گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

که ایجاد شده بخشی ازطبقه کارگر را ممتاز و از باقی طبقه جدا کند.«)همانجا،‏ ص‎71‎‏(؛ و آذرین نتیجه گرفته است که این بمعنی چیزدیگری نیست بجز:‏ ‏»شقه کردن طبقه کارگر و بدل کردن یک بخش مؤثر طبقه به دنبالچه سرمایه.«)همانجا،‏ ص‎72‎‏(‏ لیکن دراین مناظره فرضی،‏ مامی پرسیم:‏ دقیقاً‏ کدام بخش ازطبقه کارگر مدّ‏ نظر آذرین است؟ وی پاسخ میدهد:‏ ‏»کارگران شاغل در صنایع با تکنولوژی باال«‏ و نیز ‏»کارگران نیمه ماهر درصنایع کاربر درتولید صادرات.«)همانجا،‏ ص‎77‎‏(‏ بنابراین دراینجا الزم است که وضعیت دستمزد و معیشتی آن بخش ازکارگرانی که به زعم آذرین،‏ اکنون نقش پایه مادی جدید رفرمیسم وعامل»شکاف عینی در طبقه«‏ و بدل شدن به ‏»دنبالچه سرمایه«‏ بعنوان مثال کارگران صنایع خودروسازی.‏ را ایفا میکنند را مورد بررسی قرار دهیم.‏ و همه میدانند که متوسط درآمد ماهیانه کارگران خودروسازی درایران ‏)درسال جاری(‏ چیزی حدود هفتصد هزار تومان است که تقریباً‏ دویست هزارتومان ازآن،‏ ازطریق اضافه کاری اجباری ( و پاداشهای مربوطه(‏ تامین میشود؛ یعنی اضافه کاراجباری در نود درصد از تعطیالت رسمی و نیز پنجاه درصد از مجموع جمعه های سال.‏ بیک کالم مبلغ هفتصد دریافت میشود و نه برای نیز نیرو،‏ و هزارتومان درآمدماهیانه،‏ تحت چنین استثمار وحشیانه ای 44 ساعت کار درهفته.‏ تازه اگر فشرده سازی روزافزون سرعت باالی خط تولید را به حساب نیاوریم یعنی آنچه که در واقع واپسین قطرات شیره جان کارگران رامی مکد و در پایان یک شیفت کاری،‏ گوئی جنازه ی آنان را بسوی خانه روان می سازد.‏ اینست آن ‏»رفاه نسبی«‏ و آن ‏»وضعیت ممتاز«،‏ که آقای آذرین از وجود آن دم می زند!‏ 4۵4

به سخنی دیگر،‏ درصورتیکه کارگران خودروساز،‏ تحت دستمزدی ماهیانه 44 2/۵ ساعت کاردرهفته،‏ میلیون تومان دریافت می کردند و آنگاه آذرین از تمایل آنان به تبدیل شدن به»دنبالچه بورژوازی«‏ سخن می گفت،‏ کامال ً محق بود؛ اماحقیقت امر،‏ هرگزاینچنین نیست.‏ بعبارتی دیگر،‏ شکاف میان درآمد این بخش از کارگران و بقیه،‏ البته وجود دارد؛ اما نکته اینجاست که اوال ً این اختالف دستمزد بدلیل شدت بیشتر استثمار است و بورژوازی پوست آنها را دوبار می کَند؛ ثانیاً‏ ‏)این باالتر بودن دستمزد(‏ همچنان دردرون محدوده ای قرار دارد که زیرخط فقراست حتی اگرخط واقعی فقر را هشتصد و پنجاه هزارتومان فرض کنیم و نه بیشتر.‏ نیز دریافتی کارگران صنعت نفت،‏ اندکی بیش از خودروسازان است.‏ اما با آنچه که آذرین ادعامی کند،‏ فاصله ای فاحش دارد.‏ اینهاهمه که گفته شد،‏ بیانگرآنست که آذرین بهیچوجه درکی حقیقی از واقعیت ایران ندارد.‏ بعبارتی دقیقتر،‏ آذرین نیزهمچون نگارنده این سطور روشنفکری خارج نشین است،‏ با این تفاوت که وی هنگام سخن گفتن از وضعیت معیشتی کارگران ایران،‏ درحقیقت کارگران اروپا،‏ یعنی محیط زندگی خودش را،‏ در پیش چشم داشته است.‏ ‏)شورش چندسال پیش درفرانسه و برخی نقاط دیگر اروپا،‏ و نیز وضعیت برلین در اول مه سال جاری،‏ نشانگر آنستکه ‏»آرام بودن«‏ طبقه کارگرکشورهای پیشرفته صنعتی نیز-‏ برخالف تصور آذرین-‏ امری بادوام نیست!(‏ الزم به ذکراست آنگاه که آذرین گفته بود:»این گرایش اکنون درایران پایه مادی جدیدی یافته است«،آن ‏»اکنون«،‏ درواقع سال‎2079‎یعنی تاریخ نگارش کتاب ‏»چشم اندازوتکالیف«‏ بوده است.‏ با این وجود او نمیتواند مدعی شود توصیفش ازوضعیت طبقه کارگر ایران،‏ مربوط به سال 2079 بوده که اینک یعنی سال‎2011‎‏،‏ مصداقش را ازدست داده است.‏ آذرین نمیتواند چنین ادعایی رامطرح کند چرا که همه میدانند چنین چیزی نه درآنزمان ونه دراین زمان،‏ وجودنداشته و ندارد!‏ 4۵۵

به سخنی دیگر،‏ درصورتیکه کارگران خودروساز،‏ تحت<br />

دستمزدی ماهیانه<br />

44<br />

2/۵<br />

ساعت کاردرهفته،‏<br />

میلیون تومان دریافت می کردند و آنگاه آذرین از تمایل آنان<br />

به تبدیل شدن به»دنبالچه بورژوازی«‏ سخن می گفت،‏ کامال ً محق بود؛ اماحقیقت<br />

امر،‏ هرگزاینچنین نیست.‏ بعبارتی دیگر،‏ شکاف میان درآمد این بخش از کارگران و<br />

بقیه،‏ البته وجود دارد؛ اما نکته اینجاست که اوال ً این اختالف دستمزد بدلیل شدت<br />

بیشتر استثمار است و بورژوازی پوست آنها را دوبار می کَند؛ ثانیاً‏ ‏)این باالتر بودن<br />

دستمزد(‏ همچنان دردرون محدوده ای قرار دارد که زیرخط فقراست حتی اگرخط<br />

واقعی فقر را هشتصد و پنجاه هزارتومان فرض کنیم و نه بیشتر.‏<br />

نیز دریافتی کارگران صنعت نفت،‏ اندکی بیش از خودروسازان است.‏ اما با آنچه که<br />

آذرین ادعامی کند،‏ فاصله ای فاحش دارد.‏<br />

اینهاهمه که گفته شد،‏ بیانگرآنست که آذرین بهیچوجه درکی حقیقی از واقعیت ایران<br />

ندارد.‏ بعبارتی دقیقتر،‏ آذرین نیزهمچون نگارنده این سطور روشنفکری خارج نشین<br />

است،‏ با این تفاوت که وی هنگام سخن گفتن از وضعیت معیشتی کارگران ایران،‏<br />

درحقیقت کارگران اروپا،‏ یعنی محیط زندگی خودش را،‏ در پیش چشم داشته است.‏<br />

‏)شورش چندسال پیش درفرانسه و برخی نقاط دیگر اروپا،‏ و نیز وضعیت برلین در اول مه<br />

سال جاری،‏ نشانگر آنستکه ‏»آرام بودن«‏ طبقه کارگرکشورهای پیشرفته صنعتی نیز-‏<br />

برخالف تصور آذرین-‏ امری بادوام نیست!(‏<br />

الزم به ذکراست آنگاه که آذرین گفته بود:»این گرایش اکنون درایران پایه مادی<br />

جدیدی یافته است«،آن ‏»اکنون«،‏ درواقع سال‎2079‎یعنی تاریخ نگارش کتاب ‏»چشم<br />

اندازوتکالیف«‏ بوده است.‏ با این وجود او نمیتواند مدعی شود توصیفش ازوضعیت<br />

طبقه کارگر ایران،‏ مربوط به سال<br />

2079<br />

بوده که اینک یعنی سال‎2011‎‏،‏ مصداقش<br />

را ازدست داده است.‏ آذرین نمیتواند چنین ادعایی رامطرح کند چرا که همه میدانند<br />

چنین چیزی نه درآنزمان ونه دراین زمان،‏ وجودنداشته و ندارد!‏<br />

4۵۵

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!