8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان
8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان 8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان
فمينيسم ليبرال در برابر سوسياليسممحمد قراگوزلو*در آمددو حنبش اجتماعى با دو افق متضاد و دو منافعطبقاتى مختلف در مقابل هم صف كشيده اند.عرصه ى كلى و ساختارى اين دو جنبش در ميدانىوسيع به اندازه ى تضاد كار- سرمايه شكل بسته استو در تمام زمينه ها از جمله مطالبات فرهنگى، ملى وحتى جنسيتى آب بندى شده است! در اين كه ايندو جنبش بر مبناى ماهيت طبقاتى خود نمى توانند بهائتلاف هاى مقطعى و كوتاه مدت وارد شوند مسالهى پيچيده يى نيست. اما اين واقعيت هم در عينحال محرز است كه يك جنبش (ليبراليسم) متعلقبه گذشته است و در راديكال ترين شكل مبارزه ىمطالباتى خود تنها يك راه براى رستگارى دارد.پيوستن به جنبشى كه متعلق به طبقه ى زنده و بالندهو آينده نگر است. تا آن جا كه به تحليل صاحب اينقلم مربوط مى شود تمام خرده «تضادها» و مسايلى ازجمله تحقق پلاتفرم هاى حداكثرى زنان ليبرال را درمتن يك جنبش فراگير سوسياليستى تحت هژمونىطبقه ى كارگر تحقق پذير مى داند. تنها در ميدان يكجنبش ماكرو است كه زنان ليبرال هم مى توانند تمامآرمان هاى ميكروى خود- از جمله حقوق مدنى-را پى بگيرند. طرح اين ادعا از اين منظر صورتنمى گيرد كه ما به يك ايده ئولوژى اعتقاد و باورداريم. بر عكس، ما سوسياليسم را ايده ئولوژى وعقيده و باور و ايمان و مشابه اين تعبيرات نمى دانيم.بحران هاى ادوارى و ساختارى سرمايه دارى ازمدت هاى پيش جريان هاى سنتريستى و سوسيالدموكرات ها و چپ هاى دموكرات را نيز با ما همراهكرده است كه تنها راه نجات جامعه سوسياليسماست. جنبش زنان ليبرال اگر تا كنون به اين واقعيتبديهى پى نبرده باشد تنها با يك تحليل قابل ارزيابىاست. چشم داشت به بالا و اميد بستن به رفرميسماز سوى واعظان بورژوازى. در اين صورت از دستما براى تحقير روز افزون اين دوستان كارى ساختهنيست. متاسفانه در اين مقاله طى فصل هاى موجز بهتبيين تلاش بى هوده ى جنبش زنان ليبرال خواهمپرداخت و همه ى اميدم اين است كه اين دوستان«دولت- زنانى» مانند نمايندگان شبه ليبرال و در واقعرفرميست كنسرواتيست مجلس ششم را رها كنند وبه جنبش طبقاتى كارگران سوسياليست ملحق شوند.جنبشى كه براى آزادى كل جامعه مبارزه مى كند.گيرم كه اين پيوستن دشوار از سوى خرده بورژوازىِتحتانى در عصر امپرياليسم امرى ممكن و مترقىاست كه مى تواند توان دموكراتيك جنبش كارگرىرا فربه تر سازد. با اين توضيح ناگزير به چند موضعِواضح اشاره مى كنم:الف. هرگونه دفع ستم جنسى از زنان؛ مالكيت مطلقزنان بر تن و جانِ خود و حذف دخالت دولت و جامعهاز روابط خصوصى و اختيارى زنان و مردان فقط درگرو رفع ستم طبقاتى است و به همين سبب هردر جامعه ى سرمايه دارى – از جمله سرمايهدارى نسبتاً پيش رفته ى ايران- هر گونه سخنگفتن از تضادهايى مانند سنت – مدرنيته و بهحاشيه راندن تضاد اصلى كار – سرمايه لاجرمبه جنبش هاى هويت ياب از جمله " جنبشِزنان ليبرال " و ساير جنبش هاى فراطبقاتىمجال ظهور فورى مى دهد. واضح است كه اينجنبش ها – مانند "كمپين يك ميليون امضا"-به دليل فقدان پاى گاه و خاست گاه طبقاتىمنسجم و يك پارچه و لاجرم حركت ژلاتينى وپاندوليستى ميان طبقات دارا و ندار به سرعتمضمحل مى شوند.شكل تلاش براى دست يابى به حقوق تضييع شده ىزنان در انواع حوزه هاى مدنى زمانى موفقيت آميزخواهد بود كه با مبارزه ى طبقاتى فرودستان جامعه وبه طور مشخص تحت هژمونى طبقه ى كارگر پيوندىارگانيك برقرار كند. دست آوردهاى مبتنى بر آزادى وبرابرى چنين مبارزه يى بى ترديد شامل زنان طبقه ىبورژوازى نيز مى شود.ب. در جامعه ى سرمايه دارى – از جمله سرمايهدارى نسبتا پيش رفته ى ايران- هر گونه سخن گفتناز تضادهايى مانند سنت – مدرنيته و به حاشيه راندنتضاد اصلى كار – سرمايه لاجرم به جنبش هاى هويتياب از جمله " جنبشِ زنان ليبرال " و ساير جنبش هاىفراطبقاتى مجال ظهور فورى مى دهد. واضح است كهاين جنبش ها – مانند "كمپين يك ميليون امضا"- بهدليل فقدان پاى گاه و خاست گاه طبقاتى منسجم وماهنامه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و هنري46
وده وهيك پارچه و لاجرم حركت ژلاتينى و پاندوليستى ميانطبقات دارا و ندار به سرعت مضمحل مى شوند.پ. چنان كه دانسته است پايه ى مطالبات زنان ايران بازنان عربستان و فرانسه متفاوت است. در كشورهاىسرمايه دارى اصلى و بسيارى از نقاط ديگر جهان؛ زنانبراى حقوقى مانند ارث و طلاق و ديه و تك همسرىو حضانت و پوشش و دانشگاه و رانندگى و قضاوتو رئيس جمهور شدن و... مشابه اين ها دغدغه ندارنداما اگر بپذيريم كه در جامعه ى سرمايه دارى مساله ىاصلى استثمار و تبديل نيروى كار به كالا است آنگاه فهم اين نكته ى ساده چندان دشوار نخواهد بود كهتحقق هر گونه برابرى واقعى ميان زن و مرد و استقرارحداكثر آزادى هاى اجتماعى مستلزم الغاى مالكيتخصوصى بر وسايل توليد و لغو كار مزدورى است.عجيب است كه فمينيست هاى ليبرال موضوعى به اينسادگى را درك نمى كنند. كاسه ى امضا به دست گرفتنو دل خوش داشتن به فتاوى راه به جائى نخواهد برد.معركه گرفتن براى "جامعه ى باز" پوپرى- نايينى ومدرنيته ى امثال محمد خاتمى ممكن است بانوئى رابهجايزه ى نوبل و پوليتزر و "حقوق بشر" برساند اما براىعموم زنان آزادى و برابرى به همراه نخواهد داشت.در افزوده:تاكيدِ ما بر منشور حقوق بشر در اين مقاله به مفهومتائيد همه سويه ى مفاد اين منشور و ناديده انگاشتنجهت گيرى هاى ليبراليستى آن نيست. نگفته پيداستكه نه فقط تحقق همه سويه ى حقوق بشر و آزادىجوامع در گرو آزادى كامل و بى قيد و شرط زناناست، بلكه تحقق آزادى مطلق نيز مستلزم پيروزىنهايى طبقه ى كارگر، از طريق غلبه بر شيوه ىتوليد سرمايه دارى، لغو مالكيت خصوصى و الغاىكارمزدى ست.در مورد حقوق بشر – اعم از حقوق زنان و مردان –من مقيد به نظريه ى ماركس هستم و معتقدم نسبتحقوق بشر به آزادى (در جامعه ى مدنى بورژوايى)،در حيطه ى دفاع از حقوق فرد محدود به خود(انديويدوآليسم) است. اما در جامعه ى سوسياليستىنسبت كاربرد عملى حقوق انسان به آزادى در قالبانتزاع از مالكيت خصوصى است. در جامعه ىبورژوايى نسبت حقوق انسان – و تبعاً زنان – بهمالكيت خصوصى عبارت است از حقوق بهره بردارىكالايى از سرمايه و ثروت و تملك آن بدون ارتباط باانسان ديگر و مستقل از منافع اكثريت توده ها.بر همين اساس نيز فهم اين نكته چندان دشوار نيستكه در جامعه ى سرمايه دارى بخش قابل توجهى اززنان تبديل به كالا مى شوند. مضاف به اين كه اگرچهمطالبات زنان در ايران و عربستان و افغانستان بامطالبات زنان در فرانسه و سوئد و هلند به نحو عينىو ملموسى متفاوت است، اما با اين حال جامعه ىسرمايه دارى، زن عربستانى را به يك شيوه بسته بندىمى كند و به حرمسراى شيوخ و اميران مى فرستد وجامعه ى سرمايه دارى آمريكا به شكل ديگرى اينحرمسرا را زينت مى دهد. هر چند در عربستان حقوقابتدايى زنان از جمله حق راى، رانند گى و حتا كفشصورتى!؟ در شمار خطوط قرمز قرار گرفته است بااين حال بايد توجه داشت كه همان خطوط قرمز بااندك تفاوتى در جامعه ى ايران به آزادى پوشش وحق ارث و طلاق و حضانت و حقوق مساوى بامردان – رئيس جمهور شدن كه فقط متعلق به "رجال"است – تقليل مى يابد. چنان كه زن آمريكايى در قالببازي گر بى ارزش فيلم هاى پورن به كالا تبديل مى شود.درست مانند زنان اندونزيايى، ويتنامى، تايلندى و البتهدختران فقير مهاجر ايرانى به دوبى و... در واقع تفاوتچندانى ميان استثمار زن برقع پوش افغانى و ايرانى وآمريكايى نيست. (در مورد فرايند كالايى شدن زنان درطول تاريخ بنگريد به تحقيقات معتبر سيامك ستوده دركتاب مستند "زن و سكس در تاريخ")دقيقاً به همين دلائل نيز نگارنده به جد معتقد است كهكمپين يك ميليون امضا – و مشابه آن – براى آزادىو برابرىِ زنان ايرانى سرابى بيش نبود و در نهايتنيز جز بعضى "دست آوردهاى" كم ارزش مدنى، راه بهجايى نبرد.فمينيسم يا ليبراليسم؟كلارا زتكين در مقدمه يى بر كتاب "مبارزه ى زن براىآزادى اقتصادى" نوشته ى بانوى بلشويك الكساندراميخائيلونا دومونتويچ (الكس اندرا كولنتاى: 1952-1872) به درستى تاكيد كرده است كه:«امروز دو خط مشى بر جنبش زنان تسلط دارد:يكى سوسياليستى و ديگرى فمينيستى. خط مشىسوسياليستى مساله ى زنان را در رابطه ى مستقيم باتكامل اقتصادى و نقش تعيين كننده ى تعلقات طبقاتىمى داند، حال آن كه خط مشى فمينيستى معتقد است كهستم ديد گى زنان به خودى خود وجود داشته و جدا ازمبارزه ى طبقاتى است.»در اين زمينه كتاب بسيار ارزشمند شهرزاد مجابتحت عنوان "دو ديدگاه در جنبش زنان: رفرميسم وانقلاب، فمينيسم، سوسياليسم و تئورى ماركسيستى" ازانتشارات پروسه قابل تامل است.بارى جنبش فمينيستى – كه در اين مقاله به آن خواهيمپرداخت – به مثابه ى يك توهم نه توضيح دهنده ىنقش زن در تاريخ است و نه اصولاً از منظر سياسى،انتخابى مترقى و پيش رفته در زمينه ى مبارزات زناناست.******حقوق عمومى زنانمرور جنگ هاي داخلي منطقه ي بالكان و افغانستانو عراق – كه هنوز از سرزمين هاي سوخته شان دودخانه هاي چوبي و بوي گوشت انسان جزغاله شده بلنداست و بُخار خون و جنون و باروت در متن تجاوز بهدختران جوان و زنان قامت شكسته همه ي احساس واخلاق انساني را در سياه چال ناامني دفن كرده – مويداين امر است كه زنان در كنار كودكان و كهن سالاندر عرصه هاي مختلف اجتماعي و به ويژه جنگ هااز ضريب امنيت به مراتب فروتر و كم تري نسبت بهديگر اقشار اجتماعي رنج مي برند. اين موضوع زماني ازاهميتي فوق العاده برخوردار مي شود و در راس اولويتبررسي هاي امنيتي قرار مي گيرد كه يادآوري كنيم. ازسال 1945 تا سال 1990 يعني 2340 هفته، در كره يزمين فقط 3 هفته ي درگيرى و جنگ وجود نداشتهاست.با وجودي كه مشاركت مسلحانه ي دختران و زنان47شماره چهاردهم اسفند ماه 91
- Page 3 and 4: ن ماهآدم شود ». 2 از
- Page 5 and 6: ن ماهملى كرده بود.
- Page 7 and 8: ن ماهفهرست منابع:A
- Page 9 and 10: ن ماهايران جامه عمل
- Page 11 and 12: ن ماهمى كند. اما ن
- Page 13 and 14: ن ماهفئودال ها تاث
- Page 15 and 16: ن ماهمورد تاييد آم
- Page 17 and 18: ن ماههمايشى در تبري
- Page 19 and 20: ن ماهنظام فئودالى
- Page 21 and 22: ن ماهبزرگ فولاد در
- Page 23 and 24: ن ماهبراى هر دلار د
- Page 25 and 26: ن ماهاستعمار و امپر
- Page 27 and 28: ن ماه13- همشهرى اول خ
- Page 29 and 30: ث یكار تلاشى است در
- Page 31 and 32: ث یتحتِ سرمايه دا
- Page 33 and 34: ث یبه نامِ مركزيت
- Page 35 and 36: ث ی----گفتم به نظر من
- Page 37 and 38: ث ی---يك اتوبان به چن
- Page 39 and 40: ث ی---براى توسعه سرم
- Page 41 and 42: ياد روز 8 مارس روز ج
- Page 43 and 44: 1. چه كسانى از زنان ا
- Page 45: ث یخروج زن از انزوا
- Page 49 and 50: وده وهبرنامه هاي يو
- Page 51 and 52: وده وهدر مقام جمع ب
- Page 53 and 54: وده وهكم و بيش متفا
- Page 55 and 56: وده وهزنان فقط مالك
- Page 57 and 58: بحران سرمايه دارى؛
- Page 59 and 60: وده وهزن، به مثاب
- Page 61 and 62: وده وهساختار رسمى ا
- Page 63 and 64: بررسي دو شاخص نابرا
- Page 65 and 66: وده وهمي دهد اما در
- Page 67 and 68: نبرد انقلاب و ضدانق
- Page 69 and 70: ھانرهبر حزب چپ گراى
- Page 71 and 72: ھانامكان به مهاجرت
- Page 73 and 74: ھانمي كند. در سال 2
- Page 75 and 76: ط ز تگرمايش زمين،
- Page 77 and 78: فريدون رهنماآوانگ
- Page 79: بازسازى مى كند و پي
فمينيسم ليبرال در برابر سوسياليسممحمد قراگوزلو*در آمددو حنبش اجتماعى با دو افق متضاد و دو منافعطبقاتى مختلف در مقابل هم صف كشيده اند.عرصه ى كلى و ساختارى اين دو جنبش در ميدانىوسيع به اندازه ى تضاد كار- سرمايه شكل بسته استو در تمام زمينه ها از جمله مطالبات فرهنگى، ملى وحتى جنسيتى آب بندى شده است! در اين كه ايندو جنبش بر مبناى ماهيت طبقاتى خود نمى توانند بهائتلاف هاى مقطعى و كوتاه مدت وارد شوند مسالهى پيچيده يى نيست. اما اين واقعيت هم در عينحال محرز است كه يك جنبش (ليبراليسم) متعلقبه گذشته است و در راديكال ترين شكل مبارزه ىمطالباتى خود تنها يك راه براى رستگارى دارد.پيوستن به جنبشى كه متعلق به طبقه ى زنده و بالندهو آينده نگر است. تا آن جا كه به تحليل صاحب اينقلم مربوط مى شود تمام خرده «تضادها» و مسايلى ازجمله تحقق پلاتفرم هاى حداكثرى زنان ليبرال را درمتن يك جنبش فراگير سوسياليستى تحت هژمونىطبقه ى كارگر تحقق پذير مى داند. تنها در ميدان يكجنبش ماكرو است كه زنان ليبرال هم مى توانند تمامآرمان هاى ميكروى خود- از جمله حقوق مدنى-را پى بگيرند. طرح اين ادعا از اين منظر صورتنمى گيرد كه ما به يك ايده ئولوژى اعتقاد و باورداريم. بر عكس، ما سوسياليسم را ايده ئولوژى وعقيده و باور و ايمان و مشابه اين تعبيرات نمى دانيم.بحران هاى ادوارى و ساختارى سرمايه دارى ازمدت هاى پيش جريان هاى سنتريستى و سوسيالدموكرات ها و چپ هاى دموكرات را نيز با ما همراهكرده است كه تنها راه نجات جامعه سوسياليسماست. جنبش زنان ليبرال اگر تا كنون به اين واقعيتبديهى پى نبرده باشد تنها با يك تحليل قابل ارزيابىاست. چشم داشت به بالا و اميد بستن به رفرميسماز سوى واعظان بورژوازى. در اين صورت از دستما براى تحقير روز افزون اين دوستان كارى ساختهنيست. متاسفانه در اين مقاله طى فصل هاى موجز بهتبيين تلاش بى هوده ى جنبش زنان ليبرال خواهمپرداخت و همه ى اميدم اين است كه اين دوستان«دولت- زنانى» مانند نمايندگان شبه ليبرال و در واقعرفرميست كنسرواتيست مجلس ششم را رها كنند وبه جنبش طبقاتى كارگران سوسياليست ملحق شوند.جنبشى كه براى آزادى كل جامعه مبارزه مى كند.گيرم كه اين پيوستن دشوار از سوى خرده بورژوازىِتحتانى در عصر امپرياليسم امرى ممكن و مترقىاست كه مى تواند توان دموكراتيك جنبش كارگرىرا فربه تر سازد. با اين توضيح ناگزير به چند موضعِواضح اشاره مى كنم:الف. هرگونه دفع ستم جنسى از زنان؛ مالكيت مطلقزنان بر تن و جانِ خود و حذف دخالت دولت و جامعهاز روابط خصوصى و اختيارى زنان و مردان فقط درگرو رفع ستم طبقاتى است و به همين سبب هردر جامعه ى سرمايه دارى – از جمله سرمايهدارى نسبتاً پيش رفته ى ايران- هر گونه سخنگفتن از تضادهايى مانند سنت – مدرنيته و بهحاشيه راندن تضاد اصلى كار – سرمايه لاجرمبه جنبش هاى هويت ياب از جمله " جنبشِزنان ليبرال " و ساير جنبش هاى فراطبقاتىمجال ظهور فورى مى دهد. واضح است كه اينجنبش ها – مانند "كمپين يك ميليون امضا"-به دليل فقدان پاى گاه و خاست گاه طبقاتىمنسجم و يك پارچه و لاجرم حركت ژلاتينى وپاندوليستى ميان طبقات دارا و ندار به سرعتمضمحل مى شوند.شكل تلاش براى دست يابى به حقوق تضييع شده ىزنان در انواع حوزه هاى مدنى زمانى موفقيت آميزخواهد بود كه با مبارزه ى طبقاتى فرودستان جامعه وبه طور مشخص تحت هژمونى طبقه ى كارگر پيوندىارگانيك برقرار كند. دست آوردهاى مبتنى بر آزادى وبرابرى چنين مبارزه يى بى ترديد شامل زنان طبقه ىبورژوازى نيز مى شود.ب. در جامعه ى سرمايه دارى – از جمله سرمايهدارى نسبتا پيش رفته ى ايران- هر گونه سخن گفتناز تضادهايى مانند سنت – مدرنيته و به حاشيه راندنتضاد اصلى كار – سرمايه لاجرم به جنبش هاى هويتياب از جمله " جنبشِ زنان ليبرال " و ساير جنبش هاىفراطبقاتى مجال ظهور فورى مى دهد. واضح است كهاين جنبش ها – مانند "كمپين يك ميليون امضا"- بهدليل فقدان پاى گاه و خاست گاه طبقاتى منسجم وماهنامه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و هنري46