126 - راه توده
126 - راه توده
126 - راه توده
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
١٢۶<br />
– ديماه http://www.rahetude.de ١٣٨٢<br />
٢٨<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> آذر<br />
<br />
آنکه از بحران می گويد<br />
انفعال چپ را<br />
نبايد فراموش کند<br />
مقاله کوتاه شدهای از زنده یاد"محمد مختاری"<br />
با عنوان" چپ و راست و سرنوشت ملی"<br />
بحران تفکر چپ، بویژه پس از فروپاشی نظام سياسی<br />
اتحاد شوروی، و به رغم تهاجم و موفقيت کوتاه مدت<br />
سياستهای راست، بحران رشدی است که راست جهانی قصد<br />
دارد آن را بحران انحلال قلمداد کند.<br />
من این بحران را به رغم انفعال بخش بزرگی از<br />
هوادران سنتی چپ، از آن رو بحران رشد می نامم که با دو<br />
مولفه نيرومند مشخص می شود:<br />
١- درک ضرورت بازنگری ارزشها و روشهای این<br />
بازنگری، بعنوان بخشی از اصول فلسفی و استراتژی مبارزه و<br />
رابطه فرد و جامعه<br />
٢- رویکرد به حضور طيفی وسيع از لایهها و نيروهای<br />
دمکراتيک که سرنوشتشان به ترکيب متوازنی از "عدالت و<br />
آزادی" گره خورده است و مفهوم چپ را به زمينهای مشترک<br />
و موقعيتی نسبی در طبقات اجتماعی تعميم میدهد و بر<br />
خاصيت "جمع" و "کثرت" حضور انسانی مبتنی است.<br />
تحليل گران راست با طرح نظریههائی مانند "پایان<br />
تاریخ" و مسائلی چون "پایان ایدئولوژی" و... کوشش پيگيری<br />
در <strong>راه</strong> "غيرسياسی کردن" گروه های مختلف اجتماعی، به<br />
ویژه در جوامع پيرامونی دارند. آنها، در صدد بر آمده اند که<br />
نه تنها بی اعتباری سوسياليسم را اعلام کنند، بلکه گرایشهای<br />
متنوع چپ را زیر سئوال برند و کل گرایشهای عدالت<br />
خواهانه را در هر کجای جهان نيز منتفی قلمداد کرده و ناساز<br />
با دوران ما بشناسانند.<br />
انگار به ازای نارسا شدن سوسياليسم دولتی و سقوط<br />
نظامی که نتوانست "جامعه مدنی" را برقرار کند، انسانهای<br />
آزادیخواه و عدالت طلب باید برای هميشه خفقان بگيرند و نه<br />
تنها در جستجوی <strong>راه</strong> و روشهای متناسب برای تحقق ارزش<br />
هایشان نباشند، بلکه باید از نظر و عقيده کارشناسانی پيروی<br />
کنند که تنها متکی به اقتصاد بازاراند، و به هيچ چيز<br />
نمیاندیشند جز پيوند اجزای گسيخته نظامی جهانی. نظامی که<br />
صرفنظر از عدم تعادل ذاتی و ناکارآمدی مخربش، دست کم<br />
در بخش های باصطلاح "جنوب" یا کشورهای "پيرامونی"<br />
چيزی جز "استبداد پولی و مصرف گرانی"؛ "انباشت اسلحه"،<br />
"امحای هویت ملی"، "سيطره بازار واردات" و "بدهيهای<br />
کلان" به بار نيآورده است.<br />
نارسائیهای ساختاری، خطاها، بی کفایتی ها،<br />
افراطهای برنامهای در شوروی و شکست تاریخی این نظام<br />
سياسی، پرسشهای برجای مانده در باره نظام جهانی<br />
سرمایهداری را باطل نکرده است. پرسشهائی که هنوز<br />
بیپاسخ مانده است. بیعدالتیهای این نظام چه در سطح ملی و<br />
چه در سطح بينالمللی بر کسی پوشيده نيست. دليل تداوم و<br />
گسترش حضور چپ در طيفی وسيع نيز حضور نظام ناعادلانه<br />
سرمایهداری جهانی است. تا وقتی رابطه انسان و کالا به<br />
گونهای برقرار است که این نظام رایج کرده است، خواستهای<br />
آزادی و عدالت به گونهای تفکيک ناپذیر یک ارزش انسانی<br />
باقی خواهد ماند. اميد برای انسانی شدن جامعه و دولت بدون<br />
کاهش رادیکال اهميت پول و اقتصاد بازار توهمی بيش نيست.<br />
زیرا فرهنگ سرمایهداری <strong>راه</strong>ی برای توسعه همگانی بشری<br />
باقی نمی گذارد. چون چنين توسعهای مستلزم نفی خود آن<br />
است. نگاهی مختصر به برخی از شاهکارهای اخير این نظام،<br />
تقابل ذاتی آنرا با توسعه انسانی را آشکار می کند.<br />
پرسش ملتها چه در یک جامعه، چه در کل جهان<br />
همچنان برقرار است که رابطه ميان آزادی و عدالت چگونه<br />
است؟ تاریخ معاصر نشان داده است که "راست" هرگز دغدغه<br />
خاطری از این بابت نداشته است. پس باکی ندارد از این که<br />
تمام همت خود را بر قيمتها متمرکز کند. در بوق های<br />
تبليغاتی خود بدمد که دوران ارزش ها بسر آمده است و همه را<br />
به منشهای سوداگرانه و پراگماتيسم منفعت طلبانه خود فرا<br />
خواند و از اندیشيدن به حق و شئان و حضور دیگری باز دارد.<br />
چپ ناگزیر است همچنان به ارزش ها بياندیشد، زیرا<br />
ناگزیر است به منشاء اجتماعی خود بياندیشد و این خود اکنون<br />
طيفی است که در ابعاد ملی و جهانی به "تحمل" عواقب<br />
سوداگرائی راست گرفتار شده است و بودن و یا نبودنش در<br />
گرو بازیافت روشهای متناسب با دوران برای تحقق ارزش<br />
خود است.<br />
چپ البته صرفا تفکر جنوب نيست، اما جامعه های<br />
جنوب یا پيرامونی، با <strong>راه</strong>ی که جوامع مرکزی در پيش گرفته<br />
اند یا سرانجام انحلال می یابند یا که بناگزیر باید به رشد تفکر<br />
چپ بگرایند.<br />
از این رو بازنگری ارزشها در این بحران به معنی<br />
نفی ارزشها نيست. همچنان که نفی روشهای گذشته به معنی<br />
انحلال طلبی نيست.<br />
در جامعهای که به سمت سياست زدائی رانده می<br />
شود، تفکر راست آسيبی نمی بيند، بلکه تنها تفکر چپ است<br />
که به انزوا رانده می شود. راست همچنان به شيوه خود<br />
میبرد، میدوزد، میگيرد، می بندد، میخورد، میچاپد و به<br />
ریشها میخندد و پشت چشم هم نازک میکند، افاده هم می<br />
فروشد و بعد هم فریاد بر می آورد که چپ چوب لای چرخش<br />
می گذارد، یا می گذاشته است.<br />
هم اکنون در جامعه خود ما جالب توجه ترين<br />
همآهنگی در طيف مخالف چپ، ميان گروههائی است که در پی<br />
تاثيرگذاری بر روند اصلاحات و بازسازی و سياستگذاریها و<br />
برنامه ريزیهايند و نسخهای که برای شفای جامعه میپيچند،<br />
در بهترين حالت خود، چشم اندازی از ليبراليزه شدن جامعه<br />
در آينده است و نه دمکراتيزه شدن آن.<br />
این گروه از در و دیوار سنگی نثار چپ میکند،<br />
جامعه را از لحاظ فرهنگی به ثبات قدیم (بقيه در ص ٢٧)