13.07.2015 Views

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

بازسازى مى كند و پيش مى رود.‏رهنما بر خلاف اكثر هنرمندان و شاعران به دلاسطوره نمى زند ، نمى كوشد اسطوره را صرفابازسازى كند،‏ او اسطوره را به امروز مى كشد ،اسطوره را مى آورد در دل امروز و مى كوشد باذهن موشكاف خود آن را كنكاش كند و ريشه ىتمامى اين جهل ها ، دشمنى ها،‏ شكست ها و ... رادر يابد.‏ مگر نه اين كه روح يك ملتى در اسطورههايشان جارى است.‏يكى ديگر از نكات مهم فيلم زبان كلامى آن است،‏ديالوگ ها تقريبا يكسان نيستند و قرار هم نيستيكدست باشند . زبان كاراكتر ها مدام تغيير مى كند.‏تلفيق زبان مبتنى بر شاهنامه فردوسى با زبان نسبتامعاصر آن هم از سو شخصيت هاى اسطوره اىتلاش رهنما را براى نزديك كردن اين دو نوع نسبتامتفاوت از يك زبان را نشان مى دهد.‏اتفاقا به دليل استفاده از اين نوع زبان و قرار دادنكاراكتر ها در موقعيت هاى خاص ) هنگامى كهسودابه از يك توريست مى خواهد قضيه آن هارا قضاوت كند)‏ فضايى نسبتا ابزورد و خنده داررا مى سازد.‏ اين خنده دار بودن به دو دليل است ،يك اين كه ميان اين افراد و انسان معاصر فاصله اىهولناك پديد آمده و دوم ، آيا واقعا آن همه نبرد وكشت و كشتار و دورى از صلح نياز بوده است ؟رهنما با تصوير كردن سياوشى كه به دنبال صلحاست و مى كوشد از جنگ جلوگيرى كند اما درانتها شكست مى خورد ، مى كوشد نشان دهد كهدر اين تاريخ ِ پر آشوب ايرانى هميشه آن كه بر اىصلح كوشيده شكست خورده است ، سركوب شدهاست و به مرگى فجيع مرده است .يكى از صحنه هاى كليدى فيلم ، صحنه اى است كهگروه فيلمبردارى آلمانى از شخصيت هاى شاهنامه) سياوش و سودابه كه در اصل داستان يكى عاشقاما دشمن ديگرى بوده است)‏ مى خواهند كه بايكديگر برقصند تا آن ها از اين صحنه فيلمبردارىكنند.‏ اين صحنه نشان دهنده آن بخش از هنر )فيلم در فيلم حيرت انگيز اين صحنه واقعا تكرارناپذير است ( غربى به همراه تفكر مدرن شايدبتواند بخشى از مشكلات ناشى از نا آگاهى ايرانىرا درمان كند . يك صحنه عاشقانه بى نظير.‏محيط تخت جمشيد به عنوان مكانى بازمانده از قعرتاريخ ، ويران شده اما همچنان تاثيرگذار و حضورشخصيت هاى اسطوره اى ، تاريخ را به شكلىديگرگون بازسازى مى كنند .رهنما براى بخش روايت شاهنامه از تئاتر بهرهمى گيرد ، فيلمساز از شعر ، موسيقى ، سينما وتئاتر استفاده مى كند تا بيان شاعرانه – متفكرانهخود از اسطوره را غنا بخشد . استفاده از گريمهاى اغراق شده ، صحنه هاى بسته و ديالوگ هاىاطلاعات دهنده ، شيوه اى در نوع خود بديع بودبراى تصوير كردن شاهنامه ، در واقع تصوير كردناثر ادبى و قدرتمندى مثل شاهنامه كه نياز بسيار بهتخيل دارد كارى دشوار است،‏ رهنما با استفاده ازتراولينگ هاى طولانى،‏ نورپردازى هاى پركنتراست،‏كات هاى فراوان و شيوه هاى تئاترى سعى مى كندبه فضاى چندلايه شاهنامه نزديك شود.‏شايد بازى نسبتا ضعيف بازيگران و گهگاه كيفيتپايين صداى فيلم تنها نقاط ضعف يكى از مهمترين فيلم هاى تاريخ سينماى ايران باشند.‏فيلم شاعرانه طبق تئورى هاى متاخر پازولينى،‏ نهفيلمى با تصاوير مملو از طبيعت و مه و باران و ...كه مشخصا وابسته به نوع زبان سينمايى فيلم است. اين كه فرد براى تصوير كردن ِ واژه ها از قدرتتخيل خود و بيانگرايى مبتنى بر استعاره چگونهاستفاده مى كند.‏ اين كه چگونه نشانه هاى شمايلىتبديل به نماد هاى تعبدى مى شوند ، اين چيزىاست كه مى تواند يك فيلم را شاعرانه كند يعنىكوشش براى وارد كردن تخيل شعرى به سينما ،رهنما مى كوشد تا حدى اين امر را وارد سينمايشبكند و تا حدى موفق است .اين نگاه رهنما به تاريخ و روايت و اسطوره رابعدها افرادى چون بهرام بيضايى ) مرگ يزدگرد)‏ ،محمدرضا اصلانى(‏ چيغ و آتش سبز)‏ ادامه دادند.‏فيلم 3- پسر ايران از مادرش بى خبر استيكى از اشتباهات در تحليل فيلمسازى رهنما ، يكىدانستن رهنماى فيلمساز با رهنماى مدير تلويزيوناست.‏ رهنما هرگز پول هاى كلان براى ساختفيلم هايش نگرفت ، از اين رو بود كه كيفيت فنىبرخى از فيلم هايش ضعيف است . رهنما هرگز ازجايگاه مديريت اش در تلويزيون سو استفاده نكرد.‏از همين رو وامى پانزده ساله از تلويزيون گرفتتا در سال هزار و سيصد و چهل و نه فيلم را كليدبزند و اتمام فيلم تقريبا چهار سال طول كشيد .هنگامى كه چيزى به مرگ رهنما نمانده بود.‏ درواقع مى شود فيلم " پسر ايران...‏ " را وصيت نامههنرى رهنما قلمداد كرد ، يك نوع حديث نفس ،تلاشى براى گفتن ، تلاشى براى بيان كردن آن چهدر ذهنش مى گذشت و در جوشش بود.‏در پسر ايران از مادرش بى خبر است ، رهنما بازبا همان نوع روايت چند خطى پيش مى رود اما باتفاوتى ديگر گون ، اين بار يك انسان معاصر،‏ يكجستجوگر دوران اشكانيان در تلاش است با اجراىنمايشى به شناختى از آن دوران برسد.‏ در واقع ماشاهد يك فيلم در نمايش هستيم.‏ رهنما مى كوشدتا با تصوير كردن موقعيت خودش به عنوان يكروشنفكر همزمان تصوير مشكلات سر راه و موانعبراى رسيدن و كشف كردن يك دوران را نشانبدهد و در همين سفر ِ كاوشگرايانه به بخشى ازمشكلات ريشه دار و كابوس هاى سرزمين مادرىبپردازد،‏ نشان دهد چگونه مشكلات،‏ موانع،‏ كاستىها و درك و فهم ما از امروز خود ريشه گرفته ازتاريخ ِ ناشناخته و مانده در مهى غليظ است.‏پس در روايت اصلى شخصيتى را داريم كه به دنبالاجراى يك نمايش از دوران پارت هاست و درروايت ديگر با ديدن آن نمايش مخاطب تا حدىوارد فضا و جهان نيمه تاريخى نمايشى اشكانيانمى شود . به غير از اين دو خط اصلى روايت ،داستان هاى خرد از روابط هاى شخصيت اصلىنيز وجود دارند.‏در اين فيلم استفاده خلاقانه از نمايش،‏ گريم،‏صداپردازى و داستان گويى و روايت در روايت،‏ درآثار رهنما به اوج پختگى مى رسد . بازى بازيگرانبه حد قابل قبول رسيده است و شايد تنها نقطهضعف فيلم را بشود صدا پيشگان اثر دانست كه باصداهاى ناموزون با شخصيت ها سخن مى گويند.‏يكى از نوآورى هاى رهنما در اين فيلم برداشتنمرز روايت هاست ، نمايش و واقعيت يكسان مىشوند . هيچ فاصله اى وجود ندارد .بعدها در فيلم مغول ها از كيمياوى تا حدى اين نوعروايت استفاده شد .فيلم بدون شك بيانگر تلاش هاى رهنما براىرسيدن به يك زبان سينمايى شاعرانه ، كاوش وكوشش در شناخت هويت جمعى ، نوآورى هاىفرمى و ... است ، كاراكتر اصلى خود فريدونرهنماست ، كسى كه در انتها مايوس مى شود .همچون رهنما كه پيش از پنجاه سالگى در فرانسهدرگذشت . تلاش هاى رهنما به نتيجه رسيد امانه كامل ، وگرنه امروز پس از سال ها از مرگشآثارش تا اين حد مهجور و ناشناخته باقى نمىماند،‏ بررسى فعاليت شاگردانش نيز نشان دهنده ىشكست آوانگارديسم و راديكاليسم شاعرانههستند.‏ پرويز كيمياوى سال ها فيلم نساخت و نمىسازد،‏ مانند ناصر تقوايى ، محمدرضا اصلانى تنهادو فيلم بلند داستانى ساخت و سهراب شهيد ثالثايران را رها كرده به آلمان رفت.‏ آربى آوانسيان نيزتنها دو فيلم بلند ساخت هر چند در تئاتر موفقتر بود.‏ نصيب نصيبى ، شاهرخ قائم مقامى و ...نام هايى كه ديگر حتى در كتب سينمايى ايران نيزحضور ندارند.‏منابع :1- رساله " واقعگرايى در فيلم " – رهنما،‏ فريدون – نشر قلم1347 –2- قدر رهنما را بدانيم – قوكاسيان ، زاون – روزنامه اعتماد3- پسر ايران از مادرش بى خبر است – رهنما،‏ فريدون-‏ نشرقطره – 13844- گفتگوى نگارنده با محمود استاد محمد5- گفتگو با دوربين-‏ جاهد ، پرويز – گلستان ، ابراهيم – نشراختران – 13846- سينما و تكنيك – كومولى ، ژان لويى ، مقاله موجود دراينترنت7- سينماى شاعرانه – پازولينى،‏ پير پائولو – سايت اينترنتىسنس آو سينما8- حركت در فيلم – دلوز ، ژيل – مقاله موجود در اينترنت.‏79شماره چهاردهم اسفند ماه 91

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!