8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان
8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان
8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
وده وهيك پارچه و لاجرم حركت ژلاتينى و پاندوليستى ميانطبقات دارا و ندار به سرعت مضمحل مى شوند.پ. چنان كه دانسته است پايه ى مطالبات زنان ايران بازنان عربستان و فرانسه متفاوت است. در كشورهاىسرمايه دارى اصلى و بسيارى از نقاط ديگر جهان؛ زنانبراى حقوقى مانند ارث و طلاق و ديه و تك همسرىو حضانت و پوشش و دانشگاه و رانندگى و قضاوتو رئيس جمهور شدن و... مشابه اين ها دغدغه ندارنداما اگر بپذيريم كه در جامعه ى سرمايه دارى مساله ىاصلى استثمار و تبديل نيروى كار به كالا است آنگاه فهم اين نكته ى ساده چندان دشوار نخواهد بود كهتحقق هر گونه برابرى واقعى ميان زن و مرد و استقرارحداكثر آزادى هاى اجتماعى مستلزم الغاى مالكيتخصوصى بر وسايل توليد و لغو كار مزدورى است.عجيب است كه فمينيست هاى ليبرال موضوعى به اينسادگى را درك نمى كنند. كاسه ى امضا به دست گرفتنو دل خوش داشتن به فتاوى راه به جائى نخواهد برد.معركه گرفتن براى "جامعه ى باز" پوپرى- نايينى ومدرنيته ى امثال محمد خاتمى ممكن است بانوئى رابهجايزه ى نوبل و پوليتزر و "حقوق بشر" برساند اما براىعموم زنان آزادى و برابرى به همراه نخواهد داشت.در افزوده:تاكيدِ ما بر منشور حقوق بشر در اين مقاله به مفهومتائيد همه سويه ى مفاد اين منشور و ناديده انگاشتنجهت گيرى هاى ليبراليستى آن نيست. نگفته پيداستكه نه فقط تحقق همه سويه ى حقوق بشر و آزادىجوامع در گرو آزادى كامل و بى قيد و شرط زناناست، بلكه تحقق آزادى مطلق نيز مستلزم پيروزىنهايى طبقه ى كارگر، از طريق غلبه بر شيوه ىتوليد سرمايه دارى، لغو مالكيت خصوصى و الغاىكارمزدى ست.در مورد حقوق بشر – اعم از حقوق زنان و مردان –من مقيد به نظريه ى ماركس هستم و معتقدم نسبتحقوق بشر به آزادى (در جامعه ى مدنى بورژوايى)،در حيطه ى دفاع از حقوق فرد محدود به خود(انديويدوآليسم) است. اما در جامعه ى سوسياليستىنسبت كاربرد عملى حقوق انسان به آزادى در قالبانتزاع از مالكيت خصوصى است. در جامعه ىبورژوايى نسبت حقوق انسان – و تبعاً زنان – بهمالكيت خصوصى عبارت است از حقوق بهره بردارىكالايى از سرمايه و ثروت و تملك آن بدون ارتباط باانسان ديگر و مستقل از منافع اكثريت توده ها.بر همين اساس نيز فهم اين نكته چندان دشوار نيستكه در جامعه ى سرمايه دارى بخش قابل توجهى اززنان تبديل به كالا مى شوند. مضاف به اين كه اگرچهمطالبات زنان در ايران و عربستان و افغانستان بامطالبات زنان در فرانسه و سوئد و هلند به نحو عينىو ملموسى متفاوت است، اما با اين حال جامعه ىسرمايه دارى، زن عربستانى را به يك شيوه بسته بندىمى كند و به حرمسراى شيوخ و اميران مى فرستد وجامعه ى سرمايه دارى آمريكا به شكل ديگرى اينحرمسرا را زينت مى دهد. هر چند در عربستان حقوقابتدايى زنان از جمله حق راى، رانند گى و حتا كفشصورتى!؟ در شمار خطوط قرمز قرار گرفته است بااين حال بايد توجه داشت كه همان خطوط قرمز بااندك تفاوتى در جامعه ى ايران به آزادى پوشش وحق ارث و طلاق و حضانت و حقوق مساوى بامردان – رئيس جمهور شدن كه فقط متعلق به "رجال"است – تقليل مى يابد. چنان كه زن آمريكايى در قالببازي گر بى ارزش فيلم هاى پورن به كالا تبديل مى شود.درست مانند زنان اندونزيايى، ويتنامى، تايلندى و البتهدختران فقير مهاجر ايرانى به دوبى و... در واقع تفاوتچندانى ميان استثمار زن برقع پوش افغانى و ايرانى وآمريكايى نيست. (در مورد فرايند كالايى شدن زنان درطول تاريخ بنگريد به تحقيقات معتبر سيامك ستوده دركتاب مستند "زن و سكس در تاريخ")دقيقاً به همين دلائل نيز نگارنده به جد معتقد است كهكمپين يك ميليون امضا – و مشابه آن – براى آزادىو برابرىِ زنان ايرانى سرابى بيش نبود و در نهايتنيز جز بعضى "دست آوردهاى" كم ارزش مدنى، راه بهجايى نبرد.فمينيسم يا ليبراليسم؟كلارا زتكين در مقدمه يى بر كتاب "مبارزه ى زن براىآزادى اقتصادى" نوشته ى بانوى بلشويك الكساندراميخائيلونا دومونتويچ (الكس اندرا كولنتاى: 1952-1872) به درستى تاكيد كرده است كه:«امروز دو خط مشى بر جنبش زنان تسلط دارد:يكى سوسياليستى و ديگرى فمينيستى. خط مشىسوسياليستى مساله ى زنان را در رابطه ى مستقيم باتكامل اقتصادى و نقش تعيين كننده ى تعلقات طبقاتىمى داند، حال آن كه خط مشى فمينيستى معتقد است كهستم ديد گى زنان به خودى خود وجود داشته و جدا ازمبارزه ى طبقاتى است.»در اين زمينه كتاب بسيار ارزشمند شهرزاد مجابتحت عنوان "دو ديدگاه در جنبش زنان: رفرميسم وانقلاب، فمينيسم، سوسياليسم و تئورى ماركسيستى" ازانتشارات پروسه قابل تامل است.بارى جنبش فمينيستى – كه در اين مقاله به آن خواهيمپرداخت – به مثابه ى يك توهم نه توضيح دهنده ىنقش زن در تاريخ است و نه اصولاً از منظر سياسى،انتخابى مترقى و پيش رفته در زمينه ى مبارزات زناناست.******حقوق عمومى زنانمرور جنگ هاي داخلي منطقه ي بالكان و افغانستانو عراق – كه هنوز از سرزمين هاي سوخته شان دودخانه هاي چوبي و بوي گوشت انسان جزغاله شده بلنداست و بُخار خون و جنون و باروت در متن تجاوز بهدختران جوان و زنان قامت شكسته همه ي احساس واخلاق انساني را در سياه چال ناامني دفن كرده – مويداين امر است كه زنان در كنار كودكان و كهن سالاندر عرصه هاي مختلف اجتماعي و به ويژه جنگ هااز ضريب امنيت به مراتب فروتر و كم تري نسبت بهديگر اقشار اجتماعي رنج مي برند. اين موضوع زماني ازاهميتي فوق العاده برخوردار مي شود و در راس اولويتبررسي هاي امنيتي قرار مي گيرد كه يادآوري كنيم. ازسال 1945 تا سال 1990 يعني 2340 هفته، در كره يزمين فقط 3 هفته ي درگيرى و جنگ وجود نداشتهاست.با وجودي كه مشاركت مسلحانه ي دختران و زنان47شماره چهاردهم اسفند ماه 91