گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
محسوب شده و میشود. امری كه تحقق آن، مباحث ثمربخش میان عموم فعالین چپ - مبارزه نظری آزاد و رها از اینگونه قید و بندهای بوروكراتیك را بستر ساز - خواهد شد وزمینه ایجاد حزب كمونیست واقعی، واحد و آتی را فراهم خواهد ساخت. این همان یگانه مسیر ایجاد جنبش کمونیستی حقیقی و نیرومنداست که رهبری این – احزاب بنا برسرشت خود- عمریست که با تمام قوا و همۀ شیوه های شرافتمندانه و غیرشرافتمندانه، با آن مقابله کرده ومنبعد نیز خواهند چه، کرد. اساساً ماهیت و حرفه آنها، »دکان زدن« است؛ واینک نیزهرکدام ازآنها، به حزب خویش همچون یک »دکان دو نبش« مینگرد که ازکف دادن آن بمنزله ی »ازهستی ساقط شدن« است؛ آنها »دکانداری سیاسی« و « راه های بهتر و درستکارانه تری برای کاسبی وجود دارد! سمساری فکری« براه انداخته اند بی آنکه بدانند مخلص كالم آنکه، آذرین برای اغفال خوانندگانش، موذیانه میکوشد در ذهن آنها این موضوع را القاء كند كه هر كس از وجود پراكندگی در جنبش چپ و لزوم غلبه بر آن کوچکترین سخنی به میان بیاورد، تنها میتواند وسوخته ای چون »كنفرانس وحدت« باشد والغیر! طرفدار نظریههای بی مایه یقیناً وجه مشترک یخ و دروازه دراینست که هردو»بسته« میشوند، اما درباره کسی که خود را به نادانی زده و تنها به سبب همین وجه تشابه، وجود هرگونه تفاوت میان آنها را انکارمیکند، چه میتوان گفت؟ لذا من تشبث آذرین به این ابزارها تثبیت و »کارسازنمیدانم«! - یا تقویت موقعیت ایشان، نه فقط بگذریم. آذرین بالفاصله بحث خویش را ادامه میدهد: اغواگری ها و پاپوش دوختن ها »چندان كارساز نمیدانم« - فرق و را برای بلکه اصال ً »علت ناكامیهای چنین تالشهایی بسادهگی این است كه از »پراكندگی« چپ نمیتوان صرفاً انتقاد كرد، بلكه باید آن را شناخت.« )همان صفحه( 0۵2
آفرین! نویسنده جزوه »بیراهه سوسیالیسم« بدینسان و بالحن كسی سخن میگوید كه گویی بر این موضوع احاطه ای کامل داشته و ابعاد آن را بخوبی دیگران و بهتر و عمیقتر از دیگران - - درباره اینکه وی قبال ً این مسأله را فهم کرده و میكند! یعنی قبل از چگونه می دیده است سخن گفتیم؛ لیکن حال ببینیم كه آذرین اینک به چه صورتی به این موضوع می نگرد و چه توصیفی از »علت وجود این پدیده )وجود سازمانهای مختلف چپ(« ارائه میدهد و آیا »علت آن« را واقعاً شناخته است؟ دقت كنید: »اما، همچنانكه تجربه همه كشورهای دنیا نشان میدهد، وجود گرایشات مختلف در چپ، در نتیجه وجود چند حزب و سازمان چپ، واقعیتی است كه نهایتاً از وجود طبقات مختلف وجنبشهای اعتراضی گوناگون درجامعه معاصر، و وجود دیدگاه های سیاسی متفاوت آنها، نشأت میگیرد.«!!)همان صفحه( عجب!! بنابراین سردبیر بارو واقعیت وجود احزاب مختلف چپ انقالبی و پراكندهگی حاكم بر جنبش وبیک کالم علت العلل فقدان حزب کمونیست درایران را، نه به دلیل بوجود آمدن بحران نظری بل نتیجه دو عامل دیگر میداند: وجود طبقات اضافی، و وجود جنبشهای اعتراضی اضافی! بعبارتی دیگر، سخنان آذرین، صاف وساده به این معناست که برای غلبه برپراکندگی جنبش چپ و ایجاد حزب کمونیست سراسری و واحد، ابتداً باید، هم از تعداد طبقات موجود درجامعه سرمایه داری کنونی کم کنیم وهم ازگوناگونی جنبشهای اعتراضی موجود بکاهیم!! در مورد اولی، ما كه هر چه فكر میكنیم باز هم عقلمان به جائی قد نمیدهد تا راهی بیابیم كه تعداد این »طبقات« را كم كنیم تا از این رهگذر، عامل وفور احزاب چپ انقالبی از میان برداشته شود و حزب كمونیست واقعی و سراسری ایجاد شود! )نبوغ چندانی الزم نداشت تا آذرین بداند که روسیه اواخر قرن نوزدهم، یك طبقه 0۵1 اجتماعی بیشتر
- Page 301 and 302: سال 2934 لوکزامبورگ ب
- Page 303 and 304: است كه قید دمكراسی
- Page 305 and 306: حزب »از هم میپاشد
- Page 307 and 308: علیه خود، ممانعت
- Page 309 and 310: پرولتری دردوران مع
- Page 311 and 312: از جامعه كه بر شالو
- Page 313 and 314: و مشخص وجود دارد،
- Page 315 and 316: ارتباط با قوانین تا
- Page 317 and 318: توضیح میدهد یا به ع
- Page 319 and 320: ماركسیسم »فروافت
- Page 321 and 322: و رویزیونیسم هرگز ب
- Page 323 and 324: دیالكتیكی ماتریالی
- Page 325 and 326: ضعفهای اساسی و حلقه
- Page 327 and 328: اكتبر كشانید؛ همان
- Page 329 and 330: ...« بحث بر سر به اصط
- Page 331 and 332: در چین یك جنبش كمون
- Page 333 and 334: فتیش ساختن از برنام
- Page 335 and 336: آنجائی كه حاوی نكات
- Page 337 and 338: هنوزهیچ خطرجدی ای آ
- Page 339 and 340: از بتلهایم جلد 0 به
- Page 341 and 342: ماركسیسم و تشدید اخ
- Page 343 and 344: ولی این بحران مكاتب
- Page 345 and 346: انشعاب نیز اثری از
- Page 347 and 348: پاسخگوئی خویش، طب
- Page 349 and 350: اقتضای روز لباسی تا
- Page 351: )» 1۵ که در تمامی این
- Page 355 and 356: پردهای است كه آذرین
- Page 357 and 358: پیشه کند! نویسنده
- Page 359 and 360: وسایپا(، ثانیاً
- Page 361 and 362: بله، اینجاست که ب
- Page 363 and 364: به عمل و اکسیون ِ صر
- Page 365 and 366: حزب كمونیست واقعی -
- Page 367 and 368: فقط در همین »شرای
- Page 369 and 370: دیگران با خوشنودی ت
- Page 371 and 372: )که تحت بحران سرما
- Page 373 and 374: »كمونیسم كارگری«
- Page 375 and 376: نویسنده »چشم اندا
- Page 377 and 378: ضرورت آن در دوران م
- Page 379 and 380: آلوده به اكونومیسم
- Page 381 and 382: آذرین بجای آنکه طرح
- Page 383 and 384: جریان حتی مسائل مقد
- Page 385 and 386: خبری از دیالکتیک - ا
- Page 387 and 388: میآویختند تا »ممت
- Page 389 and 390: بله، به این سبب بو
- Page 391 and 392: گرانسنگ ِ» آقابزرگ
- Page 393 and 394: و جنبش، تئوری و پر
- Page 395 and 396: بپردازد و در عین حا
- Page 397 and 398: به چشم تهدید می نگر
- Page 399 and 400: طبقاتی« توده كارگ
- Page 401 and 402: بنظر می رسدکه آذرین
محسوب شده و میشود. امری كه تحقق آن، مباحث ثمربخش میان عموم فعالین چپ -<br />
<strong>مبارزه</strong> نظری آزاد و رها از اینگونه قید و بندهای بوروكراتیك<br />
را بستر ساز -<br />
خواهد شد وزمینه ایجاد حزب كمونیست واقعی، واحد و آتی را فراهم خواهد ساخت.<br />
این همان یگانه مسیر ایجاد جنبش کمونیستی حقیقی و نیرومنداست که رهبری این<br />
– احزاب<br />
بنا برسرشت خود- عمریست که با تمام قوا و همۀ شیوه های شرافتمندانه و<br />
غیرشرافتمندانه، با<br />
آن<br />
مقابله کرده ومن<strong>بعد</strong> نیز خواهند<br />
چه، کرد.<br />
اساساً ماهیت و<br />
حرفه آنها، »دکان زدن« است؛ واینک نیزهرکدام ازآنها، به حزب خویش همچون<br />
یک »دکان دو نبش« مینگرد که ازکف دادن آن بمنزله ی »ازهستی ساقط شدن«<br />
است؛ آنها »دکانداری سیاسی« و<br />
«<br />
راه های بهتر و درستکارانه تری برای کاسبی وجود دارد!<br />
سمساری فکری« براه انداخته اند بی آنکه بدانند<br />
مخلص كالم آنکه، آذرین برای اغفال خوانندگانش، موذیانه میکوشد در ذهن آنها این<br />
موضوع را القاء كند كه هر كس از وجود پراكندگی در جنبش چپ و لزوم غلبه بر<br />
آن کوچکترین سخنی به میان بیاورد، تنها میتواند<br />
وسوخته ای چون »كنفرانس وحدت« باشد والغیر!<br />
طرفدار نظریههای بی مایه<br />
یقیناً وجه مشترک یخ و دروازه دراینست که هردو»بسته« میشوند، اما درباره کسی<br />
که خود را به نادانی زده و تنها به سبب همین وجه تشابه، وجود هرگونه<br />
تفاوت میان آنها را انکارمیکند، چه میتوان گفت؟<br />
لذا من تشبث آذرین به این ابزارها<br />
تثبیت و<br />
»کارسازنمیدانم«!<br />
-<br />
یا تقویت موقعیت ایشان، نه فقط<br />
بگذریم. آذرین بالفاصله بحث خویش را ادامه میدهد:<br />
اغواگری ها و پاپوش دوختن ها<br />
»چندان كارساز نمیدانم«<br />
-<br />
فرق و<br />
را برای<br />
بلکه اصال ً<br />
»علت ناكامیهای چنین تالشهایی بسادهگی این است كه از »پراكندگی« چپ نمیتوان<br />
صرفاً انتقاد كرد، بلكه باید آن را شناخت.« )همان صفحه(<br />
0۵2