123 - راه توده
123 - راه توده
123 - راه توده
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
یوئ<br />
<strong>راه</strong><br />
مصاحبه رادي<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در باره حمله نظامی امريكا به عراق (ضميمه)<br />
هنوزحاآميتايران نمی داند<br />
سالنومبارک- فروردين1382<br />
<strong>توده</strong><br />
جهان به آدام سو می رود<br />
مقابله با امر مهم وحدت ملی و تقسيم جامعه به انواع غير خودیها<br />
و رفتن به سوی زدوبندهای خارجی بزرگترين دليل عدم درك شرايط است!<br />
مجموعه نظرات و گفتگوها:<br />
کاسترو، احزاب کمونيست فرانسه، آلمان،<br />
دوره دوم شماره «<strong>123</strong>» کمونيستهای عراق و پاکستان، نيروهای مترقی ترکيه و کرد. صفحات<br />
<br />
دو وظيفه ملی:<br />
برقراری حاکميت ملی<br />
مقابله با خطر خارجی<br />
نظامی- عراق زير بمباران ارتشهای متجاوز امريکا و انگليس قرار گرفته است تا تبديل<br />
به افغانستان بعدی در منطقه شود. کشوری مستعمره که بیشک پايگاهی بزرگ برای<br />
تجاوز نظامی به ايران خواهد شد. در افغانستان نيروهای نظامی امريکا پيش از آنکه در<br />
کابل و شهرهای بزرگ اين کشور مستقر باشند، در مرزها استقرار يافتهاند و از ميان اين<br />
مرزها بيشترين سهم نه به مرز پاکستان و ازبکستان، بلکه به مرزهای<br />
افغانستان با ايران رسيده است. پايگاههای هوائی مهم "شيندان" و "بگرام" در افغانستان به<br />
سکوهای پرش نظامی به سوی ايران تبديل شدهاند.<br />
استقرار 250 هزار نيروی نظامی امريکا در خليج فارس و تبديل شيخ نشين<br />
کويت به بزرگترين پايگاه نظامی امريکا وانگليس جای ابهامی برای پرسش باقی<br />
نمیگذارد. توطئه تشويق صدام حسين به اشغال کويت و فرار حاکم آن، سپس پس گرفته<br />
شدن کويت از ارتش عراق توسط ارتش امريکا و سپردن آن به حاکم فراری، سرنوشت،<br />
نقش و هويت کويت را تعيين کرد.<br />
اين موقعيت برای ايران، نام ديگری جز محاصره نظامی ندارد.<br />
31 - 39<br />
850 کيلومتری<br />
اطلاعاتی- روزنامه فايننشيال تايمز چاپ انگلستان، در اوج بحث های مجلس عوام اين<br />
کشور پيرامون سياست همسوئی کامل دولت انگلستان با امريکا در حمله نظامی به عراق<br />
مقاله بسيار مهمی را در تائيد ضرورت اين همسوئی منتشر کرد. اين روزنامه با هدف رد<br />
انتقادهائی که در پارلمان انگلستان نسبت به پيروی نظامی و سياسی انگلستان از امريکا و<br />
کاخ سفيد و جدائی انگلستان از اتحاديه اروپا میشود نوشت: "انگلستان با صرف هزينهای<br />
گزاف در بالاترين سطوح دولتی کشورهائی نظير ايران نفوذ کرده است و عوامل خود را<br />
بر مسند قدرت نشانده است. به اين دليل امريکا به انگلستان نيازمند است." (نقل به<br />
مضمون)<br />
اين مضمون را يک هفته پس از آغاز بمباران هوائی و پيشروی زمينی ارتش<br />
با<br />
امريکا و انگلستان در خاک عراق، يک بولتن سياسی بنام<br />
صراحتی کم سابقه مطرح کرد و علاوه بر حضور شبکه های جاسوسی سازمان اطلاعات<br />
مرکزی امريکا در مرزهای ايران، برای نخستين بار از حضور عوامل اطلاعاتی اين<br />
سازمان در داخل کشور نام برد. (بقيه را در ص<br />
"Counter Punch"<br />
2 بخوانيد)<br />
احسان طبری:<br />
رستاخير ايران<br />
با قيام عليه<br />
جهالت و خرافه<br />
(ص43)<br />
"عمامه"<br />
فاجعه را چه کسی<br />
بر سر میگذارد؟<br />
(ص 8)<br />
دفتر تحکيم<br />
وحدت و<br />
اصلاحات<br />
(ص<br />
(19<br />
شو<strong>راه</strong>ا<br />
غفلت از کجا<br />
آغاز شد!<br />
(ص 3)<br />
50 سال<br />
تفش اوباش و گروههای<br />
فشار در ايران (ص 13)
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
2<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
-1<br />
: وظيفه ملی دو<br />
همين بولتن، در ارتباط با جنگ عراق نوشت که در<br />
يورش تبليغاتی بزرگ به ايران،<br />
فاصله سال<br />
همزمان با متزلزل ساختن اوضاع داخلی کشور، با هدف<br />
بازگرداندن فرزند شاه سابق ايران آغاز خواهد شد. (ترجمه کامل<br />
اين مقاله را در همين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> می خوانيد)<br />
در تهران، شورای تبليغات اسلامی که خود نقش بزرگی<br />
در شکلگيری فاجعه کنونی در داخل و در کشورهای اسلامی<br />
(بويژه در عراق و يوگسلاوی سابق، لبنان و افغانستان) داشته،<br />
يک <strong>راه</strong>پيمائی ضد جنگ در ايران اعلام داشت. همه آنها که<br />
تصاويرتلويزيونی اين تظاهرات را ديده اند، اتفاق نظر دارند که<br />
آنچه انجام شد يک کارناوال بیروح و نمايشی تکراری برای آتش<br />
زدن پرچم امريکا و انگلستان بود. حتی اندکی از روحيه مردم<br />
کشورهای عربی در تظاهرات عليه جنگ در عراق در تظاهرات<br />
ايران مشاهده نشد، مگر در شهر رشت که مردم با شعارهائی<br />
متفاوت و در دفاع از دمکراسی و آزادی به خيابان آمده بودند.<br />
به اين ترتيب، انقلاب عظيمی که رهبری آن متاثر از<br />
عوامل گوناگون داخلی و خارجی ابتدا در اختيار روحانيون<br />
آرمانگرا و خام انديش قرار گرفته بود، بتدريج در قبضه قدرت<br />
مرتجعترين روحانيون و مشتی غارتگر بازار تهران، به پيکری<br />
نيمه جان تبديل شد. اينچنين، ميهن ما به محاصره کامل و<br />
خطرناک ارتجاع داخلی و محاصره نظامی – امنيتی امريکا و<br />
انگلستان در آمد. روحانيون خام انديشی که در ابتدا آنها را همسو<br />
با توطئه حذف خونين نيروهای انقلابی و سياسی با تجربه (در<br />
راس همه آنها حزب <strong>توده</strong> ايران) از صحنه سياسی کشور کردند و<br />
در گام بعد، آنها را نيز به حاشيه راندند و خود از پشت صحنه<br />
بيرون آمده و قدرت را قبضه کردند.<br />
سال اشتباه و انحصارطلبی، ماجراجوئی و<br />
جنگطلبی در حاکميت ايران، ميهن ما را در بدترين موقعيتها<br />
قرار داده است. چنان موقعيتی که متاثر از آن، ارتش امريکا<br />
تماميت آن را هدف گرفته و کارگزاران سلطنت سقوط کرده بر<br />
اثر انقلاب 57 اميدوار به بازگشت و بدست گرفتن دوباره قدرت<br />
شده اند.<br />
همسوئی خائنانه<br />
2003 تا 2004<br />
24<br />
در اوج شرايطی که بر ميهن ما و منطقه غالب شده<br />
است، دو پرسش محوری در ميان نيروهای مترقی و تحول طلب<br />
مطرح است که يکی از آنها جنبه هشدارآميز نيز دارد.<br />
1- چگونه می توان از فاجعه جنگ خانگی در ايران و تجاوز<br />
خارجی به ميهن جلوگيری کرد؟<br />
2- دفاع از تماميت ارضی کشور و مقابله با تجاوز خارجی آيا<br />
موجب تضعيف جنبش مردم برای رهائی از چنگال ارتجاع و<br />
مافيای غارت و تقويت موقعيت اين بخش از حاکميت نخواهد شد؟<br />
در ارتباط با پرسش دوم؛ حتی صريحتر و توام با<br />
هشدار از ما می پرسند: " ترس از تجاوز خارجی و برپائی جنگ<br />
داخلی در کشور، بار ديگر به اتخاذ سياست مقابله با امپرياليسم و<br />
حمايت از حاکميت جمهوری اسلامی ختم نخواهد شد؟"<br />
پاسخ قاطع و خدشه ناپذير ما اينست:<br />
حمايت از جنبش مردم و تحولات در ايران، پيوند<br />
ناگسستنی با مقابله و مبارزه با حاکميتی دارد که تنها با به زير<br />
کشيدن آن می توان خطر خارجی را خنثی کرده و وحدت ملی را<br />
برای دفاع از تماميت ارضی کشور ممکن ساخت. بنابراين، هر<br />
نوع مقابله با خطر خارجی، پيوند مستقيم دارد با مقابله و مبارزه<br />
با آن بخش از حاکميت جمهوری اسلامی که قدرت برتر را دارد<br />
و عامل بحران و فاجعه کنونی است.<br />
نيروئی که می خواهد از تحولات و تماميت ارضی<br />
کشور دفاع کند- چه در حاکميت و چه خارج از حاکميت- با<br />
جنبش مردم در پيوند است، همچنان که نيروی مخالف جنبش<br />
مردم درعمل با امريکا و انگليس همسوئی اجتناب ناپذير دارد.<br />
اخباری که در روزهای اخير پيرامون ملاقات های محرمانه<br />
فرستادگان مخفی جمهوری اسلامی با امريکائی ها و معامله بر<br />
سر تجاوز به خاک عراق در مطبوعات غرب منتشر شده است و<br />
به ميدان فراخواندن مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و به دم<br />
توپ فرستادن سپاه سرهم بندی شده "بدر" از سوی سپاه پاسداران<br />
ايران و انواع ماجراجوئی ها و چپ نمائی هائی که در روزنامه<br />
کيهان تهران بازتاب می يابد و در عمل بزرگترين خدمت به<br />
امريکاست دليل خارجی اين همسوئی است. همچنان که پيگيری و<br />
تشديد سياست قطع اميد مردم از تحولات در داخل کشور و حذف<br />
آخرين بازماندگان ملی و ميهن دوست کشور از صحنه سياسی<br />
(اعم از مذهبی و غير مذهبی)، به زندان افکندن آنها، دستگيری و<br />
گرفتن تعهد به انفعال و حتی تشويق آنها به خروج از کشور(!)<br />
نمونه اين همسوئی در داخل کشور است. آنها که ميلياردها دلار<br />
از ثروت کشور به جيب زده اند و در بانک های شيخ نشين های<br />
خليج فارس ذخيره کرده اند، ذغدغه ميهن و مردم ندارند و به<br />
همين دليل متحد طبيعی قدرت خارجیاند. همانگونه که امثال<br />
کرزای در افغانستان و احمد چلبی در عراق هستند! همين طيف،<br />
اگر اميد به ادامه غارتگری داشته باشد، در فرصت مناسب با<br />
سلطنت خواهان نيز دست در دست خواهد شد.<br />
بنابراين و برخلاف آنچه در سالهای نخست پيروزی<br />
انقلاب و برپائی جمهوری اسلامی گذشت، اين بار جنبش مردم<br />
در دو جبهه مبارزه می کند: برای تغييرات اساسی در<br />
حاکميت و مقابله با خائنين به انقلاب 57 و عده ای روحانی نيمه<br />
عراقی متحد مافيای ثروت در جمهوری اسلامی که امروز با<br />
بدتراز امريکا هم حاضر به معامله اند 2- دفاع از کشور و مقابله<br />
با خطر خارجی. (مواضع مجلس اعلای انقلاب اسلامی در<br />
ماههای اخير که اميد به حکومت بر جنوب عراق را در سر<br />
داشت و با طرد از صحنه اکنون در داخل ايران عليه امريکا<br />
شعار می دهد- نمونه برجسته اين ارزيابی است.)<br />
با اين برداشت و تحليل ازاوضاع بشدت بغرنج ايران و<br />
منطقه، آنچه بعنوان مشی و نگرش <strong>توده</strong> ای مطرح است: تشديد<br />
مقابله با حاکميت مورد نفرت مردم در داخل و مجهز شدن برای<br />
دفاع از تماميت ارضی کشور و جلوگيری از تحميل جنگ و<br />
تجاوز از خارج است. اين امر ممکن و عملی است و شرط<br />
نخست آن عبارت است از:<br />
فراخواندن مردم به صحنه سياسی و مقابله با روحيه<br />
انفعال و سپردن سرنوشت خويش و کشور به دست تقدير!<br />
اينست آن وظيفه ملی که امروز در برابر همه نيروهای<br />
ميهن دوست قرار دارد.
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
3<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
-4<br />
-1<br />
شو<strong>راه</strong>ا<br />
يگانه تشکل مردمی<br />
چرا با بیاعتنائی<br />
مردم روبرو شد؟<br />
قطع ارتباط شو<strong>راه</strong>ا با هم، نداشتن يک نشريه<br />
خبری ارگان، برگزار نشدن کنگرههای استانی و<br />
کنگرههای سالانه سراسری، از جمله ضعفهای<br />
بزرگ شو<strong>راه</strong>ا بود که بايد جبران شود!<br />
آخرين هفتهها و روزهای سال 81 با دو رويداد داخلی<br />
و خارجی قابل پيش بينی پايان يافت. نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در<br />
ايران و حمله نظامی امريکا به عراق که آن نيز به نوعی با<br />
سرنوشت آينده ميهن ما در ارتباط است.<br />
گرچه اخبار تکاندهنده حمله نظامی امريکا به عراق کليه<br />
رويدادهای ايران، از جمله نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را تحت<br />
الشعاع خود قرار داد، اما اگر نتايج حاصله از اين انتخابات<br />
بدرستی ارزيابی و تحليل نشود، دلائل زمينه ساز نتيجه انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا، مستقيما در خدمت سلطه جوئی امريکا واسرائيل در<br />
ايران و منطقه قرار خواهد گرفت.<br />
انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و نتايج آن در شهرهای بزرگ که<br />
عمدتا از عدم شرکت مردم در آن حکايت داشت، موجب شد تا<br />
وابستگان و يا افراد مورد حمايت جبهه ضد اصلاحات به شو<strong>راه</strong>ا<br />
<strong>راه</strong> يابند و ظاهرا اين آشکارترين نتيجه اين انتخابات بود: استفاده<br />
مخالفان اصلاحات از شرکت نکردن مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا.<br />
پيرامون نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا، در هفتههای پس از<br />
برگزاری اين انتخابات، چه از سوی احزاب و سازمانهای خارج<br />
از کشور که شرکت در اين انتخابات را توصيه کرده بودند و يا<br />
آنها که بانگ تحريم آن را برداشته بودند؛ تفسيرهای گوناگونی<br />
منتشر شد. نظير همين عکس العمل از سوی دو طيف طرفدار و<br />
مخالف اصلاحات در داخل کشور نيز نشان داده شد. يکی در<br />
جهت حقانيت خويش (مخالفان اصلاحات) و ديگری در جهت<br />
هشدار به رهبران جمهوری اسلامی و گوشزد کردن خطر<br />
کنارهگيری مردم از صحنه سياسی و انتخابات.<br />
واقعيت تلخ آنست که در فاصله دور اول و دور دوم<br />
انتخابات و فعاليت شو<strong>راه</strong>ا نه توصيه کنندگان به شرکت در<br />
انتخابات شو<strong>راه</strong>ا آن وزن و اعتباری را که شايسته بود، برای<br />
شو<strong>راه</strong>ا قائل شدند و نه مخالفان شو<strong>راه</strong>ا و اصلاحات از<br />
کوچکترين فرصتی برای کارشکنی در کار شو<strong>راه</strong>ا کوتاهی<br />
کردند. اين کارشکنی بويژه درباره شورای شهر تهران بيش از<br />
هر شهر ديگر ايران چهره خشن و مصمم مخالفان شورا و<br />
اصلاحات را به نمايش گذاشت.<br />
محاکمه و به زندان بردن نخستين رئيس شورای شهر<br />
تهران "عبداالله نوری" و ترور جانشين او "سعيد حجاريان" دو<br />
حادثه مهم و فراموش نشدنی اين مخالفت است، گرچه کارشکنی<br />
های شورای نگهبان بر سر <strong>راه</strong> مصوبات مجلس در باره<br />
اختيارات شو<strong>راه</strong>ا را نيز نبايد فراموش کرد.<br />
هفتهها پس از مشخص شدن نتايج انتخابات شو<strong>راه</strong>ا،<br />
انتشار هر تفسيری پيرامون اين انتخابات اگر هم<strong>راه</strong> با پاسخ به<br />
چند پرسش زير نباشد بی فايده است:<br />
1- طرفداران اصلاحات و اپوزيسيون مترقی جمهوری اسلامی<br />
به وزن و اعتبار شو<strong>راه</strong>ا آن اهميت را دادند که لازمه آن بود؟<br />
2- انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بايد تحريم می شد؟<br />
3- عدم شرکت مردم در اين انتخابات قابل پيش بينی بود؟<br />
شرکت نکردن مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و هر انتخابات<br />
ديگری در جمهوری اسلامی به سود کيست؟<br />
تلاش برای يافتن پاسخ<br />
آنچه که در باره احزاب و سازمانهای سياسی طرفدار<br />
اصلاحات اما عمدتا فعال در خارج از کشور می توان گفت،<br />
آنست که حضور اين سازمان ها در تحولات ايران اکنون سال<br />
هاست که در صدور اطلاعيه های نوبتی و مقطعی خلاصه شده<br />
است. اطلاعيه هائی که اعلام مواضع در برابر رويدادهاست و نه<br />
بيانگر حضور عملی در صحنه. البته، اطلاعيه هائی که سازمان<br />
ها و احزاب تحريم کننده انتخابات رياست جمهوری سال<br />
بار و در جريان انتخابات شو<strong>راه</strong>ا صادر کرده و از مردم خواستند<br />
تا در انتخابات شرکت کنند، متفاوتتر از اطلاعيه های تحريم و<br />
يا شرکت مشروط در چند انتخابات سالهای گذشته بود. بسياری<br />
از همين سازمانها و احزاب پس از عدم شرکت وسيع مردم در<br />
انتخابات اخير شو<strong>راه</strong>ا، مانند موارد تحريم انتخابات و شرکت<br />
مردم در آن، هراسان در پی توجيه دعوت خود از مردم برای<br />
شرکت در انتخابات برآمدند و لحن و استدلال بيانيههای آنها متاثر<br />
از همين عدم شرکت مردم تند و آتشين شد!<br />
76 اين<br />
در داخل کشور<br />
جبهه مخالفان اصلاحات که با استفاده از عدم حضور<br />
مردم در پای صندوق های رای به شورای شهرهای مهم ايران<br />
<strong>راه</strong> يافتند، اين سوء استفاده و پيروزی کم هزينه را تريبونی برای<br />
تبليغ حقانيت خويش و ناتوانی اصلاح طلبان تبديل کردند. در<br />
جبهه اصلاحات نيز آنچه عمدتا نوشته و گفته شد هشدار نسبت به<br />
سرانجام شرکت نکردن مردم در پای صندوقهای رای و پايان
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
4<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
مشروعيت نظام از يکسو و اشاره به کارشکنیهای جبهه ضد<br />
اصلاحات عليه روند اصلاحات از سوی ديگر بود.<br />
در کنار استدلالهای طرفداران اصلاحات در حاکميت<br />
پيوسته جای چند انتقاد بسيار جدی از خود باقی ماند که ما<br />
میخواهيم، ضمن تائيد کارشکنیهای جبهه ضد اصلاحات در<br />
روند اصلاحات آنها را بازگو کنيم.<br />
اينکه نه شو<strong>راه</strong>ا و نه وزرات کشور نخواستند و يا<br />
نتوانستند ارتباط خود را با يکديگر برقرار کنند و از درد و<br />
مشکلات هم در سراسر ايران با خبر شوند. اينکه بدليل همين<br />
بیخبری از يکديگر مردم ندانستند در شو<strong>راه</strong>ا چه گذشت.<br />
با آنکه از ابتدای تشکيل شو<strong>راه</strong>ا اين اميد وجود داشت و<br />
بارها نيز بعنوان پيشنهاد (از جمله از سوی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong>، در اولين<br />
اطلاعيه مربوط به برگزاری دور اول انتخابات شو<strong>راه</strong>ا) طرح<br />
شد که يک روزنامه منعکسکننده اخبار شو<strong>راه</strong>ا در سراسر ايران<br />
بايد تاسيس شود، ضرورت و اهميت نقش چنين روزنامهای<br />
آنگونه که بايد درک نشد و ارتباط روزانه و حتی هفتگی<br />
(بصورت هفته نامه) شو<strong>راه</strong>ا با هم برقرار نشد. روزنامه<br />
همشهری همچنان در خدمت شهرداری تهران و طرح مسائلی که<br />
در ديگر روزنامههای کشور دنبال میشود باقی ماند، اما<br />
بزرگترين و مهمترين شورای شهر، يعنی شورای شهر تهران،<br />
هرگز نتوانست ارگانی را که مردم و رای دهندگان تهرانی با<br />
مطالعه مستمر آن بدانند در شورای شهرشان چه می گذرد، منتشر<br />
کند.<br />
اين بیخبری شو<strong>راه</strong>ا از يکديگر و عدم درک ضرورت<br />
ارتباط آنها با هم و تبديل شو<strong>راه</strong>ا به نخستين سازمان مردمی و<br />
<strong>توده</strong> ای در سراسر کشور چندان ادامه يافت که در تمام طول<br />
دوره اول شو<strong>راه</strong>ا کنگرهای استانی و يا کنگرهای سراسری با<br />
شرکت نمايندگان و اعضای شو<strong>راه</strong>ای شهرها تشکيل نشد. اينکه<br />
وزارت کشور بيشتر غافل ماند و يا شو<strong>راه</strong>ا و يا اينکه مجلس می<br />
توانست نقش مهم تر و فعال تری در اين زمينه داشته باشد و يا<br />
هيات دولت، در اصل ماجرا که همانا بیتوجهی به ايجاد يک<br />
سازمان مردمی و سراسری در کشوراست تغييری نمی دهد.<br />
(درهمين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> مراجعه کنيد به نقش شو<strong>راه</strong>ا در مقابله<br />
با کودتا و شورشی که عليه دولت اصلاح طلب ونزوئلا ترتيب<br />
يافته بود)<br />
2- بنابراين و با توجه به سير حوادث داخل کشور و اطلاع از<br />
تقويت قطع اميد مردم از امکان تحولات در داخل کشور و رشد<br />
اميد به خارج از کشور، پيش بينی کاهش وسيع تعداد شرکت<br />
کنندگان در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا کار دشواری نبود. آنچه نبايد دنبال<br />
می شد تحريم انتخابات و همسوئی با ضد ملیترين بخش حاکميت<br />
جمهوری اسلامی در تلاش برای خانه نشين ساختن مردم و<br />
بيرون آوردن افراد مورد نظر خود از درون صندوقهای رای<br />
بود. اين که امکان لازم برای توضيح اين نقطه نظرات برای<br />
مردم در اختيار نيروهای مترقی جامعه ايران- اعم از داخل و يا<br />
خارج حاکميت- نبود و کليه <strong>راه</strong>های ارتباطی آنها با مردم يا کور<br />
شده و يا بخش طرفدار اصلاحات در درون حاکميت نتوانستند<br />
جانشينی برای ارتباط با مردم برقرار کنند تغييری در اصل<br />
موضوع نمیدهد. يعنی، هيچ نيروی مترقی در فضای کنونی<br />
جامعه ايران نمیتواند از تحريم انتخابات حمايت کند و يا آن را<br />
تبليغ و توصيه کند. سياست تحريم در شرايط معينی میتواند به<br />
ابزاری کارساز در جهت رسيدن به هدفی مترقی تبديل شود، اما<br />
همه شرايط کنونی در جامعه ايران نشان میدهد که چنين شيوه و<br />
تاکتيکی هنوز بار مثبت و مترقی ندارد و با ترويج رخوت و<br />
بیتفاوتی حاصل از آن و يا زمينه ساز آن، با قدرت کامل بايد<br />
مقابله کرد.<br />
3- در مورد شرکت نکردن بيش از 50 درصد مردم در انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا، پيش از آنکه بررسی از اين نقطه آغاز شود که<br />
سازمانهای سياسی بايد انتخابات را تحريم می کردند و يا نه، بايد<br />
مطبوعات، مقالات، موضعگيریها و ميزان توجه اين سازمانها<br />
به نقش شو<strong>راه</strong>ا در طول دوره اول شو<strong>راه</strong>ای شهر درايران توجه<br />
شود، بايد ديد آنها شرکت نکردن مردم در انتخابات را پيش بينی<br />
میکردند؟ دليل آن را میدانستند و بيان کردند؟ برای تشويق مردم<br />
به فعال شدن در کنار شو<strong>راه</strong>ا و شرکت در انتخابات تحرکی از<br />
خود نشان دادند؟<br />
ما تصور می کنيم هر سازمان، حزب و نشريه سياسی<br />
با مرور صادقانه نوشتهها و موضعگيریهای خود، طی دوران<br />
فعاليت نخستين شو<strong>راه</strong>ا و مواضع خود در ارتباط با انتخابات اين<br />
شو<strong>راه</strong>ا به آسانی پاسخ سئوالات بالا را پيدا می کند.<br />
آنچه که مربوط به "<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>" و حجم مطالب منتشر شده<br />
درباره شو<strong>راه</strong>ا و بويژه پيش بينی نگرانکننده عدم شرکت مردم<br />
در اين انتخابات و دلائل آن می شود، تصورمی شود، علاوه بر<br />
مقالات و گزارشهائی که طی دوره اول شو<strong>راه</strong>ا در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
منتشر شد، نقل چند بخش از مقاله بهمن ماه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> درباره پيش<br />
بينی انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و تکرار همان نکات در اطلاعيه دعوت<br />
مردم به شرکت در انتخابات کافی باشد:<br />
به اميد مردم برای امکان تحميل عقب نشينی به اين جبهه<br />
(جبهه مخالفان اصلاحات) و برقراری حاکميت مردم بر<br />
سرنوشت خويش از طريق شرکت در انتخابات ضربات مهلکی<br />
خورده است. اين نااميدی همزمان شده است با رشد اميد به<br />
فشارهای بيرونی بر حاکميت. کاهش دم افزون اميد مردم به داخل<br />
و جلب اميد آنها به خارج از کشور بهترين فرصتها را برای اين<br />
دخالت (دخالت امريکا در امور داخلی ايران) ف<strong>راه</strong>م ساخته است.<br />
کشورهای عربی منطقه نيز ايران را، تحت تاثير سياست های<br />
ماجراجويانه، ناصادقانه و دوگانه حاکميت جمهوری اسلامی از<br />
محاسبات ديپلماتيک کنونی منطقه بر سر آينده عراق کنار گذاشته<br />
اند و انزوای پيش آمده شرايط را برای سياستهای امريکا<br />
مطلوبتر ساخته است."( شماره 122 صفحه<br />
همين نظر و نگرانی در اطلاعيه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> و در تاکيد بر<br />
ضرورت شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا نيز تکرار شد که آنرا در<br />
ادامه همين مقاله با عنوان با اعلام حمايت از شخصيت های ملی<br />
و اصلاح طلب ميخوانيد.<br />
-40 بهمن (1380<br />
..."
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
5<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
50<br />
-4<br />
نرفتن بيش از درصد دارندگان حق رای به پای<br />
صندوق های رای، در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا هشدار تکاندهندهای به<br />
مجموع حاکميت جمهوری اسلامی بود. شايد اميد به درک شرايط<br />
و موقعيت سقوط کرده مشروعيت نظام در ميان بخشهائی از<br />
مخالفان اصلاحات چه تقويت شده باشد و چه نشده باشد، ما<br />
همچنان بر اين عقيدهايم که بهترين سلاح تهاجم است و شرکت<br />
در انتخابات و حضور گسترده در پای صندوقهای رای يک<br />
تهاجم خيابانی است. خطر خانهنشينی مردم و رشد نااميدی آنها<br />
شايد برای بخشهای مافيائی حکومت اميدآفرين باشد، اما برای<br />
جنبش و طرفداران صادق و پيگير اصلاحات و رفرمهای اساسی<br />
در ساختار سياسی و اقتصادی کشور چنين نيست. علاوه بر پيامد<br />
خطر تقويت مداخله خارجی در امور داخلی ايران، اين امر را<br />
نمی توان از نظر دور داشت که غارتگر، دوست غارتگر است.<br />
يعنی بخش مافيائی حاکميت جمهوری اسلامی خواهد کوشيد از<br />
اين فرصت و بويژه از بی تفاوتی و خانه نشينی مردم استفاده<br />
کرده و با کوشش بر دادن بزرگترين امتيازهای ضد ملی به<br />
امريکا و انگليس، در پی تحکيم موقعيت متزلزل خود برآيد. اين<br />
که اين دو قدرت خارجی حاکميت آنها را به صلاح خود خواهند<br />
دانست يا خير آنقدر تعيينکننده نيست که حمايت تاکتيکی و موقت<br />
اين دو قدرت از اين جناح و حمايت از يورش خونين داخلی به<br />
جنبش و اصلاح طلبان اهميت دارد. در اينصورت امريکا از<br />
بابت خطر حضور نيروی ملی و جايگزين در ايران می تواند<br />
خلاص شود و سپس با سرانگشت اشاره عوامل مستقيم تر خود را<br />
در ايران به حاکميت برساند. امری که حتی در افغانستان و در<br />
آستانه سقوط طالبان توسط امريکا، با کشتن احمد شاه مسعود<br />
اتفاق افتاد.<br />
در اين صورت جناح ماوراء راست جمهوری اسلامی<br />
تنها خواهد توانست نقش محلل را در اين بازی بزرگ ايفاء کرده<br />
و از صحنه خارج شود. در اينصورت بازنده بزرگ مردم و<br />
جنبش عمومی آنان خواهند بود. به اين دلائل، هنور در شرايط<br />
کنونی (تاکيد می کنيم بر شرايط کنونی) سياست تحريم نمیتواند<br />
سياست درستی باشد، بلکه برعکس بايد با ابتکارات جديد و<br />
يورش به جناح راست مردم را وسيعا به صحنه بازگرداند و<br />
سنگرهائی را که مخالفان اصلاحات طی سالهای اخير دوباره<br />
فتح کردهاند از آنها بازپس گرفت.<br />
با اعلام حمايت از شخصيت های ملی و اصلاح طلب<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر اساس اين ارزيابی ها<br />
شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را<br />
توصيه کرد<br />
انتخابات دومين دوره شو<strong>راه</strong>ا شنبه اسفند، در 9<br />
شرايطی برگزار میشود که مخالفان قسم خورده اصلاحات در<br />
ايران در انتظار بهرهبرداری از سال کارشکنی در کار<br />
اصلاحات و مقاومت در برابر خواست و اراده عمومی مردم<br />
ايران اين انتخابات را عملا تحريم کرده اند.<br />
صدا و سيمای جمهوری اسلامی که به بانگ مافيای<br />
قدرت و ثروت در جمهوری اسلامی تبديل شده، درباره اين<br />
انتخابات يا مهر سکوت بر لب زده و يا مستقيم و غير مستقيم<br />
مشوق مردم برای نشستن در خانه و نرفتن به پای صندوق های<br />
رای شده است.<br />
قوه قضائيه برای جلوگيری از آگاهی مردم و قطع<br />
ارتباط آنها با هم، گلوی مطبوعات را در پنجه گرفته و گروههای<br />
فشار در شهرها، هر کجا که توانستهاند مانع برپائی جلسات<br />
سخنرانی و گردهمآئی انتخاباتی شده اند.<br />
ائمه جمعه که با کمترين دانش و آگاهی در باره مهمترين<br />
مسائل داخلی و جهانی رهنمود صادر می کنند، يا از انتخابات و<br />
شو<strong>راه</strong>ا چيزی نگفتند و يا عليه آن تبليغ کردند.<br />
اين جدال با مردم، در تهران و با سوء استفاده از آنچه<br />
بر سر شورای آن آوردند آشکارتر از هر نقطه ديگر ايران در<br />
دستور کار مطبوعات وابسته به جبهه مخالفان اصلاحات و<br />
احزابی نظير جمعيت موتلفه، بنياد رسالت و تشکل های همسو با<br />
آنها قرار دارد..<br />
در ميان طيف نيروهای طرفدار اصلاحات چه در<br />
درون حاکميت و چه در پيرامون و يا خارج از حاکميت- تفاهم<br />
مشترکی برای اعلام ليست واحد انتخاباتی ف<strong>راه</strong>م نشد، حتی در<br />
جبهه دوم خرداد. نبود ليست واحد برای انتخابات شو<strong>راه</strong>ا، در<br />
عين حال که ضعف بزرگ سازمانی جنبش را آشکار می سازد،<br />
فضائی را برای انتخاب مردم ف<strong>راه</strong>م ساخته که در نتيجه آن<br />
نيروهای سياسی میتوانند ميزان نفوذ و رويکرد مردم به خويش<br />
را برآورد کنند. طبعا، بدليل نبودن شرايط و امکان حضور<br />
کانديداهای شناخته شده و رسمی همه احزاب ايران – از جمله<br />
حزب <strong>توده</strong> ايران- در صحنه اين انتخابات و محدوديتهای اعمال<br />
شده برای جلوگيری از ارتباط مردم با نيروها و احزابی که نام<br />
کانديداهای آنها اعلام شده است، آنچه که از انتخابات روز<br />
اسفند حاصل می شود برآورد دقيقی از پايگاه نفوذ احزاب و<br />
نيروهای خارج از حاکميت و يا حتی اصلاح طلبان درون<br />
حاکميت نيز نيست، اما به مصداق "مشت نمونه خروار" حاصل<br />
انتخابات پيش روی شو<strong>راه</strong>ا را می توان گرايش عمومی مردم<br />
ايران ارزيابی کرد.<br />
…يک سلسله غفلت ها و تعلل های ديگر نکاتی است<br />
که پس از برگزاری انتخابات پيش روی می توان و بايد پيرامون<br />
آنها با منتخبين جديد مردم برای شو<strong>راه</strong>ا سخن گفت. اين سخن را<br />
پس از برگزاری انتخابات 9 اسفند بايد گفت، زيرا هر نوع سخن،<br />
انتقاد و ايرادی که در لحظه کنونی موجب سست شدن اراده مردم<br />
برای شرکت در انتخابات شود به سود جبهه ضد اصلاحات است.<br />
امروز سخن از رفتن به پای صندوق های رای برای شرکت در<br />
انتخابات شو<strong>راه</strong>است، فردا سخن از تجربه گذشته برای ساختن<br />
آينده. با تمام توان پيش به سوی انتخابات شو<strong>راه</strong>ا!<br />
9<br />
–<br />
6
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
6<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
چرا جبهه؟ و چرا<br />
"جبهه واحد دفاع از جمهوريت"<br />
-<br />
ضرورت تفاهم بر سر يک شعار واحد، در يک جبهه<br />
واحد در ايران، بحث تازه ای نيست؛ آنچه که به اين بحث تازگی<br />
می بخشد نزديک شدن اين بحث ها به واقعيات و امکانات در<br />
کشور است. در بيش از دو دهه گذشته انواع شعارها و جبههها از<br />
سوی اپوزيسيون جمهوری اسلامی مطرح شد. از جبهه<br />
دمکراتيک (به ابتکار دکتر متين دفتری و شکراالله پاک نژاد در<br />
سال که عمر آن بلندتر از دو دهه است، تا شورای<br />
مقاومت (سازمان مجاهدين خلق- بنی صدر و چند تشکل همسو<br />
با آن ها) که به رنگ خون نوشته شد، تا اتحادی که چند سازمان<br />
و حزب سياسی (از جمله سازمان فدائيان اکثريت، حزب<br />
دمکراتيک مردم، جمهوريخواهان ملی با نهادن امضای<br />
خويش بر پای اعلاميهها و بيانيههای مشترک آن را برای دورانی<br />
به نمايش گذاشتند. در همين دوران و در عمری کوتاه تر از بقيه،<br />
شعار جبهه ضد ولايت فقيه از سوی نشريه نامه مردم نيز طرح<br />
شد که همچنان ادامه دارد.<br />
پس از انتخابات و شرکت عظيم مردم در<br />
انتخابات و حضور در پای صندوق های رای و اعلام نتيجه<br />
شمارش آرائی که به اصلاحات داده شده بود، برای نخستين بار<br />
ضرورت تشکيل جبههای از سوی نيروهای طرفدار اصلاحات<br />
در داخل کشور مطرح شد. امری که حزب <strong>توده</strong> ايران ضرورت<br />
آن را از ابتدای پيروزی انقلاب و برای دفاع از اين پيروزی<br />
پيوسته اعلام داشته بود و تشکيل نشدن آن با حضور همه<br />
نيروهای انقلابی بزرگترين ضربات را به همه اين نيروها اعمم<br />
از مذهبی و غير مذهبی زد.<br />
احزاب و سازمان هائی که پس از انتخابات<br />
شده بودند - از جمله جبهه مشارکت اسلامی- و چهار سازمانی<br />
که از پيش از اين انتخابات نيز فعال بودند (مجمع روحانيون<br />
مبارز، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، دفتر تحکيم وحدت و<br />
کارگزاران سازندگی) در کنار هم جبهه دوم خرداد را اعلام<br />
داشتند. اين جبهه نه شعار واحد داشت و نه نام آن می توانست<br />
هويت آن را منعکس کند.<br />
بتدريج و پس از آشکار شدن هر چه بيشتر اراده ای که<br />
پشت ولايت فقيه برای تبديل آن به سلطنت اسلامی وجود دارد،<br />
ضرورت دفاع از جمهوريت از قلم و زبان بسياری از چهره های<br />
شناخته شده اصلاحات و حتی شخص محمد خاتمی بارها بيان شد.<br />
به اين ترتيب، بحث در باره جبهه ای که بتواند<br />
جوابگوی اين مرحله از گذار تحولات اجتماعی ايران باشد و در<br />
عين حال همه احزاب و سازمان های متنوع، اما طرفدار<br />
اصلاحات بتوانند با توجه به شرايط حاکم بر کشور در آن حضور<br />
يابند، پيش از انتخابات رياست جمهوری سال 76 نيز مطرح بود،<br />
اما پس از اين انتخابات بر ضرورت آن افزوده شد.<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>، چه پيش و چه پس از انتخابات رياست<br />
جمهوری سال 76، در بحث هائی که پيرامون شعار منتشره در<br />
نشريه "نامه مردم" با عنوان "جبهه ضد ولايت فقيه" می کرد،<br />
پيوسته بر اين واقعيت تاکيد می کرد که اپوزيسيون خارج از<br />
کشور، برای حضور عملی در تحولات داخل کشور، حتی اگر<br />
کوچکترين امکان تحرک علنی در کشور نداشته باشد، بايد آن<br />
شعار و آن جبهه ای را اعلام کند که در برگيرنده وسيعترين<br />
اقشار، طبقات و احزاب و سازمانهای سياسی سخنگوی آنها<br />
شود. با توجه به اينکه بخش مهمی از طرفداران تحولات در<br />
حاکميت جمهوری اسلامی قرار دارند و يا مانند نيروهای ملی-<br />
مذهبی و از جمله نهضت آزادی ايران فعاليت نيمه آزاد و متکی<br />
به قانون اساسی جمهوری اسلامی دارند، اين جبهه و شعار آن،<br />
نمی تواند شعار و جبهه ای در تعارض با قانون اساسی باشد.<br />
استدلال ما اين بود که چنين شعاری، بجای آنکه وحدت بخش همه<br />
نيروهای خواهان تحولات حتی اندک- باشد و تمرکز همه<br />
نيروها - حتی متزلزلترين آنها– را ممکن سازد، عملا شعاری<br />
است جبهه شکن و نه اتحاد ساز. ما استدلال کرديم و همچنان در<br />
تمام سالهای پس از انتخابات دوم خرداد بر اين نظر خود پای می<br />
فشاريم که محتوای يک هدف، قطعا نبايد با شعاری هم<strong>راه</strong> باشد<br />
که ناقض آن در عمل است.<br />
در باره ولايت فقيه و بخش انتصابی حاکميت، ما بر اين<br />
عقيده ايم که شعار "دفاع از جمهوريت" و اتحاد نيروها بر محور"<br />
جبهه واحد دفاع از جمهوريت" عملا خود نافی سلطنت و ولايت<br />
است، درعين حال که اين شعار و اين جبهه از نظر قانونی مانعی<br />
بر سر <strong>راه</strong> نيروهای ياد شده در بالا (در داخل و يا خارج از<br />
حاکميت) بوجود نمی آورد.<br />
اين پيشنهاد، همچنان و تا زمانی که هنوز بخشی از<br />
حاکميت از رفرم و تحولات در جمهوری اسلامی دفاع میکند و<br />
اندک فضائی برای برخی سازمانها و احزاب خارج از حاکميت<br />
جهت فعاليت وجود دارد، به قوت خود باقی است.<br />
چنين شعار و جبههای، نه تنها در برابر سلطنت اسلامی<br />
(حکومت) و ولايت مطلقه فقيه (باز توليد سلطنت) قرار دارد،<br />
بلکه در شرايط کنونی عملا در برابر سلطنت خواهانی که در<br />
انديشه بازگرداندن سلطنت پهلوی به ايران هستند نيز قرار دارد.<br />
76 تاسيس<br />
(...<br />
1376<br />
(1358
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
7<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
اکنون تشکيل اين جبهه، با شعاری نزديک به آن در<br />
طيف قابل توجهی از نيروهای سياسی خارج از کشور مطرح<br />
است و بصورت بيانيه و مقاله و پيشنهاد مشترک مطرح می شود.<br />
بی شک اين پيشنهادها و بيانيهها هنوز تا تدقيق و اعلام کارپايه<br />
يک جبهه فاصله دارد، همانگونه که بيانيه انجمن اسلامی<br />
اميرکبير تهران فاصله دارد، گرچه بايد کوشيد اين بحث در داخل<br />
کشور و از جمله در مورد بيانيه انجمن اسلامی اميرکبير هرچه<br />
زودتر به نتيجه عملی و واقعی خود برسد.<br />
آنچه که در اين مرحله، درباره بيانيه انجمن اسلامی<br />
اميرکبير برای اعلام "جبهه جمهوری خواهی" میتوان گفت،<br />
پيش از محتوا و استدلال آنها برای تشکيل چنين جبههای، اقدام<br />
عملی آنها در جدائی از جبهه دوم خرداد است.<br />
از نظر ما و با توجه به تجربه طولانی حزب <strong>توده</strong> ايران<br />
برای اتحاد نيروهای سياسی در مراحل گوناگون تحولات جامعه<br />
ايران طی بيش از 6 دهه، هر اقدام عملی يک نيروی سياسی بايد<br />
منعکسکننده خواست و اراده عميق و آگاهانه اين نيرو جهت<br />
دستيابی به اهداف اعلام شده آن باشد. از آنجا که طيف انجمن<br />
های اسلامی و بويژه انجمن اسلامی اميرکبير با هدف فعاليت در<br />
اتحادها و تشکيل جبهه ها اقدام به اعلام ضرورت تشکيل "جبهه<br />
جمهوری خواهی" کرده است، نخستين موضوعی که مطرح<br />
میشود اينست:<br />
دفاع از اتحاد و جبهه موجود<br />
هيچ نيروی سياسی، اگر بخواهد پرچمدار و يا طراح يک پيشنهاد<br />
مترقی باشد، ابتدا خود بايد مدافع صادق و سرسخت آن طرح<br />
باشد. وقتی هدف تشکيل اتحادها و جبهه هاست، ابتدا بايد از آن<br />
اتحاد و جبههای که وجود دارد دفاع کرد وسپس در جهت تکامل،<br />
استحکام و ارتقاء آن گام برداشت. نمی توان طرفدار تشکيل جبهه<br />
و اتحاد بود و آنوقت از يک اتحاد و جبهه جدا شد و صفی مستقل<br />
را تشکيل داد؛ گرچه بهترين و پيشروترين پيشنهادها را هم<br />
داشت.<br />
از نظر ما، دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی<br />
اميرکبير پيش از آنکه به خروج از جبهه دوم خرداد بيانديشند و<br />
در جهت آن گام بردارند، بايد در درون همان اتحاد و جبههای که<br />
حضور داشتند میکوشيدند شعار دفاع از جمهوريت" و تبديل<br />
نام اين جبهه به جبهه واحد جمهوريت" را به شعار و خواست<br />
همه اعضای جبهه دوم خرداد تبديل کنند. به اين ترتيب، مبارزه<br />
اجتماعی از مبارزه سالم سياسی از درون جبهه دوم خرداد شروع<br />
می شد و با حفظ اتحاد نيروها يک گام جمعی به جلو برداشته می<br />
شد و نه با جدائی از اتحاد و جبهه موجود!<br />
اين گرهیترين بحث پيرامون اقدام دفتر تحکيم وحدت و<br />
انجمن اسلامی اميرکبيراست و بی شک ادامه اين بحث در داخل<br />
کشور، تاثيرات مثبت خود را بر طرفداران جبهه جمهوری<br />
خواهی در خارج از کشور و در ميان سازمان های طرفدار چنين<br />
جبههای گذاشته و برداشتن گامهای عملیتر را بسوی دوری از<br />
شعارهای انتزاعی و درک واقعيات جامعه امروز ايران آسانتر<br />
می سازد. در پايان اين مرحله از تلاشهاست که بايد لحظه آغاز<br />
پيوند شعار و جبهه در خارج و داخل کشور، و در ميان همه<br />
نيروهای مترقی جامعه را انتظار داشت.<br />
<strong>توده</strong>ایها در اين مسير و برای رسيدن به اين هدف از<br />
هر نوع همکاری و رايزنی برای رسيدن به لحطه اقدام و عمل<br />
استقبال می کنند.<br />
از ايران برای ما می نويسند:<br />
يک اتحاد با يک شعار!<br />
آنچه را می خوانيد، نکات اساسی از يک نامه دريافتی<br />
از داخل کشور و در ارتباط با بحثهای جاری پيرامون "جبهه" و<br />
يا "اتحاد" بر سر "جمهوريت" است.<br />
رفقا و دوستان<br />
اجازه بدهيد نظر خود و چند تن از دوستانم را پيرامون<br />
اوضاع سياسی کشور و آينده ای که آن را حدس می زنيم با ذکر<br />
چند نکته که به نظرم اصولی می رسند بنويسم. هر موضعگيری<br />
که حداقل رعايت اين نکات در آن شده باشد، در دراز مدت کمتر<br />
اشتباه خواهد بود.<br />
برخلاف اصلاح طلبان داخل حاکميت و يا بسياری از<br />
طرفداران اصلاحات در خارج از حاکميت، <strong>توده</strong>ایها بايد از<br />
شعار افکار عمومی که هر دو جناح موافق و مخالف اصلاحات<br />
روی آن تاکيد دارند فاصله بگيرند. مشروعيت افکار عمومی نه<br />
تنها مشروعيت سياسی نمیآورد، بلکه می تواند تبديل به اتخاذ<br />
راست ترين سياستها بيانجامد.<br />
مارکسيستها به "آگاهی طبقاتی" بايد متکی باشند، که<br />
عليرغم پيچيده بودن و حتی گنگ بودن آن، برد علمی و تحليلی<br />
آن بسيار دقيقتر از افکار عمومی است. افکار عمومی و آگاهی<br />
طبقاتی را يکی دانستن اشتباه تئوريک و سياسی مهمی است.<br />
شما شاهديد که جريانهای سياسی ايران (تا آنجا که ما به آنها<br />
دسترسی داشتهايم) چه چپ و چه راست عموما بر يک محور<br />
قرار دارند: جلب افکار عمومی درصد مردم. حال در<br />
انتخابات شو<strong>راه</strong>ا ديديد که يکباره افکار عمومی به مسير ديگری<br />
رفت. مسيری که ما را بر آن می دارد تا يکبار ديگر به آگاهی<br />
طبقاتی بيشتر از افکار عمومی بيانديشيم. در واقعيت امر، هشتاد<br />
درصدی که هميشه حاکميت روی آن حساب باز می کند مرکب از<br />
چند ميليون واجد شرايط رای دادن است، اما نه با ترکيب<br />
اجتماعی واحد و رابطه مشابه با سياست و مسائل سياسی. به<br />
همين دليل ديديد که چه شکاف عظيمی در اين افکار عمومی وارد<br />
آمد و چگونه آگاهی طبقاتی موجب بهره گيری از شرايط برای<br />
پيروزی در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا از سوی آن بخشی از حاکميت شد<br />
که بيشترين سلطه را بر قدرت دارد. (بقيه در ص 8)<br />
80<br />
"<br />
"
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
8<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
8<br />
روز زن - زير نور ماه<br />
300 هزار زن،<br />
تن میفروشند تا نان بخرند!<br />
اين عمامه را<br />
چه کسی بر سر می گذارد؟<br />
شيرين عبادی و چند زن آگاه و نگران از آنچه بر زنان<br />
ايران می گذرد، مراسم مارس (روز زن) را در يکی از<br />
پارکهای تهران (پارک لاله) بر پا کردند. آنها از بيم حمله<br />
اوباش و برای رهائی از چنگال پرسشهای بی پايان برای<br />
صدور مجوز اجتماع، نامی از روز زن در درخواست خود به<br />
ميان نيآوردند.<br />
تعداد آنها شايد به میرسيد. بيشترشان از<br />
و سال عبور کرده بودند. انقلاب که شد جوان بودند. با<br />
جوانی در انقلاب شرکت کرده بودند. بسياریشان وقتی از زندان<br />
آزاد شدند باندازه دو نسل پير شده بودند. وقتی آنها از اوين به<br />
شهر بازگشتند نه تنها تهران، بلکه جامعه زير و رو شده و سير<br />
نزولی را بسرعت طی می کرد.<br />
آنها که در پارک لاله جمع شده بودند نگران شعلهور<br />
شدن دوباره جنگ بودند. هشت سال جنگ با عراق فقط<br />
ساختمانها را ويران نکرد، حاصل آن فقط 5ر1 ميليون کشته و<br />
700 هزار معلوم جنگی نبود، يک هزار ميليارد دلار خسارت<br />
جنگی نيز بزرگترين نتيجه جنگ نبود. جنگ يک انقلاب را بلعيد<br />
و ايران ديگری در خشت زمان افتاد. پدر خوانده نوزادی که بدنيا<br />
آمد، مافيای غارت و جنايت بود.<br />
40<br />
200 تن<br />
45<br />
سرگذشت ننه دلاور برشت، در قالب عسگراولادی<br />
ظاهر شد. نزول خواران و سودجويان داستانهای برشت که<br />
همگی ضد قهرمانان جنگ دوم جهانی بودند، اينبار از بازار<br />
ايران سر بر آوردند.<br />
وقتی آيت االله خلخالی خيابان جمشيد و "محله" را با<br />
بلدوزر صاف کرد و زنان تن فروش اين دو محله را به خانه<br />
ديوار سنگی "ثابت پاسال" در حوالی ميدان ونک منتقل کرد تا<br />
آب تربت بر سرشان ريخته و نجيبشان کند، کمتر کسی به اين<br />
ساده لوحی انقلابی انديشيد.<br />
حالا از دل جنگ و نابودی ساختارهای اجتماعی ايران،<br />
يك ميليون و هفتصد هزار زن خيابان خواب بيرون آمده است.<br />
آمار می گويد: 300هزار تن آنها، براي تامين معاش خود و<br />
فرزندانشان تن فروشي ميکنند. اين را اپوزيسيون برانداز<br />
نمیگويد، مرکز آمار سازمان بهزيستي اجتماعي جمهوری<br />
اسلامی میگويد.<br />
هيچ روزنامهای به استقبال روز زن نرفت، حتی خبر و<br />
گزارش اجتماع زنان در گوشهای از پارک لاله را هم ننوشتند.<br />
روز زن! روز برابری حقوق! روز نفی جنسيت در حقوق<br />
اجتماعی!<br />
روزنامه انتخاب، در آبانماه سالی که پشت سر ماند و<br />
در ستايش از هوشياری و فعاليت نيروی انتظامی نوشت: "طی<br />
شش ماه گذشته، صدها عشرتكده فاش و حدود بيست و پنج هزار<br />
نفر در رابطه با فحشاء دستگير شده اند."<br />
اداره منکرات، که در زمان شاه با نام "اداره اماکن"<br />
فعال بود، حالا در خيابان مطهری زير زمينی به وسعت يک<br />
زندان را در اختيار دارد. آنها که از گذشته درس نگرفته، اما از<br />
آينده نگرانند، بجای نگاهی به خيابانها و چشم باز کردن بر<br />
روی حاصل عملکرد دو دهه خود، در اين اداره و زير زمين آن،<br />
به فرمان رهبر دنبال تهاجم فرهنگی میگردند. نه تنها خود چشم<br />
بر حقيقت نمی گشايند، بلکه چشم احضار شدگان را هم می بندند.<br />
هنوز نپذيرفتهاند که غارت مردم و حاکميت مافيائی روحانيون و<br />
بازاريان، خود بزرگترين تهاجم فرهنگی و اجتماعی است. <br />
<br />
(بقيه از ايران برای ما مينويسند از ص 7)<br />
2- به نظر می آيد که در ايران چه شاهد يک برخورد مستقيم<br />
باشيم و چه اين وضع نيم بند ادامه يابد، جهتگيری عمومی<br />
نيروهای دمکراتيک، چپ و اصلاح طلب در داخل و خارج از<br />
کشور يک مسير را بيشتر نمی تواند طی کند. مسيری که انجمن<br />
تحکيم وحدت نيز عليرغم ناروشنیها و شتابزدگیهائی که در<br />
مواضع اعلام شده آنها وجود دارد، با جسارتی بيش از ديگر<br />
انجمنها و تشکلهای دانشجوئی آغاز کرده است. اين مسير همان<br />
انديشه برقراری اتحادی ميان جمهوری خواهان با شرکت<br />
نيروهای طرفدار اين انديشه در داخل و خارج از کشور است.<br />
بيانيه ای که 5 سازمان سياسی آن را امضاء کردهاند نيز<br />
تقريبا در همين مسير است و اميدواريم از دل همه اين تلاش ها و<br />
بحث هائی که در داخل و خارج کشور درباره جمهوريت در<br />
جريان است يک منشور واحد و عاری از ايرادها و کمبودهائی<br />
که دو بيانيه موجود دارد بيرون بيآيد.<br />
اين نامه را می توانيد با عنوان منتشر کنيد.<br />
پيروز باشيد<br />
"شماره 24"
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
9<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
مجلههای سينمائی را بستهاند و چند نويسنده اين مجلات<br />
را به همين زير زمين برده اند تا پس از سيامک پورزند بقيه<br />
ارتش تهاجم فرهنگی را تار و مار کنند! سيامک پورزند، که<br />
فرمانده تهاجم فرهنگی معرفی شده بود، پس از 700 صفحه تک<br />
نگاری و انواع صحنه سازیهای تلويزيونی از زندان مرخص<br />
شد!<br />
8 مارس در گوشهای از پارک لاله برپا شده است در<br />
روز روشن زندگی در زير پلها، در حاشيه خيابانها و در<br />
فاحشه خانههائی که باندازه عرض و طول و جمعيت تهران رشد<br />
کردهاند، ادامه دارد.<br />
زيرنورماه<br />
"<br />
بند ناف فيلم "زيرنورماه" با تماشاچی های سينماهای<br />
تهران را خيلی زود بريدند. در اين فيلم مراسم عمامه گذاری در<br />
حضور آقا شيخ حسين برپا می شود. طلبه جوان و سيدی که بر<br />
حسب اتفاق سر از لاک حوزه در آورده و جامعه را ديده، با يک<br />
چشم خون و يک چشم اشک، در پايان فيلم لباس روحانيت را<br />
میپوشد.<br />
در متروی تهران دفتردار حوزه را می بيند. او که خود<br />
مشوق جوان آذربايجانی برای رفتن به مراسم عمامه گذاری و<br />
پوشيدن لباس روحانيت بوده، حالا در متروی تهران کت و شلوار<br />
به تن دارد و در کنار زن و فرزندش نشسته است. وقتی قطار<br />
مترو میايستد و آن دو در کنار هم قرار میگيرند، دفتردار با<br />
خجالت و افسوس می گويد:<br />
"چند روز پيش با زن و بچهام کنار خيابان ايستاده بودم. هيچ<br />
تاکسی ما را سوار نکرد. بالاخره يک ماشين شخصی ايستاد و<br />
راننده سرش را از پنجره بيرون آورد و پرسيد: به تو بنز<br />
نرسيده؟"<br />
تهاجم به جامعه را از همينجا بايد پی گرفت!<br />
در شبهای مهتابی، بالای پل رسالت زنان جوان تن<br />
میفروشند تا نان بخرند و در زير پل معرکهای از دربدری و بی<br />
خانمانی، مرگ اميد و آرمان درهم میلولند. طلبه جوان زير<br />
همين پل و در زير نور ماه پايان <strong>راه</strong>ی را می بيند که آقا شيخ<br />
حسين با برپائی جشن عمامه میخواهد او را بدان سبيل بفرستد.<br />
مدير حوزه در آخرين مکالمهاش با طلبه جوان میپرسد:<br />
يک جائی پا را کج گذاشتيم که به اينجا رسيديم. اما کجا؟"<br />
طلبه جوان سکوت می کند و مدير حوزه عمامه اش را جابجا می<br />
کند و در خود فرو می رود.<br />
فيلم را زود از روی آکران برداشتند تا مردم نبينند،<br />
مردمی که خود هر شب، در حاشيه خيابانها، گوشه پارک ها،<br />
زيرپلها و... تهران را زير نور ماه می بينند!<br />
چنان زير نور ماه است که گزارش نويس "فرانکفورتر<br />
آلگماينه" آلمان هم بدون پرژکتور و بینياز به روشنائی روز آن<br />
را میبيند و مینويسد:<br />
"بنفشه، دو سال پيش، براي نخستين بار سوار اتومبيل مردی شد<br />
که او را به خانهاش برد. او خوش شانس بود، چرا که از آن<br />
زمان، به صورت مرتب به آپارتمان مرد ميرود و به سفارش<br />
او، مشتريان ثابتي پيدا آرده است. تماس از طريق تلفن هم<strong>راه</strong><br />
برقرار ميشود. قبلا با يک حقوق بخور و نمير منشي بوده است<br />
و حالا از <strong>راه</strong> تن فروشی آسانتر زندگی می کند. او زنی جوان<br />
از خانواده اي وابسته به اقشار پائينتر از طبقه متوسط است.<br />
او پنجمين و آوچكترين فرزند يك خانواده فقير شيرازی<br />
است، که پدرش را خيلی زود از دست داد. پانزده ساله بود،<br />
برخلاف ميل خودش مجبور به ازدواج شد. چهار سال پيش،<br />
موفق شد از شوهر معتادش طلاق بگيرد. از آن زمان، به تنهائي<br />
پسرش را اداره ميآند."<br />
گرسنگی و فقر، اعتياد و فحشاء، خيابان خوابی و فرار<br />
از خانه؛ سرنوشت صدها هزار زن ايرانی است که رقم آنها به<br />
يک ميليون و 700 هزار تن رسيده است.<br />
روز زن- هشت مارس<br />
روز زن در گوشهای پرت افتاده از پارک لاله برپا شد.<br />
آن زنی که در اين گوشه جمع شده بودند حتما بيش از<br />
آيتاالله خلخالی که در انزوای خود در حوزه علميه قم بسر<br />
میبرد، می دانند فاجعه چه ابعادی يافته است.<br />
بنفشه به خبرنگار فرانکفورتر آلگماينه می گويد:<br />
"میخواهم اين کار را رها کنم، از پسرم خجالت ميآشم. يکبار<br />
هم به مشهد رفتم تا نزد امام رضا توبه کنم."<br />
فقر، زندگی بیآينده، گرانی، بی مسکنی و دهها معضل<br />
کمرشکن ديگر اقتصادی و اجتماعی نه برای بنفشه، بلکه برای<br />
صدها هزار دختر و زن جوان ديگری که تن فروشی میکنند تا<br />
زندگی کنند جائی برای توبه باقی نمی گذارد. آنکه بايد توبه کند<br />
کيست؟<br />
200<br />
تجارت فحشاء<br />
جميله آديور، همسر عظاء االله مهاجرانی و خواهر<br />
حجت الاسلام کديور که اکنون نماينده مجلس است به گزارش<br />
نويس فرانکفورتر آلگماينه ميگويد:<br />
"تن فروشی به تجارت در خيابانهاي تهران تبديل شده است.<br />
دائما مواردي آشف ميشوند آه در آن آارمندان و حتي مقامات<br />
قضائي در آن دست دارند."<br />
فرانکفورت آلگماينه می نويسد: در حاليکه رهبران<br />
مذهبی جمهوری اسلامی برای توجيه مخالفت خود با دمکراسی و<br />
آزادی، آزادیهای موجود در کشورهای اروپائی را تنها در<br />
آزادی سکس و فحشاء خلاصه کرده و مردم را از آن<br />
میترسانند؛ تمام مناسبات جنسي و فحشائی که آنها مردم را از آن<br />
میترسانند در ايران رواج دارد.<br />
سازمان بهزيستي اجتماعي میگويد: شش درصد زنان<br />
ايران، که اکثريت آنها زنان جواناند، برای گريز از آزار و سوء
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
10<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
استفاده جنسي و يا برای تن ندادن به ازدواجهای ناخواسته از<br />
خانه میگريزند و به دهها هزار زن ديگری میپيوندند که برای<br />
يك وعده غذا و خواب در زير سقف يک خانه خود را میفروشند.<br />
جميله آديور ميگويد: "دو نوع روسپگري وجود دارد.<br />
اولين گروه، اين آار را واقعا به خاطر نياز اقتصادي ميآند.<br />
زنان اين گروه، مجبورند به وسيله روسپيگري شكم خود و<br />
فرزندانشان را سير آنند. گروه دوم، درگير مشكل اقتصادي<br />
نيستند، بلكه از سختگيری های اخلاقي به اين دام میافتند.<br />
جميله کديور که عضو فراکسيون زنان در مجلس است،<br />
اغلب در ميان ماموران محافظ و انتظامی با گروهی از زنان تن<br />
فروش گفتگو میکند تا آنها را به جدائی از اين عمل تشويق کند،<br />
اما مشکلات اقتصادی پر قدرتتر از موعظههای اسلامی است.<br />
مسئولان درمانده شدهاند. ماموران انتظامي هر چند وقت<br />
يكبار وارد صحنه ميشوند، اما نميتوانند جلوي گسترش تن<br />
فروشی را بگيرند.<br />
تابستان سال گذشته، وقتی طرح ايجاد خانههاي عفاف<br />
که همان فاحشه خانههای رسمی بود در مطبوعات منتشر شد به<br />
انفجار يک بمب در قلب حوزه های دينی شبيه بود.<br />
بموجب اين طرح زنان تن فروش بايد تحت نظارت<br />
دولت قرار گرفته و برای جلوگيری از شيوع انواع بيماریهای<br />
جنسی و بويژه بيماری مهلک ايدز از آنها بطور منظم معاينه<br />
جنسی صورت گيرد. بموجب اين طرح زنان تن فروش قبل<br />
از هم آغوشی با مردان بايد مراسم صيغه را نيز بجای میآوردند.<br />
اما با صيغه و يا بدون صيغه آنچه در حال گسترش است فقر<br />
است و فحشاء.<br />
براي تفريح<br />
"<br />
"<br />
شبها، زير نور ماه، زندگی بیاعتنا به موعظههای مذهبی در<br />
تهران جريان دارد.<br />
جوانان تقريبا دو سوم جمعيت ايران را تشكيل ميدهند.<br />
جمع قابل توجهی از دختران جوان خانوادههاي طبقه مرفه، در<br />
خيابانها ميچرخند و به خاطر يك ساعت رابطه جنسي، سوار<br />
اتومبيلها ميشوند. مرزهای فحشاء و يك زندگي آزاد جنسي<br />
خصوصي در اينجا بهم میريزد. در جامعه سنتي ايران، رابطه<br />
بدون ازدواج ميان دو جنس، اغلب روسپيگري شناخته ميشود.<br />
فرانکفورتر آلگماينه می نويسد:<br />
ندا، دختر ظريف اندامي است آه تازه بيست ساله شده است.<br />
در يک شرکت کار میکند. تعطيلات آخر هفتهاش را با گروهي<br />
از دوستانش ميگذراند. با دوتا از آنها رابطه نزديكتري دارد.<br />
يكي از آنها را "برادر" مينامد. برادر، به او هديه ميدهد،<br />
برايش لباس يا جواهر ميخرد، او را به سفر و اسكي ميبرد،<br />
الكل تهيه ميآند، ترتيب پارتيها را ميدهد و آپارتمان لوآس<br />
خود را در اختيارش مي گذارد. پدر و مادرش نميدانند آخر<br />
هفتههايش را چگونه ميگذراند. آنها تصور ميآنند آه ندا با<br />
دوستان دخترش به سفر می رود. او، "مردان" را، در پارتيها يا<br />
از طريق دوستانش پيدا ميآند. بعضي وقتها هم با آنها در<br />
خيابان آشنا ميشود. گهگاه، مشكلاتي با ماموران امر به معروف<br />
پيدا ميآند، اما اين مشكلات هم اغلب با رشوه حل ميشوند."<br />
آديور می گويد: " در سالهاي گذشته ارزشهاي مذهبي رنگ<br />
باخته اند"<br />
يک استاد علوم اجتماعي به گزارش نويس فرانکفورتر آلگماينه<br />
در تهران ميگويد:<br />
"محدوديتهاي اسلامي آه حكومت اعمال ميآند، پس از فقر،<br />
دومين دليل گرايش زنان جوان به فحشاء و تن فروشی است".<br />
به مراسم 8 مارس میانديشم، در گوشهای از پارک لاله<br />
تهران، و آن عبا و عمامه و نعلين ربوده شده طلبه جوان حوزه<br />
علميه در مترو تهران:<br />
طلبه جوان سيد حسن نمیخواهد در جشن عمامه شرکت کند.<br />
نمیخواهد لباس روحانيت را به تن کند. درسش تمام شده و<br />
کتابهايش را در بازار فروخته تا برای بی سرپناهان زير پل<br />
رسالت يک وعده غذای گرم بخرد. روز عمامه گذاری، در<br />
انزوای حجره کوچک و محقر خويش، تعزيه ابوالفضل بی دست<br />
را به زبان آذری زير لب و در تنهائی خويش می خواند و می<br />
گريد.<br />
عبا و عمامه ربوده شدهاش را دختر تن فروشی برايش<br />
به مدرسه مذهبی می آورد که توسط طلبه جوان از مرگ نجات<br />
يافته است. او که از فرط استيصال با خوردن قرص خودکشی<br />
کرده بود، از زير پل رسالت در حال مرگ به بيمارستان منتقل<br />
شده بود. او بعد از نجات از مرگ لباس طلبگی سيد جوان را، در<br />
آخرين دقايق مراسم عمامه گذاری پس می آورد و طلبه جوان<br />
عمامه را نه از دست شيخ حسن، بلکه از دست دختری که قربانی<br />
فاجعه اجتماعی است بر سر می گذارد تا برای جبران آن اشتباهی<br />
قيام کند که مدير مدرسه مذهبی در آخرين گفتگوی خود با وی<br />
گفته بود:<br />
" کجا پای خود را کج گذاشتيم که کار به اينجا کشيد؟"<br />
جبران آن گفته دفتردار مدرسه مذهبی در ايستگاه مترو<br />
و در توضيح در آوردن لباسش در خيابانهای تهران که گفته بود:<br />
راننده اتومبيل سرش را از پنجره بيرون آورد و پرسيد: به<br />
شما بنز نرسيده؟"<br />
او عمامه بر سر میگذارد تا عليه آن فاجعه ای که امثال<br />
شيخ حسين بوجود آوردهاند، قيام کند. اما زمان فرصت اين قيام را<br />
يکبار ديگر به روحانيون خواهد داد؟<br />
مردم ايران منتظر ظهور يک آيت االله طالقانیاند؟ حتی<br />
اگر خود او نيز امروز در صحنه بود، کسی به نماز جمعهاش می<br />
رفت؟<br />
قيام ناگزير است، اما نقش روحانيون در آن زير علامت<br />
سئوال، چرا که "زير نور ماه" مردم همه چيز را ديده اند از جمله<br />
آنها که در گوشه پارک لاله 8 مارس را برپا کردند!!<br />
... "
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
11<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
8 مارس در تهران<br />
زنده باد برابری<br />
روز جهانی زن" 8 مارس"، در تهران با شعارهايی در<br />
دفاع از صلح و رفع تبعيض حقوقی عليه زنان، مطابق برنامهای<br />
که از قبل اعلام شده بود در پارک لاله تهران برگزار شد.<br />
شمار شرکت کنندگان در اين مراسم را خبرگزاری<br />
دانشجوئی ايسنا تا تن اعلام کرد. از طرف مرکز<br />
فرهنگی زنان که مبتکر برگزاری اين روز در تهران بود، اين<br />
بزرگداشت "روز همبستگي و پيكار زنان براي حقوق برابر،<br />
صلح و عدالت" اعلام شده بود.<br />
در اين مراسم زنان پلاآاردهايي با شعارهاي<br />
«دموآراسي يعني صلح، نه سلاح»، «اگر خانواده واحد اصلي<br />
جامعه است، پس حق برخورداري از حمايت جامعه و دولت را<br />
دارد»، «جنگ و خشونت، زنان، آودآان و محيط زيست را به<br />
نابودي ميآشاند»، «پيوستن بدون قيد و شرط به آنوانسيون محو<br />
تبعيض عليه زنان» در دست داشتند.<br />
شيرين عبادي، حقوقدان ايرانی، که نام او با پرونده<br />
اعترافات افشاگرانه اميرفرشاد اب<strong>راه</strong>يمی گره خورده است، در<br />
جمع تجمعآنندگان با تاآيد بر اينكه زنان در صورت داشتن حق<br />
حيات خود، حقوق اجتماعيشان را آسب خواهند آرد، گفت:<br />
سخن گفتن از صلح و عدالت هنگامي که جنگ بر سر جهانيان<br />
سايه افكنده، بسيار سخت است.<br />
وي با بيان اين پرسش آه «اين آدام مردانند آه<br />
ميجنگند و زنان به واسطه آن آسيب ميپذيرند؟» گفت: مردان<br />
ميجنگند، در حاليكه به تبع آن خانه هزاران زن خراب شده و<br />
آنها را در گمنامي ميان آوارها پنهان ميسازند.<br />
عبادي در ادامه با تاآيد بر اينكه فرهنگ مردسالار تنها<br />
خواست مردان نيست، خاطرنشان آرد:<br />
فرهنگ مردسالار زن معيوبي است آه از زنان به مردان به ارث<br />
ميرسد، بنابراين اگر زنان خود خواهان از بين بردن اين فرهنگ<br />
نباشند، تغييري در بهبود شرايط خود نخواهند ديد.<br />
گفتني است، که پايان بخشيدن به جنگ و حمايت از<br />
زنان و آودآان عراقي، به سكوت واداشتن صاحبان جنگ و<br />
خشونت، آمك به قربانيان ايدز، تجاوز و تبعيضهای جنسي، رفع<br />
مشكلات زنان افغان، اصلاح حقوق خانواده، حل معضل طلاق و<br />
از جمله مسائلي بود آه مراسم 8 مارس امسال در پارک لاله<br />
تهران مطرح شد.<br />
(بقيه زندان قصر موزه<br />
...<br />
از ص 12)<br />
در جلسه باشگاه انديشه، آه در آن انور خامه ای،<br />
علينقی منزوی و محمد ملكي (نخستين رئيس دانشگاه تهران بعد<br />
از انقلاب آه اآنون شكنجه نامهاش منتشر شده است) و همچنين<br />
جمعی از انديشمندان و روزنامهنگاران آشور حضور داشتند،<br />
انور خامهای تاريخ ساختمان قصر در سال را آه به<br />
زندان قصر تبديل شد شرح داده و گفته است: من و ساير<br />
اعضای گروه 53 نفر در دهه اول و دوم قرن حاضر از نخستين<br />
افرادی بوديم آه دوران محكوميت سياسی خود را در اين زندان<br />
طی آردهايم. در سالهای پس از شهريور بيست نيز اين زندان<br />
شاهد حضور و مقاومت مردان و زنان بسياری عليه حكومت ظلم<br />
موجود بود. لذا من به شخصه خواهش دارم آه اجازهای برای<br />
بازديد از اين زندان و تجديد خاطرات به من و ساير زندانيان<br />
سياسی دوران گذشته داده شود.<br />
پاسداران اوين، اجازه چنين بازديدی را به زندانيان<br />
قصر خواهند داد؟ اجازه بازديد از اوين را، آن روز آه پارك می<br />
1308<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
شود چه آسی خواهد داد؟<br />
<br />
بقيه برای سرنگونی صدام حسين<br />
کمونيست های عراق ..........<br />
به اين دليل که تصميمات اين کنفرانس قبل از اينکه آغاز به<br />
کار کند گرفته شده بود. در آن کنفرانس بسياری از مسائل<br />
اساسی، اصلا مطرح نشد. انچه مطرح بود رسيدن به قدرت<br />
پس از صدام حسين و تقسيم مقامات بود و نه دورنمای سيستم<br />
حکومتی و برنامههای اقتصادی و اجتماعی برای آينده<br />
عراق. برگزارکنندگان کنفرانس قصدشان آن بود که از<br />
نيروهای اپوزيسيون به عنوان برگ برنده برای مشروعيت<br />
بخشيدن به جنگ و به سود خويش سوء استفاده کنند. البته، ما<br />
به کمک نيروهای مترقی عراق تصميم داريم کنفرانسی به<br />
عنوان آلترناتيو مترقی آينده عراق تشکيل دهيم و توجه<br />
محافل بينالمللی را نسبت به آن جلب کنيم.<br />
با چه نيروها و احزابی می توانيد همکاری کنيد؟<br />
ما اصولا با همه نيروها و احزاب رابطه خوبی داريم، حتی<br />
با کسانی که در کنفرانس لندن شرکت کرده بودند. در ضمن<br />
متذکر شوم که ما با احزاب کرد هم برای همکاری<br />
کوچکترين مشکلی نداريم. به اين ترتيب، ما با اکثر نيروها و<br />
احزاب اپوزيسيون حاضريم برای يک عراق دمکراتيک و<br />
فدراتيو مشترکا مبارزه داشته باشيم.<br />
اگر کشمکشهای کنونی به جنگ تبديل شود، حزب<br />
کمونيست عراق چه رويهای در پيش خواهد گرفت؟<br />
يک مسئله قطعی است و آن اينکه ما در يک جبهه واحد در<br />
کنار امريکا قرار نخواهيم گرفت، اما درعين حال از رژيم<br />
صدام هم حمايت نمی کنيم و به حمايت از آن بر نمیخيزيم.<br />
ما در عين حال که در منطقه حضور داريم، به سياستی که<br />
خود به درستی آن معتقد هستيم عمل می کنيم.<br />
200<br />
150<br />
...<br />
...
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
12<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
پارک می شود يا موزه؟<br />
زندان<br />
قصر موزه<br />
آرزوهای در اختناق<br />
خفته دو نسل<br />
زندان قصر را قرار است موزه آنند، شايد هم پارك و<br />
موزه با هم. بچه ها قرار است در محوطه آن آزادانه اينسو و<br />
آنسو بدوند. درهای آهنين بندهای آن را خواهند گشود. درهائی آه<br />
چند دهه برای رضا خان و پسرش و بعدها، در زمانی اندكتر<br />
برای جمهوری اسلامی بر روی يك پاشنه چرخيد: اختناق<br />
پاشنهای آه آنقدر زنگ می زند تا پاشنه آشيل حكومتها<br />
شود!<br />
آنها آه در بندهای اين زندان جوانی را گم آردند،<br />
جاودانگی را يافتند و آنها آه از در و دربند آن حفاظت آردند با<br />
ننگ سر بر زمين نهادند. سرنوشتی آه در انتظار نگهبانان و<br />
محافظان بندهای اوين و زندان عشرت آباد است.<br />
شاه در آخرين سالهای حكومتش زندان قزل قلعه را به<br />
ميدان تره بار عباس آباد تبديل آرد تا بلكه آنچه دراين زندان<br />
گذشته بود به فراموشی سپرده شود. گروهبان ساقی، در آن چند<br />
سالی آه در خيابانهای تهران سر گردان بود قصه آهن و ناطق<br />
متحرك قزل قلعه بود.<br />
اآنون زندان قصر قرار است با زندان قزل قلعه هم<br />
سرنوشت شود. نوبت اوين و گوهر دشت هم خواهد رسيد! ديری<br />
نمی پايد، همچنان آه ظلم و استبداد دير نمی پايد.<br />
زندان قصر آه حالا در بخش جنوبی شهر، از تهران قد<br />
آشيده جا مانده، روزگاری در خارج از محدوده شهر تهران جای<br />
داشت. اطرافش بيابان بود و ميدان مقابل دروازههای هميشه<br />
بستهاش ميدان ميوه و تربار: ميدان قصر<br />
از تهران به سمت شميران، در نيمه <strong>راه</strong> جاده قديم<br />
شميران، با اندآی انحراف به راست، هر مسافری می توانست به<br />
ديوارهای بلند و برجهای ديده بانی برسد آه در سمت چپ جاده<br />
قرار داشت و در آن چپ انديشان در بند بودند: سه <strong>راه</strong> زندان!<br />
در پشت اين ديوارها، لحظه و روز، سال و ماه و دههها<br />
سرشار از حادثه بودند. از ميان اين حوادث، تاريخیترينشان<br />
فرار دسته جمعی و افسانهای رهبران حزب <strong>توده</strong> ايران است:<br />
آيانوری، جودت، رصدی و... آه همگی بعدها در زندان اوين به<br />
اسارت گرفته شدند.<br />
ماندگارترين زندانی اش صفرخان بود آه امسال چشم<br />
برجهان فرو بست و مشهورينشان افسران <strong>توده</strong> ای آه طی<br />
سال بارها از اين زندان به تبعيدگاه فرستاده و بازگردانده شدند.<br />
آنقدر آه سرانجام با انقلاب آزاد شدند و با گردش به انحراف<br />
انقلاب زندانی و اعدام!<br />
قديمیترين زندانيانش بازماندگان نفر بودند.<br />
بازماندگانی آه جمعی از آنها پس از سقوط رضاخان در شهريور<br />
بنيانگذار حزب <strong>توده</strong> ايران شدند: ايرج اسكندری،<br />
انورخامهای، احسان طبری و...<br />
زندان قصر قرار است موزه شود و شايد پارك و شايد<br />
هر دو. چه چيز در آن به نمايش گذاشته خواهد شد؟ آزادی يا<br />
اسارت؟<br />
ساختمان سمت چپ در ورودی آن موزه انسانيت و<br />
پايداری، شرف و آزاديخواهی خواهد شد؟: بند چهار<br />
حاج عراقی، پس از انقلاب به رياست قصر گماشته شد<br />
و تا شبی آه به تير غيب گرفتار آمد رياست آن را برعهده داشت.<br />
او از تبار اسداالله لاجوردی و حبيب االله عسگراولادی نبود، گرچه<br />
هم<strong>راه</strong> آنها بنيانگذار موتلفه اسلامی بود. رياستش بر زندان قصر،<br />
آن رياستی نبود آه لاجوردی بر زندان اوين داشت. اگر مانده<br />
بود، ردای دبيرآلی موتلفه اسلامی را بايد می پوشيد، نماند و<br />
نگذاشتند بماند تا اين ردا بر تن لاجوردی و عسگراولادی بنشيند!<br />
زندان قصر قرار است موزه شود و شايد پارك و موزه<br />
با هم. بندها از زندانی خالی است و بر درهای هنوز بسته آن<br />
آسی نگهبانی نمی آند. برجهای نگهبانیاش خالی است. شايد<br />
آخرين باری آه بخشی از يكی از بندهای آن زندان شد، هنگامی<br />
بود آه فيلم "زندان زنان" ساخته می شد. برای لحظه ای و در دو<br />
تصوير آغاز و پايان فيلم دروازه بزرگ قصر در برابر چشمان<br />
آنها آه فيلم را میديدند و میبينند باز و بسته شد و می شود.<br />
در زندان زنان، پاسدارخانه خالی است و هنگامی آه<br />
دروازه را در پايان فيلم می گشايند تا زندانی برود و زندانبان<br />
بماند، هيچ عابری در ميدان قصر چشمی به سمت دروازه زندان<br />
قصر نمیگرداند، حتی سالمندان آوچههای در خود فرو رفته<br />
اطراف زندان قصر، آه هنوز دهه "پاسدار پيش و شيپور<br />
خواب و صبحگاهی" زندان قصر را به خاطر دارند. سال هائی<br />
آه وقتی تابستان ها روی بام می خوابيدی، در دل سكوت شب<br />
گوئی نسيم نيمه شب تابستانی پچ پچ زندانيان آودتای<br />
را از فراز ديوارها به بام ها می آورد. باد آرزوهای در خون<br />
خفته را با خود می آورد و زير گوش آنها آه بر بامها خوابيده و<br />
در انتظار طلوع خورشيد به آسمان خيره شده بودند زمزمه می<br />
آرد!<br />
اين آرزوها در آدام موزه می گنجند و در آدام پارك گل<br />
خواهند داد؟<br />
زندان قصر موزه می شود. شايد هم پارك و شايد هر دو!<br />
بگذاريد برای آخرين بار اين گورستان آرزوها ببينيم!<br />
روزنامه اعتماد می نويسد انورخامهای، از بازماندگان<br />
53 نفر با شنيدن اين خبر گفته است: چون قرار است زندان قصر<br />
تخليه و به موزه يا پارك تبديل شود من تقاضا دارم آه برنامهای<br />
برای بازديد من و ساير زندانيان سياسی دوران گذشته از اين<br />
زندان تاريخی تنظيم شود. (بقيه در ص 11)<br />
28 مرداد<br />
53<br />
30 و<br />
1320<br />
25
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
13<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
اشاره-<br />
طيب حاج رضائی<br />
اول تيرباران شد<br />
بعدا<br />
"حرّ" شد!<br />
در ميان مجموعه عظيم کتب تحقيقی، تاريخی، خاطرات و... که در دو دهه گذشته در ايران منتشر شده، شايد دو<br />
کتاب کم حجم به قلم نويسندهای که نه نويسنده است و نه ادعای آن را دارد يکی از کم نظيرترين و در عين حال مردمی ترين<br />
خاطرات منتشره در ايران باشد.<br />
اين دو کتاب، که مجموعا بيش از 400 صفحه است، برای نخستين بار سرگذشت چهره هائی را بازنويسی می کند که نام<br />
آنها در حوادث 70-60 سال اخير تهران بر سر زبان ها بوده است. گرچه بسياری از آنها نه خوشنام بوده اند و نه نقش مثبتی<br />
در جامعه ايران داشته اند، اما آگاهی از محيطی که در آن نقش آفرين شده اند، رابطه ای که با روحانيون و دربار شاهنشاهی<br />
داشته اند و يا مناسباتی که در محلات جنوبی تهران داشته اند مفيد است. طيب حاج رضائی، شعبان جعفری، رمضان يخی،<br />
ناصر جگرکی، جعفرعموحاجی، اکبر مشدی و دهها نام آشنای ديگر در دو جلد کتابی که از اين پس خواهيم کوشيد در هر شماره<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بخش هائی از آن را متنشر کنيم، مطرح اند. نويسنده کتاب که خود از اسماعيل بزار تهران برخاسته و در دانشگاه<br />
تهران داندانپزشک شده است، دکتر "عباس منظرپور" نام دارد و نامی که برای دو جلد کتاب خود برگزيده درکوچه و خيابان"<br />
و "شيربرنجنامه" است. در لابلای نوشته های خاطره گونه وی، برای نخستين بار اطلاعات قابل توجهی يافت می شود که می<br />
تواند مبنای يک کار تحقيقی مهم و تاريخی قرار گيرد. از آن جمله است ماجرای قتل احمد مسعود (روزنامه نگار ايرانی دهه<br />
و يا سرگذشتی که در 15 خرداد برای طيب حاج رضائی رقم زدند. او نه حر بود و نه نقش آفرين حوادث 15 خرداد؛ در<br />
يک روياروئی تکراری ميان او و شعبان جعفری، که از سر اتفاق روز 15 خرداد روی داد، روحانيون او را ياور خود و "حر"<br />
لقب دادند و ارتشبد نصيری نيز که سالها در پی فرصتی برای برباد دادن سر طيب بود او را عامل 15 خرداد معرفی کرد.<br />
آنچه را عباس منظرپور بدان پرداخته، در نوع خود بکر و بديع است: سرگذشت مردم و قهرمانان و ضد قهرمانان آنها در<br />
جنوبی ترين خيابان ها ومحلات تهران.<br />
در ميان يادمانده های نويسنده؛ که خود نيز در جوانی <strong>توده</strong> ای بوده، به سرگذشت <strong>توده</strong> ايهای پيش و پس از کودتای 28<br />
مرداد نيز اشارات بسيار دردانگيزی می شود. سالهای حاکميت سرلشکر تيموربختيار در تهران که برای <strong>توده</strong> ايها به سالها دهه<br />
60 در جمهوری اسلامی شبيه است. همان دهه ای که هنوز هاشمی رفسنجانی در رويای تکرار آن بسر می برد. سال هائی که<br />
تيمور بختيار، با اين تصور که حاکميتی ابدی بر فرمانداری نظامی تهران خواهد داشت و نظام شاهنشاهی ابدی تر از قدرت<br />
اهريمنی اوست، بزرگترين جنايات را در حق <strong>توده</strong> ايها روا داشت. نه او ماند و نه نظام شاهنشاهی و آنها که اين جنايات را در<br />
دهه 60 تکرار کردند و امروز نيز رويای تکرار آن را در سر دارند سرنوشتی متفاوت تر از تيمور بختيار و نظام شاهنشاهی<br />
نخواهند داشت، گرچه نامشان بجای تيمسار بختيار و تيمسار زاهدی، قاضی مرتضوی و يا آيت االله جنتی و باشد.<br />
در کتاب منظرپور، يکبار و تنها در يک ارتباط بسيار گذرا به دهه 60 و رعب و هراس و جناياتی که انجام شده اشاره<br />
شده است که آن را در همين گزيده می خوانيد. شکنجه و بيمارستان در سالهای پس از کودتای 28 مرداد را هم در همين بخش<br />
گزين کرده و آورده ايم تا يادآور مشابهت جناياتی باشد که بنام انقلاب 57 اما همسو با کودتای 28 مرداد مرتکب شده و همچنان<br />
می کوشند مرتکب شوند.<br />
در مقايسه اوباشی که امروز با نام انصار حزب االله در ايران حادثه می آفرينند، با اوباشی که در دهه 30 همين نقش را<br />
داشتند اختلاف نام و چهره وجود دارد، اما ماهيت عمل يکسان است.<br />
"<br />
...<br />
(30
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
14<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
برخی از يادواره های نويسنده، می تواند خميرمايه داستانی کوتاه، سناريوئی برای فيلم و يا نمايشنامه شود، از آن جمله<br />
اند "کوه بی بی شهربانو" در جلد اول کتاب. کمبود بزرگ هر دوجلد کتاب مورد بحث، نداشتن عکس از نقش آفرينان است، که<br />
بايد اميدوار بود در چاپ های بعد آلبومی که جايش در اين دو جلد خالی است به هر دو جلد اضافه شود.<br />
بخش هائی از جلد دوم کتاب را برای اين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برگزيده ايم که می خوانيد:<br />
ارتشبد نصيری برای انتقام شخصی نام طيب را قاطی ليست 15 خردادیها روی ميز<br />
شاه که با طيب از نزديک آشنا بود و او را وفادار به دربار می دانست گذاشت!<br />
"<br />
{فدائيان اسلام در مسجد "حاجی ابوالفتح" در ميدان شاه<br />
که مهم ترين پايگاه آنها بود جمع شده بودند. ميدانی که بعد از<br />
انقلاب به ياد طيب حاج رضائی، ميدان دار بزرگ تهران در<br />
خرداد به ميدان "حرّ" تغيير نام يافت. آن روزها در اين مسجد<br />
شعارهائی به طرفداری از آيت االله خمينی داده می شد. هنوز آيت<br />
االله خمينی دستگير نشده بود.<br />
روز حادثه دارو دسته شعبان جعفری به اين مسجد حمله<br />
کردند و همه را زير مشت و لگد گرفتند. حاج مهدی عراقی<br />
که هم از فدائيان اسلام بود و هم با ميدان تهران روابط مستحکمی<br />
داشت به سرعت سراغ طيب رفت و به او گفت: "در محله تو<br />
شعبان عرض اندام می کند".<br />
در آن دوران هيج گردن کلفتی تحمل نمیکرد حريف<br />
ديگری در حيطه فرمانروائی او دخالت کند. طيب عده ای از<br />
اطرفيان خودش را به ميدان شاه و مسجد حاج ابوالفتح فرستاد تا<br />
شعبان و دارودسته اش را متفرق کنند. هميشه تعدادی بيکاره،<br />
ولگرد و ماجراجو دور طيب جمع بودند. آن ها هم به محض<br />
اطلاع از دستور طيب به طرف ميدان شاه <strong>راه</strong> افتادند. اينها<br />
معمولا همان کسانی بودند که دسته های سينه زنی معروف طيب<br />
را <strong>راه</strong> می انداختند. دسته هائی که از پرجمعيت ترين و در عين<br />
حال بی نظم ترين دستجات سينه زنی تهران بود. "علامت" بسيار<br />
بزرگ و "علم و کتلی" که اين دسته داشت واقعا از اندازه خارج<br />
بود و همه هم متعلق به طيب. اين دسته هم مثل ساير دستجات<br />
برای روزهای مبادا که دستگاه احتياج به تظاهرات داشت به کار<br />
می افتاد، کما اين که همين دسته در روز مرداد بيشترين<br />
ناامنی و غارت را بوجود آورد و در حمله به خانه مصدق نقش<br />
مستقيم داشت. همين دسته و شخص طيب که در 28 مرداد نقش<br />
کودتائی داشتند حالا بدون آنکه خود بدانند عامل سرنگونی شاه<br />
شده بودند.<br />
همان شبی که دارودسته طيب، نوچه های شعبان<br />
جعفری را در مسجد ابوالفتح تار و مار کرده بودند، - يا برحسب<br />
اتفاق و يا با نقشه قبلی- آيت االله خمينی دستگير شد و اطرافيان<br />
طيب که حالا ديگر بوی ناامنی و غارت به مشامشان خورده بود،<br />
بدون دستور و حتی اطلاع و البته با <strong>راه</strong>نمائی و پيشگامی غير<br />
علنی فدائيان اسلام به مرکز شهر حمله کردند و آتش سوزی و<br />
ناامنی <strong>راه</strong> انداختند. بيشترين تلفات را روز 15 خرداد همين افراد<br />
دادند.<br />
طيب تا آنجا که مربوط به قطع پای حريف (شعبان) از<br />
محله خود بود از ماجرا اطلاع داشت، ولی مطلقا نمی دانست که<br />
در مسير مبارزاتی آيت االله خمينی قرار گرفته است.<br />
همه کسانی که طيب را می شناختند می دانستند که او بر<br />
خلاف اغلب "سردمداران" محلات که به نوعی با شهربانی و<br />
ساواک مربوط بودند، مطلقا از اين دستگاه ها فرمان نمی برد. او<br />
خود را بالاتر از رئيس شهربانی و ساواک می دانست و در<br />
موارد لزوم در ضرب و شتم افسران و ماموران شهربانی<br />
کوتاهی نمی کرد. طيب از لحاظ روانی جزو گروهی از مردم<br />
بود که در مراکز مغزی آنها، آن قسمتی که باعث ترس می شود<br />
يا اصولا کار نمی کند و يا ضعيف است. در اواسط سال های<br />
1310 و تقريبا در آغاز جوانی دست به عملی زد که فقط از<br />
مغز يک بيمار می توانست سر چشمه بگيرد، ولی همه آن را به<br />
حساب جسارت طيب گذاشتند.<br />
تازه وليعهد با "فوزيه ازدواج کرده بود و رضا شاه هم<br />
هر گونه صدای مخالفی را در گلو خفته کرده بود. اوج قدرت<br />
"سرپاس مختاری" رئيس نظميه بود که نه تنها مردم عادی، بلکه<br />
تمام فرماندهان ارتش و ژاندارمری و رجال سياسی هم با شنيدن<br />
نام او به لرزه می افتادند. در تمام خانه ها بايد عکس قاب کرده<br />
رضا شاه به ديوار کوبيده باشد. ما هم داشتيم. کسی حتی با همسر<br />
و فرزندان خود هم از سياست حرف نمی زد، زيرا معتقد بودند<br />
سرپاس مختاری می شنود.<br />
در چنين محيطی، روزی وليعهد هم<strong>راه</strong> همسر جوانش<br />
"فوزيه" ظاهرا به مسافرت جنوب کشور می رفتند و در حالی که<br />
چند اتومبيل خودروی آنها را اسکورت می کرد، از خيابان ری<br />
می گذشتند که طيب جلو اتومبيل آنها را گرفت و با فرياد خواست<br />
که چند روز عروس را به او بسپارند. طيب دستگير و زندانی<br />
شد، اما اين ماجرا مثل بمب در ميان گردن کلفت ها صدا کرد و<br />
از همان زمان "طيب"، "طيب" شد.<br />
در 15 خرداد آيت االله خمينی دستگير و زندانی و تبعيد<br />
شد و طيب هم هم<strong>راه</strong> چند تن از يارانش زندانی. محاکمه نظامی<br />
اش کردند.<br />
15<br />
(1)<br />
28
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
15<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
تا به اين خاطره بازنگردم و از دشمنی ديرينه<br />
"نصيری"، رئيس شهربانی و ماموران شهربانی با طيب ياد نکنم<br />
نمی توان به ماجرای اعدام و "حر" شدن طيب پی برد.<br />
سه سال پيش از واقعه خرداد، يعنی در آبان ماه<br />
1339 اولين فرزند شاه در يک بيمارستان در جنوب تهران متولد<br />
شد. شاه می خواست برای اولين بار به بيمارستان رفته و از<br />
همسر و وليعهد تازه بدنيا آمده اش ديدن کند. طيب و ساير گردن<br />
کلفت ها طاق نصرت زيبائی در نزديکی زايشگاه برپا کرده<br />
بودند. در آن روز طبق دستور مقامات نظامی و شهربانی هيچ<br />
غير نظامی اجازه نداشت در "سواره رو" خيابان ها و بخصوص<br />
در اطراف طاق نصرت ديده شود. طيب که پس از 28 مرداد شاه<br />
را مديون خود و خود را "تاج بخش" می دانست، می خواست با<br />
ديدن و احيانا مذاکره با شاه زير طاق نصرت قدرت نمائی<br />
بيشتری بکند. کنار طاق نصرت ايستاده و هيچ يک از افسران<br />
شهربانی جرات نداشتند او را دور کنند. وقتی نصيری به نزديک<br />
آن محل رسيد با صدای بلند- طوری که طيب بشنود- از ماموران<br />
پرسيد: اين "مرتيکه" اين جا چکار می کند؟<br />
ماموران به او توضيح دادند که او طيب است. نصيری<br />
گفت او را رد کنيد و افسری به طيب نزديک شده و از او<br />
خواست از محل دور شود. طيب با بی اعتنائی به اين افسر از<br />
جای خود تکان نخورد. خود نصيری به طيب نزديک شد و با<br />
کلماتی زشت به او دستور داد از آن جا دور شود. طيب چنان<br />
سيلی به گوش نصيری زد که او با سر به جوی آب افتاد. کمتر<br />
کسی تاب تحمل سيلی طيب را داشت و بارها از جای ضرب<br />
سيلی او خون جاری شده بود. در همان لحظاتی که نصيری در<br />
جوی افتاده بود شاه رسيد و ماموران به سرعت نصيری را بلند<br />
کردند، تا شاه متوجه ماجرا نشود. شاه زير طاق نصرت با طيب<br />
دست داد و بعد از کمی صحبت با وی به سمت بيمارستان حرکت<br />
کرد. حجت بر نصيری و ماموران تمام شده بود، اما از همان<br />
موقع نصيری کينه طيب را در دل نگهداشت تا روز<br />
در اين روز طيب را بدستور نصيری و به اتهام <strong>راه</strong> انداختن<br />
اوباش در خيابان ها عليه شاه دستگير کردند. زمينه انتقام نصيری<br />
ف<strong>راه</strong>م شده بود، اما شاه با اعدام طيب موافق نبود. حتی شنيده شد<br />
که نصيری و ساير سران ارتش روزی که احکام اعدام را برای<br />
امضاء به دست شاه می دهند؛ به نوعی عمل می کنند که شاه<br />
متوجه نمی شود حکم اعدام طيب را هم امضاء کرده است.<br />
طيب را متهم کردند که از آيت االله خمينی پول می گرفته<br />
و بارها به او در زندان گفته بودند به اين عمل اعتراف کند تا<br />
آزاد شود، ولی طيب نمی دانست چرا بايد دروغ بگويد؟ و<br />
همانطور که گفتم ترسی هم از مرگ نداشت.<br />
روزی که دادستان نظامی او را به دريافت پول از<br />
آيتاالله خمينی متهم کرد با خونسردی جواب داد: من در<br />
مرداد از شاه پول گرفتم، ولی روز 15 خرداد و از آيت االله نه!<br />
روز اعدام هم همه ديدند که بدون هيچ وحشتی پای<br />
چوبه اعدام رفت.}<br />
1- حاج مهدی عراقی از بنيانگذاران موتلفه اسلامی بود که بعد<br />
از انقلاب رئيس زندان قصر شد. او در اوائل انقلاب در يک اقدام<br />
تروريستی مشکوک از صحنه حذف شد و رهبری موتلفه اسلامی<br />
به حاج حبيب االله عسگراولادی و اسداالله لاجوردی رسيد.<br />
پايان طاق نصرت وليعهد<br />
ماجرای آن طاق نصرت و سيلی طيب به نصيری، در<br />
کتاب دکتر منظرپور چنين دنبال می شود:<br />
{نمی دانم چه مدتی از تولد طفل (وليعهد) گذشته بود که<br />
يک روز طيب را در خيابان اسماعيل بزار ديدم. وضع خيابان<br />
غير عادی بود. طيب در يک سواری بزرگ امريکائی ايستاده<br />
بود. کروکی سواری را برداشته بودند. سرش باندپيچی شده بود.<br />
نفر از ايادی او در ماشين نشسته بودند. اتومبيل سراسر<br />
خيابان اسماعيل بزار را طی می کرد و مرتب ميان ميدان شاه و<br />
ميدان مولوی می رفت و برمی گشت. طيب همان گونه که ايستاده<br />
بود با فريادهای بلند به تمام اهالی اسماعيل بزار فحش می داد.<br />
ماجرا بر می گردد به همان طاق نصرت تولد وليعهد.<br />
آن طاق نصرت را لوطی های جنوب به سرپرستی طيب برپا<br />
کرده بودند و قرارمی گذارند پاداشی را که از اين بابت از شاه<br />
می گيرند به نسبت تقسيم کنند. موقع پرداخت پاداش، طيب به<br />
نمايندگی از آنان به دربار می رود و وقتی شاه می خواهد پاداش<br />
زحمات و مخارج طاق نصرت را بدهد طيب قبول نمی کند و<br />
میگويد همه ما به سابقه شاه دوستی اين مخارج را کرده ايم. شاه<br />
خيلی خوشش می آيد و ابراز تمايل می کند که چيزی به شخص<br />
طيب بدهد که طيب آن را قبول نمی کند و فقط خواهش می کند<br />
انحصار ورود سيب و موز لبنانی را به او بدهند. شاه با توجه به<br />
ميدانی بودن طيب فورا دستور صادر می کند. طيب وقتی از نزد<br />
شاه بر می گردد در جواب گردن کلفت ها که چه پاداشی گرفتی؟<br />
همان قسمت اول را شرح می دهد و آنها هم قبول می کنند. پس<br />
از مدتی وارد کنندگان سيب و موز می بينند به هيج يک از آنان<br />
اجازه ورود موز و سيب لبنان را نمی دهند، ولی طيب به راحتی<br />
هر چه می خواهد از آن ميوه ها وارد می کند. پس از مراجعه به<br />
وزارت بازرگانی و ساير مراجع متوجه ماجرا می شوند. ماجرا<br />
به گوش بر پا کنندگان طاق نصرت می رسد. يک روز نزديک<br />
سيد اسماعيل تعدادی از آن ها به سرپرستی ناصر جگرکی به<br />
طيب حمله کرده و او را زخمی می کنند. عکس العمل طيب هم<br />
قرق خيابان و فحش به تمام اهالی محل بود. (شهربانی و<br />
نصيری با تحريک ناصر جگرکی آتش بيار حادثه شده بودند.)<br />
6-5<br />
15 خرداد.<br />
28<br />
15
یها<br />
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
16<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
ترور محمد مسعود (روزنامه نگار)<br />
زبان يکی از سه عامل ترور<br />
از<br />
مشهد- شب اول کشيک بخش برای گرفتن نمک به<br />
آشپزخانه رفتم. آشپز به کارهای غذای فردا مشغول بود. وقتی<br />
فهميد پدر من هم پزنده است و بخصوص نام او را دانست، مثل<br />
اين که پر درآورد. .. در طول زمستان خود و معاونش غذای مرا<br />
به بخش می آوردند و گاه پهلوی هم می نشستيم و تا بعد از نيمه<br />
شب گفتگو می کرديم. آشپز مشروب می خورد، ولی معاونش<br />
ظاهرا از اين کار اک<strong>راه</strong> داشت...<br />
مردی بود هيکلمند؛ حدودا 45-40 ساله، قوی و بسيار<br />
ساکت. کم کم متوجه شدم که او نيز اهل نوشيدن است و شبی که<br />
ظاهرا اندازه از دستش خارج شده و بيش از ضرورت نوشيده<br />
بود، شروع به گريستن کرد. چندان تعجبی نکردم و علت گريه را<br />
نپرسيدم ولی او خود به زبان آمد و گفت:<br />
- نزديک به ده سال است رازی را در سينه حفظ کردهام<br />
که مثل "خوره" از درون مرا نابود می کند. دنبال کسی می گشتم<br />
که با فاش کردن اين راز، کمی از بار سنگين و جدان خود بکاهم.<br />
سه نفر پرسنل دژبان لشکر گارد بوديم که مامور قتل محمد<br />
مسعود، مدير روزنامه مرد امروز شديم. يک نفر راننده بود و ما<br />
دو نفر تيرانداز. به زودی فهميديم اين دستور از طرف اشرف<br />
پهلوی داده شده است. چندين بار به اداره روزنامه در خيابان<br />
فردوسی رفت و آمد کرديم و تمام نقاط و ساعات ورود و خروج<br />
او را با دقت شناسائی کرديم. يک بار ما را نزد اشرف بردند که<br />
خيلی ما را تشويق کرد و به هر کدام از ما مبلغ نسبتا قابل توجهی<br />
پول داد. يکبار هم اشرف خود با ما آمد و <strong>راه</strong>نمائیهائی هم کرد.<br />
تا روزی که ماموريت خود را انجام داديم. من خودم اصلا<br />
تيراندازی نکردم و فقط همکار من اين کار را انجام داد. پس از<br />
پايان ماموريت، ما سه نفر را در يک محل مخفی نگه داشتند و به<br />
زودی فهميدم که آن دو نفر را سر به نيست کرده اند. من همسر و<br />
يک فرزند دختر داشتم. شب و روز گريه می کردم و به هر کس<br />
که نزد من می آمد التماس می کردم مرا نکشند و مطمئن باشند تا<br />
پايان عمر مثل يک مرده زبان باز نخواهم کرد. پس از حدود<br />
شش ماه که کوچکترين اطلاعی از هيچ جا نداشتم مرا به "خاش<br />
فرستادند. اين شهر در آن موقع يکی از تبعيدگاههای وحشتناک<br />
بود و يک پادگان کوچک مرزی هم آن جا مستقر بود که من به<br />
عنوان آشپز آن پادگان مشغول کار شدم. پيش از اعزام به من<br />
تفهيم کرده بودند که اگر جائی زبان باز کنم هم خود و هم همسر<br />
و فرزندم نابود خواهيم شد. هفت سال در "خاش" بودم بدون اين<br />
که از همسر و فرزندم خبری داشته باشم و يا آنها از زنده يا<br />
مرده بودن من مطلع باشند. وقتی مطمئن شدند که از من صدائی<br />
در نمی آيد مرا به مشهد فرستادند. وقتی از اين جا خبر زنده<br />
بودن من به خانواده ام رسيد، ديگر همسرم فوت کرده بود و من<br />
فقط توانستم دخترم را نزد خود بيآورم."<br />
آنشب گذشت و از فردای آن روز من مطلقا به روی او<br />
نيآوردم که شب قبل چه رازی را در مستی با من در ميان<br />
گذاشته، حتی جوری رفتار کردم که مطمئن شد در آن شب اصلا<br />
چيزی نفهميده بودم.<br />
عبداالله کرمی (عبداالله قصاب) در صف ملّيون<br />
روز 28 مرداد شعبان به محض آزاد شدن از زندان،<br />
سوار يک جيپ شد و به همه محلات رفت و "نسق گيری" کرد.<br />
البته حالا به غير از چند نفر ايادی او، مامورين حکومت نظامی<br />
هم او را مشايعت و حفاظت می کردند. با همين "اسکورت" به<br />
"نظارت" در انتخابات مجلس شورای ملی پرداخت که به زودی<br />
هم انجام شد. در تمام حوزه های رای گيری حضور می يافت و<br />
افرادی را که به نظر خودش ناباب بودند را از کنار آن ها پراکنده<br />
و صندوق را با رای های مورد اعتماد پر می کرد. وقتی به<br />
دروازه شميران و حوزه مسجد فخرالدوله رسيد، آنجا عبداالله<br />
کرمی <strong>راه</strong> او را سد کرد. او يکی از فدائيان مصدق بود و يال و<br />
کوپالی داشت که فقط در شناهنامه می توان سراغ گرفت. شعبان<br />
با يک سيلی عبداالله به داخل جوی آب افتاد و تعداد زيادی سرباز<br />
به عبداالله حمله کردند و او با شکستن چندين تفنگ و<br />
مضروبکردن سربازان به آن ها به مقابله پرداخت تا بالاخره<br />
يک سرنيزه به پهلوی او فرو کردند و در آن حال دستگير شد.<br />
شعبان جعفری در خاطراتی که برای خانم هما سرشار تعريف<br />
کرده ادعا می کند خودش عبداالله کرمی را زخمی کرده، در<br />
صورتی که هنوز اشخاصی که آن درگيری را ديده اند، زنده اند.<br />
دروغ عارضه اشخاص ترسوست. بهر هر حال عبداالله کرمی را<br />
با آن حال به بيمارستان بردند و او سلامت خود را بازيافت.<br />
مدتی زندانی بود و سپس آزاد شد. کار اصلی او در<br />
قصابخانه و از روسای آن جا بود. در آن جا هم توطئه ای می<br />
کنند و روزی سلاخی با کارد از پشت سر به او ضربه می زند.<br />
ظاهرا گردن او را نشانه گرفته بود، و لی کارد به کتف او می<br />
خورد و تمام شانه و پشت او را می شکافد. عبداالله با دست<br />
راست، دست ضارب را می گيرد و با دست چپ، درهمان حال<br />
خونريزی چنان مشتی به جمجمه او می زند که جمجمه اش<br />
ضربه می بيند. عبداالله در بيمارستان تحت عمل جراحی قرار<br />
گرفت و بهبود يافت ولی ضارب او بر اثر همان ضربه ای که به<br />
جمجمه اش خورده بود برای هميشه فلج شد. عبداالله با تمام<br />
نيروئی که داشت يکی از آرام ترين و شريف ترين اشخاصی بود<br />
که همه آشنايان به اين خصوصياتش اقرار می کردند.<br />
او پس از انقلاب هم سرپرست ورزشگاه سابق جعفری<br />
شد تا اين که در يکی از بمب گذاری دهه در ميدان<br />
عشرت آباد تهران کشته شد. (1)<br />
60<br />
--------------------------------------------<br />
-1<br />
اداره اين ورزشگاه اکنون دراختيار فردی از دسته<br />
بندیهای موتلفه اسلامی بنام "چنگيز" است.<br />
"
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
17<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
6<br />
يار گيری از ميان اوباش<br />
1320<br />
در سال های (با سقوط رضا خان) دستگاه<br />
شروع به يارگيری از ميان گردن کلفت ها کرد. حسين صميمی<br />
از اول جای خود را بين شاه دوست ها تعيين کرد و هر جا به<br />
پشتيبانی از شاه تظاهراتی لازم می شد در آن ها شرکت و حتی<br />
کم کم شروع به سخنرانی در آن اجتماعات می کرد. در دوران<br />
نهضت ملی شدن نفت عده ای از گردن کلفت ها توسط بقائی به<br />
صحنه آمدند که "جعفر رستمی" يکی از آنان بود. در اوائل<br />
نهضت ملی اين گروه ها با هم همکاری می کردند، ولی حسن<br />
صميمی در ضمن موضع شاه دوستی خود را تغيير نداده بود. با<br />
صدای بلند و مثل نوار ضبط صوت سخنرانی می کرد، از چهار<br />
پايه پائين می آمد و هم<strong>راه</strong> ساير گردن گلفت ها <strong>راه</strong> کافه ها و<br />
کاباره ها را پيش می گرفت. کارت ويزيت هم چاپ کرده بود که<br />
مضمون آن اين بود:" حسين صميمی- سخنگوی جنوب شهر"<br />
مشخص نبود چه کسی اين ماموريت و شغل را برای او<br />
تعيين کرده ولی معلوم بود از بودجه هائی تغذيه می شود.<br />
چند سال پس از 1332 حسين صميمی هم<strong>راه</strong><br />
تعداد زيادی از اهالی جنوب شهر، به حضور محمد رضا شاه<br />
رسيدند. او شغل هر يک را می پرسيد و آن ها هم راست و دروغ<br />
جواب هائی می دادند. وقتی نوبت به صميمی رسيد و شاه شغل<br />
او را پرسيد، او جواب داد "شاه پرست هستم" و شاه پرسيده بود<br />
مگر شاه پرستی هم شغل است؟<br />
اين گفته او مدت ها بين دوستان صميمی تکرار می شد.<br />
"حسين فرزين" و "حسن ريزه" و ديگران و ديگرانی هم<br />
از جمله افرادی بودند که در دهه ، 30 مثل شعبان يار گيری<br />
شدند.(1)<br />
28 مرداد<br />
)<br />
دکان دو نبش "شاه پرستی"<br />
شعبان جعفری-<br />
شعبان جعفری خيلی زود نصايح ديگران را<br />
شنيد و پيش از ديگران، شاه و وطن و حتی خانواده را رها کرد<br />
و به خارج گريخت. جعفری در مصاحبه با خانم هما سرشار<br />
منکر شکنجه ديگران می شود اما در همان کتاب خودش اقرار<br />
می کند که با کمک و <strong>راه</strong>نمائی ماموران شهربانی در زندان،<br />
کريم پورشيرازی و انجوی شيرازی را شکنجه داده و دکتر حسين<br />
فاطمی را کتک زده. در مورد شاه دوستی و عداوتی که نسبت به<br />
ميليون و مصدق و اصولا "نهضت نفت" داشت حرفی برای گفتن<br />
ندارد. او هر سال در 29 اسفند که روز ملی کردن نفت است به<br />
احمدآباد تبعيدگاه مصدق) می رفت و به او توهين می کرد.<br />
به محض اين که جان خود را در خطر ديد، شاه و وطن را به<br />
اميد خدا رها کرد و "فلنگ" را بست.( به نوشته و به زبان<br />
خودش) اين عشق به شاه هم به نظرم يک "دکان دونبش" بود. بر<br />
خلاف اختلافات ظاهری فراوان که بين شاه و جعفری وجود<br />
داردو با وجودی که کت آن "مرده" به تن اين "زنده" نمی رود،<br />
در خيلی از موارد شباهت خوبی به هم داشتند: هر دو تا وقتی<br />
حاميان قدرتمند داشتند بسيار قوی بودند، در موقع خطر هر دو<br />
می توانستند يار و ديار را به اميد خدا رها کنند و خودشان را<br />
نجات دهند، هر دو بشدت ترسو بودند.<br />
اين مورد آخر در جعفری از روياروئی او با عبداالله کرمی و<br />
طيب معلوم می شود.<br />
عزيراالله گتميری در همان محله در خوانگاه زندگی می کرد.<br />
از قهرمانان نامی کشتی در وزن سنگين بود و سپس به مربيگری<br />
پرداخت. مرحوم تختی اغلب با او تمرين می کرد. گتميری افکار<br />
چپ داشت. بسيار جسور و بزن بهادر بود و در آن محل همه او<br />
را به اين صفات می شناختند. جعفری هميشه می کوشيد در ديد<br />
گتميری قرار نگيرد چون می دانست در صورت درگيری مشکل<br />
بتواند از ميدان مبارزه سالم خارج شود.<br />
---------------------------<br />
1- حسين فرزين تا انقلاب زنده بود و در جريان اولين ماه های<br />
برپائی کميته ها او کميته نظام آباد تهران را <strong>راه</strong> اندازی کرد و<br />
خود رئيس آن شد. کميته ای که خود يک دولت بود و دست به<br />
غارت، دزدی خانه ها و باج گيری از وابستگان رژيم سقوط<br />
کرده و انواع هتک ناموس ها زد. عده ای تفنگ بدست در<br />
اختيار داشت که همگی اوباش محلات بودند. از جمله کسانی که<br />
به حکم آيت االله خلخالی اعدام شد حسين فرزين بود. رندان<br />
گزارشی از گذشته او به خلخالی رساندند و او فرزين و دارو<br />
دسته اش را ابتدا برای گفتگو احضار کرد و در همان جلسه<br />
گفتگو دستور خلع سلاح آنها و حکم اعدام حسين فرزين را را به<br />
جرم شرکت در کودتای 28 مرداد صادر کرد.<br />
دهه، حکومت ها با <strong>توده</strong> ايها به اين<br />
زبان سخن گفته اند<br />
اواخر سال 1333، روزی در بيمارستان کشيک داشتم<br />
که از دژبانی تلفن کردند و دستور دادند يک اتاق برای يک بيمار<br />
اورژانس خالی کنم. يک بيمار مشرف به مرگ را به بخش<br />
آوردند. يک افسر و چهار سرباز مسلح هم<strong>راه</strong> اين بيمار بودند.<br />
بيمار به سختی نفس می کشيد. ورود مامور مسلح به بيمارستان<br />
ممنوع بود و وقتی اين نکته را به افسر مربوطه ياد آور شدم<br />
جوابی داد که کمابيش معنی آن "خفه شو" بود. بيمار را روی<br />
تخت خواباندم و چهار سرباز مسلح در چهار گوشه تخت ايستادند.<br />
خواستم سرم به دست بيمار وصل کنم و دنبال رگ گشتم اما نبض<br />
او حالت تپش نداشت. رگ هايش مثل يک نخ در زير انگشتان<br />
احساس می شد. وقتی نام بيمار را برای ثبت در دفتر کشيک<br />
پرسيدم، افسر مربوطه فقط توضيح داد: <strong>توده</strong> ايست.<br />
چيزی نگفتم و ننوشتم. بيمار کمی به هوش بود و حتی<br />
چشمانش را اندکی باز کرد و سايه لبخندی روی لبانش پيدا شد و<br />
با صدای بی نهايت آهسته پرسد تو دکتری؟<br />
افسر متوجه شد و نگذاشت من جواب او را بدهم و با<br />
نهايت خشونت دستور داد که با بيمار حرف نزنم. با هر زحمتی<br />
بود "سرم" را به دست بيمار وصل کردم و از اتاق بيرون آمدم.
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
18<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
هنوز بيش از يک ساعت نگذشته بود که افسر به اتاق من آمد و<br />
گفت: "سرم" گير کرده و مايع به بيمار نمی رسد. وقتی به مريض<br />
رسيدم از رنج هستی خلاص شده بود. سرم را بيرون آوردم و<br />
جنازه را به آن ها تحويل دادم. موقع خروج از بخش، بيمار را<br />
ديدم که آرام خوابيده و چهار سر باز به صورت آماده باش در<br />
چهار گوشه تخت او ايستاده بودند.<br />
در جستجوی سايه<br />
"<strong>توده</strong> ايها"<br />
در سال های اوليه دهه 1320 که حزب دمکرات ايران<br />
توسط قوام السلطنه تاسيس شد، دستور داد تمام ملت ايران در آن<br />
حزب نام نويسی کنند. مرکز حزب در چهار <strong>راه</strong> پهلوی (ولی<br />
عصر کنونی) بود. همانجائی که اکنون پارک دانشجو ناميده می<br />
شود. ساختمان و زمين متعلق به قوام بود. در جشن صدمين روز<br />
تاسيس اين حزب تماشاچی 13 ساله اين جشن بودم. قوام<br />
السلطنه در بالکن شهرداری تهران در ميدان توپخانه ايستاده و<br />
اطرافش را رجال احاطه کرده بودند. مهدی مشايخی، شهردار<br />
تهران هم حضور داشت. همان کسی که در حضور عده کثيری<br />
کفش "جناب اشرف" را با دستمال پاک کرد و به ازای اين خدمت<br />
شهردار تهران شد. جمعيت رژه رونده از مقابل قوام السلطنه<br />
واقعا پايان ناپذير می نمود.<br />
در تهران و شهرهای بزرگ همه مردم به حزب<br />
دمکرات ايران نپيوستند اما در شهرستان ها و روستاها بخشنامه<br />
دولتی شده بود که همه بايد عضو اين حزب شوند و اين<br />
دستورالعمل به ژاندارمری های مناطق داده شده بود که هر کس<br />
عضويت حزب را نپذيرفت <strong>توده</strong> ای است و بايد نامش در ليست<br />
<strong>توده</strong> ای ها ی محل و ده ثبت شود. مردان ده که نمی دانستند<br />
<strong>توده</strong>ای و دمکرات کدام است و اصولا حزب چيست؟ طبق<br />
دستور، هر يک با دادن يک قطعه عکس، صاحب کارت<br />
عضويت حزب دمکرات می شدند و با توصيه ژاندارمری با دقت<br />
از آن نگهداری می کردند که يکی از آن ها هم پدر همسر من بود<br />
حاجی محمود نعمتی" که در ده می زيست. حاجی محمود از<br />
پذيرفتن کارت عضويت حزب دمکرات به اين دليل ساده که اصلا<br />
نمی داند حزب چيست؟ سر باز زد و از دستور دولت سرپيچی<br />
کرد. مردی بود نسبتا بلند قد" قوی استخوان" متکی به نفس و با<br />
اراده.<br />
حاجی محمود با افتخار زيست. چهل و چند سال بعد از<br />
اين وقايع وحدودا بيست سال پس از ارتحال حاجی، يعنی اواسط<br />
سال های ماموران ژاندارمری با دستور بازداشت<br />
ايشان به ده مراجعه کرده بودند. وقتی فرزند و نواده آن مرحوم<br />
علت را سئوال کرده بودند معلوم شد بادستوری که از مرکز برای<br />
بازداشت تمام <strong>توده</strong> ای ها ی محل به ژاندارمری رسيده بود آن ها<br />
با مراجعه به سوابق، نام حاجی محمود را که چندين سال قبل<br />
عضويت در حزب دمکرات ايران را نپذيرفته و در ليست<br />
<strong>توده</strong>ایها ثبت شده بود يافته و حالا برای بازداشت نامبرده<br />
مراجعه کرده بودند!<br />
يکی از دوستان(...) که در يکی از دهات حاشيه کوير<br />
زندگی می کند، وقتی اين داستان را برايش خواندم( هنوز به چاپ<br />
نرسانده بود) معلوم شد برای او هم به نوعی چنين داستانی تکرار<br />
شده است. می گفت: درست مثل همين موردی که می گوئی برای<br />
ده ما پيش آمد ولی متاسفانه شخص مورد تعقيب زنده بود. حدود<br />
هشتاد و پنج سال از عمرش می گذشت. مردی متدين و مومن بود<br />
که درهمان سال های به مناسبت همين اعتقادات دينی<br />
وارد حزب دمکرات نشده بود. وقتی از طرف ژاندارمری به<br />
سراغ او آمدند بيمار بود و فرزندانش تصميم داشتند او را برای<br />
معالجه به تهران ببرند. ماموران به هيچ يک از اين استدلالال ها<br />
توجه نکردند و با کمال خشونت پيرمرد را به پاسگاه بردند بدون<br />
اين که اجازه بدهند يکی از فرزندانش نزد او بماند و داروهايش<br />
را به او بدهد... يک روز به فرزندانش خبر دادند که به پاسگاه<br />
مراجعه و پدر خود را ببرند. آن ها هم با خوشحالی به سراغ پدر<br />
رفتند ولی اين بار پدری را که به هر حال با پای خود رفته بود<br />
با "کول" به اتومبيل و سپس خانه رساندند. آن قدر حالش بد بود<br />
1320<br />
که تا چند روز نتوانست توضيحی در مورد اين که اين مدت کجا<br />
بوده و چه مراحلی را طی کرده بدهد و پس از اين مدت هم جان<br />
به جان آفرين تسليم کرد و قضيه همچنان مجهول باقی ماند!<br />
دو چهره شناخته شده مطبوعات ايران<br />
چشم برجهان فرو بستند!<br />
پيش از پايان سال 81 و در آستانه پايان اين سال دو<br />
چهره معروف و تاثير گذار در مطبوعات سه دهه و<br />
يکی در فرانسه و ديگری در امريکا چشم برجهان فرو<br />
بستند: دکتر مهدی سمسار سردبير مقتدر و شايسته روزنامه کيهان<br />
در فرانسه و مهدی دری سردبير خوش فکر و مردمی هفته نامه<br />
کيهان ورزشی در امريکا.<br />
دکتر سمسار که استاد دانشکده داروسازی دانشگاه<br />
تهران نيز بود به دليل استقلال رای و نظری که داشت، در آستانه<br />
تشکيل حزب رستاخيز از سردبيری کيهان کنار گذاشته شد و امير<br />
طاهری با توصيه دو جانبه هويدا و اردشير زاهدی جانشين وی<br />
شد و مهدی دری با تهديد و توطئه سپهبد خسروانی رئيس<br />
سازمان تربيت بدنی مجبور به کناره گيری شد. جرم مهدی دری<br />
حمايت از باشگاه شاهين و سپس پرسپوليس، انتشار يادنامههای<br />
سالانه از تختی، حمايت از فوتباليستهائی که دستگاه از آنها<br />
حمايت نمی کرد و انتخاب آقای ورزش در هر سال بود. در<br />
کشوری که تنها يک آقا می توانست داشته باشد و آنهم "شاه" بود،<br />
جسارت دری و کيهان ورزشی برای انتخاب "آقا"ی گل و "آقا"ی<br />
کشتی برای ايران تحمل ناپذير بود و خسروانی که زمين خواری<br />
و امنيتی کردن سازمان ورزش ايران توسط او گهگاه در کيهان<br />
ورزشی به اشاره طرح می شد، با ساختن پرونده امنيتی "آقا"<br />
دری را از سردبيری کيهان ورزشی برداشت. دری پيش از<br />
انقلاب مقيم انگلستان شد و پس از انقلاب به امريکا رفت.<br />
40-30<br />
50<br />
-12<br />
(1)1360<br />
"
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
19<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
توهم نجات اصلاحات، زير پرچم مداخله آمريكا<br />
و اميد به سرکوب اصلاحات، زير پرچم امريکا<br />
نگاهی به بحث پيرامون انتشار"منشور جمهوری" در خارج از کشور،<br />
"جبهه جمهوريخواهی" دفتر تحکيم وحدت و "جبهه دمکراسی خواهی"<br />
از سوی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير<br />
ضرورت تمرکز<br />
نيروی اصلاحات<br />
مشکل اصلاحات در کشور ما اين نيست که در حاکميت عده ای طرفدار اصلاحات شده اند و اصلاحات حکومتی شده است،<br />
بلکه برعکس، مشکل اساسی آنست که اصلاح طلبان قدرت حکومتی را در اختيار ندارند و جنبش با کمبود اصلاح طلب<br />
حکومتی روبروست!<br />
در شرايط آنوني ايران و منطقه و جهان جز دو گزينه تداوم اصلاحات و يا مداخله خارجي، گزينه ديگري<br />
دربرابر آشور ما وجود ندارد<br />
بحث پيرامون تشکيل جبههای با شرکت طرفداران<br />
جمهوريت، طرفداران دمکراسی و طرفداران اصلاحات در<br />
نيمسال دوم سالی که سپری شد، به يکی از پرتوجه ترين<br />
بحثها تبديل شد.<br />
در خارج از کشور، برخی فعالان مستقل سياسی و<br />
همچنين برخی سازمان های سياسی منشوری را با نام<br />
"جمهوريت" تدارک ديدند. چند حزب و سازمان سياسی<br />
بيانيهای را با همين نام و مضمون منتشر کردند و چند تنی نيز<br />
مقالاتی با امضای خويش در همين ارتباط انتشار دادند.<br />
در داخل کشور، دفتر تحکيم وحدت با صدور<br />
بيانيهاي همين مضمون را مطرح کرد و اعلام داشت از جبهه<br />
دوم خرداد خارج می شود. اين بيانيه پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا<br />
انتشار يافت، گرچه زمينه انتشار آن در موضعگيریهای<br />
ماههای قبل از آن نيز مشهود بود. انجمن اسلامی دانشگاه<br />
اميرکبير نيز پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا "جبهه دمکراسی خواهی"<br />
را مطرح ساخت. در اين ميان دفتر تحکيم وحدت، در بيانيه<br />
خود، درعين حال که جبهه جمهوريخواهی را عنوان کرده<br />
است، از جبهه دمکراسی خواهی نيز نام برده است که هدف از<br />
آن را می توان حفظ نزديکی و بقای به انجمن اسلامی دانشگاه<br />
اميرکبير در تشکيل تحکيم وحدت باشد.<br />
بحث پيرامون اينکه جبهه جمهوری خواهی و<br />
دمکراسی خواهی ابتدا از سوی انجمن اسلامی دانشگاه<br />
اميرکبير مطرح شد و يا از سوی دفتر تحکيم وحدت و يا اينکه<br />
افراد و سازمانهای سياسی در خارج از کشور زودتر به اين<br />
ديدگاه رسيدند و يا فعالان دانشجوئی در داخل کشور، نه<br />
روشنگر ديدگاه های مطرح در اين ارتباط است و نه نتيجه<br />
بخش. در عين حال که حائز اهميت نيز نيست. آنچه مطرح<br />
است محتوای اين بحث است. اينکه: قرار است جمهوری<br />
اسلامی منحل شده و يک جمهوری جديد با مضامين مورد نظر<br />
طراحان آن تشکيل شود و يا از جمهوريت در همين نظام دفاع<br />
شده و جبهه ای از نيروهای طرفدار جمهوريت – چه در داخل<br />
و چه در خارج از حاکميت- تشکيل شود.<br />
هر نوع حاشيه پردازی پيرامون اين دو موضع، به<br />
همان پرگوئی هائی ختم خواهد شد که طی تمام سال های گذشته<br />
و در بحرانیترين لحظات تصميمگيری و ضرورت ورود به<br />
صحنه سياسی ايران، بدون حصول نتيجه بويژه در<br />
مهاجرت- گريبان احزاب و سازمان های سياسی را گرفته و<br />
موجب انواع مواضع و صدور بيانيههای مقطعی و متاثر از<br />
حوادث ايران شده است. حتی در داخل کشور، نداشتن تصويری<br />
روشن از مضمون بحث جبهه، اغلب در ميان طرفداران<br />
اصلاحات جهت اساسی مبارزه سياسی اصلاحی برای<br />
–<br />
–
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
20<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
"<br />
انتخاب ياران و هم<strong>راه</strong>ان ايجاد دشواری کرده است، که نمونه<br />
آخر آن انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و ليست های متعدد انتخاباتی از سوی<br />
طرفدران اصلاحات و اعضای حاضر در جبهه دوم خرداد<br />
است.<br />
نفس اعلام جبهه دوم خرداد و انتخاب چنين نامی<br />
برای آن محتوائی که زيربنای انتخابات رياست جمهوری سال<br />
شد، خود بازتابی است از همين امر. يعنی نداشتن<br />
تصويری روشن از مضمون عملی جبهه ای که با شعار قاطع و<br />
روشن نه تنها بسيج مردم را ممکن می سازد و به جنبش<br />
جهتگيری روشن و صريح را نشان می دهد، بلکه حجت را بر<br />
احزاب، سازمانها، گروه ها و حتی دسته بندی های سياسی که<br />
در اين سالها زير پوشش اصلاح طلبی در جبهه دوم خرداد<br />
برای خويش جائی يافته اند تمام می کند.<br />
شايد در ميان بيانيهها و مقالاتی که در ارتباط با<br />
"جمهوری خواهی" و دمکراسی خواهی" تاکنون منتشر شده،<br />
بيانيه دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير از<br />
صراحت و صداقت بيشتری نسبت به ديگر بيانيهها و<br />
منشورهای عمدتا منتشر شده در خارج از کشور برخوردار<br />
باشد. نه تنها از صراحت بيشتری برخوردار است، بلکه<br />
جهتگيری و شعار آن يک گام جلوتر از منشورها و بيانيه های<br />
خارج از کشور است، چرا که با روشنی کامل مسئله ضرورت<br />
تشکيل يک جبهه را مطرح می کند. يعنی گام عملی را نيز<br />
برداشته و آن را اعلام می کند، در حاليکه در ديگر موارد اين<br />
مسئله يا بصورت "منشور" عام مطرح است و يا خطاب آن به<br />
خواستاران و طرفداران جمهوری و دمکراسی و آنهم بصورت<br />
مقاله و نه فراخواندن احزاب و سازمانهای مشخص سياسی<br />
برای تشکيل چنين جبهه ای. ريشههای اين ضعف نيز، مانند<br />
مواردی مشابه در گذشته، علاوه بر سرگردان ماندن ميان دو<br />
پرسش مطرح شده در بالا، به نوسان های سياسی ناشی از<br />
حوادث داخل کشور و رويدادهای جهانی نيز باز می گردد و به<br />
اين ترتيب متاثر از حادثه است تا تحليل اوضاع کشور و<br />
تشخيص سمت گيری جنبش مردم.<br />
از آنجا که بيانيه دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی<br />
دانشگاه امير کبير صريح تر و دقيقتر از ديگر بيانيهها و<br />
منشورهای حامل بحث "جمهوری خواهی و دمکراسی خواهی"<br />
منتشر شده، مبنای پرداختن به برخی ديدگاه ها در اين بحث را<br />
همين بيانيه قرار میدهيم، در حاليکه اين بحث در خارج از<br />
کشور را هم در نظر داريم. بيانيه ای که شايد ريشه های آن به<br />
مانيفست اکبرگنجی باز گردد، اما گام عملی آن فراتر از طرح<br />
تئوری مسئله از سوی وی است.<br />
1376<br />
نب"<br />
اصلاح طلبي حكومتي<br />
بيانيه دفتر تحکيم و بويژه انجمن اسلامي دانشگاه<br />
اميرآبير، از همان آغاز به قضاوت پرداخته و انتخابات نهم<br />
اسفند را "فرياد پايان اصلاح طلبي حكومتي" اعلام ميآند. اين<br />
انجمن آه در سال گذشته بارها پايان اصلاح طلبي حكومتي را<br />
اعلام آرده بود، اآنون در جاي جاي بيانيه خود از اصطلاح<br />
اصلاحات حكومتي با کنايه ياد ميآند و از ورشكستگي<br />
"اصلاحات حكومتي"، بست اصلاح طلبان حكومتي"،<br />
"ابطال پرونده اصلاحات حكومتي"، "نااميدي مردم از<br />
اصلاحات و اصلاح طلبان حكومتي" سخن مي راند. استفاده از<br />
اصطلاح اصلاحطلب و اصلاحطلبي "حكومتي" در حالی از<br />
سوی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير طرح می شود که از<br />
مدتی پس از انتخابات سال 1376 رياست جمهوری، از اين<br />
اصطلاح عمدتا با هدف جدا ساختن صف طرفداران داخل و<br />
خارج حکومت استفاده می شده است. نگاه به بيانيه مورد بحث<br />
را با همان عنوان آن آغاز آنيم.<br />
اصلاح طلب حكومتي يعني چه؟ منظور از اصلاح<br />
طلب حكومتي آساني هستند آه در جريان انتخابات رياست<br />
جمهوري خرداد و مجلس در بهمن برنامهها و<br />
طرحهايي از اصلاحات را به مردم ارائه دادند و براساس اين<br />
برنامه ها انتخاب شدند و توانستند بخشي از قدرت و<br />
مسئوليتهاي حكومتي را از چنگ موتلفه اسلامی و جبهه<br />
ائتلافی با اين جمعيت، يعنی بخشی از کارگزاران به رهبری<br />
هاشمی رفسنجانی بيرون بكشند. اين عده از نظر جبهه<br />
ضداصلاحات از يكسو و طرفداران اصلاحات راديكال در دفتر<br />
تحکيم و انجمن اسلامی اميرکبير از سوي ديگر مجرمند.<br />
مجرمند، زيرا دو گروه فوق مدعي هستند آه اصلاح طلب<br />
حكومتي آب در هاون ميآوبد و انجام اصلاحات اصولا<br />
امكانپذير نيست. در حاليكه اصلاح طلب بگفته آنان حكومتي<br />
معتقد است آه اصلاحات ممكن است و درهر حال براي آن بايد<br />
تلاش آرد.<br />
اشتباه نشود منظور ايندو از اصلاح طلب حكومتي<br />
فرصت طلبهايي نيستند آه بنام اصلاحات به قدرت رسوخ<br />
آردند و بعد هم در لاك خود خزيدند و يا بقول خود سياست<br />
سكوت را پيشه آردهاند. مثلا آنها آارگزاران سازندگي را<br />
اصلاح طلب حكومتي نميدانند. بخش عمده آارگزاران هرچند<br />
با وعده اصلاحات راي مردم را جذب آرد اما در ظرف دو<br />
سالي آه از انتخابات مجلس ميگذرد آسي آلمهاي از يكي از<br />
آنان در مجلس يا در جايي ديگر در دفاع از اصلاحات نشنيده<br />
است. گويي اصلا نه وعدهاي به مردم داده اند و نه ارادهاي<br />
براي انجام وعدههايشان دارند. به اين ترتيب، آارگزاران چون<br />
از اصلاحطلبي حكومتي، اصلاحطلبياش را برداشتهاند و فقط<br />
حكومتياش را نگاه داشته اند مورد نقد نيستند. تمام سرزنشها<br />
و شماتتها و نقدها و دشنامها متوجه گروهي از اعضاي جبهه<br />
مشارآت و مجاهدين انقلاب اسلامي است آه ايستاده اند تا<br />
وعدههايي را آه به مردم داده اند اجرا آنند. منظور از اصلاح<br />
طلبان حكومتي اينان هستند.<br />
78<br />
76<br />
اصلاحات حكومتي<br />
از طعنه به اصلاح طلبان حكومتي گم<strong>راه</strong> کنندهتر،<br />
مخالفت با اصل "اصلاحات حكومتي" است. چرا؟<br />
اصلاحات يا "حكومتي" است يا اصلا اصلاحات<br />
نيست و نام و مشخصات و مضمون ديگری دارد، که مسيری<br />
از انقلاب تا کودتا را طی می کند.<br />
انديشه ها و آرزوهايي آه ما در سر داريم يا بر قلم و<br />
برزبان مي آوريم، هرقدر هم آه شريف و والا باشد تا زماني<br />
آه حكومتي نشود، يعني مردم را فرا نگيرد و به نيروي<br />
اجتماعي تبديل نشود آه بتواند امكان اجراي آن انديشه ها را از
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
21<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
موضع قدرت ف<strong>راه</strong>م آند، اصلا نامش اصلاحات نيست. حداآثر<br />
برنامهها و طرحهايي است آه فعلا بعنوان يك آرزو و برنامه<br />
در ذهن و برروي آاغذ است. از لحظهاي آه اين انديشهها<br />
حكومتي ميشود، يعني امكان اجراي آنها در چارچوب و در<br />
سطح قدرت ف<strong>راه</strong>م ميشود تازه شايسته نام اصلاحات ميشود.<br />
بنابراين رد اصلاحات حكومتي و طعنه به طرفداران اصلاحات<br />
در حاکميت معنا پيدا نمی کند.<br />
اصلاحات غيرحكومتي يعني پروژه و طرح<br />
اصلاحات نه انجام اصلاحات. همه هدف آن است آه اين پروژه<br />
اصلاحات غيرحكومتي بتواند به برنامه عملي اصلاحات<br />
حكومتي تبديل شود و طرفداران و طراحان آن به حکومت <strong>راه</strong><br />
يابند. براي اينكار بايد تناسب نيرو بسود انجام اصلاحات تغيير<br />
آند و طرفداران اصلاحات به حكومت <strong>راه</strong> يابند. صرف <strong>راه</strong><br />
يافتن به دستگاه قدرت هم بمعناي توان اجراي برنامهها نيست.<br />
چه در سمت اصلاحات و چه ضد اصلاحات.<br />
برلوسكوني، نخست وزير ايتاليا هم مي خواست قانون<br />
آار آن آشور را نابود آند. ده ميليون آارگر اعتصاب آردند.<br />
پرونده تغيير قانون آاردر ايتاليا بسته شد. اين موضوع ديگر نه<br />
ربطي به اراده و عدم اراده برلوسكوني دارد، نه قدرت او<br />
بعنوان نخست وزير و نه قانون اساسي ايتاليا. مسئله تناسب<br />
قواست آه چنين اجازهاي را به او نمي دهد. برعكس آن هم در<br />
مورد اصلاحات صادق است آه تا نيروي مردم در پشت آن<br />
جمع نشود امكان انجام اصلاحات وجود نخواهد داشت. همين<br />
نوسان را ما در طی 6 سال گذشته در ايران هم شاهديم. يعنی<br />
تناسب قوا در ابتدای انجام انتخابات رياست جمهوری سال<br />
که امکانات مهمی را برای گشايش فضای سياسی<br />
کشور ف<strong>راه</strong>م ساخت. گرچه آنها بتدريج توانستند از ضعف<br />
اساسی جنبش که بیسازمانی و بیبرنامگی آن بود استفاده کرده<br />
و سنگرهای از دست داده را بار ديگر اشغال کنند.<br />
با اين ديدگاه، يعنی کوشش برای فتح سنگرهای<br />
حکومتی از سوی اصلاح طلبان داخل و خارج از حاکميت،<br />
نخستين مسئلهای آه امروز بايد بر سر آن به تفاهم رسيد آن<br />
است آه مشكل آشور ما اصلاحطلبي حكومتي نيست، بلکه<br />
آمبود اصلاحطلبي حكومتي است. مشكل آن است آه<br />
اصلاحطلبي حكومتي فقط در دولت و مجلس و آن هم بخشي از<br />
آن نفوذ آرده است و اهرمهای مهمی از قدرت حکومتی اساسا<br />
در اختيار اصلاح طلبان نيست. حل مسئله نيز در اعلام پايان<br />
اصلاحطلبي حكومتي نيست، بلكه بايد نيروي اجتماعي و<br />
مردمي را آنچنان در پشت سر اصلاحات قرار داد تا<br />
اصلاحطلبي حكومتي مقاومت نهادهاي انتصابي را بشكند، به<br />
تاريكخانه دستگاه قضايي، به خلوت شوراي نگهبان، به ترآيب<br />
مجمع تشخيص مصلحت نظام و مابقي آنها نيز نفوذ آند و اين<br />
سنگرها را فتح کند. اصلاحطلبي براي آنكه پيروز شود بايد<br />
همه حكومت و تمام قدرت را در اختيار بگيرد.<br />
اين آار موضوع يك نبرد و مبارزه است و مانند هر<br />
نبرد ديگري ميتوان در آن پيروز شد يا شكست خورد. اما<br />
نميتوان به بهانه اينكه گويا ما نتيجه نبرد را پيشاپيش ميدانيم<br />
آنار گود نشست و بخشی از مبارزان را در ميدان سياسی و در<br />
مقاطع مهم حضور در صحنه تنها گذاشت. حادثهای که در<br />
جريان انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بوقوع پيوست.<br />
بد نيست اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه اميرآبير و<br />
دفتر تحکيم از اين نظر نگاهي به بيانيه خود بياندازند.<br />
صادرکنندگان منشور جمهوری خواهان، که در جستجوی<br />
انحلال اين جمهوری و برپائی يک جمهوری ديگر در خارج از<br />
کشور هستند نيز بدنيست بدان بيانديشند.<br />
جهت آلي اين بيانيه ها و نامه ها و منشورها واقعا<br />
عليه آيست؟ عليه جبهه ضد اصلاحات يا عليه مبارزان <strong>راه</strong><br />
اصلاحات؟ اين مرکزی ترين پرسش است.<br />
امكان اصلاحات و اراده اصلاحات<br />
بيانيه انجمن اسلامي دانشگاه اميرآبير مينويسد:<br />
جامعه ايران دريافته است آه اصلاحات سالهاست به ديوارههاي<br />
قانون اساسي برخورده است و در چنبره مشكلات ساختاري و<br />
غير دمكراتيك آن گرفتار آمده و اصلاح طلبان نيز سالهاست آه<br />
تلاش بيهوده مي آنند، چرا آه اراده اي در برداشتن ديوارههايي<br />
آه سد <strong>راه</strong> اصلاحات است در آنها وجود ندارد.<br />
برخلاف مانيفست جمهوري خواهي اکبرگنجی آه<br />
امكان اصلاحات در چارچوب قانون اساسي موجود را اساسا<br />
منتفي مي دانست و از اين لحاظ اصولا به عملكرد اصلاح<br />
طلبان حكومتي نميپرداخت، بيانيه انجمن اسلامي دانشگاه<br />
اميرآبير يك گام به جلو ميگذارد و امكان اصلاحات را به آلي<br />
نفي نمي آند، اما اين يك گام را به پيش ميگذارد تا ده گام به<br />
پس بگذارد و همه دشواريهاي مسير اصلاحات را برعهده<br />
اصلاح طلبان بگذارد! چنان آه گويا اراده در برداشتن ديواره<br />
هايي آه سد <strong>راه</strong> اصلاحات است در آنها وجود ندارد.<br />
به گفته اين بيانيه:<br />
جبهه دوم خرداد هيچ خط قرمزي را براي عقب<br />
نشيني مشخص نكرد.<br />
از هر روش و معامله اي براي آسب قدرت بهره<br />
جست.<br />
در برابر حذف نمايندگان منتخب مردم تهران و ابطال<br />
آراي مردم در آن انتخابات سكوت آرد.<br />
براي تصويب قانون مطبوعات قدمي برنداشت.<br />
در برابر بازداشتهاي غير قانوني و محاآمههاي<br />
قرون وسطايی عكس العملي نشان نداد.<br />
در برابر شكنجههاي روحي و جسمي زندانيان سكوت<br />
آرد.<br />
فعالانه براي حذف جنبش دانشجويي گام برداشت.<br />
اصلاحات را به ماندن خويش در قدرت تفسير آرد و<br />
هرآه به نقد قدرت طلبيشان پرداخت را به تندروي و يا<br />
ضد اصلاحات بودن متهم آرد.<br />
همگام و هم<strong>راه</strong> با اقتدارگرايان به حذف منتقدان<br />
قدرت پرداخت.<br />
1376
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
22<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
:<br />
-<br />
و سرانجام، نقش مردم در فرآيند اصلاحات را<br />
فراموش آرد و...<br />
هر کس می تواند با همه اين موارد و يا بخشي از<br />
انتقادات نسبت به بخشي از اصلاح طلبان يا نسبت به مجموعه<br />
جنبش اصلاح طلبي موافق باشد و يا مخالف، اما در يک نکته<br />
اتفاق نظر می توان داشت که هدف اين بيانيه انتقاد سازنده به<br />
قصد <strong>راه</strong> گشايي نيست، هدف تخريب اصلاح طلبان در داخل<br />
حاکميت، به قصد اثبات ناممكن بودن اصلاحات، و البته تحت<br />
عنوان نبود اراده اصلاح طلبی در اصلاح طلبان است! اگر<br />
جز اين بود بيانيه نقش عوامل و موانع عمده اصلاحات را بكلي<br />
فراموش نمي آرد و همه شمشير ذوالفقار را يک فقار نکرده و<br />
بر سر اصلاح طلبان داخل حاکميت فرود نمی آورد.<br />
بيانيه در بررسي علل و عوامل و موانع پيش روي<br />
جنبش اصلاح طلبي تنها به نقد عملكرد اصلاح طلبان اآتفا<br />
ميآند و دو عامل مهم داخلي و خارجي ديگر را در نظر<br />
نميگيرد جبهه ضداصلاحات و توهم پيرامون نتيجه مداخله<br />
آمريكايي!<br />
توهم مداخله آمريكايي<br />
در خرداد زماني آه جنبش مردم به ضرورت<br />
اصلاحات رای دادند و مردم به اصلاح طلبان روي آوردند و<br />
از آن پشتيباني آردند، در فضاي سياسي ايران بديل و آلترناتيو<br />
ديگري براي تحول وجود نداشت. تنها مردم بودند و نتيجه عمل<br />
آنان. يگانه گزينش موجود ميان اصلاح طلبان و جناح راست<br />
بود. مردم چه اميدوار بودند و چه نااميد، ميدانستند آه اين<br />
فصلی از تاريخ کشورشان است که بايد ورق بخورد. بنابراين،<br />
نتيجه اين گزينش ممکن و مقدور در فضای آن روز جامعه<br />
ايران، تلخ و ترش و شيرين دستپخت خود آنان است. اين<br />
وضع تا يازدهم سپتامبر 2001 ادامه داشت.<br />
از اين تاريخ به بعد يك عامل خارجي نيرومند نيز<br />
وارد محاسبات سياسي ايران و روند جنبش اصلاحات شد.<br />
واقعيت تلخ آنست که اين عامل خارجی زير فشار سنگين<br />
مخالفان اصلاحات به مردم ايران و مقاومت مافيای ثروتی که<br />
در جمهوری اسلامی حضور پر قدرت دارد، در برابر خواست<br />
مردم به يک خطر ملی تبديل شد. خطری که همچنان رو به<br />
رشد و تکامل است توهم مداخله امريكايي.<br />
تصور اينكه اگر مردم عقب بنشينند و حكومت را به<br />
حال خود واگذارند، يك عامل خارجي ميتواند بجاي آنان<br />
سرنوشتشان را تغيير دهد و حكومت را آنار بگذارد بر فضاي<br />
سياسي ايران و ناخودآگاه و خودآگاه سايه افكن شد.<br />
مانند همه بزنگاههاي تاريخی ايران در دوران قاجار،<br />
در انقلاب مشروطه، در جنبش ملي شدن نفت آه هرگاه مردم<br />
براي يك عمل مستقل وارد آارزار شده اند عاملي خارجي به<br />
ميدان آمده و اين مبارزه را يا سرآوب و يا منحرف آرده است،<br />
اينبار نيز اين حادثه، رويداد سپتامبر در نيويورک و<br />
واشنگتن در جنبش اصلاح طلبي ايران نيز تكرار شد.<br />
از يازدهم سپتامبر به بعد و با ادامه خيانت ملی<br />
مقاومت در برابر اصلاحات انقلابی در ميهن ما، زمينه مناسبي<br />
براي انفعال عمومي بوجود آمد.<br />
جناح راست جمهوری اسلامی و مخالفان اصلاحات<br />
بسرعت اين وضعيت تازه را به سود خود تشخيص دادند و<br />
احساس آردند، توهم مداخله امريكايي ميتواند اوضاع را براي<br />
نااميدي و آناره گيري مردم از مبارزه براي ادامه اصلاحات و<br />
بسود آنان، رفتن به سوی اعلام فضای جنگی در کشور و<br />
سازش مستقيم با امريکا ف<strong>راه</strong>م آند. اين نکته بارها و حتی در<br />
اين اواخر و در آستانه حمله نظامی امريکا به عراق، از دهان<br />
هاشمی رفسنجانی در يک سفر تبليغاتی به منطقه زلزلهخيز<br />
بوئين زهرا، در حد ضرورت شمشير کشيدن به روی مردم و<br />
برپائی يک عاشورا (دهه تکرار شد.<br />
از اين لحظه ببعد جناح راست تمام تلاش و هدف خود<br />
را برروي گسترش اين توهم و آارشكني در <strong>راه</strong> اصلاحات<br />
متمرکز ساخت.<br />
جبهه ضداصلاحات، در استقبال از مداخله نظامی<br />
امريکا در عراق و برقراری شرايط جنگی در منطقه (بی آنکه<br />
توان درک ماهيت اين تجاوز و سرانجام آن را داشته باشد) اين<br />
سخن هوشنگ اميراحمدي يکی از نظريه پردازان و فعالان<br />
مناسبات پنهان سياسی بين نزديکان و وابستگان هاشمی<br />
رفسنجانی و امريکا را در گوش داشت آه گفته بود "امريكا<br />
بدنبال تجارت و پول در ايران است و پول هم دست جناح<br />
راست است". آنها با اين انديشه تصور آردند و شايد همچنان و<br />
عليرغم حمله جنايتکارانهای که ارتشهای امريکا و انگليس به<br />
عراق کردهاند، تصور آنند اگر مردم از اصلاحات آناره<br />
بگيرند ميتوانند خود با امريكا به تفاهم برسد.<br />
جنون آميزترين حملات برعليه اصلاحات و اصلاح<br />
طلبان، به اين ترتيب و با يورش به ملی- مذهبیها، زمينه<br />
سازی برای دستگيری هاشم آغاجری عضو رهبری سازمان<br />
مجاهدين انقلاب اسلامی و توقيف نشريه اين سازمان، صحنه<br />
سازی دستگيری و زير فشار اعتراف قرار دادن عباس عبدی و<br />
محاصره تبليغاتی جبهه مشارکت و حتی حملات تبليغاتی مستقيم<br />
عليه محمد خاتمی (توسط هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه پس<br />
از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا) آغاز شد تا مردم را به اين نتيجه برسانند<br />
آه عمل آنان و مبارزه آنان قادر به تغيير وضع نيست. ترآيب<br />
اين دو عامل يعني توهم نسبت به دخالت خارجی برای نجات از<br />
وضع موجود و مقاومت جنونآميز داخلي در برابر اصلاحات<br />
در بررسي دلايل نااميدي و بي اعتنايي رشديابنده، نقش عمده و<br />
تعيينآننده دارند. آنچه در بيانيه دانشگاه اميرآبير مجهول باقی<br />
مانده همين نکات است. نکاتی که اتفاقا پايههای يک تفسير دقيق<br />
از اوضاع جنبش و يافتن <strong>راه</strong> حلهای به عقب راندن مخالفان<br />
اصلاحات است.<br />
:<br />
(60<br />
پيش و پس از مانيفست<br />
اين وضعيت جديد بتدريج تاثير خود را نه فقط بر<br />
روي مردم، بلكه بر بخشي از اصلاح طلبان نيز گذاشت.<br />
11<br />
76<br />
:
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
23<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
:<br />
-1<br />
-2<br />
تاثيری آه در مانيفست جمهوري خواهي و فراتر از آن، در تز<br />
خروج از حاآميت خود را نشان داد. اساس تز خروج از<br />
حاآميت بر آن قرار داشت آه امكان پيشبرد جنبش اصلاحات به<br />
اتكا مردم وجود ندارد، بنابراين بايد با خروج از حاآميت<br />
"مشروعيت بين المللي" آن را از بين برد. اگر غير از اين بود،<br />
مانند دولت اصلاحات در ونزوئلا گام بلند به سوی مردم و فرا<br />
خواندن آنان به صحنه در دستور کار قرار می گرفت، نه عقب<br />
نشينی و ترک صحنه! البته مطرح آنندگان اين تز واقعا قصد<br />
خروج از حاآميت را نداشتند ولي آن را اقدامي بازدارنده<br />
محسوب مي آردند و معتقد بودند با اين تهديد ميتوان بخشي از<br />
جناح راست و مخالفان اصلاحات را ترساند و آنان را به<br />
پذيرش خواستههاي مردم و اصلاحات وادار آرد. از نظر<br />
طرفداران تز خروج از حاآميت، جريان جناح راست و<br />
مخالفان اصلاحات آمابيش از سه گروه تشكيل شده اند.<br />
گروه نخست عوامل مستقيم آمريكا و انگليس در جمهوری<br />
اسلامی هستند که تداوم اصلاحات را مانعی عمده براي پيشبرد<br />
نقشه هاي خود در ايران و خاورميانه ميدانند. آنها در جناح<br />
راست آگاهانه شرايط را براي يك مداخله خارجي ف<strong>راه</strong>م مي<br />
آنند.<br />
گروه دوم کسانی هستند آه منافع اقتصادي و اجتماعي و<br />
سياسي و طبقاتيشان چنان با حفظ قدرت و ادامه غارت گره<br />
خورده است آه اصولا هر نوع خللي را در وضع موجود با<br />
نابودي خود يكسان ميبينند.<br />
3- گروه سوم آساني هستند آه از آنان بعنوان "عقلاي جناح<br />
راست" نام برده مي شد و میشود، آه نه عامل بيگانهاند و نه<br />
منافعشان به آن شکلی که گروه مافيائی در محاصره اصلاحات<br />
است در خطر است. آنها در موقعيتی نيستند آه هيچگونه تغيير<br />
و اصلاحاتي را نتوانند تحمل آنند.<br />
روشن بود آه دو گروه نخست از تز و تبليغ خروج<br />
اصلاح طلبان از حاآميت هراسی به دل <strong>راه</strong> ندادند و اساسا از<br />
آن استقبال کرده و تمام تلاششان براي تحقق اين امر است.<br />
بنابراين مخاطب اصلي تز خروج از حاآميت گروه سوم بود آه<br />
بايد درك مي آرد حرآات جنون آميز دو گروه ديگر براي<br />
خروج يا اخراج اصلاح طلبان از حاآميت به زيانش تمام<br />
ميشود. آتمان نميتوان آرد آه درك اين تهديد و خطري آه<br />
از ناحيه خروج يا اخراج اصلاح طلبان از حاآميت متوجه<br />
گروه سوم مي شد، در پاره اي موارد "عقلاي جناح راست" را<br />
از هم<strong>راه</strong>ي با دو گروه نخست بازداشت. چنانكه در بسياري از<br />
بزنگاه ها آه بنظر ميرسيد تصميم قطعي براي ريشهکن آردن<br />
آار اصلاحات گرفته شده است، اين گروه سوم با آنها هم<strong>راه</strong>ی<br />
نكرد.<br />
مطرحآنندگان تز خروج از حاآميت به پيامدهاي توهم<br />
زا و انفعالي اين انديشه در سطح <strong>توده</strong> مردم و بدنه اصلاحات<br />
آگاه نبودند يا به آن بهای کمی دادند. توهم زا از آن رو آه<br />
ترويج ميشد با خروج از حاآميت ميتوان مشروعيت بين<br />
المللي حكومت را از بين برد آه نتيجه آن برای مردم عادی که<br />
به تبليغاتی بودن اين شعار جهت فشار به جبهه مخالفان<br />
اصلاحات توجه نداشتند، ايجاد اميد نسبت به يك نيروي خارجي<br />
و نجات بخش را شکل بخشيد. اميد اينکه يک نيروی خارجی<br />
خواهد توانست، در شرايط موجود جهانی حكومت را که مردم<br />
ديگر تحمل آن را ندارند سرنگون آند. انفعال از آن جهت آه<br />
اگر خروج از حاآميت خود آارساز و درمان درد است، چرا<br />
براي عقب راندن راست و مخالفان اصلاحات از حكومت<br />
اساسا بايد مبارزه آرد. تز خروج از حاآميت در ترآيب با<br />
عوامل پيش گفته چنان توهم و چنان انفعالي را در بدنه<br />
اصلاحات ايجاد آرد آه بگفته علي شكوريراد جبهه مشارآت<br />
حتي نتوانست نيروها و هواداران خود را براي انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا بسيج آند. براستي اگر خروج از حاآميت چنان<br />
اآسيري بود آه با آن ميشد مخالفان اصلاحات را نيست و<br />
نابود آرد، چرا بايد براي حفظ شو<strong>راه</strong>ا جنگيد؟<br />
نتيجه محتوم<br />
حال ببينيم حاصل اين تناقضات و غفلت از بسيج<br />
واقعی مردم با شعارهای واقعی اقتصادی و سياسی، هم<strong>راه</strong> با<br />
افشاگریهای صريح و بیپرده حکومتی چگونه موجب شد تا<br />
مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا عملا به خروج اصلاح طلبان از<br />
حاآميت راي بدهند و نتيجه اين گزينش با تمام تناقضاتش از<br />
پرده بيرون بيفتد. تنها بايد متعجب بود که چرا اصلاح طلبان از<br />
چنين نتيجه ای متعجب شده اند؟!<br />
از يكسو شوراي شهرهاي بزرگ بدست مخالفان<br />
اصلاحات افتاد و نه فقط آن انقلابي آه قرار بود با خروج از<br />
حاآميت تحقق پيدا آند عملي نشد، بلكه آب از آب هم تكان<br />
نخورد. جبهه ضداصلاحات موقعيت باز هم بهتري براي آنكه<br />
برنامههاي مخرب خود را در سطح بخشي از حاآميت و منابع<br />
و درآمد و اداره شهرهاي بزرگ به پيش برد، بدست آورد. اما<br />
از سوي ديگر ابعاد وسيع رويگرداني مردم از انتخابات نگراني<br />
جدي را در برخي محافل راست و از جمله به اصطلاح<br />
"عقلاي محافظه آار" ايجاد آرد.<br />
اينكه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در يك فضاي انفعال و<br />
بياعتنايي عمومي صورت گرفت، به هيچ وجه بمعناي آن<br />
نيست آه گزينش مردم ناآگاهانه بود. در پس چهره بياعتنا،<br />
مردم رويدادهاي آشور را از زير چشم بدقت نظاره مي آنند و<br />
از همه حوادث و جزييات آن بخوبي اطلاع دارند. انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا نشان داد آه مردم هم بخوبي تناقض اوضاع و وضع<br />
جبهه ضداصلاحات را درك آرده اند و برروي اين تناقض در<br />
برابر حاآميت مانور ميآنند. مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا پيام<br />
دادند آه ما خواهان تحول هستيم، بهر بهايي آه باشد. اگر <strong>راه</strong><br />
در برابر اصلاحات باز نشود ما درها را بر روي تحولي<br />
ولو از بيرون و در حد تغييرات بسيار اندک و در حد ظاهر<br />
حاکميت- به هر بها و هزينه و شكلي آه باشد، نبستهايم.<br />
مردم به هر قيمت خواهان اصلاحات در ساختار<br />
حاکميت ايراناند و آنها که در ميدان مانده و برای اين<br />
اصلاحات مبارزه میکنند و ابزار حکومتی را در خدمت مردم<br />
قرار میدهند، طبعا مورد حمايت مردماند. به اين ترتيب جبهه<br />
-
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
24<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
راست هم که در شهرهای بزرگ با کمترين آراء ممکن از<br />
صندوق ها بيرون آمده کوچکترين شانسی در آينده تحولات<br />
ايران ندارد، چنانچه طرفداران اصلاحات اگر سنگر را ترک<br />
کنند چنين شانسی نخواهند داشت.<br />
اصلاحات، امروز همگانی ترين خواست مردم ايران<br />
است و مردم از حد و حدود پيامدها و هزينههاي آن نيز<br />
بیاطلاع نيستند. گرچه، مداخله خارجي با غرور ملي مردم<br />
ميهن ما در تناقض است و خطرات و هزينههاي آن نامعلوم،<br />
اما خواست مردم برای اصلاحات چنان است که عوارض اين<br />
خطر را در سايه قرار داده است و در اينجا اشتباه ملی شايد<br />
نصيب مردم ايران شود، اما خيانت ملی در دفتر حاکميت ثبت<br />
می شود.<br />
هر جبههای که طرفداران اصلاحات در حاکميت<br />
جمهوری اسلامی نيز در آن سهم داشته و يا بخواهند داشته<br />
باشند با محتوای چنين تغييراتی تعريف می شود. اين محتوا، در<br />
شرايط کنونی می تواند "جبهه طرفداران و مدافعان جمهوريت"<br />
باشد که تفاوت آن با دوستداران و يا طرفداران "دمکراسی" و<br />
"جمهوری خواهی" تفاوتی در حد بودن در حاکميت (با<br />
توضيحات بالا) و خارج شدن و يا خارج بودن از حاکميت<br />
است. هيچ اپوزيسيونی اعم از اينکه در داخل کشور باشد و يا<br />
خارج از ايران نمی تواند و مجاز نيست تا آخرين لحظه ای که<br />
بخشی از قدرت حکومتی در اختيار طرفداران صادق تحولات<br />
و اصلاحات است و از اين قدرت در جهت مقابله با جبهه<br />
مخالفان اصلاحات استفاده می شود، اين قدرت را رها کرده و<br />
با خروج از حاکميت، طرفدار جمهوری و دمکراسی شود.<br />
امروز مهم آنست که بخشی از حاکميت با بخش خارج از<br />
حاکميت در پيوند اصلاحی باقی بماند و دو ضلع يک جبهه را<br />
تشکيل دهند. روی سخن با انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير و<br />
يا کسانی که در خارج و يا داخل کشور بحث پيرامون<br />
ضرورت تشکيل جبهه ای برای دمکراسی و جمهوری خواهی<br />
به معنای دمکراسی خواهی را عنوان می کنند در اينجا بايد<br />
تدقيق شود. هر نوع غفلت در اين عرصه، عملا توان جبهه<br />
اصلاحات را تضعيف می کند و اگر امکانات بيشتری را در<br />
خدمت جبهه ضد اصلاحات قرارندهد (مانند حاصل انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا) شرايط را برای دخالت خارجی در ايران ف<strong>راه</strong>م می<br />
سازد.<br />
با اين مضمون، نتايج انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را به هيچ<br />
وجه نمي توان رويگرداني مردم از ادامه اصلاحات و<br />
شخصيتهائی که در حاکميت از اصلاحات دفاع می کنند<br />
ارزيابي آرد. برعكس بايد آن را اولتيماتومي از سوي مردم<br />
براي باز آردن <strong>راه</strong> اصلاحات دانست و تشويق اصلاح طلبان<br />
به برداشتن گام های بلندتر ارزيابی کرد.<br />
از آنجا آه اين اولتيماتوم در يك فضاي متناقض<br />
صورت مي گيرد و از آنجا آه نيروي اصلي مخالف اصلاحات<br />
فعلا همچنان به انجام وظيفهاش برای مخالفت با اصلاحات<br />
ادامه می دهد و <strong>راه</strong>های عقب نشينی خود را مسدود می بيند،<br />
اين پرسش و اين نگراني برای مردم بوجود آمده آه آيا مخالفان<br />
اصلاحات پيام اولتيماتوم شو<strong>راه</strong>ا را بدرستي درك مي آنند و<br />
بدتر از آن، اينکه آيا از پيامدهاي اين انتخابات نتايج معكوس<br />
نميگيرند؟<br />
اينها پرسشها، نگرانيها، اميدها و دلمشغوليهايي<br />
است آه امروز مردم ميهن ما، پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بدانها<br />
ميانديشند، فكر ميآنند و <strong>راه</strong> حل آن را مي جويند. سرنوشت<br />
و آينده آشور ما به ميزان زيادي به درسگيری و آن نتيجهاي<br />
بستگي دارد آه مردم از پيامدهاي اين انتخابات خواهند گرفت و<br />
به همين دليل و برای ايجاد انحراف از درس گيری مردم، از<br />
همه سو انتشار درسهاي نادرست و حتي تحريف پيام انتخابات،<br />
بويژه از سوی تحريمکنندگان داخلی و خارجی اين انتخابات، از<br />
جمله جبهه ضد اصلاحات با شدت تبليغ می شود.<br />
هشدار مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا به دستگاه قدرت،<br />
با هشداري به خود آنان توام شد و مرزهاي باريك و محدود<br />
گزينش تاريخي آه در برابر آشور ما قرار دارد را به مردم<br />
نشان داد. همه چيز حاآي از آن است آه ديگر امكان اولتمياتوم<br />
دومي وجود ندارد. يا اصلاح طلبان و مردم صفوف خود را<br />
محكم ميآنند و با تمام نيرو در برابر جبهه ضد اصلاحات وارد<br />
ميدان ميشوند و همه هزينههاي آن را نيز ميپذيرند، يا آنكه<br />
آنار مينشينند تا يك نيروي خارجي تحول مورد نظرخود را با<br />
همه پيامدها و هزينهها و خطرات شناخته و ناشناخته آن به<br />
آشور ما تحميل آند. اين آن گزينش تاريخي است آه در برابر<br />
جامعه ماست و سرنوشت آشور ما در غلبه اين يا آن گرايش<br />
بر ديگري رقم میخورد.<br />
اپوزيسيون و انتخابات<br />
با اعتقاد به اينكه در شرايط آنوني ايران و منطقه و<br />
جهان جز دو گزينه تداوم اصلاحات و يا مداخله خارجي، گزينه<br />
ديگري دربرابر آشور ما وجود ندارد، طرفداران اصلاحات در<br />
حكومت و بخشي از اپوزيسيون داخل و خارج در انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا شرآت آردند و مردم را به شرآت در آن دعوت<br />
آردند. نه فقط نهضت آزادي ايران و نيروهاي ملي- مذهبي<br />
بلكه حزب <strong>توده</strong> ايران و سازمان فداييان خلق ايران<br />
و چند گروه سياسي ديگر داخل و خارج، مردم و هواداران<br />
خود را به شرآت در انتخابات فراخواندند. ميدانيم آه اين<br />
دعوت مورد استقبال و پشتيباني همگانی در ايران قرار<br />
نگرفت. برخي اين عدم استقبال را به حساب بي پشتوانگي و<br />
محكوميت هميشگي اصلاح طلبان و اين بخش از اپوزيسيون<br />
داخل و خارج ميگذارند. ما شرايطي را آه موجب شد بيش از<br />
نيمی از مردم <strong>راه</strong> عدم شرآت در انتخابات را برگزينند و هدف<br />
و پيام آنان را از نگاه خود تحليل آرديم.<br />
ما زمينهها و دلايل عدم شرآت بيش از نيمی از<br />
دارندگان حق رای در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را آاملا درك مي آنيم<br />
و درک خود را نيز نوشتيم. اين واضح است که مردم خود بايد<br />
پيامدهاي مثبت و منفي عمل تاريخي خود را بسنجند و درباره<br />
آن قضاوت آنند؛ اما انتظار آن است آه شرايط اصلاح طلبان و<br />
اپوزيسيون مسئول ايران نيز درك شود و به اين واقعيت توجه<br />
– اآثريت
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
25<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
"<br />
شود آه آنان نمي توانستند و نمي توانند گزينه ديگر، يعني<br />
مداخله خارجي را بعنوان يك امكان، بعنوان يك <strong>راه</strong> حل،<br />
بعنوان حتي يك دريچه تائيد کنند. چنين تائيدی عملا قرار<br />
گرفتن در کنار مخالفان اصلاحات و عوامل نفوذی قدرت های<br />
بزرگ در رگ و پی دستگاههای انتصابی جمهوری اسلامی<br />
است. همانها که برای مداخله خارجی لحظه شماری می کنند و<br />
تاکنون بارها به بهانه آن قصد اعلام حالت فوقالعاده، بستن<br />
کامل فضای سياسی کشور، قتل عام مردم و چهرههای شناخته<br />
شده طرفدار اصلاحات و سپس رفتن به پابوس امريکا و<br />
انگليس را دارند.<br />
اصلاح طلبان و اپوزيسيون مسئول جمهوری اسلامی<br />
همان <strong>راه</strong>ي را رفتند آه بايد ميرفتند و جز آن نميتوانستند<br />
بروند. ما بر اين بآوريم آه مردم ايران اين وضعيت را درك<br />
ميآنند و صرفنظر از هر عقيده و هر نتيجهگيري مثبت يا<br />
منفي آه از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا داشته باشند، از اينكه شو<strong>راه</strong>اي<br />
شهرهاي بزرگ بدست مخالفان اصلاحات افتاد و از وضعيتي<br />
آه براي اصلاح طلبان و اپوزيسيون شرآت آننده در انتخابات<br />
پيش آمد خشنود نيستند.<br />
برخيها ضعف اپوزيسيون و حتي بخشي از اصلاح<br />
طلبان حكومتي را دقيقا در همينجا ميدانند و معتقدند خطاي<br />
اپوزيسيون شرآتآننده در انتخابات و حتي بخشي از اصلاح<br />
طلبان حكومتي در آن است که عملا خود را بين دو گزينه تداوم<br />
اصلاحات يا پذيرش مداخله خارجي محدود آرده اند، در حاليكه<br />
بنظر آنان گزينه سومي هم وجود دارد. گزينهاي آه برخي آن<br />
را جبهه دمكراسي خواهی" و برخي ديگر با عناوين مختلف<br />
ولي در اساس جبهه "جمهوري خواهي" معرفي مي آنند. تفاوت<br />
ميان اين دو جبهه در آن است آه طرفداران اولي غالبا برای<br />
سلطنت طلبان نيز در درون جبهه مورد نظر خود جائی باز می<br />
کنند. نيروئی آه قرار است جانشين اصلاحات و مداخله<br />
آمريكايي شود. از سوی ديگر، هواداران جبهه جمهوري<br />
خواهي درکنار سلطنت طلبان، هواداران جمهوري اسلامي<br />
ولو دمكراتيك –(يعني اصلاح طلبان حكومتي) را از چارچوب<br />
اين جبهه خارج مي دانند.<br />
آيا جبهه دمکراسی و جمهوری خواهی که دفتر تحکيم<br />
وحدت و دانشجويان اميرکبير مطرح می کنند می تواند در<br />
شرايط مشخص آنوني گزينهاي واقعي و يا <strong>راه</strong> حل سوم باشد؟<br />
بنظر ما نه.<br />
نه جبهه دمكراسيخواهي آه سلطنت طلبان هم در آن<br />
جاي می گيرند، <strong>راه</strong> سوم است و نه جبهه جمهوريخواهی که<br />
اصلاح طلبان حاضر در حاکميت را درکنار سلطنت طلب ها<br />
دور می زند. اين <strong>راه</strong> حل سوم، در عمل شكل بزك آرده همان<br />
گزينه دوم و هموار کننده <strong>راه</strong> آن گزينه است.<br />
وظيفه اين جبهه صرفنظر از نيات طرفداران آن،<br />
بتدريج آن خواهد شد که شرايط آم دردسرتر مداخله خارجي را<br />
ف<strong>راه</strong>م سازد. بسياری ازآساني آه به چنين جبهه ای- بويژه در<br />
خارج از کشور و با شعار جبهه دمکراسی خواهی- می<br />
انديشند، صرفنظر از نيات صادقانه شان، در اساس معتقدند آه<br />
اصلاحات شكست خورده و مداخله خارجي تعيين آننده<br />
سرنوشت ايران است. بنابراين بايد از هم اآنون در آنار<br />
پيروزمندان آينده، يعني طرفداران سلطنت جايي براي خود باز<br />
آرد، حال يا براي سهيم شدن در قدرت يا به نيت محدودسازي<br />
ترآتازيهاي بعدي سلطنتطلبان. (مراجعه کنيد به منشور<br />
جمهوری آقای باقرزاده و ديگران)<br />
وضع، البته در مورد طرفداران جبهه جمهوريخواهي<br />
دمكراتيك که طيف چپ در خارج از کشور مطرح می کند، تا<br />
حدود زيادی متفاوت است. گرچه اينان نيز معتقدند اصلاحات<br />
شكست خورده، يا اساسا نمي توانست و نميتواند پيروز شود و<br />
به همين دليل احتمال اينكه سرنوشت آشور ما با مداخله خارجي<br />
رقم بخورد بسيار زياد و حتي قطعي است. لذا بايد با تشكيل<br />
جبههاي ازجمهوري خواهان دمكرات اجازه نداد آمريكا آلترناتيو<br />
مورد نظر خود، يعني سلطنت را به ايران تحميل آند.<br />
طرفداران اين جبهه نيز شكست اصلاحات را پذيرفته اند و<br />
صرفنظر از نيت مترقی که دارند، مداخله خارجی را در عمل،<br />
امری محتوم می دانند و به نوعی در برابر اين سرنوشت<br />
محتوم تسليم شده اند. توپخانه سنگين عليه اصلاحات و<br />
طرفداران اصلاحات در درون حاکميت، پس از انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا از سوي طرفداران اين جبهه نيز بکار افتاده و انتقاد از<br />
خويش برای شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا نيز روز به روز<br />
بيشتر می شود. اينان نيز پيش از آنكه بخواهند با وضع موجود<br />
مبارزه آنند، تسليم وضع موجود و سرنوشت گويا محتومی<br />
شدهاند آه مخالفان اصلاحات براي جامعه ما رقم زده اند. به<br />
همين دليل جبهه جمهوري خواهي دمكراتيك هم در عمل شكلي<br />
از پذيرش قطعي بودن مداخله خارجي و در نهايت تسليم<br />
پيشاپيش به همان گزينه دوم است.<br />
ما نه اصلاحات را شكست خورده ميدانيم و نه وضع<br />
موجود را بسود مخالفان اصلاحات و طرفداران مداخله خارجي<br />
تغيير ناپذير. حتي اگر چشم انداز مساعدي براي تغيير اين<br />
وضع وجود نداشته باشد، معتقديم تا لحظهاي آه مي توان براي<br />
پيشبرد اصلاحات مبارزه آرد، بايد در آن شرآت آرد و از<br />
امروز اين جنبش برای فرداي آن دفاع آرد. ما جز دو گزينه<br />
ادامه اصلاحات و تعميق و راديکاليزه کردن آن در برابر<br />
پذيرش مداخله محتوم خارجي گزينه سومي را فعلا نميشناسيم<br />
و معتقديم نه جبهه دموآراسي خواهی، نه جبهه<br />
جمهوريخواهي، در شرايط آنوني هيچكدام گزينه سوم دربرابر<br />
يك مداخله خارجي نيست، در عين حال که با تشکيل جبههای<br />
در درون همين جمهوری اما برای دفاع از جمهوريت توافق و<br />
تفاهم کامل داريم. جرياني آه از انفعال تغذيه مي آند، نيرويي<br />
آه سرمايه آن بي تفاوتي است، سياستي آه پيروزي خود را در<br />
شكستهاي تاکتيکی جنبش مردم جستجو ميآند، هيچگاه و در<br />
هيچ تحول واقعي تاثيرگذار نيست. در انتقاد بيخطر اما<br />
پرجنجال از اصلاحات و اصلاحطلبی هيچ نيرويي نه فعال مي<br />
شود و نه راديكال. تنها آنان آه امروز در جنبش واقعا موجود<br />
جامعه شرآت مي آنند، آنان آه دربرابر قدرتمندان واقعي<br />
امروز، صاحبان زندان و شكنجه و دادگاه، متكيان به نيروي<br />
انتظامي و نظامي و ترور و چماقداری يعني در برابر جناح<br />
راست و جبهه ضد اصلاحات ميايستند و براي تحميل عقب<br />
نشيني به آن مبارزه مي آنند در شرايطي قرار خواهند داشت<br />
آه بتوانند در فرداي اين جنبش نيز تاثيرگذار باشند.<br />
-
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
26<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
جنبش بوليواری در ونزوئلا<br />
شو<strong>راه</strong>ایمحلی<br />
از اصلاحات انقلابی<br />
در برابر توطئه<br />
کودتائی دفاع کردند<br />
فصلنامه دفاتر مارآسيستي – وابسته به حزب کمونيست آلمان<br />
ترجمه، تلخيص و تدوين کامران شيرزاد<br />
دولت هوگوچاوز که در امريکای لاتين به رژيم<br />
"اصلاحی- انقلابی" شهرت يافته، توانست بزرگترين بحران<br />
کودتائی را از سر بگذراند و رهبری ونزوئلا را در دست خود<br />
حفظ کند. مخالفان اصلاحات که عمدتا مافيای نفتی در داخل<br />
کشورند، توانستند به مدت چند هفته و با حمايت همه جانبه<br />
بزرگترين شرکت های نفتی امريکا ونزوئلا، اين کشور ثروتمند<br />
امريکای لاتين را دستخوش شورش، اعتصاب و برخوردهای<br />
خونين خيابانی کنند. برگ برنده آنها در ايجاد اين بحران<br />
سازماندهی اعتصابات کارگری در صنعت نفت کشور بود.<br />
دولت چاوز با کمک مردم و نيروهای نظامی توانست از فلج<br />
شدن صنعت نفت جلوگيری کند و برای مقابله با شورشهای<br />
خيابانی از شو<strong>راه</strong>ای محلی برای حضور در خيابانها و<br />
حمايت از دولت بهره گرفت.<br />
نقش شو<strong>راه</strong>ای محلی، که در اصطلاح محلی به آن<br />
"جنبش بوليواری" میگويند، در جريان اين مقابله با مافيای<br />
نفت، اکنون دولت اصلاحات را بيش از پيش متکی به اين<br />
شو<strong>راه</strong>ای مردمی کرده و امکان پيشبرد اصلاحات را به کمک<br />
آن تقويت کرده است. در راس اقدامات قاطع و مردمی دولت<br />
چاوز در ونزوئلا ملی کردن صنعت نفت کشور و کوتاه سازی<br />
دست مافيای اقتصادی از اين ثروت ملی است.<br />
وجود دو ايستگاه راديو- تلويزيونی در اختيار دولت و<br />
در عين حال برخورداری متقابل مخالفان دولت از تريبونهای<br />
مشابه، به مردم ونزوئلا در يکی از بحرانیترين هفتههای<br />
کودتائی امکان داد تا سخنان موافقان و مخالفان را با هم مقايسه<br />
کنند و آگاهانه به دفاع از دولتی که با رای قاطع خويش بر سر<br />
کار آورده اند برخيزند. اين حمايت از دولت اصلاحات، هم<strong>راه</strong><br />
با حمايت بخش های مهمی از نيروهای نظامی از دولت عملا<br />
<strong>راه</strong> های کودتای خونين را مسدود کرد.<br />
با توجه به انتخابات اخير شو<strong>راه</strong>ا در ايران و غفلتی<br />
که در سالهای گذشته در باره نقش و اهميت اين شو<strong>راه</strong>ا برای<br />
دفاع از اصلاحات صورت گرفته و همچنين درک ضرورت<br />
اقدامات راديکال اقتصادی جهت جلب حمايت <strong>توده</strong> مردم،<br />
خلاصه و تلفيقی از دو مقاله و مصاحبه که در ارتباط با<br />
رويدادهای اخير ونزوئلا در فصلنامه "دفاتر مارکسيستی"<br />
منتشر شده گزارش زير تهيه شده است. آنچه می خوانيد مربوط<br />
به روزهای اعتصاب و شورش در خيابان های ونزوئلاست:<br />
..."<br />
تدارک همه چيز را ديده بودند و تنها با يك<br />
اعتصاب عمومي ميخواستند دولت چاوز را چنان زير فشار<br />
قرار دهند آه مجبور به استعفا شود.<br />
مغازهها بسته شد و توليد نفت را فلج آردند، عليه<br />
آساني آه مخالف اعتصاب در شرآت نفت بودند، دست به<br />
خرابكاري در آامپيوتر هدايت توليد زدند، تا بدينوسيله ارتش را<br />
تحريك به درگيري خياباني آنند. آنها آساني را از بين خود<br />
مامور آردند تا به طرف خوديها تيراندازي آند و خونريزی<br />
آغاز شود. همه اين اقدامات و پيش بينیها برای فشار به چاوز<br />
بود تا از دولت کنارهگيری کند. در پايان همه اين تدابير و<br />
برنامه ريزیها، مخالفان دولت چاوز اميد داشتند وضع چنان<br />
در ونزوئلا آشفته شود که امريكا بهانه لازم را برای ورود<br />
مستقيم به صحنه پيدا کند و سازمانملل متحد را به بهانه<br />
ضرورت مقابله با خونريزی متقاعد به اين حضور سازد.<br />
مخالفان اصلاحات در ونزوئلا به همه چيز فكر آرده<br />
بودند، مگر اقتدار و عزم راسخ دولت چاوز برای باقی ماندن<br />
بر سر قدرت و به پيش بردن اصلاحات اقتصادی و سياسی در<br />
ثروتمندترين کشورامريکای لاتين: ونزوئلا. کشوری که<br />
اکثريت مردم آن برای نجات از فقر و خاتمه بخشيدن به غارت<br />
کشور توسط شرکتهای نفتی پشت دولت چاوز جمع شده و از<br />
او برای اصلاحات دفاع می کنند.<br />
دولت اصلاحات توانست در بحرانیترين روزها<br />
جنبش بوليواري را سازمان داده و ميليونها ونزوئلايي را برای<br />
دفاع از دولت بسيج کند. تحرآت اپوزسيون مخالف اصلاحات<br />
در ونزوئلا آه از دوم دسامبر سال قبل با يك "اعتصاب نا<br />
محدود" به مقابله با دولت برخاسته و خود را آماده مقابله با<br />
دولت هوگوچاوز کرده بود، با همين بسيج نيرو در اوايل فوريه<br />
در هم شكسته شد.<br />
جنبش بوليواری<br />
در ونزوئلا شامل<br />
شو<strong>راه</strong>اي محلي<br />
میشود که صدها هزار تن از مردم در آن سازمان يافتهاند.<br />
چيزی شبيه شو<strong>راه</strong>ای شهر و روستا در ايران، که با کمال<br />
تاسف در ايران هنوز نتوانسته با زندگی مردم چنان گره بخورد
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
27<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
-<br />
که برای دفاع از موجوديت آن تا حد شرکت در انتخابات آن به<br />
پای صندوقها بيآيند!<br />
"الزاآاسترو" نماينده مجلس ونزوئلا در مصاحبه ای<br />
با ميگويد:<br />
محفلهاي بوليواري پايگاه اجتماعي دولت هوگوچاوز هستند.<br />
س- آيا اين را يك ضعف نمیدانيد آه در حال حاضر در<br />
ونزوئلا همه چيز حول يك نفر، يعني هوگوچاوز ميگردد؟<br />
چرا، اين يك مشكل است، اما اين را هم بايد بدانيد که ما<br />
دنبالهرو يك فرد نيستيم، بلكه بدنبال يك ايده و طرح معين<br />
هستيم. چاوز نه تنها مورد احترام ملت است؛ بلکه اکنون سمبل<br />
اين ايده و طرح است. آنچه اعتماد <strong>توده</strong>های مردم ما را به خود<br />
جلب آرده صداقت و پايداری چاوز است.<br />
از سوي ديگر، طيف چپ ونزوئلا سالها در تلاش<br />
ايجاد يک اتحاد در ميان اين طيف بود اما به دليل عدم وجود<br />
يک سخنگوی واحد و دارای جاذبه <strong>توده</strong>ای اين اتحاد امكانپذير<br />
نبود. چاوز با پيوندی که با ارتش داشت، بعد از يعني<br />
بعد از قتل عام 3هزارنفري مردم بدست ارتش به صف مخالفان<br />
پيوسته، در نتيجه داراي آن اتوريته لازم براي اتحاد چپ<br />
ونزوئلا بود. البته ما هميشه می کوشيم از رشد کيش شخصيت<br />
چاوز در کشور جلوگيری کنيم.<br />
س- اطلاعات آمي در ارتباط با (جنبش بوليواري) وجود دارد.<br />
ايده بوجود آوردن چنين محفلهايي از آجا سرچشمه گرفت؟<br />
اين ايده در فرهنگ اجتماعي ملت ما وجود داشت و به همين<br />
علت نيز به عنوان يك فاآتور مهم در قانون اساسي تعريف شده<br />
است. رسميت جنبش بوليواری به اين ترتيب قانونی است. تا<br />
بحال حدود 20000 واحد بوليواری (شورا) ثبت شده در کشور<br />
وجود دارد آه تقريباً 5ر2 ميليون نفر در آن متشکل شدهاند.<br />
رهبری اين هستهها در برابر مردم پاسخگو هستند و پيشاپيش<br />
بر رفتار اجتماعي تاثير می گذارند. آنها مستقل از حکومت<br />
عمل می کنند و منتظر نمیمانند تا مثلا دولت به آنها بگويد چه<br />
بايد بکنند و چه نبايد بکنند. اين مردم هستند که اين بايد ها و<br />
نبايدها را مشخص می کنند.<br />
س- محفلهای بوليواری (شو<strong>راه</strong>ا) به چه اموری می پردازند؟<br />
مثلاً براي آنها معلوم شده آه مدرسه يا بيمارستان در محله<br />
خويش ندارند ولي بنا و نجار و معلم و خياط در اين محله<br />
دارند. آنها را بسيج می کنند و آنچه را نياز دارند میسازند. اين<br />
سازندگان ابتدا يک تعاوني همياري بوجود می آورند با برنامه<br />
مشخص، آنگاه دولت موظف است مطابق قانون آنها را تامين<br />
مالي آند. از اين طريق نه تنها بروآراسي محدود و آوچك<br />
میشود، بلکه جلوی فساد مالي نيز به آن دليل که همه امور<br />
زير نظارت عمومی مردم است امکان رشد پيدا نمی کند.<br />
در تمام اين سالها، با انواع استدلالهاي نژادپرستانه و<br />
ايجاد تنگناهای مالی برای مردم کوشش شده است مردم را عليه<br />
هوگوچاوز بشورانند. با شعار مبارزه با سياهپوستان،<br />
سرخپوستها و بردههای سابق، با وعده مالی و حتی فريب<br />
مالی چنين کوششی صورت گرفته است اما اين کوشش ها<br />
تاکنون نتوانسته تاثيری در مسير اصلاحات ايجاد کند.<br />
س- تبعيض نژادی؟<br />
- در ونزوئلا هميشه يك نوع تبعيض نژادي وجود داشته است.<br />
اغلب در برنامههاي تلويزيوني، پيش از شب از سياهپوستان<br />
استفاده ميشد. اين وضع به گونهای بود آه از ترس انتقامجوئی<br />
کسی حاضر به اعتراض نسبت به اين تبليغات نبود.<br />
س- حتی اکنون؟<br />
امروز وضع به گونهای ديگر است. مثلا در نمايشهاي تئاتر<br />
آه عموم مردم ميتوانند آزادانه در آن شرآت آند، ثروتمندان<br />
حاضر به تماشاي اين برنامهها نيستند زيرا نميخواهند در آنار<br />
يك سياه و يا بقول خودشان "برده" در سالن تئاتر بنشينند.<br />
بخشی از فشاری که عليه دولت چاوز سازمان داده می شود از<br />
سوی همين نژادپرستان تامين مالی می شود. حتی عليه شخص<br />
چاوز تبليغات نژادی میشود زيرا او نيز در رگهاي خود خون<br />
يك سياهپوست و سرخپوست را دارد!<br />
س- چه افرادي در درگيريهاي ونزوئلا شرآت دارند؟<br />
- مطابق آنچه تلويزيون های امريکائی تبليغ می کنند، در<br />
ونزوئلا نبرد ميان هوگوچاوز و آارگران تظاهر آننده و<br />
شو<strong>راه</strong>اي آارگري و بخشي از ارتش در جريان است. اما<br />
آشکار است که اين فقط يک جنگ روانی عليه اصلاحات در<br />
کشور است.<br />
ونزوئلا ثروتمندترين آشور صادرآننده نفت دنيا، پس<br />
از آشورهاي صادرآننده خليج فارس است. درآمد حاصل از<br />
صادرات نفت درآمد آشور را شامل می شود. به اين<br />
علت هر رويدادی در کشور متاثر از اين ماده سياه است. ماده<br />
ای آه قيمت آن هر روز در بازار جهاني تغيير ميآند.<br />
صنايع نفتي ونزوئلا در دهه هفتاد ملي شد، اما تا<br />
همين اواخر بعلت عملكرد بزرگترين آنسرن نفتي "پترول- ده"<br />
ونزوئلا اين صنايع از آنترل دولت خارج شده بودند. يك قشر<br />
مخصوص آارگري موسوم به کارگران اشرافی<br />
حول صنعت نفت وجود دارد آه از<br />
مزاياي ويژه برخوردار بودند. از هر دلاردرآمد نفتي<br />
توسط اين آنسرن، دلار به حساب اين آنسرن میرفت. تا<br />
قبل از روی کار آمدن چاوز و آغاز اصلاحات، اين وضع ادامه<br />
داشت و البته از اين کيک شيرين سهمي هم به دولتها می<br />
رسيد. فساد مالي و دولت در دولت حاصل اين غارتگری بود.<br />
هوگوچاوز پس از بدست گرفتن قدرت برنامه تغيير<br />
هرم قدرتي اين آنسرن را در دستور آار دولت خويش قرار<br />
دهد. اين تغييرات و برنامه مربوط به آن فوراً با مقاومت اين<br />
آنسرن و سنديكاي به اصطلاح آارگري شکل گرفته در<br />
اطراف آن (فده آامارس) روبرو شد. بزرگترين اتحاديه<br />
آارگري ونزوئلا آه ريشه در آريستوآراسی آارگري شرآت<br />
100<br />
%80<br />
(Arbeiteraristokrat)<br />
80<br />
1989<br />
" M.W.R"<br />
-<br />
-<br />
-
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
28<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
نفت دارد و از طريق فساد مالي و رانتهاي اقتصادي تامين<br />
ميشود، به صفوف مخالفين چاوز پيوست.<br />
در کنار اين قشر آوچك که مانند آرم در پيله نفت<br />
زندگي ميآرد، دو سوم مردم ونزوئلا در فقر و زير خط فقر<br />
آامل بسر ميبردند. براي آنكه دولت بتواند با اين فقر بجنگد<br />
ميبايستي منابع مالي ايجاد ميآرد و اين منابع تامين نمیشد<br />
مگر با درهم کوبيدن مافيای نفتی کشور (پترول-ده ونزوئلا).<br />
تنها <strong>راه</strong> برخورد مستقيم بود با اين تشكيلات. اوائل سال گذشته<br />
اين مقابله و برخورد بصورت جدی آغاز شد. هر نوع مصلحت<br />
انديشی کنار گذاشته شد و چاوز در برنامه تلويزيوني هفتگي<br />
خود، تحت نام (الو رئيس جمهور) برکناری گروهی از مديران<br />
هرم اين تشكيلات را اعلام داشت. اين همان اخراجی بود که<br />
البته شامل گروهی از کارگران وابسته به اين کنسرن نيز شد.<br />
آنها با نفوذی که در ميان سنديكاي آارگري "ث- ت- فا" و<br />
"فده-آاماراس" داشتند توانستند اعتصاب عمومي را<br />
برنامهريزي کنند.<br />
حتي در دسامبر2001 عليه سلسله مصوبات مترقي<br />
دولت نيز توسط همين سنديكاها و شو<strong>راه</strong>ا، تظاهراتي در<br />
خيابانهاي آاراآاس ترتيب داده شد. تنها در اعتصاب عمومي<br />
دور دوم بود آه اوضاع بحراني شد.<br />
در تاريخ آوريل، زماني آه تظاهرات سازمان<br />
داده شده از طرف شرآت نفت با برنامههاي تحريك آننده به<br />
طرف آاخ رياست جمهوري به حرآت درآمد و بويژه زماني<br />
آه اپوزيسيون از وجود هزاران طرفداردولت چاوز در<br />
حولوحوش آاخ رياست جمهوري خبردار شده بود، صورت<br />
گرفت تا اوضاع را آاملاً بحراني آند. در نتيجه اين اقدامات<br />
تحريک آميز و هدايت شده، عدهای در تيراندازيها کشته شدند.<br />
اين حوادث بعدها بهانهای شد برای عدهای از افسران مخالف<br />
دولت در ارتش، آه سرانجام نيز با دخالت نظامي خويش،<br />
رئيس جمهور را ازحكومت برآنار آرده و رئيس اتحاديه<br />
آارگري (فده- آاماراس) پدرو کارمن را بعنوان رئيس جمهور<br />
جديد به حكومت برگمارد. اين آودتا عمر آوتاهي داشت، زيرا<br />
ميليونها ونزوئلايي هم<strong>راه</strong> تعدادي از افسران انقلابي با استفاده<br />
از امكانات قانوني در طي 48 ساعت اوضاع را به نفع چاوز<br />
آه دستگير شده بود برگرداندند واو بار ديگر بعنوان رئيس<br />
جمهور سوگند ياد آرد.<br />
با اينكه جامعه بينالمللي انتظار داشت انقلاب<br />
بوليواري دچار چپروي شده و با هدف استحكام مواضع خود<br />
دست به تصفيه های خونين خواهد زد و زمينه جنگ داخلی را<br />
ف<strong>راه</strong>م ساخت، آنها برعكس عمل کرده و سياست آشتي انقلابی<br />
را پيش گرفتند.<br />
از اين مرحله به بعد بخش باقيمانده در مديريت<br />
شرآت نفت سياست ايجاد خرابكاري در قراردادهاي نفتي<br />
ونزوئلا با ديگر آشورهای جهان و از جمله کشور آوبا را پيش<br />
گرفت.<br />
آنها بعد از اين شکست و پايان اعتصابات کارگری،<br />
ناچار شدند چهره واقعی خود را نشان دهند و از پشت ماسک<br />
حمايت از کارگران خارج شوند. به همين دليل امروز همگان<br />
میبينند که اختلاف شرآت" پترول- ده- ونزوئلا" با هوگوچاوز<br />
بر سرممنوعيت قانوني خصوصي سازي اين آنسرن است.<br />
جبهه آودتاچيان<br />
از دوم دسامبر به بعد، ديگر بر خلاف اعتصابات<br />
قبلي، مخالفان دولت اصلاحات در ونزوئلا شعارهای اقتصادي<br />
ندادند بلکه فقط روی استعفاي رئيس جمهور و انتخابات جديد<br />
تبليغ می کردند و آن را در دستور آار خويش قرار دادند. براي<br />
رسيدن به اين هدف نيز ائتلاف بسيار مشكوآي بوجود آمده آه<br />
خود را تحت نام "هماهنگآننده دمكراسي" معرفي ميآند.<br />
هماهنگ آنندگان اين دمكراسي عبارتند از رئيس<br />
اتحاديهآارگري "آارلوس فرناندس" و از سنديكاي ث- ت- فا<br />
"آارلوس اورتگا" .<br />
برای مدتي، هر روز مناظره تلويزيوني به <strong>راه</strong><br />
انداختند، و در مناظرههای خود بر ضرورت ادامه اعتصاب<br />
عمومي تاکيد کردند، گرچه ديگر تکرار اعتصابی که آنها<br />
انتظارش را داشتند ناممکن بود.<br />
گروه هماهنگآنندگان دمكراسي گروهی است متشکل<br />
از يك دسته از افسران ضد انقلابی آه ماهها يكي از ميادين<br />
شرق آاراآاس را به اشغال خويش در آورده بودند. جالب اينكه<br />
اين افسران بدون داشتن حكم فرماندهي آه حتي تعدادي از<br />
آودتاگران نظامي قبلي نيز جزو آنان ميباشند هر روز از<br />
ارتش دعوت به دخالت براي استعفاي رئيس جمهوري<br />
ميآردند.<br />
پس از وقايع مربوط به تيراندازی و کشته شدن عدهای<br />
از مردم، مطبوعات اپوزيسيون بصورت يکپارچه اين کشتار را<br />
متوجه دولت کرده و نوشتند که دستور تيراندازی را دولت<br />
چاوز صادر کرده است. اکنون و پس از فرونشستن بحران،<br />
عاملين تيراندازی به مردم که در راس آنها يک پرتقالی الاصل<br />
قرار دارد شناخته شده اند. آنها به مردم معرفی شده اند. متهمين<br />
خود گفتند آه توسط عدهای از افسران شورشي برای<br />
تيراندازی به طرف مردم ماموريت داشتند. در حاليکه در<br />
روزهای بحرانی يک ايستگاه تلويزيونی اپوزيسيون يکی از<br />
وزرای دولت را عامل اين کشتار معرفی کرده بود.<br />
اسنادی که بعدها بدست آمد، ثابت کرد آه برنامه<br />
کودتاچيان آن بود که بعد از تيراندازی به طرف مردم، افسران<br />
شورشي، بقيه ارتش را برای دخالت در حوادث و دفاع از<br />
قانون اساسی به خيابان ها کشيده و دولت را سرنگون کنند.<br />
نقش مائوئيست ها<br />
نيروي ديگری که بعنوان اپوزيسيون در آن روزهای<br />
بحرانی نقش آفرينی کرد سوسيال دمكراتها و دمكرات<br />
مسيحيها و احزاب آوچك مائوئيست، نظير "باندرا رويا"<br />
11
پ"<br />
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
29<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
بودند. گروهی که در آن هفته ها، از آنها بعنوان هستههاي<br />
اصلي مبارزه مسلحانه ياد می شد. علت مخالفت سوسيال<br />
دمكراتها و دمكرات مسيحيها مشخص است. اين دو حزب،<br />
نيروي اصلی حكومتهاي پيشين بوده اند آه هميشه يكي توسط<br />
ديگري جا به جا ميشده است. پس از پيروزي چاوز در<br />
انتخابات قبلي آنها به گروههای مخالف دولت پيوستند. از<br />
شکست آن شورش خيابانی و پيروزي چاوز نقش اين مخالفت<br />
کم رنگ شده و عمدتا C.T.V و فده آاماراس نقش اپوزيسيون<br />
را ايفاء می کنند اما اين دو حزب، با آنکه تحليل رفتهاند، ولی<br />
بدليل ارتباط هائی که با سوسيال دمكراتها در آميته<br />
سوسياليستهاي بينالمللي دارند و بدليل آمكهای احزاب برادر<br />
مثل حزب "پ- سا -او-ا" اسپانيا و همچنين "ث- ت- فا" ونزوئلا<br />
همچنان به حيات خود ادامه می دهند و منتظر فرصتهای آينده<br />
اند.<br />
در آن هفتههای بحرانی مطبوعات و راديو تلويزيون<br />
به غير از آانال دولتي "فا- ت- فا" بقيه به علت وابستگي به<br />
چند آنسرن بزرگ نفتی در آنار اپوزسيون دولت چاوز نقش<br />
بازی کردند. مخصوصاً فرستنده "گلبووزيون" و نقش آن در<br />
خبرسازي دروغين و جعل اسناد تا آنجا به پيش رفت آه در<br />
حال حاضر پرونده قطوري عليه آن در جريان است تا ارسال<br />
برنامه از طريق اين فرستنده رسماً تعطيل شود.<br />
جبهه ترقيخواهان<br />
رئيس جمهور برای آنکه بتواند تا حدي از فشار<br />
تبليغات تلويزيونی اپوزسيون بكاهد، طبق قانون اساسي از ماده<br />
"آاندا ناسيونال" استفاده ميآند آه طبق آن تمامي فرستندهای<br />
داخل آشور موظف به پخش صحبت و سخنراني زنده رئيس<br />
جمهور هستند.<br />
حتي گاهي از اين قانون جهت افشاي برنامه و افكار<br />
اپوزيسيون استفاده ميشود. مثلا در 23 فوريه سال قبل، زماني<br />
آه تلويزيونها خيابانها را خالي از سكنه و شرايط آشور را<br />
بحراني نشان ميدادند، با پخش سخنراني رئيس جمهوري از<br />
طرف تلويزيون همه مردم شاهد شرآت ميليونها انسان در<br />
سخنراني رئيس جمهور شدند.<br />
اپوزيسيون بارها سعي در طرح شكايت عليه قانون<br />
"آاندا ناسيونال" در دادگاه آشورهاي امريكاي لاتين آرده آه تا<br />
به حال نتوانسته موفقيتی بدست آورد. البته حق با حزب<br />
آمونيست است آه از دولت خواسته تا در سياست مطبوعات<br />
خويش فعالتر عمل کند.<br />
دولت نياز به يك روزنامه دولتي با يك تيم حرفهاي و<br />
فني، يک فرستنده راديوئی، تلويزيون و اينترنت دارد. اينها<br />
ضعفهائی است که کمونيستها به دولت يادآور شده اند.<br />
به هر حال، اين درست است آه اپوزسيون به قدرت<br />
مطبوعاتي خويش تکيه دارد، اما نبايد فراموش کرد که دولت<br />
هم به ميليونها انسان و سازمانهاي مردمی و بوليواری آنها<br />
تکيه دارد. دولت اصلاحات از تجربه آميتههاي<br />
در انقلاب آوبا نيز بهره گرفته و از اين طريق تاکنون موفق<br />
شده تمامي حرآات ضد انقلابی را خنثي آند. در جريان توطئه<br />
برآناري رئيس جمهور در اثر، واکنش برق آساي اين<br />
آميتههاي محلي آه برای پشتيبانی از رئيس جمهور منتخب<br />
خويش به خيابانها آمدند، هوگو چاوز در آمتر از<br />
توانست به حكومت باز گردد. تحريک سريع اين کميته های<br />
بوليواری برای خنثيسازي توطئه کودتائی ناشي از تعداد<br />
روزافزون آن در محلات و شهرها بود. اين کميتهها در کنار<br />
احزابی قرار دارند که در جبهه دولت چاوز و در اتحاد با حزب<br />
وابسته به رياست جمهوری بنام "ام. فا. ار" حضور دارند.<br />
مانند حزب آمونيست و يا حزب "ميهن برای همه". اين<br />
مجموعه توان و نيروی مقاومت در برابر ضد انقلاب و ضد<br />
اصلاحات را بوجود آورده اند.<br />
نيروهاي نظامي آشور عليرغم تحريكات ضد انقلاب<br />
و شهرتی که در مورد عمليات کودتائی دارند، تا به حال نسبت<br />
به دفاع از قانون اساسي وفادار ماندهاند، تا آنجا آه حکومت<br />
ميتواند به آنها در حل مشكلات اعتماد آند. نقش ارتش و گارد<br />
ملي مخصوصاً در خنثي سازي توطئه اعتصاب در صنعت<br />
نفت و گسترش آن به واحدهای ديگر قابل تامل است. حتي<br />
شرآتهايي آه سعي در عدم تحويل مواد غذايي مردم را داشتند<br />
توسط نيروهاي ارتشي اشغال و توسط ارتش توليد ادامه پيدا<br />
آرد.<br />
در حال حاضر حتي هستههاي ضد اصلاحات در<br />
اتحاديهها و سنديكاهاي آارگري نيز شروع به تغيير<br />
استخوانبندي خويش آردهاند و به صورت يک سازمان کارگری<br />
تحت عنوان "فوارزا بوليواريانا تراباخادورس" و هستههاي<br />
-ث-فا و ث- وا -ث-فا" و ديگران متحداً شروع به تغيير<br />
ساختار قبلي شو<strong>راه</strong>ا آردهاند. در يكي از جلسات "تجمع ملي<br />
آارگران" در سپتامبر گذشته، حدود نماينده آارگران<br />
براي پيكار عليه سياستهای نئوليبراليسم يک فراخوان را تائيد<br />
کردند. همين نمايندهها در عين حال براي بهينه سازي سياست<br />
آميتههاي محلي بوليواري جمهوري ونزوئلا مهمترين نقش را<br />
بازي ميآنند. از آنجا آه استراتژي اپوزسيون با تشديد سياست<br />
خويش سعي در وارد کردن "انقلاب بوليواري" به اقدامات<br />
تندروانه دارد، پايان اين پيكار هنوز مشخص نيست. پس از<br />
شكست استراتژي ضد انقلابي و ضد قانوني، مخالفين جناح<br />
راست با تمام تلاش سعي دارند تا از شيوههاي قانوني مدل<br />
نيكاراگوئه دولت را وادار به برگزاري يك رفراندوم ساقط کننده<br />
آنند. تنها هوشياري رژيم و جنبش انقلابي است آه در آنار<br />
پشتيباني بينالمللي ميتواند اين نقشه شوم را باطل آند، زيرا<br />
هرگونه ائتلاف با ضد انقلاب به غيراز يك توهم خطرناك چيز<br />
ديگري نخواهد بود، حتی اگر نيروي انقلاب از برتري خود<br />
نسبت به ضدانقلاب مطمئن باشد.<br />
48 ساعت<br />
1500<br />
3 تا 5 نفری
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
30<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
تحولات آينده منطقه و جهان متاثر<br />
از کدام ديدگاهها خواهد بود!<br />
شتاب حوادث ايران و منطقه چنان شد، که در فاصله انتشار دو<br />
شماره <strong>123</strong> <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برخی مطالب پس از حمله نظامی<br />
امريکا و انگلستان به امريکا بدست خوانندگان رسيد. از جمله<br />
اين مطالب سه گفتگوئی است که از کمونيستهای پاکستان،<br />
کردستان عراق و حزب کمونيست عراق میخوانيد، که همگی<br />
در آستانه حمله نظامی به عراق انجام شده و توسط <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
ترجمه شده بود تا خوانندگان اين نشريه، در کنار يورش<br />
گيجکننده شبکههای بزرگ تلويزيونی و مطبوعاتی جهان که<br />
متعلق به جناحهای پرقدرت سرمايهداری اروپا و امريکاست،<br />
در جريان اين ديدگاهها نيز قرار گيرند. مضمون اين نظرات<br />
همچنان مطرح است و از نظر <strong>توده</strong>ایها، تحولات آينده منطقه<br />
از اين نقطه نظرات متاثر خواهد بود و به همين دليل آگاهی از<br />
آنها بسيار مهم است.<br />
-122<br />
فيدل کاسترو:<br />
مبارزه امروز<br />
دفاع مقدس از<br />
بشريت ! فردای<br />
23<br />
"<br />
سايت خبری "ياهو" در شماره مارس خود، به<br />
نقل از نشريه "اخبار آينده" که خبرهای امريکای لاتين را<br />
منتشر میکند، متن آخرين اظهارات فيدل کاسترو رهبر کوبا در<br />
ارتباط با تهاجم نظامی امريکا به عراق را منتشر کرد.<br />
برگردان اين سخنان به فارسی را می خوانيد.<br />
ما در دوران دشواری بسر می بريم. در ماههای<br />
اخير بارها با واژههای مايوسکننده روبرو بودهايم. رئيس<br />
جمهور ايالات متحده در اول ژوئن در مقابل فارغ<br />
التحصيلان آکادمی نظامی وست پوينت گفت: "امنيت ما نياز به<br />
دگرگونی در زمينه نظامی را نشان می دهد، که شما آن را به<br />
انجام خواهيد رساند. ارتشی که بايد برای وارد آوردن ضربه<br />
در زمان مناسب در هر گوشه تاريک دنيا آماده باشد."<br />
در همان روز، رئيس جمهور امريکا دکترين حمله<br />
پيشگيرانه را مطرح کرد؛ عملی که هيچکس در تاريخ سياسی<br />
جهان انجام نداده بود. چند ماه بعد، بوش با اشاره به عدم<br />
ضرورت بکارگرفتن نيروی نظامی عليه عراق اظهار داشت:<br />
"اگر جنگ به ما تحميل شود، با تمام نيرو و امکانات ارتش<br />
ايالات متحده خواهيم جنگيد."<br />
اين بيانيه توسط يک دولت کوچک و ضعيف اعلام<br />
نگرديد، بلکه رهبر ثروتمندترين و دارنده قدرتمندترين ارتش<br />
جهان که هزاران بمب اتمی دارد و می تواند ساکنان جهان را<br />
بارها با آنها نابود کند، چنين عباراتی را بر زبان راند. اين<br />
کشور علاوه بر سلاحهای اتمی دارای سلاحهای غير اتمی<br />
مهيب و نيز سلاحهای کشتار جمعی در ارتش خود است. هيچ<br />
چيز مثل استقلال کامل و رابطه برابر و يا امنيت ملی برای ما<br />
وجود ندارد؛ هيچيک از اين کشورها عضو شورای امنيت و<br />
دارنده حق وتو نيستند؛ هيچکدام امکان حضور در اتخاذ تصميم<br />
در نهادهای مالی بين المللی را ندارند؛ هيچيک از اين کشورها<br />
قادر به حفظ بهترين استعدادهای خود نيستند؛ هيچيک قادر به<br />
حفاظت خود در مقابل خروج سرمايه و نابودی طبيعت و محيط<br />
زيست نمیباشند که از سوی کنسرسيومهای اسرافکننده، خود<br />
خواه و سيری ناپذير کشورهای پيشرفته سرمايهداری تهديد<br />
میشود.<br />
پس از آخرين خونريزی های دهه چهل به ما قول<br />
داشتن جهانی مملو از صلح، کاهش فاصله ميان غنی و فقير و<br />
کمک کشورهای پيشرفته به کشورهای کمتر توسعه يافته داده<br />
شد. همه اينها يک دروغ بزرگ بود. به ما، نظم جهانی غير<br />
قابل پذيرش و تحميلی خورانده شد. دنيا دارد به سوی يک بن<br />
بست کشيده می شود. در طول کمتر از سال، نفت و<br />
گازی که سيصد ميليون سال طول کشيد تا بوجود آيد نابود<br />
گرديد. طی صد سال جمعيت جهان از 5ر1 ميليارد به<br />
ميليارد رسيد. اين جمعيت نيازمند تحقيق و گسترش منابع<br />
انرژی است. فقر همچنان در حال گسترش است و اين در<br />
حاليست که امراض قديمی و جديد تمام کشورها را به نابودی<br />
تهديد می کنند. خاک کشورهای جهان فرسوده شده و قدرت<br />
خود را از دست می دهد؛ وضعيت اقليمی در حال تغيير است،<br />
هوائی که ما تنفس می کنيم، آب آشاميدنی و درياها بطرز<br />
فزاينده ای در حال آلوده شدن می باشند.<br />
قدرت اجرائی سازمان ملل در حال از ميان رفتن<br />
است، کمک اين سازمان در امر پيشرفت کشورها کاهش يافته<br />
است؛ تقاضاهای مداوم از کشورهای جهان سوم برای پرداخت<br />
5ر2 تريليون دلار بدهی خود که امکان آن در شرايط موجود<br />
وجود ندارد، مدام مطرح می شود و اين در حالی است که يک<br />
تريليون دلار خرج توليد سلاح های پيشرفتهتر و کشندهتر می<br />
شود. چرا و به چه دليل؟<br />
تقريبا همين ميزان خرج آگهی های تجارتی می شود<br />
که در حقيقت ايجاد وسوسه در ذهن ميلياردها انسان است که<br />
ديگر توان مصرف ندارند. چرا و به چه دليل؟ برای نخستين<br />
بار انسان در حال ايجاد خطر نابودکنندهای است که دليل آن<br />
رفتار ديوانهوار همان انسانی است که خودش دارد قربانی اين<br />
"تمدن" می شود.<br />
بهر تقدير هيچکس بخاطر ما نمی جنگد، به همين دليل<br />
ما خودمان بايد دست بکار شويم. تنها اين ما هستيم که می<br />
توانيم با حمايت ميليونها کارگر يدی و روشنفکر کشورهای<br />
پيشرفته که از نابودی مردم خود آگاه هستند، بشريت را نجات<br />
دهيم. تنها ما هستيم که می توانيم با اراده فکر، ايجاد آگاهی و<br />
تجهيز افکار عمومی در جهان و در امريکای شمالی به هدف<br />
خود دست يابيم. هيچکس نياز ندارد تا اين حرفها به او گفته<br />
شود. همه آن را میدانند. مقدسترين وظيفه ما مبارزه است و<br />
ما مبارزه خواهيم کرد.<br />
6<br />
150<br />
2002
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
31<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
تقسير روزنامه "پراودا"<br />
- مسکو<br />
آنچه باعراق شروع<br />
میشود، با جنگ<br />
جهانی خاتمه میيابد<br />
روی نقشه جنگی امريکا، قفقاز علامت گذاری شده<br />
برگردان فارسی "توکا سرداری"<br />
آلکساندر درابيکين، مفسر روزنامه پراودا، در شماره<br />
12 ماه مارس اين روزنامه، پيرامون حمله نظامی امريکا به<br />
عراق و نقش ترکيه در اين حمله نوشت:<br />
"هرايتيج فونديشن" بنياد ميراث- يکی از<br />
سازمانهای پرنفوذ محافظه کاران آمريکا به حساب می آيد که<br />
شهرت خود را در اواخر دهه اوائل سالهای<br />
20 بدست آورد. زمانی که اين سازمان مامورانش را برای کار<br />
در اتحاد شوروی و ديگر کشورهای متحد آن، با نام "سفيران<br />
آزادی" استخدام میکرد.<br />
نمايندگان و سفرای اين سازمان از هر نظر بررسی<br />
میشدند و دستچين شدگان دوره آمادگی خود را در ايالات<br />
متحده میگذراندند. به آنها پس از پايان دوره کمک می شد تا<br />
در کشورهای خود مقام مهمی را در سازمانهای دولتی، منابع<br />
خبری و بازرگانی کشور بدست آورند. در زمينه تجارت ممکن<br />
بود که سرمايهای هم برايشان در نظر گرفته شود تا با<br />
ماموريتهای آينده خود آن را جبران کنند. به اين ترتيب،<br />
شخصيتهای حکومتی و سياسی اتحاد شوروی و ديگر<br />
کشورهای متحد با علاقمندی شديد اقتصادی در دامن امريکا<br />
قرار میگرفتند.<br />
امروزه با کنجکاوی بيشتری میتوان به فعاليت اين<br />
سازمان پی برد. در شرايطی که بشريت شاهد آغاز جنگی جديد<br />
است، جنگی که با عراق ممکن است آغاز شده و با جنگی<br />
جهانی خاتمه يابد.<br />
اکنون "سفيران آزادی" امريکا و ديگر هم پيمانهايش<br />
سعی دارند عراق را خلع سلاح کنند و امکان حمايت از<br />
تروريسم را از اين کشور بگيرند. ايالات متحده میگويد با<br />
فروپاشی حکومت صدام حسين، میخواهد برای نخستين بار در<br />
اين سرزمين حکومتی دمکرات بر سر کار آورد و ملت را از<br />
رژيم ديکتاتوری نجات دهد. روسيه هم بايد از امريکا حمايت<br />
کند و چنين شانس بزرگی را غنيمت شمارد و جائی برای خود<br />
در "جامعه عالی" و در ميدان بازی و بازيکنان صحنه اقتصاد<br />
عظيم جهانی باز کند. در اين صورت، قرار است امريکا نيز<br />
منافع روسيه را در نظر بگيرد. ظاهرا فکر بدی نيست! اما<br />
باورکردنی هم نيست.<br />
تجربه افغانستان تلخ بود. با فروپاشی زيربنای يک<br />
کشور آسيائی، ايالات متحده باعث باز شدن گره جنگهای<br />
درونی کشور شد که تلفات بسياری نيز به هم<strong>راه</strong> خود داشت. با<br />
اين وعده که افغانستان را به بهشت تبديل خواهد ساخت. اما،<br />
هنگام عمل معلوم شد که برای کمک به اين کشور در بودجه<br />
امريکا، حتی يک سنت هم در نظر گرفته نشده است. همين<br />
شيوه را در مقابل روسيه نيز در پيش گرفتند.<br />
امريکا از روسيه خواست تا حامی عمليات ضد<br />
تروريستی در افغانستان شود و روسيه هم موافقت کرد. به نظر<br />
میرسيد با همرزم و حمايتکننده خود بايد دوستانه رفتار کرد!<br />
اما، دولت امريکا حتی يک گام نيز به سود کشور ما برنداشت.<br />
هيچ تغييری در "جنگ سرد" به عمل نيآمد و اين مسئله منافع<br />
اقتصادی روسيه را در بازار امريکا محدود می کند. روشن<br />
است که مشابه اين نوع مسائل در رابطه با عراق نيز تکرار<br />
خواهد شد.<br />
بنياد ميراث که در ابتدا به آن اشاره کردم، برگ برنده<br />
را در اختيار دارد: عراق پس از صدام حسين و منابع نفتی که<br />
امروز سرمايه ملی عراق است با دقت بسيار ميان شرکتهای<br />
بزرگ نفتی امريکا تقسيم شده اند. جائی برای منافع روسيه در<br />
آنجا در نظر گرفته نشده است و اين به معنای امتناع از تعهدات<br />
گذشته است. اين بدان معناست که سرمايه گذاری اتحاد شوروی<br />
در منابع نفت عراق، بطور اتوماتيک در اختيار امريکا قرار<br />
می گيرد و اين يک سرقت آشکار است. پس از چنين حرکتی<br />
می خواهند ما باور کنيم که در رژيم آينده عراق امريکا بدهی<br />
8 ميلياردی عراق به ما را، آنهم به دلار پرداخت خواهد کرد!<br />
جنگ امريکا و انگلستان با عراق اکنون ده سال است<br />
ادامه دارد و تازگی ندارد. زمانی که اين جنگ آغاز شد، اين<br />
دو کشور آسمان عراق را با نيروی هوائی خود تحت کنترل<br />
قرار دادند. در ظاهر اين عمل هدف بشردوستانه ای را دنبال<br />
می کرد. گويا هواپيماهای گشتی در شمال عراق از کردها دفاع<br />
می کردند و در جنوب از شيعيان، اما در عمل چنين کنترلی<br />
موجب تحريک نيروهای مسلح زمينی کشور می شد. طی<br />
اين ده سال، بسياری از مسائل تغيير کرده است. روحانيون<br />
اسلامی، صدام حسين را از بستگان نزديک يکی از امام های<br />
شيعيان معرفی کردند و بدين گونه از شدت اختلاف ميان رهبر<br />
سنی بغداد و مردم شيعه در جنوب کشور کاستند. کردهای<br />
شمال عراق، امروز خطربزرگ را نه در بغداد، بلکه در<br />
آنکارا می بينند. سياستمداران کرد، يک صدا اعلام کرده اند که<br />
اگر در خاک آنها حتی يک سرباز ترک ديده شود حکومت خود<br />
مختار منطقه موصل و کرکوک مردم خويش را برای جنگ با<br />
ترکيه به صف خواهند کرد.<br />
کسانی که در صدد برقراری حکومت دمکراتيک و<br />
برکناری رژيم ديکتاتوری هستند، در حال حاضر سرگرم<br />
نابودی هر آنچه که باعث انعکاس خشم ملت است می باشند.<br />
بعنوان نمونه: نابودی ايستگاه های اپتيک اليافی که<br />
هيچ ارتباطی به هدف رسمی گشت های هوائی ندارد و در عين<br />
حال برای سيستم دفاعی عراق بسيار مهم است. اين يک<br />
<strong>راه</strong>زنی آشکار هوائی است.<br />
90 قرن<br />
–<br />
80 و
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
32<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
ترکيه در خواست امريکا در رابطه با مستقر کردن<br />
نيروهايش در خاک خود را رد کرد. بدين ترتيب جبهه شمالی<br />
که بايد همزمان با جبهه جنوبی بغداد را در چنگهای آهنين<br />
خود میگرفتند مختل شد.<br />
حکومت امريکا با خشم، دولت ترکيه را به<br />
ورشکستگی اقتصادی تهديد کرد و سرنوشت آلبانی ها را به<br />
آنها يادآور شد!<br />
آنگونه که مشخص است نقش آلبانیها را به عهده<br />
کردهای ترکيه گذاشتهاند. اين موضوع باعث تعجب برخی از<br />
ناظران شد، زيرا ترکيه در پيمان ناتو می باشد و گذشته از آن<br />
امريکا و انگلستان در خليج فارس و دريای مديترانه از نيروی<br />
عظيمی برخوردارند. چنين نيروئی قادر است هر قسمتی از<br />
کره زمين را با خاک يکسان سازند. آيا چنين خشمی در مقابل<br />
هم پيمان خود جايز است؟ شايد اساسا صحبت بر سر حمله به<br />
عراق نيست؟<br />
برخی مفسران بر اين نظرند که امريکا روی نقشه<br />
جهان، در جبهه شمالی خود قفقاز را علامت گذاری کرده است.<br />
در اينجا بايد کمی به تاريخ بازگشت. در آستانه جنگ<br />
جهانی دوم، در ستاد کل آلمان، مارش نظامی به سمت قفقاز از<br />
خاک ترکيه و ايران برنامهريزی شده بود. هدف آن مارش<br />
محاصره منابع نفت در گرجستان و باکو بود و از اين <strong>راه</strong>،<br />
ارتش سرخ را از سوخت محروم ساختن. ارتش هيتلری از<br />
اطريش، مجارستان، رومانی و بلغارستان بايد <strong>راه</strong> ترکيه و<br />
ايران را در پيش می گرفت.<br />
حکومت آن دوره در مسکو، اين مسئله را جدی گرفت<br />
و در مرز جنوبی خود نيروی هوائی عظيمی را بسيج کرد.<br />
سالها بعد مشخص شد که ترکها با تجربه از جنگهای تاريخی<br />
200 ساله ميان روسيه و ترک ها که در پايان همه آنها چيزی<br />
نصيب ترکها نشد، اين بار صلاح خويش را در گلاويز نشدن<br />
با همسايه مصمم خويش ديدند. آنها خود را کنار کشيدند و اين<br />
در حالی بود که نيروی عظيم ارتش آلمان از آنها پشتيبانی می<br />
کرد.<br />
اکنون تاريخ تکرار می شود. البته حمله امريکا به<br />
قفقاز از <strong>راه</strong> ترکيه می تواند موفقيت آميز باشد. شوارتناتزه در<br />
روياهای خويش ارتش ناتو را در کشورش میبيند. ديگر<br />
جمهوریهای ماوراء قفقاز، حتی اگر بخواهند با امريکا مقابله<br />
کنند نيز نيروئی نيستند. روسيه بايد پايگاه و نيروی اندک<br />
خويش را از اين مناطق بيرون ببرد و بدين گونه سايه نفوذ او<br />
از قفقاز خارج می شد. در ترکيه هم در سطح حکومتی مسائلی<br />
بررسی شده و تصميم بر آنست که خود را به دام نياندازند.<br />
در حال حاضر، ترکيه سود کلانی در تجارت با<br />
روسيه و عراق می برد. آيا نياز است که سود موجود را با<br />
تشکر ناچيز هم پيمانی از آن سوی اقيانوس عوض کند؟ عاقلانه<br />
است که در جبهه جنگی امريکا قرار نگيرد. البته با توجه به<br />
نظر برخی از سياستمداران، امريکا میتواند دست پارلمان<br />
ترکيه را از پشت بست و به هدف خود برسد!<br />
گفتگو با "احمد توران" دبيراول حزب "کا.د.کا"<br />
آغاز جنگ ترکها و کردها<br />
از پيامدهای حمله ترکيه به عراق است<br />
(اين گفتگو با يک خبرنگار ترک در آنکارا انجام گرفته و<br />
چاپ آلمان آن را<br />
روزنامه<br />
منتشر کرده است)<br />
NeuesDeutschland<br />
-<br />
- همينطور<br />
- خير.<br />
-<br />
- تصميم پارلمان ترکيه در مخالفت با استفاده ارتش امريکا از<br />
پايگاه های نظامی ترکيه برای حمله نظامی به عراق و همچنين<br />
مخالفت با دخالت ارتش ترکيه در شمال عراق برای شما قابل<br />
پيش بينی بود؟<br />
- ما از اين تصميم بسيار خوشحاليم و آن را مستقيما متاثر از<br />
تظاهرات عظيم مردم در سراسر ترکيه میدانيم. اما، نگران<br />
سرانجام کار هستيم و به همين دليل اميدواريم حکومت بر سر<br />
تصميم خود بماند. از سوی ديگر، وضع مقداری نگرانکننده<br />
نيز هست؛ زيرا احزابی وجود دارند که هر چند مخالف جدی<br />
استقرار ارتش امريکا هستند، اما از اعزام نيروهای ارتش به<br />
شمال عراق بخاطر جلوگيری از تشکيل يک دولت کرد<br />
خودمختار پشتيبانی میکنند و اين بازی بسيار خطرناکی است.<br />
چنين اقدامی، بی شک میتواند به درگيری نظامی ميان<br />
نيروهای مسلح کرد با ارتش ترکيه بيانجامد. مطبوعات و<br />
نيروهای شووينيستی جنگرطلب هم دائم سياستهای جنگی را<br />
تائيد میکنند و میکوشند به هر ترتيب شده، تحت عنوان "خطر<br />
کرد" حمايت بخشی از مردم را با سياست جنگ طلبانه خود<br />
هم<strong>راه</strong> سازند. ما به دولت پيشنهاد میکنيم با توجه به وضعيت<br />
بسيار آشفته و بغرنج منطقه، از تن دادن به اين فشارها<br />
خودداری کند.<br />
شما نگران هستيد که در صورت حمله نظامی امريکا به<br />
عراق، جنگ ميان کردها و ترک ها آغاز شود؟<br />
است. اين جريان میتواند به جنگ ميان کردها و<br />
ترکها تبديل شود. فراموش نکنيد که حزب ما "کا.د.کا" ("پ.<br />
کا. کا" سابق) هم در شمال عراق و هم در جنوب شرقی ترکيه<br />
حضور گسترده دارد و مخالف دخالت ارتش ترکيه در عراق<br />
است. ارتش ترکيه هم در نظر دارد به هر ترتيب شده جنبش<br />
کنونی کردها را قلع و قمع کند و رهبرانی چون بارزانی و<br />
طالبانی را در عراق هم تحت کنترل خود بگيرد. به اين ترتيب،<br />
چنين دخالتی میتواند در خود ترکيه به يک درگيری گسترده<br />
بيانجامد و پيامدهای وخيمی به بار آورد.<br />
- امکان تشکيل يک دولت مستقل کرد را می دهيد؟<br />
حتی رهبران دو حزب بزرگ کرد در شمال عراق،<br />
يعنی حزب دمکرات کردستان به رهبری بارزانی و اتحاديه<br />
ميهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی نيز بارها تاکيد<br />
کردهاند، برای يک عراق يگانه و درعين حال دمکراتيک<br />
مبارزه می کنند نه برای يک دولت مستقل کرد. اين کاملا قابل<br />
درک است، زيرا تناسب نيروها در جهان کنونی به صورتی<br />
نيست که به آنها اجازه اقدام به چنين کاری را بدهد. در ضمن،<br />
حتی اگر چنين امکانی وجود داشته باشد نيز، اين امکان نمی<br />
تواند بهانه ای شود برای حمله ارتش ترکيه به کردها.<br />
واکنش مشترک حزب دمکرات کردستان و اتحاديه ميهن<br />
دوستان کرد عراق در قبال حمله احتمالی امريکا به عراق را<br />
میتوانيد حدس بزنيد؟
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
33<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
*<br />
-<br />
- خلق کرد تراژدی های زيادی را از سر گذرانده و شکست<br />
های زيادی را متحمل شده است دلائل زيادی را می توان بر<br />
شمرد که چرا يک خلق نتوانسته به وحدت ملی خود دست پيدا<br />
کند. يکی از دلائل را من در اين می بينم که بخشی از مردم<br />
کرد، درگذشته فريب خورده و به اميد ياری و کمک در دام<br />
امپرياليستها افتادهاند و نتوانستهاند سرنوشت خويش را بدست<br />
بگيرند. متاسفانه رهبران دو حزب ياد شده در کردستان عراق<br />
اکنون چنين اميدی را دوباره آزمايش میکنند. ما، بويژه در<br />
باره مسعود بارزانی اميدواريم از سرنوشت پدر خويش "ملا<br />
مصطفی بارزانی"* درس گرفته باشد. کردها بايد به نيروی<br />
خود متکی باشند، در غير اينصورت يکبار ديگر ممکن است<br />
در همان دام هائی بيفتند که در گذشته افتادند.<br />
<br />
مصطفی بارزانی پس از تحمل شکست های گوناگون، در<br />
دهه هفتاد زندگی خود گفت: بزرگترين اشتباه زندگی من اعتماد<br />
به امريکا بود.<br />
<br />
بقيه گفتگو با "منظور احمد" نماينده مجلس پاکستان<br />
- به اين ترتيب و با اين مخالفتی آه شما در باره سياست امريكا<br />
عليه عراق دنبال میآنيد، نوعی همگرائی بين مارآسيست های<br />
پاآستان با بنيادگرايان اسلامی بوجود نيآمده است؟<br />
ما براساس خط مشی خودمان آه آيفيت آن متفاوت با<br />
انگيزههای اسلام گرايان مرتجع است عمل میآنيم. آنها با<br />
احساسات مذهبی مردم بازی می آنند و آاری به ريشه های<br />
مسائل ندارند، در حاليكه مثلا ما با هيات حاآمه پاآستان بعنوان<br />
آارگزاران سياستهای اقتصادی بانك جهانی مخالفيم.<br />
بنيادگرايان مردم را تحريك میآنند آه هيات حاآمه قوانين<br />
اسلامی را رعايت نمیآند، اما ما ريشهای به مسئله نگاه<br />
میآنيم و به مردم میگوئيم هيات حاآمه مملكت و مردم را<br />
غارت آرده است و سياستهای اقتصادی در بخش صنعت و<br />
آشاورزی بايد به سود مردم دگرگون شود. می بينيد آه<br />
سياستها و مخالفتهای دو گروه از نظر آيفی چه تفاوتهای<br />
مهمی با هم دارند. نكته ديگر اين آه مرتجعين اسلامی، حداقل<br />
در گذشته، عمال و دست پروردگان امريكا بودهاند و در جهت<br />
سياستهای امريكا عمل می آرده اند. تحولات افغانستان اين را<br />
بيشتر از گذشته به مردم پاآستان نشان داد. ضمنا سياستهای<br />
بنيادگرايان همانگونه آه عمق ندارد پيگير هم نيست، اينها<br />
امروز عليه امريكا شعار میدهند، فردا به نفع امريكا عمل<br />
میآنند، در حاليكه سياست مارآسيستها سياستی ريشه دار و<br />
هميشگی است.<br />
- فعاليت پارلمانی شما برای مخالفت با حمله نظامی امريكا به<br />
عراق چگونه است؟<br />
- ما لايحهای فوری را در دستور روز پارلمان قرار دادهايم آه<br />
بموجب آن نه تنها حمله امريكا به عراق را محكوم آردهايم،<br />
بلكه از سياستهای داخلی و خارجی دولت پاآستان نيز آه<br />
همسوئی با سياستهای جنگی امريكا دارد بشدت انتقاد<br />
آردهايم. جالب است آه بنيادگرايان اسلامی در اينجا، يعنی در<br />
انتقاد از دولت و سياستهای آن صفشان از صف ما جدا شده<br />
است.<br />
گفتگو با "منظور احمد" نماينده مجلس پاکستان<br />
اسلام گرايان مرتجع عليه<br />
امريکا شعار می دهند، به<br />
سود آن عمل می کنند<br />
روزنامه<br />
Junge Welt چاپ آلمان 10 نوامبر 2002<br />
-<br />
-<br />
- يك مارآسيست در پارلمان پاآستان در جستجوی چه هدفی<br />
می تواند باشد؟<br />
من نماينده زحمتكشان در پارلمان آشورم هستم و می خواهم<br />
از امتيازاتی آه در پارلمان يك نظام سرمايهداری وجود دارد<br />
استفاده آرده و از منافع موآلينی آه به من رای داده اند دفاع<br />
آنم. آنچه باعث شد مردم فقير و جوانان و دهقانان و زحمتكشان<br />
به من رای بدهند برای انجام همين وظيفه بود. انگيزههای<br />
اجتماعی برای مبارزه با تبعيضها امروز در پاآستان بسيار<br />
پرقدرت است. البته، طبيعی است آه امثال من در اين جامعه<br />
تحت فشار تبليغاتی قرار بگيريم.<br />
چه خواستههائی را بطور مشخص می توانيد در حوزه<br />
انتخاباتی خودتان مطرح آنيد؟<br />
- مسائل محيط زيست يكی از اساسیترين مسائل مطرح است.<br />
مردم ما مشكل آب دارند. مواد شيميائی بيش از پانصد آارخانه<br />
دباغی آب آشاميدنی را آلوده می آند و باعث بروز انواع<br />
بيماریها می شود. به همين دليل ما روی پروژههای منطقهای<br />
برای تهيه آب آشاميدنی و تصفيه آن آار می آنيم. آارخانههای<br />
محلی قيمت تعيين شده محصولات آشاورزان را نمیپردازند و<br />
آن را به بهای بسيار نازل میخرند. آارخانههای قند و شكر از<br />
جمله اين آارخانههاست. در پاآستان همه چيز در حال<br />
خصوصی سازی است و حالا طبقه حاآم در صدد است مدارس<br />
و بيمارستانها را هم خصوصی آند. اين اقدامات عليه مردم<br />
زحمتكش است و ما بنام آنها در برابر اين تصميمات ايستادهايم.<br />
- آيا تهديد عراق از طرف امريكا نقشی در انتخابات پاآستان<br />
داشته؟<br />
- جنگ عليه عراق میتواند آشور پاآستان را به يك انفجار<br />
اجتماعی بكشاند. حتی در ارتش هم حوادث غير قابل آنترلی<br />
میتواند پيش بيآيد. دقيقا بخاطر همين مسئله است آه هيات<br />
حاآمه به بحران مناسبات ميان پاآستان و هندوستان دامن می<br />
زند. اآثريت مردم مخالف حمله به عراق هستند، در حالی آه<br />
هيات حاآمه می خواهد همچنان دنباله رو سياستهای امريكا<br />
باشد. حتی حزب مردم پاآستان هم انتقادی نسبت به تهديدهای<br />
امريكا عليه عراق نكرده است و اين مسئله میتواند به تقويت<br />
موقعيت بنيادگرايان اسلامی پاآستان منجر شود. آنها اگر وضع<br />
به همينگونه ادامه يابد آراء خود را از سه درصد به ده درصد<br />
خواهند رساند و تعداد نمايندگانشان و در پارلمان به<br />
خواهد رسيد. آنها توانسته اند در نوار مرزی با افغانستان آراء<br />
زيادی جمع آنند. (بقيه در ستون قبلی)<br />
65 نفر<br />
→
از–<br />
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
34<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
-<br />
-<br />
-<br />
دولت ترکيه زير فشار ارتش برای هم<strong>راه</strong>ی با امريکا<br />
خوابهای طلاِيی<br />
ژنرالهای ترک<br />
برای تصرف<br />
نفت شمال عراق<br />
تلخيص و تفسير گفتگوی "مصطفی چاليک اوغلی"<br />
فعالان مترقی ترک مقيم آلمان- با روزنامه<br />
Junge<br />
18) Welt فوريه (2003<br />
-<br />
-<br />
ترآيه مهمترين سكوی پرش امريكا و انگلستان برای تهاجم<br />
نظامی به عراق است. مردم ترآيه اين را می دانند؟ در باره<br />
حمله نظامی به عراق چه نظری دارند؟<br />
اآثريت مردم در ترآيه مخالف جنگاند زيرا میدانند<br />
آشورشان درگير آشمكشهای نظامی عميقی خواهد شد آه<br />
پايان آن معلوم نيست. از طرف ديگر، آنها بدليل اعتقادات<br />
مذهبی آه دارند خودشان را متحد مردم عراق می دانند.<br />
اينصورت حمله نظامی به عراق چه واآنشهائی را در<br />
ترآيه بدنبال خواهد داشت؟<br />
- قبل از هر چيز بايد به خسارات غيرقابل پيش بينی و تاثير آن<br />
بر روی اقتصاد آشور انديشيد. شما میدانيد آه ما اآنون رابطه<br />
اقتصادی خوبی با عراق داريم. با وقوع جنگ اين احتمال قوی<br />
است آه سرمايهگذاریها و روابط اقتصادی با عراق متوقف<br />
شود. نكته ديگری آه ما در ترآيه نگران آن هستيم آاهش شمار<br />
توريست در ترآيه است، آه با آغاز جنگ چنين آاهشی آاملا<br />
منطقی و قابل پيش بينی است. آاهش سفرهای توريستی به<br />
ترآيه ضربه مهمی است به اقتصاد آشور زيرا بخش وسيعی<br />
از درآمدهای آشور از اين <strong>راه</strong> تامين میشود و شمار بسيار<br />
زيادی از مردم ترآيه زندگی شان به خدمات توريستی و<br />
درآمدهای آن وابسته است.<br />
- احزاب چپ ترآيه در باره حمله نظامی به عراق و استفاده<br />
امريكا از پايگاه های اين آشور چه نظری دارند؟<br />
احزاب چپ در ترآيه اآنون توان تاثير گذاری مهمی در<br />
سياست های دولت ندارند. چپ ضعيف است اما همه احزاب<br />
مترقی ترآيه از اين نگرانند آه امريكا جای پای نظامی خود را<br />
در ترآيه محكمتر آند. البته اعتراضات و تظاهراتی آه در اين<br />
هفتهها عليه حمله به عراق در ترآيه برپا شده يك نيروی فشار<br />
جدی به دولت است. شايد عده ای تصور آنند موقعيت آردهای<br />
ترآيه، با توجه به نقش آردهای عراق در حوادث آينده در اين<br />
صورت بهتر خواهد شد، اما ارزيابی سازمانها و احزاب<br />
مترقی آرد اينگونه نيست. نه تنها اينگونه نيست، بلكه آردهای<br />
ترآيه بيش از بقيه نگران جنگ و عوارض آن در منطقهاند.<br />
- اين نگرانی بيشتر ناشی از امكان سرازير شدن سيل مهاجرين<br />
عراقی به ترآيه نيست؟<br />
- مسلما اين امر هم تاثير دارد، چرا آه از هم اآنون هم سيل<br />
آوارگان از شمال عراق به داخل ترآيه جريان دارد. دولت در<br />
حال بستن مرزهاست و از طرف ديگر امكانات محدودتری<br />
نسبت به سال 1991 در اختيار آوارگان گذاشته می شود.<br />
برای خيلیها اين سئوال مطرح است آه چرا دولت تازه<br />
تشكيل و مسلمان ترآيه از اقدامات نظامی امريكا و انگلستان<br />
عليه يك آشور مسلمان در همسايگی ترآيه پشتيبانی می آند؟<br />
واقعيت اينست آه دولت جديد ترآيه در موقعيت بسيار<br />
نامساعد و پيچيدهای قرار گرفته است. از نظر سنتی ارتباط<br />
تنگاتنگی بين دولتهای گذشته ترآيه و امريكا وجود داشته و<br />
اين مناسبات و روابط همچنان هم ادامه دارد. در نظر بايد<br />
داشت آه مخالفت دولت آنونی ترآيه با جنگ موجب فشارهای<br />
اقتصادی بيشتر به آن شده و بحران اقتصادی در آشور تشديد<br />
خواهد شد. ترآيه يكی از آشورهای بزرگ مقروض جهانی<br />
است و هم اآنون نيز اقتصاد ترآيه با حمايت بانك جهانی و<br />
صندوق بين المللی پول و البته آمكهای اقتصادی امريكا سرپا<br />
مانده است. دولت امريكا اين واقعيت را خوب می داند و با آن<br />
آشناست و به همين دليل هم برای استقرار نيروهای نظامیاش<br />
در ترآيه و استفاده از پايگاههای نظامی آن برای تهاجم به<br />
عراق به ترآيه وعده آمكهای اقتصادی بصورت اعتبار مالی<br />
داده است. اعتباری آه اقتصاد ترآيه بشدت به آن نيازمند است<br />
و به همين دليل هم میبينيد آه در اين روزها بر سر ميزان آن<br />
بين دولت ترآيه و دولت امريكا چانه زنی می شود. از طرف<br />
ديگر، <strong>راه</strong> نيافتن ترآيه به اتحاديه اروپا عملا فاصله ترآيه را<br />
از اروپا زيادتر آرده و اآنون امريكا جای اروپا را در مناسبات<br />
با ترآيه پر آرده است. اين نزديكی خواه ناخواه موجب تابعيت<br />
بيشتر ترآيه از سياستهای امريكا شده است.<br />
- نظامیهای ترآيه در اين ميان چه نقشی دارند؟ آنها به دليل<br />
سابقه روابطی آه با ارتش امريكا دارند، اآنون يك نيروی فشار<br />
به دولت محسوب می شوند؟<br />
فرماندهان آليدی در نيروهای نظامی ترآيه هميشه نقش<br />
حياتی در سياست ترآيه داشته اند. آسانی آه با اين واقعيت از<br />
نزديك آشنا هستند میدانند آه دولت آنونی مسلمان ترآيه نيز با<br />
آنكه با رای مردم بر سر آار آمده نقش چندانی در تعيين<br />
سياستهای استراتژيك در ترآيه ندارد و در اين زمينه بيشتر<br />
آارگزار است تا آاربدست. ژنرالهای ترك اآثرا در امريكا<br />
تحصيلات نظامی آردهاند و طرفدار امريكا هستند. از آودتای<br />
سال 1970 تاآنون و با آنكه دولت های غير نظامی بر سر آار<br />
بوده اند، نقش آليدی در اختيار اين فرماندهان بوده است. نكته<br />
جالب اينست آه مخالفت با ورود به اتحاديه اروپا تنها از جانب<br />
اعضای اين اتحاديه صورت نمیگيرد، بلكه فرماندهان مهم<br />
- در<br />
-
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
35<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
-<br />
نظامی ترآيه هم مخالف اين عضويت هستند. آنها نگرانند آه با<br />
پذيرفته شدن ترآيه در اتحاديه اروپا، نقش ارتش در حكومت و<br />
سياست محدود شده و اختيارات حكومتی و سياسی آنها آم شود<br />
و منافعشان را از دست بدهند. همين فرماندهان اآنون مشوق<br />
دولت برای پذيرفتن حضور ارتش امريكا در ترآيه و واگذاری<br />
پايگاه های نظامی به ارتش امريكا برای تهاجم به عراق هستند.<br />
آنها طرفدار هم<strong>راه</strong>ی نظامی ترآيه با ارتش امريكا برای حمله<br />
به عراق هستند و البته هدف اصلی شان دست يافتن به نفت<br />
شمال عراق است. به اين ترتيب، نيروی قوی و تعيين آنندهای<br />
آه در ترآيه خواهان همكاری با امريكا برای تهاجم به عراق<br />
است و دولت ترآيه را نيز برای همكاری با امريكا تحت فشار<br />
قرار داده فرماندهان نظامیاند. فرماندهانی آه برای نفت شمال<br />
عراق هميشه نقشه داشتهاند.<br />
- با همه اين استدلالها، فكر نمیآنيد با ورود ترآيه به جنگ و<br />
هم<strong>راه</strong>ی با ارتش امريكا، آشور دچار بحران خواهد شد؟<br />
- بحران داخلی قطعا شدت خواهد گرفت. حداقل به اين دليل آه<br />
جهان اسلام نسبت به اين اقدام و هم<strong>راه</strong>ی واآنش نشان خواهد<br />
داد. حتی از هم اآنون نيز نشانه های چنين واآنشی احساس می<br />
شود. در اينصورت دولت جديد ترآيه آه با شعارهای اسلامی<br />
بر سر آار آمده، در بين مردم اعتبار خود را از دست خواهد<br />
داد. نارضائی در ميان مسلمانان ترك و نگرانی آردهای آشور<br />
از تبديل مناطق آردنشين به ميدان جنگ دو پيامدی است آه هم<br />
نظامیها و هم دولت نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت باشند.<br />
بخشی از تعلل اعلام همكاری و هم<strong>راه</strong>ی دولت ترآيه با ارتش<br />
امريكا نيز در اين نگرانی نهفته است. دولت سعی می آند با<br />
گرفتن امتيازهای مالی و بهبود وضع اقتصادی آشور همكاری<br />
با ارتش امريكا و تهاجم به عراق را تا آنجا آه می تواند در<br />
افكار عمومی توجيه آند.<br />
<br />
(بقيه سرنگونی صدام حسين<br />
کمونيستهای عراق ...)<br />
نکته مهم ديگر اينست که هرگونه جواب منفی به جنگ در<br />
محافل بينالمللی بايد با تائيد و حمايت از اپوزيسيون مترقی<br />
کشورما هم<strong>راه</strong> باشد، درحاليکه شما شاهديد در ميان کشورهای<br />
مخالف تهاجم امريکا به عراق هم چنين سياستی دنبال نمیشود.<br />
ما خواهان کنفرانسی برای حل مسئله عراق از طرف سازمان<br />
ملل هستيم. کنفرانسی که دمکراسی و سيستم آينده عراق مسئله<br />
محوری آن باشد.<br />
چرا حزب شما بعنوان اپوزيسيون در کنفرانس لندن شرکت<br />
نکرد؟<br />
(بقيه را در ص<br />
گفتگو با "رشيد قوی ليب"<br />
عضو رهبری حزب کمونيست عراق<br />
منتشره در نشريه<br />
"Junge Welt"<br />
-<br />
-<br />
چاپ آلمان<br />
برای سرنگونی صدام حسين<br />
کمونيستهای عراق<br />
کنار امريکا در<br />
قرار نخواهند گرفت<br />
حزب کمونيست عراق در طول سالهای حکومت صدام<br />
حسين و اختناق رژيم او ممنوع بوده و براثر سرکوب<br />
تلفات زيادی داده است. اکنون شما بعنوان اپوزيسيون<br />
دارای چه وزن و اعتباری در عراق هستيد؟<br />
حزب ما يکی از قديمیترين و پر سابقهترين احزاب<br />
سياسی چپ و مترقی در عراق است، که در سال<br />
تاسيس شد. میخواهم بگويم که ما در عراق ريشه داريم،<br />
تاريخ داريم و توانستهايم روشنفکران و نيروهای مترقی از<br />
اقشار مختلف کشور را همواره جذب کنيم. ار ميان<br />
عربها، کردها، مسيحی ها، مسلمانان. ما يگانه حزب<br />
سراسری کشور هستيم، که همه جا حضور داريم و يقين<br />
داشته باشيد که بعد از سرنگونی صدام حسين نقش مهمی<br />
در حيات کشورمان برعهده خواهيم گرفت.<br />
تهاجم خارجی مسلما منجر به نابودی رژيم صدام خواهد<br />
شد. شما هم در باره آينده بدون صدام صحبت میکنيد و<br />
مرحله جديدی از حيات حزب خودتان. به اين ترتيب با<br />
حمله نظامی موافقيد؟<br />
اين جنگ و تهاجم، برخلاف آنچه ادعا می شود نه برای<br />
مردم عراق دمکراسی به هم<strong>راه</strong> می آورد و نه حقوق بشر.<br />
ما مطمئن هستيم که اين جنگ موجب نابودی مردم عراق<br />
می شود و مشکلات زيستی فراوانی برای مردم ما بوجود<br />
خواهد آورد. بخاطر داشته باشيد که اين تهاجم، يک تهاجم<br />
امپرياليستی است و هدف از آن تامين منافع دولت امريکا.<br />
منافعی که در تضاد آشکار با منافع مردم عراق قرار دارد.<br />
در عين حال، ما يقين داريم که مسائل عراق و سرنگونی<br />
رژيم صدام بدون توسل به جنگ هم امکان پذير است.<br />
چگونه؟<br />
قبل از هرچيز بايد توجه محافل بين المللی را نسبت به<br />
منفور بودن رژيم صدام حسين درداخل کشور جلب کنيم،<br />
در حاليکه شما شاهديد تمام تبليغاتی که امريکا میکند روی<br />
خطر وجود سلاح جنگی در عراق است، که مسئله اصلی<br />
در عراق و برای مردم کشور ما نيست. از نظر ما رژيم<br />
صدام حسين نه مشروعيت قانونی دارد و نه مشروعيت<br />
اخلاقی. (بقيه در ستون قبلی)<br />
1934<br />
-<br />
-<br />
-<br />
-<br />
11 بخوانيد)
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
36<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
اومانيته-<br />
نشريه اومانيته وابسته به حزب کمونيست<br />
فرانسه، به مناسبت حمله نظامی امريکا به عراق، انتشار سلسله<br />
مقالاتی را در همين ارتباط و بويژه آن بحرانی که امريکا برای<br />
گريز از آن پا در اين جنگ گذاشت منتشر می کند. از ميان<br />
اين مقالات، مطلب زير را برگزيده و به فارسی برگردانده ايم.<br />
اين مقاله به قلم "برونو اودنت" است.<br />
حمله به عراق<br />
فرار از بحران<br />
و<br />
اجتماعی انفجار<br />
ايالات متحده امريكا ، آشوري آه امروز پا در جنگ<br />
گذاشته، از سه سال پيش در يك بحران اقتصادي گرفتار آمده<br />
است و <strong>راه</strong>ي براي برون رفت از آن نمييابد. در طول دهه<br />
نود، نرخ رشد در ايالات متحده همه رآوردها را پشت سر<br />
گذاشت، آنچنان آه لشگري از آارشناسان امريكايي سوگند<br />
ميخوردند سرمايه سالاري امريكا، با "اقتصاد جديد<br />
اقتصاد صنايع آامپيوتري، مجهز به ابزاري شده است آه به<br />
ياري آن ميتواند سيل بحرانهاي ادواري را درهم آوبيده و به<br />
ساحل دل انگيز رشد جاويدان پاي گذارد. توهمي آه پايان آن<br />
بسيار دردناك بود.<br />
از اواخر سال دو هزار ميلادي، فشار غول عظيم<br />
سرمايههاي مالي و اسپكولاتيو آه از ماهها قبل اقتصاد امريكا<br />
را در چنگال خود مي فشرد، به مرحله انفجارآميزی رسيد آه<br />
در نتيجه آن نظم اقتصادي آمريكا آه بازارهاي مالي و بورس<br />
آن را به نحوي فزاينده خفه آرده بود، سرانجام با رآود آامل<br />
مواجه شد و امريكا ديگر نتوانست اقتصاد خود را به <strong>راه</strong><br />
اندازد. سيستمي آه توسط بازارهاي مالي مسموم شده است.<br />
رشد اقتصادي در سطحي اندك باقي ماند، آن هم در<br />
شرايطي آه يك سلسله از بنگاهها و شرآتهاي امريكايي در<br />
طول ده 90 به سرمايه گذاريهايي وسيع دست زده و اآنون از<br />
ظرفيت توليد اضافي چشمگيري برخوردار شده بودند. وضعيت<br />
اجتماعي نيز روزيروز وخيمتر شد. دستمزدها ثابت باقي مانده<br />
و بيكاري بطور محسوسي افزايش يافت و بر تعداد لشگر<br />
"آارگران فقير" يعني آساني آه عليرغم اينكه آار ميآردند،<br />
همچنان فقير بودند افزوده ميشد. بخشي از طبقه متوسط يا از<br />
صحنه اجتماعي محو شد و يا بدليل اينكه آار آنان ديگر<br />
وضعيت بيثبات و شكنندهاي يافته بود در معرض تهديد بيكاري<br />
قرار گرفته بودند. آنها بدهيهاي بالائی براثر خريد اوراق<br />
بورس بالا آورده بودند و اکنون اين اوراق آه در ابتدا<br />
بهرههايي خيره آننده داشت ارزش خود را از دست داده بود.<br />
از چند ماه پيش، عامل نهايي فعاليتهاي اقتصادي،<br />
يعني مصرف داخلي نيز روزبروز آشكارتر علايم خفگي را<br />
نشان داد. پس از رسواييهاي پرسروصدايي آه گلهاي سرسبد<br />
يا "وردآام" بالا آوردند،<br />
صنايع امريكا نظير<br />
اعتماد به سيستم آاهش يافت. زيرا اطلاعات نادرستي در مورد<br />
درآمد و حسابهايش ارائه ميداد.<br />
وضع آنچنان سياه بود آه برخي اقتصاددانان آشكارا<br />
از شبح رآود و "دفلاسيون" سخن مي گفته و رآود عظيم دهه<br />
سي را به ياد میآوردند. گرچه وضع هنوز در اين نقطه نبود،<br />
ولي گرايش در آن جهت هرچه بيشتر تشديد مي شد.<br />
دستگاه رهبري امريكا در اين شرايط لازم ديد سريعا<br />
وارد عمل شود. بويژه آنكه جرج بوش به آارزاهاي انتخاباتي<br />
سال 2004 نزديك ميشد و ميدانست رآود آوتاه مدتي آه در<br />
ابتداي دهه 90 بوجود آمد سرنوشت پدرش را به شكل بدتری<br />
برای او رقم خواهد زد.<br />
در مرحله نخست بوش براي مقابله با بحران به<br />
هراقدامي دست زد. هدف از اين اقدامات آه شگردهای<br />
ليبراليس بر آنها حاآم بود، به حرآت درآوردن چرخهاي رشد<br />
و تشويق بازارهاي مالي بود. برنامه هاي وسيع تقليل ماليات<br />
اموال بورسي و سياست آاهش قابل ملاحظه ماليات از<br />
ثروتمندترين ها و بنگاه هاي بزرگ در اين چارچوب به اجرا<br />
درآمد.<br />
يكي از اجزاي اين "شوك درماني" افزايش سرسامآور<br />
اعتبارات نظامي بود. در طرح بودجه 2004 آمريكا اعتبارات<br />
پنتاگون آه قبلا در 2003 بطور انفجار آميزي بالار فته بود،<br />
مجددا 5.3 درصد افزايش يافت. چنانكه آسر بودجه امريكا را<br />
به 307 ميليارد دلار رساند. رقمي آه ميتواند بسيار بيش از<br />
اين هم باشد، زيرا هزينه هاي جنگ و طبيعتا اداره شرايط پس<br />
از جنگ در آن منظور نشده است. هدف از اين هزينهها آه<br />
سودهاي عظيمي را نصيب بنگاه هاي مجتمع هاي نظامي<br />
صنعتي آمريكا خواهد آرد ، ضمنا روغنكاري چرخ و دندههاي<br />
وال استريت نيز بود.<br />
بنابراين، جنگ، آه امكان تزريق وسيع دلار را به<br />
اقتصاد ميدهد، همآهنگي آامل دارد با برنامههاي بالا بردن<br />
رشد اقتصادي و همچنين تقويم انتخاباتي جرج بوش. تمام طرح<br />
بازسازي عراق حتي در آوچكترين جزييات آن از اين منطق<br />
الهام گرفته است.<br />
دولت بوش اعلام آرده است آه در مرحله اول تنها به<br />
بنگاههاي آمريكايي، قراردادهايي به مبلغ حداقل ميليون<br />
دلار اعطا خواهد آرد. يكي از شرآتهايي آه براي اين<br />
قراردادها از هم اآنون در نظر گرفته شده شرآت "هالي<br />
بروتون" است آه در مهندسي نفت تخصص دارد و تا سال<br />
ديك چيني، معاون آنوني رييس جمهوري امريكا مدير<br />
آن بود. ديك چيني بدين طريق صحت اين ضرب المثل آه<br />
آس نخارد پشت من چز ناخن انگشت من را اثبات آرد.<br />
–<br />
:<br />
900<br />
"انرون" (1)<br />
2000<br />
"، يعني
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
37<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
واقعيتي آه همجوشي آامل ميان رهبران سياسي و سرمايهداري<br />
امريكا را بخوبي نشان ميدهد، البته اگر به نشان دادن آن<br />
نيازي باشد.<br />
هدف امپرياليسم آمريكايي البته ذخاير عظيم نفتي<br />
عراق نيز هست. چه در درازمدت و چه در آوتاه مدت. آمريكا<br />
در چشم انداز پانزده تا بيست سال آينده مي آوشد ، موقعيت<br />
خود را در قبال اروپا و بويژه اقتصادهای نوظهوري مانند چين<br />
و هند تحكيم بخشد، آشورهايي آه نياز آنان به منابع نفت و گاز<br />
بسيار چشمگير خواهد شد. اين آشورها در موقعيت وابستگي<br />
به آناني قرار خواهند گرفت آه دست بالا را بر روي اين ذخاير<br />
استراتژيك دارند.<br />
اما جنگ بحران را تسريع خواهد آرد<br />
اما آاخ سفيد اهداف نزديكتري نيز دارد. هدف آنان<br />
جنگي آوتاه و استقرار سريع يك حكومت دست نشانده آمريكا<br />
در بغداد است. اقتصاددانان اطراف کاخ سفيد تماما بر روي<br />
امكان بازسازي و بكارگيري سريع ماشين نفتي عراق حساب<br />
مي آنند و معتقدند تنها از اين طريق ميتوان بهاي نفت را به<br />
حدود تا دلار رساند. آارفرماهاي آمريكايي تاآيد<br />
ميآنند اگر بهاي نفت بدينسان آاهش يابد خواهند توانست<br />
سريعا ميزان سود خود را افزايش دهند و در نتيجه به نرخ رشد<br />
درهم شكسته آنوني تكاني داده و آن را افزايش دهند. بعبارت<br />
ديگر جنگ جايگزين ظرفيت تجاوزآارانه و ضعيف بازارهاي<br />
مالي شده است. بازارهائی، آه در گرداب گرفتار آمده اند.<br />
بالطبع موفقيت اين سناريوي آرماني به هيچوجه از<br />
پيش تضمين شده نيست و آافيست آه ارتش آمريكا با<br />
دشواريهاي بيشتري برخورد آند تا با پيامدهايي درست عكس<br />
آنچه انتظارش را دارد روبرو شود. در اينصورت جنگ به<br />
تشديد وسيع بحران اقتصادی در امريکا خواهد انجاميد و در<br />
بازارهاي بورس، بهاي نفت خام ميتواند افزايشي دوچندان يابد.<br />
چنانكه برخي از تحليلگران حتي از بهاي 50 دلار و<br />
حتي بيشتر هم در صورت نامناسب پيش رفتن اوضاع جنگ<br />
سخن گفتهاند.<br />
حتي در صورت موفقيت سناريوي يك پيروزي سريع<br />
در عرصه نظامي، تسلط آمريكا بر منابع نفتي عراق، در نهايت<br />
نميتواند تضادهاي بحران سيستمي آه امروز آمريكا متکی به<br />
آنست را حل آند. نه فقط امريكا، بلكه در پشت سر آن اين<br />
تضادها در تمام آشورهايي آه در سالهاي اخير به هنجارهاي<br />
انگلو ساآسون سرمايهداري جهاني شده تسليم شده يا بدنبال آن<br />
آشيده شده اند، تشديد خواهد شد. آاهش هزينه مواد اوليه،<br />
پيامدهاي بسيار مخربي دارد، زيرا نابرابريهاي آنوني در سطح<br />
جهان را وسيعا تعميق خواهد آرد و خودتوسعهيابي و<br />
برخورداري از وسايل تجهيز، آموزش و مصرف را در جهان<br />
سوم باز هم با دشواريهاي بيشتري روبرو خواهد آرد. پديده<br />
اي آه بنوبه خود موجب آمبود باز هم بيشتر تقاضا ميشود و<br />
اين خود دقيقا يكي از ويژگيهاي اساسي بحران است. حتي در<br />
خود ايالات متحده، همچون ديگر آشورهاي غرب، مصادره<br />
ثروت از طريق نظامي آردن روابط بين المللي، به افزايش<br />
سرسامآور آسر بودجه عظيمي ميانجامد آه همين امروز نيز<br />
در عرصه آموزش و تعليم وجود دارد. درست همان عرصهاي<br />
آه تكنولوژي نوين بيش از هر چيز ديگر بدان نياز دارد.<br />
-----------------------------------<br />
-1<br />
يکی از شرکتهای بزرگ انرژی در امريکاست که<br />
بزرگترين سهامدار آن نيز دبليوبوش است.<br />
<br />
کرهشمالی<br />
سنگری که امريکا با فتح<br />
آن به جنگ چين می رود!<br />
فصل نامه سياسی تئوريک "دفاتر مارکسيستی"<br />
چاپ آلمان در آخرين شماره خود در فوريه سال<br />
مطلبی با عنوان "همدردی با شيطان؟" (اشاره است به "محور<br />
شيطانی" اعلام شده توسط جورج بوش) به قلم دکتر راينر<br />
مقاله ای را منتشر کرده است<br />
ورنينگ<br />
درباره کره شمالی. ورنينگ دانشمند علوم سياسی، جامعه<br />
شناس و متخصص در امور آسيای شرقی و جنوب شرقی بويژه<br />
کره شمالی و جنوبی است. وی ضمن اشاره ای گذرا به تاريخ<br />
روابط ديپلماتيک بين ايالات متحده آمريکا و کره شمالی پس از<br />
جنگ موسوم به "جنگ کره"، به بررسی روابط اين دو کشور<br />
بخصوص در دوران رياست جمهوری بيل کلينتون و جورج<br />
دابليو بوش پرداخته است. ورنينگ در مقاله خود می نويسد:<br />
اولين درگيری<br />
«جنگ کره<br />
نظامی "داغ" در دوران "جنگ سرد" بود. اين جنگ تاثيرات<br />
خود را به شکل تقسيم کشور برجای گذاشت. با وجود گذشت<br />
بيش از يک دهه از پايان بلوک بندی شرق و غرب، آنچه<br />
بعنوان "منطقه غيرنظامی شده" شناخته می شود، در حقيقت<br />
يک خط مرزی به طول 240 کيلومتر است که از ميان شبه<br />
جزيره کره گذشته و در سطح جهان يگانه خط مرزی است که<br />
ازنظر نظامی به شديدترين نحو کنترل می شود. در دو طرف<br />
اين خط مرزی بيش از يک ميليون سرباز مستقر شده اند،<br />
هم<strong>راه</strong> با نفر نيروهای ويژه نظامی ايالات متحده<br />
مستقر درجنوب...<br />
رسانه های غربی، بويژه رسانه های خبری<br />
ايالات متحده از همان ابتدای بنيانگذاری کره شمالی در نهم<br />
سپتامبر سال 1948، پيوسته مراسم تشريفاتی تبليغاتی و<br />
ايدئولوژيکی بزرگداشت "رهبر محبوب" را که يادآور رژه<br />
2003 در<br />
(1950-1953)<br />
(Reiner Werning)<br />
37500<br />
40 تا<br />
20<br />
15
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
38<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
های پرولتری دوران انقلاب فرهنگی در چين در دهه 60 است<br />
بهانه قرار داده و ماشين عظيم تبليغاتی خود را عليه آن کشور<br />
به <strong>راه</strong> انداختند. گاه کره شمالی را "گولاک شرق دور"<br />
"ورشکسته اقتصادی" ، گاه آن را "کشور ياغی خطرناک" و<br />
گاه عضو "محور شرارت (شيطانی)" ناميدند... و بدين سان<br />
جنگ سرد نه تنها شيوه درک مردم را بخصوص در کشورهای<br />
غربی تحت تاثير قرار داد، بلکه درصدد جا انداختن سناريوهای<br />
پست کمونيستی "پايان تاريخ" (فرانسيس فوکوياما) و "جنگ<br />
تمدنها" (ساموئل پ. هانتيگتون) بود؛ آنچنان که گويا کشورهای<br />
"کند ذهنی" مثل کره شمالی با "ارتباطات کنفوسيوسی <br />
اسلامی" (به نقل از "جنگ تمدنها" ساموئل هانتينگتون) قادر<br />
به يادگيری و اصلاح اشتباهات نبوده و خطری برای صلح و<br />
دمکراسی جهانی می باشند...<br />
در حال حاضر از پيونگ يانگ بعنوان "گانگستر<br />
هسته ای" ياد شده و بويژه براساس گزارشات شبکه خبری<br />
CNN و با ايجاد هيستری در داخل و جو سازی سياسی در<br />
خارج اينگونه وانمود می شود که گويا کره شمالی در نيروگاه<br />
هستهای "يونگ بيون" قادر به توليد پلوتونيوم در جهت اهداف<br />
نظامی و ساخت سلاح اتمی است. اين تبليغات چنان پيش برده<br />
میشود که گوئی کره شمالی بدين ترتيب امنيت و صلح را نه<br />
تنها بر روی شبه جزيره و در آسيای شرقی، بلکه در سراسر<br />
جهان به خطر می اندازد.<br />
طبيعی است که موضعگيری های دولت کره<br />
شمالی در مقابل اين اظهارات بخصوص اگر با اظهار نظرهای<br />
تند نسبت به سياستهای ايالات متحده هم<strong>راه</strong> باشد در دور<br />
ديگری از تبليغات توسط همان شبکههای خبری مورد استفاده<br />
قرار میگيرند. هر چند اگر اقدامات و تحريکات ايالات متحده<br />
موجب اين عکس العمل های تند شده باشد، مانند افزايش تعداد<br />
نيروها و پايگاههای نظامی آمريکا در خط مرزی بين دو<br />
کره...»<br />
در بخش ديگری از اين مقاله، ورنينگ مینويسد:<br />
«با وجود اينکه دولت کلينتون هر از چند گاهی<br />
کره شمالی را متهم به "ياغی" بودن می کرد، اما از سال<br />
1994 اين دولت با انجام اقدامات پشت پرده در صدد بود با<br />
دادن يک سری امتيازات سياسی ديپلماتيک به پيونگ يانگ<br />
رابطه ايالات متحده و کره شمالی را بهبود بخشد بطوری که<br />
سئول بويژه پس از روی کار آمدن "کيم دِی يونگ" در فوريه<br />
سال 1998 با در پيش گرفتن "سياست آفتاب تابان" در مقابل<br />
پيونگ يانگ، در جهت بهبود روابط دست به اقداماتی زد.<br />
اقداماتی که با وجود تفاوتهايی که در محاسبات و انتظارات<br />
ايالات متحده و کره جنوبی وجود داشت - بويژه در چند ماه<br />
پايانی دولت کلينتون- نقطه مشترک در انجام اين اقدامات يک<br />
محاسبه سياسی بود. بموجب اين محاسبات، گويا در درازمدت<br />
يک کره شمالی "تا حدودی" با ثبات که از نظر مالی وابستگی<br />
هايی داشته باشد برای امنيت و نظم منطقه بهتر است. کره<br />
جنوبی بويژه در چند سال گذشته يکی از طرفداران تئوری<br />
"کشور ياغی" شده است، البته بدلايل پراگماتيک و مالی:<br />
اتحاد دو کره<br />
از زمانی که برای کره جنوبی روشن شد که<br />
اتحاد دو کره، با توجه به اختلاف فاحش سقف توليد ناخالص<br />
ملی دو کشور (در کره شمالی برابر پائين تر از کره<br />
جنوبی) در برگيرنده مخارج عظيمی است و قابل مقايسه با اين<br />
اختلاف سقف بين دو آلمان در زمان اتحاد نيست (سقف توليد<br />
ناخالص ملی در آلمان غربی در آن زمان 8 برابر اين سقف در<br />
آلمان شرقی بود) و بويژه پس از بحران اقتصادی در سال<br />
که کشور را با مشکلات عظيم اقتصادی دست به<br />
گريبان کرد، ظاهرا کره جنوبی ديگر مايل به بلعيدن يک چنين<br />
لقمه ای نبود...<br />
در دوران رياست جمهوری بيل کلينتون قرار بر<br />
اين بود که در مقابل صرف نظر کردن کره شمالی در استفاده<br />
از نيروگاه هسته ای "يونگ بيون" که بنا بر اظهارات منابع<br />
کره شمالی از آن صرفا در امور غير نظامی و در تامين<br />
انرژی استفاده می شود و تا کنون هيچ مدرکی دال بر استفاده<br />
نظامی از آن ارائه نشده است- ايالات متحده موظف به انجام<br />
يکسری تعهدات در مقابل آن کشور شود.<br />
اين کشور بويژه بدنبال محاصرههای اقتصادی<br />
طولانی و بلايای طبيعی، قحطی و خشکسالی مردمش در<br />
شرايط بسيار بد اقتصادی بسر می بردند. متاثر از همين بحران<br />
اقتصادی و خشم طبيعت آنها به کمک های مالی و تکنولوژيکی<br />
نيازمند بودند. از جمله نيازمندی های تکنولوزيکی انتقال دو<br />
رآکتور 1000 مگاواتی آب سبک تا سال ايالات<br />
متحده موظف بود تا تحويل نهايی اين دو رآکتور سالانه<br />
هزار تن نفت سنگين و ذغال سنگ به ارزش 4،6 ميليارد دلار<br />
به کره شمالی صادر کند...<br />
آنچه که تا آغاز سال 2001 از آن خوشبينانه با<br />
عنوان پروسه تشنج زدايی مابين ايالات متحده و کره شمالی ياد<br />
می شد، با روی کار آمدن دولت جورج بوش خاتمه يافت. بوش<br />
کره شمالی را "يک فاکتور تهديد کننده در آسيای شرقی" اعلام<br />
داشت.<br />
به دنبال اين اظهارات، نه تنها به وعده های داده<br />
شده عمل نگرديد، بلکه سياست های کهنه در مورد کره شمالی<br />
از سر گرفته شد. در چارچوب دکترين نظامی جديد ايالات<br />
متحده که هسته مرکزی آن تمرکز بر روی آسيا تنظيم شده، بايد<br />
"سياست تقابل" جديد بارديگر فعال شود.<br />
طبقه بندی جمهوری خلق چين بعنوان "قدرت در<br />
حال رشد" (به نقل از کوندوليسا رايس،<br />
(بقيه را در ص 47 بخوانيد)<br />
500<br />
2003 بود.<br />
20<br />
1997<br />
،
یها<br />
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
39<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
اشاره- غروب روز انفجار برجهای تجارت جهانی در نيويورک، يکی از سخت ترين ساعات تصميم هيات سردبيری<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برای تحليل اين حادثه و صدور بيانيه ای در اين ارتباط بود. بی شک همه احزاب و سازمانهای سياسی ايران<br />
و جهان تفسير خود را پيرامون اين حادثه منتشر میکردند و هيات سردبيری و سياسگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> نيز با همين<br />
انگيزه رايزنی خود را با اعضای اين هيات در کشورهای مختلف سازمان داد. آنچه را در زير می خوانيد اطلاعيه<br />
ايست که در پايان اين رايزنی و در پايان روز 11 سپتامبر تنظيم و منتشر شد. اين موضع گيری واکنش های مختلفی<br />
را در پی داشت، که همه آنها تائيدآميز نبود. نه تنها تائيدآميز نبود، بلکه اساسا با چنين برداشتی مخالفت داشت و حتی<br />
از ما سند و مدرک چنين برداشتی از حادثه راطلب کردند! سير حوادث نشان داد که آن مشی و نگرش <strong>توده</strong>ای که به<br />
هيات سردبيری و سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> جسارت تنظيم بيانيه زير را داد به خطا نرفت و به بيانيه ای تاريخی تبديل<br />
شد.<br />
<strong>راه</strong><strong>توده</strong><br />
دوره دوم<br />
11 سپتامبر 2001<br />
اطلاعيه<br />
آنچه در نيويورك و واشنگتن گذشت<br />
"رايشتاك"<br />
21 است! قرن<br />
خطر حمله نظامی<br />
امريكا جدی<br />
است!<br />
سازماندهندگان واقعی بزرگترين حادثه تروريستی در امريكا را، در حاآميت متجاوز امريكا بايد<br />
جستجو آرد!<br />
عمق جنايت و ابعاد تلفات حادثه نيويورك و واشنگتن نشان ميدهد آه دولت نيمه نظامی امريكا،<br />
تدارك خونينترين ماجراجوئي نظامی را در اطراف ايران و حتی خود ايران ديدهاست.<br />
21 شهريور<br />
11 سپتامبر<br />
بامداد سه شنبه 2001 در امريكا، برابر با غروب سه شنبه 1380 بزرگترين و<br />
مهيبترين عمليات تروريستی در شهرهای نيويورك و واشنگتن هزاران آشته و مجروح بر جای گذاشت!<br />
شبكههای عظيم تلويزيونی جهان، آه مرآز رهبری و هدايت آنها در امريكا و انگلستان است، حيرتآورترين<br />
فيلمهای مربوط به اصابت هواپيماهائی آه گفته ميشود ربوده شدهاند(!) با ساختمانهای عظيم مرآز تجارت و وزارت<br />
دفاع امريكا در نيويورك را پخش آردند. تمام خبرگزاريها و ايستگاههای راديوئی جهان نيز، در پی آن گزارشهای<br />
گوناگونی را پيرامون اين رويداد پخش آردند. در نخستين واآنشها، چند سناتور امريكائی انگشت اشاره را به طرف<br />
ايران گرفتند و سپس موج تبليغات پيرامون دست داشتن طلبهای دستآموز سازمانهای جاسوسی انگلستان و امريكا<br />
بنام "اسامه بن لادن" در افغانستان، به اتهام دست داشتن در اين عمليات شروع شد. طلبهای مامور، در گوشه ازآشور<br />
ويران شدهای آه حتی خطوط تلفنی منظمی هم ندارد! چه رسد به توانی در حد حمله نظامی به وزارت دفاع امريكا!<br />
به اين ترتيب، در اندك فاصلهاي، جهان با حادثهای روبرو شد، آه نخستين جمعبندی آن از زبان "جورج<br />
بوش"، رئيس جمهور امريكا خطاب به مردم اين آشور چنين بود: مردم امريكا! به ما حمله تروريستی شدهاست. من<br />
به ارتش امريكا در سراسر جهان اعلام آمادهباش آردهام و به مردم امريكا قول ميدهم آه انتقام اين عمليات را خواهم<br />
گرفت!»<br />
اين حادثه و سخنان رئيس جمهور امريكا را بايد تكرار "رايشتاك" (به آتش آشيدن پارلمان آلمان و ظهور<br />
فاشيسم هيتلری در اين آشور) و سخنرانی تاريخی هيتلر به همين مناسبت ، درآغاز قرن 21 تلقی آرد؟ آيندهای نه<br />
چندان دور پاسخ اين سئوال را در برابر ديدگان حيرتزده مردم جهان قرار خواهد داد.<br />
»
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
40<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
هيچ عقل سليمی نميتواند از اين رويداد نتيجهای جز اين بگيرد، آه رويداد امروز، 11 سپتامبر در نيويورك،<br />
سرآغاز فصل جديدی در تاريخ تجاوزات نظامی ايالات متحده در سراسر جهان و در درجه نخست منطقه خاورميانه و<br />
خليج فارس خواهد شد! سازماندهنده اين رويداد را نيز بايد در خود سازمانهای اطلاعاتي، گروهبنديهای مافيائي-<br />
صهيونيستی امريكا جستجو آرد. آسانی آه با مردم آشور خود چنين آردند و ميآنند، برای مردم جهان خوابهائی<br />
هولناكتر ديدهاند. همانگونه آه هيتلر رايشتاك آشور خويش را به آتش آشيد تا حمله نظامی به آشورهای اروپائی را<br />
تدارك ببيند! ضمن محكوم آردن هر نوع عمل تروريستی در سراسر جهان و از جمله حادثه نيويورك، ابراز همدردی<br />
با قربانيان اين رويداد تروريستی در امريكا، زمانی آامل و واقع بينانهاست، آه واقعيت مربوط به انگيزههای اين<br />
رويداد و آيندهای آه بر مبنای آن ميخواهند برای جهان رقم بزنند نيز با صراحت گفته شود.<br />
بحران اقتصادی رو به تشديد امريكا، رقابتهای انكار ناپذير بين اروپا و امريكا و خوی تجاوزگرانه<br />
امپرياليسم امريكا، ميرود تا از دل رويداد 11 سپتامبر نيويورك و واشنگتن جنايات و تجاوزات نظامی بزرگی را<br />
بيرون آورد!<br />
بدنبال سخنان "جورج بوش" رئيس جمهور امريكا، خبرگزاريها و حتی برخی مقامات امريكا از آشورهای<br />
ايران، عراق، ليبي، فلسطين و افغانستان بعنوان آشورهای حامی تروريسم نام بردهاند. ماجراجوئيهای نظامی جديد<br />
امريكا، آه مقدمات آن بسرعت و از هر نظر ف<strong>راه</strong>م ميشود، در حقيقت امر و در راس همه آشورهای نام برده شده<br />
در بالا "ايران" را هدف گرفتهاست؛ حتی اگر بخشی و يا تمامی خاك افغانستان هم به بهانه مقابله با حكومت طالبان به<br />
اتهام دست داشتن در رويداد اخير نيويورك و واشنگتن اشغال شود، هدف نهائی از اين اشغال نظامي، در نهايت امر<br />
"ايران" است، آه در اين صورت از سه طرف در محاصره نظامی امريكا قرار خواهد گرفت. از سوی نيروهای<br />
امريكا و ناتو در شمال عراق، توسط نيروهای نظامی امريكا در خليج فارس و سپس از طريق افغانستان و اين در<br />
حالی است آه هيج نوع امنيت نظامی را از طريق مرزهای پاآستان و ترآيه- حتی جمهوری آذربايجان- نبايد انتظار<br />
داشت!<br />
آنچه آه بتدريج چشمها به روی آن باز ميشود، همان است آه در حاشيه آنفرانس سران 7 آشور بزرگ<br />
صنعتی در سوئد از سوی امريكا به آن اشاره شد و در آنفرانس همين آشورها در ايتاليا نيز تكرار شد. (مراجعه آنيد<br />
به سرمقاله <strong>راه</strong><strong>توده</strong> شماره 109)<br />
زمينههای چنين خيزهای بلندی از سوی امريكا عليه تماميت ارضی ايران را دستهای نه چندان پنهان آسانی<br />
در داخل آشور ما ف<strong>راه</strong>م ساخته و ميسازند، آه در تمام سالهای اخير، بيشترين تلاش را برای بياعتبار آردن آراء<br />
مردم، بياعتنائی به خواست عمومی مردم ايران برای تحولات، مقابله با ميليونها جوان آشور، نااميد ساختن مردم از<br />
امكان تحولات از درون و حاشيه حاآميت و تقويت اميد به خارج از آشور در ميان اقشاری از مردم تقويت آردند!<br />
ستون پنجم دشمن را، نه در صفوف مردم، نه در صفوف ملي- مذهبيها، نه در صفوف چند ده روزنامه نگار، نه در<br />
مجلس ششم، نه در ميان ياران و همكاران نزديك محمدخاتمي، بلكه در صفوف آن دسته از "خودي"ها بايد جستجو<br />
آرد، آه يگانه مشروعيت دولت، يعنی آراء مردم را در اين سالها به هيچ گرفتند و با ادامه ماجراجوئيهای گذشته،<br />
زمينههای دخالت نظامی در امور داخلی آشور را گام به گام ف<strong>راه</strong>م ساختند.<br />
سناريوئی آه امريكا از صبح 11 سپتامبر اجرای آن را شروع آرد، ميرود تا با استفاده از تجربه<br />
يوگسلاوي، ابتدا در بخشی از يك منطقه و به بهانه مقابله با تروريسم جهانی نيروی نظامی مستقر سازد و سپس طرح<br />
تبديل ايران به موزائيك های آوچك را به اجرا گذارد.<br />
يگانه <strong>راه</strong> خنثی سازی اين توطئه عظيم، نه اتكاء به نيروهای نظامی و تجهيزات نظامي، بلكه<br />
به جلب حمايت ملی است و اين نيز ممكن نيست، مگر با آوتاه سازی قاطع دست آنهائی آه در تمام<br />
سالهای اخير آوشيدهاند مردم ايران را از صحنه سياسی آشور خارج ساخته و قدرت مافيائی خود<br />
را، حتی به قيمت تحميل جنگ داخلی و يا تجزيه خاك ايران حفظ آنند!<br />
شورای سردبيری و سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
21 شهريور 1380<br />
11 سپتامبر 2001
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
41<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
امريکا وانگليس از اپريل 2003 تا نوامبر 2004<br />
طرح بیثبات سازی ايران را سرعت خواهند بخشيد<br />
ايران وارد سال<br />
سرنوشت ساز شد!<br />
حملات موشکی و پروازهوائی بر فراز ايران در روزهای<br />
اخير، اشتباهات نظامی نيست، بلکه يک طرح حساب شده<br />
برای ارزيابی توان نظامی ايران است!<br />
امريکا و انگليس به جمهوری اسلامی اخطار کرده اند که<br />
بهيچ وجه در جبهه شرقی جنگ عراق دخالت نکند.<br />
عمليات آزاد سازی ايران، که ماموران سيا در ايران و اطراف<br />
ايران مشغول تدارک آن هستند از استراتژی و تاکتيک عمليات<br />
کشتار عراق پيروی خواهد کرد.<br />
هنگامی که عراق با موافقيت به اشغال درآيد، رسانهها متوجه<br />
ايران و اين دعوا خواهند شد!<br />
نقل از بولتن سياسی<br />
(1)John Stanton<br />
24 Counter Punch مارچ 2003<br />
ترجمه :افشين<br />
آيا صليبیها برای تهاجمی ديگر در سال 2004 آماده<br />
میشوند؟<br />
در حاليکه کشتار مردم در عراق ادامه دارد، ايالات<br />
متحده چشم به طعمه اصلی دوخته است: جمهوری اسلامی<br />
ايران.<br />
حتی اگر<br />
به گفته "ريچارد پرل" و<br />
سوريه هدف بعدی اين "پاکسازی"، يعنی استراتژی جديد برای<br />
امنيت منطقه باشد، اين ايران است که مورد نظر آنهاست. در<br />
نظر آنها اکنون زمان تلافی سرنگونی شاه و به قدرت رسيدن<br />
آيت االله خمينی در دهه 1970، اشغال سفارت امريکا، بحران<br />
گروگانها، شکست عمليات "نجات گروگان ها" (طبس) که<br />
شهرت ارتش امريکا را زير سئول برد و سالها عمليات متناوب<br />
تروريستی بين ايران و ايالات متحده است (برای مثال<br />
سرنگونی هواپيمای مسافربری ايران توسط ناوگان امريکا و<br />
حمله به نيروهای امريکائی و غيره)، در حقيقت آنچه منجر به<br />
جنگ ايران و عراق و تنفر از ايالات متحده در منطقه تا به<br />
امروز شده است، ريشه در دخالت و مسئوليت سيستمهای<br />
اطلاعاتی امريکا، انگليس و اسرائيل در سال در<br />
سرنگونی حکومت دکتر مصدق دارد.<br />
اين سازمانهای اطلاعاتی مجددا در سال<br />
چنين حمايتی را با دخالت در برکناری نخست وزير "قاسم" در<br />
عراق مرتکب شدند (در اين واقعه صدام حسين 25 ساله نقش<br />
کليدی داشت) از عواقب اين امر نيز بروز جنگ عراق با ايران<br />
و کويت و تنفر روزافزون از ايالات متحده بود.<br />
در سال 2003 نيز ظاهرا قضيه تغييری نکرده و باز<br />
اقتصاد محور تمام اين تحولات است. در دهه<br />
امريکا و انگليستان نگران ملی گرائی و حاکميت مردم بر توليد<br />
نفت در ايران و عراق بودند و امروز نيز همين بحث است.<br />
ايالات متحده تقريبا 30 درصد توليد انرژی جهان را<br />
به تنهائی مصرف می کند. اين درحالی است که تنها<br />
جمعيت جهان در امريکا زندگی می کند.<br />
"گورگی کنن" در سال 1948 چنين می گويد:<br />
ما 50 درصد ثروت جهان را در دست داريم، در<br />
حالی که فقط 2ر6 درصد جمعيت جهان را در خود جای<br />
دادهايم. در اين وضعيت کار اصلی ما ايجاد يک سری روابط<br />
است که بتوانيم چنين اختلافی را حفظ کنيم. برای اين منظور<br />
بايد احساسات را کنار بگذاريم... بايد تفکر در باره حقوق بشر،<br />
بالا بردن سطح استانداردهای زندگی ومردم سالاری را متوقف<br />
کنيم.."<br />
ايالات متحده و اروپای غربی کاملا به اين نصيحت<br />
عمل کرده و باعث چنين آشوبی در خاورميانه و خليج فارس<br />
هستند.<br />
امريکا، انگليس، اسرائيل، فرانسه و ساير دول<br />
اروپائی بيشتر از 50 سال است، که از طريق عوامل نظامی،<br />
حملات هوائی و تبليغات مسموم سعی در تعويض يا سرنگونی<br />
رهبران و حکومتهای منطقه داشته و بدين ترتيب در آنچه که<br />
آن را "پيشگيری از وقوع" نام میدادند دخالت داشتهاند. و باز<br />
هم اين سئوال احمقانه را می پرسند که "چرا آنها از ما<br />
متنفرند؟"<br />
1950 و 1960<br />
5 درصد<br />
"<br />
جنايتکاران جنگی امريکا در مقام عمل<br />
ديک چينی، پل ول ويتز، دونالد رامسفلد، ريجاد<br />
آرميتاژ، اليوت آبرامز، زلمای خليل زاد و ساير جنايتکاران<br />
جنگی نگران سرو سامان گرفتن امور در ايران هستند.<br />
اينک نوبت ايران است که مورد هدف عمليات "شوک<br />
و بهت" امريکا قرار گيرد. اصطلاحی که توسط "هالان<br />
اولمان" که خود يک جنايتکار جنگی است ابداع شد. اولمان<br />
نويسنده واشگتن تايمز است و مشاور ارشد مرکز مطالعات<br />
استراتژيک و بين الملل. جائی که نطفه امنيت داخلی امريکا در<br />
آنجا بسته شد.<br />
از تا مارچ فضای ايران توسط<br />
موشکها و جنگ افزارهای امريکا مورد تجاوز قرار گرفت.<br />
امريکا به مراکز صنعت نفت ايران در خرمشهر و آبادان حمله<br />
کرد. اين مناطق فاصله زيادی با جزيره فاو که در کنترل<br />
نيروهای کويتی، امريکائی و انگليسی است و همچنين بندر "ام<br />
القصر" در دهانه شط العرب که از آن ميلياردها بشکه نفت خام<br />
به سوی امريکا، انگليس و ژاپن حمل می شود ندارد.<br />
پالايشگاه و انبارهای نفت آبادان هدفهای اوليه بودند.<br />
کسی در اين عمليات کشته نشد، ولی مجروحانی در پی داشت.<br />
بمب افکنهای امريکائی و انگليسی همچنين بر روی روخانه<br />
اروند رود ايران، در مسير خود به عراق گشت زدند.<br />
2003<br />
24<br />
21<br />
1963<br />
1953<br />
"Danglas Feith"
<strong>123</strong><br />
http://www.rahetude.de 1382<br />
42<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
مقامات رسمی ايران به اين تجاوزات اعتراض کرده<br />
اند، اما بی ثمر بوده است.<br />
مقامات پنتاگون گفتهاند اينها موشکها و بمبهای<br />
"سرگردان" بودهاند. اين امری غير محتمل است. به نظر می<br />
رسد اين حملات بخشی از برنامه از پيش طراحی شده<br />
فرماندهان ارتش امريکا برای آزمون توان دفاع هوائی ايران<br />
در صورت بروز تهاجم باشد. تهاجمی که اگر جورج دبليو<br />
بوش در سال بازهم به مقام رياست جمهوری برسد<br />
جدی تر انجام خواهد گرفت.<br />
آنها به ايران اخطار جدی داده اند که در آنچه اينک<br />
"فضای عملياتی" امريکا- انگليس و کويت در جنوب شرقی<br />
عراق خوانده می شود دخالت نکند.<br />
2004<br />
برنامه های حمله به ايران<br />
2004<br />
بين اپريل 2003 تا نوامبر امريکا، انگليس و<br />
اسرائيل عمليات عدم ثبات در ايران را سرعت خواهند بخشيد و<br />
با <strong>راه</strong> اندازی يک جنگ تبليغاتی در دنيا، رهبری سياسی و<br />
نظامی ايران را کم اهميت و حقير نشان خواهند داد. آنها در<br />
افکار عمومی امريکائیها، ايرانی را ترسيم خواهند کرد که<br />
درگير مناقشات داخلی و هرج و مرج است. رسانههای تبليغی<br />
به سراغ بحران گروگانگيری ايران بين سالهای<br />
خواهند رفت و آن را برای امريکائیهای تشنه جنگ زنده<br />
خواهند کرد. اين هم<strong>راه</strong> خواهد بود با تصاويری از آيت االله<br />
خمينی و هم<strong>راه</strong>انش که ساواکی های دوران شاه را اعدام يا<br />
تيرباران می کنند.<br />
فيلم هائی چون "بدون دخترم هرگز" که ايرانيان را<br />
چون "نيروهای شيطان" به تصوير می کشند در تمام شبکهها<br />
پخش شده و رضا پهلوی پسر شاه سابق ايران به تناوب در<br />
ظاهر<br />
خواهد شد.<br />
تصاويری از بمب گذاری 1983 در مقر تفنگداران<br />
امريکائی در لبنان که گفته می شود توسط حزب االله، گروه<br />
تحت حمايت ايران صورت گرفته بر روی آنتن خواهد رفت.<br />
بطور خيلی اتفاقی! در 2003 در واشنگتن<br />
خانواده های قربانيان مقر تفنگداران دريائی امريکا در لبنان<br />
عليه ايران اقامه دعوی کرده و ادعای 2 ميليارد دلار خسارت<br />
کردند.<br />
به نقل از واشنگتن پست قاضی محلی امريکا بنام<br />
"رويس لمبرت" رای خود را چنين صادر کرد:<br />
بازماندگان و اعضای خانواده قربانيان می توانند با<br />
استناد به قانون 1996 که اجازه میدهد شهروندان امريکا عليه<br />
دوستان حامی تروريسم اقامه دعوی کنند، ايران را محکوم<br />
نمايند. ارتش امريکا می تواند هر آنچه از اين دشمنان در<br />
امريکا باقی مانده ضبط کند... هرگونه تعلل در اين زمينه<br />
کشورهای حامی تروريزم را تشويق به هدف قرار دادن پرسنل<br />
نظامی غير درگير در جنگ می کند.<br />
صدها عضو خانواده قربانيان در روز اول دادگاه<br />
برای ادای شهادت وارائه مدارک دال بر نقش ايران در اين<br />
واقعه حاضر شدند. ايران هيچ نماينده ای به دادگاه نفرستاد."<br />
هنگامی که عراق با موافقيت به اشغال در آيد،<br />
رسانهها متوجه ايران و اين دعوا خواهند شد!<br />
آيا چارهای هست؟<br />
-1<br />
-2<br />
به نقل از برخی منابع، هم اينک نيروهای اطلاعاتی<br />
در ايران و اطراف آن مشغول هستند. تيمهای ويژه<br />
عملياتی امريکا، انگليس و استراليا خارج از افغانستان و کويت<br />
و ايالت عراق امريکا (نامی که احتمالا برای شمال عراق<br />
انتخاب شده)، ماههاست که مخفيانه بر روی ايران کار می<br />
کنند. اکنون ايران خود را در محاصره همه سويه توسط<br />
نيروهای حامی امريکا و انگليس می بيند.<br />
عمليات آزاد سازی ايران نيز از استراتژی و تاکتيک<br />
عمليات کشتار عراق پيروی خواهد کرد.<br />
ايران چند <strong>راه</strong> بيشتر ندارد:<br />
سرعت بخشيدن به برنامههای عمليات اتمی و يک<br />
آزمايش موفق از توان اتمیاش می تواند تهاجم<br />
امريکا را به تاخير بياندازد.<br />
قرار گرفتن در جبهه جديد کشورهای مخالف امريکا<br />
متشکل از روسيه، هند، فرانسه، آلمان و چين.<br />
و آخرين گزينه: خلع سلاح يا تبعيد!<br />
CIA<br />
فرمانده صليبی قرن 21، يعنی جورج دبليو بوش و<br />
ميشل لدون، مشاور او به مبارزه يهودی- مسيحی عليه<br />
اسلام که به اعتقاد آنان دينی غير مشروع و خطرناک است<br />
و سر <strong>راه</strong> استخراج نفت قرار گرفته اعتقاد دارند.<br />
عمليات جاری در منطقه چيزی جز ادامه جنگهای<br />
صليبی قرن لدون حرف اصلی خود را قبل از<br />
تهاجم به عراق اينگونه بيان کرد:<br />
به اميد خدا روز رستاخيز و آزادی برای خاورميانه و<br />
مردم زجر کشيده عراق، سوريه، ايران و عربستان<br />
سعودی فرا رسيده است!"<br />
اما آنگونه که احمد فاروقی در "آسيا تايمز" می<br />
نويسد، اين تنها دوباره سازی تاريخ است:<br />
دنيای عرب به خوبی سخنان ژنرال انگليسی "آلن<br />
بای" در هنگام ورود به اورشليم در<br />
به ياد می آورد که گفت: جنگ صليبی اينک به پايان<br />
رسيد. همينطور مضمون جملات ژنرال فرانسوی "هاری<br />
گراند" را وقتی در جولای وارد دمشق شد،<br />
فراموش نخواهد شد. او در حالی که با پا به مقبره صلاح<br />
الدين در کنار مسجد اعظم می زد گفت: بيدار شو صلاح<br />
الدين! ما برگشتيم. حضور من در اينجا نشانه پيروزی<br />
"صليب" بر "هلال ماه" است."<br />
به همين تقدير رجز خوانیهای جورج دبليو بوش و<br />
تونی بلر در 100 سال ديگر نيز از ياد نخواهد رفت.<br />
جان استان تون اهل ويرجينيا و متخصص امنيت ملی<br />
در امريکاست.<br />
9 دسامبر 1917 را<br />
1920<br />
11 نيست.<br />
"<br />
*<br />
"<br />
1978-1980<br />
C.N.N - A.B.C – N.B.C – C.B.S – FOX- P.B.S<br />
17 مارچ<br />
"
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
43<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
احسان طبری:<br />
ارثيه ادبی ما<br />
*<br />
*<br />
رستاخير ايران<br />
با نبرد عليه جهالت گستران<br />
و خرافه پرستان آغاز می شود<br />
ايران نيازمند يك رستاخيز عميق و وسيع مادی و معنوی است. نياز مهم و مرآزی و تاريخی ميهن ما چنين است و بهمين جهت در<br />
عرضه داشت ارثيه ادبی ايران به جامعه، بايد اين نياز تاريخی را آنی از نظر دور نداشت.<br />
شادروان احمد آسروی آه شيفته اعتلای ميهن خود بود؛ اين نكته را دريافته بود و به نبرد با فرهنگ نيرنگ آميز<br />
عصر برخاسته بود. خطای او در آنجا بود آه متفكران بزرگ گذشته ما را آه با جانی پر درد و دلی پرسوز بسود<br />
انسانيت انديشيده و قلم زده بودند به ناروا بباد ناسزا گرفت.<br />
برخی از قوانين علوم ادبی و بلاغي (رتوريك) را فلاسفه يونان و<br />
بويژه ارسطو تدوين و تنظيم آرده بودند و برخی ديگر بوسيله<br />
ادب شناسان عرب و ايرانی و بويژه ايرانی تنظيم گرديده بود. از<br />
آنجمله در قرنهای پنجم وششم برخی از ايرانيان مانند عبدالقادر<br />
جرجاني، جاراله زمخشری لغوی و مفسر معروف شمس قيس<br />
رازي، رشيدالدين وطواط و ديگران با سعی و استقصاء آامل<br />
رشتههای مختلف علوم ادبی را مدون آردند و آنرا به اوج ممكن<br />
آن زمان رساندند.<br />
نبايد اين سنن پرمايه ايرانی ادب شناسی و نقد ادبی را<br />
بكلی ترك گفت و به مغاك فراموشی افكند، ولی خطاست اگر<br />
تصور شود تنها بكمك آن ضوابط و قواعد فرسوده ميتوان به يك<br />
تحليل و نقد ادبی آه امروزه دارای ارزش باشد دست زد.<br />
...<br />
در جهان امروز شعر و نثر در تكامل خود از آن مرحله<br />
آه شعر و نثر آلاسيك ما در آن بود بسی فراتر رفته است. جناس<br />
شعر و نثر امروزی را نميتوان باتكاء علوم ادبی و سنتی ما<br />
توضيح داد و فهميد. نظرگاه آفرينش هنری، معيارهای زيبائی و<br />
توقعات و ملاكهای سنجش همه و همه از بيخ و بن دگرگون شده<br />
است.<br />
ادب شناسی معاصر مدتهاست به بخشهای مختلفی<br />
تقسيم شده آه هر يك از آن خود مبحث مفصل و مستقلی است.<br />
يكی از مباحث عمده ادب شناسی علمی امروزی "تئوری عمومی<br />
ادبيات" نام دارد. در اين مبحث از سرشت اجتماعی اثر ادبي،<br />
ويژگيها و قوانين تكامل آن، نقشش در جامعه انسانی سخن در<br />
ميان است. اين مبحث همچنين عامل بيان اصولی است آه برای<br />
بررسی و ارزيابی مصالح ادبي (آه با ترآيب آن اثر ادبی پديد<br />
ميشود) بايد مورد مراعات قرار گيرد. يكی ديگر از مباحث مهم<br />
ادبشناسی معاصر"تاريخ ادبيات" است آه سلسله مشخص و<br />
تاريخی تكامل ادبيات را مطالعه ميآند و مقام و اهميت آثار ادبی<br />
و مصنفان آن آثار و انواع مكاتب و اساليب ادبی را آه طی زمان<br />
پديد شدهاند و فلسفه بروز و شيوع آنها را روشن ميگرداند. تاريخ<br />
ادبيات علمی معاصر با تذآره نويسی قرون وسطائی تفاوت<br />
ماهوی و آيفی دارد، زيرا در اينجا سلسله تكامل ادبی در متن<br />
تكامل مادی و معنوی سراسر اجتماع و با آشف پيچ و مهره<br />
درونی پديدههای ادبی و تعليل دقيق تاريخی آنها هم<strong>راه</strong> است و<br />
تنها بذآر مشخصات بيوگرافيك سخنوران بسنده نميآند.<br />
يكی ديگر از مباحث مهم ادبشناسی معاصر نقد ادبی يا<br />
سخن سنجی است. وظيفه نقد ادبی عبارت از تحليل همه جانبه اين<br />
يا آن پديده ادبي، ارزيابی بهای هنری و فكری آن اثر از نظر<br />
تكامل ادبی و نيازمنديهای اجتماعی است. علاوه برمباحث<br />
سهگانه ادبشناسی بايد از دانش "زيباشناسي" يا استتيك نيز سخن<br />
گوئيم. در اين علم مسئله ماهيت هنر و زيبائی هنري، رابطه هنر<br />
با واقعيت، شيوه آفرينش هنري، معيارهای هنر بودن، و<br />
سرنوشت فلسفی مقولات "زيبا و زشت" و آيفيت حصول احساس<br />
زيبائی در روان آدمی مورد بحث قرار ميگيرد. زيباشناسی يا<br />
استتيك در واقع پايه فلسفی نه تنها ادب شناسی بلكه، آليه<br />
رشتههای هنر است و از مقولات عام هنری سخن ميگويد و<br />
طبيعی است آه بدون پی بردن به مباحث آن، درك عميق مباحث<br />
ادب آه از جلوهگاههای مشخص زيبائی هنری و شايد مهمترين<br />
جلوهگاه آنست ميسر نيست. اين بيان فهرستوار از بخشهای<br />
ادبشناسی معاصر و از مسائل مطروحه در علم زيباشناسی شايد<br />
نشان بدهد آه مابين علوم لغوی و بلاغی قرون وسطائی ما و
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
44<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
دانش ادبشناسی امروزی از لحاظ نوع مباحث و برداشت مسائل<br />
و دامنه و برد پژوهشها چه تفاوت آيفی و ماهوی مهمی است و<br />
چگونه فراگرفتن اين علوم اخير برای بررسی ارثيه ادبی ايران<br />
از ضروريات است.<br />
هيچيك از اين مباحث ادبشناسی و استتيك در آشور ما<br />
چنانكه بايد و شايد جای در خورد خويش را احراز نكرده است و<br />
تلاشهای با ارزش جداگانهای آه از جانب برخی روشنفكران<br />
فاضل آه با فرهنگ معاصر جهانی آشنائی دارند بكار رفته و<br />
بكار ميرود هنوز دوران ساز، منظرهپرداز و رهگشا نيست و<br />
هنوز مجاری فكری ادبا و سخن سنجان ما همان مجاری آهن<br />
است و هنوز ادب شناسان تيزبين و سخنسنجان قوي چنگ آه<br />
اسلوب علمی را با تبحر آافی در آميخته باشند به پيراستن باغ<br />
آهن ادبيات فارسی نپرداختهاند و هنوز اين مرتع از جهتی زمين<br />
بكريايست آه در انتظار شيارهای عميق آاوشگران است. جا<br />
دارد در رشته ادب شناسی و زيباشناسی با استفاده از منابع<br />
مختلف خارجي، آتب مفصل و سنجيدهای نوشته و در مباحث آن<br />
نمونههائی از ادب و هنر ايرانی بعنوان تمثيل و برای تجسم<br />
مطالب آورده شود تا بتدريج زمينه آار ف<strong>راه</strong>م آيد.<br />
در سالهای اخير در آشور ما يك سلسله تاليفات گاه<br />
مختصر و گاه مفصل درباره تاريخ ادبيات در ايران شده است. از<br />
آنجمله است "تاريخ ادبيات" آقای همائي، "سخن سخنوران" آقای<br />
بديعالزمان فروزانفر، "تاريخ ادبيات" آقای رضازاده شفق،<br />
"تاريخ ادبيات" آقای دآترذبيحاالله صفا، "تاريخ ادبيات" آقای سعيد<br />
نفيسي (آه زمانی در سالنامه پارس نشر مييافت) و نيز تعداد<br />
آثيری تك نگاريها درباره شاعران و نويسندگان جداگانه و<br />
انبوهی مقالات تحقيقی آه در مجلات ادبی طی پنجاه سال اخير<br />
بوفور نشر يافته و يا در مقدمه و حواشی ديوانها و متون قديمه<br />
بوسيله مصححين آنها نگاشته شده است. بدون ترديد همه اينها<br />
مصالح تدارآاتی ذيقيمتی است، ولی خصيصه عام اين آثار همان<br />
استغراق در نقاط زيستی گويندگان و مسائل جزئی تاريخ ادبی<br />
است.<br />
آتب و مونوگرافيها و مقالات پژوهشگرانه و استادانه<br />
فراوانی آه بوسيله جمعی محققين موشكاف و متبحر نگاشته شده<br />
مصالح آافی برای اجرای يك عمل وسيع تعميمی و تدارك تاريخ<br />
ادبيات آشور ما بدست می دهد.<br />
برای تنظيم تاريخ تكامل ادبی در ايران بايد نخست<br />
مسئله دوره بندی تاريخ ايران بر اساس قوانين عينی تطور اجتماع<br />
و مسئله بيان مختصات هر دوره حل شود. ادبيات آه شانی از<br />
شئون هنری و شكلی از اشكال شعور اجتماعی است، از بقيه<br />
زندگی اجتماع، حيات اقتصادي، سياسي، قضائی و معنوی وی<br />
جدا نيست. درك شان نزول اين همه سخنان آراسته و دلانگيز،<br />
بدون درك محيط اجتماع آنها محال است. لذا بايد نخست ديد<br />
جامعه ديرينه ما از چه مراحل و منازلی در سفر دراز و رنجبار<br />
خود گذشته و چه مسير تكاملی خاصی را طی آرده است. تاريخ<br />
نويسان ما دورهبندی تاريخ آشور را براساس سلسله شاهان يا<br />
ايلغار اقوام و قبايل بيگانه نهادهاند. مسلم است آه تحول<br />
سلسلههای سلطنتی و يورش اجنبی را پايه گرفتن آاری است<br />
آسان ولی در عين حال آم مضمون و نادرست. معيار صحيح<br />
دورهبندی علمی توجه به تحولات سرشتی و بنيادی جامعه، پايه<br />
گرفتن تطورات اقتصادی و اجتماعی است. جامعه آشور ما نيز<br />
تابع همان قوانين عامی است آه جوامع ديگر انسانی برحسب آنها<br />
و به مقتضای آنها تطور و تكامل يافتهاند. طی قريب هفت هزار<br />
سال تاريخ در آشور ما، آه آن اقوام و قبايل گوناگون، از<br />
نژادهای مختلف آريائی و سامی وترك و مغول به فلات ايران<br />
يورش برده يا آوچيده و بتدريج با ساآنانش درآميختهاند، حيات<br />
مادی جامعه ما، از جهت ماهيت خود، همان مراحل را پيموده<br />
است آه بشريت در نقاط ديگر سياره ما گذرانده است، يعنی در<br />
آغاز نظام طايفهای و پدرشاهي (پاتريارآال) بتدريج جای نظام<br />
آمون اوليه را ميگيرد. سپس بردهداری رخنه ميآند و بسط<br />
مييابد و آنگاه فئوداليسم يا نظام اشراف و ملاآان زميندار و<br />
رعايای سر بفرمان آنها مستقر ميگردد و سپس آنطور که نسل<br />
معاصر شاهد آنست اين نظام جای خود را به سرمايهداری<br />
واميگذارد. منتها بايد بخوبی درنظر داشت آه توالی اين اشكال<br />
عمده اقتصادی و اجتماعی در ايران دارای ويژگيهای مهمی<br />
است آه در بروز آنها مختصات جغرافيائی و تاريخی موثر بوده<br />
است. وظيفه آن محققان ايرانی آه خواستارند تحليل علمی تاريخ<br />
دور و دراز وطن خود را بدست دهند، همانا آشف اين<br />
ويژگيهاست. مثلا نظام بردگی در ايران بدان شكل آلاسيك آه<br />
در يونان و رم ديده ميشد، وجود نداشته و رژيم بردهداری تحت<br />
تاثير سلط عميق مقرارت پاتريارآال بيشتر جنبه بردگی خانگی<br />
بخود گرفته و حتی قرنها پس از بسط مناسبات فئودالی، اين<br />
بردگی در مقياسی وسيع در ايران باقی بوده است. شايد بتوان<br />
گفت آه نظام بردگی در آشور ما نوعی سير خفی داشته و در<br />
متن نظام پاتريارآال و سپس فئودال خود را نهان آرده بود!؟ و<br />
اما فئوداليسم در آشور ما نخست دارای اين خصيصه است آه<br />
سخت بطول انجاميده و عمر آن "ابديتي" را دربر گرفته است.<br />
فئوداليسم در آشور ما از اواخر حكومت اشكانيان و<br />
اوائل ساسانيان پديد ميشود و فقط ما از نيمه دوم قرن بيستم<br />
شاهد زوال تدريجی و نهايی آن هستيم. ويژگيهای اقتصادی و<br />
اجتماعی فئوداليسم ايرانی بسيار است و با فئوداليسم آلاسيك<br />
فرانسه و ديگر آشورهای اروپای غربی تفاوتهای جدی، نه در<br />
ماهيت بلكه در اعراض دارد. طی هفده قرنی آه فئوداليسم در<br />
ميهن ما استوار بود، سيمايش يكسان نماند و در آن دگرگونيهای<br />
مهمی روی داد. ميتوان از قرن سوم تا قرن هفتم و هشتم ميلادی<br />
را دوران پيدايش، بسط و استقرار تدريجی نظام فئودالی و تجزيه<br />
مالكيت مشاع پاتريارآال در ده و تبديل دهقانان آزاد به رعايا<br />
شمرد. از آن زمان تا قرن چهاردهم ميلادی فئوداليسم <strong>راه</strong> نضج و<br />
اعتلاء خود را طی آرد و سر در نشيب نهاد. ايلغار مغول بحران
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
45<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
فئوداليسم را تشديد آرد و آنرا بسوی انحطاط برد. از آن هنگام تا<br />
قرن آنونی دوران انحطاط و بحران عميق و مكرر رژيم راآد<br />
فئودالی و دوران تجزيه دردناك پيكر اجتماع ماست. آن نطفههای<br />
سرمايهداری آه در بهترين دوران صفوی بنظر ميرسيد در<br />
ايران آغاز رشد نهاد، زود مختنق شد و رآود جامعه ادامه يافت.<br />
تنها در پنجاه سال اخير سرمايهداری امكان پذيرفت رشد آند.<br />
شرايط جغرافيای آشور ما، دشواری مسئله آب، وجود<br />
دائمی قبايل چادر نشين و آوچنده در آنار مردم ساآن در ده و<br />
شهر، گذار دائمی قبايل آسيايی جويای چراگاههای خرم از آشور<br />
ما، بنوبه خود عواملی است آه در سير تكامل جامعه اثرات عميق<br />
خود را باقی گذاشته است. از شگفتي های غمانگيز تاريخ آشور<br />
ما يكی اين است آه در چند مورد در داخل جامعه بسياری از<br />
محملهای تكامل سريع پديد شده ولی يورشها و جنگهای خرابی<br />
گستر و در دوران اخير تسلط استعمار، آن محملهای جنينی را<br />
پامال و نابود آرده است.<br />
سراسر تاريخ ديرين ايران از نبردهای تلخ و دشوار<br />
مردم، نبرد عليه طبيعت ناسازگار، نبرد عليه مهاجمين يغماگر و<br />
استيلاجو، نبرد عليه شاهان و حكام و اشراف ستم پيشه، نبرد عليه<br />
جهالت پروران و خرافهگستران اشباع است و از درون اين<br />
پيكارهای سخت و خونين، بارها و بارها مردانی با صفات بزرگ<br />
انسانی و عقلهای روشن و عزمهای آهنين برخاستهاند و برای<br />
استقلال، آزادي، تكامل معنوي، حريت فكری و وارستگی انسانی<br />
بسختی رزميدهاند.<br />
در دورهبندی علمی تاريخ ايران بايد توالی جبری اشكال<br />
اقتصادی و اجتماعی اين مبارزه سخت و تلخ مردم و پيشوايان<br />
وی برضد دشمنان و آن خصيصههای معينی آه به جامعه ما<br />
سيمای ويژه آنرا اعطا ميآرد پايه قرار گيرد. تنها پس از اجراء<br />
دورهبندی صحيح تاريخ ايران، ميتوان دورهبندی تاريخ تكامل<br />
ادبی را بر اساس دورهبندی سراسر تاريخ اقتصادي، اجتماعي،<br />
سياسی و معنوی جامعه ما روشن آرد.<br />
در عين حال بايد درنظر داشت آه خود رشته تكامل<br />
ادبی در هر جا و از آنجمله در آشور ما دارای قوانين ويژه<br />
درونی خود است، زيرا در پيدايش مكاتب و آثار ادبی و در تشكل<br />
جهانبينی اديبان وسخنوران علاوه برنقش درجه اولی آه محيط<br />
اقتصادی و اجتماعی و معنوی بازی ميآند، خود سنن و موازين<br />
ادبی و پيشههای خاص آن حرفه، مختصات زبان، فرهنگ عوام<br />
يا فولكلور، جريانات ادبی آشورهای ديگر دارای تاثير محسوس<br />
و انكارناپذير است. پيدايش و تحول سبكهای مختلف در شعر از<br />
خراسانی و عراقی ودر نثر از مرسل و مصنوع و بروز اصناف<br />
مختلف ادب و رونق آنها، مانند حماسه و وصف و شعر عرفانی<br />
و غنائی و واقعهنگاری و مقالهنويسی و تدوين مواعظ حكمی و<br />
دينی و هزل و مطايبه و مديحه شاهان و وزيران و نعمت خاندان<br />
نبوت و تعزيت آلعلی و امثال آن همه و همه تنها در مقطع<br />
تشريح شرايط محيط اقنصادي، اجتماعي، معنوی و ادبی زمان<br />
قابل توضيح است و تنها بدينسان ميتوان فلسفه بروز مكاتب و<br />
آثار و ارزش و مقام و توجيه و سمت تاريخی آنها را شناخت و<br />
نوآور را از مقلد و مبدع را از متتبع جدا آرد. تنها در اين مقطع<br />
است آه سخنوران و آثار آنها از موجودات هماهنگ و يكنواخت<br />
و آسالتبار به مقولات تاريخی مشخص آه دارای هويت روشن<br />
و خاص خود هستند بدل ميشوند. دامنه تحقيق وسيع است. اغراق<br />
نيست اگر گفته شود آه بر روی آثار منظوم سخنوران قدراول<br />
مانند شاهنامه فردوسي، خمسه نظامي، مثنوی مولوي، آليات<br />
سعدي، غزليات حافظ پژوهندگان متعددی ميتوانند ساليان دراز<br />
از جهات مختلف بررسی آنند. بهمين ترتيب در آثار منثور<br />
پارسی نويسان از بلعمی و ابوريحان و گرديزی و بيهقی و<br />
نظاميعروضی و محمدبنمنور گرفته تا عنصرالمعالی و<br />
ابوالمعالی و قاضی حميدالدين و جرفادقانی و راوندی و عوفی و<br />
نسفی و جوينی و رشيدالدينفضلاالله و خواندمير و بسيار ديگر.<br />
نسلها لازم است تا به اسلوب صحيح اين تل آشفته گوهرهای<br />
شاهوار را طبقهبندی آنند و در طبلههای خاص نهند و بر آن<br />
تشريح و توضيح آافی بنويسند و در تالارهای قرون زيورهای<br />
روح و خرد مردم ايران را بگسترند و جلوه آنرا چنانكه شايد و<br />
بايد بنمايانند؛ و الا بر اين تل مغشوش تنها بهترين و شناختهترين<br />
گوهرها تابشی دارند و ای چه بسا آاوشهای تاريخی و تحقيقي،<br />
نقدها و سنجشهای ماهرانه، تشريحات و تفسيرات بجا بتواند<br />
يافتهای جانفروز فراوانی را بخواستاران عرضه دارد.<br />
رستاخيز مردم ايران<br />
نكته ديگری آه طرح و حل آنرا در اين مقال ضرور<br />
ميشمرم مسئله نقشی است آه ارثيه گرانبهای ادبی ميتواند و بايد<br />
در رستاخيز خلق ايران ايفاء آند. هيچ ايرانی آگاه و حساس،<br />
ترديد ندارد آه وطن او آه زمانی از آانونهای پرتوفشان مدنيت<br />
بود و بزرگترين انديشهوران و هنرمندان و بهترين صنعتآاران<br />
و آزمودهترين آشاورزان و باغبانان در شهرهای انبوه و<br />
روستاهای خرم و آبادش ميزيستهاند، اينك ديريست از قافله<br />
تندپوی تاريخ واپس مانده و بانگ درای آاروان ترقی را تنها از<br />
منازل دور به نحوی مبهم ميشنود. برای جبران عقب ماندگی<br />
يكي- دوقرنی ما در زمينه علم وهنر و صنعت و آشاورزی و<br />
سازماندهی، مسلماْ يك عمل جسورانه جهشوار لازم است تا<br />
بتواند هر چه زودتر ما را به هدف برساند و برای اجرای اين<br />
جهش نيز بايد تمام نيروها را بحداعلی گرد آورد و بسيج آرد و<br />
به جنبش واداشت و با عزمی پولادين و عقلی واقعبين و جانی<br />
شيفته هدف و دلی بی باك به پيش شتافت.<br />
ايران نيازمند يك رستاخيز عميق و وسيع مادی و<br />
معنوی است. نياز مهم و مرآزی و تاريخی ميهن ما چنين است و<br />
بهمين جهت در عرضه داشت ارثيه ادبی ايران به جامعه، بايد اين<br />
نياز تاريخی را آنی از نظر دور نداشت.<br />
آيا بين محتوی ارثيه ادبی و اين نياز مهم تاريخ آنونی<br />
آشور ما يعنی ضرورت ايجاد رستاخيز ژرف در حيات آشور<br />
تضادی است؟ آری و نه.
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
46<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
آري، تضاد است، زيرا سخن آفرينان آهن ايرانی در<br />
شرايطی ميزيستهاند آه با شرايط آنونی تاريخی سخت متفاوت<br />
بود. ارثيه ادبی ما بطور عمده يك ارثيه قرون وسطائی است و<br />
هنوز ثروت ادبی قريبالعصر و هم عصرما بآن اندازه از مايه و<br />
عمق و ارزش و نفوذ نرسيده است آه بتواند با آن ارثيه قرون<br />
وسطائی پهلو بزند، يعنی ما در قرنهاي13و 14هجري<br />
20 ميلادي)هنوز نتوانستهايم در شعرو نثر آنچنان آثار عظيم و<br />
واقعاْ برجسته ادبی بوجود آوريم آه در قرنهای تا<br />
8هجري(10تا14ميلادي) پديد آورده بوديم. معنای اين سخن<br />
چيست؟ معنای اين سخن آنست آه حداقل500 تا600 سال و<br />
حداآثر900 تا سال فاصله زمانی ما را از بهترين و<br />
برجستهترين آثار ادبی پارسی دور ميآند! و اين فاصله زمانی<br />
بسيار بزرگی است. مقتضيات و نيازمنديهای رشد و حيات جامعه<br />
ما در آن ايام بكلی ديگر بود. فيالمثل زمانی بود آه خوشفكرترين<br />
و آزادهترين ايرانيان برخی تعاليم عرفانی يا شيوه رندی و<br />
قلندري( بقول حافظ: شيوه خوشباشي) يا تشيع و باطنيگری را<br />
سپری برای نبرد فكری و مقاومت روحی عليه تسلط بيگانگان و<br />
دستنشاندگان و ايدئولوژيهای خادم آنها قرار ميدادند. در آن<br />
ايام آه نزاعهای خونين فرق متكلمين از معتزله و اشاعره و<br />
فرق مذهبی از ناصبی و رافضی و تعصبات دينی خشك مغزانه و<br />
مراعات سالوسانه آداب و رسوم ملالآور مذهبی و غيره و غيره<br />
همهگير بوده، جهانپرستی مولوی و اينكه مذهب عشق را جانشين<br />
مذهبها ميآرد و همه افراد بشر را يك گهر ميدانست و<br />
ميگفت:<br />
اختلاف خلق از نام اوفتاد چون بمعنا رفت آرام اوفتاد<br />
و يا ميگفت:<br />
ازآفر و ز اسلام برون است نشانم<br />
از فرقه گريزانم و زنار ندانم<br />
يعنی نظرياتی آه از باور او به وحدت وجود ناشی<br />
ميشده، يا آزاد انديشی خيام و حافظ آه زرق و ريای فقيهان و<br />
صومعهداران و زاهدان گم<strong>راه</strong> را بباد سخره ميگرفتهاند و<br />
برخورداری از زيبائيهای جهان را اندرز ميدادهاند، نقشی<br />
مترقی داشت و تموجات ارواح سرآش و طاغی و بندناپذير بود.<br />
ولی امروز، در شرايط ديگر، همان آثار بويژه اگر بدون درك<br />
عميق و مجزا از تحليل علمی بررسی شود ميتواند از جهت<br />
ايجاد روحيههای اتكالی و لاابالي، روشهای بيبند و بار و طفيلی<br />
منشانه نقشی زيانبخش، بازی آند.<br />
مثلاْ، زمانی ثنای پادشاهان و ديگر"ارباب بيمروت<br />
دنيا" آه حمايت مادی و معنويشان شرط ضرور آار و فعاليت<br />
اهل علم و ادب بود، پديدهای متداول و رايج و عادی شمرده<br />
ميشد ولی امروز اين پديدهای ارتجاعی است، و از اين نكات<br />
فراوان ميتوان ذآر آرد. بهمين جهت درست است اگر گفته شود<br />
بين محتوی ادبيات قرون وسطائي (بخصوص در صورت درك<br />
سطحی آن) و نيازمنديهای آنونی معنوی جامعه ما نوعی تضاد<br />
است. ولی، نه، تضاد نيست، اگر گنجينه ادبی گذشته با تنقيح و<br />
تنظيم لازم و بنحوی آه در جهت خواست تكامل معنوی جامعه<br />
است، در دسترس وی قرار گيرد. انديشههای جانبخش، افكار<br />
انساندوستانه و خردمندانه و نكات و حكايات و داستانهای<br />
عبرتانگيز آه پرورنده بهترين عواطف بشردوستی و فداآاری<br />
در <strong>راه</strong> حقيقت و مردم است در اين گنجينه به وفور وجود دارد و<br />
بخوبی ميتوان از آن برای اعتلای روح مردم و بوجود آوردن<br />
عواطفی سرزنده، اميدوار، راسخ و چالاك آه لازمه شرآت در<br />
پيكارهای بزرگ تاريخی است استفاده آرد.<br />
اآنون بايد ايرانی باور داشته باشد آه بدون معرفت دقيق<br />
قوانين طبيعت و اجتماع، بدون نبردهای سخت و دشوار، بدون<br />
عملی همبسته و متحد، بدون لجاج در هدف و اميد آاهشناپذير به<br />
آينده، نميتوان درعرصه تاريخ پيروز شد. تاريخ را برای<br />
آاهلان، پنداربافان، خودپسندان مستغرق در خويش، عشرت<br />
طلبان، منتظران معجزات غيب نساختهاند. تاريخ تنها در مقابل<br />
معرفت مقتدران و اقتدار صاحبان معرفت تسليم ميشود، نه<br />
درمقابل سرشك و آه و دعا و ندبه خواری و زاري. پرورش<br />
نسلی نيرومند و آگاه و رزمجو- اين است محمل معنوی اجرای<br />
رستاخيز موفقيت آميز. اگر ما هنوز در رستاخيز ملی خود فاتح<br />
نشدهايم مسلما" ضعف اين محمل معنوی تاثير داشته است.<br />
شادروان احمد آسروی آه شيفته اعتلای ميهن خود بود؛<br />
اين نكته را دريافته بود و به نبرد با فرهنگ نيرنگ آميز عصر<br />
برخاسته بود. ولی خطای آسروی در آنجاست آه وی در عين<br />
حال نقش تاريخی ايدئولوژيهای قرون وسطائی ما را، در دوران<br />
خود بدرستی درك نكرده و لذا متفكران بزرگ گذشته ما را آه با<br />
جانی پر درد و دلی پرسوز بسود انسانيت انديشيده و قلم زده<br />
بودند به ناروا بباد ناسزا گرفت. علل خذلان ايرانيان در قبال<br />
ايلغار مغول بغرنج تر از آنست آه شادروان آسروی تنها آنرا به<br />
شيوع انديشه عطارها و مولويها مربوط ميسازد. آری ميتوان<br />
گنجينه ادبيات قرون وسطائی ما را در مقطع نيازمنديهای جامعه<br />
معاصر، با زنده آردنهای هوشمندانه، از روی ذوق و متناسب،<br />
در اختيار مردم قرار داد و متون آامل و موثق را تنها برای<br />
پژوهندگان ادبی و لغوی تدارك ديد. اينكار از لحاظ ديگر نيز<br />
لازم است. در آثار منظوم و منثور ادبی آلاسيك مطالب فراوانی<br />
آه از جهت خوانندگان متوسط امروزی و دانشآموزان و<br />
دانشجويان زائد، ملالخيز، منسوخ، بيجلوه و بيجاذبه است،<br />
فراوان است. عرضه اين آثار بدين شكل و بدون توضيحات وسيع<br />
لغوي، ادبي، تاريخي، فلسفی و بدون حذف مدايح و نعتها،<br />
مطايبات و هزليات و درازنويسيها و قلمبهگوئيها و حكمت بافيها<br />
بيفايده و امثال آن، به هيچ وجه سودمند نيست، علاوه بر آنكه<br />
ديوان هر قافيه پردازی آه- با فرض مهارتش در تلفيق آلمات و<br />
ابيات- فاقد فكری دلنشين و طبعی جانافروز است، نبايد محل<br />
اعتنائی زائد بر سزاوار قرار گيرد و اگر متون دواوين فيالمثل<br />
ارزقيها، لامعيها، هلالی جغتانيها و نظائر آنها از جهت نياز<br />
تاريخی قابل حفظ و تحشيه است، از جهت استفاده عمومی بهای<br />
خاصی ندارد و همان بهتر آه تنها مهمترين آثار برجستهترين<br />
(19 و<br />
4<br />
1000
ر5<br />
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
47<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
شعراء و نثر نويسان ما، آنهم با آن تنقيح و ترتيب و تنظيمی آه<br />
ذآرش گذشت، در دسترس عامه و مورد استفاده آموزندگان ادب<br />
پارسی قرار گيرد.<br />
درباره ضرورت افزودن تعليقات وسيع و دقيق لغوي،<br />
ادبي، تاريخی و فلسفی به مهمترين آثار سخنوران عمده ما ذآر<br />
يك نكته ديگر نيز ضرور است: ادبيات ايران اعم از منظوم و<br />
منثور از اصطلاحات علوم عقلی و ايماني، اساطير تاريخی و<br />
قصص دينی اشباع است و آن رشتههای علوم و معارف قرون<br />
وسطائی آه زمانی تدريس ميشده، اينك به حق و بجا بوسيله<br />
علوم مثبته عصر ما از عرصه رانده شده است. طرز تفكر و<br />
منطق سخنوران ما بر جريانات عمده فكری عصر يعنی دين،<br />
آلام، عرفان، فلسفه زمان خود متكی بود و قرآن و احاديث قدسی<br />
ونبوی و روايات ماثوره از امامان و عقايد و احكام و افكار<br />
متداوله در پايه قضاوتها و احتجاجات آنها قرار داشت. آن جامعه<br />
فئودالی ويژه مشرق زمين با همه طبقات و قشرها و زمرههای آن<br />
آه تا چند ده سال پيش در آشور ما آاملا محفوظ مانده و<br />
جولانگاه فعاليت حياتی و فكری اديبان ما بود، بسرعت سترده و<br />
محو ميشود. اگر اين عوامل را در آنار عامل آهنه شدن بسياری<br />
از نكات زبانی و لغوی و اصطلاحات زبان فارسی و تاثير نقش<br />
جديتري آه در گذشته زبان عربی در شيوه نگارش پارسی داشته<br />
بگذاريم، آنوقت آاملا روشن ميشود آه گسست معنوی عميقی<br />
بين درك نسل معاصر و آتی ايران و ارثيه ادبی قرون وسطائی ما<br />
در آار پيدايش است. اين وضع ضرورت مطلبی را آه عنوان<br />
آردهايم يعنی افزودن انواع توضيحات دقيق و مستند را به آثار<br />
ادبی از جهت لغوي، ادبي، تاريخی و فلسفی موآدتر ميسازد و<br />
لازم ميگرداند آه برای جلوگيری از پيدايش و ژرف شدن اين<br />
گسست معنوی از هم اآنون تدابيری انديشيده شود.<br />
درباره مسئله مورد بحث در اين مقال از آنجمله راجع<br />
به ضرورت پرداختن بيشتر به ارثيه ادبی ايران در زبانهای ما<br />
قبل دري( پارسی باستانی اوستائي، پهلوی اشكاني، پهلوی<br />
ساساني) و آشنا آردن مردم با آن، راجع به ضرورت ترجمه آثار<br />
عمده برخی از ايرانيان تازی نويس مانند ابن مقفع، ابوحيان<br />
توحيدي، ابوعلی مسكويه، غزالي، ثعالبي، ابوالفرج اصفهاني،<br />
بديعالزمان همدانی و بسياری ديگر آه آثار هر يك در زبان عربی<br />
از جليلترين آثار شمرده ميشود و هموطنان اصلی آنها حق دارند<br />
از لذت اين آثار بهرهمند شوند و نيز ضرورت شناساندن وسيع<br />
ارثيه ادبی ايران به جهانيان گفتنيهائی بود آه بخاطر احتراز از<br />
اطناب از آنها بهمين اشاره گذرا اآتفاء ميشود. آنچه آه نوشته<br />
شده تنها فهرستی است از برخی انديشهها و آرزوها در اين اميد<br />
آه هم ميهنانی با مايه لازم و همت رسا از گوشه و آنار برای<br />
تحقيق آنها و نيزتحقيق آنچه آه خرد و ابتكار خود آنها در اين<br />
زمينه حكم ميآند، دست بعمل بزنند و دينی را آه نياآان و نسل<br />
حاضر برگردن آنها دارند ادا آنند.<br />
نقل به تلخيص از کتاب "مسائلی از فرهنگ، هنر و زبان"<br />
نوشته احسان طبری<br />
(بقيه<br />
کره شمالی سنگری که امريکا با فتح<br />
..... آن از ص 37)<br />
مشاور امنيت ملی ايالات متحده) و يا "رقيب و مخالف<br />
استراتژيک" (به نقل از جورج دابليو بوش) می تواند تغييراتی را<br />
در برنامه های نظامی پنتاگون موجب شود، از جمله در بافت<br />
ارتش و تبديل آن از نيرويی زمينی به نيرويی هوايی و دريايی.<br />
اين نيرو مجهز به بمب های قوی و راکت های دوربردی خواهد<br />
شد که قادر به تعيين سرنوشت جنگ از هزارها مايل فاصله می<br />
باشند.<br />
در هفته های گذشته همچنين بر تعداد نيروهای<br />
نظامی ايالات متحده در منطقه افزوده شده است. هدف اين<br />
اقدامات و بويژه جابجايی نيروهای ايالات متحده از اروپا به آسيا،<br />
به بهانه واهی دفع خطر کره شمالی، کشوری که دارای هيچگونه<br />
منابع نفتی نبوده و از زمان تاسيس تا کنون برای هيچکدام از<br />
همسايگانش تهديدی بشمار نيآمده، در واقع ايجاد فشار نه تنها بر<br />
آن کشور، بلکه از همه مهمتر فشار بر چين و تحميل سياست های<br />
ايالات متحده به آن کشور می باشد. اقدامات وسيع نظامی ايالات<br />
متحده در منطقه خليج فارس در جهت کنترل نفت منطقه بطور<br />
غيرمستقيم اقدامی است در اين جهت...<br />
با توجه به اين پيش زمينه و با توجه به اينکه به<br />
وعده های داده شده، بويژه در ارتباط با تاسيس دو رآکتور<br />
هستهای 1000 مگاواتی که قرار بود که تا سال<br />
رسيده و مورد بهره برداری قرار گيرد جامه عمل پوشانده نشد،<br />
کره شمالی کار بر روی تاسيسات هسته ای يونگ بيون را از سر<br />
گرفت. اين اقدام را منابع دولتی آن کشور ضرورت فوری در<br />
رفع کمبود انرژی اعلام داشتند. تا کنون به هيچ وجه اثبات نشده<br />
که آن کشور از نظر تکنولوژيکی قادر به توليد پلوتونيوم مورد<br />
استفاده در بخش نظامی می باشد...<br />
کره شمالی با اتخاذ سياست اخير بويژه دو هدف را<br />
دنبال می کند:<br />
2003 باتمام<br />
اول- صرف نظر از تبليغات و اقدامات پروپاگانديستی پرده از<br />
سياست دوگانه ايالات متحده بردارد؛<br />
دوم- پيونگ يانگ با اين اقدام در صدد است، حداقل رسماً<br />
بعنوان "دشمن" برابر حقوق شناخته شود و بطور همزمان نشان<br />
دهد که با روی کار آمدن رئيس جمهور جديد کره جنوبی<br />
اختلافات دو کره حتی بدون مداخله خارجی قابل حل هستند.<br />
Rahe Tudeh No. <strong>123</strong> März 2003<br />
Postfach 126926, 10609 Berlin Germany<br />
:<br />
Postbank Essen, Konto No. 0517751430<br />
BLZ 360 100 43, Germany<br />
،Euro 2 4 دلار آمريكا و<br />
2.5 Euro, 4 US$ & 4.5 Canada $<br />
شماره حساب بانكی<br />
4/5 دلار آانادا<br />
تلفن تماس 0049-30-33505799<br />
آدرس اينترنت:<br />
آدرس ایميل:<br />
http://www.rahetude.de<br />
anore@gmx.de
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
48<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
پراودا فاش ساخت:<br />
مذاکرات مخفيانه<br />
روزنامه پراودا در تاريخ 28 مارچ در يک افشاگری<br />
بی سابقه نوشت: ايران در ديدار مخفيانه با امريکائیها به آنها<br />
قول داده است که کمال همکاری را در مرزهای خويش با عراق<br />
با آنها خواهد داشت. در ازای اين تعهد ايران، امريکا نيز قبول<br />
کرده است که اردوگاه سازمان مجاهدين خلق را بمباران کند. اين<br />
سازمان 1200 پرسنل در اردوگاه مرکزی خود در خاک عراق<br />
700 دارد که نفر آنها مسلح می باشند. در روزهای گذشته<br />
امريکا اردوگاه مجاهدين را نيز زير بمباران هوائی خود قرارداده<br />
است.<br />
شليک انحرافی ممکن نيست!<br />
گلف نيوز، که معمولا اخبار پراودا و نيروهای مترقی<br />
روسيه را منتشر می کند نيزدر همين تاريخ و با عنوان "شوخی<br />
سياه پنتاگون"<br />
از سال تا حدود ماهواره نظامی در مدار<br />
زمين قرار گرفت که به امريکا توانائی هدايت بيش از<br />
راکتها از طريق ليزر جهت رسيدن به هدف های مورد نظر را<br />
داد، بنابراين بسيار بعيد و دوراز محاسبه است که راکتها و<br />
موشکهای پرتاب شده از سوی امريکا به اهداف ديگری غير<br />
آنچه مورد نظر است اصابت کند. (به اين ترتيب اصابت راکت<br />
به مواضعی در آبادان و سردشت ايران، نمی تواند يک اشتباه و<br />
انحراف مسير باشد)<br />
90 درصد<br />
24<br />
نوشت: .<br />
1996 1995<br />
همکاری عملی ايران با امريکائی<br />
arte<br />
2<br />
خبرگزاری اينترفاکس و شبکه تلويزيونی که<br />
مرکز آن در شهر استراسبورک و محصول مشترک فرانسه و<br />
آلمان است نيز گزارش دادند: نيروهای گشتی سپاه پاسداران در<br />
خليج فارس يک قايق حامل مواد منفجره را که از عراق به سمت<br />
کشتیهای امريکائی در حرکت بود توقيف کرده و تحويل<br />
نيروهای نظامی امريکائی مستقر در خليج فارس دادند. بدليل اين<br />
همکاری، امريکا از جمهوری اسلامی سپاسگزاری کرد. اين خبر<br />
همزمان با تظاهرات صلح و مخالفت با جنگ در عراق که در<br />
ايران ترتيب داده شده بود، انتشار يافت.<br />
در صفحات اين شماره میخوانيد:<br />
-سرمقاله شماره<strong>123</strong>. 3-شو<strong>راه</strong>ا يگانه تشکل مردمی چرا<br />
جبهه؟ و چرا "جبهه واحد دفاع از جمهوريت" –اين عمامه را چه<br />
کسی بر سر می گذارد؟ 12-زندان قصر موزه آرزوهای در اختناق<br />
خفته دو نسل طيب حاج رضايی اول تيرباران شد، بعدا "حرّ" شد!<br />
19- دفتر تحکيم وحدت و اصلاحات؛ نقش شو<strong>راه</strong>ا در دفاع از<br />
اصلاحات در ونزوئلا 30- سخنان فيدل کاسترو درباره جنگ درعراق<br />
ارزيابی روزنامه پراودا از بحران اقتصادی در امريکا و ريشه<br />
های گسترش جنگ در خاورميانه -39 مجموعه نظرات و ديدگاه<br />
های احزاب کمونيست آلمان، فرانسه و کمونيست های پاکستان، عراق<br />
و نيروهای مترقی کرد در عراق و ترکيه 11 سپتامبر <strong>راه</strong><br />
<strong>توده</strong> با عنوان "رايشتاک قرن يک سال سرنوشت ساز برای<br />
ايران43 – احسان طبری: رستاخير ايران با قيام عليه جهالت و خرافه<br />
توضيحاتی پيرامون<br />
محتوای نشريه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
و سايت اينترنتی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
48)<br />
56<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> با يکماه تاخير در صفحه صفحه<br />
نشريه و8 صفحه ضميمه) منتشر شد. شتاب حوادث ايران و<br />
منطقه به گونه ايست که ضرورت افشاگری خبری در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
جای خود را هرچه بيشتر به تفسير وقايع داخل کشور و بازتاب<br />
مواضع احزاب و نيروهای مترقی کشورهای منطقه و جهان داده<br />
است. به همين دليل در اين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر حجم ترجمه مطالب<br />
و نظرات افزوده شده است، همچنان که تحليل و تفسير رويدادهای<br />
مهم ايران و برخورد با نظرات و ديدگاه های نيروها و<br />
سازمانهای داخل کشور از حجم و وزنی بيش از شمارههای<br />
گذشته برخوردار شده است. از جمله در باره ديدگاه های جديد<br />
دفتر تحکيم وحدت و يا دلائل شرکت نکردن بيش از<br />
واجدين حق رای در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و يا ضرورت تمرکز<br />
نيروهای طرفدار تحولات در يک جبهه واحد، تحت يک شعار<br />
مشخص و بازتاب دهنده ضرورت شرايطی که ايران در آن قرار<br />
دارد.<br />
اين تغييرات که همگی مورد تائيد هيات سردبيری و<br />
سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> قرار گرفته است، که اميدواريم خوانندگان<br />
و مشترکين <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> نيز آن را تائيد کنند و چنانچه نظرات<br />
اصلاحی دارند آن را با ما در ميان بگذارند. البته کوشش خواهد<br />
شد، <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> همچنان بصورت ماهانه منتشر شود.<br />
همزمان با اين تغييرات، هيات سردبيری و سياستگذاری<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر گسترش و فعالترکردن سايت اينترنتی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> تاکيد<br />
کرد و به همين دليل اين سايت با تغييراتی اکنون روی شبکه<br />
اينترنتی است. اين سايت سيرتکاملی خود را طی می کند و با<br />
آغاز انتشار اخبار روز، بخشی از وظيفه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> را با توجه به<br />
سرعت حوادث در اين زمينه برعهده خواهد گرفت. پس از ديدن<br />
اين سايت، نظرات و پيشنهادهای تکميلی خود را با ما در ميان<br />
بگذاريد و بويژه ما را از جهت تهيه عکس ياری کنيد. همچنين،<br />
از آنجا که فروش نشريه در برخی فروشگاه های مراکز <strong>راه</strong> آهن،<br />
مانند شهرهای برمن و مونستر با جابجائی مديريت اين<br />
فروشگاهها با دشواری فروش نشريات ايرانی و عربی روبرو<br />
شده، خوانندگان <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در اين دو شهر آلمان می توانند، چنانچه<br />
در تهيه نشريه از فروشگاه های جايگزين با دشواری <strong>راه</strong> روبرو<br />
هستند، نشريه را با 48 اويرو برای يکسال آبونمان شوند. اين<br />
پيشنهاد شامل خوانندگان نشريه در ديگر شهرهای آلمان نيز<br />
میشود و از جهت تسهيلات کار توزيع برای ما نيز مطلوب تر<br />
است.<br />
50 درصد<br />
-6<br />
- 8<br />
-26<br />
39- اعلاميه<br />
32<br />
-41 "21<br />
-13<br />
-31
<strong>123</strong><br />
فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />
49<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />
<br />
مصاحبه راديوئی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در باره حمله نظامی امريكا به عراق<br />
هنوز حاآميت ايران نمی داند<br />
جهان به آدام سو می رود<br />
مقابله با امر مهم وحدت ملی و تقسيم جامعه به انواع غير خودی ها<br />
و رفتن به سوی زدوبندهای خارجی بزرگترين دليل عدم درك شرايط است!<br />
راديو صدای ايران آه از امريكا برای ايران برنامه پخش می آند، در بخش يكشنبه شب 13 بهمن ماه خود (به وقت ايران صبح دوشنبه<br />
گفتگوئی را با دو سئوال<br />
حمله نظامی امريكا به عراق و عوارض و پيامدهای آن برای جهان<br />
2- امكانات جهانی برای جلوگيری از حرآت ماشين جنگی امريكا و بويژه جنبش صلح جهانی<br />
با سردبير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> انجام داد. در همين برنامه بصورت همزمان و با سئوالاتی مشابه با خانم شيرينه هانتر مسئول سابق ميز ايران در<br />
موسسه استراتژيك واشنگتن نيز گفتگو ادامه يافت. بخش نخست اين گفتگو، يعنی حمله نظامی امريكا به عراق يكشنبه شب<br />
پخش شد و بخش دوم آن 21 بهمن ماه (به وقت امريكا و ايران) پخش شود. از زمان انجام و پخش اين گفتگو بيش از يکماه و<br />
نيم می گذرد، اما سير رويدادها و آغاز حمله نظامی امريکا به عراق اين گفتگو را همچنان به روز نگهداشته است که در زير می<br />
خوانيد:<br />
13 بهمن<br />
20 و<br />
14 بهمن)<br />
-1<br />
راديو صدای ايران: حمله نظامی به عراق واقعا موجب<br />
روياروئی اروپا و امريكا خواهد شد؟ نگاه چپ به اين رويداد<br />
چگونه است؟ واقعا جهان جنگ جديدی را شاهد خواهد شد؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>: حمله نظامی به عراق پيش از اينكه يك جنگ نظامی<br />
باشد يك جنگ اقتصادی است با ابزار نظامي. ما از اين زاويه به<br />
مسئله نگاه می آنيم. اين جنگ در حقيقت بين بخشی از جهان<br />
سرمايه داری با بخش ديگری از همين جهان است. مثل اشغال<br />
فرانسه در جنگ دوم جهانی توسط آلمان هيتلري. در آن جنگ هم<br />
مثل ماجرای عراق امروز، لهستان نخستين خاآريز بود؛ در<br />
حاليكه اين لهستان هم در آن تاريخ نه قدرت اقتصادی بود و نه<br />
قدرت نظامی اما پل عبور به بخش مهمی از خاك شوروی آن<br />
روز و خيز آلمان برای رسيدن مستقيم به نفت بود.<br />
ما اآنون و بيش از سال پس از فروپاشی اتحاد<br />
شوروی آه جبهه متحد آشورهای بزرگ سرمايه داری در برابر<br />
آن تشكيل شده بود شاهديم آه در غياب آن دشمن مشترك، جنگ و<br />
رقابت بين متحدان ديروز شروع شده است. درست مثل پايان<br />
جنگ با آلمان آه متحدين آن جنگ پس از شكست آلمان هيتلری<br />
از هم جدا شدند و بلوك بندی ناتو را تشكيل دادند. امريكا و<br />
انگلستان آه در آن جنگ با شوروی عليه آلمان متحد بودند، بعد<br />
از جنگ عليه شوروی با آلمان متحد شدند.<br />
به نظر ما آنچه آه با سرعت در حال شكل گيری است<br />
و حوادث سالهای آينده جهان را رقم خواهد زد شباهت دارد با<br />
يارگيری ها و حوادث پايان دهه و آغاز دهه يعنی<br />
سالهائی آه امريكا موفق شد بحران اقتصادی خودش را به اروپا<br />
منتقل آند و وقتی از دل اين بحران آلمان هيتلری بيرون آمد و به<br />
جان بقيه آشورهای اروپائی افتاد آنوقت امريكا نقش ناجی را<br />
برای جهان سرمايه داری پيدا آرد و وارد صحنه شد. اآنون هم<br />
تقريبا شبيه همان دوران است. يعنی شما در همان امريكا قطعا<br />
شاهد نتايج حاصل از بحران اقتصادی در اين آشور بصورت<br />
بيكاري، آم شدن قدرت خريد مردم، ورشكستگی واحدهای آوچك<br />
توليدی و خدماتی و آاهش بيمه ها و گرانی هستيد. اين وضع تا<br />
حدود قابل توجهی در اروپا هم هست و درحال رشد است.<br />
اين يكی از همان بحران های ادواری توليد در نظام<br />
سرمايه داری است. <strong>راه</strong> حل هائی آه برای آن پيدا می آنند نه<br />
آاهش در آمد و سود سرمايه داران و تقسيم ثروت در جامعه،<br />
بلكه فشار به جامعه و ادامه بهره گيری و سود است و رقابت هم<br />
بين خودشان برای سلطه بر بازارهای مصرف و انرژي. البته<br />
ترديد نيست آه اشكال اين بحران و شيوه هائی آه برای فرار از<br />
آن اتخاذ می آنند، در مقايسه با دهه 1930 مدرن تر و پيچيده تر<br />
است، بهرحال 60 سال از آن زمان گذشته است.<br />
در اين بحران بسيار قانونمند در نظام سرمايهداری<br />
قویترها ضعيف ترها را می بلعند، بازارشان را از چنگشان در<br />
میآورند، آنها را به ابزار و متحد سياست های جنگی و اقتصادی<br />
خود تبديل می آنند و سرانجام همان میشود آه اآنون بين اروپا<br />
و امريكا شاهد آغازش هستيم. يعنی ضعيف ترين آشورهای<br />
30. اروپائی از نظر اقتصادی برای آنكه خودشان را حفظ آنند خود<br />
20<br />
10
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
50<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
را به ماشين جنگی امريكا وصل آرده اند و چند قدرت بزرگ<br />
اقتصادی در اروپا برای آنكه از بلعيده شدنشان توسط امريكا<br />
جلوگيری آنند و از انتقال و افزوده شدن بحران اقتصادی امريكا<br />
به اقتصاد بحران زده خودشان جلوگيری آنند درآنار يكديگر<br />
قرار گرفته اند. مثلا آلمان و فرانسه ناگهان دست در دست هم<br />
گذاشته و در برابر سياست جنگی امريكا ايستاده اند و از آن<br />
طرف آشورهائی مثل اسپانيا، ايتاليا، پرتقال و در شرق اروپا<br />
آشورهائی مثل لهستان و مجارستان و جمهوری چك خودشان را<br />
به امريكا چسبانده اند. همه اين بلوك بندی های جديد آه هنوز بايد<br />
منتظر تكميل شدن آنها و جابجائی ها در درون آنها بود برای<br />
حوادثی آه هنوز در <strong>راه</strong> است شكل می گيرد. به اين ترتيب پيمان<br />
نظامی ناتو به آن صورت آه ما می شناختيم تقريبا آارش تمام<br />
شده است و جهان وارد فصل نوينی از يارگيری های نظامی شده<br />
است. ما حتی می توانيم، اگر حوادث بازدارنده ای پيش نيآيد به<br />
اين هم از هم اآنون فكر آنيم آه گام های عملی برای پايان يافتن<br />
موجوديت آنونی اروپای واحد و دگرگون شدن موقعيت پول واحد<br />
اروپا و پارلمان اروپا برداشته می شود. ترآيب آن تغيير خواهد<br />
آرد و موجوديت آن به شكل ديگری شايد ادامه يابد، اما آنچه<br />
مسلم بنظر می رسد و با آغاز قرار گرفتن 8 آشوراروپائی در<br />
آنار ماشين جنگی امريكا عملا گام های عملی برای اين دگرگونی<br />
برداشته شده است وامريكا حتما برای تثبيت برتری خود بر اروپا<br />
همه آوشش خودش را برای از بين بردن اروپای واحد خواهد<br />
آرد، همچنان آه می بينيد از دل اين اروپای واحد تا حالا<br />
آشور آن را بطور مستقل از بقيه با خودش هم<strong>راه</strong> آرده و از<br />
دامن اروپای واحد جداساخته است.<br />
به اين ترتيب ما به سمت جهان پر حادثه و بسيار<br />
بغرنجی پيش می رويم، آه شايد اگر امشب فرصتی شد در باره<br />
امكانات جلوگيری از آن و زمينه های مقاومت بشريت در برابر<br />
آن و همچنين جنبش آنونی صلح و ماهيت و توان واقعی آن<br />
خدمت شما و شنوندگانتان صحبت خواهيم آرد.<br />
در اين ميان آشورهای جهان سوم هم به نوعی در اين<br />
صف بندی ها جائی برای خودشان پيدا می آنند. مثل جنگ دوم<br />
آه رضا شاه تصورآرد اگر از انگلستان فاصله بگيرد و خودش<br />
را به آلمان وصل آند، با توجه به اينكه تا آن موقع آلمان قدرت<br />
پيروز جنگ بود و انگلستان زير بمباران بهتر است. در همين<br />
آتاب خاطرات مادر شاه سابق ايران و مادر بزرگ رضا پهلوی<br />
اين نكات بسيار خوب و صادقانه مطرح شده است و ما حتما<br />
بخش هائی از اين آتاب با ارزش را در نشريه خودمان "<strong>راه</strong><br />
<strong>توده</strong>" منتقل خواهيم آرد.<br />
روسيه در موقعيت جديد<br />
در اينجا يك وزنه بسيار بزرگ و مهم وجود دارد آه<br />
هنوز سنگينی خود را بطور آامل در يك طرف نگذاشته است.<br />
اين وزنه روسيه است. آشوری آه هنوز از نظر اتمی و<br />
تكنولوژی فضائی بعد از امريكا قرار دارد و آلمان و فرانسه<br />
بصورت وسوسه انگيزی به اتحاد با آن می انديشند. همانطور آه<br />
امريكا با نگرانی از اين اتحاد با ايجاد انواع فشارها و زمينه<br />
چينی ها سعی می آند جلوگيری آند. مثل دمل چرآين چچن و يا<br />
حوادث تروريستی در مسكو و يا استقرار مستقيم اتمی در لهستان<br />
عليه روسيه و انواع ديگر پيش بينی ها.<br />
مسئله اينطور است آه آلمان و فرانسه در يك صورت<br />
می توانند به قدرتی در برابر امريكا تبديل شوند و از خودشان<br />
دفاع آنند آه با روسيه متحد شوند. حاصل اين اتحاد در اولين<br />
مرحله انتقال تكنولوژی مدرن آلمان و فرانسه به روسيه و باز<br />
سازی و مدرن سازی صنايع روسيه و در عين حال جلب حمايت<br />
مهم اتمی و فضائی روسيه در يك اتحاد استراتژيك با آلمان و<br />
فرانسه است. اما اين اتحاد برای اين دو آشور اروپائی خالی از<br />
نگرانی نيست. نگرانی اصلی اينست آه چنين اتحادی در عين<br />
حال آه اجتناب ناپذير به نظر می رسد باعث تقويت موقعيت چپ<br />
در روسيه و بازتاب آن در اروپا خواهد شد. بهرحال شما می<br />
دانيد آه هنوز بزرگترين و قوی ترين حزب در روسيه حزب<br />
آمونيست اين آشور است و پارلمان روسيه هم تقريبا در اختيار<br />
اين حزب است. احزاب آمونيست در آشورها و جمهوری های<br />
تازه تاسيس شوروی سابق همچنان حضور دارند و در ارتباط با<br />
حزب آمونيست روسيه هستند. اينها شايد الان از نظر برخی ها با<br />
اهميت نباشد، اما آنكه می خواهد برود به طرف اتحاد برای حفظ<br />
نظام خودش خوب می داند خطرات چيست و از دل حوادث<br />
بزرگ جهانی چه آلترناتيوهائی ممكن است بيرون بيآيد و آل<br />
سيستم و نظام را دگرگون آند!<br />
اين آن نيروی بازدارنده ايست آه تا حالا مانع يك گام<br />
بلند و اساسی از جانب آلمان و فرانسه برای نزديكی و اتحاد<br />
قطعی با روسيه شده است. امريكا هم نگران اين اتحاد است و با<br />
وارد ساختن آشورهای اروپای شرقی به ناتو و حالا برداشتن گام<br />
های عملی برای اتحادهای مستقل نظامی با لهستان و جمهوری<br />
چك در پی جلوگيری از چنين اتحادی است. ظاهرا اينطور به<br />
نظر می رسد آه روس ها هم می دانند در چه موقعيتی قرار<br />
گرفته اند و عجله نمی آنند، منتظر آغاز حوادث بزرگتر هستند.<br />
به اين ترتيب، ما حمله نظامی به عراق و اشغال نظامی<br />
اين آشور و سلطه بر اين آشور را در يك چارچوب بزرگتر<br />
میبينيم و در عين حال آن را قطعی هم ارزيابی می آنيم، زيرا به<br />
زير ساخت ها و زمينه های اين اقدام فكر می آنيم و با حوادث به<br />
عقب و جلو نمی رويم. به مانورهای امريكا و سازمان ملل و<br />
8
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
51<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
:<br />
موضعگيری های ناموثر آشورهای عربی و يا رهبران جمهوری<br />
اسلامی آه چندان به اين استراتژی باور ندارند و هنوز فكر می<br />
آنند جنگ بر سر اسلام است چندان اهميتی نمی دهيم. در باره<br />
حاآميت جمهوری اسلامی می گوئيم باور ندارند چه حادثه ای در<br />
شرف وقوع است، زيرا اگر باور داشتند خيلی زود بايد متوجه<br />
می شدند آه آشور در معرض خطر بزرگترين حوادث تاريخی<br />
است و اتحاد و وحدت ملی يك ضرروت تاخير ناپذيراست، اما<br />
شما شاهديد آه هنوز دم از خودی و غير خودی می زنند و جامعه<br />
را عملا به چند دسته تقسيم آرده و زمينه انفجار و جنگ داخلی<br />
را در آشور بوجود آورده اند.<br />
آنچه برای عراق می خواهند رقم بزنند فقط يك گام در<br />
مسير جاده بلندی است آه می خواهند طی آنند. اين جنگ با<br />
عراق نيست، دفاع از موجوديت خود است به قيمت نابودی<br />
آشورهائی مثل عراق.<br />
نزديكی آلمان و فرانسه به روسيه و قرار گرفتن<br />
تكنولوژی پيشرفته اين دو آشور در اختيار روسيه در عين حال<br />
آه يك متحد پر قدرت برای اين دو آشور در برابر امريكا بوجود<br />
خواهد آورد، تحول بزرگی در خود روسيه را هم موجب می شود<br />
با اين تكنولوژی مدرن.<br />
ترس از رشد گرايش به چپ<br />
اما بيم و هراس اروپا، امريكا و حتی همين دو آشوری<br />
آه حالا <strong>راه</strong>شان دارد از امريكا جدا می شود در اينست آه چنين<br />
حادثه ای و چنين رويدادی منجر به تقويت چپ در روسيه نشود.<br />
شما بهر حال به خاطر داشته باشيد آه در روسيه همچنان حزب<br />
آمونيست اين آشور پرقدرت ترين حزب است و پارلمان اين<br />
آشور عمدتا زير تاثير و نفوذ آمونيست هاست.<br />
راديو صدای ايران: امريكا با اين 8 آشور اروپائی می خواهد يك<br />
بلوك بوجود بيآورد و بقيه اروپا را محاصره آند؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> همينطور است آه شما می گوئيد. اولا لهستان<br />
بزرگترين آشوراروپای شرقی است. هم از نظر جمعيت و هم از<br />
نظر وسعت. تكنولوژی نسبتا پيشرفته ای هم به نسبت آشورهائی<br />
مثل بلغارستان و مجارستان و رمانی داشته و عمدتا همطراز با<br />
آلمان دمكراتيك و جمهوری چك بوده است. اين آشور مرز<br />
مشترك دارد با يكی از جمهوری های مهم شوروی سابق يعنی<br />
بلاروسی آه پايتختش بنام "مينسك" خيلی برای ما آشناست.<br />
رهبری اين جمهوری همچنان در دست حزب آمونيست باقی<br />
مانده است. در عين حال لهستان پشت سنگر آلمان است و تبديل<br />
آن به يك پايگاه نظامی اتمی برای امريكا علاوه بر روسيه،<br />
خطری هم هست برای آلمان. پس ما می بينيم آه از هم اآنون چه<br />
جبهه ای را در برابرمان آرايش شده داريم. موتور محرآه اين<br />
ماشين جنگی هم نفت است. هر آس آه اين سوخت را دراختيار<br />
داشته باشد برنده است و ماشين جنگی اش از حرآت باز<br />
نمیايستد. بنابراين نفت يا سوخت به مهم ترين و حياتی ترين ماده<br />
محرآه اين نبرد تبديل شده است. نبردی آه باز هم من تاآيد آنم<br />
آه يك نبرد اقتصادی است و نفت عبارتست از سوخت برای<br />
ابزار اين نبرد، يعنی برای موتور نظامي.<br />
آافی است روز سوخت نباشد تا همه اين ماشين<br />
هائی آه شب ها توی آوچه ها پارك اند و صبح ها سطح خيابان<br />
ها و اتوبان ها و يا بقول شما "های وي"ها را فرش می آنند، همه<br />
بخوابند و مردم ناچار شوند با دوچرخه اينسو و آنسو بروند.<br />
آارخانه ها می خوابند، توزيع مايحتاج و ترانسپورت توليدات همه<br />
می خوابد، قطار و هوايپما زمين گير می شود. فكر می آنم نسل<br />
ما بخوبی بخاطر داشته باشد در آن چند روزی آه اعراب برای<br />
نشان دادن مخالفت خود با اسرائيل و مقابله با تجاوزات جنگی اين<br />
آشور در خاورميانه وقتی شير نفت را بستند اروپا فلج شد. به<br />
همين دليل اگر امريكا موفق شود بالای چاه های نفت خيمه بزند<br />
به معنای آنست آه گلوی اروپا را گرفته در دستش. قيمت نفت را<br />
خودش و با توجه به نياز اقتصادی و مانورهای اقتصادی اش<br />
تعيين می آند، اوپك را اگر منحل نكند هم عملا رهبری آن را<br />
بدست می گيرد و الی آخر.<br />
آشورهای بزرگ سرمايه داری اروپا مثل آلمان و<br />
فرانسه اين دورنما را می بينند. در همين دورنما شورش های<br />
خيابانی را می بينند، رشد بيكاري، فلج اقتصادی و فروپاشی ها<br />
را می بينند، جنگ در اروپا را می بينند و چون از نظام سرمايه<br />
داری دفاع می آنند خواه نا خواه برای مقابله با گرايش به چپ در<br />
جامعه فضای گشوده شده برای افراطيون راست و فاشيسم نوين<br />
را می بينند. حادثه ای آه ما شاهديم در ايتاليا تقريبا روی داده و<br />
در آلمان هم از ترس رشد چپ و مقابله با آن عملا فضا را برای<br />
نيروهای دست راستی و فاشيستی باز می آنند. همانطور آه در<br />
آشور اطريش شده و در جنوب آلمان تقريبا وضع اينگونه است.<br />
خلاصه مجموعه ای از تضادهای اقتصادی و اجتماعی<br />
را ما می توانيم در اينجا حدس بزنيم، پيش بينی آنيم و بيان آنيم.<br />
با اين دور نما و با اين ترس از سلطه نظامی امريكا بر نفت خليج<br />
فارس است آه آشورهائی مثل فرانسه و آلمان و يا چند آشور<br />
ديگر اروپائی فكر می آنند آه، خوب حتی اگر در اين مرحله هم<br />
ما با امريكا همگام بشويم و اين مرحله را هم پشت سر بگذاريم،<br />
اين ماشين برای رفع و دفع بحران اقتصادی در امريكا و پاس<br />
دادن آن به اروپا دراينجا متوقف نمی شود، بنابراين در گام بعدی<br />
ما همانجائی خواهيم بود آه الان هستيم. از سوی ديگر در امريكا<br />
هم آه دولت خيال تعديل ثروت و رفرم اجتماعي-اقتصادی ندارد<br />
و اساسا برای چنين رفرمی بر سر آار نيآمده و يا آن را بر سر<br />
آار نيآورده اند. آنها آمده اند آه از اين نظام دفاع آنند و تا آخرين<br />
لحظه هم خواهند آرد.<br />
در اينجا هم يكبار ديگر مسئله روسيه به اين دليل مطرح<br />
است آه همسايه است با نفت آسيای ميانه و همچنين خودش نفت<br />
10
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
52<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
سيبری را دارد. آلمان و فرانسه ناچارند به آن شرايطی هم فكر<br />
آنند آه اگر امريكا نفت خليج را به روی اين آشورها بست، در<br />
آن صورت يگانه امكان نجات از بحران سوخت نفت آسيای ميانه،<br />
قفقاز و سيبری است. ضمن آنكه روسيه همانطور آه گفتم همچنان<br />
دارای نفوذ و مرز مشترك با آشورهائی است آه مستقل شده اند<br />
و حتی در پيوند همكاری با امريكا قرار گرفته اند اما روسيه در<br />
آنها صاحب نفوذ است. مثل ترآمنستان، مثل قزاقستان، مثل<br />
ازبكستان و حتی آذربايجان. حتی می توان تصور آرد آه در<br />
چالش های آينده جهان نقشه جديدی آه در اين منطقه از جهان در<br />
طی 12-10 سال گذشته شكل گرفته تغيير آند.<br />
پس می بينيم آه اتحاد با روسيه امر استراتژيك و مهمی<br />
است، حتی اگر در اين مرحله، يعنی در مرحله حمله نظامی به<br />
عراق و سلطه بر نفت اين آشور آه از نظر ما قطعی است شكل<br />
نگيرد در گام بعدی بهرحال يكی از دو طرف اين مخاصمه<br />
اقتصادي- نظامی چاره ای جز اتحاد با روسيه ندارند و باز من<br />
فكر می آنم اروپا با امتيازهای بزرگی آه به روسيه خواهد داد<br />
اين اتحاد را خواهد بست.<br />
راديو صدای ايران: شما به اين جنبش صلح اميدی داريد ؟ مردم<br />
برای صلح تظاهرات می آنند اما اينطور آه ما می بينيم زياد<br />
آسی گوشش به شعارهای صلح بدهكار نيست. حتی در خود<br />
امريكا.<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>: ببينيد! بحث اگر اين باشد آه امريكا هر آاری بخواهد<br />
در جهان می تواند بكند، آه ديگر بايد نفی آنيم هر نوع مقاومتی<br />
را. به اين ترتيب بايد بپذيريم آه سرنوشت جهان در واشنگتن و<br />
نيويورك تعيين می شود. اما به نظر ما اينطور نيست، يعنی<br />
نيروی مقاومتی هم در جهان وجود دارد، عليرغم اينكه اين نيرو<br />
در حال حاضر دارای ضعف بسيار جدی است. چرا؟<br />
به اين دليل آه امروز ممكن است در همان امريكا مردم<br />
دو برابر زمان جنگ ويتنام بيآيند در خيابان و عليه حمله به<br />
عراق شعار بدهند و يا در اروپا هم به همين شكل. اما از نظر ما<br />
اين جنبش هنوز جنبش ضعيفی است و امكان تاثير گذاری آن<br />
روی سياست های جنگ طلبانه امريكا بسيار آم است. ضعف<br />
بزرگ اين جنبش نداشتن يك پشتوانه عميق اجتماعی است. يعنی<br />
جنبش ضد جنگ هنوز به يك جنبش اجتماعی برای تغييرات<br />
اساسی در ساختار اجتماعي، در همين آشورهائی آه در آنها<br />
جنبش ضد جنگ شروع شده پيوند نخورده است. يعنی مثل دوران<br />
جنگ دوم جهانی و يا حتی در دهه و جنبش ضد جنگ<br />
ويتنام. در دهه 40 جنبش صلح در سراسر جهان، در حاليكه عليه<br />
جنگ فاشيستی بود، در عين حال جنبشی بود برای تغييرات<br />
بنيادی در ساختار حكومتی در همان آشورهائی آه جنبش صلح<br />
وجود داشت. در اين آشورها جنبش صلح پيوند خورده بود با<br />
جنبش های رهائی بخش و ضد استعماري. اين، آن زير ساخت<br />
مهم و اساسی آن جنبش بود و شما می دانيد آه در تمام اين جنبش<br />
ها آه صلح خواهی و مبارزه عليه فاشيسم و جنگ به شعار عمده<br />
آنها تبديل شده بود مترقی ترين احزاب ملي، احزاب چپ و<br />
احزاب آمونيست دست در دست هم يك اتحاد ضد فاشيستی و<br />
طرفداری از تحولات را پيش می بردند. سرانجام هم از درون<br />
همين جنبش شما ديديد آه در بسياری از آشورها بعد از جنگ و<br />
شكست فاشيسم دولت ها، حكومت ها و حتی آشورهای جديد<br />
بيرون آمدند. آشورهايی به استقلال ملی دست پيدا آردند، جنبش<br />
ترقی اجتماعی در سراسر جهان رشد آرد و اين ممكن نشد مگر<br />
به آن دليل آه در طول مبارزه برای صلح و عليه فاشيسم و<br />
جنگ، شعارها و خواست های عمومی مردم برای بهبود وضع<br />
زندگی و سرنگونی حكومت هائی آه جاده فاشيسم را هموار آرده<br />
بودند و يا خود با فاشيسم هيتلری پيوند خورده بودند در متن اين<br />
جنبش وجود داشت. احزاب و سازمان، اتحاديه ها و آانون های<br />
اجتماعی مردم را متشكل آرده بودند و به مردم نشان می دادند آه<br />
فاشيسم از درون چه مناسبات اقتصادی بيرون آمده و همزان با<br />
شكست فاشيسم هيتلری اين مناسبات بايد تغيير آند والا باز جنگ<br />
و سلطه و نابودی بشريت از جای ديگری سر در خواهد آورد. ما<br />
حتی در جنبش دهه عليه جنگ ويتنام هم تا حدودی شاهد<br />
همين وضع هستيم. در همين دوران است آه در بسياری از<br />
آشورها جنبش های رهائی بخش ضد استعماری شكل گرفته بود،<br />
حتی در عقب مانده ترين آشورهای افريقائي. در همين امريكای<br />
لاتين آودتاهای نظامی يكی پس از ديگری اتفاق می افتاد و<br />
ژنرال ها بر سر آار می آمدند و جانشين هم می شدند نه به اين<br />
خاطر آه وضع در اين آشورها خيلی آرام و دلخواه بود و اين<br />
ژنرال و يا آن ژنرال هوس می آرد قدرت را بدست بگيرد، خير!<br />
به آن دليل آه جامعه در التهاب بود و تحول می خواست و طبقات<br />
حاآم برای فريب مردم و يا مقابله جدی تر با آن ها شخصيت ها<br />
و شكل ظاهری حكومت ها را آمی عوض می آردند. همين است<br />
آه امروز بايد از خودمان بپرسيم چرا در اين سالها، مثل دهه<br />
ما در افريقا و يا امريكای لاتين مرتب شاهد آودتای ژنرال ها<br />
نيستيم؟<br />
حتی در سال های دهه در خود اروپا جنبش ضد<br />
جنگ ويتنام با جنبش های وسيع آارگری و دانشجوئی برای<br />
تحولات اجتماعی هم<strong>راه</strong> شده بود. حتی در امريكا هم وضع<br />
همينگونه بود. جنبش برابری نژادي، جنبش لوترآينگ، جنبش<br />
های پراآنده و عصيانی مثل توپامارو ها و يا پلنگ های سياه و يا<br />
انواع عصيان های ديگر هر آدام به نوعی با جنبش سنديكائی و<br />
نارضائی به خيابان آشيده شده مردم هم<strong>راه</strong> بود. جهان برای تحول<br />
خيز برداشته بود و جنبش ضد جنگ ويتنام هم عمق اجتماعی پيدا<br />
آرده بود.<br />
60<br />
60<br />
60<br />
60
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
53<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
6<br />
جنبش صلح بايد به جنبش تحولات اجتماعی<br />
پيوند پيدا آند تا پيروز شود<br />
به اين ترتيب می خواهم خدمت شما بگويم آه جنبش<br />
آنونی صلح بدليل همين ضعف و همين آمبود هنوز توان مقاومت<br />
در برابر جنگ طلبی امريكا و مقابله با آن را ندارد. بايد آوشيد<br />
جنبش صلح از اين طريق به عمق <strong>راه</strong> پيدا آند و ما يقين داريم آه<br />
چنين هم خواهد شد. از دل اين بحران عظيم اقتصادی آه حالا<br />
چهره فاشيستی و جنگی هم دارد به خودش می گيرد تحولات<br />
بزرگ بيرون خواهد آمد و بشريت دوران رآود ساله<br />
اخير را پشت سر می گذارد.<br />
اين آه ما به اين سمت می رويم يك چيز است، اما اينكه<br />
بايد ضعف را امروز ببينيم و حوادث را درست ارزيابی آنيم يك<br />
چيز ديگر. در حال حاضر و در شرايط آنونی هنوز اين جنبش<br />
صلح قادر به متوقف آردن ماشين جنگی نيست، زيرا با پشتوانه<br />
عميق اجتماع برای دگرگونی ساختارهای حكومتی و اقتصادی<br />
در آشورها هم<strong>راه</strong> نيست. احزاب مترقی در ضعف بسر می برند،<br />
12-10 سال تبليغات بی امان و بی وقفه در باره فروپاشی اتحاد<br />
شوروی و ضرباتی مهلكی آه به جنبش چپ، مترقی و انقلابی در<br />
آشورها خورده امروز خودش را در اين ضعف بزرگ نمايان<br />
می آند. اين جنبش با باز شدن چشم و گوش مردم و پی بردن به<br />
عمق فاجعه قطعا تقويت خواهد شد و از شكل آنونی آن آه بيشتر<br />
يك جنبش احساساتی عليه جنگ است بيرون خواهد آمد. اينكه<br />
مردم در امريكا تصور آنند اگر به عراق حمله شود ممكن است<br />
جوان هايشان آشته شوند و يا ممكن است اجناس گران تر شود و<br />
يا بيكاری بيشتر شود نامش جنگ ضد جنگ نيست. اين جنبش<br />
وقتی جنبش است آه مردم بدانند اين نظام به مرحله ای از رشد<br />
خود رسيده آه ديگر قادر نيست بدون جنگ به حياتش ادامه بدهد<br />
و جنگ اگر هم يك رونقی به اقتصاد امريكا ببخشد يك رونق<br />
موقتی است و بايد آل اين ساختار عوض شود. اگر جهان امروز<br />
يك جهان بهم پيوسته است، نمی شود در امريكا به قيمت آوچك<br />
تر شدن سفره مردم اروپا و يا به قيمت گرسنگی و مرگ ميليون<br />
ها انسان در افريقا و آسيا آمی رونق اقتصادی در اين آشور<br />
بوجود بيآيد و باز در يك فاصله آوتاه تر ديگر وضع از همين هم<br />
آه هست در امريكا بدتر شود. مردم بايد درك آنند آه ثروت<br />
اجتماعی بايد تقسيم شود، بيمه ها بايد گسترش پيدا آند، ساعات<br />
آار بايد تقسيم شود و همه آار داشته باشند، به بورس بازی بايد<br />
خاتمه بخشيده شود. اينها بايد به يك خواست عمومی و به يك<br />
جنبش عمومی تبديل شود تا صلح خواهی هم عمق پيدا آند و اين<br />
جنبش در برابر حكومت ها چه در اروپا و چه در امريكا-<br />
بايستد. آنوقت است آه جنبش صلح را بايد بسيار جدی تر از<br />
امروز تلقی آرد و منتظر تحولاتی بزرگتر از جلوگيری از حمله<br />
نظامی به عراق بود.<br />
ما اين ضعف را در اروپا هم شاهديم. می بينيد آه<br />
شعارها و اخبار اينست آه "ما نمی خواهيم بچه هايمان آشته<br />
شوند در جنگ" و يا "حمله به عراق با اجازه سازمان ملل بايد<br />
باشد" و يا همه خبرها اين شده آه صدام فلان سلاح را دارد و يا<br />
ندارد! يعنی هنوز جنبش صلح در سطح حرآت می آند ، پوك<br />
است و عمق ندارد، چرا آه نوك پيكان آن تغيير مناسبات<br />
اقتصادی را هدف نگرفته است.<br />
بازگرديم به آشور خودمان آه در همسايگی<br />
فاجعه حمله نظامی به عراق قرار گرفته است<br />
ما در مورد اوضاع ايران و جنبش آنونی مردم ايران<br />
هم دقيقا در همينجا قرار داريم و در همين ضعف گير آرده ايم.<br />
دقيقا!<br />
يعنی جنبش آنونی مردم ايران هم نمی تواند فقط برای<br />
دمكراسی باشد و نبايد در اين خواست خلاصه شود. جنبش نمی<br />
تواند فقط برای آزادی روزنامه ها باشد. عملا هم شما شاهديد آه<br />
وقتی جنبش به عرصه های مهم تر پا نگذاشته حكومت چقدر می<br />
تواند مانور آند و سرگيجه ايجاد بكند برای آنكه ماجرا در همين<br />
محدوده باقی بماند و به عمق نرود. وقتی جنبش به عمق رفت،<br />
آنوقت تغيير مناسبات اقتصادی در جامعه مطرح می شود.<br />
قراردادهای آار بايد تغيير بكند، خصوصی سازی بايد برای مردم<br />
روشن بشود سر و ته آن آجاست؟ آارخانه ها چرا غارت شدهاند؟<br />
شما می بينيد آه حكومت چقدر حساسيت دارد آه جنبش<br />
ساله اخير به اين بخش وارد نشود و اتفاقا اين يكی از<br />
بزرگترين اشتباهات اصلاح طلب ها و روزنامه نگاران ابتدای<br />
پيروزی محمد خاتمی در انتخابات بود آه شانه به شانه افشاگری<br />
های سياسی دست به افشاگری در اين زمينه نزدند. شما در همين<br />
هفته ها ديديد آه فقط يك خبر روزنامه "بهار" در باره بورس<br />
تهران و معامله ميليارد تومانی بنياد الزهرا نفس آقايان<br />
صاحب بنيادها را بريد و برای هميشه اين روزنامه را توقيف<br />
آردند. همين روزنامه ها وقتی نوشتند احمد خمينی را آشتند،<br />
آقايان اينقدر وحشتزده نشدند آه انتشار همين خبر بورس تهران<br />
وحشت زده شان آرد. همين رفتار را با روزنامه همشهری<br />
آردند. به محض اينكه همشهری نوشت 5ر4 ميليارد دلار در<br />
جزيره مصنوعی "نخل" در دوبی سرمايه گذاری ايرانی شده،<br />
بلافاصله برای روز اين روزنامه را تعطيل آردند و البته<br />
بهانه هم در آستين داشتند، اينكه توضيح خانه آارگر را چاپ<br />
نكرده است. هر روزها دهها توضيح و اعتراض به روزنامه های<br />
دست راستی نوشته می شود، حتی نامه سرگشاده می نويسند و<br />
اين روزنامه ها اصلا اعتناء نمی آنند اما برای تعطيل همشهری<br />
توضيح خانه آارگر را بهانه آردند و به ياد دفاع از خانه آارگر<br />
افتادند! يعنی به نام همان آارگری آه غارت شده و پول غارتش<br />
40<br />
10<br />
20-10<br />
–
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
54<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
را آقايان در دوبی خرج جزيره مصنوعی آرده اند. جزيره ای آه<br />
می گويند می خواهد لاس واگاس خليج فارس بشود. با همان<br />
مشخصات لاس واگاس، يعنی قمار و فحشا و خوش گذرانی در<br />
سطحی آه می دانيد.<br />
آنها آه پشت مقابله با روزنامه ها ايستاده اند و ارزش ها<br />
را هم بهانه آرده اند، خيلی خوب می دانند آه ضعف بزرگشان<br />
اينجاست. يعنی اگر مردم بفهمند پشت اين مقابله واقعا چيست و<br />
اين امام جمعه هائی آه ننه من غريبم در نماز جمعه ها در می<br />
آورند و سنگ مردم را به سينه می زنند چگونه مملكت را غارت<br />
آرده اند، آنوقت با يك جنبش وسيع اجتماعی روبرو خواهند شد<br />
آه اين ديگر بهمنی است آه از آوه سرازير شده. اين بهمن عظيم<br />
خواه ناخواه آزادی را هم با خودش می آورد، آزادی مطبوعات<br />
هم درشكم آنست، جلوگيری از دستگيری ها و زير و رو شدن<br />
قوه قضائيه و حتی آل جمهوری اسلامی هم در درون آنست. پس<br />
می بينيم آه بحث پيرامون جنبش اجتماعی و ضرورت توجه به<br />
آن چقدر مهم و اساسی است. يعنی مردم خواهند فهميند برای چی<br />
دستگير می آنند؟ برای چی دستگير می آنند؟ برای چه هدفی می<br />
آشند و بالاخره همه اين چيزها در عمق برای مردم روشن خواهد<br />
شد.<br />
ما در همين برنامه سه سال پيش- دو سال پيش، همان<br />
موقعی آه آقای گنجی در باره عاليجنابان خاآستری و سرخ پوش<br />
افشاگری می آرد بارها گفتيم و در نشريه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> هم بارها<br />
نوشتيم: آقا در باره عاليجنابان اقتصادی بنويسيد. اين عاليجنابی<br />
آه شما می نويسی آدم آشته و فتوای قتل داده، آخه دو چهره<br />
داره، چرا چهره اقتصادی اش را نمی گوئيد و نمی نويسيد. مردم<br />
برای شكمشان می ريزند بيرون نه برای آزادی مطبوعات. حالا<br />
آه امكانی در مطبوعات ف<strong>راه</strong>م شده آه بنويسيد، اين بخش را هم<br />
بنويسيد تا مردم را به حرآت در آوريد. منظورم اين نيست آه<br />
همان موقع بايد مردم را می ريختند توی خيابان، بلكه اينست آه<br />
مردم آگاه شوند و از دل اين آگاهی سازمان پيدا آنند.<br />
چنان آگاه شوند و چنان سازمان پيدا آنند آه حالا خانه<br />
آارگر و بنام آارگر جاده صاف آن قوه قضائيه برای بستن<br />
روزنامه ای نشود آه نوشته 5ر4 ميليارد دلار پول مملكت را<br />
برده اند خرج لاس واگاس خليج فارس آرده اند، چنان آگاه شود<br />
آه امروز دچار دلسردی و سردرگمی برای شرآت در انتخابات<br />
شو<strong>راه</strong>ا نشود. شو<strong>راه</strong>ائی آه واقعا می توانست و هنوز هم می<br />
تواند <strong>توده</strong> ای ترين و مردمی ترين سازمان سراسری تحولات<br />
شود و مردم را دور خودش بسيج آند و به حكومت برای تحولات<br />
فشار بيآورد. شما ببينيد يك روزنامه اين شو<strong>راه</strong>ا نتوانستند منتشر<br />
آنند آه اخبار شو<strong>راه</strong>ا را در آن بنويسند و مردم بدانند شورا يعنی<br />
چي؟ اينها ضعف است پس چيست؟<br />
خوشبختانه در ماه های اخير و در اين يكسال اخير ما<br />
شاهديم آه اين امر مهم، يعنی به عمق بردن جنبش را جدی گرفته<br />
اند و به همين دليل هم می بينيد آه دستگاه قضائی با آنكه ديگر<br />
روزنامه ای به آن صورت در آار نيست آه در ابتدای انتخاب<br />
محمد خاتمی در آار بود، اما وحشتزده تر واآنش نشان می دهد و<br />
تاب تحمل افشای يك خبر اقتصادی را هم از خودش نشان<br />
نمیدهد.<br />
اين درك و رفتن به سوی ايجاد يك جنبش وسيع<br />
اجتماعی برای تغييرات اساسی در دل جنبش مردم سالاری و<br />
جمهوريت مردم، همان حرآت تاريخی برای جامعه امروز ايران<br />
است آه به شكل ديگری در سطح جهان و در ارتباط با جنبش<br />
صلح و مقابله با جنگ طلبی امريكا به آن اشاره آردم.<br />
به اين ترتيب در اروپا و امريكا هم جنبش صلح برای<br />
صلح <strong>راه</strong> بجائی نمی برد و امريكا آار خودش را خواهد آرد اما<br />
اگر جنبش صلح به جنبش اجتماعی برای تغيير ساختار اقتصادی<br />
و اجتماعی هم<strong>راه</strong> شد آنوقت بايد به اين جنبش خيلی اميدوار بود و<br />
ما يقين داريم آه همين مسير را هم طی خواهد آرد و فصل<br />
ديگری درتاريخ معاصر شروع خواهد شد.<br />
راديو صدای ايران: حمله به عراق آغاز تجزيه ايران نيست؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>: بله. آاملا با شما موافقم آه رويدادهای منطقه و حمله<br />
نظامی به عراق و عواقب و عوارض آن ممكن است به جنگ<br />
داخلی در آشور ما و به تجزيه خاك ايران هم بيانجامد. به همين<br />
دليل مبارزه امروز ما در داخل آشور برای جلوگيری از اين<br />
فاجعه يك <strong>راه</strong> بيشتر در پيش رو ندارد و آن تغيير مناسبات<br />
اقتصادی و اجتماعی و تغيير حاآميت آنست. نا ممكن است آه<br />
ساختار حاآميت مسلط در ايران در بافت و شكل آنونی خود باقی<br />
بماند و ما بتوانيم از تجزيه ايران و از جنگ داخلی پرهيز آنيم.<br />
اين ساختار و اين بافت خود بوجود آورنده اين فاجعه است. تمام<br />
آوشش را بايد آرد آه جنبش آنونی با رفتن بازهم بيشتر به عمق<br />
حاآميت را به سود ترقی و تغييرات مثبت دگرگون آند. اين يگانه<br />
شانس ما برای جلوگيری از فاجعه است. هر نوع مقابله با جنگ،<br />
مقابله با خطر خارجي، جلوگيری از مداخله امريكا در ايران،<br />
نرفتن به سوی تجزيه ايران همه و همه درگرو اين تغيير اساسی<br />
در حاآميت است. ما نمی توانيم در باره خطر امريكا در منطقه و<br />
در همسايگی ايران حرف بزنيم و برای آن چاره جوئی آنيم،<br />
بدون آنكه در پی تغييرات اساسی در حاآميتی نباشيم آه جاده را<br />
برای اين فاجعه هموار آرده و می آند. نفس همين تقسيم جامعه<br />
ايران به انواع شاخه های مذهبي، تقسيم ايران به انواع اقشار و<br />
طبقات غير خودی و تبعيضی آه در تقسيم بودجه آشور و حتی<br />
تغيير نقشه جغرافيائی ايران بوجود آورده اند همه و همه ناشی از<br />
همين خودی بازی و غير خودی درست آردن است.<br />
از دل همين خودی بازی است آه استان خراسان و<br />
ثروت عظيم آستانقدس رضوی را بخشيده اند به آيت االله طبسی و<br />
يا شهر قم را استان آرده اند و يا انواع تصميمات ديگر. و يا<br />
قوانين فقه شيعه را در خوزستان و بلوچستان و آردستان به مردم<br />
سنی تحميل آرده اند و عملا مردم اهل سنت را از حكومت
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
55<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
مرآزی شيعه جدا ساخته اند. شما ببينيد 24 سال است در اين<br />
مجلس اجازه نمی دهد يك نماينده اهل سنت آه نزديك به 7 و به<br />
گفته ای ميليون اهل سنت ايران را نمايندگی می آنند در<br />
هيات رئيسه مجلس بنشيند. هر قانونی آه تصويب می آنند با فقه<br />
شيعه در شورای نگهبان تطبيق می دهند. خود اين مگر معنای<br />
ديگری غير از تجزيه آشور دارد؟ فقط آافی است موقعيت<br />
ف<strong>راه</strong>م شود تا ببينيم و ببينند آه از دل همين تقسيم بندی های<br />
فاشيسی و مذهبی چگونه تجزيه طلبی بصورت انفجار آميز سر<br />
بلند خواهد آرد. همين بخش گزينش ها در ادارات و وزارت خانه<br />
ها مگر آاری غير از حفاظت از تقسيم فاشيستی خودی و غير<br />
خودی می آنند؟ مگر صدورجواز واردات آالا و يا حتی جواز<br />
آسب در آشور از مرز خودی و غير خودی نمی گذرد؟ تقسيم<br />
بودجه بين نهادهای انتخابی و انتصابی مگر خودش نوعی خودی<br />
و غير خودی نيست؟ روی هر موضوعی آه شما دست بگذاريد<br />
نشانه ها وعلائم تقسيم مردم و تقسيم آشور مشهود است و اين در<br />
بطن ساختار حاآميت آنونی است. حاآميتی آه من خدمت شما<br />
گفتم تا تغيير نكند و تا اين تغيير يك تغيير مترقی نباشد همچنان<br />
خطر آفرين است. به اين ترتيب جنبش مردم در داخل با حاآميت<br />
درگيراست و آن را بايد تغيير بدهد و در خارج با خطر خارجی و<br />
امروز اين هر دو باهم گره خورده است.<br />
در آدام آشور و در آدام برگ از تاريخ سراغ داريد آه<br />
مردم رفته باشند برای مافيای تجاری و غارتگر در يك آشور<br />
سينه شان را جلوی گلوله داده باشند؟ در جنگ با عراق مردم بنام<br />
دفاع از حكومت مستضعفان، دفاع از آرای خودشان آه به<br />
جمهوری اسلامی رای داده بودند، دفاع از غرور ملی و دفاع از<br />
اسلامی آه می گفت ثروت ملی را بين مردم تقسيم می آند رفتند<br />
روی مين و جلوی گلوله. حالا اين مردم ميروند روی مين و<br />
جلوی گلوله آه اين جمهوری اسلامی و آقازاده ها دفاع آنند؟ می<br />
روند روی مين آه از باطل شدن رای و انتخابشان دفاع آنند؟<br />
خطر اينجاست. خطر حاآميتی است آه مردم آن را نمی خواهند<br />
و اين حاآميت همچنان می خواهد بر سر قدرت بماند. اين تضاد<br />
بايد حل شود تا بتوان از حاآميت ملی و تماميت ارضی آشور<br />
دفاع آرد و اين ممكن نيست و ممكن نمی شود مگر با تبديل<br />
جنبش آنونی مردم ايران به يك جنبش آگاه تر و همگانی تر<br />
ومصمم تر برای تغيير بافت و ساختار حاآميت به سود منافع ملی<br />
آشور.<br />
صدای ايران: حمله به عراق، آغاز حمله به ايران نيست؟<br />
<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>: ما يقين داريم آسانی در قلب حاآميت آنونی ايران می<br />
آوشند ته مانده اعتماد مردم به آسانی آه می خواهند به تحول<br />
خواهی مردم پاسخ مثبت بدهند را از بين ببرند. آنها نقشه مستقيم<br />
امريكا را در ايران پياده می آنند. يعنی تمام اميدهای مردم به<br />
تحول مسالمت آميز درداخل آشور را از بين می برند و زمينه را<br />
برای دخالت مستقيم امريكا در ايران ف<strong>راه</strong>م می آنند، گرچه زير<br />
ميزی با امريكا مذاآره هم بكنند. مهم نيست آه اين دخالت نظامی<br />
است يا سياسي. از نظر ما برپائی يك رفراندوم زير نظارت<br />
امريكا و سازمان ملل همان نتيجه ای را خواهد داد آه مداخل<br />
نظامی مستقيم. حتی در دخالت مستقيم نظامی آار بسيار دشوار<br />
تر از همه پرسی مطلوب امريكا پيش می رود. بنظر ما اآنون<br />
اين تمرين را در ونزوئلا دارند می آنند و حتی در باره عراق هم<br />
با فشاری آه برای خروج صدام حسين از يك دروازه و ورود<br />
آارگزاران مستقيم شرآت های نفتی امريكا از دروازه ديگر بغداد<br />
وارد می آنند نوع ديگری از همين تمرين و تجربه اندوزی است.<br />
حاآميت و يا آن بخش از حاآميتی آه جاده صاف آن چنين<br />
شرايطی شده و بصورت خيانت آميز در برابر خواست مردم<br />
برای تحول ايستاده نمی تواند حاآميتی ملی باشد و نيست!<br />
<br />
(بقيه جهان در لبه پرتگاهی که<br />
56) از ص ....<br />
-3<br />
ايجاد شوك و وحشت (طرح هائی آه براساس آنها در<br />
روزهای نخست حمله به عراق از سلاحهای پيشرفتهای استفاده<br />
خواهد شد آه از لحاظ قدرت تخريبی و دقت بی نظير هستند) نه<br />
تنها به منظور آشتار و خرد آردن اراده مردم عراق خواهد بود،<br />
بلكه با هدف متقاعد آردن مردم دنيا در بی ثمر بودن مقاومتشان<br />
در مقابل برتری امپرياليستی ايالات متحده در قرن بيست و يكم<br />
نيز انجام می شود.<br />
برای درك بهتر اين سه فاآتور بايد بخاطر آورد آه دليل<br />
اصلی دولت ترومن در بمباران اتمی هيروشيما و ناگازاآی نه<br />
پايان جنگ جهانی دوم، بلكه به اين علت بود آه امريكا با آشتن<br />
دهها هزار انسان بیگناه و وارد آوردن شوك به مردم جهان،<br />
برتری خود را در دوران پس از جنگ به جهانيان ، به خصوص<br />
به اتحاد شوروی نشان دهد.<br />
با ارائه اين فاآتها می توان درك آرد آه چرا سياست<br />
سازان آاخ سفيد اينهمه بر بیاعتبار آردن روند بازرسی در<br />
عراق اصرار می ورزند. نگرانی آاخ سفيد به خاطر بینتيجه<br />
بودن بازرسی نيست، برعكس آنها از اين نگرانند آه آار<br />
بازرسی به نتايج مثبت ختم شود و ديگر دليلی برای تغيير رژيم<br />
در عراق برای امريكا باقی نماند و سازمان ملل نيز با حمله به<br />
عراق مخالفت ورزد. امريكا به گونهای عمل می آند تا شورای<br />
امنيت روند بازرسی را بيهوده تلقی آند.<br />
روزهائی آه در پيش است، روزهای سرنوشت سازی<br />
را رقم خواهند زد.<br />
تحليل "سام وب" دبيرآل حزب آمونيست امريكا<br />
(منتشره در هفته نامه دنيای مردم، ارگان حزب آمونيست امريكا)<br />
10
- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />
56<br />
دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />
<br />
1991<br />
تحليل دبيرآل حزب آمونيست امريكا:<br />
جهان در لبه<br />
آه در<br />
"<br />
پرتگاهی<br />
بمباران اتمی<br />
هيروشيما بود<br />
پس از حمله به عراق، قوانين بينالمللی و<br />
منشور سازمان ملل بی اعتبار خواهند شد و<br />
امريكا در هر آجا آه لازم بداند وارد عمليات<br />
نظامی شده وحكومت ها را به ميل خود تغيير<br />
خواهد داد!<br />
شورای امنيت سازمان ملل در هفت ماه گذشته هدفی را<br />
دنبال میآرد آه براساس آن قرار بود رژيم عراق در رابطه با<br />
سلاحهای آشتار جمعی خلع سلاح شود، نه اينكه اين رژيم<br />
سرنگون شود.<br />
در اين مدت آسی تصور نمی آرد آه روند بازرسی<br />
بدون نتيجه متوقف گردد. در حقيقت اينطور بنظر میرسيد آه<br />
شورای امنيت و دولت عراق متعهد شده بودند تا به اين روند آمك<br />
نمايند و در پايان به نتايج صلح آميزی دست يابند.<br />
با اينهمه، هنوز بازرسی شروع نشده بود آه يكپارچگی<br />
اعضای شورای امنيت از هم گسيخت. تنشها در واقع نه ميان<br />
شورای امنيت و عراق، بلكه ميان ايالات متحده و بريتانيا از<br />
يكسو و فرانسه و روسيه، آلمان، چين و آشورهای ديگر از<br />
ديگرسوی بود.<br />
تاآنون چهار آشور آخر موضع مثبتی در قبال روند<br />
بازرسی داشتهاند. آنها معتقدند آه بازرسی در حال انجام است و<br />
تا زمانی آه سلاحهای آشتار جمعی در عراق از ميان نرفته بايد<br />
ادامه يابد.<br />
در واقع اروپای قديمی”، روسيه و چين، نسبت به حل<br />
بحران عراق از <strong>راه</strong>های سياسی، خوشبينی احتياط آميزی داشتند و<br />
استفاده از قوه قهريه بطور مطلق رد نشده بود؛ بلكه به عنوان<br />
انتخابی در نظر گرفته شده بود آه در صورت به بن بست رسيدن<br />
امكانات ديگر در چارچوب خلع سلاح رژيم عراق از سوی اين<br />
آشور در مد نظر قرار می گرفت.<br />
در تضاد با اين طرز تلقی، دولت بوش گفته است آه<br />
عراق در آار بازرسی اخلال ايجاد می آند. از ديد آالين پاول و<br />
ديگران، گزارش بارزسان سلاحهای کشتار جمعی به شورای<br />
امنيت تفسيری ندارد مگر بيهودگی آامل بازرسیها آه نشان می<br />
دهد هيچ <strong>راه</strong>ی برای خلع سلاح رژيم "ياغی” عراق باقی نمانده<br />
است مگر استفاده از قوه قهريه.<br />
چگونه می توان اين تضاد ديدگاه را در شورای امنيت<br />
توضيح داد؟<br />
برای پاسخ به اين سئوال، لازم است به سخنان "آری<br />
فلايشر"، سخنگوی آاخ سفيد توجه آنيم آه در آنفرانس خبری<br />
اظهار داشت آه جنگ در صورتی می تواند رخ ندهد آه دو<br />
شرط برآورده شود:<br />
1- خلع سلاح آامل عراق و 2- برآناری صدام حسين.<br />
دولت بوش با اصرار خود به منظور سرنگونی رژيم<br />
عراق، در حال حاضر تلاش می آند بطور يكجانبه ماموريت<br />
شورای امنيت را از خلع سلاح به تغيير رژيم در عراق تغيير<br />
دهد.<br />
اولويت دادن به "تغيير رژيم" به اين دليل نيست آه<br />
عراق تهديدی جدی و قريب الوقوع برای امريكا و يا همسايگانش<br />
بشمار می رود. جنگ خليج فارس، يك دهه تحريمهای<br />
شديد اقتصادی متعاقب آن و پنج سال بازرسی سلاحهای اين<br />
آشور، ظرفيت هستهای عراق را نابود آرده است. در نتيجه يا<br />
سلاحهای آشتار جمعی عراق از ميان رفته است و يا بطور قابل<br />
ملاحظهای از ميزان خطرناك بودن آنها آاسته شده است.<br />
الويت آاخ سفيد نيز نمی تواند بر اين بهانه استوار باشد<br />
آه عراق محل امنی برای تروريستها به شمار می رود، چرا آه<br />
مدرآی در اينمورد وجود ندارد.<br />
اصرار آاخ سفيد در تغيير رژيم در عراق ربطی به<br />
ايجاد دمكراسی در منطقهای آه به قول بوش "ماقبل مدرن" و<br />
غير متمدن است نيز ندارد.<br />
در حقيقت دليل اصلی تصميم دولت بوش در سرنگونی<br />
دولت عراق با استفاده از قوه قهريه و عليرغم مخالفتهای جهانی<br />
به سه عامل مربوط می شود:<br />
1- اشغال نظامی عراق پايگاهی برای امريكا خواهد شد تا اين<br />
آشور نفوذ خود را در منطقهای بی ثبات تحكيم بخشد.<br />
2- با اشغال عراق از سوی امريكا و در مقابله جدی با قوانين<br />
بينالمللی و منشور سازمان ملل، مشروعيت حملات بازدارنده<br />
عليه رژيمهايی آه يا دارنده سلاحهای آشتار جمعی هستند و يا از<br />
آن استفاده می آنند، اگر نه به صورت رسمی، اما به صورتی<br />
غير رسمی به رسميت شناخته خواهد شد.<br />
(بقيه در صفحه 55)