کودتا، حاکمیت و فروپاشی - Goftaman.com

www.goftaman.comمثال او درداشت.‏ بگونههمان شب نخستين قيام مسلحانه با وصفمخالفت شديد شهيد نورمحمدتره کی و ببرککارمل به قيام کنندگان دستور صادر کردتا جگرن هاشم خوستی و جگرن هاشمقندهاری و دگرمن سرور قوماندان کندکترانسپورت هوايی را به شيوه نظامیمحاکمه و مجازات کنند.‏ هنگاميکه کارملبه اين فرمان نظاميگرانه امين اعتراضکرد به پاسخ او گفت اين افسران بهقيام خيانت کرده آب به آسياب قاتل خيبرشهيد ريخته اند.»(‏‎39‎‏)‏محمدعزيزاکبری عضو جناح خلق که قبل ازحاکميت حزب دموکراتيک خلق از افسرانپايين رتبه پوليس در وزارتداخله(وزارت کشور)‏ بود و سپس درسازمان استخباراتی اگسا و کام بهرياست رسيد،‏ در حالی که حزب و تمامرهبری آنرامسؤل تلقی ميکند،‏ امين راتصميم گيرنده اصلی در اعدام هامعرفیمی نمايد:‏ ‏«برداشت من اين است که درمجموع حزب مسئول است.‏ بعلاوه رهبری حزب،‏چرا خود تره کی هم در يکی از بياناتخود می گويد که؛ ‏"سوک چه په تيارهتوطئه کوی په تياره محويی کی"‏ ‏(کسی کهدر تاريکی عليه ماتوطئه می کند درتاريکی محوش کنيد)‏ يا مثلا در يکی ازبيانات ديگر خود ميگويد که ‏"زه داخوانيانو په ضد جهاد اعلانوم"‏ ‏(من درمقابل اخوانيها جهاد اعلان ميکنم)‏ واين تقريباً‏ صلاحيت را به آخرين قدمه‏(رده)‏ حزب انتقال می دهد.‏ يعنی در آنجاصرف اگسا و سازمان اوليه ولسوالی217www.goftaman.comوعلاقه داری‏(شهرستان)‏‏(بخشداری)‏ گرفته تا سطح وزراء،‏ صلاحيتگرفتن وزدن و توقيف کردن داشتند.‏ درموارد زيادی از گرفتن و اعدام کردنها بهنظر من امين تصميم ميگرفت،‏ چرا که کاراين سازمان را بالآخره امين بررسیميکرد.»‏اما ببرک شينواری از خلقی های هوادارامين و معين وزارت سرحدات در حکومتيکصد و سه روزه او اتهام ديکتاتوری رابر حفيظ االله امين تعجب بر انگيز و غيرواقعی می پندارد.‏ شينواری می گويد:‏‏«تاحدی که من همرايش ‏(همرای امين)‏ روابطداشتيم من هر قدر که همين تبليغات رامی شنيديم و فکر ميکرديم که آن دلچسپیو دوستی که او با مردم داشت و با دوستهای شخصی خود داشت من کاملا تعجبميکردم که اين آدم چطور يک ديکتاتورمعرفی می شود؟ اينکه حالات به اين شکلبود من دقيقًا گفته نمی توانم که سند پيشما باشد که چقدر او در اين کشتن و بندیکردن رول داشت.‏ منتهامن يک چيز راگفته می توانم اگر اين طور فکر کنيم کهدر اين مسايل بالاتر از پنجاه فيصدتأثير امين بوده باشد بايد عزيزااللهواصفی بندی نمی شد.‏ اين را برادروار میگويم که عزيزاالله واصفی زنده است.‏ بسياردوست های خوب امين شاعر و نويسنده کهبرای او دلچسپ بود کشته شدند.‏ اونتوانست که آنها را نجات بدهد.‏ حتی ازبندی گری آنها را خلاص کرده نتوانست.‏بعضی خويش های امين هم بندی شدندنتوانست که آنها را خلاص کند.‏ از اين218(40)