گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

خویش ارائه میداد،‏ دوری از انشعاب و تفرقه بود ‏]توجه كنید:‏ ‏»كمونیسم كارگری ابداً‏ بحرانی ندارد«‏ ‏)آذرین([؛ یعنی استداللی برخاسته از نهایت سطحی نگری.‏ زیرا امر ‏»انشعاب«،‏ چیزی نیست كه بتوان آن را بخودی خود ‏»بد«‏ و یا ‏»خوب«‏ تلقی نمود بل آنچه كه اهمیت دارد سیاست حاكم بر انشعاب در شرایط مشخص است.‏ بعبارتی دست زدن به انشعاب،‏ در جایی به وظیفه بالتردید انقالبیون پرولتری حقیقی مبدل میشود ‏)همچون انشعاب بلشویكها در سال )2921 و دلیل قاطعی برپیشروی وتكامل است؛ و در جایی دیگر ‏)وبعنوان مثال،‏ جدایی میان مدرسی وتقوایی(‏ صرفاً‏ جنبه شكلی دارد و نه محتوایی،‏ و لذا جریانات جدا شده از یكدیگر،‏ هنوز و همچنان در حیطه مبانی فكری مشتركی قرار دارند؛ به عبارتی این جداییها بدلیل وجود اختالفات اساسی نیست بلكه بیشتر به سبب آن است كه پادشاهان مختلف در اقلیمی واحد،‏ نمیگنجند!‏ اما تأخیر در وقوع انشعابات در جریانی كه آقای آذرین در آن شركت داشت ‏)در مقایسه بامثال ً پیکار و رزمندگان(‏ فقط به یك سبب بود؛ و آن اینكه جریان وی در عقب افتادهگی فكریاش،‏ ازیكپارچگی و انسجام خوبی برخوردار بود!‏ بعبارتی این جریان بطور یكدست عقب مانده بود و فاقد آن شور و شوق در مبارزه نظری ثمربخش،‏ و فاقد تالطم درونیای كه در دیگر جریانات - بویژه پیکار و رزمندگان وجود - داشت.‏ نتیجۀ این خمودهگی و بیتوجهی به نظریه و مبارزه نظری،‏ پیآمداین رکود کامل دراندیشه،‏ همانا دستاوردهای نظری ‏ِتقریباً‏ در حد هیچ از سوی این جریان است.‏ بطوری كه همه ی بخشهای آن،‏ بلحاظ فکری،‏ ازمرکزثقل مشترکی برخوردار بوده،‏ و هنوزکه هنوز است اندر خَم كوچه اول ماركسیسم فرو مانده اند:‏ رابطه فلسفه و انقالب.‏ به سخنی دیگر،‏ خشت اولیه ‏»سهند«‏ بر دوری از مبارزه نظری بیرونی - - چه درونی و چه نهاده شده بود.‏ روحیه و سنّت سازشكارانهای كه به پیروی از آن،‏ پس از 040

انشعاب نیز اثری از مبارزه نظری مستمر و پیگیر میان جریانات جدا شده از یكدیگر،‏ دیده نمیشود،‏ مگر انتشار نوشتهای مختصر كه بمنزله ‏»اعالمیه انشعاب«‏ است.‏ توافقی غیرعلنی میان جدا شده گان،‏ مبنی بر اینكه هر یك فقط به كسب كار خود بپردازد و به کسب وکار آن دیگری كاری نداشته باشد!‏ از اینروست كه دیده میشود طی سالیانی كه این سه جریان عمده سوسیالیسم خرده بورژوایی تقوایی،‏ مدرسی،‏ این»سه قلوهای ساده لوح«‏ - - آذرین،‏ از هم جدا شدهاند،‏ هیچ مبارزه نظری ثمربخشی میان آنها جریان ندارد.‏ ‏»توافقات«،‏ ‏»سازشكاری«‏ و ‏»معاملهگری«ای كه در واقع روحیات بقال خرده پا را منعكس میسازد!‏‎1‎ وانگهی،‏ هیچ نظریهای مضحكتر از این نیست كه گمان شود تعدّد و وفور حزب كمونیست،‏ هیچ چیز بدی نیست و جنبش انقالبی كارگران میتواند دارای تعداد كثیری حزب كمونیست - كه همه آنها نیز حزب كمونیست واقعی هستند - باشد!-‏ تفکری که می پنداردهر ده یا پانزده نفرمیتوانند یک حزب کمونیست داشته باشند و این هیچ چیز بدی نیست!-‏ چنین اشخاصی متوجه نیستند كه حتی كثرت بیش از حد فراكسیون در یك حزب كمونیست واقعی نیز فاجعه ای بزرگ وبمنزله ‏»جدی ترین بحران داخلی ماركسیسم«‏ ‏)لنین(‏ محسوب میشود،‏ چه رسد به كثرت ‏»حزب كمونیست«!-‏ بعبارتی وجود حدوداً‏ 23 ‏»حزب كمونیست ‏ِتماماً‏ حکمتیست«،‏ ‏»حزب کمونیست کمی حکمتیست«،‏ ‏»حزب کمونیست تاحدودی حکمتیست«‏ وانواع دیگر»حزب کمونیست«،‏ ‏»اتحاد سوسیالیستی«،‏ ‏»سازمان انقالبی كارگران«‏ و امثالهم در جنبش چپ ایران ‏)كه هیچکدام چشم دیدن آن دیگری را نیز ندارند،‏ همانگونه كه ‏»بقال خرده پا«‏ چشم دیدن ‏»رقیب«‏ را ندارد!(،‏ فقط به معنای ‏»خرده كاری«‏ است؛ فقط به معنای آن است كه حزب كمونیست واقعی هنوز ایجاد نشده است؛ البته در صورتی كه دچار خوداغفالی نباشیم.‏ چه،‏ این موضوع که جنبش کارگری باید از یک حزب سیاسی سراسری و واحد برخوردار باشد در واقع الفبای ماركسیسم انقالبی است؛ لیکن 044

انشعاب نیز اثری از <strong>مبارزه</strong> نظری مستمر و پیگیر میان جریانات جدا شده از<br />

یكدیگر،‏ دیده نمیشود،‏ مگر انتشار نوشتهای مختصر كه بمنزله ‏»اعالمیه انشعاب«‏<br />

است.‏ توافقی غیرعلنی میان جدا شده گان،‏ مبنی بر اینكه هر یك فقط به كسب كار<br />

خود بپردازد و به کسب وکار آن دیگری كاری نداشته باشد!‏ از اینروست كه دیده<br />

میشود طی سالیانی كه این سه جریان عمده سوسیالیسم خرده بورژوایی<br />

تقوایی،‏ مدرسی،‏ این»سه قلوهای ساده لوح«‏<br />

-<br />

-<br />

آذرین،‏<br />

از هم جدا شدهاند،‏ هیچ <strong>مبارزه</strong> نظری<br />

ثمربخشی میان آنها جریان ندارد.‏ ‏»توافقات«،‏ ‏»سازشكاری«‏ و ‏»معاملهگری«ای كه<br />

در واقع روحیات بقال خرده پا را منعكس میسازد!‏‎1‎<br />

وانگهی،‏ هیچ نظریهای مضحكتر از این نیست كه گمان شود تعدّد و وفور حزب<br />

كمونیست،‏ هیچ چیز بدی نیست و جنبش انقالبی كارگران میتواند دارای تعداد كثیری<br />

حزب كمونیست<br />

-<br />

كه همه آنها نیز حزب كمونیست واقعی هستند<br />

-<br />

باشد!-‏ تفکری که<br />

می پنداردهر ده یا پانزده نفرمیتوانند یک حزب کمونیست داشته باشند و این هیچ<br />

چیز بدی نیست!-‏ چنین اشخاصی متوجه نیستند كه حتی كثرت بیش از حد فراكسیون<br />

در یك حزب كمونیست واقعی نیز فاجعه ای بزرگ وبمنزله ‏»جدی ترین بحران<br />

داخلی ماركسیسم«‏ ‏)لنین(‏ محسوب میشود،‏ چه رسد به كثرت ‏»حزب كمونیست«!-‏<br />

بعبارتی وجود حدوداً‏<br />

23<br />

‏»حزب كمونیست ‏ِتماماً‏ حکمتیست«،‏ ‏»حزب کمونیست<br />

کمی حکمتیست«،‏ ‏»حزب کمونیست تاحدودی حکمتیست«‏ وانواع دیگر»حزب<br />

کمونیست«،‏ ‏»اتحاد سوسیالیستی«،‏ ‏»سازمان انقالبی كارگران«‏ و امثالهم در جنبش<br />

چپ ایران ‏)كه هیچکدام چشم دیدن آن دیگری را نیز ندارند،‏ همانگونه كه ‏»بقال خرده پا«‏<br />

چشم دیدن ‏»رقیب«‏ را ندارد!(،‏ فقط به معنای ‏»خرده كاری«‏ است؛ فقط به معنای آن<br />

است كه حزب كمونیست واقعی هنوز ایجاد نشده است؛ البته در صورتی كه دچار<br />

خوداغفالی نباشیم.‏ چه،‏ این موضوع که جنبش کارگری باید از یک حزب سیاسی<br />

سراسری و واحد برخوردار باشد در واقع الفبای ماركسیسم انقالبی است؛ لیکن<br />

044

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!