8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان 8 ﻣﺎﺭﺱ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ! ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻔﺖ ﻭ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻮﻟﻴﺒﺮ - مجله مهرگان

13.07.2015 Views

پيشينه و چون و چند توليد و اشغال فضاكيومرث مسعودى•نگاهى به زمينه ها و پيشينه ‏"توليد و اشغال فضا"‏پرداختن به موضوع ‏"شهر"،‏ ‏"فضا"،‏ ‏"زمينو مسكن"‏ و عرصه هاى ديگر فضا،‏ براى همه ىكسانى كه به انحاء مختلف،‏ آگاه و ناآگاه،‏ هستو نيست شان در معرض غارت و نابودى است،‏همواره دغدغه ى نگارنده بوده است.‏‏”بحث و فحص“‏ درباره موضوع هاى مذكور ودر مجله هاى تخصصى و حتى آكادميك هر چندضرورى است ليكن از نظر نگارنده وقتى كهجنگ خونين براى ‏”اشغال فضا“‏ مغلوبه مى شود وهستى مردم را در آشوبى دمادم و ويرانگر درگيرمى كند،‏ بايد به ‏”خيابان“‏ رفت،‏ با زبانى ستهيندهاز ‏”دشمن“‏ براى ‏”مردم“‏ گفت.‏ ديگر زبان ثقيلو مهجور آكادميك به كار نمى آيد.‏ ‏”گرگ به گلهزده“،‏ زنجموره و ميان مايگى روح مبارزه رافرسوده مى كند،‏ ضرورى آن است كه با گستاخى وجسارت به ميدان دويد،‏ ‏”اى آن كه دانى سزاوارى“،‏قلم و زبان بايد كه در بيان پديده ى ‏”هول سياسى-‏اقتصادى فضا“‏ و جنگ براى اشغال،‏ تخريب،‏ بازتوليد و ‏”سود اندوزى“‏ در اين گدار به سترگى بهكار گرفته شود،‏ ‏”كه اين نه كارى است خرد“،‏ روحسلحشورى بايد در خورد اين.‏ كه امروز روز چنانگسترده و همگانى و در آميخته با ‏”زندگى“‏ آدمياناز يك سو و دوام و بقاى سرمايه سالارى از دگرسو شده ‏”شهر“‏ و به غلط مصطلح ‏”شهرسازى“‏ كهپنهان و پيدا و پيچ و تاب هاى آن بر همگان آشكارشده،‏ پس اين ‏”دم“‏ را غنيمت شمريم تا ‏”شهر“،‏‏”فضا“‏ و چون و چرايى ‏”جنگ براى اشغال فضا“‏را به علم بدل و ‏”علم ‏”را از اسارت زبان و فضاىكپك زده و ‏”مجلات مجلل“‏ به محله ها و گوشه وكنار شهر و شهرنشينان و روستاييان،‏ بپرانيم.‏ ترديدنكنيم كه پرنده سپيد بال ” حكمت و ‏”دانش“،‏چونان هماى سعادت بر سر فرد فرد مردمان اينمرز و بوم تواند نشست،‏ وليك آگاه باشيم كه علمرا هم به كالاى پوپوليستى بدل نكنيم.‏ ‏(چه معبرباريكى!)‏جنبش هاى گسترده در اسپانيا و بسيارى ازكشورهاى آمريكاى لاتين با بيرق ‏”شهر“،‏‏”شهرنشين“،‏ ‏”حومه و حومه نشين“‏ و به سردمدارىفيلسوفان،‏ اقتصاددان ها،‏ شهر پژوهان و معماران وجامعه شناسان و محيط زيست شناسان آغازيد،‏ وبه سرعت گسترش يافت و جهانى شد.‏ انقلاب1357 و نقش ‏”خارج از محدوده“‏ نشينان بر كسىپوشيده نيست.‏ در اين جستار تلاش كرده ام – هرچند گسيخته و تكه تكه كه عدم تسلط نگارندهاز جهتى،‏ و البته تلاش براى استفاده از زبانىجديد،‏ گويا و بى استعاره و غمز و كنايه نيز به ايندشوارى افزود-‏ بارى تلاش كردم زمينه و پيشينه ى" فضا"،‏ ‏"ناگزيرى در آميختگى سرمايه و فضا"،‏‏"كنش مندى برنامه ريزان و مردم"،‏ و ‏"جنگ پنهانو آشكارتر هر روز بيش از ديروز"‏ را در پهناىجهان كنونى بيان كنم.‏اميد كه اين آغازى باشد بر فرايند تبديل موضوع هاىمذكور به ‏"گفتمانى"‏ همگانى،‏ و ‏"برنامه ريزان"-‏ بهمعناى عام آن-‏ و پژوهندگان شهرى و روستايىرا در پايگاه شايسته شان قرار دهد و ‏"علم"‏ را به•‏"كنش"‏ گسترده بدل سازد.‏ باشد كه اين ‏"دم گرم"‏آهن سود سياست پيشگان را و رانت خواران رابگدازد و بر وقاحت و درنده خويى سرمايه دارانمهار زند تا بعد و االله و اعلم.‏برنامه ريزان و برنامه ريزىدر ايران،‏ به دنباله روى از جهان شرق و غربپيشين و يكسره ‏"غرب"‏ معاصر،‏ ‏"برنامه ريزىو نقش بندى شهرى"‏ در كالبد ‏"مهندسان مشاورمعمارى و شهرسازى"‏ تنگ افتاده و به ‏"مهندسى"‏تقليل يافته است.‏ همكاران و ‏"مهندسان"‏ در اينچارچوب و پيشينه شان بى بهره گيرى از انديشهاقتصاددان ها و جامعه شناسان و پژوهندگان محيطزيست،‏ ‏"همه چيز دان"‏ مى پندارند خود را.‏همكار شفيقى كه ‏"معمارى"‏ خوانده بود،‏ در برابرپرسش من كه چرا ‏"معماران"‏ شهرسازى را تيولخود مى دانند،‏ جواب حيرت انگيزى داد:‏ ‏"شهرمجموعه اى از خانه ها است و خانه را هم معمارطراحى مى كند،‏ پس معمار شهر ساز هم هست".‏ ازلجم بى آن كه به ذات عالى تر پديده شهر و مباحثاين چنينى بپردازم،‏ كه مى دانستم بى فايده است،‏ماهنامه اقتصادي،‏ اجتماعي،‏ فرهنگي و هنري34

ث ی----گفتم به نظر من معمارانى كه توانايى و خلاقيتآفرينندگى ندارند و در واقع نقشه كش هاى هندسهدان هستند،‏ چون معماران خوبى نيستند،‏ واماندهو خود شيفته به شهرسازى رو آورده اند كه علمىسنت زده در كشور ما و بى در و پيكر است.‏به نظرم جمله ى معروف لوييس ممفورد براىتوصيف اينان درخشان است و بس است:‏ "خدايان شهرسازى كاغذى".‏‏"برنامه ريزان شهرى"‏ چندان به پيچيدگىكنشى كه انجام مى دهند،‏ آگاه نيستند.‏ اين گفتهديويد هاروى را از كتاب،‏ ‏"سرمايه شهرى شده"‏نقل كردم.‏ بر اين پايه مى توان نظر هاروى راگسترش داد و گفت كه ‏"برنامه ريزان شهرى درجهان واپس مانده حتا به اين ناخودآگاهى خودنيز آگاه نيستند.‏ اين ناآگاهى در جهان به اصطلاح‏"پيشرفته"‏ شايد با وجود نهاده ها،‏ حزب ها،‏گروه ها و فرهنگ و قانون ها ‏...چندان مشكل سازنباشد-‏ كه هست و بيش تر هم خواهد شد زيرااين بستر و حقوق دمكراتيك در حال زوال استو سرمايه دارى هار هم در هجومى چندجانبه بهاين حقوق كه دستخوش ركودى ساختارى استو واقعا خون جلو چشم اش را گرفته-‏ به هر حالهنوز برنامه ريزان كنشگرانى در بسترى سامانيافته هستند و اشتباه ها و ميان مايگى شان-‏ تحتسلطه سنگين سرمايه شهرى-‏ توسط شهروندانو پژوهندگان دمكرات و مستقل،‏ مورد اعتراضو لاجرم اصلاح مى شود.‏ واقعا زبانم نمى گردد ازفعل استمرارى استفاده كنم،‏ چرا كه معتقدم تماماين مزيت ها در جهان صنعتى گيشرفته و سرمايهسالار به گذشته مربوط است).‏ به هر حال ايننقش،‏ كنش برنامه ريزان،‏ در جهان وامانده بسيارمهم است چون ‏"نهاد برنامه ريزى"‏ جزء معدودبنيان هاى تاثير گذار بر روندهاى ‏"توسعه"‏ به شمارمى آيد.‏پيترهال ‏”برنامه ريزى فضايى فضا به معناىهر آن چه كه بستر سرمايه گذارى،‏ توليد كالا و سودو باز توليد نيروى كار را فراهم مى آورد)‏ را واكنشىبه مسايل ناشى از توسعه ى سرمايه دارى در قرننوزدهم مى داند.‏ اشكار است كه شهر “Urban”كانون گرد آمدن و بروز مسايل اجتماعى،‏ فرهنگىو سياسى ناشى از اقتصاد است.‏‏”برنامه ريزى فضايى در بستر اجتماعى-‏ اقتصادىخود نقش جنبش اصلاحات در قبال پيامدهاى غيرانسانى سرمايه دارى بوده است“.‏ديويد هاروى ‏”تعادل بخشى به نظاماجتماعى،‏ اقتصادى و كالبدى-‏ محيط ساخته شدهيا مصنوع – (urban را دستور كار برنامه ريزىفضايى مى داند.‏ با يك شرط اساسى“برنامه ريزى بهروايتى غير فنى و غير دمكراتيك“،‏ به معناى ديگربرنامه ريزى ‏”برآمده“‏ از فلسفه،‏ اقتصاد،‏ جامعهشناسى،‏ محيط زيست و...،‏ برنامه ريزى به معناىكنشى ديالكتيكى،‏ پايدار از جنبه ى انسانى و محيطزيستى.‏چشم اسفنديار و چند چهره گى پاشه آشيل وچهره ژانوسى)‏ محيط مصنوع در تداوم انباشتو بن بست هاى احتمالى آن-‏ سقوط اخيربازار مستغلات در آمريكا كه به سرعت به اكثركشورهاى جهان سرايت،‏ و به بحران تمام عيارو جهانى بدل شد و تداوم آن سياست پيشگان ووابستگان به نظام سرمايه دارى را سخت متوحشكرده است-‏ به ويژه كاهش ارزش مبادلاتى زمينو به ويژه مسكن،‏ كاهش مطلوبيت سكونتى وتجارى و توريستى مركز شهرها وبى استفاده ماندنمحيط مصنوع – شهر – مى تواند فرصت مناسبىبراى برنامه ريزان در بازستاندن بخشى از حقوقشهروندان،‏ و مهم تر از ان به كرسى نشاندن نگرشمبتنى بر ‏"پايدارى محيط مصنوع از نظر انسانىمحيط زيستى"‏ فراهم آورد.‏به گفته درخشان ‏"لوييس ممفورد"‏ كه ابراهيموار بت خود شيفتگى ‏"مهندسان"‏ مدعى را در هممى شكند.‏ ‏"مهندسان كاغذى كه پيدايش جهان -مصنوع،‏ شهر-‏ و سمت و سوى آن را به قلم وترسيمات خود مشروط مى دانند،‏ برخلاف تصورخود نه اراده گرايانه كه دن كيشوت وار جهانبيرونى-‏ شهر-‏ را اسير ذهنيات خود مى انگارند"‏اين ها به جحاى جنگيدن با اسياب بادى كه نانمردم را تهيه مى كند ضرورتا و بايد با تبار شناسىبرنامه ريزى و شهر شناسى با نقش محيط مصنوعدر تداوم ساختار حاكم آشنا شوند.‏برنامه ريزان بايد با آگاهى به نقش و توان ‏”برنامهريزى“‏ مانع از انباشت دارايى ها و غير قابل نقدشدن آن ها شوند بدهى غير قابل وصول گروه هاىبا نفوذ به بانك ها به هزارها ميليارد تومان بالغمى شود كه به خريد زمين و ساختمان و افزايشمهار گسيخته ى ارزش مبادلاتى خانه و مسكن35شماره چهاردهم اسفند ماه 91

پيشينه و چون و چند توليد و اشغال فضاكيومرث مسعودى•نگاهى به زمينه ها و پيشينه ‏"توليد و اشغال فضا"‏پرداختن به موضوع ‏"شهر"،‏ ‏"فضا"،‏ ‏"زمينو مسكن"‏ و عرصه هاى ديگر فضا،‏ براى همه ىكسانى كه به انحاء مختلف،‏ آگاه و ناآگاه،‏ هستو نيست شان در معرض غارت و نابودى است،‏همواره دغدغه ى نگارنده بوده است.‏‏”بحث و فحص“‏ درباره موضوع هاى مذكور ودر <strong>مجله</strong> هاى تخصصى و حتى آكادميك هر چندضرورى است ليكن از نظر نگارنده وقتى كهجنگ خونين براى ‏”اشغال فضا“‏ مغلوبه مى شود وهستى مردم را در آشوبى دمادم و ويرانگر درگيرمى كند،‏ بايد به ‏”خيابان“‏ رفت،‏ با زبانى ستهيندهاز ‏”دشمن“‏ براى ‏”مردم“‏ گفت.‏ ديگر زبان ثقيلو مهجور آكادميك به كار نمى آيد.‏ ‏”گرگ به گلهزده“،‏ زنجموره و ميان مايگى روح مبارزه رافرسوده مى كند،‏ ضرورى آن است كه با گستاخى وجسارت به ميدان دويد،‏ ‏”اى آن كه دانى سزاوارى“،‏قلم و زبان بايد كه در بيان پديده ى ‏”هول سياسى-‏اقتصادى فضا“‏ و جنگ براى اشغال،‏ تخريب،‏ بازتوليد و ‏”سود اندوزى“‏ در اين گدار به سترگى بهكار گرفته شود،‏ ‏”كه اين نه كارى است خرد“،‏ روحسلحشورى بايد در خورد اين.‏ كه امروز روز چنانگسترده و همگانى و در آميخته با ‏”زندگى“‏ آدمياناز يك سو و دوام و بقاى سرمايه سالارى از دگرسو شده ‏”شهر“‏ و به غلط مصطلح ‏”شهرسازى“‏ كهپنهان و پيدا و پيچ و تاب هاى آن بر همگان آشكارشده،‏ پس اين ‏”دم“‏ را غنيمت شمريم تا ‏”شهر“،‏‏”فضا“‏ و چون و چرايى ‏”جنگ براى اشغال فضا“‏را به علم بدل و ‏”علم ‏”را از اسارت زبان و فضاىكپك زده و ‏”مجلات مجلل“‏ به محله ها و گوشه وكنار شهر و شهرنشينان و روستاييان،‏ بپرانيم.‏ ترديدنكنيم كه پرنده سپيد بال ” حكمت و ‏”دانش“،‏چونان هماى سعادت بر سر فرد فرد مردمان اينمرز و بوم تواند نشست،‏ وليك آگاه باشيم كه علمرا هم به كالاى پوپوليستى بدل نكنيم.‏ ‏(چه معبرباريكى!)‏جنبش هاى گسترده در اسپانيا و بسيارى ازكشورهاى آمريكاى لاتين با بيرق ‏”شهر“،‏‏”شهرنشين“،‏ ‏”حومه و حومه نشين“‏ و به سردمدارىفيلسوفان،‏ اقتصاددان ها،‏ شهر پژوهان و معماران وجامعه شناسان و محيط زيست شناسان آغازيد،‏ وبه سرعت گسترش يافت و جهانى شد.‏ انقلاب1357 و نقش ‏”خارج از محدوده“‏ نشينان بر كسىپوشيده نيست.‏ در اين جستار تلاش كرده ام – هرچند گسيخته و تكه تكه كه عدم تسلط نگارندهاز جهتى،‏ و البته تلاش براى استفاده از زبانىجديد،‏ گويا و بى استعاره و غمز و كنايه نيز به ايندشوارى افزود-‏ بارى تلاش كردم زمينه و پيشينه ى" فضا"،‏ ‏"ناگزيرى در آميختگى سرمايه و فضا"،‏‏"كنش مندى برنامه ريزان و مردم"،‏ و ‏"جنگ پنهانو آشكارتر هر روز بيش از ديروز"‏ را در پهناىجهان كنونى بيان كنم.‏اميد كه اين آغازى باشد بر فرايند تبديل موضوع هاىمذكور به ‏"گفتمانى"‏ همگانى،‏ و ‏"برنامه ريزان"-‏ بهمعناى عام آن-‏ و پژوهندگان شهرى و روستايىرا در پايگاه شايسته شان قرار دهد و ‏"علم"‏ را به•‏"كنش"‏ گسترده بدل سازد.‏ باشد كه اين ‏"دم گرم"‏آهن سود سياست پيشگان را و رانت خواران رابگدازد و بر وقاحت و درنده خويى سرمايه دارانمهار زند تا بعد و االله و اعلم.‏برنامه ريزان و برنامه ريزىدر ايران،‏ به دنباله روى از جهان شرق و غربپيشين و يكسره ‏"غرب"‏ معاصر،‏ ‏"برنامه ريزىو نقش بندى شهرى"‏ در كالبد ‏"مهندسان مشاورمعمارى و شهرسازى"‏ تنگ افتاده و به ‏"مهندسى"‏تقليل يافته است.‏ همكاران و ‏"مهندسان"‏ در اينچارچوب و پيشينه شان بى بهره گيرى از انديشهاقتصاددان ها و جامعه شناسان و پژوهندگان محيطزيست،‏ ‏"همه چيز دان"‏ مى پندارند خود را.‏همكار شفيقى كه ‏"معمارى"‏ خوانده بود،‏ در برابرپرسش من كه چرا ‏"معماران"‏ شهرسازى را تيولخود مى دانند،‏ جواب حيرت انگيزى داد:‏ ‏"شهرمجموعه اى از خانه ها است و خانه را هم معمارطراحى مى كند،‏ پس معمار شهر ساز هم هست".‏ ازلجم بى آن كه به ذات عالى تر پديده شهر و مباحثاين چنينى بپردازم،‏ كه مى دانستم بى فايده است،‏ماهنامه اقتصادي،‏ اجتماعي،‏ فرهنگي و هنري34

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!