12.07.2015 Views

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

شاه خاكستري‌چشم (گزيده‌ي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

<strong>شاه</strong> خاكستريچشم/‏‎227‎تكههايي از رؤيايش نزدش بازگشت.‏ بر سرزمين ويران تاتار قدم ميزد:‏ گل ولاي يخ زده،‏ تختهاي برگودالي از برفاب.‏ در پايينش،‏ زني در جامههاي ژنده،‏كلبهاي روستايي،‏ ميخي،‏ و كلافي از ريسمان.....‏آيا نشانهي چه بود؟ <strong>آنا</strong> از خيالپردازيهايش در شگفتبود.‏گذرانده بود،‏ يا در صف ايستاده بود تا ازبيش از يك سال پيش سوار بر قطاري به جنوب آمدهبود،‏ از چيستوپلChistopolدر شمال يخبندان،‏ جاييكه اتحاديهي نويسندگان نخستين بار او را اخراج كردند.‏ليديا چوكوسكاياLydia Chukovskaya، دوستي وفاداراز روزهاي لنينگرادش،‏ با او بود؛ <strong>آنا</strong> هميشه ميفهميدكه مردم او را ميپايند.‏ و ليديا زني دلير بود-‏ اوشعرهاي غنايي آمرزشخوانيRequiemرا از بر كردهبود هنگامي كه نگاشتن آنها بسيار خطرناك بود-‏ و زنيسخاوتمند نيز.‏ ساعتها در صف براي گرفتن جيره سر پازندان كرستي Kresty Prisonامانتي پستي را بگيرد.‏<strong>آنا</strong> آه كشيد.‏ آنجا بينشان شكافي بوده است.‏ ليديا بادهگساري را بسي سخت ناپسند ميدانست.‏ باقلبي بد،‏ كار عاقلانهاي نبود.‏ از آن بدتر،‏ او نيز رانوسكايا را عوامانه ميدانست.‏ شايد كمي حسود بود.‏<strong>آنا</strong> شانه بالا انداخت.‏ آنچه بايد بشود خواهد شد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!