13.05.2015 Views

123 - راه توده

123 - راه توده

123 - راه توده

SHOW MORE
SHOW LESS

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

یوئ<br />

<strong>راه</strong><br />

مصاحبه رادي<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در باره حمله نظامی امريكا به عراق ‏(ضميمه)‏<br />

هنوزحاآميتايران نمی داند<br />

سالنومبارک-‏ فروردين‎1382‎<br />

<strong>توده</strong><br />

جهان به آدام سو می رود<br />

مقابله با امر مهم وحدت ملی و تقسيم جامعه به انواع غير خودیها<br />

و رفتن به سوی زدوبندهای خارجی بزرگترين دليل عدم درك شرايط است!‏<br />

مجموعه نظرات و گفتگوها:‏<br />

کاسترو،‏ احزاب کمونيست فرانسه،‏ آلمان،‏<br />

دوره دوم شماره «<strong>123</strong>» کمونيستهای عراق و پاکستان،‏ نيروهای مترقی ترکيه و کرد.‏ صفحات<br />

<br />

دو وظيفه ملی:‏<br />

برقراری حاکميت ملی<br />

مقابله با خطر خارجی<br />

نظامی-‏ عراق زير بمباران ارتشهای متجاوز امريکا و انگليس قرار گرفته است تا تبديل<br />

به افغانستان بعدی در منطقه شود.‏ کشوری مستعمره که بیشک پايگاهی بزرگ برای<br />

تجاوز نظامی به ايران خواهد شد.‏ در افغانستان نيروهای نظامی امريکا پيش از آنکه در<br />

کابل و شهرهای بزرگ اين کشور مستقر باشند،‏ در مرزها استقرار يافتهاند و از ميان اين<br />

مرزها بيشترين سهم نه به مرز پاکستان و ازبکستان،‏ بلکه به مرزهای<br />

افغانستان با ايران رسيده است.‏ پايگاههای هوائی مهم ‏"شيندان"‏ و ‏"بگرام"‏ در افغانستان به<br />

سکوهای پرش نظامی به سوی ايران تبديل شدهاند.‏<br />

استقرار 250 هزار نيروی نظامی امريکا در خليج فارس و تبديل شيخ نشين<br />

کويت به بزرگترين پايگاه نظامی امريکا وانگليس جای ابهامی برای پرسش باقی<br />

نمیگذارد.‏ توطئه تشويق صدام حسين به اشغال کويت و فرار حاکم آن،‏ سپس پس گرفته<br />

شدن کويت از ارتش عراق توسط ارتش امريکا و سپردن آن به حاکم فراری،‏ سرنوشت،‏<br />

نقش و هويت کويت را تعيين کرد.‏<br />

اين موقعيت برای ايران،‏ نام ديگری جز محاصره نظامی ندارد.‏<br />

31 - 39<br />

850 کيلومتری<br />

اطلاعاتی-‏ روزنامه فايننشيال تايمز چاپ انگلستان،‏ در اوج بحث های مجلس عوام اين<br />

کشور پيرامون سياست همسوئی کامل دولت انگلستان با امريکا در حمله نظامی به عراق<br />

مقاله بسيار مهمی را در تائيد ضرورت اين همسوئی منتشر کرد.‏ اين روزنامه با هدف رد<br />

انتقادهائی که در پارلمان انگلستان نسبت به پيروی نظامی و سياسی انگلستان از امريکا و<br />

کاخ سفيد و جدائی انگلستان از اتحاديه اروپا میشود نوشت:‏ ‏"انگلستان با صرف هزينهای<br />

گزاف در بالاترين سطوح دولتی کشورهائی نظير ايران نفوذ کرده است و عوامل خود را<br />

بر مسند قدرت نشانده است.‏ به اين دليل امريکا به انگلستان نيازمند است."‏ ‏(نقل به<br />

مضمون)‏<br />

اين مضمون را يک هفته پس از آغاز بمباران هوائی و پيشروی زمينی ارتش<br />

با<br />

امريکا و انگلستان در خاک عراق،‏ يک بولتن سياسی بنام<br />

صراحتی کم سابقه مطرح کرد و علاوه بر حضور شبکه های جاسوسی سازمان اطلاعات<br />

مرکزی امريکا در مرزهای ايران،‏ برای نخستين بار از حضور عوامل اطلاعاتی اين<br />

سازمان در داخل کشور نام برد.‏ ‏(بقيه را در ص<br />

"Counter Punch"<br />

2 بخوانيد)‏<br />

احسان طبری:‏<br />

رستاخير ايران<br />

با قيام عليه<br />

جهالت و خرافه<br />

‏(ص‎43‎‏)‏<br />

‏"عمامه"‏<br />

فاجعه را چه کسی<br />

بر سر میگذارد؟<br />

‏(ص 8)<br />

دفتر تحکيم<br />

وحدت و<br />

اصلاحات<br />

‏(ص<br />

(19<br />

شو<strong>راه</strong>ا<br />

غفلت از کجا<br />

آغاز شد!‏<br />

‏(ص 3)<br />

50 سال<br />

تفش اوباش و گروههای<br />

فشار در ايران ‏(ص 13)


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

2<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

-1<br />

: وظيفه ملی دو<br />

همين بولتن،‏ در ارتباط با جنگ عراق نوشت که در<br />

يورش تبليغاتی بزرگ به ايران،‏<br />

فاصله سال<br />

همزمان با متزلزل ساختن اوضاع داخلی کشور،‏ با هدف<br />

بازگرداندن فرزند شاه سابق ايران آغاز خواهد شد.‏ ‏(ترجمه کامل<br />

اين مقاله را در همين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> می خوانيد)‏<br />

در تهران،‏ شورای تبليغات اسلامی که خود نقش بزرگی<br />

در شکلگيری فاجعه کنونی در داخل و در کشورهای اسلامی<br />

‏(بويژه در عراق و يوگسلاوی سابق،‏ لبنان و افغانستان)‏ داشته،‏<br />

يک <strong>راه</strong>پيمائی ضد جنگ در ايران اعلام داشت.‏ همه آنها که<br />

تصاويرتلويزيونی اين تظاهرات را ديده اند،‏ اتفاق نظر دارند که<br />

آنچه انجام شد يک کارناوال بیروح و نمايشی تکراری برای آتش<br />

زدن پرچم امريکا و انگلستان بود.‏ حتی اندکی از روحيه مردم<br />

کشورهای عربی در تظاهرات عليه جنگ در عراق در تظاهرات<br />

ايران مشاهده نشد،‏ مگر در شهر رشت که مردم با شعارهائی<br />

متفاوت و در دفاع از دمکراسی و آزادی به خيابان آمده بودند.‏<br />

به اين ترتيب،‏ انقلاب عظيمی که رهبری آن متاثر از<br />

عوامل گوناگون داخلی و خارجی ابتدا در اختيار روحانيون<br />

آرمانگرا و خام انديش قرار گرفته بود،‏ بتدريج در قبضه قدرت<br />

مرتجعترين روحانيون و مشتی غارتگر بازار تهران،‏ به پيکری<br />

نيمه جان تبديل شد.‏ اينچنين،‏ ميهن ما به محاصره کامل و<br />

خطرناک ارتجاع داخلی و محاصره نظامی – امنيتی امريکا و<br />

انگلستان در آمد.‏ روحانيون خام انديشی که در ابتدا آنها را همسو<br />

با توطئه حذف خونين نيروهای انقلابی و سياسی با تجربه ‏(در<br />

راس همه آنها حزب <strong>توده</strong> ايران)‏ از صحنه سياسی کشور کردند و<br />

در گام بعد،‏ آنها را نيز به حاشيه راندند و خود از پشت صحنه<br />

بيرون آمده و قدرت را قبضه کردند.‏<br />

سال اشتباه و انحصارطلبی،‏ ماجراجوئی و<br />

جنگطلبی در حاکميت ايران،‏ ميهن ما را در بدترين موقعيتها<br />

قرار داده است.‏ چنان موقعيتی که متاثر از آن،‏ ارتش امريکا<br />

تماميت آن را هدف گرفته و کارگزاران سلطنت سقوط کرده بر<br />

اثر انقلاب 57 اميدوار به بازگشت و بدست گرفتن دوباره قدرت<br />

شده اند.‏<br />

همسوئی خائنانه<br />

2003 تا 2004<br />

24<br />

در اوج شرايطی که بر ميهن ما و منطقه غالب شده<br />

است،‏ دو پرسش محوری در ميان نيروهای مترقی و تحول طلب<br />

مطرح است که يکی از آنها جنبه هشدارآميز نيز دارد.‏<br />

1- چگونه می توان از فاجعه جنگ خانگی در ايران و تجاوز<br />

خارجی به ميهن جلوگيری کرد؟<br />

2- دفاع از تماميت ارضی کشور و مقابله با تجاوز خارجی آيا<br />

موجب تضعيف جنبش مردم برای رهائی از چنگال ارتجاع و<br />

مافيای غارت و تقويت موقعيت اين بخش از حاکميت نخواهد شد؟<br />

در ارتباط با پرسش دوم؛ حتی صريحتر و توام با<br />

هشدار از ما می پرسند:‏ " ترس از تجاوز خارجی و برپائی جنگ<br />

داخلی در کشور،‏ بار ديگر به اتخاذ سياست مقابله با امپرياليسم و<br />

حمايت از حاکميت جمهوری اسلامی ختم نخواهد شد؟"‏<br />

پاسخ قاطع و خدشه ناپذير ما اينست:‏<br />

حمايت از جنبش مردم و تحولات در ايران،‏ پيوند<br />

ناگسستنی با مقابله و مبارزه با حاکميتی دارد که تنها با به زير<br />

کشيدن آن می توان خطر خارجی را خنثی کرده و وحدت ملی را<br />

برای دفاع از تماميت ارضی کشور ممکن ساخت.‏ بنابراين،‏ هر<br />

نوع مقابله با خطر خارجی،‏ پيوند مستقيم دارد با مقابله و مبارزه<br />

با آن بخش از حاکميت جمهوری اسلامی که قدرت برتر را دارد<br />

و عامل بحران و فاجعه کنونی است.‏<br />

نيروئی که می خواهد از تحولات و تماميت ارضی<br />

کشور دفاع کند-‏ چه در حاکميت و چه خارج از حاکميت-‏ با<br />

جنبش مردم در پيوند است،‏ همچنان که نيروی مخالف جنبش<br />

مردم درعمل با امريکا و انگليس همسوئی اجتناب ناپذير دارد.‏<br />

اخباری که در روزهای اخير پيرامون ملاقات های محرمانه<br />

فرستادگان مخفی جمهوری اسلامی با امريکائی ها و معامله بر<br />

سر تجاوز به خاک عراق در مطبوعات غرب منتشر شده است و<br />

به ميدان فراخواندن مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و به دم<br />

توپ فرستادن سپاه سرهم بندی شده ‏"بدر"‏ از سوی سپاه پاسداران<br />

ايران و انواع ماجراجوئی ها و چپ نمائی هائی که در روزنامه<br />

کيهان تهران بازتاب می يابد و در عمل بزرگترين خدمت به<br />

امريکاست دليل خارجی اين همسوئی است.‏ همچنان که پيگيری و<br />

تشديد سياست قطع اميد مردم از تحولات در داخل کشور و حذف<br />

آخرين بازماندگان ملی و ميهن دوست کشور از صحنه سياسی<br />

‏(اعم از مذهبی و غير مذهبی)،‏ به زندان افکندن آنها،‏ دستگيری و<br />

گرفتن تعهد به انفعال و حتی تشويق آنها به خروج از کشور(!)‏<br />

نمونه اين همسوئی در داخل کشور است.‏ آنها که ميلياردها دلار<br />

از ثروت کشور به جيب زده اند و در بانک های شيخ نشين های<br />

خليج فارس ذخيره کرده اند،‏ ذغدغه ميهن و مردم ندارند و به<br />

همين دليل متحد طبيعی قدرت خارجیاند.‏ همانگونه که امثال<br />

کرزای در افغانستان و احمد چلبی در عراق هستند!‏ همين طيف،‏<br />

اگر اميد به ادامه غارتگری داشته باشد،‏ در فرصت مناسب با<br />

سلطنت خواهان نيز دست در دست خواهد شد.‏<br />

بنابراين و برخلاف آنچه در سالهای نخست پيروزی<br />

انقلاب و برپائی جمهوری اسلامی گذشت،‏ اين بار جنبش مردم<br />

در دو جبهه مبارزه می کند:‏ برای تغييرات اساسی در<br />

حاکميت و مقابله با خائنين به انقلاب 57 و عده ای روحانی نيمه<br />

عراقی متحد مافيای ثروت در جمهوری اسلامی که امروز با<br />

بدتراز امريکا هم حاضر به معامله اند 2- دفاع از کشور و مقابله<br />

با خطر خارجی.‏ ‏(مواضع مجلس اعلای انقلاب اسلامی در<br />

ماههای اخير که اميد به حکومت بر جنوب عراق را در سر<br />

داشت و با طرد از صحنه اکنون در داخل ايران عليه امريکا<br />

شعار می دهد-‏ نمونه برجسته اين ارزيابی است.)‏<br />

با اين برداشت و تحليل ازاوضاع بشدت بغرنج ايران و<br />

منطقه،‏ آنچه بعنوان مشی و نگرش <strong>توده</strong> ای مطرح است:‏ تشديد<br />

مقابله با حاکميت مورد نفرت مردم در داخل و مجهز شدن برای<br />

دفاع از تماميت ارضی کشور و جلوگيری از تحميل جنگ و<br />

تجاوز از خارج است.‏ اين امر ممکن و عملی است و شرط<br />

نخست آن عبارت است از:‏<br />

فراخواندن مردم به صحنه سياسی و مقابله با روحيه<br />

انفعال و سپردن سرنوشت خويش و کشور به دست تقدير!‏<br />

اينست آن وظيفه ملی که امروز در برابر همه نيروهای<br />

ميهن دوست قرار دارد.‏


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

3<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

-4<br />

-1<br />

شو<strong>راه</strong>ا<br />

يگانه تشکل مردمی<br />

چرا با بیاعتنائی<br />

مردم روبرو شد؟<br />

قطع ارتباط شو<strong>راه</strong>ا با هم،‏ نداشتن يک نشريه<br />

خبری ارگان،‏ برگزار نشدن کنگرههای استانی و<br />

کنگرههای سالانه سراسری،‏ از جمله ضعفهای<br />

بزرگ شو<strong>راه</strong>ا بود که بايد جبران شود!‏<br />

آخرين هفتهها و روزهای سال 81 با دو رويداد داخلی<br />

و خارجی قابل پيش بينی پايان يافت.‏ نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در<br />

ايران و حمله نظامی امريکا به عراق که آن نيز به نوعی با<br />

سرنوشت آينده ميهن ما در ارتباط است.‏<br />

گرچه اخبار تکاندهنده حمله نظامی امريکا به عراق کليه<br />

رويدادهای ايران،‏ از جمله نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را تحت<br />

الشعاع خود قرار داد،‏ اما اگر نتايج حاصله از اين انتخابات<br />

بدرستی ارزيابی و تحليل نشود،‏ دلائل زمينه ساز نتيجه انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا،‏ مستقيما در خدمت سلطه جوئی امريکا واسرائيل در<br />

ايران و منطقه قرار خواهد گرفت.‏<br />

انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و نتايج آن در شهرهای بزرگ که<br />

عمدتا از عدم شرکت مردم در آن حکايت داشت،‏ موجب شد تا<br />

وابستگان و يا افراد مورد حمايت جبهه ضد اصلاحات به شو<strong>راه</strong>ا<br />

<strong>راه</strong> يابند و ظاهرا اين آشکارترين نتيجه اين انتخابات بود:‏ استفاده<br />

مخالفان اصلاحات از شرکت نکردن مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا.‏<br />

پيرامون نتيجه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا،‏ در هفتههای پس از<br />

برگزاری اين انتخابات،‏ چه از سوی احزاب و سازمانهای خارج<br />

از کشور که شرکت در اين انتخابات را توصيه کرده بودند و يا<br />

آنها که بانگ تحريم آن را برداشته بودند؛ تفسيرهای گوناگونی<br />

منتشر شد.‏ نظير همين عکس العمل از سوی دو طيف طرفدار و<br />

مخالف اصلاحات در داخل کشور نيز نشان داده شد.‏ يکی در<br />

جهت حقانيت خويش ‏(مخالفان اصلاحات)‏ و ديگری در جهت<br />

هشدار به رهبران جمهوری اسلامی و گوشزد کردن خطر<br />

کنارهگيری مردم از صحنه سياسی و انتخابات.‏<br />

واقعيت تلخ آنست که در فاصله دور اول و دور دوم<br />

انتخابات و فعاليت شو<strong>راه</strong>ا نه توصيه کنندگان به شرکت در<br />

انتخابات شو<strong>راه</strong>ا آن وزن و اعتباری را که شايسته بود،‏ برای<br />

شو<strong>راه</strong>ا قائل شدند و نه مخالفان شو<strong>راه</strong>ا و اصلاحات از<br />

کوچکترين فرصتی برای کارشکنی در کار شو<strong>راه</strong>ا کوتاهی<br />

کردند.‏ اين کارشکنی بويژه درباره شورای شهر تهران بيش از<br />

هر شهر ديگر ايران چهره خشن و مصمم مخالفان شورا و<br />

اصلاحات را به نمايش گذاشت.‏<br />

محاکمه و به زندان بردن نخستين رئيس شورای شهر<br />

تهران ‏"عبداالله نوری"‏ و ترور جانشين او ‏"سعيد حجاريان"‏ دو<br />

حادثه مهم و فراموش نشدنی اين مخالفت است،‏ گرچه کارشکنی<br />

های شورای نگهبان بر سر <strong>راه</strong> مصوبات مجلس در باره<br />

اختيارات شو<strong>راه</strong>ا را نيز نبايد فراموش کرد.‏<br />

هفتهها پس از مشخص شدن نتايج انتخابات شو<strong>راه</strong>ا،‏<br />

انتشار هر تفسيری پيرامون اين انتخابات اگر هم<strong>راه</strong> با پاسخ به<br />

چند پرسش زير نباشد بی فايده است:‏<br />

1- طرفداران اصلاحات و اپوزيسيون مترقی جمهوری اسلامی<br />

به وزن و اعتبار شو<strong>راه</strong>ا آن اهميت را دادند که لازمه آن بود؟<br />

2- انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بايد تحريم می شد؟<br />

3- عدم شرکت مردم در اين انتخابات قابل پيش بينی بود؟<br />

شرکت نکردن مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و هر انتخابات<br />

ديگری در جمهوری اسلامی به سود کيست؟<br />

تلاش برای يافتن پاسخ<br />

آنچه که در باره احزاب و سازمانهای سياسی طرفدار<br />

اصلاحات اما عمدتا فعال در خارج از کشور می توان گفت،‏<br />

آنست که حضور اين سازمان ها در تحولات ايران اکنون سال<br />

هاست که در صدور اطلاعيه های نوبتی و مقطعی خلاصه شده<br />

است.‏ اطلاعيه هائی که اعلام مواضع در برابر رويدادهاست و نه<br />

بيانگر حضور عملی در صحنه.‏ البته،‏ اطلاعيه هائی که سازمان<br />

ها و احزاب تحريم کننده انتخابات رياست جمهوری سال<br />

بار و در جريان انتخابات شو<strong>راه</strong>ا صادر کرده و از مردم خواستند<br />

تا در انتخابات شرکت کنند،‏ متفاوتتر از اطلاعيه های تحريم و<br />

يا شرکت مشروط در چند انتخابات سالهای گذشته بود.‏ بسياری<br />

از همين سازمانها و احزاب پس از عدم شرکت وسيع مردم در<br />

انتخابات اخير شو<strong>راه</strong>ا،‏ مانند موارد تحريم انتخابات و شرکت<br />

مردم در آن،‏ هراسان در پی توجيه دعوت خود از مردم برای<br />

شرکت در انتخابات برآمدند و لحن و استدلال بيانيههای آنها متاثر<br />

از همين عدم شرکت مردم تند و آتشين شد!‏<br />

76 اين<br />

در داخل کشور<br />

جبهه مخالفان اصلاحات که با استفاده از عدم حضور<br />

مردم در پای صندوق های رای به شورای شهرهای مهم ايران<br />

<strong>راه</strong> يافتند،‏ اين سوء استفاده و پيروزی کم هزينه را تريبونی برای<br />

تبليغ حقانيت خويش و ناتوانی اصلاح طلبان تبديل کردند.‏ در<br />

جبهه اصلاحات نيز آنچه عمدتا نوشته و گفته شد هشدار نسبت به<br />

سرانجام شرکت نکردن مردم در پای صندوقهای رای و پايان


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

4<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

مشروعيت نظام از يکسو و اشاره به کارشکنیهای جبهه ضد<br />

اصلاحات عليه روند اصلاحات از سوی ديگر بود.‏<br />

در کنار استدلالهای طرفداران اصلاحات در حاکميت<br />

پيوسته جای چند انتقاد بسيار جدی از خود باقی ماند که ما<br />

میخواهيم،‏ ضمن تائيد کارشکنیهای جبهه ضد اصلاحات در<br />

روند اصلاحات آنها را بازگو کنيم.‏<br />

اينکه نه شو<strong>راه</strong>ا و نه وزرات کشور نخواستند و يا<br />

نتوانستند ارتباط خود را با يکديگر برقرار کنند و از درد و<br />

مشکلات هم در سراسر ايران با خبر شوند.‏ اينکه بدليل همين<br />

بیخبری از يکديگر مردم ندانستند در شو<strong>راه</strong>ا چه گذشت.‏<br />

با آنکه از ابتدای تشکيل شو<strong>راه</strong>ا اين اميد وجود داشت و<br />

بارها نيز بعنوان پيشنهاد ‏(از جمله از سوی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong>،‏ در اولين<br />

اطلاعيه مربوط به برگزاری دور اول انتخابات شو<strong>راه</strong>ا)‏ طرح<br />

شد که يک روزنامه منعکسکننده اخبار شو<strong>راه</strong>ا در سراسر ايران<br />

بايد تاسيس شود،‏ ضرورت و اهميت نقش چنين روزنامهای<br />

آنگونه که بايد درک نشد و ارتباط روزانه و حتی هفتگی<br />

‏(بصورت هفته نامه)‏ شو<strong>راه</strong>ا با هم برقرار نشد.‏ روزنامه<br />

همشهری همچنان در خدمت شهرداری تهران و طرح مسائلی که<br />

در ديگر روزنامههای کشور دنبال میشود باقی ماند،‏ اما<br />

بزرگترين و مهمترين شورای شهر،‏ يعنی شورای شهر تهران،‏<br />

هرگز نتوانست ارگانی را که مردم و رای دهندگان تهرانی با<br />

مطالعه مستمر آن بدانند در شورای شهرشان چه می گذرد،‏ منتشر<br />

کند.‏<br />

اين بیخبری شو<strong>راه</strong>ا از يکديگر و عدم درک ضرورت<br />

ارتباط آنها با هم و تبديل شو<strong>راه</strong>ا به نخستين سازمان مردمی و<br />

<strong>توده</strong> ای در سراسر کشور چندان ادامه يافت که در تمام طول<br />

دوره اول شو<strong>راه</strong>ا کنگرهای استانی و يا کنگرهای سراسری با<br />

شرکت نمايندگان و اعضای شو<strong>راه</strong>ای شهرها تشکيل نشد.‏ اينکه<br />

وزارت کشور بيشتر غافل ماند و يا شو<strong>راه</strong>ا و يا اينکه مجلس می<br />

توانست نقش مهم تر و فعال تری در اين زمينه داشته باشد و يا<br />

هيات دولت،‏ در اصل ماجرا که همانا بیتوجهی به ايجاد يک<br />

سازمان مردمی و سراسری در کشوراست تغييری نمی دهد.‏<br />

‏(درهمين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> مراجعه کنيد به نقش شو<strong>راه</strong>ا در مقابله<br />

با کودتا و شورشی که عليه دولت اصلاح طلب ونزوئلا ترتيب<br />

يافته بود)‏<br />

2- بنابراين و با توجه به سير حوادث داخل کشور و اطلاع از<br />

تقويت قطع اميد مردم از امکان تحولات در داخل کشور و رشد<br />

اميد به خارج از کشور،‏ پيش بينی کاهش وسيع تعداد شرکت<br />

کنندگان در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا کار دشواری نبود.‏ آنچه نبايد دنبال<br />

می شد تحريم انتخابات و همسوئی با ضد ملیترين بخش حاکميت<br />

جمهوری اسلامی در تلاش برای خانه نشين ساختن مردم و<br />

بيرون آوردن افراد مورد نظر خود از درون صندوقهای رای<br />

بود.‏ اين که امکان لازم برای توضيح اين نقطه نظرات برای<br />

مردم در اختيار نيروهای مترقی جامعه ايران-‏ اعم از داخل و يا<br />

خارج حاکميت-‏ نبود و کليه <strong>راه</strong>های ارتباطی آنها با مردم يا کور<br />

شده و يا بخش طرفدار اصلاحات در درون حاکميت نتوانستند<br />

جانشينی برای ارتباط با مردم برقرار کنند تغييری در اصل<br />

موضوع نمیدهد.‏ يعنی،‏ هيچ نيروی مترقی در فضای کنونی<br />

جامعه ايران نمیتواند از تحريم انتخابات حمايت کند و يا آن را<br />

تبليغ و توصيه کند.‏ سياست تحريم در شرايط معينی میتواند به<br />

ابزاری کارساز در جهت رسيدن به هدفی مترقی تبديل شود،‏ اما<br />

همه شرايط کنونی در جامعه ايران نشان میدهد که چنين شيوه و<br />

تاکتيکی هنوز بار مثبت و مترقی ندارد و با ترويج رخوت و<br />

بیتفاوتی حاصل از آن و يا زمينه ساز آن،‏ با قدرت کامل بايد<br />

مقابله کرد.‏<br />

3- در مورد شرکت نکردن بيش از 50 درصد مردم در انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا،‏ پيش از آنکه بررسی از اين نقطه آغاز شود که<br />

سازمانهای سياسی بايد انتخابات را تحريم می کردند و يا نه،‏ بايد<br />

مطبوعات،‏ مقالات،‏ موضعگيریها و ميزان توجه اين سازمانها<br />

به نقش شو<strong>راه</strong>ا در طول دوره اول شو<strong>راه</strong>ای شهر درايران توجه<br />

شود،‏ بايد ديد آنها شرکت نکردن مردم در انتخابات را پيش بينی<br />

میکردند؟ دليل آن را میدانستند و بيان کردند؟ برای تشويق مردم<br />

به فعال شدن در کنار شو<strong>راه</strong>ا و شرکت در انتخابات تحرکی از<br />

خود نشان دادند؟<br />

ما تصور می کنيم هر سازمان،‏ حزب و نشريه سياسی<br />

با مرور صادقانه نوشتهها و موضعگيریهای خود،‏ طی دوران<br />

فعاليت نخستين شو<strong>راه</strong>ا و مواضع خود در ارتباط با انتخابات اين<br />

شو<strong>راه</strong>ا به آسانی پاسخ سئوالات بالا را پيدا می کند.‏<br />

آنچه که مربوط به ‏"<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>"‏ و حجم مطالب منتشر شده<br />

درباره شو<strong>راه</strong>ا و بويژه پيش بينی نگرانکننده عدم شرکت مردم<br />

در اين انتخابات و دلائل آن می شود،‏ تصورمی شود،‏ علاوه بر<br />

مقالات و گزارشهائی که طی دوره اول شو<strong>راه</strong>ا در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

منتشر شد،‏ نقل چند بخش از مقاله بهمن ماه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> درباره پيش<br />

بينی انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و تکرار همان نکات در اطلاعيه دعوت<br />

مردم به شرکت در انتخابات کافی باشد:‏<br />

به اميد مردم برای امکان تحميل عقب نشينی به اين جبهه<br />

‏(جبهه مخالفان اصلاحات)‏ و برقراری حاکميت مردم بر<br />

سرنوشت خويش از طريق شرکت در انتخابات ضربات مهلکی<br />

خورده است.‏ اين نااميدی همزمان شده است با رشد اميد به<br />

فشارهای بيرونی بر حاکميت.‏ کاهش دم افزون اميد مردم به داخل<br />

و جلب اميد آنها به خارج از کشور بهترين فرصتها را برای اين<br />

دخالت ‏(دخالت امريکا در امور داخلی ايران)‏ ف<strong>راه</strong>م ساخته است.‏<br />

کشورهای عربی منطقه نيز ايران را،‏ تحت تاثير سياست های<br />

ماجراجويانه،‏ ناصادقانه و دوگانه حاکميت جمهوری اسلامی از<br />

محاسبات ديپلماتيک کنونی منطقه بر سر آينده عراق کنار گذاشته<br />

اند و انزوای پيش آمده شرايط را برای سياستهای امريکا<br />

مطلوبتر ساخته است."(‏ شماره 122 صفحه<br />

همين نظر و نگرانی در اطلاعيه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> و در تاکيد بر<br />

ضرورت شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا نيز تکرار شد که آنرا در<br />

ادامه همين مقاله با عنوان با اعلام حمايت از شخصيت های ملی<br />

و اصلاح طلب ميخوانيد.‏<br />

-40 بهمن (1380<br />

..."


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

5<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

50<br />

-4<br />

نرفتن بيش از درصد دارندگان حق رای به پای<br />

صندوق های رای،‏ در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا هشدار تکاندهندهای به<br />

مجموع حاکميت جمهوری اسلامی بود.‏ شايد اميد به درک شرايط<br />

و موقعيت سقوط کرده مشروعيت نظام در ميان بخشهائی از<br />

مخالفان اصلاحات چه تقويت شده باشد و چه نشده باشد،‏ ما<br />

همچنان بر اين عقيدهايم که بهترين سلاح تهاجم است و شرکت<br />

در انتخابات و حضور گسترده در پای صندوقهای رای يک<br />

تهاجم خيابانی است.‏ خطر خانهنشينی مردم و رشد نااميدی آنها<br />

شايد برای بخشهای مافيائی حکومت اميدآفرين باشد،‏ اما برای<br />

جنبش و طرفداران صادق و پيگير اصلاحات و رفرمهای اساسی<br />

در ساختار سياسی و اقتصادی کشور چنين نيست.‏ علاوه بر پيامد<br />

خطر تقويت مداخله خارجی در امور داخلی ايران،‏ اين امر را<br />

نمی توان از نظر دور داشت که غارتگر،‏ دوست غارتگر است.‏<br />

يعنی بخش مافيائی حاکميت جمهوری اسلامی خواهد کوشيد از<br />

اين فرصت و بويژه از بی تفاوتی و خانه نشينی مردم استفاده<br />

کرده و با کوشش بر دادن بزرگترين امتيازهای ضد ملی به<br />

امريکا و انگليس،‏ در پی تحکيم موقعيت متزلزل خود برآيد.‏ اين<br />

که اين دو قدرت خارجی حاکميت آنها را به صلاح خود خواهند<br />

دانست يا خير آنقدر تعيينکننده نيست که حمايت تاکتيکی و موقت<br />

اين دو قدرت از اين جناح و حمايت از يورش خونين داخلی به<br />

جنبش و اصلاح طلبان اهميت دارد.‏ در اينصورت امريکا از<br />

بابت خطر حضور نيروی ملی و جايگزين در ايران می تواند<br />

خلاص شود و سپس با سرانگشت اشاره عوامل مستقيم تر خود را<br />

در ايران به حاکميت برساند.‏ امری که حتی در افغانستان و در<br />

آستانه سقوط طالبان توسط امريکا،‏ با کشتن احمد شاه مسعود<br />

اتفاق افتاد.‏<br />

در اين صورت جناح ماوراء راست جمهوری اسلامی<br />

تنها خواهد توانست نقش محلل را در اين بازی بزرگ ايفاء کرده<br />

و از صحنه خارج شود.‏ در اينصورت بازنده بزرگ مردم و<br />

جنبش عمومی آنان خواهند بود.‏ به اين دلائل،‏ هنور در شرايط<br />

کنونی ‏(تاکيد می کنيم بر شرايط کنونی)‏ سياست تحريم نمیتواند<br />

سياست درستی باشد،‏ بلکه برعکس بايد با ابتکارات جديد و<br />

يورش به جناح راست مردم را وسيعا به صحنه بازگرداند و<br />

سنگرهائی را که مخالفان اصلاحات طی سالهای اخير دوباره<br />

فتح کردهاند از آنها بازپس گرفت.‏<br />

با اعلام حمايت از شخصيت های ملی و اصلاح طلب<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر اساس اين ارزيابی ها<br />

شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را<br />

توصيه کرد<br />

انتخابات دومين دوره شو<strong>راه</strong>ا شنبه اسفند،‏ در 9<br />

شرايطی برگزار میشود که مخالفان قسم خورده اصلاحات در<br />

ايران در انتظار بهرهبرداری از سال کارشکنی در کار<br />

اصلاحات و مقاومت در برابر خواست و اراده عمومی مردم<br />

ايران اين انتخابات را عملا تحريم کرده اند.‏<br />

صدا و سيمای جمهوری اسلامی که به بانگ مافيای<br />

قدرت و ثروت در جمهوری اسلامی تبديل شده،‏ درباره اين<br />

انتخابات يا مهر سکوت بر لب زده و يا مستقيم و غير مستقيم<br />

مشوق مردم برای نشستن در خانه و نرفتن به پای صندوق های<br />

رای شده است.‏<br />

قوه قضائيه برای جلوگيری از آگاهی مردم و قطع<br />

ارتباط آنها با هم،‏ گلوی مطبوعات را در پنجه گرفته و گروههای<br />

فشار در شهرها،‏ هر کجا که توانستهاند مانع برپائی جلسات<br />

سخنرانی و گردهمآئی انتخاباتی شده اند.‏<br />

ائمه جمعه که با کمترين دانش و آگاهی در باره مهمترين<br />

مسائل داخلی و جهانی رهنمود صادر می کنند،‏ يا از انتخابات و<br />

شو<strong>راه</strong>ا چيزی نگفتند و يا عليه آن تبليغ کردند.‏<br />

اين جدال با مردم،‏ در تهران و با سوء استفاده از آنچه<br />

بر سر شورای آن آوردند آشکارتر از هر نقطه ديگر ايران در<br />

دستور کار مطبوعات وابسته به جبهه مخالفان اصلاحات و<br />

احزابی نظير جمعيت موتلفه،‏ بنياد رسالت و تشکل های همسو با<br />

آنها قرار دارد..‏<br />

در ميان طيف نيروهای طرفدار اصلاحات چه در<br />

درون حاکميت و چه در پيرامون و يا خارج از حاکميت-‏ تفاهم<br />

مشترکی برای اعلام ليست واحد انتخاباتی ف<strong>راه</strong>م نشد،‏ حتی در<br />

جبهه دوم خرداد.‏ نبود ليست واحد برای انتخابات شو<strong>راه</strong>ا،‏ در<br />

عين حال که ضعف بزرگ سازمانی جنبش را آشکار می سازد،‏<br />

فضائی را برای انتخاب مردم ف<strong>راه</strong>م ساخته که در نتيجه آن<br />

نيروهای سياسی میتوانند ميزان نفوذ و رويکرد مردم به خويش<br />

را برآورد کنند.‏ طبعا،‏ بدليل نبودن شرايط و امکان حضور<br />

کانديداهای شناخته شده و رسمی همه احزاب ايران – از جمله<br />

حزب <strong>توده</strong> ايران-‏ در صحنه اين انتخابات و محدوديتهای اعمال<br />

شده برای جلوگيری از ارتباط مردم با نيروها و احزابی که نام<br />

کانديداهای آنها اعلام شده است،‏ آنچه که از انتخابات روز<br />

اسفند حاصل می شود برآورد دقيقی از پايگاه نفوذ احزاب و<br />

نيروهای خارج از حاکميت و يا حتی اصلاح طلبان درون<br />

حاکميت نيز نيست،‏ اما به مصداق ‏"مشت نمونه خروار"‏ حاصل<br />

انتخابات پيش روی شو<strong>راه</strong>ا را می توان گرايش عمومی مردم<br />

ايران ارزيابی کرد.‏<br />

‏…يک سلسله غفلت ها و تعلل های ديگر نکاتی است<br />

که پس از برگزاری انتخابات پيش روی می توان و بايد پيرامون<br />

آنها با منتخبين جديد مردم برای شو<strong>راه</strong>ا سخن گفت.‏ اين سخن را<br />

پس از برگزاری انتخابات 9 اسفند بايد گفت،‏ زيرا هر نوع سخن،‏<br />

انتقاد و ايرادی که در لحظه کنونی موجب سست شدن اراده مردم<br />

برای شرکت در انتخابات شود به سود جبهه ضد اصلاحات است.‏<br />

امروز سخن از رفتن به پای صندوق های رای برای شرکت در<br />

انتخابات شو<strong>راه</strong>است،‏ فردا سخن از تجربه گذشته برای ساختن<br />

آينده.‏ با تمام توان پيش به سوی انتخابات شو<strong>راه</strong>ا!‏<br />

9<br />

–<br />

6


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

6<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

چرا جبهه؟ و چرا<br />

‏"جبهه واحد دفاع از جمهوريت"‏<br />

-<br />

ضرورت تفاهم بر سر يک شعار واحد،‏ در يک جبهه<br />

واحد در ايران،‏ بحث تازه ای نيست؛ آنچه که به اين بحث تازگی<br />

می بخشد نزديک شدن اين بحث ها به واقعيات و امکانات در<br />

کشور است.‏ در بيش از دو دهه گذشته انواع شعارها و جبههها از<br />

سوی اپوزيسيون جمهوری اسلامی مطرح شد.‏ از جبهه<br />

دمکراتيک ‏(به ابتکار دکتر متين دفتری و شکراالله پاک نژاد در<br />

سال که عمر آن بلندتر از دو دهه است،‏ تا شورای<br />

مقاومت ‏(سازمان مجاهدين خلق-‏ بنی صدر و چند تشکل همسو<br />

با آن ها)‏ که به رنگ خون نوشته شد،‏ تا اتحادی که چند سازمان<br />

و حزب سياسی ‏(از جمله سازمان فدائيان اکثريت،‏ حزب<br />

دمکراتيک مردم،‏ جمهوريخواهان ملی با نهادن امضای<br />

خويش بر پای اعلاميهها و بيانيههای مشترک آن را برای دورانی<br />

به نمايش گذاشتند.‏ در همين دوران و در عمری کوتاه تر از بقيه،‏<br />

شعار جبهه ضد ولايت فقيه از سوی نشريه نامه مردم نيز طرح<br />

شد که همچنان ادامه دارد.‏<br />

پس از انتخابات و شرکت عظيم مردم در<br />

انتخابات و حضور در پای صندوق های رای و اعلام نتيجه<br />

شمارش آرائی که به اصلاحات داده شده بود،‏ برای نخستين بار<br />

ضرورت تشکيل جبههای از سوی نيروهای طرفدار اصلاحات<br />

در داخل کشور مطرح شد.‏ امری که حزب <strong>توده</strong> ايران ضرورت<br />

آن را از ابتدای پيروزی انقلاب و برای دفاع از اين پيروزی<br />

پيوسته اعلام داشته بود و تشکيل نشدن آن با حضور همه<br />

نيروهای انقلابی بزرگترين ضربات را به همه اين نيروها اعمم<br />

از مذهبی و غير مذهبی زد.‏<br />

احزاب و سازمان هائی که پس از انتخابات<br />

شده بودند - از جمله جبهه مشارکت اسلامی-‏ و چهار سازمانی<br />

که از پيش از اين انتخابات نيز فعال بودند ‏(مجمع روحانيون<br />

مبارز،‏ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی،‏ دفتر تحکيم وحدت و<br />

کارگزاران سازندگی)‏ در کنار هم جبهه دوم خرداد را اعلام<br />

داشتند.‏ اين جبهه نه شعار واحد داشت و نه نام آن می توانست<br />

هويت آن را منعکس کند.‏<br />

بتدريج و پس از آشکار شدن هر چه بيشتر اراده ای که<br />

پشت ولايت فقيه برای تبديل آن به سلطنت اسلامی وجود دارد،‏<br />

ضرورت دفاع از جمهوريت از قلم و زبان بسياری از چهره های<br />

شناخته شده اصلاحات و حتی شخص محمد خاتمی بارها بيان شد.‏<br />

به اين ترتيب،‏ بحث در باره جبهه ای که بتواند<br />

جوابگوی اين مرحله از گذار تحولات اجتماعی ايران باشد و در<br />

عين حال همه احزاب و سازمان های متنوع،‏ اما طرفدار<br />

اصلاحات بتوانند با توجه به شرايط حاکم بر کشور در آن حضور<br />

يابند،‏ پيش از انتخابات رياست جمهوری سال 76 نيز مطرح بود،‏<br />

اما پس از اين انتخابات بر ضرورت آن افزوده شد.‏<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>،‏ چه پيش و چه پس از انتخابات رياست<br />

جمهوری سال 76، در بحث هائی که پيرامون شعار منتشره در<br />

نشريه ‏"نامه مردم"‏ با عنوان ‏"جبهه ضد ولايت فقيه"‏ می کرد،‏<br />

پيوسته بر اين واقعيت تاکيد می کرد که اپوزيسيون خارج از<br />

کشور،‏ برای حضور عملی در تحولات داخل کشور،‏ حتی اگر<br />

کوچکترين امکان تحرک علنی در کشور نداشته باشد،‏ بايد آن<br />

شعار و آن جبهه ای را اعلام کند که در برگيرنده وسيعترين<br />

اقشار،‏ طبقات و احزاب و سازمانهای سياسی سخنگوی آنها<br />

شود.‏ با توجه به اينکه بخش مهمی از طرفداران تحولات در<br />

حاکميت جمهوری اسلامی قرار دارند و يا مانند نيروهای ملی-‏<br />

مذهبی و از جمله نهضت آزادی ايران فعاليت نيمه آزاد و متکی<br />

به قانون اساسی جمهوری اسلامی دارند،‏ اين جبهه و شعار آن،‏<br />

نمی تواند شعار و جبهه ای در تعارض با قانون اساسی باشد.‏<br />

استدلال ما اين بود که چنين شعاری،‏ بجای آنکه وحدت بخش همه<br />

نيروهای خواهان تحولات حتی اندک-‏ باشد و تمرکز همه<br />

نيروها - حتی متزلزلترين آنها–‏ را ممکن سازد،‏ عملا شعاری<br />

است جبهه شکن و نه اتحاد ساز.‏ ما استدلال کرديم و همچنان در<br />

تمام سالهای پس از انتخابات دوم خرداد بر اين نظر خود پای می<br />

فشاريم که محتوای يک هدف،‏ قطعا نبايد با شعاری هم<strong>راه</strong> باشد<br />

که ناقض آن در عمل است.‏<br />

در باره ولايت فقيه و بخش انتصابی حاکميت،‏ ما بر اين<br />

عقيده ايم که شعار ‏"دفاع از جمهوريت"‏ و اتحاد نيروها بر محور"‏<br />

جبهه واحد دفاع از جمهوريت"‏ عملا خود نافی سلطنت و ولايت<br />

است،‏ درعين حال که اين شعار و اين جبهه از نظر قانونی مانعی<br />

بر سر <strong>راه</strong> نيروهای ياد شده در بالا ‏(در داخل و يا خارج از<br />

حاکميت)‏ بوجود نمی آورد.‏<br />

اين پيشنهاد،‏ همچنان و تا زمانی که هنوز بخشی از<br />

حاکميت از رفرم و تحولات در جمهوری اسلامی دفاع میکند و<br />

اندک فضائی برای برخی سازمانها و احزاب خارج از حاکميت<br />

جهت فعاليت وجود دارد،‏ به قوت خود باقی است.‏<br />

چنين شعار و جبههای،‏ نه تنها در برابر سلطنت اسلامی<br />

‏(حکومت)‏ و ولايت مطلقه فقيه ‏(باز توليد سلطنت)‏ قرار دارد،‏<br />

بلکه در شرايط کنونی عملا در برابر سلطنت خواهانی که در<br />

انديشه بازگرداندن سلطنت پهلوی به ايران هستند نيز قرار دارد.‏<br />

76 تاسيس<br />

(...<br />

1376<br />

(1358


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

7<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

اکنون تشکيل اين جبهه،‏ با شعاری نزديک به آن در<br />

طيف قابل توجهی از نيروهای سياسی خارج از کشور مطرح<br />

است و بصورت بيانيه و مقاله و پيشنهاد مشترک مطرح می شود.‏<br />

بی شک اين پيشنهادها و بيانيهها هنوز تا تدقيق و اعلام کارپايه<br />

يک جبهه فاصله دارد،‏ همانگونه که بيانيه انجمن اسلامی<br />

اميرکبير تهران فاصله دارد،‏ گرچه بايد کوشيد اين بحث در داخل<br />

کشور و از جمله در مورد بيانيه انجمن اسلامی اميرکبير هرچه<br />

زودتر به نتيجه عملی و واقعی خود برسد.‏<br />

آنچه که در اين مرحله،‏ درباره بيانيه انجمن اسلامی<br />

اميرکبير برای اعلام ‏"جبهه جمهوری خواهی"‏ میتوان گفت،‏<br />

پيش از محتوا و استدلال آنها برای تشکيل چنين جبههای،‏ اقدام<br />

عملی آنها در جدائی از جبهه دوم خرداد است.‏<br />

از نظر ما و با توجه به تجربه طولانی حزب <strong>توده</strong> ايران<br />

برای اتحاد نيروهای سياسی در مراحل گوناگون تحولات جامعه<br />

ايران طی بيش از 6 دهه،‏ هر اقدام عملی يک نيروی سياسی بايد<br />

منعکسکننده خواست و اراده عميق و آگاهانه اين نيرو جهت<br />

دستيابی به اهداف اعلام شده آن باشد.‏ از آنجا که طيف انجمن<br />

های اسلامی و بويژه انجمن اسلامی اميرکبير با هدف فعاليت در<br />

اتحادها و تشکيل جبهه ها اقدام به اعلام ضرورت تشکيل ‏"جبهه<br />

جمهوری خواهی"‏ کرده است،‏ نخستين موضوعی که مطرح<br />

میشود اينست:‏<br />

دفاع از اتحاد و جبهه موجود<br />

هيچ نيروی سياسی،‏ اگر بخواهد پرچمدار و يا طراح يک پيشنهاد<br />

مترقی باشد،‏ ابتدا خود بايد مدافع صادق و سرسخت آن طرح<br />

باشد.‏ وقتی هدف تشکيل اتحادها و جبهه هاست،‏ ابتدا بايد از آن<br />

اتحاد و جبههای که وجود دارد دفاع کرد وسپس در جهت تکامل،‏<br />

استحکام و ارتقاء آن گام برداشت.‏ نمی توان طرفدار تشکيل جبهه<br />

و اتحاد بود و آنوقت از يک اتحاد و جبهه جدا شد و صفی مستقل<br />

را تشکيل داد؛ گرچه بهترين و پيشروترين پيشنهادها را هم<br />

داشت.‏<br />

از نظر ما،‏ دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی<br />

اميرکبير پيش از آنکه به خروج از جبهه دوم خرداد بيانديشند و<br />

در جهت آن گام بردارند،‏ بايد در درون همان اتحاد و جبههای که<br />

حضور داشتند میکوشيدند شعار دفاع از جمهوريت"‏ و تبديل<br />

نام اين جبهه به جبهه واحد جمهوريت"‏ را به شعار و خواست<br />

همه اعضای جبهه دوم خرداد تبديل کنند.‏ به اين ترتيب،‏ مبارزه<br />

اجتماعی از مبارزه سالم سياسی از درون جبهه دوم خرداد شروع<br />

می شد و با حفظ اتحاد نيروها يک گام جمعی به جلو برداشته می<br />

شد و نه با جدائی از اتحاد و جبهه موجود!‏<br />

اين گرهیترين بحث پيرامون اقدام دفتر تحکيم وحدت و<br />

انجمن اسلامی اميرکبيراست و بی شک ادامه اين بحث در داخل<br />

کشور،‏ تاثيرات مثبت خود را بر طرفداران جبهه جمهوری<br />

خواهی در خارج از کشور و در ميان سازمان های طرفدار چنين<br />

جبههای گذاشته و برداشتن گامهای عملیتر را بسوی دوری از<br />

شعارهای انتزاعی و درک واقعيات جامعه امروز ايران آسانتر<br />

می سازد.‏ در پايان اين مرحله از تلاشهاست که بايد لحظه آغاز<br />

پيوند شعار و جبهه در خارج و داخل کشور،‏ و در ميان همه<br />

نيروهای مترقی جامعه را انتظار داشت.‏<br />

<strong>توده</strong>ایها در اين مسير و برای رسيدن به اين هدف از<br />

هر نوع همکاری و رايزنی برای رسيدن به لحطه اقدام و عمل<br />

استقبال می کنند.‏<br />

از ايران برای ما می نويسند:‏<br />

يک اتحاد با يک شعار!‏<br />

آنچه را می خوانيد،‏ نکات اساسی از يک نامه دريافتی<br />

از داخل کشور و در ارتباط با بحثهای جاری پيرامون ‏"جبهه"‏ و<br />

يا ‏"اتحاد"‏ بر سر ‏"جمهوريت"‏ است.‏<br />

رفقا و دوستان<br />

اجازه بدهيد نظر خود و چند تن از دوستانم را پيرامون<br />

اوضاع سياسی کشور و آينده ای که آن را حدس می زنيم با ذکر<br />

چند نکته که به نظرم اصولی می رسند بنويسم.‏ هر موضعگيری<br />

که حداقل رعايت اين نکات در آن شده باشد،‏ در دراز مدت کمتر<br />

اشتباه خواهد بود.‏<br />

برخلاف اصلاح طلبان داخل حاکميت و يا بسياری از<br />

طرفداران اصلاحات در خارج از حاکميت،‏ <strong>توده</strong>ایها بايد از<br />

شعار افکار عمومی که هر دو جناح موافق و مخالف اصلاحات<br />

روی آن تاکيد دارند فاصله بگيرند.‏ مشروعيت افکار عمومی نه<br />

تنها مشروعيت سياسی نمیآورد،‏ بلکه می تواند تبديل به اتخاذ<br />

راست ترين سياستها بيانجامد.‏<br />

مارکسيستها به ‏"آگاهی طبقاتی"‏ بايد متکی باشند،‏ که<br />

عليرغم پيچيده بودن و حتی گنگ بودن آن،‏ برد علمی و تحليلی<br />

آن بسيار دقيقتر از افکار عمومی است.‏ افکار عمومی و آگاهی<br />

طبقاتی را يکی دانستن اشتباه تئوريک و سياسی مهمی است.‏<br />

شما شاهديد که جريانهای سياسی ايران ‏(تا آنجا که ما به آنها<br />

دسترسی داشتهايم)‏ چه چپ و چه راست عموما بر يک محور<br />

قرار دارند:‏ جلب افکار عمومی درصد مردم.‏ حال در<br />

انتخابات شو<strong>راه</strong>ا ديديد که يکباره افکار عمومی به مسير ديگری<br />

رفت.‏ مسيری که ما را بر آن می دارد تا يکبار ديگر به آگاهی<br />

طبقاتی بيشتر از افکار عمومی بيانديشيم.‏ در واقعيت امر،‏ هشتاد<br />

درصدی که هميشه حاکميت روی آن حساب باز می کند مرکب از<br />

چند ميليون واجد شرايط رای دادن است،‏ اما نه با ترکيب<br />

اجتماعی واحد و رابطه مشابه با سياست و مسائل سياسی.‏ به<br />

همين دليل ديديد که چه شکاف عظيمی در اين افکار عمومی وارد<br />

آمد و چگونه آگاهی طبقاتی موجب بهره گيری از شرايط برای<br />

پيروزی در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا از سوی آن بخشی از حاکميت شد<br />

که بيشترين سلطه را بر قدرت دارد.‏ ‏(بقيه در ص 8)<br />

80<br />

"<br />

"


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

8<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

8<br />

روز زن - زير نور ماه<br />

300 هزار زن،‏<br />

تن میفروشند تا نان بخرند!‏<br />

اين عمامه را<br />

چه کسی بر سر می گذارد؟<br />

شيرين عبادی و چند زن آگاه و نگران از آنچه بر زنان<br />

ايران می گذرد،‏ مراسم مارس ‏(روز زن)‏ را در يکی از<br />

پارکهای تهران ‏(پارک لاله)‏ بر پا کردند.‏ آنها از بيم حمله<br />

اوباش و برای رهائی از چنگال پرسشهای بی پايان برای<br />

صدور مجوز اجتماع،‏ نامی از روز زن در درخواست خود به<br />

ميان نيآوردند.‏<br />

تعداد آنها شايد به میرسيد.‏ بيشترشان از<br />

و سال عبور کرده بودند.‏ انقلاب که شد جوان بودند.‏ با<br />

جوانی در انقلاب شرکت کرده بودند.‏ بسياریشان وقتی از زندان<br />

آزاد شدند باندازه دو نسل پير شده بودند.‏ وقتی آنها از اوين به<br />

شهر بازگشتند نه تنها تهران،‏ بلکه جامعه زير و رو شده و سير<br />

نزولی را بسرعت طی می کرد.‏<br />

آنها که در پارک لاله جمع شده بودند نگران شعلهور<br />

شدن دوباره جنگ بودند.‏ هشت سال جنگ با عراق فقط<br />

ساختمانها را ويران نکرد،‏ حاصل آن فقط ‎5‎ر‎1‎ ميليون کشته و<br />

700 هزار معلوم جنگی نبود،‏ يک هزار ميليارد دلار خسارت<br />

جنگی نيز بزرگترين نتيجه جنگ نبود.‏ جنگ يک انقلاب را بلعيد<br />

و ايران ديگری در خشت زمان افتاد.‏ پدر خوانده نوزادی که بدنيا<br />

آمد،‏ مافيای غارت و جنايت بود.‏<br />

40<br />

200 تن<br />

45<br />

سرگذشت ننه دلاور برشت،‏ در قالب عسگراولادی<br />

ظاهر شد.‏ نزول خواران و سودجويان داستانهای برشت که<br />

همگی ضد قهرمانان جنگ دوم جهانی بودند،‏ اينبار از بازار<br />

ايران سر بر آوردند.‏<br />

وقتی آيت االله خلخالی خيابان جمشيد و ‏"محله"‏ را با<br />

بلدوزر صاف کرد و زنان تن فروش اين دو محله را به خانه<br />

ديوار سنگی ‏"ثابت پاسال"‏ در حوالی ميدان ونک منتقل کرد تا<br />

آب تربت بر سرشان ريخته و نجيبشان کند،‏ کمتر کسی به اين<br />

ساده لوحی انقلابی انديشيد.‏<br />

حالا از دل جنگ و نابودی ساختارهای اجتماعی ايران،‏<br />

يك ميليون و هفتصد هزار زن خيابان خواب بيرون آمده است.‏<br />

آمار می گويد:‏ ‎300‎هزار تن آنها،‏ براي تامين معاش خود و<br />

فرزندانشان تن فروشي ميکنند.‏ اين را اپوزيسيون برانداز<br />

نمیگويد،‏ مرکز آمار سازمان بهزيستي اجتماعي جمهوری<br />

اسلامی میگويد.‏<br />

هيچ روزنامهای به استقبال روز زن نرفت،‏ حتی خبر و<br />

گزارش اجتماع زنان در گوشهای از پارک لاله را هم ننوشتند.‏<br />

روز زن!‏ روز برابری حقوق!‏ روز نفی جنسيت در حقوق<br />

اجتماعی!‏<br />

روزنامه انتخاب،‏ در آبانماه سالی که پشت سر ماند و<br />

در ستايش از هوشياری و فعاليت نيروی انتظامی نوشت:‏ ‏"طی<br />

شش ماه گذشته،‏ صدها عشرتكده فاش و حدود بيست و پنج هزار<br />

نفر در رابطه با فحشاء دستگير شده اند."‏<br />

اداره منکرات،‏ که در زمان شاه با نام ‏"اداره اماکن"‏<br />

فعال بود،‏ حالا در خيابان مطهری زير زمينی به وسعت يک<br />

زندان را در اختيار دارد.‏ آنها که از گذشته درس نگرفته،‏ اما از<br />

آينده نگرانند،‏ بجای نگاهی به خيابانها و چشم باز کردن بر<br />

روی حاصل عملکرد دو دهه خود،‏ در اين اداره و زير زمين آن،‏<br />

به فرمان رهبر دنبال تهاجم فرهنگی میگردند.‏ نه تنها خود چشم<br />

بر حقيقت نمی گشايند،‏ بلکه چشم احضار شدگان را هم می بندند.‏<br />

هنوز نپذيرفتهاند که غارت مردم و حاکميت مافيائی روحانيون و<br />

بازاريان،‏ خود بزرگترين تهاجم فرهنگی و اجتماعی است.‏ <br />

<br />

‏(بقيه از ايران برای ما مينويسند از ص 7)<br />

2- به نظر می آيد که در ايران چه شاهد يک برخورد مستقيم<br />

باشيم و چه اين وضع نيم بند ادامه يابد،‏ جهتگيری عمومی<br />

نيروهای دمکراتيک،‏ چپ و اصلاح طلب در داخل و خارج از<br />

کشور يک مسير را بيشتر نمی تواند طی کند.‏ مسيری که انجمن<br />

تحکيم وحدت نيز عليرغم ناروشنیها و شتابزدگیهائی که در<br />

مواضع اعلام شده آنها وجود دارد،‏ با جسارتی بيش از ديگر<br />

انجمنها و تشکلهای دانشجوئی آغاز کرده است.‏ اين مسير همان<br />

انديشه برقراری اتحادی ميان جمهوری خواهان با شرکت<br />

نيروهای طرفدار اين انديشه در داخل و خارج از کشور است.‏<br />

بيانيه ای که 5 سازمان سياسی آن را امضاء کردهاند نيز<br />

تقريبا در همين مسير است و اميدواريم از دل همه اين تلاش ها و<br />

بحث هائی که در داخل و خارج کشور درباره جمهوريت در<br />

جريان است يک منشور واحد و عاری از ايرادها و کمبودهائی<br />

که دو بيانيه موجود دارد بيرون بيآيد.‏<br />

اين نامه را می توانيد با عنوان منتشر کنيد.‏<br />

پيروز باشيد<br />

‏"شماره 24"


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

9<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

مجلههای سينمائی را بستهاند و چند نويسنده اين مجلات<br />

را به همين زير زمين برده اند تا پس از سيامک پورزند بقيه<br />

ارتش تهاجم فرهنگی را تار و مار کنند!‏ سيامک پورزند،‏ که<br />

فرمانده تهاجم فرهنگی معرفی شده بود،‏ پس از 700 صفحه تک<br />

نگاری و انواع صحنه سازیهای تلويزيونی از زندان مرخص<br />

شد!‏<br />

8 مارس در گوشهای از پارک لاله برپا شده است در<br />

روز روشن زندگی در زير پلها،‏ در حاشيه خيابانها و در<br />

فاحشه خانههائی که باندازه عرض و طول و جمعيت تهران رشد<br />

کردهاند،‏ ادامه دارد.‏<br />

زيرنورماه<br />

"<br />

بند ناف فيلم ‏"زيرنورماه"‏ با تماشاچی های سينماهای<br />

تهران را خيلی زود بريدند.‏ در اين فيلم مراسم عمامه گذاری در<br />

حضور آقا شيخ حسين برپا می شود.‏ طلبه جوان و سيدی که بر<br />

حسب اتفاق سر از لاک حوزه در آورده و جامعه را ديده،‏ با يک<br />

چشم خون و يک چشم اشک،‏ در پايان فيلم لباس روحانيت را<br />

میپوشد.‏<br />

در متروی تهران دفتردار حوزه را می بيند.‏ او که خود<br />

مشوق جوان آذربايجانی برای رفتن به مراسم عمامه گذاری و<br />

پوشيدن لباس روحانيت بوده،‏ حالا در متروی تهران کت و شلوار<br />

به تن دارد و در کنار زن و فرزندش نشسته است.‏ وقتی قطار<br />

مترو میايستد و آن دو در کنار هم قرار میگيرند،‏ دفتردار با<br />

خجالت و افسوس می گويد:‏<br />

‏"چند روز پيش با زن و بچهام کنار خيابان ايستاده بودم.‏ هيچ<br />

تاکسی ما را سوار نکرد.‏ بالاخره يک ماشين شخصی ايستاد و<br />

راننده سرش را از پنجره بيرون آورد و پرسيد:‏ به تو بنز<br />

نرسيده؟"‏<br />

تهاجم به جامعه را از همينجا بايد پی گرفت!‏<br />

در شبهای مهتابی،‏ بالای پل رسالت زنان جوان تن<br />

میفروشند تا نان بخرند و در زير پل معرکهای از دربدری و بی<br />

خانمانی،‏ مرگ اميد و آرمان درهم میلولند.‏ طلبه جوان زير<br />

همين پل و در زير نور ماه پايان <strong>راه</strong>ی را می بيند که آقا شيخ<br />

حسين با برپائی جشن عمامه میخواهد او را بدان سبيل بفرستد.‏<br />

مدير حوزه در آخرين مکالمهاش با طلبه جوان میپرسد:‏<br />

يک جائی پا را کج گذاشتيم که به اينجا رسيديم.‏ اما کجا؟"‏<br />

طلبه جوان سکوت می کند و مدير حوزه عمامه اش را جابجا می<br />

کند و در خود فرو می رود.‏<br />

فيلم را زود از روی آکران برداشتند تا مردم نبينند،‏<br />

مردمی که خود هر شب،‏ در حاشيه خيابانها،‏ گوشه پارک ها،‏<br />

زيرپلها و...‏ تهران را زير نور ماه می بينند!‏<br />

چنان زير نور ماه است که گزارش نويس ‏"فرانکفورتر<br />

آلگماينه"‏ آلمان هم بدون پرژکتور و بینياز به روشنائی روز آن<br />

را میبيند و مینويسد:‏<br />

‏"بنفشه،‏ دو سال پيش،‏ براي نخستين بار سوار اتومبيل مردی شد<br />

که او را به خانهاش برد.‏ او خوش شانس بود،‏ چرا که از آن<br />

زمان،‏ به صورت مرتب به آپارتمان مرد ميرود و به سفارش<br />

او،‏ مشتريان ثابتي پيدا آرده است.‏ تماس از طريق تلفن هم<strong>راه</strong><br />

برقرار ميشود.‏ قبلا با يک حقوق بخور و نمير منشي بوده است<br />

و حالا از <strong>راه</strong> تن فروشی آسانتر زندگی می کند.‏ او زنی جوان<br />

از خانواده اي وابسته به اقشار پائينتر از طبقه متوسط است.‏<br />

او پنجمين و آوچكترين فرزند يك خانواده فقير شيرازی<br />

است،‏ که پدرش را خيلی زود از دست داد.‏ پانزده ساله بود،‏<br />

برخلاف ميل خودش مجبور به ازدواج شد.‏ چهار سال پيش،‏<br />

موفق شد از شوهر معتادش طلاق بگيرد.‏ از آن زمان،‏ به تنهائي<br />

پسرش را اداره ميآند."‏<br />

گرسنگی و فقر،‏ اعتياد و فحشاء،‏ خيابان خوابی و فرار<br />

از خانه؛ سرنوشت صدها هزار زن ايرانی است که رقم آنها به<br />

يک ميليون و 700 هزار تن رسيده است.‏<br />

روز زن-‏ هشت مارس<br />

روز زن در گوشهای پرت افتاده از پارک لاله برپا شد.‏<br />

آن زنی که در اين گوشه جمع شده بودند حتما بيش از<br />

آيتاالله خلخالی که در انزوای خود در حوزه علميه قم بسر<br />

میبرد،‏ می دانند فاجعه چه ابعادی يافته است.‏<br />

بنفشه به خبرنگار فرانکفورتر آلگماينه می گويد:‏<br />

‏"میخواهم اين کار را رها کنم،‏ از پسرم خجالت ميآشم.‏ يکبار<br />

هم به مشهد رفتم تا نزد امام رضا توبه کنم."‏<br />

فقر،‏ زندگی بیآينده،‏ گرانی،‏ بی مسکنی و دهها معضل<br />

کمرشکن ديگر اقتصادی و اجتماعی نه برای بنفشه،‏ بلکه برای<br />

صدها هزار دختر و زن جوان ديگری که تن فروشی میکنند تا<br />

زندگی کنند جائی برای توبه باقی نمی گذارد.‏ آنکه بايد توبه کند<br />

کيست؟<br />

200<br />

تجارت فحشاء<br />

جميله آديور،‏ همسر عظاء االله مهاجرانی و خواهر<br />

حجت الاسلام کديور که اکنون نماينده مجلس است به گزارش<br />

نويس فرانکفورتر آلگماينه ميگويد:‏<br />

‏"تن فروشی به تجارت در خيابانهاي تهران تبديل شده است.‏<br />

دائما مواردي آشف ميشوند آه در آن آارمندان و حتي مقامات<br />

قضائي در آن دست دارند."‏<br />

فرانکفورت آلگماينه می نويسد:‏ در حاليکه رهبران<br />

مذهبی جمهوری اسلامی برای توجيه مخالفت خود با دمکراسی و<br />

آزادی،‏ آزادیهای موجود در کشورهای اروپائی را تنها در<br />

آزادی سکس و فحشاء خلاصه کرده و مردم را از آن<br />

میترسانند؛ تمام مناسبات جنسي و فحشائی که آنها مردم را از آن<br />

میترسانند در ايران رواج دارد.‏<br />

سازمان بهزيستي اجتماعي میگويد:‏ شش درصد زنان<br />

ايران،‏ که اکثريت آنها زنان جواناند،‏ برای گريز از آزار و سوء


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

10<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

استفاده جنسي و يا برای تن ندادن به ازدواجهای ناخواسته از<br />

خانه میگريزند و به دهها هزار زن ديگری میپيوندند که برای<br />

يك وعده غذا و خواب در زير سقف يک خانه خود را میفروشند.‏<br />

جميله آديور ميگويد:‏ ‏"دو نوع روسپگري وجود دارد.‏<br />

اولين گروه،‏ اين آار را واقعا به خاطر نياز اقتصادي ميآند.‏<br />

زنان اين گروه،‏ مجبورند به وسيله روسپيگري شكم خود و<br />

فرزندانشان را سير آنند.‏ گروه دوم،‏ درگير مشكل اقتصادي<br />

نيستند،‏ بلكه از سختگيری های اخلاقي به اين دام میافتند.‏<br />

جميله کديور که عضو فراکسيون زنان در مجلس است،‏<br />

اغلب در ميان ماموران محافظ و انتظامی با گروهی از زنان تن<br />

فروش گفتگو میکند تا آنها را به جدائی از اين عمل تشويق کند،‏<br />

اما مشکلات اقتصادی پر قدرتتر از موعظههای اسلامی است.‏<br />

مسئولان درمانده شدهاند.‏ ماموران انتظامي هر چند وقت<br />

يكبار وارد صحنه ميشوند،‏ اما نميتوانند جلوي گسترش تن<br />

فروشی را بگيرند.‏<br />

تابستان سال گذشته،‏ وقتی طرح ايجاد خانههاي عفاف<br />

که همان فاحشه خانههای رسمی بود در مطبوعات منتشر شد به<br />

انفجار يک بمب در قلب حوزه های دينی شبيه بود.‏<br />

بموجب اين طرح زنان تن فروش بايد تحت نظارت<br />

دولت قرار گرفته و برای جلوگيری از شيوع انواع بيماریهای<br />

جنسی و بويژه بيماری مهلک ايدز از آنها بطور منظم معاينه<br />

جنسی صورت گيرد.‏ بموجب اين طرح زنان تن فروش قبل<br />

از هم آغوشی با مردان بايد مراسم صيغه را نيز بجای میآوردند.‏<br />

اما با صيغه و يا بدون صيغه آنچه در حال گسترش است فقر<br />

است و فحشاء.‏<br />

براي تفريح<br />

"<br />

"<br />

شبها،‏ زير نور ماه،‏ زندگی بیاعتنا به موعظههای مذهبی در<br />

تهران جريان دارد.‏<br />

جوانان تقريبا دو سوم جمعيت ايران را تشكيل ميدهند.‏<br />

جمع قابل توجهی از دختران جوان خانوادههاي طبقه مرفه،‏ در<br />

خيابانها ميچرخند و به خاطر يك ساعت رابطه جنسي،‏ سوار<br />

اتومبيلها ميشوند.‏ مرزهای فحشاء و يك زندگي آزاد جنسي<br />

خصوصي در اينجا بهم میريزد.‏ در جامعه سنتي ايران،‏ رابطه<br />

بدون ازدواج ميان دو جنس،‏ اغلب روسپيگري شناخته ميشود.‏<br />

فرانکفورتر آلگماينه می نويسد:‏<br />

ندا،‏ دختر ظريف اندامي است آه تازه بيست ساله شده است.‏<br />

در يک شرکت کار میکند.‏ تعطيلات آخر هفتهاش را با گروهي<br />

از دوستانش ميگذراند.‏ با دوتا از آنها رابطه نزديكتري دارد.‏<br />

يكي از آنها را ‏"برادر"‏ مينامد.‏ برادر،‏ به او هديه ميدهد،‏<br />

برايش لباس يا جواهر ميخرد،‏ او را به سفر و اسكي ميبرد،‏<br />

الكل تهيه ميآند،‏ ترتيب پارتيها را ميدهد و آپارتمان لوآس<br />

خود را در اختيارش مي گذارد.‏ پدر و مادرش نميدانند آخر<br />

هفتههايش را چگونه ميگذراند.‏ آنها تصور ميآنند آه ندا با<br />

دوستان دخترش به سفر می رود.‏ او،‏ ‏"مردان"‏ را،‏ در پارتيها يا<br />

از طريق دوستانش پيدا ميآند.‏ بعضي وقتها هم با آنها در<br />

خيابان آشنا ميشود.‏ گهگاه،‏ مشكلاتي با ماموران امر به معروف<br />

پيدا ميآند،‏ اما اين مشكلات هم اغلب با رشوه حل ميشوند."‏<br />

آديور می گويد:‏ " در سالهاي گذشته ارزشهاي مذهبي رنگ<br />

باخته اند"‏<br />

يک استاد علوم اجتماعي به گزارش نويس فرانکفورتر آلگماينه<br />

در تهران ميگويد:‏<br />

‏"محدوديتهاي اسلامي آه حكومت اعمال ميآند،‏ پس از فقر،‏<br />

دومين دليل گرايش زنان جوان به فحشاء و تن فروشی است".‏<br />

به مراسم 8 مارس میانديشم،‏ در گوشهای از پارک لاله<br />

تهران،‏ و آن عبا و عمامه و نعلين ربوده شده طلبه جوان حوزه<br />

علميه در مترو تهران:‏<br />

طلبه جوان سيد حسن نمیخواهد در جشن عمامه شرکت کند.‏<br />

نمیخواهد لباس روحانيت را به تن کند.‏ درسش تمام شده و<br />

کتابهايش را در بازار فروخته تا برای بی سرپناهان زير پل<br />

رسالت يک وعده غذای گرم بخرد.‏ روز عمامه گذاری،‏ در<br />

انزوای حجره کوچک و محقر خويش،‏ تعزيه ابوالفضل بی دست<br />

را به زبان آذری زير لب و در تنهائی خويش می خواند و می<br />

گريد.‏<br />

عبا و عمامه ربوده شدهاش را دختر تن فروشی برايش<br />

به مدرسه مذهبی می آورد که توسط طلبه جوان از مرگ نجات<br />

يافته است.‏ او که از فرط استيصال با خوردن قرص خودکشی<br />

کرده بود،‏ از زير پل رسالت در حال مرگ به بيمارستان منتقل<br />

شده بود.‏ او بعد از نجات از مرگ لباس طلبگی سيد جوان را،‏ در<br />

آخرين دقايق مراسم عمامه گذاری پس می آورد و طلبه جوان<br />

عمامه را نه از دست شيخ حسن،‏ بلکه از دست دختری که قربانی<br />

فاجعه اجتماعی است بر سر می گذارد تا برای جبران آن اشتباهی<br />

قيام کند که مدير مدرسه مذهبی در آخرين گفتگوی خود با وی<br />

گفته بود:‏<br />

" کجا پای خود را کج گذاشتيم که کار به اينجا کشيد؟"‏<br />

جبران آن گفته دفتردار مدرسه مذهبی در ايستگاه مترو<br />

و در توضيح در آوردن لباسش در خيابانهای تهران که گفته بود:‏<br />

راننده اتومبيل سرش را از پنجره بيرون آورد و پرسيد:‏ به<br />

شما بنز نرسيده؟"‏<br />

او عمامه بر سر میگذارد تا عليه آن فاجعه ای که امثال<br />

شيخ حسين بوجود آوردهاند،‏ قيام کند.‏ اما زمان فرصت اين قيام را<br />

يکبار ديگر به روحانيون خواهد داد؟<br />

مردم ايران منتظر ظهور يک آيت االله طالقانیاند؟ حتی<br />

اگر خود او نيز امروز در صحنه بود،‏ کسی به نماز جمعهاش می<br />

رفت؟<br />

قيام ناگزير است،‏ اما نقش روحانيون در آن زير علامت<br />

سئوال،‏ چرا که ‏"زير نور ماه"‏ مردم همه چيز را ديده اند از جمله<br />

آنها که در گوشه پارک لاله 8 مارس را برپا کردند!!‏<br />

... "


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

11<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

8 مارس در تهران<br />

زنده باد برابری<br />

روز جهانی زن"‏ 8 مارس"،‏ در تهران با شعارهايی در<br />

دفاع از صلح و رفع تبعيض حقوقی عليه زنان،‏ مطابق برنامهای<br />

که از قبل اعلام شده بود در پارک لاله تهران برگزار شد.‏<br />

شمار شرکت کنندگان در اين مراسم را خبرگزاری<br />

دانشجوئی ايسنا تا تن اعلام کرد.‏ از طرف مرکز<br />

فرهنگی زنان که مبتکر برگزاری اين روز در تهران بود،‏ اين<br />

بزرگداشت ‏"روز همبستگي و پيكار زنان براي حقوق برابر،‏<br />

صلح و عدالت"‏ اعلام شده بود.‏<br />

در اين مراسم زنان پلاآاردهايي با شعارهاي<br />

‏«دموآراسي يعني صلح،‏ نه سلاح»،‏ ‏«اگر خانواده واحد اصلي<br />

جامعه است،‏ پس حق برخورداري از حمايت جامعه و دولت را<br />

دارد»،‏ ‏«جنگ و خشونت،‏ زنان،‏ آودآان و محيط زيست را به<br />

نابودي ميآشاند»،‏ ‏«پيوستن بدون قيد و شرط به آنوانسيون محو<br />

تبعيض عليه زنان»‏ در دست داشتند.‏<br />

شيرين عبادي،‏ حقوقدان ايرانی،‏ که نام او با پرونده<br />

اعترافات افشاگرانه اميرفرشاد اب<strong>راه</strong>يمی گره خورده است،‏ در<br />

جمع تجمعآنندگان با تاآيد بر اينكه زنان در صورت داشتن حق<br />

حيات خود،‏ حقوق اجتماعيشان را آسب خواهند آرد،‏ گفت:‏<br />

سخن گفتن از صلح و عدالت هنگامي که جنگ بر سر جهانيان<br />

سايه افكنده،‏ بسيار سخت است.‏<br />

وي با بيان اين پرسش آه ‏«اين آدام مردانند آه<br />

ميجنگند و زنان به واسطه آن آسيب ميپذيرند؟»‏ گفت:‏ مردان<br />

ميجنگند،‏ در حاليكه به تبع آن خانه هزاران زن خراب شده و<br />

آنها را در گمنامي ميان آوارها پنهان ميسازند.‏<br />

عبادي در ادامه با تاآيد بر اينكه فرهنگ مردسالار تنها<br />

خواست مردان نيست،‏ خاطرنشان آرد:‏<br />

فرهنگ مردسالار زن معيوبي است آه از زنان به مردان به ارث<br />

ميرسد،‏ بنابراين اگر زنان خود خواهان از بين بردن اين فرهنگ<br />

نباشند،‏ تغييري در بهبود شرايط خود نخواهند ديد.‏<br />

گفتني است،‏ که پايان بخشيدن به جنگ و حمايت از<br />

زنان و آودآان عراقي،‏ به سكوت واداشتن صاحبان جنگ و<br />

خشونت،‏ آمك به قربانيان ايدز،‏ تجاوز و تبعيضهای جنسي،‏ رفع<br />

مشكلات زنان افغان،‏ اصلاح حقوق خانواده،‏ حل معضل طلاق و<br />

از جمله مسائلي بود آه مراسم 8 مارس امسال در پارک لاله<br />

تهران مطرح شد.‏<br />

‏(بقيه زندان قصر موزه<br />

...<br />

از ص 12)<br />

در جلسه باشگاه انديشه،‏ آه در آن انور خامه ای،‏<br />

علينقی منزوی و محمد ملكي ‏(نخستين رئيس دانشگاه تهران بعد<br />

از انقلاب آه اآنون شكنجه نامهاش منتشر شده است)‏ و همچنين<br />

جمعی از انديشمندان و روزنامهنگاران آشور حضور داشتند،‏<br />

انور خامهای تاريخ ساختمان قصر در سال را آه به<br />

زندان قصر تبديل شد شرح داده و گفته است:‏ من و ساير<br />

اعضای گروه 53 نفر در دهه اول و دوم قرن حاضر از نخستين<br />

افرادی بوديم آه دوران محكوميت سياسی خود را در اين زندان<br />

طی آردهايم.‏ در سالهای پس از شهريور بيست نيز اين زندان<br />

شاهد حضور و مقاومت مردان و زنان بسياری عليه حكومت ظلم<br />

موجود بود.‏ لذا من به شخصه خواهش دارم آه اجازهای برای<br />

بازديد از اين زندان و تجديد خاطرات به من و ساير زندانيان<br />

سياسی دوران گذشته داده شود.‏<br />

پاسداران اوين،‏ اجازه چنين بازديدی را به زندانيان<br />

قصر خواهند داد؟ اجازه بازديد از اوين را،‏ آن روز آه پارك می<br />

1308<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

شود چه آسی خواهد داد؟<br />

<br />

بقيه برای سرنگونی صدام حسين<br />

کمونيست های عراق ..........<br />

به اين دليل که تصميمات اين کنفرانس قبل از اينکه آغاز به<br />

کار کند گرفته شده بود.‏ در آن کنفرانس بسياری از مسائل<br />

اساسی،‏ اصلا مطرح نشد.‏ انچه مطرح بود رسيدن به قدرت<br />

پس از صدام حسين و تقسيم مقامات بود و نه دورنمای سيستم<br />

حکومتی و برنامههای اقتصادی و اجتماعی برای آينده<br />

عراق.‏ برگزارکنندگان کنفرانس قصدشان آن بود که از<br />

نيروهای اپوزيسيون به عنوان برگ برنده برای مشروعيت<br />

بخشيدن به جنگ و به سود خويش سوء استفاده کنند.‏ البته،‏ ما<br />

به کمک نيروهای مترقی عراق تصميم داريم کنفرانسی به<br />

عنوان آلترناتيو مترقی آينده عراق تشکيل دهيم و توجه<br />

محافل بينالمللی را نسبت به آن جلب کنيم.‏<br />

با چه نيروها و احزابی می توانيد همکاری کنيد؟<br />

ما اصولا با همه نيروها و احزاب رابطه خوبی داريم،‏ حتی<br />

با کسانی که در کنفرانس لندن شرکت کرده بودند.‏ در ضمن<br />

متذکر شوم که ما با احزاب کرد هم برای همکاری<br />

کوچکترين مشکلی نداريم.‏ به اين ترتيب،‏ ما با اکثر نيروها و<br />

احزاب اپوزيسيون حاضريم برای يک عراق دمکراتيک و<br />

فدراتيو مشترکا مبارزه داشته باشيم.‏<br />

اگر کشمکشهای کنونی به جنگ تبديل شود،‏ حزب<br />

کمونيست عراق چه رويهای در پيش خواهد گرفت؟<br />

يک مسئله قطعی است و آن اينکه ما در يک جبهه واحد در<br />

کنار امريکا قرار نخواهيم گرفت،‏ اما درعين حال از رژيم<br />

صدام هم حمايت نمی کنيم و به حمايت از آن بر نمیخيزيم.‏<br />

ما در عين حال که در منطقه حضور داريم،‏ به سياستی که<br />

خود به درستی آن معتقد هستيم عمل می کنيم.‏<br />

200<br />

150<br />

...<br />

...


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

12<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

پارک می شود يا موزه؟<br />

زندان<br />

قصر موزه<br />

آرزوهای در اختناق<br />

خفته دو نسل<br />

زندان قصر را قرار است موزه آنند،‏ شايد هم پارك و<br />

موزه با هم.‏ بچه ها قرار است در محوطه آن آزادانه اينسو و<br />

آنسو بدوند.‏ درهای آهنين بندهای آن را خواهند گشود.‏ درهائی آه<br />

چند دهه برای رضا خان و پسرش و بعدها،‏ در زمانی اندكتر<br />

برای جمهوری اسلامی بر روی يك پاشنه چرخيد:‏ اختناق<br />

پاشنهای آه آنقدر زنگ می زند تا پاشنه آشيل حكومتها<br />

شود!‏<br />

آنها آه در بندهای اين زندان جوانی را گم آردند،‏<br />

جاودانگی را يافتند و آنها آه از در و دربند آن حفاظت آردند با<br />

ننگ سر بر زمين نهادند.‏ سرنوشتی آه در انتظار نگهبانان و<br />

محافظان بندهای اوين و زندان عشرت آباد است.‏<br />

شاه در آخرين سالهای حكومتش زندان قزل قلعه را به<br />

ميدان تره بار عباس آباد تبديل آرد تا بلكه آنچه دراين زندان<br />

گذشته بود به فراموشی سپرده شود.‏ گروهبان ساقی،‏ در آن چند<br />

سالی آه در خيابانهای تهران سر گردان بود قصه آهن و ناطق<br />

متحرك قزل قلعه بود.‏<br />

اآنون زندان قصر قرار است با زندان قزل قلعه هم<br />

سرنوشت شود.‏ نوبت اوين و گوهر دشت هم خواهد رسيد!‏ ديری<br />

نمی پايد،‏ همچنان آه ظلم و استبداد دير نمی پايد.‏<br />

زندان قصر آه حالا در بخش جنوبی شهر،‏ از تهران قد<br />

آشيده جا مانده،‏ روزگاری در خارج از محدوده شهر تهران جای<br />

داشت.‏ اطرافش بيابان بود و ميدان مقابل دروازههای هميشه<br />

بستهاش ميدان ميوه و تربار:‏ ميدان قصر<br />

از تهران به سمت شميران،‏ در نيمه <strong>راه</strong> جاده قديم<br />

شميران،‏ با اندآی انحراف به راست،‏ هر مسافری می توانست به<br />

ديوارهای بلند و برجهای ديده بانی برسد آه در سمت چپ جاده<br />

قرار داشت و در آن چپ انديشان در بند بودند:‏ سه <strong>راه</strong> زندان!‏<br />

در پشت اين ديوارها،‏ لحظه و روز،‏ سال و ماه و دههها<br />

سرشار از حادثه بودند.‏ از ميان اين حوادث،‏ تاريخیترينشان<br />

فرار دسته جمعی و افسانهای رهبران حزب <strong>توده</strong> ايران است:‏<br />

آيانوری،‏ جودت،‏ رصدی و...‏ آه همگی بعدها در زندان اوين به<br />

اسارت گرفته شدند.‏<br />

ماندگارترين زندانی اش صفرخان بود آه امسال چشم<br />

برجهان فرو بست و مشهورينشان افسران <strong>توده</strong> ای آه طی<br />

سال بارها از اين زندان به تبعيدگاه فرستاده و بازگردانده شدند.‏<br />

آنقدر آه سرانجام با انقلاب آزاد شدند و با گردش به انحراف<br />

انقلاب زندانی و اعدام!‏<br />

قديمیترين زندانيانش بازماندگان نفر بودند.‏<br />

بازماندگانی آه جمعی از آنها پس از سقوط رضاخان در شهريور<br />

بنيانگذار حزب <strong>توده</strong> ايران شدند:‏ ايرج اسكندری،‏<br />

انورخامهای،‏ احسان طبری و...‏<br />

زندان قصر قرار است موزه شود و شايد پارك و شايد<br />

هر دو.‏ چه چيز در آن به نمايش گذاشته خواهد شد؟ آزادی يا<br />

اسارت؟<br />

ساختمان سمت چپ در ورودی آن موزه انسانيت و<br />

پايداری،‏ شرف و آزاديخواهی خواهد شد؟:‏ بند چهار<br />

حاج عراقی،‏ پس از انقلاب به رياست قصر گماشته شد<br />

و تا شبی آه به تير غيب گرفتار آمد رياست آن را برعهده داشت.‏<br />

او از تبار اسداالله لاجوردی و حبيب االله عسگراولادی نبود،‏ گرچه<br />

هم<strong>راه</strong> آنها بنيانگذار موتلفه اسلامی بود.‏ رياستش بر زندان قصر،‏<br />

آن رياستی نبود آه لاجوردی بر زندان اوين داشت.‏ اگر مانده<br />

بود،‏ ردای دبيرآلی موتلفه اسلامی را بايد می پوشيد،‏ نماند و<br />

نگذاشتند بماند تا اين ردا بر تن لاجوردی و عسگراولادی بنشيند!‏<br />

زندان قصر قرار است موزه شود و شايد پارك و موزه<br />

با هم.‏ بندها از زندانی خالی است و بر درهای هنوز بسته آن<br />

آسی نگهبانی نمی آند.‏ برجهای نگهبانیاش خالی است.‏ شايد<br />

آخرين باری آه بخشی از يكی از بندهای آن زندان شد،‏ هنگامی<br />

بود آه فيلم ‏"زندان زنان"‏ ساخته می شد.‏ برای لحظه ای و در دو<br />

تصوير آغاز و پايان فيلم دروازه بزرگ قصر در برابر چشمان<br />

آنها آه فيلم را میديدند و میبينند باز و بسته شد و می شود.‏<br />

در زندان زنان،‏ پاسدارخانه خالی است و هنگامی آه<br />

دروازه را در پايان فيلم می گشايند تا زندانی برود و زندانبان<br />

بماند،‏ هيچ عابری در ميدان قصر چشمی به سمت دروازه زندان<br />

قصر نمیگرداند،‏ حتی سالمندان آوچههای در خود فرو رفته<br />

اطراف زندان قصر،‏ آه هنوز دهه ‏"پاسدار پيش و شيپور<br />

خواب و صبحگاهی"‏ زندان قصر را به خاطر دارند.‏ سال هائی<br />

آه وقتی تابستان ها روی بام می خوابيدی،‏ در دل سكوت شب<br />

گوئی نسيم نيمه شب تابستانی پچ پچ زندانيان آودتای<br />

را از فراز ديوارها به بام ها می آورد.‏ باد آرزوهای در خون<br />

خفته را با خود می آورد و زير گوش آنها آه بر بامها خوابيده و<br />

در انتظار طلوع خورشيد به آسمان خيره شده بودند زمزمه می<br />

آرد!‏<br />

اين آرزوها در آدام موزه می گنجند و در آدام پارك گل<br />

خواهند داد؟<br />

زندان قصر موزه می شود.‏ شايد هم پارك و شايد هر دو!‏<br />

بگذاريد برای آخرين بار اين گورستان آرزوها ببينيم!‏<br />

روزنامه اعتماد می نويسد انورخامهای،‏ از بازماندگان<br />

53 نفر با شنيدن اين خبر گفته است:‏ چون قرار است زندان قصر<br />

تخليه و به موزه يا پارك تبديل شود من تقاضا دارم آه برنامهای<br />

برای بازديد من و ساير زندانيان سياسی دوران گذشته از اين<br />

زندان تاريخی تنظيم شود.‏ ‏(بقيه در ص 11)<br />

28 مرداد<br />

53<br />

30 و<br />

1320<br />

25


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

13<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

اشاره-‏<br />

طيب حاج رضائی<br />

اول تيرباران شد<br />

بعدا<br />

‏"حرّ"‏ شد!‏<br />

در ميان مجموعه عظيم کتب تحقيقی،‏ تاريخی،‏ خاطرات و...‏ که در دو دهه گذشته در ايران منتشر شده،‏ شايد دو<br />

کتاب کم حجم به قلم نويسندهای که نه نويسنده است و نه ادعای آن را دارد يکی از کم نظيرترين و در عين حال مردمی ترين<br />

خاطرات منتشره در ايران باشد.‏<br />

اين دو کتاب،‏ که مجموعا بيش از 400 صفحه است،‏ برای نخستين بار سرگذشت چهره هائی را بازنويسی می کند که نام<br />

آنها در حوادث 70-60 سال اخير تهران بر سر زبان ها بوده است.‏ گرچه بسياری از آنها نه خوشنام بوده اند و نه نقش مثبتی<br />

در جامعه ايران داشته اند،‏ اما آگاهی از محيطی که در آن نقش آفرين شده اند،‏ رابطه ای که با روحانيون و دربار شاهنشاهی<br />

داشته اند و يا مناسباتی که در محلات جنوبی تهران داشته اند مفيد است.‏ طيب حاج رضائی،‏ شعبان جعفری،‏ رمضان يخی،‏<br />

ناصر جگرکی،‏ جعفرعموحاجی،‏ اکبر مشدی و دهها نام آشنای ديگر در دو جلد کتابی که از اين پس خواهيم کوشيد در هر شماره<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بخش هائی از آن را متنشر کنيم،‏ مطرح اند.‏ نويسنده کتاب که خود از اسماعيل بزار تهران برخاسته و در دانشگاه<br />

تهران داندانپزشک شده است،‏ دکتر ‏"عباس منظرپور"‏ نام دارد و نامی که برای دو جلد کتاب خود برگزيده درکوچه و خيابان"‏<br />

و ‏"شيربرنجنامه"‏ است.‏ در لابلای نوشته های خاطره گونه وی،‏ برای نخستين بار اطلاعات قابل توجهی يافت می شود که می<br />

تواند مبنای يک کار تحقيقی مهم و تاريخی قرار گيرد.‏ از آن جمله است ماجرای قتل احمد مسعود ‏(روزنامه نگار ايرانی دهه<br />

و يا سرگذشتی که در 15 خرداد برای طيب حاج رضائی رقم زدند.‏ او نه حر بود و نه نقش آفرين حوادث 15 خرداد؛ در<br />

يک روياروئی تکراری ميان او و شعبان جعفری،‏ که از سر اتفاق روز 15 خرداد روی داد،‏ روحانيون او را ياور خود و ‏"حر"‏<br />

لقب دادند و ارتشبد نصيری نيز که سالها در پی فرصتی برای برباد دادن سر طيب بود او را عامل 15 خرداد معرفی کرد.‏<br />

آنچه را عباس منظرپور بدان پرداخته،‏ در نوع خود بکر و بديع است:‏ سرگذشت مردم و قهرمانان و ضد قهرمانان آنها در<br />

جنوبی ترين خيابان ها ومحلات تهران.‏<br />

در ميان يادمانده های نويسنده؛ که خود نيز در جوانی <strong>توده</strong> ای بوده،‏ به سرگذشت <strong>توده</strong> ايهای پيش و پس از کودتای 28<br />

مرداد نيز اشارات بسيار دردانگيزی می شود.‏ سالهای حاکميت سرلشکر تيموربختيار در تهران که برای <strong>توده</strong> ايها به سالها دهه<br />

60 در جمهوری اسلامی شبيه است.‏ همان دهه ای که هنوز هاشمی رفسنجانی در رويای تکرار آن بسر می برد.‏ سال هائی که<br />

تيمور بختيار،‏ با اين تصور که حاکميتی ابدی بر فرمانداری نظامی تهران خواهد داشت و نظام شاهنشاهی ابدی تر از قدرت<br />

اهريمنی اوست،‏ بزرگترين جنايات را در حق <strong>توده</strong> ايها روا داشت.‏ نه او ماند و نه نظام شاهنشاهی و آنها که اين جنايات را در<br />

دهه 60 تکرار کردند و امروز نيز رويای تکرار آن را در سر دارند سرنوشتی متفاوت تر از تيمور بختيار و نظام شاهنشاهی<br />

نخواهند داشت،‏ گرچه نامشان بجای تيمسار بختيار و تيمسار زاهدی،‏ قاضی مرتضوی و يا آيت االله جنتی و باشد.‏<br />

در کتاب منظرپور،‏ يکبار و تنها در يک ارتباط بسيار گذرا به دهه 60 و رعب و هراس و جناياتی که انجام شده اشاره<br />

شده است که آن را در همين گزيده می خوانيد.‏ شکنجه و بيمارستان در سالهای پس از کودتای 28 مرداد را هم در همين بخش<br />

گزين کرده و آورده ايم تا يادآور مشابهت جناياتی باشد که بنام انقلاب 57 اما همسو با کودتای 28 مرداد مرتکب شده و همچنان<br />

می کوشند مرتکب شوند.‏<br />

در مقايسه اوباشی که امروز با نام انصار حزب االله در ايران حادثه می آفرينند،‏ با اوباشی که در دهه 30 همين نقش را<br />

داشتند اختلاف نام و چهره وجود دارد،‏ اما ماهيت عمل يکسان است.‏<br />

"<br />

...<br />

(30


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

14<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

برخی از يادواره های نويسنده،‏ می تواند خميرمايه داستانی کوتاه،‏ سناريوئی برای فيلم و يا نمايشنامه شود،‏ از آن جمله<br />

اند ‏"کوه بی بی شهربانو"‏ در جلد اول کتاب.‏ کمبود بزرگ هر دوجلد کتاب مورد بحث،‏ نداشتن عکس از نقش آفرينان است،‏ که<br />

بايد اميدوار بود در چاپ های بعد آلبومی که جايش در اين دو جلد خالی است به هر دو جلد اضافه شود.‏<br />

بخش هائی از جلد دوم کتاب را برای اين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برگزيده ايم که می خوانيد:‏<br />

ارتشبد نصيری برای انتقام شخصی نام طيب را قاطی ليست 15 خردادیها روی ميز<br />

شاه که با طيب از نزديک آشنا بود و او را وفادار به دربار می دانست گذاشت!‏<br />

"<br />

‏{فدائيان اسلام در مسجد ‏"حاجی ابوالفتح"‏ در ميدان شاه<br />

که مهم ترين پايگاه آنها بود جمع شده بودند.‏ ميدانی که بعد از<br />

انقلاب به ياد طيب حاج رضائی،‏ ميدان دار بزرگ تهران در<br />

خرداد به ميدان ‏"حرّ"‏ تغيير نام يافت.‏ آن روزها در اين مسجد<br />

شعارهائی به طرفداری از آيت االله خمينی داده می شد.‏ هنوز آيت<br />

االله خمينی دستگير نشده بود.‏<br />

روز حادثه دارو دسته شعبان جعفری به اين مسجد حمله<br />

کردند و همه را زير مشت و لگد گرفتند.‏ حاج مهدی عراقی<br />

که هم از فدائيان اسلام بود و هم با ميدان تهران روابط مستحکمی<br />

داشت به سرعت سراغ طيب رفت و به او گفت:‏ ‏"در محله تو<br />

شعبان عرض اندام می کند".‏<br />

در آن دوران هيج گردن کلفتی تحمل نمیکرد حريف<br />

ديگری در حيطه فرمانروائی او دخالت کند.‏ طيب عده ای از<br />

اطرفيان خودش را به ميدان شاه و مسجد حاج ابوالفتح فرستاد تا<br />

شعبان و دارودسته اش را متفرق کنند.‏ هميشه تعدادی بيکاره،‏<br />

ولگرد و ماجراجو دور طيب جمع بودند.‏ آن ها هم به محض<br />

اطلاع از دستور طيب به طرف ميدان شاه <strong>راه</strong> افتادند.‏ اينها<br />

معمولا همان کسانی بودند که دسته های سينه زنی معروف طيب<br />

را <strong>راه</strong> می انداختند.‏ دسته هائی که از پرجمعيت ترين و در عين<br />

حال بی نظم ترين دستجات سينه زنی تهران بود.‏ ‏"علامت"‏ بسيار<br />

بزرگ و ‏"علم و کتلی"‏ که اين دسته داشت واقعا از اندازه خارج<br />

بود و همه هم متعلق به طيب.‏ اين دسته هم مثل ساير دستجات<br />

برای روزهای مبادا که دستگاه احتياج به تظاهرات داشت به کار<br />

می افتاد،‏ کما اين که همين دسته در روز مرداد بيشترين<br />

ناامنی و غارت را بوجود آورد و در حمله به خانه مصدق نقش<br />

مستقيم داشت.‏ همين دسته و شخص طيب که در 28 مرداد نقش<br />

کودتائی داشتند حالا بدون آنکه خود بدانند عامل سرنگونی شاه<br />

شده بودند.‏<br />

همان شبی که دارودسته طيب،‏ نوچه های شعبان<br />

جعفری را در مسجد ابوالفتح تار و مار کرده بودند،‏ - يا برحسب<br />

اتفاق و يا با نقشه قبلی-‏ آيت االله خمينی دستگير شد و اطرافيان<br />

طيب که حالا ديگر بوی ناامنی و غارت به مشامشان خورده بود،‏<br />

بدون دستور و حتی اطلاع و البته با <strong>راه</strong>نمائی و پيشگامی غير<br />

علنی فدائيان اسلام به مرکز شهر حمله کردند و آتش سوزی و<br />

ناامنی <strong>راه</strong> انداختند.‏ بيشترين تلفات را روز 15 خرداد همين افراد<br />

دادند.‏<br />

طيب تا آنجا که مربوط به قطع پای حريف ‏(شعبان)‏ از<br />

محله خود بود از ماجرا اطلاع داشت،‏ ولی مطلقا نمی دانست که<br />

در مسير مبارزاتی آيت االله خمينی قرار گرفته است.‏<br />

همه کسانی که طيب را می شناختند می دانستند که او بر<br />

خلاف اغلب ‏"سردمداران"‏ محلات که به نوعی با شهربانی و<br />

ساواک مربوط بودند،‏ مطلقا از اين دستگاه ها فرمان نمی برد.‏ او<br />

خود را بالاتر از رئيس شهربانی و ساواک می دانست و در<br />

موارد لزوم در ضرب و شتم افسران و ماموران شهربانی<br />

کوتاهی نمی کرد.‏ طيب از لحاظ روانی جزو گروهی از مردم<br />

بود که در مراکز مغزی آنها،‏ آن قسمتی که باعث ترس می شود<br />

يا اصولا کار نمی کند و يا ضعيف است.‏ در اواسط سال های<br />

1310 و تقريبا در آغاز جوانی دست به عملی زد که فقط از<br />

مغز يک بيمار می توانست سر چشمه بگيرد،‏ ولی همه آن را به<br />

حساب جسارت طيب گذاشتند.‏<br />

تازه وليعهد با ‏"فوزيه ازدواج کرده بود و رضا شاه هم<br />

هر گونه صدای مخالفی را در گلو خفته کرده بود.‏ اوج قدرت<br />

‏"سرپاس مختاری"‏ رئيس نظميه بود که نه تنها مردم عادی،‏ بلکه<br />

تمام فرماندهان ارتش و ژاندارمری و رجال سياسی هم با شنيدن<br />

نام او به لرزه می افتادند.‏ در تمام خانه ها بايد عکس قاب کرده<br />

رضا شاه به ديوار کوبيده باشد.‏ ما هم داشتيم.‏ کسی حتی با همسر<br />

و فرزندان خود هم از سياست حرف نمی زد،‏ زيرا معتقد بودند<br />

سرپاس مختاری می شنود.‏<br />

در چنين محيطی،‏ روزی وليعهد هم<strong>راه</strong> همسر جوانش<br />

‏"فوزيه"‏ ظاهرا به مسافرت جنوب کشور می رفتند و در حالی که<br />

چند اتومبيل خودروی آنها را اسکورت می کرد،‏ از خيابان ری<br />

می گذشتند که طيب جلو اتومبيل آنها را گرفت و با فرياد خواست<br />

که چند روز عروس را به او بسپارند.‏ طيب دستگير و زندانی<br />

شد،‏ اما اين ماجرا مثل بمب در ميان گردن کلفت ها صدا کرد و<br />

از همان زمان ‏"طيب"،‏ ‏"طيب"‏ شد.‏<br />

در 15 خرداد آيت االله خمينی دستگير و زندانی و تبعيد<br />

شد و طيب هم هم<strong>راه</strong> چند تن از يارانش زندانی.‏ محاکمه نظامی<br />

اش کردند.‏<br />

15<br />

(1)<br />

28


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

15<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

تا به اين خاطره بازنگردم و از دشمنی ديرينه<br />

‏"نصيری"،‏ رئيس شهربانی و ماموران شهربانی با طيب ياد نکنم<br />

نمی توان به ماجرای اعدام و ‏"حر"‏ شدن طيب پی برد.‏<br />

سه سال پيش از واقعه خرداد،‏ يعنی در آبان ماه<br />

1339 اولين فرزند شاه در يک بيمارستان در جنوب تهران متولد<br />

شد.‏ شاه می خواست برای اولين بار به بيمارستان رفته و از<br />

همسر و وليعهد تازه بدنيا آمده اش ديدن کند.‏ طيب و ساير گردن<br />

کلفت ها طاق نصرت زيبائی در نزديکی زايشگاه برپا کرده<br />

بودند.‏ در آن روز طبق دستور مقامات نظامی و شهربانی هيچ<br />

غير نظامی اجازه نداشت در ‏"سواره رو"‏ خيابان ها و بخصوص<br />

در اطراف طاق نصرت ديده شود.‏ طيب که پس از 28 مرداد شاه<br />

را مديون خود و خود را ‏"تاج بخش"‏ می دانست،‏ می خواست با<br />

ديدن و احيانا مذاکره با شاه زير طاق نصرت قدرت نمائی<br />

بيشتری بکند.‏ کنار طاق نصرت ايستاده و هيچ يک از افسران<br />

شهربانی جرات نداشتند او را دور کنند.‏ وقتی نصيری به نزديک<br />

آن محل رسيد با صدای بلند-‏ طوری که طيب بشنود-‏ از ماموران<br />

پرسيد:‏ اين ‏"مرتيکه"‏ اين جا چکار می کند؟<br />

ماموران به او توضيح دادند که او طيب است.‏ نصيری<br />

گفت او را رد کنيد و افسری به طيب نزديک شده و از او<br />

خواست از محل دور شود.‏ طيب با بی اعتنائی به اين افسر از<br />

جای خود تکان نخورد.‏ خود نصيری به طيب نزديک شد و با<br />

کلماتی زشت به او دستور داد از آن جا دور شود.‏ طيب چنان<br />

سيلی به گوش نصيری زد که او با سر به جوی آب افتاد.‏ کمتر<br />

کسی تاب تحمل سيلی طيب را داشت و بارها از جای ضرب<br />

سيلی او خون جاری شده بود.‏ در همان لحظاتی که نصيری در<br />

جوی افتاده بود شاه رسيد و ماموران به سرعت نصيری را بلند<br />

کردند،‏ تا شاه متوجه ماجرا نشود.‏ شاه زير طاق نصرت با طيب<br />

دست داد و بعد از کمی صحبت با وی به سمت بيمارستان حرکت<br />

کرد.‏ حجت بر نصيری و ماموران تمام شده بود،‏ اما از همان<br />

موقع نصيری کينه طيب را در دل نگهداشت تا روز<br />

در اين روز طيب را بدستور نصيری و به اتهام <strong>راه</strong> انداختن<br />

اوباش در خيابان ها عليه شاه دستگير کردند.‏ زمينه انتقام نصيری<br />

ف<strong>راه</strong>م شده بود،‏ اما شاه با اعدام طيب موافق نبود.‏ حتی شنيده شد<br />

که نصيری و ساير سران ارتش روزی که احکام اعدام را برای<br />

امضاء به دست شاه می دهند؛ به نوعی عمل می کنند که شاه<br />

متوجه نمی شود حکم اعدام طيب را هم امضاء کرده است.‏<br />

طيب را متهم کردند که از آيت االله خمينی پول می گرفته<br />

و بارها به او در زندان گفته بودند به اين عمل اعتراف کند تا<br />

آزاد شود،‏ ولی طيب نمی دانست چرا بايد دروغ بگويد؟ و<br />

همانطور که گفتم ترسی هم از مرگ نداشت.‏<br />

روزی که دادستان نظامی او را به دريافت پول از<br />

آيتاالله خمينی متهم کرد با خونسردی جواب داد:‏ من در<br />

مرداد از شاه پول گرفتم،‏ ولی روز 15 خرداد و از آيت االله نه!‏<br />

روز اعدام هم همه ديدند که بدون هيچ وحشتی پای<br />

چوبه اعدام رفت.}‏<br />

1- حاج مهدی عراقی از بنيانگذاران موتلفه اسلامی بود که بعد<br />

از انقلاب رئيس زندان قصر شد.‏ او در اوائل انقلاب در يک اقدام<br />

تروريستی مشکوک از صحنه حذف شد و رهبری موتلفه اسلامی<br />

به حاج حبيب االله عسگراولادی و اسداالله لاجوردی رسيد.‏<br />

پايان طاق نصرت وليعهد<br />

ماجرای آن طاق نصرت و سيلی طيب به نصيری،‏ در<br />

کتاب دکتر منظرپور چنين دنبال می شود:‏<br />

‏{نمی دانم چه مدتی از تولد طفل ‏(وليعهد)‏ گذشته بود که<br />

يک روز طيب را در خيابان اسماعيل بزار ديدم.‏ وضع خيابان<br />

غير عادی بود.‏ طيب در يک سواری بزرگ امريکائی ايستاده<br />

بود.‏ کروکی سواری را برداشته بودند.‏ سرش باندپيچی شده بود.‏<br />

نفر از ايادی او در ماشين نشسته بودند.‏ اتومبيل سراسر<br />

خيابان اسماعيل بزار را طی می کرد و مرتب ميان ميدان شاه و<br />

ميدان مولوی می رفت و برمی گشت.‏ طيب همان گونه که ايستاده<br />

بود با فريادهای بلند به تمام اهالی اسماعيل بزار فحش می داد.‏<br />

ماجرا بر می گردد به همان طاق نصرت تولد وليعهد.‏<br />

آن طاق نصرت را لوطی های جنوب به سرپرستی طيب برپا<br />

کرده بودند و قرارمی گذارند پاداشی را که از اين بابت از شاه<br />

می گيرند به نسبت تقسيم کنند.‏ موقع پرداخت پاداش،‏ طيب به<br />

نمايندگی از آنان به دربار می رود و وقتی شاه می خواهد پاداش<br />

زحمات و مخارج طاق نصرت را بدهد طيب قبول نمی کند و<br />

میگويد همه ما به سابقه شاه دوستی اين مخارج را کرده ايم.‏ شاه<br />

خيلی خوشش می آيد و ابراز تمايل می کند که چيزی به شخص<br />

طيب بدهد که طيب آن را قبول نمی کند و فقط خواهش می کند<br />

انحصار ورود سيب و موز لبنانی را به او بدهند.‏ شاه با توجه به<br />

ميدانی بودن طيب فورا دستور صادر می کند.‏ طيب وقتی از نزد<br />

شاه بر می گردد در جواب گردن کلفت ها که چه پاداشی گرفتی؟<br />

همان قسمت اول را شرح می دهد و آنها هم قبول می کنند.‏ پس<br />

از مدتی وارد کنندگان سيب و موز می بينند به هيج يک از آنان<br />

اجازه ورود موز و سيب لبنان را نمی دهند،‏ ولی طيب به راحتی<br />

هر چه می خواهد از آن ميوه ها وارد می کند.‏ پس از مراجعه به<br />

وزارت بازرگانی و ساير مراجع متوجه ماجرا می شوند.‏ ماجرا<br />

به گوش بر پا کنندگان طاق نصرت می رسد.‏ يک روز نزديک<br />

سيد اسماعيل تعدادی از آن ها به سرپرستی ناصر جگرکی به<br />

طيب حمله کرده و او را زخمی می کنند.‏ عکس العمل طيب هم<br />

قرق خيابان و فحش به تمام اهالی محل بود.‏ ‏(شهربانی و<br />

نصيری با تحريک ناصر جگرکی آتش بيار حادثه شده بودند.)‏<br />

6-5<br />

15 خرداد.‏<br />

28<br />

15


یها<br />

<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

16<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

ترور محمد مسعود ‏(روزنامه نگار)‏<br />

زبان يکی از سه عامل ترور<br />

از<br />

مشهد-‏ شب اول کشيک بخش برای گرفتن نمک به<br />

آشپزخانه رفتم.‏ آشپز به کارهای غذای فردا مشغول بود.‏ وقتی<br />

فهميد پدر من هم پزنده است و بخصوص نام او را دانست،‏ مثل<br />

اين که پر درآورد.‏ .. در طول زمستان خود و معاونش غذای مرا<br />

به بخش می آوردند و گاه پهلوی هم می نشستيم و تا بعد از نيمه<br />

شب گفتگو می کرديم.‏ آشپز مشروب می خورد،‏ ولی معاونش<br />

ظاهرا از اين کار اک<strong>راه</strong> داشت...‏<br />

مردی بود هيکلمند؛ حدودا 45-40 ساله،‏ قوی و بسيار<br />

ساکت.‏ کم کم متوجه شدم که او نيز اهل نوشيدن است و شبی که<br />

ظاهرا اندازه از دستش خارج شده و بيش از ضرورت نوشيده<br />

بود،‏ شروع به گريستن کرد.‏ چندان تعجبی نکردم و علت گريه را<br />

نپرسيدم ولی او خود به زبان آمد و گفت:‏<br />

- نزديک به ده سال است رازی را در سينه حفظ کردهام<br />

که مثل ‏"خوره"‏ از درون مرا نابود می کند.‏ دنبال کسی می گشتم<br />

که با فاش کردن اين راز،‏ کمی از بار سنگين و جدان خود بکاهم.‏<br />

سه نفر پرسنل دژبان لشکر گارد بوديم که مامور قتل محمد<br />

مسعود،‏ مدير روزنامه مرد امروز شديم.‏ يک نفر راننده بود و ما<br />

دو نفر تيرانداز.‏ به زودی فهميديم اين دستور از طرف اشرف<br />

پهلوی داده شده است.‏ چندين بار به اداره روزنامه در خيابان<br />

فردوسی رفت و آمد کرديم و تمام نقاط و ساعات ورود و خروج<br />

او را با دقت شناسائی کرديم.‏ يک بار ما را نزد اشرف بردند که<br />

خيلی ما را تشويق کرد و به هر کدام از ما مبلغ نسبتا قابل توجهی<br />

پول داد.‏ يکبار هم اشرف خود با ما آمد و <strong>راه</strong>نمائیهائی هم کرد.‏<br />

تا روزی که ماموريت خود را انجام داديم.‏ من خودم اصلا<br />

تيراندازی نکردم و فقط همکار من اين کار را انجام داد.‏ پس از<br />

پايان ماموريت،‏ ما سه نفر را در يک محل مخفی نگه داشتند و به<br />

زودی فهميدم که آن دو نفر را سر به نيست کرده اند.‏ من همسر و<br />

يک فرزند دختر داشتم.‏ شب و روز گريه می کردم و به هر کس<br />

که نزد من می آمد التماس می کردم مرا نکشند و مطمئن باشند تا<br />

پايان عمر مثل يک مرده زبان باز نخواهم کرد.‏ پس از حدود<br />

شش ماه که کوچکترين اطلاعی از هيچ جا نداشتم مرا به ‏"خاش<br />

فرستادند.‏ اين شهر در آن موقع يکی از تبعيدگاههای وحشتناک<br />

بود و يک پادگان کوچک مرزی هم آن جا مستقر بود که من به<br />

عنوان آشپز آن پادگان مشغول کار شدم.‏ پيش از اعزام به من<br />

تفهيم کرده بودند که اگر جائی زبان باز کنم هم خود و هم همسر<br />

و فرزندم نابود خواهيم شد.‏ هفت سال در ‏"خاش"‏ بودم بدون اين<br />

که از همسر و فرزندم خبری داشته باشم و يا آنها از زنده يا<br />

مرده بودن من مطلع باشند.‏ وقتی مطمئن شدند که از من صدائی<br />

در نمی آيد مرا به مشهد فرستادند.‏ وقتی از اين جا خبر زنده<br />

بودن من به خانواده ام رسيد،‏ ديگر همسرم فوت کرده بود و من<br />

فقط توانستم دخترم را نزد خود بيآورم."‏<br />

آنشب گذشت و از فردای آن روز من مطلقا به روی او<br />

نيآوردم که شب قبل چه رازی را در مستی با من در ميان<br />

گذاشته،‏ حتی جوری رفتار کردم که مطمئن شد در آن شب اصلا<br />

چيزی نفهميده بودم.‏<br />

عبداالله کرمی ‏(عبداالله قصاب)‏ در صف ملّيون<br />

روز 28 مرداد شعبان به محض آزاد شدن از زندان،‏<br />

سوار يک جيپ شد و به همه محلات رفت و ‏"نسق گيری"‏ کرد.‏<br />

البته حالا به غير از چند نفر ايادی او،‏ مامورين حکومت نظامی<br />

هم او را مشايعت و حفاظت می کردند.‏ با همين ‏"اسکورت"‏ به<br />

‏"نظارت"‏ در انتخابات مجلس شورای ملی پرداخت که به زودی<br />

هم انجام شد.‏ در تمام حوزه های رای گيری حضور می يافت و<br />

افرادی را که به نظر خودش ناباب بودند را از کنار آن ها پراکنده<br />

و صندوق را با رای های مورد اعتماد پر می کرد.‏ وقتی به<br />

دروازه شميران و حوزه مسجد فخرالدوله رسيد،‏ آنجا عبداالله<br />

کرمی <strong>راه</strong> او را سد کرد.‏ او يکی از فدائيان مصدق بود و يال و<br />

کوپالی داشت که فقط در شناهنامه می توان سراغ گرفت.‏ شعبان<br />

با يک سيلی عبداالله به داخل جوی آب افتاد و تعداد زيادی سرباز<br />

به عبداالله حمله کردند و او با شکستن چندين تفنگ و<br />

مضروبکردن سربازان به آن ها به مقابله پرداخت تا بالاخره<br />

يک سرنيزه به پهلوی او فرو کردند و در آن حال دستگير شد.‏<br />

شعبان جعفری در خاطراتی که برای خانم هما سرشار تعريف<br />

کرده ادعا می کند خودش عبداالله کرمی را زخمی کرده،‏ در<br />

صورتی که هنوز اشخاصی که آن درگيری را ديده اند،‏ زنده اند.‏<br />

دروغ عارضه اشخاص ترسوست.‏ بهر هر حال عبداالله کرمی را<br />

با آن حال به بيمارستان بردند و او سلامت خود را بازيافت.‏<br />

مدتی زندانی بود و سپس آزاد شد.‏ کار اصلی او در<br />

قصابخانه و از روسای آن جا بود.‏ در آن جا هم توطئه ای می<br />

کنند و روزی سلاخی با کارد از پشت سر به او ضربه می زند.‏<br />

ظاهرا گردن او را نشانه گرفته بود،‏ و لی کارد به کتف او می<br />

خورد و تمام شانه و پشت او را می شکافد.‏ عبداالله با دست<br />

راست،‏ دست ضارب را می گيرد و با دست چپ،‏ درهمان حال<br />

خونريزی چنان مشتی به جمجمه او می زند که جمجمه اش<br />

ضربه می بيند.‏ عبداالله در بيمارستان تحت عمل جراحی قرار<br />

گرفت و بهبود يافت ولی ضارب او بر اثر همان ضربه ای که به<br />

جمجمه اش خورده بود برای هميشه فلج شد.‏ عبداالله با تمام<br />

نيروئی که داشت يکی از آرام ترين و شريف ترين اشخاصی بود<br />

که همه آشنايان به اين خصوصياتش اقرار می کردند.‏<br />

او پس از انقلاب هم سرپرست ورزشگاه سابق جعفری<br />

شد تا اين که در يکی از بمب گذاری دهه در ميدان<br />

عشرت آباد تهران کشته شد.‏ (1)<br />

60<br />

--------------------------------------------<br />

-1<br />

اداره اين ورزشگاه اکنون دراختيار فردی از دسته<br />

بندیهای موتلفه اسلامی بنام ‏"چنگيز"‏ است.‏<br />

"


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

17<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

6<br />

يار گيری از ميان اوباش<br />

1320<br />

در سال های ‏(با سقوط رضا خان)‏ دستگاه<br />

شروع به يارگيری از ميان گردن کلفت ها کرد.‏ حسين صميمی<br />

از اول جای خود را بين شاه دوست ها تعيين کرد و هر جا به<br />

پشتيبانی از شاه تظاهراتی لازم می شد در آن ها شرکت و حتی<br />

کم کم شروع به سخنرانی در آن اجتماعات می کرد.‏ در دوران<br />

نهضت ملی شدن نفت عده ای از گردن کلفت ها توسط بقائی به<br />

صحنه آمدند که ‏"جعفر رستمی"‏ يکی از آنان بود.‏ در اوائل<br />

نهضت ملی اين گروه ها با هم همکاری می کردند،‏ ولی حسن<br />

صميمی در ضمن موضع شاه دوستی خود را تغيير نداده بود.‏ با<br />

صدای بلند و مثل نوار ضبط صوت سخنرانی می کرد،‏ از چهار<br />

پايه پائين می آمد و هم<strong>راه</strong> ساير گردن گلفت ها <strong>راه</strong> کافه ها و<br />

کاباره ها را پيش می گرفت.‏ کارت ويزيت هم چاپ کرده بود که<br />

مضمون آن اين بود:"‏ حسين صميمی-‏ سخنگوی جنوب شهر"‏<br />

مشخص نبود چه کسی اين ماموريت و شغل را برای او<br />

تعيين کرده ولی معلوم بود از بودجه هائی تغذيه می شود.‏<br />

چند سال پس از 1332 حسين صميمی هم<strong>راه</strong><br />

تعداد زيادی از اهالی جنوب شهر،‏ به حضور محمد رضا شاه<br />

رسيدند.‏ او شغل هر يک را می پرسيد و آن ها هم راست و دروغ<br />

جواب هائی می دادند.‏ وقتی نوبت به صميمی رسيد و شاه شغل<br />

او را پرسيد،‏ او جواب داد ‏"شاه پرست هستم"‏ و شاه پرسيده بود<br />

مگر شاه پرستی هم شغل است؟<br />

اين گفته او مدت ها بين دوستان صميمی تکرار می شد.‏<br />

‏"حسين فرزين"‏ و ‏"حسن ريزه"‏ و ديگران و ديگرانی هم<br />

از جمله افرادی بودند که در دهه ، 30 مثل شعبان يار گيری<br />

شدند.(‏‎1‎‏)‏<br />

28 مرداد<br />

)<br />

دکان دو نبش ‏"شاه پرستی"‏<br />

شعبان جعفری-‏<br />

شعبان جعفری خيلی زود نصايح ديگران را<br />

شنيد و پيش از ديگران،‏ شاه و وطن و حتی خانواده را رها کرد<br />

و به خارج گريخت.‏ جعفری در مصاحبه با خانم هما سرشار<br />

منکر شکنجه ديگران می شود اما در همان کتاب خودش اقرار<br />

می کند که با کمک و <strong>راه</strong>نمائی ماموران شهربانی در زندان،‏<br />

کريم پورشيرازی و انجوی شيرازی را شکنجه داده و دکتر حسين<br />

فاطمی را کتک زده.‏ در مورد شاه دوستی و عداوتی که نسبت به<br />

ميليون و مصدق و اصولا ‏"نهضت نفت"‏ داشت حرفی برای گفتن<br />

ندارد.‏ او هر سال در 29 اسفند که روز ملی کردن نفت است به<br />

احمدآباد تبعيدگاه مصدق)‏ می رفت و به او توهين می کرد.‏<br />

به محض اين که جان خود را در خطر ديد،‏ شاه و وطن را به<br />

اميد خدا رها کرد و ‏"فلنگ"‏ را بست.(‏ به نوشته و به زبان<br />

خودش)‏ اين عشق به شاه هم به نظرم يک ‏"دکان دونبش"‏ بود.‏ بر<br />

خلاف اختلافات ظاهری فراوان که بين شاه و جعفری وجود<br />

داردو با وجودی که کت آن ‏"مرده"‏ به تن اين ‏"زنده"‏ نمی رود،‏<br />

در خيلی از موارد شباهت خوبی به هم داشتند:‏ هر دو تا وقتی<br />

حاميان قدرتمند داشتند بسيار قوی بودند،‏ در موقع خطر هر دو<br />

می توانستند يار و ديار را به اميد خدا رها کنند و خودشان را<br />

نجات دهند،‏ هر دو بشدت ترسو بودند.‏<br />

اين مورد آخر در جعفری از روياروئی او با عبداالله کرمی و<br />

طيب معلوم می شود.‏<br />

عزيراالله گتميری در همان محله در خوانگاه زندگی می کرد.‏<br />

از قهرمانان نامی کشتی در وزن سنگين بود و سپس به مربيگری<br />

پرداخت.‏ مرحوم تختی اغلب با او تمرين می کرد.‏ گتميری افکار<br />

چپ داشت.‏ بسيار جسور و بزن بهادر بود و در آن محل همه او<br />

را به اين صفات می شناختند.‏ جعفری هميشه می کوشيد در ديد<br />

گتميری قرار نگيرد چون می دانست در صورت درگيری مشکل<br />

بتواند از ميدان مبارزه سالم خارج شود.‏<br />

---------------------------<br />

1- حسين فرزين تا انقلاب زنده بود و در جريان اولين ماه های<br />

برپائی کميته ها او کميته نظام آباد تهران را <strong>راه</strong> اندازی کرد و<br />

خود رئيس آن شد.‏ کميته ای که خود يک دولت بود و دست به<br />

غارت،‏ دزدی خانه ها و باج گيری از وابستگان رژيم سقوط<br />

کرده و انواع هتک ناموس ها زد.‏ عده ای تفنگ بدست در<br />

اختيار داشت که همگی اوباش محلات بودند.‏ از جمله کسانی که<br />

به حکم آيت االله خلخالی اعدام شد حسين فرزين بود.‏ رندان<br />

گزارشی از گذشته او به خلخالی رساندند و او فرزين و دارو<br />

دسته اش را ابتدا برای گفتگو احضار کرد و در همان جلسه<br />

گفتگو دستور خلع سلاح آنها و حکم اعدام حسين فرزين را را به<br />

جرم شرکت در کودتای 28 مرداد صادر کرد.‏<br />

دهه،‏ حکومت ها با <strong>توده</strong> ايها به اين<br />

زبان سخن گفته اند<br />

اواخر سال 1333، روزی در بيمارستان کشيک داشتم<br />

که از دژبانی تلفن کردند و دستور دادند يک اتاق برای يک بيمار<br />

اورژانس خالی کنم.‏ يک بيمار مشرف به مرگ را به بخش<br />

آوردند.‏ يک افسر و چهار سرباز مسلح هم<strong>راه</strong> اين بيمار بودند.‏<br />

بيمار به سختی نفس می کشيد.‏ ورود مامور مسلح به بيمارستان<br />

ممنوع بود و وقتی اين نکته را به افسر مربوطه ياد آور شدم<br />

جوابی داد که کمابيش معنی آن ‏"خفه شو"‏ بود.‏ بيمار را روی<br />

تخت خواباندم و چهار سرباز مسلح در چهار گوشه تخت ايستادند.‏<br />

خواستم سرم به دست بيمار وصل کنم و دنبال رگ گشتم اما نبض<br />

او حالت تپش نداشت.‏ رگ هايش مثل يک نخ در زير انگشتان<br />

احساس می شد.‏ وقتی نام بيمار را برای ثبت در دفتر کشيک<br />

پرسيدم،‏ افسر مربوطه فقط توضيح داد:‏ <strong>توده</strong> ايست.‏<br />

چيزی نگفتم و ننوشتم.‏ بيمار کمی به هوش بود و حتی<br />

چشمانش را اندکی باز کرد و سايه لبخندی روی لبانش پيدا شد و<br />

با صدای بی نهايت آهسته پرسد تو دکتری؟<br />

افسر متوجه شد و نگذاشت من جواب او را بدهم و با<br />

نهايت خشونت دستور داد که با بيمار حرف نزنم.‏ با هر زحمتی<br />

بود ‏"سرم"‏ را به دست بيمار وصل کردم و از اتاق بيرون آمدم.‏


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

18<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

هنوز بيش از يک ساعت نگذشته بود که افسر به اتاق من آمد و<br />

گفت:‏ ‏"سرم"‏ گير کرده و مايع به بيمار نمی رسد.‏ وقتی به مريض<br />

رسيدم از رنج هستی خلاص شده بود.‏ سرم را بيرون آوردم و<br />

جنازه را به آن ها تحويل دادم.‏ موقع خروج از بخش،‏ بيمار را<br />

ديدم که آرام خوابيده و چهار سر باز به صورت آماده باش در<br />

چهار گوشه تخت او ايستاده بودند.‏<br />

در جستجوی سايه<br />

‏"<strong>توده</strong> ايها"‏<br />

در سال های اوليه دهه 1320 که حزب دمکرات ايران<br />

توسط قوام السلطنه تاسيس شد،‏ دستور داد تمام ملت ايران در آن<br />

حزب نام نويسی کنند.‏ مرکز حزب در چهار <strong>راه</strong> پهلوی ‏(ولی<br />

عصر کنونی)‏ بود.‏ همانجائی که اکنون پارک دانشجو ناميده می<br />

شود.‏ ساختمان و زمين متعلق به قوام بود.‏ در جشن صدمين روز<br />

تاسيس اين حزب تماشاچی 13 ساله اين جشن بودم.‏ قوام<br />

السلطنه در بالکن شهرداری تهران در ميدان توپخانه ايستاده و<br />

اطرافش را رجال احاطه کرده بودند.‏ مهدی مشايخی،‏ شهردار<br />

تهران هم حضور داشت.‏ همان کسی که در حضور عده کثيری<br />

کفش ‏"جناب اشرف"‏ را با دستمال پاک کرد و به ازای اين خدمت<br />

شهردار تهران شد.‏ جمعيت رژه رونده از مقابل قوام السلطنه<br />

واقعا پايان ناپذير می نمود.‏<br />

در تهران و شهرهای بزرگ همه مردم به حزب<br />

دمکرات ايران نپيوستند اما در شهرستان ها و روستاها بخشنامه<br />

دولتی شده بود که همه بايد عضو اين حزب شوند و اين<br />

دستورالعمل به ژاندارمری های مناطق داده شده بود که هر کس<br />

عضويت حزب را نپذيرفت <strong>توده</strong> ای است و بايد نامش در ليست<br />

<strong>توده</strong> ای ها ی محل و ده ثبت شود.‏ مردان ده که نمی دانستند<br />

<strong>توده</strong>ای و دمکرات کدام است و اصولا حزب چيست؟ طبق<br />

دستور،‏ هر يک با دادن يک قطعه عکس،‏ صاحب کارت<br />

عضويت حزب دمکرات می شدند و با توصيه ژاندارمری با دقت<br />

از آن نگهداری می کردند که يکی از آن ها هم پدر همسر من بود<br />

حاجی محمود نعمتی"‏ که در ده می زيست.‏ حاجی محمود از<br />

پذيرفتن کارت عضويت حزب دمکرات به اين دليل ساده که اصلا<br />

نمی داند حزب چيست؟ سر باز زد و از دستور دولت سرپيچی<br />

کرد.‏ مردی بود نسبتا بلند قد"‏ قوی استخوان"‏ متکی به نفس و با<br />

اراده.‏<br />

حاجی محمود با افتخار زيست.‏ چهل و چند سال بعد از<br />

اين وقايع وحدودا بيست سال پس از ارتحال حاجی،‏ يعنی اواسط<br />

سال های ماموران ژاندارمری با دستور بازداشت<br />

ايشان به ده مراجعه کرده بودند.‏ وقتی فرزند و نواده آن مرحوم<br />

علت را سئوال کرده بودند معلوم شد بادستوری که از مرکز برای<br />

بازداشت تمام <strong>توده</strong> ای ها ی محل به ژاندارمری رسيده بود آن ها<br />

با مراجعه به سوابق،‏ نام حاجی محمود را که چندين سال قبل<br />

عضويت در حزب دمکرات ايران را نپذيرفته و در ليست<br />

<strong>توده</strong>ایها ثبت شده بود يافته و حالا برای بازداشت نامبرده<br />

مراجعه کرده بودند!‏<br />

يکی از دوستان(...)‏ که در يکی از دهات حاشيه کوير<br />

زندگی می کند،‏ وقتی اين داستان را برايش خواندم(‏ هنوز به چاپ<br />

نرسانده بود)‏ معلوم شد برای او هم به نوعی چنين داستانی تکرار<br />

شده است.‏ می گفت:‏ درست مثل همين موردی که می گوئی برای<br />

ده ما پيش آمد ولی متاسفانه شخص مورد تعقيب زنده بود.‏ حدود<br />

هشتاد و پنج سال از عمرش می گذشت.‏ مردی متدين و مومن بود<br />

که درهمان سال های به مناسبت همين اعتقادات دينی<br />

وارد حزب دمکرات نشده بود.‏ وقتی از طرف ژاندارمری به<br />

سراغ او آمدند بيمار بود و فرزندانش تصميم داشتند او را برای<br />

معالجه به تهران ببرند.‏ ماموران به هيچ يک از اين استدلالال ها<br />

توجه نکردند و با کمال خشونت پيرمرد را به پاسگاه بردند بدون<br />

اين که اجازه بدهند يکی از فرزندانش نزد او بماند و داروهايش<br />

را به او بدهد...‏ يک روز به فرزندانش خبر دادند که به پاسگاه<br />

مراجعه و پدر خود را ببرند.‏ آن ها هم با خوشحالی به سراغ پدر<br />

رفتند ولی اين بار پدری را که به هر حال با پای خود رفته بود<br />

با ‏"کول"‏ به اتومبيل و سپس خانه رساندند.‏ آن قدر حالش بد بود<br />

1320<br />

که تا چند روز نتوانست توضيحی در مورد اين که اين مدت کجا<br />

بوده و چه مراحلی را طی کرده بدهد و پس از اين مدت هم جان<br />

به جان آفرين تسليم کرد و قضيه همچنان مجهول باقی ماند!‏<br />

دو چهره شناخته شده مطبوعات ايران<br />

چشم برجهان فرو بستند!‏<br />

پيش از پايان سال 81 و در آستانه پايان اين سال دو<br />

چهره معروف و تاثير گذار در مطبوعات سه دهه و<br />

يکی در فرانسه و ديگری در امريکا چشم برجهان فرو<br />

بستند:‏ دکتر مهدی سمسار سردبير مقتدر و شايسته روزنامه کيهان<br />

در فرانسه و مهدی دری سردبير خوش فکر و مردمی هفته نامه<br />

کيهان ورزشی در امريکا.‏<br />

دکتر سمسار که استاد دانشکده داروسازی دانشگاه<br />

تهران نيز بود به دليل استقلال رای و نظری که داشت،‏ در آستانه<br />

تشکيل حزب رستاخيز از سردبيری کيهان کنار گذاشته شد و امير<br />

طاهری با توصيه دو جانبه هويدا و اردشير زاهدی جانشين وی<br />

شد و مهدی دری با تهديد و توطئه سپهبد خسروانی رئيس<br />

سازمان تربيت بدنی مجبور به کناره گيری شد.‏ جرم مهدی دری<br />

حمايت از باشگاه شاهين و سپس پرسپوليس،‏ انتشار يادنامههای<br />

سالانه از تختی،‏ حمايت از فوتباليستهائی که دستگاه از آنها<br />

حمايت نمی کرد و انتخاب آقای ورزش در هر سال بود.‏ در<br />

کشوری که تنها يک آقا می توانست داشته باشد و آنهم ‏"شاه"‏ بود،‏<br />

جسارت دری و کيهان ورزشی برای انتخاب ‏"آقا"ی گل و ‏"آقا"ی<br />

کشتی برای ايران تحمل ناپذير بود و خسروانی که زمين خواری<br />

و امنيتی کردن سازمان ورزش ايران توسط او گهگاه در کيهان<br />

ورزشی به اشاره طرح می شد،‏ با ساختن پرونده امنيتی ‏"آقا"‏<br />

دری را از سردبيری کيهان ورزشی برداشت.‏ دری پيش از<br />

انقلاب مقيم انگلستان شد و پس از انقلاب به امريکا رفت.‏<br />

40-30<br />

50<br />

-12<br />

(1)1360<br />

"


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

19<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

توهم نجات اصلاحات،‏ زير پرچم مداخله آمريكا<br />

و اميد به سرکوب اصلاحات،‏ زير پرچم امريکا<br />

نگاهی به بحث پيرامون انتشار"منشور جمهوری"‏ در خارج از کشور،‏<br />

‏"جبهه جمهوريخواهی"‏ دفتر تحکيم وحدت و ‏"جبهه دمکراسی خواهی"‏<br />

از سوی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير<br />

ضرورت تمرکز<br />

نيروی اصلاحات<br />

مشکل اصلاحات در کشور ما اين نيست که در حاکميت عده ای طرفدار اصلاحات شده اند و اصلاحات حکومتی شده است،‏<br />

بلکه برعکس،‏ مشکل اساسی آنست که اصلاح طلبان قدرت حکومتی را در اختيار ندارند و جنبش با کمبود اصلاح طلب<br />

حکومتی روبروست!‏<br />

در شرايط آنوني ايران و منطقه و جهان جز دو گزينه تداوم اصلاحات و يا مداخله خارجي،‏ گزينه ديگري<br />

دربرابر آشور ما وجود ندارد<br />

بحث پيرامون تشکيل جبههای با شرکت طرفداران<br />

جمهوريت،‏ طرفداران دمکراسی و طرفداران اصلاحات در<br />

نيمسال دوم سالی که سپری شد،‏ به يکی از پرتوجه ترين<br />

بحثها تبديل شد.‏<br />

در خارج از کشور،‏ برخی فعالان مستقل سياسی و<br />

همچنين برخی سازمان های سياسی منشوری را با نام<br />

‏"جمهوريت"‏ تدارک ديدند.‏ چند حزب و سازمان سياسی<br />

بيانيهای را با همين نام و مضمون منتشر کردند و چند تنی نيز<br />

مقالاتی با امضای خويش در همين ارتباط انتشار دادند.‏<br />

در داخل کشور،‏ دفتر تحکيم وحدت با صدور<br />

بيانيهاي همين مضمون را مطرح کرد و اعلام داشت از جبهه<br />

دوم خرداد خارج می شود.‏ اين بيانيه پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا<br />

انتشار يافت،‏ گرچه زمينه انتشار آن در موضعگيریهای<br />

ماههای قبل از آن نيز مشهود بود.‏ انجمن اسلامی دانشگاه<br />

اميرکبير نيز پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا ‏"جبهه دمکراسی خواهی"‏<br />

را مطرح ساخت.‏ در اين ميان دفتر تحکيم وحدت،‏ در بيانيه<br />

خود،‏ درعين حال که جبهه جمهوريخواهی را عنوان کرده<br />

است،‏ از جبهه دمکراسی خواهی نيز نام برده است که هدف از<br />

آن را می توان حفظ نزديکی و بقای به انجمن اسلامی دانشگاه<br />

اميرکبير در تشکيل تحکيم وحدت باشد.‏<br />

بحث پيرامون اينکه جبهه جمهوری خواهی و<br />

دمکراسی خواهی ابتدا از سوی انجمن اسلامی دانشگاه<br />

اميرکبير مطرح شد و يا از سوی دفتر تحکيم وحدت و يا اينکه<br />

افراد و سازمانهای سياسی در خارج از کشور زودتر به اين<br />

ديدگاه رسيدند و يا فعالان دانشجوئی در داخل کشور،‏ نه<br />

روشنگر ديدگاه های مطرح در اين ارتباط است و نه نتيجه<br />

بخش.‏ در عين حال که حائز اهميت نيز نيست.‏ آنچه مطرح<br />

است محتوای اين بحث است.‏ اينکه:‏ قرار است جمهوری<br />

اسلامی منحل شده و يک جمهوری جديد با مضامين مورد نظر<br />

طراحان آن تشکيل شود و يا از جمهوريت در همين نظام دفاع<br />

شده و جبهه ای از نيروهای طرفدار جمهوريت – چه در داخل<br />

و چه در خارج از حاکميت-‏ تشکيل شود.‏<br />

هر نوع حاشيه پردازی پيرامون اين دو موضع،‏ به<br />

همان پرگوئی هائی ختم خواهد شد که طی تمام سال های گذشته<br />

و در بحرانیترين لحظات تصميمگيری و ضرورت ورود به<br />

صحنه سياسی ايران،‏ بدون حصول نتيجه بويژه در<br />

مهاجرت-‏ گريبان احزاب و سازمان های سياسی را گرفته و<br />

موجب انواع مواضع و صدور بيانيههای مقطعی و متاثر از<br />

حوادث ايران شده است.‏ حتی در داخل کشور،‏ نداشتن تصويری<br />

روشن از مضمون بحث جبهه،‏ اغلب در ميان طرفداران<br />

اصلاحات جهت اساسی مبارزه سياسی اصلاحی برای<br />

–<br />


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

20<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

"<br />

انتخاب ياران و هم<strong>راه</strong>ان ايجاد دشواری کرده است،‏ که نمونه<br />

آخر آن انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و ليست های متعدد انتخاباتی از سوی<br />

طرفدران اصلاحات و اعضای حاضر در جبهه دوم خرداد<br />

است.‏<br />

نفس اعلام جبهه دوم خرداد و انتخاب چنين نامی<br />

برای آن محتوائی که زيربنای انتخابات رياست جمهوری سال<br />

شد،‏ خود بازتابی است از همين امر.‏ يعنی نداشتن<br />

تصويری روشن از مضمون عملی جبهه ای که با شعار قاطع و<br />

روشن نه تنها بسيج مردم را ممکن می سازد و به جنبش<br />

جهتگيری روشن و صريح را نشان می دهد،‏ بلکه حجت را بر<br />

احزاب،‏ سازمانها،‏ گروه ها و حتی دسته بندی های سياسی که<br />

در اين سالها زير پوشش اصلاح طلبی در جبهه دوم خرداد<br />

برای خويش جائی يافته اند تمام می کند.‏<br />

شايد در ميان بيانيهها و مقالاتی که در ارتباط با<br />

‏"جمهوری خواهی"‏ و دمکراسی خواهی"‏ تاکنون منتشر شده،‏<br />

بيانيه دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير از<br />

صراحت و صداقت بيشتری نسبت به ديگر بيانيهها و<br />

منشورهای عمدتا منتشر شده در خارج از کشور برخوردار<br />

باشد.‏ نه تنها از صراحت بيشتری برخوردار است،‏ بلکه<br />

جهتگيری و شعار آن يک گام جلوتر از منشورها و بيانيه های<br />

خارج از کشور است،‏ چرا که با روشنی کامل مسئله ضرورت<br />

تشکيل يک جبهه را مطرح می کند.‏ يعنی گام عملی را نيز<br />

برداشته و آن را اعلام می کند،‏ در حاليکه در ديگر موارد اين<br />

مسئله يا بصورت ‏"منشور"‏ عام مطرح است و يا خطاب آن به<br />

خواستاران و طرفداران جمهوری و دمکراسی و آنهم بصورت<br />

مقاله و نه فراخواندن احزاب و سازمانهای مشخص سياسی<br />

برای تشکيل چنين جبهه ای.‏ ريشههای اين ضعف نيز،‏ مانند<br />

مواردی مشابه در گذشته،‏ علاوه بر سرگردان ماندن ميان دو<br />

پرسش مطرح شده در بالا،‏ به نوسان های سياسی ناشی از<br />

حوادث داخل کشور و رويدادهای جهانی نيز باز می گردد و به<br />

اين ترتيب متاثر از حادثه است تا تحليل اوضاع کشور و<br />

تشخيص سمت گيری جنبش مردم.‏<br />

از آنجا که بيانيه دفتر تحکيم وحدت و انجمن اسلامی<br />

دانشگاه امير کبير صريح تر و دقيقتر از ديگر بيانيهها و<br />

منشورهای حامل بحث ‏"جمهوری خواهی و دمکراسی خواهی"‏<br />

منتشر شده،‏ مبنای پرداختن به برخی ديدگاه ها در اين بحث را<br />

همين بيانيه قرار میدهيم،‏ در حاليکه اين بحث در خارج از<br />

کشور را هم در نظر داريم.‏ بيانيه ای که شايد ريشه های آن به<br />

مانيفست اکبرگنجی باز گردد،‏ اما گام عملی آن فراتر از طرح<br />

تئوری مسئله از سوی وی است.‏<br />

1376<br />

نب"‏<br />

اصلاح طلبي حكومتي<br />

بيانيه دفتر تحکيم و بويژه انجمن اسلامي دانشگاه<br />

اميرآبير،‏ از همان آغاز به قضاوت پرداخته و انتخابات نهم<br />

اسفند را ‏"فرياد پايان اصلاح طلبي حكومتي"‏ اعلام ميآند.‏ اين<br />

انجمن آه در سال گذشته بارها پايان اصلاح طلبي حكومتي را<br />

اعلام آرده بود،‏ اآنون در جاي جاي بيانيه خود از اصطلاح<br />

اصلاحات حكومتي با کنايه ياد ميآند و از ورشكستگي<br />

‏"اصلاحات حكومتي"،‏ بست اصلاح طلبان حكومتي"،‏<br />

‏"ابطال پرونده اصلاحات حكومتي"،‏ ‏"نااميدي مردم از<br />

اصلاحات و اصلاح طلبان حكومتي"‏ سخن مي راند.‏ استفاده از<br />

اصطلاح اصلاحطلب و اصلاحطلبي ‏"حكومتي"‏ در حالی از<br />

سوی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير طرح می شود که از<br />

مدتی پس از انتخابات سال 1376 رياست جمهوری،‏ از اين<br />

اصطلاح عمدتا با هدف جدا ساختن صف طرفداران داخل و<br />

خارج حکومت استفاده می شده است.‏ نگاه به بيانيه مورد بحث<br />

را با همان عنوان آن آغاز آنيم.‏<br />

اصلاح طلب حكومتي يعني چه؟ منظور از اصلاح<br />

طلب حكومتي آساني هستند آه در جريان انتخابات رياست<br />

جمهوري خرداد و مجلس در بهمن برنامهها و<br />

طرحهايي از اصلاحات را به مردم ارائه دادند و براساس اين<br />

برنامه ها انتخاب شدند و توانستند بخشي از قدرت و<br />

مسئوليتهاي حكومتي را از چنگ موتلفه اسلامی و جبهه<br />

ائتلافی با اين جمعيت،‏ يعنی بخشی از کارگزاران به رهبری<br />

هاشمی رفسنجانی بيرون بكشند.‏ اين عده از نظر جبهه<br />

ضداصلاحات از يكسو و طرفداران اصلاحات راديكال در دفتر<br />

تحکيم و انجمن اسلامی اميرکبير از سوي ديگر مجرمند.‏<br />

مجرمند،‏ زيرا دو گروه فوق مدعي هستند آه اصلاح طلب<br />

حكومتي آب در هاون ميآوبد و انجام اصلاحات اصولا<br />

امكانپذير نيست.‏ در حاليكه اصلاح طلب بگفته آنان حكومتي<br />

معتقد است آه اصلاحات ممكن است و درهر حال براي آن بايد<br />

تلاش آرد.‏<br />

اشتباه نشود منظور ايندو از اصلاح طلب حكومتي<br />

فرصت طلبهايي نيستند آه بنام اصلاحات به قدرت رسوخ<br />

آردند و بعد هم در لاك خود خزيدند و يا بقول خود سياست<br />

سكوت را پيشه آردهاند.‏ مثلا آنها آارگزاران سازندگي را<br />

اصلاح طلب حكومتي نميدانند.‏ بخش عمده آارگزاران هرچند<br />

با وعده اصلاحات راي مردم را جذب آرد اما در ظرف دو<br />

سالي آه از انتخابات مجلس ميگذرد آسي آلمهاي از يكي از<br />

آنان در مجلس يا در جايي ديگر در دفاع از اصلاحات نشنيده<br />

است.‏ گويي اصلا نه وعدهاي به مردم داده اند و نه ارادهاي<br />

براي انجام وعدههايشان دارند.‏ به اين ترتيب،‏ آارگزاران چون<br />

از اصلاحطلبي حكومتي،‏ اصلاحطلبياش را برداشتهاند و فقط<br />

حكومتياش را نگاه داشته اند مورد نقد نيستند.‏ تمام سرزنشها<br />

و شماتتها و نقدها و دشنامها متوجه گروهي از اعضاي جبهه<br />

مشارآت و مجاهدين انقلاب اسلامي است آه ايستاده اند تا<br />

وعدههايي را آه به مردم داده اند اجرا آنند.‏ منظور از اصلاح<br />

طلبان حكومتي اينان هستند.‏<br />

78<br />

76<br />

اصلاحات حكومتي<br />

از طعنه به اصلاح طلبان حكومتي گم<strong>راه</strong> کنندهتر،‏<br />

مخالفت با اصل ‏"اصلاحات حكومتي"‏ است.‏ چرا؟<br />

اصلاحات يا ‏"حكومتي"‏ است يا اصلا اصلاحات<br />

نيست و نام و مشخصات و مضمون ديگری دارد،‏ که مسيری<br />

از انقلاب تا کودتا را طی می کند.‏<br />

انديشه ها و آرزوهايي آه ما در سر داريم يا بر قلم و<br />

برزبان مي آوريم،‏ هرقدر هم آه شريف و والا باشد تا زماني<br />

آه حكومتي نشود،‏ يعني مردم را فرا نگيرد و به نيروي<br />

اجتماعي تبديل نشود آه بتواند امكان اجراي آن انديشه ها را از


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

21<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

موضع قدرت ف<strong>راه</strong>م آند،‏ اصلا نامش اصلاحات نيست.‏ حداآثر<br />

برنامهها و طرحهايي است آه فعلا بعنوان يك آرزو و برنامه<br />

در ذهن و برروي آاغذ است.‏ از لحظهاي آه اين انديشهها<br />

حكومتي ميشود،‏ يعني امكان اجراي آنها در چارچوب و در<br />

سطح قدرت ف<strong>راه</strong>م ميشود تازه شايسته نام اصلاحات ميشود.‏<br />

بنابراين رد اصلاحات حكومتي و طعنه به طرفداران اصلاحات<br />

در حاکميت معنا پيدا نمی کند.‏<br />

اصلاحات غيرحكومتي يعني پروژه و طرح<br />

اصلاحات نه انجام اصلاحات.‏ همه هدف آن است آه اين پروژه<br />

اصلاحات غيرحكومتي بتواند به برنامه عملي اصلاحات<br />

حكومتي تبديل شود و طرفداران و طراحان آن به حکومت <strong>راه</strong><br />

يابند.‏ براي اينكار بايد تناسب نيرو بسود انجام اصلاحات تغيير<br />

آند و طرفداران اصلاحات به حكومت <strong>راه</strong> يابند.‏ صرف <strong>راه</strong><br />

يافتن به دستگاه قدرت هم بمعناي توان اجراي برنامهها نيست.‏<br />

چه در سمت اصلاحات و چه ضد اصلاحات.‏<br />

برلوسكوني،‏ نخست وزير ايتاليا هم مي خواست قانون<br />

آار آن آشور را نابود آند.‏ ده ميليون آارگر اعتصاب آردند.‏<br />

پرونده تغيير قانون آاردر ايتاليا بسته شد.‏ اين موضوع ديگر نه<br />

ربطي به اراده و عدم اراده برلوسكوني دارد،‏ نه قدرت او<br />

بعنوان نخست وزير و نه قانون اساسي ايتاليا.‏ مسئله تناسب<br />

قواست آه چنين اجازهاي را به او نمي دهد.‏ برعكس آن هم در<br />

مورد اصلاحات صادق است آه تا نيروي مردم در پشت آن<br />

جمع نشود امكان انجام اصلاحات وجود نخواهد داشت.‏ همين<br />

نوسان را ما در طی 6 سال گذشته در ايران هم شاهديم.‏ يعنی<br />

تناسب قوا در ابتدای انجام انتخابات رياست جمهوری سال<br />

که امکانات مهمی را برای گشايش فضای سياسی<br />

کشور ف<strong>راه</strong>م ساخت.‏ گرچه آنها بتدريج توانستند از ضعف<br />

اساسی جنبش که بیسازمانی و بیبرنامگی آن بود استفاده کرده<br />

و سنگرهای از دست داده را بار ديگر اشغال کنند.‏<br />

با اين ديدگاه،‏ يعنی کوشش برای فتح سنگرهای<br />

حکومتی از سوی اصلاح طلبان داخل و خارج از حاکميت،‏<br />

نخستين مسئلهای آه امروز بايد بر سر آن به تفاهم رسيد آن<br />

است آه مشكل آشور ما اصلاحطلبي حكومتي نيست،‏ بلکه<br />

آمبود اصلاحطلبي حكومتي است.‏ مشكل آن است آه<br />

اصلاحطلبي حكومتي فقط در دولت و مجلس و آن هم بخشي از<br />

آن نفوذ آرده است و اهرمهای مهمی از قدرت حکومتی اساسا<br />

در اختيار اصلاح طلبان نيست.‏ حل مسئله نيز در اعلام پايان<br />

اصلاحطلبي حكومتي نيست،‏ بلكه بايد نيروي اجتماعي و<br />

مردمي را آنچنان در پشت سر اصلاحات قرار داد تا<br />

اصلاحطلبي حكومتي مقاومت نهادهاي انتصابي را بشكند،‏ به<br />

تاريكخانه دستگاه قضايي،‏ به خلوت شوراي نگهبان،‏ به ترآيب<br />

مجمع تشخيص مصلحت نظام و مابقي آنها نيز نفوذ آند و اين<br />

سنگرها را فتح کند.‏ اصلاحطلبي براي آنكه پيروز شود بايد<br />

همه حكومت و تمام قدرت را در اختيار بگيرد.‏<br />

اين آار موضوع يك نبرد و مبارزه است و مانند هر<br />

نبرد ديگري ميتوان در آن پيروز شد يا شكست خورد.‏ اما<br />

نميتوان به بهانه اينكه گويا ما نتيجه نبرد را پيشاپيش ميدانيم<br />

آنار گود نشست و بخشی از مبارزان را در ميدان سياسی و در<br />

مقاطع مهم حضور در صحنه تنها گذاشت.‏ حادثهای که در<br />

جريان انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بوقوع پيوست.‏<br />

بد نيست اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه اميرآبير و<br />

دفتر تحکيم از اين نظر نگاهي به بيانيه خود بياندازند.‏<br />

صادرکنندگان منشور جمهوری خواهان،‏ که در جستجوی<br />

انحلال اين جمهوری و برپائی يک جمهوری ديگر در خارج از<br />

کشور هستند نيز بدنيست بدان بيانديشند.‏<br />

جهت آلي اين بيانيه ها و نامه ها و منشورها واقعا<br />

عليه آيست؟ عليه جبهه ضد اصلاحات يا عليه مبارزان <strong>راه</strong><br />

اصلاحات؟ اين مرکزی ترين پرسش است.‏<br />

امكان اصلاحات و اراده اصلاحات<br />

بيانيه انجمن اسلامي دانشگاه اميرآبير مينويسد:‏<br />

جامعه ايران دريافته است آه اصلاحات سالهاست به ديوارههاي<br />

قانون اساسي برخورده است و در چنبره مشكلات ساختاري و<br />

غير دمكراتيك آن گرفتار آمده و اصلاح طلبان نيز سالهاست آه<br />

تلاش بيهوده مي آنند،‏ چرا آه اراده اي در برداشتن ديوارههايي<br />

آه سد <strong>راه</strong> اصلاحات است در آنها وجود ندارد.‏<br />

برخلاف مانيفست جمهوري خواهي اکبرگنجی آه<br />

امكان اصلاحات در چارچوب قانون اساسي موجود را اساسا<br />

منتفي مي دانست و از اين لحاظ اصولا به عملكرد اصلاح<br />

طلبان حكومتي نميپرداخت،‏ بيانيه انجمن اسلامي دانشگاه<br />

اميرآبير يك گام به جلو ميگذارد و امكان اصلاحات را به آلي<br />

نفي نمي آند،‏ اما اين يك گام را به پيش ميگذارد تا ده گام به<br />

پس بگذارد و همه دشواريهاي مسير اصلاحات را برعهده<br />

اصلاح طلبان بگذارد!‏ چنان آه گويا اراده در برداشتن ديواره<br />

هايي آه سد <strong>راه</strong> اصلاحات است در آنها وجود ندارد.‏<br />

به گفته اين بيانيه:‏<br />

جبهه دوم خرداد هيچ خط قرمزي را براي عقب<br />

نشيني مشخص نكرد.‏<br />

از هر روش و معامله اي براي آسب قدرت بهره<br />

جست.‏<br />

در برابر حذف نمايندگان منتخب مردم تهران و ابطال<br />

آراي مردم در آن انتخابات سكوت آرد.‏<br />

براي تصويب قانون مطبوعات قدمي برنداشت.‏<br />

در برابر بازداشتهاي غير قانوني و محاآمههاي<br />

قرون وسطايی عكس العملي نشان نداد.‏<br />

در برابر شكنجههاي روحي و جسمي زندانيان سكوت<br />

آرد.‏<br />

فعالانه براي حذف جنبش دانشجويي گام برداشت.‏<br />

اصلاحات را به ماندن خويش در قدرت تفسير آرد و<br />

هرآه به نقد قدرت طلبيشان پرداخت را به تندروي و يا<br />

ضد اصلاحات بودن متهم آرد.‏<br />

همگام و هم<strong>راه</strong> با اقتدارگرايان به حذف منتقدان<br />

قدرت پرداخت.‏<br />

1376


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

22<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

:<br />

-<br />

و سرانجام،‏ نقش مردم در فرآيند اصلاحات را<br />

فراموش آرد و...‏<br />

هر کس می تواند با همه اين موارد و يا بخشي از<br />

انتقادات نسبت به بخشي از اصلاح طلبان يا نسبت به مجموعه<br />

جنبش اصلاح طلبي موافق باشد و يا مخالف،‏ اما در يک نکته<br />

اتفاق نظر می توان داشت که هدف اين بيانيه انتقاد سازنده به<br />

قصد <strong>راه</strong> گشايي نيست،‏ هدف تخريب اصلاح طلبان در داخل<br />

حاکميت،‏ به قصد اثبات ناممكن بودن اصلاحات،‏ و البته تحت<br />

عنوان نبود اراده اصلاح طلبی در اصلاح طلبان است!‏ اگر<br />

جز اين بود بيانيه نقش عوامل و موانع عمده اصلاحات را بكلي<br />

فراموش نمي آرد و همه شمشير ذوالفقار را يک فقار نکرده و<br />

بر سر اصلاح طلبان داخل حاکميت فرود نمی آورد.‏<br />

بيانيه در بررسي علل و عوامل و موانع پيش روي<br />

جنبش اصلاح طلبي تنها به نقد عملكرد اصلاح طلبان اآتفا<br />

ميآند و دو عامل مهم داخلي و خارجي ديگر را در نظر<br />

نميگيرد جبهه ضداصلاحات و توهم پيرامون نتيجه مداخله<br />

آمريكايي!‏<br />

توهم مداخله آمريكايي<br />

در خرداد زماني آه جنبش مردم به ضرورت<br />

اصلاحات رای دادند و مردم به اصلاح طلبان روي آوردند و<br />

از آن پشتيباني آردند،‏ در فضاي سياسي ايران بديل و آلترناتيو<br />

ديگري براي تحول وجود نداشت.‏ تنها مردم بودند و نتيجه عمل<br />

آنان.‏ يگانه گزينش موجود ميان اصلاح طلبان و جناح راست<br />

بود.‏ مردم چه اميدوار بودند و چه نااميد،‏ ميدانستند آه اين<br />

فصلی از تاريخ کشورشان است که بايد ورق بخورد.‏ بنابراين،‏<br />

نتيجه اين گزينش ممکن و مقدور در فضای آن روز جامعه<br />

ايران،‏ تلخ و ترش و شيرين دستپخت خود آنان است.‏ اين<br />

وضع تا يازدهم سپتامبر 2001 ادامه داشت.‏<br />

از اين تاريخ به بعد يك عامل خارجي نيرومند نيز<br />

وارد محاسبات سياسي ايران و روند جنبش اصلاحات شد.‏<br />

واقعيت تلخ آنست که اين عامل خارجی زير فشار سنگين<br />

مخالفان اصلاحات به مردم ايران و مقاومت مافيای ثروتی که<br />

در جمهوری اسلامی حضور پر قدرت دارد،‏ در برابر خواست<br />

مردم به يک خطر ملی تبديل شد.‏ خطری که همچنان رو به<br />

رشد و تکامل است توهم مداخله امريكايي.‏<br />

تصور اينكه اگر مردم عقب بنشينند و حكومت را به<br />

حال خود واگذارند،‏ يك عامل خارجي ميتواند بجاي آنان<br />

سرنوشتشان را تغيير دهد و حكومت را آنار بگذارد بر فضاي<br />

سياسي ايران و ناخودآگاه و خودآگاه سايه افكن شد.‏<br />

مانند همه بزنگاههاي تاريخی ايران در دوران قاجار،‏<br />

در انقلاب مشروطه،‏ در جنبش ملي شدن نفت آه هرگاه مردم<br />

براي يك عمل مستقل وارد آارزار شده اند عاملي خارجي به<br />

ميدان آمده و اين مبارزه را يا سرآوب و يا منحرف آرده است،‏<br />

اينبار نيز اين حادثه،‏ رويداد سپتامبر در نيويورک و<br />

واشنگتن در جنبش اصلاح طلبي ايران نيز تكرار شد.‏<br />

از يازدهم سپتامبر به بعد و با ادامه خيانت ملی<br />

مقاومت در برابر اصلاحات انقلابی در ميهن ما،‏ زمينه مناسبي<br />

براي انفعال عمومي بوجود آمد.‏<br />

جناح راست جمهوری اسلامی و مخالفان اصلاحات<br />

بسرعت اين وضعيت تازه را به سود خود تشخيص دادند و<br />

احساس آردند،‏ توهم مداخله امريكايي ميتواند اوضاع را براي<br />

نااميدي و آناره گيري مردم از مبارزه براي ادامه اصلاحات و<br />

بسود آنان،‏ رفتن به سوی اعلام فضای جنگی در کشور و<br />

سازش مستقيم با امريکا ف<strong>راه</strong>م آند.‏ اين نکته بارها و حتی در<br />

اين اواخر و در آستانه حمله نظامی امريکا به عراق،‏ از دهان<br />

هاشمی رفسنجانی در يک سفر تبليغاتی به منطقه زلزلهخيز<br />

بوئين زهرا،‏ در حد ضرورت شمشير کشيدن به روی مردم و<br />

برپائی يک عاشورا ‏(دهه تکرار شد.‏<br />

از اين لحظه ببعد جناح راست تمام تلاش و هدف خود<br />

را برروي گسترش اين توهم و آارشكني در <strong>راه</strong> اصلاحات<br />

متمرکز ساخت.‏<br />

جبهه ضداصلاحات،‏ در استقبال از مداخله نظامی<br />

امريکا در عراق و برقراری شرايط جنگی در منطقه ‏(بی آنکه<br />

توان درک ماهيت اين تجاوز و سرانجام آن را داشته باشد)‏ اين<br />

سخن هوشنگ اميراحمدي يکی از نظريه پردازان و فعالان<br />

مناسبات پنهان سياسی بين نزديکان و وابستگان هاشمی<br />

رفسنجانی و امريکا را در گوش داشت آه گفته بود ‏"امريكا<br />

بدنبال تجارت و پول در ايران است و پول هم دست جناح<br />

راست است".‏ آنها با اين انديشه تصور آردند و شايد همچنان و<br />

عليرغم حمله جنايتکارانهای که ارتشهای امريکا و انگليس به<br />

عراق کردهاند،‏ تصور آنند اگر مردم از اصلاحات آناره<br />

بگيرند ميتوانند خود با امريكا به تفاهم برسد.‏<br />

جنون آميزترين حملات برعليه اصلاحات و اصلاح<br />

طلبان،‏ به اين ترتيب و با يورش به ملی-‏ مذهبیها،‏ زمينه<br />

سازی برای دستگيری هاشم آغاجری عضو رهبری سازمان<br />

مجاهدين انقلاب اسلامی و توقيف نشريه اين سازمان،‏ صحنه<br />

سازی دستگيری و زير فشار اعتراف قرار دادن عباس عبدی و<br />

محاصره تبليغاتی جبهه مشارکت و حتی حملات تبليغاتی مستقيم<br />

عليه محمد خاتمی ‏(توسط هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه پس<br />

از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا)‏ آغاز شد تا مردم را به اين نتيجه برسانند<br />

آه عمل آنان و مبارزه آنان قادر به تغيير وضع نيست.‏ ترآيب<br />

اين دو عامل يعني توهم نسبت به دخالت خارجی برای نجات از<br />

وضع موجود و مقاومت جنونآميز داخلي در برابر اصلاحات<br />

در بررسي دلايل نااميدي و بي اعتنايي رشديابنده،‏ نقش عمده و<br />

تعيينآننده دارند.‏ آنچه در بيانيه دانشگاه اميرآبير مجهول باقی<br />

مانده همين نکات است.‏ نکاتی که اتفاقا پايههای يک تفسير دقيق<br />

از اوضاع جنبش و يافتن <strong>راه</strong> حلهای به عقب راندن مخالفان<br />

اصلاحات است.‏<br />

:<br />

(60<br />

پيش و پس از مانيفست<br />

اين وضعيت جديد بتدريج تاثير خود را نه فقط بر<br />

روي مردم،‏ بلكه بر بخشي از اصلاح طلبان نيز گذاشت.‏<br />

11<br />

76<br />

:


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

23<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

:<br />

-1<br />

-2<br />

تاثيری آه در مانيفست جمهوري خواهي و فراتر از آن،‏ در تز<br />

خروج از حاآميت خود را نشان داد.‏ اساس تز خروج از<br />

حاآميت بر آن قرار داشت آه امكان پيشبرد جنبش اصلاحات به<br />

اتكا مردم وجود ندارد،‏ بنابراين بايد با خروج از حاآميت<br />

‏"مشروعيت بين المللي"‏ آن را از بين برد.‏ اگر غير از اين بود،‏<br />

مانند دولت اصلاحات در ونزوئلا گام بلند به سوی مردم و فرا<br />

خواندن آنان به صحنه در دستور کار قرار می گرفت،‏ نه عقب<br />

نشينی و ترک صحنه!‏ البته مطرح آنندگان اين تز واقعا قصد<br />

خروج از حاآميت را نداشتند ولي آن را اقدامي بازدارنده<br />

محسوب مي آردند و معتقد بودند با اين تهديد ميتوان بخشي از<br />

جناح راست و مخالفان اصلاحات را ترساند و آنان را به<br />

پذيرش خواستههاي مردم و اصلاحات وادار آرد.‏ از نظر<br />

طرفداران تز خروج از حاآميت،‏ جريان جناح راست و<br />

مخالفان اصلاحات آمابيش از سه گروه تشكيل شده اند.‏<br />

گروه نخست عوامل مستقيم آمريكا و انگليس در جمهوری<br />

اسلامی هستند که تداوم اصلاحات را مانعی عمده براي پيشبرد<br />

نقشه هاي خود در ايران و خاورميانه ميدانند.‏ آنها در جناح<br />

راست آگاهانه شرايط را براي يك مداخله خارجي ف<strong>راه</strong>م مي<br />

آنند.‏<br />

گروه دوم کسانی هستند آه منافع اقتصادي و اجتماعي و<br />

سياسي و طبقاتيشان چنان با حفظ قدرت و ادامه غارت گره<br />

خورده است آه اصولا هر نوع خللي را در وضع موجود با<br />

نابودي خود يكسان ميبينند.‏<br />

3- گروه سوم آساني هستند آه از آنان بعنوان ‏"عقلاي جناح<br />

راست"‏ نام برده مي شد و میشود،‏ آه نه عامل بيگانهاند و نه<br />

منافعشان به آن شکلی که گروه مافيائی در محاصره اصلاحات<br />

است در خطر است.‏ آنها در موقعيتی نيستند آه هيچگونه تغيير<br />

و اصلاحاتي را نتوانند تحمل آنند.‏<br />

روشن بود آه دو گروه نخست از تز و تبليغ خروج<br />

اصلاح طلبان از حاآميت هراسی به دل <strong>راه</strong> ندادند و اساسا از<br />

آن استقبال کرده و تمام تلاششان براي تحقق اين امر است.‏<br />

بنابراين مخاطب اصلي تز خروج از حاآميت گروه سوم بود آه<br />

بايد درك مي آرد حرآات جنون آميز دو گروه ديگر براي<br />

خروج يا اخراج اصلاح طلبان از حاآميت به زيانش تمام<br />

ميشود.‏ آتمان نميتوان آرد آه درك اين تهديد و خطري آه<br />

از ناحيه خروج يا اخراج اصلاح طلبان از حاآميت متوجه<br />

گروه سوم مي شد،‏ در پاره اي موارد ‏"عقلاي جناح راست"‏ را<br />

از هم<strong>راه</strong>ي با دو گروه نخست بازداشت.‏ چنانكه در بسياري از<br />

بزنگاه ها آه بنظر ميرسيد تصميم قطعي براي ريشهکن آردن<br />

آار اصلاحات گرفته شده است،‏ اين گروه سوم با آنها هم<strong>راه</strong>ی<br />

نكرد.‏<br />

مطرحآنندگان تز خروج از حاآميت به پيامدهاي توهم<br />

زا و انفعالي اين انديشه در سطح <strong>توده</strong> مردم و بدنه اصلاحات<br />

آگاه نبودند يا به آن بهای کمی دادند.‏ توهم زا از آن رو آه<br />

ترويج ميشد با خروج از حاآميت ميتوان مشروعيت بين<br />

المللي حكومت را از بين برد آه نتيجه آن برای مردم عادی که<br />

به تبليغاتی بودن اين شعار جهت فشار به جبهه مخالفان<br />

اصلاحات توجه نداشتند،‏ ايجاد اميد نسبت به يك نيروي خارجي<br />

و نجات بخش را شکل بخشيد.‏ اميد اينکه يک نيروی خارجی<br />

خواهد توانست،‏ در شرايط موجود جهانی حكومت را که مردم<br />

ديگر تحمل آن را ندارند سرنگون آند.‏ انفعال از آن جهت آه<br />

اگر خروج از حاآميت خود آارساز و درمان درد است،‏ چرا<br />

براي عقب راندن راست و مخالفان اصلاحات از حكومت<br />

اساسا بايد مبارزه آرد.‏ تز خروج از حاآميت در ترآيب با<br />

عوامل پيش گفته چنان توهم و چنان انفعالي را در بدنه<br />

اصلاحات ايجاد آرد آه بگفته علي شكوريراد جبهه مشارآت<br />

حتي نتوانست نيروها و هواداران خود را براي انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا بسيج آند.‏ براستي اگر خروج از حاآميت چنان<br />

اآسيري بود آه با آن ميشد مخالفان اصلاحات را نيست و<br />

نابود آرد،‏ چرا بايد براي حفظ شو<strong>راه</strong>ا جنگيد؟<br />

نتيجه محتوم<br />

حال ببينيم حاصل اين تناقضات و غفلت از بسيج<br />

واقعی مردم با شعارهای واقعی اقتصادی و سياسی،‏ هم<strong>راه</strong> با<br />

افشاگریهای صريح و بیپرده حکومتی چگونه موجب شد تا<br />

مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا عملا به خروج اصلاح طلبان از<br />

حاآميت راي بدهند و نتيجه اين گزينش با تمام تناقضاتش از<br />

پرده بيرون بيفتد.‏ تنها بايد متعجب بود که چرا اصلاح طلبان از<br />

چنين نتيجه ای متعجب شده اند؟!‏<br />

از يكسو شوراي شهرهاي بزرگ بدست مخالفان<br />

اصلاحات افتاد و نه فقط آن انقلابي آه قرار بود با خروج از<br />

حاآميت تحقق پيدا آند عملي نشد،‏ بلكه آب از آب هم تكان<br />

نخورد.‏ جبهه ضداصلاحات موقعيت باز هم بهتري براي آنكه<br />

برنامههاي مخرب خود را در سطح بخشي از حاآميت و منابع<br />

و درآمد و اداره شهرهاي بزرگ به پيش برد،‏ بدست آورد.‏ اما<br />

از سوي ديگر ابعاد وسيع رويگرداني مردم از انتخابات نگراني<br />

جدي را در برخي محافل راست و از جمله به اصطلاح<br />

‏"عقلاي محافظه آار"‏ ايجاد آرد.‏<br />

اينكه انتخابات شو<strong>راه</strong>ا در يك فضاي انفعال و<br />

بياعتنايي عمومي صورت گرفت،‏ به هيچ وجه بمعناي آن<br />

نيست آه گزينش مردم ناآگاهانه بود.‏ در پس چهره بياعتنا،‏<br />

مردم رويدادهاي آشور را از زير چشم بدقت نظاره مي آنند و<br />

از همه حوادث و جزييات آن بخوبي اطلاع دارند.‏ انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا نشان داد آه مردم هم بخوبي تناقض اوضاع و وضع<br />

جبهه ضداصلاحات را درك آرده اند و برروي اين تناقض در<br />

برابر حاآميت مانور ميآنند.‏ مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا پيام<br />

دادند آه ما خواهان تحول هستيم،‏ بهر بهايي آه باشد.‏ اگر <strong>راه</strong><br />

در برابر اصلاحات باز نشود ما درها را بر روي تحولي<br />

ولو از بيرون و در حد تغييرات بسيار اندک و در حد ظاهر<br />

حاکميت-‏ به هر بها و هزينه و شكلي آه باشد،‏ نبستهايم.‏<br />

مردم به هر قيمت خواهان اصلاحات در ساختار<br />

حاکميت ايراناند و آنها که در ميدان مانده و برای اين<br />

اصلاحات مبارزه میکنند و ابزار حکومتی را در خدمت مردم<br />

قرار میدهند،‏ طبعا مورد حمايت مردماند.‏ به اين ترتيب جبهه<br />

-


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

24<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

راست هم که در شهرهای بزرگ با کمترين آراء ممکن از<br />

صندوق ها بيرون آمده کوچکترين شانسی در آينده تحولات<br />

ايران ندارد،‏ چنانچه طرفداران اصلاحات اگر سنگر را ترک<br />

کنند چنين شانسی نخواهند داشت.‏<br />

اصلاحات،‏ امروز همگانی ترين خواست مردم ايران<br />

است و مردم از حد و حدود پيامدها و هزينههاي آن نيز<br />

بیاطلاع نيستند.‏ گرچه،‏ مداخله خارجي با غرور ملي مردم<br />

ميهن ما در تناقض است و خطرات و هزينههاي آن نامعلوم،‏<br />

اما خواست مردم برای اصلاحات چنان است که عوارض اين<br />

خطر را در سايه قرار داده است و در اينجا اشتباه ملی شايد<br />

نصيب مردم ايران شود،‏ اما خيانت ملی در دفتر حاکميت ثبت<br />

می شود.‏<br />

هر جبههای که طرفداران اصلاحات در حاکميت<br />

جمهوری اسلامی نيز در آن سهم داشته و يا بخواهند داشته<br />

باشند با محتوای چنين تغييراتی تعريف می شود.‏ اين محتوا،‏ در<br />

شرايط کنونی می تواند ‏"جبهه طرفداران و مدافعان جمهوريت"‏<br />

باشد که تفاوت آن با دوستداران و يا طرفداران ‏"دمکراسی"‏ و<br />

‏"جمهوری خواهی"‏ تفاوتی در حد بودن در حاکميت ‏(با<br />

توضيحات بالا)‏ و خارج شدن و يا خارج بودن از حاکميت<br />

است.‏ هيچ اپوزيسيونی اعم از اينکه در داخل کشور باشد و يا<br />

خارج از ايران نمی تواند و مجاز نيست تا آخرين لحظه ای که<br />

بخشی از قدرت حکومتی در اختيار طرفداران صادق تحولات<br />

و اصلاحات است و از اين قدرت در جهت مقابله با جبهه<br />

مخالفان اصلاحات استفاده می شود،‏ اين قدرت را رها کرده و<br />

با خروج از حاکميت،‏ طرفدار جمهوری و دمکراسی شود.‏<br />

امروز مهم آنست که بخشی از حاکميت با بخش خارج از<br />

حاکميت در پيوند اصلاحی باقی بماند و دو ضلع يک جبهه را<br />

تشکيل دهند.‏ روی سخن با انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير و<br />

يا کسانی که در خارج و يا داخل کشور بحث پيرامون<br />

ضرورت تشکيل جبهه ای برای دمکراسی و جمهوری خواهی<br />

به معنای دمکراسی خواهی را عنوان می کنند در اينجا بايد<br />

تدقيق شود.‏ هر نوع غفلت در اين عرصه،‏ عملا توان جبهه<br />

اصلاحات را تضعيف می کند و اگر امکانات بيشتری را در<br />

خدمت جبهه ضد اصلاحات قرارندهد ‏(مانند حاصل انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا)‏ شرايط را برای دخالت خارجی در ايران ف<strong>راه</strong>م می<br />

سازد.‏<br />

با اين مضمون،‏ نتايج انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را به هيچ<br />

وجه نمي توان رويگرداني مردم از ادامه اصلاحات و<br />

شخصيتهائی که در حاکميت از اصلاحات دفاع می کنند<br />

ارزيابي آرد.‏ برعكس بايد آن را اولتيماتومي از سوي مردم<br />

براي باز آردن <strong>راه</strong> اصلاحات دانست و تشويق اصلاح طلبان<br />

به برداشتن گام های بلندتر ارزيابی کرد.‏<br />

از آنجا آه اين اولتيماتوم در يك فضاي متناقض<br />

صورت مي گيرد و از آنجا آه نيروي اصلي مخالف اصلاحات<br />

فعلا همچنان به انجام وظيفهاش برای مخالفت با اصلاحات<br />

ادامه می دهد و <strong>راه</strong>های عقب نشينی خود را مسدود می بيند،‏<br />

اين پرسش و اين نگراني برای مردم بوجود آمده آه آيا مخالفان<br />

اصلاحات پيام اولتيماتوم شو<strong>راه</strong>ا را بدرستي درك مي آنند و<br />

بدتر از آن،‏ اينکه آيا از پيامدهاي اين انتخابات نتايج معكوس<br />

نميگيرند؟<br />

اينها پرسشها،‏ نگرانيها،‏ اميدها و دلمشغوليهايي<br />

است آه امروز مردم ميهن ما،‏ پس از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا بدانها<br />

ميانديشند،‏ فكر ميآنند و <strong>راه</strong> حل آن را مي جويند.‏ سرنوشت<br />

و آينده آشور ما به ميزان زيادي به درسگيری و آن نتيجهاي<br />

بستگي دارد آه مردم از پيامدهاي اين انتخابات خواهند گرفت و<br />

به همين دليل و برای ايجاد انحراف از درس گيری مردم،‏ از<br />

همه سو انتشار درسهاي نادرست و حتي تحريف پيام انتخابات،‏<br />

بويژه از سوی تحريمکنندگان داخلی و خارجی اين انتخابات،‏ از<br />

جمله جبهه ضد اصلاحات با شدت تبليغ می شود.‏<br />

هشدار مردم در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا به دستگاه قدرت،‏<br />

با هشداري به خود آنان توام شد و مرزهاي باريك و محدود<br />

گزينش تاريخي آه در برابر آشور ما قرار دارد را به مردم<br />

نشان داد.‏ همه چيز حاآي از آن است آه ديگر امكان اولتمياتوم<br />

دومي وجود ندارد.‏ يا اصلاح طلبان و مردم صفوف خود را<br />

محكم ميآنند و با تمام نيرو در برابر جبهه ضد اصلاحات وارد<br />

ميدان ميشوند و همه هزينههاي آن را نيز ميپذيرند،‏ يا آنكه<br />

آنار مينشينند تا يك نيروي خارجي تحول مورد نظرخود را با<br />

همه پيامدها و هزينهها و خطرات شناخته و ناشناخته آن به<br />

آشور ما تحميل آند.‏ اين آن گزينش تاريخي است آه در برابر<br />

جامعه ماست و سرنوشت آشور ما در غلبه اين يا آن گرايش<br />

بر ديگري رقم میخورد.‏<br />

اپوزيسيون و انتخابات<br />

با اعتقاد به اينكه در شرايط آنوني ايران و منطقه و<br />

جهان جز دو گزينه تداوم اصلاحات و يا مداخله خارجي،‏ گزينه<br />

ديگري دربرابر آشور ما وجود ندارد،‏ طرفداران اصلاحات در<br />

حكومت و بخشي از اپوزيسيون داخل و خارج در انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا شرآت آردند و مردم را به شرآت در آن دعوت<br />

آردند.‏ نه فقط نهضت آزادي ايران و نيروهاي ملي-‏ مذهبي<br />

بلكه حزب <strong>توده</strong> ايران و سازمان فداييان خلق ايران<br />

و چند گروه سياسي ديگر داخل و خارج،‏ مردم و هواداران<br />

خود را به شرآت در انتخابات فراخواندند.‏ ميدانيم آه اين<br />

دعوت مورد استقبال و پشتيباني همگانی در ايران قرار<br />

نگرفت.‏ برخي اين عدم استقبال را به حساب بي پشتوانگي و<br />

محكوميت هميشگي اصلاح طلبان و اين بخش از اپوزيسيون<br />

داخل و خارج ميگذارند.‏ ما شرايطي را آه موجب شد بيش از<br />

نيمی از مردم <strong>راه</strong> عدم شرآت در انتخابات را برگزينند و هدف<br />

و پيام آنان را از نگاه خود تحليل آرديم.‏<br />

ما زمينهها و دلايل عدم شرآت بيش از نيمی از<br />

دارندگان حق رای در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا را آاملا درك مي آنيم<br />

و درک خود را نيز نوشتيم.‏ اين واضح است که مردم خود بايد<br />

پيامدهاي مثبت و منفي عمل تاريخي خود را بسنجند و درباره<br />

آن قضاوت آنند؛ اما انتظار آن است آه شرايط اصلاح طلبان و<br />

اپوزيسيون مسئول ايران نيز درك شود و به اين واقعيت توجه<br />

– اآثريت


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

25<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

"<br />

شود آه آنان نمي توانستند و نمي توانند گزينه ديگر،‏ يعني<br />

مداخله خارجي را بعنوان يك امكان،‏ بعنوان يك <strong>راه</strong> حل،‏<br />

بعنوان حتي يك دريچه تائيد کنند.‏ چنين تائيدی عملا قرار<br />

گرفتن در کنار مخالفان اصلاحات و عوامل نفوذی قدرت های<br />

بزرگ در رگ و پی دستگاههای انتصابی جمهوری اسلامی<br />

است.‏ همانها که برای مداخله خارجی لحظه شماری می کنند و<br />

تاکنون بارها به بهانه آن قصد اعلام حالت فوقالعاده،‏ بستن<br />

کامل فضای سياسی کشور،‏ قتل عام مردم و چهرههای شناخته<br />

شده طرفدار اصلاحات و سپس رفتن به پابوس امريکا و<br />

انگليس را دارند.‏<br />

اصلاح طلبان و اپوزيسيون مسئول جمهوری اسلامی<br />

همان <strong>راه</strong>ي را رفتند آه بايد ميرفتند و جز آن نميتوانستند<br />

بروند.‏ ما بر اين بآوريم آه مردم ايران اين وضعيت را درك<br />

ميآنند و صرفنظر از هر عقيده و هر نتيجهگيري مثبت يا<br />

منفي آه از انتخابات شو<strong>راه</strong>ا داشته باشند،‏ از اينكه شو<strong>راه</strong>اي<br />

شهرهاي بزرگ بدست مخالفان اصلاحات افتاد و از وضعيتي<br />

آه براي اصلاح طلبان و اپوزيسيون شرآت آننده در انتخابات<br />

پيش آمد خشنود نيستند.‏<br />

برخيها ضعف اپوزيسيون و حتي بخشي از اصلاح<br />

طلبان حكومتي را دقيقا در همينجا ميدانند و معتقدند خطاي<br />

اپوزيسيون شرآتآننده در انتخابات و حتي بخشي از اصلاح<br />

طلبان حكومتي در آن است که عملا خود را بين دو گزينه تداوم<br />

اصلاحات يا پذيرش مداخله خارجي محدود آرده اند،‏ در حاليكه<br />

بنظر آنان گزينه سومي هم وجود دارد.‏ گزينهاي آه برخي آن<br />

را جبهه دمكراسي خواهی"‏ و برخي ديگر با عناوين مختلف<br />

ولي در اساس جبهه ‏"جمهوري خواهي"‏ معرفي مي آنند.‏ تفاوت<br />

ميان اين دو جبهه در آن است آه طرفداران اولي غالبا برای<br />

سلطنت طلبان نيز در درون جبهه مورد نظر خود جائی باز می<br />

کنند.‏ نيروئی آه قرار است جانشين اصلاحات و مداخله<br />

آمريكايي شود.‏ از سوی ديگر،‏ هواداران جبهه جمهوري<br />

خواهي درکنار سلطنت طلبان،‏ هواداران جمهوري اسلامي<br />

ولو دمكراتيك ‏–(يعني اصلاح طلبان حكومتي)‏ را از چارچوب<br />

اين جبهه خارج مي دانند.‏<br />

آيا جبهه دمکراسی و جمهوری خواهی که دفتر تحکيم<br />

وحدت و دانشجويان اميرکبير مطرح می کنند می تواند در<br />

شرايط مشخص آنوني گزينهاي واقعي و يا <strong>راه</strong> حل سوم باشد؟<br />

بنظر ما نه.‏<br />

نه جبهه دمكراسيخواهي آه سلطنت طلبان هم در آن<br />

جاي می گيرند،‏ <strong>راه</strong> سوم است و نه جبهه جمهوريخواهی که<br />

اصلاح طلبان حاضر در حاکميت را درکنار سلطنت طلب ها<br />

دور می زند.‏ اين <strong>راه</strong> حل سوم،‏ در عمل شكل بزك آرده همان<br />

گزينه دوم و هموار کننده <strong>راه</strong> آن گزينه است.‏<br />

وظيفه اين جبهه صرفنظر از نيات طرفداران آن،‏<br />

بتدريج آن خواهد شد که شرايط آم دردسرتر مداخله خارجي را<br />

ف<strong>راه</strong>م سازد.‏ بسياری ازآساني آه به چنين جبهه ای-‏ بويژه در<br />

خارج از کشور و با شعار جبهه دمکراسی خواهی-‏ می<br />

انديشند،‏ صرفنظر از نيات صادقانه شان،‏ در اساس معتقدند آه<br />

اصلاحات شكست خورده و مداخله خارجي تعيين آننده<br />

سرنوشت ايران است.‏ بنابراين بايد از هم اآنون در آنار<br />

پيروزمندان آينده،‏ يعني طرفداران سلطنت جايي براي خود باز<br />

آرد،‏ حال يا براي سهيم شدن در قدرت يا به نيت محدودسازي<br />

ترآتازيهاي بعدي سلطنتطلبان.‏ ‏(مراجعه کنيد به منشور<br />

جمهوری آقای باقرزاده و ديگران)‏<br />

وضع،‏ البته در مورد طرفداران جبهه جمهوريخواهي<br />

دمكراتيك که طيف چپ در خارج از کشور مطرح می کند،‏ تا<br />

حدود زيادی متفاوت است.‏ گرچه اينان نيز معتقدند اصلاحات<br />

شكست خورده،‏ يا اساسا نمي توانست و نميتواند پيروز شود و<br />

به همين دليل احتمال اينكه سرنوشت آشور ما با مداخله خارجي<br />

رقم بخورد بسيار زياد و حتي قطعي است.‏ لذا بايد با تشكيل<br />

جبههاي ازجمهوري خواهان دمكرات اجازه نداد آمريكا آلترناتيو<br />

مورد نظر خود،‏ يعني سلطنت را به ايران تحميل آند.‏<br />

طرفداران اين جبهه نيز شكست اصلاحات را پذيرفته اند و<br />

صرفنظر از نيت مترقی که دارند،‏ مداخله خارجی را در عمل،‏<br />

امری محتوم می دانند و به نوعی در برابر اين سرنوشت<br />

محتوم تسليم شده اند.‏ توپخانه سنگين عليه اصلاحات و<br />

طرفداران اصلاحات در درون حاکميت،‏ پس از انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا از سوي طرفداران اين جبهه نيز بکار افتاده و انتقاد از<br />

خويش برای شرکت در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا نيز روز به روز<br />

بيشتر می شود.‏ اينان نيز پيش از آنكه بخواهند با وضع موجود<br />

مبارزه آنند،‏ تسليم وضع موجود و سرنوشت گويا محتومی<br />

شدهاند آه مخالفان اصلاحات براي جامعه ما رقم زده اند.‏ به<br />

همين دليل جبهه جمهوري خواهي دمكراتيك هم در عمل شكلي<br />

از پذيرش قطعي بودن مداخله خارجي و در نهايت تسليم<br />

پيشاپيش به همان گزينه دوم است.‏<br />

ما نه اصلاحات را شكست خورده ميدانيم و نه وضع<br />

موجود را بسود مخالفان اصلاحات و طرفداران مداخله خارجي<br />

تغيير ناپذير.‏ حتي اگر چشم انداز مساعدي براي تغيير اين<br />

وضع وجود نداشته باشد،‏ معتقديم تا لحظهاي آه مي توان براي<br />

پيشبرد اصلاحات مبارزه آرد،‏ بايد در آن شرآت آرد و از<br />

امروز اين جنبش برای فرداي آن دفاع آرد.‏ ما جز دو گزينه<br />

ادامه اصلاحات و تعميق و راديکاليزه کردن آن در برابر<br />

پذيرش مداخله محتوم خارجي گزينه سومي را فعلا نميشناسيم<br />

و معتقديم نه جبهه دموآراسي خواهی،‏ نه جبهه<br />

جمهوريخواهي،‏ در شرايط آنوني هيچكدام گزينه سوم دربرابر<br />

يك مداخله خارجي نيست،‏ در عين حال که با تشکيل جبههای<br />

در درون همين جمهوری اما برای دفاع از جمهوريت توافق و<br />

تفاهم کامل داريم.‏ جرياني آه از انفعال تغذيه مي آند،‏ نيرويي<br />

آه سرمايه آن بي تفاوتي است،‏ سياستي آه پيروزي خود را در<br />

شكستهاي تاکتيکی جنبش مردم جستجو ميآند،‏ هيچگاه و در<br />

هيچ تحول واقعي تاثيرگذار نيست.‏ در انتقاد بيخطر اما<br />

پرجنجال از اصلاحات و اصلاحطلبی هيچ نيرويي نه فعال مي<br />

شود و نه راديكال.‏ تنها آنان آه امروز در جنبش واقعا موجود<br />

جامعه شرآت مي آنند،‏ آنان آه دربرابر قدرتمندان واقعي<br />

امروز،‏ صاحبان زندان و شكنجه و دادگاه،‏ متكيان به نيروي<br />

انتظامي و نظامي و ترور و چماقداری يعني در برابر جناح<br />

راست و جبهه ضد اصلاحات ميايستند و براي تحميل عقب<br />

نشيني به آن مبارزه مي آنند در شرايطي قرار خواهند داشت<br />

آه بتوانند در فرداي اين جنبش نيز تاثيرگذار باشند.‏<br />

-


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

26<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

جنبش بوليواری در ونزوئلا<br />

شو<strong>راه</strong>ایمحلی<br />

از اصلاحات انقلابی<br />

در برابر توطئه<br />

کودتائی دفاع کردند<br />

فصلنامه دفاتر مارآسيستي – وابسته به حزب کمونيست آلمان<br />

ترجمه،‏ تلخيص و تدوين کامران شيرزاد<br />

دولت هوگوچاوز که در امريکای لاتين به رژيم<br />

‏"اصلاحی-‏ انقلابی"‏ شهرت يافته،‏ توانست بزرگترين بحران<br />

کودتائی را از سر بگذراند و رهبری ونزوئلا را در دست خود<br />

حفظ کند.‏ مخالفان اصلاحات که عمدتا مافيای نفتی در داخل<br />

کشورند،‏ توانستند به مدت چند هفته و با حمايت همه جانبه<br />

بزرگترين شرکت های نفتی امريکا ونزوئلا،‏ اين کشور ثروتمند<br />

امريکای لاتين را دستخوش شورش،‏ اعتصاب و برخوردهای<br />

خونين خيابانی کنند.‏ برگ برنده آنها در ايجاد اين بحران<br />

سازماندهی اعتصابات کارگری در صنعت نفت کشور بود.‏<br />

دولت چاوز با کمک مردم و نيروهای نظامی توانست از فلج<br />

شدن صنعت نفت جلوگيری کند و برای مقابله با شورشهای<br />

خيابانی از شو<strong>راه</strong>ای محلی برای حضور در خيابانها و<br />

حمايت از دولت بهره گرفت.‏<br />

نقش شو<strong>راه</strong>ای محلی،‏ که در اصطلاح محلی به آن<br />

‏"جنبش بوليواری"‏ میگويند،‏ در جريان اين مقابله با مافيای<br />

نفت،‏ اکنون دولت اصلاحات را بيش از پيش متکی به اين<br />

شو<strong>راه</strong>ای مردمی کرده و امکان پيشبرد اصلاحات را به کمک<br />

آن تقويت کرده است.‏ در راس اقدامات قاطع و مردمی دولت<br />

چاوز در ونزوئلا ملی کردن صنعت نفت کشور و کوتاه سازی<br />

دست مافيای اقتصادی از اين ثروت ملی است.‏<br />

وجود دو ايستگاه راديو-‏ تلويزيونی در اختيار دولت و<br />

در عين حال برخورداری متقابل مخالفان دولت از تريبونهای<br />

مشابه،‏ به مردم ونزوئلا در يکی از بحرانیترين هفتههای<br />

کودتائی امکان داد تا سخنان موافقان و مخالفان را با هم مقايسه<br />

کنند و آگاهانه به دفاع از دولتی که با رای قاطع خويش بر سر<br />

کار آورده اند برخيزند.‏ اين حمايت از دولت اصلاحات،‏ هم<strong>راه</strong><br />

با حمايت بخش های مهمی از نيروهای نظامی از دولت عملا<br />

<strong>راه</strong> های کودتای خونين را مسدود کرد.‏<br />

با توجه به انتخابات اخير شو<strong>راه</strong>ا در ايران و غفلتی<br />

که در سالهای گذشته در باره نقش و اهميت اين شو<strong>راه</strong>ا برای<br />

دفاع از اصلاحات صورت گرفته و همچنين درک ضرورت<br />

اقدامات راديکال اقتصادی جهت جلب حمايت <strong>توده</strong> مردم،‏<br />

خلاصه و تلفيقی از دو مقاله و مصاحبه که در ارتباط با<br />

رويدادهای اخير ونزوئلا در فصلنامه ‏"دفاتر مارکسيستی"‏<br />

منتشر شده گزارش زير تهيه شده است.‏ آنچه می خوانيد مربوط<br />

به روزهای اعتصاب و شورش در خيابان های ونزوئلاست:‏<br />

..."<br />

تدارک همه چيز را ديده بودند و تنها با يك<br />

اعتصاب عمومي ميخواستند دولت چاوز را چنان زير فشار<br />

قرار دهند آه مجبور به استعفا شود.‏<br />

مغازهها بسته شد و توليد نفت را فلج آردند،‏ عليه<br />

آساني آه مخالف اعتصاب در شرآت نفت بودند،‏ دست به<br />

خرابكاري در آامپيوتر هدايت توليد زدند،‏ تا بدينوسيله ارتش را<br />

تحريك به درگيري خياباني آنند.‏ آنها آساني را از بين خود<br />

مامور آردند تا به طرف خوديها تيراندازي آند و خونريزی<br />

آغاز شود.‏ همه اين اقدامات و پيش بينیها برای فشار به چاوز<br />

بود تا از دولت کنارهگيری کند.‏ در پايان همه اين تدابير و<br />

برنامه ريزیها،‏ مخالفان دولت چاوز اميد داشتند وضع چنان<br />

در ونزوئلا آشفته شود که امريكا بهانه لازم را برای ورود<br />

مستقيم به صحنه پيدا کند و سازمانملل متحد را به بهانه<br />

ضرورت مقابله با خونريزی متقاعد به اين حضور سازد.‏<br />

مخالفان اصلاحات در ونزوئلا به همه چيز فكر آرده<br />

بودند،‏ مگر اقتدار و عزم راسخ دولت چاوز برای باقی ماندن<br />

بر سر قدرت و به پيش بردن اصلاحات اقتصادی و سياسی در<br />

ثروتمندترين کشورامريکای لاتين:‏ ونزوئلا.‏ کشوری که<br />

اکثريت مردم آن برای نجات از فقر و خاتمه بخشيدن به غارت<br />

کشور توسط شرکتهای نفتی پشت دولت چاوز جمع شده و از<br />

او برای اصلاحات دفاع می کنند.‏<br />

دولت اصلاحات توانست در بحرانیترين روزها<br />

جنبش بوليواري را سازمان داده و ميليونها ونزوئلايي را برای<br />

دفاع از دولت بسيج کند.‏ تحرآت اپوزسيون مخالف اصلاحات<br />

در ونزوئلا آه از دوم دسامبر سال قبل با يك ‏"اعتصاب نا<br />

محدود"‏ به مقابله با دولت برخاسته و خود را آماده مقابله با<br />

دولت هوگوچاوز کرده بود،‏ با همين بسيج نيرو در اوايل فوريه<br />

در هم شكسته شد.‏<br />

جنبش بوليواری<br />

در ونزوئلا شامل<br />

شو<strong>راه</strong>اي محلي<br />

میشود که صدها هزار تن از مردم در آن سازمان يافتهاند.‏<br />

چيزی شبيه شو<strong>راه</strong>ای شهر و روستا در ايران،‏ که با کمال<br />

تاسف در ايران هنوز نتوانسته با زندگی مردم چنان گره بخورد


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

27<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

-<br />

که برای دفاع از موجوديت آن تا حد شرکت در انتخابات آن به<br />

پای صندوقها بيآيند!‏<br />

‏"الزاآاسترو"‏ نماينده مجلس ونزوئلا در مصاحبه ای<br />

با ميگويد:‏<br />

محفلهاي بوليواري پايگاه اجتماعي دولت هوگوچاوز هستند.‏<br />

س-‏ آيا اين را يك ضعف نمیدانيد آه در حال حاضر در<br />

ونزوئلا همه چيز حول يك نفر،‏ يعني هوگوچاوز ميگردد؟<br />

چرا،‏ اين يك مشكل است،‏ اما اين را هم بايد بدانيد که ما<br />

دنبالهرو يك فرد نيستيم،‏ بلكه بدنبال يك ايده و طرح معين<br />

هستيم.‏ چاوز نه تنها مورد احترام ملت است؛ بلکه اکنون سمبل<br />

اين ايده و طرح است.‏ آنچه اعتماد <strong>توده</strong>های مردم ما را به خود<br />

جلب آرده صداقت و پايداری چاوز است.‏<br />

از سوي ديگر،‏ طيف چپ ونزوئلا سالها در تلاش<br />

ايجاد يک اتحاد در ميان اين طيف بود اما به دليل عدم وجود<br />

يک سخنگوی واحد و دارای جاذبه <strong>توده</strong>ای اين اتحاد امكانپذير<br />

نبود.‏ چاوز با پيوندی که با ارتش داشت،‏ بعد از يعني<br />

بعد از قتل عام ‎3‎هزارنفري مردم بدست ارتش به صف مخالفان<br />

پيوسته،‏ در نتيجه داراي آن اتوريته لازم براي اتحاد چپ<br />

ونزوئلا بود.‏ البته ما هميشه می کوشيم از رشد کيش شخصيت<br />

چاوز در کشور جلوگيری کنيم.‏<br />

س-‏ اطلاعات آمي در ارتباط با ‏(جنبش بوليواري)‏ وجود دارد.‏<br />

ايده بوجود آوردن چنين محفلهايي از آجا سرچشمه گرفت؟<br />

اين ايده در فرهنگ اجتماعي ملت ما وجود داشت و به همين<br />

علت نيز به عنوان يك فاآتور مهم در قانون اساسي تعريف شده<br />

است.‏ رسميت جنبش بوليواری به اين ترتيب قانونی است.‏ تا<br />

بحال حدود 20000 واحد بوليواری ‏(شورا)‏ ثبت شده در کشور<br />

وجود دارد آه تقريباً‏ ‎5‎ر‎2‎ ميليون نفر در آن متشکل شدهاند.‏<br />

رهبری اين هستهها در برابر مردم پاسخگو هستند و پيشاپيش<br />

بر رفتار اجتماعي تاثير می گذارند.‏ آنها مستقل از حکومت<br />

عمل می کنند و منتظر نمیمانند تا مثلا دولت به آنها بگويد چه<br />

بايد بکنند و چه نبايد بکنند.‏ اين مردم هستند که اين بايد ها و<br />

نبايدها را مشخص می کنند.‏<br />

س-‏ محفلهای بوليواری ‏(شو<strong>راه</strong>ا)‏ به چه اموری می پردازند؟<br />

مثلاً‏ براي آنها معلوم شده آه مدرسه يا بيمارستان در محله<br />

خويش ندارند ولي بنا و نجار و معلم و خياط در اين محله<br />

دارند.‏ آنها را بسيج می کنند و آنچه را نياز دارند میسازند.‏ اين<br />

سازندگان ابتدا يک تعاوني همياري بوجود می آورند با برنامه<br />

مشخص،‏ آنگاه دولت موظف است مطابق قانون آنها را تامين<br />

مالي آند.‏ از اين طريق نه تنها بروآراسي محدود و آوچك<br />

میشود،‏ بلکه جلوی فساد مالي نيز به آن دليل که همه امور<br />

زير نظارت عمومی مردم است امکان رشد پيدا نمی کند.‏<br />

در تمام اين سالها،‏ با انواع استدلالهاي نژادپرستانه و<br />

ايجاد تنگناهای مالی برای مردم کوشش شده است مردم را عليه<br />

هوگوچاوز بشورانند.‏ با شعار مبارزه با سياهپوستان،‏<br />

سرخپوستها و بردههای سابق،‏ با وعده مالی و حتی فريب<br />

مالی چنين کوششی صورت گرفته است اما اين کوشش ها<br />

تاکنون نتوانسته تاثيری در مسير اصلاحات ايجاد کند.‏<br />

س-‏ تبعيض نژادی؟<br />

- در ونزوئلا هميشه يك نوع تبعيض نژادي وجود داشته است.‏<br />

اغلب در برنامههاي تلويزيوني،‏ پيش از شب از سياهپوستان<br />

استفاده ميشد.‏ اين وضع به گونهای بود آه از ترس انتقامجوئی<br />

کسی حاضر به اعتراض نسبت به اين تبليغات نبود.‏<br />

س-‏ حتی اکنون؟<br />

امروز وضع به گونهای ديگر است.‏ مثلا در نمايشهاي تئاتر<br />

آه عموم مردم ميتوانند آزادانه در آن شرآت آند،‏ ثروتمندان<br />

حاضر به تماشاي اين برنامهها نيستند زيرا نميخواهند در آنار<br />

يك سياه و يا بقول خودشان ‏"برده"‏ در سالن تئاتر بنشينند.‏<br />

بخشی از فشاری که عليه دولت چاوز سازمان داده می شود از<br />

سوی همين نژادپرستان تامين مالی می شود.‏ حتی عليه شخص<br />

چاوز تبليغات نژادی میشود زيرا او نيز در رگهاي خود خون<br />

يك سياهپوست و سرخپوست را دارد!‏<br />

س-‏ چه افرادي در درگيريهاي ونزوئلا شرآت دارند؟<br />

- مطابق آنچه تلويزيون های امريکائی تبليغ می کنند،‏ در<br />

ونزوئلا نبرد ميان هوگوچاوز و آارگران تظاهر آننده و<br />

شو<strong>راه</strong>اي آارگري و بخشي از ارتش در جريان است.‏ اما<br />

آشکار است که اين فقط يک جنگ روانی عليه اصلاحات در<br />

کشور است.‏<br />

ونزوئلا ثروتمندترين آشور صادرآننده نفت دنيا،‏ پس<br />

از آشورهاي صادرآننده خليج فارس است.‏ درآمد حاصل از<br />

صادرات نفت درآمد آشور را شامل می شود.‏ به اين<br />

علت هر رويدادی در کشور متاثر از اين ماده سياه است.‏ ماده<br />

ای آه قيمت آن هر روز در بازار جهاني تغيير ميآند.‏<br />

صنايع نفتي ونزوئلا در دهه هفتاد ملي شد،‏ اما تا<br />

همين اواخر بعلت عملكرد بزرگترين آنسرن نفتي ‏"پترول-‏ ده"‏<br />

ونزوئلا اين صنايع از آنترل دولت خارج شده بودند.‏ يك قشر<br />

مخصوص آارگري موسوم به کارگران اشرافی<br />

حول صنعت نفت وجود دارد آه از<br />

مزاياي ويژه برخوردار بودند.‏ از هر دلاردرآمد نفتي<br />

توسط اين آنسرن،‏ دلار به حساب اين آنسرن میرفت.‏ تا<br />

قبل از روی کار آمدن چاوز و آغاز اصلاحات،‏ اين وضع ادامه<br />

داشت و البته از اين کيک شيرين سهمي هم به دولتها می<br />

رسيد.‏ فساد مالي و دولت در دولت حاصل اين غارتگری بود.‏<br />

هوگوچاوز پس از بدست گرفتن قدرت برنامه تغيير<br />

هرم قدرتي اين آنسرن را در دستور آار دولت خويش قرار<br />

دهد.‏ اين تغييرات و برنامه مربوط به آن فوراً‏ با مقاومت اين<br />

آنسرن و سنديكاي به اصطلاح آارگري شکل گرفته در<br />

اطراف آن ‏(فده آامارس)‏ روبرو شد.‏ بزرگترين اتحاديه<br />

آارگري ونزوئلا آه ريشه در آريستوآراسی آارگري شرآت<br />

100<br />

%80<br />

(Arbeiteraristokrat)<br />

80<br />

1989<br />

" M.W.R"<br />

-<br />

-<br />

-


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

28<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

نفت دارد و از طريق فساد مالي و رانتهاي اقتصادي تامين<br />

ميشود،‏ به صفوف مخالفين چاوز پيوست.‏<br />

در کنار اين قشر آوچك که مانند آرم در پيله نفت<br />

زندگي ميآرد،‏ دو سوم مردم ونزوئلا در فقر و زير خط فقر<br />

آامل بسر ميبردند.‏ براي آنكه دولت بتواند با اين فقر بجنگد<br />

ميبايستي منابع مالي ايجاد ميآرد و اين منابع تامين نمیشد<br />

مگر با درهم کوبيدن مافيای نفتی کشور ‏(پترول-ده ونزوئلا).‏<br />

تنها <strong>راه</strong> برخورد مستقيم بود با اين تشكيلات.‏ اوائل سال گذشته<br />

اين مقابله و برخورد بصورت جدی آغاز شد.‏ هر نوع مصلحت<br />

انديشی کنار گذاشته شد و چاوز در برنامه تلويزيوني هفتگي<br />

خود،‏ تحت نام ‏(الو رئيس جمهور)‏ برکناری گروهی از مديران<br />

هرم اين تشكيلات را اعلام داشت.‏ اين همان اخراجی بود که<br />

البته شامل گروهی از کارگران وابسته به اين کنسرن نيز شد.‏<br />

آنها با نفوذی که در ميان سنديكاي آارگري ‏"ث-‏ ت-‏ فا"‏ و<br />

‏"فده-آاماراس"‏ داشتند توانستند اعتصاب عمومي را<br />

برنامهريزي کنند.‏<br />

حتي در دسامبر‎2001‎ عليه سلسله مصوبات مترقي<br />

دولت نيز توسط همين سنديكاها و شو<strong>راه</strong>ا،‏ تظاهراتي در<br />

خيابانهاي آاراآاس ترتيب داده شد.‏ تنها در اعتصاب عمومي<br />

دور دوم بود آه اوضاع بحراني شد.‏<br />

در تاريخ آوريل،‏ زماني آه تظاهرات سازمان<br />

داده شده از طرف شرآت نفت با برنامههاي تحريك آننده به<br />

طرف آاخ رياست جمهوري به حرآت درآمد و بويژه زماني<br />

آه اپوزيسيون از وجود هزاران طرفداردولت چاوز در<br />

حولوحوش آاخ رياست جمهوري خبردار شده بود،‏ صورت<br />

گرفت تا اوضاع را آاملاً‏ بحراني آند.‏ در نتيجه اين اقدامات<br />

تحريک آميز و هدايت شده،‏ عدهای در تيراندازيها کشته شدند.‏<br />

اين حوادث بعدها بهانهای شد برای عدهای از افسران مخالف<br />

دولت در ارتش،‏ آه سرانجام نيز با دخالت نظامي خويش،‏<br />

رئيس جمهور را ازحكومت برآنار آرده و رئيس اتحاديه<br />

آارگري ‏(فده-‏ آاماراس)‏ پدرو کارمن را بعنوان رئيس جمهور<br />

جديد به حكومت برگمارد.‏ اين آودتا عمر آوتاهي داشت،‏ زيرا<br />

ميليونها ونزوئلايي هم<strong>راه</strong> تعدادي از افسران انقلابي با استفاده<br />

از امكانات قانوني در طي 48 ساعت اوضاع را به نفع چاوز<br />

آه دستگير شده بود برگرداندند واو بار ديگر بعنوان رئيس<br />

جمهور سوگند ياد آرد.‏<br />

با اينكه جامعه بينالمللي انتظار داشت انقلاب<br />

بوليواري دچار چپروي شده و با هدف استحكام مواضع خود<br />

دست به تصفيه های خونين خواهد زد و زمينه جنگ داخلی را<br />

ف<strong>راه</strong>م ساخت،‏ آنها برعكس عمل کرده و سياست آشتي انقلابی<br />

را پيش گرفتند.‏<br />

از اين مرحله به بعد بخش باقيمانده در مديريت<br />

شرآت نفت سياست ايجاد خرابكاري در قراردادهاي نفتي<br />

ونزوئلا با ديگر آشورهای جهان و از جمله کشور آوبا را پيش<br />

گرفت.‏<br />

آنها بعد از اين شکست و پايان اعتصابات کارگری،‏<br />

ناچار شدند چهره واقعی خود را نشان دهند و از پشت ماسک<br />

حمايت از کارگران خارج شوند.‏ به همين دليل امروز همگان<br />

میبينند که اختلاف شرآت"‏ پترول-‏ ده-‏ ونزوئلا"‏ با هوگوچاوز<br />

بر سرممنوعيت قانوني خصوصي سازي اين آنسرن است.‏<br />

جبهه آودتاچيان<br />

از دوم دسامبر به بعد،‏ ديگر بر خلاف اعتصابات<br />

قبلي،‏ مخالفان دولت اصلاحات در ونزوئلا شعارهای اقتصادي<br />

ندادند بلکه فقط روی استعفاي رئيس جمهور و انتخابات جديد<br />

تبليغ می کردند و آن را در دستور آار خويش قرار دادند.‏ براي<br />

رسيدن به اين هدف نيز ائتلاف بسيار مشكوآي بوجود آمده آه<br />

خود را تحت نام ‏"هماهنگآننده دمكراسي"‏ معرفي ميآند.‏<br />

هماهنگ آنندگان اين دمكراسي عبارتند از رئيس<br />

اتحاديهآارگري ‏"آارلوس فرناندس"‏ و از سنديكاي ث-‏ ت-‏ فا<br />

‏"آارلوس اورتگا"‏ .<br />

برای مدتي،‏ هر روز مناظره تلويزيوني به <strong>راه</strong><br />

انداختند،‏ و در مناظرههای خود بر ضرورت ادامه اعتصاب<br />

عمومي تاکيد کردند،‏ گرچه ديگر تکرار اعتصابی که آنها<br />

انتظارش را داشتند ناممکن بود.‏<br />

گروه هماهنگآنندگان دمكراسي گروهی است متشکل<br />

از يك دسته از افسران ضد انقلابی آه ماهها يكي از ميادين<br />

شرق آاراآاس را به اشغال خويش در آورده بودند.‏ جالب اينكه<br />

اين افسران بدون داشتن حكم فرماندهي آه حتي تعدادي از<br />

آودتاگران نظامي قبلي نيز جزو آنان ميباشند هر روز از<br />

ارتش دعوت به دخالت براي استعفاي رئيس جمهوري<br />

ميآردند.‏<br />

پس از وقايع مربوط به تيراندازی و کشته شدن عدهای<br />

از مردم،‏ مطبوعات اپوزيسيون بصورت يکپارچه اين کشتار را<br />

متوجه دولت کرده و نوشتند که دستور تيراندازی را دولت<br />

چاوز صادر کرده است.‏ اکنون و پس از فرونشستن بحران،‏<br />

عاملين تيراندازی به مردم که در راس آنها يک پرتقالی الاصل<br />

قرار دارد شناخته شده اند.‏ آنها به مردم معرفی شده اند.‏ متهمين<br />

خود گفتند آه توسط عدهای از افسران شورشي برای<br />

تيراندازی به طرف مردم ماموريت داشتند.‏ در حاليکه در<br />

روزهای بحرانی يک ايستگاه تلويزيونی اپوزيسيون يکی از<br />

وزرای دولت را عامل اين کشتار معرفی کرده بود.‏<br />

اسنادی که بعدها بدست آمد،‏ ثابت کرد آه برنامه<br />

کودتاچيان آن بود که بعد از تيراندازی به طرف مردم،‏ افسران<br />

شورشي،‏ بقيه ارتش را برای دخالت در حوادث و دفاع از<br />

قانون اساسی به خيابان ها کشيده و دولت را سرنگون کنند.‏<br />

نقش مائوئيست ها<br />

نيروي ديگری که بعنوان اپوزيسيون در آن روزهای<br />

بحرانی نقش آفرينی کرد سوسيال دمكراتها و دمكرات<br />

مسيحيها و احزاب آوچك مائوئيست،‏ نظير ‏"باندرا رويا"‏<br />

11


پ"‏<br />

<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

29<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

بودند.‏ گروهی که در آن هفته ها،‏ از آنها بعنوان هستههاي<br />

اصلي مبارزه مسلحانه ياد می شد.‏ علت مخالفت سوسيال<br />

دمكراتها و دمكرات مسيحيها مشخص است.‏ اين دو حزب،‏<br />

نيروي اصلی حكومتهاي پيشين بوده اند آه هميشه يكي توسط<br />

ديگري جا به جا ميشده است.‏ پس از پيروزي چاوز در<br />

انتخابات قبلي آنها به گروههای مخالف دولت پيوستند.‏ از<br />

شکست آن شورش خيابانی و پيروزي چاوز نقش اين مخالفت<br />

کم رنگ شده و عمدتا C.T.V و فده آاماراس نقش اپوزيسيون<br />

را ايفاء می کنند اما اين دو حزب،‏ با آنکه تحليل رفتهاند،‏ ولی<br />

بدليل ارتباط هائی که با سوسيال دمكراتها در آميته<br />

سوسياليستهاي بينالمللي دارند و بدليل آمكهای احزاب برادر<br />

مثل حزب ‏"پ-‏ سا ‏-او-ا"‏ اسپانيا و همچنين ‏"ث-‏ ت-‏ فا"‏ ونزوئلا<br />

همچنان به حيات خود ادامه می دهند و منتظر فرصتهای آينده<br />

اند.‏<br />

در آن هفتههای بحرانی مطبوعات و راديو تلويزيون<br />

به غير از آانال دولتي ‏"فا-‏ ت-‏ فا"‏ بقيه به علت وابستگي به<br />

چند آنسرن بزرگ نفتی در آنار اپوزسيون دولت چاوز نقش<br />

بازی کردند.‏ مخصوصاً‏ فرستنده ‏"گلبووزيون"‏ و نقش آن در<br />

خبرسازي دروغين و جعل اسناد تا آنجا به پيش رفت آه در<br />

حال حاضر پرونده قطوري عليه آن در جريان است تا ارسال<br />

برنامه از طريق اين فرستنده رسماً‏ تعطيل شود.‏<br />

جبهه ترقيخواهان<br />

رئيس جمهور برای آنکه بتواند تا حدي از فشار<br />

تبليغات تلويزيونی اپوزسيون بكاهد،‏ طبق قانون اساسي از ماده<br />

‏"آاندا ناسيونال"‏ استفاده ميآند آه طبق آن تمامي فرستندهای<br />

داخل آشور موظف به پخش صحبت و سخنراني زنده رئيس<br />

جمهور هستند.‏<br />

حتي گاهي از اين قانون جهت افشاي برنامه و افكار<br />

اپوزيسيون استفاده ميشود.‏ مثلا در 23 فوريه سال قبل،‏ زماني<br />

آه تلويزيونها خيابانها را خالي از سكنه و شرايط آشور را<br />

بحراني نشان ميدادند،‏ با پخش سخنراني رئيس جمهوري از<br />

طرف تلويزيون همه مردم شاهد شرآت ميليونها انسان در<br />

سخنراني رئيس جمهور شدند.‏<br />

اپوزيسيون بارها سعي در طرح شكايت عليه قانون<br />

‏"آاندا ناسيونال"‏ در دادگاه آشورهاي امريكاي لاتين آرده آه تا<br />

به حال نتوانسته موفقيتی بدست آورد.‏ البته حق با حزب<br />

آمونيست است آه از دولت خواسته تا در سياست مطبوعات<br />

خويش فعالتر عمل کند.‏<br />

دولت نياز به يك روزنامه دولتي با يك تيم حرفهاي و<br />

فني،‏ يک فرستنده راديوئی،‏ تلويزيون و اينترنت دارد.‏ اينها<br />

ضعفهائی است که کمونيستها به دولت يادآور شده اند.‏<br />

به هر حال،‏ اين درست است آه اپوزسيون به قدرت<br />

مطبوعاتي خويش تکيه دارد،‏ اما نبايد فراموش کرد که دولت<br />

هم به ميليونها انسان و سازمانهاي مردمی و بوليواری آنها<br />

تکيه دارد.‏ دولت اصلاحات از تجربه آميتههاي<br />

در انقلاب آوبا نيز بهره گرفته و از اين طريق تاکنون موفق<br />

شده تمامي حرآات ضد انقلابی را خنثي آند.‏ در جريان توطئه<br />

برآناري رئيس جمهور در اثر،‏ واکنش برق آساي اين<br />

آميتههاي محلي آه برای پشتيبانی از رئيس جمهور منتخب<br />

خويش به خيابانها آمدند،‏ هوگو چاوز در آمتر از<br />

توانست به حكومت باز گردد.‏ تحريک سريع اين کميته های<br />

بوليواری برای خنثيسازي توطئه کودتائی ناشي از تعداد<br />

روزافزون آن در محلات و شهرها بود.‏ اين کميتهها در کنار<br />

احزابی قرار دارند که در جبهه دولت چاوز و در اتحاد با حزب<br />

وابسته به رياست جمهوری بنام ‏"ام.‏ فا.‏ ار"‏ حضور دارند.‏<br />

مانند حزب آمونيست و يا حزب ‏"ميهن برای همه".‏ اين<br />

مجموعه توان و نيروی مقاومت در برابر ضد انقلاب و ضد<br />

اصلاحات را بوجود آورده اند.‏<br />

نيروهاي نظامي آشور عليرغم تحريكات ضد انقلاب<br />

و شهرتی که در مورد عمليات کودتائی دارند،‏ تا به حال نسبت<br />

به دفاع از قانون اساسي وفادار ماندهاند،‏ تا آنجا آه حکومت<br />

ميتواند به آنها در حل مشكلات اعتماد آند.‏ نقش ارتش و گارد<br />

ملي مخصوصاً‏ در خنثي سازي توطئه اعتصاب در صنعت<br />

نفت و گسترش آن به واحدهای ديگر قابل تامل است.‏ حتي<br />

شرآتهايي آه سعي در عدم تحويل مواد غذايي مردم را داشتند<br />

توسط نيروهاي ارتشي اشغال و توسط ارتش توليد ادامه پيدا<br />

آرد.‏<br />

در حال حاضر حتي هستههاي ضد اصلاحات در<br />

اتحاديهها و سنديكاهاي آارگري نيز شروع به تغيير<br />

استخوانبندي خويش آردهاند و به صورت يک سازمان کارگری<br />

تحت عنوان ‏"فوارزا بوليواريانا تراباخادورس"‏ و هستههاي<br />

‏-ث-فا و ث-‏ وا ‏-ث-فا"‏ و ديگران متحداً‏ شروع به تغيير<br />

ساختار قبلي شو<strong>راه</strong>ا آردهاند.‏ در يكي از جلسات ‏"تجمع ملي<br />

آارگران"‏ در سپتامبر گذشته،‏ حدود نماينده آارگران<br />

براي پيكار عليه سياستهای نئوليبراليسم يک فراخوان را تائيد<br />

کردند.‏ همين نمايندهها در عين حال براي بهينه سازي سياست<br />

آميتههاي محلي بوليواري جمهوري ونزوئلا مهمترين نقش را<br />

بازي ميآنند.‏ از آنجا آه استراتژي اپوزسيون با تشديد سياست<br />

خويش سعي در وارد کردن ‏"انقلاب بوليواري"‏ به اقدامات<br />

تندروانه دارد،‏ پايان اين پيكار هنوز مشخص نيست.‏ پس از<br />

شكست استراتژي ضد انقلابي و ضد قانوني،‏ مخالفين جناح<br />

راست با تمام تلاش سعي دارند تا از شيوههاي قانوني مدل<br />

نيكاراگوئه دولت را وادار به برگزاري يك رفراندوم ساقط کننده<br />

آنند.‏ تنها هوشياري رژيم و جنبش انقلابي است آه در آنار<br />

پشتيباني بينالمللي ميتواند اين نقشه شوم را باطل آند،‏ زيرا<br />

هرگونه ائتلاف با ضد انقلاب به غيراز يك توهم خطرناك چيز<br />

ديگري نخواهد بود،‏ حتی اگر نيروي انقلاب از برتري خود<br />

نسبت به ضدانقلاب مطمئن باشد.‏<br />

48 ساعت<br />

1500<br />

3 تا 5 نفری


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

30<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

تحولات آينده منطقه و جهان متاثر<br />

از کدام ديدگاهها خواهد بود!‏<br />

شتاب حوادث ايران و منطقه چنان شد،‏ که در فاصله انتشار دو<br />

شماره <strong>123</strong> <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برخی مطالب پس از حمله نظامی<br />

امريکا و انگلستان به امريکا بدست خوانندگان رسيد.‏ از جمله<br />

اين مطالب سه گفتگوئی است که از کمونيستهای پاکستان،‏<br />

کردستان عراق و حزب کمونيست عراق میخوانيد،‏ که همگی<br />

در آستانه حمله نظامی به عراق انجام شده و توسط <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

ترجمه شده بود تا خوانندگان اين نشريه،‏ در کنار يورش<br />

گيجکننده شبکههای بزرگ تلويزيونی و مطبوعاتی جهان که<br />

متعلق به جناحهای پرقدرت سرمايهداری اروپا و امريکاست،‏<br />

در جريان اين ديدگاهها نيز قرار گيرند.‏ مضمون اين نظرات<br />

همچنان مطرح است و از نظر <strong>توده</strong>ایها،‏ تحولات آينده منطقه<br />

از اين نقطه نظرات متاثر خواهد بود و به همين دليل آگاهی از<br />

آنها بسيار مهم است.‏<br />

-122<br />

فيدل کاسترو:‏<br />

مبارزه امروز<br />

دفاع مقدس از<br />

بشريت ! فردای<br />

23<br />

"<br />

سايت خبری ‏"ياهو"‏ در شماره مارس خود،‏ به<br />

نقل از نشريه ‏"اخبار آينده"‏ که خبرهای امريکای لاتين را<br />

منتشر میکند،‏ متن آخرين اظهارات فيدل کاسترو رهبر کوبا در<br />

ارتباط با تهاجم نظامی امريکا به عراق را منتشر کرد.‏<br />

برگردان اين سخنان به فارسی را می خوانيد.‏<br />

ما در دوران دشواری بسر می بريم.‏ در ماههای<br />

اخير بارها با واژههای مايوسکننده روبرو بودهايم.‏ رئيس<br />

جمهور ايالات متحده در اول ژوئن در مقابل فارغ<br />

التحصيلان آکادمی نظامی وست پوينت گفت:‏ ‏"امنيت ما نياز به<br />

دگرگونی در زمينه نظامی را نشان می دهد،‏ که شما آن را به<br />

انجام خواهيد رساند.‏ ارتشی که بايد برای وارد آوردن ضربه<br />

در زمان مناسب در هر گوشه تاريک دنيا آماده باشد."‏<br />

در همان روز،‏ رئيس جمهور امريکا دکترين حمله<br />

پيشگيرانه را مطرح کرد؛ عملی که هيچکس در تاريخ سياسی<br />

جهان انجام نداده بود.‏ چند ماه بعد،‏ بوش با اشاره به عدم<br />

ضرورت بکارگرفتن نيروی نظامی عليه عراق اظهار داشت:‏<br />

‏"اگر جنگ به ما تحميل شود،‏ با تمام نيرو و امکانات ارتش<br />

ايالات متحده خواهيم جنگيد."‏<br />

اين بيانيه توسط يک دولت کوچک و ضعيف اعلام<br />

نگرديد،‏ بلکه رهبر ثروتمندترين و دارنده قدرتمندترين ارتش<br />

جهان که هزاران بمب اتمی دارد و می تواند ساکنان جهان را<br />

بارها با آنها نابود کند،‏ چنين عباراتی را بر زبان راند.‏ اين<br />

کشور علاوه بر سلاحهای اتمی دارای سلاحهای غير اتمی<br />

مهيب و نيز سلاحهای کشتار جمعی در ارتش خود است.‏ هيچ<br />

چيز مثل استقلال کامل و رابطه برابر و يا امنيت ملی برای ما<br />

وجود ندارد؛ هيچيک از اين کشورها عضو شورای امنيت و<br />

دارنده حق وتو نيستند؛ هيچکدام امکان حضور در اتخاذ تصميم<br />

در نهادهای مالی بين المللی را ندارند؛ هيچيک از اين کشورها<br />

قادر به حفظ بهترين استعدادهای خود نيستند؛ هيچيک قادر به<br />

حفاظت خود در مقابل خروج سرمايه و نابودی طبيعت و محيط<br />

زيست نمیباشند که از سوی کنسرسيومهای اسرافکننده،‏ خود<br />

خواه و سيری ناپذير کشورهای پيشرفته سرمايهداری تهديد<br />

میشود.‏<br />

پس از آخرين خونريزی های دهه چهل به ما قول<br />

داشتن جهانی مملو از صلح،‏ کاهش فاصله ميان غنی و فقير و<br />

کمک کشورهای پيشرفته به کشورهای کمتر توسعه يافته داده<br />

شد.‏ همه اينها يک دروغ بزرگ بود.‏ به ما،‏ نظم جهانی غير<br />

قابل پذيرش و تحميلی خورانده شد.‏ دنيا دارد به سوی يک بن<br />

بست کشيده می شود.‏ در طول کمتر از سال،‏ نفت و<br />

گازی که سيصد ميليون سال طول کشيد تا بوجود آيد نابود<br />

گرديد.‏ طی صد سال جمعيت جهان از ‎5‎ر‎1‎ ميليارد به<br />

ميليارد رسيد.‏ اين جمعيت نيازمند تحقيق و گسترش منابع<br />

انرژی است.‏ فقر همچنان در حال گسترش است و اين در<br />

حاليست که امراض قديمی و جديد تمام کشورها را به نابودی<br />

تهديد می کنند.‏ خاک کشورهای جهان فرسوده شده و قدرت<br />

خود را از دست می دهد؛ وضعيت اقليمی در حال تغيير است،‏<br />

هوائی که ما تنفس می کنيم،‏ آب آشاميدنی و درياها بطرز<br />

فزاينده ای در حال آلوده شدن می باشند.‏<br />

قدرت اجرائی سازمان ملل در حال از ميان رفتن<br />

است،‏ کمک اين سازمان در امر پيشرفت کشورها کاهش يافته<br />

است؛ تقاضاهای مداوم از کشورهای جهان سوم برای پرداخت<br />

‎5‎ر‎2‎ تريليون دلار بدهی خود که امکان آن در شرايط موجود<br />

وجود ندارد،‏ مدام مطرح می شود و اين در حالی است که يک<br />

تريليون دلار خرج توليد سلاح های پيشرفتهتر و کشندهتر می<br />

شود.‏ چرا و به چه دليل؟<br />

تقريبا همين ميزان خرج آگهی های تجارتی می شود<br />

که در حقيقت ايجاد وسوسه در ذهن ميلياردها انسان است که<br />

ديگر توان مصرف ندارند.‏ چرا و به چه دليل؟ برای نخستين<br />

بار انسان در حال ايجاد خطر نابودکنندهای است که دليل آن<br />

رفتار ديوانهوار همان انسانی است که خودش دارد قربانی اين<br />

‏"تمدن"‏ می شود.‏<br />

بهر تقدير هيچکس بخاطر ما نمی جنگد،‏ به همين دليل<br />

ما خودمان بايد دست بکار شويم.‏ تنها اين ما هستيم که می<br />

توانيم با حمايت ميليونها کارگر يدی و روشنفکر کشورهای<br />

پيشرفته که از نابودی مردم خود آگاه هستند،‏ بشريت را نجات<br />

دهيم.‏ تنها ما هستيم که می توانيم با اراده فکر،‏ ايجاد آگاهی و<br />

تجهيز افکار عمومی در جهان و در امريکای شمالی به هدف<br />

خود دست يابيم.‏ هيچکس نياز ندارد تا اين حرفها به او گفته<br />

شود.‏ همه آن را میدانند.‏ مقدسترين وظيفه ما مبارزه است و<br />

ما مبارزه خواهيم کرد.‏<br />

6<br />

150<br />

2002


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

31<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

تقسير روزنامه ‏"پراودا"‏<br />

- مسکو<br />

آنچه باعراق شروع<br />

میشود،‏ با جنگ<br />

جهانی خاتمه میيابد<br />

روی نقشه جنگی امريکا،‏ قفقاز علامت گذاری شده<br />

برگردان فارسی ‏"توکا سرداری"‏<br />

آلکساندر درابيکين،‏ مفسر روزنامه پراودا،‏ در شماره<br />

12 ماه مارس اين روزنامه،‏ پيرامون حمله نظامی امريکا به<br />

عراق و نقش ترکيه در اين حمله نوشت:‏<br />

‏"هرايتيج فونديشن"‏ بنياد ميراث-‏ يکی از<br />

سازمانهای پرنفوذ محافظه کاران آمريکا به حساب می آيد که<br />

شهرت خود را در اواخر دهه اوائل سالهای<br />

20 بدست آورد.‏ زمانی که اين سازمان مامورانش را برای کار<br />

در اتحاد شوروی و ديگر کشورهای متحد آن،‏ با نام ‏"سفيران<br />

آزادی"‏ استخدام میکرد.‏<br />

نمايندگان و سفرای اين سازمان از هر نظر بررسی<br />

میشدند و دستچين شدگان دوره آمادگی خود را در ايالات<br />

متحده میگذراندند.‏ به آنها پس از پايان دوره کمک می شد تا<br />

در کشورهای خود مقام مهمی را در سازمانهای دولتی،‏ منابع<br />

خبری و بازرگانی کشور بدست آورند.‏ در زمينه تجارت ممکن<br />

بود که سرمايهای هم برايشان در نظر گرفته شود تا با<br />

ماموريتهای آينده خود آن را جبران کنند.‏ به اين ترتيب،‏<br />

شخصيتهای حکومتی و سياسی اتحاد شوروی و ديگر<br />

کشورهای متحد با علاقمندی شديد اقتصادی در دامن امريکا<br />

قرار میگرفتند.‏<br />

امروزه با کنجکاوی بيشتری میتوان به فعاليت اين<br />

سازمان پی برد.‏ در شرايطی که بشريت شاهد آغاز جنگی جديد<br />

است،‏ جنگی که با عراق ممکن است آغاز شده و با جنگی<br />

جهانی خاتمه يابد.‏<br />

اکنون ‏"سفيران آزادی"‏ امريکا و ديگر هم پيمانهايش<br />

سعی دارند عراق را خلع سلاح کنند و امکان حمايت از<br />

تروريسم را از اين کشور بگيرند.‏ ايالات متحده میگويد با<br />

فروپاشی حکومت صدام حسين،‏ میخواهد برای نخستين بار در<br />

اين سرزمين حکومتی دمکرات بر سر کار آورد و ملت را از<br />

رژيم ديکتاتوری نجات دهد.‏ روسيه هم بايد از امريکا حمايت<br />

کند و چنين شانس بزرگی را غنيمت شمارد و جائی برای خود<br />

در ‏"جامعه عالی"‏ و در ميدان بازی و بازيکنان صحنه اقتصاد<br />

عظيم جهانی باز کند.‏ در اين صورت،‏ قرار است امريکا نيز<br />

منافع روسيه را در نظر بگيرد.‏ ظاهرا فکر بدی نيست!‏ اما<br />

باورکردنی هم نيست.‏<br />

تجربه افغانستان تلخ بود.‏ با فروپاشی زيربنای يک<br />

کشور آسيائی،‏ ايالات متحده باعث باز شدن گره جنگهای<br />

درونی کشور شد که تلفات بسياری نيز به هم<strong>راه</strong> خود داشت.‏ با<br />

اين وعده که افغانستان را به بهشت تبديل خواهد ساخت.‏ اما،‏<br />

هنگام عمل معلوم شد که برای کمک به اين کشور در بودجه<br />

امريکا،‏ حتی يک سنت هم در نظر گرفته نشده است.‏ همين<br />

شيوه را در مقابل روسيه نيز در پيش گرفتند.‏<br />

امريکا از روسيه خواست تا حامی عمليات ضد<br />

تروريستی در افغانستان شود و روسيه هم موافقت کرد.‏ به نظر<br />

میرسيد با همرزم و حمايتکننده خود بايد دوستانه رفتار کرد!‏<br />

اما،‏ دولت امريکا حتی يک گام نيز به سود کشور ما برنداشت.‏<br />

هيچ تغييری در ‏"جنگ سرد"‏ به عمل نيآمد و اين مسئله منافع<br />

اقتصادی روسيه را در بازار امريکا محدود می کند.‏ روشن<br />

است که مشابه اين نوع مسائل در رابطه با عراق نيز تکرار<br />

خواهد شد.‏<br />

بنياد ميراث که در ابتدا به آن اشاره کردم،‏ برگ برنده<br />

را در اختيار دارد:‏ عراق پس از صدام حسين و منابع نفتی که<br />

امروز سرمايه ملی عراق است با دقت بسيار ميان شرکتهای<br />

بزرگ نفتی امريکا تقسيم شده اند.‏ جائی برای منافع روسيه در<br />

آنجا در نظر گرفته نشده است و اين به معنای امتناع از تعهدات<br />

گذشته است.‏ اين بدان معناست که سرمايه گذاری اتحاد شوروی<br />

در منابع نفت عراق،‏ بطور اتوماتيک در اختيار امريکا قرار<br />

می گيرد و اين يک سرقت آشکار است.‏ پس از چنين حرکتی<br />

می خواهند ما باور کنيم که در رژيم آينده عراق امريکا بدهی<br />

8 ميلياردی عراق به ما را،‏ آنهم به دلار پرداخت خواهد کرد!‏<br />

جنگ امريکا و انگلستان با عراق اکنون ده سال است<br />

ادامه دارد و تازگی ندارد.‏ زمانی که اين جنگ آغاز شد،‏ اين<br />

دو کشور آسمان عراق را با نيروی هوائی خود تحت کنترل<br />

قرار دادند.‏ در ظاهر اين عمل هدف بشردوستانه ای را دنبال<br />

می کرد.‏ گويا هواپيماهای گشتی در شمال عراق از کردها دفاع<br />

می کردند و در جنوب از شيعيان،‏ اما در عمل چنين کنترلی<br />

موجب تحريک نيروهای مسلح زمينی کشور می شد.‏ طی<br />

اين ده سال،‏ بسياری از مسائل تغيير کرده است.‏ روحانيون<br />

اسلامی،‏ صدام حسين را از بستگان نزديک يکی از امام های<br />

شيعيان معرفی کردند و بدين گونه از شدت اختلاف ميان رهبر<br />

سنی بغداد و مردم شيعه در جنوب کشور کاستند.‏ کردهای<br />

شمال عراق،‏ امروز خطربزرگ را نه در بغداد،‏ بلکه در<br />

آنکارا می بينند.‏ سياستمداران کرد،‏ يک صدا اعلام کرده اند که<br />

اگر در خاک آنها حتی يک سرباز ترک ديده شود حکومت خود<br />

مختار منطقه موصل و کرکوک مردم خويش را برای جنگ با<br />

ترکيه به صف خواهند کرد.‏<br />

کسانی که در صدد برقراری حکومت دمکراتيک و<br />

برکناری رژيم ديکتاتوری هستند،‏ در حال حاضر سرگرم<br />

نابودی هر آنچه که باعث انعکاس خشم ملت است می باشند.‏<br />

بعنوان نمونه:‏ نابودی ايستگاه های اپتيک اليافی که<br />

هيچ ارتباطی به هدف رسمی گشت های هوائی ندارد و در عين<br />

حال برای سيستم دفاعی عراق بسيار مهم است.‏ اين يک<br />

<strong>راه</strong>زنی آشکار هوائی است.‏<br />

90 قرن<br />

–<br />

80 و


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

32<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

ترکيه در خواست امريکا در رابطه با مستقر کردن<br />

نيروهايش در خاک خود را رد کرد.‏ بدين ترتيب جبهه شمالی<br />

که بايد همزمان با جبهه جنوبی بغداد را در چنگهای آهنين<br />

خود میگرفتند مختل شد.‏<br />

حکومت امريکا با خشم،‏ دولت ترکيه را به<br />

ورشکستگی اقتصادی تهديد کرد و سرنوشت آلبانی ها را به<br />

آنها يادآور شد!‏<br />

آنگونه که مشخص است نقش آلبانیها را به عهده<br />

کردهای ترکيه گذاشتهاند.‏ اين موضوع باعث تعجب برخی از<br />

ناظران شد،‏ زيرا ترکيه در پيمان ناتو می باشد و گذشته از آن<br />

امريکا و انگلستان در خليج فارس و دريای مديترانه از نيروی<br />

عظيمی برخوردارند.‏ چنين نيروئی قادر است هر قسمتی از<br />

کره زمين را با خاک يکسان سازند.‏ آيا چنين خشمی در مقابل<br />

هم پيمان خود جايز است؟ شايد اساسا صحبت بر سر حمله به<br />

عراق نيست؟<br />

برخی مفسران بر اين نظرند که امريکا روی نقشه<br />

جهان،‏ در جبهه شمالی خود قفقاز را علامت گذاری کرده است.‏<br />

در اينجا بايد کمی به تاريخ بازگشت.‏ در آستانه جنگ<br />

جهانی دوم،‏ در ستاد کل آلمان،‏ مارش نظامی به سمت قفقاز از<br />

خاک ترکيه و ايران برنامهريزی شده بود.‏ هدف آن مارش<br />

محاصره منابع نفت در گرجستان و باکو بود و از اين <strong>راه</strong>،‏<br />

ارتش سرخ را از سوخت محروم ساختن.‏ ارتش هيتلری از<br />

اطريش،‏ مجارستان،‏ رومانی و بلغارستان بايد <strong>راه</strong> ترکيه و<br />

ايران را در پيش می گرفت.‏<br />

حکومت آن دوره در مسکو،‏ اين مسئله را جدی گرفت<br />

و در مرز جنوبی خود نيروی هوائی عظيمی را بسيج کرد.‏<br />

سالها بعد مشخص شد که ترکها با تجربه از جنگهای تاريخی<br />

200 ساله ميان روسيه و ترک ها که در پايان همه آنها چيزی<br />

نصيب ترکها نشد،‏ اين بار صلاح خويش را در گلاويز نشدن<br />

با همسايه مصمم خويش ديدند.‏ آنها خود را کنار کشيدند و اين<br />

در حالی بود که نيروی عظيم ارتش آلمان از آنها پشتيبانی می<br />

کرد.‏<br />

اکنون تاريخ تکرار می شود.‏ البته حمله امريکا به<br />

قفقاز از <strong>راه</strong> ترکيه می تواند موفقيت آميز باشد.‏ شوارتناتزه در<br />

روياهای خويش ارتش ناتو را در کشورش میبيند.‏ ديگر<br />

جمهوریهای ماوراء قفقاز،‏ حتی اگر بخواهند با امريکا مقابله<br />

کنند نيز نيروئی نيستند.‏ روسيه بايد پايگاه و نيروی اندک<br />

خويش را از اين مناطق بيرون ببرد و بدين گونه سايه نفوذ او<br />

از قفقاز خارج می شد.‏ در ترکيه هم در سطح حکومتی مسائلی<br />

بررسی شده و تصميم بر آنست که خود را به دام نياندازند.‏<br />

در حال حاضر،‏ ترکيه سود کلانی در تجارت با<br />

روسيه و عراق می برد.‏ آيا نياز است که سود موجود را با<br />

تشکر ناچيز هم پيمانی از آن سوی اقيانوس عوض کند؟ عاقلانه<br />

است که در جبهه جنگی امريکا قرار نگيرد.‏ البته با توجه به<br />

نظر برخی از سياستمداران،‏ امريکا میتواند دست پارلمان<br />

ترکيه را از پشت بست و به هدف خود برسد!‏<br />

گفتگو با ‏"احمد توران"‏ دبيراول حزب ‏"کا.د.کا"‏<br />

آغاز جنگ ترکها و کردها<br />

از پيامدهای حمله ترکيه به عراق است<br />

‏(اين گفتگو با يک خبرنگار ترک در آنکارا انجام گرفته و<br />

چاپ آلمان آن را<br />

روزنامه<br />

منتشر کرده است)‏<br />

NeuesDeutschland<br />

-<br />

- همينطور<br />

- خير.‏<br />

-<br />

- تصميم پارلمان ترکيه در مخالفت با استفاده ارتش امريکا از<br />

پايگاه های نظامی ترکيه برای حمله نظامی به عراق و همچنين<br />

مخالفت با دخالت ارتش ترکيه در شمال عراق برای شما قابل<br />

پيش بينی بود؟<br />

- ما از اين تصميم بسيار خوشحاليم و آن را مستقيما متاثر از<br />

تظاهرات عظيم مردم در سراسر ترکيه میدانيم.‏ اما،‏ نگران<br />

سرانجام کار هستيم و به همين دليل اميدواريم حکومت بر سر<br />

تصميم خود بماند.‏ از سوی ديگر،‏ وضع مقداری نگرانکننده<br />

نيز هست؛ زيرا احزابی وجود دارند که هر چند مخالف جدی<br />

استقرار ارتش امريکا هستند،‏ اما از اعزام نيروهای ارتش به<br />

شمال عراق بخاطر جلوگيری از تشکيل يک دولت کرد<br />

خودمختار پشتيبانی میکنند و اين بازی بسيار خطرناکی است.‏<br />

چنين اقدامی،‏ بی شک میتواند به درگيری نظامی ميان<br />

نيروهای مسلح کرد با ارتش ترکيه بيانجامد.‏ مطبوعات و<br />

نيروهای شووينيستی جنگرطلب هم دائم سياستهای جنگی را<br />

تائيد میکنند و میکوشند به هر ترتيب شده،‏ تحت عنوان ‏"خطر<br />

کرد"‏ حمايت بخشی از مردم را با سياست جنگ طلبانه خود<br />

هم<strong>راه</strong> سازند.‏ ما به دولت پيشنهاد میکنيم با توجه به وضعيت<br />

بسيار آشفته و بغرنج منطقه،‏ از تن دادن به اين فشارها<br />

خودداری کند.‏<br />

شما نگران هستيد که در صورت حمله نظامی امريکا به<br />

عراق،‏ جنگ ميان کردها و ترک ها آغاز شود؟<br />

است.‏ اين جريان میتواند به جنگ ميان کردها و<br />

ترکها تبديل شود.‏ فراموش نکنيد که حزب ما ‏"کا.د.کا"‏ ‏("پ.‏<br />

کا.‏ کا"‏ سابق)‏ هم در شمال عراق و هم در جنوب شرقی ترکيه<br />

حضور گسترده دارد و مخالف دخالت ارتش ترکيه در عراق<br />

است.‏ ارتش ترکيه هم در نظر دارد به هر ترتيب شده جنبش<br />

کنونی کردها را قلع و قمع کند و رهبرانی چون بارزانی و<br />

طالبانی را در عراق هم تحت کنترل خود بگيرد.‏ به اين ترتيب،‏<br />

چنين دخالتی میتواند در خود ترکيه به يک درگيری گسترده<br />

بيانجامد و پيامدهای وخيمی به بار آورد.‏<br />

- امکان تشکيل يک دولت مستقل کرد را می دهيد؟<br />

حتی رهبران دو حزب بزرگ کرد در شمال عراق،‏<br />

يعنی حزب دمکرات کردستان به رهبری بارزانی و اتحاديه<br />

ميهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی نيز بارها تاکيد<br />

کردهاند،‏ برای يک عراق يگانه و درعين حال دمکراتيک<br />

مبارزه می کنند نه برای يک دولت مستقل کرد.‏ اين کاملا قابل<br />

درک است،‏ زيرا تناسب نيروها در جهان کنونی به صورتی<br />

نيست که به آنها اجازه اقدام به چنين کاری را بدهد.‏ در ضمن،‏<br />

حتی اگر چنين امکانی وجود داشته باشد نيز،‏ اين امکان نمی<br />

تواند بهانه ای شود برای حمله ارتش ترکيه به کردها.‏<br />

واکنش مشترک حزب دمکرات کردستان و اتحاديه ميهن<br />

دوستان کرد عراق در قبال حمله احتمالی امريکا به عراق را<br />

میتوانيد حدس بزنيد؟


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

33<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

*<br />

-<br />

- خلق کرد تراژدی های زيادی را از سر گذرانده و شکست<br />

های زيادی را متحمل شده است دلائل زيادی را می توان بر<br />

شمرد که چرا يک خلق نتوانسته به وحدت ملی خود دست پيدا<br />

کند.‏ يکی از دلائل را من در اين می بينم که بخشی از مردم<br />

کرد،‏ درگذشته فريب خورده و به اميد ياری و کمک در دام<br />

امپرياليستها افتادهاند و نتوانستهاند سرنوشت خويش را بدست<br />

بگيرند.‏ متاسفانه رهبران دو حزب ياد شده در کردستان عراق<br />

اکنون چنين اميدی را دوباره آزمايش میکنند.‏ ما،‏ بويژه در<br />

باره مسعود بارزانی اميدواريم از سرنوشت پدر خويش ‏"ملا<br />

مصطفی بارزانی"*‏ درس گرفته باشد.‏ کردها بايد به نيروی<br />

خود متکی باشند،‏ در غير اينصورت يکبار ديگر ممکن است<br />

در همان دام هائی بيفتند که در گذشته افتادند.‏<br />

<br />

مصطفی بارزانی پس از تحمل شکست های گوناگون،‏ در<br />

دهه هفتاد زندگی خود گفت:‏ بزرگترين اشتباه زندگی من اعتماد<br />

به امريکا بود.‏<br />

<br />

بقيه گفتگو با ‏"منظور احمد"‏ نماينده مجلس پاکستان<br />

- به اين ترتيب و با اين مخالفتی آه شما در باره سياست امريكا<br />

عليه عراق دنبال میآنيد،‏ نوعی همگرائی بين مارآسيست های<br />

پاآستان با بنيادگرايان اسلامی بوجود نيآمده است؟<br />

ما براساس خط مشی خودمان آه آيفيت آن متفاوت با<br />

انگيزههای اسلام گرايان مرتجع است عمل میآنيم.‏ آنها با<br />

احساسات مذهبی مردم بازی می آنند و آاری به ريشه های<br />

مسائل ندارند،‏ در حاليكه مثلا ما با هيات حاآمه پاآستان بعنوان<br />

آارگزاران سياستهای اقتصادی بانك جهانی مخالفيم.‏<br />

بنيادگرايان مردم را تحريك میآنند آه هيات حاآمه قوانين<br />

اسلامی را رعايت نمیآند،‏ اما ما ريشهای به مسئله نگاه<br />

میآنيم و به مردم میگوئيم هيات حاآمه مملكت و مردم را<br />

غارت آرده است و سياستهای اقتصادی در بخش صنعت و<br />

آشاورزی بايد به سود مردم دگرگون شود.‏ می بينيد آه<br />

سياستها و مخالفتهای دو گروه از نظر آيفی چه تفاوتهای<br />

مهمی با هم دارند.‏ نكته ديگر اين آه مرتجعين اسلامی،‏ حداقل<br />

در گذشته،‏ عمال و دست پروردگان امريكا بودهاند و در جهت<br />

سياستهای امريكا عمل می آرده اند.‏ تحولات افغانستان اين را<br />

بيشتر از گذشته به مردم پاآستان نشان داد.‏ ضمنا سياستهای<br />

بنيادگرايان همانگونه آه عمق ندارد پيگير هم نيست،‏ اينها<br />

امروز عليه امريكا شعار میدهند،‏ فردا به نفع امريكا عمل<br />

میآنند،‏ در حاليكه سياست مارآسيستها سياستی ريشه دار و<br />

هميشگی است.‏<br />

- فعاليت پارلمانی شما برای مخالفت با حمله نظامی امريكا به<br />

عراق چگونه است؟<br />

- ما لايحهای فوری را در دستور روز پارلمان قرار دادهايم آه<br />

بموجب آن نه تنها حمله امريكا به عراق را محكوم آردهايم،‏<br />

بلكه از سياستهای داخلی و خارجی دولت پاآستان نيز آه<br />

همسوئی با سياستهای جنگی امريكا دارد بشدت انتقاد<br />

آردهايم.‏ جالب است آه بنيادگرايان اسلامی در اينجا،‏ يعنی در<br />

انتقاد از دولت و سياستهای آن صفشان از صف ما جدا شده<br />

است.‏<br />

گفتگو با ‏"منظور احمد"‏ نماينده مجلس پاکستان<br />

اسلام گرايان مرتجع عليه<br />

امريکا شعار می دهند،‏ به<br />

سود آن عمل می کنند<br />

روزنامه<br />

Junge Welt چاپ آلمان 10 نوامبر 2002<br />

-<br />

-<br />

- يك مارآسيست در پارلمان پاآستان در جستجوی چه هدفی<br />

می تواند باشد؟<br />

من نماينده زحمتكشان در پارلمان آشورم هستم و می خواهم<br />

از امتيازاتی آه در پارلمان يك نظام سرمايهداری وجود دارد<br />

استفاده آرده و از منافع موآلينی آه به من رای داده اند دفاع<br />

آنم.‏ آنچه باعث شد مردم فقير و جوانان و دهقانان و زحمتكشان<br />

به من رای بدهند برای انجام همين وظيفه بود.‏ انگيزههای<br />

اجتماعی برای مبارزه با تبعيضها امروز در پاآستان بسيار<br />

پرقدرت است.‏ البته،‏ طبيعی است آه امثال من در اين جامعه<br />

تحت فشار تبليغاتی قرار بگيريم.‏<br />

چه خواستههائی را بطور مشخص می توانيد در حوزه<br />

انتخاباتی خودتان مطرح آنيد؟<br />

- مسائل محيط زيست يكی از اساسیترين مسائل مطرح است.‏<br />

مردم ما مشكل آب دارند.‏ مواد شيميائی بيش از پانصد آارخانه<br />

دباغی آب آشاميدنی را آلوده می آند و باعث بروز انواع<br />

بيماریها می شود.‏ به همين دليل ما روی پروژههای منطقهای<br />

برای تهيه آب آشاميدنی و تصفيه آن آار می آنيم.‏ آارخانههای<br />

محلی قيمت تعيين شده محصولات آشاورزان را نمیپردازند و<br />

آن را به بهای بسيار نازل میخرند.‏ آارخانههای قند و شكر از<br />

جمله اين آارخانههاست.‏ در پاآستان همه چيز در حال<br />

خصوصی سازی است و حالا طبقه حاآم در صدد است مدارس<br />

و بيمارستانها را هم خصوصی آند.‏ اين اقدامات عليه مردم<br />

زحمتكش است و ما بنام آنها در برابر اين تصميمات ايستادهايم.‏<br />

- آيا تهديد عراق از طرف امريكا نقشی در انتخابات پاآستان<br />

داشته؟<br />

- جنگ عليه عراق میتواند آشور پاآستان را به يك انفجار<br />

اجتماعی بكشاند.‏ حتی در ارتش هم حوادث غير قابل آنترلی<br />

میتواند پيش بيآيد.‏ دقيقا بخاطر همين مسئله است آه هيات<br />

حاآمه به بحران مناسبات ميان پاآستان و هندوستان دامن می<br />

زند.‏ اآثريت مردم مخالف حمله به عراق هستند،‏ در حالی آه<br />

هيات حاآمه می خواهد همچنان دنباله رو سياستهای امريكا<br />

باشد.‏ حتی حزب مردم پاآستان هم انتقادی نسبت به تهديدهای<br />

امريكا عليه عراق نكرده است و اين مسئله میتواند به تقويت<br />

موقعيت بنيادگرايان اسلامی پاآستان منجر شود.‏ آنها اگر وضع<br />

به همينگونه ادامه يابد آراء خود را از سه درصد به ده درصد<br />

خواهند رساند و تعداد نمايندگانشان و در پارلمان به<br />

خواهد رسيد.‏ آنها توانسته اند در نوار مرزی با افغانستان آراء<br />

زيادی جمع آنند.‏ ‏(بقيه در ستون قبلی)‏<br />

65 نفر<br />


از–‏<br />

<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

34<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

-<br />

-<br />

-<br />

دولت ترکيه زير فشار ارتش برای هم<strong>راه</strong>ی با امريکا<br />

خوابهای طلاِيی<br />

ژنرالهای ترک<br />

برای تصرف<br />

نفت شمال عراق<br />

تلخيص و تفسير گفتگوی ‏"مصطفی چاليک اوغلی"‏<br />

فعالان مترقی ترک مقيم آلمان-‏ با روزنامه<br />

Junge<br />

18) Welt فوريه (2003<br />

-<br />

-<br />

ترآيه مهمترين سكوی پرش امريكا و انگلستان برای تهاجم<br />

نظامی به عراق است.‏ مردم ترآيه اين را می دانند؟ در باره<br />

حمله نظامی به عراق چه نظری دارند؟<br />

اآثريت مردم در ترآيه مخالف جنگاند زيرا میدانند<br />

آشورشان درگير آشمكشهای نظامی عميقی خواهد شد آه<br />

پايان آن معلوم نيست.‏ از طرف ديگر،‏ آنها بدليل اعتقادات<br />

مذهبی آه دارند خودشان را متحد مردم عراق می دانند.‏<br />

اينصورت حمله نظامی به عراق چه واآنشهائی را در<br />

ترآيه بدنبال خواهد داشت؟<br />

- قبل از هر چيز بايد به خسارات غيرقابل پيش بينی و تاثير آن<br />

بر روی اقتصاد آشور انديشيد.‏ شما میدانيد آه ما اآنون رابطه<br />

اقتصادی خوبی با عراق داريم.‏ با وقوع جنگ اين احتمال قوی<br />

است آه سرمايهگذاریها و روابط اقتصادی با عراق متوقف<br />

شود.‏ نكته ديگری آه ما در ترآيه نگران آن هستيم آاهش شمار<br />

توريست در ترآيه است،‏ آه با آغاز جنگ چنين آاهشی آاملا<br />

منطقی و قابل پيش بينی است.‏ آاهش سفرهای توريستی به<br />

ترآيه ضربه مهمی است به اقتصاد آشور زيرا بخش وسيعی<br />

از درآمدهای آشور از اين <strong>راه</strong> تامين میشود و شمار بسيار<br />

زيادی از مردم ترآيه زندگی شان به خدمات توريستی و<br />

درآمدهای آن وابسته است.‏<br />

- احزاب چپ ترآيه در باره حمله نظامی به عراق و استفاده<br />

امريكا از پايگاه های اين آشور چه نظری دارند؟<br />

احزاب چپ در ترآيه اآنون توان تاثير گذاری مهمی در<br />

سياست های دولت ندارند.‏ چپ ضعيف است اما همه احزاب<br />

مترقی ترآيه از اين نگرانند آه امريكا جای پای نظامی خود را<br />

در ترآيه محكمتر آند.‏ البته اعتراضات و تظاهراتی آه در اين<br />

هفتهها عليه حمله به عراق در ترآيه برپا شده يك نيروی فشار<br />

جدی به دولت است.‏ شايد عده ای تصور آنند موقعيت آردهای<br />

ترآيه،‏ با توجه به نقش آردهای عراق در حوادث آينده در اين<br />

صورت بهتر خواهد شد،‏ اما ارزيابی سازمانها و احزاب<br />

مترقی آرد اينگونه نيست.‏ نه تنها اينگونه نيست،‏ بلكه آردهای<br />

ترآيه بيش از بقيه نگران جنگ و عوارض آن در منطقهاند.‏<br />

- اين نگرانی بيشتر ناشی از امكان سرازير شدن سيل مهاجرين<br />

عراقی به ترآيه نيست؟<br />

- مسلما اين امر هم تاثير دارد،‏ چرا آه از هم اآنون هم سيل<br />

آوارگان از شمال عراق به داخل ترآيه جريان دارد.‏ دولت در<br />

حال بستن مرزهاست و از طرف ديگر امكانات محدودتری<br />

نسبت به سال 1991 در اختيار آوارگان گذاشته می شود.‏<br />

برای خيلیها اين سئوال مطرح است آه چرا دولت تازه<br />

تشكيل و مسلمان ترآيه از اقدامات نظامی امريكا و انگلستان<br />

عليه يك آشور مسلمان در همسايگی ترآيه پشتيبانی می آند؟<br />

واقعيت اينست آه دولت جديد ترآيه در موقعيت بسيار<br />

نامساعد و پيچيدهای قرار گرفته است.‏ از نظر سنتی ارتباط<br />

تنگاتنگی بين دولتهای گذشته ترآيه و امريكا وجود داشته و<br />

اين مناسبات و روابط همچنان هم ادامه دارد.‏ در نظر بايد<br />

داشت آه مخالفت دولت آنونی ترآيه با جنگ موجب فشارهای<br />

اقتصادی بيشتر به آن شده و بحران اقتصادی در آشور تشديد<br />

خواهد شد.‏ ترآيه يكی از آشورهای بزرگ مقروض جهانی<br />

است و هم اآنون نيز اقتصاد ترآيه با حمايت بانك جهانی و<br />

صندوق بين المللی پول و البته آمكهای اقتصادی امريكا سرپا<br />

مانده است.‏ دولت امريكا اين واقعيت را خوب می داند و با آن<br />

آشناست و به همين دليل هم برای استقرار نيروهای نظامیاش<br />

در ترآيه و استفاده از پايگاههای نظامی آن برای تهاجم به<br />

عراق به ترآيه وعده آمكهای اقتصادی بصورت اعتبار مالی<br />

داده است.‏ اعتباری آه اقتصاد ترآيه بشدت به آن نيازمند است<br />

و به همين دليل هم میبينيد آه در اين روزها بر سر ميزان آن<br />

بين دولت ترآيه و دولت امريكا چانه زنی می شود.‏ از طرف<br />

ديگر،‏ <strong>راه</strong> نيافتن ترآيه به اتحاديه اروپا عملا فاصله ترآيه را<br />

از اروپا زيادتر آرده و اآنون امريكا جای اروپا را در مناسبات<br />

با ترآيه پر آرده است.‏ اين نزديكی خواه ناخواه موجب تابعيت<br />

بيشتر ترآيه از سياستهای امريكا شده است.‏<br />

- نظامیهای ترآيه در اين ميان چه نقشی دارند؟ آنها به دليل<br />

سابقه روابطی آه با ارتش امريكا دارند،‏ اآنون يك نيروی فشار<br />

به دولت محسوب می شوند؟<br />

فرماندهان آليدی در نيروهای نظامی ترآيه هميشه نقش<br />

حياتی در سياست ترآيه داشته اند.‏ آسانی آه با اين واقعيت از<br />

نزديك آشنا هستند میدانند آه دولت آنونی مسلمان ترآيه نيز با<br />

آنكه با رای مردم بر سر آار آمده نقش چندانی در تعيين<br />

سياستهای استراتژيك در ترآيه ندارد و در اين زمينه بيشتر<br />

آارگزار است تا آاربدست.‏ ژنرالهای ترك اآثرا در امريكا<br />

تحصيلات نظامی آردهاند و طرفدار امريكا هستند.‏ از آودتای<br />

سال 1970 تاآنون و با آنكه دولت های غير نظامی بر سر آار<br />

بوده اند،‏ نقش آليدی در اختيار اين فرماندهان بوده است.‏ نكته<br />

جالب اينست آه مخالفت با ورود به اتحاديه اروپا تنها از جانب<br />

اعضای اين اتحاديه صورت نمیگيرد،‏ بلكه فرماندهان مهم<br />

- در<br />

-


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

35<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

-<br />

نظامی ترآيه هم مخالف اين عضويت هستند.‏ آنها نگرانند آه با<br />

پذيرفته شدن ترآيه در اتحاديه اروپا،‏ نقش ارتش در حكومت و<br />

سياست محدود شده و اختيارات حكومتی و سياسی آنها آم شود<br />

و منافعشان را از دست بدهند.‏ همين فرماندهان اآنون مشوق<br />

دولت برای پذيرفتن حضور ارتش امريكا در ترآيه و واگذاری<br />

پايگاه های نظامی به ارتش امريكا برای تهاجم به عراق هستند.‏<br />

آنها طرفدار هم<strong>راه</strong>ی نظامی ترآيه با ارتش امريكا برای حمله<br />

به عراق هستند و البته هدف اصلی شان دست يافتن به نفت<br />

شمال عراق است.‏ به اين ترتيب،‏ نيروی قوی و تعيين آنندهای<br />

آه در ترآيه خواهان همكاری با امريكا برای تهاجم به عراق<br />

است و دولت ترآيه را نيز برای همكاری با امريكا تحت فشار<br />

قرار داده فرماندهان نظامیاند.‏ فرماندهانی آه برای نفت شمال<br />

عراق هميشه نقشه داشتهاند.‏<br />

- با همه اين استدلالها،‏ فكر نمیآنيد با ورود ترآيه به جنگ و<br />

هم<strong>راه</strong>ی با ارتش امريكا،‏ آشور دچار بحران خواهد شد؟<br />

- بحران داخلی قطعا شدت خواهد گرفت.‏ حداقل به اين دليل آه<br />

جهان اسلام نسبت به اين اقدام و هم<strong>راه</strong>ی واآنش نشان خواهد<br />

داد.‏ حتی از هم اآنون نيز نشانه های چنين واآنشی احساس می<br />

شود.‏ در اينصورت دولت جديد ترآيه آه با شعارهای اسلامی<br />

بر سر آار آمده،‏ در بين مردم اعتبار خود را از دست خواهد<br />

داد.‏ نارضائی در ميان مسلمانان ترك و نگرانی آردهای آشور<br />

از تبديل مناطق آردنشين به ميدان جنگ دو پيامدی است آه هم<br />

نظامیها و هم دولت نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت باشند.‏<br />

بخشی از تعلل اعلام همكاری و هم<strong>راه</strong>ی دولت ترآيه با ارتش<br />

امريكا نيز در اين نگرانی نهفته است.‏ دولت سعی می آند با<br />

گرفتن امتيازهای مالی و بهبود وضع اقتصادی آشور همكاری<br />

با ارتش امريكا و تهاجم به عراق را تا آنجا آه می تواند در<br />

افكار عمومی توجيه آند.‏<br />

<br />

‏(بقيه سرنگونی صدام حسين<br />

کمونيستهای عراق ...)<br />

نکته مهم ديگر اينست که هرگونه جواب منفی به جنگ در<br />

محافل بينالمللی بايد با تائيد و حمايت از اپوزيسيون مترقی<br />

کشورما هم<strong>راه</strong> باشد،‏ درحاليکه شما شاهديد در ميان کشورهای<br />

مخالف تهاجم امريکا به عراق هم چنين سياستی دنبال نمیشود.‏<br />

ما خواهان کنفرانسی برای حل مسئله عراق از طرف سازمان<br />

ملل هستيم.‏ کنفرانسی که دمکراسی و سيستم آينده عراق مسئله<br />

محوری آن باشد.‏<br />

چرا حزب شما بعنوان اپوزيسيون در کنفرانس لندن شرکت<br />

نکرد؟<br />

‏(بقيه را در ص<br />

گفتگو با ‏"رشيد قوی ليب"‏<br />

عضو رهبری حزب کمونيست عراق<br />

منتشره در نشريه<br />

"Junge Welt"<br />

-<br />

-<br />

چاپ آلمان<br />

برای سرنگونی صدام حسين<br />

کمونيستهای عراق<br />

کنار امريکا در<br />

قرار نخواهند گرفت<br />

حزب کمونيست عراق در طول سالهای حکومت صدام<br />

حسين و اختناق رژيم او ممنوع بوده و براثر سرکوب<br />

تلفات زيادی داده است.‏ اکنون شما بعنوان اپوزيسيون<br />

دارای چه وزن و اعتباری در عراق هستيد؟<br />

حزب ما يکی از قديمیترين و پر سابقهترين احزاب<br />

سياسی چپ و مترقی در عراق است،‏ که در سال<br />

تاسيس شد.‏ میخواهم بگويم که ما در عراق ريشه داريم،‏<br />

تاريخ داريم و توانستهايم روشنفکران و نيروهای مترقی از<br />

اقشار مختلف کشور را همواره جذب کنيم.‏ ار ميان<br />

عربها،‏ کردها،‏ مسيحی ها،‏ مسلمانان.‏ ما يگانه حزب<br />

سراسری کشور هستيم،‏ که همه جا حضور داريم و يقين<br />

داشته باشيد که بعد از سرنگونی صدام حسين نقش مهمی<br />

در حيات کشورمان برعهده خواهيم گرفت.‏<br />

تهاجم خارجی مسلما منجر به نابودی رژيم صدام خواهد<br />

شد.‏ شما هم در باره آينده بدون صدام صحبت میکنيد و<br />

مرحله جديدی از حيات حزب خودتان.‏ به اين ترتيب با<br />

حمله نظامی موافقيد؟<br />

اين جنگ و تهاجم،‏ برخلاف آنچه ادعا می شود نه برای<br />

مردم عراق دمکراسی به هم<strong>راه</strong> می آورد و نه حقوق بشر.‏<br />

ما مطمئن هستيم که اين جنگ موجب نابودی مردم عراق<br />

می شود و مشکلات زيستی فراوانی برای مردم ما بوجود<br />

خواهد آورد.‏ بخاطر داشته باشيد که اين تهاجم،‏ يک تهاجم<br />

امپرياليستی است و هدف از آن تامين منافع دولت امريکا.‏<br />

منافعی که در تضاد آشکار با منافع مردم عراق قرار دارد.‏<br />

در عين حال،‏ ما يقين داريم که مسائل عراق و سرنگونی<br />

رژيم صدام بدون توسل به جنگ هم امکان پذير است.‏<br />

چگونه؟<br />

قبل از هرچيز بايد توجه محافل بين المللی را نسبت به<br />

منفور بودن رژيم صدام حسين درداخل کشور جلب کنيم،‏<br />

در حاليکه شما شاهديد تمام تبليغاتی که امريکا میکند روی<br />

خطر وجود سلاح جنگی در عراق است،‏ که مسئله اصلی<br />

در عراق و برای مردم کشور ما نيست.‏ از نظر ما رژيم<br />

صدام حسين نه مشروعيت قانونی دارد و نه مشروعيت<br />

اخلاقی.‏ ‏(بقيه در ستون قبلی)‏<br />

1934<br />

-<br />

-<br />

-<br />

-<br />

11 بخوانيد)‏


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

36<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

اومانيته-‏<br />

نشريه اومانيته وابسته به حزب کمونيست<br />

فرانسه،‏ به مناسبت حمله نظامی امريکا به عراق،‏ انتشار سلسله<br />

مقالاتی را در همين ارتباط و بويژه آن بحرانی که امريکا برای<br />

گريز از آن پا در اين جنگ گذاشت منتشر می کند.‏ از ميان<br />

اين مقالات،‏ مطلب زير را برگزيده و به فارسی برگردانده ايم.‏<br />

اين مقاله به قلم ‏"برونو اودنت"‏ است.‏<br />

حمله به عراق<br />

فرار از بحران<br />

و<br />

اجتماعی انفجار<br />

ايالات متحده امريكا ، آشوري آه امروز پا در جنگ<br />

گذاشته،‏ از سه سال پيش در يك بحران اقتصادي گرفتار آمده<br />

است و <strong>راه</strong>ي براي برون رفت از آن نمييابد.‏ در طول دهه<br />

نود،‏ نرخ رشد در ايالات متحده همه رآوردها را پشت سر<br />

گذاشت،‏ آنچنان آه لشگري از آارشناسان امريكايي سوگند<br />

ميخوردند سرمايه سالاري امريكا،‏ با ‏"اقتصاد جديد<br />

اقتصاد صنايع آامپيوتري،‏ مجهز به ابزاري شده است آه به<br />

ياري آن ميتواند سيل بحرانهاي ادواري را درهم آوبيده و به<br />

ساحل دل انگيز رشد جاويدان پاي گذارد.‏ توهمي آه پايان آن<br />

بسيار دردناك بود.‏<br />

از اواخر سال دو هزار ميلادي،‏ فشار غول عظيم<br />

سرمايههاي مالي و اسپكولاتيو آه از ماهها قبل اقتصاد امريكا<br />

را در چنگال خود مي فشرد،‏ به مرحله انفجارآميزی رسيد آه<br />

در نتيجه آن نظم اقتصادي آمريكا آه بازارهاي مالي و بورس<br />

آن را به نحوي فزاينده خفه آرده بود،‏ سرانجام با رآود آامل<br />

مواجه شد و امريكا ديگر نتوانست اقتصاد خود را به <strong>راه</strong><br />

اندازد.‏ سيستمي آه توسط بازارهاي مالي مسموم شده است.‏<br />

رشد اقتصادي در سطحي اندك باقي ماند،‏ آن هم در<br />

شرايطي آه يك سلسله از بنگاهها و شرآتهاي امريكايي در<br />

طول ده 90 به سرمايه گذاريهايي وسيع دست زده و اآنون از<br />

ظرفيت توليد اضافي چشمگيري برخوردار شده بودند.‏ وضعيت<br />

اجتماعي نيز روزيروز وخيمتر شد.‏ دستمزدها ثابت باقي مانده<br />

و بيكاري بطور محسوسي افزايش يافت و بر تعداد لشگر<br />

‏"آارگران فقير"‏ يعني آساني آه عليرغم اينكه آار ميآردند،‏<br />

همچنان فقير بودند افزوده ميشد.‏ بخشي از طبقه متوسط يا از<br />

صحنه اجتماعي محو شد و يا بدليل اينكه آار آنان ديگر<br />

وضعيت بيثبات و شكنندهاي يافته بود در معرض تهديد بيكاري<br />

قرار گرفته بودند.‏ آنها بدهيهاي بالائی براثر خريد اوراق<br />

بورس بالا آورده بودند و اکنون اين اوراق آه در ابتدا<br />

بهرههايي خيره آننده داشت ارزش خود را از دست داده بود.‏<br />

از چند ماه پيش،‏ عامل نهايي فعاليتهاي اقتصادي،‏<br />

يعني مصرف داخلي نيز روزبروز آشكارتر علايم خفگي را<br />

نشان داد.‏ پس از رسواييهاي پرسروصدايي آه گلهاي سرسبد<br />

يا ‏"وردآام"‏ بالا آوردند،‏<br />

صنايع امريكا نظير<br />

اعتماد به سيستم آاهش يافت.‏ زيرا اطلاعات نادرستي در مورد<br />

درآمد و حسابهايش ارائه ميداد.‏<br />

وضع آنچنان سياه بود آه برخي اقتصاددانان آشكارا<br />

از شبح رآود و ‏"دفلاسيون"‏ سخن مي گفته و رآود عظيم دهه<br />

سي را به ياد میآوردند.‏ گرچه وضع هنوز در اين نقطه نبود،‏<br />

ولي گرايش در آن جهت هرچه بيشتر تشديد مي شد.‏<br />

دستگاه رهبري امريكا در اين شرايط لازم ديد سريعا<br />

وارد عمل شود.‏ بويژه آنكه جرج بوش به آارزاهاي انتخاباتي<br />

سال 2004 نزديك ميشد و ميدانست رآود آوتاه مدتي آه در<br />

ابتداي دهه 90 بوجود آمد سرنوشت پدرش را به شكل بدتری<br />

برای او رقم خواهد زد.‏<br />

در مرحله نخست بوش براي مقابله با بحران به<br />

هراقدامي دست زد.‏ هدف از اين اقدامات آه شگردهای<br />

ليبراليس بر آنها حاآم بود،‏ به حرآت درآوردن چرخهاي رشد<br />

و تشويق بازارهاي مالي بود.‏ برنامه هاي وسيع تقليل ماليات<br />

اموال بورسي و سياست آاهش قابل ملاحظه ماليات از<br />

ثروتمندترين ها و بنگاه هاي بزرگ در اين چارچوب به اجرا<br />

درآمد.‏<br />

يكي از اجزاي اين ‏"شوك درماني"‏ افزايش سرسامآور<br />

اعتبارات نظامي بود.‏ در طرح بودجه 2004 آمريكا اعتبارات<br />

پنتاگون آه قبلا در 2003 بطور انفجار آميزي بالار فته بود،‏<br />

مجددا 5.3 درصد افزايش يافت.‏ چنانكه آسر بودجه امريكا را<br />

به 307 ميليارد دلار رساند.‏ رقمي آه ميتواند بسيار بيش از<br />

اين هم باشد،‏ زيرا هزينه هاي جنگ و طبيعتا اداره شرايط پس<br />

از جنگ در آن منظور نشده است.‏ هدف از اين هزينهها آه<br />

سودهاي عظيمي را نصيب بنگاه هاي مجتمع هاي نظامي<br />

صنعتي آمريكا خواهد آرد ، ضمنا روغنكاري چرخ و دندههاي<br />

وال استريت نيز بود.‏<br />

بنابراين،‏ جنگ،‏ آه امكان تزريق وسيع دلار را به<br />

اقتصاد ميدهد،‏ همآهنگي آامل دارد با برنامههاي بالا بردن<br />

رشد اقتصادي و همچنين تقويم انتخاباتي جرج بوش.‏ تمام طرح<br />

بازسازي عراق حتي در آوچكترين جزييات آن از اين منطق<br />

الهام گرفته است.‏<br />

دولت بوش اعلام آرده است آه در مرحله اول تنها به<br />

بنگاههاي آمريكايي،‏ قراردادهايي به مبلغ حداقل ميليون<br />

دلار اعطا خواهد آرد.‏ يكي از شرآتهايي آه براي اين<br />

قراردادها از هم اآنون در نظر گرفته شده شرآت ‏"هالي<br />

بروتون"‏ است آه در مهندسي نفت تخصص دارد و تا سال<br />

ديك چيني،‏ معاون آنوني رييس جمهوري امريكا مدير<br />

آن بود.‏ ديك چيني بدين طريق صحت اين ضرب المثل آه<br />

آس نخارد پشت من چز ناخن انگشت من را اثبات آرد.‏<br />

–<br />

:<br />

900<br />

‏"انرون"‏ (1)<br />

2000<br />

"، يعني


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

37<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

واقعيتي آه همجوشي آامل ميان رهبران سياسي و سرمايهداري<br />

امريكا را بخوبي نشان ميدهد،‏ البته اگر به نشان دادن آن<br />

نيازي باشد.‏<br />

هدف امپرياليسم آمريكايي البته ذخاير عظيم نفتي<br />

عراق نيز هست.‏ چه در درازمدت و چه در آوتاه مدت.‏ آمريكا<br />

در چشم انداز پانزده تا بيست سال آينده مي آوشد ، موقعيت<br />

خود را در قبال اروپا و بويژه اقتصادهای نوظهوري مانند چين<br />

و هند تحكيم بخشد،‏ آشورهايي آه نياز آنان به منابع نفت و گاز<br />

بسيار چشمگير خواهد شد.‏ اين آشورها در موقعيت وابستگي<br />

به آناني قرار خواهند گرفت آه دست بالا را بر روي اين ذخاير<br />

استراتژيك دارند.‏<br />

اما جنگ بحران را تسريع خواهد آرد<br />

اما آاخ سفيد اهداف نزديكتري نيز دارد.‏ هدف آنان<br />

جنگي آوتاه و استقرار سريع يك حكومت دست نشانده آمريكا<br />

در بغداد است.‏ اقتصاددانان اطراف کاخ سفيد تماما بر روي<br />

امكان بازسازي و بكارگيري سريع ماشين نفتي عراق حساب<br />

مي آنند و معتقدند تنها از اين طريق ميتوان بهاي نفت را به<br />

حدود تا دلار رساند.‏ آارفرماهاي آمريكايي تاآيد<br />

ميآنند اگر بهاي نفت بدينسان آاهش يابد خواهند توانست<br />

سريعا ميزان سود خود را افزايش دهند و در نتيجه به نرخ رشد<br />

درهم شكسته آنوني تكاني داده و آن را افزايش دهند.‏ بعبارت<br />

ديگر جنگ جايگزين ظرفيت تجاوزآارانه و ضعيف بازارهاي<br />

مالي شده است.‏ بازارهائی،‏ آه در گرداب گرفتار آمده اند.‏<br />

بالطبع موفقيت اين سناريوي آرماني به هيچوجه از<br />

پيش تضمين شده نيست و آافيست آه ارتش آمريكا با<br />

دشواريهاي بيشتري برخورد آند تا با پيامدهايي درست عكس<br />

آنچه انتظارش را دارد روبرو شود.‏ در اينصورت جنگ به<br />

تشديد وسيع بحران اقتصادی در امريکا خواهد انجاميد و در<br />

بازارهاي بورس،‏ بهاي نفت خام ميتواند افزايشي دوچندان يابد.‏<br />

چنانكه برخي از تحليلگران حتي از بهاي 50 دلار و<br />

حتي بيشتر هم در صورت نامناسب پيش رفتن اوضاع جنگ<br />

سخن گفتهاند.‏<br />

حتي در صورت موفقيت سناريوي يك پيروزي سريع<br />

در عرصه نظامي،‏ تسلط آمريكا بر منابع نفتي عراق،‏ در نهايت<br />

نميتواند تضادهاي بحران سيستمي آه امروز آمريكا متکی به<br />

آنست را حل آند.‏ نه فقط امريكا،‏ بلكه در پشت سر آن اين<br />

تضادها در تمام آشورهايي آه در سالهاي اخير به هنجارهاي<br />

انگلو ساآسون سرمايهداري جهاني شده تسليم شده يا بدنبال آن<br />

آشيده شده اند،‏ تشديد خواهد شد.‏ آاهش هزينه مواد اوليه،‏<br />

پيامدهاي بسيار مخربي دارد،‏ زيرا نابرابريهاي آنوني در سطح<br />

جهان را وسيعا تعميق خواهد آرد و خودتوسعهيابي و<br />

برخورداري از وسايل تجهيز،‏ آموزش و مصرف را در جهان<br />

سوم باز هم با دشواريهاي بيشتري روبرو خواهد آرد.‏ پديده<br />

اي آه بنوبه خود موجب آمبود باز هم بيشتر تقاضا ميشود و<br />

اين خود دقيقا يكي از ويژگيهاي اساسي بحران است.‏ حتي در<br />

خود ايالات متحده،‏ همچون ديگر آشورهاي غرب،‏ مصادره<br />

ثروت از طريق نظامي آردن روابط بين المللي،‏ به افزايش<br />

سرسامآور آسر بودجه عظيمي ميانجامد آه همين امروز نيز<br />

در عرصه آموزش و تعليم وجود دارد.‏ درست همان عرصهاي<br />

آه تكنولوژي نوين بيش از هر چيز ديگر بدان نياز دارد.‏<br />

-----------------------------------<br />

-1<br />

يکی از شرکتهای بزرگ انرژی در امريکاست که<br />

بزرگترين سهامدار آن نيز دبليوبوش است.‏<br />

<br />

کرهشمالی<br />

سنگری که امريکا با فتح<br />

آن به جنگ چين می رود!‏<br />

فصل نامه سياسی تئوريک ‏"دفاتر مارکسيستی"‏<br />

چاپ آلمان در آخرين شماره خود در فوريه سال<br />

مطلبی با عنوان ‏"همدردی با شيطان؟"‏ ‏(اشاره است به ‏"محور<br />

شيطانی"‏ اعلام شده توسط جورج بوش)‏ به قلم دکتر راينر<br />

مقاله ای را منتشر کرده است<br />

ورنينگ<br />

درباره کره شمالی.‏ ورنينگ دانشمند علوم سياسی،‏ جامعه<br />

شناس و متخصص در امور آسيای شرقی و جنوب شرقی بويژه<br />

کره شمالی و جنوبی است.‏ وی ضمن اشاره ای گذرا به تاريخ<br />

روابط ديپلماتيک بين ايالات متحده آمريکا و کره شمالی پس از<br />

جنگ موسوم به ‏"جنگ کره"،‏ به بررسی روابط اين دو کشور<br />

بخصوص در دوران رياست جمهوری بيل کلينتون و جورج<br />

دابليو بوش پرداخته است.‏ ورنينگ در مقاله خود می نويسد:‏<br />

اولين درگيری<br />

‏«جنگ کره<br />

نظامی ‏"داغ"‏ در دوران ‏"جنگ سرد"‏ بود.‏ اين جنگ تاثيرات<br />

خود را به شکل تقسيم کشور برجای گذاشت.‏ با وجود گذشت<br />

بيش از يک دهه از پايان بلوک بندی شرق و غرب،‏ آنچه<br />

بعنوان ‏"منطقه غيرنظامی شده"‏ شناخته می شود،‏ در حقيقت<br />

يک خط مرزی به طول 240 کيلومتر است که از ميان شبه<br />

جزيره کره گذشته و در سطح جهان يگانه خط مرزی است که<br />

ازنظر نظامی به شديدترين نحو کنترل می شود.‏ در دو طرف<br />

اين خط مرزی بيش از يک ميليون سرباز مستقر شده اند،‏<br />

هم<strong>راه</strong> با نفر نيروهای ويژه نظامی ايالات متحده<br />

مستقر درجنوب...‏<br />

رسانه های غربی،‏ بويژه رسانه های خبری<br />

ايالات متحده از همان ابتدای بنيانگذاری کره شمالی در نهم<br />

سپتامبر سال 1948، پيوسته مراسم تشريفاتی تبليغاتی و<br />

ايدئولوژيکی بزرگداشت ‏"رهبر محبوب"‏ را که يادآور رژه<br />

2003 در<br />

(1950-1953)<br />

(Reiner Werning)<br />

37500<br />

40 تا<br />

20<br />

15


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

38<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

های پرولتری دوران انقلاب فرهنگی در چين در دهه 60 است<br />

بهانه قرار داده و ماشين عظيم تبليغاتی خود را عليه آن کشور<br />

به <strong>راه</strong> انداختند.‏ گاه کره شمالی را ‏"گولاک شرق دور"‏<br />

‏"ورشکسته اقتصادی"‏ ، گاه آن را ‏"کشور ياغی خطرناک"‏ و<br />

گاه عضو ‏"محور شرارت ‏(شيطانی)"‏ ناميدند...‏ و بدين سان<br />

جنگ سرد نه تنها شيوه درک مردم را بخصوص در کشورهای<br />

غربی تحت تاثير قرار داد،‏ بلکه درصدد جا انداختن سناريوهای<br />

پست کمونيستی ‏"پايان تاريخ"‏ ‏(فرانسيس فوکوياما)‏ و ‏"جنگ<br />

تمدنها"‏ ‏(ساموئل پ.‏ هانتيگتون)‏ بود؛ آنچنان که گويا کشورهای<br />

‏"کند ذهنی"‏ مثل کره شمالی با ‏"ارتباطات کنفوسيوسی <br />

اسلامی"‏ ‏(به نقل از ‏"جنگ تمدنها"‏ ساموئل هانتينگتون)‏ قادر<br />

به يادگيری و اصلاح اشتباهات نبوده و خطری برای صلح و<br />

دمکراسی جهانی می باشند...‏<br />

در حال حاضر از پيونگ يانگ بعنوان ‏"گانگستر<br />

هسته ای"‏ ياد شده و بويژه براساس گزارشات شبکه خبری<br />

CNN و با ايجاد هيستری در داخل و جو سازی سياسی در<br />

خارج اينگونه وانمود می شود که گويا کره شمالی در نيروگاه<br />

هستهای ‏"يونگ بيون"‏ قادر به توليد پلوتونيوم در جهت اهداف<br />

نظامی و ساخت سلاح اتمی است.‏ اين تبليغات چنان پيش برده<br />

میشود که گوئی کره شمالی بدين ترتيب امنيت و صلح را نه<br />

تنها بر روی شبه جزيره و در آسيای شرقی،‏ بلکه در سراسر<br />

جهان به خطر می اندازد.‏<br />

طبيعی است که موضعگيری های دولت کره<br />

شمالی در مقابل اين اظهارات بخصوص اگر با اظهار نظرهای<br />

تند نسبت به سياستهای ايالات متحده هم<strong>راه</strong> باشد در دور<br />

ديگری از تبليغات توسط همان شبکههای خبری مورد استفاده<br />

قرار میگيرند.‏ هر چند اگر اقدامات و تحريکات ايالات متحده<br />

موجب اين عکس العمل های تند شده باشد،‏ مانند افزايش تعداد<br />

نيروها و پايگاههای نظامی آمريکا در خط مرزی بين دو<br />

کره...»‏<br />

در بخش ديگری از اين مقاله،‏ ورنينگ مینويسد:‏<br />

‏«با وجود اينکه دولت کلينتون هر از چند گاهی<br />

کره شمالی را متهم به ‏"ياغی"‏ بودن می کرد،‏ اما از سال<br />

1994 اين دولت با انجام اقدامات پشت پرده در صدد بود با<br />

دادن يک سری امتيازات سياسی ديپلماتيک به پيونگ يانگ<br />

رابطه ايالات متحده و کره شمالی را بهبود بخشد بطوری که<br />

سئول بويژه پس از روی کار آمدن ‏"کيم دِی يونگ"‏ در فوريه<br />

سال 1998 با در پيش گرفتن ‏"سياست آفتاب تابان"‏ در مقابل<br />

پيونگ يانگ،‏ در جهت بهبود روابط دست به اقداماتی زد.‏<br />

اقداماتی که با وجود تفاوتهايی که در محاسبات و انتظارات<br />

ايالات متحده و کره جنوبی وجود داشت - بويژه در چند ماه<br />

پايانی دولت کلينتون-‏ نقطه مشترک در انجام اين اقدامات يک<br />

محاسبه سياسی بود.‏ بموجب اين محاسبات،‏ گويا در درازمدت<br />

يک کره شمالی ‏"تا حدودی"‏ با ثبات که از نظر مالی وابستگی<br />

هايی داشته باشد برای امنيت و نظم منطقه بهتر است.‏ کره<br />

جنوبی بويژه در چند سال گذشته يکی از طرفداران تئوری<br />

‏"کشور ياغی"‏ شده است،‏ البته بدلايل پراگماتيک و مالی:‏<br />

اتحاد دو کره<br />

از زمانی که برای کره جنوبی روشن شد که<br />

اتحاد دو کره،‏ با توجه به اختلاف فاحش سقف توليد ناخالص<br />

ملی دو کشور ‏(در کره شمالی برابر پائين تر از کره<br />

جنوبی)‏ در برگيرنده مخارج عظيمی است و قابل مقايسه با اين<br />

اختلاف سقف بين دو آلمان در زمان اتحاد نيست ‏(سقف توليد<br />

ناخالص ملی در آلمان غربی در آن زمان 8 برابر اين سقف در<br />

آلمان شرقی بود)‏ و بويژه پس از بحران اقتصادی در سال<br />

که کشور را با مشکلات عظيم اقتصادی دست به<br />

گريبان کرد،‏ ظاهرا کره جنوبی ديگر مايل به بلعيدن يک چنين<br />

لقمه ای نبود...‏<br />

در دوران رياست جمهوری بيل کلينتون قرار بر<br />

اين بود که در مقابل صرف نظر کردن کره شمالی در استفاده<br />

از نيروگاه هسته ای ‏"يونگ بيون"‏ که بنا بر اظهارات منابع<br />

کره شمالی از آن صرفا در امور غير نظامی و در تامين<br />

انرژی استفاده می شود و تا کنون هيچ مدرکی دال بر استفاده<br />

نظامی از آن ارائه نشده است-‏ ايالات متحده موظف به انجام<br />

يکسری تعهدات در مقابل آن کشور شود.‏<br />

اين کشور بويژه بدنبال محاصرههای اقتصادی<br />

طولانی و بلايای طبيعی،‏ قحطی و خشکسالی مردمش در<br />

شرايط بسيار بد اقتصادی بسر می بردند.‏ متاثر از همين بحران<br />

اقتصادی و خشم طبيعت آنها به کمک های مالی و تکنولوژيکی<br />

نيازمند بودند.‏ از جمله نيازمندی های تکنولوزيکی انتقال دو<br />

رآکتور 1000 مگاواتی آب سبک تا سال ايالات<br />

متحده موظف بود تا تحويل نهايی اين دو رآکتور سالانه<br />

هزار تن نفت سنگين و ذغال سنگ به ارزش 4،6 ميليارد دلار<br />

به کره شمالی صادر کند...‏<br />

آنچه که تا آغاز سال 2001 از آن خوشبينانه با<br />

عنوان پروسه تشنج زدايی مابين ايالات متحده و کره شمالی ياد<br />

می شد،‏ با روی کار آمدن دولت جورج بوش خاتمه يافت.‏ بوش<br />

کره شمالی را ‏"يک فاکتور تهديد کننده در آسيای شرقی"‏ اعلام<br />

داشت.‏<br />

به دنبال اين اظهارات،‏ نه تنها به وعده های داده<br />

شده عمل نگرديد،‏ بلکه سياست های کهنه در مورد کره شمالی<br />

از سر گرفته شد.‏ در چارچوب دکترين نظامی جديد ايالات<br />

متحده که هسته مرکزی آن تمرکز بر روی آسيا تنظيم شده،‏ بايد<br />

‏"سياست تقابل"‏ جديد بارديگر فعال شود.‏<br />

طبقه بندی جمهوری خلق چين بعنوان ‏"قدرت در<br />

حال رشد"‏ ‏(به نقل از کوندوليسا رايس،‏<br />

‏(بقيه را در ص 47 بخوانيد)‏<br />

500<br />

2003 بود.‏<br />

20<br />

1997<br />

،


یها<br />

<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

39<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

اشاره-‏ غروب روز انفجار برجهای تجارت جهانی در نيويورک،‏ يکی از سخت ترين ساعات تصميم هيات سردبيری<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> برای تحليل اين حادثه و صدور بيانيه ای در اين ارتباط بود.‏ بی شک همه احزاب و سازمانهای سياسی ايران<br />

و جهان تفسير خود را پيرامون اين حادثه منتشر میکردند و هيات سردبيری و سياسگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> نيز با همين<br />

انگيزه رايزنی خود را با اعضای اين هيات در کشورهای مختلف سازمان داد.‏ آنچه را در زير می خوانيد اطلاعيه<br />

ايست که در پايان اين رايزنی و در پايان روز 11 سپتامبر تنظيم و منتشر شد.‏ اين موضع گيری واکنش های مختلفی<br />

را در پی داشت،‏ که همه آنها تائيدآميز نبود.‏ نه تنها تائيدآميز نبود،‏ بلکه اساسا با چنين برداشتی مخالفت داشت و حتی<br />

از ما سند و مدرک چنين برداشتی از حادثه راطلب کردند!‏ سير حوادث نشان داد که آن مشی و نگرش <strong>توده</strong>ای که به<br />

هيات سردبيری و سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> جسارت تنظيم بيانيه زير را داد به خطا نرفت و به بيانيه ای تاريخی تبديل<br />

شد.‏<br />

<strong>راه</strong><strong>توده</strong><br />

دوره دوم<br />

11 سپتامبر 2001<br />

اطلاعيه<br />

آنچه در نيويورك و واشنگتن گذشت<br />

‏"رايشتاك"‏<br />

21 است!‏ قرن<br />

خطر حمله نظامی<br />

امريكا جدی<br />

است!‏<br />

سازماندهندگان واقعی بزرگترين حادثه تروريستی در امريكا را،‏ در حاآميت متجاوز امريكا بايد<br />

جستجو آرد!‏<br />

عمق جنايت و ابعاد تلفات حادثه نيويورك و واشنگتن نشان ميدهد آه دولت نيمه نظامی امريكا،‏<br />

تدارك خونينترين ماجراجوئي نظامی را در اطراف ايران و حتی خود ايران ديدهاست.‏<br />

21 شهريور<br />

11 سپتامبر<br />

بامداد سه شنبه 2001 در امريكا،‏ برابر با غروب سه شنبه 1380 بزرگترين و<br />

مهيبترين عمليات تروريستی در شهرهای نيويورك و واشنگتن هزاران آشته و مجروح بر جای گذاشت!‏<br />

شبكههای عظيم تلويزيونی جهان،‏ آه مرآز رهبری و هدايت آنها در امريكا و انگلستان است،‏ حيرتآورترين<br />

فيلمهای مربوط به اصابت هواپيماهائی آه گفته ميشود ربوده شدهاند(!)‏ با ساختمانهای عظيم مرآز تجارت و وزارت<br />

دفاع امريكا در نيويورك را پخش آردند.‏ تمام خبرگزاريها و ايستگاههای راديوئی جهان نيز،‏ در پی آن گزارشهای<br />

گوناگونی را پيرامون اين رويداد پخش آردند.‏ در نخستين واآنشها،‏ چند سناتور امريكائی انگشت اشاره را به طرف<br />

ايران گرفتند و سپس موج تبليغات پيرامون دست داشتن طلبهای دستآموز سازمانهای جاسوسی انگلستان و امريكا<br />

بنام ‏"اسامه بن لادن"‏ در افغانستان،‏ به اتهام دست داشتن در اين عمليات شروع شد.‏ طلبهای مامور،‏ در گوشه ازآشور<br />

ويران شدهای آه حتی خطوط تلفنی منظمی هم ندارد!‏ چه رسد به توانی در حد حمله نظامی به وزارت دفاع امريكا!‏<br />

به اين ترتيب،‏ در اندك فاصلهاي،‏ جهان با حادثهای روبرو شد،‏ آه نخستين جمعبندی آن از زبان ‏"جورج<br />

بوش"،‏ رئيس جمهور امريكا خطاب به مردم اين آشور چنين بود:‏ مردم امريكا!‏ به ما حمله تروريستی شدهاست.‏ من<br />

به ارتش امريكا در سراسر جهان اعلام آمادهباش آردهام و به مردم امريكا قول ميدهم آه انتقام اين عمليات را خواهم<br />

گرفت!»‏<br />

اين حادثه و سخنان رئيس جمهور امريكا را بايد تكرار ‏"رايشتاك"‏ ‏(به آتش آشيدن پارلمان آلمان و ظهور<br />

فاشيسم هيتلری در اين آشور)‏ و سخنرانی تاريخی هيتلر به همين مناسبت ، درآغاز قرن 21 تلقی آرد؟ آيندهای نه<br />

چندان دور پاسخ اين سئوال را در برابر ديدگان حيرتزده مردم جهان قرار خواهد داد.‏<br />

»


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

40<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

هيچ عقل سليمی نميتواند از اين رويداد نتيجهای جز اين بگيرد،‏ آه رويداد امروز،‏ 11 سپتامبر در نيويورك،‏<br />

سرآغاز فصل جديدی در تاريخ تجاوزات نظامی ايالات متحده در سراسر جهان و در درجه نخست منطقه خاورميانه و<br />

خليج فارس خواهد شد!‏ سازماندهنده اين رويداد را نيز بايد در خود سازمانهای اطلاعاتي،‏ گروهبنديهای مافيائي-‏<br />

صهيونيستی امريكا جستجو آرد.‏ آسانی آه با مردم آشور خود چنين آردند و ميآنند،‏ برای مردم جهان خوابهائی<br />

هولناكتر ديدهاند.‏ همانگونه آه هيتلر رايشتاك آشور خويش را به آتش آشيد تا حمله نظامی به آشورهای اروپائی را<br />

تدارك ببيند!‏ ضمن محكوم آردن هر نوع عمل تروريستی در سراسر جهان و از جمله حادثه نيويورك،‏ ابراز همدردی<br />

با قربانيان اين رويداد تروريستی در امريكا،‏ زمانی آامل و واقع بينانهاست،‏ آه واقعيت مربوط به انگيزههای اين<br />

رويداد و آيندهای آه بر مبنای آن ميخواهند برای جهان رقم بزنند نيز با صراحت گفته شود.‏<br />

بحران اقتصادی رو به تشديد امريكا،‏ رقابتهای انكار ناپذير بين اروپا و امريكا و خوی تجاوزگرانه<br />

امپرياليسم امريكا،‏ ميرود تا از دل رويداد 11 سپتامبر نيويورك و واشنگتن جنايات و تجاوزات نظامی بزرگی را<br />

بيرون آورد!‏<br />

بدنبال سخنان ‏"جورج بوش"‏ رئيس جمهور امريكا،‏ خبرگزاريها و حتی برخی مقامات امريكا از آشورهای<br />

ايران،‏ عراق،‏ ليبي،‏ فلسطين و افغانستان بعنوان آشورهای حامی تروريسم نام بردهاند.‏ ماجراجوئيهای نظامی جديد<br />

امريكا،‏ آه مقدمات آن بسرعت و از هر نظر ف<strong>راه</strong>م ميشود،‏ در حقيقت امر و در راس همه آشورهای نام برده شده<br />

در بالا ‏"ايران"‏ را هدف گرفتهاست؛ حتی اگر بخشی و يا تمامی خاك افغانستان هم به بهانه مقابله با حكومت طالبان به<br />

اتهام دست داشتن در رويداد اخير نيويورك و واشنگتن اشغال شود،‏ هدف نهائی از اين اشغال نظامي،‏ در نهايت امر<br />

‏"ايران"‏ است،‏ آه در اين صورت از سه طرف در محاصره نظامی امريكا قرار خواهد گرفت.‏ از سوی نيروهای<br />

امريكا و ناتو در شمال عراق،‏ توسط نيروهای نظامی امريكا در خليج فارس و سپس از طريق افغانستان و اين در<br />

حالی است آه هيج نوع امنيت نظامی را از طريق مرزهای پاآستان و ترآيه-‏ حتی جمهوری آذربايجان-‏ نبايد انتظار<br />

داشت!‏<br />

آنچه آه بتدريج چشمها به روی آن باز ميشود،‏ همان است آه در حاشيه آنفرانس سران 7 آشور بزرگ<br />

صنعتی در سوئد از سوی امريكا به آن اشاره شد و در آنفرانس همين آشورها در ايتاليا نيز تكرار شد.‏ ‏(مراجعه آنيد<br />

به سرمقاله <strong>راه</strong><strong>توده</strong> شماره 109)<br />

زمينههای چنين خيزهای بلندی از سوی امريكا عليه تماميت ارضی ايران را دستهای نه چندان پنهان آسانی<br />

در داخل آشور ما ف<strong>راه</strong>م ساخته و ميسازند،‏ آه در تمام سالهای اخير،‏ بيشترين تلاش را برای بياعتبار آردن آراء<br />

مردم،‏ بياعتنائی به خواست عمومی مردم ايران برای تحولات،‏ مقابله با ميليونها جوان آشور،‏ نااميد ساختن مردم از<br />

امكان تحولات از درون و حاشيه حاآميت و تقويت اميد به خارج از آشور در ميان اقشاری از مردم تقويت آردند!‏<br />

ستون پنجم دشمن را،‏ نه در صفوف مردم،‏ نه در صفوف ملي-‏ مذهبيها،‏ نه در صفوف چند ده روزنامه نگار،‏ نه در<br />

مجلس ششم،‏ نه در ميان ياران و همكاران نزديك محمدخاتمي،‏ بلكه در صفوف آن دسته از ‏"خودي"ها بايد جستجو<br />

آرد،‏ آه يگانه مشروعيت دولت،‏ يعنی آراء مردم را در اين سالها به هيچ گرفتند و با ادامه ماجراجوئيهای گذشته،‏<br />

زمينههای دخالت نظامی در امور داخلی آشور را گام به گام ف<strong>راه</strong>م ساختند.‏<br />

سناريوئی آه امريكا از صبح 11 سپتامبر اجرای آن را شروع آرد،‏ ميرود تا با استفاده از تجربه<br />

يوگسلاوي،‏ ابتدا در بخشی از يك منطقه و به بهانه مقابله با تروريسم جهانی نيروی نظامی مستقر سازد و سپس طرح<br />

تبديل ايران به موزائيك های آوچك را به اجرا گذارد.‏<br />

يگانه <strong>راه</strong> خنثی سازی اين توطئه عظيم،‏ نه اتكاء به نيروهای نظامی و تجهيزات نظامي،‏ بلكه<br />

به جلب حمايت ملی است و اين نيز ممكن نيست،‏ مگر با آوتاه سازی قاطع دست آنهائی آه در تمام<br />

سالهای اخير آوشيدهاند مردم ايران را از صحنه سياسی آشور خارج ساخته و قدرت مافيائی خود<br />

را،‏ حتی به قيمت تحميل جنگ داخلی و يا تجزيه خاك ايران حفظ آنند!‏<br />

شورای سردبيری و سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

21 شهريور 1380<br />

11 سپتامبر 2001


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

41<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

امريکا وانگليس از اپريل 2003 تا نوامبر 2004<br />

طرح بیثبات سازی ايران را سرعت خواهند بخشيد<br />

ايران وارد سال<br />

سرنوشت ساز شد!‏<br />

حملات موشکی و پروازهوائی بر فراز ايران در روزهای<br />

اخير،‏ اشتباهات نظامی نيست،‏ بلکه يک طرح حساب شده<br />

برای ارزيابی توان نظامی ايران است!‏<br />

امريکا و انگليس به جمهوری اسلامی اخطار کرده اند که<br />

بهيچ وجه در جبهه شرقی جنگ عراق دخالت نکند.‏<br />

عمليات آزاد سازی ايران،‏ که ماموران سيا در ايران و اطراف<br />

ايران مشغول تدارک آن هستند از استراتژی و تاکتيک عمليات<br />

کشتار عراق پيروی خواهد کرد.‏<br />

هنگامی که عراق با موافقيت به اشغال درآيد،‏ رسانهها متوجه<br />

ايران و اين دعوا خواهند شد!‏<br />

نقل از بولتن سياسی<br />

(1)John Stanton<br />

24 Counter Punch مارچ 2003<br />

ترجمه ‏:افشين<br />

آيا صليبیها برای تهاجمی ديگر در سال 2004 آماده<br />

میشوند؟<br />

در حاليکه کشتار مردم در عراق ادامه دارد،‏ ايالات<br />

متحده چشم به طعمه اصلی دوخته است:‏ جمهوری اسلامی<br />

ايران.‏<br />

حتی اگر<br />

به گفته ‏"ريچارد پرل"‏ و<br />

سوريه هدف بعدی اين ‏"پاکسازی"،‏ يعنی استراتژی جديد برای<br />

امنيت منطقه باشد،‏ اين ايران است که مورد نظر آنهاست.‏ در<br />

نظر آنها اکنون زمان تلافی سرنگونی شاه و به قدرت رسيدن<br />

آيت االله خمينی در دهه 1970، اشغال سفارت امريکا،‏ بحران<br />

گروگانها،‏ شکست عمليات ‏"نجات گروگان ها"‏ ‏(طبس)‏ که<br />

شهرت ارتش امريکا را زير سئول برد و سالها عمليات متناوب<br />

تروريستی بين ايران و ايالات متحده است ‏(برای مثال<br />

سرنگونی هواپيمای مسافربری ايران توسط ناوگان امريکا و<br />

حمله به نيروهای امريکائی و غيره)،‏ در حقيقت آنچه منجر به<br />

جنگ ايران و عراق و تنفر از ايالات متحده در منطقه تا به<br />

امروز شده است،‏ ريشه در دخالت و مسئوليت سيستمهای<br />

اطلاعاتی امريکا،‏ انگليس و اسرائيل در سال در<br />

سرنگونی حکومت دکتر مصدق دارد.‏<br />

اين سازمانهای اطلاعاتی مجددا در سال<br />

چنين حمايتی را با دخالت در برکناری نخست وزير ‏"قاسم"‏ در<br />

عراق مرتکب شدند ‏(در اين واقعه صدام حسين 25 ساله نقش<br />

کليدی داشت)‏ از عواقب اين امر نيز بروز جنگ عراق با ايران<br />

و کويت و تنفر روزافزون از ايالات متحده بود.‏<br />

در سال 2003 نيز ظاهرا قضيه تغييری نکرده و باز<br />

اقتصاد محور تمام اين تحولات است.‏ در دهه<br />

امريکا و انگليستان نگران ملی گرائی و حاکميت مردم بر توليد<br />

نفت در ايران و عراق بودند و امروز نيز همين بحث است.‏<br />

ايالات متحده تقريبا 30 درصد توليد انرژی جهان را<br />

به تنهائی مصرف می کند.‏ اين درحالی است که تنها<br />

جمعيت جهان در امريکا زندگی می کند.‏<br />

‏"گورگی کنن"‏ در سال 1948 چنين می گويد:‏<br />

ما 50 درصد ثروت جهان را در دست داريم،‏ در<br />

حالی که فقط ‎2‎ر‎6‎ درصد جمعيت جهان را در خود جای<br />

دادهايم.‏ در اين وضعيت کار اصلی ما ايجاد يک سری روابط<br />

است که بتوانيم چنين اختلافی را حفظ کنيم.‏ برای اين منظور<br />

بايد احساسات را کنار بگذاريم...‏ بايد تفکر در باره حقوق بشر،‏<br />

بالا بردن سطح استانداردهای زندگی ومردم سالاری را متوقف<br />

کنيم.."‏<br />

ايالات متحده و اروپای غربی کاملا به اين نصيحت<br />

عمل کرده و باعث چنين آشوبی در خاورميانه و خليج فارس<br />

هستند.‏<br />

امريکا،‏ انگليس،‏ اسرائيل،‏ فرانسه و ساير دول<br />

اروپائی بيشتر از 50 سال است،‏ که از طريق عوامل نظامی،‏<br />

حملات هوائی و تبليغات مسموم سعی در تعويض يا سرنگونی<br />

رهبران و حکومتهای منطقه داشته و بدين ترتيب در آنچه که<br />

آن را ‏"پيشگيری از وقوع"‏ نام میدادند دخالت داشتهاند.‏ و باز<br />

هم اين سئوال احمقانه را می پرسند که ‏"چرا آنها از ما<br />

متنفرند؟"‏<br />

1950 و 1960<br />

5 درصد<br />

"<br />

جنايتکاران جنگی امريکا در مقام عمل<br />

ديک چينی،‏ پل ول ويتز،‏ دونالد رامسفلد،‏ ريجاد<br />

آرميتاژ،‏ اليوت آبرامز،‏ زلمای خليل زاد و ساير جنايتکاران<br />

جنگی نگران سرو سامان گرفتن امور در ايران هستند.‏<br />

اينک نوبت ايران است که مورد هدف عمليات ‏"شوک<br />

و بهت"‏ امريکا قرار گيرد.‏ اصطلاحی که توسط ‏"هالان<br />

اولمان"‏ که خود يک جنايتکار جنگی است ابداع شد.‏ اولمان<br />

نويسنده واشگتن تايمز است و مشاور ارشد مرکز مطالعات<br />

استراتژيک و بين الملل.‏ جائی که نطفه امنيت داخلی امريکا در<br />

آنجا بسته شد.‏<br />

از تا مارچ فضای ايران توسط<br />

موشکها و جنگ افزارهای امريکا مورد تجاوز قرار گرفت.‏<br />

امريکا به مراکز صنعت نفت ايران در خرمشهر و آبادان حمله<br />

کرد.‏ اين مناطق فاصله زيادی با جزيره فاو که در کنترل<br />

نيروهای کويتی،‏ امريکائی و انگليسی است و همچنين بندر ‏"ام<br />

القصر"‏ در دهانه شط العرب که از آن ميلياردها بشکه نفت خام<br />

به سوی امريکا،‏ انگليس و ژاپن حمل می شود ندارد.‏<br />

پالايشگاه و انبارهای نفت آبادان هدفهای اوليه بودند.‏<br />

کسی در اين عمليات کشته نشد،‏ ولی مجروحانی در پی داشت.‏<br />

بمب افکنهای امريکائی و انگليسی همچنين بر روی روخانه<br />

اروند رود ايران،‏ در مسير خود به عراق گشت زدند.‏<br />

2003<br />

24<br />

21<br />

1963<br />

1953<br />

"Danglas Feith"


<strong>123</strong><br />

http://www.rahetude.de 1382<br />

42<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

مقامات رسمی ايران به اين تجاوزات اعتراض کرده<br />

اند،‏ اما بی ثمر بوده است.‏<br />

مقامات پنتاگون گفتهاند اينها موشکها و بمبهای<br />

‏"سرگردان"‏ بودهاند.‏ اين امری غير محتمل است.‏ به نظر می<br />

رسد اين حملات بخشی از برنامه از پيش طراحی شده<br />

فرماندهان ارتش امريکا برای آزمون توان دفاع هوائی ايران<br />

در صورت بروز تهاجم باشد.‏ تهاجمی که اگر جورج دبليو<br />

بوش در سال بازهم به مقام رياست جمهوری برسد<br />

جدی تر انجام خواهد گرفت.‏<br />

آنها به ايران اخطار جدی داده اند که در آنچه اينک<br />

‏"فضای عملياتی"‏ امريکا-‏ انگليس و کويت در جنوب شرقی<br />

عراق خوانده می شود دخالت نکند.‏<br />

2004<br />

برنامه های حمله به ايران<br />

2004<br />

بين اپريل 2003 تا نوامبر امريکا،‏ انگليس و<br />

اسرائيل عمليات عدم ثبات در ايران را سرعت خواهند بخشيد و<br />

با <strong>راه</strong> اندازی يک جنگ تبليغاتی در دنيا،‏ رهبری سياسی و<br />

نظامی ايران را کم اهميت و حقير نشان خواهند داد.‏ آنها در<br />

افکار عمومی امريکائیها،‏ ايرانی را ترسيم خواهند کرد که<br />

درگير مناقشات داخلی و هرج و مرج است.‏ رسانههای تبليغی<br />

به سراغ بحران گروگانگيری ايران بين سالهای<br />

خواهند رفت و آن را برای امريکائیهای تشنه جنگ زنده<br />

خواهند کرد.‏ اين هم<strong>راه</strong> خواهد بود با تصاويری از آيت االله<br />

خمينی و هم<strong>راه</strong>انش که ساواکی های دوران شاه را اعدام يا<br />

تيرباران می کنند.‏<br />

فيلم هائی چون ‏"بدون دخترم هرگز"‏ که ايرانيان را<br />

چون ‏"نيروهای شيطان"‏ به تصوير می کشند در تمام شبکهها<br />

پخش شده و رضا پهلوی پسر شاه سابق ايران به تناوب در<br />

ظاهر<br />

خواهد شد.‏<br />

تصاويری از بمب گذاری 1983 در مقر تفنگداران<br />

امريکائی در لبنان که گفته می شود توسط حزب االله،‏ گروه<br />

تحت حمايت ايران صورت گرفته بر روی آنتن خواهد رفت.‏<br />

بطور خيلی اتفاقی!‏ در 2003 در واشنگتن<br />

خانواده های قربانيان مقر تفنگداران دريائی امريکا در لبنان<br />

عليه ايران اقامه دعوی کرده و ادعای 2 ميليارد دلار خسارت<br />

کردند.‏<br />

به نقل از واشنگتن پست قاضی محلی امريکا بنام<br />

‏"رويس لمبرت"‏ رای خود را چنين صادر کرد:‏<br />

بازماندگان و اعضای خانواده قربانيان می توانند با<br />

استناد به قانون 1996 که اجازه میدهد شهروندان امريکا عليه<br />

دوستان حامی تروريسم اقامه دعوی کنند،‏ ايران را محکوم<br />

نمايند.‏ ارتش امريکا می تواند هر آنچه از اين دشمنان در<br />

امريکا باقی مانده ضبط کند...‏ هرگونه تعلل در اين زمينه<br />

کشورهای حامی تروريزم را تشويق به هدف قرار دادن پرسنل<br />

نظامی غير درگير در جنگ می کند.‏<br />

صدها عضو خانواده قربانيان در روز اول دادگاه<br />

برای ادای شهادت وارائه مدارک دال بر نقش ايران در اين<br />

واقعه حاضر شدند.‏ ايران هيچ نماينده ای به دادگاه نفرستاد."‏<br />

هنگامی که عراق با موافقيت به اشغال در آيد،‏<br />

رسانهها متوجه ايران و اين دعوا خواهند شد!‏<br />

آيا چارهای هست؟<br />

-1<br />

-2<br />

به نقل از برخی منابع،‏ هم اينک نيروهای اطلاعاتی<br />

در ايران و اطراف آن مشغول هستند.‏ تيمهای ويژه<br />

عملياتی امريکا،‏ انگليس و استراليا خارج از افغانستان و کويت<br />

و ايالت عراق امريکا ‏(نامی که احتمالا برای شمال عراق<br />

انتخاب شده)،‏ ماههاست که مخفيانه بر روی ايران کار می<br />

کنند.‏ اکنون ايران خود را در محاصره همه سويه توسط<br />

نيروهای حامی امريکا و انگليس می بيند.‏<br />

عمليات آزاد سازی ايران نيز از استراتژی و تاکتيک<br />

عمليات کشتار عراق پيروی خواهد کرد.‏<br />

ايران چند <strong>راه</strong> بيشتر ندارد:‏<br />

سرعت بخشيدن به برنامههای عمليات اتمی و يک<br />

آزمايش موفق از توان اتمیاش می تواند تهاجم<br />

امريکا را به تاخير بياندازد.‏<br />

قرار گرفتن در جبهه جديد کشورهای مخالف امريکا<br />

متشکل از روسيه،‏ هند،‏ فرانسه،‏ آلمان و چين.‏<br />

و آخرين گزينه:‏ خلع سلاح يا تبعيد!‏<br />

CIA<br />

فرمانده صليبی قرن 21، يعنی جورج دبليو بوش و<br />

ميشل لدون،‏ مشاور او به مبارزه يهودی-‏ مسيحی عليه<br />

اسلام که به اعتقاد آنان دينی غير مشروع و خطرناک است<br />

و سر <strong>راه</strong> استخراج نفت قرار گرفته اعتقاد دارند.‏<br />

عمليات جاری در منطقه چيزی جز ادامه جنگهای<br />

صليبی قرن لدون حرف اصلی خود را قبل از<br />

تهاجم به عراق اينگونه بيان کرد:‏<br />

به اميد خدا روز رستاخيز و آزادی برای خاورميانه و<br />

مردم زجر کشيده عراق،‏ سوريه،‏ ايران و عربستان<br />

سعودی فرا رسيده است!"‏<br />

اما آنگونه که احمد فاروقی در ‏"آسيا تايمز"‏ می<br />

نويسد،‏ اين تنها دوباره سازی تاريخ است:‏<br />

دنيای عرب به خوبی سخنان ژنرال انگليسی ‏"آلن<br />

بای"‏ در هنگام ورود به اورشليم در<br />

به ياد می آورد که گفت:‏ جنگ صليبی اينک به پايان<br />

رسيد.‏ همينطور مضمون جملات ژنرال فرانسوی ‏"هاری<br />

گراند"‏ را وقتی در جولای وارد دمشق شد،‏<br />

فراموش نخواهد شد.‏ او در حالی که با پا به مقبره صلاح<br />

الدين در کنار مسجد اعظم می زد گفت:‏ بيدار شو صلاح<br />

الدين!‏ ما برگشتيم.‏ حضور من در اينجا نشانه پيروزی<br />

‏"صليب"‏ بر ‏"هلال ماه"‏ است."‏<br />

به همين تقدير رجز خوانیهای جورج دبليو بوش و<br />

تونی بلر در 100 سال ديگر نيز از ياد نخواهد رفت.‏<br />

جان استان تون اهل ويرجينيا و متخصص امنيت ملی<br />

در امريکاست.‏<br />

9 دسامبر 1917 را<br />

1920<br />

11 نيست.‏<br />

"<br />

*<br />

"<br />

1978-1980<br />

C.N.N - A.B.C – N.B.C – C.B.S – FOX- P.B.S<br />

17 مارچ<br />

"


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

43<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

احسان طبری:‏<br />

ارثيه ادبی ما<br />

*<br />

*<br />

رستاخير ايران<br />

با نبرد عليه جهالت گستران<br />

و خرافه پرستان آغاز می شود<br />

ايران نيازمند يك رستاخيز عميق و وسيع مادی و معنوی است.‏ نياز مهم و مرآزی و تاريخی ميهن ما چنين است و بهمين جهت در<br />

عرضه داشت ارثيه ادبی ايران به جامعه،‏ بايد اين نياز تاريخی را آنی از نظر دور نداشت.‏<br />

شادروان احمد آسروی آه شيفته اعتلای ميهن خود بود؛ اين نكته را دريافته بود و به نبرد با فرهنگ نيرنگ آميز<br />

عصر برخاسته بود.‏ خطای او در آنجا بود آه متفكران بزرگ گذشته ما را آه با جانی پر درد و دلی پرسوز بسود<br />

انسانيت انديشيده و قلم زده بودند به ناروا بباد ناسزا گرفت.‏<br />

برخی از قوانين علوم ادبی و بلاغي ‏(رتوريك)‏ را فلاسفه يونان و<br />

بويژه ارسطو تدوين و تنظيم آرده بودند و برخی ديگر بوسيله<br />

ادب شناسان عرب و ايرانی و بويژه ايرانی تنظيم گرديده بود.‏ از<br />

آنجمله در قرنهای پنجم وششم برخی از ايرانيان مانند عبدالقادر<br />

جرجاني،‏ جاراله زمخشری لغوی و مفسر معروف شمس قيس<br />

رازي،‏ رشيدالدين وطواط و ديگران با سعی و استقصاء آامل<br />

رشتههای مختلف علوم ادبی را مدون آردند و آنرا به اوج ممكن<br />

آن زمان رساندند.‏<br />

نبايد اين سنن پرمايه ايرانی ادب شناسی و نقد ادبی را<br />

بكلی ترك گفت و به مغاك فراموشی افكند،‏ ولی خطاست اگر<br />

تصور شود تنها بكمك آن ضوابط و قواعد فرسوده ميتوان به يك<br />

تحليل و نقد ادبی آه امروزه دارای ارزش باشد دست زد.‏<br />

...<br />

در جهان امروز شعر و نثر در تكامل خود از آن مرحله<br />

آه شعر و نثر آلاسيك ما در آن بود بسی فراتر رفته است.‏ جناس<br />

شعر و نثر امروزی را نميتوان باتكاء علوم ادبی و سنتی ما<br />

توضيح داد و فهميد.‏ نظرگاه آفرينش هنری،‏ معيارهای زيبائی و<br />

توقعات و ملاكهای سنجش همه و همه از بيخ و بن دگرگون شده<br />

است.‏<br />

ادب شناسی معاصر مدتهاست به بخشهای مختلفی<br />

تقسيم شده آه هر يك از آن خود مبحث مفصل و مستقلی است.‏<br />

يكی از مباحث عمده ادب شناسی علمی امروزی ‏"تئوری عمومی<br />

ادبيات"‏ نام دارد.‏ در اين مبحث از سرشت اجتماعی اثر ادبي،‏<br />

ويژگيها و قوانين تكامل آن،‏ نقشش در جامعه انسانی سخن در<br />

ميان است.‏ اين مبحث همچنين عامل بيان اصولی است آه برای<br />

بررسی و ارزيابی مصالح ادبي ‏(آه با ترآيب آن اثر ادبی پديد<br />

ميشود)‏ بايد مورد مراعات قرار گيرد.‏ يكی ديگر از مباحث مهم<br />

ادبشناسی معاصر"تاريخ ادبيات"‏ است آه سلسله مشخص و<br />

تاريخی تكامل ادبيات را مطالعه ميآند و مقام و اهميت آثار ادبی<br />

و مصنفان آن آثار و انواع مكاتب و اساليب ادبی را آه طی زمان<br />

پديد شدهاند و فلسفه بروز و شيوع آنها را روشن ميگرداند.‏ تاريخ<br />

ادبيات علمی معاصر با تذآره نويسی قرون وسطائی تفاوت<br />

ماهوی و آيفی دارد،‏ زيرا در اينجا سلسله تكامل ادبی در متن<br />

تكامل مادی و معنوی سراسر اجتماع و با آشف پيچ و مهره<br />

درونی پديدههای ادبی و تعليل دقيق تاريخی آنها هم<strong>راه</strong> است و<br />

تنها بذآر مشخصات بيوگرافيك سخنوران بسنده نميآند.‏<br />

يكی ديگر از مباحث مهم ادبشناسی معاصر نقد ادبی يا<br />

سخن سنجی است.‏ وظيفه نقد ادبی عبارت از تحليل همه جانبه اين<br />

يا آن پديده ادبي،‏ ارزيابی بهای هنری و فكری آن اثر از نظر<br />

تكامل ادبی و نيازمنديهای اجتماعی است.‏ علاوه برمباحث<br />

سهگانه ادبشناسی بايد از دانش ‏"زيباشناسي"‏ يا استتيك نيز سخن<br />

گوئيم.‏ در اين علم مسئله ماهيت هنر و زيبائی هنري،‏ رابطه هنر<br />

با واقعيت،‏ شيوه آفرينش هنري،‏ معيارهای هنر بودن،‏ و<br />

سرنوشت فلسفی مقولات ‏"زيبا و زشت"‏ و آيفيت حصول احساس<br />

زيبائی در روان آدمی مورد بحث قرار ميگيرد.‏ زيباشناسی يا<br />

استتيك در واقع پايه فلسفی نه تنها ادب شناسی بلكه،‏ آليه<br />

رشتههای هنر است و از مقولات عام هنری سخن ميگويد و<br />

طبيعی است آه بدون پی بردن به مباحث آن،‏ درك عميق مباحث<br />

ادب آه از جلوهگاههای مشخص زيبائی هنری و شايد مهمترين<br />

جلوهگاه آنست ميسر نيست.‏ اين بيان فهرستوار از بخشهای<br />

ادبشناسی معاصر و از مسائل مطروحه در علم زيباشناسی شايد<br />

نشان بدهد آه مابين علوم لغوی و بلاغی قرون وسطائی ما و


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

44<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

دانش ادبشناسی امروزی از لحاظ نوع مباحث و برداشت مسائل<br />

و دامنه و برد پژوهشها چه تفاوت آيفی و ماهوی مهمی است و<br />

چگونه فراگرفتن اين علوم اخير برای بررسی ارثيه ادبی ايران<br />

از ضروريات است.‏<br />

هيچيك از اين مباحث ادبشناسی و استتيك در آشور ما<br />

چنانكه بايد و شايد جای در خورد خويش را احراز نكرده است و<br />

تلاشهای با ارزش جداگانهای آه از جانب برخی روشنفكران<br />

فاضل آه با فرهنگ معاصر جهانی آشنائی دارند بكار رفته و<br />

بكار ميرود هنوز دوران ساز،‏ منظرهپرداز و رهگشا نيست و<br />

هنوز مجاری فكری ادبا و سخن سنجان ما همان مجاری آهن<br />

است و هنوز ادب شناسان تيزبين و سخنسنجان قوي چنگ آه<br />

اسلوب علمی را با تبحر آافی در آميخته باشند به پيراستن باغ<br />

آهن ادبيات فارسی نپرداختهاند و هنوز اين مرتع از جهتی زمين<br />

بكريايست آه در انتظار شيارهای عميق آاوشگران است.‏ جا<br />

دارد در رشته ادب شناسی و زيباشناسی با استفاده از منابع<br />

مختلف خارجي،‏ آتب مفصل و سنجيدهای نوشته و در مباحث آن<br />

نمونههائی از ادب و هنر ايرانی بعنوان تمثيل و برای تجسم<br />

مطالب آورده شود تا بتدريج زمينه آار ف<strong>راه</strong>م آيد.‏<br />

در سالهای اخير در آشور ما يك سلسله تاليفات گاه<br />

مختصر و گاه مفصل درباره تاريخ ادبيات در ايران شده است.‏ از<br />

آنجمله است ‏"تاريخ ادبيات"‏ آقای همائي،‏ ‏"سخن سخنوران"‏ آقای<br />

بديعالزمان فروزانفر،‏ ‏"تاريخ ادبيات"‏ آقای رضازاده شفق،‏<br />

‏"تاريخ ادبيات"‏ آقای دآترذبيحاالله صفا،‏ ‏"تاريخ ادبيات"‏ آقای سعيد<br />

نفيسي ‏(آه زمانی در سالنامه پارس نشر مييافت)‏ و نيز تعداد<br />

آثيری تك نگاريها درباره شاعران و نويسندگان جداگانه و<br />

انبوهی مقالات تحقيقی آه در مجلات ادبی طی پنجاه سال اخير<br />

بوفور نشر يافته و يا در مقدمه و حواشی ديوانها و متون قديمه<br />

بوسيله مصححين آنها نگاشته شده است.‏ بدون ترديد همه اينها<br />

مصالح تدارآاتی ذيقيمتی است،‏ ولی خصيصه عام اين آثار همان<br />

استغراق در نقاط زيستی گويندگان و مسائل جزئی تاريخ ادبی<br />

است.‏<br />

آتب و مونوگرافيها و مقالات پژوهشگرانه و استادانه<br />

فراوانی آه بوسيله جمعی محققين موشكاف و متبحر نگاشته شده<br />

مصالح آافی برای اجرای يك عمل وسيع تعميمی و تدارك تاريخ<br />

ادبيات آشور ما بدست می دهد.‏<br />

برای تنظيم تاريخ تكامل ادبی در ايران بايد نخست<br />

مسئله دوره بندی تاريخ ايران بر اساس قوانين عينی تطور اجتماع<br />

و مسئله بيان مختصات هر دوره حل شود.‏ ادبيات آه شانی از<br />

شئون هنری و شكلی از اشكال شعور اجتماعی است،‏ از بقيه<br />

زندگی اجتماع،‏ حيات اقتصادي،‏ سياسي،‏ قضائی و معنوی وی<br />

جدا نيست.‏ درك شان نزول اين همه سخنان آراسته و دلانگيز،‏<br />

بدون درك محيط اجتماع آنها محال است.‏ لذا بايد نخست ديد<br />

جامعه ديرينه ما از چه مراحل و منازلی در سفر دراز و رنجبار<br />

خود گذشته و چه مسير تكاملی خاصی را طی آرده است.‏ تاريخ<br />

نويسان ما دورهبندی تاريخ آشور را براساس سلسله شاهان يا<br />

ايلغار اقوام و قبايل بيگانه نهادهاند.‏ مسلم است آه تحول<br />

سلسلههای سلطنتی و يورش اجنبی را پايه گرفتن آاری است<br />

آسان ولی در عين حال آم مضمون و نادرست.‏ معيار صحيح<br />

دورهبندی علمی توجه به تحولات سرشتی و بنيادی جامعه،‏ پايه<br />

گرفتن تطورات اقتصادی و اجتماعی است.‏ جامعه آشور ما نيز<br />

تابع همان قوانين عامی است آه جوامع ديگر انسانی برحسب آنها<br />

و به مقتضای آنها تطور و تكامل يافتهاند.‏ طی قريب هفت هزار<br />

سال تاريخ در آشور ما،‏ آه آن اقوام و قبايل گوناگون،‏ از<br />

نژادهای مختلف آريائی و سامی وترك و مغول به فلات ايران<br />

يورش برده يا آوچيده و بتدريج با ساآنانش درآميختهاند،‏ حيات<br />

مادی جامعه ما،‏ از جهت ماهيت خود،‏ همان مراحل را پيموده<br />

است آه بشريت در نقاط ديگر سياره ما گذرانده است،‏ يعنی در<br />

آغاز نظام طايفهای و پدرشاهي ‏(پاتريارآال)‏ بتدريج جای نظام<br />

آمون اوليه را ميگيرد.‏ سپس بردهداری رخنه ميآند و بسط<br />

مييابد و آنگاه فئوداليسم يا نظام اشراف و ملاآان زميندار و<br />

رعايای سر بفرمان آنها مستقر ميگردد و سپس آنطور که نسل<br />

معاصر شاهد آنست اين نظام جای خود را به سرمايهداری<br />

واميگذارد.‏ منتها بايد بخوبی درنظر داشت آه توالی اين اشكال<br />

عمده اقتصادی و اجتماعی در ايران دارای ويژگيهای مهمی<br />

است آه در بروز آنها مختصات جغرافيائی و تاريخی موثر بوده<br />

است.‏ وظيفه آن محققان ايرانی آه خواستارند تحليل علمی تاريخ<br />

دور و دراز وطن خود را بدست دهند،‏ همانا آشف اين<br />

ويژگيهاست.‏ مثلا نظام بردگی در ايران بدان شكل آلاسيك آه<br />

در يونان و رم ديده ميشد،‏ وجود نداشته و رژيم بردهداری تحت<br />

تاثير سلط عميق مقرارت پاتريارآال بيشتر جنبه بردگی خانگی<br />

بخود گرفته و حتی قرنها پس از بسط مناسبات فئودالی،‏ اين<br />

بردگی در مقياسی وسيع در ايران باقی بوده است.‏ شايد بتوان<br />

گفت آه نظام بردگی در آشور ما نوعی سير خفی داشته و در<br />

متن نظام پاتريارآال و سپس فئودال خود را نهان آرده بود!؟ و<br />

اما فئوداليسم در آشور ما نخست دارای اين خصيصه است آه<br />

سخت بطول انجاميده و عمر آن ‏"ابديتي"‏ را دربر گرفته است.‏<br />

فئوداليسم در آشور ما از اواخر حكومت اشكانيان و<br />

اوائل ساسانيان پديد ميشود و فقط ما از نيمه دوم قرن بيستم<br />

شاهد زوال تدريجی و نهايی آن هستيم.‏ ويژگيهای اقتصادی و<br />

اجتماعی فئوداليسم ايرانی بسيار است و با فئوداليسم آلاسيك<br />

فرانسه و ديگر آشورهای اروپای غربی تفاوتهای جدی،‏ نه در<br />

ماهيت بلكه در اعراض دارد.‏ طی هفده قرنی آه فئوداليسم در<br />

ميهن ما استوار بود،‏ سيمايش يكسان نماند و در آن دگرگونيهای<br />

مهمی روی داد.‏ ميتوان از قرن سوم تا قرن هفتم و هشتم ميلادی<br />

را دوران پيدايش،‏ بسط و استقرار تدريجی نظام فئودالی و تجزيه<br />

مالكيت مشاع پاتريارآال در ده و تبديل دهقانان آزاد به رعايا<br />

شمرد.‏ از آن زمان تا قرن چهاردهم ميلادی فئوداليسم <strong>راه</strong> نضج و<br />

اعتلاء خود را طی آرد و سر در نشيب نهاد.‏ ايلغار مغول بحران


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

45<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

فئوداليسم را تشديد آرد و آنرا بسوی انحطاط برد.‏ از آن هنگام تا<br />

قرن آنونی دوران انحطاط و بحران عميق و مكرر رژيم راآد<br />

فئودالی و دوران تجزيه دردناك پيكر اجتماع ماست.‏ آن نطفههای<br />

سرمايهداری آه در بهترين دوران صفوی بنظر ميرسيد در<br />

ايران آغاز رشد نهاد،‏ زود مختنق شد و رآود جامعه ادامه يافت.‏<br />

تنها در پنجاه سال اخير سرمايهداری امكان پذيرفت رشد آند.‏<br />

شرايط جغرافيای آشور ما،‏ دشواری مسئله آب،‏ وجود<br />

دائمی قبايل چادر نشين و آوچنده در آنار مردم ساآن در ده و<br />

شهر،‏ گذار دائمی قبايل آسيايی جويای چراگاههای خرم از آشور<br />

ما،‏ بنوبه خود عواملی است آه در سير تكامل جامعه اثرات عميق<br />

خود را باقی گذاشته است.‏ از شگفتي های غمانگيز تاريخ آشور<br />

ما يكی اين است آه در چند مورد در داخل جامعه بسياری از<br />

محملهای تكامل سريع پديد شده ولی يورشها و جنگهای خرابی<br />

گستر و در دوران اخير تسلط استعمار،‏ آن محملهای جنينی را<br />

پامال و نابود آرده است.‏<br />

سراسر تاريخ ديرين ايران از نبردهای تلخ و دشوار<br />

مردم،‏ نبرد عليه طبيعت ناسازگار،‏ نبرد عليه مهاجمين يغماگر و<br />

استيلاجو،‏ نبرد عليه شاهان و حكام و اشراف ستم پيشه،‏ نبرد عليه<br />

جهالت پروران و خرافهگستران اشباع است و از درون اين<br />

پيكارهای سخت و خونين،‏ بارها و بارها مردانی با صفات بزرگ<br />

انسانی و عقلهای روشن و عزمهای آهنين برخاستهاند و برای<br />

استقلال،‏ آزادي،‏ تكامل معنوي،‏ حريت فكری و وارستگی انسانی<br />

بسختی رزميدهاند.‏<br />

در دورهبندی علمی تاريخ ايران بايد توالی جبری اشكال<br />

اقتصادی و اجتماعی اين مبارزه سخت و تلخ مردم و پيشوايان<br />

وی برضد دشمنان و آن خصيصههای معينی آه به جامعه ما<br />

سيمای ويژه آنرا اعطا ميآرد پايه قرار گيرد.‏ تنها پس از اجراء<br />

دورهبندی صحيح تاريخ ايران،‏ ميتوان دورهبندی تاريخ تكامل<br />

ادبی را بر اساس دورهبندی سراسر تاريخ اقتصادي،‏ اجتماعي،‏<br />

سياسی و معنوی جامعه ما روشن آرد.‏<br />

در عين حال بايد درنظر داشت آه خود رشته تكامل<br />

ادبی در هر جا و از آنجمله در آشور ما دارای قوانين ويژه<br />

درونی خود است،‏ زيرا در پيدايش مكاتب و آثار ادبی و در تشكل<br />

جهانبينی اديبان وسخنوران علاوه برنقش درجه اولی آه محيط<br />

اقتصادی و اجتماعی و معنوی بازی ميآند،‏ خود سنن و موازين<br />

ادبی و پيشههای خاص آن حرفه،‏ مختصات زبان،‏ فرهنگ عوام<br />

يا فولكلور،‏ جريانات ادبی آشورهای ديگر دارای تاثير محسوس<br />

و انكارناپذير است.‏ پيدايش و تحول سبكهای مختلف در شعر از<br />

خراسانی و عراقی ودر نثر از مرسل و مصنوع و بروز اصناف<br />

مختلف ادب و رونق آنها،‏ مانند حماسه و وصف و شعر عرفانی<br />

و غنائی و واقعهنگاری و مقالهنويسی و تدوين مواعظ حكمی و<br />

دينی و هزل و مطايبه و مديحه شاهان و وزيران و نعمت خاندان<br />

نبوت و تعزيت آلعلی و امثال آن همه و همه تنها در مقطع<br />

تشريح شرايط محيط اقنصادي،‏ اجتماعي،‏ معنوی و ادبی زمان<br />

قابل توضيح است و تنها بدينسان ميتوان فلسفه بروز مكاتب و<br />

آثار و ارزش و مقام و توجيه و سمت تاريخی آنها را شناخت و<br />

نوآور را از مقلد و مبدع را از متتبع جدا آرد.‏ تنها در اين مقطع<br />

است آه سخنوران و آثار آنها از موجودات هماهنگ و يكنواخت<br />

و آسالتبار به مقولات تاريخی مشخص آه دارای هويت روشن<br />

و خاص خود هستند بدل ميشوند.‏ دامنه تحقيق وسيع است.‏ اغراق<br />

نيست اگر گفته شود آه بر روی آثار منظوم سخنوران قدراول<br />

مانند شاهنامه فردوسي،‏ خمسه نظامي،‏ مثنوی مولوي،‏ آليات<br />

سعدي،‏ غزليات حافظ پژوهندگان متعددی ميتوانند ساليان دراز<br />

از جهات مختلف بررسی آنند.‏ بهمين ترتيب در آثار منثور<br />

پارسی نويسان از بلعمی و ابوريحان و گرديزی و بيهقی و<br />

نظاميعروضی و محمدبنمنور گرفته تا عنصرالمعالی و<br />

ابوالمعالی و قاضی حميدالدين و جرفادقانی و راوندی و عوفی و<br />

نسفی و جوينی و رشيدالدينفضلاالله و خواندمير و بسيار ديگر.‏<br />

نسلها لازم است تا به اسلوب صحيح اين تل آشفته گوهرهای<br />

شاهوار را طبقهبندی آنند و در طبلههای خاص نهند و بر آن<br />

تشريح و توضيح آافی بنويسند و در تالارهای قرون زيورهای<br />

روح و خرد مردم ايران را بگسترند و جلوه آنرا چنانكه شايد و<br />

بايد بنمايانند؛ و الا بر اين تل مغشوش تنها بهترين و شناختهترين<br />

گوهرها تابشی دارند و ای چه بسا آاوشهای تاريخی و تحقيقي،‏<br />

نقدها و سنجشهای ماهرانه،‏ تشريحات و تفسيرات بجا بتواند<br />

يافتهای جانفروز فراوانی را بخواستاران عرضه دارد.‏<br />

رستاخيز مردم ايران<br />

نكته ديگری آه طرح و حل آنرا در اين مقال ضرور<br />

ميشمرم مسئله نقشی است آه ارثيه گرانبهای ادبی ميتواند و بايد<br />

در رستاخيز خلق ايران ايفاء آند.‏ هيچ ايرانی آگاه و حساس،‏<br />

ترديد ندارد آه وطن او آه زمانی از آانونهای پرتوفشان مدنيت<br />

بود و بزرگترين انديشهوران و هنرمندان و بهترين صنعتآاران<br />

و آزمودهترين آشاورزان و باغبانان در شهرهای انبوه و<br />

روستاهای خرم و آبادش ميزيستهاند،‏ اينك ديريست از قافله<br />

تندپوی تاريخ واپس مانده و بانگ درای آاروان ترقی را تنها از<br />

منازل دور به نحوی مبهم ميشنود.‏ برای جبران عقب ماندگی<br />

يكي-‏ دوقرنی ما در زمينه علم وهنر و صنعت و آشاورزی و<br />

سازماندهی،‏ مسلماْ‏ يك عمل جسورانه جهشوار لازم است تا<br />

بتواند هر چه زودتر ما را به هدف برساند و برای اجرای اين<br />

جهش نيز بايد تمام نيروها را بحداعلی گرد آورد و بسيج آرد و<br />

به جنبش واداشت و با عزمی پولادين و عقلی واقعبين و جانی<br />

شيفته هدف و دلی بی باك به پيش شتافت.‏<br />

ايران نيازمند يك رستاخيز عميق و وسيع مادی و<br />

معنوی است.‏ نياز مهم و مرآزی و تاريخی ميهن ما چنين است و<br />

بهمين جهت در عرضه داشت ارثيه ادبی ايران به جامعه،‏ بايد اين<br />

نياز تاريخی را آنی از نظر دور نداشت.‏<br />

آيا بين محتوی ارثيه ادبی و اين نياز مهم تاريخ آنونی<br />

آشور ما يعنی ضرورت ايجاد رستاخيز ژرف در حيات آشور<br />

تضادی است؟ آری و نه.‏


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

46<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

آري،‏ تضاد است،‏ زيرا سخن آفرينان آهن ايرانی در<br />

شرايطی ميزيستهاند آه با شرايط آنونی تاريخی سخت متفاوت<br />

بود.‏ ارثيه ادبی ما بطور عمده يك ارثيه قرون وسطائی است و<br />

هنوز ثروت ادبی قريبالعصر و هم عصرما بآن اندازه از مايه و<br />

عمق و ارزش و نفوذ نرسيده است آه بتواند با آن ارثيه قرون<br />

وسطائی پهلو بزند،‏ يعنی ما در قرنهاي‎13‎و ‎14‎هجري<br />

20 ميلادي)هنوز نتوانستهايم در شعرو نثر آنچنان آثار عظيم و<br />

واقعاْ‏ برجسته ادبی بوجود آوريم آه در قرنهای تا<br />

‎8‎هجري(‏‎10‎تا‎14‎ميلادي)‏ پديد آورده بوديم.‏ معنای اين سخن<br />

چيست؟ معنای اين سخن آنست آه حداقل‎500‎ تا‎600‎ سال و<br />

حداآثر‎900‎ تا سال فاصله زمانی ما را از بهترين و<br />

برجستهترين آثار ادبی پارسی دور ميآند!‏ و اين فاصله زمانی<br />

بسيار بزرگی است.‏ مقتضيات و نيازمنديهای رشد و حيات جامعه<br />

ما در آن ايام بكلی ديگر بود.‏ فيالمثل زمانی بود آه خوشفكرترين<br />

و آزادهترين ايرانيان برخی تعاليم عرفانی يا شيوه رندی و<br />

قلندري(‏ بقول حافظ:‏ شيوه خوشباشي)‏ يا تشيع و باطنيگری را<br />

سپری برای نبرد فكری و مقاومت روحی عليه تسلط بيگانگان و<br />

دستنشاندگان و ايدئولوژيهای خادم آنها قرار ميدادند.‏ در آن<br />

ايام آه نزاعهای خونين فرق متكلمين از معتزله و اشاعره و<br />

فرق مذهبی از ناصبی و رافضی و تعصبات دينی خشك مغزانه و<br />

مراعات سالوسانه آداب و رسوم ملالآور مذهبی و غيره و غيره<br />

همهگير بوده،‏ جهانپرستی مولوی و اينكه مذهب عشق را جانشين<br />

مذهبها ميآرد و همه افراد بشر را يك گهر ميدانست و<br />

ميگفت:‏<br />

اختلاف خلق از نام اوفتاد چون بمعنا رفت آرام اوفتاد<br />

و يا ميگفت:‏<br />

ازآفر و ز اسلام برون است نشانم<br />

از فرقه گريزانم و زنار ندانم<br />

يعنی نظرياتی آه از باور او به وحدت وجود ناشی<br />

ميشده،‏ يا آزاد انديشی خيام و حافظ آه زرق و ريای فقيهان و<br />

صومعهداران و زاهدان گم<strong>راه</strong> را بباد سخره ميگرفتهاند و<br />

برخورداری از زيبائيهای جهان را اندرز ميدادهاند،‏ نقشی<br />

مترقی داشت و تموجات ارواح سرآش و طاغی و بندناپذير بود.‏<br />

ولی امروز،‏ در شرايط ديگر،‏ همان آثار بويژه اگر بدون درك<br />

عميق و مجزا از تحليل علمی بررسی شود ميتواند از جهت<br />

ايجاد روحيههای اتكالی و لاابالي،‏ روشهای بيبند و بار و طفيلی<br />

منشانه نقشی زيانبخش،‏ بازی آند.‏<br />

مثلاْ،‏ زمانی ثنای پادشاهان و ديگر"ارباب بيمروت<br />

دنيا"‏ آه حمايت مادی و معنويشان شرط ضرور آار و فعاليت<br />

اهل علم و ادب بود،‏ پديدهای متداول و رايج و عادی شمرده<br />

ميشد ولی امروز اين پديدهای ارتجاعی است،‏ و از اين نكات<br />

فراوان ميتوان ذآر آرد.‏ بهمين جهت درست است اگر گفته شود<br />

بين محتوی ادبيات قرون وسطائي ‏(بخصوص در صورت درك<br />

سطحی آن)‏ و نيازمنديهای آنونی معنوی جامعه ما نوعی تضاد<br />

است.‏ ولی،‏ نه،‏ تضاد نيست،‏ اگر گنجينه ادبی گذشته با تنقيح و<br />

تنظيم لازم و بنحوی آه در جهت خواست تكامل معنوی جامعه<br />

است،‏ در دسترس وی قرار گيرد.‏ انديشههای جانبخش،‏ افكار<br />

انساندوستانه و خردمندانه و نكات و حكايات و داستانهای<br />

عبرتانگيز آه پرورنده بهترين عواطف بشردوستی و فداآاری<br />

در <strong>راه</strong> حقيقت و مردم است در اين گنجينه به وفور وجود دارد و<br />

بخوبی ميتوان از آن برای اعتلای روح مردم و بوجود آوردن<br />

عواطفی سرزنده،‏ اميدوار،‏ راسخ و چالاك آه لازمه شرآت در<br />

پيكارهای بزرگ تاريخی است استفاده آرد.‏<br />

اآنون بايد ايرانی باور داشته باشد آه بدون معرفت دقيق<br />

قوانين طبيعت و اجتماع،‏ بدون نبردهای سخت و دشوار،‏ بدون<br />

عملی همبسته و متحد،‏ بدون لجاج در هدف و اميد آاهشناپذير به<br />

آينده،‏ نميتوان درعرصه تاريخ پيروز شد.‏ تاريخ را برای<br />

آاهلان،‏ پنداربافان،‏ خودپسندان مستغرق در خويش،‏ عشرت<br />

طلبان،‏ منتظران معجزات غيب نساختهاند.‏ تاريخ تنها در مقابل<br />

معرفت مقتدران و اقتدار صاحبان معرفت تسليم ميشود،‏ نه<br />

درمقابل سرشك و آه و دعا و ندبه خواری و زاري.‏ پرورش<br />

نسلی نيرومند و آگاه و رزمجو-‏ اين است محمل معنوی اجرای<br />

رستاخيز موفقيت آميز.‏ اگر ما هنوز در رستاخيز ملی خود فاتح<br />

نشدهايم مسلما"‏ ضعف اين محمل معنوی تاثير داشته است.‏<br />

شادروان احمد آسروی آه شيفته اعتلای ميهن خود بود؛<br />

اين نكته را دريافته بود و به نبرد با فرهنگ نيرنگ آميز عصر<br />

برخاسته بود.‏ ولی خطای آسروی در آنجاست آه وی در عين<br />

حال نقش تاريخی ايدئولوژيهای قرون وسطائی ما را،‏ در دوران<br />

خود بدرستی درك نكرده و لذا متفكران بزرگ گذشته ما را آه با<br />

جانی پر درد و دلی پرسوز بسود انسانيت انديشيده و قلم زده<br />

بودند به ناروا بباد ناسزا گرفت.‏ علل خذلان ايرانيان در قبال<br />

ايلغار مغول بغرنج تر از آنست آه شادروان آسروی تنها آنرا به<br />

شيوع انديشه عطارها و مولويها مربوط ميسازد.‏ آری ميتوان<br />

گنجينه ادبيات قرون وسطائی ما را در مقطع نيازمنديهای جامعه<br />

معاصر،‏ با زنده آردنهای هوشمندانه،‏ از روی ذوق و متناسب،‏<br />

در اختيار مردم قرار داد و متون آامل و موثق را تنها برای<br />

پژوهندگان ادبی و لغوی تدارك ديد.‏ اينكار از لحاظ ديگر نيز<br />

لازم است.‏ در آثار منظوم و منثور ادبی آلاسيك مطالب فراوانی<br />

آه از جهت خوانندگان متوسط امروزی و دانشآموزان و<br />

دانشجويان زائد،‏ ملالخيز،‏ منسوخ،‏ بيجلوه و بيجاذبه است،‏<br />

فراوان است.‏ عرضه اين آثار بدين شكل و بدون توضيحات وسيع<br />

لغوي،‏ ادبي،‏ تاريخي،‏ فلسفی و بدون حذف مدايح و نعتها،‏<br />

مطايبات و هزليات و درازنويسيها و قلمبهگوئيها و حكمت بافيها<br />

بيفايده و امثال آن،‏ به هيچ وجه سودمند نيست،‏ علاوه بر آنكه<br />

ديوان هر قافيه پردازی آه-‏ با فرض مهارتش در تلفيق آلمات و<br />

ابيات-‏ فاقد فكری دلنشين و طبعی جانافروز است،‏ نبايد محل<br />

اعتنائی زائد بر سزاوار قرار گيرد و اگر متون دواوين فيالمثل<br />

ارزقيها،‏ لامعيها،‏ هلالی جغتانيها و نظائر آنها از جهت نياز<br />

تاريخی قابل حفظ و تحشيه است،‏ از جهت استفاده عمومی بهای<br />

خاصی ندارد و همان بهتر آه تنها مهمترين آثار برجستهترين<br />

(19 و<br />

4<br />

1000


ر‎5‎<br />

<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

47<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

شعراء و نثر نويسان ما،‏ آنهم با آن تنقيح و ترتيب و تنظيمی آه<br />

ذآرش گذشت،‏ در دسترس عامه و مورد استفاده آموزندگان ادب<br />

پارسی قرار گيرد.‏<br />

درباره ضرورت افزودن تعليقات وسيع و دقيق لغوي،‏<br />

ادبي،‏ تاريخی و فلسفی به مهمترين آثار سخنوران عمده ما ذآر<br />

يك نكته ديگر نيز ضرور است:‏ ادبيات ايران اعم از منظوم و<br />

منثور از اصطلاحات علوم عقلی و ايماني،‏ اساطير تاريخی و<br />

قصص دينی اشباع است و آن رشتههای علوم و معارف قرون<br />

وسطائی آه زمانی تدريس ميشده،‏ اينك به حق و بجا بوسيله<br />

علوم مثبته عصر ما از عرصه رانده شده است.‏ طرز تفكر و<br />

منطق سخنوران ما بر جريانات عمده فكری عصر يعنی دين،‏<br />

آلام،‏ عرفان،‏ فلسفه زمان خود متكی بود و قرآن و احاديث قدسی<br />

ونبوی و روايات ماثوره از امامان و عقايد و احكام و افكار<br />

متداوله در پايه قضاوتها و احتجاجات آنها قرار داشت.‏ آن جامعه<br />

فئودالی ويژه مشرق زمين با همه طبقات و قشرها و زمرههای آن<br />

آه تا چند ده سال پيش در آشور ما آاملا محفوظ مانده و<br />

جولانگاه فعاليت حياتی و فكری اديبان ما بود،‏ بسرعت سترده و<br />

محو ميشود.‏ اگر اين عوامل را در آنار عامل آهنه شدن بسياری<br />

از نكات زبانی و لغوی و اصطلاحات زبان فارسی و تاثير نقش<br />

جديتري آه در گذشته زبان عربی در شيوه نگارش پارسی داشته<br />

بگذاريم،‏ آنوقت آاملا روشن ميشود آه گسست معنوی عميقی<br />

بين درك نسل معاصر و آتی ايران و ارثيه ادبی قرون وسطائی ما<br />

در آار پيدايش است.‏ اين وضع ضرورت مطلبی را آه عنوان<br />

آردهايم يعنی افزودن انواع توضيحات دقيق و مستند را به آثار<br />

ادبی از جهت لغوي،‏ ادبي،‏ تاريخی و فلسفی موآدتر ميسازد و<br />

لازم ميگرداند آه برای جلوگيری از پيدايش و ژرف شدن اين<br />

گسست معنوی از هم اآنون تدابيری انديشيده شود.‏<br />

درباره مسئله مورد بحث در اين مقال از آنجمله راجع<br />

به ضرورت پرداختن بيشتر به ارثيه ادبی ايران در زبانهای ما<br />

قبل دري(‏ پارسی باستانی اوستائي،‏ پهلوی اشكاني،‏ پهلوی<br />

ساساني)‏ و آشنا آردن مردم با آن،‏ راجع به ضرورت ترجمه آثار<br />

عمده برخی از ايرانيان تازی نويس مانند ابن مقفع،‏ ابوحيان<br />

توحيدي،‏ ابوعلی مسكويه،‏ غزالي،‏ ثعالبي،‏ ابوالفرج اصفهاني،‏<br />

بديعالزمان همدانی و بسياری ديگر آه آثار هر يك در زبان عربی<br />

از جليلترين آثار شمرده ميشود و هموطنان اصلی آنها حق دارند<br />

از لذت اين آثار بهرهمند شوند و نيز ضرورت شناساندن وسيع<br />

ارثيه ادبی ايران به جهانيان گفتنيهائی بود آه بخاطر احتراز از<br />

اطناب از آنها بهمين اشاره گذرا اآتفاء ميشود.‏ آنچه آه نوشته<br />

شده تنها فهرستی است از برخی انديشهها و آرزوها در اين اميد<br />

آه هم ميهنانی با مايه لازم و همت رسا از گوشه و آنار برای<br />

تحقيق آنها و نيزتحقيق آنچه آه خرد و ابتكار خود آنها در اين<br />

زمينه حكم ميآند،‏ دست بعمل بزنند و دينی را آه نياآان و نسل<br />

حاضر برگردن آنها دارند ادا آنند.‏<br />

نقل به تلخيص از کتاب ‏"مسائلی از فرهنگ،‏ هنر و زبان"‏<br />

نوشته احسان طبری<br />

‏(بقيه<br />

کره شمالی سنگری که امريکا با فتح<br />

..... آن از ص 37)<br />

مشاور امنيت ملی ايالات متحده)‏ و يا ‏"رقيب و مخالف<br />

استراتژيک"‏ ‏(به نقل از جورج دابليو بوش)‏ می تواند تغييراتی را<br />

در برنامه های نظامی پنتاگون موجب شود،‏ از جمله در بافت<br />

ارتش و تبديل آن از نيرويی زمينی به نيرويی هوايی و دريايی.‏<br />

اين نيرو مجهز به بمب های قوی و راکت های دوربردی خواهد<br />

شد که قادر به تعيين سرنوشت جنگ از هزارها مايل فاصله می<br />

باشند.‏<br />

در هفته های گذشته همچنين بر تعداد نيروهای<br />

نظامی ايالات متحده در منطقه افزوده شده است.‏ هدف اين<br />

اقدامات و بويژه جابجايی نيروهای ايالات متحده از اروپا به آسيا،‏<br />

به بهانه واهی دفع خطر کره شمالی،‏ کشوری که دارای هيچگونه<br />

منابع نفتی نبوده و از زمان تاسيس تا کنون برای هيچکدام از<br />

همسايگانش تهديدی بشمار نيآمده،‏ در واقع ايجاد فشار نه تنها بر<br />

آن کشور،‏ بلکه از همه مهمتر فشار بر چين و تحميل سياست های<br />

ايالات متحده به آن کشور می باشد.‏ اقدامات وسيع نظامی ايالات<br />

متحده در منطقه خليج فارس در جهت کنترل نفت منطقه بطور<br />

غيرمستقيم اقدامی است در اين جهت...‏<br />

با توجه به اين پيش زمينه و با توجه به اينکه به<br />

وعده های داده شده،‏ بويژه در ارتباط با تاسيس دو رآکتور<br />

هستهای 1000 مگاواتی که قرار بود که تا سال<br />

رسيده و مورد بهره برداری قرار گيرد جامه عمل پوشانده نشد،‏<br />

کره شمالی کار بر روی تاسيسات هسته ای يونگ بيون را از سر<br />

گرفت.‏ اين اقدام را منابع دولتی آن کشور ضرورت فوری در<br />

رفع کمبود انرژی اعلام داشتند.‏ تا کنون به هيچ وجه اثبات نشده<br />

که آن کشور از نظر تکنولوژيکی قادر به توليد پلوتونيوم مورد<br />

استفاده در بخش نظامی می باشد...‏<br />

کره شمالی با اتخاذ سياست اخير بويژه دو هدف را<br />

دنبال می کند:‏<br />

2003 باتمام<br />

اول-‏ صرف نظر از تبليغات و اقدامات پروپاگانديستی پرده از<br />

سياست دوگانه ايالات متحده بردارد؛<br />

دوم-‏ پيونگ يانگ با اين اقدام در صدد است،‏ حداقل رسماً‏<br />

بعنوان ‏"دشمن"‏ برابر حقوق شناخته شود و بطور همزمان نشان<br />

دهد که با روی کار آمدن رئيس جمهور جديد کره جنوبی<br />

اختلافات دو کره حتی بدون مداخله خارجی قابل حل هستند.‏<br />

Rahe Tudeh No. <strong>123</strong> März 2003<br />

Postfach 126926, 10609 Berlin Germany<br />

:<br />

Postbank Essen, Konto No. 0517751430<br />

BLZ 360 100 43, Germany<br />

،Euro 2 4 دلار آمريكا و<br />

2.5 Euro, 4 US$ & 4.5 Canada $<br />

شماره حساب بانكی<br />

4/5 دلار آانادا<br />

تلفن تماس 0049-30-33505799<br />

آدرس اينترنت:‏<br />

آدرس ایميل:‏<br />

http://www.rahetude.de<br />

anore@gmx.de


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

48<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

پراودا فاش ساخت:‏<br />

مذاکرات مخفيانه<br />

روزنامه پراودا در تاريخ 28 مارچ در يک افشاگری<br />

بی سابقه نوشت:‏ ايران در ديدار مخفيانه با امريکائیها به آنها<br />

قول داده است که کمال همکاری را در مرزهای خويش با عراق<br />

با آنها خواهد داشت.‏ در ازای اين تعهد ايران،‏ امريکا نيز قبول<br />

کرده است که اردوگاه سازمان مجاهدين خلق را بمباران کند.‏ اين<br />

سازمان 1200 پرسنل در اردوگاه مرکزی خود در خاک عراق<br />

700 دارد که نفر آنها مسلح می باشند.‏ در روزهای گذشته<br />

امريکا اردوگاه مجاهدين را نيز زير بمباران هوائی خود قرارداده<br />

است.‏<br />

شليک انحرافی ممکن نيست!‏<br />

گلف نيوز،‏ که معمولا اخبار پراودا و نيروهای مترقی<br />

روسيه را منتشر می کند نيزدر همين تاريخ و با عنوان ‏"شوخی<br />

سياه پنتاگون"‏<br />

از سال تا حدود ماهواره نظامی در مدار<br />

زمين قرار گرفت که به امريکا توانائی هدايت بيش از<br />

راکتها از طريق ليزر جهت رسيدن به هدف های مورد نظر را<br />

داد،‏ بنابراين بسيار بعيد و دوراز محاسبه است که راکتها و<br />

موشکهای پرتاب شده از سوی امريکا به اهداف ديگری غير<br />

آنچه مورد نظر است اصابت کند.‏ ‏(به اين ترتيب اصابت راکت<br />

به مواضعی در آبادان و سردشت ايران،‏ نمی تواند يک اشتباه و<br />

انحراف مسير باشد)‏<br />

90 درصد<br />

24<br />

نوشت:‏ .<br />

1996 1995<br />

همکاری عملی ايران با امريکائی<br />

arte<br />

2<br />

خبرگزاری اينترفاکس و شبکه تلويزيونی که<br />

مرکز آن در شهر استراسبورک و محصول مشترک فرانسه و<br />

آلمان است نيز گزارش دادند:‏ نيروهای گشتی سپاه پاسداران در<br />

خليج فارس يک قايق حامل مواد منفجره را که از عراق به سمت<br />

کشتیهای امريکائی در حرکت بود توقيف کرده و تحويل<br />

نيروهای نظامی امريکائی مستقر در خليج فارس دادند.‏ بدليل اين<br />

همکاری،‏ امريکا از جمهوری اسلامی سپاسگزاری کرد.‏ اين خبر<br />

همزمان با تظاهرات صلح و مخالفت با جنگ در عراق که در<br />

ايران ترتيب داده شده بود،‏ انتشار يافت.‏<br />

در صفحات اين شماره میخوانيد:‏<br />

‏-سرمقاله شماره‎<strong>123</strong>‎‏.‏ ‎3‎‏-شو<strong>راه</strong>ا يگانه تشکل مردمی چرا<br />

جبهه؟ و چرا ‏"جبهه واحد دفاع از جمهوريت"‏ ‏–اين عمامه را چه<br />

کسی بر سر می گذارد؟ ‎12‎‏-زندان قصر موزه آرزوهای در اختناق<br />

خفته دو نسل طيب حاج رضايی اول تيرباران شد،‏ بعدا ‏"حرّ"‏ شد!‏<br />

19- دفتر تحکيم وحدت و اصلاحات؛ نقش شو<strong>راه</strong>ا در دفاع از<br />

اصلاحات در ونزوئلا 30- سخنان فيدل کاسترو درباره جنگ درعراق<br />

ارزيابی روزنامه پراودا از بحران اقتصادی در امريکا و ريشه<br />

های گسترش جنگ در خاورميانه -39 مجموعه نظرات و ديدگاه<br />

های احزاب کمونيست آلمان،‏ فرانسه و کمونيست های پاکستان،‏ عراق<br />

و نيروهای مترقی کرد در عراق و ترکيه 11 سپتامبر <strong>راه</strong><br />

<strong>توده</strong> با عنوان ‏"رايشتاک قرن يک سال سرنوشت ساز برای<br />

ايران‎43‎ – احسان طبری:‏ رستاخير ايران با قيام عليه جهالت و خرافه<br />

توضيحاتی پيرامون<br />

محتوای نشريه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

و سايت اينترنتی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

48)<br />

56<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> با يکماه تاخير در صفحه صفحه<br />

نشريه و‎8‎ صفحه ضميمه)‏ منتشر شد.‏ شتاب حوادث ايران و<br />

منطقه به گونه ايست که ضرورت افشاگری خبری در <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

جای خود را هرچه بيشتر به تفسير وقايع داخل کشور و بازتاب<br />

مواضع احزاب و نيروهای مترقی کشورهای منطقه و جهان داده<br />

است.‏ به همين دليل در اين شماره <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر حجم ترجمه مطالب<br />

و نظرات افزوده شده است،‏ همچنان که تحليل و تفسير رويدادهای<br />

مهم ايران و برخورد با نظرات و ديدگاه های نيروها و<br />

سازمانهای داخل کشور از حجم و وزنی بيش از شمارههای<br />

گذشته برخوردار شده است.‏ از جمله در باره ديدگاه های جديد<br />

دفتر تحکيم وحدت و يا دلائل شرکت نکردن بيش از<br />

واجدين حق رای در انتخابات شو<strong>راه</strong>ا و يا ضرورت تمرکز<br />

نيروهای طرفدار تحولات در يک جبهه واحد،‏ تحت يک شعار<br />

مشخص و بازتاب دهنده ضرورت شرايطی که ايران در آن قرار<br />

دارد.‏<br />

اين تغييرات که همگی مورد تائيد هيات سردبيری و<br />

سياستگذاری <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> قرار گرفته است،‏ که اميدواريم خوانندگان<br />

و مشترکين <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> نيز آن را تائيد کنند و چنانچه نظرات<br />

اصلاحی دارند آن را با ما در ميان بگذارند.‏ البته کوشش خواهد<br />

شد،‏ <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> همچنان بصورت ماهانه منتشر شود.‏<br />

همزمان با اين تغييرات،‏ هيات سردبيری و سياستگذاری<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> بر گسترش و فعالترکردن سايت اينترنتی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> تاکيد<br />

کرد و به همين دليل اين سايت با تغييراتی اکنون روی شبکه<br />

اينترنتی است.‏ اين سايت سيرتکاملی خود را طی می کند و با<br />

آغاز انتشار اخبار روز،‏ بخشی از وظيفه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> را با توجه به<br />

سرعت حوادث در اين زمينه برعهده خواهد گرفت.‏ پس از ديدن<br />

اين سايت،‏ نظرات و پيشنهادهای تکميلی خود را با ما در ميان<br />

بگذاريد و بويژه ما را از جهت تهيه عکس ياری کنيد.‏ همچنين،‏<br />

از آنجا که فروش نشريه در برخی فروشگاه های مراکز <strong>راه</strong> آهن،‏<br />

مانند شهرهای برمن و مونستر با جابجائی مديريت اين<br />

فروشگاهها با دشواری فروش نشريات ايرانی و عربی روبرو<br />

شده،‏ خوانندگان <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در اين دو شهر آلمان می توانند،‏ چنانچه<br />

در تهيه نشريه از فروشگاه های جايگزين با دشواری <strong>راه</strong> روبرو<br />

هستند،‏ نشريه را با 48 اويرو برای يکسال آبونمان شوند.‏ اين<br />

پيشنهاد شامل خوانندگان نشريه در ديگر شهرهای آلمان نيز<br />

میشود و از جهت تسهيلات کار توزيع برای ما نيز مطلوب تر<br />

است.‏<br />

50 درصد<br />

-6<br />

- 8<br />

-26<br />

39- اعلاميه<br />

32<br />

-41 "21<br />

-13<br />

-31


<strong>123</strong><br />

فروردين http://www.rahetude.de 1382<br />

49<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong><br />

<br />

مصاحبه راديوئی <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> در باره حمله نظامی امريكا به عراق<br />

هنوز حاآميت ايران نمی داند<br />

جهان به آدام سو می رود<br />

مقابله با امر مهم وحدت ملی و تقسيم جامعه به انواع غير خودی ها<br />

و رفتن به سوی زدوبندهای خارجی بزرگترين دليل عدم درك شرايط است!‏<br />

راديو صدای ايران آه از امريكا برای ايران برنامه پخش می آند،‏ در بخش يكشنبه شب 13 بهمن ماه خود ‏(به وقت ايران صبح دوشنبه<br />

گفتگوئی را با دو سئوال<br />

حمله نظامی امريكا به عراق و عوارض و پيامدهای آن برای جهان<br />

2- امكانات جهانی برای جلوگيری از حرآت ماشين جنگی امريكا و بويژه جنبش صلح جهانی<br />

با سردبير <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> انجام داد.‏ در همين برنامه بصورت همزمان و با سئوالاتی مشابه با خانم شيرينه هانتر مسئول سابق ميز ايران در<br />

موسسه استراتژيك واشنگتن نيز گفتگو ادامه يافت.‏ بخش نخست اين گفتگو،‏ يعنی حمله نظامی امريكا به عراق يكشنبه شب<br />

پخش شد و بخش دوم آن 21 بهمن ماه ‏(به وقت امريكا و ايران)‏ پخش شود.‏ از زمان انجام و پخش اين گفتگو بيش از يکماه و<br />

نيم می گذرد،‏ اما سير رويدادها و آغاز حمله نظامی امريکا به عراق اين گفتگو را همچنان به روز نگهداشته است که در زير می<br />

خوانيد:‏<br />

13 بهمن<br />

20 و<br />

14 بهمن)‏<br />

-1<br />

راديو صدای ايران:‏ حمله نظامی به عراق واقعا موجب<br />

روياروئی اروپا و امريكا خواهد شد؟ نگاه چپ به اين رويداد<br />

چگونه است؟ واقعا جهان جنگ جديدی را شاهد خواهد شد؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>:‏ حمله نظامی به عراق پيش از اينكه يك جنگ نظامی<br />

باشد يك جنگ اقتصادی است با ابزار نظامي.‏ ما از اين زاويه به<br />

مسئله نگاه می آنيم.‏ اين جنگ در حقيقت بين بخشی از جهان<br />

سرمايه داری با بخش ديگری از همين جهان است.‏ مثل اشغال<br />

فرانسه در جنگ دوم جهانی توسط آلمان هيتلري.‏ در آن جنگ هم<br />

مثل ماجرای عراق امروز،‏ لهستان نخستين خاآريز بود؛ در<br />

حاليكه اين لهستان هم در آن تاريخ نه قدرت اقتصادی بود و نه<br />

قدرت نظامی اما پل عبور به بخش مهمی از خاك شوروی آن<br />

روز و خيز آلمان برای رسيدن مستقيم به نفت بود.‏<br />

ما اآنون و بيش از سال پس از فروپاشی اتحاد<br />

شوروی آه جبهه متحد آشورهای بزرگ سرمايه داری در برابر<br />

آن تشكيل شده بود شاهديم آه در غياب آن دشمن مشترك،‏ جنگ و<br />

رقابت بين متحدان ديروز شروع شده است.‏ درست مثل پايان<br />

جنگ با آلمان آه متحدين آن جنگ پس از شكست آلمان هيتلری<br />

از هم جدا شدند و بلوك بندی ناتو را تشكيل دادند.‏ امريكا و<br />

انگلستان آه در آن جنگ با شوروی عليه آلمان متحد بودند،‏ بعد<br />

از جنگ عليه شوروی با آلمان متحد شدند.‏<br />

به نظر ما آنچه آه با سرعت در حال شكل گيری است<br />

و حوادث سالهای آينده جهان را رقم خواهد زد شباهت دارد با<br />

يارگيری ها و حوادث پايان دهه و آغاز دهه يعنی<br />

سالهائی آه امريكا موفق شد بحران اقتصادی خودش را به اروپا<br />

منتقل آند و وقتی از دل اين بحران آلمان هيتلری بيرون آمد و به<br />

جان بقيه آشورهای اروپائی افتاد آنوقت امريكا نقش ناجی را<br />

برای جهان سرمايه داری پيدا آرد و وارد صحنه شد.‏ اآنون هم<br />

تقريبا شبيه همان دوران است.‏ يعنی شما در همان امريكا قطعا<br />

شاهد نتايج حاصل از بحران اقتصادی در اين آشور بصورت<br />

بيكاري،‏ آم شدن قدرت خريد مردم،‏ ورشكستگی واحدهای آوچك<br />

توليدی و خدماتی و آاهش بيمه ها و گرانی هستيد.‏ اين وضع تا<br />

حدود قابل توجهی در اروپا هم هست و درحال رشد است.‏<br />

اين يكی از همان بحران های ادواری توليد در نظام<br />

سرمايه داری است.‏ <strong>راه</strong> حل هائی آه برای آن پيدا می آنند نه<br />

آاهش در آمد و سود سرمايه داران و تقسيم ثروت در جامعه،‏<br />

بلكه فشار به جامعه و ادامه بهره گيری و سود است و رقابت هم<br />

بين خودشان برای سلطه بر بازارهای مصرف و انرژي.‏ البته<br />

ترديد نيست آه اشكال اين بحران و شيوه هائی آه برای فرار از<br />

آن اتخاذ می آنند،‏ در مقايسه با دهه 1930 مدرن تر و پيچيده تر<br />

است،‏ بهرحال 60 سال از آن زمان گذشته است.‏<br />

در اين بحران بسيار قانونمند در نظام سرمايهداری<br />

قویترها ضعيف ترها را می بلعند،‏ بازارشان را از چنگشان در<br />

میآورند،‏ آنها را به ابزار و متحد سياست های جنگی و اقتصادی<br />

خود تبديل می آنند و سرانجام همان میشود آه اآنون بين اروپا<br />

و امريكا شاهد آغازش هستيم.‏ يعنی ضعيف ترين آشورهای<br />

30. اروپائی از نظر اقتصادی برای آنكه خودشان را حفظ آنند خود<br />

20<br />

10


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

50<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

را به ماشين جنگی امريكا وصل آرده اند و چند قدرت بزرگ<br />

اقتصادی در اروپا برای آنكه از بلعيده شدنشان توسط امريكا<br />

جلوگيری آنند و از انتقال و افزوده شدن بحران اقتصادی امريكا<br />

به اقتصاد بحران زده خودشان جلوگيری آنند درآنار يكديگر<br />

قرار گرفته اند.‏ مثلا آلمان و فرانسه ناگهان دست در دست هم<br />

گذاشته و در برابر سياست جنگی امريكا ايستاده اند و از آن<br />

طرف آشورهائی مثل اسپانيا،‏ ايتاليا،‏ پرتقال و در شرق اروپا<br />

آشورهائی مثل لهستان و مجارستان و جمهوری چك خودشان را<br />

به امريكا چسبانده اند.‏ همه اين بلوك بندی های جديد آه هنوز بايد<br />

منتظر تكميل شدن آنها و جابجائی ها در درون آنها بود برای<br />

حوادثی آه هنوز در <strong>راه</strong> است شكل می گيرد.‏ به اين ترتيب پيمان<br />

نظامی ناتو به آن صورت آه ما می شناختيم تقريبا آارش تمام<br />

شده است و جهان وارد فصل نوينی از يارگيری های نظامی شده<br />

است.‏ ما حتی می توانيم،‏ اگر حوادث بازدارنده ای پيش نيآيد به<br />

اين هم از هم اآنون فكر آنيم آه گام های عملی برای پايان يافتن<br />

موجوديت آنونی اروپای واحد و دگرگون شدن موقعيت پول واحد<br />

اروپا و پارلمان اروپا برداشته می شود.‏ ترآيب آن تغيير خواهد<br />

آرد و موجوديت آن به شكل ديگری شايد ادامه يابد،‏ اما آنچه<br />

مسلم بنظر می رسد و با آغاز قرار گرفتن 8 آشوراروپائی در<br />

آنار ماشين جنگی امريكا عملا گام های عملی برای اين دگرگونی<br />

برداشته شده است وامريكا حتما برای تثبيت برتری خود بر اروپا<br />

همه آوشش خودش را برای از بين بردن اروپای واحد خواهد<br />

آرد،‏ همچنان آه می بينيد از دل اين اروپای واحد تا حالا<br />

آشور آن را بطور مستقل از بقيه با خودش هم<strong>راه</strong> آرده و از<br />

دامن اروپای واحد جداساخته است.‏<br />

به اين ترتيب ما به سمت جهان پر حادثه و بسيار<br />

بغرنجی پيش می رويم،‏ آه شايد اگر امشب فرصتی شد در باره<br />

امكانات جلوگيری از آن و زمينه های مقاومت بشريت در برابر<br />

آن و همچنين جنبش آنونی صلح و ماهيت و توان واقعی آن<br />

خدمت شما و شنوندگانتان صحبت خواهيم آرد.‏<br />

در اين ميان آشورهای جهان سوم هم به نوعی در اين<br />

صف بندی ها جائی برای خودشان پيدا می آنند.‏ مثل جنگ دوم<br />

آه رضا شاه تصورآرد اگر از انگلستان فاصله بگيرد و خودش<br />

را به آلمان وصل آند،‏ با توجه به اينكه تا آن موقع آلمان قدرت<br />

پيروز جنگ بود و انگلستان زير بمباران بهتر است.‏ در همين<br />

آتاب خاطرات مادر شاه سابق ايران و مادر بزرگ رضا پهلوی<br />

اين نكات بسيار خوب و صادقانه مطرح شده است و ما حتما<br />

بخش هائی از اين آتاب با ارزش را در نشريه خودمان ‏"<strong>راه</strong><br />

<strong>توده</strong>"‏ منتقل خواهيم آرد.‏<br />

روسيه در موقعيت جديد<br />

در اينجا يك وزنه بسيار بزرگ و مهم وجود دارد آه<br />

هنوز سنگينی خود را بطور آامل در يك طرف نگذاشته است.‏<br />

اين وزنه روسيه است.‏ آشوری آه هنوز از نظر اتمی و<br />

تكنولوژی فضائی بعد از امريكا قرار دارد و آلمان و فرانسه<br />

بصورت وسوسه انگيزی به اتحاد با آن می انديشند.‏ همانطور آه<br />

امريكا با نگرانی از اين اتحاد با ايجاد انواع فشارها و زمينه<br />

چينی ها سعی می آند جلوگيری آند.‏ مثل دمل چرآين چچن و يا<br />

حوادث تروريستی در مسكو و يا استقرار مستقيم اتمی در لهستان<br />

عليه روسيه و انواع ديگر پيش بينی ها.‏<br />

مسئله اينطور است آه آلمان و فرانسه در يك صورت<br />

می توانند به قدرتی در برابر امريكا تبديل شوند و از خودشان<br />

دفاع آنند آه با روسيه متحد شوند.‏ حاصل اين اتحاد در اولين<br />

مرحله انتقال تكنولوژی مدرن آلمان و فرانسه به روسيه و باز<br />

سازی و مدرن سازی صنايع روسيه و در عين حال جلب حمايت<br />

مهم اتمی و فضائی روسيه در يك اتحاد استراتژيك با آلمان و<br />

فرانسه است.‏ اما اين اتحاد برای اين دو آشور اروپائی خالی از<br />

نگرانی نيست.‏ نگرانی اصلی اينست آه چنين اتحادی در عين<br />

حال آه اجتناب ناپذير به نظر می رسد باعث تقويت موقعيت چپ<br />

در روسيه و بازتاب آن در اروپا خواهد شد.‏ بهرحال شما می<br />

دانيد آه هنوز بزرگترين و قوی ترين حزب در روسيه حزب<br />

آمونيست اين آشور است و پارلمان روسيه هم تقريبا در اختيار<br />

اين حزب است.‏ احزاب آمونيست در آشورها و جمهوری های<br />

تازه تاسيس شوروی سابق همچنان حضور دارند و در ارتباط با<br />

حزب آمونيست روسيه هستند.‏ اينها شايد الان از نظر برخی ها با<br />

اهميت نباشد،‏ اما آنكه می خواهد برود به طرف اتحاد برای حفظ<br />

نظام خودش خوب می داند خطرات چيست و از دل حوادث<br />

بزرگ جهانی چه آلترناتيوهائی ممكن است بيرون بيآيد و آل<br />

سيستم و نظام را دگرگون آند!‏<br />

اين آن نيروی بازدارنده ايست آه تا حالا مانع يك گام<br />

بلند و اساسی از جانب آلمان و فرانسه برای نزديكی و اتحاد<br />

قطعی با روسيه شده است.‏ امريكا هم نگران اين اتحاد است و با<br />

وارد ساختن آشورهای اروپای شرقی به ناتو و حالا برداشتن گام<br />

های عملی برای اتحادهای مستقل نظامی با لهستان و جمهوری<br />

چك در پی جلوگيری از چنين اتحادی است.‏ ظاهرا اينطور به<br />

نظر می رسد آه روس ها هم می دانند در چه موقعيتی قرار<br />

گرفته اند و عجله نمی آنند،‏ منتظر آغاز حوادث بزرگتر هستند.‏<br />

به اين ترتيب،‏ ما حمله نظامی به عراق و اشغال نظامی<br />

اين آشور و سلطه بر اين آشور را در يك چارچوب بزرگتر<br />

میبينيم و در عين حال آن را قطعی هم ارزيابی می آنيم،‏ زيرا به<br />

زير ساخت ها و زمينه های اين اقدام فكر می آنيم و با حوادث به<br />

عقب و جلو نمی رويم.‏ به مانورهای امريكا و سازمان ملل و<br />

8


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

51<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

:<br />

موضعگيری های ناموثر آشورهای عربی و يا رهبران جمهوری<br />

اسلامی آه چندان به اين استراتژی باور ندارند و هنوز فكر می<br />

آنند جنگ بر سر اسلام است چندان اهميتی نمی دهيم.‏ در باره<br />

حاآميت جمهوری اسلامی می گوئيم باور ندارند چه حادثه ای در<br />

شرف وقوع است،‏ زيرا اگر باور داشتند خيلی زود بايد متوجه<br />

می شدند آه آشور در معرض خطر بزرگترين حوادث تاريخی<br />

است و اتحاد و وحدت ملی يك ضرروت تاخير ناپذيراست،‏ اما<br />

شما شاهديد آه هنوز دم از خودی و غير خودی می زنند و جامعه<br />

را عملا به چند دسته تقسيم آرده و زمينه انفجار و جنگ داخلی<br />

را در آشور بوجود آورده اند.‏<br />

آنچه برای عراق می خواهند رقم بزنند فقط يك گام در<br />

مسير جاده بلندی است آه می خواهند طی آنند.‏ اين جنگ با<br />

عراق نيست،‏ دفاع از موجوديت خود است به قيمت نابودی<br />

آشورهائی مثل عراق.‏<br />

نزديكی آلمان و فرانسه به روسيه و قرار گرفتن<br />

تكنولوژی پيشرفته اين دو آشور در اختيار روسيه در عين حال<br />

آه يك متحد پر قدرت برای اين دو آشور در برابر امريكا بوجود<br />

خواهد آورد،‏ تحول بزرگی در خود روسيه را هم موجب می شود<br />

با اين تكنولوژی مدرن.‏<br />

ترس از رشد گرايش به چپ<br />

اما بيم و هراس اروپا،‏ امريكا و حتی همين دو آشوری<br />

آه حالا <strong>راه</strong>شان دارد از امريكا جدا می شود در اينست آه چنين<br />

حادثه ای و چنين رويدادی منجر به تقويت چپ در روسيه نشود.‏<br />

شما بهر حال به خاطر داشته باشيد آه در روسيه همچنان حزب<br />

آمونيست اين آشور پرقدرت ترين حزب است و پارلمان اين<br />

آشور عمدتا زير تاثير و نفوذ آمونيست هاست.‏<br />

راديو صدای ايران:‏ امريكا با اين 8 آشور اروپائی می خواهد يك<br />

بلوك بوجود بيآورد و بقيه اروپا را محاصره آند؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong> همينطور است آه شما می گوئيد.‏ اولا لهستان<br />

بزرگترين آشوراروپای شرقی است.‏ هم از نظر جمعيت و هم از<br />

نظر وسعت.‏ تكنولوژی نسبتا پيشرفته ای هم به نسبت آشورهائی<br />

مثل بلغارستان و مجارستان و رمانی داشته و عمدتا همطراز با<br />

آلمان دمكراتيك و جمهوری چك بوده است.‏ اين آشور مرز<br />

مشترك دارد با يكی از جمهوری های مهم شوروی سابق يعنی<br />

بلاروسی آه پايتختش بنام ‏"مينسك"‏ خيلی برای ما آشناست.‏<br />

رهبری اين جمهوری همچنان در دست حزب آمونيست باقی<br />

مانده است.‏ در عين حال لهستان پشت سنگر آلمان است و تبديل<br />

آن به يك پايگاه نظامی اتمی برای امريكا علاوه بر روسيه،‏<br />

خطری هم هست برای آلمان.‏ پس ما می بينيم آه از هم اآنون چه<br />

جبهه ای را در برابرمان آرايش شده داريم.‏ موتور محرآه اين<br />

ماشين جنگی هم نفت است.‏ هر آس آه اين سوخت را دراختيار<br />

داشته باشد برنده است و ماشين جنگی اش از حرآت باز<br />

نمیايستد.‏ بنابراين نفت يا سوخت به مهم ترين و حياتی ترين ماده<br />

محرآه اين نبرد تبديل شده است.‏ نبردی آه باز هم من تاآيد آنم<br />

آه يك نبرد اقتصادی است و نفت عبارتست از سوخت برای<br />

ابزار اين نبرد،‏ يعنی برای موتور نظامي.‏<br />

آافی است روز سوخت نباشد تا همه اين ماشين<br />

هائی آه شب ها توی آوچه ها پارك اند و صبح ها سطح خيابان<br />

ها و اتوبان ها و يا بقول شما ‏"های وي"ها را فرش می آنند،‏ همه<br />

بخوابند و مردم ناچار شوند با دوچرخه اينسو و آنسو بروند.‏<br />

آارخانه ها می خوابند،‏ توزيع مايحتاج و ترانسپورت توليدات همه<br />

می خوابد،‏ قطار و هوايپما زمين گير می شود.‏ فكر می آنم نسل<br />

ما بخوبی بخاطر داشته باشد در آن چند روزی آه اعراب برای<br />

نشان دادن مخالفت خود با اسرائيل و مقابله با تجاوزات جنگی اين<br />

آشور در خاورميانه وقتی شير نفت را بستند اروپا فلج شد.‏ به<br />

همين دليل اگر امريكا موفق شود بالای چاه های نفت خيمه بزند<br />

به معنای آنست آه گلوی اروپا را گرفته در دستش.‏ قيمت نفت را<br />

خودش و با توجه به نياز اقتصادی و مانورهای اقتصادی اش<br />

تعيين می آند،‏ اوپك را اگر منحل نكند هم عملا رهبری آن را<br />

بدست می گيرد و الی آخر.‏<br />

آشورهای بزرگ سرمايه داری اروپا مثل آلمان و<br />

فرانسه اين دورنما را می بينند.‏ در همين دورنما شورش های<br />

خيابانی را می بينند،‏ رشد بيكاري،‏ فلج اقتصادی و فروپاشی ها<br />

را می بينند،‏ جنگ در اروپا را می بينند و چون از نظام سرمايه<br />

داری دفاع می آنند خواه نا خواه برای مقابله با گرايش به چپ در<br />

جامعه فضای گشوده شده برای افراطيون راست و فاشيسم نوين<br />

را می بينند.‏ حادثه ای آه ما شاهديم در ايتاليا تقريبا روی داده و<br />

در آلمان هم از ترس رشد چپ و مقابله با آن عملا فضا را برای<br />

نيروهای دست راستی و فاشيستی باز می آنند.‏ همانطور آه در<br />

آشور اطريش شده و در جنوب آلمان تقريبا وضع اينگونه است.‏<br />

خلاصه مجموعه ای از تضادهای اقتصادی و اجتماعی<br />

را ما می توانيم در اينجا حدس بزنيم،‏ پيش بينی آنيم و بيان آنيم.‏<br />

با اين دور نما و با اين ترس از سلطه نظامی امريكا بر نفت خليج<br />

فارس است آه آشورهائی مثل فرانسه و آلمان و يا چند آشور<br />

ديگر اروپائی فكر می آنند آه،‏ خوب حتی اگر در اين مرحله هم<br />

ما با امريكا همگام بشويم و اين مرحله را هم پشت سر بگذاريم،‏<br />

اين ماشين برای رفع و دفع بحران اقتصادی در امريكا و پاس<br />

دادن آن به اروپا دراينجا متوقف نمی شود،‏ بنابراين در گام بعدی<br />

ما همانجائی خواهيم بود آه الان هستيم.‏ از سوی ديگر در امريكا<br />

هم آه دولت خيال تعديل ثروت و رفرم اجتماعي-اقتصادی ندارد<br />

و اساسا برای چنين رفرمی بر سر آار نيآمده و يا آن را بر سر<br />

آار نيآورده اند.‏ آنها آمده اند آه از اين نظام دفاع آنند و تا آخرين<br />

لحظه هم خواهند آرد.‏<br />

در اينجا هم يكبار ديگر مسئله روسيه به اين دليل مطرح<br />

است آه همسايه است با نفت آسيای ميانه و همچنين خودش نفت<br />

10


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

52<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

سيبری را دارد.‏ آلمان و فرانسه ناچارند به آن شرايطی هم فكر<br />

آنند آه اگر امريكا نفت خليج را به روی اين آشورها بست،‏ در<br />

آن صورت يگانه امكان نجات از بحران سوخت نفت آسيای ميانه،‏<br />

قفقاز و سيبری است.‏ ضمن آنكه روسيه همانطور آه گفتم همچنان<br />

دارای نفوذ و مرز مشترك با آشورهائی است آه مستقل شده اند<br />

و حتی در پيوند همكاری با امريكا قرار گرفته اند اما روسيه در<br />

آنها صاحب نفوذ است.‏ مثل ترآمنستان،‏ مثل قزاقستان،‏ مثل<br />

ازبكستان و حتی آذربايجان.‏ حتی می توان تصور آرد آه در<br />

چالش های آينده جهان نقشه جديدی آه در اين منطقه از جهان در<br />

طی 12-10 سال گذشته شكل گرفته تغيير آند.‏<br />

پس می بينيم آه اتحاد با روسيه امر استراتژيك و مهمی<br />

است،‏ حتی اگر در اين مرحله،‏ يعنی در مرحله حمله نظامی به<br />

عراق و سلطه بر نفت اين آشور آه از نظر ما قطعی است شكل<br />

نگيرد در گام بعدی بهرحال يكی از دو طرف اين مخاصمه<br />

اقتصادي-‏ نظامی چاره ای جز اتحاد با روسيه ندارند و باز من<br />

فكر می آنم اروپا با امتيازهای بزرگی آه به روسيه خواهد داد<br />

اين اتحاد را خواهد بست.‏<br />

راديو صدای ايران:‏ شما به اين جنبش صلح اميدی داريد ؟ مردم<br />

برای صلح تظاهرات می آنند اما اينطور آه ما می بينيم زياد<br />

آسی گوشش به شعارهای صلح بدهكار نيست.‏ حتی در خود<br />

امريكا.‏<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>:‏ ببينيد!‏ بحث اگر اين باشد آه امريكا هر آاری بخواهد<br />

در جهان می تواند بكند،‏ آه ديگر بايد نفی آنيم هر نوع مقاومتی<br />

را.‏ به اين ترتيب بايد بپذيريم آه سرنوشت جهان در واشنگتن و<br />

نيويورك تعيين می شود.‏ اما به نظر ما اينطور نيست،‏ يعنی<br />

نيروی مقاومتی هم در جهان وجود دارد،‏ عليرغم اينكه اين نيرو<br />

در حال حاضر دارای ضعف بسيار جدی است.‏ چرا؟<br />

به اين دليل آه امروز ممكن است در همان امريكا مردم<br />

دو برابر زمان جنگ ويتنام بيآيند در خيابان و عليه حمله به<br />

عراق شعار بدهند و يا در اروپا هم به همين شكل.‏ اما از نظر ما<br />

اين جنبش هنوز جنبش ضعيفی است و امكان تاثير گذاری آن<br />

روی سياست های جنگ طلبانه امريكا بسيار آم است.‏ ضعف<br />

بزرگ اين جنبش نداشتن يك پشتوانه عميق اجتماعی است.‏ يعنی<br />

جنبش ضد جنگ هنوز به يك جنبش اجتماعی برای تغييرات<br />

اساسی در ساختار اجتماعي،‏ در همين آشورهائی آه در آنها<br />

جنبش ضد جنگ شروع شده پيوند نخورده است.‏ يعنی مثل دوران<br />

جنگ دوم جهانی و يا حتی در دهه و جنبش ضد جنگ<br />

ويتنام.‏ در دهه 40 جنبش صلح در سراسر جهان،‏ در حاليكه عليه<br />

جنگ فاشيستی بود،‏ در عين حال جنبشی بود برای تغييرات<br />

بنيادی در ساختار حكومتی در همان آشورهائی آه جنبش صلح<br />

وجود داشت.‏ در اين آشورها جنبش صلح پيوند خورده بود با<br />

جنبش های رهائی بخش و ضد استعماري.‏ اين،‏ آن زير ساخت<br />

مهم و اساسی آن جنبش بود و شما می دانيد آه در تمام اين جنبش<br />

ها آه صلح خواهی و مبارزه عليه فاشيسم و جنگ به شعار عمده<br />

آنها تبديل شده بود مترقی ترين احزاب ملي،‏ احزاب چپ و<br />

احزاب آمونيست دست در دست هم يك اتحاد ضد فاشيستی و<br />

طرفداری از تحولات را پيش می بردند.‏ سرانجام هم از درون<br />

همين جنبش شما ديديد آه در بسياری از آشورها بعد از جنگ و<br />

شكست فاشيسم دولت ها،‏ حكومت ها و حتی آشورهای جديد<br />

بيرون آمدند.‏ آشورهايی به استقلال ملی دست پيدا آردند،‏ جنبش<br />

ترقی اجتماعی در سراسر جهان رشد آرد و اين ممكن نشد مگر<br />

به آن دليل آه در طول مبارزه برای صلح و عليه فاشيسم و<br />

جنگ،‏ شعارها و خواست های عمومی مردم برای بهبود وضع<br />

زندگی و سرنگونی حكومت هائی آه جاده فاشيسم را هموار آرده<br />

بودند و يا خود با فاشيسم هيتلری پيوند خورده بودند در متن اين<br />

جنبش وجود داشت.‏ احزاب و سازمان،‏ اتحاديه ها و آانون های<br />

اجتماعی مردم را متشكل آرده بودند و به مردم نشان می دادند آه<br />

فاشيسم از درون چه مناسبات اقتصادی بيرون آمده و همزان با<br />

شكست فاشيسم هيتلری اين مناسبات بايد تغيير آند والا باز جنگ<br />

و سلطه و نابودی بشريت از جای ديگری سر در خواهد آورد.‏ ما<br />

حتی در جنبش دهه عليه جنگ ويتنام هم تا حدودی شاهد<br />

همين وضع هستيم.‏ در همين دوران است آه در بسياری از<br />

آشورها جنبش های رهائی بخش ضد استعماری شكل گرفته بود،‏<br />

حتی در عقب مانده ترين آشورهای افريقائي.‏ در همين امريكای<br />

لاتين آودتاهای نظامی يكی پس از ديگری اتفاق می افتاد و<br />

ژنرال ها بر سر آار می آمدند و جانشين هم می شدند نه به اين<br />

خاطر آه وضع در اين آشورها خيلی آرام و دلخواه بود و اين<br />

ژنرال و يا آن ژنرال هوس می آرد قدرت را بدست بگيرد،‏ خير!‏<br />

به آن دليل آه جامعه در التهاب بود و تحول می خواست و طبقات<br />

حاآم برای فريب مردم و يا مقابله جدی تر با آن ها شخصيت ها<br />

و شكل ظاهری حكومت ها را آمی عوض می آردند.‏ همين است<br />

آه امروز بايد از خودمان بپرسيم چرا در اين سالها،‏ مثل دهه<br />

ما در افريقا و يا امريكای لاتين مرتب شاهد آودتای ژنرال ها<br />

نيستيم؟<br />

حتی در سال های دهه در خود اروپا جنبش ضد<br />

جنگ ويتنام با جنبش های وسيع آارگری و دانشجوئی برای<br />

تحولات اجتماعی هم<strong>راه</strong> شده بود.‏ حتی در امريكا هم وضع<br />

همينگونه بود.‏ جنبش برابری نژادي،‏ جنبش لوترآينگ،‏ جنبش<br />

های پراآنده و عصيانی مثل توپامارو ها و يا پلنگ های سياه و يا<br />

انواع عصيان های ديگر هر آدام به نوعی با جنبش سنديكائی و<br />

نارضائی به خيابان آشيده شده مردم هم<strong>راه</strong> بود.‏ جهان برای تحول<br />

خيز برداشته بود و جنبش ضد جنگ ويتنام هم عمق اجتماعی پيدا<br />

آرده بود.‏<br />

60<br />

60<br />

60<br />

60


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

53<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

6<br />

جنبش صلح بايد به جنبش تحولات اجتماعی<br />

پيوند پيدا آند تا پيروز شود<br />

به اين ترتيب می خواهم خدمت شما بگويم آه جنبش<br />

آنونی صلح بدليل همين ضعف و همين آمبود هنوز توان مقاومت<br />

در برابر جنگ طلبی امريكا و مقابله با آن را ندارد.‏ بايد آوشيد<br />

جنبش صلح از اين طريق به عمق <strong>راه</strong> پيدا آند و ما يقين داريم آه<br />

چنين هم خواهد شد.‏ از دل اين بحران عظيم اقتصادی آه حالا<br />

چهره فاشيستی و جنگی هم دارد به خودش می گيرد تحولات<br />

بزرگ بيرون خواهد آمد و بشريت دوران رآود ساله<br />

اخير را پشت سر می گذارد.‏<br />

اين آه ما به اين سمت می رويم يك چيز است،‏ اما اينكه<br />

بايد ضعف را امروز ببينيم و حوادث را درست ارزيابی آنيم يك<br />

چيز ديگر.‏ در حال حاضر و در شرايط آنونی هنوز اين جنبش<br />

صلح قادر به متوقف آردن ماشين جنگی نيست،‏ زيرا با پشتوانه<br />

عميق اجتماع برای دگرگونی ساختارهای حكومتی و اقتصادی<br />

در آشورها هم<strong>راه</strong> نيست.‏ احزاب مترقی در ضعف بسر می برند،‏<br />

12-10 سال تبليغات بی امان و بی وقفه در باره فروپاشی اتحاد<br />

شوروی و ضرباتی مهلكی آه به جنبش چپ،‏ مترقی و انقلابی در<br />

آشورها خورده امروز خودش را در اين ضعف بزرگ نمايان<br />

می آند.‏ اين جنبش با باز شدن چشم و گوش مردم و پی بردن به<br />

عمق فاجعه قطعا تقويت خواهد شد و از شكل آنونی آن آه بيشتر<br />

يك جنبش احساساتی عليه جنگ است بيرون خواهد آمد.‏ اينكه<br />

مردم در امريكا تصور آنند اگر به عراق حمله شود ممكن است<br />

جوان هايشان آشته شوند و يا ممكن است اجناس گران تر شود و<br />

يا بيكاری بيشتر شود نامش جنگ ضد جنگ نيست.‏ اين جنبش<br />

وقتی جنبش است آه مردم بدانند اين نظام به مرحله ای از رشد<br />

خود رسيده آه ديگر قادر نيست بدون جنگ به حياتش ادامه بدهد<br />

و جنگ اگر هم يك رونقی به اقتصاد امريكا ببخشد يك رونق<br />

موقتی است و بايد آل اين ساختار عوض شود.‏ اگر جهان امروز<br />

يك جهان بهم پيوسته است،‏ نمی شود در امريكا به قيمت آوچك<br />

تر شدن سفره مردم اروپا و يا به قيمت گرسنگی و مرگ ميليون<br />

ها انسان در افريقا و آسيا آمی رونق اقتصادی در اين آشور<br />

بوجود بيآيد و باز در يك فاصله آوتاه تر ديگر وضع از همين هم<br />

آه هست در امريكا بدتر شود.‏ مردم بايد درك آنند آه ثروت<br />

اجتماعی بايد تقسيم شود،‏ بيمه ها بايد گسترش پيدا آند،‏ ساعات<br />

آار بايد تقسيم شود و همه آار داشته باشند،‏ به بورس بازی بايد<br />

خاتمه بخشيده شود.‏ اينها بايد به يك خواست عمومی و به يك<br />

جنبش عمومی تبديل شود تا صلح خواهی هم عمق پيدا آند و اين<br />

جنبش در برابر حكومت ها چه در اروپا و چه در امريكا-‏<br />

بايستد.‏ آنوقت است آه جنبش صلح را بايد بسيار جدی تر از<br />

امروز تلقی آرد و منتظر تحولاتی بزرگتر از جلوگيری از حمله<br />

نظامی به عراق بود.‏<br />

ما اين ضعف را در اروپا هم شاهديم.‏ می بينيد آه<br />

شعارها و اخبار اينست آه ‏"ما نمی خواهيم بچه هايمان آشته<br />

شوند در جنگ"‏ و يا ‏"حمله به عراق با اجازه سازمان ملل بايد<br />

باشد"‏ و يا همه خبرها اين شده آه صدام فلان سلاح را دارد و يا<br />

ندارد!‏ يعنی هنوز جنبش صلح در سطح حرآت می آند ، پوك<br />

است و عمق ندارد،‏ چرا آه نوك پيكان آن تغيير مناسبات<br />

اقتصادی را هدف نگرفته است.‏<br />

بازگرديم به آشور خودمان آه در همسايگی<br />

فاجعه حمله نظامی به عراق قرار گرفته است<br />

ما در مورد اوضاع ايران و جنبش آنونی مردم ايران<br />

هم دقيقا در همينجا قرار داريم و در همين ضعف گير آرده ايم.‏<br />

دقيقا!‏<br />

يعنی جنبش آنونی مردم ايران هم نمی تواند فقط برای<br />

دمكراسی باشد و نبايد در اين خواست خلاصه شود.‏ جنبش نمی<br />

تواند فقط برای آزادی روزنامه ها باشد.‏ عملا هم شما شاهديد آه<br />

وقتی جنبش به عرصه های مهم تر پا نگذاشته حكومت چقدر می<br />

تواند مانور آند و سرگيجه ايجاد بكند برای آنكه ماجرا در همين<br />

محدوده باقی بماند و به عمق نرود.‏ وقتی جنبش به عمق رفت،‏<br />

آنوقت تغيير مناسبات اقتصادی در جامعه مطرح می شود.‏<br />

قراردادهای آار بايد تغيير بكند،‏ خصوصی سازی بايد برای مردم<br />

روشن بشود سر و ته آن آجاست؟ آارخانه ها چرا غارت شدهاند؟<br />

شما می بينيد آه حكومت چقدر حساسيت دارد آه جنبش<br />

ساله اخير به اين بخش وارد نشود و اتفاقا اين يكی از<br />

بزرگترين اشتباهات اصلاح طلب ها و روزنامه نگاران ابتدای<br />

پيروزی محمد خاتمی در انتخابات بود آه شانه به شانه افشاگری<br />

های سياسی دست به افشاگری در اين زمينه نزدند.‏ شما در همين<br />

هفته ها ديديد آه فقط يك خبر روزنامه ‏"بهار"‏ در باره بورس<br />

تهران و معامله ميليارد تومانی بنياد الزهرا نفس آقايان<br />

صاحب بنيادها را بريد و برای هميشه اين روزنامه را توقيف<br />

آردند.‏ همين روزنامه ها وقتی نوشتند احمد خمينی را آشتند،‏<br />

آقايان اينقدر وحشتزده نشدند آه انتشار همين خبر بورس تهران<br />

وحشت زده شان آرد.‏ همين رفتار را با روزنامه همشهری<br />

آردند.‏ به محض اينكه همشهری نوشت ‎5‎ر‎4‎ ميليارد دلار در<br />

جزيره مصنوعی ‏"نخل"‏ در دوبی سرمايه گذاری ايرانی شده،‏<br />

بلافاصله برای روز اين روزنامه را تعطيل آردند و البته<br />

بهانه هم در آستين داشتند،‏ اينكه توضيح خانه آارگر را چاپ<br />

نكرده است.‏ هر روزها دهها توضيح و اعتراض به روزنامه های<br />

دست راستی نوشته می شود،‏ حتی نامه سرگشاده می نويسند و<br />

اين روزنامه ها اصلا اعتناء نمی آنند اما برای تعطيل همشهری<br />

توضيح خانه آارگر را بهانه آردند و به ياد دفاع از خانه آارگر<br />

افتادند!‏ يعنی به نام همان آارگری آه غارت شده و پول غارتش<br />

40<br />

10<br />

20-10<br />


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

54<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

را آقايان در دوبی خرج جزيره مصنوعی آرده اند.‏ جزيره ای آه<br />

می گويند می خواهد لاس واگاس خليج فارس بشود.‏ با همان<br />

مشخصات لاس واگاس،‏ يعنی قمار و فحشا و خوش گذرانی در<br />

سطحی آه می دانيد.‏<br />

آنها آه پشت مقابله با روزنامه ها ايستاده اند و ارزش ها<br />

را هم بهانه آرده اند،‏ خيلی خوب می دانند آه ضعف بزرگشان<br />

اينجاست.‏ يعنی اگر مردم بفهمند پشت اين مقابله واقعا چيست و<br />

اين امام جمعه هائی آه ننه من غريبم در نماز جمعه ها در می<br />

آورند و سنگ مردم را به سينه می زنند چگونه مملكت را غارت<br />

آرده اند،‏ آنوقت با يك جنبش وسيع اجتماعی روبرو خواهند شد<br />

آه اين ديگر بهمنی است آه از آوه سرازير شده.‏ اين بهمن عظيم<br />

خواه ناخواه آزادی را هم با خودش می آورد،‏ آزادی مطبوعات<br />

هم درشكم آنست،‏ جلوگيری از دستگيری ها و زير و رو شدن<br />

قوه قضائيه و حتی آل جمهوری اسلامی هم در درون آنست.‏ پس<br />

می بينيم آه بحث پيرامون جنبش اجتماعی و ضرورت توجه به<br />

آن چقدر مهم و اساسی است.‏ يعنی مردم خواهند فهميند برای چی<br />

دستگير می آنند؟ برای چی دستگير می آنند؟ برای چه هدفی می<br />

آشند و بالاخره همه اين چيزها در عمق برای مردم روشن خواهد<br />

شد.‏<br />

ما در همين برنامه سه سال پيش-‏ دو سال پيش،‏ همان<br />

موقعی آه آقای گنجی در باره عاليجنابان خاآستری و سرخ پوش<br />

افشاگری می آرد بارها گفتيم و در نشريه <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> هم بارها<br />

نوشتيم:‏ آقا در باره عاليجنابان اقتصادی بنويسيد.‏ اين عاليجنابی<br />

آه شما می نويسی آدم آشته و فتوای قتل داده،‏ آخه دو چهره<br />

داره،‏ چرا چهره اقتصادی اش را نمی گوئيد و نمی نويسيد.‏ مردم<br />

برای شكمشان می ريزند بيرون نه برای آزادی مطبوعات.‏ حالا<br />

آه امكانی در مطبوعات ف<strong>راه</strong>م شده آه بنويسيد،‏ اين بخش را هم<br />

بنويسيد تا مردم را به حرآت در آوريد.‏ منظورم اين نيست آه<br />

همان موقع بايد مردم را می ريختند توی خيابان،‏ بلكه اينست آه<br />

مردم آگاه شوند و از دل اين آگاهی سازمان پيدا آنند.‏<br />

چنان آگاه شوند و چنان سازمان پيدا آنند آه حالا خانه<br />

آارگر و بنام آارگر جاده صاف آن قوه قضائيه برای بستن<br />

روزنامه ای نشود آه نوشته ‎5‎ر‎4‎ ميليارد دلار پول مملكت را<br />

برده اند خرج لاس واگاس خليج فارس آرده اند،‏ چنان آگاه شود<br />

آه امروز دچار دلسردی و سردرگمی برای شرآت در انتخابات<br />

شو<strong>راه</strong>ا نشود.‏ شو<strong>راه</strong>ائی آه واقعا می توانست و هنوز هم می<br />

تواند <strong>توده</strong> ای ترين و مردمی ترين سازمان سراسری تحولات<br />

شود و مردم را دور خودش بسيج آند و به حكومت برای تحولات<br />

فشار بيآورد.‏ شما ببينيد يك روزنامه اين شو<strong>راه</strong>ا نتوانستند منتشر<br />

آنند آه اخبار شو<strong>راه</strong>ا را در آن بنويسند و مردم بدانند شورا يعنی<br />

چي؟ اينها ضعف است پس چيست؟<br />

خوشبختانه در ماه های اخير و در اين يكسال اخير ما<br />

شاهديم آه اين امر مهم،‏ يعنی به عمق بردن جنبش را جدی گرفته<br />

اند و به همين دليل هم می بينيد آه دستگاه قضائی با آنكه ديگر<br />

روزنامه ای به آن صورت در آار نيست آه در ابتدای انتخاب<br />

محمد خاتمی در آار بود،‏ اما وحشتزده تر واآنش نشان می دهد و<br />

تاب تحمل افشای يك خبر اقتصادی را هم از خودش نشان<br />

نمیدهد.‏<br />

اين درك و رفتن به سوی ايجاد يك جنبش وسيع<br />

اجتماعی برای تغييرات اساسی در دل جنبش مردم سالاری و<br />

جمهوريت مردم،‏ همان حرآت تاريخی برای جامعه امروز ايران<br />

است آه به شكل ديگری در سطح جهان و در ارتباط با جنبش<br />

صلح و مقابله با جنگ طلبی امريكا به آن اشاره آردم.‏<br />

به اين ترتيب در اروپا و امريكا هم جنبش صلح برای<br />

صلح <strong>راه</strong> بجائی نمی برد و امريكا آار خودش را خواهد آرد اما<br />

اگر جنبش صلح به جنبش اجتماعی برای تغيير ساختار اقتصادی<br />

و اجتماعی هم<strong>راه</strong> شد آنوقت بايد به اين جنبش خيلی اميدوار بود و<br />

ما يقين داريم آه همين مسير را هم طی خواهد آرد و فصل<br />

ديگری درتاريخ معاصر شروع خواهد شد.‏<br />

راديو صدای ايران:‏ حمله به عراق آغاز تجزيه ايران نيست؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>:‏ بله.‏ آاملا با شما موافقم آه رويدادهای منطقه و حمله<br />

نظامی به عراق و عواقب و عوارض آن ممكن است به جنگ<br />

داخلی در آشور ما و به تجزيه خاك ايران هم بيانجامد.‏ به همين<br />

دليل مبارزه امروز ما در داخل آشور برای جلوگيری از اين<br />

فاجعه يك <strong>راه</strong> بيشتر در پيش رو ندارد و آن تغيير مناسبات<br />

اقتصادی و اجتماعی و تغيير حاآميت آنست.‏ نا ممكن است آه<br />

ساختار حاآميت مسلط در ايران در بافت و شكل آنونی خود باقی<br />

بماند و ما بتوانيم از تجزيه ايران و از جنگ داخلی پرهيز آنيم.‏<br />

اين ساختار و اين بافت خود بوجود آورنده اين فاجعه است.‏ تمام<br />

آوشش را بايد آرد آه جنبش آنونی با رفتن بازهم بيشتر به عمق<br />

حاآميت را به سود ترقی و تغييرات مثبت دگرگون آند.‏ اين يگانه<br />

شانس ما برای جلوگيری از فاجعه است.‏ هر نوع مقابله با جنگ،‏<br />

مقابله با خطر خارجي،‏ جلوگيری از مداخله امريكا در ايران،‏<br />

نرفتن به سوی تجزيه ايران همه و همه درگرو اين تغيير اساسی<br />

در حاآميت است.‏ ما نمی توانيم در باره خطر امريكا در منطقه و<br />

در همسايگی ايران حرف بزنيم و برای آن چاره جوئی آنيم،‏<br />

بدون آنكه در پی تغييرات اساسی در حاآميتی نباشيم آه جاده را<br />

برای اين فاجعه هموار آرده و می آند.‏ نفس همين تقسيم جامعه<br />

ايران به انواع شاخه های مذهبي،‏ تقسيم ايران به انواع اقشار و<br />

طبقات غير خودی و تبعيضی آه در تقسيم بودجه آشور و حتی<br />

تغيير نقشه جغرافيائی ايران بوجود آورده اند همه و همه ناشی از<br />

همين خودی بازی و غير خودی درست آردن است.‏<br />

از دل همين خودی بازی است آه استان خراسان و<br />

ثروت عظيم آستانقدس رضوی را بخشيده اند به آيت االله طبسی و<br />

يا شهر قم را استان آرده اند و يا انواع تصميمات ديگر.‏ و يا<br />

قوانين فقه شيعه را در خوزستان و بلوچستان و آردستان به مردم<br />

سنی تحميل آرده اند و عملا مردم اهل سنت را از حكومت


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

55<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

مرآزی شيعه جدا ساخته اند.‏ شما ببينيد 24 سال است در اين<br />

مجلس اجازه نمی دهد يك نماينده اهل سنت آه نزديك به 7 و به<br />

گفته ای ميليون اهل سنت ايران را نمايندگی می آنند در<br />

هيات رئيسه مجلس بنشيند.‏ هر قانونی آه تصويب می آنند با فقه<br />

شيعه در شورای نگهبان تطبيق می دهند.‏ خود اين مگر معنای<br />

ديگری غير از تجزيه آشور دارد؟ فقط آافی است موقعيت<br />

ف<strong>راه</strong>م شود تا ببينيم و ببينند آه از دل همين تقسيم بندی های<br />

فاشيسی و مذهبی چگونه تجزيه طلبی بصورت انفجار آميز سر<br />

بلند خواهد آرد.‏ همين بخش گزينش ها در ادارات و وزارت خانه<br />

ها مگر آاری غير از حفاظت از تقسيم فاشيستی خودی و غير<br />

خودی می آنند؟ مگر صدورجواز واردات آالا و يا حتی جواز<br />

آسب در آشور از مرز خودی و غير خودی نمی گذرد؟ تقسيم<br />

بودجه بين نهادهای انتخابی و انتصابی مگر خودش نوعی خودی<br />

و غير خودی نيست؟ روی هر موضوعی آه شما دست بگذاريد<br />

نشانه ها وعلائم تقسيم مردم و تقسيم آشور مشهود است و اين در<br />

بطن ساختار حاآميت آنونی است.‏ حاآميتی آه من خدمت شما<br />

گفتم تا تغيير نكند و تا اين تغيير يك تغيير مترقی نباشد همچنان<br />

خطر آفرين است.‏ به اين ترتيب جنبش مردم در داخل با حاآميت<br />

درگيراست و آن را بايد تغيير بدهد و در خارج با خطر خارجی و<br />

امروز اين هر دو باهم گره خورده است.‏<br />

در آدام آشور و در آدام برگ از تاريخ سراغ داريد آه<br />

مردم رفته باشند برای مافيای تجاری و غارتگر در يك آشور<br />

سينه شان را جلوی گلوله داده باشند؟ در جنگ با عراق مردم بنام<br />

دفاع از حكومت مستضعفان،‏ دفاع از آرای خودشان آه به<br />

جمهوری اسلامی رای داده بودند،‏ دفاع از غرور ملی و دفاع از<br />

اسلامی آه می گفت ثروت ملی را بين مردم تقسيم می آند رفتند<br />

روی مين و جلوی گلوله.‏ حالا اين مردم ميروند روی مين و<br />

جلوی گلوله آه اين جمهوری اسلامی و آقازاده ها دفاع آنند؟ می<br />

روند روی مين آه از باطل شدن رای و انتخابشان دفاع آنند؟<br />

خطر اينجاست.‏ خطر حاآميتی است آه مردم آن را نمی خواهند<br />

و اين حاآميت همچنان می خواهد بر سر قدرت بماند.‏ اين تضاد<br />

بايد حل شود تا بتوان از حاآميت ملی و تماميت ارضی آشور<br />

دفاع آرد و اين ممكن نيست و ممكن نمی شود مگر با تبديل<br />

جنبش آنونی مردم ايران به يك جنبش آگاه تر و همگانی تر<br />

ومصمم تر برای تغيير بافت و ساختار حاآميت به سود منافع ملی<br />

آشور.‏<br />

صدای ايران:‏ حمله به عراق،‏ آغاز حمله به ايران نيست؟<br />

<strong>راه</strong> <strong>توده</strong>:‏ ما يقين داريم آسانی در قلب حاآميت آنونی ايران می<br />

آوشند ته مانده اعتماد مردم به آسانی آه می خواهند به تحول<br />

خواهی مردم پاسخ مثبت بدهند را از بين ببرند.‏ آنها نقشه مستقيم<br />

امريكا را در ايران پياده می آنند.‏ يعنی تمام اميدهای مردم به<br />

تحول مسالمت آميز درداخل آشور را از بين می برند و زمينه را<br />

برای دخالت مستقيم امريكا در ايران ف<strong>راه</strong>م می آنند،‏ گرچه زير<br />

ميزی با امريكا مذاآره هم بكنند.‏ مهم نيست آه اين دخالت نظامی<br />

است يا سياسي.‏ از نظر ما برپائی يك رفراندوم زير نظارت<br />

امريكا و سازمان ملل همان نتيجه ای را خواهد داد آه مداخل<br />

نظامی مستقيم.‏ حتی در دخالت مستقيم نظامی آار بسيار دشوار<br />

تر از همه پرسی مطلوب امريكا پيش می رود.‏ بنظر ما اآنون<br />

اين تمرين را در ونزوئلا دارند می آنند و حتی در باره عراق هم<br />

با فشاری آه برای خروج صدام حسين از يك دروازه و ورود<br />

آارگزاران مستقيم شرآت های نفتی امريكا از دروازه ديگر بغداد<br />

وارد می آنند نوع ديگری از همين تمرين و تجربه اندوزی است.‏<br />

حاآميت و يا آن بخش از حاآميتی آه جاده صاف آن چنين<br />

شرايطی شده و بصورت خيانت آميز در برابر خواست مردم<br />

برای تحول ايستاده نمی تواند حاآميتی ملی باشد و نيست!‏<br />

<br />

‏(بقيه جهان در لبه پرتگاهی که<br />

56) از ص ....<br />

-3<br />

ايجاد شوك و وحشت ‏(طرح هائی آه براساس آنها در<br />

روزهای نخست حمله به عراق از سلاحهای پيشرفتهای استفاده<br />

خواهد شد آه از لحاظ قدرت تخريبی و دقت بی نظير هستند)‏ نه<br />

تنها به منظور آشتار و خرد آردن اراده مردم عراق خواهد بود،‏<br />

بلكه با هدف متقاعد آردن مردم دنيا در بی ثمر بودن مقاومتشان<br />

در مقابل برتری امپرياليستی ايالات متحده در قرن بيست و يكم<br />

نيز انجام می شود.‏<br />

برای درك بهتر اين سه فاآتور بايد بخاطر آورد آه دليل<br />

اصلی دولت ترومن در بمباران اتمی هيروشيما و ناگازاآی نه<br />

پايان جنگ جهانی دوم،‏ بلكه به اين علت بود آه امريكا با آشتن<br />

دهها هزار انسان بیگناه و وارد آوردن شوك به مردم جهان،‏<br />

برتری خود را در دوران پس از جنگ به جهانيان ، به خصوص<br />

به اتحاد شوروی نشان دهد.‏<br />

با ارائه اين فاآتها می توان درك آرد آه چرا سياست<br />

سازان آاخ سفيد اينهمه بر بیاعتبار آردن روند بازرسی در<br />

عراق اصرار می ورزند.‏ نگرانی آاخ سفيد به خاطر بینتيجه<br />

بودن بازرسی نيست،‏ برعكس آنها از اين نگرانند آه آار<br />

بازرسی به نتايج مثبت ختم شود و ديگر دليلی برای تغيير رژيم<br />

در عراق برای امريكا باقی نماند و سازمان ملل نيز با حمله به<br />

عراق مخالفت ورزد.‏ امريكا به گونهای عمل می آند تا شورای<br />

امنيت روند بازرسی را بيهوده تلقی آند.‏<br />

روزهائی آه در پيش است،‏ روزهای سرنوشت سازی<br />

را رقم خواهند زد.‏<br />

تحليل ‏"سام وب"‏ دبيرآل حزب آمونيست امريكا<br />

‏(منتشره در هفته نامه دنيای مردم،‏ ارگان حزب آمونيست امريكا)‏<br />

10


- http://www.rahetude.de 1382 ضميمه <strong>123</strong><br />

56<br />

دوره دوم <strong>راه</strong> <strong>توده</strong> فروردين<br />

<br />

1991<br />

تحليل دبيرآل حزب آمونيست امريكا:‏<br />

جهان در لبه<br />

آه در<br />

"<br />

پرتگاهی<br />

بمباران اتمی<br />

هيروشيما بود<br />

پس از حمله به عراق،‏ قوانين بينالمللی و<br />

منشور سازمان ملل بی اعتبار خواهند شد و<br />

امريكا در هر آجا آه لازم بداند وارد عمليات<br />

نظامی شده وحكومت ها را به ميل خود تغيير<br />

خواهد داد!‏<br />

شورای امنيت سازمان ملل در هفت ماه گذشته هدفی را<br />

دنبال میآرد آه براساس آن قرار بود رژيم عراق در رابطه با<br />

سلاحهای آشتار جمعی خلع سلاح شود،‏ نه اينكه اين رژيم<br />

سرنگون شود.‏<br />

در اين مدت آسی تصور نمی آرد آه روند بازرسی<br />

بدون نتيجه متوقف گردد.‏ در حقيقت اينطور بنظر میرسيد آه<br />

شورای امنيت و دولت عراق متعهد شده بودند تا به اين روند آمك<br />

نمايند و در پايان به نتايج صلح آميزی دست يابند.‏<br />

با اينهمه،‏ هنوز بازرسی شروع نشده بود آه يكپارچگی<br />

اعضای شورای امنيت از هم گسيخت.‏ تنشها در واقع نه ميان<br />

شورای امنيت و عراق،‏ بلكه ميان ايالات متحده و بريتانيا از<br />

يكسو و فرانسه و روسيه،‏ آلمان،‏ چين و آشورهای ديگر از<br />

ديگرسوی بود.‏<br />

تاآنون چهار آشور آخر موضع مثبتی در قبال روند<br />

بازرسی داشتهاند.‏ آنها معتقدند آه بازرسی در حال انجام است و<br />

تا زمانی آه سلاحهای آشتار جمعی در عراق از ميان نرفته بايد<br />

ادامه يابد.‏<br />

در واقع اروپای قديمی”،‏ روسيه و چين،‏ نسبت به حل<br />

بحران عراق از <strong>راه</strong>های سياسی،‏ خوشبينی احتياط آميزی داشتند و<br />

استفاده از قوه قهريه بطور مطلق رد نشده بود؛ بلكه به عنوان<br />

انتخابی در نظر گرفته شده بود آه در صورت به بن بست رسيدن<br />

امكانات ديگر در چارچوب خلع سلاح رژيم عراق از سوی اين<br />

آشور در مد نظر قرار می گرفت.‏<br />

در تضاد با اين طرز تلقی،‏ دولت بوش گفته است آه<br />

عراق در آار بازرسی اخلال ايجاد می آند.‏ از ديد آالين پاول و<br />

ديگران،‏ گزارش بارزسان سلاحهای کشتار جمعی به شورای<br />

امنيت تفسيری ندارد مگر بيهودگی آامل بازرسیها آه نشان می<br />

دهد هيچ <strong>راه</strong>ی برای خلع سلاح رژيم ‏"ياغی”‏ عراق باقی نمانده<br />

است مگر استفاده از قوه قهريه.‏<br />

چگونه می توان اين تضاد ديدگاه را در شورای امنيت<br />

توضيح داد؟<br />

برای پاسخ به اين سئوال،‏ لازم است به سخنان ‏"آری<br />

فلايشر"،‏ سخنگوی آاخ سفيد توجه آنيم آه در آنفرانس خبری<br />

اظهار داشت آه جنگ در صورتی می تواند رخ ندهد آه دو<br />

شرط برآورده شود:‏<br />

1- خلع سلاح آامل عراق و 2- برآناری صدام حسين.‏<br />

دولت بوش با اصرار خود به منظور سرنگونی رژيم<br />

عراق،‏ در حال حاضر تلاش می آند بطور يكجانبه ماموريت<br />

شورای امنيت را از خلع سلاح به تغيير رژيم در عراق تغيير<br />

دهد.‏<br />

اولويت دادن به ‏"تغيير رژيم"‏ به اين دليل نيست آه<br />

عراق تهديدی جدی و قريب الوقوع برای امريكا و يا همسايگانش<br />

بشمار می رود.‏ جنگ خليج فارس،‏ يك دهه تحريمهای<br />

شديد اقتصادی متعاقب آن و پنج سال بازرسی سلاحهای اين<br />

آشور،‏ ظرفيت هستهای عراق را نابود آرده است.‏ در نتيجه يا<br />

سلاحهای آشتار جمعی عراق از ميان رفته است و يا بطور قابل<br />

ملاحظهای از ميزان خطرناك بودن آنها آاسته شده است.‏<br />

الويت آاخ سفيد نيز نمی تواند بر اين بهانه استوار باشد<br />

آه عراق محل امنی برای تروريستها به شمار می رود،‏ چرا آه<br />

مدرآی در اينمورد وجود ندارد.‏<br />

اصرار آاخ سفيد در تغيير رژيم در عراق ربطی به<br />

ايجاد دمكراسی در منطقهای آه به قول بوش ‏"ماقبل مدرن"‏ و<br />

غير متمدن است نيز ندارد.‏<br />

در حقيقت دليل اصلی تصميم دولت بوش در سرنگونی<br />

دولت عراق با استفاده از قوه قهريه و عليرغم مخالفتهای جهانی<br />

به سه عامل مربوط می شود:‏<br />

1- اشغال نظامی عراق پايگاهی برای امريكا خواهد شد تا اين<br />

آشور نفوذ خود را در منطقهای بی ثبات تحكيم بخشد.‏<br />

2- با اشغال عراق از سوی امريكا و در مقابله جدی با قوانين<br />

بينالمللی و منشور سازمان ملل،‏ مشروعيت حملات بازدارنده<br />

عليه رژيمهايی آه يا دارنده سلاحهای آشتار جمعی هستند و يا از<br />

آن استفاده می آنند،‏ اگر نه به صورت رسمی،‏ اما به صورتی<br />

غير رسمی به رسميت شناخته خواهد شد.‏<br />

‏(بقيه در صفحه 55)

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!