12.07.2015 Views

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

نم‎234‎‏/<strong>شاه</strong> خاكستريچشمپرسيد:‏ ‏«ميشود تا خانهتان با شما بيايم؟»‏آسمان شگرف و نيلي بود،‏ و به پهناي استپ.‏ آنها ساكت در زير ستارگان بودند،‏ ميان عطر شبانهي گلهادر هواي گرم.‏‏«ميشود نزديكتان شوم؟»‏من كرد،‏ انگارميبايست دستش را مؤدبانه بگيرد.‏‏«ازدواج كردهايد،‏گمان نكنم.»‏<strong>آنا</strong> با آرامشي تمام گفت:‏ ‏«نه ديگر.»‏پاهايشان صدايي آرام در هواي گرم در ميآوردند.‏همچنان كه راه ميرفتند،‏ ميانديشيد:‏ اين است آنچه گم كردهام.‏ چيزي در آسيا حقيقتم را خودميجست.‏»اسرارت را بر نتابيدي،‏ نه؟»‏ايستاد،‏ و لحظهاي زل زدند به بالا.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!