8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان 8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

13.07.2015 Views

-به هر ترتيب شكل گيرى مجموعه شهرى و تغييرجهت سرمايه.‏ انباشت آن به سوى شهرها-‏ هرچندبا هدف سوداندوزى-‏ ليكن به دليل ايجاد محيطمصنوع،‏ شبكه هاى حمل و نقل،‏ مسكن مناسب ونسبتاً‏ ارزان،‏ دسترسى به خدمات و زير ساخت هاىشهرى به سود حاشيه نشينان بوده است.‏ البته همانندكشورهاى پيشرفته ى صنعتى و به ويژه آمريكا،‏حومه نشينى در ايران نيز به تقاضا براى خريداتومبيل شخصى،‏ مصرف بنزين،‏ نياز به جاده ها وبزرگ راه ها را كه مجراى جديدى براى سرمايه ىشهرى است افزايش مى دهد.‏ در پايان نيز نگارندهبا توجه به افزايش لگام گسيخته ى قيمت زمين وساختمان در تهران،‏ و با فاصله نسبتاً‏ زيادى دركلان شهرها و شهرها و شهرك هاى كشور،‏ توجهخوانندگان را به چند موضوع مهم جلب مى كنم:‏در شهرسازى پديده اى به نام ” سايه شهر“‏وجود دارد كه آن بخشى از زمين هاى كشاورزى،‏باغى و باير و...)‏ را كه داراى مزيت هاى نسبى مثلنزديكى به مادر شهر،‏ شهرك هاى مجموعه شهرى،‏كارخانه هاى جديد،‏ شبكه هاى بزرگ راهى ...،براى تبديل به ‏”محيط مصنوع – شهر"‏ هستندتوسط دلالان زمين و مسكن شناسايى و در عملبه سرمايه گذاران شهرى معرفى مى شوند.‏تغيير كاربرى باغ ها – در واقع تخريبآن ها و ساختمان سازى در محل باغ-‏ به دليلبرخوردارى از ‏"رانت بسيار بالا"‏ يكى از مهم ترينو سودآورترين زمينه ها براى سرمايه گذران شهرىاست.‏زمين تجديد ناپذير بودن،‏ همواره از نظرضوابط تراكمى و تعداد طبقه مورد تجديد نظر قرارمى گيرد.‏ شهردارى در عمل سهمى از درآمد خودرا از اين تغيير ضوابط كسب مى كند،‏ گروه هاىبا نفوذ نيز از طريق كميسيون ماده 5 مصوبه هاىپيشين را تغيير مى دهند.‏ به همين دليل در زمين هاىباغى،‏ پارك هاى شهرى،‏ حاشيه رود – دره ها،‏ مسيرجريان آب هاى سطحى و قنات ها،‏ حاشيه اتوبان ها،‏محل گسل ها برخلاف مصوبه هاى طرح جامع وتفصيلى يك باره ساختمان هاى چند طبقه ‏"سبز"‏مى شود.‏به همين دليل كمربند سبز تهران،‏ دامنه هاى البرزمركزى-‏ شمال تهران و باغ هاى قديمى دره اوين– دركه،‏ و مناطق حفاظت شده مثل خجير و سرخهحصار كه قرن ها ‏"قرق"‏ و يا ‏"شكارگاه سلطنتى"‏بوده و حفظ شده مورد هجوم سرمايه هاى شهرىقرار مى برد.‏اين وضعيت در محدوده قانونى شهر كه تحتنظارت شديد شهردارى و كميسيون هاى مربوط ازجمله كميسيون ماده 100 است صورت مى گيرد.‏بديهى است در زمين هاى كشاورزى و بيروناز محدوده قانونى كه نظارت ها كم تر و ساختو سازها گسترده تر است،‏ اين روند با شدتبيش ترى انجام مى شود.‏ نرخ رشد جمعيتى بالاىمراكز جمعيتى در مجموعه ى شهرى از جمله دركرج،‏ نظرآباد،‏ كمال آباد،‏ ورامين،‏ هشتگرد،‏ قلعهحسن خان،‏ شهريار ... كه با بيش از ده برابر نرخرشد جمعيتى تهران منطقه هاى 22 گانه)‏ استبيانگر شدت تخريب باغ ها و مزارع و اشغال منابععمومى توسط سرمايه شهرى است.‏مجموعه شهرى نيز برخلاف گذشته كه بهعنوان شهرها و روستا-‏ شهرهاى اقمارى مادر شهربه شمار مى آمدند،‏ هم اينك ‏"هويت مستقلى"‏ پيداكرده است.‏ در واقع مجموعه شهرى " محدودهجغرافيايى واحد پيوسته اى است كه در آن يكيا دو مادر شهر،‏ ده ها شهر و روستا-‏ شهر،‏ انبوهباغ ها و مزرعه ها،‏ كارخانه ها و انبارها،‏ شبكه هاىدر هم تنيده ارتباطى،‏ مراكز ادارى-‏ سياسى،‏ مراكزدرمانى-‏ بهداشتى،‏ نواحى فراغتى و تفرج در يكتقسيم كار دقيق در كنش واكنش مداوم قرار دارندتوليد،‏ توزيع،‏ فروش-‏ تحصيل،‏ درمان،‏ خدمات،‏فراغت،‏ تفرج،‏ ورزش).‏اين شرايط نيروى محركه توسعه مداوم مجموعهشهرى و ‏”ارتقاء“‏ سازمان فضايى و گسترش فضاىمصنوع و پيچيدگى و درهم تنيدگى ‏”فضا-‏ زمان“‏و سلطه ى بلامنازع سرمايه ى شهرى بر كليه ىروندهاى اقتصادى،‏ فضايى،‏ اجتماعى،‏ زيستمحيطى،‏ فرهنگى،‏ ساختار خانواده و هويت فردىشده است كه به نوبه ى خود باعث تغيير انديشه هاو نگرش شهروندان و تأثير اين نگرش ها بر فرايندعينى ‏”توسعه“‏ مى گردد.‏ماهنامه اقتصادي،‏ اجتماعي،‏ فرهنگي و هنري40

ياد روز 8 مارس روز جهانى زنجنبش زنان و مبارزه طبقاتىمسئله زن و جنبش زنان مانند ساير جنبش هاىمدنى،‏ قومى،‏ نژادى و زيست محيطى،‏ زاييدهنظام سرمايه دارى است كه با ديدى تقليلگرايانه به يك جنبش حقوقى تبديل شده است.‏چنين جنبش هايى بدون توجه به وابستگىطبقاتى عناصر شكل دهنده آن مى تواند از مسيرخود منحرف و به كنشى ضد خود تبديل شود.‏جنبش زنان كه تلاش مى شود به قباى طبقهبه اصطلاح متوسط دوخته شود معجونى درهمجوش و همان قدر گمراه كننده است كه – طبقهمتوسط طبق تعريف ماركس-‏ نادرست است.‏ماركس و انگلس در تعريف خود از طبقهدر كتاب ايدئولوژى آلمانى مى گويند:‏ طبقهمجموعه اى از اقشار يا گروه ها نيست.‏ افرادمجزا فقط تا جايى تشكيل طبقه مى دهند كهقرار باشد مشتركا مبارزه اى را عليه طبقه ديگرترتيب دهند.‏ يعنى طبقه پيش از هر چيز ازطريق تضاد آن با ساير طبقات تعريف مى شود.‏با اين تعريف مشخص مى شود كه اختراع طبقهمتوسط كه بنا به ساخت و عناصر تشكيل دهندهآن همگن نيست اختراعى گمراه كننده است.‏ بهطريق اولى جنبش فمينيست هاى ليبرال نه تنهاداراى منافع يكسانى نيستند كه در بسيارى موارددچار تخاصم منافع مادى،‏ فرهنگى و سياسى واجتماعى با ديگر زنان عضو جامعه نيز هستند.‏زيرا كه اين به اصطلاح طبقه متوسط جديد كهجنبش زنان شهرى از زير قباى آن بيرون پريدهاست،‏ اگر قرار باشد در درون طبقه متوسطتعريف شوند هر كدام داراى منافع مادى متفاوتو بلكه متخاصمى هستند و اگر قرار باشد با همهزنان شهرى و روستايى از هر طبقه اى سنجيدهشوند داراى چنان منافع و خواسته هايى هستندكه با يك من سريش به هم چسبانده نمى شوند.‏جنبش زنان ليبرال در خود نمى تواند عناصرىاز زنان كارگر را جاى دهد.‏ زيرا ممكن است درمحيط كار و در اجتماع زن كارگر در شركتىمتعلق به زن سرمايه دار يا شوهر او كار كند.‏زن كارگر عضو اتحاديه يا سنديكاى كارگرىنمى تواند در خيابان دوشادوش زن وابسته بهطبقه سرمايه دار براى حقوق زنان مبارز كند.‏جنبش زنان بدون تكيه به طبقه كارگر در نهايتتبديل به درخواست هاى شخصى مانند كار درخانه و تربيت و آموزش كودكان و يا دستيابى بهشغل بهتر و مقام بالاتر مى گردد كه در خود نطفهاختلاف و حسادت ميان همرزمان سابق را همراهدارد.‏ اعضاى جنبش حقوق زن نه تنها براىاحقاق حقوق مادى و اجتماعى زنان فعاليتىنمى كنند بلكه به دنبال آن هستند تا موقعيت خودرا در جامعه بهبود بخشيده و به مشاغلى با درآمدبالا و زندگى مرفه دست يابند.‏ رفرميست هاىفرصت طلب نيز با نفوذ در اين جنبش آن را بهابزارى براى تعديل و بزك كردن چهره خشن ومردسالار نظام سرمايه دارى و فردگرايانه تبديلكنند.‏ هر جنبشى بدون تكيه به كارگر به عنوانسوژه اصلى مبارزه طبقاتى،‏ دامگهى است كهنيرو و توان اعضا جنبش را در مبارزه با سوژهاصلى آن به تحليل برده و آن را به مترسكى دردستان گروه هاى چپ نما و يا ادا اطوارهاى چپىدر خدمت بورژوازى تنزل مى دهد.‏

ياد روز 8 مارس روز جهانى زنجنبش زنان و مبارزه طبقاتىمسئله زن و جنبش زنان مانند ساير جنبش هاىمدنى،‏ قومى،‏ نژادى و زيست محيطى،‏ زاييدهنظام سرمايه دارى است كه با ديدى تقليلگرايانه به يك جنبش حقوقى تبديل شده است.‏چنين جنبش هايى بدون توجه به وابستگىطبقاتى عناصر شكل دهنده آن مى تواند از مسيرخود منحرف و به كنشى ضد خود تبديل شود.‏جنبش زنان كه تلاش مى شود به قباى طبقهبه اصطلاح متوسط دوخته شود معجونى درهمجوش و همان قدر گمراه كننده است كه – طبقهمتوسط طبق تعريف ماركس-‏ نادرست است.‏ماركس و انگلس در تعريف خود از طبقهدر كتاب ايدئولوژى آلمانى مى گويند:‏ طبقهمجموعه اى از اقشار يا گروه ها نيست.‏ افرادمجزا فقط تا جايى تشكيل طبقه مى دهند كهقرار باشد مشتركا مبارزه اى را عليه طبقه ديگرترتيب دهند.‏ يعنى طبقه پيش از هر چيز ازطريق تضاد آن با ساير طبقات تعريف مى شود.‏با اين تعريف مشخص مى شود كه اختراع طبقهمتوسط كه بنا به ساخت و عناصر تشكيل دهندهآن همگن نيست اختراعى گمراه كننده است.‏ بهطريق اولى جنبش فمينيست هاى ليبرال نه تنهاداراى منافع يكسانى نيستند كه در بسيارى موارددچار تخاصم منافع مادى،‏ فرهنگى و سياسى واجتماعى با ديگر زنان عضو جامعه نيز هستند.‏زيرا كه اين به اصطلاح طبقه متوسط جديد كهجنبش زنان شهرى از زير قباى آن بيرون پريدهاست،‏ اگر قرار باشد در درون طبقه متوسطتعريف شوند هر كدام داراى منافع مادى متفاوتو بلكه متخاصمى هستند و اگر قرار باشد با همهزنان شهرى و روستايى از هر طبقه اى سنجيدهشوند داراى چنان منافع و خواسته هايى هستندكه با يك من سريش به هم چسبانده نمى شوند.‏جنبش زنان ليبرال در خود نمى تواند عناصرىاز زنان كارگر را جاى دهد.‏ زيرا ممكن است درمحيط كار و در اجتماع زن كارگر در شركتىمتعلق به زن سرمايه دار يا شوهر او كار كند.‏زن كارگر عضو اتحاديه يا سنديكاى كارگرىنمى تواند در خيابان دوشادوش زن وابسته بهطبقه سرمايه دار براى حقوق زنان مبارز كند.‏جنبش زنان بدون تكيه به طبقه كارگر در نهايتتبديل به درخواست هاى شخصى مانند كار درخانه و تربيت و آموزش كودكان و يا دستيابى بهشغل بهتر و مقام بالاتر مى گردد كه در خود نطفهاختلاف و حسادت ميان همرزمان سابق را همراهدارد.‏ اعضاى جنبش حقوق زن نه تنها براىاحقاق حقوق مادى و اجتماعى زنان فعاليتىنمى كنند بلكه به دنبال آن هستند تا موقعيت خودرا در جامعه بهبود بخشيده و به مشاغلى با درآمدبالا و زندگى مرفه دست يابند.‏ رفرميست هاىفرصت طلب نيز با نفوذ در اين جنبش آن را بهابزارى براى تعديل و بزك كردن چهره خشن ومردسالار نظام سرمايه دارى و فردگرايانه تبديلكنند.‏ هر جنبشى بدون تكيه به كارگر به عنوانسوژه اصلى مبارزه طبقاتى،‏ دامگهى است كهنيرو و توان اعضا جنبش را در مبارزه با سوژهاصلى آن به تحليل برده و آن را به مترسكى دردستان گروه هاى چپ نما و يا ادا اطوارهاى چپىدر خدمت بورژوازى تنزل مى دهد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!