گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
درونیترین نیازهای مارکسیسم سر بر میآورد یعنی از نیاز به انكشاف و روزآمد شدن؛ نیاز به افزایش سازوكار و توانمندی تئوریك خود برای پیگیری مبارزه با بورژوازی تحت شرایط جدید و دشواری كه در آن قرار گرفته است؛ نیاز به کسب و ارائه »تحلیل مشخص، ازشرایط مشخص«. به تعبیری دیگر، رویزیونیسم بدینسان از نهانگاه ماركسیسم بیرون آمده و در جایگاهی مستقل در برابر آن قرار گرفته است )هر چند كه در واقع فقط امتداد و فرآورده خود ماركسیسم است و در حزب انقالبی پرولتری با آن وحدت دارد(؛ روندی كه طی آن، ماركسیسمی كه دافع است از ماركسیسمی كه دفع شده، ممتاز میشود و دو نوع ماركسیسم پدید میآید. این بمعنی آنست که رویزیونیسم همانا جنبۀ موجودیت دار هستی این حزب انقالبی است و سوسیالیستی انقالبی، رویزیونیسم را بیرون از خود نمی یابد. اینکه حزب پرولتری و جنبش به عبارتی رویزیونیسم بمثابه پارهای از خود ماركسیسم است كه از دل آن بیرون آمده ولی با آن بیگانگی میكند یعنی میكوشد خود را به استقالل در فرایند مبارزه طبقاتی، ابراز كند؛ می کوشد خط مشی كُلّی حزب انقالبی را تعیین نماید و كنترل امور را بدست گیرد و میدان دار شود. لیكن قطب دیگر، یعنی ماركسیسم اصیل نیز در این حال، نه آنكه رویزیونیسم را به كناری نهاده و به آن كاری نداشته باشد؛ نه تنها از آن جدا نمیگردد بلكه خود را همبسته به آن میبیند. بعبارتی این »گسستگی« نیز امری دیالكتیكی است، یعنی با ضدّ خود - با »پیوستگی« - همراهی دارد. لذا پیوند ایندو با یكدیگر، »پیوندی بیتفاوت« نیست زیرا ماركسیسم در عین جدایی از - خود »دگر ِ« در زمینهای مشترك پرولتاریا است یعنی از رویزیونیسم - - - در آشتی و پیوندی فعال با آن قرار دارد. یعنی كه همانا جنبش سوسیالیستی طبقه كارگر و حزب انقالبی با آن میزید و از آن تأثیر و نیرو میگیرد. این وضعیت كه تحت آن، هر سه تعّین )حزب پرولتری و دو نوع ماركسیسم(، بطور 77
همزمان و بوضوح نمودار شده است، در واقع نشان تناوردهگی یافتن ماركسیسم - همچون اندامهایی وابسته به تنی واحد - و تعیّن پذیری كامل شكل آن است كه ضامن كمال یابندهگیاش میباشد. چه، ماركسیسم در این حال به باالترین درجه فعالیت خویش نائل گشته و ابعادش را كامالً دینامیك ساخته است تا بتواند خود را »به روز« كند، تا بتواند حقیقت خود را بازیابد و بگستراند. پس میتوان گفت كه ماركسیسم در موقع لزوم - یعنی آنگاه كه با معضل پیچیدهای در روند جاری مبارزه طبقاتی پرولتاریا مواجه میشود - ساز و كار های مورد نیازاش را از درون خویش رقم میزند؛ از اینرو جریانی است »غیریت پذیر«؛ بودی است - جنبا«. »خود درست به همین خاطر است كه دیده میشود پیدایش فراكسیون منشویكی در حزب پرولتری روسیه در سال یک دو قطبی در درون مارکسیسم و حزب پرولتری است - 2930 - که بمنزله ی ایجاد به واقع پیكار و همكنشی ثمربخشی میان ماركسیسم و رویزیونیسم به راه میاندازد كه موتور محرك ماركسیسم در جهت گستراندن و غنا بخشیدن هر چه بیشتر آن را پدید میآورد. لیكن بتلهایم لیست كاملی از آثار لنین بعنوان دست آوردهای نظری گرانبهای ماركسیسم در این دوران )2930 تا 21( ارائه میدهد بیآنكه عنوان سازد كه این دستاوردهای عظیم تئوریك نه از خالء، بلكه از بركت پیدایش تضادهای درونی ماركسیسم و مبارزات نظری پرشورِ ناشی از آن، از رهگذر تقابل عناصر درونی سازنده ماركسیسم، حاصل آمده است. یعنی دقیقاً همان واقعیتی كه لنین دربارهاش مینویسد: »مبارزه با رویزیونیستها دراین مسائل همان جنب وجوش پرثمر را در رشته اندیشه تئوریك سوسیالیسم جهانی به بار آورد كه جر و بحث انگلس با دورینگ بیست سال قبل از این ببار آورده بود.« )»ماركسیسم و رویزیونیسم«( بدیگر سخن، رویزیونیسم جنبهای از ماركسیسم و خصلت منفی خود آن است. پس موتور محرك ماركسیسم، سرشت منفی و متعارض موجود در داخل خودش است. 71
- Page 27 and 28: رگی شعاع خود، قرا
- Page 29 and 30: ایدئولوژی بورژوازی
- Page 31 and 32: فعالیت سوسیال دموك
- Page 33 and 34: حزب آشكار« )همان
- Page 35 and 36: »رفیقان نیمه راه
- Page 37 and 38: مدت كوتاهی پس ازاخر
- Page 39 and 40: به بیانی دیگر، آن
- Page 41 and 42: دیالكتیكیای كه در خ
- Page 43 and 44: و اینكه چنین جریانی
- Page 45 and 46: »تغییرات در هستی
- Page 47 and 48: »سیاست رویزیونیس
- Page 49 and 50: در نگاهی كلّی، چن
- Page 51 and 52: اما پرسش تنومندی كه
- Page 53 and 54: ارزیابی عینی و واقع
- Page 55 and 56: واقع را مورد بررسی
- Page 57 and 58: تاریخ، این تقدیر
- Page 59 and 60: مردود می شمرد. لذا
- Page 61 and 62: چه زمینهها و شرایط
- Page 63 and 64: حركت و تكامل آن را س
- Page 65 and 66: گئورك لوكاچ نیز در
- Page 67 and 68: یعنی عمق آن، رابط
- Page 69 and 70: »شكافتن یك كل تك و
- Page 71 and 72: »میتوان دید كه با
- Page 73 and 74: این فرایافت علمی و
- Page 75 and 76: 2924 و قلب ماهیت حزب ا
- Page 77: بلعكس، این رخداد
- Page 81 and 82: كه از نحوه حركت مار
- Page 83 and 84: میدهد. ر.ك. به »
- Page 85 and 86: به بیان دیگر من پیش
- Page 87 and 88: نه فقط از مبارزه طب
- Page 89 and 90: بنابراین حزب سوسیا
- Page 91 and 92: سیر حركت آن است - تع
- Page 93 and 94: بوضوح نشان میدهد كه
- Page 95 and 96: فصل سوم دگرگونی ماه
- Page 97 and 98: موقعیتی آن را تبدیل
- Page 99 and 100: باری، در بقیه كشو
- Page 101 and 102: كه نكبت وشكوه بگونه
- Page 103 and 104: سال حزب را برای اتخ
- Page 105 and 106: امپریالیسم یعنی تغ
- Page 107 and 108: من در باال، سعی كر
- Page 109 and 110: از اینرو، مادام ك
- Page 111 and 112: - »نظریه« در واق
- Page 113 and 114: جدائیها نمیتواند ن
- Page 115 and 116: در یك كالم، تئوری
- Page 117 and 118: درونی حزب(، در حال
- Page 119 and 120: چرا كه لوکزامبورگ و
- Page 121 and 122: سخنان رزا را- بشکل
- Page 123 and 124: بنابراین و همانگون
- Page 125 and 126: رویزیونیسم بلكه در
- Page 127 and 128: خشك و جامدی كه دور ا
همزمان و بوضوح نمودار شده است، در واقع نشان تناوردهگی یافتن ماركسیسم -<br />
همچون اندامهایی وابسته به تنی واحد<br />
-<br />
و تعیّن پذیری كامل شكل آن است كه ضامن<br />
كمال یابندهگیاش میباشد.<br />
چه، ماركسیسم در این حال به باالترین درجه فعالیت<br />
خویش نائل گشته و ابعادش را كامالً دینامیك ساخته است تا بتواند خود را »به روز«<br />
كند، تا بتواند حقیقت خود را بازیابد و بگستراند.<br />
پس میتوان گفت كه ماركسیسم در موقع لزوم<br />
-<br />
یعنی آنگاه كه با معضل پیچیدهای<br />
در روند جاری <strong>مبارزه</strong> <strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا مواجه میشود -<br />
ساز و كار های مورد<br />
نیازاش را از درون خویش رقم میزند؛ از اینرو جریانی است<br />
»غیریت<br />
پذیر«؛<br />
بودی است -<br />
جنبا«. »خود<br />
درست به همین خاطر است كه دیده میشود پیدایش<br />
فراكسیون منشویكی در حزب پرولتری روسیه در سال<br />
یک دو قطبی در درون مارکسیسم و حزب پرولتری است<br />
- 2930<br />
-<br />
که بمنزله ی ایجاد<br />
به واقع پیكار و همكنشی<br />
ثمربخشی میان ماركسیسم و رویزیونیسم به راه میاندازد كه<br />
موتور محرك<br />
ماركسیسم در جهت گستراندن و غنا بخشیدن هر چه بیشتر آن را پدید میآورد. لیكن<br />
بتلهایم لیست كاملی از آثار لنین بعنوان دست<br />
آوردهای نظری گرانبهای ماركسیسم<br />
در این دوران<br />
)2930 تا 21(<br />
ارائه میدهد بیآنكه عنوان سازد كه این دستاوردهای<br />
عظیم تئوریك نه از خالء،<br />
بلكه از بركت پیدایش تضادهای درونی ماركسیسم و<br />
مبارزات نظری پرشورِ ناشی از آن، از رهگذر تقابل عناصر درونی سازنده<br />
<strong>ماركسیسم،</strong> حاصل آمده است. یعنی دقیقاً همان واقعیتی كه لنین دربارهاش مینویسد:<br />
»<strong>مبارزه</strong> با رویزیونیستها دراین مسائل همان جنب وجوش پرثمر را در رشته اندیشه<br />
تئوریك سوسیالیسم جهانی به بار آورد كه جر و بحث انگلس با دورینگ بیست سال<br />
قبل از این ببار آورده بود.« )»ماركسیسم و رویزیونیسم«(<br />
بدیگر سخن، رویزیونیسم جنبهای از ماركسیسم و خصلت منفی خود آن است. پس<br />
موتور محرك <strong>ماركسیسم،</strong> سرشت منفی و متعارض موجود در داخل خودش است.<br />
71