گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

میسازد،‏ از سوی دیگر دم از تالش آگاهانه انسانی برای ایجاد تشکل مستقل کارگری و حزب سیاسی پرولتری درجهت پیشروی به سوی انقالب سوسیالیستی میزند،‏ و از سوی سوم همه ی این وظایف اخیرالذکر را منتفی میداند ودرباره لزوم دنباله روی ازبورژوازی،‏ برای ما نغمه سرائی میکند!‏ کدام یک از این سه گونه سخن را باورکنیم؟ ازاینرو - صرفنظراز جنبه پاسیفیستی تفکر آذرین-‏ تازمانیکه وی به تناوب،‏ از هر دو تفکرانقالبی و ضدانقالبی به دفاع برمیخیزد،‏ و»‏ پاندول وار«‏ اما سرخوش و شادان،‏ میان این دوجبهه ی متخاصم رفت و برگشت میکند؛ تازمانیکه تکلیف خود را با جنبه بورژوایی ‏ِتفکراش روشن نکرده و شجاعانه و صادقانه گسست خویش از آن را اعالم ندارد،‏ نه فقط درعرصه مبارزه برای آگاهی سیاسی پرولتری وسازمان سیاسی پرولتری بلکه در زمینه تالش برای ایجاد تشکیالت توده ای مستقل نیز،‏ نمیتوان با اوهمکاری کرد ‏)البته امکان اتحاد عمل های موردی،‏ لحظه ای و جزئی مربوط به مسائل روزمره کارگری،‏ هنوز-‏ یعنی تازمانی که وی بطورکامل به بورژوازی ملحق نشده است منتفی نیست(.‏ - بکالمی دیگر،‏ چگونه میتوان برای ایجاد تشکیالت توده ای مستقل،‏ باکسی همکاری کرد که پیشاپیش مصر نیزهست که تشکیالت توده ای ‏)همانطور نیز تشکیالت سیاسی(-‏ و بطور کلی ‏»طبقه کارگرمیتواند....وزن خود را پشت سر این یا آن سیاست اقتصادی معین بیندازد.«!!)»چشم اندازوتکالیف«،‏ ص‎77‎‏(‏ اینها بمعنی آنستکه،‏ اگر در نیمه راه ایجاد تشکل توده ای کارگری و یا پس ازتحقق آن،‏ ‏»اتحاد سوسیالیستی کارگری«‏ شروع به تشویق این تشکل برای دفاع ازاین یا آن بخش ازبورژوازی کرد،‏ آن را خیانتی ‏»لحظه ای«‏ تلقی نکنیم.‏ چراکه رویکرد آذرین ‏)یا دقیقتربگوئیم وجهی ازتفکر او(‏ ازهم اکنون همین هدف راتعقیب میکند.‏ وانگهی،‏ اگر آذرین شجاعت رو برو شدن با پیامدهای نظریه اش را داشته باشد باید 404

بپذیرد که منطق ‏ِاین چشم اندازی که او تصویرکرده است،‏ خواه و ناخواه مستلزم آنستکه وی باید در صدد آن باشد که شکل تازه ای از»خانه کارگر«‏ ایجاد کند و یکی ازهمان افراد کم مایه امامطیع،‏ یکی ازهمان محجوب گرداند!‏ آیا نتیجه دیگری،‏ بجز این،‏ از سخنان آذرین بر می آید؟ بنابراین چگونه میتوان برای ایجاد ‏»پادو«هایش را،‏ جایگزین علیرضا تشکیالت توده ای باکسی همیاری کرد که ازیکسو دم ازتشکیالت کارگری مستقل میزند وازسوی دیگر و پیش ازآغاز ‏ِکار،‏ مؤکد میسازد که یگانه جایگاه شایسته و بایسته ی چنین تشکیالتی همانا آغوش ‏)یکی از بخشهای(‏ بورژوازی میباشد و بس؟ وچگونه میتوان بارویکردی همکاری نمود که بخود جرأت می دهد که زیر لوای نام مارکس و لنین،‏ این نظریه ضد انقالبی و این ‏»هرزگی لیبرالی رادر محیط کارگری وارد سازد«؟-‏ و فراموش نکنیم که لنین انحالل طلبان ‏ِمنشویکی،‏ که فقط خواهان لغوخصلت مخفی حزب انقالبی بودند و هنوزکالمی هم درباره تبدیل پرولتاریا ‏)هم تشکیالت سیاسی وهم هرنوع تشکل دیگراین طبقه(‏ به زائده بورژوازی به زبان نیاورده بودنند را باهمین کلمات توصیف مینمود:‏ ‏»انحالل طلبان،‏ روشنفكران خرده بورژوایی هستند كه از طرف بورژوازی مأموریت دارند هرزگی لیبرالی را در محیط كارگری وارد سازند.‏ انحالل طلبان - خائنین به ماركسیسم و خائنین به دموكراسی هستند.‏ شعار آنها یعنی ‏»مبارزه برای حزب آشكار«‏ ‏)همانند شعار لیبرالها و همچنین نارودنیكها(‏ استتاریست برای روی برتافتن از گذشته و قطع عالقه با طبقه كارگر«.‏ ‏)»مسائل مورد مشاجره حزب آشكار و ماركسیستها«،‏ م.‏ آ.‏ ص 013، تأکیدازلنین است(.‏ واینکه ‏»مبارزه ماركسیستها با انحالل طلبان درحقیقت همان مبارزه كارگران پیشرو با بورژوا لیبرالها برای نفوذ درتوده های مردم وروشن نمودن افكارآنها وپرورش سیاسی آنان است.«‏ ‏)همانجا،‏ ص 010( بیک کالم آذرین ‏)و نیز یکایک اعضا وهواداران ‏ِجریانی که عنوان ‏»اتحاد سوسیالیستی 40۵

بپذیرد که منطق ‏ِاین چشم اندازی که او تصویرکرده است،‏ خواه و ناخواه مستلزم<br />

آنستکه وی باید در صدد آن باشد که شکل تازه ای از»خانه کارگر«‏ ایجاد کند و یکی<br />

ازهمان افراد کم مایه امامطیع،‏ یکی ازهمان<br />

محجوب گرداند!‏<br />

آیا نتیجه دیگری،‏ بجز این،‏ از سخنان آذرین بر می آید؟<br />

بنابراین چگونه میتوان برای ایجاد<br />

‏»پادو«هایش را،‏ جایگزین علیرضا<br />

تشکیالت توده ای باکسی همیاری کرد<br />

که<br />

ازیکسو دم ازتشکیالت کارگری مستقل میزند وازسوی دیگر و پیش ازآغاز ‏ِکار،‏<br />

مؤکد میسازد که یگانه جایگاه شایسته و بایسته ی چنین تشکیالتی همانا آغوش ‏)یکی<br />

از بخشهای(‏ بورژوازی میباشد و بس؟ وچگونه میتوان بارویکردی همکاری نمود که<br />

بخود جرأت می دهد که زیر لوای نام مارکس و لنین،‏ این نظریه ضد انقالبی و این<br />

‏»هرزگی لیبرالی رادر محیط کارگری وارد سازد«؟-‏ و فراموش نکنیم که لنین<br />

انحالل طلبان ‏ِمنشویکی،‏ که فقط خواهان لغوخصلت مخفی حزب انقالبی بودند و<br />

هنوزکالمی هم درباره تبدیل پرولتاریا ‏)هم تشکیالت سیاسی وهم هرنوع تشکل دیگراین<br />

طبقه(‏ به زائده بورژوازی به زبان نیاورده بودنند را باهمین کلمات توصیف مینمود:‏<br />

‏»انحالل طلبان،‏ روشنفكران خرده بورژوایی هستند كه از طرف بورژوازی<br />

مأموریت دارند هرزگی لیبرالی را در محیط كارگری وارد سازند.‏ انحالل طلبان<br />

-<br />

خائنین به ماركسیسم و خائنین به دموكراسی هستند.‏ شعار آنها یعنی ‏»<strong>مبارزه</strong> برای<br />

حزب آشكار«‏<br />

‏)همانند شعار لیبرالها و همچنین نارودنیكها(‏<br />

استتاریست برای<br />

روی<br />

برتافتن از گذشته و قطع عالقه با طبقه كارگر«.‏ ‏)»مسائل مورد مشاجره حزب آشكار و<br />

ماركسیستها«،‏ م.‏ آ.‏ ص 013، تأکیدازلنین است(.‏ واینکه ‏»<strong>مبارزه</strong> ماركسیستها با انحالل<br />

طلبان درحقیقت همان <strong>مبارزه</strong> كارگران پیشرو با بورژوا لیبرالها برای نفوذ درتوده<br />

های مردم وروشن نمودن افكارآنها وپرورش سیاسی آنان است.«‏ ‏)همانجا،‏ ص 010(<br />

بیک کالم آذرین ‏)و نیز یکایک اعضا وهواداران ‏ِجریانی که عنوان ‏»اتحاد سوسیالیستی<br />

40۵

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!