گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
مخلص كالم آنكه الزم است به رابطه میان ماركسیسم و رویزیونیسم با نگاهی دیالكتیكی نظر كرد یعنی همانگونه كه در واقعیت نیز اینچنین است. لیكن این فرایافت، به عنوان یگانه فرایافت علمی و تاریخی از »وحدت جدایش یافته«ی ماركسیسم، در واقع نقش رویزیونیسم را به جایگاهی معنادار در سیر حركت و تطوّر ماركسیسم، باز میآورد و احیاء میكند. رویكردی كه به این باور می انجامد كه الزم است برای عقاید رویزیونیستی در حزب، جایگاه مهمی قائل شد، به آن وزن و وقعی در خور بخشید؛ یعنی )در مقایسه با برداشت استالینیستی(، از رویزیونیسم به نوعی »اعاده حیثیت« نمود. به كالمی دیگر، بجای آنكه بطور یكجانبه یكی از دو جنبه ماركسیسم را به قیمت بیارزش شمردن آن دیگری، تا به عرش باال ببریم، باید سعی كنیم تا آنها را در مقام وجایگاه درخورشان فهم كنیم؛ یعنی دریابیم كه این دو، در واقع عناصر متضاد یك فرایند واحداند و از اینرو بیكدیگر تعلّق دارند. بیک سخن، برخالف تقابل مکانیکی ِصلب و سخت درنگاه استالینیستی، نگاه مارکسیستی به سیرحرکت مارکسیسم در واقع این « جدائی وانفکاک مصنوعی » را ازمیان برمیدارد و ایندو را در آن واحد تا حد عناصر مختلف یک فرایند واحد، هم ارتقاء و هم تقلیل میدهد: فرایند )یا سیر حركت( تناقض بار ماركسیسم به عنوان پارهای از فرایند مبارزه طبقاتی پرولتاریا. بنابراین آنچه كه به عنوان شر محض و خیانت به طبقه كارگر، سزاوار آن است كه مورد نفرت قرار گیرد همانا»سوسیال-امپریالیسم«)سوسیالیست در حرف و امپریالیست در عمل( است و نه رویزیونیسم. چرا كه »سوسیال - امپریالیسم«، دیگر بیرون از این رابطه دیالكتیكی درونی ماركسیسم قرار گرفته است؛ و اینكه آنها نیز مستحق اخراج از حزب انقالبی پرولتاریا هستند، نه كمتر و نه بیشتر. وانگهی، این تلقی از سرشت مارکسیسم، نوعی کثرت پذیری )پلورالیسم( را درخود نهفته دارد که براساس آن باید به اندیشه و رأی دیگران حرمت نهاد؛ حتی اگر این 107
اندیشه و آراء، کامالً رویزیونیستی باشد. به عبارتی یگانه راه اعتالء خردورزی وتقویت کلّ، گشودن راه برای ورود هرچه بیشتر دیدگاههای مختلف)درچارچوب مارکسیسم(، به صحنه تصمیم سازی ِحزب پرولتری است. مضافاً، این فرایافت حقیقی از واقعیت رابطه میان ماركسیسم و رویزیونیسم، شماری پیآمدهای مهم دربرخواهد داشت كه مستقیماً با امر مبارزه طبقاتی پرولتاریا مربوط است؛ و از آنجمله این فرایافت به معنای آن است كه تقابل متافیزیكی، ساختگی و دروغین میان ماركسیسم و رویزیونیسم در برداشت استالینیستی از آن، جای خود را به فرایند تضادمند و واقعی میدهد كه نتایج وخیم هرگونه سركوب مبارزه نظری را گوشزد میكند، حتی اگر این سركوب حقیقتاً متوجه رویزیونیسم گردد. برعكس، حزب پرولتری میبایست دائماً آمادهگی آن را داشته باشد كه در دام این بال بیافتد، خطر كند، و از این هیوال )ی شقاق در وحدت( نهراسد. چه، سیر حركت ماركسیسم، در مسیری كامالً هموار و بدون سنگالخ، مسیری همچون یك گلزار، انجام نمی پذیرد. یعنی حركت و چگونگی تطور ماركسیسم، یك حركت بیتضاد و بیستیز درونی، یك حركت بی سد و مانع نیست و نتواند بود. اینها همه به معنی آن است كه در نگرۀ استالینی رابطه میان مارکسیسم ورویزیونیسم بشکل »تنش » تلقی می شد و نه بصورت تضاد دیالکتیکی؛ واز اینرو وی همین»ساده سازی« - - به سبب گمان میکرد که کافیست یک طرف ِآن راحذف کند تا ماجرا بکلی ختم ِبه خیرشود و فیصله یابد بطوری که همه باهم بگونه ای سرخوش و شادان و بدور از هرگونه »تنش« شوند! - والبته درپشت سر»پیشوا« - بسوی سوسیالیسم رهسپار لیکن نائل شدن به شناخت درستی از این رابطه دیالکتیکی، درواقع بمنزله نائل شدن به درک جایگاه حقیقی رویزیونیسم است. شناختی که ما را آماده تحمل و رویارویی درخور و سنجیده با آن میكند. برخورد خردمندانه ای که تحت آن، ماركسیسم می 101
- Page 187 and 188: ص) بین منافع بیواس
- Page 189 and 190: ص) ص) همچنین:
- Page 191 and 192: كارگر بوده و تنها پ
- Page 193 and 194: همچون »جنبش همبست
- Page 195 and 196: معرفی کرد، پایدار
- Page 197 and 198: اشتباه این دو- الب
- Page 199 and 200: تاخیر صورت می گیرد«
- Page 201 and 202: لیكن نویسنده جزوه
- Page 203 and 204: ص) همانگونه که مشا
- Page 205 and 206: نمودار میشد، هم ا
- Page 207 and 208: وابسته به همین تشكل
- Page 209 and 210: كه چرا »مسئله ایج
- Page 211 and 212: همان كارخانه، درگ
- Page 213 and 214: تشخیص و به زبان خود
- Page 215 and 216: ( بی» ابژكتیو جامع
- Page 217 and 218: و كالم آخر آنكه، ك
- Page 219 and 220: فصل پنجم لوكاچ و آگ
- Page 221 and 222: در دوران امپریالیس
- Page 223 and 224: از اینرو حضور دائمی
- Page 225 and 226: »تطابق كلی بین تق
- Page 227 and 228: بعبارتی دیگر و همان
- Page 229 and 230: بلكه پیكارهای هموا
- Page 231 and 232: و تنگاتنگ با مبارزه
- Page 233 and 234: پاسخی در خور به معض
- Page 235 and 236: درایجاد زمینه برای
- Page 237: - برمیانگیزاند، ت
- Page 241 and 242: آنارشیستی« دارند
- Page 243 and 244: انحطاط آن را بشارت
- Page 245 and 246: اما این سطحی نگری و
- Page 247 and 248: انگیزههای درونی خو
- Page 249 and 250: و اینكه اگر ماركسیس
- Page 251 and 252: است و نه به معنی انج
- Page 253 and 254: قدرت سیاسی بتوسط پر
- Page 255 and 256: آنچه كه این تفكر كم
- Page 257 and 258: لیکن دریک جمعبندی ا
- Page 259 and 260: یعنی آنگاه كه صحبت
- Page 261 and 262: حزب انقالبیون حرفه
- Page 263 and 264: محسوب می شد که لنین
- Page 265 and 266: به حد مكفی، یعنی ف
- Page 267 and 268: بار پرولتاریا« را
- Page 269 and 270: كافی است متذكر شویم
- Page 271 and 272: حال، یعنی پس از ای
- Page 273 and 274: ر) به عبارتی دیگر،
- Page 275 and 276: حزب بلشویک دراین دو
- Page 277 and 278: و نقصان های نظری وب
- Page 279 and 280: نافرمان اتحادیهها -
- Page 281 and 282: حزب پیشاهنگ - است.
- Page 283 and 284: تا در پاسخ به هر انت
- Page 285 and 286: اما در عرصه نظری،
- Page 287 and 288: و هم مخالف سلب حق تع
مخلص كالم آنكه الزم است به رابطه میان ماركسیسم و رویزیونیسم با نگاهی<br />
دیالكتیكی نظر كرد یعنی همانگونه كه در واقعیت نیز اینچنین است. لیكن این<br />
فرایافت، به عنوان یگانه فرایافت علمی و تاریخی از »وحدت جدایش یافته«ی<br />
<strong>ماركسیسم،</strong> در واقع نقش رویزیونیسم را به جایگاهی معنادار در سیر حركت و<br />
تطوّر <strong>ماركسیسم،</strong> باز میآورد و احیاء میكند. رویكردی كه به این باور می انجامد<br />
كه الزم است برای عقاید رویزیونیستی در حزب، جایگاه مهمی قائل شد، به آن وزن<br />
و وقعی در خور بخشید؛ یعنی )در مقایسه با برداشت استالینیستی(، از رویزیونیسم به<br />
نوعی »اعاده حیثیت« نمود. به كالمی دیگر، بجای آنكه بطور یكجانبه یكی از دو<br />
جنبه ماركسیسم را به قیمت بیارزش شمردن آن دیگری، تا به عرش باال ببریم، باید<br />
سعی كنیم تا آنها را در مقام وجایگاه درخورشان فهم كنیم؛ یعنی دریابیم كه این دو،<br />
در واقع عناصر متضاد یك فرایند واحداند و از اینرو بیكدیگر تعلّق دارند.<br />
بیک سخن، برخالف تقابل مکانیکی ِصلب و سخت درنگاه استالینیستی، نگاه<br />
مارکسیستی به سیرحرکت مارکسیسم در واقع این<br />
«<br />
جدائی وانفکاک<br />
مصنوعی »<br />
را ازمیان برمیدارد و ایندو را در آن واحد تا حد عناصر مختلف یک فرایند واحد،<br />
هم ارتقاء و هم تقلیل میدهد: فرایند )یا سیر حركت( تناقض بار ماركسیسم به عنوان<br />
پارهای از فرایند <strong>مبارزه</strong> <strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا.<br />
بنابراین آنچه كه به عنوان شر محض و خیانت به طبقه كارگر، سزاوار آن است كه<br />
مورد نفرت قرار گیرد همانا»سوسیال-امپریالیسم«)سوسیالیست در حرف و امپریالیست<br />
در عمل( است و نه رویزیونیسم. چرا كه »سوسیال<br />
-<br />
امپریالیسم«، دیگر بیرون از<br />
این رابطه دیالكتیكی درونی ماركسیسم قرار گرفته است؛ و اینكه آنها نیز مستحق<br />
اخراج از حزب انقالبی پرولتاریا هستند، نه كمتر و نه بیشتر.<br />
وانگهی، این تلقی از سرشت مارکسیسم، نوعی کثرت پذیری )پلورالیسم( را درخود<br />
نهفته دارد که براساس آن باید به اندیشه و رأی دیگران حرمت نهاد؛ حتی اگر این<br />
107