گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
یک پاسخ به این سوال اینست که این « یک بام و دو هوا » را باید بحساب التقاط گذاشت. پاسخ دیگر از آنکه، آنجائیكه در شرایط كنونی، تحلیلهای »فلسفی و متدولوژیك« موضوعی است كه درسطح عمومی مبارزین چپ ایرانی مطرح شده و آنها به بحث و تفكر در باب مسائل اساسی و بنیادی ماركسیسم تمایل یافتهاند، آذرین نیز علیرغم میل ِخویش دچار نوعی »جو گرفتگی فلسفی » شده است، ولذا باید خودی نشان بدهد و وانمود كند كه او نیز در این عرصه»صاحب نظر« است!- به عبارتی دیگر، آذرین از طریق این »عرض اندام لحظهای«، میكوشد نشان دهد همانگونه كه ماركس و انگلس پس از تسویه حساب با وجدان پیشین فلسفیشان، به مطالعه و بررسی جامعه سرمایه داری پرداختند، وی نیز آن »مرحله مقدماتی« را از سر گذرانده و دیالكتیك را فهم كرده است! اما تا آنجائی كه به عرصههای سیاست و اقتصاد مربوط میشود، شاید بتوان هر تئوری مغشوش و بیارزشی را به عنوان »رویكرد ماركسیستی« جا زد و بخورد دیگران داد؛ لیكن در عرصه فلسفه، جملهای و گاه حتی كلمهای بیربط و نادرست، كار دست اشخاص میدهد و بیبضاعتی فكری شان را چنان برمالمیكند كه راه هر گونه توجیهی بسته باشد. جزء فلسفی ماركسیسم، عرصهای نیست كه در آن، كسی بتواند بیآنكه رنج پژوهش و تفكر را برخود هموار ساخته باشد، سخن پراكنی كند. در این وادی، سخن گفتن با انگیزه خودنمایی و جلوه فروشی، رفتار بسیار خطرناكی محسوب میشود، و از »احتیاط کاری« بدوراست! البته نویسنده»بیراهه سوسیالیسم«، هشیار است كه از صِرف نوك زدن به این مسائل، جلوتر نرود و بگونهای جدی به این مباحث، داخل نشود. زیرا او خود- بهتر - از هركسی بر ضعف تحلیلهای »فلسفی و متدولوژیك«اش آگاه است و نیك میداند كه در این زمینه، تاكنون هیچ نخوانده و هیچ نیاندیشیده ولذا ازذهنی كامال ً بكر و دست نخورده بهره مند است! 431
در همین ارتباط، به مباحث جاری در باب مفهوم »پراكسیس« دقت كنید. یعنی موضوع اساسی و بسیار با اهمیتی كه از طریق پایدار و حكیمی وارد مباحث جنبش چپ ایران شد. این نکته را نیزقید کنم که آنها حتی اگر نهایتاً درك درست وهمه جانبه ای از آن ارائه نداده باشند، كه نداده اند، لیكن به سبب آنكه چنین »صورت مسأله« ی مهمی را مطرح ساختهاند به رشد فكری جنبش چپ ایران، خدمت كردهاند؛ و لذا آنها اگر « مساله حل کن » نیستند حداقل « مساله طرح کن هستند، » که آذرین علیرغم انبوه نوشتار و گفتارش ازاین »حداقل« نیز بکلی بی بهره است )حقیقتی که قبال ً نیز آن را دیدیم، یعنی هنگام بررسی تشخیص و تأکید هوشمندانه ای که پایدار وحکیمی درباب وجود تفاوت آشکار میان رویکرد حزبی لنین ومارکس داشته اند، ودرعوض، برخورد»مالمکتبی« آذرین با اصطالح انقالبیون حرفه ای!(. اگردرجنبش چپ ایران، قراربراین میشدکه هرکس به تناسب واندازه ی دانش خویش سخن بگوید، آنگاه با سکوت سنگین آقای آذرین مواجه میشدیم! حال به نحوه برخورد آذرین به مفهوم »پراکسیس« توجه کنید. وی در باب حكیمی نوشته است: »برداشت منحصر به فرد او از مقوله "پراكسیس"«! )ص ۵7، »بیراهه سوسیالیسم«( لیكن باید از آذرین پرسید که این »برداشت منحصر بفرد ِ« حكیمی، چه نوع برداشتی است و چه معنایی میتوان از این اشاره و»نوك زدن ِ« آذرین استنتاج كرد؟- مطلقاً هیچ! سردبیر بارو توضیح نمیدهد كه این »برداشت منحصر بفرد« حكیمی چرا و چگونه غلط است و تعریف ماركس از این مقوله چیست، تا بدین وسیله چیزی بر دانش خوانندگانش بیافزاید. در یك سخن، آذرین در باب مباحث حكیمی و پایدار در باب مفهوم »پراكسیس«، فقط همین حرف را « می پراند« و مواظب است كه چیزی بیشتر نگوید. چرا كه هر 437
- Page 355 and 356: پردهای است كه آذرین
- Page 357 and 358: پیشه کند! نویسنده
- Page 359 and 360: وسایپا(، ثانیاً
- Page 361 and 362: بله، اینجاست که ب
- Page 363 and 364: به عمل و اکسیون ِ صر
- Page 365 and 366: حزب كمونیست واقعی -
- Page 367 and 368: فقط در همین »شرای
- Page 369 and 370: دیگران با خوشنودی ت
- Page 371 and 372: )که تحت بحران سرما
- Page 373 and 374: »كمونیسم كارگری«
- Page 375 and 376: نویسنده »چشم اندا
- Page 377 and 378: ضرورت آن در دوران م
- Page 379 and 380: آلوده به اكونومیسم
- Page 381 and 382: آذرین بجای آنکه طرح
- Page 383 and 384: جریان حتی مسائل مقد
- Page 385 and 386: خبری از دیالکتیک - ا
- Page 387 and 388: میآویختند تا »ممت
- Page 389 and 390: بله، به این سبب بو
- Page 391 and 392: گرانسنگ ِ» آقابزرگ
- Page 393 and 394: و جنبش، تئوری و پر
- Page 395 and 396: بپردازد و در عین حا
- Page 397 and 398: به چشم تهدید می نگر
- Page 399 and 400: طبقاتی« توده كارگ
- Page 401 and 402: بنظر می رسدکه آذرین
- Page 403 and 404: همین یك نوشتهاش،
- Page 405: « پایه » ی آن کجا!
- Page 409 and 410: طبقاتی را كنار گذاش
- Page 411 and 412: حکیمی )ریشه یابی ن
- Page 413 and 414: یا کال ً اعتراضات ک
- Page 415 and 416: به جریان غالب بر ای
- Page 417 and 418: کمونیستی ای كه قوام
- Page 419 and 420: داعیهدار كمونیسم ن
- Page 421 and 422: سندیکاها....همگی وظی
- Page 423 and 424: وهمان طبقه »برای
- Page 425 and 426: 4 که سیاسی طبقه کارگ
- Page 427 and 428: ص) پرولتاریا راهم
- Page 429 and 430: مفهوم و محتوای حقیق
- Page 431 and 432: است. بکالمی دیگر،
- Page 433 and 434: بسخنی دیگر و با درن
- Page 435 and 436: بپذیرد که منطق ِا
- Page 437 and 438: کنونی اش، »کارس
- Page 439 and 440: عرضه نموده و ازهمان
- Page 441 and 442: و) اما»بارسنگین ف
- Page 443 and 444: )ابزارسرکوب طبقات
- Page 445 and 446: یابنده سرمایه داری
- Page 447 and 448: مقابله با وضعیت دشو
- Page 449 and 450: مقابله بانفرت واعت
- Page 451 and 452: یا نیستی کامل. آنه
- Page 453 and 454: »اصالحگران فعلی ا
- Page 455 and 456: به سخنی دیگر، درص
یک پاسخ به این سوال اینست که این « یک بام و دو هوا » را باید بحساب التقاط<br />
گذاشت.<br />
پاسخ دیگر<br />
از آنکه،<br />
آنجائیكه در شرایط كنونی، تحلیلهای<br />
»فلسفی و<br />
متدولوژیك« موضوعی است كه درسطح عمومی مبارزین چپ ایرانی مطرح شده و<br />
آنها به بحث و تفكر در باب مسائل اساسی و بنیادی ماركسیسم تمایل یافتهاند، آذرین<br />
نیز علیرغم میل ِخویش دچار نوعی<br />
»جو گرفتگی فلسفی<br />
»<br />
شده است، ولذا باید<br />
خودی نشان بدهد و وانمود كند كه او نیز در این عرصه»صاحب نظر« است!- به<br />
عبارتی دیگر، آذرین از طریق این<br />
»عرض اندام لحظهای«، میكوشد نشان دهد<br />
همانگونه كه ماركس و انگلس پس از تسویه حساب با وجدان پیشین فلسفیشان، به<br />
مطالعه و بررسی جامعه سرمایه داری پرداختند، وی نیز آن »مرحله مقدماتی« را<br />
از سر گذرانده و دیالكتیك را فهم كرده است!<br />
اما تا آنجائی كه به عرصههای سیاست و اقتصاد مربوط میشود، شاید بتوان هر<br />
تئوری مغشوش و بیارزشی را به عنوان »رویكرد ماركسیستی« جا زد و بخورد<br />
دیگران داد؛ لیكن در عرصه فلسفه، جملهای و گاه حتی كلمهای بیربط و نادرست،<br />
كار دست اشخاص میدهد و بیبضاعتی فكری شان را چنان برمالمیكند كه راه هر<br />
گونه توجیهی بسته باشد. جزء فلسفی <strong>ماركسیسم،</strong> عرصهای نیست كه در آن، كسی<br />
بتواند بیآنكه رنج پژوهش و تفكر را برخود هموار ساخته باشد، سخن پراكنی كند.<br />
در این وادی، سخن گفتن با انگیزه خودنمایی و جلوه فروشی، رفتار بسیار<br />
خطرناكی محسوب میشود، و از »احتیاط کاری« بدوراست!<br />
البته نویسنده»بیراهه سوسیالیسم«، هشیار است كه از صِرف نوك زدن به این<br />
مسائل، جلوتر نرود و بگونهای جدی به این مباحث، داخل نشود. زیرا او خود- بهتر<br />
- از هركسی<br />
بر ضعف تحلیلهای »فلسفی و متدولوژیك«اش آگاه است و نیك میداند<br />
كه در این زمینه، تاكنون هیچ نخوانده و هیچ نیاندیشیده ولذا ازذهنی كامال ً بكر و<br />
دست نخورده بهره مند است!<br />
431