13.07.2015 Views

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

وده وهساختار رسمى آموزشى مدرنيته ‏(همان چيزى كهدولت فرانسه در الجزاير بنياد نهاد)،‏ تحت سلطه ىفرهنگ سرمايه دارى است،‏ فرديت زن الجزايرىدر آن زمان،‏ همچنان مردسالار باقى مى ماند؛ فقطبا اين تفاوت كه اين بار با عملكردى بسيار ظريفهمراه است.‏ زيرا از دل فرهنگ بورژوايى اروپايىبيرون آمده است.‏ پى ير بورديو كه مطالعاتعميقى در خصوص الجزاير داشته است،‏ دراين باره سخنى شگفت و جالب دارد:‏ ‏"ظهور چنينزنانى ‏(سالينا غزالى،‏ يا لوئيزا هانون)‏ ‏[در الجزاير]‏به دليل نظام تحصيلى بوده كه ابزار اساسى آزادىزنان به شمار مى آمده است.‏ حتا جنبش فمينيستىخود نيز محصول اين نظام تحصيلى بوده،‏ كهبه صورت متناقض و گاه غير قابل درك،‏ خوديكى از مكان هايى نيز هست كه سلطه ى مردانهدر آنها،‏ از طرق بسيار ظريفى و از خلال سلسلهمراتب هاى رشته اى براى نمونه از طريق دور كردندختران از برخى رشته هاى فنى و علمى بازتوليدمى شود"‏ ‏(بورديو،‏ 1388، ص 123).پس مى توان گفت الگوهاى تبعيض آميزى كهدانشگاه ها به شكل آموزه اى اجتماعى در اختيارزنان و مردان جوان قرار مى دهند،‏ چنان در ذهنزنان ريشه مى دواند كه گاه مى بينيم به جاى حسهم يارى بين آنها حسادت و رقابتى كوته نظرانهحاكم مى شود.‏ بنابراين در برابر حيرت دو بوار درخصوص اين موضوع كه زنان نيز همچون مرداندر محيط هاى كارى از داشتن مدير يا سرپرستانزن اكراه دارند ‏(ص 230)، مى توان توجه او را بهافشاگرى بورديو جلب كرد.‏ به معنايى ديگر شايدحتا بتوان گفت در برخى از نگرش هاى فمينيستى،‏همانگونه كه بورديو نيز اشاره كرده است،‏رگه هايى از ادراك مردسالارانه وجود دارد.‏ يعنىديدگاه ناخودآگاهى كه علارغم نفى ديدگاههاىتبعيض آميز نسبت به توانايى زنان،‏ خود نيز درنهان مى كوشد و اصلاً‏ گويى باور دارد كه ملاكو معيار توانايى هاى مختلف در مردان گرد آمدهاست.‏ به عنوان مثال وقتى سيمون دوبوار گفته ىمرد نويسنده اى درباره زنها را مبنى بر اينكه آنهااز حد بهانه فراتر نمى روند را تأييد مى كند،‏ در اينتأييد مى توان لايه هاى ظريف نگرش مردسالارانهرا در تفكر او يافت.‏ آنهم دوبوارى كه خود براىافشاء اسطوره هاى به اصطلاح مردسالارانه بسياركوشيده است.‏ بهرحال وى در تكميل سخن آن‏«مرد نويسنده»،‏ نه تنها نيچه وار اضافه مى كند كه:‏‏"زنها هنوز از اينكه اجازه ى سير در دنيا به آنها دادهشده متحيرند.‏ و بى آنكه در صدد برآيند معناى آنراكشف كنند،‏ سرگرم صورت بردارى از آن هستند"‏) 658)، بلكه همانگونه كه گفته شد،‏ با نگرشمردسالارِ‏ عهد مادر بزرگها كه صرفاً‏ مردان را توانابه فكر كردن و خلق چيزهاى شگفت مى دانستند،‏آثار كافكا را هم ظاهراً‏ نتيجه ى نرينگى او مى داندو نه محصول شرايط و تجارب زيسته ى فردى اودر جهان اجتماعى؛ زيرا صراحتاً‏ بر اين باور استكه " هيچ زنى نمى توانست كافكا شود:‏ چنين زنىدر شك ها و نگرانى هايش نمى توانست اضطراب‏«انسان»‏ رانده شده از بهشت را باز بشناسد"‏‏(ص‎662‎‏).‏شايد سخن دو بوار به ظاهر مسئله ى مهمى نباشد،‏اما وقتى بدانيم كه وى با تفكراتى از اين دستناخودآگاه به نظام فكرى«ديگرى انديشى»‏ اى ملحقمى شود كه ساخته و پرداخته ى ساختار تبعيضبين زنان و مردان است،‏ خطر چنين تفكراتبه اصطلاح اسطوره اى را در خصوص ‏«زنان»‏و ‏«مردان»‏ درمى يابيم.‏ خصوصاً‏ وقتى به گفته ىخودش بدانيم كه هرچه در جهان اساطير گفتهنقشى كه فرهنگ مصرفى در جوامع مبتنىبر سرمايه دارى بر عهده ى زنان گذارده انديعنى نقش ‏«زن به مثابه كالا»؛ چنين جوامعىاز آن جا كه تحت حاكميت سرمايه دارى بهسر مى برند،‏ در عرصه ى توليدات فرهنگىخواهى نخواهى به تقويت نگاهى مى كوشندكه در آن،‏ زنان،‏ خود را به منزله ى موجودى‏«براى مردان»‏ تجربه مى كنند.‏شده است ‏"توسط مردان بوده است"ص‎241‎‏).‏جهانى كه باز هم به گفته ى خودش در آن زنانبخش نيمه شفاف ضمير را تشكيل مى دهند؛آنهم صرفاً‏ در نقش بدى،‏ به معنايى دقيق تر بدىِ‏ضرورى ‏(ص ‎242‎‏)؛ طبيعتى كه در نهايت مى بايدفرمانبردار مردان يا قهرمانان زمين گردند....!‏خلاصه كنيم،‏ كافى است نگاهمان به ‏«ديگرى»‏‏(آگاهانه يا ناآگاهانه)‏ تبعيض آميز باشد تاناخواسته با ارتجاع فكرى مواجه شويم؛ حتا اگرسيمون دو بوار باشيم و ناخودآگاه تحت سلطه ىفرهنگ تبعيض آميز قرار گرفته باشيم،‏ گريزى ازاين ارتجاع نيست.‏ چنانچه از وى اين سخن رامى شنويم كه:"‏ زنها وقتى با هم هستند از مردانتقام مى گيرند،‏ سر راهش دام تعبيه مى كنند،‏ اورا لعنت مى كنند،‏ به او اهانت مى كنند:‏ اما انتظارشرا مى كشند"‏ ‏(ص ‎432‎‏)؛ با خواندن اين عبارتاز خود مى پرسيم چگونه متفكرى همچون دوبواركه مى داند براى پرهيز از هر بدفهمى پيوستهمى بايد شرايط تاريخى و اجتماعى را در تحليل هالحاظ كند،‏ مى تواند از سخنانى چنين عاميانه سردرآورد؟ شايد پاسخ را مى بايد در كلى گويى هايىجست وجو كرد كه به مثابه عادتى وسوسه انگيزگاه حتا متفكران هوشيار را مجذوب خود مى كند.‏اين تذكرات به هيچ وجه به معناى كاستن ازبار ارزشى تحقيقات اجتماعى تاريخى دوبوارنيست و اصلا هم نمى تواند باشد.‏ زيرا تلاش اودر شناسايى زنان از خود و سرنوشت تاريخى شانچنان بزرگ و ستايش برانگيز است كه هرگز بااين تذكرات گزندى به آن وارد نمى شود؛ بلكهمنظورتنها درك جهت مندى زبان و ادبياتى استكه در آن به سخن درمى آييم.‏ زبان به ظاهرمعصومانه اى كه اگر خاستگاه افق آنرا درنيابيم هرلحظه خطرى در كمين مان خواهد بود.‏اكنون به دليل اهميت مسئله،‏ لازم است اندكىبيشتر درباره ى فرهنگ مصرفى و همچنين ازنقشى بگوييم كه جوامع مبتنى بر سرمايه دارى برعهده ى زنان گذارده اند:‏ يعنى از نقش ‏«زن به مثابهكالا»؛ شايد بد نباشد از اينجا آغاز كنيم كه چنينجوامعى از آنجا كه تحت حاكميت سرمايه دارى بهسر مى برند،‏ در عرصه ى توليدات فرهنگى خواهىنخواهى به تقويت نگاهى مى كوشند كه در آن،‏زنان،‏ خود را به منزله ى موجودى ‏«براى مردان»‏تجربه مى كنند.‏ به بيانى فرهنگ بورژوايى نگاهىرا شامل حال زنان كرده است كه بر اساس آن،‏مراقبت هاى زنانه آنهم در ملاء عام معطوف بهخوشايند جلوه كردن ‏(«زن به مثابه سكس»)‏ براىمردان شده است.‏ دو بوار مى گويد:‏‏"جامعه از زن مى خواهد كه خود را به شيئىاروتيك بدل كند.‏ هدف مدهايى كه زن به خدمتآنها درآمده اين نيست كه او را چون فردىخودمختار آشكار كنند،‏ بلكه به عكس هدفشاناين است كه زن را از تعالى خود جدا كنند تابه مثابه طعمه اى به مردان عرضه دارند"‏ ‏(دوبوار،‏ص 408).به بيانى مى توان گفت كه سرمايه دارى فقط زنان را61شماره چهاردهم اسفند ماه 91

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!