گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

« خودستائی می کند!‏ نیزدرصورتیکه سیرفعالیت سی سال گذشته آذرین را مرورکنیم درمی یابیم برجسته ترین خصیصه اش آنستکه پی آمدهای منفی تصمیم ه او اقدامات خویش را جدی نمی گیرد؛ وانگهی،‏ پس ازآنکه نادرستی مزبورآشکارشد،‏ از زیربار پذیرش مسئولیت آن بسهولت شانه خالی میکند.‏ ایرج آذرین،‏ بطورکلی،‏ آدم مسئولی نیست.‏ در همین ارتباط،‏ به نحوه به اصطالح ‏»نقد«‏ ی كه آذرین نسبت به گذشتهاش ارائه میدهد،‏ توجه كنید.‏ او با نقل جملهای از حكیمی شروع میكند ودرپاسخ به آن مینویسد:‏ ‏"هدف سازمانها و احزاب چپ به قدرت رسیدن خودشان است"‏ . چنین ادعایی را در اپوزیسیون چپ ایران تنها منصور حكمت با بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏ طرح كرده است.‏ همان موقع هم ماركسیستها جوابش را دادند و بسیاری از اعضاء ‏»حزب كمونیست كارگری«‏ ‏)حكك(‏ نیز به سبب طرح همین بحث از این حزب جدا شدند.‏ طرح همین نظریه حكك را در چنبره تناقضاتی گرفتار كرد كه با گذشت چند سال مجدداً‏ در آن انشعابی درگرفت،...‏ ‏«)»بیراهه سوسیالیسم«،‏ ص 41، تأكید از من است(‏ آنچه كه آذرین متوجه نشده - یا درصدد كتمان آن است - این حقیقت غیرقابل تردید را شامل میگردد كه ‏»طرح همین نظریه«‏ ‏)یعنی بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏ از سوی منصور حكمت(،‏ رخدادی است كه باید آن را بر متن و پس زمینه ی فکری ‏ِاین جریان نگریست.‏ بعبارتی دیگر،‏ ‏»طرح همین نظریه«،‏ چیزی نبود كه از یك آسمان كامال ً پاك و آفتابی فرو چكیده باشد،‏ بل از عقبه ذهنی ‏ِمعینی برخوردار بوده است ‏.اما آذرین به گونهای سخن میگوید كه گویا همه چیز در وضعیتی عالی قرار داشت و حزب ایشان در حال ‏»فتح چشم اندازها«‏ بود كه ‏»ناگهان«و بگونهای ‏»خلق الساعه«،‏ بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏ از سوی منصور حكمت ظاهر شد و همه چیز را خراب كرد!‏ 079

آذرین بجای آنکه طرح این نظریه ازسوی حکمت را،‏ بگونه ای تاریخی یعنی برزمینه سیرحرکت جنبش چپ ایران و جهان در دوران حاضر و بویژه درارتباط با بحران وفقدان تئوری مارکسیستی درسطح بین المللی توضیح دهد،‏ به ارائه چنین تفسیرعامیانه ای می پردازد.‏ لذا چنین تعبیری،‏ نه شرایط پیدایش این رویکرد حکمت و نه عقبه ذهنی آنرا نشان میدهد،‏ نه او را سخنگوی جریان مشخصی در درون ‏»حزب کمونیست کارگری«‏ توصیف میکند،‏ ونه رابطه شخص خودش ‏)یعنی آذرین(‏ با آن پیشینه راتوضیح می دهد.‏ بکالمی دیگرنویسنده»بیراهه سوسیالیسم«‏ حتی نمیگوید جریانی در درون این حزب وجود داشت كه حكمت در رأس آن بود و این نظریه را مطرح ساخت؛ بلكه بگونهای سخن میگوید كه گویا بحث مطرح شده،‏ هیچ و مطلقاً‏ هیچ ربطی به هیچكس دیگر نداشت بلكه ‏»تنها منصور حكمت«‏ ‏)كه گویا نسبت به حكك حالتی ‏»خارجی«‏ داشته است!(‏ آنرا به میان كشیده است!‏ سردبیر بارو بدینسان در واقع میكوشد تا مسئولیت ایجاد این ‏»سراب«‏ و لطماتی که از بابت این بالهت به جنبش کارگری وارد شده است را ‏»تنها«‏ به نام منصور حكمت تمام کند وناکامی های پی درپی این جریان را»تنها«‏ به پای او بنویسد و بقیه - از جمله خوداش را - مبرّا کند و بهمین سبب است كه مینویسد:‏ ‏»همان موقع هم ماركسیستها جوابش را دادند«!!)سخن مشهوریست که:‏ موفقیت و پیروزی،‏ هزاران پدر دارد اما شکست،‏ یتیم است!(‏ خالصه آنكه،‏ تمامی سعی و كوشش ‏ِآذرین معطوف به پرده پوشی این حقیقت است كه هر دو ‏»حزب كمونیست«‏ ایجاد شده بتوسط او و حكمت و همفكرانشان،‏ در واقع،‏ ‏»مرده زاد«‏ بود و حاصل تفسیری خرده بورژوایی از آرای مارکس.‏ چراکه آنها حتی مسایل اساسی ومقدماتی مارکسیسم رافهم نکرده بودند ولذا تئوری هایشان درهیچیک از زمینه های مهم،‏ ربطی به مارکسیسم نداشت.‏ بعبارتی دیگرتفاوت بزرگ میان مارکس و انگلس از یکسو و حکمت و آذرین از سوی دیگر،‏ دراین بود 013

«<br />

خودستائی می کند!‏<br />

نیزدرصورتیکه سیرفعالیت سی سال گذشته آذرین را مرورکنیم درمی یابیم برجسته<br />

ترین خصیصه اش آنستکه پی آمدهای منفی تصمیم ه او اقدامات خویش را جدی نمی<br />

گیرد؛ وانگهی،‏ پس ازآنکه نادرستی مزبورآشکارشد،‏ از زیربار پذیرش مسئولیت<br />

آن بسهولت شانه خالی میکند.‏ ایرج آذرین،‏ بطورکلی،‏ آدم مسئولی نیست.‏<br />

در همین ارتباط،‏ به نحوه به اصطالح ‏»نقد«‏ ی كه آذرین نسبت به گذشتهاش ارائه<br />

میدهد،‏ توجه كنید.‏ او با نقل جملهای از حكیمی شروع میكند ودرپاسخ به آن مینویسد:‏<br />

‏"هدف سازمانها و احزاب چپ به قدرت رسیدن خودشان است"‏ . چنین ادعایی را<br />

در اپوزیسیون چپ ایران تنها منصور حكمت با بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏<br />

طرح كرده است.‏ همان موقع هم ماركسیستها جوابش را دادند و بسیاری از اعضاء<br />

‏»حزب كمونیست كارگری«‏ ‏)حكك(‏ نیز به سبب طرح همین بحث از این حزب جدا<br />

شدند.‏ طرح همین نظریه حكك را در چنبره تناقضاتی گرفتار كرد كه با گذشت چند<br />

سال مجدداً‏ در آن انشعابی درگرفت،...‏ ‏«)»بیراهه سوسیالیسم«،‏ ص 41، تأكید از من<br />

است(‏<br />

آنچه كه آذرین متوجه نشده<br />

-<br />

یا درصدد كتمان آن است<br />

-<br />

این حقیقت غیرقابل تردید<br />

را شامل میگردد كه ‏»طرح همین نظریه«‏ ‏)یعنی بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏ از<br />

سوی منصور حكمت(،‏ رخدادی است كه باید آن را بر متن و پس زمینه ی فکری ‏ِاین<br />

جریان نگریست.‏ بعبارتی دیگر،‏ ‏»طرح همین نظریه«،‏ چیزی نبود كه از یك آسمان<br />

كامال ً پاك و آفتابی فرو چكیده باشد،‏ بل از عقبه ذهنی ‏ِمعینی برخوردار بوده است<br />

‏.اما آذرین به گونهای سخن میگوید كه گویا همه چیز در وضعیتی عالی قرار داشت<br />

و حزب ایشان در حال ‏»فتح چشم اندازها«‏ بود كه ‏»ناگهان«و بگونهای ‏»خلق<br />

الساعه«،‏ بحث ‏»حزب و قدرت سیاسی«‏ از سوی منصور حكمت ظاهر شد و همه<br />

چیز را خراب كرد!‏<br />

079

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!