12.07.2015 Views

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

<strong>شاه</strong> خاكستريچشم/‏‎233‎امشب فقط براي او ميخواند.‏ هر كسي پسرش در كمپ بود،‏ اين سان خوشحال ميشد.‏خواند آن سان كه هميشهخوانده بود:‏ساده،‏با صداييدرشت و ژرف،‏ با اطمينانواژهها را به ياد ميآورد،‏مستقيم او را نگاه ميكرد.‏چشمانش تيره بودند.‏همچنان كه ميخواند احساسميكرد گويي با هم در حبابيشيشهاي هستند.‏سپس بهطرفش بالا آمد.‏همچنان كهحدس ميزدنامش را اكنونميدانست.‏ تحسينش را مانندملكهاي دريافت كرد،‏ با كمي زنگار در صدايش و شفقتدر لبخندش.‏بسيار قشنگ بود،‏ وناگاه كمروبه نظر آمد.‏‏«از او پرسيد:‏ ‏«كجا زندگي ميكني؟»‏گفت:‏ ‏«در خانهي بيوهي بولگاكو.Bulgakov

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!