گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
طریق فرایند تضادها تكامل مییابد... طرد نظری آن ضرورتاً به مفهوم گسست اساسی با كل دیدگاه انقالبی است.«)لوكاچ، »تاملی در وحدت اندیشه لنین«( نکته بعدی آنکه ایرج آذرین هرچند که در نوشته »بیراهه سوسیالیسم« جرات طرح آشکارنظریه لیبرالی »نپ دراپوزیسیون« را نیافته است، لیکن اینبار از راه دیگری وارد می شود تا همچنان فکر ایجاد حزب کمونیست یعنی اساساً فکر انقالب سوسیالیستی و برقراری دولت کارگری را منکوب کند. او درهمین راستا است که در»بیراهه سوسیالیسم« عنوان می سازد غلبه بر پراکندگی جنبش چپ و ایجاد حزب کمونیست واحد و سراسری، هیچ ربطی به تالش و پیگیری عنصرآگاه ندارد زیرا در اینجا صحبت بر سرضعف و یافقدان نظریه و آگاهی نیست بلکه مساله وجود سه عامل عینی درمیان است: وجود طبقات اضافی، وجود جنبشهای اعتراضی اضافی، و نیزعقب ماندگی صفبندی سیاسی! بدینسان نویسنده »بیراهه سوسیالیسم«، باشش بار رجوع دادن خواننده اش به کتاب پیشین خودموسوم به »چشم اندازوتکالیف«، عمال ًتوصیه میکند که هرکس که میخواهد دالیل بیشتری برای صرفنظر کردن از انقالب بیابد الزم است به کتاب یاد شده اش رجوع نماید! نکته دیگر آنکه، حال روشن میشود که آذرین چرا اصرار داشت که تعارضات میان دوجناح حکومت ایران ربطی به اختالف بر سرشیوه مقابله با نفرت واعتراض توده ها نداشته بلکه مربوط به چگونگی گذاربه حکومتی لیبرال است. بعبارتی دیگر، آذرین بدینسان مطرح می ساخت که تحت رفرمیسم جدید اجتماعی، حکومت جمهوری اسالمی توانسته برای بخش مؤثری ازکارگران ایران رفاه ایجاد کند و از اینرو اساساً مشکلی وجود ندارد تا برای رفع آن، سخن از »چاره جوئی جناحی از رژیم برای مقابله بانفرت واعتراض توده ها« درمیان باشد!- ویادآوری می کنیم که این همان رویکردی است که پایدار درپاسخی تند ولی شایسته به آن، نوشت: 474
»از هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای كه بگذریم، نویسنده »چشم انداز و تكالیف« تنها كسی است كه بر بهبود وضع زندگی بخشی از طبقه كارگر و احتمال بهتر شدن آن در پرتو تحوالت اقتصادی آینده سرمایهداری ایران انگشت میگذارد.« آتشبارانگ های آذرین بسوی مبارزین پرولتری کتاب ایرج آذرین موسوم به»چشم اندازوتکالیف«، مملوازتحریف ها، وارونه جلوه دادن ها و نیز حاوی انبوهی از انگ زدنها علیه مبارزینی است که دست از تدارک انقالب و سوسیالیسم نمی شورند. البد وی برای توجیه خیانتش به انقالب،این همه را الزم می دیده است. لذا دراینجا باید به نمونه هائی ازاین رفتار پرداخته شود. ابتدا الزم به توضیح است که،اگرتحقق جهانی سوسیالیسم )کمونیسم( همانا استراتژی نهائی پرولتاریا محسوب میشود، امرسرنگونی دولت بورژوازی خودی، بعنوان پیش شرط ضروری تحقق آن هدف نهائی تلقی خواهد شد. از این منظر، میتوان گفت که تسخیرقدرت سیاسی در واقع استراتژی مرحله ای پرولتاریاست و تا زمانیکه انجام نیافته باشد تمامی تاکتیکها الزاماً باید تحقق آن را نزدیک کند ودر راستای آن قرارگیرد. اماهدف تسخیر قدرت سیاسی بتوسط پرولتاریا، ازسوی نویسنده »چشم انداز و تکالیف« به دفعات بعنوان»تاکتیک« معرفی شده و ارزش و اهمیت آن تخفیف می یابد، تا ازاین طریق بتواند به سهولت با آن بازی کند و حتی حذفش گرداند، و»تاکتیک« سازش بابورژوازی )»نپ در اپوزیسیون«( را جایگزین آن سازد! حرف آذرین اینست که تسخیرقدرت سیاسی بتوسط پرولتاریا صرفاً یک »تاکتیک« محسوب میشود ونه بیشتر، که به مقتضیات زمانه میتوان و باید آنرا فراموش کرد همانطور که سازش با دولت سرمایه داری )تحت »نپ در اپوزیسیون«( نیز تنها نوعی »تاکتیک« تلقی می گرددکه بنا برشرایط موجودمیتوان و باید به اجرا درآید!! 47۵
- Page 423 and 424: وهمان طبقه »برای
- Page 425 and 426: 4 که سیاسی طبقه کارگ
- Page 427 and 428: ص) پرولتاریا راهم
- Page 429 and 430: مفهوم و محتوای حقیق
- Page 431 and 432: است. بکالمی دیگر،
- Page 433 and 434: بسخنی دیگر و با درن
- Page 435 and 436: بپذیرد که منطق ِا
- Page 437 and 438: کنونی اش، »کارس
- Page 439 and 440: عرضه نموده و ازهمان
- Page 441 and 442: و) اما»بارسنگین ف
- Page 443 and 444: )ابزارسرکوب طبقات
- Page 445 and 446: یابنده سرمایه داری
- Page 447 and 448: مقابله با وضعیت دشو
- Page 449 and 450: مقابله بانفرت واعت
- Page 451 and 452: یا نیستی کامل. آنه
- Page 453 and 454: »اصالحگران فعلی ا
- Page 455 and 456: به سخنی دیگر، درص
- Page 457 and 458: بیسابقه و شگفت آور
- Page 459 and 460: می گیرد و سرمایه ما
- Page 461 and 462: که قدرت سیاسی تسخیر
- Page 463 and 464: و سرنگونی قدرت سیاس
- Page 465 and 466: بشرط پذیرش آن ازسوی
- Page 467 and 468: کند، این بازی راخ
- Page 469 and 470: نیست! حال معلوم می
- Page 471 and 472: کاپیتالیستی بوده ا
- Page 473: نقش پایه مادی رفرمی
- Page 477 and 478: بیک کالم، آذرین ا
- Page 479 and 480: دنباله روی از بورژو
- Page 481 and 482: چنین تشبیهاتی دربا
- Page 483 and 484: تکالیف« و دربخش م
- Page 485 and 486: جدا مبارزه ای سازش
- Page 487 and 488: که یک مدل ملی بود،
- Page 489 and 490: میتواند دوران صلح آ
- Page 491 and 492: سرنگونی دولت کاپیت
- Page 493 and 494: بعبارتی دیگر، درا
- Page 495 and 496: تعارض حاد و آشکار د
- Page 497 and 498: دستمزدی باالتر و رف
- Page 499 and 500: خواسته های متناسب ب
- Page 501 and 502: دقیقتر از ایرج آذری
- Page 503 and 504: کامال ً بی دفاع است.
- Page 505 and 506: ضمیمه1 نگاهی کوت
- Page 507 and 508: کاپیتالیستی حاضر ا
- Page 509 and 510: اعم از طرفداران مدل
- Page 511 and 512: اماجریان مسلط نمیت
- Page 513 and 514: افتاده رانادیده می
- Page 515 and 516: نقش نظاره گر، و در
- Page 517 and 518: گسستگی پیوند از لحا
- Page 519 and 520: جنبش داشت. همچنین
- Page 521 and 522: مارکسیسم( و لزوم ب
- Page 523 and 524: لیتوانیا مینویسد:
»از هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای كه بگذریم، نویسنده »چشم انداز و تكالیف«<br />
تنها كسی است كه بر بهبود وضع زندگی بخشی از طبقه كارگر و احتمال بهتر شدن<br />
آن در پرتو تحوالت اقتصادی آینده سرمایهداری ایران انگشت میگذارد.«<br />
آتشبارانگ های آذرین بسوی مبارزین پرولتری<br />
کتاب ایرج آذرین موسوم به»چشم اندازوتکالیف«، مملوازتحریف ها، وارونه جلوه<br />
دادن ها و نیز حاوی انبوهی از انگ زدنها علیه مبارزینی است که دست از تدارک<br />
انقالب و سوسیالیسم نمی شورند. البد وی برای توجیه خیانتش به انقالب،این همه را<br />
الزم می دیده است. لذا دراینجا باید به نمونه هائی ازاین رفتار پرداخته شود.<br />
ابتدا الزم به توضیح است که،اگرتحقق جهانی سوسیالیسم )کمونیسم( همانا استراتژی<br />
نهائی پرولتاریا محسوب میشود، امرسرنگونی دولت بورژوازی خودی، بعنوان<br />
پیش شرط ضروری تحقق آن هدف نهائی تلقی خواهد شد. از این منظر، میتوان گفت<br />
که تسخیرقدرت سیاسی در واقع استراتژی مرحله ای پرولتاریاست و تا زمانیکه<br />
انجام نیافته باشد تمامی تاکتیکها الزاماً باید تحقق آن را نزدیک کند ودر راستای آن<br />
قرارگیرد. اماهدف تسخیر قدرت سیاسی بتوسط پرولتاریا، ازسوی نویسنده »چشم<br />
انداز و تکالیف« به دفعات بعنوان»تاکتیک« معرفی شده و ارزش و اهمیت آن<br />
تخفیف می یابد، تا ازاین طریق بتواند به سهولت با آن بازی کند و حتی حذفش<br />
گرداند، و»تاکتیک« سازش بابورژوازی )»نپ در اپوزیسیون«( را جایگزین آن<br />
سازد!<br />
حرف آذرین اینست که تسخیرقدرت سیاسی بتوسط پرولتاریا صرفاً یک »تاکتیک«<br />
محسوب میشود ونه بیشتر، که به مقتضیات زمانه میتوان و باید آنرا فراموش کرد<br />
همانطور که سازش با دولت سرمایه داری )تحت »نپ در اپوزیسیون«( نیز تنها نوعی<br />
»تاکتیک« تلقی می گرددکه بنا برشرایط موجودمیتوان و باید به اجرا درآید!!<br />
47۵