گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
وضعیت آن، در كدام برش از تاریخ مبارزه طبقاتی و یا كدام دوره تاریخی مشخص، در حال بررسی هستیم. چه، ماركسیسم در واقع چیزی انضمامی است و درهر یك از این مقاطع و دورانها، در وضعیت خاصی بسرمی بَرَد یعنی در مرحله خاصی از تعین و تكامل قرار دارد. بعبارتی اگر مبارزه طبقاتی پرولتاریا را همچون فرایندی ببینیم كه تغییر دائمی در شرایط آن، تحول و بیثباتی، از خصوصیات طبیعی و ذاتی آن است، پس چگونه میتوانیم آگاهی مالزم با این مبارزه را - كه در واقع بخشی از آن نیز هست بمانند - چیزی ایستا و تغییر ناپذیر، تلقی كنیم. لذا ماركسیسم یك چیز بسته و نفوذ ناپذیر نیست بلكه گشوده است یعنی نفوذ شرایط متغیر و نوشونده مبارزه طبقاتی در آن، دائماً در هویتاش تصرف مینماید و آن را دگرگون میسازد )این »تصرف در هویت دگر«، امری دو سویه است، زیرا آنگاه كه نظریه به عنوان امری »ذهنی«، به زنجیره نیروهای عینی تاریخ وارد میشود و در آن دگرگونی ایجاد میكند، در واقع در هویت ِ»عین«، تصرف كرده است(. خالصه آنكه، هیچ چیز بیشتر از این مخالف روح دكترین ماركس و شیوه تفكر - دیالكتیكی تاریخی نیست كه در هنگام بررسی پدیدهها آنها را از زمینه تاریخیای كه در آن شكل گرفتهاند جدا كرده و از آنها طرحهای مجرد، مطلق و منجمد بسازیم. بعبارتی آنچه كه پس از ظهور ماركس همچنان دوام دارد همانا سنّت های غیر تاریخیای بوده كه بررسی پدیدهها ماركسیسم بعنوان جزئی از آن - - و از آنجمله فرایند مبارزه طبقاتی پرولتاریا و را بگونهای انضمامی نمینگرد. لیكن مشكل این تفكر آن است كه به ماركسیسم به چشم امری »ایستا« مینگرد. یعنی در زیر همه جنب و جوشها و مبارزات نظری در درون حزب، حقیقتی كامل و مطلق، همیشه ثابت، كلیشهای و منجمد را مییابد كه یكطرف منازعه میكوشد آنرا بزیرعالمت سوال بکشد و طرف دیگر میخواهد آن را بهمانگونه پیشین و الیتغییر نگاه دارد. لذا 1۵0
آنچه كه این تفكر كم دارد اصال ً مفهومی از ماركسیسم به عنوان فرایندی تضادمند، یعنی فرایندی تكاملجو و دگرگون شونده است. بعبارتی نكته اصلی آن است كه حركت ماركسیسم را باید به چشم یك »فرایند« و به عنوان چیزی نگاه كنیم كه بر بستر تاریخ و در طول زمان، سیر میكند. یعنی به آن به چشم چیزی بنگریم كه نه تنها فاعل دگرگونی، بل دستخوش دگرگونی نیز هست. بیک سخن، آنگاه که به فرایند جنبش انقالبی پرولتاریا می نگریم باید بدانیم که دراین زنجیرۀ بزرگ واین کلیت یا اندامواره دیالکتیکی، هیچ جزء ای ایستا نیست. بل همه این اجزاء هم ازدرون »جنبا« هستند و هم درکنش و واکنش دائمی نسبت به یکدیگر، در حرکت وسیالیت، در»شدن« و « گردیدن «، در تغییر و دگرگونی اند: طوفان اگرساکن بدی، گردان نبودی آسمان زآن موج بیرون از جهت این شش جهت جنبان شود وآن خشک چون آتش شود، آتش چوجان هم خوش شود آن این نباشد، این شود، این آن نباشد، آن شود مخلص کالم آنكه، شیوه نافلسفی نگریستن به حركت این پدیده و این فرایند، شیوهای نامناسب و ناكافی است و از اینرو »كارساز« نیست! برخوردهای نافلسفی، در بهترین حالت، دچار كاستی و سستی است. لیکن در مقایسه با این رویكرد ساده انگارانه كه رویزیونیسم را در »یك شكل همیشه ثابت« درنظر میگیرد، رویكردی بمراتب عقب افتادهتر نیز وجود دارد. یعنی رویكرد خطرناكی كه در تعریف استالین از رویزیونیسم ارائه میگردد: »تا زمانی كه مأموران دشمن طبقاتی درون صف های ما باقی بمانند، نمیتوان به مبارزه حقیقی علیه آنها دامن زد... ،1» یا، رویكردی دقیقاً همانند ازسوی ایرج آذرین:»رویزیونیسم همانا بورژوازی است درلباس سوسیالیسم«!- رویكردی كه رویزیونیستها را نه جناحی از حزب انقالبی طبقه كارگر كه متوهماند، بلكه عناصر 1۵4
- Page 203 and 204: ص) همانگونه که مشا
- Page 205 and 206: نمودار میشد، هم ا
- Page 207 and 208: وابسته به همین تشكل
- Page 209 and 210: كه چرا »مسئله ایج
- Page 211 and 212: همان كارخانه، درگ
- Page 213 and 214: تشخیص و به زبان خود
- Page 215 and 216: ( بی» ابژكتیو جامع
- Page 217 and 218: و كالم آخر آنكه، ك
- Page 219 and 220: فصل پنجم لوكاچ و آگ
- Page 221 and 222: در دوران امپریالیس
- Page 223 and 224: از اینرو حضور دائمی
- Page 225 and 226: »تطابق كلی بین تق
- Page 227 and 228: بعبارتی دیگر و همان
- Page 229 and 230: بلكه پیكارهای هموا
- Page 231 and 232: و تنگاتنگ با مبارزه
- Page 233 and 234: پاسخی در خور به معض
- Page 235 and 236: درایجاد زمینه برای
- Page 237 and 238: - برمیانگیزاند، ت
- Page 239 and 240: اندیشه و آراء، کا
- Page 241 and 242: آنارشیستی« دارند
- Page 243 and 244: انحطاط آن را بشارت
- Page 245 and 246: اما این سطحی نگری و
- Page 247 and 248: انگیزههای درونی خو
- Page 249 and 250: و اینكه اگر ماركسیس
- Page 251 and 252: است و نه به معنی انج
- Page 253: قدرت سیاسی بتوسط پر
- Page 257 and 258: لیکن دریک جمعبندی ا
- Page 259 and 260: یعنی آنگاه كه صحبت
- Page 261 and 262: حزب انقالبیون حرفه
- Page 263 and 264: محسوب می شد که لنین
- Page 265 and 266: به حد مكفی، یعنی ف
- Page 267 and 268: بار پرولتاریا« را
- Page 269 and 270: كافی است متذكر شویم
- Page 271 and 272: حال، یعنی پس از ای
- Page 273 and 274: ر) به عبارتی دیگر،
- Page 275 and 276: حزب بلشویک دراین دو
- Page 277 and 278: و نقصان های نظری وب
- Page 279 and 280: نافرمان اتحادیهها -
- Page 281 and 282: حزب پیشاهنگ - است.
- Page 283 and 284: تا در پاسخ به هر انت
- Page 285 and 286: اما در عرصه نظری،
- Page 287 and 288: و هم مخالف سلب حق تع
- Page 289 and 290: بلعكس، علیه توطئه
- Page 291 and 292: را زیر سؤال بردند.«
- Page 293 and 294: میسازد و نه بطور مط
- Page 295 and 296: را نسبت به این پدید
- Page 297 and 298: ساز و حیله جو، یا
- Page 299 and 300: جنبش توده ها، و هم
- Page 301 and 302: سال 2934 لوکزامبورگ ب
- Page 303 and 304: است كه قید دمكراسی
آنچه كه این تفكر كم دارد اصال ً مفهومی از ماركسیسم به عنوان فرایندی تضادمند،<br />
یعنی فرایندی تكاملجو و دگرگون شونده است. بعبارتی نكته اصلی آن است كه<br />
حركت ماركسیسم را باید به چشم یك »فرایند« و به عنوان چیزی نگاه كنیم كه بر<br />
بستر تاریخ و در طول زمان، سیر میكند. یعنی به آن به چشم چیزی بنگریم كه نه<br />
تنها فاعل دگرگونی، بل دستخوش دگرگونی نیز هست.<br />
بیک سخن، آنگاه که به فرایند جنبش انقالبی پرولتاریا می نگریم باید بدانیم که دراین<br />
زنجیرۀ بزرگ واین کلیت یا اندامواره دیالکتیکی، هیچ جزء ای ایستا نیست. بل همه<br />
این اجزاء هم ازدرون »جنبا« هستند و هم درکنش و واکنش دائمی نسبت به<br />
یکدیگر، در حرکت وسیالیت، در»شدن«<br />
و «<br />
گردیدن «، در تغییر و دگرگونی اند:<br />
طوفان اگرساکن بدی، گردان نبودی آسمان<br />
زآن موج بیرون از جهت این شش جهت جنبان شود<br />
وآن خشک چون آتش شود، آتش چوجان هم خوش شود<br />
آن این نباشد، این شود، این آن نباشد، آن شود<br />
مخلص کالم آنكه، شیوه نافلسفی نگریستن به حركت این پدیده و این فرایند، شیوهای<br />
نامناسب و ناكافی است و از اینرو »كارساز« نیست! برخوردهای نافلسفی، در<br />
بهترین حالت، دچار كاستی و سستی است.<br />
لیکن در مقایسه با این رویكرد ساده انگارانه كه رویزیونیسم را در »یك شكل همیشه<br />
ثابت« درنظر میگیرد، رویكردی بمراتب عقب افتادهتر نیز وجود دارد. یعنی<br />
رویكرد خطرناكی كه در تعریف استالین از رویزیونیسم ارائه میگردد:<br />
»تا زمانی كه مأموران دشمن <strong>طبقاتی</strong> درون صف های ما باقی بمانند، نمیتوان به<br />
<strong>مبارزه</strong> حقیقی علیه آنها دامن زد...<br />
،1»<br />
یا، رویكردی دقیقاً همانند ازسوی ایرج<br />
آذرین:»رویزیونیسم همانا بورژوازی است درلباس سوسیالیسم«!- رویكردی كه<br />
رویزیونیستها را نه جناحی از حزب انقالبی طبقه كارگر كه متوهماند، بلكه عناصر<br />
1۵4