11.07.2015 Views

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺗﻴﻎ ﻧﻘﺪ - روزنامه جام جم

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

7science@jamejamonline.irشماره مستقيم:‏ 23004320 گفت وگو پيامك:‏ 300011214دوشنبه 29 مهر 1392اشارهدرنگاهبه منابع طبيعي دو ديدگاه كلان وجود دارد.‏يكي از نگاه هاي مطرح اين است كه ارزش ها و توان اينمنابع را با توجه به نقشي كه در حمايتازانسان دارد،‏ موردتوجه قرار دهيم.‏ ديدگاه ديگر اين است كه گفته مي شوداين منابع به خودي خود داراي ارزش هاي ذاتي است.‏ بهعبارت ديگر،‏ چهانسان روي زمين باشد و چه نباشد منابعارزشمند است.‏ با در نظر گرفتن اين كه انسان موجودياست كه از 10 يا 15 هزار سال پيش،‏ به اين شيوه رويزمين ساكن شده،بايد ديدگاهي را موردتوجه قرار دهيم كهبيانگر رابطهاين منابعباانسانباشد.با دكتر مسعودباقرزادهكريمي،‏ معاون دفتر زيستگاه ها وامور مناطق سازمانحفاظت محيط زيست درباره ضرورت برقراري تعادلبين منابع طبيعي و <strong>جم</strong>عيت ساكن دراين مناطق گفت وگوكرده ايمتاببينيمبه هم خوردناينتعادل وافزايشبي رويه <strong>جم</strong>عيت در مناطقي كه ظرفيت هاي محدوديدارد،‏ چه پيامدهايي را مي تواند به همراه داشته باشد.‏فرانك فراهاني <strong>جم</strong> ‏/گروه دانشبه طور ميانگين،‏ واحد مساحت محيط زيست ايرانظرفيت پذيرايي از چه ح<strong>جم</strong> جاندار را دارد؟ آيا مطالعاتي دراين زمينه ان<strong>جام</strong> شده است؟ظرفيت توليد طبيعي سرزمين نسبتا ثابت است.‏ شايدبتوانيم تااندازه اي توان توليد طبيعي سرزمين راافزايشدهيم،امابدون ترديدنمي توانيماثرگذاري زيادي داشتهباشيم.‏ كل خاك كوير را نمي توان حاصلخيز كرد.‏ بنابرايندر كل سرزمينايراناحتمالافزايش توان طبيعي سرزمينبسيار كمبوده واين در حالياست كه مصرف ما در حالافزايشاست.‏ ما مي گوييم وقتياين دو شاخص يعني منابعو مصارف به هم مي رسند،‏ به نقطه تعادل رسيده ايم،‏ امااكولوژيست ها براين باورند نقطه تعادل جايياست كه 10درصد توان طبيعي توليد سرزمين را به حيات وحشاختصاصدهيم چون آنها همازاين ميزان توليد سهمي دارند.برايمثال،‏ اگر ظرفيت توليد طبيعي سرزمين ايران به ازاي هرفرد 0 / 8 هكتار باشد بايد 10 درصد آن را براي حيات وحشحفظ كند و به عبارتي ما نمي توانيم همهاين مقدار توليد رامصرف كنيم.‏معمولا انسان با قدرت تغيير در طبيعت پيش مي رودتا جايي كه در آستانه آغاز يك فاجعه بزرگ قرار مي گيرد.‏به نظر شما راه حل جلوگيري از اين فاجعه هاي خودساختهچيست؟در كل دنيا ‏،كشورها با توجه بهاين كه چه ظرفيت هايي وازهر كدام از آنها چه اندازه اي در اختيار دارند و ميزان مصرفشانازاين منابع،‏ محاسبه مي كنند چهاندازهاز تعادل فاصله دارند وبرايناساس چگونه مي توانندنيازهايشان را برطرف كنند.ايناعداد بسيار جالب است و مي تواند دربردارنده اطلاعات مهموارزشمندي باشد.البته در كل دنيااين عدد براي كشورهايمختلف متفاوتاست.‏ چراكهاساسا يك هكتاراز مناطقخشك و بياباني در مقايسه با يك هكتار از مناطق حاره ايظرفيت متفاوتي دارد كه معمولا در هر كشوراين ظرفيتبه طور متوسط برآورد مي شود.‏ مثلا فرض كنيد در كشوريظرفيت منابع براي پشتيبانياز <strong>جم</strong>عيتي كه دراين كشورزندگي مي كند يا به عبارتي BCاين كشور بهازاي هر نفرمعادل 4 / 7 هكتار باشد.اگر در اين كشور EF يا مصارف مردم9 / 7 باشد،‏ نشان دهندهايناست كه دراين كشور منابع موجودمي تواند بهازاي هر نفر 4 / 7 هكتار توليد داشته باشد واين درحالياست كه آن فرد دو برابراين مقدار مصرف مي كند.اينمصارف از دو راه مي تواند تامين شود.‏ يك راه اين است كهاز منابع بيشاز ظرفيت آنهااستفاده كنيم.‏ براي مثال وقتيازچاه آب مي كشيماگراين مقدار آب در حديباشد كه سالبعد جايگزين شود،‏ مي گوييم در حد تعادل مصرف كرده ايم.‏اما اگر ميزان مصرف بيشتر باشد و آب بيشتري از چاه بكشيم،‏در اين صورت يا منابع تضعيف شده و كاهش پيدا مي كند يااين كه به ناچار بايداز ذخيره منابعاستفاده كنيم.‏ در يك منطقهشما مي توانيداز يك هكتار 20 درخت قطع كنيد كه سال بعدهماين درخت ها جايگزين شده و مشكليايجادنخواهد شد.‏امااگر ميزان مصرف بيشتر باشد و به جاي 20 درخت 40درخت قطع كنيد،‏ جنگل تضعيف مي شود.‏ راه ديگرايناستكه منابع مورد نياز را از ديگر كشورها وارد كنيم در اين صورتاين كشور فشار خودش را به ديگر كشورها وارد مي كند.‏ برايمثال،‏ چوب مورد نيازش رااز برزيل تامين كرده ياازايرانپسته وارد مي كند.‏ مشابه اين اتفاقات را مي توان در بسياري ازكشورها مشاهده كرد.‏پس مي توان گفت محيط زيست ظرفيت ثابتي دارد ومصرف كه ازحد بگذرد،‏ نمي تواند پاسخگوي نياز ساكنانباشد.‏ ظرفيت پشتيباني طبيعت از انسان چطور سنجيدهمي شود؟سرزمينايرانبراي پشتيبانياز <strong>جم</strong>عيتي كه در كشوروجود دارد فقط مي تواند 0 / 8 هكتار منابع توليد كند.‏ ممكناست اين سوال مطرح شود چرا بين كشورهاي مختلف از نظرتوليد منابع تفاوت هايي وجود دارد؟ علتايناست كه گاهيكشوري نسبت به <strong>جم</strong>عيتش،‏ وسعت بيشتري داشته و به همينعلت منابع بيشتري در اختيار دارد.‏ در كشور ما بيش از دوسومكشور كوير است.‏ بنابراين ترديدي نيست كه توليد سرزمينضعيف باشد.‏ البته كشور ما از نظر ح<strong>جم</strong> گونه ها ضعيف است.‏شايد در كشور ما گونه هايي وجود داشته باشد كه ارزش كيفيبالايي داشته باشد.‏ بنابراين مي توان گفت كشورايراناز نظرطبيعي و بويژه ظرفيت توليد بسيار ضعيفاست.اگرچه ممكناست ميزان مصرف كشور ما در مقايسه با بسيارياز كشورهابه مراتب كمتر باشد،‏ اما منابعي كه در اختيار داريم هم بسياركم است.‏ سطح زندگي،‏ نوع مصرف و سبك زندگي از <strong>جم</strong>لهعواملي است كه مي تواند بر ميزان مصرف منابع تاثيرگذارباشد.‏ براي مثال،‏ سفر با هواپيما مصارف راافزايش مي دهد.‏ درخانواده هايايراني مسافرت محدوداست،‏ پس طبيعياستمصرف نيز در مقايسه با كشورهاي آمريكاي شمالي و بعضياز كشورهاي اروپايي كمتر باشد.‏ در تدوين قانون برنامه پن<strong>جم</strong>توسعه كه من هم يكي از اعضاي كارگروه پايداري محيطيآنبوده ام،براساس ماده 184 و ‎185‎اينبرنامه،اين شاخص هاآورده شده است كه در آينده تمام فعاليت هاي ما را زير سوالمي برد.اگربخواهيمبا طبيعتبهاشتباه رفتار كنيم،‏ هيچ گاهبيناين دو شاخص تعادل برقرار نمي شود.‏ فرض كنيد كشوري كهدرباره آن به عنوان مثال صحبت كرديم بخواهد مشكلاتش راحل كرده و ميزان منابع و مصرف را به تعادل برساند،‏ مي توانداز طريق تقويت منابع اين مشكلات را برطرف كند تا به اينترتيب كاركرد منابعافزايش پيدا كند.‏ دراين شرايط مي تواندازراهكارهايي مانند جنگل كاري،‏ كاهش آلودگي آب رودخانه هابا دكتر مسعود باقرزاده كريمي،‏ معاون دفتر زيستگاه ها و امور مناطق سازمان حفاظت محيط زيستآيا ايران ظرفيت 200 ميليون نفر را دارد؟بيش از نيمي از مساحت ايران را مناطق كويري و نيمه كويري تشكيل مي دهد.‏ محدوديت هاي زيستي در اين مناطق ظرفيت پذيرايي از موجودات زنده را تحت تاثير قرار مي دهد / عكس:‏ <strong>جام</strong> <strong>جم</strong>و تغذيه سفره آب زيرزميني به منظور افزايش سطح آب چاه هااستفاده كند كه هر يك از اين راهكارها به نوعي تقويت منابعاست.اصلاح خاك شور،‏ زهكشي و آبشويي خاك شور ياكاهش مصارف هم از ديگر راهكارهايي است كه اين كشورمي تواند به كمك آنها محدوديت هاي موجود رااز ميان بردارد.‏اگر بتوان رژيم غذايي را از گوشت قرمز به گوشت سفيد تغييرداد يا سبزيجات را در برنامه غذايي گنجاند،‏ باعث رشد EFشده ايم.اين ظرفيت ها در كشورهايي كه مصرفبالايي دارند،‏براحتي قابل تغييراست وبهاين ترتيب دراين كشورها مي توانبراحتي به تعادل رسيد.‏آيا به تعادل رساندن منابع و مصارف در كشور ما همبراحتي امكان پذير است؟مسلما خير،‏ چون منابع كشور ما آنقدر توان تقويت ندارد.‏اگر جنگلي را كه ما در زاگرس داريم به چراگاه تبديل كنيم،‏نمي توانيم آن را دوباره احيا كنيم.‏ اگر بخواهيم بلوط وحشيبومياين منطقه را دوبارهاحيا كنيم،با محدوديت هايبسياريمواجه هستيم.‏ يعني محيط اين اجازه را نمي دهد.‏ در شرايطيكه دام و دامدار بالاي سرنهالاست،‏ نهالاجازه رشد پيدانمي كند.‏ حتياقليم همايناجازه را نمي دهد.‏ بيابان ها در حالگسترش است،‏ منابع آب زيرزميني در حال كاهش است.‏ درجنگل هاي هيركاني كافياست درختان سايه انداز قطع شدهو نور به جنگل بتابد.‏ دراين شرايط درختچه هاامان نمي دهند،‏نهال درختان پهن برگ رشد مي كند و مصيبت از اينجا شروعمي شود.‏ بنابراين ما به اين سادگي نمي توانيم ظرفيت منابعراافزايش دهيم.اما آيا مي توانيم ميزان مصارفمان را كاهشدهيم؟البته در پاسخبهاين سوالبايد گفتبازهم خيلينمي توانيم مصارفمان را كاهش دهيم.‏ EF در كشور ما حدود‎2‎است / 2 واين حداقل ميزان مصرفاست.‏ جالباين كهمتوسط مصرف جهاني هم 2 / 2 است.‏ در نهايت مي توانيمتا حدي،‏ آن هم در محيط هاي شهري مصرف را تا اندازه ايكاهش دهيم.اگر بخواهيم سبك زندگي را بهبود ببخشيم وشرايطي را فراهم كنيم تا مردم از حقوق اجتماعي برخوردارباشند،‏ تفريح كنند و رژيم غذايي مناسبي داشته باشند،‏ بايدميزان مصرف در حد همين 2 / 2 باشد.‏ در كشوري كه به آناشاره كرديم،‏ مردم دو برابر ظرفيت توليد طبيعت توليد مصرفمي كنند.‏ اما در ايران با اين كه شاخص مصرف پايين است،‏ امامردم سه برابر توليد،‏ مصرف مي كنند.‏وقتي بهره برداري از محيط زيست بيش از اندازه باشد،‏موجوداتي كه توانايي دستكاري از طبيعت به نفع خودشان راندارندازبين مي روند.‏ در چنين شرايطي چطور مي توان تعادلرا به حالت طبيعي بازگرداند؟همان طور كه گفته شد،‏ عدالت زيست محيطي نه تنها بينانسان ها بلكه بينانسان و طبيعت هم بايد وجود داشته باشد.‏يعني بايد عدالتاجتماعي بين همه مخلوقات حاكم باشد.‏براياين كه مطمئن شويم بهاين عدالتاجتماعي رسيده ايماز يكسري شاخص هااستفاده مي كنيم.‏ براي نيازهاي حياتوحش يا موجوداتي كه در طبيعت زندگي مي كنند يك آستانهبالا و يك آستانه پايين وجود دارد.‏ براي مثال،‏ ماهي قزل آلايرودخانه اي را در نظر بگيريد.‏ اگر اكسيژن محلول در رودخانهاز نظر زيست محيطي،‏ <strong>جم</strong>عيت كشور آمريكااز چينبيشتر است.‏ به عبارت ديگر،‏ نقش يا اثر <strong>جم</strong>عيت آمريكابر منابع كره زمين بيش از اثري است كه مردم چين روياين منابع مي گذارند.‏ چراكه ميزان مصرف چيني ها بهازاي هر نفر 1 / 6 هكتار است كه اگر آن را در <strong>جم</strong>عيت 1 / 5ميلياردي چين ضرب كنيم،‏ بازهم كوچك تراز حاصلضرب 9 / 7 هكتار در <strong>جم</strong>عيت 300 ميليوني آمريكاست.‏يعني اگرچه <strong>جم</strong>عيت چين پنج برابر <strong>جم</strong>عيت كشورآمريكاست،امااثرش بر منابع زيست محيطي كمتراست.‏پس <strong>جم</strong>عيت ملاكينيست كهبتوانيمبراساس آنبگوييمسرزمين مي تواند پاسخگوي <strong>جم</strong>عيت باشد.‏ البته دركشوري مثل ژاپن مي توان از<strong>جم</strong>عيت به عنوان چنينملاكياستفاده كرد.‏اما در آمريكا <strong>جم</strong>عيتملاك نيست.‏ سبكزندگي در مقايسه با <strong>جم</strong>عيتمهم تراست.‏ راهكارهايي مانندبازچرخاني آب،‏ بازيافت زباله و تغييرالگوهاي مصرف مي تواند در افزايش توانيا ظرفيت طبيعي سرزمين نقش مهميداشته باشد.‏ سال 1977 در كره زمين،‏منابع و مصارف يعني BC و EF در تعادلاز سطحي پايين تر باشد،‏ ماهي از بين مي رود.‏ به همين علت،‏ما براي تامين حداقل شرايط لازم براي زنده ماندن ماهيقزل آلاي رودخانه اي آستانه پايين نيازهاي آن موجود را درنظر مي گيريم.‏ آستانه پايين نياز اكولوژيك اين ماهي براياكسيژن محلول در آب شاخص ماست.‏ اگر نتوانيم ماهيقزل آلا را در رودخانه هاي سردابي حفظ كنيم متوجه مي شويمدراينجا نتوانسته ايم عدالت زيست محيطي را تامين كنيم كهبهاز بين رفتناين ماهي منجر شدهاست.اگر بخواهيم سطحاكسيژن محلول در آبافزايش يابد بايد دماي آب مناسبباشد،‏ آلودگي كاهش پيدا كند يااين كه ح<strong>جم</strong> آبافزايش پيداكند.اين تغييرات دربردارنده پارامترهايياست كه براياحيايدوباره رودخانه لازماست.‏ ما در هر محيطي هزاران گونه داريمكهنمي توانيمبراي همه آنها شرايط مناسب را فراهم كنيم.‏به همين دليل سعي مي كنيم در هراكوسيستم گونه هايباقرزاده كريمي:‏كشور ما حتي مي تواند ظرفيت پذيرايي از200 ميليون نفر را هم داشته باشد.‏بايد سبك زندگي و اثرگذاري آن روي منابعرابه عنوان ملاك مدنظرقرار دهيم.‏اگر سبكزندگيمان را عوضكنيم و درست عملكنيم،‏ مي توانيم تا2 برابر <strong>جم</strong>عيتكنوني را همدر كشورجاى دهيمشاخص را انتخاب كنيم.‏ مثلا در رودخانه هاي سردابي،‏ ماهيقزل آلا گونه شاخص است.‏ در درياچه اروميه،‏ آرتميا گونهشاخصاست.اين شاخص ها مبناي كار ما برايايجاد تعادلدر محيط زيست است.‏شهر كويري يزد،‏ شهري با منابع آب محدود زيرزمينيبوده و همين محدوديت موجب شده بود سال هاي طولاني دراين شهر <strong>جم</strong>عيت اندكي سكونت داشته باشند.‏ اما از زمانيكه از بالادست رودخانه زاينده رود،‏ آب را به شهرهاي يزدو كرمان منتقل كرده اند شاهد رشد قارچ گونه <strong>جم</strong>عيت اينشهرهاي كويري شده ايم كه در نهايت به خشك شدنزاينده رود منجر شده است.‏ به نظر شما در اين شرايط چهبايد كرد؟اين شرايط به نوعي نتيجه سازگاري بودهاست.ايراداصلياين كار توسعهناپايداراست.‏ يعني درنتيجه توسعه،‏ تعادل منابعو مصارف به هم مي خورد كهاين توسعه ناپايدار مي شود.‏انتقال آباز زاينده رود دربين ده هانياز طبيعي يكياز آنهارا كه آباست براي <strong>جم</strong>عيت ساكن در شهر يزد تامينمي كند.‏ اما بايد ببينيم تامين آب به چه قيمتي تمام مي شود.‏عدالت زيست محيطي،‏ ضرورتي فراموش شدهبود.‏ يعني در آن زمان منابع تقريبا ثابت و منابع نيز بهطور تدريجي در حال افزايش بود كه سال 1977 اين دوشاخص به هم رسيد.‏ از آن زمان به بعد ميزان مصرف ازتوليد پيشي گرفتهاست.‏ سال 2012 جا پايبوم شناختيانسان در سطح كره زمين در حدود 2 / 2 بوده واين درحالي است كه در همين زمان توان طبيعي توليد سرزمين1 / 8 بوده است.‏اين 0 / 4 هكتار بهازاي هر نفرانسان ساكن در كرهزمين ناشي از اختلاف موجود بين منابع و مصارفاست.‏ نكته مهم اين كه اين اختلاف از بيرون از كرهزمين تامين نمي شود،‏ بلكه بايداز منابع محدود همينسياره تامين شود ونتيجه آنبه شكل مصيبتو بلاياي طبيعي مانند خشكسالي شديد،‏افت سطح آب در چاه ها،‏ نابودي جنگل ها،‏آلودگي رودخانه ها،‏ تخريب سواحل وفرسايش خاك خود رانشان مي دهد كهدر رسانه ها نيز مرتب خبرهايي دراين بارهمي شنويم.‏ رويدادهايي نظير فرونشستناشي از كاهش سطح آب هايزيرزميني و زمين لرزه نتيجه همان0 / 4 هكتار اختلاف بين توانطبيعي توليد سرزمين و جاپايبوم شناختي است.‏ جنگل وقتيانتقال آباز جايي به جاي ديگر مي توانداثرات مختلفي داشتهباشد كهايناثرات در سه دسته قابل بررسياست؛ يك دستهازاثرات در مبدا يعني جايي كه آب رااز آنجاانتقال مي دهيمخود را نشان مي دهد.‏ متاسفانه نتيجه برداشت آباز زاگرسدر دشت خوزستان كهانتهاي سرشاخه هاي دز و كارون بهآنجا ختم مي شود،اين روزها خود را نشان دادهاست.‏ دراينمنطقه،‏ منابع آبي به اندازه اي محدود شده كه رودخانه كاروندرنزديكي پلاهوازبه فاضلاب تبديل شده و مشكلات زياديرا ايجاد كرده است.‏ براساس گزارش اعلام شده از سوي ادارهآب و برق خوزستان،‏ فقطاز يك پروژهانتقال آب،‏ خسارتمستقيم ثبت شده در بخش كشاورزي و برق توليدي از طريقهمان مقدار آب هزار ميليارد تومان در سال بوده است.‏ يعنياين پروژهاز نظر خسارت ريالي حدود هزار ميليارد توماندر سال خسارت وارد مي كند.‏ حالاين كه به طور مستقيمبه طبيعت،‏ رودخانه واكوسيستم هم خسارت وارد مي كند.‏آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد،‏ اين كه آيا اين پروژه انتقالآب مي تواند هزار ميليارد تومان منافع داشته باشد؟ دسته دوماثرات در مقصد خود را نشان مي دهد.‏ محيط زيست پيشازاين براي كم آبي سازگاري پيدا كرده است.‏ وقتي ح<strong>جم</strong> قابلتوجهي آب بهاين محيط منتقل مي شود،‏ <strong>جم</strong>عيتافزايش پيدامي كند.‏ خاك منطقه ظرفيتاين مقدار آب را ندارد و براحتيشسته شده وازبين مي رود؛ چراكهانس<strong>جام</strong> و حاصلخيزيمناسب براي حفظ شدن در برابر فرسايش آبي را ندارد.‏ دستهسوماثرات در مسير نمايان مي شود.‏ حفر كانالانتقال آببه قطع گذرگاه هاي حيات وحش منتهي مي شود.‏ منابع آبانتقالي در مسير گونه هاي كفزيان و آبزيان را منتقل مي كند.‏شايد دراين منطقه بعضي گونه هاي گياهي و جانوريافزايشپيدا كند و <strong>جم</strong>عيت آفتي كم يا زياد شوداما بايدايناثرات رامورد بررسي قرار داد.‏ بنابراين مي بينيماين فعاليت ها ذاتامي تواند بااثرات و پيامدهاي متعددي همراه باشد كه يكياز آنها مي تواند افزايش <strong>جم</strong>عيت باشد.‏ در حالي كه در اينمنطقه همچنان محدوديت منابع آب وجود دارد.‏ علاوه براين ممكناست به تغييراتاقليم و قطع آب بين<strong>جام</strong>د و ماظرفيت يا منابع جايگزيني براي آنها نداريم.‏ در مناطقي ماننديزد كه منابع با محدوديت مواجهاست،اقليم محدوديتايجادمي كند و آب و خاك دچار محدوديتاست.‏ ما بايد آستانه هايپاييني را در نظر بگيريم.‏ يعني بايد براساساين كه خاكاينمنطقه ضعيفاست،‏ برنامه توسعه را بچينيم نه براساس خاكحاصلخيزي كه اگر آب كافي وجود داشته باشد حاصلخيزترمي شود.‏ دراين صورت پايداري توسعه دوام دارد.‏ درست مانندكاري كه پدرانمان هزاران سال ان<strong>جام</strong> مي داده اند.‏ آنها منابعآب را به روشياستفاده مي كردند كه هميشه دوام داشته باشد.‏به نظر شما چرا آنها سد نساختند؟ چوناگر آنها سد مي ساختنديك سال آب داشتند و سال ديگر آب نداشتند و با خشكساليمواجه مي شدند.‏ در منطقه يزد تبخير سالانه چهار متراستدر حالي كه دراين منطقه 200 ميلي متر هم بارندگي نداريم.‏پس عقل سليم به ما مي گويد بايد آب را زير زمين نگه داريم،‏نه روي زمين.‏ ما حتي هميناصولاوليه اي را كه پدرانمانصدها سالان<strong>جام</strong> مي داده اند هم رعايت نكرده ايم.‏ در معماريمي تواند خودش را احيا كند كه مصرف ما در حد و اندازهمناسب باشد.‏ گاهي نتيجه مصرف بيش از اندازه وخيم ترمي شود و به شكل ديگري خود را نشان مي دهد.‏ در اينشرايط با هجوم منابع در يك كشور بعضي از كشورهامانند كشورهاي آفريقايي تهي از منابع مي شود و فقرو گرسنگي در اين كشورها افزايش مي يابد.‏ اكنون دردنيا اين توزيع مناسب وجود ندارد.‏ ردپاي بوم شناختيدر كشورهاي آفريقايي 0، / 4 در آمريكا 9 / 7 و در امارات11 / 5 هكتاراست.اين توزيع نامناسب مشكلياست كهموجب فقر،‏ بي عدالتي و نابساماني در داخل كشورهامي شود و بتدريج ما را به سمت بي عدالتي اجتماعي سوقمي دهد.‏ عدالت زيست محيطي ما را برآن مي دارد حقوقافرادي را كه بهاين منابع دسترسي ندارند تامين كنيم.‏يعنياگر كشوري به منابع آب دسترسي ندارد براي آن آبتامين كنيم.‏ اگر با كمبود منابع غذايي مواجه است برايآن كشور غذا تامين كنيم تا به اين ترتيب بتوانيم در سطحدنيا به تعادل دست يابيم.‏ اين دو شاخص يعني BC و EFهر يك به نوبه خوداز ده ها شاخص فرعي تشكيل شده كهنشان مي دهد به چهاندازه عدالت زيست محيطي يا توازناجتماعي و توسعه پايدار كهاساس كار ماست،‏ نزديكشده ايم.‏ يعني دو شاخص جاپاي بوم شناختي يا ردپاياكولوژيك و ظرفيت توليد طبيعي سرزمين نشان مي دهدهر كشور تا چه اندازه در مسير درست حركت مي كند.‏و حتي از ديگر برنامه ها اعم از مديريت انرژي هم اصول اوليهرا فراموش كرده ايم.‏ در يزد و حتي شمال سقف خانه هاي ششطبقه راايزوگام مي كنيم.‏ بااين معماري نبايد <strong>جم</strong>عيتافزايشپيدا كند؛ چراكهنمي توانيمنيازهاي آنها رابرآورده كنيم.‏ درحالي كه اگر از اصول معماري سنتي استفاده مي كرديم؛مي توانستيم براحتيانرژي خورشيد و باد را ذخيره كنيم.‏ بايدعلاوهبر تامين آببه فكر ذخيرهانرژي همباشيم.‏ تنهابا تامينآب به نتيجه نمي رسيم.‏در چنين شرايطي راهكارهاي علمي براي رسيدن بهتعادل چيست؟اساس كار ما راهكارهاي علمياست.‏ غيرازاين بشرنمي تواند كاريان<strong>جام</strong> دهد.‏ ظرفيت يا توان مهم و مطرح درمناطق كويري مانند يزد،انرژي پاكاست كه خيلي كارهامي تواند براي ماان<strong>جام</strong> دهد.‏ ما حتي براي بازچرخاني آب همبه انرژي نياز داريم.‏ بنابراين بايد به انرژي هاي پاك رو آوريم.‏علاوه براين،‏ بايد سبك زندگي،‏ معماري والگوي شهرنشينيرا نيز در اين شهرها مطابق با شرايط منطقه تغيير دهيم.‏ يكياز بحث هاي مطرحايناست كه طبيعت را با خودمان همگامكنيم.‏ مثلااگر به قطب مي رويم فورا براي فراراز سرما،‏ بخاريروشن مي كنيم.‏ اما راهكار علمي مي گويد براي زندگي درقطب بايدلباس و پوششمان را تغيير دهيم تا سازگاري پيداكنيم،‏ نه اين كه چيزي را به طبيعت تحميل كنيم.‏ در شهر يزدهم همين طور است.‏ به طور كلي در مناطق كويري هرچهسازگاري ما با محيط بيشتر باشد دوام توسعه پايدارتر است.‏چرا اساسا هيچ حسگري وجود ندارد و در چنين شرايطيمي بينيم باز هم برنامه هايي كه مي تواند در تعادل بين منابع ومصارف اختلال ايجاد كند در دستور كار قرار مي گيرد؟علتاين كه محيط زيست هشدار نمي دهد،ايناستكه ابزارها و شاخص هاي اين كار را ندارد.‏ اين ضعف محيطزيست وبهنوعي ضعف دولتاست.‏ محيط زيستبايدبهشاخص هايي مجهز باشد كه بتواند اين هشدارها را دريافتكند.اما چوناين شاخص را ندارد،‏ نمي تواند به دولت هشداردهد.‏ محيط زيست هميشه به طور موردي برخورد مي كند.‏براي مثال،‏ چند منطقه حفاظت شده دارد،‏ در همان مناطقكويري هم اگر تخريبي ايجاد شود يا آسيبي برسد،‏ هشدارمي دهد كسي وارداين منطقه نشود يا ساختماني دراين منطقهاحداث نشود.‏ اين يك شاخص موردي است.‏ اما اين كه درسطح كلان قضيه جهت گيري توسعه به سمت ناپايداريمي رود علت اين است كه شاخص ملي نداريم.‏ خوشبختانه دربرنامه پن<strong>جم</strong> توسعه اين شاخص هاي پايداري گنجانده شدهاست.اگر دولت درست عمل كرده و شاخص هاي پايداريرا عملياتي كند،‏ اينها مي تواند بهترين شاخص ها برايهشداردهي مناسب باشد.‏شايد به دنبال اين هستيم كه در شرايط بحران پيشبرويم و بعد از يك برنامه مثل معجزه كمك بگيريم.به نظرشما بهترين راه براي نجات محيط زيست چيست؟منطق فيزيكاين را مي گويد كه منبع و مصرف بايد تعادلداشته باشد.‏ حتي در يك باغ هماگر فاصله درخت ها به همنزديك باشد،‏ درخت نمي تواند رشد كند.‏ فاصله درختان ميوهاز هم بايد حدود چهار متر باشد.‏ درختان گردو بايد 10 متراز هم فاصله داشته باشند.‏ در جوامع انساني هم بايد فاصلهانسان ها مشخص باشد.‏ وقتي تراكم افزايش پيدا مي كند،‏نيازهانيزافزايش پيدا مي كند.‏ مگراين كهبه سمتي پيشبرويم كه سبك زندگي را تغيير دهيم.‏ هرچه زندگي متراكم ترباشد به همان نسبت مسئوليت افراد هم بيشتر است.‏ بنابرايندرست نيست صرفا روي افزايش يا كاهش <strong>جم</strong>عيت بحثكنيم.‏ گفته مي شود كشور ما مي تواند ظرفيت پذيرايياز200 ميليون نفر را هم داشته باشد.‏ <strong>جم</strong>عيت ملاك نيست.‏بايد سبك زندگي و اثرگذاري روي منابع را به عنوان ملاكمدنظر قرار دهيم.‏ اگر ما بتوانيم <strong>جم</strong>عيت را از نظر فرهنگيو شناخت نسبت به منابع آگاه كرده و طوري اطلاع رسانيكنيم كه شخص مسئوليت شهروندي اش را بخوبي بشناسد وبراساس آن عمل كنيم،‏ يك شهروند مي تواند كارهاي بزرگو تاثير گذاري ان<strong>جام</strong> دهد.‏ اين <strong>جم</strong>عيت مسئوليت پذير است ومي توان حتي باوجود افزايش <strong>جم</strong>عيت هم از اين منابع استفادهكرد.‏ اما اگر بي محابا عمل كنيم و اين مسئوليت ها را نپذيريمدر بسيارياز زمينه هااز <strong>جم</strong>له مصرف سوخت و منابع غذاييبا محدوديت مواجه مي شويم.‏ اگرچه به طور كلي كشور ماكم مصرف به حساب مي آيد،‏ اما نحوه مصرف در كشور ما بهگونه اياست كه موجب شده ضايعات ميوه و كشاورزي دركشورافزايش يافته،بهره وري آب در كشاورزي كاهش يافته ومصرف سوخت افزايش پيدا كند.‏ اگر اين مشكلات را برطرفو درست عمل كنيم،‏ مي توانيم دو برابر <strong>جم</strong>عيت كنوني را همدر كشور جا دهيم.امااز آنجا كه شاخص هاي مسئوليت پذيريدر كشور ما پايين است بايد با احتياط برخورد كرد.‏يادداشتمحسن سليماني روزبهانيمدير ملي طرح حفاظت از تالاب هاي ايرانمحيط زيستمحيط ايست نيستسبك زندگي در نوع ظرفيت يك منبع طبيعيتاثيرگذاراست.‏ وقتي به شرايط تالاب پريشان يا درياچهاروميه نگاه مي كنيد موضوع ميزان بهر ه بردارياز منابعطبيعي در حوزه تالاب ها مطرحاست.‏ چيزي كه باعثشده تالاب هاي كشور ما با شرايط كنوني مواجه شودبهره برداري نامناسب و ناپايدار از منابع طبيعي موجوددر حوزه آبريز آن تالاب هاست كه به مشكلات موجودمنجر شدهاست.اكنون همه تلاشمانايناست كه درحوزه تالاب هااز همان مسيري كه رفته ايم برگرديم.‏ دردوره اياين نوع تفكر در ميان مردم گسترش يافته بود كهمنابع طبيعي و بويژه منابع آب نامحدوداست و هركسمي تواند بهاندازه و توانشازاين منابع برداشت كرده واستفاده كند.‏در حقيقت بهاين منبع به عنوان م<strong>جم</strong>وعه ايازمنابع عمومي نامحدود كه نياز به مديريت نداشت نگاهمي كرديم.‏ تنها توجه مان بهاين نكته بود كه چقدرمي توانيم توليد كنيم تا بتوانيم هر اندازه كه مي خواهيمبرداشت كنيم.‏ در تالاب پريشاننيز همين ماجرا وجودداشت.‏ در حاشيه تالاب پريشانبا هدف توسعه و رونقكشاورزي تعداد زيادي چاهاعماز قانوني و غيرقانونيوجود داشت كه وضعيت كنوني اين تالاب نيز نتيجه حفرهمين چاه هاست.‏تالاب ها كه در پايين دست حوزه هاي آبريز قرار دارند،‏زودتراز ديگر بخش هاياين حوزه،‏ مشكلات را نشانمي دهند.‏ وقتي درباره تالاب صحبت مي كنيم،‏ تالابدغدغه اصلي ماست اما وضعيت نامناسب تالاب هانشان دهندهايناست كه كل حوزه آبزير در حالاز بينرفتن است كه نشانه هاي آن را مي توان در تالاب هامشاهده كرد.‏برداشت بي رويهاز حوزه آبريز،‏ مديريت نامناسب وناپايداري منابع طبيعي در تالاب خودش را نشان مي دهد.‏كاهش سطح آب سفره هاي زيرزميني و فرونشست خاك،‏همه نشانه هايياز بهره برداري نابخردانه و مديريتناصحيح منابع طبيعي در كشور است.‏ سازمان محيطزيست در مواقع مختلف هشدارهايي مي دهد اما موضوعايناست كه گاهي چرخ توسعه و چرخ رشد <strong>جم</strong>عيت آنقدرسريع در حال حركتاست كهالزاما تصميم گيران بههشدارها توجهي ندارند و تنها هدف يا اولويت اصلي آنهاتامين آب و غذاست.‏دراين شرايطاولويت ها متفاوتاست.البتهكاملا درست است اگر بگوييم سازمان محيط زيستمي توانسته نقش بهتريايفا كند.اين سازمان گاهيمي توانسته هشدارهاي جدي تري رااعلام كنداما نكتهمهمايناست كه سازمان محيط زيست فقط به سازمانحفاظت محيط زيست محدود نمي شود.‏ موضوع يك كارگروهياست و بايد در ذهن و نگاه برنامه ريزان توسعهاين سرزمين نهادينه شود.‏وقتي من براي توسعه اين سرزمين تصميم گيريمي كنم در هر حوزه اي كه باشم،‏ خيلي مهماست كهعلاوه بر توجه به هشدارهاي نهادي مانند سازمانحفاظت محيط زيست،‏ نگاه توسعه پايدار به قضا يا پيداكرده باشم و موضوع محيط زيست فقط يك موضوعلوكس و فانتزي و درجه دو نباشد.‏ براي حفاظت از محيطزيست هم بايد به منافع بلندمدت توجه داشت و هم بهمنافع كوتاه مدت.‏ عمده تصميم گيري هايي كه تا به حالبا آن مواجه بوده ايم،‏ توجه به منافع كوتاه مدتي مانندايجادشغل و معيشتافراد بودهاست.‏ يعني ما بهاثرات بلند مدتواثراتي كهاين تصميم ها در 30 تا 50 سال آينده خواهدگذاشت،‏ توجهي نداشته ايم.‏ درباره تالاب ها نيز همينطور بوده است.‏وضعيت كنوني درياچه اروميه،‏ نتيجهتصميم گيري هايي است كه سه تا چهار سال پيش دربارهتوسعه كشاورزي نامحدود در حاشيه درياچهاروميه گرفتهشده است.‏ البته نمي توان با قطعيت گفت بازگشت بهگذشته امكان پذير است يا خير.‏ اگر درست حركت كنيمبايد بتوانيم به همان نقطه اول برسيم.‏اين مساله فقط به كشور ما محدود نمي شود.‏ دركشورهايي مانند سوئيس هم بازگشت به فضاي طبيعيو كاهشاثرات ناشياز دستكاري هايانسان در طبيعتدر دفتري به نام بازطبيعي سازي مورد توجه است يعني دركنارالگوهاي توسعه بايد به بازگشت به وضعيت طبيعيكه در آن زندگي مي كرده ايم،‏ هم توجه داشته باشيم.‏ هيچكشوري را نمي توانيم از توسعه بازداريم.‏ وقتي از سازمانمحيط زيست صحبت به ميان مي آيد،‏ گاهاين طور به نظرمي رسد كه داريماز سازمان محيطايست حرف مي زنيمو اين سازماني است كه مي خواهد مانع توسعه شود.‏ اينذهنيت اشتباهي است كه در ذهن مديران سرزمين ماشكل گرفتهاست،‏ در حالي كه قراراست محيط زيستفرمان توسعه باشد.‏يعني وقتي ما به مباحث و معاهدات بين المللي نظيركنوانسيون رامسر توجه مي كنيم،‏ متوجه مي شويم ديگركسي فقط به محيط زيست توجه ندارد بلكه همه بر اينباورند كه بايدالگوي توسعه پايدار،‏ حفاظت در كنار توسعهو بهره برداري خردمندانه از منابع مورد توجه باشد يعنيهمه معتقد به بهره برداري در كنار حفاظتاز منابع هستند.‏اين بازگشت مبتني بر راهكارهاي علمي يعني استفاده ازعلم و فناوري روزاست.‏ علاوه براين بايد بهاستفادهازدانش بومي كه در چند دهه اخير از آن غافل مانده ايم همتوجه داشته باشيم.‏مردماز گذشته هاي دور بدوناين كه با مشكلي مواجهشوند،‏ در كنار طبيعت زندگي مي كرده اند.‏ در دوره ايتصور مي شد بايد فقط به علم روز توجه داشته باشيمو الگوي توسعه مان دانش محور يا فناوري محور باشد وبه همين دليل دانش بومي را كنار گذاشته بوديم.‏ اكنونمي گوييم براي اين كه روند بازگشتمان تسريع يابد،‏ بايدهم از علم استفاده كنيم و هم به دانش بومي و نقش مردمتوجه داشتهباشيم.‏ درالگويبين المللي توسعهبايد مراقبباشيم،‏ دانش و علم روز مبتنيبر ظرفيت هاي <strong>جام</strong>عه محليباشد.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!