گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
لیکن، این وضعیت ِ»دوپارگی«، قابلیت دیگر و یا امکان دیگری را نیز، بطورکلی، برای نظام کاپیتالیستی وا می گشاید. و آن اینکه زمانی که عروج جنبش توده های عاصی به آستانه جنگ داخلی رسید، بورژوازی بتواند در واکنشی پیشگیرانه و قبل ازآنکه کاراز کار بگذرد، قدرت را از باال دست به دست کند و به بورژوازی لیبرال )یا اشکال نزدیک به آن( بسپارد تا شوراهای مسلح را لحظاتی پیش از از این طریق، تحقق قیام عمومی و وقوع، مانع شده و فروبندد. پیدایش چه، انتقال و واگذاری تقریباً آرام و بی دردسر قدرت به یلتسین در روسیه، بدون حضور جریان »اصالح طلبی ِ« و گورباچف )وایفای نقش « پل عبور«، یا، عامل انتقال قدرت به بورژوازی لیبرال(، ممکن نمیشد. بیک کالم در اینجا قصد گفتن آن ندارم که تغییر حکومت درایران، جزء به جزء و عیناً مطابق الگوی تغییر حکومت دراتحادشوروی خواهدبود. صحبت برسرکلیشه سازی نیست بل فقط درنظرگرفتن این مسأله است که پیدایش »اصالح طلبان حکومتی«، دست کاپیتالیسم را برای جلوگیری از وقوع یک جنگ داخلی تمام عیار و پیدایش شوراهای مسلح، بازتر میکند، همین وبس.)مراحل قانونمندی رشد و تکامل دیالکتیکی جنبش های توده ای- اعتالی انقالبی، موقعیت انقالبی، و نهایتاً قیام - شده است حتی اگردقیقاً با همین اصطالحات نباشد(. یعنی مراحل روبه اعتالء، مدتهاست که از سوی بورژوازی نیز فهم به بیان دیگر، درشرایط فقدان یک جنبش کمونیستی واقعی ونیرومند، بورژوازی بدینسان امکان می یابد تا تمامی کاسه و کوزه های بحران اقتصادی واجتماعی جاری را بر سر شکل دولتی ومذهبی این حکومت بشکند وعلت العلل همه مشکالت حاضریعنی ذات سرمایه داری را از گزند محفوظ نگاه دارد.1 بهرترتیب، آنچه که تردیدی درآن وجود ندارد اینست که هریک از دوجناح پدیدآمده ازاین شقاق )واین گسست درعین پیوستگی(، برای آندیگری همچون»دگرِ« (other) است؛ یعنی آنها از یک جنس، وماهیتاً بورژوائی اند. عمده اختالف آنان برسرنحوه 441
مقابله با وضعیت دشواری است که با آن رود ررو شده اند؛ منازعه دو جناح هیئت حاکم ایران، منازعه ای واقعی و مربوط به یافتن راه کاری درخور و کارآمد برای خنثی سازی تهدید سرنگونی بتوسط مردم است. مخلص کالم آنکه، دوعامل زمینه ظهورجریان دوم خرداد درایران راتشکیل میداد: یکی تهدیدی که از خصوصی جهانی و جانب مردم متوجه حاکمیت بود؛ و دیگری فشار بورژوازی داخلی، یعنی فشاری که همیشه برسرمایه داری دولتی ایران وارد میشد اما اینک تحت تشدید روند جهانی سازی- پس ازفروپاشی اتحاد شوروی- افزایش یافته است. با اما نکته اساسی اینست که عامل اولی- یعنی تهدیدی که ازسوی مردم متوجه حاکمیت است- نقش اصلی وتعیین کننده ای را درپیدایش اصالح طلبان حکومتی ایفا کرده است. چه، درصورتیکه سرمایه داری دولتی و مذهبی جمهوری اسالمی فاقد بحران این ابعاد بود، درصورتیکه امکان داشت در برهمان پاشنه سابق )پیش ازدوم خرداد( بچرخد، آنگاه نه فشاربورژوازی جهانی میتوانست حکومت ایران را مساله دار کند و نه مبارزه )یابهتراست بگوئیم آه وناله لیبرالهای ترسوی ایرانی( برای ایجاد دولت مطلوبشان. بعبارتی دیگرآن عامل مهمترکه رژیم حاضردرایران رابه تکاپوی اصالح وتغییر و تعدیل انداخته است، در وهله نخست واکنش او درمقابله بابحران ونارضایتی عمومی ناشی ازآنست ونه جهانی سازی وتمایل بورژوازی لیبرال داخلی. اما نویسنده »چشم اندازوتکالیف« می پنداردکه پیدایش »دوم خرداد« هیچ ربطی به نارضایتی توده ها از ادامه وضع پیشین نداشته است و در همین رابطه مینویسد: »چپ رادیکال پالتفرم دوم خرداد را اساساً چاره جوئی جناحی از رژیم برای مقابله با نفرت واعتراض توده هاارزیابی می کند.« ص) 29۵(، و درباره دیدگاه خودش عنوان می سازد که: »درمقابل، تحلیل فصل پیش روندهای عینی اقتصادی واجتماعی ای را بررسی کرد 447
- Page 395 and 396: بپردازد و در عین حا
- Page 397 and 398: به چشم تهدید می نگر
- Page 399 and 400: طبقاتی« توده كارگ
- Page 401 and 402: بنظر می رسدکه آذرین
- Page 403 and 404: همین یك نوشتهاش،
- Page 405 and 406: « پایه » ی آن کجا!
- Page 407 and 408: در همین ارتباط، ب
- Page 409 and 410: طبقاتی را كنار گذاش
- Page 411 and 412: حکیمی )ریشه یابی ن
- Page 413 and 414: یا کال ً اعتراضات ک
- Page 415 and 416: به جریان غالب بر ای
- Page 417 and 418: کمونیستی ای كه قوام
- Page 419 and 420: داعیهدار كمونیسم ن
- Page 421 and 422: سندیکاها....همگی وظی
- Page 423 and 424: وهمان طبقه »برای
- Page 425 and 426: 4 که سیاسی طبقه کارگ
- Page 427 and 428: ص) پرولتاریا راهم
- Page 429 and 430: مفهوم و محتوای حقیق
- Page 431 and 432: است. بکالمی دیگر،
- Page 433 and 434: بسخنی دیگر و با درن
- Page 435 and 436: بپذیرد که منطق ِا
- Page 437 and 438: کنونی اش، »کارس
- Page 439 and 440: عرضه نموده و ازهمان
- Page 441 and 442: و) اما»بارسنگین ف
- Page 443 and 444: )ابزارسرکوب طبقات
- Page 445: یابنده سرمایه داری
- Page 449 and 450: مقابله بانفرت واعت
- Page 451 and 452: یا نیستی کامل. آنه
- Page 453 and 454: »اصالحگران فعلی ا
- Page 455 and 456: به سخنی دیگر، درص
- Page 457 and 458: بیسابقه و شگفت آور
- Page 459 and 460: می گیرد و سرمایه ما
- Page 461 and 462: که قدرت سیاسی تسخیر
- Page 463 and 464: و سرنگونی قدرت سیاس
- Page 465 and 466: بشرط پذیرش آن ازسوی
- Page 467 and 468: کند، این بازی راخ
- Page 469 and 470: نیست! حال معلوم می
- Page 471 and 472: کاپیتالیستی بوده ا
- Page 473 and 474: نقش پایه مادی رفرمی
- Page 475 and 476: »از هاشمی رفسنجان
- Page 477 and 478: بیک کالم، آذرین ا
- Page 479 and 480: دنباله روی از بورژو
- Page 481 and 482: چنین تشبیهاتی دربا
- Page 483 and 484: تکالیف« و دربخش م
- Page 485 and 486: جدا مبارزه ای سازش
- Page 487 and 488: که یک مدل ملی بود،
- Page 489 and 490: میتواند دوران صلح آ
- Page 491 and 492: سرنگونی دولت کاپیت
- Page 493 and 494: بعبارتی دیگر، درا
- Page 495 and 496: تعارض حاد و آشکار د
لیکن، این وضعیت ِ»دوپارگی«، قابلیت دیگر و یا امکان دیگری را نیز، بطورکلی،<br />
برای نظام کاپیتالیستی وا می گشاید. و آن اینکه زمانی که عروج جنبش توده های<br />
عاصی به آستانه جنگ داخلی رسید، بورژوازی بتواند در واکنشی پیشگیرانه و قبل<br />
ازآنکه کاراز کار بگذرد، قدرت را از باال دست به دست کند و به بورژوازی لیبرال<br />
)یا اشکال نزدیک به آن(<br />
بسپارد تا<br />
شوراهای مسلح را لحظاتی پیش از<br />
از این طریق، تحقق قیام عمومی و<br />
وقوع، مانع شده و فروبندد.<br />
پیدایش<br />
چه، انتقال و<br />
واگذاری تقریباً آرام و بی دردسر قدرت به یلتسین در روسیه، بدون حضور جریان<br />
»اصالح طلبی ِ«<br />
و<br />
گورباچف<br />
)وایفای نقش<br />
«<br />
پل عبور«، یا، عامل انتقال قدرت به<br />
بورژوازی لیبرال(، ممکن نمیشد. بیک کالم در اینجا قصد گفتن آن ندارم که تغییر<br />
حکومت درایران، جزء به جزء و عیناً مطابق الگوی تغییر حکومت دراتحادشوروی<br />
خواهدبود. صحبت برسرکلیشه سازی نیست بل فقط درنظرگرفتن این مسأله است که<br />
پیدایش »اصالح طلبان حکومتی«، دست کاپیتالیسم را برای جلوگیری از وقوع یک<br />
جنگ داخلی تمام عیار و پیدایش شوراهای مسلح، بازتر میکند، همین وبس.)مراحل<br />
قانونمندی رشد<br />
و<br />
تکامل دیالکتیکی جنبش های توده ای-<br />
اعتالی انقالبی، موقعیت انقالبی، و نهایتاً قیام<br />
-<br />
شده است حتی اگردقیقاً با همین اصطالحات نباشد(.<br />
یعنی مراحل روبه اعتالء،<br />
مدتهاست که از سوی بورژوازی نیز فهم<br />
به بیان دیگر، درشرایط فقدان یک جنبش کمونیستی واقعی ونیرومند، بورژوازی<br />
بدینسان امکان می یابد تا تمامی کاسه و<br />
کوزه های بحران اقتصادی واجتماعی<br />
جاری را بر سر شکل دولتی ومذهبی این حکومت بشکند وعلت العلل همه مشکالت<br />
حاضریعنی ذات سرمایه داری را از گزند محفوظ نگاه دارد.1<br />
بهرترتیب، آنچه که تردیدی درآن وجود ندارد اینست که هریک از دوجناح پدیدآمده<br />
ازاین شقاق )واین گسست درعین پیوستگی(، برای آندیگری همچون»دگرِ«<br />
(other)<br />
است؛ یعنی آنها از یک جنس، وماهیتاً بورژوائی اند. عمده اختالف آنان برسرنحوه<br />
441