کودتا، حاکمیت و فروپاشی - Goftaman.com

www.goftaman.comکشورآينده های سعادتمنداحترام هميشه وو افتخار آن با مان از خواهندکرد.‏جاويدان ياد بشريت مترقیاتحادشوروی اين دوست راستين افغانستانجنوبی خود وزحمتکش به همسايه وانقلابی درهمه عرصه های زندگی کمک ها مبذولجانبه همه و عظيم پشتيبانی ميدارد.»(‏‎39‎‏)‏برژنفاز گزاری سپاس کارمل ببرک تلقیملی خود وظيفه شوروی را زمامدار مردمکند:«سالهاوقرنهاخواهدگذشت،‏ می عادلانه رانوين و افغانستان جامعه ولی هميشه وهميشه سپاساعمار خواهندکرد ودوست صميمی خودخلق برادر از گزار هم اکنونما اتحادشوروی خواهند بود.‏ يکبارنموده و ادا وظيفه ملی خويش را به دوستان شورویرا ديگرسپاس عميق خود لنينی،‏ به شخص شمارفيق، به حزب کبير بهشوروی رهبران وساير برژنف بی غرضانه شماخاطرپشتيبانی همه جانبه و توجه دايمیبخاطر انقلاب افغانستان و از ونسبت کمک هایتان به سرنوشت انقلاب ما تان به مردم افغانستانبی نظير بزرگ و ابرازموجوديتبيانات خود يکی از کارمل در جهان مرهوننقشه در افغانستان را ‏«اجازه دهيدوجوداتحادشوروی می خواند:‏ اتحادبه صراحت اعلام بدارم که اگر بشريتنميداشت نه تنهاامروز شوروی وجود تحت مهميزهای بربريت ددمنشانه فاشيزمهمچنانو وپاميزد دست وامپرياليزم ماسياره ی ديگرافغانستانی درنقشه نميداشت.»(‏‎41‎‏)‏وجود ميداريم..‏ .»(40)441www.goftaman.comجمعیکارمل در ببرکباری ‏«اينکابل گفت:‏ نظاميان شوروی در از ‏(اشاره به سربازان وخون هاي پاک سرزمين مقدس افغانستانافسران شوروي)در شده حماسه هاييکجا خون پاک افغانها با ساخته اندجاويداني را شوروی ومردم ازاين همه تمجيدوستايش از زمام داران شوروی کهنيروهای شوروی و وبهبودند قربانی آتش اين نيروها خود چه انتباهیکرده بودند کشورشان تجاوز رهبریمسند می گرفتند؟ آياببرک کارمل در حاکميت به چنين اظهاراتی نيازحزب و هواداران ببرک کارمل اينداشت؟ بعضی از شرايطو ناگزيری ها از اظهارات را که سايرتلقی می کنند دوران جنگ سرد رهبران ومسئولان حزب دموکراتيک خلق نيزبه زبانبارها اينگونه اظهارات را رانده اند.‏(42)«...442-5ناتوانی در ايجاد تعادل ميانآيدئولوژی حزبی و زمينه های عملی آندر جامعه:‏ببرک کارمل بر غم آنکه در مسند زمامداری با تأمل و مدارا در عرصه هایمختلف سياسی و اجتماعی گام گذاشت،‏ درايجاد تعادل ميان تعارضات آيدئولوژیحزبی خويش و زمينه های عينی و عملی آندر جامعه به مؤفقيتی دست نيافت.‏ درحالی که اين ضعف پيوسته از دشواريها ومشکلات تمام روشنفکران و جنبش هایروشنفکری سده بيستم ميلادی و حتا تااکنون در جامعه قبيله يی و سنتیافغانستان شمرده می شود،‏ اما برای