13.07.2015 Views

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

و محروم كردن جنبش طبقات فرودست از نيمه ىپرتوان آن نيرويى است كه مى تواند در مبارزه ىطبقاتى كار سرمايه،‏ توازن قوا را به سود طبقه ىكارگر به هم بريزد و زمينه هاى تغيير اجتماعىراديكال را مساعد كند.‏جنبش زنان ليبرال در كشورهاى سرمايه دارىفرعى با وجود درجه يى از ترقى خواهى كه پيش تربرشمرديم مقوله يى واپسگراست كه در بهترينشرايط تا حد جنبش هاى موج دوم فمينيستى دركشورهاى اصلى سرمايه دارى ارتقا مى يابد وآخرين ظرفيت اش مبارزه با خشونت ‏(خانوادگى،‏اجتماعى)‏ عليه زنان و پس زدن ستم هاى جنسىاست.‏جنبش زنان ليبرال نه تنها از خصلت طبقاتى مشخصبورژوايى و خرده بورژوايى بهره مند است،‏ بلكه بهواسطه ى صرف نظر از مطالبات راديكال،‏ صفوفجنبش كارگرى را به تحليل مى كشاند و از حمايتزنان كارگر تهى مى كند!‏جنبش زنان ليبرال همواره بر نازل ترين سطح ممكنمطالبات رفرميستى درجا زده است و در ايران،‏زمانى كه در اوج بره كُ‏ شانش بود براى مشروعيتبخشيدن به پلاتفرم خود،‏ به سوى قم و مجلسشوراى اسلامى دست كومك دراز مي كرد.‏شكل جديد همان جنبش،‏ اينك به دليل فشارهاىدولت دهم،‏ به غرب خزيده و خواسته هاى خودرا در پارلمان هاى بورژوايى و مراكز متكى بهسرمايه دارى از جمله جايزه ى نوبل و پوليتسر و لابىبا سياست مداران دنبال مى كند.‏ اين شكل جديد چهبداند و چه نداند،‏ واقعيت اين است كه نهادها و افرادِ‏به اصطلاح حامى او خود از جمله ناقضين حقوقاوليه ى زنان هستند.‏ كافي ست كه به سياست هايىضد انسانى صندوق بين المللى پول و رفتارهاىبيمارگونه ى جنسىِ‏ امثال برلوسكونى و استراسكان و...‏ دقيق شويد تا به عرضم برسيد.‏ مضافبه اين كه اگر در غرب زنان از مصونيتى نسبى درحيطه ى نهاد كار و خانه برخوردارند و از خشونتسازمان يافته عليه آنان كاسته شده است و آپارتايدجنسى تا حدودى به بايگانى رفته است،‏ همه و همهدست آوردهاى بيش از صد و پنجاه سال مبارزه ىطبقه ى كارگر است كه به اين آزادى هاى نسبىمفهوم واقعى مى بخشد.‏ واقعيت تحليل تاريخى را باشعار پردازى و فاكت سازى به اكونوميسم متهم نكنيم!‏انكشاف مبارزه ى طبقاتى در كشورهاى اصلىسرمايه دارى تبعاً‏ مطالبات زنان را با آن چه كه زناندر كشورهاى فرعى سرمايه دارى پى مى گيرندمتفاوت كرده است.‏ چنين گفته مي شود كه دغدغه ىاصلى زنان ايران حضور در استاديوم هاى فوتبال ومقولاتي ست كه در فيلم هاى جعفر پناهى و تهمينهميلانى و رخشان بنى اعتماد دنبال مى شود.‏ اينادعا نادرست نيست.‏ راست است.‏ اما همه ى راستنيست!‏ستم جنسى در ايران معاصر پديده يى نيست كهاز منظر سوسياليست هاى چپ و جنبش كارگرىسوسياليستى مخفى مانده باشد.‏ وضوح قوانينموضوعه و وقايع اتفاقيه ى همه روزه ستم جنسى رابه متنى واقعى و كنكرت در ايران تبديل كرده است.‏بر اساس گزارش مجمع جهانى اقتصاد؛ ايرانِ‏ كنونىبه لحاظِ‏ شكاف جنسيتى و خشونت بر زنان در ميان135 كشور مورد مطالعه ى اين مجمع در سال 2012در رده ى 127 ايستاده است.‏ در قوانين فعلى حاكم بركشورِ‏ ما زنان در واقع بخشى از مالكيت خصوصىمردان به شمار مى روند!‏ سندِ‏ محضرى اين مالكيتدر قوانين جارى كشور زده شده است و رسميت تامو تمام دارد.‏ بر اساسِ‏ ماده ى 1105 قانون مدنى درروابط زن و شوهر مرد رئيس مطلق خانواده است.‏زنان نمى توانند بدون اجازه ى مردان از خانه خارجشوند.‏ حتى به قصد تشييع جنازه ى پدرانشان!‏ براساس ماده ى 631 قانون مجازات اسلامى؛ اگرمردىهمسرش را حين سكس با مرد ديگرى ببيند و زن ومرد را درجا بكشد؛ مرتكب قتل نشده است!‏ حال آنكه زنان از چنين ‏"حقى"‏ برخوردار نيستند.‏ ‏(مساله ىمباح چند همسرى كه با تاكيد خاص از سوى زناننماينده ى مجلس شوراى اسلامى حمايت شده استفعلا بماند)‏ به موجب ماده ى 300 قانون مجازاتاسلامى ديه قتل زن مسلمان خواه عمدى و خواه غيرعمدى نصفِ‏ ديه مرد مسلمان است.‏ بر اساس همينقوانين حجاب امرى اجبارى است و براى اجراى آنانواع و اقسام مجازات هاى مختلف و پليس ويژه درنظر گرفته شده است.‏ همه ى اين ستم هاى مضاعفرا-‏ و بيش از اين ها را-‏ سوسياليست ها مى فهمندو براى مبارزه عليه لغو تمام اين نابرابرى ها ارج واحترام قائل هستند.‏ اما مساله به تنهايى اين ها نيست.‏در ايران در كنار ستم جنسى و انواع ستم هاىحقوقى؛ بى كارى و نابرابرى اقتصادى و به تبعآن فقر و به دنبالش فحشا؛ زندگى زنان را سخت19شكننده كرده است.‏همين استثمار و خشونت جنسى به صور ديگرى دركشورهاى اصلى سرمايه دارى نيز مشاهده مي شود.‏گيرم به شكلى شيك و مدرن تر.‏ واقعيت است كهبي كارى و فقر مهم ترين معضل اكثريت زنان جهاناز آمريكا تا ويتنام،‏ از انگلستان تا ايران،‏ از پرتغال تاتايلند و اندونزى و عراق و مصر و تونس و ليبى و...‏است.‏ جنبش هاى فمينيستى و جنبش زنان به مهم تريننياز زنان بي تفاوت مي ماند.‏جنبش زنان ليبرال از مطالبات اقتصادى و اجتماعىو سياسى زنان خانه دار سخن نمى گويد،‏ نسبت بهوضع كودكان كار بى تفاوت مى ماند.‏ به حاشيه ىشهرها و روستاها نمى رود.‏ از زنان كارگر امضانمى گيرد.‏ماهيت طبقاتى بورژوايىِ‏ جنبش زنان ليبرال اجازهنمى دهد كه آنان از كار،‏ نان،‏ مسكن و آزادى سياسىسخن بگويند.‏ خيلى از اعضاى اين جنبش اساساً‏نيازى به كار و نان و مسكن ندارند.‏ هزينه ى يك‏"ميك آپ"‏ و لازمه ى حضور زنان ليبرال در فلاناكسيون،‏ از اجاره خانه ى فلان كارگر زن نيز فراترمى رود.‏گفته مي شود جنبش زنان ليبرال جريانى مدني ست كهبراى سكولاريسم،‏ رفع تبعيضات جنسى،‏ دموكراسى‏(از نوع پارلمانتاريستى)‏ مبارزه مى كند.‏ از قرار با اينافق فى المثل سكولاريسم الهام على اف بايد براىاين جنبش ارضا كننده باشد.‏ مدل جمهورى مرىرابينسون آرمان گرايانه و رسيدن به جايگاه بى نظيربوتو اغواكننده!‏ واقعيت اين است كه در سه كشورآذربايجان،‏ ايرلند و پاكستان حقوق زنان به سه شكلماهنامه اقتصادي،‏ اجتماعي،‏ فرهنگي و هنري52

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!