11.07.2015 Views

نشریه پیام کارگران فلزکار شماره ١٦

نشریه پیام کارگران فلزکار شماره ١٦

نشریه پیام کارگران فلزکار شماره ١٦

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

چرا <strong>پیام</strong> <strong>فلزکار</strong> را دوست دام40<strong>پیام</strong> <strong>فلزکار</strong>هفته گذشته هوا ابری و آماده بارش بود.پس از صرف صبحانه ‏،کت ضخیمی پوشیدم وشال و کاله کردم.همسرم با عصبانیت گفت مگر نمی بینی هوا بسیار سرد است؟گفتم میدانم ولی احتیاط های الزم را کرده ام.بیرون رفته و از دوستی که همیشه <strong>پیام</strong> <strong>فلزکار</strong> رامی گیرم،‏ را گرفته به خانه آمدم.وقتی به خانه رسیدم همسرم نفس عمیقی کشید و گفتسالم هستی؟ توی این سرما نمی شد <strong>پیام</strong> فلز کار نخونی؟ همه حرفات از بیمه و تامیناجتماعیه؟ مگر از <strong>پیام</strong> <strong>فلزکار</strong> حقوق می گیری که این همه نامه می نویسی و مطالعه میکنی؟؟گفتم:خانوم،‏ اگرحرف هایت تمام شد به گفته های من گوش بده.من از‎14‎سالگی،‏درست زمانی که در کارگاه کفاشی،پادویی می کردم و آن زمان تمام کار دوخت کفش بادست انجام می شد،درد و رنج زمان نوجوانی باعث شد به صفوف سندیکاهای کارگریبپیوندم و این تالش موجب شد که در سن‎21‎سالگی عضو هیات اجراییه سندیکا شدم.‏درآن زمان به سهم خود تالش کردم که <strong>کارگران</strong> را نسبت به حقوق خود آشنا کنم وطیچندسال،دهها سخنرانی کارگاهی هر یک به مدت نیم ساعت انجام دادم و برای <strong>کارگران</strong>توضیح می دادم که سندیکا چیست؟ و اتحادیه وسندیکاهای کارگری باید ازحقوقشان اطالعداشته باشند.درشصت سال قبل هیچ روزنامه یا مجله ای از<strong>کارگران</strong> حرف نمی زدند وکارگر را به نام ‏»عمله«‏ به زبان می آوردند.آنها درآن زمان به ارزش نیروی کارآگاهینداشتند.‏ اکنون که ماهنامه <strong>پیام</strong> <strong>فلزکار</strong> با مطالب گوناگون کارگری را می نویسد احساسمی کنم به آنچه که درطی چندین دهه آرزو داشتم رسیده ام و به همین علت است که <strong>پیام</strong><strong>فلزکار</strong> را دوست دارم و تا موقعی که قلبم به تپش خود ادمه می دهد آنرا می خوانم.چراکه ثمره فعالیت خود و دوستانم را پس از‎60‎سال را می بینم ایمانی که آرزویش را داشتمو اکنون می بینم که به ثمر نشسته است.‏محمودآقا کفاشامیدکه پسندیده امیدی همه رنجکشان رابه گمان ست مرا بلکه یقین شد دگران را آشکارا ونهان خسته همه خُ‏ رد وکالن راکی توان دیده فروبست به روی ستمی،کان برسدآنچه سزاست،چه مردان چه زنان راآشکاراست که بی تو،نتوان گفت زمانی هم ازاین رو بکشی،مهرهمه پاکدالن رامن نهم نام تودروازه فردوس زمینی که سعادت زتوآیدهمه ی پیروجوان رابی گمان چون توبیایی،ستم کهنه گُریزد ‏)نه روا باشد اگر ما به توامیدنبندیم(‏چه کندخلق ستمکش،به تو امید نبندد؟ چون توآن بخت سپیدی که رسدجان جهان را‏)بهروز(‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!