رنج میبرد.فریدمنِ نولیبرال به پینوشه توصیه میکرد که با این اقدامات، اقتصاد را بهسرعت برق و باد دگرگون کند: کاهش مالیاتها، آزادساز<strong>ي</strong> تجارت خارجی، خصوصیساز<strong>ي</strong> خدمات آب و برق وتلفن، کاهش مخارج دولت و حذف مقررات از بازار.خصوصی جا<strong>ي</strong> مدارش دولتیشان را میگیرد (کلاین،به گفته<strong>ي</strong>«کیتاولویت قرار داشت؛سرانجام شیلیاییها حتی شاهد این بودند که مدارس.(23:13895گریفین «:«دولت جدید پینوشه تصمیم به انجام چهار کار گرفت:-1-2به کار گرفتن سیاستها<strong>ي</strong> پولی برا<strong>ي</strong> تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong>؛-3کنترل تورم که <strong>در</strong>برنامه<strong>ي</strong> تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> کهصرفاً مرحله<strong>ي</strong> اول از استراتژ<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ازمدت توسعه بر اساسی اصول اقتصاد پولی بود؛ و 4- سرکوب هرگونه مخالفتبا اصلاحات اقتصاد پولی با اعمال کامل زور.سرکوب گردیدند.شدند.احزاب سیاسی غیر قانونی اعلام شدند و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong>رهبران مخالف و روشنفکران مخالف یا کشته شدند یا شکنجه، گریختند یا مرعوب و ساکت<strong>در</strong> شیلی از موانع بازدارنده و عوامل تعادل که <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> دموکرایتک مانع کامل دولتها هستند وموجب سازش <strong>در</strong> سیاستها می شوند خبر<strong>ي</strong> نبود و بنابراین، آزمایش اقتصاد پولی <strong>در</strong> این کشور نابترین نمونه ازاجرا<strong>ي</strong> این استراتژ<strong>ي</strong> است» (گریفین،.(87-88 ،1375نه تنها منتقدین رادیکال و مخالفین <strong>نولیبرالیسم</strong> اجرایی شدن اصول آن را باعث محدود گشتن دموکراسیمیدانند، بلکه طرفداران و مجریان این سیاستها نیز بر چنین نکتها<strong>ي</strong> تأکید دارند. همچنان که مارگارت تاچر،نخست وزیر بریتانیا و مجر<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن کشور، <strong>در</strong> فوریه1982<strong>در</strong> نامهها<strong>ي</strong> خصوصی به مرشدفکر<strong>ي</strong>اش، فون هایک، به صراحت به چنین مس<strong>ي</strong>ٔله ا<strong>ي</strong> تأکید کرد: «اطمینان دارم تصدیق میفرمایید که به سببوجود نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتاً فراگیر، برخی تمهیدات اتخاذ شده <strong>در</strong> شیلی، <strong>در</strong> بریتانیا کاملاًغیر قابل قبول خواهد بود» (کلاین،همچنان کهمعترف بود که(199:13896«استفن هگارد »، استاد شدیداً نولیبرال علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا، به این «حقیقت تأسفبار»«برخی از متنوعترین تلاشها<strong>ي</strong> اصلاحی <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> اقتصاد <strong>در</strong> جهان رو به توسعه <strong>در</strong> پیکودتاها<strong>ي</strong> نظامی صورت گرفت». علاوه بر کشورها<strong>ي</strong> واقع <strong>در</strong> «قیف جنوبی آمریکا<strong>ي</strong> لاتین» و اندونز<strong>ي</strong>، او ترکیه،4 Agosto Pinoche5 Keith Griffin6 Stephen Heggard
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 59کره جنوبی و غنا را نیز به این فهرست افزود. سایر «موفقیتها»<strong>ي</strong> کذایی نیز اگر چه نه پس از کوتاها<strong>ي</strong> نظامیولی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> تک حزبی مثل مکزیک، سنگاپور، هنگکنگ و تایوان اتفاق افتاد.<strong>در</strong> تضاد مستقیم با دعا<strong>ي</strong> محور<strong>ي</strong> فریدمن، هگارد چنین نتیجهگیر<strong>ي</strong> کرد که «چیزها<strong>ي</strong> خوبدموکراسی و سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بازار محور- توأمان پیش نمیروند». <strong>در</strong> واقع از اوایل دهه<strong>ي</strong>از قبیل -1980، برا<strong>ي</strong>نمونه، حتی یک مورد دموکراسی چند حزبی نمیشد یافت که با سرعت تمام مسیر بازار آزاد را <strong>در</strong> پیش گرفتهباشد. (همان:.(203-204<strong>در</strong> نمونها<strong>ي</strong> دیگر دولت «چین» را میتوان مثال نقض دیگر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> این ادعا<strong>ي</strong> نولیبرالها دانست. امروز دولتچین نمونه<strong>ي</strong> موفقی <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجرا<strong>ي</strong> اصول نولیبرالی تلقی میشود. اما علیرغمآزادساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> اقتصاد از نظام سیاسی غیردموکراتیکی برخوردار است که فرضیات نولیبرالی را تأییدنمیکند.همچنین اقتصاد کشورها<strong>ي</strong> تایوان، کره جنوبی و سنگاپور رشد سریع و تحکیم نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد بازار را <strong>در</strong>دورههایی طی کرده اند که اقتدارگرایانهترین اشکال سیاسی را داشتند. به همین ترتیب ژاپن و آلمان نیز رشدسریع بازار را <strong>در</strong> دورههایی طی کردهاند که <strong>در</strong> این کشورها<strong>ي</strong> خبر<strong>ي</strong> از دموکراسی نبود (صداقت،(16:1388به باور اکثر منتقدان <strong>نولیبرالیسم</strong> از جمله «نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین»، <strong>نولیبرالیسم</strong> جنبش خود را «تلاشی برا<strong>ي</strong> آزاد کردنبازار از چنبره<strong>ي</strong> دولت» تصویر میکند، اما این فقط یک ادعا و ظاهر قضیه است و <strong>در</strong> واقع هر جا که <strong>نولیبرالیسم</strong>پیاده شده و تحقق یافته است، نتایج بر جا<strong>ي</strong> مانده مبین چیز<strong>ي</strong> جز این است و طی سه دهه<strong>ي</strong> گذشته هر جا کهسیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی پیاده شده است، آنچه به منصه<strong>ي</strong> ظهور رسیده ا<strong>ي</strong>ٔتلافی ق<strong>در</strong>تمند بین معدود<strong>ي</strong> شرکتبسیار بزرگ و طبقها<strong>ي</strong> از سیاستمداران اکثراً ثروتمند بوده است. این سیاستها فاصله<strong>ي</strong> فقر و غنا را تشدیدکرده و موجب نابود شدن بسیار<strong>ي</strong> از تشکلها<strong>ي</strong> مردمی، نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> (با شروع <strong>در</strong>زمان مارگارت تاچر <strong>در</strong> انگلستان و رونالد ریگان <strong>در</strong> آمریکا)، گشته است (همان:.(16بنابراین <strong>نولیبرالیسم</strong> نه تنها موجب عمق بخشیدن به دموکراسی نمیشود بلکه با رویکرد به شدت بازار محورانه واکونومیستیا<strong>ي</strong> که دارد، الگویی صور<strong>ي</strong>، کم تراکم (به تعبیر سمیر امین) و <strong>در</strong> قالب قوانینی از پیش تعریف شدهرا ارا<strong>ي</strong>ٔه میدهد. همچنین بررسی دقیق تجارب جهانی <strong>در</strong> مورد ملازمه<strong>ي</strong> بازار آزاد و آزاد<strong>ي</strong> سیاسی فرضیاتنولیبرالی را زیر سوال میبرد و <strong>در</strong>وغها<strong>ي</strong> هواداران آن را بر ملا میکند. <strong>در</strong> محک ادعا<strong>ي</strong> مذکور، نظامیگر<strong>ي</strong> ودستانداز<strong>ي</strong> بر تجارب دموکراتیک کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی شامل کودتاها<strong>ي</strong> نظامی و همکار<strong>ي</strong> و هوادار<strong>ي</strong> ازدیکتاتورها<strong>ي</strong> شرق و غرب، از اندونز<strong>ي</strong> گرفته تا شیلی، و تقویت دولتها<strong>ي</strong> دست نشانده <strong>در</strong> جهت اجرا<strong>ي</strong> اصولنولیبرالی دیکته شده توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی را نیز میتوان اضافه کرد. <strong>در</strong> نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی کمتر به
<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی 60کیفیت، عملکرد و کارآیی دولت اشاره اشاره میشود و ذات وجود دولت بر خلاف آزاد<strong>ي</strong> بازارها و بنابراینغیردموکراتیک پنداشته میشود.منابع:-تب، ویلیام کی.(1388)--خانی، چاپ اول، تهران، نشردیگر.پس از <strong>نولیبرالیسم</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> بهرام معلمی؛ <strong>در</strong>کتاب «پایان امپریالیسم؟ توهم یا واقعیت»، زیر نظر خلیل رستم- دال، رابرت (1389). <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> دموکراسی، ترجمه<strong>ي</strong> فیروز سالاریان، چاپ اول، تهران، نشر چشمه.دینی، علی(1387). فرضیهها<strong>ي</strong> اقتصاد نولیبرالی <strong>در</strong> <strong>بوته</strong><strong>ي</strong> <strong>نقد</strong>، فصلنامه<strong>ي</strong> گفتگو، شماره 52.- زکریا، فرید (1384). آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویت لیبرالیسم بر آزاد<strong>ي</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> امیر حسین نوروز<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، انتشارات طرح نو.صداقت، پرویز.(1388)-فریدمن، میلتونتهران، نشر نگاه معاصر..(1390)-اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال(گرد آور<strong>ي</strong> و ترجمه)، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات نگاه.مقدمه<strong>ي</strong> کتاب «راه بردگی» نوشته<strong>ي</strong> فر<strong>در</strong>یش فون هایک، ترجمه<strong>ي</strong> فریدون تفضلی، حمید پاداش، چاپ اول،- قراگوزلو، محمد (1388). بحران؛ <strong>نقد</strong> اقتصاد سیاسی سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات نگاه.کلاین، نا<strong>ي</strong>ٔومیکتاب آمه..(1389)دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه، ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد(خلیل) شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشر- گریفین، کیت (1376). راهبردها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>، ترجمه حسین راغفر و محمد حسین هاشمی، نشر نی.مکسیتزوود، النبازتاب نگار..(1386)-مکچسنی، رابرت دبلیودموکراسی <strong>در</strong> برابر سرمایهدار<strong>ي</strong> (تجدید حیات ماتریالیزم تاریخی)، ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشر.(1382)-مرتضو<strong>ي</strong>، چاپ دوم، تهران، نشر دیگر.مولر، کلاوساختران..(1384)-مقدمه<strong>ي</strong> کتاب «بهرهکشی از مردم؛ <strong>نولیبرالیسم</strong> و نظم جهانی»، نوشته<strong>ي</strong> نوآم چامسکی، ترجمه حسنحاکمیت، دموکراسی و سیاست جهانی <strong>در</strong> دوران جهانی شدن، ترجمه<strong>ي</strong> لطفعلی سمینو، چاپ اول، تهران، نشر- مونبیو، جورج (1388). بیانیها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی، ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشرچشمه.نش، کیتکویر.هارو<strong>ي</strong>، دیوید.(1385).(1389)جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن، سیاست، ق<strong>در</strong>ت، ترجمه<strong>ي</strong> محمدتقی دلفرزو، چاپ چهارم، تهران، انتشاراتسازماندهی <strong>در</strong> یک دوران گذار ضد سرمایهدار<strong>ي</strong> (سخنرانی <strong>در</strong> دهمین همایش اجتماعی جهان، پرتوالگره، برزیل، ژانویه2010)، ترجمه<strong>ي</strong> احمد جواهریان، ماهنامه چیستا، سال27، شماره 6-7، فروردین.-- هایک، فری<strong>در</strong>یش (1385). <strong>در</strong> سنگر آزاد<strong>ي</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> عزت االله فولادوند، چاپ دوم، تهران، انتشارات طرح نو.هلد، دیوید--------------(1378). مدلها<strong>ي</strong> دموکراسی، ترجمه<strong>ي</strong> عبان مخبر، تهران، انتشارات مطالعات زنان.(1386). شکل گیر<strong>ي</strong> دولت م<strong>در</strong>ن، ترجمه<strong>ي</strong> عباس مخبر، نشر آگه.- IMF (2011). IMF Members' Quotas and Voting Power, and IMF Board of Governors:http://www.imf.org/external/np/sec/memdir/members.aspx
پنج<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده *مارکس و انگلس بیش از 150 سال پیش و بسیار پیشاز رسمیت یافتن منطق عمل و روح فراگیر <strong>نولیبرالیسم</strong>که بر پایه<strong>ي</strong> پولگرایی(Monetarism)و اصالتبازار استوار است، <strong>در</strong> «مانیفست» مدعی شده بودند:«بورژواز<strong>ي</strong> پوشش احساساتی مناسبات خانوادگی را ازهم <strong>در</strong>یده و آن را به مناسبات صرفاً پولی تقلیل دادهاست» (1)، چرا که به بیان مارکس «پول اخوتناممکنهاست».(2)با این تفسیر که <strong>در</strong> جامعه<strong>ي</strong>سرمایهدار<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>ت پول قا<strong>در</strong> است دست به هر کار<strong>ي</strong>بزند و بدل واقعینما<strong>ي</strong> هر چیز<strong>ي</strong> را نمود دهد و بنا براین مناسبات پولی قا<strong>در</strong> است به بازساز<strong>ي</strong> <strong>در</strong>وغینهمه<strong>ي</strong> مناسبات انسانی دست بزند، «پول به مثابه مفهومی فعال و موجود از ارزش، تمام چیزها را <strong>در</strong> هممیآمیزد و معاوضه میکند، و خود نیز بیانگر <strong>در</strong> هم آمیختگی و معاوضه<strong>ي</strong> عام همه<strong>ي</strong> چیزهایا به عبارتی <strong>در</strong> هم آمیختگی و معاوضه<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> کیفیتها<strong>ي</strong> طبیعی و انسانی است.»- جهانی وارونه -(3)حال آنکه «اگرانسان، انسان باشد و روابطش با دنیا روابطی انسانی، آنگاه هرکدام از روابط ما با نوع بشر و طبیعت باید نمود
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 62ویژها<strong>ي</strong> باشد که با عینها و ابژهها<strong>ي</strong> اراده و زندگی فرد<strong>ي</strong> ِواقعیمان منطبق باشد.» (4)، با این همه چنینرویکرد<strong>ي</strong> به جامعه<strong>ي</strong> موضوع بحث مارکس از سو<strong>ي</strong> و<strong>ي</strong> و انگلس، <strong>در</strong> شرایطی بود که سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> شکلکلاسیکش چند دهها<strong>ي</strong> از عمر خود را میگذراند و هنوز متأثر از نوعی اخلاقگرایی ناشی از رویکردها<strong>ي</strong> امثال«جان استوارت میل» بود.چنان دقت، وسواس و تیز بینی هشدار دهندها<strong>ي</strong> بی گمان <strong>در</strong> زمانه<strong>ي</strong> کنونی که سرمایهدار<strong>ي</strong> نسبت به یک و نیمقرن پیش تغییر کیفیت محسوسی داده است و وارد عصر <strong>نولیبرالیسم</strong> شده است نیازمند بازنگر<strong>ي</strong> جامع <strong>در</strong>چگونگی پیامدها<strong>ي</strong> انسانیچیستی <strong>نولیبرالیسم</strong>–اجتماعی این تغییر کیفی است.<strong>نولیبرالیسم</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> کنونیِ مسلط بر نظام جهانی سرمایهدار<strong>ي</strong> است. نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> خصلتی جهانی دارد وکم و بیش <strong>در</strong> کلیه<strong>ي</strong> مناطق جهان قوانین و اصول خود را با استفاده از ابزارها<strong>ي</strong> ملی و جهانیا<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> اختیاردارد پیاده میکند. سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هر دورها<strong>ي</strong> بنا به مقتضیات گوناگون و برا<strong>ي</strong> گریز از بحرانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونزا<strong>ي</strong> خو<strong>در</strong>اه و روش خاصی را برا<strong>ي</strong> سیاستگذار<strong>ي</strong>ها و برنامهها<strong>ي</strong> کلان خود انتخاب میکند. اگر چه <strong>در</strong> قرن بیستملیبرالیسم و سوسیال دموکراسی <strong>در</strong> دورههایی منطقها<strong>ي</strong> حاکم بر سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانی بودهاند اما از دهه80میلاد<strong>ي</strong> و به ویژه پس از فروپاشی بلوك شرق و با رو<strong>ي</strong> کار آمدن دولت رونالد ریگان <strong>در</strong> آمریکا و مارگارت تاچر<strong>در</strong> بریتانیا، <strong>نولیبرالیسم</strong> گفتمان مسلط بر سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر گشته است. این الگو<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> سیاسی که تبعاتاجتماعی و فرهنگی متناسب با خود را نیز <strong>در</strong> پی دارد بر پایه<strong>ي</strong> کمینهساز<strong>ي</strong> نقش دولت <strong>در</strong> اقتصاد، خصوصیساز<strong>ي</strong>، کاهش هزینهها<strong>ي</strong> اجتماعی و سپردن بیش از پیش ساز و کار حیات اقتصاد<strong>ي</strong> جامعه به دست نیرو<strong>ي</strong> بازارمیباشد.اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> «انباشت سرمایه» را نقطه عزیمت خود قرار می دهد و انباشت سرمایه را بر خاکستر نظامتوزیع بنا میکند. <strong>در</strong> این منطق توزیع ثروت و حمایت دولت از طبقات و اقشار آسیب پذیر از اهمیت برخوردارنمیباشد. بلکه <strong>در</strong> «نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی تحت تأثیر این فرض که «مد تمام قایقها را بلند میکند»، یا فرض«انتشار ت<strong>در</strong>یجی آبشار گونه»(Tricke down)اعتقاد دارد که ریشه کنی فقر (هم <strong>در</strong> داخل و هم <strong>در</strong> سطحجهانی) را میتوان به بهترین وجه از طریق بازارها<strong>ي</strong> آزاد و تجارت آزاد انجام داد.».(5)انتخاب راهبرد «رشد از راه انباشت ناموزون» و انتهاب راهبرد «توسعه انگیزشی سود» برا<strong>ي</strong> اقتصاد کم توسعه <strong>در</strong>دنیا<strong>ي</strong> واقعی امروز، انتخابی فنی و علمی و متکی بر نظریهها<strong>ي</strong> جدید اثبات شده و کشفیات مسلم تازه و راه گشا
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 63نیست، بلکه انتخابی است کاملاً سیاسی و جانبدارانه و متکی بر منافع طبقاتی مستقیم تا نامستقیم و <strong>در</strong> برابرراهبرد «رشد از راه باز توزیع» و توسعه<strong>ي</strong> همگانی قرار میگیرد.(6)بر این اساس چنین ترویج میشود که انباشت ثروت نزد طبقات ثروتمند موجب «اثر سرریز» میگردد و <strong>در</strong>نتیجه<strong>ي</strong> این انباشت، ثروت به طبقات پایینی «نشت» میکند. اما <strong>در</strong> واکنش به بحرانها<strong>ي</strong> منتج از اجرا<strong>ي</strong> چنیننظریها<strong>ي</strong> (7)، به پیشنهاد «ژوزف استیگلیتز»، «اجماع پساواشنگتن»(Post Washington Consensus)که توسعه<strong>ي</strong> همه جانبه و نقش مواز<strong>ي</strong> و مکمل دولت با بخش خصوصی <strong>در</strong> ساز و کار اقتصاد<strong>ي</strong> را مد نظر دارد،جانشین «اجماع واشنگتن» شد.(8)علیرغم این تجدید نظر، <strong>در</strong> ایران نسخه<strong>ي</strong> منسوخ شده و از تاریخ مصرفگذشته<strong>ي</strong> اجماع واشنگتن توسط اقتصاددانان راست گرا همچنان تبلیغ میشود و هرگونه برنامهریز<strong>ي</strong> متمرکزاقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> همه جانبه بر پایه<strong>ي</strong> عدالت اجتماعی و بهزیستی اقشار آسیب پذیر بر ضد نیرو<strong>ي</strong> بازار وبنابراین مردود شمرده میشود.(9)<strong>نولیبرالیسم</strong> چه تأثیر<strong>ي</strong> میتواند بر نهاد خانواده داشته باشد؟<strong>نولیبرالیسم</strong> دو تأثیر عمده<strong>ي</strong> مستقیم و غیر مستقیم بر نهاد خانواده دارد. تأثیر مستقیم آن <strong>در</strong> ارتباط با افزایشفشار و تهدید معیشت و توانایی اقتصاد<strong>ي</strong> خانواده <strong>در</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong> انسانی اعضا<strong>ي</strong> آن میباشد و تأثیر غیرمستقیم به نوع نگرش و الگوها<strong>ي</strong> فرهنگیا<strong>ي</strong> مربوط میشود که سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر <strong>در</strong> تولید و بازتولید آنهانقش موثر<strong>ي</strong> را ایفا میکند.<strong>نولیبرالیسم</strong> مروج قراردادها<strong>ي</strong> کوتاه مدت و کالاییشدن نیرو<strong>ي</strong> کار است. بنابراین با تبلیغ افزایش بهرهور<strong>ي</strong> وانعطاف پذیر<strong>ي</strong> بازار کار از ارتش ذخیره بیکاران بهترین استفاده را برا<strong>ي</strong> پایین نگه داشتن حقوق و مزایا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong>کار میکند. از این رو «حق کار» که <strong>در</strong> اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأکید شده است (ماده<strong>ي</strong>اعلامیه 23جهانی حقوق بشر) مبدل به «امتیاز»<strong>ي</strong> میگردد که طبق قرار داد<strong>ي</strong> کوتاه مدت با حداقل مزایا به نیرو<strong>ي</strong> کاراعطا می شود!. <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong> دولت <strong>در</strong> حمایت از سرمایهداران و کارفرمایان دخالت موثر دارد و سندیکاها<strong>ي</strong>کارگر<strong>ي</strong> به عنوان بازو<strong>ي</strong> فشار نیرو<strong>ي</strong> کار بر کارفرما، نه تنها از توان تهاجمی برا<strong>ي</strong> چانه زنی به منظور افزایشحقوق و مزایا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong> کار برخوردار نیستند، بلکه توان تدافعی آنها برا<strong>ي</strong> حفظ حقوق کنونی نیز بیش از پیشکاهش یافته است.مجموعه<strong>ي</strong> اصول نولیبرالی همچون خصوصیساز<strong>ي</strong> و کالاییشدن بهداشت، آموزش، خدمات اجتماعی و دیگرعرصهها<strong>ي</strong> زندگی، کاهش مزد و مزایا، دلار<strong>ي</strong>شدن قیمتها و حذف یارانهها، موجب افزایش فشار اقتصاد<strong>ي</strong> بر
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 64اقشار آسیب پذیر<strong>ي</strong> چون طبقه<strong>ي</strong> کارگر و اقشار پایینی طبقه<strong>ي</strong> متوسط میشود و معیشت آنها را مورد تهدیدقرار میدهد.کار کودکان از مهمترین نتایج توسعه و بسط الگو<strong>ي</strong> نولیبرالی اقتصاد است. نتیجها<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> بدو امر با مواد من<strong>در</strong>ج<strong>در</strong> منشور حقوق بشر <strong>در</strong> تنافر قرار میگیرد. «فقیر شدن شتابان خانوادهها، بعضی از پ<strong>در</strong> و ما<strong>در</strong>ها را وادارمیسازد که برا<strong>ي</strong> امرار معاش، فرزندان خود را به کار گیرند. میتوان نشان داد که هرجا میزان بیکار<strong>ي</strong> زیادباشد، شمار کودکانی که کار میکنند بیشتر است. کار کودکان دور ِ باطل فقر است. <strong>در</strong> چنین شرایطی خانوادهدوست دارد که همبستگی خود را نشان دهد، اما <strong>در</strong> واقع رقابت سختی <strong>در</strong> <strong>در</strong>ون آن جریان دارد. <strong>در</strong> چنینخانوادههایی به سبب وجود کار کودکان، فرزندانی که از نوجوانی کار میکنند، بسیار زود با زندگی جنسی آشنامیشوند اما عملاً از بلوغ و جوانی نصیب نمیبرند و از دوران کودکی نیز بهره<strong>ي</strong> چندانی نبردهاند.(10) «-1-2-3این مجموعه<strong>ي</strong> عوامل مشکلات و گریزگاههایی را برا<strong>ي</strong> خانوادهها به وجود میآورد که برخی از آنان به اجمالعبارتند از:گرایش به تقدیرگرایی و رشد افکار خرافی <strong>در</strong> خانواده؛ از آنجایی که کوتاه شدن زمان فراغت و <strong>در</strong>گیر<strong>ي</strong> واشتغال ذهنی دایمی با پیچیدگیها<strong>ي</strong> تأمین معاش کمترین فرصتها<strong>ي</strong> اندیشیدن به واقعیت زندگی را از افرادسلب نموده و ستمی که ناشی از نابرابر<strong>ي</strong> ساخت اقتصاد<strong>ي</strong> متوجه افراد است <strong>در</strong> زیر پوشش استیصال وخطرپذیر<strong>ي</strong> قرار میگیرد، تقدیرگرایی و اندیشهها<strong>ي</strong> خرافی دم دستترین و نزدیکترین مأمنی است که پیشرو<strong>ي</strong> ایشان قرار میگیرد. گواه عینی این واقعیت را میتوان <strong>در</strong> رواج گرایشات مذهبی ِخرافی و هم راستایینومحافظه کار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> پی تشدید بحران مالی ایالات متحده طی سالها<strong>ي</strong> اخیر <strong>در</strong> این کشور سراغگرفت.پناه آوردن به زندگی روستایی؛کار اضافی به شکلها<strong>ي</strong> مختلف به ویژه به صورت ورود افراد تازها<strong>ي</strong> از خانواده به بازار کار و افزایش شمارساعات کار برا<strong>ي</strong> یک یا چندین شغل؛-4-5-6-7-8مهاجرتها<strong>ي</strong> داخلی و خارجی به منظور یافتن شغل و مکانها<strong>ي</strong> کم هزینهتر برا<strong>ي</strong> زندگی؛کم مصرفی به صورت کاهش مصرف و تغییر الگو<strong>ي</strong> مصرف (استفاده از هی<strong>در</strong>اتها<strong>ي</strong> کربن به جا<strong>ي</strong> پروت<strong>ي</strong>ٔین).گسترش انواع بزهکار<strong>ي</strong> و آسیبها<strong>ي</strong> اجتماعیا<strong>ي</strong> چون طلاق، اعتیاد، فحشا وتجارت غیر ِقانونی و رواج مشاغل کاذب و سیاه....<strong>در</strong> سطح اجتماع.رنج خاموش ناشی از تشدید کمبودها <strong>در</strong> جمع خانوادگی که به صورت حالات انفعالی و از دست دادن اعتمادبه نفس جلوه میکند.
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 65فقدان امنیت اقتصاد<strong>ي</strong> و متزلزل شدن معیشت افراد همچنین موجب تغییر نگرش و الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی آنانمیگردد. <strong>در</strong> این میان ازدواج از خصلت انسانی گذشته که تعهد<strong>ي</strong> طولانی مدت پنداشته میشد فاصله میگیرد وقراردادها<strong>ي</strong> کوتاه مدت برا<strong>ي</strong> تأمین معیشت لازم <strong>در</strong> قالبها<strong>ي</strong> گوناگون جا<strong>ي</strong> آن را میگیرد.<strong>نولیبرالیسم</strong> الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی متناسب با کالاییشدن(Commodification) و مصرفگرایی(Consumerism)را ترویج میدهد. «فرض این که بازارها و علا<strong>ي</strong>ٔم به بهترین وجه همه<strong>ي</strong> تصمیمات مربوط بهتخصیص منابع را تعیین میکنند، <strong>در</strong> واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را <strong>در</strong> اصل میتوان کالاتلقی کرد. کالاییساز<strong>ي</strong> جنسیت، فرهنگ، تاریخ، میراث، طبیعت به عنوان منظره<strong>ي</strong> تماشایی یا به عنواناستراحت <strong>در</strong>مانی، یعنی کسب رانتها<strong>ي</strong> انحصار<strong>ي</strong> از تازگی، اصالت، و بیهمتایی (مثلاً از آثار یا هنر)همه<strong>ي</strong> –اینها برابر با قیمتگذار<strong>ي</strong> بر رو<strong>ي</strong> جیزهایی است که هرگز <strong>در</strong> واقع به عنوان کالا تولید نشده اند»(11).انباشت سرمایه که از اهداف <strong>نولیبرالیسم</strong> میباشد الگو<strong>ي</strong> فرهنگی مصرفگرایی و مدگرایی را به عنوان بخشی ازاستراتژ<strong>ي</strong> فرهنگی خود اتخاذ میکند. چنان که به باور «استالابراس»: «اگر جلوه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> نابرابر<strong>ي</strong>هر چه شدیدتر، و جلوه<strong>ي</strong> سیاسی آن حذف نظارت دولتی و خصوصیساز<strong>ي</strong> باشد، جلوه<strong>ي</strong> فرهنگی آن هم بهطور قطع مصرفگرایی عنان گسیخته است.»(12) بر اساس این استراتژ<strong>ي</strong>، مصرفگرایی نه به معنا<strong>ي</strong> انباشتکالاها بلکه شامل استفاده از کالاها و دور ریختن آنها پس از استفاده است.(13)زندگی مصرفی طرفدار سبکیو سرعت و انعطاف پذیر<strong>ي</strong> است و با ثبات و ماندگار<strong>ي</strong> و دوام مخالفت میکند. به عبارت دیگر «انباشت سرمایه»مستلزم «مصرف کالا» میباشد و هجوم نیروها و عوامل بازار مصرفی به اجتماع و <strong>در</strong>ونیشدن فرهنگ آن <strong>در</strong>جامعه موجب سلطه<strong>ي</strong> مناسبات بازار بر پایه<strong>ي</strong> سود و زیان ماد<strong>ي</strong> بر مناسبات اصیل انسانی میشود. <strong>در</strong> چنینمکانیزمی است که کالایی شدن <strong>در</strong> وجوه مختلف حیات اجتماعی رواج مییابد.«کالا چیز<strong>ي</strong> است که برا<strong>ي</strong> فروش <strong>در</strong> بازار تولید میشود. نیاز <strong>در</strong> بازار اهمیتی ندارد. <strong>در</strong> بازار فقط تقاضا اهمیتدارد. تقاضا نیز نیاز<strong>ي</strong> است که پشتوانه مالی دارد. بنابراین وقتی چیز<strong>ي</strong> به کالا تبدیل میشود، نه کل نیازمندانبلکه فقط تقاضاکنندگان هستند که میتوانند به آن چیز دسترسی پیدا کنند و تقاضاکنندگان نیز فقط آن بخشاز نیازمندان را شامل میشوند که توانایی تامین مالی نیازشان را دارند. آن دسته از نیازمندان که نمیتوانند <strong>در</strong>بازار به شکل تقاضاکننده ظاهر شوند دچار طرد میشوند. این یعنی منطق بازار. فرآیند کالاییشدن حیاتاجتماعی یعنی گسترش منطق بازار <strong>در</strong> تخصیص منابع کمیاب جامعه که به دنبال خودش چهبسا پدیده<strong>ي</strong> طرداجتماعی(Social Exclusion)را نیز به همراه بیاورد».(14)بنابر منطق کالایی شدن هنگامی که نرخ بیکار<strong>ي</strong> افزایش پیدا میکند، «کار کالایی نا<strong>در</strong> میشود که به هر بهاییخواستنی است. <strong>در</strong> نتیجه، کارمند چشم به مرحمت کارفرمایی دارد که از ق<strong>در</strong>تی، که از این وضعیت بدو رسیده،
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 66بهره میگیرد و از آن حتی سوء استفاده میکند. کار آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کار، به جنگ همه بر ضد همه میانجامد و اینهمه<strong>ي</strong> ارزشها<strong>ي</strong> انسانی همبستگی را نابود میکند و گاهی نیز به خشونت میانجامد».(15)این خشونت مرکب (نمادین و واقعی) به همراه فشارها و هیجانات ناشی از دشوار<strong>ي</strong> کار و تمتع اقتصاد<strong>ي</strong> که طیسالها<strong>ي</strong> اخیر به هر دو جنس تشکیل دهنده<strong>ي</strong> خانواده توسعه پیدا کرده است، <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> خانواده و مناسباتاعضا بازتولید و تکرار میشود. چندان که <strong>در</strong> جوامع کنونی غالب خانوادهها سالهاست که از مدلول اساسی خودکه کانون آرامش و امکانی برا<strong>ي</strong> بازیابی روانی بود فاصله گرفتهاند.از سو<strong>ي</strong> دیگر با وجود باز<strong>ي</strong> بازار و کاهش قیمت کار که به نسبت تورم بازار، سطح برخوردار<strong>ي</strong> عموم خانوارها ازحداقل <strong>در</strong>آمد لازم برا<strong>ي</strong> زندگی را پایینتر قرار داده است، رواج مدگرایی <strong>در</strong> حوزهها<strong>ي</strong> مختلف فرهنگی واجتماعی به اعتبار ارزشگذار<strong>ي</strong> مالی افراد، سبب بروز بحرانها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> خانوادها و به ویژه مناسباتفرزندان و والدین میشود.<strong>در</strong> یک فرهنگ مصرفی، مصرف صرفاً به جنبهها<strong>ي</strong> معیشتی و زیستی محدود نمیشود و هم ارزش ماد<strong>ي</strong> دارد،هم ارزش نمادین. به بیان دیگر، <strong>در</strong> جامعه جهانی مصرف زدها<strong>ي</strong> که افراد تشویق می شوند تا بیشتر از آن چهنیاز دارند بخواهند، حد و مرز میان این دو مفهوم <strong>در</strong>هم می ریزد، مصرف به شکل اصلی ابراز وجود و منبع اصلیهویت اجتماعی تبدیل میشود. چنین رفتارها<strong>ي</strong> اجتماعی نوعی استراتژ<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> فرهنگی هستند که <strong>در</strong> شرایطافول هویتها<strong>ي</strong> سنتی و م<strong>در</strong>ن، ابراز وجود را از طریق تولید کالایی هویت ممکن میسازند(16)فرهنگ مصرفینه تنها ارزشی نمادین و فرامعیشتی به مصرف میدهد، بلکه <strong>در</strong> بیشتر موارد به این جنبه از مصرف <strong>در</strong> مقابلجنبه<strong>ي</strong> دیگر آن (مصرف به عنوان تأمین کننده<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> زیستی انسان)، اولویت میبخشد. بنابراین دخل وخرج عمدتاً بر پایه نیازها<strong>ي</strong> فرهنگی تنظیم میشود تا نیازها<strong>ي</strong> زیستی. امروزه تقریباً <strong>در</strong> همه جوامع جهانمیتوان انسانها<strong>ي</strong> فقیر<strong>ي</strong> را شناسایی کرد که، زیر بار قرضها<strong>ي</strong> سنگین میروند تا با خرید کالاها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> ماركها<strong>ي</strong> معروف، نوعی هویت پیدا کنند.(17)افزایش شمار فرزندان فرار<strong>ي</strong>، بالا رفتن شمار بزه رفتار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> خانوادهها<strong>ي</strong> آبرومند و رشد آمار خودکشی و طلاق<strong>در</strong> جوامع جدید، طی یک تعلیل روانی ما را به وجود عدم تناسب میان واقعیت زیستی- اجتماعی افراد و میزانتوقعات ایشان از زندگی ارجاع میدهد. عدم تناسبی که <strong>در</strong> سطحی پایینتر، «وجدان معذب» هگلی را برا<strong>ي</strong> ماتداعی میکند. جدا<strong>ي</strong> از خواست روانی و طبیعی فرد <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> بهبود و توسعه<strong>ي</strong> زیستیاشاعه<strong>ي</strong> فرهنگ مدگرایی از عوامل مهم چنین عدم تناسبی است.–اجتماعی خود،تحت تأثیر چنین الگوها<strong>ي</strong> فرهنگی و رفتار<strong>ي</strong>، دوستیها و پیوندها<strong>ي</strong> عاطفی <strong>در</strong>ون خانواده و بین خانوادهها براساس تفاهمات و ارزشها<strong>ي</strong> ذاتی یکدیگر صورت نمیپذیرد بلکه بر پایه<strong>ي</strong> داشتهها<strong>ي</strong> دو طرف رابطه تنظیم
<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 67میگردد و گزاره<strong>ي</strong> معروف «توماس هابز» که میگفت «انسان، گرگ انسان است» بیش از پیش رشد میکند. <strong>در</strong>این فرهنگ،جامعه عرصه<strong>ي</strong> نزاع«همه علیه همه»یکدیگر به عنوان ابزار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> رسیدن به اهداف ماد<strong>ي</strong> خود می نگرندمی گردد، فردگرایی خودخواهانه رشد میکند و افراد بهتا به تعبیر آغازین مارکس، مناسباتخانوادگی به مناسبات پولی صرف تبدیل شده باشد. <strong>در</strong> چنین ساختار کلایی شدها<strong>ي</strong> رابطه<strong>ي</strong> انسان- انسان بهرابطه<strong>ي</strong> انسان با کالا مبدل میشود و صفات و ویزگیها<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> ارتباط با «کالا» تعریف میشود.بنابراین آنچه را که روزگار<strong>ي</strong> ادواردو گال<strong>ي</strong>ٔانو، نویسنده<strong>ي</strong> اروگو<strong>ي</strong>ٔها<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> مورد کشور خود گفته بود، امروزه و <strong>در</strong>دوره<strong>ي</strong> سیطره<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> و فرهنگ آن <strong>در</strong> اکثر نقاط جهان ملموستبلیغات کالاها<strong>ي</strong> مصرفی <strong>در</strong> رسانهها به وضوح نمایان است:و قابل مشاهده است که بازتاب آن <strong>در</strong>«عشق کلمه<strong>ي</strong>ٔی است که از رابطهٔ انسان و اتومبیلسخن میگوید و انقلاب نامی است که بر مایع ظرفشو<strong>ي</strong>ٔی نوظهور<strong>ي</strong> نهادهاند .افتخار احساسی است که ازاستحمام با نوعی صابون مخصوص زیبا<strong>ي</strong>ٔی بهآدمی دست میدهد و سعادت لذت عمیقی است که از خوردنسوسیس حاصل میشود.».(18)پینوشتها:-1کارل مارکس، فر<strong>در</strong>یش انگلس – ترجمه حسن مرتضو<strong>ي</strong>، محمود عبادیان، از کتاب مانیفست پس ازدوم، تهران،150، 1380 ص .279-2کارل مارکس، دستنوشته ها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و فلسفی 1844، ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>، نشر آگه، تهران، زمستانسال، نشر آگه، چاپ،1377 ص .223پیشین ص – 3.223-4پیشین، صص.223 -224-5دیوید هارو<strong>ي</strong>، تاریخ مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>، ترجمه محمود عبداالله زاده، نشر اختران،،1386 ص .94-6فریبرز ر<strong>ي</strong>ٔیسدانا، رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و عدالت اجتماعی؛ بازار یا برنامه؟، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال هشتم، شماره،1386 ،24 صص .36-37-7برا<strong>ي</strong> بررسی نتایج عملی نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong>مناطق گوناگون جهان به کتاب «<strong>نولیبرالیسم</strong>» نوشته<strong>ي</strong> احمد سیف مراجعه شود:http://www.scribd.com/full/39434851?access_key=key-i1oukmznr3vk73851d1-8تعریف و مفاد اجماع واشنگتن و پساواشنگتن <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> «تعدیل ساختار<strong>ي</strong> و <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> ایران» توضیح داده شده است:http://khosrosadeghi.com/49.doc9- از سو<strong>ي</strong> نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی ژاپن، چین و کشورها<strong>ي</strong> جنوب شرقی آسیا (کره، مالز<strong>ي</strong>، سنگاپور) همواره نمونهها<strong>ي</strong> موفق سیاستنولیبرالی بازار آزاد و عدم دخالت دولت <strong>در</strong> اقتصاد ذکر میشوند. علیرغم این ادعا، دولت مداخلهگر <strong>در</strong> تمامی این کشوها با دخالتمستقیم و فعال، بیشترین سهم را <strong>در</strong> تدوین برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> داشته است. برا<strong>ي</strong> سنجش نظریات نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی به این مقالهمراجعه شود: احمد سیف، مقاله<strong>ي</strong> «مدل چینی توسعه و نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی»، <strong>در</strong> کتاب «اقتصاد سیاسی جهانی کردن»، نشر آگه،.1387
ص<strong>نولیبرالیسم</strong> و خانواده 6810- جمشید بهنام. تحولات خانواده؛ پویایی خانواده <strong>در</strong> حوزهها<strong>ي</strong> فرهنگی گوناگون، ترجمه محمد جعفر پوینده، نشر ماهی،،1383.128-130هارو<strong>ي</strong>، ص 11-.231-232-1312- جولیان استالابراس، هنر معاصر پس از جنگ سرد، ترجمه<strong>ي</strong> بهرنگ پور حسینی، نشر چشمه، 1389، ص 81.زیگمونت باومن، عشق سیال (<strong>در</strong> باب ناپایدار<strong>ي</strong> پیوندها<strong>ي</strong> انسانی). ترجمه<strong>ي</strong> عرفان ثابتی، انتشارات ققنوس،،1384 ص .88-14محمد مالجو، ریشه ها<strong>ي</strong> بحران اخلاقی جامعه ایرانی،http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=3809215- پیر بوردیو، گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> علیرضا پلاسید، نشر اختران، 1387، ص 136.16- Jonathan Friedman, Cultural Identy & Global process, London, Sage, 1994, p 191.17-, Leslie Sklair, Competing Conception of Globalization, Journal of world system Research,vol: 2, 1998, p 303.،1358 ص .17-18ادواردو گال<strong>ي</strong>ٔانو، <strong>در</strong> دفاع از کلمه، ترجمه رامین شهروند، کتاب جمعه، سال اول، شماره 11،*این مقاله به طور مشترك با آقا<strong>ي</strong> یاسر عزیز<strong>ي</strong> نوشته شده استو <strong>در</strong> شماره70گردیده است.نشریه چشم انداز ایران منتشر
ششتحلیل یک گفتگو؛عدالت نولیبرالی!«چه دنیا<strong>ي</strong> عجیبی است که <strong>در</strong>آن فقرا به ثروتمندانوام میدهند» (ژوزف استیگلیتز)موسی الرضا ثروتی با اشاره به مواد<strong>ي</strong> از لایحه هدفمندکردن یارانهها که <strong>در</strong> صحن علنی مجلس به تصویب رسیدهاست، گفت: «<strong>در</strong> صورت تایید نهایی این قانون از سو<strong>ي</strong>شورا<strong>ي</strong> نگهبان، از این پس قیمت کالاها از اردیبهشت ماهافزایش مییابد. چرا که براساس این قانون دولت باید <strong>در</strong>فروردین ماه هر سال افزایش قیمتها را به مجلس اعلامکند و پس از آن به اجرا<strong>ي</strong> لایحه هدفمند کردن یارانهها <strong>در</strong>هر سال بپردازد.و<strong>ي</strong> بر این اساس سخنان احمد<strong>ي</strong>نژاد را به منظور رفع نگرانی و دغدغه عمومی <strong>در</strong> جامعه ارزیابی کرد و گفت: ازآنجا که هدفمند کردن یارانهها برا<strong>ي</strong> دولتفضا به رفع دغدغهها<strong>ي</strong> عمومی بپردازد.»20 تا 10هزار میلیارد <strong>در</strong>آمد خواهد داشت، دولت میتواند با کنترل
عدالت نولیبرالی 70ثروتی <strong>در</strong> پاسخ به سوالی که به میزان یارانه<strong>ي</strong> ارایه شده به هر خانوار اشاره داشت، گفت: «مجلس اختیار تعیینمیزان یارانهها را به دولت واگذار کرده است و حتی قید«<strong>در</strong>5بیآنکه احساس تبعیض شود، به همه اقشار جامعه یارانه تعلق گیرد.»(مردمسالار<strong>ي</strong>،دهک را از لایحه هدفمند کردن یارانهها حذف کرد تا(88/08/26پیش از این سوزان جورج <strong>در</strong> سخنرانی معروف خود تحت عنوان «تاریخچه<strong>ي</strong> مختصر <strong>نولیبرالیسم</strong>» گفته بود:1950 یا 1945-1-2-3اگر شما از <strong>نولیبرالیسم</strong> و سیاستها<strong>ي</strong> مربوط به آن سخن میگفتید، نه فقط به شمامیخندیدند، که شما را به تیمارستان میفرستادند». اما روزگار آنگونه ورق خورد که به مدد وقاحت موجود <strong>در</strong>چهره<strong>ي</strong> کنونی سرمایهدار<strong>ي</strong>، و «مذهب» شدنِ «<strong>نولیبرالیسم</strong>» برا<strong>ي</strong> آنکه همچون نیرو<strong>ي</strong> جاذبه<strong>ي</strong> زمین امر<strong>ي</strong>طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میشود، نه تنها کسی را به تیمارستان نمیفرستند بلکه نمایندگانی که خود را«مردمی» میدانند نیز از بیان علنی مصا<strong>ي</strong>ٔبِ آن سیاستها ابا<strong>ي</strong>ٔی ندارند، آن هم <strong>در</strong> جغرافیایی که می رود تا بهقطار سریع السیر «انباشت سرمایه» بپیوندد!بیانات این نماینده و بدیهی انگاشتن بازیها<strong>ي</strong> زبانی موجود <strong>در</strong> آن، شاید <strong>در</strong> ابتدا ما را از هر اظهار نظر<strong>ي</strong> بینیازکند، اما پرداختن به ریشهها<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> این اظهارات و مشاهده<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> چهارچوبِ سیاستها<strong>ي</strong> آتی،واقعیات چند<strong>ي</strong> را نمایان می کند که به چند<strong>ي</strong> از آنان اشاره میشود:بر اساس صحبتها<strong>ي</strong> این نماینده، هر سال، و <strong>در</strong> آستانه<strong>ي</strong> نوروز باستانی، دولت به مردم «عید<strong>ي</strong>» خواهد دادو این عید<strong>ي</strong> و پاداش چیز<strong>ي</strong> نخواهد بود جز قیمتها<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> که «قطعاً» افزایش خواهد داشت.مردم نباید <strong>در</strong> برابر این افزایش قیمتها هیچ نگرانی به خود راه دهند چرا که دولت با انباشت سرمایها<strong>ي</strong> کهحاصل افزایش قیمتها است به «کنترل» فضا میپردازد.-4قرار نیست «مس<strong>ي</strong>ٔله»، «حل» شود، بلکه به بیان عامیانه قرار است «مس<strong>ي</strong>ٔله»، «جمع» شود. از آن نوع جمعشدنی که نمونه ها<strong>ي</strong> تاریخی آن را <strong>در</strong> دولتها<strong>ي</strong> نظامی برخاسته از کودتا <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شاهد بودهایم وحوادث چند ماه اخیر را نیز میتوان <strong>در</strong> همین متن تاریخی بررسی کرد.آنچه همواره از «لایحه<strong>ي</strong> هدفمند کردن یارانهها» مطرح بوده و آنچه از این طرح به اذهان متبا<strong>در</strong> میشودهمانا سوق دادن یارانهها به سمت محرومین و اقشار آسیب دیده<strong>ي</strong> جامعه است. روند<strong>ي</strong> که پیش از این انجامنمیشد و همه<strong>ي</strong> اقشار و دهکها<strong>ي</strong> جمعیتی از یارانهها بهطور برابر بهره مند میشدند. اما نکته<strong>ي</strong> بارز <strong>در</strong> بیانِاین نماینده «نقض غرض» آشکار نهفته <strong>در</strong> آن است. ایشان <strong>در</strong> ابتدا از «لایحه<strong>ي</strong> هدفمند کردن یارانهها» سخنمیرانند، لایحها<strong>ي</strong> که تعریف آن را دانستیم، و سپس دقیقاً آنچه را که این طرح براساس نفی آن بنا شده بهعنوان ویژگی جدید طرح میداند یعنی اختصاص یارانه به همه<strong>ي</strong> اقشارِ جامعه. سفسطها<strong>ي</strong> که نگارنده را به
تعجب وامیدارد که گویی تنها ملاك»-5عدالت نولیبرالی 71احساس تبعیض» <strong>در</strong> جامعه تخصیص یا عدم تخصیصِ یارانه است! و نهعوامل ساختار<strong>ي</strong> دیگر که دهکهایی را به این یارانه ها محتاج و اقشار دیگر<strong>ي</strong> را بی نیاز می سازد.آن چه <strong>در</strong> این استدلال بیپایه خودنمایی میکند، نداشتن تعریف صحیحی از عدالت میباشد که، بیتوجه بهتواناییها و نیازها<strong>ي</strong> افراد و طبقات، آن را به «برابر<strong>ي</strong>» معنا کرده و نبود این برابر<strong>ي</strong> را مصداق تبعیض میپندارند.6-با نگاهی به متن تاریخی این سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و تأکید صرف بر انباشت سرمایه و افزایش نرخ سود آنچندان عجیب به نظر نمیرساند که اقشار پایینی جامعه و فقرا به ثروتمندان کمک مالی کرده و با تأکید بر برابربودن <strong>در</strong> پرداخت یارانه و شعارها<strong>ي</strong> عوامفریبانه<strong>ي</strong> رفع تبعیض از این نوع، سیاستهایی <strong>در</strong> جهت افزایش صعود<strong>ي</strong>مالیات بر <strong>در</strong>آمد ثروتمندان به فراموشی سپرده شود.
هفتپیشینه و مکانیزم نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیسه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی«خباثت و سیاهکار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> یک محتکر زد و بند کار، یا یک نزولخوار معمولی را <strong>در</strong> مقیاس یک روستا، یکراسته<strong>ي</strong> بازار، یا حتی یک شهر کوچک هر کس میتواند بشناسد، و احیاناً روابط زیر جلی چنین عناصر<strong>ي</strong> را باقدارهبندانی که از آنها تغذیه و متقابلاً آنها را- پنهان یا آشکار- حمایت میکنند، تشخیص دهد و به نحوه<strong>ي</strong>فعالیت آنها پی ببرد. اما همین عناصر و همین روابط را هنگامی که رشد کرده باشند و <strong>در</strong> سطح یک کشور یا<strong>در</strong> مقیاس بینالمللی عمل کنند، هر کسی نمیتواند باز شناسد، و به واقعیت آنها پی ببرد، زیرا همین عناصر وهمین عناصر <strong>در</strong> مقیاس یک کشور چهره ا<strong>ي</strong> پوشیدهتر و دورتر از دسترس، سازمانی پیچیدهتر و روشها<strong>ي</strong>پیچیدهتر دارند و این بار چهره<strong>ي</strong> آنان را <strong>در</strong> زیر عنوان و موقعیت اجتماعیشان پنهان است و توجیهاتی که<strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> آنها و روابطشان ساخته پرداخته و به مردم تلقین شده است، شناخت آنها را مشکل میسازد. وهنگامی که همین عناصر و روابط <strong>در</strong> مقیاس تمامی جهان عمل کنند، صاحب تفوذ و ق<strong>در</strong>ت سیاسی گسترده،فلسفهها و نظریهها<strong>ي</strong> توجیهکننده، دانشگاهها<strong>ي</strong> رنگارنگ، ارتشها<strong>ي</strong> بزرگ و زرادخانهها<strong>ي</strong> وسیع و دستگاهها<strong>ي</strong>قانونگذار<strong>ي</strong> و قوانینی و نهادها<strong>ي</strong> هستند که آنان را توجیه میکند، به آنان مشروعیت میبخشد و کسان یانیروهایی را که <strong>در</strong> برابر آن بایستند با استناد به قوانین و نظامات و نظریهها<strong>ي</strong> مزبور به طور سیستماتیک و خیلیراحتتر از قداره بندان معمولی «سلاخی» میکنند.» (زرافشان،.(3:1389
سا(با فروپاشی نظام دو قطبی <strong>در</strong> پایان دهه<strong>ي</strong>80سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 73میلاد<strong>ي</strong>، جهانیساز<strong>ي</strong> تعبیر مناسبتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> گفتمان جهانیشدن میباشد که دال مرکز<strong>ي</strong> آن «اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>» است. جهانیساز<strong>ي</strong> یکبدون سوژه<strong>ي</strong> معین نمیباشد١«فرایند « <strong>در</strong> حالِ «شدن» وکه مسیرها و اهداف گوناگونی را دنبال کند بلکه ذیل سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر توسطنهادها<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong> خاص، مسیر و هدف مشخصی برا<strong>ي</strong> آن تعریف شده است.نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانیا<strong>ي</strong> چون صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی از جمله مهمتریننهادها<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong> میباشد که مسیر و هدف اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی را مشخص میکنند. اگر چه اهداف وبرنامهها<strong>ي</strong> این نهادها عموماً اقتصاد<strong>ي</strong> میباشد اما دارا<strong>ي</strong> اثرات زیاد<strong>ي</strong> بر اجتماع و سیاست و فرهنگ کشورها<strong>ي</strong>گوناگون جهان میباشند.به طور<strong>ي</strong>که اجرا<strong>ي</strong> سیاستهایی نا<strong>در</strong>ست توسط این نهادها میتواند به آسیبها<strong>ي</strong>اجتماعی گوناگون و ترویج الگو<strong>ي</strong> فرهنگی خاص منجر شود.<strong>در</strong> دوران کنونی با همبستهشدن بیش از پیش جهان، تقریباً هیچ کشور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان از چنین تأثیراتی مصوننمیباشد و برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> کلان خود را با ملاحظه<strong>ي</strong>ِ خطوط کلی برنامهها<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مذکور تدوینمیکنند. به طور<strong>ي</strong>که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که از نظم نوین بعد از جنگ جهانی دوم بر خاستهبودند، پس از محو <strong>در</strong>گیر<strong>ي</strong> شرق و غرب، تقریباً تمام کشورها<strong>ي</strong> جهان را به عضویت خود <strong>در</strong> آورده اند (مولر،.(94:1384طی دو دهه<strong>ي</strong> گذشتهنهادها<strong>ي</strong>«صندوق بینالمللی»،»و بانک جهانی»«سازمان تجارت جهانی»<strong>در</strong> مرکزسیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی هدایتکننده<strong>ي</strong> جهانیشدن <strong>در</strong> دوران معاصر یا جهانیساز<strong>ي</strong> قرار داشته اند. همچینین ایننهادها نقش به سزایی <strong>در</strong> بحرانها<strong>ي</strong> بین المللی و گذرا کشورها<strong>ي</strong> مدعی کمونیسم <strong>در</strong> اروپا<strong>ي</strong> شرقی به اقتصادبازار آزاد ایفا کردهاند.صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هر دو، حاصل کنفرانس پولی و مالی «برتون وودز» هستند که <strong>در</strong> سال19442<strong>در</strong> نیوهمپشارِآمریکا تشکیل شد و بخشی از تلاشها<strong>ي</strong> هماهنگ شدها<strong>ي</strong> بود که برا<strong>ي</strong> تأمین مالیبازساز<strong>ي</strong> اروپا بعد از جنگ و اجتناب از رکودها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> آینده صورت میگرفت. اسم واقعی بانک جهانی، یعنیبانک بینالمللی ترمیم و توسعه، نشان دهنده<strong>ي</strong> مأموریت اولیه آن است. قسمت آخر، یعنی بانک «توسعه» <strong>در</strong>پایان کار به آن اضافه شد. تکلیف مهمتر یعنی تثبیت اقتصاد جهان به عهده صندوق بینالمللی پول گذاشته شدتیگلیتز،.(33:13841 Process2 New Hampshire
افکار و مقاصد<strong>ي</strong> که به ایجاد این نهادها<strong>ي</strong> جهانی انجامید، افکار و مقاصد خوبی بودند، ولیسه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 74همسو با منطقسرمایهدار<strong>ي</strong> که هر پدیده و فرایند جدید<strong>ي</strong> را متناسب با منافع خود باز تعریف میکند، این سازمانها نیز بهت<strong>در</strong>یج و طی سالها چیز<strong>ي</strong> به کلی متفاوت از آب <strong>در</strong> آمدند.توجه اولیه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول به اقتصاد کنیز<strong>ي</strong> که بر نارساییها<strong>ي</strong> بازار و نقش دولتها <strong>در</strong> ایجاد شغلتأکید داشت، جا<strong>ي</strong> خود را به بازار آزاد دهه<strong>ي</strong>80داد که جز<strong>ي</strong>ٔی از«اجماعواشنگتن»میان صندوق، بانکجهانی و وزارت خزانهدار<strong>ي</strong> آمریکا رو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> مناسبی است که راهکارهایی به کلی متفاوت از راهکار اولیهبرا<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> و تثبیت اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه است (همان:.(38برخورد مستعمراتیِ «مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو» با «صندوق بیتالمللی پول» و «بانک جهانی» که تا سالمسکوت مانده بود، با معرفی«اجماع19893واشنگتن»توسط«جان ویلیامسون»رسمیت یافت.اجماع واشنگتنفهرستی از سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> بود که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت تصور میشد و ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی چونضرورتمیشد.«خصوصیساز<strong>ي</strong>ِ همه<strong>ي</strong> بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی»و«حذف موانع ورود مؤسسات خارجی»به کشور را شامللیست سیاستها<strong>ي</strong> مزبور، پس از تکمیل، چیز<strong>ي</strong> جز سه گانه<strong>ي</strong> نولیبرالی فریدمن نبود:خصوصیساز<strong>ي</strong>، حذف مقررات، تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> خدمات عمومی دولت.اینها سیاستهایی بود که، به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون،سیاستها <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین اصرار میورزیدند».یعنی«ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن نسبت به اتخاذ این گونه4«جوزف استیگلیتز»اقتصاددان ارشد سابق بانکجهانی و یکی از مهمترین منتقدین کنونی این سیاستها مینویسد: «اگر کینز میتوانست ببیند بر سر دستپرورده اش چه آورده اند، <strong>در</strong> گور میلرزید» (کلاین،.(246:1389نهادها<strong>ي</strong> برتون وودز (بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی) از دید منتقدانشان، فقطنمایندگان جهانیشدن تحت اداره<strong>ي</strong> مستقیم بازار، <strong>در</strong> زمینهها<strong>ي</strong> خاص هستند که از احکام جزمی نولیبرالیِ«اجماع واشنگتن» پیرو<strong>ي</strong> میکنند (مولر،.(95:1384آنها <strong>در</strong> بیشتر کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه (و کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال گذار) به علت وابستگی به وامها<strong>ي</strong> این نهادها، ازاقتدار بالایی برخوردار هستند.«برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong>»به ویژه کشورهایی که خواستار <strong>در</strong>یافت وام از این نهادها هستند بایستی(SAPs)مورد نظر آنها را اجرا نمایند (خور،5«دیویسون بودهو» ، از اقتصاددانان ارشد صندوق که <strong>در</strong> سرتاسر دهه<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و آفریقا بود، بعدها اذعان کرد که «از سال.(12:138619801983طراح برنامهها<strong>ي</strong> تعدیلاتبه بعد، هر آن چه کردیم مبتنی3 Washington Consensus4 Joseph Stiglitz5 Davison Budhoo
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 75بر <strong>در</strong>ك جدیدمان از این مأموریت بود که "یا "جنوب" باید خصوصیساز<strong>ي</strong> شود، یا بمیرد"؛ <strong>در</strong> جهت نیل به اینهدف، طی دورهکردیم.» (کلاین،1983.(246:1389تا 1988، ما به طرز شرم آور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و آفریقا هرج و مرج اقتصاد<strong>ي</strong> ایجادمقاله<strong>ي</strong> حاضر سعی دارد ضمن بیان پیشینه<strong>ي</strong> شکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی مذکوز، عملکرد، مکانیزمتصمیمگیر<strong>ي</strong> و روش شناسی <strong>در</strong>ونی آنها نیر به اجمال بررسی کند. لازم به ذکر است که بررسی عملکرد وتأثیرات این نهادها دارا<strong>ي</strong> سویهها<strong>ي</strong> گوناگونی میباشد که فرصت بیشتر<strong>ي</strong> را میطلبد.صندوق بینالمللی پولدور روز بعد از کریسمس سال(IMF)کشور مفاد 29 اولین 1945توافقنامه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول را امضا کردند وصندوق اولین کار واقعی بازرگانی خود را <strong>در</strong>ست یک سالبعد <strong>در</strong> اوایل مارس1947انجام داد. امروز با گذشت بیشاز نیم قرن از آغاز تأسیس صندوق، تعداد اعضا<strong>ي</strong> آن به183183کشور افزایش یافته است. (مک گیفن،(82:13884کشور عضو این صندوق، حق تصمیم گیر<strong>ي</strong> خود را بهیک هیأت مدیره نفره واگذار میکنند که دارا<strong>ي</strong> 8کرسی دا<strong>ي</strong>ٔم است (آمریکا، آلمان، بریتانیا، روسیه، ژاپن،چین، عربستان و فرانسه). تصمیمات مهم <strong>در</strong> این صندوقنیاز به اخذ حداکثر85رأ<strong>ي</strong> دارد و تقسیم آراء نه بر اساس «هر کشور یک رأ<strong>ي</strong>»، بلکه بر اساس سهم هر کشور<strong>در</strong> سرمایه<strong>ي</strong> صندوق صورت میگیرد. ایالات متحده به تنهایی دارا<strong>ي</strong>78/1766/22(فکوهی،<strong>در</strong>صد آراء و حوزه<strong>ي</strong> یورو دارا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد آراست. به عبارت دیگر هر یک از دو ق<strong>در</strong>ت بزرگ، عملاً <strong>در</strong> تصمیمات مهم صندوق حق وتو دارند.(132:1384هدف مورد نظر صندوق بینالمللی پول حفظ ثبات اقتصاد جهانی است. صندوق اینهدف را با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> کمک به کشورهایی که مشکل تراز پرداخت دارند پیگیر<strong>ي</strong> میکند (مونبیو،<strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>.(103:138880و <strong>در</strong> دورها<strong>ي</strong> که «رونالد ریگان» <strong>در</strong> آمریکا و «مارگارت تاچر» <strong>در</strong> بریتانیا بر سر کار بودند و بهدوران «ریگانیسم» <strong>در</strong> آمریکا و «تاچریسم» <strong>در</strong> بریتانیا معروف است، مهمترین تغییر <strong>در</strong> صندوق بینالمللی رخداد. با ترویج و اشاعه<strong>ي</strong> فکر آزاد<strong>ي</strong> بازارها توسط ریگان و تاچر، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 76مؤسسها<strong>ي</strong> تبدیل شدند که به وسیله<strong>ي</strong> آنان سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی ترویج دهنده<strong>ي</strong> بازار آزاد به کشورها<strong>ي</strong> فقیر<strong>ي</strong>که اغلب به وام نیاز داشتند دیکته شود (استیگلیتز،.(34:1384طرح بنیادین صندوق بینالمللی پول فشار به دولتها برا<strong>ي</strong> رها کردن برنامهها<strong>ي</strong> اجتماعی کینز<strong>ي</strong> و پذیرش6سیاستها<strong>ي</strong> پول محوراست. شدهدستورالعملی که به اقتصادها<strong>ي</strong> مریض و فقیر دیکته میکند شاملهزینهها<strong>ي</strong> حداقل برا<strong>ي</strong> رفاه عمومی، خصوصیساز<strong>ي</strong> صنایع و ثروت عمومی، و کاهش بدهی عمومی است. ایندستورالعمل که به«اجماع واشنگتن»فراملیتی مورد انتقاد بوده است.معروف است پیوسته از خارج و هم چنین از داخل نهادها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>برخی به زمینهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اعتراض دارند، برا<strong>ي</strong> مثال به شیوها<strong>ي</strong> که این سیاستها اعمال میشوند، هم چونمدلی تغییر ناپذیر برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> بدون توجه به ویژگی ملی و بدون <strong>در</strong> نظر گرفتن روابط بین سیاستها<strong>ي</strong> پولیو پویاییها<strong>ي</strong> اجتماعی، دیگران به طور کلیتر به برنامه سیاسی مدل اجماع واشنگتن اعتراض دارند:به ایناعتبار که پلیس پولی هرگز بیتفاوت نیست و همیشه نظام سیاسی ویژها<strong>ي</strong> را حمایت میکند. پس از مشکلاتاقتصاد<strong>ي</strong> آسیا<strong>ي</strong> جنوب شرقی <strong>در</strong> سال1997جانبه مقصر شناخته شد، این مدل حتی گستردهتر مورد انتقاد قرار گرفت.و آرژانتین <strong>در</strong> سال 2000، که صندوق بینالمللی پول به طور همهبا این وجود به رغم همه<strong>ي</strong> اینانتقادها و شکستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>، صندوق بینالمللی پول به دیکته کردن سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی که <strong>در</strong> کل تغییرنکرده است ادامه میدهد (نگر<strong>ي</strong> و هارت،.(211:1387صندوق بینالمللی پول ابزار<strong>ي</strong> است برا<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> و البته نوع خاصی از جهانیساز<strong>ي</strong>،زیرا <strong>در</strong> چارچوبدیدگاه «یک نسخه برا<strong>ي</strong> همه» عمل میکند. سؤال هر چه باشد پاسخ آن تجارت آزاد است. مشکل هر چه کهباشد راه حل آن «تعدیل ساختار<strong>ي</strong>» است (مک گیفن،.(83:1388با این همه صندوق همواره تأکید کرده است که به لحاظ سیاسی بیطرف است و پافشاریش بر اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong>تثبیت و تعدیل ساختار<strong>ي</strong>، برا<strong>ي</strong> احراز اطمینان نسبت به باز پرداخت وامهایی است که کشورها<strong>ي</strong> وام گیرنده اخذکردهاند (سمسون،شد..(606: 1365این مسأله به خصوص از سال1982که وظیفه<strong>ي</strong> حل و فصل بحران بدهیها بهطور مشخص از سو<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> صنعتی بر عهده<strong>ي</strong> صندوق بین المللی پول داده شد، به طور جد<strong>ي</strong>تر<strong>ي</strong> مطرح«جوزف استیگلیتز»، نشان میدهد که صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> چند سال گذشته دقیقاً بر عکس وظایف خودعمل کرده است.صندوق با تحمیل سیاستهایی که <strong>در</strong> جهت کمک به بانکها<strong>ي</strong> خصوصی و سوداگران مالیجهان ثروتمند و نه <strong>در</strong> جهت اقتصادها<strong>ي</strong> ضعیف جهان فقیر، طراحی شده است، باعث بی ثباتی نرخ ارز، تشدید6 Monetarism
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 77تراز پرداختها، بدهکار<strong>ي</strong> و رکود کشورها و نابود<strong>ي</strong> مشاغل و <strong>در</strong>آمد دهها میلیون کارگر شده است (مونبیو،.(103:1388----عمده ترین انتقاداتی که از سیاستها<strong>ي</strong> و عملکرد صندوق بینالمللی پول میشود شامل موارد زیر میباشد:- صندوق بدون <strong>در</strong> نظر گرفتن شرایط اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها <strong>در</strong>مانها<strong>ي</strong> یکسانی را تجویز میکند؛برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق ضد رشد است؛برنامهها<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق، ریاضت اقتصاد<strong>ي</strong> را به کشورها<strong>ي</strong> عضو تحمیل میکند؛- صندوق پیرو فلسفه آزاد<strong>ي</strong> فعالیتها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاستها<strong>ي</strong> بازارگراست و آنها را بدون توجه به مقتضیاتکشورها به مرحله اجرا <strong>در</strong> میآورد؛برنامهها<strong>ي</strong> مورد حمایت صندوق فقرِ تهیدستان را تشدید میکند و نابرابر<strong>ي</strong> را افزایش میدهد؛کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه نفوذ<strong>ي</strong> بر سیاستها<strong>ي</strong> صندوق ندارند و مکانیزم تصمیمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق غیردموکراتیک است؛- صندوق تنها بر کشورها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> کسر<strong>ي</strong> تأثیر میگذارد و نفوذ<strong>ي</strong> بر کشورها<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> مازاد ندارد؛- صندوق و بانک جهانی با یکدیگر <strong>در</strong> برابر کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه تبانی میکنند؛بانک جهانی(WB)ایده<strong>ي</strong> تشکیل بانک جهانی، مانند صندوق بینالمللی پول<strong>در</strong> برتون وودز به اذهان خطور کرد و بلافاصله بعد ازپایان جنگ، بانک جهانی آغاز به کار کرد. هدف اصلیبانک «کاهش فقر» است. این کاهش فقر ضرورتاً تنها <strong>در</strong>موقعیتهایی نیست که به مدیریت بحران نیاز باشد.بانک جهانی علاقهمند است تا خود را به عنوان سازمانیکه <strong>در</strong>ست <strong>در</strong> «چارچوب» و <strong>در</strong> «ریشهها» مشغولفعالیت هستند معرفی کند. با وجود این اداره مرکز<strong>ي</strong> آنهمانند صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong> واشنگتن است و <strong>در</strong>ست مانند صندوق بینالمللی پول، کشورها<strong>ي</strong> گروه هفتچهل <strong>در</strong>صد آراء هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره<strong>ي</strong> بانک جهانی را <strong>در</strong> کنترل خود دارند (مک گیفین،.(85:1388اگر چه وظایف صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از هم متفاوت است ولی <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>80فعالیتها<strong>ي</strong> آنهابه طور روزافزون به هم پیوند خورد. <strong>در</strong> این دهه بانک جهانی به فعالیتهایی و رأ<strong>ي</strong> دادن وام به منظور توسعه<strong>ي</strong>
کشورها (وام توسعها<strong>ي</strong>) و برا<strong>ي</strong> ساختن طرح ها<strong>ي</strong> عمرانی چون سد و جاده ووسیعتر<strong>ي</strong> با عنوان وامها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه کرد....سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 78اقدام کرد و حمایتها<strong>ي</strong>این حمایتها فقط <strong>در</strong> صورت تأیید صندوق بینالمللی پول میسر بود و البته همراه با تأیید، شرایط صندوق همبه کشور وام گیرنده تحمیل میشد. قرار اولیه این بود که صندوق بینالمللی پول هم و غم خود را مصروف حلبحرانها کند، ولی از آن جا که کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه همواره محتاج کمک بودند، صندوق به صورت بخشمهمی از زندگی جهان <strong>در</strong> حال توسعه <strong>در</strong>آمد (استیگلیتز،35:1384).بانک جهانی وظیفه اصلی خود را «کاهش فقر» <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه میداند و معتقد است <strong>در</strong> این زمینه بهپیشرفتها<strong>ي</strong> قابل توجهی دست یافته است. این نهاد جهانی <strong>در</strong> پژوهشی تحت عنوان «جهانیشدن، رشد و فقر»با ارا<strong>ي</strong>ٔه آمار بیان میدارد که:از سال »برآوردها<strong>ي</strong> انجام شده، تعداد فقرا حدود198020رشد باز ایستاد و رو به کاهش نهاد» (بانک جهانی،رشد تعداد کل افراد فقیر متوقف شده و <strong>در</strong> واقع، بر اساسمیلیون نفر کاهش یافته است و از سال1980.(31:1387بانک جهانی ضمن تأکید بر کاهش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong>کامل زندگی میکنند از20میلیارد <strong>در</strong> 1/4میلیارد <strong>در</strong> 1/2 به 1980نابرابر<strong>ي</strong> جهانی نیز ازسال اخیر ادعا میکند تعداد کسانی که <strong>در</strong> فقر1998میدارد <strong>در</strong> حالی که تعداد افراد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> فقر مطلق زندگی میکنند بین سال ها<strong>ي</strong>کاهش یافته است. بانک همچنین بیانتا 1987است، <strong>در</strong> همین زمان با توجه به رشد جمعیت جهان، این میزان نسبت به جمعیت جهان از<strong>در</strong>صد کاهش پیدا کرده استمعدود<strong>ي</strong> از فقیرترین کشورها تا سال199828ثابت مانده24 <strong>در</strong>صد به.(World Bank, 2001:3)2015.(159 :1388همچنین بانک جهانی اکنون معترف است که فقطبه «اهداف تعیین شده برا<strong>ي</strong> کاهش فقر» خواهند رسید (پیلجر،منتقدان جهانیساز<strong>ي</strong>، ضمن انتقاد از سیاستها<strong>ي</strong> بانک جهانی، به عنوان یکی از نهادها<strong>ي</strong> پیشبرنده<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>، معتقدند استراتژ<strong>ي</strong> بانک جهانی، نه پیش از1980و نه پس از آن هرگز نگران وضع کسانینبوده است که <strong>در</strong> زبان جار<strong>ي</strong> امروز آنان را فقرا مینامند و علی رغم تعارفها و شعارهایی که <strong>در</strong> زمینه حفظمحیط زیست میدهد، هرگز نگران محیط زیست هم نبوده است. تخریب و انهدام منظم و نظاممند اراضیعمومی و منابع طبیعی که بانک همیشه از آن حمایت کرده است همراه با جنگل زدایی، هم به زیان موازنه<strong>ي</strong>اکثریت و هم به زیان رفاه اکثریت طبقات مردمی جامعه صورت گرفته است (امین،.(73:1384همچنین برخی از منتقدین با <strong>نقد</strong> روش شناسی بانک جهانی، روش آن برا<strong>ي</strong> تخمین فقر را برپایه<strong>ي</strong> دستکار<strong>ي</strong>هدفمند <strong>در</strong> آمار و ارقام فقر جهانی ازریابی میکنند. <strong>در</strong> مطالعه<strong>ي</strong> رسمی بانک جهانی <strong>در</strong> مورد فقر جهانی، «خطبالا<strong>ي</strong> فقر» بالاجبار بر مبنا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد روزانه یک دلار برا<strong>ي</strong> هر نفر، یا به عبارت دیگر <strong>در</strong>آمد سالانهدلار 370
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 79تعیین میشود. بر این اساس گروهها<strong>ي</strong> مردم که روزانه <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> معادل یک دلار <strong>در</strong>یافت میکنند فقیر محسوبنمیشوند.7به باور میشل چاوسودویسکیاز منتقدان سرسخت سیاستها<strong>ي</strong> بانک جهانی، <strong>در</strong>آمد روز<strong>ي</strong> یک دلار بیشکهیچ مبنا<strong>ي</strong> عقلانی ندارد، جمعیتها<strong>ي</strong> مختلف <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال رشد با <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> روزانهدلار هنوز <strong>در</strong> زیر خط فقر زندگی میکنند.مسکن، بهداشت و <strong>در</strong>مان و بالاخره آموزش نیستند (چاوسودویسکی،1386:مقدار طی سالها<strong>ي</strong> اخیر به5 و3 و یا حتی 2برا<strong>ي</strong> نمونه، آنها حتی قا<strong>در</strong> به تهیه مواد غذایی پایها<strong>ي</strong>، لباس،.(511.25دلار افزایش یافته است.<strong>در</strong> واکنش به این انتقادات، ایناین گونه پیش بینی نسبت به فقر، بر مبنا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد سرانه، کاملاً تخمینی و تلاشی برا<strong>ي</strong> پایین نشان دادن سطوحفقر <strong>در</strong> جهان است. بانک جهانی اگرچه معیار1.25»دلار <strong>در</strong> روز» را برا<strong>ي</strong> سنجش فقر <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعهاستفاده میکند اما <strong>در</strong> غرب و <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته، روش اندازه گیر<strong>ي</strong> چارچوب فقر بر مبنا<strong>ي</strong> حداقل هزینهیک خانواده برا<strong>ي</strong> رفع نیازها<strong>ي</strong> اساسی برا<strong>ي</strong> لباس، مسکن، بهداشت و آموزش را ملاك ارزیابی خود برا<strong>ي</strong> سنجشفقر قرار میدهد.اگر بانک جهانی از روش متکی بر هزینه حداقل مواد غذایی <strong>در</strong> مورد کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه استفاده کند،اکثریت قریب به اتفاق مردم آن کشورها میبایستی <strong>در</strong> زیر خط فقر قرار بگیرند. بانک جهانی بدون شک چنینبحث میکند که بهرهگیر<strong>ي</strong> از مفاهیم و معیارها<strong>ي</strong> غربی برا<strong>ي</strong> توصیف فقر، برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال رشد قابلاجرا نیست. اما یقیناً قیمتها<strong>ي</strong> خرده فروشی مایحتاج روزانه مردم <strong>در</strong> این کشورها به هیچ وجه پایینتر از آمریکاو اروپا<strong>ي</strong> غربی نیست. <strong>در</strong> بانک جهانی تقلیل میزان فقر به صورت مذکور، که شامل روند آیندهنگر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> بعد<strong>ي</strong>نیز میشود، توجیه سیاستها<strong>ي</strong> «بازار آزاد» و تأیید<strong>ي</strong> از «اجماع واشنگتن» بر اصلاحات اقتصاد کلان است. نظام«بازار آزاد» به منزله<strong>ي</strong> موثرترین وسیله فرو نشاندن فقر معرفی میشود. <strong>در</strong> حالی که تأثیرات اصلاحات اقتصادکلان به باد فراموشی سپرده شده است (همان:56).برنامهها<strong>ي</strong> تعدیل ساختار<strong>ي</strong> بانک جهانی، به رغم زبان تکنوکراتیکشان، ثابت کرده که آزمایشهایی به شدتمتکی به اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مبتنی بر اجماع واشنگتن و توجیهها<strong>ي</strong> نظر<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نوکلاسیکی است که میکوشداقتصادها<strong>ي</strong> توسعه نیافته را به اقتصادها<strong>ي</strong> سرمایه دار<strong>ي</strong> مدل انگلو- ساکسون تغییر دهد (<strong>در</strong>یورو،1383:.(987 Maichel Chossudovsky
سازمان تجارت جهانی(WTO)سازمان تجارت جهانی ایجاد شد تا ناظر بر مناسبات تجار<strong>ي</strong>بینالمللی باشد؛ مانند وظیفها<strong>ي</strong> که صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong>قبال مناسبات پولی و مالی بینالمللی بر عهده دارد.<strong>در</strong> اکتبر 1947، بیست و سه کشور برا<strong>ي</strong> تداوم گفتگوهایی <strong>در</strong>زمینه<strong>ي</strong> امتیازات تجار<strong>ي</strong> و کاهش تعرفه <strong>در</strong> ژنو توافق حاصلکردند. نتیجه<strong>ي</strong> این نشست «موافقنامه<strong>ي</strong> عمومی <strong>در</strong>باره تعرفه هاو تجارت» بود که از ژانویه سال1948به اجرا گذاشته شد.سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 80بدین ترتیب «گات» به صورت همتا<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول وبانک جهانی، برا<strong>ي</strong> بازساز<strong>ي</strong> توسعه سر بر آورد. پس از این تاریخ، کشورها<strong>ي</strong> عضو «گات» هفت دوره<strong>ي</strong> دیگر دورهم جمع شدند تا راه را برا<strong>ي</strong> تجارت آزاد هموارتر سازند. آخرین دور آن، یعنی «دور اروگو<strong>ي</strong>ٔه» <strong>در</strong> سالاروگو<strong>ي</strong>ٔه شروع شد و تا سال19861995<strong>در</strong>به طول انجامید. <strong>در</strong> این سال کشورها<strong>ي</strong> عضو <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> انحلال گات و تأسیس«سازمان تجارت جهانی» به توافق رسیدند و نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم، سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong>سال1996------پا به عرصه وجود گذاشت.مهمترین تفاوت این دو سازمان به آزادساز<strong>ي</strong> تجارت خارجی باز میگردد؛ چرا که بر اساس مفاد گات آزادساز<strong>ي</strong>تجارت خارجی فقط شامل بخش صنعت میشد؛ اما سازمان تجارت جهانی علاوه بر بخش صنعت، آزادساز<strong>ي</strong> رابه دو بخش کشاورز<strong>ي</strong> و خدمات نیز تعمیم داد و این به معنا<strong>ي</strong> کنار گذاشتن نظریه<strong>ي</strong> خود کفایی و پذیرشادغام اقتصاد<strong>ي</strong> جهانی است.اهداف اصلی سازمان تجارت جهانی و سلفش گات را میتوان <strong>در</strong> موارد زیر خلاصه کرد:ارتقا<strong>ي</strong> سطح زندگی مردم کشورها<strong>ي</strong> عضو؛فراهم آوردن امکانات اشتغال کامل؛افزایش مداوم <strong>در</strong>آمدها و ارتقا<strong>ي</strong> سطح تقاضا؛بهرهبردار<strong>ي</strong> کامل از منابع طبیعی؛توسعه<strong>ي</strong> مبادلات و بهبود بخشیدن به نظام تجار<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> عضو؛استفاده<strong>ي</strong> بهینه از منابع جهان و ضرورت حفظ محیط زیست (توسعه<strong>ي</strong> پایدار)؛
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 81-اتخاذ تدابیر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> افزایش سهم کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه و کمتر توسعهیافته از تجارت جهانی(بهکیش،.(282:1384مدافعان نظام مبتنی بر سازمان تجارت جهانیاینخاطر نشان میکنند که همه<strong>ي</strong> توافق نامهها<strong>ي</strong> آنها شاملتبصرهها<strong>ي</strong> خاصی <strong>در</strong> ارتباط با دولتها<strong>ي</strong> فقیرتر است. برا<strong>ي</strong> مثال، به کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه فرصت بیشتر<strong>ي</strong>برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> توافقنامه و تعهدات داده میشود و نیز <strong>در</strong> توافق نامه بندهایی به منظور افزایش فرصتها<strong>ي</strong> تجار<strong>ي</strong>دولتها گنجانده میشود.هم چنین این کشورها حمایت لازم را جهت ایجاد تسهیلات برا<strong>ي</strong> شرکت <strong>در</strong>سازمان تجارت جهانی و طرح موضوعات مناقشه آمیز و یا اجرا<strong>ي</strong> استاندارد ها<strong>ي</strong> تخصصی <strong>در</strong>یافت میکنندگیفن،) کم.(78 :1388اما منتقدان سازمان تجارت جهانی معتقدند ایالات متحده و سایر ملتها<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>تمند و بلوكها<strong>ي</strong> جهانتوسعهیافته، نظام را مطابق نیازها<strong>ي</strong> خودشان طراحی کردهاند. برا<strong>ي</strong> نمونه آنها <strong>در</strong> عین خوددار<strong>ي</strong> از برداشتنیارانه از تولیدات خودشان، از سیستم مذکور برا<strong>ي</strong> اعمال فشار به کشورها<strong>ي</strong> فقیر برا<strong>ي</strong> برداشتن یارانه و موانعتجار<strong>ي</strong> استفاده میکنند.سلطه<strong>ي</strong> نظام بازار مقولها<strong>ي</strong> ایده آل خواهد بود.<strong>در</strong> عین حال فرض اصولی <strong>در</strong> سازمان تجارت جهانی این است که تجارت آزاد زیردموکراسی انتخاب شدهاند ولی نگرش متفاوتی دارند، فوقالعاده محدوده میسازد.این فرضیه محدوده عمل دولتهایی را که مطابق اصولاکثر انتقاداتی که به کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> اعمال نابرابر سیاستها<strong>ي</strong> سازمان تجارت جهانی میشود،متوجه بخش کشاوز<strong>ي</strong> میباشد.جهانی بودهاست<strong>در</strong> حالی که آزادساز<strong>ي</strong> بازار از بعضی جنبهها بیش از توافقات سازمان تجارت(عمدتاً به علت تعدیل ساختار<strong>ي</strong> تدوین شده توسط بانک جهانی و صندق بینالمللی پول)،جهان غنی با زیر پا نهادن تقریباً تمام وعدهها<strong>ي</strong> خود، واکنش نشان داده است.اگر چهاز:«سازمان تجارت جهانی»،143عضو دارد، فقطمشیها را ترسیم کنند، که بیشتر آن خط مشیها توسطاروپا، کانادا و ژاپن- پیشاپیش تدوین شده است.21دولت، یعنی ثروتمندترین آنها، اجازه دارند خط8«دولتها<strong>ي</strong> چهارگانه» - یعنی ایالات متحده، اتحادیهاین ملتها<strong>ي</strong> ثروتمند خواستار «دور» تازها<strong>ي</strong> از آنچه «لیبرالیزه کردن تجار<strong>ي</strong>» مینامیدند بودند، که عبارتستق<strong>در</strong>ت دخالت <strong>در</strong> اقتصاد کشورها<strong>ي</strong> فقیر، <strong>در</strong>خواست خصوصیساز<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> مزبور.و نابود<strong>ي</strong> خدمات همگانی دولت <strong>در</strong>فقط این دولتها<strong>ي</strong> ثروتمند چهارگانه اجازه دارند از صنایع داخلی و کشاورز<strong>ي</strong>شان حمایت8 The quad
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 82کنند؛ فقط آنها حق دارند به صا<strong>در</strong>ات گوشت، غلات و شکر کشورهایشان یارانه دهند و آنها را با قیمتها<strong>ي</strong>ارزان ساختگی وارد بازار کشورها<strong>ي</strong> فقیر کنند (پیلجر،بخش کشاورز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> اروپا و ایالات متحده مجموعاً.(161 :13883/ 5<strong>در</strong>صد از نیرو<strong>ي</strong> کار را <strong>در</strong> خدمت دارد. برعکس <strong>در</strong> بیشترجهان فقیر، کشاورزان اکثریت یا نزدیک به اکثریت نیرو<strong>ي</strong> کار کشور را به خود اختصاص میدهند. هزینه<strong>ي</strong>تجارت منصفانه <strong>در</strong> تولیدات کساورز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> جهان غنی، بر حسب میزان رفاهی که ساکنان آن از دست میدهند،بسیار ناچیز است؛ <strong>در</strong>حالی که برا<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر منافع بالقوه بسیار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بر دارد. به عنوان مثال، <strong>در</strong> سال2002ایالات متحده3/9میلیارد دلار (یا سه برابر کل بودجه کمکها<strong>ي</strong> آمریکا به آفریقا) فقط به بیست و پنجپنبه کار آمریکایی یارانه داده است. این، ضمن آنکه معیشت دهها میلیون کشاورز <strong>در</strong> جهان فقیر را نابود کرد،حدوداً بیست و شش <strong>در</strong>صد قیمت جهانی پنبه را کاهش داد (مونبیو،.(1388: 132<strong>در</strong> نمونها<strong>ي</strong> دیگر، چند سال قبل، «گزارش سی ان ان <strong>در</strong>باره کشور مالی» واقعیت «بازار آزاد»<strong>ي</strong> که همواره ازسو<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی ترویج میسود را روشن ساخت: دو پایه اقتصاد مالی، پنبه <strong>در</strong> جنوب و احشام <strong>در</strong>شمال بود و هر دو به این خاطر که ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> بزرگ همان قوانینی را نقض میکردند که اینق<strong>در</strong> بیرحمانه برکشورها<strong>ي</strong> جهان سوم تحمیل میکنند، دچار مشکل شدند. کشور مالی، تولیدکننده پنبها<strong>ي</strong> با بالاترین کیفیتاست، اما هزینها<strong>ي</strong> که دولت آمریکا که برا<strong>ي</strong> حمایت از تولیدکنندگان پنبه خودش صرف میکند، از کل بودجهکشور مالی بیشتر است، بنابراین نگرانی چندانی از این بابت وجود ندارد که مالی قا<strong>در</strong> نباشد رقابت کند. <strong>در</strong>شمال کشور مالی، تقصیر به گردن اتحادیه اروپاست؛ یارانها<strong>ي</strong> که اتحادیه اروپا به هر راس گاو میدهد، سالانه500 بیش ازیورو است. وزیر اقتصاد مالی گفت: ما نیاز<strong>ي</strong> به کمک، یا مشاوره یا <strong>در</strong>سها<strong>ي</strong> شما <strong>در</strong>باره تاثیراتسودآور حذف مقررات اضافی دولت نداریم؛ لطفا فقط به قوانین خودتان <strong>در</strong>باره بازار آزاد پایبند باشید، مشکلاتما تمام میشود (ژیژك،.(1387بنابراین علیرغم ادعا<strong>ي</strong> سازمان تجارت جهانی که بر اساس «مزیب نسبی» استوار است و معتقد است هرکشور<strong>ي</strong> <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کشاورز<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> منابع و تولیدات بهتر میباشد، میتواند سهمی مناسب خود <strong>در</strong> تجارتجهانی داشته باشد، گر چه <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و عمداً کشورها<strong>ي</strong> جنوب زمین و کارگر ارزانتر است، ارزهاضیعفترند، آفتاب <strong>در</strong> مناطق استوایی شدیدتر میتابد و <strong>در</strong> نتیجه گیاهان سریع تر رشد کرده و این کشورهامیتوانند <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کشاورز<strong>ي</strong> دارا<strong>ي</strong> «مزیت نسبی» باشند، اما جهان غنی و کشورها<strong>ي</strong> توسعهیافته از سویی بااعمال و تبلیغ سیاست حذف یارانه و کمکها<strong>ي</strong> دولتی به بخش کشاورز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه و از سوییدیگر با اتخاذ سیاستها<strong>ي</strong> حمایتی دولت <strong>در</strong> بخش کشاورز<strong>ي</strong> خود، زمینهها<strong>ي</strong> بی اثر شدن «مزیت نسبی»کشورها<strong>ي</strong> کمتوسعه را فراهم میکنند.
سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 83همچنین صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که بناست به کشورها<strong>ي</strong> بدهکار برا<strong>ي</strong> بیرون آمدن آنها از زیر باربدهی کمک کنند، <strong>در</strong> این زمینه کارنامه<strong>ي</strong> موفقی نداشته اند. به طور<strong>ي</strong> که اکثر کشورهایی که مشتریان ایننهادها بوده اند، با دخالت نهادها<strong>ي</strong> مذکور بیشتر <strong>در</strong> گرداب بدهی فرو رفته اند.از آن جا که <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>، سرمایهدار<strong>ي</strong> بیش از پیش خصلت «جهانی»(Global)پیدا کرده است،اگر چه کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> همچنان هژمونی خود بر ساختار جهانی را حفظ کرده اند، اما سلطه<strong>ي</strong> آنانبیش از آن که متکی به «دولت- ملت» واحد باشد، منافع سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانی <strong>در</strong> قالب شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی،نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و <strong>در</strong> چهارچوبهایی همچون گروه هشت(G8)و اتحادیه اروپا را مد نظر دارد.صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، به عنوان سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالیا<strong>ي</strong> عمل میکنندکه علی رغم ظاهرساز<strong>ي</strong> غیراید<strong>ي</strong>ٔولوزیک و بیطرفی که میکنند همواره به طور مستقیم و غیر مستقیم <strong>در</strong>راستا<strong>ي</strong> منافع کشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> و سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال متأخر عمل کرده اند. دلیل بسیار<strong>ي</strong> ازبحرانها<strong>ي</strong> اجتماعی، اعتراضات و جنبشهایی که <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه<strong>ي</strong> پیرامونی <strong>در</strong> دو سه دهه<strong>ي</strong> اخیرصورت گرفته است، اجرا<strong>ي</strong> برنامهها و سیاستها<strong>ي</strong> این نهادها بوده است. تحولات اخیر <strong>در</strong> مصر و تونس و اسپانیاو یونان و ایرلند را <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> ناکارآمد<strong>ي</strong> همین برنامهها میتوان ارزیابی کرد.منابع:--استیگلیتز، جوزفبانک جهانینشرنی..(1384).(1387)---بهکیش، محمد مهد<strong>ي</strong>پیلجر، جانجهانیساز<strong>ي</strong> و مسا<strong>ي</strong>ٔل آن، ترجمه<strong>ي</strong> حسن گلریز ، چاپ سوم، تهران، نشر نی.رشد و فقر؛ پژوهشی <strong>در</strong> طراحی اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی، ترجمه<strong>ي</strong><strong>ي</strong> صابر شیبانی اصل، چاپ اول، تهران،.(1384).(1388)چاوسودویسکی، مایکلاقتصاد ایران <strong>در</strong> بستر جهانی شدن، چاپ سوم، تهران، نشر نی.اربابان جدید جهان، ترجمه<strong>ي</strong> مهرناز شهابی، مهرداد(خلیل) شهابی، چاپ اول، تهران، انتشارات اختران..(1386)موسو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشر ثالث.- خور، مارتین.(1386)-<strong>در</strong>یورو، اسوالدونشر اختران..(1383)زرافشان، ناصر -نشر آزاد مهر..(1389)-ژیژك، اسلاو<strong>ي</strong>- سمسون، آنتونی.(1387).(1365)جهانی شدن فقر و نظم نوین جهانی، ترجمه<strong>ي</strong> سید ضیاءالدین خسروشاهی و سید محمدعلیجهانشدن و جنوب، ترجمه<strong>ي</strong> احمد ساعی، تهران، چاپ دوم، نشر قومس.افسانه توسعه (اقتصادها<strong>ي</strong> ناکارآمد قرن بیست و یکم)، ترجمه<strong>ي</strong> محمود عبدااللهزاده، تهران، چاپ اول،پیشگفتار کتاب «نظام پولی بینالمللی و بحران مالی جهان»، نوشته<strong>ي</strong> استاد لی چنکو، چاپ اول، تهران،نه، دست به کار<strong>ي</strong> نزن، چیز<strong>ي</strong> بگو!، ترجمه<strong>ي</strong> پرویز صداقت، سایت اخبار روز.رباخواران، ترجمه<strong>ي</strong> مصطفی قریب، چاپ اول، تهران، انتشارات چاپخش.
-نشرنی.-سه قلوها<strong>ي</strong> نولیبرالی 84فکوهی، ناصر(1384). <strong>در</strong> هزار تو<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> نظم جهانی ، گفتارهایی <strong>در</strong> مسا<strong>ي</strong>ٔل کنونی توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ،چاپ اول، تهران،کلاین، نا<strong>ي</strong>ٔومیتهران، نشر آمه..(1389)--دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه، ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد (خلیل) شهابی و میر محمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول،مک گیفن، استیفن (1388). جهانیساز<strong>ي</strong> و جهانیشدن، ترجمه<strong>ي</strong> سیروس نجاریان، چاپ اول، اهواز، نشر رسش.مولر، کلاوس (1384). حاکمیت، دموکراسی و سیاست جهانی <strong>در</strong> دوران جهانی شدن، ترجمه<strong>ي</strong> لطفعلی سمینو، چاپ اول، تهران،نشر اختران.مونبیو، جورج -.(1388)-نگر<strong>ي</strong>، آنتونیو و مایکل هارتنشر دیگر.بیانیه ا<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی، ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشرچشمه..(1387)انبوهه؛ جنگ و دموکراسی <strong>در</strong> عصر امپراتور<strong>ي</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> علی نورالدینی، چاپ اول، تهران،- World Bank (2001). Global Economic Prospects and Developing Countries, Washington Dc:World Bank.
هشتنهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی<strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> «سه قلوها<strong>ي</strong> لیبرالی؛ پیشینه ومکانیزم نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی» که پیش از اینمنتشر شد ضمن بیان پیشینه و اهدافشکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> مزبور، موقعیت کنونی آنهاو کارکردشان <strong>در</strong> تثبیت و ترویج سلطه<strong>ي</strong>«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>» توضیح داده شد.اما علیرغم اهداف عمدتاً اقتصاد<strong>ي</strong> این نهادها،آثار<strong>ي</strong> که سیاستها و مکانیزم جار<strong>ي</strong> آنها برجا<strong>ي</strong> میگذارد فقط اقتصاد<strong>ي</strong> نمیباشد وحوزهها<strong>ي</strong> سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی را نیز شامل میشود. تأثیر<strong>ي</strong> که این نهادها میتوانند بر رونددموکراسی و تجربه<strong>ي</strong> دموکراتیک کشورها داشته باشند از جمله مهمترین این اثرات است.ق<strong>در</strong>ت گرفتنِ گرایش جهانی به استقرارِ دموکراسی <strong>در</strong> دههها<strong>ي</strong>1970و 1980، همراه با فشارها<strong>ي</strong> فزاینده برا<strong>ي</strong>ادغام اقتصاد جهانی بر پایه<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong>، بستر خاصی را برا<strong>ي</strong> گذار جوامع غیر دموکراتیک به دموکراسی فراهمآورد. فرایند استقرار دموکراسی <strong>در</strong> این جوامع عموماً به معنا<strong>ي</strong> پذیرش دموکراسی لیبرالیِ مبتنی بر نمایندگی، وپیوند با نظامها<strong>ي</strong> موجود حکومتها<strong>ي</strong> نخبهگراتر بود.
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 86ویژگیها<strong>ي</strong> این نوع دموکراسی مانع از بسط و عمق بخشیدن به دموکراسی میشود. دموکراسی مبتنی برنمایندگی نوعی دموکراسی صور<strong>ي</strong> و کمتراکم میباشد که <strong>در</strong> اکثر اوقات <strong>در</strong> قالب رقابت سیاسی احزابی کهموجودیتشان <strong>در</strong> ارتباط با مناسبات ق<strong>در</strong>ت و ثروت تعریف میشود، خودنمایی میکند.این سنخ از دموکراسی کم تراکم <strong>در</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی، هنگامی که <strong>در</strong> سطح بالاترِ جهانی مطرح میشود، به واقعبیشتر از سویهها<strong>ي</strong> دموکراتیک آن کاسته میشود و مناسبات ق<strong>در</strong>ت و سرمایه<strong>ي</strong> جهانی، بیش از اراده<strong>ي</strong> همگانیمردم، اثر بخش است.از این رو <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> «نهادها<strong>ي</strong> جهانی» و کنترل و نظارت آنها بر تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> جهانی وتأثیر<strong>ي</strong> که بر رو<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> ملی کشورها داشتهاند، همواره مورد مجادله و گفتگو بوده است. چرا که ایننهادها هم از منظر مکانیرم <strong>در</strong>ونیشان و هم از منظر اعمال سیاستها<strong>ي</strong> مورد تأیید چنین مکانیزمی <strong>در</strong> سرتاسرجهان، مورد مناقشه<strong>ي</strong> جنبشها<strong>ي</strong> مردمی و کنشگران سیاسی رادیکال و ترقیخواه بوده اند.به طور<strong>ي</strong> که علیرغم ادعاها<strong>ي</strong> عجیب و دور از واقع برخی صاحبنظران لیبرال و محافظهکار مبنی بر دموکراتیکبودنِ اقتصاد جهانی («فرید زکریا» <strong>در</strong> کتاب «آینده<strong>ي</strong> آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی» مدعی است <strong>در</strong>حوزه<strong>ي</strong> اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> آنچه امروز واقعاً ممتاز و تازه است دموکراتیک بودن آن است که موجب شده استق<strong>در</strong>ت اقتصاد<strong>ي</strong> که طی قرنها <strong>در</strong> دست گروهها<strong>ي</strong> کوچکی از تجار، بانکداران و بوروکراتها بود به لایهها<strong>ي</strong>پایینتر منتقل شود (زکریا،،((10:1384<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر تقریباً هر کسی که به شیوه اداره<strong>ي</strong> جهان اعتراضدارد، تا حد<strong>ي</strong> از مشکل انتقال ق<strong>در</strong>ت به حوزها<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> آن نظارت دموکراتیک اعمال نمیشود، مطلع است(مونبیو،.(45 :1388<strong>در</strong> طی بیست سال گذشته نه تنها یک اشرافیت غیر دولتی جهانی پدیدار شده که <strong>در</strong> سطح جهان ق<strong>در</strong>تی بهمراتب بیشتر از ق<strong>در</strong>ت دولتها<strong>ي</strong> ملی دارد، بلکه دیوانسالار<strong>ي</strong> بینالمللی ق<strong>در</strong>تمند<strong>ي</strong> نیز به وجود آمده است. اینمجموعه را مردم بر نگزیده اند، با این حال قواعد باز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> اکثر مردم دنیا را تعیین میکند. امروز صندوقبینالمللی پول و بانک جهانی ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> ابرملی کسب کرده اند که سیاست اقتصاد<strong>ي</strong> تمام کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حالتوسعه را دیکته و بر آن نظارت میکند و بر زندگی روزمره<strong>ي</strong> هر یک از شهروندان این کشورها تأثیر نیک یا بدمیگذارند بدون آن که <strong>در</strong> مقابل کسی پاسخگو باشند (<strong>در</strong>یوِرو،.(58 :1383<strong>در</strong> برابر این ق<strong>در</strong>ت ابرملی غیر دموکراتیک، طرفداران جهانیساز<strong>ي</strong> اغلب میگویند که صندوق بینالمللی پول یابانک جهانی چنان سیاستهایی را بر شهروندان تحمیل نمیکنند، بلکه حکومتها<strong>ي</strong> آنان است که آن سیاستهارا میپذیرند. شاید <strong>در</strong> نظر این طور باشد، ولی <strong>در</strong> عمل حکومتها هیچ چاره<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مقابل سیاستها<strong>ي</strong>سختگیرانه<strong>ي</strong> صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ندارند. اگر حکومتی آنها را نپذیرند، به یک دنیا<strong>ي</strong> مطرود
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 87تعلق خواهد گرفت که هیچ دسترسی به اعتبارات بینالمللی نخواهد داشت. رهبران آفریقایی اصطلاحاتی برا<strong>ي</strong>توصیف این وضعیت غامض دارند، آن را «تینا»هیچ شق دیگر<strong>ي</strong> وجود ندارد (همان:59).(TINA=There Is No Alternative)مینامند، یعنی،امروز همه<strong>ي</strong> حکومتها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعهنیافته تابع سیاستها<strong>ي</strong> عمومی فن سالار<strong>ي</strong> بینالمللی گمنامیهستند که شهروندان این حکومتها آنها را انتخاب نکرده اند. چون این حکومتها حق انتخاب دیگر<strong>ي</strong> ندارند،مراقب اند که این سیاستها<strong>ي</strong> ابر ملی را، که بر زندگی روزمره<strong>ي</strong> شهروندانشان اثر میگذارد، به مجالس قانونگزار<strong>ي</strong> خود عرضه نکنند، چه برسد به اینکه بخواهند آنها را از تصویب بگذرانند. بسیار<strong>ي</strong> از حکومتهایی کهبه تازگی انتخاب میشوند بی<strong>در</strong>نگ وعدهها<strong>ي</strong> مبارزات انتخاباتی خود را کنار میگذارند و دستورالعملها<strong>ي</strong>صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را به کار می بندند. بسیار<strong>ي</strong> از حکومتها<strong>ي</strong> منتخب <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین،آسیا و آفریقا که خود را دموکراتیک میخواندند، از طریق سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابرملی که بیرون از کنترلشهروندانشان است، به دموکراسیها<strong>ي</strong> ضعیف و بیرمقی تبدیل شده اند (<strong>در</strong>یورو،.(60 :1383بانک جهانی متعلق به اعضا<strong>ي</strong> آن است و هدف خود را «کمک به اعضا<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه<strong>ي</strong> خود <strong>در</strong> پیشرفتاقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی آنها به گونها<strong>ي</strong> که مردم آنها بتوانند زندگی بهتر و کاملتر<strong>ي</strong> داشته باشند» تعریفمیکند. بانک جهانی به این منظور از طریق دو نهاد اساسی خود یعنی بانک بازساز<strong>ي</strong> و توسعه (IBRD) وانجمن بینالمللی توسعهتوسعه(IDA)187عضو و انجمن بینالمللی توسعهبه دولتها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه وام میدهد. <strong>در</strong> حال حاضر بانک بازساز<strong>ي</strong> وعضو دارد. 168بانک جهانی به عنوان یک بانک تا اندازه<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> زیر کنترل کشورهایی است که اعتبارات لازم را برا<strong>ي</strong> برنامه وامدهی آن تأمین میکند. سیاستها<strong>ي</strong> اهداء وام و تعیین اولویت ها به وسیله هیأت مدیره بانک جهانی تأمینمیشود که <strong>در</strong> آن میزان آراء بنا بر سهم هر کشور <strong>در</strong> تأمین منابع بانک مشخص میگردد.جدول شمارهسال(1)1994به صورت خلاصه ق<strong>در</strong>ت آراء کشورها را <strong>در</strong> دو بانک بازساز<strong>ي</strong> و انجمن توسعه بین المللی <strong>در</strong>نشان میدهد. این هیأت مدیره به شکل بازساز<strong>ي</strong> زیر کنترل7کشور ثروتمند جهان یا گروه7(G7)قرار دارد که نزدیک به نیمی از آراء را <strong>در</strong> اختیار خود دارند. <strong>در</strong> حالی کهاختیار دارند. تنها1487کشور <strong>در</strong> جهان سوم بالا<strong>ي</strong>11کشور، نیم دیگر را <strong>در</strong><strong>در</strong>صد از آراء را <strong>در</strong> اختیار دارند و اکثر کشورها<strong>ي</strong> فقیر کمتر از<strong>در</strong>صد حق رأ<strong>ي</strong> دارند. ایالات متحده به شکل روشنی بر این نهاد غلبه دارد و این امر نه فقط <strong>در</strong> ق<strong>در</strong>ت اینکشور از لحاظ آراء بلکه به این موقعیت بر میگردد که مقر مرکز<strong>ي</strong> بانک <strong>در</strong> واشنگتین قرار دارد و <strong>در</strong> رأس آنهمواره یک شهروند ایالات متحده قرار دارد (فکوهی،.(304 :1384
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 88این نهادها به شکل شرکتها<strong>ي</strong> سهامیا<strong>ي</strong> عمل میکنند که بر پایه<strong>ي</strong> سازوکار «یک کشور یک رأ<strong>ي</strong>» یا «یک فردیک رأ<strong>ي</strong>» عمل نمیکنند بلکه وزن رأ<strong>ي</strong> هر یک از اعضا<strong>ي</strong> (کشور) آن به انداره<strong>ي</strong> سرمایه<strong>ي</strong> مالی ا<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong>آن سرمایهگذار<strong>ي</strong> میکند. گروه هشت کشور صنعتی(G8)چهل و نه <strong>در</strong>صد حق رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللیپول و به طور میانگین چهل و هشت <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس اصلی وابسته به بانک جهانی دارند. اساسنامه<strong>ي</strong>هر دو این سازمان تضمین میکند که تمام تصمیمات عمده مستلزم کسب حداقل هشتاد و پنج <strong>در</strong>صد آراست.این <strong>در</strong> حالی است که فقط ایالت متحده دارا<strong>ي</strong> هفده <strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> صندوق بینالمللی پول و میانگین هجده<strong>در</strong>صد رأ<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چهار آژانس بانک جهانی است (مونبیو،«وتو» کند.<strong>در</strong> سالچین(109 :13882010میلاد<strong>ي</strong> بیشترین میزان ق<strong>در</strong>ت رأ<strong>ي</strong>دهی <strong>در</strong> بانک جهانی به آمریکاو قا<strong>در</strong> است هر قانونی را <strong>در</strong> این دو نهاد،(%15.86) ژاپن ،(%6.84)،(%4.42) آلمان ،(%4) بریتانیا (%3.75)و فرانسه(%3.75)تعلق داشت. ایالات متحده نه تنها دارا<strong>ي</strong>بیشترین سهم رأ<strong>ي</strong> و حق وتو <strong>در</strong> بانک جهانی میباشد بلکه ر<strong>ي</strong>ٔیس بانک جهانی همواره فرد<strong>ي</strong> آمریکایی است کهتوسط وزیر خزانه دار<strong>ي</strong> آمریکا پیشنهاد میشود. همچنین هر دو نهاد بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول <strong>در</strong>واشنگتن د<strong>ي</strong> سی واقعاند.علیرغم این بانک ضمن آن که وانمود میکند یک نهاد غیر سیاسی است همواره نشان داده است که رژیمهاییرا ترجیح میدهد که بیشترین همسویی را با واشنگتن و هم پیمانان آن داشته باشند مثل موبوتو (ز<strong>ي</strong>ٔیر)،مارکوس (فیلیپین)، پینوشه (شیلی)، سوهارتو (اندونز<strong>ي</strong>)، تونتون ماگوت (ها<strong>ي</strong>ٔیتی)، یلتسین (روسیه)، مبارك(مصر)، بن علی (تونس) و...بدون این که مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> دموکراسی یا جریانهایی از قبیل فساد و رشوه خوار<strong>ي</strong> این
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 89رژیمها و بی اثر بودن بسیار<strong>ي</strong> از برنامهها و مداخلات آن <strong>در</strong> این گونه رژیمها آن را چندان ناراحت کند (امین،.(73:1384انتقاد به غیردموکراتیک بودن ماهیت نهادها<strong>ي</strong> جهانی سه وجه دارد: یکی این که افراد<strong>ي</strong> که نمایندگی کشورها<strong>در</strong> این سازمانها را بر عهده دارند به شیوه دموکراتیک انتخاب نمیشوند، دوم آن که ساز و کار عملکرد <strong>در</strong>ونیاین نهادها نیز شفاف و مغایر با اصول دموکراسی است و <strong>در</strong> نهایت از این وجه که با پیرو<strong>ي</strong> از اصل «یک نسخه<strong>ي</strong>توسعه برا<strong>ي</strong> همه» و «یک لباس بزارنده<strong>ي</strong> قامت همه میباشد»، به مشخصات مخصوص هر کشور و ملاحظاتداخلی آن اهمیت نمیدهند و بنابراین ماهیتی آمرانه و غیر دموکراتیک به خود میگیرند. این گونه انتقادات ازفرآیند تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مالی، مؤید این نکته است که حتی دنیا<strong>ي</strong> بسته<strong>ي</strong> بازارها و مدیریت بازرگانی که زمانیتصور میشد ارتباطی با مردم ندارند، اکنون به طرز فزایندها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> معرض بررسی موشکافانه مردمی قرار گرفته وبه شدت مورد انتقاد واقع شده اند. اکنون تقاضا برا<strong>ي</strong> دموکراتیزه کردن تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها <strong>در</strong> تمام حوزهها، و ناکافیدانستن «دموکراسی دو دقیقها<strong>ي</strong>» که هر پنج سال یک بار <strong>در</strong> پا<strong>ي</strong> صندوقها<strong>ي</strong> رأ<strong>ي</strong> اعمل میشود وجود دارد.شهروندان دیگر نمیپذیرند که مسایلی وجود دارند که <strong>در</strong> حوزه<strong>ي</strong> تصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> دولتی هستند و آنها حقآگاهی از آن، و این که کراراً طرف مشورت واقع شوند را ندارند.آنتونی گیدنز بر این ایرادات صحه میگذارد و معتقد است: «انتقاد دیگر از سازمان تجارت جهانی این است کهاین سازمان به طرز مخفیانه عمل کرده و پاسخگو<strong>ي</strong> شهروندانی که به طور مستقیم تحت تأثیرتصمیمگیر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> آن قرار میگیرند، نیست. این انتقادات از بسیار<strong>ي</strong> جهات معتبرند. مذاکرات تجار<strong>ي</strong> بین اعضا<strong>ي</strong>سازمان تجارت جهانی <strong>در</strong> پشت <strong>در</strong>ها<strong>ي</strong> بسته و توسط کمیتها<strong>ي</strong> غیر منتخب از «کارشناسان» صورت گرفته ومنجر به حصول تصمیمات میشود. وقتی که تصمیمی گرفته شد، از نظر قانونی برا<strong>ي</strong> تمام کشورها<strong>ي</strong> عضو الزامآور میشود. همچنین سازمان تجارت جهانی میتواند <strong>در</strong> صورتی که قوانین ملی را مانعی <strong>در</strong> برابر تجارتتشخیص داد، آنها را لغو کند. این امر شامل قوانین داخلی و مقررات منظور حمایت از محیط زیست، حفظگونهها<strong>ي</strong> کمیاب، حفظ بهداشت عمومی و تضمین استانداردها<strong>ي</strong> شغلی و حقوق بشر نیز میشود. برا<strong>ي</strong> مثال،سازمان تجارت جهانی علیه اتحادیه اروپا به دلیل امتناع از واردات گوشت گاوها<strong>ي</strong> هورمونی از آمریکا به خاطراحتمال مرتبط بودن آن با سرطان، رأ<strong>ي</strong> صا<strong>در</strong> کرد».(Giddens, 2001:73)ساختار سازمانها<strong>ي</strong> مالی و جهانی به شکل آشکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تضاد با ارزش ها<strong>ي</strong> دموکراتیکی قرار دارند که بهدولتها<strong>ي</strong> تشکیل دهنده<strong>ي</strong> آنها مشروعیت بخشیده اند. <strong>در</strong> بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، مکانیسم«یک دلار یک رأ<strong>ي</strong>» باعث شده است هر کشور بسته به میزان کمک مالی خود به این نهادها از قابلیتتأثیرگذار<strong>ي</strong> بر تصمیمات برخوردار میباشد.(Ibid)بنابراین، استقلال دولت-ملت اکنون به شدت به وسیله
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 90فرایندها<strong>ي</strong> جهانی محدود شده و <strong>در</strong> عین حال حاکمیتش بین نهادها<strong>ي</strong> ملی، منطقه ا<strong>ي</strong> و بینالمللی تقسیمگشته و به وسیله این تکثر محدود شده است (نش،.(292:1385<strong>در</strong> انتقاد به چنین فرایند<strong>ي</strong> بدیلهایی ارا<strong>ي</strong>ٔه شده است که هر یک دارا<strong>ي</strong> نقاط ضعف و قوت خود میباشد. یکی ازمهمترین این بدیلها ایجاد «پارلمان جهانی» میباشد. «دیوید هلد» پیشنهاد میکند که <strong>در</strong> کوتاه مدت سازمانملل باید برا<strong>ي</strong> افزایش پاسخگویی دموکراتیک و تأمین حقوقی دموکراتیک اصلاح گردد تا بتواند مطابقمنشورش، به ویژه <strong>در</strong> رابطه با اجرا<strong>ي</strong> کنوانسیونها<strong>ي</strong> حقوق بشر و وعده مشهور «نجات نسلها<strong>ي</strong> آینده از بلا<strong>ي</strong>جنگ» به حیات خود ادامه دهد.(Falk, 1995:174)حقوق دموکراتیک، نظیر حقوق سیاسی، اجتماعی واقتصاد<strong>ي</strong>، باید <strong>در</strong> قوانین اساسی ملی و بینالمللی تجسم یابد تا تضمین کنند که دموکراسی جهانی نه یکدموکراسی صور<strong>ي</strong> بلکه یک دموکراسی واقعی است و توان تضمین استقلال فرد<strong>ي</strong> را دارد. <strong>در</strong> بلند مدت منشورملل متحد میتواند گسترش یابد تا مجمع عمومی را بیشتر به یک پارلمان جهانی شبیه سازد و بتواند حقوقبین الملل را به موضوعاتی گسترش دهد که اکنون خارج از صلاحیت سازمان ملل هستند.عامل کلید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> موفقیت پارلمان جهانی این است که اعضا<strong>ي</strong> پارلمان پیوند<strong>ي</strong> با دولتها<strong>ي</strong> کشور خود نداشتهباشند. این امر به اعضا کمک می کند که تا <strong>در</strong> برابر فشار دولتها که ممکن است بر آن وارد سازند، از خود دفاعنمایند. اگر ایالات متحده به عضو<strong>ي</strong> از کشور «یمن» بگوید که <strong>در</strong> صورتی که سیاستش را تغییر ندهد، کمکها<strong>ي</strong> اعطایی به دولت یمن را قطع خواهد کرد، عضو مربوط میتواند پاسخ دهد که تصمیماتش ارتباطی به دولتندارد. این مجلس از حکومتها<strong>ي</strong> ملی تشکیل نشده است، بلکه مجلسی است متشکل از مردم جهان؛ به عبارتیجهانی است و نه بینالمللی (مونبیو،.(69:1388پارلمان جهانی <strong>در</strong> ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>، سه امکان دموکراتیک به ما میدهد که جهان هنوز فاقد آن است. اولین امکان،مجمعی است که مؤثر است و حکم به پذیرش و شناسایی میدهد و <strong>در</strong> آن فکرتها<strong>ي</strong> بد و خوب مناظرهمیشود. دومین امکان، ایجاد سامانها<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong> ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>، ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> بینالمللی و جهان را مس<strong>ي</strong>ٔول و پاسخگوبداند. این نظام برا<strong>ي</strong> مردم جهان فرصتی را فراهم می آورد که بر تصمیماتی که بر زندگی آنها موثر است، تأثیربگذارند و کسانی را که ادعا می کنند که از جانب ما عمل می کنند وادار می سازد که با احترام با ما برخوردکنند.سومین امکان، <strong>در</strong> آمیختن سریع منافع انسانی است که ما را به سو<strong>ي</strong> جهش معرفتشناسانه سوق میدهد.افتتاح پارلمان جهانی به خود<strong>ي</strong> خود، اقدامی ناکافی است ولی به عنوان بخشی از مجموعه اقدامات تحول بخشواجب و گریز ناپذیر است (همان:67).
نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی 91از جمله انتقاداتی که به مدل هلد وارد میشود این است که او نشان نمیدهد که چگونه سرمایهدار<strong>ي</strong> جهانیمیتواند به کنترلهایی شدیدتر از کنترلها<strong>ي</strong> کنونی گردن نهد؛ کنترلهایی که بدون آنها حقوق دموکراتیکبرا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از مردم تا حد زیاد<strong>ي</strong> موضوعیت خود را از دست خواهند دادندارد..(Mcgrew, 1997:235)به بیاندیگر ضمانت اجرایی لازم برا<strong>ي</strong> آن که کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> مرکز را ملزم به انجام این تعهدات کند وجودآن چه هلد پیشنهاد میکند همچنین عبارت است از گسترش توافقات بینالمللی برا<strong>ي</strong> کنترل شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی، الزام آنها به پرداخت حداقل دستمزدها، توجه به بهداشت و ایمنی کارگران، اعمال سیاستها<strong>ي</strong> فرصتبرابر برا<strong>ي</strong> همه.همانگونه که او به <strong>در</strong>ستی اشاره میکند ازآنجا که شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی برا<strong>ي</strong> پایهگذار<strong>ي</strong>تولید <strong>در</strong> هر کشور<strong>ي</strong> آزاد هستند چنین توافقاتی تنها <strong>در</strong> سطح بینالمللی میتوانند موثر واقع شوند.(Held,1995:107)هرچند هلد امکان حکومت جهان وطن دموکراتیک <strong>در</strong> سازمانها و نهادها<strong>ي</strong> سیاسی موجود را توصیف نمودهاست لیکن او توجه کافی به این مس<strong>ي</strong>ٔله مبذول ننموده که <strong>در</strong> شرایطی که رهبران بعضی از دولت-ملتها وشرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی را نمیتوان مجبور نمود که خود را به اصولحکومت جهانی چگونه امکان دارد؟!.دموکراتیک مقید کنند، تحقق چنینمنابع:--امین، سمیر (1384). سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عصرجهانیشدن،ترجمه<strong>ي</strong> ناصر زرافشان، چاپ اول، تهران، نشرآگه.<strong>در</strong>یورو، اسوالدونشر اختران..(1383)-افسانه توسعه (اقتصادها<strong>ي</strong> ناکارآمد قرن بیست و یکم)، ترجمه<strong>ي</strong> محمود عبدااللهزاده، چاپ اول، تهران،فکوهی، ناصر(1384). <strong>در</strong>هزار تو<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> نظم جهانی ، گفتارهایی <strong>در</strong> مسا<strong>ي</strong>ٔل کنونی توسعه اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی ،چاپ اول، تهران،نشر نی.مونبیو، جورج -.(1388)-بیانیها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نظم نوین جهانی، ترجمه<strong>ي</strong> میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول، تهران، نشر چشمه.نش، کیت (1385). جامعه شناسی سیاسی معاصر؛ جهانیشدن، سیاست، ق<strong>در</strong>ت، ترجمه<strong>ي</strong> محمدتقی دلفرزو، چاپ چهارم، تهران،انتشارات کویر.- Falk, R (1995).On Humane Governance. Toward a new Global politics. Polity press: Cambrige- Giddens, Anthony (2001). Socilogy, Fourth Edition, Cambrige: Policy Press.- Held, David (1995).Democrasy and Global Order: from the Modern State to CosmopolitanGovernance. Polity Press: Cambrige- McGrew, Anthony (1997). The Transformation of Democracy? Golobalization and TerritorialDemocracy, Polity Press.
نهواقعبین باش، زندگی همین است که هست!سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت*اندیشه و ذهنت را با مذهب، سکس و تلویزیونمشغول میکنندو تو <strong>در</strong> تصورت خود را رها، نابغه، آزاداندیش وبااستعداد میبینیاما تا آنجا که من میبینم، تو همچنان همان رعیتلعنتی حقیر هستیآنان همچنان به تو میگویند یک جا<strong>ي</strong> خالی آنبالا برایت هستاما <strong>در</strong> ابتدا لازم است یاد بگیر<strong>ي</strong> هنگامی کهمیکشی،. لبخند بزنی(قهرمان طبقه<strong>ي</strong> کارگر، جان لنون)
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 93بیش از یک قرن و نیم پیش مارکس و انگلس ضمن تبیین علمی نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> به شکل آخرین فورماسیونموجود و مرحله<strong>ي</strong> پیشین سوسیالیسم، فروپاشی <strong>در</strong>ونی آن را که از پی تضادها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونیاش رخ میدهد،پیشبینی کردند. تاریخ سرمایهدار<strong>ي</strong> و بحرانهایی که تاکنون نیز شاهد آنها هستیم مهر تأیید<strong>ي</strong> است بر اینپیشبینیها. اما پرسش این است که علیرغم وجود چنین بحرانهایی، چه عواملی موجب پایدار<strong>ي</strong> نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> بوده است؟ بیشک یکی از این عوامل، که سرمایهدار<strong>ي</strong> نیز همچون صورتبند<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> پیشین جوامع،جهت استحکام زیربنا<strong>ي</strong> خود از آن سود بردهاست عامل روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی بودهاست. انقلاب اطلاعات و ارتباطاتهمسو با ایجاد دگرگونی <strong>در</strong> زیربنا<strong>ي</strong> تولید<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی نیز به دستاوردها<strong>ي</strong> عظیمی دست یافته و بهمدد این «دگرگونیها<strong>ي</strong> بزرگ» توانسته بر اذهان و باور عمومی مردم نفوذ کرده و هر اصلی از اصولش را «امربدیهی» دوران ما جلوه دهد. یکی از مهمترین دلایلی که سرمایهدار<strong>ي</strong> با همه<strong>ي</strong> بحرانهایی که از سر گذرانده،توانسته همچنان به حیات خود ادامه دهد، همین سیاستهایی است که <strong>در</strong> گستره<strong>ي</strong> «روبنا<strong>ي</strong> فرهنگی» اعمالکرده است.نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> نظامی است که همواره منطق حاکم بر آن «بیشینهساز<strong>ي</strong>» سود بوده و از نخستین روز شکلگیر<strong>ي</strong>اش، <strong>در</strong> ناحیه<strong>ي</strong> کوچکی <strong>در</strong> اروپا<strong>ي</strong> غربی، به جهانگستر<strong>ي</strong> و فتح جغرافیا<strong>ي</strong> جهان گرایش داشته است.همان ویژگیا<strong>ي</strong> که مارکس و انگلس <strong>در</strong> مانیفست توصیفش کردند و امروز به وضوح قابل مشاهده است. اختلافدیدگاهی که نزد اندیشمندان مختلف <strong>در</strong> مورد آغاز شکلگیر<strong>ي</strong> «امپریالیسم» وجود دارد، به طور<strong>ي</strong>که کسانی آنرا آخرین مرحله<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> دانسته (لنین) یا همزاد سرمایهدار<strong>ي</strong> میدانند (سمیر امین) و یا مرگبارترینمرحله<strong>ي</strong> آن (استوان مزاروش)، اختلاف قابلتوجهی است، اما آنچه <strong>در</strong> تمام این تعابیر مشترك است همانا نفسِوجود «سرمایهدار<strong>ي</strong>» <strong>در</strong> تکوینِ «امپریالیسم» است.امپریالیسم و منطق وجود<strong>ي</strong> آن حاصل اشتباه این یا آن دولت نیست که دولتی میانهرو قا<strong>در</strong> به توقفسیاستها<strong>ي</strong> جهانگسترانه<strong>ي</strong> آن باشد. همچنین امپریالیسم همچون «استکبار جهانی» گزارها<strong>ي</strong> «اخلاقی» برا<strong>ي</strong>بیان خواستها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک و شعارها<strong>ي</strong> پوپولیستی محسوب نمیشود، بلکه تعبیر<strong>ي</strong> علمی و یکی از راهکارها<strong>ي</strong>فرار از بحرانِ نظامی است که با تضادها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ونزا<strong>ي</strong> خود دستوپنجه نرم میکند. گر چه جهانگستر<strong>ي</strong> نظامسرمایهدار<strong>ي</strong> از همان ابتدا<strong>ي</strong> شکلگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ذاتش نهفته بوده، نادیده انگاشتن شرایط و قابلیتها<strong>ي</strong> کنونی برا<strong>ي</strong>استحکامِ جهانشمولی آن فقط یادآور فقرِ تحلیل از وضعیت موجود است.امروز امپریالیسم <strong>در</strong> قالب «روابط سلطه و تابعیت،» تابعیت اکثریتی محروم از اقلیتی صاحب ق<strong>در</strong>ت و ثروت عملمیکند و این تابعیت نه فقط <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> روابط بینالمللی که <strong>در</strong> چارچوب مرزها<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> نیزاعمال میشود.
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 94یار<strong>ي</strong> جستن از پیشرفتها<strong>ي</strong> تکنولوژ<strong>ي</strong> و انحصار بنگاهها<strong>ي</strong> عظیم رسانها<strong>ي</strong> و همسو بودن آنها با سیاستها<strong>ي</strong><strong>نولیبرالیسم</strong> (منطق حاکم بر نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> کنونی) <strong>در</strong> محتوا اعمال همان روابط امپریالیستی <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong>فرهنگ و <strong>در</strong> چارچوب مرزها<strong>ي</strong> ملی است و آنچه <strong>در</strong> روابط بینالمللی به شکل «داروینیسم بینالملل» <strong>در</strong> توجیهروابط نابرابر مرکز پیرامون عنوان میشود بازتولید روابطی است که ابتدا رسانهها<strong>ي</strong> گروهی <strong>در</strong> مرزها<strong>ي</strong> ملی و<strong>در</strong> میان روابط طبقاتی هر کشور ترویج دادهاند؛ فرایند<strong>ي</strong> که به یار<strong>ي</strong> دگرگونیها و پیشرفتها<strong>ي</strong> جدید روندسادهتر<strong>ي</strong> طی میکند.«دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر»<strong>ي</strong> که پل سوییز<strong>ي</strong> به<strong>در</strong>ستی به آنها اشاره میکند، بیش از آنکه سبب بهروز<strong>ي</strong> بیشترساکنین کره زمین شده باشد، یار<strong>ي</strong>رسانِ «<strong>در</strong>ونی کردن» و بدیهی جلوه دادن ارزشها و مناسبات حاکم واستحکام بیش از پیش ساختار موجود بوده است.به بیان پل سوییز<strong>ي</strong>: «دیوانگی است اگر اهمیت دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر نادیده گرفته شود. اما <strong>در</strong> عین حال دیوانگیاست که سند مرگ سوسیالیسم نیز امضا شود. شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد هنوزپابرجاست و بنابراین هنگامی که نسل جدید<strong>ي</strong> از استثمار شدگان قدم به صحنه بگذارند، سوسیالیسم دوباره <strong>در</strong>شکل و قالبی جدید نمایان خواهد شد. آنچه ما باید انجام دهیم توضیح و تشریح آن چیز<strong>ي</strong> است که رو<strong>ي</strong> دادهو مسیر<strong>ي</strong> که طی شده است، تا نسل جدید بتواند فرایند جار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دنیا<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> را <strong>در</strong>ك کند. نباید امیدخود را به بهبود شرایط زندگی بشر، حتا برا<strong>ي</strong> لحظها<strong>ي</strong> از دست بدهیم.»«شرایطی که موجب پیدایش و رشد سوسیالیسم شد» و همچنین همه<strong>ي</strong> شرایط عینی تغییر به سو<strong>ي</strong> آرمانها<strong>ي</strong>سوسیالیسم «هنوز وجود دارد،» اما نظام حاکم با اتکا به همین «دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیر» تا آنجا که توانسته شرایطذهنی مردم را برا<strong>ي</strong> پذیرش رخداد این تحول بزرگ به تأخیر انداخته است، بهگونها<strong>ي</strong> که مردم حتا نابرابر<strong>ي</strong>ها رااز امور بدیهی میپندارند.پرداختن به آمار و ارقام مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان کنونی و مقایسه<strong>ي</strong> آن با دههها و ادوار گذشته خود بحثگستردها<strong>ي</strong> است که نوشتار دیگر<strong>ي</strong> را میطلبد اما برا<strong>ي</strong> نشان دادن ژرفا<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> اینجا فقط به یکی دونمونه از آن اشاره میکنیم، بنابه گزارش سازمان ملل <strong>در</strong> سال<strong>در</strong>صد از دارایی رو<strong>ي</strong> زمین بودهاند، که2008دو <strong>در</strong>صد از مردم کره<strong>ي</strong> زمین مالک505040<strong>در</strong>صد از این دارایی فقط به یک <strong>در</strong>صد از این طبقه تعلق داشته و<strong>در</strong>صد از مردم طبقات پایین جامعه <strong>در</strong> جمع مالک کمتر از یک <strong>در</strong>صد از داراییها<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> زمین بودهاند. میانگین<strong>در</strong>آمد سالانه<strong>ي</strong> مردم طبقه<strong>ي</strong> متوسط و پایین بریتانیا از سالاست، <strong>در</strong> حالیکه میانگین <strong>در</strong>آمد سالانه<strong>ي</strong> آنها از سال2001 تا 1997فقط 2007 تا 2001بیش از سه <strong>در</strong>صد افزایش داشته1/5.(1)<strong>در</strong>صد افزایش داشته است
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 95مثال <strong>در</strong>دناك دیگر<strong>ي</strong> که رشد نابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> جوامع متفاوت از جمله جوامع سرمایهدار<strong>ي</strong> نشان میدهد تعدادمراجعهکنندهها به صندوق کمکها<strong>ي</strong> غذایی است. <strong>در</strong> کشور «توسعهیافته<strong>ي</strong>» کانادا <strong>در</strong> سال200917/6میزان مراجعهبه این صندوقها بالاترین رشد را نشان داده است و فقط <strong>در</strong> ماه مارس امسال نسبت به ماه مارس سال پیش<strong>در</strong>صد یعنی حدود 120,000هزار نفر بیشتر به این صندوقها مراجعه کردهاند.(2)با این همه کوشش میشود که به روشها<strong>ي</strong> گوناگون «احساس نابرابر<strong>ي</strong>» را <strong>در</strong> ذهنها کاهش دهند و بهموقعیت فعلی «مشروعیت» ببخشند. از جمله<strong>ي</strong> این کوششها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> کاهش دادنِ احساس نابرابر<strong>ي</strong>(و نه خود نابرابر<strong>ي</strong>) بهرهبردار<strong>ي</strong> از انگارهها<strong>ي</strong> مذهبی <strong>در</strong> جهت افزایش تقدیرگرایی و باور به «قسمت» و «بخت»و «اقبال» <strong>در</strong> اذهان مردم است. به بیان چامسکی «برا<strong>ي</strong> رو<strong>ي</strong> پا نگه داشتن مردم طبقات پایین جامعه هنگاممواجهه با واقعیات روزمره<strong>ي</strong> زندگی، جلب توجه آنها به «خرافات کاذبِ مذهبی» یک ابزار طبیعی است.».(3)یکی دیگر از روشها<strong>ي</strong> از بین بردن احساس نابرابر<strong>ي</strong>، بهرهبردار<strong>ي</strong> از انقلاب فنآور<strong>ي</strong> اطلاعات و ارتباطات یابهعبارتی رسانهها است، گرچه این انقلاب آنگونه که امثال مانو<strong>ي</strong>ٔل کاستلز مدعیاند، نقطه<strong>ي</strong> آغازین «جهانیشدن» نبوده، اما بیشک «نقش» مهمی را <strong>در</strong> استحکامِ ساختار سرمایهدار<strong>ي</strong> موجود و از پی آن ایجاد نابرابر<strong>ي</strong>داشته است. نقشی که البته نه <strong>در</strong> ذات این فناور<strong>ي</strong>ها، بلکه <strong>در</strong> مناسبات حاکم بر مالکیت آنها نهفته است. بهاین جهت که فقط صاحبان سرمایهها<strong>ي</strong> عظیم میتوانند مالکیت آنها را <strong>در</strong> انحصار خود <strong>در</strong>آورند.مهمترین کارکرد این رسانهها ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> تصویر<strong>ي</strong> از ارزشها و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سیستم سرمایهدار<strong>ي</strong> همانا چون شایستهترین سیستم بشر<strong>ي</strong> است؛ سیستمی که انباشت اولیه<strong>ي</strong> سرمایه<strong>ي</strong> آن بهگونها<strong>ي</strong> که مارکس شرح میدهد، ایجادنشده: بر اساس دزد<strong>ي</strong>، غارت، تصاحب، لغو مالکیت، حصارکشی و بیرون کشیدن ارزش اضافی از عرق و خونِزحمتکشان و تولیدکنندگان، بلکه به لطف هوش، <strong>در</strong>ایت، حسابگر<strong>ي</strong>، اخلاق پروتستانی و تساهل و تسامح نهفته<strong>در</strong> آن نوع جهانبینی ایجاد شده است! و رازِ تداوم و استمرار آن نیز همین اخلاقی بودن زیرکانه معرفی میشود.اخلاقیاتی که تنها معدود<strong>ي</strong> استعداد داشتنِ آن را دارند و مابقی محروم از آنند:<strong>در</strong> زمانها<strong>ي</strong> خیلی دور دو گونه انسان بودند، یکی برگزیدگان باهوش ، کوشا و، مهمتراز همه، صرفه جو؛ و دیگر<strong>ي</strong>، فرومایگان تنبل که هستی خود را، آن هم با هرزگی وعیاشی برباد میدادند...و بدینسان گروه اول ثروت انباشت و گروه دوم جز گوشت وپوست خود چیز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> فروش نیافت. از زمان این گناه نخستین بود که فقر اکثر مردمآغاز شد، اکثریتی که علیرغم زحمات خود تاکنون چیز<strong>ي</strong> جز خود برا<strong>ي</strong> فروش نداشتهاست. از همان زمان بود که ثروت عده معدود<strong>ي</strong> دا<strong>ي</strong>ٔماً رو به افزایش نهاد <strong>در</strong>حالیکهمدتهاست از کار کردن دست کشیدهاند. چنین داستانها<strong>ي</strong> کسلکننده<strong>ي</strong> کودکانها<strong>ي</strong>
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 96[را] هر روز <strong>در</strong> دفاع از مالکیت میشنویم... به محض اینکه موضوع مالکیت به میانمیآید، عنوان کردن ادعایی <strong>در</strong> حد فکر نوزادان، به عنوان اصلی که <strong>در</strong> تمام دورانها و<strong>در</strong> تمام مراحل تکامل صادق است، بدل به وظیفها<strong>ي</strong> مقدس میشود.آشکار است که<strong>در</strong> تاریخ واقعی، تصرف ، بردهساز<strong>ي</strong>، دزد<strong>ي</strong>، قتل و به کلامی خلاصه زور، نقش عمده... داشته استانباشت ابتدایی از هر راهی بوده است، به جز راهی <strong>در</strong>خور قصهپرداز<strong>ي</strong>.(سرمایه، ج 1، کارل مارکس)این نظر مارکس بیش از دورانها<strong>ي</strong> گذشته <strong>در</strong> دوران حاکمیت <strong>نولیبرالیسم</strong>، خودنمایی میکند. آن چنان که بهبیان پیر بوردیو: «توان اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نولیبرال <strong>در</strong> این است که بر پایه<strong>ي</strong> گونها<strong>ي</strong> نوداروینیسم اجتماعی است:همانگونه که <strong>در</strong> هاروارد هم میگویند، «<strong>در</strong>خشانترین و بهترین» آن است که سرآمد باشد (بکر، برنده<strong>ي</strong>جایزه<strong>ي</strong> نوبل اقتصاد، این اندیشه را میپروراند که داروینیسم بنیانِ توان محاسبه<strong>ي</strong> عقلانی کسانی است که اوکارگزاران اقتصاد<strong>ي</strong> توصیف میکند). ورا<strong>ي</strong> بینش جهانی انترناسیونالیسم گروهها<strong>ي</strong> مسلط، یک چهارچوب فکر<strong>ي</strong>نیز وجود دارد که بنا بدان کسی کارآمد و تواناست که فرمانروایی دارد و شغلها <strong>در</strong> دست اوست؛ بدین معناکسانی که کار ندارند کارآمد و توانا نیستند.بر طبق چنین فلسفها<strong>ي</strong> با ما «برندگان» و «بازندگان» روبرو هستیم. همچنین با کسانی که اشرافیت م<strong>در</strong>ن(اشرافیت دولتی) خوانده میشوند روبر هستیم. آنان که اشراف دولتی مینامیم، به دیگر سخن کسانی که همه<strong>ي</strong>ویژگیها<strong>ي</strong> اشرافیت را به معنا<strong>ي</strong> قرون وسطایی آن دارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان، یا بنا به دیدگاهخودشان، هوشمند<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> است که آن را موهبتی آسمانی میدانند. حال آنکه میدانیم <strong>در</strong> جهان واقعیت، اینامکان را جامعه توزیع میکند و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هوشمند<strong>ي</strong> از نابرابر<strong>ي</strong> اجتماعی است. اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> توانایی و کارآمد<strong>ي</strong>به خوبی ضدیتی را توجیه میکند که تقریبا همانند ضدیت میان اربابان و بردگان است. <strong>در</strong> یک سو شهروندانیکاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و بسیار نا<strong>در</strong> دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماها<strong>ي</strong> خود را خودبرگزینند(حال آنکه دیگران را <strong>در</strong> بهترین حالت کارفرمایان برمیگزینند) و میتوانند <strong>در</strong> بازار بینالمللی کار<strong>ي</strong> با<strong>در</strong>آمد بسیار بالا داشته باشند. آنگاه <strong>در</strong> سو<strong>ي</strong> دیگر توده<strong>ي</strong> بزرگی از کسانی که محکومند کارها<strong>ي</strong> حاشیها<strong>ي</strong>داشته باشند یا بیکار باشند.ماکس وبر میگفت که گروهها<strong>ي</strong> مسلط همیشه به «باور به دادور<strong>ي</strong> خدا» امتیاز خودشان یا دقیقتر باور بهدادور<strong>ي</strong> جامعه، توجیه نظر<strong>ي</strong> این واقعیت که دارنده<strong>ي</strong> امتیازند، نیاز دارند. باور به دادور<strong>ي</strong> جامعه را، که <strong>در</strong>اندیشه<strong>ي</strong> کارآمد بودن نهفته است، طبیعی است آنان که مسلطند میپذیرند- البته به سود خوداما دیگران هم -آن را پذیرفتهاند. <strong>در</strong> رنج آنان که اخراجیاند، <strong>در</strong> بدبختی بیکار<strong>ي</strong> بلند مدت، چیز<strong>ي</strong> بیش از آن چه <strong>در</strong> گذشته
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 97بود، وجود دارد. اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> انگلیسی-آمریکایی، که همیشه تا اندازها<strong>ي</strong> زهدفروشانه بود، «تهیدستان نابحق» را کهخودشان سبب تهیدستیاند، از «تهیدستان بحق» که مستحق خیریه میدانند، جدا میکند. <strong>در</strong> کنار یا به جا<strong>ي</strong>این توجیه اخلاقی، اکنون توجیهی روشنفکرانه آمدهاست. تهیدست دیگر تنها بیبند و بار، دا<strong>ي</strong>ٔم الخمر و تبهکارنیست، بلکه نادان است و هوشمند<strong>ي</strong> ندارد. بخش ییشتر رنج اجتماعی از تهیدستی ارتباط افراد با نظام آموزشیبر میآورد.نظام آموزشی<strong>ي</strong> که نه تنها سرنوشت اجتماعی، بلکه پندار<strong>ي</strong> را که <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> سرنوشت دارند شکلمیدهد.(که بی شک کمک میکند که آنچه را که انفعال زیر سلطهها، سختی تحرك آنها و غیره مینامندتوضیح دهد).افلاتون نسبت به جهان اجتماع دیدگاهی دارد که به جهان تکنوکراتها<strong>ي</strong> به ترتیب فیلسوف،نگهبان، و آنگاه مردم عاد<strong>ي</strong> میماند. این فلسفه به روشنترین شکل خود <strong>در</strong> سنگ نبشه<strong>ي</strong> نظام آموزشی نگاشتهشدهاست. این فسلفه بسیار توانمند <strong>در</strong> اذهان جا افتادهاست.»پیر بوردیو ضمن بیان مفهوم1«خشونت نمادین».(4)معتقد است آنچه باعث میشود طبقات تحت سلطه، نظامسلطه<strong>ي</strong> موجود را پذیرا شوند و به تولید و بازتولید آن بپردازند، <strong>در</strong>ونی شدن «ساختار اجتماعی» از طریق <strong>در</strong>ونیکردن نمادها<strong>ي</strong> فرهنگیا<strong>ي</strong> چون ارزشها، منشها، سلیقهها، مدها و سبک زندگی نظام حاکم و جامعهپذیر<strong>ي</strong> اینطبقات از رهگذر «نظام آموزشی» موجود است. آنچه که «لو<strong>ي</strong>ٔی آلتوسر» از آن به نام «ساز و برگ اید<strong>ي</strong>ٔولوژیکدولت» یاد میکند.نظام آموزشی حاکم ضمن بازتولید نابرابر<strong>ي</strong> طبقاتی از طریق تبدیل تمایزات طبقه<strong>ي</strong> اجتماعی به تمایزاتآموزشی، این گونه تبلیغ میکند که «موفقیت» نشانگر تلاش و توانایی فرد و عدم توفیق <strong>در</strong> تحصیل به منزله<strong>ي</strong>شکست فرد تلقی میشود و نه سیستم آموزشی طبقاتی، و اینگونه به حفظ سلسله مراتب طبقاتی کمک میکند.از این رو به تعبیر بوردیو نظام آموزشی را میتوان از مهمترین نظامها برا<strong>ي</strong> تولید و بازتولید روابط نابرابر ق<strong>در</strong>ت،ایجاد سلطه بر طبقات فرودست و همچنین تلاش <strong>در</strong> جهت تولید رضایت و مشروعساز<strong>ي</strong> ِ روابط نابرابر طبقاتیتلقی کرد.تا چند سال پیش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> محصول ساختار نابرابر<strong>ي</strong> تلقی میشد که ریشه<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> بود و تقریبا تمامیطیف ها<strong>ي</strong> سیاسی چپ و راست، کموبیش، به این ساختار بیمار اذعان داشتند. اما امروز به کوشش <strong>نولیبرالیسم</strong>،دولت <strong>در</strong> تولید این نابرابر<strong>ي</strong>ها چندان نقشی ندارد، بلکه «فقر» پاداشی منصفانه برا<strong>ي</strong> ناتوانیها و ناکارآمد<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>فرد<strong>ي</strong> تلقی میشود، چرا که زندگی عرصه<strong>ي</strong> مبارزها<strong>ي</strong> است که <strong>در</strong> این عرصه هر کس کالا<strong>ي</strong> مرغوبتر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>عرضه دارد قا<strong>در</strong> به رهایی از چنگال فقر و ندار<strong>ي</strong> است.بیکار<strong>ي</strong> آنگونه که میلتون فریدمن از مرشدان1 Symbolic Violence
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 98<strong>نولیبرالیسم</strong> میپندارد «نرخی طبیعی» دارد و بیعدالتی قانونی طبیعی است که شایستگان را پاداش میدهد وآنان که <strong>در</strong> این نظام بهرها<strong>ي</strong> نمیبینند افراد<strong>ي</strong> یله، تنبل و تنپرورند.از این جهت است که دیگر چیز<strong>ي</strong> به شکل» یبعدالتی» وجود ندارد بلکه آنچه هست «شکست» و «ناکامی» <strong>ي</strong>ااست که نتیجه<strong>ي</strong> بیمس<strong>ي</strong>ٔولیتی و کوتاهی افراد <strong>در</strong> انجام <strong>در</strong>ست وظایفشان <strong>در</strong> چارچوب نظام موجود است.شکست و ناکامیا<strong>ي</strong> که هر روزه موارد گوناگون آن به شکل فقر، بیخانمانی و بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> برنامهها<strong>ي</strong> مختلفتلویزیونی نمایش داده میشود، فقط ناشی ار «بدبیار<strong>ي</strong>،» «بدشانسی» و محاسبات اشتباه فرد<strong>ي</strong> تلقی میکنند وجستجو<strong>ي</strong> هرگونه علل ساختار<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> را کار<strong>ي</strong> بیهوده تلقی میکنند.جدیدترین آمار گویا<strong>ي</strong> این واقعیت است که چهارده و نیم میلیون نفر از کارگران آمریکایی «کار» خود را ازدست دادهاند(5) بانکها<strong>ي</strong> آمریکا فقط از ژو<strong>ي</strong>ٔیه<strong>ي</strong>2007دلیل ناتوانی صاحبان آن <strong>در</strong> پرداخت وام بانکی ضبط کردندتا سپتامبر همان سال بیش از446000.(6)خانه را بهاما بسیار<strong>ي</strong> از کارگران و صاحبان این خانهها بهدنبال تاثیرپذیر<strong>ي</strong> از رسانهها معتقدند که این بحران اقتصاد<strong>ي</strong> نیز چون بحرانها<strong>ي</strong> دهه<strong>ي</strong> هشتاد و پیشتر از آنگذرا است و علت بیکار<strong>ي</strong> را تنها <strong>در</strong> انتقال کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ تولید<strong>ي</strong> به کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم میدانند. بهعبارت دیگر، به دنبال تلاش رسانهها <strong>در</strong> شکل دادن به افکار عمومی و تولید رضایت از جستجو<strong>ي</strong> علل ریشها<strong>ي</strong>باز میمانند.همانطور که <strong>در</strong> جدول و نمودار ارا<strong>ي</strong>ٔه شده <strong>در</strong> پیوست آمده، بررسی اقتصاد سیاسی و روابط ق<strong>در</strong>ت حاکم برعمدهترین رسانهها<strong>ي</strong> موجود <strong>در</strong> آمریکا، از سیاستها<strong>ي</strong> آنها <strong>در</strong> جهتدهی به اذهان و باور عمومی و همسوکردن این سیاستها با منافع شرکتها و کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ اقتصاد<strong>ي</strong> پرده برمیدارد. به گفته<strong>ي</strong> کریستوفردیکسن، تحلیلگر رسانها<strong>ي</strong>، آنچه شما میبینید، انحصار <strong>در</strong>بست رسانهها <strong>در</strong> جهان است، همان کار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong>دههها<strong>ي</strong> نخست قرن پیش بر سر صنعت نفت و اتومبیل آوردند، اکنون بر سر رسانهها میآورند. با انحصار رسانهها به راحتی میتوانند ذهن انسانها را نیز <strong>در</strong> انحصار خود <strong>در</strong>آورند و به قول چامسکی «تولید رضایت» کنند.اصطلاح «تولید رضایت» را برا<strong>ي</strong> نخستین بار والتر لیپمن، <strong>در</strong> سال1922<strong>در</strong> اثر<strong>ي</strong> به نام «افکار عمومی» به کاربرد و پس از گذشت حدود هفت دهه نوام چامسکی و ادوارد هرمن با استفاده از این اصطلاح نقش رسانهها را <strong>در</strong>شکل دادن به اذهان عمومی برا<strong>ي</strong> تولید رضایت <strong>در</strong> کتابی با همین نام وصف کردند.چامسکی و هرمن بر این باورند که برا<strong>ي</strong> القا<strong>ي</strong> تولید رضایت <strong>در</strong> اذهان عمومی از شیوهها<strong>ي</strong> گوناگون تبلیغاتاستفاده میکنند. رسانهها<strong>ي</strong> خبر<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که مالکیتشان را شرکتها<strong>ي</strong> بزرگ به عهده دارند، <strong>در</strong> واقع محل کسب وکار این شرکتها بوده و از راه تبلیغات تجار<strong>ي</strong> و ایجاد رقابت <strong>در</strong> بازار به سودها<strong>ي</strong> بزرگی میرسند. بنابراینتحریف و سوگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> انتخاب خبر، گزارشخبر و شیوه<strong>ي</strong> گزارش آن از پیامدها<strong>ي</strong> اندیشیدن به سود بیشتر است
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 99و خبرگزار<strong>ي</strong>هایی که به سوددهی میاندیشند و نفع مردم مد نظرشان نیست، <strong>در</strong> مقایسه با آنهایی که به ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong>اخبار و گزارشها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ست اهمیت میدهند، موفقترند.آنچه نوام چامسکی به <strong>در</strong>ستی آن را2«تولید رضایت» از جانب رسانهها میداند اشاره به همین نوع تبلیغاترسانها<strong>ي</strong> دارد. تغییر جهت دادن ارزشها<strong>ي</strong> انسانی به سمت اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> نظام حاکم و همچنین بازتولید شرایطتولید که به وضوح <strong>در</strong> برنامهها<strong>ي</strong> مختلف رسانهها<strong>ي</strong> گوناگون مشاهده میکنیم، استفاده<strong>ي</strong> بهینه<strong>ي</strong> سیستمسرمایهدار<strong>ي</strong> از «دگرگونیها<strong>ي</strong> اخیرِ» مورد نظر سو<strong>ي</strong>ٔیز<strong>ي</strong> است. آنچه نزد جامعهشناسان مکتب فرانکفورت«ارزشها<strong>ي</strong> کاذب» نامیده میشود و با ارزشها<strong>ي</strong> حقیقی، کیفی و زیباییشناختی <strong>در</strong> تقابل است <strong>در</strong> اساسهمان ارزشهایی است که رسانهها با اشاعه آنها به بازتولید روابط تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> میپردازند.هربرت مارکوزه معتقد است ترویج3اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> مصرفگرایی نیازها<strong>ي</strong> کاذبی ایجاد میکند که به نوعی ذهنجامعه را «کنترل» میکند؛ بهطور<strong>ي</strong> که نیاز به کالاها<strong>ي</strong> تجملاتی را به مردم القا میکنند و اشخاص خود را <strong>در</strong>کالاها<strong>ي</strong>شان معنا کرده و روح خود را <strong>در</strong> اتومبیل و کالاها<strong>ي</strong> لوکسشان میجویند. تبلیغات رسانهها با دامن زدنبه این نیازها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>وغین مانع شکلگیر<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> بنیاد<strong>ي</strong> میشوند.نگاهی به محتوا<strong>ي</strong> فیلمها<strong>ي</strong> ساخته شده <strong>در</strong> کمپانیها<strong>ي</strong> بزرگ فیلمساز<strong>ي</strong> نیز مؤید این نظر است. همه<strong>ي</strong> ماپایانِ خوشِ فیلمها<strong>ي</strong> دوران کودکیمان را به خاطر داریم ؛ «ازدواج»، «بچهدار شدن»، کارکردن و زندگی <strong>در</strong> زیریک سقف <strong>در</strong> کنار زن و بچه و پ<strong>در</strong> و ما<strong>در</strong>. این تصویر قابل مقایسه است با تصاویر کنونی پایان فیلمها:«پولدارشدن»! تصویر<strong>ي</strong> که اخیرترین نمونه<strong>ي</strong> آن را میتوان <strong>در</strong> فیلم4«میلیونر زاغه نشین» سراغ گرفت. پولدارشدنِ یک شبه بدون صرف کار و فعالیت (به سبب نبود کار مناسب)، از یک سو کمال مطلوب نظام سرمایه رانشان میدهد و از سو<strong>ي</strong> دیگر با ایجاد امید کاذب برا<strong>ي</strong> رسیدن به زندگی ایدهآل! حس ناخشنود<strong>ي</strong> <strong>در</strong> طبقاترنجدیده و کم<strong>در</strong>آمد جامعه را کاهش میدهد. فیلمهایی که <strong>در</strong> گذشته به پایانی خوش میانجامید، با فیلمها<strong>ي</strong>هدفدار امروز<strong>ي</strong> متفاوت بود. <strong>در</strong> گذشته هدف عمدتا جلب بینندهها<strong>ي</strong> بیشتر برا<strong>ي</strong> مصارف تبلیغاتی بود. امروزهعلاوه بر آن، با تولید چنین فیلمهایی برآنند که نشان دهند نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> رو به جلو میرود و <strong>در</strong> این نظامهمه<strong>ي</strong> طبقات جامعه میتوانند بهراحتی مالک خانه، زندگی، ماشینها<strong>ي</strong> آخرین مدل... شوند. از این راه بهطبقات پایین جامعه امید میدهند و حس ناخشنود<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> بین آنها کاهش میدهند.به گفته<strong>ي</strong> چامسکی گاه برا<strong>ي</strong> ایجاد آرامش و خاموش کردن صدا<strong>ي</strong> اعتراض مردم محروم با بهرهبردار<strong>ي</strong> از رسانهها که <strong>در</strong> انحصار مطلق آنها است، «واقعیات را کاملا وارونه» جلوه میدهند. مثال خوبی که <strong>در</strong> تأیید این عقیده2 Manufacturing Consent3 Consumerism4 Slumdog Millionaire
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 100میآورد، شیوه<strong>ي</strong> تبلیغات برا<strong>ي</strong> خروج اسرا<strong>ي</strong>ٔیلیها از نوار غزه <strong>در</strong>2005 آگوست 15است. تمام رسانهها<strong>ي</strong>اسرا<strong>ي</strong>ٔیلی و غربی طرح خروج از نوار غزه را به گونها<strong>ي</strong> دلخراش نشان دادند که معتبرترین روزنامه<strong>ي</strong> عبر<strong>ي</strong> آن راتکرار «طرح آسیب ملی«82نامید. با حضور بیمورد ارتش برا<strong>ي</strong> اخراج آنها از نوار غزه عملا به هدف نهاییشانیعنی «بخشیدن کرانه<strong>ي</strong> غربی رود اردن به مردم اسرا<strong>ي</strong>ٔیل» تحکیم بخشیدند، اما با نشان دادن فیلمها<strong>ي</strong> دلخراشاز خروج اسرا<strong>ي</strong>ٔیلیها خمیر ذهن مردم دنیا، به ویژه مردم آمریکا را <strong>در</strong> جهت به انجام رساندن اهدافشان کهسلطه<strong>ي</strong> کامل بر کرانه<strong>ي</strong> غربی رود اردن بود، شکل دادند. <strong>در</strong> حالیکه به راحتی و با پرداخت غرامت میتوانستندبیدخالت ارتش و بیصدا آنها را از نوار غزه بیرون کنند.(7)گاه با استفاده از بلندگوها<strong>ي</strong> رسانها<strong>ي</strong>شان به دستآویزهایی پناه میبرند تا افکار عمومی داخل کشور و جهان را<strong>در</strong> مسیر اهداف شومشان تغییر دهند. <strong>در</strong> آوریل2005کنگره<strong>ي</strong> آمریکا قانونی به نام قانون انرژ<strong>ي</strong> سال به تصویبرساند تا <strong>در</strong> پناه این قانون بتواند به حفر منابع قطب شمال بپردازد. واشینگتن برا<strong>ي</strong> فروش این هدف شوم بهمردم، به دستآویز<strong>ي</strong> چون «کارآفرینی و کاهش وابستگی به منابع نفتی خاور میانه» متوسل شد و از واژه<strong>ي</strong>تخصصی و دیرآشنا<strong>ي</strong> «کارآفرینی» بهجا<strong>ي</strong> واژه<strong>ي</strong> زننده<strong>ي</strong> «منافع» استفاده کرد. اما رسانهها<strong>ي</strong> ذ<strong>ي</strong>نفع از تاثیراتمضر این طرح بر زندگی بومیان منطقه، محیط زیست، نابود<strong>ي</strong> یخچالها، گردش آب گرم اقیانوسها و عوارض<strong>در</strong>ازمدت ناشی از آن حرفی به میان نیاوردند.از سو<strong>ي</strong> دیگر برا<strong>ي</strong> توجیه حمله به کشورهایی چون افغانستان و عراق با دستآویزهایی چون «دفاع پیشاپیش ازخود،» «ترویج دموکراسی،» «مبارزه با تروریسم» و «خلع سلاحها<strong>ي</strong> کشتار جمعی» افکار عمومی را <strong>در</strong> جهتاجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong>شان تغییر دادند و به عراق حمله کردند و به اهداف شومشان رسیدند که یکی از آنها رامیتوان برانداز<strong>ي</strong> محدودیتها<strong>ي</strong> تحمیل شده از سو<strong>ي</strong> برنامه<strong>ي</strong> «غذا <strong>در</strong>برابر نفت» سازمان ملل نام برد. به گزارشروزنامه<strong>ي</strong> تایمز مالی سه چهارم قراردادهایی که بیش از5میلیارد دلار ارزش داشتند، بیهیچ مزایدها<strong>ي</strong> بهشرکتها<strong>ي</strong> نفتی آمریکا از جمله شرکت نفتی هالیبرتون واگذار شد که ریاست این شرکت را دیک چنی معاونر<strong>ي</strong>ٔیس جمهور سابق آمریکا به عهده داشت. با این واگذار<strong>ي</strong>، هالیبرتون به بزرگترین و یگانه <strong>در</strong>یافتکننده<strong>ي</strong>سرمایهها<strong>ي</strong> عراق تبدیل شد.(8)نمونها<strong>ي</strong> دیگر از نقش رسانهها <strong>در</strong> تغییر افکار عمومی، تبلیغات وسیع و و به ظاهر جذابی است که برا<strong>ي</strong> جلبسرمایه و نیرو<strong>ي</strong> کار به «دوبی» صورت میگیرد؛ صحرا<strong>ي</strong> خشک و بیآب و علفی که به یار<strong>ي</strong> سرمایهها<strong>ي</strong> جهانی،امروز بهشت سرمایهدار<strong>ي</strong> تلقی میشود؛ سرزمین افسانها<strong>ي</strong> که هر آنچه بخواهی <strong>در</strong> آن قابل دسترسی است؛جزیرها<strong>ي</strong> که به تمام آروزها<strong>ي</strong> انسان جامه<strong>ي</strong> عمل میپوشاند؛ ساختمانها<strong>ي</strong> مجلل، طبیعتی باورنکردنی، پیستاسکی <strong>در</strong> دلِ کویر، جزیرها<strong>ي</strong> به شکل نقشه<strong>ي</strong> جهان، زمین نتیس بر بام آسمانخراشها، سفر به اعماق <strong>در</strong>یا و
دآیسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 101دهها تصویر زیبا از سرزمینی که فقط سه دهه پیشریگزار<strong>ي</strong> خشک و بیآب و علف بوده است. آنچه <strong>در</strong>رسانهها به رخ کشیده میشود تنها گوشها<strong>ي</strong> از واقعیتاست: که اگر سرمایها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دستانت باشد میتوانی بهداراییهایی برسی. <strong>در</strong> این رسانهها معمولا از رو<strong>ي</strong> دیگرسکه<strong>ي</strong> دوبی سخنی به میان نمی.رو<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> کهنصیب کارگران و زحمتکشان میشود، آنان کهسرمایها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> خرید ندارند و ناگزیر نیرو<strong>ي</strong> کارشان رابه فروش میرسانند.<strong>در</strong> پوشش تمامی تبلیغات کر و کور کننده<strong>ي</strong> رسانهها<strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> این بهشت سرمایهدار<strong>ي</strong>، گفته نمیشود که <strong>در</strong>این جزیره<strong>ي</strong> افسانها<strong>ي</strong> اتحادیهها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و بخشاعظم اعتصابها غیرقانونیاند و فعالین کارگر<strong>ي</strong> موردپیگرد قرار میگیرند،99<strong>در</strong>صد از نیرو<strong>ي</strong> کارِ بخش خصوصی از شهروندان این کشور نیستند و هرلحظه وبی<strong>در</strong>نگ میتوان آنها را به وطنشان بازگرداند. مقررات سازمان بینالمللی کار را به ریشخند میگیرند و ازامضا<strong>ي</strong> معاهده<strong>ي</strong> بینالمللی کارگران مهاجر سرباز میزنند. مطبوعات محلی حق ندارند <strong>در</strong> مورد کارگران مهاجر،شرایط کار غیرانسانی و خودفروشی زنان گزارش یا مطلبی <strong>در</strong>ج کنند و پلیس این کشور <strong>در</strong> عین حال که برواردات غیرقانونی طلا و الماس و افراد<strong>ي</strong> که هویت خود را پنهان میکنند و به صورت همزمانویلا را <strong>نقد</strong> 25میخرند، چشم میبندد، کارگران پاکستانی را که بهخاطر نگرفتن دستمزد از مقاطعهکاران شکایت میکنند، ازکشور بیرون میاندازد یا به زندان میفرستد. دوشیزگان فیلیپینی را بهخاطر اعتراض به تجاوز کارفرماها به آنهابه جرم زنا بازداشت و تنبیه میکند.شیوه<strong>ي</strong> دیگر <strong>در</strong> شکلدادن به اذهان مردم و بدیهیساز<strong>ي</strong> روند سرمایهدار<strong>ي</strong> و از پی آن نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جامعه،استفاده از ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> علمی و اقتصاد<strong>ي</strong>، چون ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong> چارلز داروین و آدام اسمیت است. داروین معتقد است که<strong>در</strong> میان گونهها<strong>ي</strong> موجودات زنده، فقط گونههایی که بتوانند <strong>در</strong> رقابت با دیگران بهتر با طبیعت سازش کنند،باقی میمانند و به تولید مثل میپردازند و گونهها<strong>ي</strong> نامناسب نابود میشوند. <strong>در</strong> نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> با تکیه به اینت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>، به مردم القا میکنند که آنهایی که ق<strong>در</strong>ت رقابت بیشتر و سرمایه<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> دارند، توان بقا و رشددارند و آنهایی که <strong>در</strong> این بازار رقابت ضعیفترند، گونهها<strong>ي</strong> نامناسب تلقی میشوند و خودبهخود از دور خارج
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 102میشوند. با این تفاوت که <strong>در</strong> میدان رقابت طبیعت داروین هر موجود یا حتا یک ژن برا<strong>ي</strong> بقا<strong>ي</strong> خود میلیونهاسال به مبارزه و رقابت میپردازد، اما <strong>در</strong> میدان رقابت بازار، قوانین طور<strong>ي</strong> وضع شدهاند که هزاران نفر از مردم،یکشبه، مبارزه<strong>ي</strong> رقابت را میبازند و بیکار میشوند، شرکتها<strong>ي</strong> چندملیتی <strong>در</strong> زمان بسیار کوتاه شرکتها<strong>ي</strong>کوچک را از میدان رقابت بازار بیرون میرانند و <strong>در</strong> کمتر از یک دهه اقتصاد بسیار<strong>ي</strong> از دولتها<strong>ي</strong> ملی را فلج ووابسته میکنند.از سو<strong>ي</strong> دیگر، ت<strong>ي</strong>ٔور<strong>ي</strong>«دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار»آدام اسمیت را هم به نفع خودشان تعبیر میکنند.منظور آداماسمیت از دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار این بود که <strong>در</strong> موازنه<strong>ي</strong> بین عرضه و تقاضا، دست نامر<strong>ي</strong>ٔی بازار همان ارضا<strong>ي</strong> خواستهها و سلیقهها<strong>ي</strong> مصرفکنندهها است.ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> اقتصاد به عنوان یک علم محض و بازار به عنوان یک قانون طبیعی اخلاقاً خنثی، بازار<strong>ي</strong> که، بدون توجهبه بیکار<strong>ي</strong>، فقر یا میزان عقبماندگی هر کشور، تعیین میکند که کدام شخصیت، شرکت یا ملتی شایسته رقابتکردن است و کدام نیست، تبدیل توصیف آدام اسمیت از آزاد<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و مس<strong>ي</strong>ٔولیت اخلاقی به داروینیسم بازارجهانی است، استدلال اقتصاد<strong>ي</strong> بنیادین نوکلاسیک، که سیاستمداران لیبرال افراطی پایان قرن [بیستم] از آن5پیرو<strong>ي</strong> میکردند، همان سه اصل مفروض اولیه و اساسی چارلز داروین را به کار می برد، یعنی دوگانگی ،76تعارض () و تکامل [فرگشت].ازنظر داروین، دوگانگی آنتیتز (برابرنهاد) بین گونهها از یک سو، و محیط زیست از سو<strong>ي</strong> دیگر است. گونهها <strong>در</strong>تلاش برا<strong>ي</strong> زنده ماندن دا<strong>ي</strong>ٔماً <strong>در</strong> حال تطبیق دادن خود با محیط زیستاند.طبق تفکر اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>کنونی، بازار جهانی همان محیط طبیعی است که انسان باید به منظور زنده ماندن خود را با آن وقف دهد. آناشخاص، شرکتها یا اقتصادها<strong>ي</strong> ملی که موفق نمیشوند خود را تطبیق دهند تنبیه و به عنوان گونههایی که ازنظر اقتصاد<strong>ي</strong> ناکارآمد هستند به حاشیه رانده میشوند.مفهوم دوگانگی، تعارض و تکامل داروین نشان دهنده<strong>ي</strong> واکنشها<strong>ي</strong> فرهنگی است که برا<strong>ي</strong> نسلها <strong>در</strong> ضمیرناخودآگاه غربیها تثبیت شده.به معنا<strong>ي</strong> دقیق کلمه، این واکنشها زمانی که رویدادها<strong>ي</strong> اجتماعی و اقتصاد<strong>ي</strong>مورد توجه قرار میگیرند بدون محدودیت از نو ظاهر میشوند، و به این طریق به منافع و امتیازهایی خاصمشروعیت میبخشند.(9)واقعیت این است که قرار نیست به ساختار<strong>ي</strong> که فقر و فلاکت را میآفریند پرداخته شود بلکه <strong>در</strong> وضعیت فعلی،که به بیان کارل پوپر از ابتدا<strong>ي</strong> تاریخ تاکنون بهترین وضعیت بوده است و به تعبیر «مارگارت تاچر» هیچ بدیل5 Dualism6 Conflict7 Evolution
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 103دیگر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> آن وجود ندارد، باید بیشترین استفاده و لذت را برد و هر چه مسیر این دستیابی به سعادت کوتاهتر و سهلتر باشد به کمال مطلوب نزدیکتر است، البته این استفاده و لذت نیز تنها <strong>در</strong> تن دادن به مناسباتحاکم سرمایهدار<strong>ي</strong> معنا میشود: همان چیز<strong>ي</strong> که اغلب نام واقعبینی بر آن نهاده شده و «هاوارد زین» به <strong>در</strong>ستیآن را مصداق «اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> آمریکایی» نامیده و هدف از تلاش تمام دستگاهها<strong>ي</strong> ارتباط جمعی و «فکرساز<strong>ي</strong>» رااستحکام بخشیدن به آن میداند:«ما <strong>در</strong> جامعها<strong>ي</strong> بزرگ میشویم که <strong>در</strong> آن انتخاب نظرات و عقاید محدود و برخی نظرات تسلط کامل دارند، مااین عقاید را نه تنها از والدین خود میشنویم، بلکه <strong>در</strong> م<strong>در</strong>سه، <strong>در</strong> کلیسا، <strong>در</strong> روزنامه و رادیو تلویزیون، به ما القامیشوند. این عقاید از زمانی که آغاز به راه رفتن و سخن گفتن میکنیم، ما را احاطه کردهاند. این باورها،اید<strong>ي</strong>ٔولوژِ<strong>ي</strong> آمریکایی، یعنی الگو<strong>ي</strong> غالب فکر<strong>ي</strong> و عقیدتی ما را تشکیل میدهند.»او سپس برخی از این خصوصیات اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک را چنین بر میشمرد:واقعبین باش، چرخ روزگار همین است که هست. فکر کردن <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> این که گردش روزگار چگونه بایدباشد، فایدها<strong>ي</strong> ندارد.آزاد<strong>ي</strong> سخن چیز خوبی است، اما <strong>در</strong> این از حد و مرز فراتر رفتهایم.اگر بخواهی اوضاع را تغییر دهی، بهترین راه، پیمودنِ راهها<strong>ي</strong> قانونی است.(10)---امروز مدارس نیز <strong>در</strong> شهرها به شکل ماهرانها<strong>ي</strong> همانند قواعد خط تولید کارخانهها شکل گرفتهاند. بنابر گفته<strong>ي</strong>جاناتان کوزل «بالا رفتن نمرهها<strong>ي</strong> امتحان،» «ترفیع اجتماعی،» «اهداف نتیجهمحور،» «مدیریت زمان،»«موفقیت همگانی،» «نوشتار موثق،» «سخن مس<strong>ي</strong>ٔولانه،» «شنیدن فعال» و «سکوت کامل» بخشی از گفتمانرایج <strong>در</strong> مدارس عمومی هستند.بیشتر مدارس شهر<strong>ي</strong> موضوعات مربوط به بازار و تجارت و مفاهیم مدیریتی را مد نظر قرار میدهند، چیز<strong>ي</strong> کهامروز بخشی از واژگان مورد استفاده <strong>در</strong> <strong>در</strong>وس و آموزش <strong>در</strong> کلاسها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>س شده است. <strong>در</strong> «کلاسها<strong>ي</strong> بازارمحور» دانشآموزان مذاکره میکنند، قرار داد امضا می کنند و مالکیت یادگیر<strong>ي</strong> را خود به دست میگیرند. <strong>در</strong>بسیار<strong>ي</strong> ازکلاسها، دانشآموزان داوطلب «مدیر مداد،» «مدیر سوپ،» «مدیر <strong>در</strong>ِ کلاس،» «مدیر صف» و «مدیراتاق لباس» میشوند.<strong>در</strong> بعضی از کلاسها<strong>ي</strong> چهارم، آموزگاران تکالیف <strong>در</strong>سی دانشآموزان را با استفاده از «نمودارها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد» ثبتمیکنند. جاناتان کوزل مینویسد که <strong>در</strong> مدل بازارمحور آموزش عمومی، به آموزگاران همچون «مدیران تالار
<strong>ي</strong>هاسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 104بورس» نگریسته میشود و گویی کارشان همانا تزریق مقدار<strong>ي</strong> «ارزش افزوده» به بچهها<strong>ي</strong> فاقد ارزش است.(«آموزش و پرورش سرکوب» مانتلی رویوو، ژو<strong>ي</strong>ٔیه- اوت.(11) (2006آخرین تجربه<strong>ي</strong> شخصی نوآم چامسکی(12) نیز تأییدکننده<strong>ي</strong> همین نظر است که اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> حاکمبر جوامع سرمایهدار<strong>ي</strong> با گرایش شدید<strong>ي</strong> که به خصوصیساز<strong>ي</strong> آموزش عالی و بالابردن مداومِ شهریهها<strong>ي</strong>دانشگاهی و نهادها<strong>ي</strong> آموزشی دارند، <strong>در</strong> نهایت امکانِ ورود بسیار<strong>ي</strong> از اقشار و طبقات پایین جامعه به اینمؤسسات را سلب کرده و از این راه به بازتولید تمایزات طبقاتی <strong>در</strong> نهادها<strong>ي</strong> آموزشی میپردازد.تأکید نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> بر القا<strong>ي</strong> این باورها<strong>ي</strong> فرهنگی و تحولاتی که <strong>در</strong> عرصهها<strong>ي</strong> گوناگون <strong>در</strong> جهت بازتولیدزیربنا<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>-سیاسیاش انجام میدهد، همسو با تلاش برا<strong>ي</strong> بدیهیساز<strong>ي</strong> اصول بازار آزاد و <strong>نولیبرالیسم</strong> بهعنوان بهترین دکترین موجود، از جمله راهکارهایی بوده است که توانسته کارکرد تداوم بقا<strong>ي</strong> نظامی را تضمینکند که از چند دهه پیش اندیشمندان گوناگون سرنگونی زو<strong>در</strong>س و رسیدن به مرزها<strong>ي</strong> نهاییاش را نوید داده ومیدهند.پیوست:یک گروه پژوهشی <strong>در</strong> «دانشگاه ایالتی سونوما» <strong>در</strong> پایان ماه ژو<strong>ي</strong>ٔن سال2005انجام یک «تحلیل شبکها<strong>ي</strong>» <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔتها<strong>ي</strong>مدیره<strong>ي</strong> ده سازمانِ بزرگ رسانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایالات متحده را به پایان رساند و نتیجهگیر<strong>ي</strong> کرد که اعضا<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره<strong>ي</strong> ده غول بزرگرسانها<strong>ي</strong> ایالات متحده<strong>ي</strong> آمریکا را فقط118میشوند. <strong>در</strong> واقع، از ده غولِ رسانها<strong>ي</strong> بزرگ،8نفر تشکیل میدهند- گروه کوچکی که <strong>در</strong> یک کلاس <strong>در</strong>س متوسط دانشگاهی جاغول <strong>در</strong> هیاتمدیره<strong>ي</strong> خود اعضا<strong>ي</strong> مشترکی دارند!! نا«. یب.سی» و «واشنگتنپست» هر دو اعضا<strong>ي</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیرها<strong>ي</strong> دارند که، <strong>در</strong> عین حال، اعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره<strong>ي</strong> «کوکاکولا» و بانک «جی. یپ .مورگان» نیزهستند، <strong>در</strong>حالیکه «شرکت تریبون»، «نیویورك تایمز» و «گانت» همگی <strong>در</strong> هی<strong>ي</strong>ٔت مدیره خود اعضایی دارند که، <strong>در</strong> عین حال،عضو هیأت مدیره<strong>ي</strong> «پپسی کولا» نیز هستند- مثل یک خانواده بزرگ سعادتمند که، ازدواج ها<strong>ي</strong> «قوم و خویشی» کردهاند ومنافعِ مشترك دارند. فهرست زیر صرفاً، به عنوان نمونه، چند تایی از وابستگیها<strong>ي</strong> اعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره<strong>ي</strong> ابرشرکتها را <strong>در</strong> مورد دهغول بزرگ رسانها<strong>ي</strong> ایالات متحده آمریکا نشان میدهد:
<strong>ي</strong>هاسرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 105نام رسانهاعضا<strong>ي</strong> هیأت مدیره23گروه شرکت ها<strong>ي</strong> ، Carlyle شرکت داروساز<strong>ي</strong> ،Eli Lilly شرکت اتومبیل ساز<strong>ي</strong> ،Ford شرکت داروساز<strong>ي</strong> ولوازم پزشکی ،Johnson & Johnson شرکت خدمات مالی ،Hallmark شرکت خدمات مالی.Pepsi شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل ادار<strong>ي</strong> ،Brothersشرکت تسلیحاتیاطلاعات تجار<strong>ي</strong>Lehman،Lockheed Martin شرکت نوشابه ساز<strong>ي</strong> ،Coca Cola شرکت تیغ ،Gillette شرکت،J.P Morgan بانک ، GE شرکت سرمایه گذار<strong>ي</strong>Investments ،Dun & Bradstreetشرکت خدمات سرمایه گذار<strong>ي</strong> .Moody’sشرکت تولید نرم افزارها<strong>ي</strong> رایانه ا<strong>ي</strong> ،Adobe Systems شرکت تولید نرم افزارها<strong>ي</strong> کنترل شبکه ،Echelonشرکت خدمات مالی و مالیاتی ،H&R Block شرکت تولید کاغذ و محصولات کاغذ<strong>ي</strong> ،Kimberly-Clarkشرکت هتل ها<strong>ي</strong> .Starwoodشرکت محصولات گسترده شخصی و ادار<strong>ي</strong> 3M، شرکت خدمات مالی و بیمه ،Allstate شرکت تولید ماشینآلات راهساز<strong>ي</strong>، ساختمانی و معدنی،Conoco Phillips پتروشیمی ،شرکت شرکتKraft ،Caterpillarفروشگاهها<strong>ي</strong> زنجیرها<strong>ي</strong> ،Mc Donalds شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Pepsi شرکت محصولات غذاییQuakerOats (بخشی از شرکت پپسی)، شرکت داروساز<strong>ي</strong> ،Shering Plough شرکت خدمات بانکی و سرمایهگذار<strong>ي</strong>.Wells Fargoشرکت هواپیمایی ،British Airways شرکت سرمایهگذار<strong>ي</strong> .Rothschild Investmentsشرکت آبجوساز<strong>ي</strong>، تفریحات، بستهبند<strong>ي</strong> ،Anheuser-Busch شرکت لوازم آرایشی ،Avon گروه پیمانکاربازساز<strong>ي</strong>،Bechtel شرکت نفتی ،Chevron Texaco شرکت نوشابهساز<strong>ي</strong> ،Coca Cola شرکت رایانه،Dell شرکت اتومبیل ساز<strong>ي</strong> جنرال موتورز ،(GM) شرکت محصولات و لوازم خانهساز<strong>ي</strong> داخلیHome،Depot شرکت ،Kellog بانک ،J.P. Morgan شرکت نرمافزار ،Microsoft شرکت تلفنها<strong>ي</strong> همراه.Procter & Gamble شرکت محصولات بهداشتی ،Motorolaشرکت هواپیماها<strong>ي</strong> نظامی و غیرنظامی ،Boeing خطوط هواپیماییAirlines ،Northwest شرکت موادضدعفونی کننده ،Clorox شرکت لوازم آرایشی ،Estee Lauder شرکت پیک سریع هوایی ،FedEx شرکتتیغ ژیلت، شرکت مهندسیپزشکی،Halliburton شرکت فروشگاهها<strong>ي</strong> بزرگ ،Kmart شرکت محصولات دارویی و.Yahoo شرکت خدمات آنلاین ،Staples شرکت نوشتافزار و وسایل ادار<strong>ي</strong> ،Mc Kessonشرکت کارتها<strong>ي</strong> اعتبار<strong>ي</strong> ،American Express شرکت خدمات برق و گاز ،Consolidated Edisonشرکت نرمافزارها<strong>ي</strong> مدیریت و حفظ اطلاعات ،Oracle شرکت وسایل ساختمانیLafarge North.Americaشرکت آژانس خبر<strong>ي</strong> آسوشیتیدپرس ،(AP) شرکت تسلیحاتی ،Lockheed Martin خطوط هواپیمایی،Continental Airlines بانک سرمایه گذار<strong>ي</strong>شرکت خدمات آنلاین ،Target شرکت نوشابه ساز<strong>ي</strong>و سهام ،Goldman Sachs شرکت بیمه ،Prudential.Pepsiشرکت بانکدار<strong>ي</strong>، سرمایه گذار<strong>ي</strong> و خدمات مالی ،Citigroup شرکت لوازم آرایشیبهداشتی- آرایشی ،Colgate-Palmolive شرکت هتل،Estee Lauder شرکتHiltonNewYork TimesWashington PostKnight-RidderThe Tribune(Chicago Tribune, LA Times)News Corp (Fox)GE (NBC)Disney (ABC)Viacom (CBS)GannettAOL Time-Warner (CNN)
سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت 106منابع و مأخذ:http://www.globalpolicy.org/social-and-economic-policy/-1http://www.cafb-acba.ca/documents/HungerCount%202009%20media%20release.pdf -23- چامسکی، نوآم.(1387)-4دولتها<strong>ي</strong> فرومانده، اکرم پ<strong>در</strong>امنیا، چاپ اول، تهران، نشر افقبوردیو، پیر(1387). گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>، علیرضا پلاسید، تهران، چاپ اول، نشر اخترانtp://www.usatoday.com/money/economy/housing/2007-11-01-foreclosures_N.htm -5http://blogcritics.org/politics/article/number-of-unemployed-americans-soars-over -67- چامسکی، نوآم8- چامسکی، نوآم.(1387)دولتها<strong>ي</strong> فرومانده، اکرم پ<strong>در</strong>امنیا، چاپ اول، تهران، نشر افق، صص385-386.(1387)دولتها<strong>ي</strong> فرومانده، اکرم پ<strong>در</strong>امنیا، چاپ اول، تهران، نشر افق، ص126-9د ریورو ، اسوالدو.(1383)افسانه توسعه، محمود عبداالله زاده، چاپ اول، تهران، نشر اختران(Howard zin:"Decloration of Independence",Harper Collins,1990:3) -10مارکس»، دکتر مرتضی محیط-11آسیبها<strong>ي</strong> طبقاتی، مایکل د<strong>ي</strong> ییتس، برگردان: محمود رضا عبداللهیhttp://www.chomsky.info/letters/20091130.htm-12*منبع پیوست: پرکینز، جانتهران: اختران، یادداشت مترجمان..(1385)به نقل از: «<strong>در</strong>دفاع از دیدگاهخاطرات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>، ترجمه<strong>ي</strong> خلیل شهابی و میرمحمد نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول،(8964این مقاله به طور مشترك با دکتر اکرم پ<strong>در</strong>امنیا نوشته شده است و<strong>در</strong> شماره<strong>ي</strong>(آبان و آذرماهنامه*چشمانداز ایران منتشر گردیده است.
دهشوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی *دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعهنویسنده: نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاینترجمه:مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>نشر «کتاب آمه»چاپ اول: مهر1389737 صفحه، 16500تومان«اون ق<strong>در</strong> فشارتون میدیم تا خوب تخلیهشید. بعدم خودمون پرتون میکنیم»1984، جورج اورول)(رمان
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 108اشاره:هر چند نوشتار حاضر عنوان «معرفی کتاب» را بر خود دارد، اما هدف نگارنده بیش از آنکه فقط معرفی کتابیتازه منتشر شده باشد، پرداختن به یکی از مهمترین تحولات اقتصاد<strong>ي</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر است که ورا<strong>ي</strong><strong>در</strong>ونمایه<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>اش، <strong>در</strong> ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز اثرگذار بوده است.این دسته از سیاستها و برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> که به «اجماع واشنگتن»(1)معروف گشتهاند، طی دو سه دهه<strong>ي</strong>گذشته <strong>در</strong> اکثر کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه <strong>در</strong> آسیا و آفریقا و آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و همچنین <strong>در</strong> واکنش به بحرانها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته، <strong>در</strong> این دسته از کشورها نیز اجرا شدهاند و دارا<strong>ي</strong> آثار و نتایجی بوده است کهبررسی هر یک از آنها موضوع یک پژوهش گسترده و مورد<strong>ي</strong> میتواند باشد.سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی اجماع واشنگتن که برنامههایی چون کاهش نقش دولت <strong>در</strong> اقتصاد(خصوصیساز<strong>ي</strong>)،کاهش و حذف یارانهها و سلطه<strong>ي</strong> مناسبات بازار بر عرصهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> و اجتماعی جامعه را <strong>در</strong>بر میگیرند، <strong>در</strong>ایرانِ پس از جنگ نیز <strong>در</strong> قالب یرنامهها<strong>ي</strong> «تعدیل ساختار<strong>ي</strong>» سرلوحه<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>قرار گرفتند. <strong>در</strong> نیمه<strong>ي</strong> دوم دهه<strong>ي</strong>70شمسی و نیمه<strong>ي</strong> اول دهه<strong>ي</strong> 80، گرچه اجرا<strong>ي</strong> این سیاستها روندمحافظهکارانهتر<strong>ي</strong> به خود گرفت اما جهتگیر<strong>ي</strong> کلی سیاستها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> کشور همسو با اصول «اجماعواشنگتن» بوده است.از سالاصل138444و شروع کار دولت نهم، اجرا<strong>ي</strong> این اصول دوباره روند شتابانی به خود گرفته است و بنمایه<strong>ي</strong> اصلیطرح موسوم به «تحول اقتصاد<strong>ي</strong>» را اصول موضوعه<strong>ي</strong> «اجماع واشنگتن» <strong>در</strong> بر میگیرد. همچنین اصراردولتها<strong>ي</strong> نهم و دهم بر اجرا<strong>ي</strong> سریعتر خصوصیساز<strong>ي</strong> و هدفمندکردن (حذف) یارانهها را بایستی <strong>در</strong> همینراستا به شمار آورد.به طور<strong>ي</strong> که «حسن سبحانی» عضو کمیسیون برنامه و بودجه<strong>ي</strong> مجلس هفتم <strong>در</strong> همایش بررسی سیاستها<strong>ي</strong>قانون اساسی گفت: «سیاستها<strong>ي</strong> برنامه چهارم توسعه که براساس اجماع واشنگتنی تدوین شده بهدولت نهم ارث رسیدهاست.» (صادقی بروجنی، به نقل از روزنامه کیهان،.(87/3/7اما <strong>در</strong> مورد آثار و نتایج و ابزارها<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> مزبور <strong>در</strong> مناطق گوناگون جهان، پژوهشها<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> انجامگرفته و مقالات و کتابها<strong>ي</strong> متعدد<strong>ي</strong> به نگارش <strong>در</strong> آمده است که کتاب «دکترین شوك» یکی از مهمترین آنهامیباشد.***
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 109کتاب«دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه»توسطضدجهانیساز<strong>ي</strong> کانادایی <strong>در</strong> سال20071«نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین»ژورنالیست و فعال سیاسینوشته شدهاست. نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین که از دانشگاه کینگزلی کالج کانادا دارا<strong>ي</strong>دکترا<strong>ي</strong> افتخار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حقوق مدنی است <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> روزنامهنگار<strong>ي</strong>، نویسندگی و ساختن فیلم جوایز<strong>ي</strong> را نصیبخود کردهو تألیفات و<strong>ي</strong> به نزدیک به30زبان ترجمه شدهاست.و<strong>ي</strong> <strong>در</strong> نظرخواهی اینترنتی سال2005کهتوسط مجله «سیاست خارجی» صورت گرفت مکان یازدهمین روشنفکر برتر جهان (واولین روشنفکر زن) را ازآن خود کرد.«دکترین شوك»که تاکنون به بیش اززبان ترجمه 20و دست کم <strong>در</strong>35کشور منتشرشدهاست،بر پایه<strong>ي</strong>تحقیقات تاریخی و چهارسال گزارش میدانی نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین تهیه شده و یکی از آثار کمنظیر <strong>در</strong> پردهبرداشتن ازپیچیدهترین طرحها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>-سیاسی برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالیبرنامهها<strong>ي</strong> مزبور میباشد.این اثر که به ترجمه<strong>ي</strong> مهرداد(خلیل)-1شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong> توسط نشر«اجماع واشنگتن»و آثار اجتماعی و اقتصاد<strong>ي</strong>«کتاب آمه»منتشر شدهاستچهارمین دفتر از مجموعه کتابها<strong>ي</strong> «پشت پرده مخملین» است. دفترها<strong>ي</strong> پیشین این مجموعه عبارت بودند از:«اعترافات یک جنایتکار اقتصاد<strong>ي</strong>»، جان پرکینز، ترجمه میرمحمود نبو<strong>ي</strong> ومهرداد (خلیل) شهابی، نشراختران، چاپ اول1385-2«به من <strong>در</strong>وغ نگو! (گزارشهایی تاریخساز از روزنامهنگاران کاوشگر)»، به کوشش جان پیلجر،مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، نشراختران، چاپ اول.1387-3اول«اربابان جدید جهان»، جان پیلجر، ترجمه مهرناز شهابی و مهرداد.1388(خلیل)ترجمهشهابی، نشراختران، چاپکتاب «دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه» نشان میدهد که چطور اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نولیبرالی،از جمله نسخهها<strong>ي</strong> تجویز<strong>ي</strong> «صندوق بین المللی پول» و «بانک جهانی»، نیازمند این بوده است که جامعه ازطریق شوك، وادار به اطاعت و پذیرش برنامههاییبسیار نامطلوب است.چنین شود اینکه <strong>در</strong> شرایط عاد<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> تودهها<strong>ي</strong> مردممطالب و مستندات این کتاب پایانی بر این اسطوره است که بازار آزاد جهانی <strong>در</strong> روند<strong>ي</strong> دموکراتیک به فتح وپیروز<strong>ي</strong> رسیده است.2کلاین مستقیماً اقتصاددانان نظم نوین جهانی، یعنی میلتون فریدمن ، برنده جایزه نوبل، ونیز دیگر کارگزاران «مکتب اقتصادیشیکاگو» را هدف میگیرد و توضیح میدهد که چطور سیاستها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>1 Naomi Klein2 Milton Friedman
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 110آنها <strong>در</strong> کشورهایی مثل شیلی <strong>در</strong> دوران دیکتاتور<strong>ي</strong> پینوشه، روسیه <strong>در</strong> دوران یلتسین، آمریکا<strong>ي</strong> پس از طوفانکاترینا و عراق پس از اشغال نظامی توسط امریکا، پیش برده شده است. پیش بردن این سیاستها نه با روند<strong>ي</strong>دموکراتیک که با سوء استفاده از شوك زدگی مردم <strong>در</strong> اثر فاجعهصورت گرفته است.کلاین تا آنجا پیشمیرود که سعی میکند نشان دهد بعضی از این فاجعهها اصلاً به قصد ایجاد شوك و پیش بردن این سیاستهاایجاد شدهاند، همچنین از از پیشامدها<strong>ي</strong> طبیعی نیز <strong>در</strong> جهت اهداف اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک بهرهبردار<strong>ي</strong> شده است.کلاین <strong>در</strong> ابتدا<strong>ي</strong> مقدمه<strong>ي</strong> کتاب با آوردن نقل قولی از «دکترین نظامی آمریکا برا<strong>ي</strong> جنگ با عراق» مینویسد:3«عملیات شوك و ارعاب شامل هراس آفرینیها، ایجاد مخاطرات و ویرانگر<strong>ي</strong>هایی است که برا<strong>ي</strong> عامه<strong>ي</strong> مردم،نیز عناصر و بخشها<strong>ي</strong> مشخصی از جوامعِ تهدیدکننده<strong>ي</strong> ما و رهبرانشان غیر قابل <strong>در</strong>ك است.طبیعت نیز باگردبادها، توفانها<strong>ي</strong> سهمگین، زلزلهها، سیلها، آتشسوز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> مهار نشدنی، قحطیها، و بیمار<strong>ي</strong>ها میتواند«شوك و ارعاب» ایجاد کند» (کلاین،.(17:1389به باور و<strong>ي</strong> «دکترین شوك» اینسان عمل مىکند: «<strong>در</strong> اثر فاجعه<strong>ي</strong> اصلى (مثلاً یک کودتا، حملها<strong>ي</strong> تروریستى،فروپاشى بازار، جنگ، سونامى، یا توفان)، یک حالت شوك همگانی برتمام جمعیت مستولى مىشود.همان گونه که موزیک کرکننده و ضربات <strong>در</strong>ون سلولِ بازجویى زندانى را سست<strong>در</strong>ستمىکند و به راه مىآورد، فروریختن بمبها، موج ترور، و توفانهاى <strong>در</strong>همکوبنده نیز <strong>در</strong> خدمت سست کردن و به راه آوردنِ کل جامعه قرارمىگیرد. <strong>در</strong>ست مثل زندانى وحشتزدهاى که نام رفقایش را لو مىدهد واز باورهایش رویگردان مىشود، جوامعِشوکه شده نیز غالباً از چیزهایى که <strong>در</strong> حالتعادى سرسختانه از آنها محافظت مىکردند دست برمىدارند. آنچهبر سر انسانها<strong>ي</strong> قربانی شوك و آنچه بر سر جوامع قربانی شوك میآید به نوعی با یکدیگر مرتبط است: همهاینها تجلیات متفاوت یک منطق واحد بسیار دهشتناك است» (همان:دکترین شوك معتقدند تنها یک «شوك» و «گسست بزرگ» میتواند(10نظریهپردازان و مجریان سیاستها<strong>ي</strong>4«لوح سفید و نانوشتها<strong>ي</strong>» را برا<strong>ي</strong> آنهاایجاد کند تا از آن برا<strong>ي</strong> ساختن دنیایی نو و اجرایی کردن برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالیشان استفاده کنند.این نظریه<strong>ي</strong> اقتصاددانان بازار آزاد شباهت زیاد<strong>ي</strong> به نظریات دکتر ایوِوندانشگاه مکگیل»کانادا و ر<strong>ي</strong>ٔیس«انجمن روانپزشکی آمریکا»<strong>در</strong> دهه5کامرون ر<strong>ي</strong>ٔیس «انستیتو<strong>ي</strong> روانپزشکیدارد. 1950بر خلاف فروید، که باورداشت با گفتار <strong>در</strong>مانی میتوان به علل ریشها<strong>ي</strong> مشکلات روانی پی برد، دکتر کامرون معتقد بودکه با واردنآوردن شوك به مغز انسانها، میتوان ذهنها<strong>ي</strong> معیوب را تهی کرد، از هر چیز<strong>ي</strong> زدود و سپس شخصیتها<strong>ي</strong>جدید<strong>ي</strong> را بر «لوحها<strong>ي</strong> پاك نانوشته» ترسیم کرد (همان:.(113 Shock and Awe4 Tabula Rasa5 Ewen Cameron
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 111این پدیده را به روشنی <strong>در</strong> بازداشت و شکنجه<strong>ي</strong> نویسندگان، روزنامهنگاران و فعالین سیاسی مخالف توسطنظامها<strong>ي</strong> توتالیتر، میتوان مشاهده کرد. این عده که پیش از بازداشت شدن بر مواضع خود پافشار<strong>ي</strong> میکردند،پس از مدتی <strong>در</strong> تلویزیون ظاهر میشوند، از گذشته<strong>ي</strong> خود اظهار ندامت میکنند و کاملاً با خواستها<strong>ي</strong> ایننظامها<strong>ي</strong> توتالیتر همسو میگردند.این روش همانند آن چیز<strong>ي</strong> است که«جورج اورول»1984 <strong>در</strong> رمان<strong>در</strong> مورد عملکرد یک نظام توتالیتر بیانمیدارد: «اون ق<strong>در</strong> فشارتون میدیم تا خوب تخلیه شید. بعدم خودمون پرتون میکنیم» (همان:.(47کامرون، علاوه بر اینکه <strong>در</strong> ابداع شیوه و شگردها<strong>ي</strong> معاصر شکنجه برا<strong>ي</strong> ایالات متحده نقشی محور<strong>ي</strong> ایفا کرد، باآزمایشهایش منطق بنیاد<strong>ي</strong> «سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه» را نیز به نحو بیمانند<strong>ي</strong> آشکار ساخت (همان:.(11کلاین با اشاره به مشاهدات خود <strong>در</strong> «نیواورل<strong>ي</strong>ٔان» و شوکی که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> گردباد کاترینا و سیل حاصل از آن بهمردم وارد شده بود، این سیل و شوك حاصل از آن را فرصتی برا<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> سریعتر سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong>جهت خصوصیساز<strong>ي</strong> بیشتر میداند.سیل باعث خرابی و از بین رفتن خانهها<strong>ي</strong> دولتیا<strong>ي</strong> شده بود کهسیاهپوستان فقیر نیواول<strong>ي</strong>ٔان <strong>در</strong> آنها ساکن بودند. اما سیاستمداران و سرمایهداران از هزینهها<strong>ي</strong> انسانی سیل بهسود خود بهره بردار<strong>ي</strong> کردند.خبر<strong>ي</strong> که گرداگرد پناهگاه سیلزدگان میگشت این بود که «ریچارد بیکر»، نماینده<strong>ي</strong> برجسته<strong>ي</strong> جمهوریخواهاین شهر <strong>در</strong> کنگره، به جمعی از گروهها<strong>ي</strong> فشار و اعمال نفوذ پارلمانی گفتهبود که:دولتی نیواورل<strong>ي</strong>ٔان رو کندیم. ما که خودمون از پس این کار بر نمیاومدیم. کار خدا بود». (همان:«بالاخره کَلَک خونهها<strong>ي</strong>.(18«جوزف کانیزارو»، یکی از ثروتمندترین بساز و بفروشها<strong>ي</strong> نیواورل<strong>ي</strong>ٔان نیز شهر ویران شده <strong>در</strong> اثر سیل را بهصفحه<strong>ي</strong> خالی و نانوشتها<strong>ي</strong> شبیه کرده بود که فرصتها<strong>ي</strong> خیلی خوبی را <strong>در</strong> اختیار آنان قرار میدهد که همهچیز را دوباره از اول شروع کنند. (همان). این «فرصتها<strong>ي</strong> خیلی خوب» برا<strong>ي</strong> او نابود<strong>ي</strong> سیستم مسکن دولتیبرا<strong>ي</strong> آفریقاییتباران فقیر نیواورل<strong>ي</strong>ٔان و جایگزینی آن با مجتمعها<strong>ي</strong> آپارتمانی خصوصی بود.همچنین میلتون فریدمن3ماه پس از سیل <strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> روزنامه<strong>ي</strong> «وال استریت ژورنال» مینویسد: «بیشترمدارس نیواورل<strong>ي</strong>ٔان ویران شده واین بچهها <strong>در</strong> سراسر کشور پخش شدهاند. این <strong>در</strong> عین حال که یک تراژد<strong>ي</strong> استاما، از سو<strong>ي</strong> دیگر، فرصتی است برا<strong>ي</strong> آنکه نظام آموزشی ایالت به صورت ریشها<strong>ي</strong> اصلاح شود.» (همان:ستاد فکر<strong>ي</strong> نومحافظهکار6«انستیتو<strong>ي</strong> آمریکن انترپرایز» نیز <strong>در</strong> اظهار نظر مشابهی بیان داشت:.(19«توفان کاترینایک روزه به انجام چیز<strong>ي</strong> نایل آمد که اصلاحگران مدارس لو<strong>ي</strong>ٔیزیانا، به رغم سالها تلاش، از انجامش ناتوان21). (همان: بودند»اما تمام این اصلاحات ریشها<strong>ي</strong> و دست آوردها<strong>ي</strong> مثبتی که به آن اشاره میشود چیز<strong>ي</strong>6 American Enterprise Institute
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 112نیست جز برچیده شدن مدارس دولتی و جایگزینی آن با نظام خصوصی و هزینه ا<strong>ي</strong> که از خزانه دولت (یعنی ازجیب مردم) پرداخت می شود.نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین ضمن بیان آثار منفی سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی «اجماعواشنگتن»<strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong>1970و سرکوب واختناق اعمال شده توسط نظامها<strong>ي</strong> دیکتاتور<strong>ي</strong> حامی اینبرنامهها <strong>در</strong> آن قاره، آنچه را که <strong>در</strong> زندانها<strong>ي</strong> ابوغریب وگوانتانامو اتفاق افتاد ادامه<strong>ي</strong> همان شکنجهها میداند(Stiglitz,.2007)بر اساس این کتاب، میلتون فریدمن مبدع نظریه شوك و نهادها<strong>ي</strong> مالی بینالمللیا<strong>ي</strong> مثل «صندوق بینالمللیپول» و «بانک جهانی» مجریان آن هستند. فریدمن استاد دانشگاه شیکاگو تأکید می کند که شوك باید قبل ازآنکه مردم به خود بیایند اعمال شود. او معتقد است که دولت باید ظرف9 تا 6ماه تحولات اساسی مورد نظراقتصاد بازار آزاد را پیاده کند. «صندوق بین المللی پول» هم راه حلها<strong>ي</strong> اجرایی و عملی خود را با اتکا به همینروش تجویز میکند.–و<strong>ي</strong> نتیجهگیر<strong>ي</strong> میکند که فریدمن و حامیانش، به دلیل ناتوانی از به کرسی نشاندن این سیاستها از طریقدموکراتیک، به ق<strong>در</strong>ت شوك رو<strong>ي</strong> میآورند.17 یعنی«پروفسور میلتون فریدمن، نویسنده<strong>ي</strong> کتاب «سرمایهدار<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong>»، مدعی بود که کلِ دوران زمامدار<strong>ي</strong> پینوشهآن بوده است (کلاین،سال دیکتاتور<strong>ي</strong> و صدها هزار قربانی و شکنجه- نه تخریبِ خشونتبار آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی که عکس.(13:1389<strong>در</strong> حالیکه <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین، بسیار<strong>ي</strong> بین شوكها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> که میلیونها نفر را به فقر کشاند و پدیده<strong>ي</strong> همهگیر شکنجه که صدها هزار دگراندیش و دیگرخواه را مجازات میکرد رابطها<strong>ي</strong> مستقیم میدیدند (همان:(23فریدمن چشمانش را برتمام اقدامات ضد انسانی و سرکوب آزاد<strong>ي</strong> و دموکراسی میبندد و میگوید: «نکته<strong>ي</strong> واقعاًمهم <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> شیلی این است که بازارها<strong>ي</strong> آزاد نقش خود13). (همان:را برا<strong>ي</strong> ایجاد جامعه<strong>ي</strong> آزاد ایفا کردند»!!این <strong>در</strong> حالی است که که ادواردو گالیانو، نویسنده<strong>ي</strong> اروگو<strong>ي</strong>ٔها<strong>ي</strong>، میپرسد: «اگر به واسطه<strong>ي</strong> شوكها<strong>ي</strong> الکتریکیشکنجهگران نبود، حفظ این نابرابر<strong>ي</strong>ها چگونه ممکن میشد؟» و هم او میگوید: «مردم زندانی شدند تا قیمتهاآزاد باشد» (همان).
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 11330 دقیقاًسال پس از آنکه سه شکل مشخص شوك (شوك کودتا<strong>ي</strong> سازمان سیا، شوكها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> ابداعیمیلتون فریدمن و شوك کشتار و شکنجه<strong>ي</strong> ابداعی دکتر ایوون کامرون و اجرا شده به دست کودتاگران نظامی)را بر شیلی وارد آوردند، همین فرمول، با خشونتی بس بیشتر، دوباره <strong>در</strong> عراق ظاهر شده است. نخست، با جنگشروع کردند تا، به گفته<strong>ي</strong> طراحان دکترین نظامی عملیات «شوك و ارعاب»، جنگ «اراده، ا<strong>در</strong>اکات، و فهمدشمن را مهار کند و، به معنا<strong>ي</strong> واقعی کلمه، دشمن را از نظر عمل یا عکس العمل عقیم سازد».سپس، شوك <strong>در</strong>مانی ریشها<strong>ي</strong> اقتصاد از راه رسید و، <strong>در</strong> حالی که کشور هنوز شعله ور بود، پل برمر، فرستاده<strong>ي</strong>ارشد ایالات متحده، آن را بر عراق تحمیل کرد:«خصوصیساز<strong>ي</strong> گسترده، تجارت خارجی کاملاً آزاد، وضع نرخثابت مالیاتی15<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong>، و دولتی که به شکلی چشمگیر کوچک شده بود». علی عبدالامیر علو<strong>ي</strong>، وزیر موقتعراق <strong>در</strong> امور تجار<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> آن برهه گفت که هموطنانش «از اینکه مثل حیوانات آزمایشگاهی) <strong>در</strong> معرض انواعتجربهها و آزمایشها قرار گیرند خسته شدهاند و حالشان به هم میخورد. به انداره<strong>ي</strong> کافی به نظام اقتصاد<strong>ي</strong> ماشوك وارد آمده است. بنابراین، به این شوك<strong>در</strong>مانی اقتصاد<strong>ي</strong> نیاز نداریم». آنگاه که عراقیها مقاومت نشاندادند، جمعشان کردند، به زندان افکندند و <strong>در</strong> آنحا، شوكها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> بر جسم و ذهنشان وارد آوردند-شوكهایی که، <strong>در</strong> مقام مقایسه با شوك<strong>در</strong>مانی اقتصاد<strong>ي</strong>، شوكهایی استعار<strong>ي</strong> و تمثیلی نبودند (همان:.(24کلاین <strong>در</strong> این کتاب معتقد است که شکنجه و به کارگیر<strong>ي</strong> جوخهها<strong>ي</strong> اعدام (و شکنجهها<strong>ي</strong> غیر جسمانی نظیرسرکوب نظاممند نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و استفاده<strong>ي</strong> از «صندوق بینالمللی پول» از ابزار وام برا<strong>ي</strong> گوشمالیکشورها)، شریکی بی سر و صدا <strong>در</strong> نهضت تهاجمی بازار آزاد جهانیو روسیه- بوده است. (همان).–21از شیلی و آرزانتین گرفته تا چین و عراقنا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong> فصل آخر به مقاومتها<strong>ي</strong> مردمی و رو<strong>ي</strong> کار آمدن دولتها<strong>ي</strong> چپگرا <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتینمیپردازد. این انتخابها<strong>ي</strong> مردمی <strong>در</strong> قالب انتخابات که <strong>در</strong> عکسالعمل به آثار ویرانگر سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالیاجماع واشنگتن و تنزل آشکار سطح زندگی اکثریت مردم انجام شده، اغلب کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین را <strong>در</strong> قرن<strong>در</strong>برگرفته است. از رو<strong>ي</strong> کار آمدن «هوگو چاوز» و «ابو مورالس» <strong>در</strong> ونزو<strong>ي</strong>ٔلا و بولیو<strong>ي</strong> گرفته تا «دانیل اورتگا»و «لولا داسیلوا» و «باشلت» <strong>در</strong> نیکاراگو<strong>ي</strong>ٔه و برزیل و شیلی و «رافا<strong>ي</strong>ٔل کوریا» <strong>در</strong> اکوادور، همه حکایت از اوجگرفتن سوسیالیسم قرن بیست و یکم(2)بر پایه<strong>ي</strong> دموکراسی مشارکتی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین دارد.و<strong>ي</strong> بر خلاف مخالفین دولتها<strong>ي</strong> چپگرا و طرفداران <strong>نولیبرالیسم</strong> که پوپولیسم و عوامگرایی را عامل مؤثر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>به ق<strong>در</strong>ت رسیدن این دولتها دولت <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین معرفی میکنند، اتفاقاً نیروها<strong>ي</strong> سیاسی مخالف آنها را بهاتخاذ چنین سیاستهایی منتسب میکند:
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 114از هنگام واژگونی اقتصاد آرژانتین <strong>در</strong> سال2001، مخالفت با خصوصیساز<strong>ي</strong> مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> تعیین کننده<strong>ي</strong> قاره<strong>ي</strong>آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شدهاست. این مخالفت میتواند دولت تعیین کند و دولتی را از جا بر دارد، و <strong>در</strong> اواخر سال2006عملاً باعث ایجاد یک سر<strong>ي</strong> تغییرات پی <strong>در</strong> پی <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین شد. انتخاب دوباره<strong>ي</strong> «لولا داسیلوا» به ریاستجمهور<strong>ي</strong> برزیل بیشتر به این دلیل بود که و<strong>ي</strong> رأ<strong>ي</strong> گیر<strong>ي</strong> انتخاباتی را به یک همه پرسی <strong>در</strong> مخالفت باخصوصیساز<strong>ي</strong> تبدیل کرده بود.61رقیب او، از حزبی که مس<strong>ي</strong>ٔولیت فروش شرکتهاب بزرگ دولتی برزیل <strong>در</strong> دهه<strong>ي</strong> نود را بر عهده داشت، به اینترفند متوسل شد که با ظاهرِ یک راننده<strong>ي</strong> سوسیالیست مسابقات اتوموبیلرانی ملبس به کاپشن و کلاهی لبهداربا آرمها<strong>ي</strong> شرکتها<strong>ي</strong> دولتی هنوز فروش نرفته، <strong>در</strong> انظار عمومی ظاهر شود. اما رأ<strong>ي</strong> دهندگان فریب نخوردند و<strong>در</strong>صدشان، با وجود سرخوردگی از رسواییها<strong>ي</strong> فساد <strong>در</strong> دولت لولا، یکبار دیگر به او رأ<strong>ي</strong> دادند. دیر<strong>ي</strong> نپاییدکه دانیل اورتگا، رهبر پیشین ساندنیستها <strong>در</strong> نیکاراگو<strong>ي</strong>ٔه، خاموشیها<strong>ي</strong> پیاپی کشور را محور مبارزاتپیروزمندانه<strong>ي</strong> خود کرد. و<strong>ي</strong> گفت فروش شرکت ملّی برق به مؤسسه<strong>ي</strong> اسپانیایی «یونیون فنوسا» بعد از توفان«میچ»، علت اصلی خاموشیها<strong>ي</strong> کشور بوده است. او فریاد میکشید: «شما برا<strong>در</strong>ان هر روز از اثر این خاموشیها<strong>در</strong> رنجید. چه کسی یونیون فنوسا را به این کشور راه دادهاست؟ دولت ثروتمندان این کار را کردهاست، کسانیکه <strong>در</strong> خدمت سرمایهدار<strong>ي</strong> وحشیاند» (همان:.(642نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong>این کتاب اجرا<strong>ي</strong> سیاستها<strong>ي</strong> بازارمحور <strong>نولیبرالیسم</strong> توسط ایالات متحده و متحدشان را بهچالش میگیرد وبا تبحر و ظرافت قابل تحسینی نشان میدهد که همواره <strong>در</strong> طول تاریخ، ایدهها<strong>ي</strong> آزادساز<strong>ي</strong>افراطی نزد مردم غیر محبوب بوده است.نولیبرال پیرواست.و<strong>ي</strong> معتقد است اجرا<strong>ي</strong> این گونه سیاستها بهوسیله<strong>ي</strong> اقتصاددانان7«مکتب شیکاگو» (نظریهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> دانشگاه شیکاگو<strong>ي</strong> آمریکا) <strong>در</strong> «صندوق بین المللی پول» و«بانک جهانی» نتیجه<strong>ي</strong> برنامهریز<strong>ي</strong> ها<strong>ي</strong> آمریکا برا<strong>ي</strong> نفوذ به ساختار داخلی تصمیمگیر<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> جهان سوماین کتاب همچنین چالشى <strong>در</strong> مقابل این ادعا<strong>ي</strong> نولیبرالی است که گویا دموکراسى و بازارهاى آزاد لازم و ملزومیکدیگرند.خانم نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین <strong>در</strong> این کتاب این ادعا را به چالش میکشد و با ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong>روشنگر، نشان میدهد که <strong>در</strong> حالی که مدل اقتصاد<strong>ي</strong>«مکتب شیکاگو»پی<strong>در</strong>پی نمونههاییتحت شرایط دموکراتیک فقط بهصورت نیم بند میتواند تحمیل شود، پیاده کردن آن به طور کامل نیازمند شرایط استبداد<strong>ي</strong> است (مارگارتتاچر، نخست وزیر اسبق بریتانیا و مرید سرسختفر<strong>در</strong>یک »8فون هایک» و «میلتون فریدمن»، خود، <strong>در</strong> فوریه7 Chicago School8 Friedrich Von Hayek
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 1151982<strong>در</strong> نامها<strong>ي</strong> به هایک اذعان میکند که «به سبب وجود نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتا فراگیر،برخی از تمهیدات اتخاذ شده <strong>در</strong> شیلی <strong>در</strong> بریتانیا کاملاً غیرقابل قبول خواهد بود»).خانم کلاین <strong>در</strong> جا<strong>ي</strong> جا<strong>ي</strong> این کتاب نشان میدهد که سرمایهدارىِبنیادگرا نه فقط با دموکراسی عجین نیست،بلکه نوزادى است که قابلهاش بىرحمانهترین شکلهاى قهر و اجبار بوده است- قهر و اجبار<strong>ي</strong> که ضرباتش همبرپیکر جامعه سیاسى و نیز بر بدنها<strong>ي</strong> رنجور تعداد بىشمارى از افراد جامعه وارد آمده است.هوارد زین، مورخ فقید برجسته<strong>ي</strong> آمریکایی و نویسنده کتاب ماندگار «تاریخ مردم آمریکا» <strong>در</strong> مورد این کتابمیگوید: «عالی است، از مهمترین آثار<strong>ي</strong> است که از گذشتهها<strong>ي</strong> دور تا به امروز خواندهام»مطالب این کتاب فقط بخشی از آن چیز<strong>ي</strong> است که از رو<strong>ي</strong> بی خبر<strong>ي</strong> کامل، <strong>در</strong> کتابها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>س اقتصاد ناگفتهمیماند.پینوشت:-1اصطلاح اجماع (توافق) واشنگتن(Washington Consensus)برا<strong>ي</strong> اولین بار <strong>در</strong> سال1989(John Williamson)واژهبرا<strong>ي</strong> توصیف مجموعها<strong>ي</strong> از10»توسطجان ویلیامسونسیاست اصلاحی مشخص به کار رفت. این سیاستها که اجرا<strong>ي</strong> آنهابرا<strong>ي</strong> حل بحرانها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> کشورها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال توسعه توصیه میشد، عمدتاً توسط نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی (صندوق بینالمللی پول،بانک جهانی) و خزانهدار<strong>ي</strong> ایالات متحده ترویج میشدند(2006 .(Rodrick,واشنگتن» <strong>در</strong> عنوان این اصطلاح ، اشاره دارد به:الف) فهرستی از سیاستهایی که واشنگتن تلاش میکند که آنها را بر جهان تحمیل کند.ب) تلاش واشنگتن <strong>در</strong> جهت کسب اعتباربرا<strong>ي</strong> برخی از اصلاحطلبانی که <strong>در</strong> حال اجرا<strong>ي</strong> یرنامه ها<strong>ي</strong> اصلاحیمورد نظر واشنگتنهستند.(Williamson, 2004:2)اجماع واشنگتن <strong>در</strong> اکثر موارد به «بنیادگرایی بازار» اشاره دارد و <strong>در</strong> پیوند با سیاستها<strong>ي</strong> نولیبرالی،خواستار افزایش الزامات بازار بردولت و همچنین افزایش تأثیر جهانیساز<strong>ي</strong> بر حاکمیت ملّی کشورها میباشد.(Rodrick, 2006)به بیان نا<strong>ي</strong>ٔومی کلاین، این سیاستها، که فنی و دارا<strong>ي</strong> مقبولیت عام تصویر میشد، ادعاها<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک محضی چون«خصوصیساز<strong>ي</strong> (همه<strong>ي</strong>) بنگاهها<strong>ي</strong> دولتی» و «حذف موانع ورود مؤسسات خارجی» به کشور را شامل میشد و این سیاستهاچیز<strong>ي</strong> جز سهگانه<strong>ي</strong> نولیبرالی فریدمن نبود: «خصوصیساز<strong>ي</strong>، حذف مقررات، تجارت آزاد و کاهش شدید هزینهها<strong>ي</strong> عمومی دولت».به گفته<strong>ي</strong> ویلیامسون اینها سیاستها<strong>ي</strong> بودند که «ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> مستقر <strong>در</strong> واشنگتن مصر بودند کشورها<strong>ي</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین آنها رااتخاد کنند» (کلاین،(246:1389جهانی» را که تا حد زیاد<strong>ي</strong> مسکوت مانده بود، رسمیت داد (همان:و به برخورد مستعمراتی «مکتب اقتصاد<strong>ي</strong> شیکاگو» با «صندوق بینالمللی پول» و «بانک.(245-2از ویژگیها<strong>ي</strong> سوسیالیسم قرن بیستویکم برقرار<strong>ي</strong> دموکراسی و شرکت مردم <strong>در</strong> آن است. <strong>در</strong> این ساختار دموکراسی فقط <strong>در</strong>چهارچوب «شرکت <strong>در</strong> انتخابات» معنا نمیشود بلکه همه<strong>ي</strong> مردم، نه فقط نخبگان، ق<strong>در</strong>ت دارند و به یک نسبت <strong>در</strong> راهبرد ق<strong>در</strong>تنقش دارند و <strong>در</strong> همه<strong>ي</strong> کارها<strong>ي</strong> عمومی دستان<strong>در</strong>کارند. رأ<strong>ي</strong>دهندگان حقوقشان را به دست نمایندهها نمیسپارند و نمایندهها برا<strong>ي</strong>
شوك <strong>در</strong>مانی <strong>در</strong> اقتصاد نولیبرالی 116کار نمایندگیشان حقوق <strong>در</strong>یافت نمیکنند، بلکه زندگیشان را از راه کارها<strong>ي</strong> ویژه و تخصصی خود میگذرانند،بدین ترتیب بهسیاستمداران حرفها<strong>ي</strong> تبدیل نمیشوندمنابع:. (Harnecker, 2010)صادقی -بروجنی، خسرو.(1388)راه توسعه از مسیر فلاکت نمیگذرد (طرح تحول اقتصاد<strong>ي</strong> و و نولیبرالیزاسیون اقتصاد<strong>ي</strong>)،http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24683کلاین، نا<strong>ي</strong>ٔومی - (1389).نشر «کتاب آمه».دکترین شوك؛ ظهور سرمایهدار<strong>ي</strong> فاجعه، ترجمه: مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبو<strong>ي</strong>، چاپ اول،- Harnecker, Marta (2010). Latin America & Twenty-First Century Socialism: Inventing toAvoid Mistakes*,http://www.monthlyreview.org/100701harneckerIntro.php.*ترجمه<strong>ي</strong> فارسی این اثر توسط دکتر اکرم پ<strong>در</strong>امنیا منتشر خواهد شد.- Rodrik, Dani (2006). Goodbye Washington Consensus, Hello Washington Confusion?, HarvardUniversity,http://www.ksghome.harvard.edu/~drodrik/Lessons%20of%20the%201990s%20review%20_JEL_.pdf.- Stiglitz, Joseph (2007). Bleakonomics, New York Time, September30,http://www.nytimes.com/ 2007/09/30/books/ review/Stiglitz-t.html.-Williamson, John (2004).The Washington Consensus as policy prescription for Development,Institue for International Economie,http://www.iie.com/publications/papers/williamson0204.pdf.* این مقاله <strong>در</strong> شماره 259- 258 (آبان و آذر 1389) ماهنامه «جهان کتاب» منتشر شده است.
یب«یازده. ما .و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت!مقاله<strong>ي</strong>تهران«نامه از...تهران:معاصر و فرهنگ دیدار<strong>ي</strong> آن»احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت؛نوشته<strong>ي</strong> وحیدولیزاده دانشآموخته<strong>ي</strong> رشته<strong>ي</strong> مطالعات فرهنگی استکه <strong>در</strong> نشریه<strong>ي</strong>اگر چه قدمترشتها<strong>ي</strong> به دهه<strong>ي</strong>Vertigomagazine1مطالعات فرهنگی50منتشر شده است.به عنوان حوزها<strong>ي</strong> بینمیلاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بریتانیا بازمیگردد، اما<strong>در</strong> علوم اجتماعی ایران حوزها<strong>ي</strong> جدید میباشد که کمترشاهد آثار چشمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این زمینه بودهایم.مطالعات فرهنگی معاصر به فرهنگ به عنوان پدیده<strong>ي</strong>روینایی، مجرد و منفک از دیگر حوزهها نمیپردازد بلکه بررسی فرهنگ، کنشها<strong>ي</strong> فرهنگی و آنچه <strong>در</strong> زندگیروزمره و <strong>در</strong> فرهنگ عامه انجام میشود را <strong>در</strong> ارتباط با دیگر ساختارها، روابط، نهادها و نظامات اجتماعی بررسیکرده و روابط ق<strong>در</strong>ت و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> هر طبقه را <strong>در</strong>ون آن بازنمایی میکند.<strong>در</strong> نحله<strong>ي</strong>اخیر جامعه شناسانی چون«استوارت هال»،«ریچارد هوگارت»،«ریموند ویلیامز»پی. » <strong>ي</strong>ا . وتامپسون» <strong>در</strong> سنت مطالعات فرهنگی دانشگاه بیرمنگهام با مفهوم متداول فرهنگ که تعبیر<strong>ي</strong> نخبهگرایانه از آندارد، مخالفت کرده و به بررسی فرهنگ عامه و طبقات فرودست جامعه میپردازند.1 Cultural Studies
118یب« .ام. و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت!یب«برا<strong>ي</strong> نمونه هوگارت <strong>در</strong> کتاب«کاربردها<strong>ي</strong> سواد»و تامپسون <strong>در</strong> کتابتغییرات و تکوین فرهنگ طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> بریتانیا را مورد بررسی قرار میدهند.«پیدایش طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> انگلستان»<strong>در</strong> این رویکرد مردم به عنوان کنشگرانی منفعل که هنجارها<strong>ي</strong> فرهنگی طبقات مسلط را پذیرا میشوند، <strong>در</strong> نظرگرفته نمیشوند، بلکه خود نیز دارا<strong>ي</strong> هنجارها<strong>ي</strong> فرهنگی و کنشها<strong>ي</strong> روزمره<strong>ي</strong> معنادار و مخصوص به خودهستند که چه بسا <strong>در</strong> تقابل با هنجار هژمونیک جامعه قرار گیرد.مقاله<strong>ي</strong> حاضر که <strong>در</strong> این نوشتار معرفی میشود نیر با رویکرد<strong>ي</strong> مناسبِ مطالعات فرهنگی به بررسی3 2«ق<strong>در</strong>ت» و «لذت»به عنوان نمودها<strong>ي</strong> بارز «زیربنا» و «روبنا» میپردازد.دو بیلبورد بسیار بزرگ <strong>در</strong> بزرگراه همت <strong>در</strong> تهران با تصویر<strong>ي</strong> از اتومبیل«احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت»لذت و ق<strong>در</strong>ت نهفته <strong>در</strong> آن.(B.M.V) .و» » یب . ما. ماروابطو عبارت تبلیغاتی<strong>در</strong> رو<strong>ي</strong> آن، فرصتی فراهم کرده برا<strong>ي</strong> نگارش مقاله<strong>ي</strong> مذکور و بررسی روابطنگارنده با توصیف گروهها<strong>ي</strong> هدف چنین تبلیغاتی، اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> پسِ پشت آن را بازنمایی کرده و.و» را تجسمی از اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> این طبقه میداند:طبقه بورژواز<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که امکان مالی خرید این نوع اتومبیل دارد را میتوان گروه هدف این نوع آگهیها<strong>ي</strong> تبلیغاتیدانست. اما طبقه بورژواز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایرانِ امروز یک دست و متجانس نیست و شامل دو قشر مشخص است:1-قشر<strong>ي</strong> که دارا<strong>ي</strong> ق<strong>در</strong>ت است و تجربها<strong>ي</strong> از لذت ندارد.2-قشر<strong>ي</strong> که طمع لذت را چشیدهاند اما فاقد ق<strong>در</strong>تاند.این دو قشر را میتوان را اقشار«سنتی» و «م<strong>در</strong>ن» طبقه<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> ایران دانست.قشر سنتی که مشاغل مهمی <strong>در</strong> کارخانجات و مراکز صنعتی دولتی و همچنین مناصب مهمی <strong>در</strong>ون ساختارق<strong>در</strong>ت حکومت دارد، دورانسپر<strong>ي</strong> کردهاین تازه است.جوانیاش را بدون تجربه<strong>ي</strong>«لذت»و با پیشه کردن پرهیزگار<strong>ي</strong> از لذات دنیو<strong>ي</strong>واردین به عرصه<strong>ي</strong> تجربه<strong>ي</strong> لذت غیردینی، امروز و <strong>در</strong> میانسالی خود که دارا<strong>ي</strong>ق<strong>در</strong>ت بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ساختار ق<strong>در</strong>ت گشتهاند، توان و فرصت تجربه<strong>ي</strong> چنین لذاتی را یافته، از گذشته<strong>ي</strong> بدونلذتاش پشیمان گشته و به دوران جوانیاش با حسرت مینگرد.این قشر <strong>در</strong> برزخ گذار از گذشتها<strong>ي</strong> بیلذت و آیندها<strong>ي</strong> پر لذت، <strong>در</strong> تجربه کردن چنین لذتهایی که پیش از اینبا آنها بیگانه بوده است، عجله دارد و به سرعت <strong>در</strong> جهت تحقق چنین تجربها<strong>ي</strong> از لذت تلاش میکند.2 Power3 Pleasure
119یب« .ام. و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت!قشر م<strong>در</strong>ن طبقه<strong>ي</strong> بورژواز<strong>ي</strong> اگر چه پیش از این و حتی <strong>در</strong> پیش از انقلاب 1357، چنین لذتهایی را <strong>در</strong> کناردیگر لذتها<strong>ي</strong> زندگیاش چون موسیقی، مشروبات الکلی، مجالس شبنشینی و روابط با جنس مخالف تجربهکرده است اما <strong>در</strong> حال حاضر <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> عمومی جامعه فاقد ق<strong>در</strong>ت بوده و تنها <strong>در</strong> محافل خصوصی و مجالسخانوادگیاش قا<strong>در</strong> به تجربه<strong>ي</strong> چنین لذتهایی است.اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> به واسطه<strong>ي</strong> تبلیغات <strong>در</strong> جهت کالاییکردن مناسبات حاکم بر جامعه و کسب هژمونیبرا<strong>ي</strong> ارزشها<strong>ي</strong> «کمی» <strong>در</strong> برابر ارزشها<strong>ي</strong> «کیفی» و انسانی، تعریف جدید<strong>ي</strong> از «ق<strong>در</strong>ت» و «لذت» ارا<strong>ي</strong>ٔهمیدهد: «داشتنِ بی. ما .و»!.<strong>در</strong> این تبلیغات یافتن شغل مورد علاقه، خواندن رمان یا شعر<strong>ي</strong> جالب، گفتگو<strong>ي</strong> همدلانه با یک دوست، پیادهرو<strong>ي</strong> شبانه یا مشارکت <strong>در</strong> جامعه لذت محسوب نمیشوند و ق<strong>در</strong>ت نه معنا<strong>ي</strong> همبستگی انسانها، بلکه به معنا<strong>ي</strong>داشتن پول و مالکیت» یب . ما.و» به واسطه<strong>ي</strong> آن تعبیر میشود.<strong>در</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> که همچون هر اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> دیگر مروج آگاهی کاذب و نوعی توهم است، «فردیت»انسان <strong>در</strong> میان میلیونها انسانی که <strong>در</strong> میان کوهی از دود و آهن و بتن پنهان شدهاند، محو میشود و تنها بهواسطه<strong>ي</strong> ثروت، موقعیت و ق<strong>در</strong>ت مورد ستایش قرار میگیرد؛ جامعها<strong>ي</strong> بنبان نهاده میشود که <strong>در</strong> آن «افزایشارزش جهان اشیاء نسبتی مستقیم با کاستن از ارزش جهان انسانها دارد» (مارکس،1382:<strong>در</strong> این اندیشه است که نیاز تازها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> خلق کند»(همان:(125.(190هر کسی ممکن است <strong>در</strong> عبور از امتداد بزرگراه همت این عبارت تبلیغاتی بسیار بزرگ <strong>در</strong>باره تبلیغبخواند، اما ویژگی و خصوصیت شما برا<strong>ي</strong> کمپانیو «هر شخص» یب . ما» یب . ما.و» را.و» مهم نیست و از این لحاظ بین شما و دیگرانتفاوتی برا<strong>ي</strong> آنها وحود ندارد چرا که سرمایهدار<strong>ي</strong> جز با پول شما، با فردیت یا شخصیت شما سر و کار<strong>ي</strong> ندارد.سرمایهدار<strong>ي</strong> از رهگذر مالکیت خصوصی آسیب بزرگی به فردگرایی وارد کردهاست. «با یکی دانستن انسان وداراییاش، فردگرایی را از معنا<strong>ي</strong> واقعی خود تهی کردهاست. سود هدف اصلی شدهاست نه رشد انسان؛ و انسانهاپنداشتهاند مهمترین چیز، «داشتن» است نه(وایلد،1386:کمپانی» وب.(16» یب . مادن». اما کمال واقعی انسان نه به داشته<strong>ي</strong> او که به بود اوست».و» پول شما را میخواهد و سرمایهداران ایرانی به حرص و طمع داشتن آن نیازمندند.اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> همواره با تناقضاتی نیز همراه است؛ بیلبوردها<strong>ي</strong> تبلیغاتی را برا<strong>ي</strong> جلب توجه کردن <strong>در</strong> پر رفت وآمدترین و شلوغترین نقطه<strong>ي</strong> بزرگراه همت قرار دادهاند، اما این شلوغی <strong>در</strong> عین حال موجب شده افراد توجهیبه این تبلیغات نداشته باشند!
120یب« .ام. و»؛ احساس ق<strong>در</strong>ت، تجربه<strong>ي</strong> لذت!یب«این تبلیغ به شما میگوید حتی اگر <strong>در</strong> راهبندان و ترافیک گیر کردهاید» یب . ما.و» میتواند به شما احساسق<strong>در</strong>ت و تجربه<strong>ي</strong> لذت بدهد، اما اگر مهمترین شغل تجار<strong>ي</strong> دنیا را هم داشته باشید، وقتی با کمپانی» یب . ما. ما.و» <strong>در</strong>میان هزاران ماشین دیگر گیر میکنید، مضطرب، <strong>در</strong>مانده، ناامید و بیچاره میگردید و نام تجار<strong>ي</strong> اتومبیلتانبیمعنی میگردد. <strong>در</strong> این وضعیت همچون دیگران <strong>در</strong> عذاب هستید و اینکه <strong>در</strong> حال رانندگی با پیکان یا.و» باشید تفاوتی ندارد!این واقعیتی است که <strong>در</strong> شبکه<strong>ي</strong> راهها<strong>ي</strong> طراحی شده توسط سرمایهدار<strong>ي</strong> شما نه احساس ق<strong>در</strong>ت خواهید کرد ونه لذتی را تجربه خواهید کرد.منابع:مارکس، کارل -.(1382)-دستنوشتهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> فلسفی1844، ترجمه<strong>ي</strong> حسن مرتضو<strong>ي</strong>، چاپ دوم، تهران: آگهوایلد، اسکار (1386). سوسیالیسم و فردگرایی، ترجمه<strong>ي</strong> باوند بهپور، چاپ اول، تهران: چشمه- Valizadeh, Vahid (2010), LETTER FROM…Tehran: Feel the Power, Experiece the Pleasure,Conterporary Tehran and its visual culture,http://vertigomagazine.co.uk/showarticle.php?sel=cur&siz=0&id=1154
دوازدهافسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر *نگاهی کوتاه به گذشتهقرن نوزده آغاز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> حرکتها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> بود. <strong>در</strong> دهه1880اعتصابها<strong>ي</strong> فراوانی <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> صنعتی ازقبیل فرانسه، آمریکا، بلژیک، انگلستان و حتی روسیه صورت گرفت. یکی از مهمترین خواستهها<strong>ي</strong> کارگران
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 122کاهش ساعات کار به 8 ساعت <strong>در</strong> روز بود. <strong>در</strong> پی این تلاشها <strong>در</strong> برخی کشورها مانند دانمارك، اتریش و آلمانبعضی قوانین نسبتاً پیشرفته <strong>در</strong> آن زمان تصویب شد. اما <strong>در</strong> آمریکا علیرغم تلاشها<strong>ي</strong> سازمانها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> ومحدود شدن ساعت کار به 8 ساعت <strong>در</strong> بعضی از ایالات به صورت رسمی کارفرمایان عملاً به میزان همان ساعاتقبلی از کارگران کار میخواستندسرانجام <strong>در</strong> روز اول ماه مه1886<strong>در</strong> سرتاسر ایالات متحده آمریکا5000اعتصاب با شرکتشروع شد. <strong>در</strong> روز اول ماه مه پلیس <strong>در</strong> میلواکی به سو<strong>ي</strong> اعتصاب کنندگان آتش گشودند و3509به قتل رساند. <strong>در</strong> دوز سوم ماه مه <strong>در</strong> شیکاگو پلیس خصوصی با تیرانداز<strong>ي</strong> به طرف اعتصاب کنندگانهزار کارگرنفر از کارگران رانفر دیگر 6را به قتل رسانید. <strong>در</strong> تظاهرات آرام فردا<strong>ي</strong> آن روز زمانی که <strong>در</strong> پایان تظاهرات پلیس به تظاهرکنندگان یورشبرد بمبی منفجر شد و بر اثر آن8پلیس کشته شدند. این برخورد بهانها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> سرکوب حرکت عدالتخواهانهکارگران شد و <strong>در</strong> سرتاسر آمریکا دولت فعالان کارگر<strong>ي</strong> را دستگیر کرد. کارفرمایان نیز با اخراج جمعی کارگران واستخدام کارگران جدید به دلیل بیکار<strong>ي</strong> شدید، ضربه دیگر<strong>ي</strong> به کارگران وارد کردند. دولت واقعه انفجار بمب رایک توط<strong>ي</strong>ٔه دانست و شب بعد از واقعههمه به اعدام محکوم شدند.<strong>در</strong> سال181888نفر را دستگیر کرد و طی دادگاهی بدون آنکه جرم آنان اثبات شود،«ف<strong>در</strong>اسیون آمریکایی کار» که جایگزین «ف<strong>در</strong>اسیون سندیکاها<strong>ي</strong> صنعتی و تجار<strong>ي</strong>» شده بودپیشنهاد کرد که با برپایی اعتصاب <strong>در</strong> هر سال از سو<strong>ي</strong> یکی از ف<strong>در</strong>اسیونها، مبارزه برا<strong>ي</strong> دستیابی بهکار پیگیر<strong>ي</strong> شود و برا<strong>ي</strong> اول ماه مه81890ساعتبرا<strong>ي</strong> نخستین بار قرار شد که ف<strong>در</strong>اسیون <strong>در</strong>ودگران اعتصاب کنند. ازآن پس اول ماه مه به عنوان جشن جهانی کار برا<strong>ي</strong> تمامی کارگران ماندگار شد. اول ماه مه مطالبه هشت ساعتکار روزانه را مطرح کرد، اما پس از آن که این هدف تحقق یافت، اول ماه مه به دست فراموشی سپرده نشد.ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر!پس از فروپاشی دیوار برلین از پس فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن مناسبات اقتصاد<strong>ي</strong> و سیاسی جهان،طبقه<strong>ي</strong> کارگر کشورها<strong>ي</strong> صنعتی که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> همجوار<strong>ي</strong> با بلوك حامی کار (بلوك شرق) از حقوق و مزایا<strong>ي</strong>ویژها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> الگو<strong>ي</strong> اقتصاد کینز<strong>ي</strong> بهرهمند بود، بیش از پیش <strong>در</strong> معرض تهاجم سرمایه و اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>ها وسیاستها<strong>ي</strong> آن قرار گرفت. با مطرح شدن نظریه<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong>، جهانی شدن بیش از پیش تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> ومطرح گشتن بنیادگرایی بازارِ <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> پرتو نظریات آکادمیسینها<strong>ي</strong> نولیبرالی چون فر<strong>در</strong>یک فون هایک ومیلتون فریدمن، معیشت کارگران و سندیکاها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> جهان بار دیگر تحت فشار سرمایه و الزامات آن این بار<strong>در</strong> شکل و شمایل جدید<strong>ي</strong> نسبت به قرن نوزدهم قرار گرفت.
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 123<strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر با رونق گرفتن <strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی و جهانیساز<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong>، هجوم سرمایه به کارمحدود به کشورها<strong>ي</strong> صنعتی غرب نبوده است و کشورها<strong>ي</strong> پیرامونی و مناطق کم توسعه<strong>ي</strong> جهان را نیز <strong>در</strong> برگرفته است.<strong>در</strong> این دوره <strong>در</strong> واکنش به نظریات رادیکال و چپ، سلسله نظریاتی <strong>در</strong> محافل آکادمیک و همچنین رسانهها<strong>ي</strong>عمومی جهان توسعه یافته منتشر و تبلیغ شد که تقربباً غایت اندیشه<strong>ي</strong> تمام آنها نادیده انگاشتن کار وطبقه<strong>ي</strong> کارگر به عنوان منبع ارزش و مطرح کردن مفاهیم جدید<strong>ي</strong> متناسب با واقعیات موجود بود.نظریاتی چون «جامعه ما بعد صنعتی»، «جامعه دانایی محور»، «جامعه انفورماتیک»، «جامعه مصرفی» وهمچنین مفاهیمی چون خدماتی شدن جوامع و اولویت فرهنگ (روبنا) بر شیوه تولید و اقتصاد (زیربنا)، همگیباور داشتند که مقولاتی چون کار، طبقه<strong>ي</strong> کارگر و تضاد کار و سرمایه فاقد اعتبار گشته است و آنچه <strong>در</strong> جوامعکنونی ملاك ارزش میباشد، مناسباتی است که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با فرهنگ و هویت و دانایی قرار دارد.<strong>در</strong> همین دوره است که کتابهایی چون «جامعه ما بعد صنعتی» از دانیل بل، «موج سوم» از الوین تافلر، و...همان شعار<strong>ي</strong> را سر دادند که آن<strong>در</strong>ه گورز <strong>در</strong> کتاب معروفش تحت عنوان «خداحافظ طبقه<strong>ي</strong> کارگر» سر می داد.آنچه از دل این نظریات و مفاهیم بیرون میآمد فرهنگگراییا<strong>ي</strong> بود که عنصر تعیین کننده<strong>ي</strong> هویت افراد وجوامع را نه عرضه<strong>ي</strong> تولید، بلکه <strong>در</strong> نوع مصرف آنها میدانست. <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> فرهنگ، نظریه «پست م<strong>در</strong>نیسم» و«پسام<strong>در</strong>نیسم» نیز الگو<strong>ي</strong> فرهنگی این سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر نو ظهور بود.اما <strong>در</strong> همان زمانی که این نظریات <strong>در</strong> محافل آکادمیک مطرح میشد و توسط دستگاهها<strong>ي</strong> ارتباط جمعی <strong>در</strong>روند<strong>ي</strong> یکسویه و غیر انتقاد<strong>ي</strong> به مردم کشورها<strong>ي</strong> جهان منتقل میگردید، شواهد و واقعیات جهان دال بر افزاششکاف نابرابر<strong>ي</strong> و فقر و تنگدستی نیرو<strong>ي</strong> کار جهانی که <strong>در</strong> ارتباط مستقیم با مناسبات ق<strong>در</strong>ت سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>ناشی از تضاد کار و سرمایه است، بیش از پیش اعتبار علمی این نظریات را زیر سوال برد.برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> جهانی که آن را ما بعد صنعنی و دانایی محور و انفورماتیک اطلاق میکنند، جهانیشدن سرمایه وانکشاف شیوه<strong>ي</strong> تولید سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سراسر مناطق جهان، نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را وا داشته است تا برا<strong>ي</strong> گریز ازبحرانها<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ون زا<strong>ي</strong> خود به منظور دسترسی به کارگر ارزان قیمت و شرایط سهلتر قوانین محیط زیستبسیار<strong>ي</strong> از صنایع و تولیدات خود را <strong>در</strong> قالب شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی به کشورها<strong>ي</strong> جهان سوم منتقل کند.آنچه <strong>در</strong> نظریه<strong>ي</strong> جهانیشدن تحت عنوان امحاء دولت-ملت و ایجاد جامعه جهانی تبلیغ میشود، نتیجه<strong>ي</strong>عملیاش نه تنها سرنوشت مشترك بشریت بر پایه<strong>ي</strong> احترام و تعامل و همبستگی بشر<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> اهداف انسانینبوده است بلکه بیش از پیش سرنوشت و زندگی مردم کشورها<strong>ي</strong> پیرامون را ذیل قوانین غیر دموکراتیک سرمایه
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 124<strong>در</strong> شرکتها<strong>ي</strong> چند ملیتی و سازمانها<strong>ي</strong> جهانیا<strong>ي</strong> چون سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول قرارداده است.امروز «کالاییشدن» نیرو<strong>ي</strong> کار <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> اعمال چنین نظریاتی بیش از هر زمان دیگر<strong>ي</strong> معیشت کارگران وزحمتکشان جهان را تهدید میکند. <strong>در</strong> چنین فرایند<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> بازار عرضه و تقاضا<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> و برا<strong>ي</strong> تأمینمنافع شرکتها مجبور به <strong>در</strong>یافت کمترین حقوق و بهرهمند<strong>ي</strong> از کمترین امتیاز برا<strong>ي</strong> تشکیل سندیکا و حقاعتراض و چانهزنی میباشد.<strong>در</strong> واقع جهانیساز<strong>ي</strong> (جهانیشدن تحت سیطره<strong>ي</strong> قوانین نولیبرالی بنیادگرایی بازار)بیمرز<strong>ي</strong> و آزاد<strong>ي</strong> را برا<strong>ي</strong>سرمایه ها تأمین کرده است و حقوق شهروند<strong>ي</strong> و حقوق جهان کار را <strong>در</strong> <strong>در</strong>ون مرزها<strong>ي</strong> ملی و طبقاتی به گونها<strong>ي</strong>مسدود نگه داشته است تا بتواند دامنه آنها را هر چه بیشتر محدود کند و بهرا به رعیتبدل کند.2سیستم مبتنی بر کار و خدمات اجتماعیکمک استبدادها<strong>ي</strong> محلی شهروند1<strong>در</strong> این سیستم فکر<strong>ي</strong> مبتنی بر اقتصاد جنگی که به محیط زیست نیز بی توجه است،تروریسم جانشین صلح و امنیت و حقوق می شود.وال استریت ژورنال که بیانگر منافع سرمایه بزرگ جهانی است <strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong>هر چه بیشتر مورد تهدید قرار می گیرد و جنگ و بی امنیتی و(2007 مه 24)تحت عنوان «نتایجغیرمنتظره» نوشته بود: «جهانیساز<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمدها را افزایش داده است» آنچه را که وال استریت جورنال باتعجب نوشته بود، شهروندان از نیویورك تا شانگها<strong>ي</strong>، پاریس تا دهلی از مسکو تا لندن از مدتها پیش <strong>در</strong> جهان<strong>در</strong>یافته بودند، با جهانیساز<strong>ي</strong> شاهدوضعیتی هستیم که <strong>در</strong> آن <strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> ملی به همراه <strong>در</strong>آمد اقشار<strong>ي</strong> که باسرمایه زندگی می کنند بالا رفته و <strong>در</strong>آمد اقشار کار و شهروندان حقوق بگیر پایین آمده است.<strong>در</strong> مقیاس جهانی، فقر با رشد وسیع نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> همراه است. <strong>در</strong> چین و هند، دو کشور پر جمعیت جهانکه از اقتصادها<strong>ي</strong> به سرعت <strong>در</strong> حال رشد جهان نیز هستند، نابرابر<strong>ي</strong> به سرعت <strong>در</strong> حال افزایش است. نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>چین که از کشورها<strong>ي</strong> طرفدار تساو<strong>ي</strong> حقوق و فرصتها به شمار میرود، به سختی قابل تشخیص از میزاننابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا است و این <strong>در</strong> حالی است که شاید چین بزرگترین توزیع مجدد <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> تاریخ را به خوددیده است.<strong>در</strong> هند، قسمت اعظمی از منافع رشد سریع اقتصاد<strong>ي</strong> به جیبمیلیون نفر <strong>در</strong> فقر و فلاکت به سر میبرند. تنها <strong>در</strong> کلکته حدودمیرسانند.(1)%20ثروتمند جامعه میرود.350250000کودك شبها را <strong>در</strong> پیادهرو به صبح1 Warfare2 walfare
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 125برانکو میلانویچ اقتصاددان بانک جهانی، بر یکی از مهمترین طرحها<strong>ي</strong> اندازهگیر<strong>ي</strong> نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سطحجهان نظارت دارد. او با استفاده از یک بررسی بسیار گسترده <strong>در</strong> خانوارها<strong>ي</strong> سراسر جهان، به این نتیجه رسیدهاست که:<strong>در</strong>آمدشان به اندازهیک <strong>در</strong>صد از افراد جهان<strong>در</strong>صد 57(فقیرترین)1993، <strong>در</strong>آمد متوسط پنج <strong>در</strong>صد ثروتمند،بزرگتر از <strong>در</strong>آمد متوسط(ثروتمندترین)،است.1145است؛ <strong>در</strong> حالی که این میزان <strong>در</strong> سالاست.<strong>در</strong> سالبرابر<strong>در</strong>صد مردم فقیر جهان بوده78 ،198825 <strong>در</strong>صد فقیر، 5دست دادهاند، <strong>در</strong> حالی که <strong>در</strong>آمدبرابر بوده<strong>در</strong>صد از <strong>در</strong>آمد واقعی خود را از20<strong>در</strong>صد ثروتمند،12<strong>در</strong>صد بیش از دو برابر رشد <strong>در</strong>آمد جهان رشد داشتهاست. افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان به خاطر افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>داخل کشورها و همچنین بین کشورها است.ثروتمند، ثروتمندتر و کشور فقیر، فقیرتر میشود.کشوربرا<strong>ي</strong> شناخت کیفیت نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> نمونهمیتوان به آمار مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایالاتمتحده، به عنوان کشور<strong>ي</strong> که پیشرفتهترین مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن جریان دارد و بیش از سایر کشورهاچنین الگویی را برا<strong>ي</strong> توسعه و برنامهریز<strong>ي</strong> اقصاد<strong>ي</strong> سیاسی ترویج میدهد، مراجعه کرد.پایگاه اینترنتی آمریکاییآمریکا که <strong>در</strong> ابتدا<strong>ي</strong> سال3«بزینس پاندیت»2010<strong>در</strong> گزارشی <strong>در</strong> خصوص چگونگی توزیع ثروت <strong>در</strong> ایالات متحدهمیلاد<strong>ي</strong> منتشر کرده است، تصریح میکند: طی30سال گذشته <strong>در</strong> آمریکاثروتمندان همچنان ثروتمندتر شدهاند و فقیران همچنان فقیرتر. شاید مهمترین دلیل این امر آن باشد که اکثرشغلها<strong>ي</strong> جدید<strong>ي</strong> که طی این سالها ایجاد شدهاند دستمزدها<strong>ي</strong> پایینی داشته و بیمه بازنشستگی و <strong>در</strong>مانندارند.بر اساس گزارش «بخش مالی پایگاه اینترنتی یاهو» <strong>در</strong> تاریخ اول اکتبر سال گذشته،بیش از2050<strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> آمریکا تنها<strong>در</strong>صد از <strong>در</strong>آمد برا<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد را <strong>در</strong> این کشور کسب میکنند. این <strong>در</strong>حالی است که4012<strong>در</strong>صد از آمریکاییها<strong>در</strong>صد از جمعیت پایین هرم<strong>در</strong>صد از کل <strong>در</strong>امدها<strong>ي</strong> حاصله <strong>در</strong> اقتصاد این کشور را کسب میکنند.50 مقایسه20<strong>در</strong>صد از جمعیت وبالا<strong>ي</strong> جامعه آمریکا بیش از چهار برابر12<strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد برا<strong>ي</strong>40<strong>در</strong>صد <strong>در</strong>آمد نشان میدهد که دو دهکچهار دهک پایینی این جامعه <strong>در</strong>آمد دارد و این شکاف طبقاتی را باید3 Business Pandit
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 126نوعی رکورد <strong>در</strong> تاریخ دانست!. امروز ایالات متحده را قاطعانه میتوان یکی از نابرابرترین کشورها<strong>ي</strong> جهاندانست.نمونه<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> که بدون توجه به نرخ استثمار و سطح بسیار پایین معیشت کارگران از آن به عنوان الگو<strong>ي</strong>موفقی <strong>در</strong> اتخاذ برنامهها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> نام برده میشود کشور چین است. چین اگر چه <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از نشانگرها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong>، به خصوص نرخ اقتصاد<strong>ي</strong>، نرخ رشد سرمایهگذار<strong>ي</strong> خارجی، صا<strong>در</strong>ات و تولید ناخالص داخلیپیشرفتها<strong>ي</strong> قابل توجهی داشته است. اما اگر دامنه<strong>ي</strong> مفهوم توسعه را تنها محدود به چنین شاخصها<strong>ي</strong> کمیاقتصاد<strong>ي</strong> ندانسته و آن را به وضعیت و کیفیت زندگی کارگران و زحمتکشان گسترش دهیم، واقعیت این استکه رشد مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چین بر پایه<strong>ي</strong> شرایط ناگوار کار و زندگی اکثریت کارگران چین قرار دارد وسهم بزرگی از رشد اقتصاد<strong>ي</strong> چین حاصل پایین بودن ارزش نیرو<strong>ي</strong> کار <strong>در</strong> این کشور میباشد.مطالعات بانک جهانی نشان میدهد نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> چین بیشتر از هر کشور دیگر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> جهان رشد کرده است. بین2003 تا 2001 سالها<strong>ي</strong>نرخ رشد اقتصاد چین سالیانه10<strong>در</strong>صد بود، اما102/5<strong>در</strong>صد افت <strong>در</strong>آمد روبه رو شدند. آمار رسمی حاکی از آن است که اختلاف بینپایین دارندگان <strong>در</strong>آمد <strong>در</strong> فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong><strong>در</strong>صد پایین دارندگان <strong>در</strong>آمد با20 <strong>در</strong>صد بالا و 202006تا 2009، دارا<strong>ي</strong> رشد40<strong>در</strong>صد<strong>ي</strong> بوده است.<strong>در</strong>صد«میشل د<strong>ي</strong> تیس» استاد اقتصاد <strong>در</strong> دانشگاه پیتسبرگ آمریکا. معتقد است: «چیز<strong>ي</strong> که به نابرابر<strong>ي</strong> موجود <strong>در</strong>بین کشورها و <strong>در</strong>ون آنها دامن میزند، ق<strong>در</strong>ت رو به رشد مالکین سرمایه و زوال روز به روز ق<strong>در</strong>ت کارگران (ودهقانان <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> فقیر) است. اگر به طور عینی به کشورها<strong>ي</strong> جهان بنگریم، خواهیم دید که هرچه ق<strong>در</strong>تکارگران و دهقانان بالاتر باشد، توزیع <strong>در</strong>آمد، بیشتر به سمت تساو<strong>ي</strong> متمایل میشود. هر چه کارگران و دهقانانکشورها<strong>ي</strong> فقیر ضعیفتر باشند، کشور بیشتر تحت سلطه و فشار ملل ثروتمند قرار خواهد گرفت و نابرابر<strong>ي</strong> بینکشورها بالا خواهد رفت. هنگامی که <strong>در</strong>آمد قشر فقیر تا حداقل میزانی که میتوان با آن زنده ماند، پایین بیاید،نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> داخل این کشورها نیز بالا خواهد رفت. این مسأله حتی <strong>در</strong> زمان بالا بودن تولید ناخالص داخلیسرانه نیز صادق است. همین طور <strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> ثروتمند، هر چه کارگران ضعیفتر باشند، نابرابر<strong>ي</strong> بیشتر خواهدبود و نیز احتمال این که کارگران بتوانند با برا<strong>در</strong>ان و خواهران خود به وحدت و همبستگی برا<strong>ي</strong> حفظمنافعشان دست یابند، کمتر است. این که آمریکا دارا<strong>ي</strong> ضعیفترین جنبشها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و بیشترین نابرابر<strong>ي</strong><strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> میان کشورها<strong>ي</strong> ثروتمند است، اتفاقی نیست.»بنابراین آنچه با عناوین دلفریبی چون جامعه مابعدصنعتی و جامعه دانش محور و...هر روزه <strong>در</strong> محافلدانشگاهی تبلیغ میشود و از پی آن مرگ طبقه<strong>ي</strong> کارگر را به عنوان سوژه<strong>ي</strong> ارزش آفرین و تغییر دهنده<strong>ي</strong>
افسانه<strong>ي</strong> ب<strong>در</strong>ود با طبقه<strong>ي</strong> کارگر 127جهان اعلام میکنند، <strong>در</strong> چنین جوامعی اگر چه کیفیتی متفاوتی یافته است اما از عاملیت آن <strong>در</strong> ارزشزایی برا<strong>ي</strong>نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> حاکم بر مناسبات جهان نکاسته است.چنین نظریات مد روز<strong>ي</strong> نمیتوانند منکر این واقعیت شوند که هر نوع دانایی و فرهنگ و هویتی حاصل تلاش وکار مداوم فکر<strong>ي</strong> و ماد<strong>ي</strong> زنان و مردان و نسلها<strong>ي</strong> بشر<strong>ي</strong> است که به این لحظه<strong>ي</strong> تاریخی رسیده است وهمچنین کار مداوم <strong>در</strong> عرصها<strong>ي</strong> ماد<strong>ي</strong> و فکر<strong>ي</strong> است که زمینهها<strong>ي</strong> دانش و تکنولوژ<strong>ي</strong> را فراهم میکند.<strong>در</strong> نظریات رسمی موجود دو خطا<strong>ي</strong> ت<strong>ي</strong>ٔوریک عمده وجود دارد که هر دو<strong>ي</strong> این موارد نشان از رویکرد غیرتاریخیو نگرش محدود این نظریات است. <strong>در</strong> این نظریات از سویی با برداشتی غیر واقعی از مفهوم کار و کارگر، اینمقولات را به عرصهها<strong>ي</strong> کار ید<strong>ي</strong> و عرصه<strong>ي</strong> تولید محدود میکنند و بسیار<strong>ي</strong> از اقشار و طبقاتی را که <strong>در</strong> کارها<strong>ي</strong>فکر<strong>ي</strong> و خدماتی فعالیت میکنند از مفهوم گسترده<strong>ي</strong> طبقه<strong>ي</strong> کارگر مستثنی میکنند.از سو<strong>ي</strong> دیگر با رویکرد<strong>ي</strong> محدود و ارا<strong>ي</strong>ٔه<strong>ي</strong> آمار و ارقامی از حجم طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> جوامع صنعتی و مرکزسرمایهدار<strong>ي</strong>، این نظریه را که حجم طبقه<strong>ي</strong> کاهش پیدا کرده است، به تمامی جهان تعمیم میدهند. <strong>در</strong> صورتیکه <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> جهانیشدن سرمایه با منتقل شدن بخشی از تولید به جوامع پیرامونی، حجم طبقه<strong>ي</strong> کارگر <strong>در</strong> اینمناطق افزایش یافته است. <strong>در</strong> نتیجه با «جهانی» شدن کلیه<strong>ي</strong> مفاهیم، رویکرد به طبقه<strong>ي</strong> کارگر و کمیت آن نیزبایستی رویکرد<strong>ي</strong> جهانی باشد.آمار مربوط به افزایش نابرابر<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> اجتماعی و شکاف طبقاتی <strong>در</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر گویا<strong>ي</strong> این واقعیت است کهنه تنها رشد سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> عصر جهانیساز<strong>ي</strong> پدیدها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن و با کیفیتی متفاوت از اعصار پیش از آن میباشد،بلکه کیفیت نابرابر<strong>ي</strong> و فقر <strong>در</strong> دوران حاضر نیز کیفیت جدید<strong>ي</strong> یافتهاست که فقط اشاره به گفتمانها<strong>ي</strong> فرهنگیو هویتی و تأکید بر عنصر دانایی قا<strong>در</strong> به تنیین آن نخواهد بود چرا که دانایی و رشد آن <strong>در</strong> جوامع منتزع ازساختارها<strong>ي</strong> سیاسی- اقتصاد<strong>ي</strong> و بی ارتباط با مناسبات ق<strong>در</strong>ت <strong>در</strong> جهان نمیباشد. بنابراین خام اندیشی صرفاست که شعار جوامع دانایی محور مبنی بر «دانایی ق<strong>در</strong>ت است» را بدون توجه به تحلیلی تاریخی و شناخت وبررسی مناسبات موجود <strong>در</strong> ساختار سرمایهدار<strong>ي</strong> موجود و همچنین بدون وجود یک رویکرد انتقاد<strong>ي</strong> به آن،سرلوحه<strong>ي</strong> برنامهریز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> کلان قرار دهیم.پینوشت:1- Yates, Michael (2004). Poverty and Inequality in the Global Economy, Monthlyreview vol 55.*این مقاله <strong>در</strong> روزنامه شرق مورخ 90/2/15 منتشر شده است.
<strong>ي</strong>وهسیزدهتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک!«آگوست استریندبر<strong>ي</strong>»، نویسنده<strong>ي</strong> سو<strong>ي</strong>ٔد<strong>ي</strong>، به روشی بسیار ساده و روشن، شیرا این چنین تشریح میکند:-اونجا به اون مرده چی گفتی؟-بهش گفتم که او باید تندتر کار کنه.استثمار توسط سرمایهداران
یول<strong>ي</strong>؟اریزنتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 129-چه کسی این حق رو به شما داده که به اون دستور بد<strong>ي</strong>؟-حقوق اونو من میدم.-چق<strong>در</strong> بهش حقوق مید<strong>ي</strong>؟کرون. 10 -روز<strong>ي</strong>-پولی رو که به اون مید<strong>ي</strong> از کجا می-من سنگ میفروشم.-چه کسی این سنگارو برات میشکونه؟-اون انجام میده.-<strong>در</strong> روز چه مقدار سنگ برات میشکونه؟-او<strong>ي</strong>، تو عرض روز مقدار زیاد<strong>ي</strong> سنگ میشکونه.-چق<strong>در</strong> شما برا<strong>ي</strong> این کار میگیر<strong>ي</strong>؟کرون. 50 -تقریبا-پس دیگه این اونه کهکه سریعتر کار کنه.-بله،40کرون میده، به خاطر اینکه شما فقط دور و بر پرسه میمالک ابزار کار و ماشینها من هستم.-چطور<strong>ي</strong> صاحب اونا شد<strong>ي</strong>؟-من سنگها را فروختم و اونق<strong>در</strong> پول گرفتم که تونستم باهاشون ابزار و ماشین آلات بخرم.-چه کسی سنگها را شکونده بود؟-ساکت شو، احمق!(1)و به اون دستور مید<strong>ي</strong>آنچه استریندبر<strong>ي</strong> روایت میکند لُبِ کلام آن چیز<strong>ي</strong> است که مارکس با زبانی نه <strong>در</strong> خور قصهپرداز<strong>ي</strong> بلکه باتبیینات علمی <strong>در</strong> آثار خود اثبات کرده است: منشأ «سرمایه» ضد آن یعنی «کار» است. این تضاد کار- سرمایه واینکه طرف کار هر چه کمتر «باشد» و بیشتر از هستی انسانی خود دست بکشد، سود سرمایه فزونتر میشود،پایه<strong>ي</strong> منطق نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> است. جوابی که فرد پرسشگر <strong>در</strong> داستان استریندبر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت میکند (ساکتشو، احمق!) استعارها<strong>ي</strong> از جوابی است که افراد و گروههایی که نظم حاکم سرمایهدار<strong>ي</strong> را به چالش میکشند ومنطق آنان را <strong>نقد</strong> میکنند <strong>در</strong>یافت میکنند.
<strong>ي</strong>ده<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 130احمقانی که به جا<strong>ي</strong> لاس زدن با روزمرگی خود و لذت بردن از آن، خطر اخراج و احظار و بیکار<strong>ي</strong> و تبعید ومهاجرت اجبار<strong>ي</strong> را به جان میخرند تا سرشت انسانی خود را بروز<strong>ي</strong> بایسته داده باشند. از این حیث احمق ودیوانه اند که با اکثریتیتکرار<strong>ي</strong> و نیندیشیکه تسلیم روابط و مناسبات موجود میشوند، مرزبند<strong>ي</strong>دارند و همچون آنها روالروزمره را ادامه نمیدهند و مناسبات شعور متعارف (بی شعور<strong>ي</strong> حاکم) را به هم میریزد!.کسانی که به تعبیر کانت <strong>در</strong> شعار روشنگر<strong>ي</strong>، دلیرند <strong>در</strong> بکارگیر<strong>ي</strong> از فهم خویش(2)و تفکر انتقاد<strong>ي</strong> خویش راهمچون نش<strong>ي</strong>ٔگانی سرمست به عمود خیمه<strong>ي</strong> اندیشه وا نمیگذارند و «اندیشیدن» را به مرخصی گسیل نمیکنند،رنج اش را متحمل میشوند و به اندیشیدن خطر می کنند.<strong>در</strong> برابر این عده کسانی قرار دارند که با ساده انگار<strong>ي</strong> خاص خود جهان پیرامون خود را چنین تفسیر میکنند کهعدها<strong>ي</strong> به ینیرو<strong>ي</strong> هوش و ذکاوت و سخت کوشی خود به مدارج بالا نا<strong>ي</strong>ٔل گشته اند و حق سرور<strong>ي</strong> و رهبر<strong>ي</strong>بر دیگران را دارند. چنین آموزههایی هر روزه <strong>در</strong> کلاسامروز «جوامع دانایی محور» و1«دانش بنیان « هستند.<strong>در</strong>س دانشگاهها به دانشجویان حقنه میشود: جوامعKnowledge is Powerشعار چنین جوامعی است.سر آمد بودن دیگر از روابط ق<strong>در</strong>ت نشأت گرفته از تضاد کار و سرمایه حاصل نمیشود بلکه آن که سرآمد استبه مدد دانسته«سرمایه»ردهبند<strong>ي</strong> دانایی دارند.خویش به سرآمد<strong>ي</strong>نا<strong>ي</strong>ٔل آمده است.با خدماتیو تضاد میان آنها منسوخ گشته است و هر آن چه هست داناییآنان که سرآمد هستند به یسرمایهدار شایسته<strong>ي</strong>ذکاوت و هوشمند<strong>ي</strong> فرد<strong>ي</strong>که کارآفرینی از رشته» شا<strong>در</strong> این چهارچوب نظر<strong>ي</strong> »فرد»شدن جوامع جدید صحبت ازاست و جایگاهیو «کار»که افراد <strong>در</strong>قوا<strong>ي</strong> فکر<strong>ي</strong> و خلاقه<strong>ي</strong> خویش دست به ابتکارات نوین میزنند و به جا<strong>ي</strong> عنوان<strong>در</strong>یافت عنوان محترمانهتر و کمخطرتر<strong>ي</strong>چون«کار آفرین»هستند.اینان با خلاقیت وتغال زایی» میکنند و برا<strong>ي</strong> نیرو<strong>ي</strong> کار جامعه ایجاد شغل میکنند!. چنین استنوینی است که باید <strong>در</strong> دانشگاهریز و <strong>در</strong>ست آموزش داده شود.منتزع از ساختار سیاسی- اقتصاد<strong>ي</strong> پنداشته میشود و موفقیتها و شکستاو حاصل ابتکارات یا اشتباهات شخصی اوست. به بیان پیر بوردیو:اشراف دولتیمینامیم، به دیگر سخن کسانیکه همه<strong>ي</strong>ویژگی» «برندگان»و «بازندگان»، اشرافیت، آنان کهاشرافیت را به معنا<strong>ي</strong>قرون وسطاییآندارند و اقتدارشان مدیون تحصیلاتشان، یا بنا به دیدگاه خودشان، هوشمند<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> است که آن را موهبتی آسمانیمیدانند؛ حال آنکه میدانیم <strong>در</strong> جهان واقعیت، این امکان را جامعه توزیع میکند و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هوشمند<strong>ي</strong> ازنابرابر<strong>ي</strong>اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> است. اجتماعیتواناییو کارآمد<strong>ي</strong>به خوبیضدیتیرا توجیه میکند که تقریبا همانندضدیت میان اربابان و بردگان است. <strong>در</strong> یک سو شهروندانی کاملند که تواناییها و فعالیتهایی با دستمزد بالا و1 Knowledge-based Society
<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 131بسیار نا<strong>در</strong> دارند؛ چنان که میتوانند کارفرماها<strong>ي</strong> خود را خود برگزینند (حال آنکه دیگران را <strong>در</strong> بهترین حالتکارفرمایان برمیگزینند) و میتوانند <strong>در</strong> بازار بینالمللی کار<strong>ي</strong> با <strong>در</strong>آمد بسیار بالا داشته باشند. آنگاه <strong>در</strong> سو<strong>ي</strong>دیگر توده<strong>ي</strong>بزرگیاز کسانیکه محکومند کارها<strong>ي</strong>حاشیها<strong>ي</strong>داشته باشندیا بیکار باشند».(3)این اکثریتعظیم که تولیدکنندگان اصلی سرمایه هستند <strong>در</strong> چند دهه<strong>ي</strong> اخیر و <strong>در</strong> دوران هژمونی <strong>نولیبرالیسم</strong> که هارترینو ولنگارترین نوع سرمایهدار<strong>ي</strong> تاکنون موجود است همواره سطح <strong>در</strong>آمد ثابت و رو به تنزلی داشته اند. <strong>در</strong> صورتیکه اقلیتی که کنترل و هدایت مکانیزم و ساز و کار سرمایه را بر عهده دارد همواره از سودها<strong>ي</strong> کلان بهرهمندگشته اند.<strong>در</strong> قسمتیاز فیلم«تایتانیک»(1997)جیمز ساخته<strong>ي</strong>کامرون وقتی کشتی با کوه یخ برخورد میکند و <strong>در</strong>حال غرق شدن است، انبوه مسافران کشتی سراسیمه و مضطرب مشغول سوار شدن به قایقانبوهیو ازدحام مسافران مضطربیمسافران بر این اساس که اتاقیمجاور موتورخانه<strong>ي</strong>که سعینجات هستند.2میکنند جان خود را نجات دهند باعث میشود طبقهبند<strong>ي</strong>گران قیمت و لوکس و رو به <strong>در</strong>یا کرایه کردهاند وکشتی، به هم بریزد و فقیر و غنی<strong>در</strong> این«بحران»یا دخمها<strong>ي</strong>مشترکی را تجربه کنند. هنگامی که مسافرین <strong>در</strong>جه چندم کشتی <strong>در</strong> حال سوار شدن به قایقگفتگوییمیگیرد:---بین ما<strong>در</strong>ِ رز که زنیما<strong>در</strong>ِ رز: چرا <strong>در</strong> سوار شدن به قایقمتمول و از طبقات بالا<strong>ي</strong>رز: خفه شو ما<strong>در</strong>! نصف مسافرین کشتی خواهند مرد.نامزد رز: نصف بی ارزش کشتی!تنگ و تاریک<strong>در</strong> کنار هم قرار بگیرند و پیشامدنجات هستندجامعه محسوب میشود، رز و نامزد اشرافینجات <strong>در</strong>جه بند<strong>ي</strong> مسافران رعایت نمیشود؟او <strong>در</strong>تعبیر «کشتی» و یا «قطار<strong>ي</strong> سریع السیر» که همگان ناگزیر به سوار شدن به آن هستند و گرنه از قافله<strong>ي</strong> تمدنعقب خواهند ماند، به این قصد که اجنتاب ناپذیر<strong>ي</strong>گلوبالیزیشن(4)به کار رفته است.روند کنونیرا نشان دهند بارها <strong>در</strong> کلام مدافعین«جهانی شدن واقعیتی عینی است که بر این حقیقت تأکید میورزد، که همه<strong>ي</strong> ما مسافران یک کشتیجهانی که <strong>در</strong> آن زندگی میکنیماقلیت ناچیز<strong>ي</strong><strong>در</strong> کابین–-یعنیهستیم. اما، مسافران این کشتی تحت شرایط بسیار متفاوتی سفر میکنند.لوکس، که مجهز به اینترنت و تلفنموبایل وامکان دسترسی به شبکه2 Classification
<strong>ي</strong>ده <strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 132ارتباطات جهانی است، سفر میکنند. آنها از رژیم غذایی بسیار موزون و مغذ<strong>ي</strong> فراوان و همچنین از منابع آبتمیز برخوردارند. آنها به مراقبتپیچیپزشکی و به فرهنگ دسترسی دارند.اکثریت عظیم رنج دیده، اما <strong>در</strong> شرایطی مسافرت میکنند که شباهت به تجارت وحشتناك برده از آفریقا بهمستعمرات گذشته <strong>در</strong> آمریکا دارد.85<strong>در</strong>صد مسافران این کشتی، <strong>در</strong> گوشه<strong>ي</strong> کثیفی از آن سکان داده شد، ازگرسنگی و بیمار<strong>ي</strong> و <strong>در</strong>ماندگی رنج میبرند. بدیهی است که این کشتی بیشتر از آن بی عدالتی حمل میکند،که بتواند شناور باقی بماند. این کشتی مسیر<strong>ي</strong> آنچنان غیر منطقی و بی معنیا<strong>ي</strong> را طی میکند، که نمیتواندبه بن<strong>در</strong> امنی برسد. به نظر میرسد که مقرر است این کشتی با یک کوه یخ شناور تصادم بکند. اگر چنین اتفاقیبیفتد، ما همه با آن غرق خواهیم شد.»(5)گوینده<strong>ي</strong> این جملات بی شک همچون هر منتقد رادیکال دیگر<strong>ي</strong> با عناوینی چون «بدبین»، «غیرعلمی»،«شعار<strong>ي</strong>» و «اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک» خطاب یا بهتر بگوییم متهم خواهد شد و <strong>در</strong> سایه<strong>ي</strong> اندیشهضداید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>، اید<strong>ي</strong>ٔولوژیکترین اندیشهمد روزضد انسانی را که علمی پنداشته میشوند به اذهان حقنه می کنند.چالش این نظرات با این سوال روبرو میشود که «به جز روند کنونی چه روند دیگر<strong>ي</strong> میتواند وجود داشتهباشد؟». اغلب جواب این سوال از قبل <strong>در</strong> ذهن پرسشگر موجود است و هدف از طرح آن بدیهی جلوه دادن طرحموجود و ناممکن جلوه دادن گزینهدیگر میباشد.اما برا<strong>ي</strong> رفع اتهام از این القاب که هر یک برا<strong>ي</strong> بی اعتبار شدن <strong>در</strong> عرصه<strong>ي</strong> نظر کفایت می کند، تنها اشارها<strong>ي</strong>سر دستی به آمار میتواند محکی بر اثبات یا رد نظر منتقدان رادیکال باشد. به این منظور فقط نیاز نیست بهآمار جهانی و مقایسها<strong>ي</strong> میان مناطق توسعه یافته و <strong>در</strong> حال توسعه و توسعه نیافته<strong>ي</strong> جهان ارجاع داده شود و ازافزایش شکاف نابرابر<strong>ي</strong> میان آنها صحبت کرد. برا<strong>ي</strong> شناخت کل سیستم موجود میتوان به قلب این سیستم ونظامی که پشیرفتهترین مناسبات سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آن جار<strong>ي</strong> است رجوع کرد.نمودار شماره(1)سهم <strong>در</strong>آمد کسب شده توسط یک <strong>در</strong>صد ثروتمندترین قشر جامعه آمریکا و هشتاد <strong>در</strong>صدپایینی جامعه آمریکا را مقایسه میکند. همچنان که از نمودار بر میآید، علی رغم اختلاف جمعیتی فاحشی کهمیان این دو گروه وجود دارد. سهم <strong>در</strong>آمد یک <strong>در</strong>صد بالایی که دارا<strong>ي</strong> جمعیت بسیار کمتر<strong>ي</strong> می باشد روندعموماً صعود<strong>ي</strong> را طی کرده است و <strong>در</strong> برابر آن اقشار وسیعی از مردم کهسال80<strong>در</strong>صد بقیه<strong>ي</strong> جامعه آمریکا راتشکیل می دهند، هر ساله سهم <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر<strong>ي</strong> نصیبشان شده است. همچنین شکاف بین این دو دسته ازمنتهی به1990که سال فروپاشی بلوك شرق و تک قطبی شدن جهان است افزایش یافته است. اینفرایند مهر تأیید<strong>ي</strong> بر این ادعا است که فروپاشی بلوك شرق به عنوان بلوکی که <strong>در</strong> تضاد میان کار و سرمایه،مدعی حمایت از« کار» بود و ظهور جهان تک قطبی از پس جنگ سرد، نه تنها پیوند<strong>ي</strong> عملی با ظهور
یمل<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ارتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 133<strong>نولیبرالیسم</strong> جهانی، اندیشه<strong>ي</strong> گلوبالیزیشن جدید و افزایش فشار بر نیرو<strong>ي</strong> کار جهانی دارد، بلکه <strong>در</strong> محدوده<strong>ي</strong>کشورها<strong>ي</strong> سرمایهدار<strong>ي</strong> مرکز نیز تضاد کار- سرمایه را فزونی بخشیده است. این تطابقمیشود <strong>در</strong> رأ<strong>ي</strong> و نظر مبلغان جهانی شدن به شکل پروسها<strong>ي</strong> فاقد سوژه <strong>در</strong> پویش تاریخی شک کرد.تاریخی باعث80نمودار (1):مقایسه سهم <strong>در</strong>آمد کسب شده توسطیک <strong>در</strong>صد بالاییو<strong>در</strong>صد پایینیاقشار جامعه آمریکا(6) (1979 -2003)این شکاف روز افزون میان قشر بالایینوعینوداروینیسم اجتماعیممکن است تعبیر شود.شایسته<strong>ي</strong>ارزش کشتیارتقا<strong>ي</strong>ترقیپیریز<strong>ي</strong>جامعه و اقشار پایینی جامعه <strong>در</strong> مبانی نظر<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> که بر پایه<strong>ي</strong>شده است، به کوشایی<strong>در</strong> رویکرد نوداروینیستیکیفیت زندگیشان هستند و پایینیها تودهو پیشرفترا تشکیل میدهند.و فعالیت خلاقانه<strong>ي</strong>بالاییها و کاهلیپایینیهاحاکم که <strong>در</strong> مثال فیلم تایتانیک عنوان شد فقط بالاییهااز این رو اگر بحرانیزندگی خود را بر باد دادند عاقلانهترین کار <strong>در</strong> منطق <strong>نولیبرالیسم</strong>، یو نخبگان کارآفرینی<strong>در</strong> بحران اقتصاد<strong>ي</strong>اکتبرکار کنی را تشکیل میدهند که بخش بیرخ دهد و بسیرساندن دولت به لایهاست که هیچگاه عملکرد بیشینه خواهانه<strong>ي</strong> آنها علت بحرات عنوان نمیشوداخیر آمریکا دولت بهیاز آنان هستیوبالایی جامعهچنان که ) نآسرمایهداران و بانکداران شتافت و روزنامه اکونومیست <strong>در</strong>182008266به <strong>در</strong>ستی نوشت: «چرا دولت (آمریکا)3برا<strong>ي</strong> نجات کارکنان مورگان استانلی که 45هزار نفرند و<strong>در</strong>آمدها<strong>ي</strong> خوبی نیز دارند ده میلیارد دلار از جیب مالیاتدهندگان پرداخت میکند اما به جنرال موتورز کههزار کارگر دارد رقمی تعلق نمی گیرد؟»). این چنین است که کمک مستقیم به آن «نصف بی ارزش» که3 Morgan Stanley
یست<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ور<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>وریان<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ور<strong>ي</strong>ورتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 134<strong>در</strong> جامعه آمریکا بیش از هشتاد <strong>در</strong>صد جمعیت را تشکیل میدهند <strong>در</strong> اولویت برنامهریز<strong>ي</strong> و سیاستگذار<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> قرار ندارد.اما <strong>در</strong> رد ادعاها<strong>ي</strong>نوداروینیستی-نولیبرالیحاکم و همچنین <strong>در</strong> جواب به کسانیسرمایه را <strong>در</strong> دوران جامعه دانایی محور اعلام میدارند نمودار شمارهاثبات کند. <strong>در</strong> این نمودار نیز همچون نمودار شمارهاید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> جهانیساز<strong>ي</strong> به عنوان گفتماننمودار نشان میدهد بهرهنیرو<strong>ي</strong>(2)(1)که مرگ تضاد کار وقا<strong>در</strong> است کذب بودن این ادعاها راارتباط معنادار<strong>ي</strong> میان مقطع زمانی رواج <strong>نولیبرالیسم</strong> ومسلط سرمایهدار<strong>ي</strong> و افزایش فشار بر نیرو<strong>ي</strong> کار وجود دارد. این54کار و میانگین واقعی <strong>در</strong>آمد خانوارهم پا<strong>ي</strong> هم افزایش یافته بود، اما شکاف میان این دو <strong>در</strong> سالمی تا سالپس از آن بیشتر شده است.تقریباً 70 دهه<strong>ي</strong>(7) (2003 -1947)(2): نمودارمقایسه<strong>ي</strong> رشد بهره ور<strong>ي</strong> و میانگین واقعی <strong>در</strong>آمد خانوارها<strong>ي</strong> آمریکاهمچنین نمودار شماره(3)(1979-2005)که به مقایسه<strong>ي</strong> میان بهرهو مزد و مزایا<strong>ي</strong> کارگران تولید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالمیپردازد، نشان میدهد که علیرغم رشد صعود<strong>ي</strong> و مداوم میزان بهرهمزایا<strong>ي</strong> آنان یا ثابت و یا <strong>در</strong> مقایسه با بهرهرشد بسیار کمی داشته است.کارگران، مزد و4 Productivity5 Real median family income
<strong>ي</strong>ورتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 135(3): نمودارمقایسه<strong>ي</strong> رشد بهرهو مزد و مزایا<strong>ي</strong> کارگران تولید<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا(9) (1979 -2005)باید«جولیت شور» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد <strong>در</strong> کتاب «آمریکایی خسته» که <strong>در</strong>1992منتشر شد و به دلیلافشا<strong>ي</strong> بسیار<strong>ي</strong> از حقایق خشم گروه بزرگی از گردانندگان و نظریهپردازان نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> را برانگیخت، معتقداست:«کاهش ساعات فراغت آمریکاییان تناقض شدید<strong>ي</strong> با افزایش سریع و همزمان بهرهور<strong>ي</strong> از کاردارد. بهرهور<strong>ي</strong> کار نشاندهنده<strong>ي</strong> مقدار کار و خدماتی است که هر کارگر میتواند <strong>در</strong> واحد زمانتولید کند. با افزایش بهرهور<strong>ي</strong> کار یک کارگر میتواند همان مقدار کالا و خدمات را <strong>در</strong> زمانکوتاهتر<strong>ي</strong> تولید کند و یا میتواند با همان ساعات کار پیشین کالاها<strong>ي</strong> بیشتر<strong>ي</strong> تولید کند. هرزمان که بهرهور<strong>ي</strong> کار افزایش یابد این امکان به وجود میآید که انسانها ساعات کمتر<strong>ي</strong> کار کنندو یا اگر ساعات کارشان ثابت بماند، مزد بیشتر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>یافت کنند.از سال 1990، ما توان آن را داشتهایم که با صرف نیمی از ساعات کارِ سال1948خدماتی به اندازه آن سال تولید کنیم. بدین ترتیب اکنون میتوانیم ساعات کار را ازمقدار کالا و84ساعت بهساعت <strong>در</strong> روز کاهش دهیم و یا شش ماه <strong>در</strong> سال تعطیلی و استراحت (با مزد) داشته باشیم.این مس<strong>ي</strong>ٔله میتواند غیر قابل باور به نظر رسد، اما محاسبه<strong>ي</strong> ساده و نتیجه گریز ناپذیرِ افزایشبهرهور<strong>ي</strong> چیز<strong>ي</strong> جز این نیست.(9)جولیت شور <strong>در</strong> پژوهش خود نشان میدهد: «نان آور خانواده اکنون برا<strong>ي</strong> رسیدن به سطح زندگی سال1973245ساعت (بیش از6هفته) <strong>در</strong> سال بیشتر کار کند». او همچنین نشان میدهد که علیرغم پیشرفتشگفت انگیز تکنولوژ<strong>ي</strong>، ساعات کار خانگی برا<strong>ي</strong> زنان <strong>در</strong> 50 سال اخر تقریباً ثابت مانده است.»
یعلیدانیدل<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>هایستیاتتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 136این نوع نمودارها که بر افزایش روز افزون نابرابر<strong>ي</strong> و شکاف فزاینده<strong>ي</strong> کار و سرمایه دلالت دارند، کم نیستند. امارغم این واقعیات کمتر صدا<strong>ي</strong> اعتراضی به گوش میرسد. تحلیل این فرایند نیاز به بررسی عوامل گوناگونیدارد که فقط شامل عوامل عینی و ماد<strong>ي</strong> نیست. بلکه فرهنگ سرمایهدار<strong>ي</strong> که امروز به شکل امر بدیهی اذهانتودهها <strong>در</strong> آمده است جوابگو<strong>ي</strong> انفعال و بی عملی حاکم خواهد بود.نظام سرمایهدار<strong>ي</strong> همسو با استثمار آشکار و پنهان، فرهنگی را ترویج میدهد که مناسبات آن را باز تولید کند. ازاین رو چه بسا برا<strong>ي</strong> بسیاز زحمتکشان و نیرو<strong>ي</strong> کار جامعه که تولیدکنندگان واقعی کالا و خدمات هستندمناسبات حاکم و کنترل و هدایت مناسبات تولید و ق<strong>در</strong>ت <strong>در</strong> جامعه توسط سرمایه امر<strong>ي</strong> بدیهی جلوه نماید کهبدیل نوینیبرا<strong>ي</strong>آن قابل تصور نیست.(8)هستیشناسانه و معرفتی تا بحثمیمدام <strong>در</strong> میان این اقشار و طبقات دارد که بایتغییر این نگرش و ترویج نگاهیعینیتر و ماد<strong>ي</strong>تر، نیاز به عملینو به مسا<strong>ي</strong>ٔل گوناگون، از مباحثشدن مباحث ت<strong>ي</strong>ٔوریک صرف و کارها<strong>ي</strong>هدف مشترك فعالان اجتماعی و کارگر<strong>ي</strong> قرار گیرد.باید به این امر اعتقاد راسخ داشت که هیچ تحول سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> بدون وجود یک نگرش نوین اجتماعی وفرهنگی ایجاد نخواهد شد و یا پس از مدتی به شکست خواهد انجامید.پینوشت:-1-2آگوست استریندبر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کتاب «اسرار سرمایهدار<strong>ي</strong>».» کانت:1386-3ر باش <strong>در</strong> به کار گرفتن فهم خویش»این است شعار روشنگر<strong>ي</strong>، <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong>«<strong>در</strong> پاسخ به پرسش روشنگر<strong>ي</strong>چیست؟»، <strong>در</strong> کتاب «روشنگر<strong>ي</strong> چیست؟»، گردآورنده: ارهارد بار، ترجمه سیروس آریانپور، نشر آگه، چاپ اول (ویراست دوم)،بوردیو، پیر.(1387)از اصطلاح 4-«گلوبالیزیشن»گفتارهایی <strong>در</strong>باره<strong>ي</strong> ایستادگی <strong>در</strong> برابر <strong>نولیبرالیسم</strong>، علیرضا پلاسید، تهران، چاپ اول، نشر اختران.(Globalization)دو تعبیر کاملاً متفاوت میتوان داشت.<strong>در</strong> حالیکه مدافعان آن همچونکشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong> و نهادها<strong>ي</strong> جهانی از روند<strong>ي</strong> خود به به خود<strong>ي</strong> و اجنتاب ناپذیر و <strong>در</strong> حال شدن (جهانی شدن) سخنمیگویند، به باور منتقدان بیش از آنکه فرایند<strong>ي</strong> <strong>در</strong> حال «شدن» باشد معطوف به اراده و اهداف خاص فاعلان آن است (جهانیساز<strong>ي</strong>).5- سخنرانیفیدل کاسترو <strong>در</strong> اجلاس گروه<strong>در</strong> هاوانا 77.(2000)6- Henwood, Doug (2010). The Productivity Squeeze,http://www.socialistpartynyc.blogspot.com/2010/05/productivity-squeeze.html.7- Shapiro, I., & Friedman, J. (2006). New, Unnoticed CBO Data Show Capital Income HasBecome Much More Concentrated at the Top. Washington, DC: Center on Budget and PolicyPriorities.
<strong>ي</strong>هاتقدیر نامشترك مسافران تایتانیک 137-8نگارنده پیش از این <strong>در</strong> مقاله<strong>ي</strong> «سرمایهدار<strong>ي</strong> و تولید رضایت؛ واقعبین باش، زندگیمشخصهفرهنگ مذکور پرداخته است.همین است که هست!»به اجمال بهhttp://khosrosadeghi.com/10.doc9- Mishel, Lawrence (2007). Globalization that works for working Americans,http://www.epi.org/publications/entry/webfeatures_viewpoints_globalization_works_4all/.-10محیط، مرتضی.(1373)چه خواهد شد؟ (بحران آرام جهانی و آینده آن)،چاپ اول، هامبورگ: سنبله، ص 44.Income Distribution Across the World’s 7BillionSource: National Geographic, The World of Seven Billion
<strong>ي</strong>هایعل<strong>ي</strong>ارچهاردهشکنجه<strong>ي</strong> معیار فقر:چق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند!شهیدور رشی د تالوکداربرگردان: خسرو صادقی بروجنی*یادداشت مترجمماده<strong>ي</strong> بیست و پنجم اعلامیه<strong>ي</strong> جهانی حقوق بشر میگوید:«هرکس «حق» دارد از یک سطح زندگی معین برا<strong>ي</strong> سلامت وآسایش خود و خانوادهاش، شامل غذا، پوشاك، مسکن و مراقبت<strong>در</strong>مانی و خدمات اجتماعی لازم، و همچنین، از حق تأمین <strong>در</strong>صورت بیکار<strong>ي</strong>، بیمار<strong>ي</strong>، از کارافتادگی، مرگ همسر، سالمند<strong>ي</strong> ودیگر موارد فقدان معاش <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> پیشآمدها<strong>ي</strong> خارج ازکنترل خود، برخوردار شود.»رغم تأکید مدام و مفرطی کهکشورها<strong>ي</strong> مرکز سرمایهدار<strong>ي</strong>، به عنوان بازوها<strong>ي</strong> اصلیسیاستگذار<strong>ي</strong> و برنامهریز<strong>ي</strong>راهبرد<strong>ي</strong> جهان، <strong>در</strong> اجرا<strong>ي</strong>اعلامیه<strong>ي</strong> جهانی حقوق بشر دارند، بسی از مفاد آن <strong>در</strong>چهارچوب مناسبات ق<strong>در</strong>ت سرمایهدار<strong>ي</strong> متأخر (<strong>نولیبرالیسم</strong>)
<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>هایمل<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 139مورد تهدید واقع شده است.انسانی و امکان بروز استعدادها<strong>ي</strong> بالقوه است.از جمله این حقوق برخوردار<strong>ي</strong>از سطحیاز رفاه و آسایش برا<strong>ي</strong> تأمین نیازها<strong>ي</strong><strong>در</strong> سه دهه<strong>ي</strong> اخیر با هجوم بیش از پیش «سرمایه» به «کار» و کالایی شدن سیستم تأمین اجتماعی، آنچه <strong>در</strong>اعلامیه جهانیتهدید جد<strong>ي</strong>چالشحقوق بشرواقع شده است.«حق»محسوب میشد بهاز این روجهان <strong>در</strong> مرکز توجه سیاستکاهش فقر، نیاز به یک روششناسیدولتها برا<strong>ي</strong> تأیید برنامه«فقر»(Methodology)«امتیاز»و برنامهریز<strong>ي</strong>بدل گشته و معیشت اقشار آسیب پذیر موردبرا<strong>ي</strong>کاهش آن به عنوانیکیاز مهمترینو جهانی قرار دارد. پیش از تدوین هر برنامه<strong>ي</strong> جامعی برا<strong>ي</strong>منظم و کارا برا<strong>ي</strong> تخمین میزان آن میباشد. اما برخیاقتصاد<strong>ي</strong>- اجتماعی کلان خود ممکن است اقدام به آمارساز<strong>ي</strong> و یا تعریف مفاهیمو شاخصها به گونها<strong>ي</strong> بکنند تا خواسته<strong>ي</strong> آنها از این آمار برآورده شود. جمله معروفیرشته<strong>ي</strong>اقتصادسنجیوجود دارد کهدادهها را هنگامی شکنجه میکنند که روشاز فرمولهمانگونه که شکنجه برا<strong>ي</strong>«اعداد را آنق<strong>در</strong> شکنجه کن تا به هر آنچه میخواهیبا این مضمون <strong>در</strong> ادبیاتاعتراف کنند».متعارف تحلیل اعداد به نتایج مورد پسند نمیرسند و به ناچارنابجا یا از لحاظ منطقی غیرقابل دفاع برا<strong>ي</strong> به دست آوردن نتیجه<strong>ي</strong> دلخواه استفاده میشود. اما(Torturing the data)گرفتن اقرار، از لحاظ حقوقی و اخلاقی ارزش ندارد، نتایج حاصل از شکنجه اعدادنیز از لحاظ علمی و اخلاقی قابل دفاع نیست.شکنجه<strong>ي</strong> اعداد به طور مستقیم و <strong>در</strong> مرحله<strong>ي</strong> «تفسیر به مطلوب» یک آمار میتواند رخ دهد، اما «شکنجه<strong>ي</strong>معیار»!(Torturing the criteria)تعریف شاخص یک مس<strong>ي</strong>ٔله مورد استفاده قرار میگیرد.برا<strong>ي</strong> مثال سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> مرکز آمار ایراناین سالنامه آمار نرخ بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالبه صورت غیر مستقیم و <strong>در</strong> مرحله<strong>ي</strong>(1)تعریف ضوابط و معیارها برا<strong>ي</strong>بهترین مرجع برا<strong>ي</strong> انتشار آمارها<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> ایران است. <strong>در</strong>1380-1386به صورت زیر منتشر شده است:13861385138413831382سال 138010.511.311.510.411.8<strong>در</strong>صد 14.2همچنان که از این آمار مشخص است نرخ بیکار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> سالافزایش یافته و از سال1380 -1383کاهش یافته است، <strong>در</strong> سال13841386 تا 1384مجدداً کم شده است. با نگاهی سطحی و بدون توجه به مفاهیم شاغل وبیکار و شاخصهایی که برا<strong>ي</strong> به دست آوردن این اعداد استفاده شده است، این طور به نظر میآید که میزانبیکار<strong>ي</strong> از سال1384کاهش یافته است. اما هنگامی که تعریف «شاغل» <strong>در</strong> سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> سال13831384را مقاسه کنیم به شکنجه<strong>ي</strong> شاخصی که از سال84رخ داده است پی خواهیم برد.و
<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>اریعل<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 140<strong>در</strong> سالنامه<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong> سال1383<strong>در</strong> ذیل تعریف مفهوم شاغل، یکی از تعاریف شاغل عبارت است از:«کسانی که شغل مستمر نداشته ولی <strong>در</strong> هفت روز گذشته حداقل دو روز کار کردهاند»اما این تعریف <strong>در</strong> سال«تمام افراد138410به شکل زیر تغییر کرده است:ساله و بیشتر که <strong>در</strong> طول هفته مرجع، طبق تعریف کار، حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا بهدلایلی بهطور موقت کار را ترك کرده باشند، شاغل محسوب میشوند.»بنابراین با تغییر مفهوم «شاغل» و تقلیل ساعات کار آن از48ساعت <strong>در</strong> طول هفته به یک ساعت، تعریفجدید<strong>ي</strong> ارا<strong>ي</strong>ٔه میشود که نتیجه<strong>ي</strong> عملی آن بالا رفتن میزان اشتغال و پایین آمدن نرخ بیکار<strong>ي</strong> است!مقاله<strong>ي</strong> حاضر به چگونگی تخمین فقر توسط کمسیون برنامهریز<strong>ي</strong> <strong>در</strong> هند میپردازد. این مقاله از این جهتدارا<strong>ي</strong> اهمیت است که هند همواره از جمله کشورهایی بوده است که از سو<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> جهانی و هوادارانجهانیشدن نولیبرالی نمونها<strong>ي</strong> موفق <strong>در</strong> زمینه<strong>ي</strong> کاهش فقر و نابرابر<strong>ي</strong> معرفی شده است. این مقاله نشان میدهدکه با شکنجه<strong>ي</strong> شاخصحتی بسیفقر چگونه میزان فقر پایین نشان داده میشود تا جایی که بر اساس این شاخصهااز گداها<strong>ي</strong> هند را هم نمیتوان فقیر به حساب آورد. شهیدور رشید تالوکدار دانشجو<strong>ي</strong> دکترا<strong>ي</strong>اقتصاد <strong>در</strong> دانشگاه تگزاش میباشد.چق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» محسوب شد؟بسیخانهبسی*******اگر این سوال را از کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> هند بپرسید، از شنیدن پاسخ آنها ممکن است به شدت ناامید شوید.از فقرا<strong>ي</strong> هند به دلیل نداشتن مسکن مناسب و قابل قبول از گرسنگی میمیرند. برخی از آنان حتی <strong>در</strong>موقتی <strong>در</strong> ایستگاهقطار زندگی میکنند. برا<strong>ي</strong> نمونه78ملیون نفر <strong>در</strong> هند فاقد امکانات برا<strong>ي</strong> یکمسکن مناسب هستند. با این حال با توجه به معیار کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> هند <strong>در</strong> مورد طبقهبند<strong>ي</strong> افراد فقیر،از این افراد ممکن است جزو کسانی که فقیر هستند و زیر خط فقر زندگی میکنند، <strong>در</strong> نظر گرفتهنشوند.فقر یک مس<strong>ي</strong>ٔله<strong>ي</strong> فراگیر و تأیید شده <strong>در</strong> هند است. برا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ك <strong>در</strong>ست این وضعیت نگاهی ساده به شرایط وموقعیت زندگی مردم کفایت میکند. با این حال وقتی دولت میزان فقر را محاسبه میکند چنین وضعیتی بهشدت دست کم و حتی <strong>در</strong> برخی موارد نادیده گرفته میشود.اخیراً دادگاه عالی هند <strong>در</strong> واکنش به کمپین اتحادیه مردمی آزادیخواسته است تا این مس<strong>ي</strong>ٔله را رفع کند. دادگاه میگوید:»مدنی، از کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> هن<strong>در</strong>غم آنکه هند دارا<strong>ي</strong> یک اقتصاد قو<strong>ي</strong> است، مرگ
<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>ار<strong>ي</strong>هاچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 141بر اثر گرسنگی <strong>در</strong> بسیاز مناطق کشور اتفاق میافتد و این یک تناقض آشکار <strong>در</strong> رویکرد ما است که چگونههند با دو چهره<strong>ي</strong> متفاوت میتواند وجود داشته باشد؟»دادگاه همچنین رویکرد کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> پیرامون تخمین سطح فقر <strong>در</strong> میان توده<strong>ي</strong> مردم را به چالشمیکشد. همچنین که <strong>در</strong> نشریه تایمز اقتصاد<strong>ي</strong> گزارش شده، دادگاه عالی از نماینده<strong>ي</strong> ر<strong>ي</strong>ٔیس کمیسیونبرنامهریز<strong>ي</strong> خواسته است که توضیح دهد چگونه <strong>در</strong>صد افراد<strong>ي</strong> که زیر خط فقر زندگی میکنند <strong>در</strong>صد)، (36ثابت مانده است و ق<strong>در</strong>ت خرید آنان از سال تاکنون تغییر<strong>ي</strong> نکرده است؟.<strong>در</strong> پاسخ به سوالات ر<strong>ي</strong>ٔیس دادگاه، کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> معیار خود برا<strong>ي</strong> تعیین میزان فقر را افشا کرد. با توجه1990به این معیار اگر یک نفر <strong>در</strong> مناطق شهر<strong>ي</strong> هند بیش تر از13) روپیه 57815–5020دلار) <strong>در</strong> ماه <strong>در</strong>آمد داشته باشد-تقریبا روپیه (کمتر از سنت) <strong>در</strong> روز بالاتر از خط فقر قرار میگیرد. این میزان برا<strong>ي</strong> یک روستایی <strong>در</strong>هند حتی کمتر میباشد. اگر یک روستایی بیش از روپیه <strong>در</strong> روز صرف تأمین همه<strong>ي</strong> نیازها<strong>ي</strong> اولیه<strong>ي</strong> خودشامل غذا، لباس و سرپناه کند، به ق<strong>در</strong> کافی فقیر محسوب نمیشود تا مستحق <strong>در</strong>یافت کمکها<strong>ي</strong> دولتی برا<strong>ي</strong>فقیران باشد.بر اساس این سطح مصرف، کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> اعلام کرده است که تنهاهند فقیر هستند و فقط41.825.7<strong>در</strong>صد از جمعیت روستاییان<strong>در</strong>صد از شهرنشینان هند به غذا، سرپناه و خدمات اجتماعی دولت نیاز دارند. اینمعیار برا<strong>ي</strong> سنجش <strong>در</strong>صد افراد<strong>ي</strong> که زیر خط فقر زندگی میکنند توضیح میدهد که چطور نیمی از جمعیتهند احتمال دارد از گرسنگی بمیرند <strong>در</strong> حالیکه ممکن است دولت بگوید هند فقیر نیست. بر پایه<strong>ي</strong> اینمحاسبات اکثر گداها به سختی خودشان را <strong>در</strong> فهرست افراد فقیر خواهند یافت!معیار کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد روزانه<strong>ي</strong> کمتر از50سنت به عنوان شاخص فقر نه تنها بی توجهی آنبه مردم را نشان میدهد بلکه همچنین نشان دهنده<strong>ي</strong> بیاطلاعی کمیسیون <strong>در</strong> مورد هزینهمیباشد. چطور فرد<strong>ي</strong> با15روپیه (حدود35سنت) می تواند تغذیه<strong>ي</strong> حاو<strong>ي</strong>2400زندگی <strong>در</strong> هندکالر<strong>ي</strong> (حداقل نیاز برا<strong>ي</strong>روستاییان هند) را تأمین کند؟این معیار به شدت پایین تخمین زده شده است و ترجیحاً مخارج دیگر همانند مسکن، لباس و دارو را نادیدهانگاشتهاند. چگونه یک نفر <strong>در</strong> مناطق شهر<strong>ي</strong> میتواند خانها<strong>ي</strong> کمتر ازمیانگین اجاره<strong>ي</strong> یک خانه کمتر ازمحاسبه<strong>ي</strong> بسی14) روپیه 60065) روپیه 3000دلار) پیدا کند <strong>در</strong> حالیکهدلار) <strong>در</strong> ماه نمیباشد؟. کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> <strong>در</strong>از امکانات اساسی زندگی فقرا <strong>در</strong>مانده است و این باعث ناامید<strong>ي</strong> است که معیارها<strong>ي</strong>تصمیمگیر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد خط فقر تا حد هزینهمیباشند!.ساده<strong>ي</strong> حداقل سقوط کردهاند و فقط برا<strong>ي</strong> زنده ماندن مناسب
یعن<strong>ي</strong>هایعنیابچق<strong>در</strong> باید فقیر بود تا «فقیر» بود؟؛ حتی گداها چندان فقیر نیستند! 142اما اگر این معیارها را تا سطح هزینهاستاندارد بینالمللی ی1.25تعدیل شده) بالا ببریم، کمیسیون برنامه ریز<strong>ي</strong> تخمین میزند که حدوداست. اگر این معیار را تا حد <strong>در</strong>آمد452دلار <strong>در</strong> روز افزایش دهیم، بر اساس آندلار <strong>در</strong> روز (بر اساس ق<strong>در</strong>ت خرید<strong>در</strong>صد جمعیت هند به شدت فقیر80<strong>در</strong>صد جمعیت هند فقیر است.از مقایسه<strong>ي</strong> این ارقام با کشورها<strong>ي</strong> توسعه یافته میتوانیم ارتباط شاخص زیر خط فقر را بفهمیم. برا<strong>ي</strong> مثال <strong>در</strong>ایالات متحده به سختی با روز<strong>ي</strong> یک دلار یا دو دلار <strong>در</strong> روز میتوان زندگی کرد. ایالات متحده خط فقر ملیخود را دارد که بر اساس آن <strong>در</strong>آمد بیش ازخوبی بالاتر از خط فقر بینالمللی ی260001.25دلار <strong>در</strong> سال برا<strong>ي</strong> یک خانواده<strong>ي</strong> پنج نفره است که این بهدلار <strong>در</strong> روز است.پس آنچه از وضعیت کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> میتوانیم بفهمیم این است که تصمیم آن یا ناشی از جهل مطلق ازواقعیات است و یا بر اساس یک سنجش استراتژیک حساب شده میباشد؟اگر سطح فقر را نمیتوان کاهش داد، با پایین آوردن معیار به مقدار<strong>ي</strong> که بیشتر فقرا خارج از تخمین قرارخواهند گرفت و بنابراین با گزارش نکردن آنها به عنوان فقیر، نهایتاً مس<strong>ي</strong>ٔله نادیده گرفته میشود یا حداقلتوجه لازم به آن نمیشود.اما همه به اندازه<strong>ي</strong> آمارها<strong>ي</strong> کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> واقعیت را نادیده نمیگیرند. دادگاه عالی پیش از این یکبارناکافی بودن معیار کمیسیون برا<strong>ي</strong> اندازهگیر<strong>ي</strong> سطح خط فقر را اعلام کرده است. دادگاه به کمیسیون دستورداده است که ضوابطش برا<strong>ي</strong> اندازه گیر<strong>ي</strong> فقر <strong>در</strong> سرتاسر کشور را مورد ارزیدوباره قرار دهد.ضمن تشکر از دادگاه عالی، <strong>در</strong> صورت عدم مداخله<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> این مورد، فقرا از گرسنگی و بی سرپناهی خواهندمرد <strong>در</strong> حالی که کمیسیون برنامهریز<strong>ي</strong> میگوید آنان به اندازه<strong>ي</strong> کافی فقیر نیستند!پینوشت:1- سالنامه آمار<strong>ي</strong> ایران، سایت مرکز آمار ایران،http://www.amar.sci.org.ir*این مقاله <strong>در</strong> شماره 68 (تیر و مرداد(90نشریه چسم انداز ایران منتشر شده است.
پانزدهگرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی!«این روزها چهارچوب بسته<strong>ي</strong> نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی که پس از 1980 بر تفکر اقتصاد<strong>ي</strong> مسلط شد، زیر سؤال رفته است، یعنی <strong>در</strong> واقعبه طرز "مفتضحی" شکست خورده است» دیوید هارو<strong>ي</strong>، دهمین فروم اجتماعی جهان، پورتوالگره، برزیل. ژانوبه 2010"نگارنده اصرار دارد هنگامی که اصطلاح «<strong>نولیبرالیسم</strong>»را به کار میبرد، پیشوند«اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong>»را نیز به آناضافه کند؛ «اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong>». چنین تأکید<strong>ي</strong> ازجهت انتقامجویی اید<strong>ي</strong>ٔولوژیک یا شیطنت تلافیگون بهرسم کودکان نمیباشد، بلکه اشاره به اصول مطلق وخصلت اجتناب ناپذیر<strong>ي</strong> نظریه ا<strong>ي</strong> دارد که نولیبرالهابه آن معتقدند و اجرا<strong>ي</strong> آن را چون نسخها<strong>ي</strong> برا<strong>ي</strong>همه<strong>ي</strong> مناطق و کشورها<strong>ي</strong> جهان تجویز میکنند.هدف از مقاله<strong>ي</strong> حاضر بررسی ادعا<strong>ي</strong> اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong><strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> کشور گرجستان میباشد. انگیزه<strong>ي</strong> نگارش این مطلب چالش نظر<strong>ي</strong> با یکی از دوستانِ نولیبرالِگرجی است که تجربه<strong>ي</strong> اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> <strong>در</strong> کشورش را تجربه ا<strong>ي</strong> موفق تلقی میکند.بر خلاف ساده انگار<strong>ي</strong>، سطحینگر<strong>ي</strong> و فقر تحلیل تاریخی و ریشها<strong>ي</strong> که ذات نولیبرالها<strong>ي</strong> وطنی و حتی مرشدانجهانی آنها است، این مقاله بررسی خود را به نواحی شهر<strong>ي</strong> و زرق و برق سرمایهدار<strong>ي</strong> نولیبرال <strong>در</strong> آن مناطق
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 144محدود نمیکند، بلکه با استناد به واقعیتها<strong>ي</strong> آمار<strong>ي</strong>، توسعه<strong>ي</strong> انسانی و کیفیت فقر و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong> کلیت کشورگرجستان و صحت نظریه<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن جا را بررسی میکند.شاخص توسعه اقتصاد<strong>ي</strong>؛ مانند «تولید ناخالص ملی سرانه» تصور ناقصی از اوضاع اقتصاد<strong>ي</strong>- اجتماعی <strong>در</strong> یککشور به دست میدهد. به منظور ایجاد تصویر<strong>ي</strong> کاملتر، بخش برنامه و توسعه<strong>ي</strong> سازمان ملل متحد،(UNDP) <strong>در</strong> سال1990شاخص ترکیبی «توسعه<strong>ي</strong> انسانی» را به وجود آورد.<strong>در</strong> گزارش توسعه سازمان ملل، «توسعه<strong>ي</strong> انسانی» چنین تعریف شده است: «توسعه<strong>ي</strong> انسانی، روند<strong>ي</strong> است کهطی آن، امکانات قابل استفاده افراد بشر توسعه مییابد. هر چند این امکانات با مرور زمان میتواند دچار تغییر <strong>در</strong>تعریف شود». اما، <strong>در</strong>کلیه<strong>ي</strong> سطوح توسعه، مسأله برا<strong>ي</strong> مردم عبارت است از «برخوردار<strong>ي</strong> از زندگی طولانی،همراه با تن<strong>در</strong>ستی»، «دستیابی به دانش» و «توانایی دستیابی به منابعی که برا<strong>ي</strong> پدید آوردن سطح مناسبزندگی لازم است». چنانچه این سه امکان غیرقابل حصول بماند، بسیار<strong>ي</strong> از موفقیتها<strong>ي</strong> زندگی دستنیافتنیخواهد بود. (1994 (UNDP,بنابراین شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی(HDI)آموزش، شاخص بهداشت (امید به زندگی) و شاخص تولید ناخالص داخلیاز ترکیب سه شاخص محاسبه میشود که عبارت اند از: شاخص.(GDP)مقادیر این شاخصها نیزبین صفر و یک میباشد که هرچه به یک نزدیکتر باشند نشان دهنده<strong>ي</strong> مطلوبیت بیشتر آنها است. ترکیب هریک از سه مؤلفه<strong>ي</strong> شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی با فرمول خاصی محاسبه و مقدار آن برا<strong>ي</strong> هر کشور تعیین میشود.منبع تمامی آمار<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> این مقاله استفاده شده است گزارشها<strong>ي</strong> توسعه<strong>ي</strong> انسانی سازمان ملل متحد(Human Development Report)توسعه<strong>ي</strong> سازمان مللبا عنوان اختصار<strong>ي</strong>HDR(UNDP)میباشد که هر ساله از سو<strong>ي</strong> برنامهمنتشر میشود. این آمارها یکی از معتبرترین آمارهایی است که هر ساله <strong>در</strong>مورد کشورها<strong>ي</strong> مختلف جهان منتشر میشود و <strong>در</strong> آن میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی، نماگرها<strong>ي</strong> مختلف آن وتغییرات آن <strong>در</strong> طول زمان محاسبه گردیده است.هر چند روش محاسبه<strong>ي</strong> شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> سال2010اصلاح شده است و معیارها<strong>ي</strong> اندازه گیر<strong>ي</strong> آنمقدار<strong>ي</strong> تغییر کرده است، اما از آن جا که مقدار آن برا<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong> مورد بررسی ما <strong>در</strong> گرجستان دوبارهاندازهگیر<strong>ي</strong> نشده است، ناگزیر از محاسبات بر پایه<strong>ي</strong> روش قدیمی استفاده میشود.جدول شماره(1)روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان و <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>-2007)(1990را نشان میدهد.
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 145جدول شماره.(1)روند میزان شاخص توسعه انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان(1990 -2007)منبع: UNDPهمچنین بر اساس روش جدید، شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> گرجستان و <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>زیر است.(2010- 2005) به شرحجدول شماره.(2)روند شاخص توسعه انسانی <strong>در</strong> گرجستان (محاسبه(2010بر اساس جدول شماره (1)، روند میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی و نماگرها<strong>ي</strong> آن <strong>در</strong> گرجستان را <strong>در</strong> چهار دوره<strong>ي</strong>زمانی میتوان بررسی کرد:دوره<strong>ي</strong> اول: <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>(1990 -1995)به جز شاخص امید به زندگی که ثابت مانده است، شاخصها<strong>ي</strong>آموزش، بهداشت و توسعه<strong>ي</strong> انسانی کاهش یافته اند که نشان دهنده<strong>ي</strong> کاهش کیفیت زندگی <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> پساز فروپاشی شورو<strong>ي</strong> و استقلال گرجستان از این کشور میباشد. <strong>در</strong> این سالها رتبه<strong>ي</strong> جهانی شاخص توسعهانسانی از رتبه<strong>ي</strong>فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong>108 به 491989 -1994تنزل کرده است. همچنین بر پایه<strong>ي</strong> محاسبه<strong>ي</strong> بانک جهانی، تولید ناخالص ملّی <strong>در</strong><strong>در</strong> گرجستان74<strong>در</strong>صد تنزل داشته است (سیف،.(16:1382
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 146دوره<strong>ي</strong> دوم: <strong>در</strong> بازه<strong>ي</strong> زمانی (1997-1999)، شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی تحت تأثیر افزایش شاخص تولیدناخالص داخلی افزایش یافته است اما شاخص آموزش اندکی کاهش و شاخص بهداشت ثابت مانده است.دوره<strong>ي</strong> سوم: <strong>در</strong> فاصله<strong>ي</strong> سالها<strong>ي</strong>2000و خیز زیاد<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> این دوره تجربه کرده اند. شاخص بهداشت ابتدامیزان قابل توجهتا 2003، شاخصها<strong>ي</strong> بهداشت، آموزش و تولید ناخالص داخلی افت1.256.171.12<strong>در</strong>صد افزایش و <strong>در</strong> سال پایانی به<strong>در</strong>صد کاهش یافته است. شاخص آموزش <strong>در</strong> سه سال ابتدایی ثابت و <strong>در</strong> سال پایانی<strong>در</strong>صد تنزل کرده است. همچنین شاخص تولید ناخالص داخلی <strong>در</strong> سه سال ابتدایی<strong>در</strong> سال انتهایی این دوره5.453.84<strong>در</strong>صد افزایش پیدا کرده است.بنابراین میزان شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> این دوره مرتب تنزل کرده و از<strong>در</strong> سال 0.748<strong>در</strong>صد کاهش و20002003 <strong>در</strong> سال 0.733افت کرده است که نشان دهنده<strong>ي</strong> کاهش کیفیت زندگی <strong>در</strong> این دوره میباشد.دوره چهارم: <strong>در</strong> دوره<strong>ي</strong> زمانی چهارم که سالها<strong>ي</strong>2007 تا 2004آموزش و توسعه<strong>ي</strong> انسانی افزایش یافته اند. <strong>در</strong> این دوره شاخص بهداشت<strong>در</strong>صد و شاخص تولید ناخالص داخلی به میزان قابل توجهبه مقدارمیباشد، تمامی شاخصها<strong>ي</strong> بهداشت،2.23<strong>در</strong>صد، شاخص آموزش0.6514.46<strong>در</strong>صد افزایش یافته اند.همچنین با توحه به جدول شماره (2)، شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی <strong>در</strong> گرجسنان <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong>2009 و 2008کاهش یافته است که البته این کاهش <strong>در</strong> کیفیت زندگی را میتوان به اقتصاد همبسته<strong>ي</strong> جهانی و هم زمانی بابحران اقتصاد سرمایهدار<strong>ي</strong> <strong>در</strong> این سالها نسبت داد.با توجه به دورهها<strong>ي</strong> زمانی فوق الذکر، دورهها<strong>ي</strong> زمانی دوم(1997-1999)و چهارم(2004-2007)دورههاییهستند که شاخص توسعه<strong>ي</strong> انسانی بهبود یافته است. اما بررسی دقیق این دو دوره نشان میدهد که میزانافزایش تولید ناخالص داخلی و <strong>در</strong> نتیجه افزایش شاخص مربوط به آن بیشترین سهم را <strong>در</strong> افزایش توسعه<strong>ي</strong>انسانی <strong>در</strong> این دو دوره دارد و کیفیت زندگی هم پا<strong>ي</strong> رشد اقتصاد<strong>ي</strong> بهبود نیافته است.همچنین جدول شماره (3)، میزان ضریب جینیثروتمندترین اقشار به(Gini Index)و نسبت <strong>در</strong>آمد20 <strong>در</strong>صد و 1020 <strong>در</strong>صد و 10<strong>در</strong>صد<strong>در</strong>صد فقیرترین اقشار جمعیت <strong>در</strong> گرجستان را نشان میدهد که اینمقادیر نیز از گزارشها<strong>ي</strong> توسعه انسانی و <strong>در</strong> سالهایی که مقادیر آن <strong>در</strong> دسترس بوده است استخراج شده است.
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 147جدول شماره (3). ضریب جینی و نسبت <strong>در</strong>آمد%20 و %10بالا به پایین <strong>در</strong> گرجستانمنبع: UNDP, 2010بر پایه<strong>ي</strong> این دو جدول و با توجه به افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> دو مقطع(1996- 2000)و،(2003 -2007)<strong>در</strong> دورهها<strong>ي</strong> زمانی دوم و چهارم، علیرغم رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و افزایش شاخص تولید ناخالص داخلی، نابرابر<strong>ي</strong> هم برمبنا<strong>ي</strong> ضریب جینی (نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong>) و هم بر مبنا<strong>ي</strong> نسبت ثروت فرادستان به فرودستان افرایش یافته است.علاوه بر آمار مربوط به نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> جدول شماره2010، بر اساس آمارها<strong>ي</strong> مربوط به سالها<strong>ي</strong>جمعیت <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> کمتر از(3)-2008)1.25دلار <strong>در</strong> روز <strong>در</strong>یافت میکنند وآمده است، <strong>در</strong> گزارش توسعه انسانی سال2000)، <strong>در</strong> گرجستان، به طور میانگین 13.4<strong>در</strong>صد54.5.(UNDP, 2010: 161)مهمترین نظریه <strong>در</strong> زمینه توزیع <strong>در</strong>آمد توسط کوزنتسکه نشان دهنده<strong>ي</strong> میزان بالا<strong>ي</strong> فقر <strong>در</strong> این کشور میباشد.(1955)<strong>در</strong>صد جمعیت زیر خط فقر ملی دارند<strong>در</strong> مقالها<strong>ي</strong> تحت عنوان «رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و توزیع<strong>در</strong>آمد» انجام گرفته است. <strong>در</strong> این مقاله کوزنتس توزیع <strong>در</strong>آمد را <strong>در</strong> یک برش مقطعی از کشورهایی با سطوحمختلف توسعه یافتگی بررسی نمود. او با مقایسه5کشور هند، سریلانکا، پورتوریکو، انگلستان و ایالات متحدهنتیجه گرفت که نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد طی اولین مراحل رشد رو به افزایش میگذارد و سپس همتراز می شود و بالاخرهطی مراحل بعد<strong>ي</strong> کاهش مییابد.برخی مطالعات صورت گرفته <strong>در</strong> این زمینه صحت اعتبار این نظریه را زیر سول میبرند و خلاف آن را به اثباترساندهاند. برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> تحقیقی که «ورییمی و ارهارت»(2004)<strong>در</strong> مورد رابطه بین نابرابر<strong>ي</strong> و رشد اقتصاد<strong>ي</strong><strong>در</strong> کشورها<strong>ي</strong> اتحادیه اروپا و حوزه <strong>در</strong>یا<strong>ي</strong> مدیترانه و با استفاده از دادهها<strong>ي</strong> مقطعی انجام دادهاند. نتیجه گرفتندکه رشد سریع اقتصاد<strong>ي</strong> باعث افزایش نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> میگردد و نیز اختلاف <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> بیشتر باعث تسریع رون<strong>در</strong>شد اقتصاد<strong>ي</strong> میشود.<strong>در</strong> تحقیقی دیگر «بان<strong>در</strong>یا و گارسیا»(2004)<strong>در</strong> دانشگاه سا<strong>ي</strong>ٔوپا<strong>ي</strong>ٔولو تحقیقی با عنوان «اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong>،نابرابر<strong>ي</strong> و رشد اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> آمریکا<strong>ي</strong> لاتین و کشورها<strong>ي</strong> حوزه <strong>در</strong>یا<strong>ي</strong> کاراییب» طی سالها<strong>ي</strong>که 1995 تا 1970هم زمان با اجرا<strong>ي</strong> برنامهها<strong>ي</strong> نولیبرالی <strong>در</strong> آن منطقه میباشد، انجام داده اند. نتایج این تحقیق که منحنی
گرجستان؛ لب تشنه بر سرابِ توسعه<strong>ي</strong> نولیبرالی 148کوزنتس را نیز برا<strong>ي</strong> کشورها مورد ارزیابی قرار داده است، گویا<strong>ي</strong> آن است که هیچ گونه رابطه علت و معلولیمستقیمی بین رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> وجود ندارد. تنها عاملی که می تواند توجیه کننده خوبی برا<strong>ي</strong> رابطهرشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> باشد، چگونگی انجام اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> است. اگر رویکرد سیاستها<strong>ي</strong>اصلاحات اقتصاد<strong>ي</strong> به سمت صنعتی کردن اقتصاد باشد به افزایش اختلاف <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> منجر خواهد شد زیرا بهرهور<strong>ي</strong> صنایع سرمایه بر بیشتر از بهرهور<strong>ي</strong> صنایع کاربر میباشد.<strong>در</strong> مطالعه<strong>ي</strong> حاضر نیز با مقایسه<strong>ي</strong> آمار مربوط به رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و نابرابر<strong>ي</strong> <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> گرجستان، این نظریه<strong>ي</strong>مرسوم اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> <strong>نولیبرالیسم</strong> مبنی بر آن که رشد اقتصاد<strong>ي</strong> با مکانیزم «رخنه به پایین» موحب توزیع ثروت وکاهش نابرابر<strong>ي</strong> میشود، به شدت زیر سوال میرود و <strong>در</strong>ستی آن اثبات نمیشود. همچنین این مطالعه نشانمیدهد بهبود کیفیت زندگی شامل بهداشت و آموزش، متناسب با رشد اقتصاد<strong>ي</strong> نبوده است و افزایش شاحضتوسعه انسانی بیش از آن که <strong>در</strong> نتیجه<strong>ي</strong> ارتقا<strong>ي</strong> کیفیت زندگی باشد، معلول رشد اقتصاد<strong>ي</strong> و افزایش شاخصمربوط به آن بوده است.منابع:- سیف، احمد.(1382)-استعمار پسام<strong>در</strong>ن (گردآور<strong>ي</strong> و ترجمه). چاپ اول، تهران، نشر دیگر.هارو<strong>ي</strong>، دیوید (1389). سازماندهی <strong>در</strong> یک دوران گذار ضد سرمایهدار<strong>ي</strong> (سخنرانی <strong>در</strong> دهمین همایش اجتماعی جهان، پرتوالگره،برزیل، ژانویه 2010)، ترجمه<strong>ي</strong> احمد جواهریان، ماهنامه چیستا، سال 27، شماره6-7، فروردین.- Garcia F. and A.C. Banderia, (2004), “Economic reforms, inequality and growth in LatinAmerica and the Caribbean”, University of So Paulo, school of economics and business.- Weriemmi M.E. and Ch. Ehrhart, (2004), “Inequality and growth in a context of commercialopenness, Theoretical analysis and empirical study: The case of the countries around theMediterranean basin”, University of nice-Sophia antipolice.- UNDP (1990 … 2010). Human Development Report 1990, New York: Oxford UniversityPress.
شانزدهنظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! *پاسخ به سوالات نشریه<strong>ي</strong> آرش-1ادعا میشود «برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی، مساله نفت مانع و خاکریز مهم و اول است و بدون عبوراز این خاکریز این چنینی هیچگاه به دموکراسی نخواهیم رسید». آیا شما با این ادعا موافق اید؟
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 150-2به اعتقاد من کسانی که چنین حکمی را صا<strong>در</strong> میکنند مقوله<strong>ي</strong> «استبداد» را محدود به یک صد سال اخیر وپس از کشف نفت به عنوان یگانه منبع کلان اقتصاد<strong>ي</strong> میدانند، <strong>در</strong> صورتی که استبداد <strong>در</strong> ایران مسبوق بهسابقه<strong>ي</strong> چند قرن میباشد و ساده لوحانه و خام اندیشانه است که آن را تنها از گذرگاه کیفیت مالکیت بر نفت ویا هر منبع طبیعی دیگر<strong>ي</strong> بررسی کنیم.این نظر از سه منظر دچار خطا<strong>ي</strong> «تقیل گرایی» است. اول از این وجه که تمام پیش زمینهها و مقدمههایی لازمبرا<strong>ي</strong> ایجاد یک نظام دموکراتیک را به مالکیت منبع طبیعی ثروت تقلیل میدهد. <strong>در</strong> صورتی که دموکراسیمقوله ا<strong>ي</strong> چند وجهی است که نیازمند مقدمات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز میباشد.دوم؛ استبداد تاریخی و فقدان دموکراسی <strong>در</strong> تاریخ یک سرزمین را به مقطع زمانی پس از کشف نفت محدودمیکند (نزدیک بینی تاریخی).سوم؛ <strong>در</strong> این ادعا آنچه بر آن تمرکز میشود نفسِ وجود «دولت» و مالکیت آن بر منبع ثروت کشور میباشد واز «کیفیت» دولت، عملکرد آن و میزان کارایی و میزان کنترل و اثرگذار<strong>ي</strong> مردم بر آن صحبتی به میان نمیآید.جالب است اکثر کسانی که چنین ادعایی را مطرح می کنند همواره چپ و مارکسیسم را به جبرگرایی اقتصاد<strong>ي</strong>و نادیده انگاشتن و بی اهمیت جلوه دادن عوامل غیر اقتصاد<strong>ي</strong> متهم کردهاند اما <strong>در</strong> این ادعا آن چه بیش از همهخودنمایی میکند دقیقاً فروکاستن مفهوم چند وجهی و گسترده<strong>ي</strong> دموکراسی <strong>در</strong> ذیل یکی از پارامترها<strong>ي</strong>اقتصاد<strong>ي</strong> است.به نظر شما، استغنا<strong>ي</strong> مالی دولتها و اتکا<strong>ي</strong> آنها به نفت به جا<strong>ي</strong> مالیات، آیا سد راه دموکراسی <strong>در</strong>ایران است؟-3آیا نفت این «طلا<strong>ي</strong> سیاه» به راستی «بلا<strong>ي</strong> ایران» شده است یا این که علت بلا را باید <strong>در</strong>حوزهها<strong>ي</strong> دیگر<strong>ي</strong> جست؟<strong>در</strong> بررسی عدم توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و تکوین دموکراسی <strong>در</strong> ایران و <strong>در</strong> کل کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه نظریاتی مختلفیوجود دارد. عدها<strong>ي</strong> عامل خارجی و دست انداز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> استعمار و امپریالیسم را عامل تعیین کننده میدانند) لپسو<strong>ي</strong>ٔیز<strong>ي</strong> و پل باران)، برخی عوامل ساختار<strong>ي</strong> داخلی را دخیل میدانند. بعضی فرهنگ شبان-رمگی ایرانیان (زندهیاد محمد مختار<strong>ي</strong>) و فرهنگ استبداد<strong>ي</strong> را مهم تلقی میکنند. بعضی معتقدند «دین خویی» و تفکر مذهبیِاجین شده با اندیشه<strong>ي</strong> ایرانی موجب «امتناع تفکر» و سد راه توسعه سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> گشته است (آرامشدوستدار). پاره ا<strong>ي</strong> «شیوه تولید آسیایی» و عوامل اقلیمی چون کم آبی و نقش کلید<strong>ي</strong> اقتدار دولت <strong>در</strong> توزیع آب
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 151و استبداد شرقی را مهم میدانند (ویتفوگل) و برخی نیز همچون «لو<strong>ي</strong>- بردول» <strong>در</strong> اساس ذهنیت شرقی راذهنیتی جادویی- عرفانی و غیر علمی- غیر انتقاد<strong>ي</strong> و پیش منطقی می پندارند.اما فرایند رسیدن به دموکراسی و برخوردار<strong>ي</strong> از ساختار<strong>ي</strong> دموکراتیک معلول عواملی گوناگونی است کهنمیتوان آن را به یک عامل تقلیل داد. تمامی عوامل فوق الذکر که <strong>در</strong> سطح خرد (روانشناختی) و کلان(ساختار<strong>ي</strong>) مطرح گشته است و همچنین عوامل دیگر<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> این زمینه مطرح بودهاند هر یک به سهم خود<strong>در</strong> هر زمان و بنا به شرایط تاریخی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقلیمی نقش روبنایی و تعیینکننده را ایفا کردهاند.و البته مثالها<strong>ي</strong> نقضی برا<strong>ي</strong> هر یک از آنها وجود دارد که باعث می شود <strong>در</strong> این زمینه از جبرگرایی بپرهیزیم.تک عامل بینی <strong>در</strong> این مورد موجب میشود همانند برخی با منطق «دا<strong>ي</strong>ٔی جان ناپل<strong>ي</strong>ٔونی» همه<strong>ي</strong> کاستیها وکمکار<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong> خود را به گردن دیگران بیندازیم و از خود سلب مس<strong>ي</strong>ٔولیت کنیم، یا با منطق «از ماست که برماست» منکر هرگونه دخالت ق<strong>در</strong>تها<strong>ي</strong> استعمار<strong>ي</strong> و امپریالیستی <strong>در</strong> توسعه<strong>ي</strong> سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> ایران بشویم ویا آن که با تأکید مفرط بر عوامل فرهنگی و روانشناختی <strong>در</strong> اساس ایرانیها را فاقد شعورِ لازم برا<strong>ي</strong> نیل بهدموکراسی بدانیم و ریشه<strong>ي</strong> همه<strong>ي</strong> عقب افتادگیها را منتزع از ساختارها<strong>ي</strong> کلان، <strong>در</strong> ساختار بیولوژیک انسانِزاده شده <strong>در</strong> این منظقه از جهان بدانیم.نه تنها نفت (طلا<strong>ي</strong> سیاه) آن طور که پارها<strong>ي</strong> معتقدند نفرینی نیست که مانع تکوین دموکراسی شده باشد وهمه<strong>ي</strong> کاسه و کوزهها را سر آن بشکانیم بلکه به باور من حتی ملی و یا دولتی بودنِ آن نیز لزوماً موجب عدمتکوین دموکراسی نمیشود. آن چه <strong>در</strong> این بین اهمیت دارد کیفیت دولت حاضر و میزان اثر گذار<strong>ي</strong> اراده<strong>ي</strong> مردمبر آن از طریق ابزارها<strong>ي</strong> گوناگونی چون نهادها، تشکلها، احزاب، سندیکاها و ق<strong>در</strong>ت به چالش کشیدن سیاسی واقتصاد<strong>ي</strong> دولت و بازخواست آن و جلوگیر<strong>ي</strong> از تمرکز ق<strong>در</strong>ت و ثروت میباشد که از انشقاق دولت- ملت و روابطآمرانه و سلطهگرایانه<strong>ي</strong> دولت جلوگیر<strong>ي</strong> میکند. ایجاد چنین ساختار دموکراتیکی که این نهادها با آزاد<strong>ي</strong> کاملاز توان بازخواست دولت برخوردار باشند نیازمند پیش زمینهها<strong>ي</strong> اجتماعی سیاسی فرهنگی زیاد<strong>ي</strong> است که قابلتقلیل به «نفت» و یا سیستم مالیات ستانی دولت نمیباشد.-4آیا با «دولت نفتی»ایران کارساز میدانید؟و «استبداد نفتی» موافقاید و این مفاهیم را برا<strong>ي</strong> رسیدن به دموکراسی <strong>در</strong>به همان دلایلی که <strong>در</strong> پاسخ سوال اول گفته شد و بنا به تقلیلگراییا<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> ذات چنین اصطلاحاتی وجوددارد نمیتوانم با آنها موافق باشم. همچنین افراد و نیروها<strong>ي</strong> سیاسیا<strong>ي</strong> که از این تعابیر <strong>در</strong> مقالات وسخنرانیها<strong>ي</strong> خود استفاده میکنند و برا<strong>ي</strong> همگان آشنا هستند بیش از آنکه با ابزارهایی چون سندیکاها،
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 152-5شوراها<strong>ي</strong> مردمی، نشریات آزاد و دموکراتیک <strong>در</strong> پی دموکراسی اصیل و مشارکتی و ژرفا بخشیدن به دموکراسیباشند، اید<strong>ي</strong>ٔولوژ<strong>ي</strong> خاصی را نمایندگی میکنند که هدف از طرح چنین مباحثی <strong>در</strong> آن «خصوصی ساز<strong>ي</strong>» منابعملی میباشد. خصوصی ساز<strong>ي</strong>ا<strong>ي</strong> که هم <strong>در</strong> تجارب جهانی و هم <strong>در</strong> ایران بیش از آن که انتقال مالکیت از دولتبه مردم باشد، نوعی «اختصاصی ساز<strong>ي</strong>» منابع توسط مراکز ق<strong>در</strong>ت و ثروت بوده است که <strong>در</strong> منطق آن کسبسودها<strong>ي</strong> کلان اقتصاد<strong>ي</strong> بیش از منافع بلند مدت کشور اعم از منافع نیرو<strong>ي</strong> کار و محیط زیست اولویت دارد.ادعا میشود»نفت استبدادزاست» و شمار<strong>ي</strong> هم از «مصیبت منابع طبیعی» سخن میگویند. آیابا این مباحث موافقاید؟6- » دولت رانتی» چه نوع دولتی است؟ آیا چنین دولتی می تواند دموکراتیک هم باشد؟رانت عبارت از <strong>در</strong>آمد<strong>ي</strong> است که محصول فعالیت اقتصاد<strong>ي</strong> مولد نمی باشد و دولت رانتی اشاره به دولتی دارد کهعمده <strong>در</strong>آمد آن حاصل فروش یک منبع طبیعی کلان است که به اصطلاح برا<strong>ي</strong> دولت حکم ثروت باد آورده رادارد. دولت رانتی به جا<strong>ي</strong> تولید <strong>در</strong>آمد از مالیاتی که از مردم میگیرد، از فروش منابع طبیعی کسب <strong>در</strong>آمدمیکند و <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> مختلف آن را سرمایهگذار<strong>ي</strong> میکند و از این رو حیات اقتصاد<strong>ي</strong> اکثریت مردم وابسته بهدولت میباشد. نظریه<strong>ي</strong> دولت نفتی معتقد است بی نیاز<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>ِ دولت به مالیات مردم موجب انشقاق دولت-ملت، ایجاد روابط آمرانه و افرایش اقتدارگرایی سیاسی گشته و سبب میگردد دولت <strong>در</strong> برابر ملت تعهد<strong>ي</strong> بهپاسخگویی <strong>در</strong> مورد سیاستها و مخارج خود نداشته باشد. به باور نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی، بدون مالیات نمایندگیوجود ندارد و اساس دموکراسی مالیات است. چرا که مالیات باعث عقلانیت اقتصاد<strong>ي</strong> دولت میشود و هر چهمالیات افزایش یابد میزان پاسخگویی دولت نیز افزایش مییابد.محمد علی همایون کاتوزیان <strong>در</strong> کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» و فرید زکریا <strong>در</strong> کتاب «آینده آزاد<strong>ي</strong>؛ اولویتلیبرالیسم بر دموکراسی» از جمله معروف ترین کسانی هستند که ادعا<strong>ي</strong> مذکور را مطرح کرده اند و سعی کردندبه آن محتوا<strong>ي</strong> علمی ببخشند.کاتوزیان <strong>در</strong> کتاب خود <strong>در</strong> جواب این سوال که چرا <strong>در</strong> سالها<strong>ي</strong> منتهی به انقلاب 75، علی رغم افزایش <strong>در</strong>آمدنفتی دولت، نارضایتی مردم نیز افزایش یافت و رژیم سقوط کرد، دلیل این امر را فقدان پایگاه طبقاتی واجتماعی حکومت، فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آن و علاوه بر آن افزایش <strong>در</strong> آمد و اعتماد به نفسسیاسی اقشار و طبقات معترض میداند. این پاسخ کاتوزیان دقیقاً نوعی «نقض غرض» به حساب میآید و نشانمیدهد که <strong>در</strong> سال 57، افزایش <strong>در</strong>آمد نفتی، نه تنها اقتدار سیاسی دولت را افزایش نداد، بلکه <strong>در</strong> کنار عواملدیگر زمینه<strong>ي</strong> از هم پاشیدگی آن را نیز فراهم کرد.
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 153همچنین به خاطر دارم اولین بار<strong>ي</strong> که قصد مطالعه<strong>ي</strong> کتاب فرید زکریا را داشتم، <strong>در</strong> همان ابتدا<strong>ي</strong> کتاب وقتی باادعا<strong>ي</strong> او مبنی بر آن که «اقتصاد جهانی به واقع دموکراتیک است» برخورد کردم، چنین حکمی آن چنان برایمکذب و بی پایه مینمود که از مطالعه<strong>ي</strong> دقیق مابقی کتاب منصرف شدم و فقط به مرور کلی قسمتهایی از آناکتفا کردم. چندان دور از انتظار نیست که نظریه<strong>ي</strong> دولت نفتی که از سو<strong>ي</strong> ایشان تبلیغ میشود نیز به همان<strong>در</strong>جه بیاعتبار باشد! (پیش از این <strong>در</strong> مقالات «<strong>نولیبرالیسم</strong> و دموکراسی» و «نهادها<strong>ي</strong> مالی جهانی و دموکراسی»به محک ادعا<strong>ي</strong> دموکراتیک بودن اقتصاد جهانی پرداختهام).تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی و مثالها<strong>ي</strong> نقضی که برا<strong>ي</strong> نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی وجود دارد، آن را از <strong>در</strong>جه<strong>ي</strong> اعتبار ساقطمیکند. این که اساس دموکراسی و راه حصول دموکراسی را اخذ مالیات بدانیم و معتقد باشیم دولتهایی کهمنبع <strong>در</strong>آمدیشان <strong>در</strong>یافت مالیات از مردم است لزوماً از میزان پاسخگویی بالایی برخوردارند و مردم قا<strong>در</strong>ند هرزمان دولت و سیاستهایش را به چالش بکشند، ساده انگارانه و حتی <strong>در</strong> موارد<strong>ي</strong> ساده لوحانه است.همچنین تجربهها<strong>ي</strong> تاریخی مثلاً <strong>در</strong> آلمان و ژاپن خلاف آن را نشان داده است. دولت بیسمارك و هیتلر <strong>در</strong>آلمان و دولت میجی <strong>در</strong> ژاپن از جمله دولتهایی بوده اند که علی رغم <strong>در</strong>یافت مالیات از مردم و اتکا<strong>ي</strong> اقتصاد<strong>ي</strong>به آن، دولتها<strong>ي</strong> دموکراتیکی محسوب نمی شدند.اینکه اکثر کشورها<strong>ي</strong> تولید کننده نفت <strong>در</strong> منطقه خاورمیانه قرار دارند ما را ملزم می دارد به جز پارامترها<strong>ي</strong> نفتو دموکراسی عوامل دیگر<strong>ي</strong> چون ساختار عشیرها<strong>ي</strong>، قبیلها<strong>ي</strong> و سنتی این جوامع و نقش آنها <strong>در</strong> عدمشکلگیر<strong>ي</strong> نهادها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن <strong>در</strong> مسیر تکوین دموکرسی را <strong>در</strong> نظر بگیریم. ضمن آن که منابع طبیعی کلان اینکشورها همواره مهمترین انگیزه برا<strong>ي</strong> حضور و دخالت مستقیم استعمار و امپریالیسم <strong>در</strong> این منطقه بوده است.از طرفداران نظریه «دولت نفتی» باید سوال شود برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> ایالات متحده که از مردم مالیات کسب میشودو بنابراین دولت باید <strong>در</strong> برابر سیاستها<strong>ي</strong> خود پاسخگو باشد، <strong>در</strong> فاصله سالها<strong>ي</strong>آمریکا2001 -2007%60افزایش یافته و%45بودجه<strong>ي</strong> نظامیکل هزینهها<strong>ي</strong> نظامی جهان را به خود اختصاص داده است. <strong>در</strong> چنین ساختار<strong>ي</strong>مردم از طریق چه مکانیزمی سیاستها<strong>ي</strong> این «دولت جنگی» را توانستهاند به چالش بگیرند؟. اینکه مالیات مردمخرج بودجه<strong>ي</strong> بهداشت و آموزش و رهایی کودکان از گرسنگی و فقر میشود و یا <strong>در</strong> مجتمعها<strong>ي</strong> نظامی- صنعتیصرف میگردد توسط کدام یک از نمایندگان احزاب، تشکلها و یا نمایندگان مردم مورد بحث قرار گرفته است وآیا نفس <strong>در</strong>یافت مالیات از سو<strong>ي</strong> دولت، لزوماً پاسخگویی او <strong>در</strong> مورد چگونگی مصرف آن را نیز <strong>در</strong> پی داشتهاست؟!بنابراین به اعتقاد من وجود یک دولت دموکراتیک و کارآمد نیازمند پیش زمینهها<strong>ي</strong> بسیار متعدد<strong>ي</strong> است کهتنها به یک عامل اقتصاد<strong>ي</strong> <strong>در</strong> مورد کسب <strong>در</strong>آمد آن و اینکه منبع کسب <strong>در</strong>آمدش منبع طبیعی باشد و یا مالیات
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 154-7مردم، تقلیل ناپذیر است. نفت و یا هر منبع طبیعیِ دیگر <strong>در</strong> یک سرزمین نه تنها به خود<strong>ي</strong>ِ خود استبداد زانیست بلکه ملّی و حتی دولتی بودن آن نیز تنها عامل شکلگیر<strong>ي</strong> استبداد محسوب نمیشود. وجود یک دولتدموکراتیک و مردمی که برآمده از خواست مردم باشد و وجود نهادها و سازمانها<strong>ي</strong> مردمیا<strong>ي</strong> که انشقاق دولت-ملت را به کمترین مقدار برسانند و توان بازخواست دولت را داشته باشند، از زمینهها<strong>ي</strong> تکوین چنین دولتی استکه حتی <strong>در</strong> صورت <strong>در</strong> اختیار داشتن حق استخراج و فروش منابع ملی، به لحاظ وجود مکانیزمها<strong>ي</strong> دموکراتیک والزام به پاسخ گویی، روابط آمرانه <strong>در</strong> آن شکل نمیگیرد.<strong>در</strong> چنین دولتی بر خلاف شرکتها<strong>ي</strong> خصوصی و برگزیدگان صاحب ثروت و ق<strong>در</strong>ت که عموماً کارگزارانخصوصیساز<strong>ي</strong> هستند، فقط سود اقتصاد<strong>ي</strong> هدف نمیباشد بلکه اهداف بلند مدتتر<strong>ي</strong> چون امنیت شغلی، محیطزیست، توسعه پایدار و همه جانبه و عدالت احتماعی و مبارزه با فقر نیز لحاظ خواهد شد.اگر«نفت استبدادزا» باشد، آیا بهتر نیست ادارهاش از دست دولت خارج شده و به بخش خصوصیواگذار شود؟این که نفت به خود<strong>ي</strong>ِ خود استبداد زا است و <strong>در</strong> صورت انتقال حق استخراج و فروش آن به بخش خصوصیمشکلات پیش رو<strong>ي</strong> تکوین دموکراسی یک شبه برداشته میشود بیش از آن که یک نظریه<strong>ي</strong> علمی اثبات شدهباشد یک خام اندیشی و ساده انگار<strong>ي</strong> صرف است که خطاها<strong>ي</strong> تقلیلگرایانه<strong>ي</strong> زیاد<strong>ي</strong> را <strong>در</strong> بر دارد.اتفاقاً آن چه <strong>در</strong> بسیار<strong>ي</strong> از کشورها<strong>ي</strong> کم توسعه و زیر عنوان «خصوصیساز<strong>ي</strong>» صورت گرفته است نه تنهاانحصارگرایی دولت را از بین نبرده بلکه موجب افزایش دایره نفوذ و سلطه<strong>ي</strong> برگزیدگان ق<strong>در</strong>ت و ثروت شدهاست. این برگزیدگان که <strong>در</strong> اکثر مواقع دارا<strong>ي</strong> پیوندها<strong>ي</strong> خویشاوند<strong>ي</strong> و طبقاتی با نخبگان سیاسی هستند قا<strong>در</strong>نداز رانتها<strong>ي</strong> دولتی برا<strong>ي</strong> افزایش ق<strong>در</strong>ت خود استفاده کنند و خصوصیساز<strong>ي</strong> بیش از انتقال مالکیت از دولت بهبخش خصوصی عبارت بوده است از انتقال مالکیت از «دولت» به «دولتیها». برا<strong>ي</strong> این گونه خصوصی ساز<strong>ي</strong>ها<strong>ي</strong>صور<strong>ي</strong> که <strong>در</strong> ساختار<strong>ي</strong> آلوده به فساد ادار<strong>ي</strong> و با مکانیزمهایی چون رشوه و تقلب صورت میگیرد عنوان«اختصاصی ساز<strong>ي</strong>» مناسب تر از «خصوصی ساز<strong>ي</strong>» میباشد.بنابراین اگر پیش از انتقال مالکیت به بخش خصوصی اصلاحات ریشها<strong>ي</strong> <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> مختلف ساختار سیاسی واقتصاد<strong>ي</strong> موجود صورت نگیرد، فساد ادار<strong>ي</strong> و سیاسی همچنان برقرار باشد، <strong>در</strong> بخشها<strong>ي</strong> گوناگون شفاف ساز<strong>ي</strong>نشود، رسانهها<strong>ي</strong> مستقل از آزاد<strong>ي</strong> عمل لازم برا<strong>ي</strong> بازخواست سیاسی و اقتصاد<strong>ي</strong> دولت برخوردار نباشند،سندیکاها<strong>ي</strong> کارگر<strong>ي</strong> و تشکلها<strong>ي</strong> جامعه<strong>ي</strong> مدنی یا موجود نباشد و یا محدود باشند، احزاب سیاسی مستقل ازدولت شکل نگیرد و <strong>در</strong> نتیجه پاشنه<strong>ي</strong> <strong>در</strong>ب همچون سابق بچرخد، آن بخشی که تحت عنوان «خصوصی» شکل
نظریه<strong>ي</strong> دولت رانتی و تقلیلگرایی ساده انگارانه! 155-8میگیرد نه تنها قا<strong>در</strong> نیست از اقتدارگرایی سیاسی بکاهد و راه حصول دموکراسی را آسان کند بلکه با حاکمکردن مناسبات سودباورانه<strong>ي</strong> خود علاوه بر اقتدارگرایی سیاسی، اقتدارگرایی اقتصاد<strong>ي</strong> نیز را دامن خواهد زد.از دیدگاه شما، علت سخت جانی استبداد و خودکامگی <strong>در</strong> ایران چیست؟همانطور که <strong>در</strong> پاسخها<strong>ي</strong> پیشین نیز اشاره کردم من قا<strong>ي</strong>ٔل به یک علت مشخصی برا<strong>ي</strong> این امر نیستم ومجموعها<strong>ي</strong> از عوامل را دخیل میدانم و باور دارم که <strong>در</strong> این زمینه باید از جبرگرایی پرهیز کرد. از این رو <strong>در</strong> هرمقطع تاریخیا<strong>ي</strong> که تلاشی برا<strong>ي</strong> عقب راندن استبداد و تاسیس نظامی دموکراتیک صورت گرفته است، هر یکاز این عوامل به سهم خود مانع از آن شدهاند. ممکن است <strong>در</strong> هر دورانی یکی از این عوامل نقش تعیین کنندهداشته باشد و بیش از عوامل دیگر خلل ایجاد کند اما <strong>در</strong> مجموع این عامل <strong>در</strong> سلسله ا<strong>ي</strong> از عوامل گوناگون قابلبررسی است.برا<strong>ي</strong> نمونه <strong>در</strong> یک صد سال اخیر، <strong>در</strong> مقاطعی <strong>در</strong> تاریخ ایران تلاش برا<strong>ي</strong> پس زدن استبداد شدت گرفت،مهمترین این مقاطع عبارتاند از انقلاب مشروطه، دوران ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سالکه <strong>در</strong> هر 57سه<strong>ي</strong> آنها سلسله عوامل مذکور مانع از شکلگیر<strong>ي</strong> نظامی دموکراتیک گشت. <strong>در</strong> تمامی این دورانها همان ق<strong>در</strong>که نقش کشورها<strong>ي</strong> خارجی و نظریات مرتبط با امپریالیسم و استعمار قابل بررسی است، نقش فرهنگ سنتی وارتجاعی و نیروهایی که میل به عقب نگهداشتن کشور داشتهاند و مانع ایجاد نهادها<strong>ي</strong> دموکراتیک به منظورتوزیع ق<strong>در</strong>ت شده اند، از اهمیت برخوردار است.باید توجه داشته باشیم که تاریخ ایران محدود به این یکصد سال اخیر نمی باشد و همچنین تلاشها و مبارزاتاجتماعی مردم نیز تنها مسبوق به یک صد سال گذشته نمیباشد. بنابراین سخت جانی استبداد <strong>در</strong> ایرانپدیدها<strong>ي</strong> م<strong>در</strong>ن نیست که فقط <strong>در</strong> ارتباط با نفت بررسی شود. از این رو پرهیز از نزدیک بینی تاریخی وتقلیلگرایی ت<strong>ي</strong>ٔوریک و <strong>در</strong> نظر گرفتن نقش عوامل گوناگون <strong>در</strong> سخت جانی استبداد و عدم تکوین نظامدموکراتیک و مردمی <strong>در</strong> ایران بایستی <strong>در</strong> برنامه<strong>ي</strong> کار<strong>ي</strong> هر پژوهشگر مستقلی قرار بگیرد که دغدغه<strong>ي</strong> «چراییِاستبداد» <strong>در</strong> ایران را دارد.این مطلب *<strong>در</strong> شماره 107 نشریه<strong>ي</strong> آرش منتشر شده است.
Neoliberalism; in Critical ViewsBy:Khosrow Sadeghi Boroujeni