گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
»در ایران، در دوره انقالب بهمن، تالش ماركسیستهای انقالبی از جمله این بود كه با كار تئوریك محتوای آرمان سوسیالیسم در پوپولیسم مسلط بر چپ ایران را از نظر طبقاتی نشان دهند، تا به این ترتیب آرمان سوسیالیستی ماركسیسم به عنوان بخش حداكثر برنامه طبقه كارگر تثبیت كنند.« )»بیراهه سوسیالیسم«، ص 01( و اینكه تنها در محدوده یك جزوه - »بیراهه سوسیالیسم« - آذرین دو بار دیگر میكوشد تا»سهند« را، از دیگر احزاب چپ ایران، متمایز و نیز»ممتاز« سازد؛ نگاه كنید: آذرین درباره ناكامیهای جنبش چپ دوران انقالب ۵7، مینویسد: »بسیاری از سازمانهای چپ در دوره انقالب بهمن در تشخیص واقعیات به سطحی نگری )و امپریسیسم( یا آرزومندی در غلتیدند، دیگری این درك آنها از تئوری ماركسیسم، یعنی از اجزاء تئوریكی كه برای تحلیل این واقعیات و طرح استراتژی بكار میگرفتند، با كژیها و كاستیهای بسیار همراه بود.« )همانجا، ص 41، تاکید از منست( دقت كنید! آذرین میگوید »بسیاری از سازمانهای چپ«، ونه همه! باز هم: »بسیاری از سازمانهای چپ در دوره انقالب بهمن از تشخیص روندهای اصلی سیاسی اشتباه كردند و هم بویژه درك ناقص و نادرستی از تئوری ماركسیستیای داشتند كه قرار بود ناظر بر تحلیل از چنین روندها و پدیدههایی برای طراحی یك استراتژی باشد.«)همانجا، ص 17، تأكید از من است( خالصه آنكه، آذرین كراراً- چه آشكار و چه به تلویح – از گذشته خویش سرسختانه دفاع میكند. وی جریان متبوع خویش را»ماركسیستهای انقالبی« مدافعین »آرمان سوسیالیستی ماركسیسم« و »تثبیت كننده برنامه طبقه كارگر« معرفی میکند. اما بر اساس چه حقایقی؟- تا آنجایی كه درحافظه تاریخی جنبش چپ، ثبت شده واسناد آن موجود است »سهند« مدافع »انقالب دمكراتیك« )آنهم راست روانه ترین نوع آن(، و 077
آلوده به اكونومیسم امپریالیستی بود، نه درك درستی از مقوله فوق سود داشت، نه حاكمیت ایران را به عنوان سرمایه داری دولتی باز میشناخت )و آذرین اینك نیز- یعنی سی سال پس از حاكمیت جمهوری اسالمی - هنوز این موضوع را فهم نكرده است!(، نه درك درستی از مفهوم رویزیونیسم داشت و نه از پوپولیسم، فاقد درك درستی از مفهوم ماركسیسم )حتی مسایل مقدماتی آن( نیز بود و خالصه آنكه یافتن مقولهای كه این جریان درك درستی از آن ارائه داده باشد، كار چندان سادهای محسوب نمیشود! بیک سخن، جریان موسوم به»کمونیسم کارگری«- برخالف آنچه که آذرین وانمودمیکند- چیزی که بحق سزاوار افتخارباشد ندارد. وانگهی چرخ شکسته ی جنبش چپ، اساساً جایی برای»افتخار ِ« هیچکس باقی نمی گذارد: چپ ِ»چل تکه«، چپ ِ»شرحه شرحه«، لذا ناتوان ودرمانده!- لیکن اگردستاوردی )جزئی( نیزوجود داشته باشد، درواقع حاصل نقد رویكردهای غیرماركسیستی همان جریانی است كه آقای آذرین سعی در »ممتاز« ساختن آن دارد! بدیگرکالم بیش ازیک ربع قرن رکود جنبش کارگری درایران، باتمامی مصائبش، درعین حال فرصتی گرانبها و نه چندان کوتاه فراهم ساخت تامبارزینی که ازکشتار جان سالم بدربرده بودند، بابررسی تجربه شکست انقالب ایران وهمچنین پژوهش و اندیشیدن درباب دیگر تجربیات مبارزاتی پرولتاریای جهانی، به کسب دانش بپردازند. به عبارتی با فروخواباندن جنبش انقالبی ایران، شرایط یا فرصتی پدید آمد تا با بهره گیری از»استراحت تاریخ« به امرتحقیق وتفکر پرداخته شود. چراکه بقول هگل )در فلسفه حق(: »جغد مینروا تنهاهنگامی بال میگشایدکه شامگاهان فرا رسیده باشد« )بوم مینروا ازاساطیر یونان گرفته شده و نماد تامل و تفکر است وتنهاهنگامی پروازمی گیردکه رویدادهای بزرگ روز به سرآمده باشد(. اماکارنامه آقای آذرین نشان میدهدکه وی ازاین فرصت بهره ای نبرده است. اگر آذرین ادعائی نداشت، مورد سرزنش قرارنمی گرفت لیکن او بسیار پرمدعاست وهرجا که فرصتی دست میدهد، 071
- Page 327 and 328: اكتبر كشانید؛ همان
- Page 329 and 330: ...« بحث بر سر به اصط
- Page 331 and 332: در چین یك جنبش كمون
- Page 333 and 334: فتیش ساختن از برنام
- Page 335 and 336: آنجائی كه حاوی نكات
- Page 337 and 338: هنوزهیچ خطرجدی ای آ
- Page 339 and 340: از بتلهایم جلد 0 به
- Page 341 and 342: ماركسیسم و تشدید اخ
- Page 343 and 344: ولی این بحران مكاتب
- Page 345 and 346: انشعاب نیز اثری از
- Page 347 and 348: پاسخگوئی خویش، طب
- Page 349 and 350: اقتضای روز لباسی تا
- Page 351 and 352: )» 1۵ که در تمامی این
- Page 353 and 354: آفرین! نویسنده جز
- Page 355 and 356: پردهای است كه آذرین
- Page 357 and 358: پیشه کند! نویسنده
- Page 359 and 360: وسایپا(، ثانیاً
- Page 361 and 362: بله، اینجاست که ب
- Page 363 and 364: به عمل و اکسیون ِ صر
- Page 365 and 366: حزب كمونیست واقعی -
- Page 367 and 368: فقط در همین »شرای
- Page 369 and 370: دیگران با خوشنودی ت
- Page 371 and 372: )که تحت بحران سرما
- Page 373 and 374: »كمونیسم كارگری«
- Page 375 and 376: نویسنده »چشم اندا
- Page 377: ضرورت آن در دوران م
- Page 381 and 382: آذرین بجای آنکه طرح
- Page 383 and 384: جریان حتی مسائل مقد
- Page 385 and 386: خبری از دیالکتیک - ا
- Page 387 and 388: میآویختند تا »ممت
- Page 389 and 390: بله، به این سبب بو
- Page 391 and 392: گرانسنگ ِ» آقابزرگ
- Page 393 and 394: و جنبش، تئوری و پر
- Page 395 and 396: بپردازد و در عین حا
- Page 397 and 398: به چشم تهدید می نگر
- Page 399 and 400: طبقاتی« توده كارگ
- Page 401 and 402: بنظر می رسدکه آذرین
- Page 403 and 404: همین یك نوشتهاش،
- Page 405 and 406: « پایه » ی آن کجا!
- Page 407 and 408: در همین ارتباط، ب
- Page 409 and 410: طبقاتی را كنار گذاش
- Page 411 and 412: حکیمی )ریشه یابی ن
- Page 413 and 414: یا کال ً اعتراضات ک
- Page 415 and 416: به جریان غالب بر ای
- Page 417 and 418: کمونیستی ای كه قوام
- Page 419 and 420: داعیهدار كمونیسم ن
- Page 421 and 422: سندیکاها....همگی وظی
- Page 423 and 424: وهمان طبقه »برای
- Page 425 and 426: 4 که سیاسی طبقه کارگ
- Page 427 and 428: ص) پرولتاریا راهم
آلوده به اكونومیسم امپریالیستی بود، نه درك درستی از مقوله فوق سود داشت، نه<br />
حاكمیت ایران را به عنوان سرمایه داری دولتی باز میشناخت )و آذرین اینك نیز-<br />
یعنی سی سال پس از حاكمیت جمهوری اسالمی<br />
-<br />
هنوز این موضوع را فهم نكرده است!(،<br />
نه درك درستی از مفهوم رویزیونیسم داشت و نه از پوپولیسم، فاقد درك درستی از<br />
مفهوم ماركسیسم )حتی مسایل مقدماتی آن( نیز بود و خالصه آنكه یافتن مقولهای كه<br />
این جریان درك درستی از آن ارائه داده باشد، كار چندان سادهای محسوب نمیشود!<br />
بیک سخن، جریان موسوم به»کمونیسم کارگری«- برخالف آنچه که آذرین<br />
وانمودمیکند- چیزی که بحق سزاوار افتخارباشد ندارد. وانگهی چرخ شکسته ی<br />
جنبش چپ، اساساً جایی برای»افتخار ِ« هیچکس باقی نمی گذارد: چپ ِ»چل تکه«،<br />
چپ ِ»شرحه شرحه«، لذا ناتوان ودرمانده!- لیکن اگردستاوردی )جزئی( نیزوجود<br />
داشته باشد، درواقع حاصل نقد رویكردهای غیرماركسیستی همان جریانی است كه<br />
آقای آذرین سعی در »ممتاز« ساختن آن دارد!<br />
بدیگرکالم بیش ازیک ربع قرن رکود جنبش کارگری درایران، باتمامی مصائبش،<br />
درعین حال فرصتی گرانبها و نه چندان کوتاه فراهم ساخت تامبارزینی که ازکشتار<br />
جان سالم بدربرده بودند، بابررسی تجربه شکست انقالب ایران وهمچنین پژوهش و<br />
اندیشیدن درباب دیگر تجربیات مبارزاتی پرولتاریای جهانی، به کسب دانش<br />
بپردازند. به عبارتی با فروخواباندن جنبش انقالبی ایران، شرایط یا فرصتی پدید آمد<br />
تا با بهره گیری از»استراحت تاریخ« به امرتحقیق وتفکر پرداخته شود. چراکه بقول<br />
هگل )در فلسفه حق(: »جغد مینروا تنهاهنگامی بال میگشایدکه شامگاهان فرا رسیده<br />
باشد« )بوم مینروا ازاساطیر یونان گرفته شده و نماد تامل و تفکر است وتنهاهنگامی<br />
پروازمی گیردکه رویدادهای بزرگ روز به سرآمده باشد(. اماکارنامه آقای آذرین نشان<br />
میدهدکه وی ازاین فرصت بهره ای نبرده است. اگر آذرین ادعائی نداشت، مورد<br />
سرزنش قرارنمی گرفت لیکن او بسیار پرمدعاست وهرجا که فرصتی دست میدهد،<br />
071