گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
به كالمی دیگر، انتقاد لوکزامبورگ به لنین، معطوف به این حقیقت بود كه: رشد »ابتكار عمل و درك سیاسی قشر پیشاهنگ طبقه كارگر توسط قیمومیت یك كمیته مركزی استیالگر«، محدود و فرو كوفته میشود؛ چرا كه: »واالحضرت كمیته مركزی جنبش سوسیال دمكرات روسیه« متوجه نیست كه قشر پیشاهنگ پرولتاریا و همچنین خود جنبش این طبقه اشتباهاتی بشود و دیالكتیك تاریخ را خود بیاموزد. »قاطعانه حق مسلم خود میداند كه خود مرتكب باالخره، بی پرده بگوییم: اشتباهاتی كه یك جنبش كارگری واقعاً انقالبی مرتكب میشود، از نظر تاریخی بینهایت بارورتر و با ارزشتر از خطا ناپذیری بهترین »كمیته مركزی« است.«20 به بیان دیگر، لوکزامبورگ میكوشد رفقای روسیاش را قانع كند به متكی شدن بر »خود- جوشی« و »خود انقالبی پرولتاریا. - تكاملی« بخشهای مختلف بدنه حزب و همچنین جنبش و سرانجام آنكه رزا طی تفسیری درخشان، عقبه تاریخی این طرزتفکر نادرست بلشویكها را هم در بالنكیسم و هم در شكل روسی آن، یعنی حزب سوسیالیست انقالبی آرها( ( سا - و حزب اراده خلق بررسی دقیق قرار میدهد وسرانجام نتیجه میگیرد كه: »در این میل توأم با ترس بخشی از )نارودنایا والیا( مورد سوسیال دمكراسی روسیه به برقرار كردن قیمومیت یك كمیته مركزی همه چیز دان و قادر مطلق برروی جنبش كارگری ِ این چنین امیدوار كننده و پرانرژی، بمنظور مانع شدن آن از برداشتن قدمهای خطا، ظاهراً عالئم و نشانههای همان ذهنی )سوبژكتیویسم( را مشاهده میكنیم، كه پیشتر نیز در تفكر سوسیالیستی روسی، نقش ایفاء كرده است.«24 بدیگر سخن، از آنجائی كه كارگران روسیه تجربه برقراری دمكراسی بورژوایی در جامعه را نداشتند، بدنه حزب به این »اقتدار افراطی« و این »قیمومیت« تن میدهد. عامل دوم آنكه، تسلط طوالنی تروریسم در روسیه، بهر حال تأثیرات خود را بر جناحی از حزب سوسیال دمكرات )جناح بلشویكی( باقی گذاشته بود؛ بگونهای كه 119
حال، یعنی پس از ایجاد حزب پرولتاریا نیز: »من ِ« »این انقالبی روسی با عجله معلق زده و برروی سر خود میایستد و یكبار دیگر خود را رهبر قدرتمند تاریخ اعالم مینماید، این بار در غالب واالحضرت كمیته مركزی جنبش كارگری سوسیال دمكرات روسیه. این بندباز ماهر حتی مشاهده نمیكند كه تنها »فاعلی« كه امروز نقش رهبری به او میرسد »من« دسته جمعی طبقه كارگر است كه قاطعانه حق مسلم خود میداند كه خود مرتكب اشتباهاتی بشود و دیالكتیك تاریخ را خود بیاموزد.«2۵ بدین ترتیب و همانگونه كه گفتیم، هر چند تسلط لنین بر فراكسیون بلشویكی و سپس حزب بلشویك، عمدتاً تسلطی معنوی بود تا مادی، اما همین اختیارات بیحد و حصر كمیته مركزی و شخصی دبیر كل، موجب شد كه بعد از مرگ وی، سنت خطرناكی استمرار یابد كه رهایی از آن بسیار دشوار مینمود. بعبارتی این همان زمینهای بود كه به رویشگاه استالینیسم مبدل شد و به بر آمدن آن، كمك شایانی نمود. لیكن استالینیسم، پا را از محدوده رویكرد لنین نیز فراتر میگذارد، یا بعبارتی ایده نادرست لنین مبنی بر تمركز بیرحمانه و استبدای قدرت در دست كمیته مركزی و دبیر كل، بتوسط استالینیسم تا نهایت ممكنه بسط و گسترش مییابد و ذات این رویكرد، به دیگر عرصهها نیز تسری داده میشود. بدین ترتیب بود كه استالینیسم مصوبه كنگره دهم سال میگذارد. در صورتی كه مصوبه یاد شده 2912 - تحت عنوان « طق را مجدداً به اجرا عنامه وحدت حزبی« كه در آن ایجاد فراكسیون ممنوع اعالم شده بود- مربوط به شرایط خاص یعنی جنگ داخلی بوده است. بتلهایم در توضیح این امر مینویسد: ...« امكان سازمان یافتن اعضای اقلیت حزبی درون آن، از جمله از سوی كنگره دهم حزب در 2912 پذیرفته شده بود. در این كنگره، »قطعنامه درباره اتحاد حزب« تحت عنوان »تصمیمی موقت« كه »شرایط استثنایی« آن را توجیه میكند، به 173
- Page 219 and 220: فصل پنجم لوكاچ و آگ
- Page 221 and 222: در دوران امپریالیس
- Page 223 and 224: از اینرو حضور دائمی
- Page 225 and 226: »تطابق كلی بین تق
- Page 227 and 228: بعبارتی دیگر و همان
- Page 229 and 230: بلكه پیكارهای هموا
- Page 231 and 232: و تنگاتنگ با مبارزه
- Page 233 and 234: پاسخی در خور به معض
- Page 235 and 236: درایجاد زمینه برای
- Page 237 and 238: - برمیانگیزاند، ت
- Page 239 and 240: اندیشه و آراء، کا
- Page 241 and 242: آنارشیستی« دارند
- Page 243 and 244: انحطاط آن را بشارت
- Page 245 and 246: اما این سطحی نگری و
- Page 247 and 248: انگیزههای درونی خو
- Page 249 and 250: و اینكه اگر ماركسیس
- Page 251 and 252: است و نه به معنی انج
- Page 253 and 254: قدرت سیاسی بتوسط پر
- Page 255 and 256: آنچه كه این تفكر كم
- Page 257 and 258: لیکن دریک جمعبندی ا
- Page 259 and 260: یعنی آنگاه كه صحبت
- Page 261 and 262: حزب انقالبیون حرفه
- Page 263 and 264: محسوب می شد که لنین
- Page 265 and 266: به حد مكفی، یعنی ف
- Page 267 and 268: بار پرولتاریا« را
- Page 269: كافی است متذكر شویم
- Page 273 and 274: ر) به عبارتی دیگر،
- Page 275 and 276: حزب بلشویک دراین دو
- Page 277 and 278: و نقصان های نظری وب
- Page 279 and 280: نافرمان اتحادیهها -
- Page 281 and 282: حزب پیشاهنگ - است.
- Page 283 and 284: تا در پاسخ به هر انت
- Page 285 and 286: اما در عرصه نظری،
- Page 287 and 288: و هم مخالف سلب حق تع
- Page 289 and 290: بلعكس، علیه توطئه
- Page 291 and 292: را زیر سؤال بردند.«
- Page 293 and 294: میسازد و نه بطور مط
- Page 295 and 296: را نسبت به این پدید
- Page 297 and 298: ساز و حیله جو، یا
- Page 299 and 300: جنبش توده ها، و هم
- Page 301 and 302: سال 2934 لوکزامبورگ ب
- Page 303 and 304: است كه قید دمكراسی
- Page 305 and 306: حزب »از هم میپاشد
- Page 307 and 308: علیه خود، ممانعت
- Page 309 and 310: پرولتری دردوران مع
- Page 311 and 312: از جامعه كه بر شالو
- Page 313 and 314: و مشخص وجود دارد،
- Page 315 and 316: ارتباط با قوانین تا
- Page 317 and 318: توضیح میدهد یا به ع
- Page 319 and 320: ماركسیسم »فروافت
حال، یعنی پس از ایجاد حزب پرولتاریا نیز:<br />
»من ِ« »این<br />
انقالبی روسی با عجله معلق زده و برروی سر خود میایستد و یكبار<br />
دیگر خود را رهبر قدرتمند تاریخ اعالم مینماید، این بار در غالب واالحضرت<br />
كمیته مركزی جنبش كارگری سوسیال دمكرات روسیه.<br />
این بندباز ماهر حتی<br />
مشاهده نمیكند كه تنها »فاعلی« كه امروز نقش رهبری به او میرسد »من« دسته<br />
جمعی طبقه كارگر است كه قاطعانه حق مسلم خود میداند كه خود مرتكب اشتباهاتی<br />
بشود و دیالكتیك تاریخ را خود بیاموزد.«2۵<br />
بدین ترتیب و همانگونه كه گفتیم، هر چند تسلط لنین بر فراكسیون بلشویكی و سپس<br />
حزب بلشویك، عمدتاً تسلطی معنوی بود تا مادی، اما همین اختیارات بیحد و حصر<br />
كمیته مركزی و شخصی دبیر كل، موجب شد كه <strong>بعد</strong> از مرگ وی، سنت خطرناكی<br />
استمرار یابد كه رهایی از آن بسیار دشوار مینمود. بعبارتی این همان زمینهای بود<br />
كه به رویشگاه استالینیسم مبدل شد و به بر آمدن آن، كمك شایانی نمود.<br />
لیكن استالینیسم، پا را از محدوده رویكرد لنین نیز فراتر میگذارد، یا بعبارتی ایده<br />
نادرست لنین مبنی بر تمركز بیرحمانه و استبدای قدرت در دست كمیته مركزی و<br />
دبیر كل، بتوسط استالینیسم تا نهایت ممكنه بسط و گسترش مییابد و ذات این<br />
رویكرد، به دیگر عرصهها نیز تسری داده میشود.<br />
بدین ترتیب بود كه استالینیسم مصوبه كنگره دهم سال<br />
میگذارد. در صورتی كه مصوبه یاد شده<br />
2912<br />
-<br />
تحت عنوان « طق<br />
را مجدداً به اجرا<br />
عنامه وحدت حزبی« كه<br />
در آن ایجاد فراكسیون ممنوع اعالم شده بود- مربوط به شرایط خاص یعنی جنگ<br />
داخلی بوده است. بتلهایم در توضیح این امر مینویسد:<br />
...«<br />
امكان سازمان یافتن اعضای اقلیت حزبی درون آن، از جمله از سوی كنگره<br />
دهم حزب در<br />
2912<br />
پذیرفته شده بود.<br />
در این كنگره،<br />
»قطعنامه درباره اتحاد<br />
حزب« تحت عنوان »تصمیمی موقت« كه »شرایط استثنایی« آن را توجیه میكند، به<br />
173