شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
شاه خاكستريچشم (گزيدهي شعرهای آنا آخماتوا برگردان ... - Goftaman.com
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
170/<strong>شاه</strong> خاكستريچشممارينا تسوهتايواي من. چهارمآواز شما هردو زنآواز شما هر دو زن را در پاي ستيغ كرملين ميپسندم بيشتر از سرودهايي كه شاعران در سايهيقلعهي باستيل سر دادند، يا در اسكلهي ايفل و زير هيكل آزادي؛ زيرا هر دو شما زن كوليوار و بهسياق رنگآميختهها و نجسها و زنديقها ميخوانيد. حتي خاطرهاي كه از اسيپ ماندلشتام داريد، خودكتابي است اسراراميز كه بايد وردهاي آن را بر آب روشن در غارهاي زير كليساها و ديرها دميد. مننيز چون آدميان زيستم. گرچه هر دو سري زديد به فرنگ، آن دهكدهي باورنكردني آويخته در بلوريسمي، اما مانند شما قرقيزستان و حبشه و دهكورهها و خاراسنگهاي گرجستان را بيشتر ميپسندم.پايتختي نداشتهام تا چند پاس شبانه سگرمه بزنم و پيشاني غمناكم را جلو فرشتگان ره گم كردهبكارم. نه، هرگز. اما خسته نميشدم. گاهي آلونكم را در ميان ستارگان هره ميماليدم و با سگي فلكيدر بازوان، دوان سرازيري كَندهكَندهي آسفالت مرده را ميبريدم. با شكم و ديدگان گشنه از قلعهيويرانمان بالا ميخزيدم. بارها با گزيدهاي از <strong>شاه</strong>نامه در سينه و خشتي زير كله ميخفتم، همچنان كهشما و همپالكيهايمان با سرباز مفرغي پوشكين سر ميكرديد. درهي گنجمان كنار دكهي روزنامهفروشي