گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
نکته بعدی آنکه، پایدار مینویسد: »معلوم نیست وهیچ کدام از مدافعان پدیده ی دو تشکیالتی حزب و تشکل توده ای تا حاال درهیچ کجا ثابت نکرده اند که چرا تشکل سراسری ضدکارمزدی قادربه سرنگونی بورژوازی و تسخیرقدرت سیاسی نیست.« )»علیه تئوری دوتشکیالتی....«( ما هرگز بر این گمان نبوده و نیستیم که »تشکل ضدکارمزدی« قادر به سرنگونی بورژوازی و تسخیرقدرت سیاسی نیست؛ برعکس، معتقدیم بمحض آنکه جنبش کارگری ازموقعیت تدافعی کنونی خارج و تعرضی شود، بمحض آنکه با پدیدارشدن شکاف دراختناق حاکم امکان تبلیغات علنی و وسیع فراهم شود، تشکیالت مورد نظر آقایان پایدار و حکیمی میتواند میلیونی شود. چه، از آنجائیکه حرفش این است که »هرچه تعدادمان بیشتر باشد مسلماً موضوع بیشتر بنفع ما تمام میشود«، ازجذابیت و مقبولیت گسترده تری درمیان توده فراموش نکرده که این رویکرد آنگاه که ظهورکرد - های کارگری برخوردار خواهد شد.)هیچکس باوجود آنکه از بنیان غلط بود- قابلیت آنرا داشت که حتی بسیاری ازمبارزین چپ راموقتاً شیفته خودسازد(. این تشکل حتی ممکن است بورژوازی راسرنگون وقدرت سیاسی راتسخیرکند)همانگونه که جنبش همبستگی لهستان توانست چنین کند(، اما تسخیر قدرت سیاسی یک چیزاست و سوسیالیسم یک چیزدیگر! بدیگر کالم، اصطالح »رویزیونیسم«، گویا از نظر پایدار و حکیمی، حرفی بی معناو بی مصداقی است که به هیچ واقعیتی درجهان خارج برنمی گردد، وهیاهوی بسیار بر سر موضوعی است که در واقع اصال ً وجود ندارد! از اینرو ایده ایجاد »تشکل ضدکارمزدی«- از آنجائیکه رویزیونیسم را بکلی نادیده گرفته است نوعی - گریزاز واقعیت ها تلقی میشود، آنهم واقعیتی بااین درجه ی اهمیت. ولذا این تشکل، یا پیش ازتسخیرقدرت سیاسی یا پس از آن، یعنی به هرحال و بدون تردید، فرومی پاشد و یا منحط میگردد. سخن ما با آقایان پایدار و حکیمی اینست که آن تشکیالت 414
4 که سیاسی طبقه کارگر، که رویزیونیسم را از نظر دور دارد، از اساس بر آب است و جنبش انقالبی طبقه کارگر را پرآسیب می کند و مصیبت می آفریند. اگر از رخداد 2924 اوت وهمچنین انحطاط حزب بلشویک، این درس را نیاموخته باشیم، نه ازتاریخ و نه ازمارکسیسم هیچ نیاموخته ایم. و نادیده گرفتن این تجارب، بمانند آنست »آزموده« آموزگار«! را دوباره بیازمائیم: »آنکه نیاموخت از روزگار، نیاموزد زهیچ لذا پایدار و حکیمی حق دارندکه »حزب« مدل حکمت و آذرین را به تمسخر بگیرند اما انتظارمعقول آنستکه نسبت به پس دادن کفّاره ی آن نیز آگاه باشند و از آن سوی بام به زیرنیفتند و اشتباه آنان را با اشتباهی دیگر پاسخ ندهند: پرهیزاز واکنش نا به هشیار! را درغیراینصورت، این ماجرا انسان را بی اختیار به یاد آن داستانی خواهد انداخت که شخصی برای آویز تابلو درمکانی تعیین شده و مناسب، هرچه می کوشید تا میخی بر دیواربکوبد، بازهم ناکام میشد. زیرا میخ را بطور سروته در دست گرفته بود!- شخص دیگری، بادیدن این تالش عبث و در تصحیح آن، گفت: این میخ متعلق به دیوار روبروست!! بیک سخن، رویکرد »تشکل ضدکارمزدی« درواقع همان « سراب »ِ جدید و پی آیند ِمحتومش، همان رخداد فاجعه باری خواهد بود که مبارزین آگاه جنبش چپ ازهم اکنون- میکوشند نسبت به آن هشدار دهند و مانع وقوع اش شوند. - ولذا برخالف آنچه که آذرین متصوراست، تحقق طرح تشکیالتی پایدار امری ناممکن نیست و با برآمد جنبش کارگری به »بایگانی« سپرده نخواهد شد، بلکه کامال ً هم تحقق یافتنی اما بشدت زیانباراست. 4 نکته دیگرآنکه، پایدار در باب مبارزه طبقه كارگر پرسیده است:»چرا باید جنبش روز او علیه سرمایه از پیكار مستمر طبقاتیاش برای محوكارمزدوری بكلی منفصل 41۵
- Page 373 and 374: »كمونیسم كارگری«
- Page 375 and 376: نویسنده »چشم اندا
- Page 377 and 378: ضرورت آن در دوران م
- Page 379 and 380: آلوده به اكونومیسم
- Page 381 and 382: آذرین بجای آنکه طرح
- Page 383 and 384: جریان حتی مسائل مقد
- Page 385 and 386: خبری از دیالکتیک - ا
- Page 387 and 388: میآویختند تا »ممت
- Page 389 and 390: بله، به این سبب بو
- Page 391 and 392: گرانسنگ ِ» آقابزرگ
- Page 393 and 394: و جنبش، تئوری و پر
- Page 395 and 396: بپردازد و در عین حا
- Page 397 and 398: به چشم تهدید می نگر
- Page 399 and 400: طبقاتی« توده كارگ
- Page 401 and 402: بنظر می رسدکه آذرین
- Page 403 and 404: همین یك نوشتهاش،
- Page 405 and 406: « پایه » ی آن کجا!
- Page 407 and 408: در همین ارتباط، ب
- Page 409 and 410: طبقاتی را كنار گذاش
- Page 411 and 412: حکیمی )ریشه یابی ن
- Page 413 and 414: یا کال ً اعتراضات ک
- Page 415 and 416: به جریان غالب بر ای
- Page 417 and 418: کمونیستی ای كه قوام
- Page 419 and 420: داعیهدار كمونیسم ن
- Page 421 and 422: سندیکاها....همگی وظی
- Page 423: وهمان طبقه »برای
- Page 427 and 428: ص) پرولتاریا راهم
- Page 429 and 430: مفهوم و محتوای حقیق
- Page 431 and 432: است. بکالمی دیگر،
- Page 433 and 434: بسخنی دیگر و با درن
- Page 435 and 436: بپذیرد که منطق ِا
- Page 437 and 438: کنونی اش، »کارس
- Page 439 and 440: عرضه نموده و ازهمان
- Page 441 and 442: و) اما»بارسنگین ف
- Page 443 and 444: )ابزارسرکوب طبقات
- Page 445 and 446: یابنده سرمایه داری
- Page 447 and 448: مقابله با وضعیت دشو
- Page 449 and 450: مقابله بانفرت واعت
- Page 451 and 452: یا نیستی کامل. آنه
- Page 453 and 454: »اصالحگران فعلی ا
- Page 455 and 456: به سخنی دیگر، درص
- Page 457 and 458: بیسابقه و شگفت آور
- Page 459 and 460: می گیرد و سرمایه ما
- Page 461 and 462: که قدرت سیاسی تسخیر
- Page 463 and 464: و سرنگونی قدرت سیاس
- Page 465 and 466: بشرط پذیرش آن ازسوی
- Page 467 and 468: کند، این بازی راخ
- Page 469 and 470: نیست! حال معلوم می
- Page 471 and 472: کاپیتالیستی بوده ا
- Page 473 and 474: نقش پایه مادی رفرمی
نکته <strong>بعد</strong>ی آنکه، پایدار مینویسد: »معلوم نیست وهیچ کدام از مدافعان پدیده ی دو<br />
تشکیالتی حزب و تشکل توده ای تا حاال درهیچ کجا ثابت نکرده اند که چرا تشکل<br />
سراسری ضدکارمزدی قادربه سرنگونی بورژوازی و تسخیرقدرت سیاسی نیست.«<br />
)»علیه تئوری دوتشکیالتی....«(<br />
ما هرگز بر این گمان نبوده و نیستیم که »تشکل ضدکارمزدی« قادر به سرنگونی<br />
بورژوازی و<br />
تسخیرقدرت سیاسی نیست؛ برعکس، معتقدیم بمحض آنکه جنبش<br />
کارگری ازموقعیت تدافعی کنونی خارج و تعرضی شود، بمحض آنکه با پدیدارشدن<br />
شکاف دراختناق حاکم امکان تبلیغات علنی و وسیع فراهم شود، تشکیالت مورد نظر<br />
آقایان پایدار و حکیمی میتواند میلیونی شود. چه، از آنجائیکه حرفش این است که<br />
»هرچه تعدادمان بیشتر باشد مسلماً موضوع بیشتر بنفع ما تمام میشود«، ازجذابیت و<br />
مقبولیت گسترده تری درمیان توده<br />
فراموش نکرده که این رویکرد آنگاه که ظهورکرد<br />
-<br />
های کارگری برخوردار خواهد شد.)هیچکس<br />
باوجود آنکه از بنیان غلط بود- قابلیت<br />
آنرا داشت که حتی بسیاری ازمبارزین چپ راموقتاً شیفته خودسازد(. این تشکل حتی ممکن<br />
است بورژوازی راسرنگون وقدرت سیاسی راتسخیرکند)همانگونه که جنبش همبستگی<br />
لهستان توانست چنین کند(، اما تسخیر قدرت سیاسی یک چیزاست و سوسیالیسم یک<br />
چیزدیگر!<br />
بدیگر<br />
کالم، اصطالح<br />
»رویزیونیسم«، گویا از نظر پایدار و حکیمی، حرفی بی<br />
معناو بی مصداقی است که به هیچ واقعیتی درجهان خارج برنمی گردد، وهیاهوی<br />
بسیار بر سر موضوعی است که در واقع اصال ً وجود ندارد! از اینرو ایده ایجاد<br />
»تشکل ضدکارمزدی«- از آنجائیکه رویزیونیسم را بکلی نادیده گرفته است<br />
نوعی -<br />
گریزاز واقعیت ها تلقی میشود، آنهم واقعیتی بااین درجه ی اهمیت. ولذا این تشکل،<br />
یا پیش ازتسخیرقدرت سیاسی یا پس از آن، یعنی به هرحال و بدون تردید، فرومی<br />
پاشد و یا منحط میگردد. سخن ما با آقایان پایدار و حکیمی اینست که آن تشکیالت<br />
414