شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
226/<strong>شاه</strong> خاكستريچشمروزي از زندگاني <strong>آنا</strong> <strong>آخماتوا</strong>هنوز نيمه-بامداد بود. <strong>آنا</strong> <strong>آخماتوا</strong>، سراسر وجودش در لنينگراد شكل گرفت، دراز كشيده در خيالتاشكند بود. روي بالش نيمرخش به تيزي تصويري فلزي بر سكهاي بود. با تكاني بيدار شد، قلبش بلندو بدآهنگ ميكوبيد.با دستان كوچك و كمابيش بچگانهاش پتوهاي بيرنگ صورتي را دور كنار زد و قرصهايش را جستجوكرد. قلبش آهنگين فرو ميكوبيد. شب قبل با فاينا رانوسكايا Faina Ranevskaya زياد ودكا خوردهبود. در بالا نشسته بود و با احتياط پاي كرختش را مي ماليد. در انديشهي چهرهي مضحك رانوسكايالبخند زد. او را صدا ميزد چارلي چاپلين. مشهورترين هنرپيشهي كميك در روسيه بود.<strong>آنا</strong> داشت جامهي كهنهاي از ابريشم چيني را با اژدهايي سياه بر پشت آن بپوشد. يكي از درزهايش اززير بازو تازانو، پاره شده بود. ماهها اين گونه بود. اما هوا در برابر پوستش گرم بود. انديشيد بينوابودن در هواي گرم چقدر آسانتر است.