گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

نای درسطحی دیگر ازتحلیل،‏ ماركسیسم از آن نظر كه مبارزه طبقاتی پرولتاریا همچون میدان ‏ِعمل و حوزه و زمینه تحقق آن است،‏ همینكه با موضوعی مربوط به این مبارزه رابطه پیدا میكند،‏ اختالف و تمایز در ذاتش رخ مینماید.‏ به بیانی دیگر،‏ در واكنش نسبت به هر مسأله تازه یا هر وضعیت جدید پیش آمده ‏)درمسیر مبارزه طبقاتی(،‏ دستهجات مختلف حزبی - بنابرگرایش خود-‏ مواضع مختلفی اختیار میكنند.‏ همان شرایط شكلگیری رویزیونیسم درحزب انقالبی پرولتاریا است:‏ ‏»هر مسئلهای كه حدی ‏»تازهگی«‏ داشته باشد و هر تغییری در حوادث كه كمی غیرمنتظره و پیش بینی نشده باشد ولو فقط سر سوزنی و برای مدت كوتاهی مشی اصلی تكامل را تغییر داده باشد ناگزیر همیشه موجب پیدایش انواع مختلف رویزیونیسم خواهد گردید.«‏ ‏)لنین،‏ « ماركسیسم و رویزیونیسم«(‏ لیكن باید افزود كه مبادرت به تجدید نظر از سوی اتزویستها،‏ صرفاً‏ معطوف به فلسفه ماركسیستی نبوده بلكه آنان همچنین مخالف هرگونه فعالیت در سازمانهای - قانونی مثل پارلمان،‏ اتحادیههای كارگری،‏ تعاونیها و غیره - بودند.‏ به عبارتی آنها خواستار احضار سوسیال دموكراتها از دوما بوده و بطورکلی اعتقاد داشتند كه در زمان حاكمیت ارتجاع،‏ حزب باید فقط به كار غیرقانونی بپردازد.‏ از اینرو هر چند كه نام آنها از واژه روسی "otzovat" ‏)یعنی ‏»بازخواندن«(‏ گرفته شده بود اما در عین حال به گروه ‏»بایكوت كنندهها«‏ نیز مشهور بودند.‏ ‏)اتزویستها خود،‏ به دو گروه اتزویستها و اولتیماتومیستها تقسیم میشدند.‏ التیماتومیستها مضافاً‏ خواستار آن بودند كه حزب به نمایندگان سوسیال دموكرات در دوما اولتیماتومی بدهد كه آنان را به پیروی از مشی حزب در دوما فرا بخواند،‏ در صورت عدم پذیرش این امر به وسیله نمایندگان،‏ ایشان را به استعفا دادن فرابخواند.‏ و اینكه لنین اولتیماتومیستها را ‏»اتزویستهای خجول«‏ مینامید(.‏ اما آنچه كه باید در نظر داشت این است كه رویزیونیسم،‏ محصول فشاری است كه 17

ایدئولوژی بورژوازی بر جنبش طبقه كارگر)و حزب آن(‏ وارد میسازد و نه بهیچ وجه بطور بالواسطه،‏ خود این ایدئولوژی بورژوائی.‏ از اینرو رویزیونیسم توهم است.‏ زیرا چیزی نیست مگر ‏»خود گم كردهگی«‏ ماركسیسم.‏ رویزیونیستها چیزی نیستند مگر ‏»راه گم كردهگان«‏ از میان طبقه كارگر و حزب آن،‏ و نه بورژوازیای كه بر اساس منافع طبقاتی خود و بطور آگاهانه عمل میكند.‏ درست به همین خاطر است آنگاه كه لونا چارسكی ‏)یكی از ایدئولوگهای اتزویستها(‏ میگوید:‏ شاید ما به « بیراهه رفتهایم اما در حال جستجوئیم.«‏ ، لنین پاسخ میدهد:‏ ‏»نیمه اول عبارت،‏ یك حقیقت مطلق و نیمه دوم آن حقیقتی نسبی را شامل است«.‏ و بالفاصله ادامه میدهد:‏ ‏»وظیفهای كه من در این ایرادات بر خود نهادم،‏ یافتن نكته ایست كه مایه گمراهی - این افراد را پیشنهاد میكنند من است(‏ - كه تحت لوای ماركسیسم چیزی بنحو باور نكردنی،‏ مغشوش و مرتجعانه میباشد.«‏ ‏)»ماتریالیسم و امپریوكریتی سیسم«،‏ ص تأكیدها از ، ۵ به عبارتی دیگر رویزیونیسم ماخیستهای روسی نیز توهم است زیرا آنها بطور آگاهانه راه بورژوازی را انتخاب نكردهاند:‏ ‏»درباره ماخیستهای روسی،‏ آنها همه از نزدیكیشان با ذات گرایان شرمسارند،‏ و البته آدم نمیتواند از كسانی كه آگاهانه راه استرووه،‏ منشیكوف و امثالهم را انتخاب نكردهاند،‏ انتظار دیگری داشته باشد.«‏ ‏)همانجا،‏ ص 2۵0( مخلص كالم،‏ انحرافات فلسفی اتزویستها انقالبی - - ناشی از بوالهوسی اشخاص نبوده،‏ این پسگشت ایدئولوژیكی در حزب بل محصول انحطاط و واگشت اجتماعی ناشی از سركوب انقالب،‏ بوده است.‏ به عبارتی انحطاط فلسفی اتزویستها ‏)خداسازی،‏ عرفان و غیره(،‏ با واقعیت كلی جامعه روسیه در دوران یاد شده،‏ كامالً‏ مربوط است.‏ این شكل از رویزیونیسم فلسفی،‏ چیزی نیست بجز صورت تئوریك یا بیان فلسفی شكل زنده و حاضر جامعه روسیه.‏ 11

ایدئولوژی بورژوازی بر جنبش طبقه كارگر)و حزب آن(‏ وارد میسازد و نه بهیچ<br />

وجه بطور بالواسطه،‏ خود این ایدئولوژی بورژوائی.‏<br />

از اینرو رویزیونیسم توهم<br />

است.‏ زیرا چیزی نیست مگر ‏»خود گم كردهگی«‏ ماركسیسم.‏ رویزیونیستها چیزی<br />

نیستند مگر ‏»راه گم كردهگان«‏ از میان طبقه كارگر و حزب آن،‏ و نه بورژوازیای<br />

كه بر اساس منافع <strong>طبقاتی</strong> خود و بطور آگاهانه عمل میكند.‏ درست به همین خاطر<br />

است آنگاه كه لونا چارسكی ‏)یكی از ایدئولوگهای اتزویستها(‏ میگوید:‏<br />

شاید ما به «<br />

بیراهه رفتهایم اما در حال جستجوئیم.«‏ ، لنین پاسخ میدهد:‏ ‏»نیمه اول عبارت،‏ یك<br />

حقیقت مطلق و نیمه دوم آن حقیقتی نسبی را شامل است«.‏ و بالفاصله ادامه میدهد:‏<br />

‏»وظیفهای كه من در این ایرادات بر خود نهادم،‏ یافتن نكته ایست كه مایه گمراهی<br />

- این افراد<br />

را پیشنهاد میكنند<br />

من است(‏<br />

-<br />

كه تحت لوای ماركسیسم چیزی بنحو باور نكردنی،‏ مغشوش و مرتجعانه<br />

میباشد.«‏ ‏)»ماتریالیسم و امپریوكریتی سیسم«،‏ ص<br />

تأكیدها از ، ۵<br />

به عبارتی دیگر رویزیونیسم ماخیستهای روسی نیز توهم است زیرا آنها بطور<br />

آگاهانه راه بورژوازی را انتخاب نكردهاند:‏ ‏»درباره ماخیستهای روسی،‏ آنها همه از<br />

نزدیكیشان با ذات گرایان شرمسارند،‏ و البته آدم نمیتواند از كسانی كه آگاهانه راه<br />

استرووه،‏ منشیكوف و امثالهم را انتخاب نكردهاند،‏ انتظار دیگری داشته باشد.«‏<br />

‏)همانجا،‏ ص 2۵0(<br />

مخلص كالم،‏ انحرافات فلسفی اتزویستها<br />

انقالبی<br />

-<br />

-<br />

ناشی از بوالهوسی اشخاص نبوده،‏<br />

این پسگشت ایدئولوژیكی در حزب<br />

بل محصول انحطاط و واگشت<br />

اجتماعی ناشی از سركوب انقالب،‏ بوده است.‏ به عبارتی انحطاط فلسفی اتزویستها<br />

‏)خداسازی،‏ عرفان و غیره(،‏ با واقعیت كلی جامعه روسیه در دوران یاد شده،‏ كامالً‏<br />

مربوط است.‏ این شكل از رویزیونیسم فلسفی،‏ چیزی نیست بجز صورت تئوریك یا<br />

بیان فلسفی شكل زنده و حاضر جامعه روسیه.‏<br />

11

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!